هشتم فروردین


نفیسه :


148.در این آیه و آیه بعد اشاره به بخشى از دستورات اخلاقى اسلام شده، نخست مى‏فرماید:«خدا دوست نمى‏دارد که بدگویى شود و یا عیوب و اعمال زشت اشخاص با سخن برملا شود»زیرا همان گونه که خداوند «ستّار العیوب» است، دوست ندارد که افراد بشر پرده‏درى کنند و عیوب مردم را فاش سازند و آبروى آنها را ببرند.سپس به بعضى از امور که مجوز این گونه بدگوییها و پرده‏دریها مى‏شود اشاره کرده، مى‏فرماید:«مگر کسى که مظلوم واقع شده» چنین افراد براى دفاع از خویشتن در برابر ظلم ظالم حق دارند اقدام به شکایت کنند و یا از مظالم و ستمگریها آشکارا مذمت و انتقاد و غیبت نمایند و تا حق خود را نگیرند و دفع ستم ننمایند از پاى ننشینند.و در پایان آیه- همان طور که روش قرآن است- براى این که افرادى از این استثناء نیز سوء استفاده نکنند و به بهانه این که مظلوم واقع شده‏اند عیوب مردم را بدون جهت آشکار نسازند مى‏فرماید:«خداوند سخنان را مى‏شنود و از نیات آگاه است».

149.در این آیه، به نقطه مقابل این حکم اشاره کرده، مى‏فرماید:«اگر نیکیهاى افراد را اظهار کنید و یا مخفى نمایید مانعى ندارد (به خلاف بدیها که مطلقا جز در مواردى استثنایى باید کتمان شود) و نیز اگر در برابر بدیهایى که افراد به شما کرده‏اند راه عفو و بخشش را پیش گیرید بهتر است زیرا این کار در حقیقت یک نوع کار الهى است که با داشتن قدرت بر هر گونه انتقام،بندگان شایسته خود را مورد عفو قرار مى‏دهد».

150.میان پیامبران تبعیض نیست!در این آیه و آیه بعد توصیفى از حال جمعى از کافران و مؤمنان و سرنوشت آنها آمده است و آیات گذشته را که در باره منافقان بود تکمیل مى‏کند.نخست به کسانى که میان پیامبران الهى فرق گذاشته، بعضى را بر حق و بعضى را بر باطل مى‏دانند اشاره کرده، مى‏فرماید:«آنها که به خدا و پیامبرانش کافر مى‏شوند و مى‏خواهند میان خدا و پیامبران تفرقه بیندازند و اظهار مى‏دارند که ما نسبت به بعضى از آنها ایمان داریم اگر چه بعضى دیگر را به رسمیت نمى‏شناسیم، و به گمان خود مى‏خواهند در این میان راهى پیدا کنند ...» در حقیقت این جمله حال یهودیان و مسیحیان را روشن مى‏سازد که یهودیان مسیح را به رسمیت نمى‏شناختند، و هر دو، پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را، در حالى که طبق کتب آسمانى آنها نبوت این پیامبران بر ایشان ثابت شده بود.بنابراین، ایمان آنها حتى در مواردى که نسبت به آن اظهار ایمان مى‏کنند، بى‏ارزش قلمداد شده است، چرا که از روح حق‏جویى سر چشمه نمى‏گیرد.

151.در این آیه ماهیت این افراد را بیان کرده، مى‏فرماید: «آنها کافران واقعى هستند»و در پایان آنها را تهدید کرده، مى‏گوید: «ما براى کافران عذاب توهین آمیز و خوارکننده‏اى فراهم ساخته‏ایم».

152.در این آیه به وضع مؤمنان و سرنوشت آنها اشاره کرده و مى‏گوید:«کسانى که ایمان به خدا و همه پیامبران او آورده‏اند و در میان هیچ یک از آنها تفرقه نینداختند (و با این کار،«تسلیم و اخلاص» خود در برابر حق، و مبارزه با هر گونه «تعصب» نابجا را اثبات نمودند) به زودى خداوند پاداشهاى آنها را به آنها خواهد داد» و در پایان آیه به این مطلب اشاره مى‏شود که اگر این دسته از مؤمنان در گذشته مرتکب چنان تعصبها و تفرقه‏ها و گناهان دیگر شدند اگر ایمان خود را خالص کرده و به سوى خدا بازگردند خداوند آنها را مى‏بخشد «و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده و هست»

153.جمعى از یهود نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و گفتند:اگر تو پیغمبر خدایى کتاب آسمانى خود را یکجا به ما عرضه کن،همانطور که موسى تورات را یکجا آورد،این آیه و آیه بعد نازل شد و به آنها پاسخ گفت.بهانه جویى یهود- در این آیه، نخست اشاره به درخواست اهل کتاب (یهود) مى‏کند و مى‏گوید:«اهل کتاب از تو تقاضا مى‏کنند که کتابى از آسمان (یکجا) بر آنها نازل کنى»شک نیست که آنها در این تقاضاى خود حسن نیت نداشتند،زیرا هدف از نزول کتاب آسمانى همان ارشاد و هدایت و تربیت است، گاهى این هدف با نزول کتاب آسمانى یکجا تأمین مى‏شود، و گاهى تدریجى بودن آن به این هدف بیشتر کمک مى‏کند.لذا به دنبال این تقاضا خداوند به عدم حسن نیت آنها اشاره کرده، و ضمن دلدارى به پیامبرش، سابقه لجاجت و عناد و بهانه‏جویى یهود را در برابر پیامبر بزرگشان موسى بن عمران بازگو مى‏کند.نخست مى‏گوید: «اینها از موسى چیزهایى بزرگتر و عجیبتر از این خواستند و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان بده»!این درخواست عجیب و غیر منطقى که نوعى از عقیده بت‏پرستان را منعکس مى‏ساخت و خدا را جسم و محدود معرفى مى‏کرد و بدون شک از لجاجت و عناد سر چشمه گرفته بود، سبب شد که«صاعقه آسمانى به خاطر این ظلم و ستم آنها را فرا گرفت» سپس به یکى دیگر از اعمال زشت آنها که مسأله «گوساله پرستى» بود، اشاره مى‏کند و مى‏گوید:«آنها پس از مشاهده آن همه معجزات و دلایل روشن، گوساله را به عنوان معبود خود انتخاب کردند»! ولی با این همه برای این که به راه بازگردند"ما آنها را بخشیدیم وبه موسی برتری وحکومت آشکاری دادیم"و بساط رسوایی سامری و گوساله پرستان را برچیدیم.

154.باز آنها از خواب غفلت بیدار نشدند و از مرکب غرور و لجاجت پایین نیامدند، به همین جهت «ما کوه طور را بر بالاى سر آنها به حرکت درآوردیم، و در همان حال از آنها پیمان گرفتیم و به آنها گفتیم که به عنوان توبه از گناهانتان از در بیت المقدس با خضوع و خشوع وارد شوید، و نیز به آنها تأکید کردیم که در روز شنبه دست از کسب و کار بکشید و راه تعدى و تجاوز را پیش نگیرید(و از ماهیان دریا که در آن روز صیدش حرام بود استفاده نکنید) و در برابر همه اینها پیمان شدید از آنان گرفتیم» اما آنها به هیچ یک از این پیمانهاى مؤکد وفا نکردند!

 

هانیه :

ایه 148 و 149
- من اول برداشت کردم منظورش غیبته!
- در هر صورت اگر بدی بهتون می شه و بهتون ظلم می شه خیلی بهتره که ببخشین و بدی طرف مقابل را منتقل نکنید ... خدا این کار را دوست نداره و حواسم باشه اگه از خدا انتظار رحمت و گذشت را دارم باید خودمم تمرین کنم ...
- مثلا من واقعا دوست دارم اگه به یکی ظلم کردم اون به روم نیاره ، یا پیش دیگران آبرومو نبره .... کاش خودمونو بذاریم جای دیگران .... این نقل قول معروف یادم نمیاد دقیقا از کی بود اما هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند .. {از کتاب های دبیرستانمون یادمه}


ایه 150 و 151 و 152
- رسالت تمام پیامبران یکی است .. ایمان به خدای یگانه و روز جزا ... و تسلیم شدن در برابر وحدانیت خدای مهربان و مقتدر ... خلاصه گوش بده، بگو چشم، و هیچ تفاوتی هم بین پیامبران نیست ... اگه حقیقت دین ها را درک می کردیم و خودخواهی هامونو کنار می ذاشتیم دیگه این قدر جنگ بر سر مسلمون و مسیحی بودن و کلیمی بودن .... نداشتیم ....
- خمیر مایه همه دین ها یکی است ...
- این جدل ها و نپذیرفتن ها عین کفره!


ایه 153 و 154
- بهانه های الکی و پوچ را بذار کنار. ... گاهی وقت ندارم .... سرم شلوغه .... باعث می شه کارهای مهم را انجام ندم ... و شاید خودممو فقط سرگرم جزئیات زندگی ام کردم ... حجت تموم شده ... اینکه بخوای بعد از این همه نشونه دوباره شک کنی... و در عمل ضعیف باشی، فقط تو رو از اصلت دورتر می کنه .... اما باز هم خدا مهربون با آغوش باز منتظره ... به پیمان هایی که با خدا می ذاری حواست باشه که عملشون کنی .... و نشه مثل همون هی ایمان هی کفر هی ایمان هی کفر ...{مسلما منظور عمله چون در واقع همه مون ادعا می کنیم که مسلمونیم و مسلمونای خوبی هم هستیم اما چقدر توانستم عمل کنم ؟؟!}


در مورد ایه 148 و 149 گاهی بخششی که میکنیم و بدی کسی را منتقل نمی کنیم شاید باعث بشه از کارش پشیمون بشه و این طوری یک راهی برای دوستی و پیمان مجدد هست ... اما با تلافی کردن و یا ابرو بردن اون یه ذره امید را هم از بین می بریم ... چقدر خوبه در عمل تمرین کنیم جایی برای جبران کسانی که به همون بدی می کنند بذاریم ...{ خودمونم شاید وقتی به یکی بدی کنیم در تلاش باشیم که یک جوری جبران کنیم .}