581 . صفحه 581
بیست و نهم تیر :
نفیسه :
مىفرماید: «آیا ما شما را از آبى پست و ناچیز نیافریدیم»؟! (ا لم نخلقکم من ماء مهین).
(آیه 21)- «سپس آن را در قرارگاهى محفوظ و آماده قرار دادیم» (فجعلناه فى قرار مکین).
قرارگاهى که تمام شرائط حیات و پرورش و رشد و محافظت نطفه انسان در آن از هر نظر تأمین شده، و آنقدر عجیب و جالب و موزون است که هر انسانى را در شگفتى فرو مىبرد.
(آیه 22)- سپس مىافزاید: قرار گرفتن نطفه در آن جایگاه محفوظ «تا مدتى معین» ادامه دارد (الى قدر معلوم).
مدتى که آن را هیچ کس جز خدا نمىداند، مدتى مملوّ از تغییرات و دگرگونیها و تحولات بسیار که هر روز لباس تازهاى از حیات و زندگى بر نطفه پوشانیده مىشود، و او را در مسیر تکامل در آن مخفیگاه پیش مىبرد.
(آیه 23)- سپس نتیجهگیرى مىکند «ما قدرت بر این کار داشتیم (که از نطفه بىارزش و حقیر و ناچیزى چنان انسان شریف و کاملى بسازیم) پس ما قدرتمند خوبى هستیم» (فقدرنا فنعم القادرون).
این همان دلیلى است که قرآن بارها براى اثبات مسأله معاد روى آن تکیه کرده است، از جمله در آیات آغاز سوره حج مىگوید: چگونه در بازگشت مردگان به حیات جدید تردید مىکنید با این که قدرت او را در آفرینش این انسان از یک نطفه بىارزش مشاهده مىکنید که هر روزش معاد و رستاخیزى است؟! چه تفاوتى میان خاک و آن نطفه بىارزش است؟
(آیه 24)- در پایان باز همان جمله را تکرار فرموده، مىگوید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
واى بر آنها که این همه آثار قدرت او را مىبینند و باز او را انکار مىکنند.
(آیه 25)- در بخش دیگرى از این آیات به بیان قسمتى از آیات و نشانههاى آفاقى خداوند و نعمتها و مواهب او در جهان بزرگ مىپردازد که هم دلیل بر قدرت و رحمت واسعه اوست، و هم دلیلى بر امکان معاد، در حالى که در آیات گذشته سخن از آیات انفسى و مواهب خداوند در آفرینش خود انسان بود.
مىفرماید: «آیا ما زمین را مرکز اجتماع انسانها قرار ندادیم»؟ (ا لم نجعل الارض کفاتا).
(آیه 26)- «هم در حال حیاتشان و هم مرگشان» (احیاء و امواتا).
منظور این است که زمین قرارگاهى است براى همه انسانها، زندگان را روى خود جمع مىکند، و تمام حوائج و نیازهایشان را در اختیارشان مىگذارد، و مردگان آنها را نیز در خود جاى مىدهد، که اگر زمین، آماده براى دفن مردگان نبود عفونت و بیماریهاى ناشى از آن فاجعهاى براى همه زندگان به وجود مىآورد.
(آیه 27)- سپس به یکى از نعمتهاى بزرگ الهى در کره زمین اشاره کرده، مىافزاید: «و در آن کوههاى استوار و بلندى قرار دادیم» (و جعلنا فیها رواسى شامخات).این کوهها که سر به آسمان کشیده، و ریشههاى آن به یکدیگر پیوسته است از یک سو همچون زرهى زمین را در برگرفته، و در برابر فشار داخلى و فشارهاى ناشى از جزر و مد خارجى حفظ مىکند، و از سوى دیگر جلو اصطکاک قشر هوا را با زمین مىگیرد، و پنجه در هوا انداخته و آن را با خود به گردش در مىآورد، و از سوى سوم طوفانها و بادهاى عظیم را کنترل مىکند، و به این ترتیب از جهات مختلف به اهل زمین آرامش مىبخشد.
و در ذیل همین آیه به یکى دیگر از برکات کوهها اشاره کرده، مىافزاید:
«و آبى گوارا به شما نوشاندیم» (و اسقیناکم ماء فراتا).
آبى که هم براى شما گوارا و مایه حیات است، و هم براى حیوانات شما و زراعتها و باغهایتان.
بسیارى از چشمهها و قناتها از کوهها مىجوشد، و سرچشمه بسیارى از نهرها و شطهاى عظیم از برفهاى متراکمى است که بر قلههاى کوهها مىنشیند، و مهمترین ذخائر آبى انسانها را تشکیل مىدهد.
(آیه 28)- در پایان این قسمت باز مىفرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
همان کسانى که این همه آیات و نشانههاى قدرت حق را با چشم خود مىبینند، و این همه نعمتهاى الهى را که در آن غرقند مشاهده مىکنند باز هم رستاخیز و دادگاه قیامت را که مظهر عدل و حکمت اوست انکار مىنمایند.
(آیه 29)- در این جا سرنوشت نهائى تکذیب کنندگان قیامت، و منکران آن دادگاه عدل الهى بیان شده است، بیانى که به راستى انسان را در وحشتى عمیق فرو مىبرد، و ابعاد فاجعه را روشن مىسازد.
مىفرماید: در آن روز به آنها گفته مىشود: «بىدرنگ به سوى همان چیزى که پیوسته آن را انکار مىکردید بروید»! (انطلقوا الى ما کنتم به تکذبون).
رهسپار شوید به سوى جهنم سوزان که همیشه آن را به باد استهزا مىگرفتید به سوى انواع عذابها که با اعمالتان آن را از پیش فراهم ساختهاید.
(آیه 30)- سپس به توضیح بیشترى درباره این عذاب پرداخته، مىگوید:
«بروید به سوى سایه سه شاخه» دودهاى خفقان بار و آتش زا! (انطلقوا الى ظل ذى ثلاث شعب).
شاخهاى از بالاسر، و شاخهاى از طرف راست، و شاخهاى از طرف چپ، و به این ترتیب از هر طرف این دود غلیظ مرگبار آنها را احاطه مىکند، و در کام خود فرو مىبرد.
(آیه 31)- «سایهاى که نه آرام بخش است، و نه از شعلههاى آتش جلوگیرى مىکند» (لا ظلیل و لا یغنى من اللهب). چه این که خود برخاسته از آتش است.
(آیه 32)- سپس در توصیف دیگرى از آن آتش سوزان مىافزاید:
«شرارههایى از خود پرتاب مىکند مانند یک کاخ» (انها ترمى بشرر کالقصر).
نه همچون جرقههاى آتش این دنیا که گاه به اندازه سر سوزنى بیش نیست.
(آیه 33)- در این آیه به توصیف دیگرى از شرارهها و جرقههاى این آتش سوزان پرداخته، مىفرماید: «گویى (در سرعت و کثرت) همچون شتران زرد رنگى هستند» که به هر سو پراکنده مىشوند! (کانه جمالت صفر).
جائى که جرقهها این چنین باشد، پیداست که خود آن آتش سوزان چگونه است؟ و در کنار آن چه عذابهاى دردناک دیگرى قرار گرفته؟
(آیه 34)- بار دیگر در پایان این بخش از آیات، همان هشدار را تکرار کرده، مىفرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
(آیه 35)- سپس فصل دیگرى از مشخصات آن روز هولناک را شروع کرده، مىافزاید: «امروز، روزى است که سخن نمىگویند» و قادر بر دفاع از خویش نیستند (هذا یوم لا ینطقون).
آرى! خداوند در آن روز بر دهان مجرمان و گناهکاران مهر سکوت مىزند همان گونه که در آیه 65 سوره یس آمده است: «الیوم نختم على افواههم امروز بر دهانشان مهر مىنهیم».
(آیه 36)- سپس مىافزاید: «و به آنها اجازه داده نمىشود که عذرخواهى کنند» (و لا یؤذن لهم فیعتذرون).
نه اجازه سخن گفتن دارند، و نه عذر خواهى و دفاع از خویشتن، چرا که همه حقایق در آنجا روشن است، و چیزى براى گفتن ندارند، آرى این زبان پشت هم انداز که در دنیا از آزادى خود سوء استفاده کرده، به تکذیب انبیا و استهزاء اولیاء و باطل کردن حق و حق جلوه دادن باطل، مىپرداخت در آنجا باید به کیفر آن اعمال قفل شود، و از کار بیفتد، که این خود عذاب و شکنجه دردناکى است.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام آمده است که: «خداوند برتر و عادلتر و بزرگتر از آن است که بندهاش عذر موجهى داشته باشد و به او اجازه عذرخواهى ندهد، بلکه آنها در حقیقت هیچ عذر موجهى ندارند که مطرح کنند».
(آیه 37)- باز در پایان این مقطع مىگوید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
(آیه 38)- در مقطع دیگر روى سخن را به مجرمان کرده، به عنوان حکایت از صحنه آن روز، مىگوید: «امروز همان روز جدائى (حق از باطل) است که همه شما و پیشینیان را در آن جمع کردهایم» (هذا یوم الفصل جمعناکم و الاولین).
امروز همه انسانها را بدون استثنا از اولین گرفته، تا آخرین، همه را براى حسابرسى و فصل خصومت در این عرصه و دادگاه بزرگ گردآوردهایم.
آرى! امروز روز جدایى حق از باطل و ظالم از مظلوم است.
(آیه 39)- «اکنون اگر چارهاى در برابر من (براى فرار از چنگال مجازات) دارید انجام دهید» (فان کان لکم کید فکیدون).
آیا مىتوانید از قلمرو حکومت من بگریزید؟ یا توانائى دارید با پرداختن فدیهاى آزاد شوید؟ و یا قدرت دارید مأموران حسابرسى را فریب دهید؟
هر کار از دست شما ساخته است انجام دهید، ولى بدانید کارى از شما ساخته نیست.
(آیه 40)- و باز همان جمله تهدیدآمیز و بیدارکننده را تکرار کرده، مىفرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
(آیه 41)- مىدانیم برنامه قرآن آمیختن انذار به بشارت، و تهدید به تشویق است، و همچنین ذکر سرنوشت مؤمنان در برابر سرنوشت، مجرمان تا با قرینه مقابله مسائل بهتر درک شود.
براساس همین سنّت، قرآن به دنبال بیان مجازاتهاى گوناگون مجرمان در قیامت، اشاره پر معنى و کوتاهى درباره وضع پرهیزکاران در آن روز کرده، مىفرماید:
«پرهیزکاران در سایههاى (درختان بهشتى) و در میان چشمهها قرار دارند» (ان المتقین فى ظلال و عیون).
(آیه 42)- سپس مىافزاید: «و (آنها) در میان انواع میوهها از آنچه مایل باشند» قرار دارند (و فواکه مما یشتهون).
(آیه 43)- جالب این که آنها در این میهمان سراى الهى به عالیترین وجهى پذیرائى مىشوند، همان گونه که در این آیه آمده که به آنها گفته مىشود: «بخورید و بنوشید گوارا، اینها در برابر اعمالى است که انجام مىدادید»! (کلوا و اشربوا هنیئا بما کنتم تعملون).
تعبیر «بما کنتم تعملون» (در مقابل اعمالى که انجام مىدادید) اشاره به این است که این مواهب را بدون حساب به کسى نمىدهند، و با ادعا و خیال و پندار به دست نمىآید، تنها به وسیله تقوا، اعمال صالح و احسان و نیکوکارى فراهم مىشود.
«هنىء» هر چیزى است که مشقتى به دنبال ندارد، و ناراحتى تولید نمىکند، و این اشاره به آن است که میوهها و غذاها و نوشابههاى بهشتى، همانند آب و غذاى دنیا نیست که گاه آثار سوئى در بدن مىگذارد یا عوارض نامطلوبى به دنبال دارد.
(آیه 44)- در این آیه باز روى این مطلب تکیه مىکند که این نعمتها بىحساب نیست، مىافزاید: «ما این گونه، نیکوکاران را پاداش مىدهیم» (انا کذلک نجزى المحسنین).
(آیه 45)- و در پایان این مقطع باز تکرار مىکند: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
واى بر آنها که از تمام این نعمتها و محبتها محروم مىشوند، که حسرت این محرومیت آزارش کمتر از آتش سوزان دوزخ نیست؟
(آیه 46)- و از آنجا که یکى از عوامل انکار معاد پرداختن به لذات زود گذر دنیا، و تمایل به آزادى بىقید و شرط براى بهرهگیرى از این لذات است، در این آیه روى سخن را به مجرمان کرده، با لحنى تهدید آمیز مىفرماید: «بخورید و بهره گیرید در این مدت کم (از زندگى دنیا و بدانید عذاب الهى در انتظار شماست) چرا که شما مجرمید» (کلوا و تمتعوا قلیلا انکم مجرمون).
جمله «انکم مجرمون» (این تهدید به خاطر آن است که شما مجرمید) نشان مىدهد که سرچشمه عذاب الهى جرم و گناه انسان است که از بىایمانى یا اسارت در چنگال شهوات ناشى مىشود.
(آیه 47)- سپس این تهدید را بار دیگر با جمله: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» تکمیل مىکند (ویل یومئذ للمکذبین).
همانها که به زرق و برق دنیا و لذات و شهوات آن مغرور و فریفته شدند، و عذاب الهى را براى خود خریدند.
(آیه 48)- در این آیه به یکى دیگر از عوامل انحراف و بدبختى و آلودگى آنها اشاره کرده، مىافزاید: «و (چنان از باده غرور سرمستند) هنگامى که به آنان گفته شود (در برابر پروردگار) رکوع کنید رکوع نمىکنند» (و اذا قیل لهم ارکعوا لا یرکعون).
آنها نه فقط از رکوع و سجود ابا دارند بلکه این روح غرور و نخوت در تمامى افکار و زندگیشان منعکس است نه در برابر خدا تسلیمند و نه در برابر دستورات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و نه حقوق مردم را به رسمیت مىشناسند.
(آیه 49)- و بعد براى دهمین و آخرین بار در این سوره مىفرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
(آیه 50)- و در آخرین آیه سوره با لحنى آمیخته از عتاب، و مملوّ از سرزنش، به صورت یک استفهام آمیخته با تعجب مىفرماید: اگر آنها به این قرآن- که دلائل صدقش از تمام آیاتش نمایان است، و حقانیتش در تمام تعبیراتش منعکس مىباشد- ایمان نمىآورند «پس به کدام سخن بعد از آن ایمان مىآورند»؟! (فباى حدیث بعده یؤمنون).
کسى که به قرآنى که اگر بر کوهها نازل مىشد لرزان و خاشع مىشدند و از هم مىشکافتند ایمان نیاورد، در برابر هیچ کتاب آسمانى، و هیچ منطق عقلانى تسلیم نخواهد شد، و این نشانه روح عناد و لجاج است.