قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۶ ب.ظ

600 . صفحه 600



هفدهم مرداد : 



نفیسه : 


(آیه 10)- در روز قیامت «و آنچه در درون سینه‏ها (از کفر و ایمان، اخلاص و ریا، کبر و تواضع، نیات خیر و سوء) است آشکار مى‏گردد» (و حصل ما فى الصدور).


(آیه 11)- «در آن روز پروردگارشان از آنها (و اعمال و نیاتشان) کاملا باخبر است» و بر طبق آن به آنها کیفر مى‏دهد (ان ربهم بهم یؤمئذ لخبیر).

آرى! خداوند همیشه و در همه حال از اسرار درون و برون بطور کامل آگاه است ولى اثر این آگاهى در قیامت و به هنگام پاداش و کیفر ظاهرتر و آشکارتر مى‏گردد. و این هشدارى است به همه انسانها که اگر به راستى به آن ایمان داشته باشند سدّ نیرومندى در میان آنان و گناهان ایجاد مى‏کند.



قارعه،صد و یکمین سوره قرآن میباشد.

این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 11 آیه است.‏

محتوا و فضیلت سوره:

این سوره بطور کلى از معاد و مقدمات آن سخن مى‏گوید، با تعبیراتى کوبنده و بیانى تکان دهنده، و انذار و هشدارى صریح و روشن، و سرانجام انسانها را به دو گروه تقسیم مى‏کند:

گروهى که اعمالشان در میزان عدل الهى سنگین است، و پاداششان زندگانى سراسر رضایتبخش در جوار رحمت حق، و گروهى که اعمالشان سبک و کم وزن است و سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم.

نام این سوره یعنى «قارعه» از آیه اول آن گرفته شده است.

در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از امام باقر علیه السّلام مى‏خوانیم: «کسى که سوره قارعه را بخواند خداوند متعال او را از فتنه دجّال و ایمان آوردن به او حفظ مى‏کند، و او را در قیامت از چرک جهنّم دور مى‏دارد ان شاء اللّه».


(آیه 1)- حادثه کوبنده! این سوره که در وصف قیامت است، نخست مى‏فرماید: «آن حادثه کوبنده» (القارعة).


(آیه 2)- «و چه حادثه کوبنده‏اى»! (ما القارعة)


(آیه 3)- «و تو چه مى‏دانى که حادثه کوبنده چیست»؟ آن حادثه همان روز قیامت است (و ما ادراک ما القارعة).

بسیارى از مفسران گفته‏اند که «قارعة» یکى از نامهاى قیامت است، ولى درست روشن نساخته‏اند که آیا این تعبیر اشاره به مقدمات قیامت مى‏باشد که عالم دنیا در هم کوبیده مى‏شود.

و یا این که منظور مرحله دوم، یعنى مرحله زنده شدن مردگان، و طرح نوین در عالم هستى است، و تعبیر به «کوبنده» به خاطر آن است که وحشت و خوف و ترس آن روز دلها را مى‏کوبد.

ولى روى هم رفته احتمال اول مناسبتر به نظر مى‏رسد، هر چند در این آیات هر دو حادثه پشت سر یکدیگر ذکر شده است.


(آیه 4)- سپس در توصیف آن روز عجیب مى‏گوید: «روزى که مردم مانند پروانه‏هاى پراکنده خواهند بود» (یوم یکون الناس کالفراش المبثوث).

تشبیه به «پروانه» به خاطر آن است که پروانه‏ها معمولا خود را دیوانه‏وار به آتش مى‏افکنند و مى‏سوزانند، بدکاران نیز خود را در آتش جهنم مى‏افکنند.


(آیه 5)- سپس به سراغ یکى دیگر از اوصاف آن روز رفته، مى‏افزاید:

«و کوهها مانند پشم رنگین حلاجى شده مى‏گردد»! (و تکون الجبال کالعهن المنفوش).

سابقا گفته‏ایم که طبق آیات مختلف قرآن کوهها در آستانه قیامت نخست به حرکت در مى‏آیند بعد در هم کوبیده و متلاشى مى‏گردند و سرانجام به صورت غبارى در آسمان در مى‏آیند که در آیه مورد بحث آن را تشبیه به پشمهاى رنگین حلاجى شده کرده است، پشمهایى که تنها رنگى از آنها نمایان باشد، و این آخرین مرحله متلاشى شدن کوههاست.


(آیه 6)- بعد به مرحله حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسیم آنها به دو گروه پرداخته، مى‏فرماید: «اما کسى که (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگین است» ... (فاما من ثقلت موازینه).


(آیه 7)- «در یک زندگى خشنود کننده خواهد بود» (فهو فى عیشة راضیة). و تنها زندگى آخرت است که سراسر رضایت و خشنودى و آرامش و امنیت و مایه جمعیت خاطر مى‏باشد، چرا که زندگى دنیا هر قدر مرفّه و پرنعمت باشد باز از عوامل ناخشنودى خالى نیست.

در حدیثى از امام صادق علیه السّلام آمده است که وقتى از معنى «میزان» سؤال کردند، در پاسخ فرمود: «ترازوى سنجش همان عدل است».

و در حدیثى مى‏خوانیم: «امیرمؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهاى سنجشند».

به این ترتیب وجود اولیاء اللّه یا قوانین عدل الهى مقیاسهائى هستند که انسانها و اعمالشان را بر آنها عرضه مى‏کنند، و به همان اندازه که با آنها شباهت دارند و مطابقت دارند وزنشان سنگین است.

و روشن است که سبک و سنگین بودن «موازین» به معنى سنگین و سبک بودن خود اعمال است.


(آیه 8)- «و اما کسى که ترازوهایش سبک است» ... (و اما من خفت موازینه).


(آیه 9)- «پناهگاهش هاویه [- دوزخ‏] است» (فامه هاویة). که در آن سقوط مى‏کند.

تعبیر به «ام» (مادر) در جمله فوق به خاطر این است که مادر پناهگاهى است براى فرزندان که در مشکلات به او پناه مى‏برند، و نزد او مى‏مانند، و در اینجا اشاره به این است که این گنهکاران سبک عمل محلى براى پناه گرفتن جز دوزخ نمى‏یابند.


(آیه 10)- «و تو چه مى‏دانى هاویه چیست»؟! (و ما ادراک ما هیة).


(آیه 11)- «آتشى است سوزان» و فوق تصوّر همه انسانها (نار حامیة).


ر

تکاثر ،سوره صد و دوم قرآن میباشد.

این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 8 آیه است.‏

محتوا و فضیلت سوره:

محتواى این سوره نخست سرزنش و ملامت افرادى است که براساس یک سرى مطالب موهوم بر یکدیگر تفاخر مى‏کردند، سپس هشدارى نسبت به مسأله معاد و قیامت و آتش دوزخ، و سرانجام هشدارى در زمینه مسأله سؤال و بازپرسى از نعمتها مى‏دهد.

نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده است.

در فضیلت تلاوت این سوره‏ در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «کسى که آن را بخواند خداوند در برابر نعمتهایى که در دنیا به او داده او را مورد حساب قرار نمى‏دهد و پاداشى به او مى‏دهد که گوئى هزار آیه قرآن را تلاوت کرده».

بدیهى است این همه ثواب از آن کسى است که آن را بخواند و در برنامه زندگى به کار گیرد و روح و جان خود را هماهنگ با آن بسازد.


(آیه 1)-

شأن نزول:

مفسران معتقدند که این سوره درباره قبائلى نازل شد که بر یکدیگر تفاخر مى‏کردند، و با کثرت نفرات و جمعیت یا اموال و ثروت خود بر دیگران مباهات مى‏نمودند تا آنجا که براى بالا بردن آمار نفرات قبیله به گورستان مى‏رفتند و قبرهاى مردگان هر قبیله را مى‏شمردند! ولى مسلم است که این شأن نزول هرگز مفهوم آیه را محدود نمى‏کند.

تفسیر:

بلاى تکاثر و تفاخر! در آغاز سوره نخست با لحنى ملامت بار مى‏فرماید: «افزون طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است» (الهاکم التکاثر).


(آیه 2)- «تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید» و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید (حتى زرتم المقابر).

از امیرمؤمنان على علیه السّلام در نهج البلاغه آمده است که بعد از تلاوت «الهاکم التکاثر حتى زرتم المقابر» فرمود: «شگفتا! چه هدف بسیار دورى! و چه زیارت کنندگان غافلى! و چه افتخار موهوم و دردناکى به یاد استخوان پوسیده کسانى افتاده‏اند که سالهاست خاک شده‏اند، آن هم چه یادآورى! با این فاصله دور به یاد کسانى افتاده‏اند که سودى به حالشان ندارند، آیا به محل نابودى پدران خویش افتخار مى‏کنند؟ و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین خود را بسیار مى‏شمرند؟ آنها خواهان بازگشت اجسادى هستند که تار و پودشان از هم گسسته، و حرکاتشان به سکون مبدل شده. این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند»!

سرچشمه تفاخر و فخر فروشى!

یکى از عوامل اصلى تفاخر و تکاثر همان جهل و نادانى نسبت به پاداش کیفر الهى و عدم ایمان به معاد است.

از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است.

عامل دیگر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شکستهاست، که افراد براى پوشاندن شکستهاى خود پناه به تفاخر و فخر فروشى مى‏برند و لذا در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «هیچ کس تکبر به فخر فروشى نمى‏کند مگر به خاطر ذلّتى که در نفس خود مى‏یابد».


(آیه 3)- در این آیه آنها را با این سخن مورد تهدید شدید قرار داده،مى‏فرماید: «چنین نیست که مى‏پندارید به زودى (نتیجه این تفاخر موهوم خود را) خواهید دانست» (کلا سوف تعلمون).


(آیه 4)- باز براى تأکید مى‏افزاید: «باز چنان نیست که شما مى‏پندارید به زودى خواهید دانست» (ثم کلا سوف تعلمون).

در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السّلام آمده است که فرمود: «گروهى از ما پیوسته درباره عذاب قبر در شک بودند تا این که سوره (الهاکم التکاثر) نازل شد، تا آنجا که فرمود: (کلا سوف تعلمون منظور از آن عذاب قبر است، سپس مى‏فرماید: (ثم کلا سوف تعلمون) منظور عذاب قیامت است».


(آیه 5)- سپس مى‏افزاید: «چنان نیست (که شما خیال مى‏کنید) اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید» افزون طلبى شما را از خدا غافل نمى‏کرد (کلا لو تعلمون علم الیقین).

«یقین» نقطه مقابل «شکّ» است و طبق روایات به مرحله عالى ایمان «یقین» گفته مى‏شود و براى آن سه مرحله است.

1- علم الیقین و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آورد مانند کسى که با مشاهده دود، علم به وجود آتش پیدا مى‏کند.

2- عین الیقین و آن در جائى است که انسان به مرحله مشاهده مى‏رسد و با چشم خود مثلا آتش را مشاهده مى‏کند.

3- حق الیقین و آن همانند کسى است که وارد آتش شود و سوزش آن را لمس کند، و به صفات آتش متصف گردد، و این بالاترین مرحله یقین است، که در حقیقت از دو علم تشکیل یافته: علم به معلوم و علم به این که خلاف آن علم محال است.


(آیه 6)- باز براى تأکید و انذار بیشتر مى‏افزاید: «قطعا شما جهنم را خواهید دید» (لترون الجحیم).


(آیه 7)- «سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید» (ثم لترونها عین الیقین).


(آیه 8)- «سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهائى که داشته‏اید بازپرسى خواهید شد» (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم).

باید در آن روز روشن سازید که این نعمتهاى خداداد را در چه راهى مصرف کرده‏اید؟ و از آنها براى اطاعت الهى یا معصیتش کمک گرفته‏اید، یا نعمتها را ضایع ساخته هرگز حق آن را ادا ننموده‏اید؟

«نعیم» یک معنى بسیار گسترده دارد که همه مواهب الهى را اعم از «معنوى» مانند دین و ایمان و اسلام و قرآن و ولایت، و انواع نعمتهاى «مادى» را اعم از فردى و اجتماعى شامل مى‏شود، منتها نعمتهایى که اهمیت بیشترى دارند مانند نعمت «ایمان و ولایت» بیشتر از آنها سؤال مى‏شود که آیا حق آنها ادا شده یا نه؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی