596 . صفحه 596
سیزدهم مرداد :
نفیسه :
(آیه 15)- آیه قبل انسانها را از آتش جهنم انذار میکند، این آیه سپس به گروهى که وارد این آتش برافروخته و سوزان مىشوند اشاره کرده، مىفرماید: «کسى جز بدبختترین مردم وارد آن نمىشود» (لا یصلاها الا الاشقى).
(آیه 16)- و در توصیف اشقى مىفرماید: «همان کسى که (آیات خدا را) تکذیب کرد و به آن پشت نمود» (الذى کذب و تولى). بنابراین، معیار خوشبختى و بدبختى همان کفر و ایمان است با پیامدهاى عملى که این دو دارد و به راستى کسى که آن همه نشانههاى هدایت و امکانات براى ایمان و تقوا را نادیده بگیرد مصداق روشن «اشقى» و بدبختترین مردم است.
(آیه 17)- سپس سخن از گروهى مىگوید که از این آتش شعلهور سوزان برکنارند، مىفرماید: «به زودى با تقواترین مردم از آن (آتش سوزان) دور داشته مىشود» (و سیجنبها الاتقى).
(آیه 18)- «همان کسى که مال خود را (در راه خدا) مىبخشد تا پاک شود» (الذى یؤتى ماله یتزکى).
تعبیر به «یتزکّى» در حقیقت اشاره به قصد قربت و نیت خالص است خواه این جمله به معنى کسب نمو معنوى و روحانى باشد، یا به دست آوردن پاکى اموال، چون «تزکیه» هم به معنى «نمو دادن» آمده و هم «پاک کردن».
(آیه 19)- سپس براى تأکید بر مسأله خلوص نیت آنها در انفاقهایى که دارند، مىافزاید: «و هیچ کس را نزد او حق نعمتى نیست تا بخواهد (به این وسیله) او را جزا دهد» (و ما لاحد عنده من نعمة تجزى).
(آیه 20)- «بلکه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ اوست» (الا ابتغاء وجه ربه الاعلى).
یعنى انفاق مؤمنان پرهیزکار به دیگران نه از روى ریاست، و نه به خاطر جوابگوئى خدمات سابق آنها، بلکه انگیزه آن تنها و تنها جلب رضاى خداوند است، و همین است که به آن انفاقها ارزش فوق العادهاى مىدهد.
(آیه 21)- و سرانجام در آخرین آیه این سوره به ذکر پاداش عظیم و بىنظیر این گروه پرداخته، و در یک جمله کوتاه، مىگوید: «و به زودى راضى و خشنود مىشود» (و لسوف یرضى).
آرى! همان گونه که او براى رضاى خدا کار مىکرد خدا نیز او را راضى مىسازد، رضایتى گسترده و نامحدود که تمام نعمتها در آن جمع است.
سوره ضحى ،نود و سومین سوره است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و 11 آیه دارد.
محتوا و فضیلت سوره:
طبق بعضى از روایات وقتى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر اثر تأخیر و انقطاع موقت وحى ناراحت بود، و زبان دشمنان نیز باز شده بود، این سوره نازل شد و همچون باران رحمتى بر قلب پاک پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نشست.
این سوره با دو سوگند آغاز مىشود، سپس به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بشارت مىدهد که خدا هرگز تو را رها نساخته است.
بعد به او نوید مىدهد که خداوند آنقدر به او عطا مىکند که خشنود شود.
و در آخرین مرحله، گذشته زندگانى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را در نظر او مجسّم مىسازد که خداوند چگونه او را همیشه مشمول انواع رحمت خود قرار داده، و در سختترین لحظات زندگى حمایتش نموده است.
و لذا در آخرین آیات به او دستور مىدهد که (به شکرانه این نعمتهاى بزرگ الهى) با یتیمان و مستمندان مهربانى کند و نعمت خدا را بازگو نماید.
در فضیلت این سوره همین بس که در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است: «هرکس آن را تلاوت کند از کسانى خواهد بود که خدا از آنها راضى مىشود و شایسته است که محمد صلّى اللّه علیه و آله براى او شفاعت کند و به عدد هر یتیم و مسکین سؤال کننده ده حسنه براى او خواهد بود».
و این همه فضیلت از آن کسى است که آن را بخواند و در عمل پیاده کند.قابل توجه این که مطابق روایات متعددى، این سوره و سوره آینده (الم نشرح) یک سوره است، و لذا براى این که در هر رکعت بعد از سوره حمد باید یک سوره کامل خوانده شود این دو سوره را باید با هم خواند.
(آیه 1)-شأن نزول این سوره «ابن عباس» مىگوید: پانزده روز گذشت، و وحى بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل نشد، مشرکان گفتند: پروردگار محمد، او را رها کرده، و دشمن داشته، اگر راست مىگوید مأموریت او از سوى خداست، باید وحى بطور مرتب بر او نازل مىشد.
در اینجا سوره مورد بحث نازل گشت- و به سخنان آنها پاسخ گفت.
قابل توجه این که طبق حدیثى وقتى این سوره نازل شد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به جبرئیل فرمود: دیر کردى در حالى که سخت به تو مشتاق بودم.
جبرئیل گفت: «من به تو مشتاقتر بودم، ولى من بنده مأمورم و جز به فرمان پروردگار نازل نمىشوم»!
تفسیر:
در آغاز این سوره نیز با دو سوگند رو برو مىشویم: سوگند به «نور» و «ظلمت» مىفرماید: «قسم به روز در آن هنگام که آفتاب برآید» و همه جا را فرا گیرد (و الضحى).
(آیه 2)- «و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد» و همه جا را در آرامش فرو برد (و اللیل اذا سجى).
«ضحى» از ماده «سجو» به معنى اوائل روز است آن موقعى که خورشید در آسمان بالا بیاید و نور آن بر همه جا مسلط شود، و این در حقیقت بهترین موقع روز است.
«سجى» از ماده «سجو» در اصل به معنى «سکون و آرامش» است، و آنچه در شب مهم است همان آرامشى است که بر آن حکمفرماست، و طبعا اعصاب و روح انسان را در آرامش فرو مىبرد، و براى تلاش و کوشش فردا و فرداها آماده مىسازد، و از این نظر نعمت بسیار مهمى است که شایسته است سوگند به آن یاد شود.
میان این دو قسم و محتواى آیه شباهت و رابطه نزدیکى وجود دارد، روز همچون نزول نور وحى بر قلب پاک پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است و شب همچون انقطاع موقت وحى که آن نیز در بعضى از مقاطع لازم است.
(آیه 3)- و به دنبال این دو سوگند بزرگ به نتیجه و جواب قسم پرداخته، مىفرماید: «خداوند هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است» (ما ودعک ربک و ما قلى).
این تعبیر دلدارى و تسلّى خاطرى است براى شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که بداند اگر گاهى در نزول وحى تأخیر افتد روى مصالحى است که خدا مىداند، و هرگز دلیل بر آن نیست که طبق گفته دشمنان خداوند نسبت به او خشمگین شده باشد یا بخواهد او را ترک گوید، او همیشه مشمول لطف و عنایات خاصّه خدا، و همواره در کنف حمایت ویژه اوست.
(آیه 4)- سپس اضافه مىکند: «و مسلما آخرت براى تو از دنیا بهتر است» (و للآخرة خیر لک من الاولى).
تو در این جهان مشمول الطاف او هستى، و در آخرت بیشتر و بهتر، نه در کوتاه مدت مورد غضب پروردگار خواهى بود، و نه در دراز مدت، کوتاه سخن این که تو همیشه عزیزى، در دنیا عزیز و در آخرت عزیزتر.
(آیه 5)- آنقدر به تو مىبخشد که خشنود شوى! در این آیه برترین نوید را به پیامبر داده، مىافزاید: «و به زودى پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوى» (و لسوف یعطیک ربک فترضى).
این بالاترین اکرام و احترام پروردگار نسبت به بنده خاصّش محمد صلّى اللّه علیه و آله است که مىفرماید: آنقدر به تو مىبخشیم که راضى شوى، در دنیا بر دشمنان پیروز خواهى شد و آیین تو جهانگیر خواهد گشت، و در آخرت نیز مشمول بزرگتر مواهب خواهى بود.
بدون شک پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به عنوان خاتم انبیا و رهبر عالم بشریت خشنودیش تنها در نجات خویش نیست، بلکه آن زمان راضى و خشنود مىشود که شفاعتش در باره امتش نیز پذیرفته شود.
لذا در حدیثى از امام باقر علیه السّلام از پدرش امام زین العابدین علیه السّلام از عمویش «محمّد بن حنفیه» از پدرش امیرمؤمنان علیه السّلام مىخوانیم: رسول اللّه فرمود: «روز قیامت من در موقف شفاعت مىایستم، و آنقدر گنهکاران را شفاعت کنم که خداوند گوید:
أ رضیت یا محمّد؟ «آیا راضى شدى اى محمّد؟
من مىگویم: رضیت، رضیت راضى شدم، راضى شدم»! سپس امیرمؤمنان على علیه السّلام رو به جمعى از اهل کوفه کرده و افزود: «شما معتقدید امید بخشترین آیات قرآن آیه «قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله اى کسانى که نسبت به خود زیادهروى کردهاید از رحمت خدا نومید نشوید» است.
گفتند: آرى! ما چنین مىگوییم.
فرمود: «ولى ما اهل بیت مىگوییم امید بخشترین آیات قرآن آیه «و لسوف یعطیک ربک فترضى» است»! ناگفته پیداست که شفاعت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شرائطى دارد، نه او براى هر کس شفاعت مىکند، و نه هر گنهکارى مىتواند چنین انتظاری را داشته باشد.
(آیه 6)- به شکرانه این همه نعمت که خدا به تو داده ...!
چنانکه گفتیم هدف این سوره تسلّى و دلدارى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و بیان الطاف الهى نسبت به آن حضرت است، لذا در ادامه آیات گذشته که از این معنى سخن مىگفت، در اینجا نخست به ذکر سه موهبت از مواهب خاص الهى به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله پرداخته، و سپس سه دستور مهم در همین رابطه به او مىدهد.
مىفرماید: «آیا او (خداوند) تو را یتیم نیافت و پناه داد» (ا لم یجدک یتیما فآوى).
در شکم مادر بودى که پدرت عبد اللّه از دنیا رفت، تو را در آغوش جدّت «عبد المطلب» (سید مکّه) پرورش دادم.
شش ساله بودى که مادرت از دنیا رفت، و از این نظر نیز تنها شدى، اما عشق و محبت تو را در قلب «عبدالمطلب» افزون ساختم.
هشت ساله بودى که جدّت «عبدالمطلب» از دنیا رفت عمویت «ابوطالب» را به خدمت و حمایتت گماشتم، تا تو را همچون جان شیرین در بر گیرد و محافظت کند.
آرى تو یتیم بودى و من به تو پناه دادم.
(آیه 7)- بعد به ذکر نعمت دوم پرداخته، مىفرماید: «و تو را گمشده یافت و هدایت کرد» (و وجدک ضالا فهدى).
آرى! تو هرگز از نبوت و رسالت آگاه نبودى، و ما این نور را در قلب تو افکندیم که به وسیله آن انسانها را هدایت کنى! چنانکه در جاى دیگر مىفرماید: «تو نه کتاب را مىدانستى و نه ایمان را (از محتواى قرآن و اسلام قبل از نزول وحى آگاه نبودى) ولى ما آن را نورى قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگانمان را بخواهیم هدایت مىکنیم» (شورى/ 52).
بنابراین منظور از «ضلالت» در اینجا نفى ایمان و توحید و پاکى و تقوا نیست، بلکه نفى آگاهى از اسرار نبوت، و قوانین اسلام، و عدم آشنائى با این حقایق بود، ولى بعد از بعثت به کمک پروردگار بر همه این امور واقف شد و هدایت یافت.
(آیه 8)- بعد به بیان سومین نعمت پرداخته، مىفرماید: «و تو را فقیر یافت و بىنیاز کرد» (و وجدک عائلا فاغنى).
توجه «خدیجه» آن زن مخلص با وفا را به سوى تو جلب نمود تا ثروت سرشارش را در اختیار تو و اهداف بزرگت قرار دهد، و بعد از ظهور اسلام غنائم فراوانى در جنگها نصیب تو کرد آن گونه که براى رسیدن به اهداف بزرگت بىنیاز شدى.
(آیه 9)- سپس به عنوان نتیجهگیرى از آیات قبل، سه دستور پر اهمیت به پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىدهد که هر چند مخاطب در آن شخص رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله است ولى مسلما همگان را شامل مىشود.
نخست مىفرماید: «حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن» (فاما الیتیم فلا تقهر).
تو هم خود یتیم بودى و رنج یتیمى را کشیدهاى، اکنون از دل و جان مراقب یتیمان باش و روح تشنه آنها را با محبتت سیراب کن.
این نشان مىدهد که در مورد یتیمان مسأله اطعام و انفاق گرچه مهم است، ولى از آن مهمتر دلجوئى و نوازش و رفع کمبودهاى عاطفى است، و لذا در حدیث معروفى مىخوانیم که «رسول اللّه» صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «هر کس به عنوان نوازش دست بر سر یتیمى کشد به تعداد هر موئى که دست او از آن مىگذرد در روز قیامت نورى خواهد داشت».
(آیه 10)- و در این آیه به دومین دستور پرداخته، مىفرماید: «و سؤال کننده را از خود مران» (و اما السائل فلا تنهر).
در این که منظور از «سائل» در اینجا چه کسى است؟ چند تفسیر وجود دارد:
نخست این که منظور کسانى است که سؤالاتى در مسائل علمى و اعتقادى و دینى دارند.
دیگر این که: منظور کسانى است که داراى فقر مادى هستند، و به سراغ تو مىآیند، باید آنچه در توان دارى به کار گیرى، و آنها را مأیوس نکنى، و از خود مرانى.
سوم این که: هم ناظر به فقر علمى است و هم فقر مادى، دستور مىدهد که به تقاضاى سائلان در هر قسمت پاسخ مثبت ده، این معنى هم تناسب با هدایت الهى نسبت به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دارد و هم سرپرستى از او در زمانى که یتیم بود.
(آیه 11)- و سرانجام در سومین و آخرین دستور، مىفرماید: «و نعمتهاى پروردگارت را بازگو کن» (و اما بنعمة ربک فحدث).
بازگو کردن نعمت، گاه با زبان است و تعبیراتى که حاکى از نهایت شکر و سپاس باشد، نه غرور و برترىجوئى، و گاه با عمل است به این ترتیب که از آن در راه خدا انفاق و بخشش کند، بخششى که نشان دهد خداوند نعمت فراوانى به او عطا کرده است.
البته واژه «نعمت» تمام نعمتهاى معنوى و مادى را شامل مىشود.
لذا در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم که فرمود: معنى آیه چنین است:
«آنچه را خدا به تو بخشیده و برترى داده و روزى عطا فرموده و نیکى به تو کرده و هدایت نموده همه را بازگو کن».
سوره انشراح ،سوره نود و چهارم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 8 آیه میباشد.
محتوا و فضیلت سوره:
معروف است که این سوره بعد از سوره «و الضحى» نازل شده و محتواى آن نیز همین مطلب را تأیید مىکند چرا که در این سوره باز قسمتى از مواهب الهى بر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله شمرده شده است در واقع سه نوع موهبت بزرگ در سوره و الضّحى آمده بود و سه موهبت بزرگ در سوره الم نشرح آمده است مواهب گذشته بعضى مادى و بعضى معنوى بود اما مواهب سه گانه این سوره همه جنبه معنوى دارد و عمدتا این سوره بر سه محور دور مىزند.
یکى بیان همین نعمتهاى سه گانه و دیگر بشارت به پیامبر از نظر برطرف شدن مشکلات دعوت او در آینده و دیگر توجه به خداوند یگانه و تحریص و ترغیب به عبادت و نیایش.
و به همین دلیل در روایات اهل بیت علیهم السّلام چنانکه قبلا هم اشاره کردهایم این دو به منزله یک سوره شمرده شده است و لذا در قرائت نماز براى این که یک سوره کامل خوانده شود هر دو را با هم مىخوانند.
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم که فرمود: «هر کس این سوره را بخواند پاداش کسى را دارد که محمّد صلّى اللّه علیه و آله را غمگین دیده و اندوه را از قلب او زدوده است».
(آیه 1)- ما تو را مشمول انواع نعمتها ساختیم! لحن آیات آمیخته با لطف و محبت فوق العاده پروردگار و تسلّى و دلدارى پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله است.
در نخستین آیه به مهمترین موهبت الهى اشاره کرده، مىفرماید: «آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم» (ا لم نشرح لک صدرک).
منظور از «شرح صدر» در اینجا گسترش روح و فکر پیامبر به وسیله نور الهى و سکینه و آرامش خداداد مىباشد، این توسعه مىتواند مفهوم وسیعى داشته باشد که هم وسعت علمى پیامبر را از طریق وحى و رسالت شامل گردد و هم بسط و گسترش تحمل و استقامت او در برابر لجاجتها و کارشکنیهاى دشمنان و مخالفان.
و لذا در حدیثى آمده است که پیامبر مىفرماید: «من تقاضائى از پروردگارم کردم و دوست مىداشتم این تقاضا را نمىکردم، عرض کردم: خداوندا! پیامبران قبل از من بعضى جریان باد را در اختیارشان قرار دادى، و بعضى مردگان را زنده مىکردند!» خداوند به من فرمود: آیا تو یتیم نبودى پناهت دادم؟
گفتم: آرى! فرمود: آیا گمشده نبودى هدایتت کردم؟
عرض کردم: آرى، اى پروردگار! فرمود: آیا سینه تو را گشاده، و پشتت را سبکبار نکردم؟
عرض کردم: آرى اى پروردگار!».
این نشان مىدهد که نعمت «شرح صدر» ما فوق معجزات انبیاست، و به راستى اگر کسى حالات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را دقیقا مطالعه کند و میزان شرح صدر او را در حوادث سخت و پیچیده دوران عمرش بنگرد یقین مىکند که این از طریق عادى ممکن نیست، بلکه یک تأیید الهى و ربانى است.
و به خاطر همین «شرح صدر» بود که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به عالیترین وجهى مشکلات رسالت را پشت سر گذاشت، و وظائف خود را در این طریق به خوبی انجام داد.
(آیه 2)- سپس به ذکر موهبت دیگرى از مواهب عظیم خود به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پرداخته، مىافزاید: «و (آیا) بار سنگین را از تو برنداشتیم»!؟ (و وضعنا عنک وزرک).
(آیه 3)- «همان بارى که سخت بر پشت تو سنگینى مىکرد» (الذى انقض ظهرک).
این کدام بار بود که خداوند از پشت پیامبرش برداشت؟
قرائن آیات به خوبى نشان مىدهد که منظور همان مشکلات رسالت و نبوت، و دعوت به سوى توحید و یکتاپرستى، و برچیدن آثار فساد از آن محیط بسیار آلوده بوده است، نه تنها پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله که همه پیغمبران در آغاز دعوت با چنین مشکلات عظیمى رو برو بودند، و تنها با امدادهاى الهى بر آنها پیروز مىشدند، منتها شرائط محیط و زمان پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله از جهاتى سختتر و سنگینتر بود.
(آیه 4)- و در بیان سومین موهبت، مىفرماید: «و آوازه تو را بلند ساختیم» (و رفعنا لک ذکرک).
نام تو همراه اسلام و نام قرآن همه جا پیچید، و از آن بهتر این که نام تو در کنار نام اللّه هر صبح و شام بر فراز مأذنهها و هنگام اذان برده مىشود، و شهادت به رسالت تو، در کنار شهادت به توحید و یگانگى خداوند نشان اسلام، و دلیل پذیرش این آیین پاک است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در تفسیر این آیه مىخوانیم که فرمود: جبرئیل به من گفت: خداوند متعال مىگوید: هنگامى که نام من برده مىشود نام تو نیز همراه من ذکر مىشود- و در عظمت مقام تو همین بس.
(آیه 5)- در این آیه، به پیامبرش مهمترین بشارت را مىدهد و انوار امید را بر قلب پاکش مىپاشد، مىفرماید: «به یقین با (هر) سختى آسانى است» (فان مع العسر یسرا).
(آیه 6)- باز تأکید مىکند: «مسلّما با هر سختى آسانى است» (ان مع العسر یسرا).غم مخور مشکلات و سختیها به این صورت باقى نمىماند، کارشکنیهاى دشمنان براى همیشه ادامه نخواهد یافت، و محرومیتهاى مادى و مشکلات اقتصادى و فقر مسلمین به همین صورت ادامه نمىیابد.
قابل ذکر است که، این دو آیه به صورتى مطرح شده که اختصاص به شخص پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و زمان آن حضرت ندارد، بلکه به صورت یک قاعده کلى و به عنوان تعلیلى بر مباحث سابق مطرح است، و به همه انسانهاى مؤمن مخلص و تلاشگر نوید مىدهد که همیشه در کنار سختیها آسانیهاست.
در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «بدان که با سختیها آسانى است، و با صبر پیروزى و با غم و اندوه خوشحالى و گشایش است».
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صبر نوبت ظفر آید.
(آیه 7)- سپس در این آیه، مىفرماید: «پس هنگامى که از کار مهمى فارغ مىشوى به مهم دیگرى پرداز» (فاذا فرغت فانصب).
هرگز بیکار نمان، تلاش و کوشش را کنار مگذار، پیوسته مشغول مجاهده باش و پایان مهمى را آغاز مهم دیگر قرار ده.
(آیه 8)- و در تمام این احوال به خدا تکیه کن «و به سوى پروردگارت توجه کن» (و الى ربک فارغب). رضایت او را بطلب، و خشنودى او را جستجو کن، و به سوى قرب جوارش بشتاب.
مطابق آنچه گفته شد آیه مفهوم گستردهاى دارد که فراغت از هر مهمى، و پرداختن به مهم دیگر را شامل مىشود، و جهتگیرى تمام تلاشها را به سوى پروردگار توصیه مىکند.
به هرحال مجموعه این سوره بیانگر عنایت خاص الهى به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و تسلى او در برابر مشکلات، و وعده نصرت و تأیید او در برابر مشکلات و فراز و نشیبهاى راه رسالت است. و در عین حال مجموعهاى است امید بخش سازنده و حیات آفرین براى همه انسانها و همه رهروان راه حق.