قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۰ ب.ظ

578 . صفحه 578


بیست و ششم تیر : 



نفیسه : 


(آیه 20)- در اینجا بار دیگر این سوره به ادامه بحثهاى مربوط به معاد باز مى‏گردد، و ویژگیهاى دیگرى را از قیامت، و همچنین علل انکار معاد را بیان مى‏کند.

مى‏فرماید: «چنین نیست که شما مى‏پندارید (و دلایل معاد را کافى نمى‏دانید) بلکه شما این دنیاى زود گذر را دوست دارید» و هوسرانى بى‏قید و شرط را (کلا بل تحبون العاجلة).


(آیه 21)- «و (به همین دلیل) آخرت را رها مى‏کنید» (و تذرون الآخرة).

دلیل اصلى انکار معاد شک در قدرت خداوند و جمع‏آورى «عظام رمیم» و خاکهاى پراکنده نیست، بلکه علاقه شدید شما به دنیا، و شهوات و هوسهاى سرکش سبب مى‏شود که هرگونه مانع و رادعى را از سر راه خود بردارید، و از آنجا که پذیرش معاد و امر و نهى الهى، موانع و محدودیتهاى فراوانى بر سر این راه ایجاد مى‏کند، لذا به انکار اصل مطلب برمى‏خیزید، و آخرت را بکلى رها مى‏سازید.

دو آیه فوق در حقیقت تأکیدى است بر آنچه در آیات قبل گذشت که مى‏فرمود: (بل یرید الانسان لیفجر امامه یسئل ایان یوم القیامة).


(آیه 22)- چهره‏هاى خندان و چهره‏هاى عبوس در صحنه قیامت! سپس به بیان حال مؤمنان نیکوکار، و کافران بدکار، در آن روز پرداخته، چنین مى‏گوید: «در آن روز صورتهائى شاداب و مسرور است» (وجوه یومئذ ناضرة).


(آیه 23)- این از نظر پاداشهاى مادى، و اما در مورد پاداشهاى روحانى آنها مى‏فرماید: «و به پروردگارش مى‏نگرد»! (الى ربها ناظرة).

نگاهى با چشم دل و از طریق شهود باطن، نگاهى که آنها را مجذوب آن ذات بى‏مثال، و آن کمال و جمال مطلق مى‏کند.

پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «هنگامى که اهل بهشت وارد بهشت مى‏شوند خداوند مى‏فرماید: چیز دیگرى مى‏خواهید بر شما بیفزایم؟

آنها مى‏گویند: (پروردگارا! همه چیز به ما داده‏اى) آیا روى ما را سفید نکردى؟ آیا ما را وارد بهشت ننمودى؟ و رهائى از آتش نبخشیدى؟

در این هنگام حجابها کنار مى‏رود (و خداوند را با چشم دل مشاهده مى‏کنند) و در آن حال چیزى محبوبتر نزد آنان از نگاه به پروردگارشان نیست».


(آیه 24)- و در نقطه مقابل این گروه مؤمنان «صورتهایى، عبوس و درهم کشیده است» (و وجوه یومئذ باسرة).

آنها وقتى که نشانه‏هاى عذاب را مى‏نگرند، و نامه‏هاى اعمال خویش را خالى از حسنات و مملو از سیئات، مشاهده مى‏کنند، سخت پریشان و محزون و اندوهگین مى‏شوند، و چهره درهم مى‏کشند.


(آیه 25)- «زیرا مى‏داند عذابى در پیش دارد که پشت را درهم مى‏شکند» (تظن ان یفعل بها فاقرة).

این تعبیر کنایه از انواع مجازاتهاى سنگینى است که در دوزخ در انتظار این گروه است، این گروه انتظار عذابهاى کمرشکن را مى‏کشند در حالى که گروه سابق در انتظار رحمت پروردگار، و آماده لقاى محبوبند اینها بدترین عذاب را دارند، و آنها برترین نعمت جسمانى و موهبت و لذت روحانى را.


(آیه 26)- در ادامه بحثهاى مربوط به جهان دیگر و سرنوشت مؤمنان و کافران، در اینجا سخن از لحظه دردناک مرگ است که دریچه‏اى است به سوى جهان دیگر.

مى‏فرماید: «چنین نیست (که انسان مى‏پندارد، او ایمان نمى‏آورد) تا موقعى که جان به گلوگاهش برسد» (کلا اذا بلغت التراقى).

آن روز است که چشم برزخى او باز مى‏شود، حجابها کنار مى‏رود، نشانه‏هاى عذاب و کیفر را مى‏بیند، و به اعمال خود واقف مى‏شود، و در آن لحظه ایمان مى‏آورد، ولى ایمانى که هرگز مفید به حال او نخواهد بود.


(آیه 27)- در این هنگام اطرافیان او سراسیمه و دستپاچه به دنبال راه نجاتى مى‏گردند «و گفته مى‏شود: آیا کسى هست که (این بیمار را از مرگ) نجات دهد»؟(و قیل من راق).

این سخن را از روى عجز و یأس و بیچارگى مى‏گویند، در حالى که مى‏دانند کار از کار گذشته است، و از دست طبیب نیز کارى ساخته نیست.


(آیه 28)- در این آیه به یأس کامل «محتضر» اشاره کرده، مى‏گوید: در این حال او از زندگى بطور مطلق مأیوس شده «و به جدائى از دنیا یقین پیدا کند» (و ظن انه الفراق).


(آیه 29)- «و ساق پاها (از سختى جان دادن) به هم بپیچد» (و التفت الساق بالساق).

این به هم پیچیدگى، یا به خاطر شدت ناراحتى جان دادن است، یا در نتیجه از کار افتادن دست و پا و بر چیده شدن روح، از آنها.

لحظه دردناک مرگ!

از قرآن به خوبى استفاده مى‏شود لحظه مرگ، لحظه سخت و دردناکى است ولى از روایات اسلامى استفاده مى‏شود که این لحظه بر مؤمنان راستین آسان مى‏گذرد، در حالى که براى افراد بى‏ایمان سخت دردناک است.

از جمله در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم که فرمود: «مرگ نسبت به مؤمن همچون عطر بسیار خوشبوئى است که آن را مى‏بوید و حالتى شبیه خواب به او دست مى‏دهد، و درد و رنج بکلى از او قطع مى‏شود! و نسبت به کافر مانند گزیدن افعى‏ها و عقرب‏ها و یا شدیدتر از آن است»!


(آیه 30)- در این آیه، مى‏فرماید: «مسیر (همه خلایق) در آن روز به سوى (دادگاه) پروردگار توست» (الى ربک یومئذ المساق).

آرى! همه به سوى او باز مى‏گردند و در دادگاه عدل او حاضر مى‏شوند و تمام خطوط به او منتهى خواهد گشت.

این آیه هم تأکیدى بر مسأله معاد و رستاخیز عمومى بندگان است، و هم مى‏تواند اشاره‏اى به جهت‏گیرى حرکت تکاملى خلایق به سوى ذات پاک او که ذاتى است بى‏نهایت از هر جهت، بوده باشد.


(آیه 31)- در ادامه بحثهاى مربوط به «مرگ» و نخستین گام در سفر آخرت که در آیات گذشته آمده، در اینجا از خالى بودن دست کافران از توشه این مسافرت سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: « (در آن روز گفته مى‏شود:) او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند» (فلا صدق و لا صلى).


(آیه 32)- «بلکه تکذیب کرد و روى گردان شد» (و لکن کذب و تولى).


(آیه 33)- در این آیه مى‏افزاید: «سپس به سوى خانواده خود بازگشت، در حالى که متکبرانه قدم بر مى‏داشت» (ثم ذهب الى اهله یتمطى).

او به گمان این که با بى‏اعتنائى و تکذیب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و آیات الهى، پیروزى مهمى به دست آورده، از باده غرور سرمست بود، و به سراغ خانواده خود مى‏آمد تا طبق معمول مسائل افتخار آمیز را که در خارج خانه رخ داده براى آنها بازگو کند، حتى راه رفتن و حرکت اعضاى پیکرش همگى بیانگر این کبر و غرور بود.


(آیه 34)- سپس این گونه افراد بى‏ایمان را مخاطب ساخته، و به عنوان تهدید مى‏گوید: با این اعمال «عذاب الهى براى تو شایسته‏تر است، شایسته‏تر»! (اولى لک فأولى).


(آیه 35)- «سپس عذاب الهى براى تو شایسته‏تر است، شایسته‏تر»! (ثم اولى لک فاولى).

در روایات آمده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست ابوجهل را گرفت (و طبق بعضى از روایات گریبان او را گرفت) و فرمود: «أولى لک فاولى ثم اولى لک فاولى» ابوجهل گفت: «مرا به چه تهدید مى‏کنى، نه تو مى‏توانى و نه پروردگارت مى‏تواند به من زیانى برساند، من قدرتمندترین افراد این سرزمین هستم»! اینجا بود که همین جمله‏ها بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به صورت آیات قرآنى نازل شد.


(آیه 36)- خدائى که انسان را از نطفه بى‏ارزشى آفرید ...!

در اینجا به دو استدلال جالب درباره معاد مى‏پردازد که یکى از طریق بیان «هدف آفرینش» و حکمت خداوند است، و دیگرى از طریق بیان «قدرت» او به استناد تحول و تکامل نطفه انسان در مراحل مختلف عالم جنین.

در مرحله اول مى‏فرماید: «آیا انسان گمان مى‏کند که بى‏هدف رها مى‏شود»؟! (ا یحسب الانسان ان یترک سدى).

منظور از «انسان» در این آیه همان انسانى است که منکر معاد و رستاخیز مى‏باشد، آیه مى‏گوید: او چگونه باور مى‏کند خداوند این جهان پهناور را، با این عظمت، و این همه شگفتیها، براى انسان بیافریند، ولى در آفرینش انسان هدفى نباشد؟ چگونه مى‏توان باور کرد، که هر عضوى از اعضاى انسان براى هدف خاصى آفریده شده باشد ولى براى مجموع وجود او هیچ هدفى در کار نباشد.


(آیه 37)- سپس به بیان دلیل دوم پرداخته، مى‏افزاید: «آیا او نطفه‏اى از منى که در رحم ریخته مى‏شود نبود»! (ا لم یک نطفة من منى یمنى).


(آیه 38)- «سپس (این مرحله را پشت سر گذارد) و به صورت خون بسته درآمد، و خداوند او را آفرید و موزون ساخت» (ثم کان علقة فخلق فسوى).


(آیه 39)- باز در این مرحله متوقف نماند «و از او دو زوج مرد و زن آفرید» (فجعل منه الزوجین الذکر و الانثى).


(آیه 40)- آیا کسى که نطفه کوچک و بى‏ارزش را در ظلمتکده رحم مادر، هر روز آفرینش جدیدى مى‏بخشد، و لباس تازه‏اى از حیات زندگى در تن او مى‏کند، و چهره نوینى به او مى‏دهد، تا سرانجام انسان مذکر یا مؤنث کاملى مى‏شود و از مادر متولد مى‏گردد «آیا چنین کسى قادر نیست که مردگان را زنده کند»؟! (ا لیس ذلک بقادر على ان یحیى الموتى).

این بیان در حقیقت در مقابل منکرانى است که در مسأله معاد جسمانى غالبا دم از محال بودن مى‏زدند، و امکان بازگشت به زندگى را بعد از مردن و خاک شدن نفى مى‏کردند.



ر

سوره دهر (انسان) هفتاد و ششمین سوره قرآن میباشد.

این سوره در «مدینه» نازل شده و 31 آیه دارد.

محتواى سوره:

این سوره از یک نظر به پنج بخش تقسیم مى‏شود:

در بخش اول از آفرینش انسان و خلقت او از نطفه «امشاج» (مختلط) و سپس هدایت و آزادى اراده او سخن مى‏گوید.

در بخش دوم سخن از پاداش ابرار و نیکان است که شأن نزول خاصى در مورد اهل بیت علیهم السّلام دارد که به آن اشاره خواهد شد.

در بخش سوم: دلائل استحقاق این پاداشها را در جمله‏هایى کوتاه و مؤثر بازگو مى‏کند.

در بخش چهارم به اهمیت قرآن، و طریق اجراى احکام آن، و راه پرفراز و نشیب خودسازى اشاره شده.

و در بخش پنجم سخن از حاکمیت مشیت الهى (در عین مختار بودن انسان) به میان آمده است.

براى این سوره نامهاى متعددى است که مشهورترین آنها سوره «انسان» و سوره «دهر» و سوره «هل اتى» است که هر کدام از آنها از یکى از کلمات اوائل سوره گرفته شده، هر چند در روایاتى که بعدا در فضیلت سوره مى‏خوانیم تنها از «هل اتى» یاد شده است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «کسى که سوره هل اتى را بخواند پاداش او بر خداوند بهشت و لباسهاى بهشتى است».

و در حدیثى از امام باقر علیه السّلام آمده که «یکى از پاداشهاى کسى که سوره هل اتى را در هر صبح پنجشنبه بخواند این است که در قیامت با پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله خواهد بود».



(آیه 1)- با این که بیشترین بحثهاى این سوره پیرامون قیامت و نعمتهاى بهشتى است، ولى در آغاز آن سخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است، مى‏فرماید: «آیا (چنین نیست که) زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود»! (هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).

منظور از «انسان» در اینجا نوع انسان است، و عموم افراد بشر را شامل مى‏شود.



(آیه 2)- بعد از این مرحله، نوبت آفرینش انسان، و موجود قابل ذکر شدن است. مى‏فرماید: «ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم، و او را مى‏آزمائیم، (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم» (انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا).

آفرینش انسان از «نطفه مخلوط» ممکن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و ترکیب «اسپرم» و «اوول» بوده باشد همان گونه که در روایات اهل بیت علیهم السّلام اجمالا به آن اشاره شده است.

یا اشاره به استعدادهاى مختلفى که در درون نطفه از نظر عامل وراثت از طریق ژنها و مانند آن وجود دارد، و یا اشاره به اختلاط مواد مختلف ترکیبى نطفه است، چرا که از دهها ماده مختلف تشکیل یافته، و یا اختلاط همه اینها با یکدیگر.

معنى اخیر از همه جامعتر و مناسبتر است.

جمله «نبتلیه» اشاره به رسیدن انسان به مقام «تکلیف و تعهد و مسؤولیت و آزمایش و امتحان» است و از آنجا که «آزمایش و تکلیف» بدون «آگاهى» ممکن نیست، در آخر آیه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش مى‏کند که در اختیار انسانها قرار داده است.



(آیه 3)- و از آنجا که تکلیف و آزمایش انسان علاوه بر مسأله آگاهى و ابزار شناخت نیاز به دو عامل دیگر یعنى «هدایت» و «اختیار» دارد- این آیه به آن اشاره کرده، مى‏فرماید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس» (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).

«هدایت» در اینجا معنى وسیع و گسترده‏اى دارد که هم هدایت «تکوینى» را شامل مى‏شود و هم هدایت «فطرى» و هم «تشریعى» را هر چند سوق آیه بیشتر روى هدایت تشریعى است.



(آیه 4)- در این آیه، اشاره کوتاه و پرمعنائى به سرنوشت کسانى که راه کفر و کفران را مى‏پویند کرده، مى‏فرماید: «ما براى کافران زنجیرها و غلها و شعله‏هاى سوزان آتش آماده کرده‏ایم» (انا اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالا و سعیرا).

ذکر غل و زنجیر، و سپس شعله‏هاى سوزان آتش بیانگر مجازات عظیم این گروه است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده، و عذاب و اسارت در آن جمع است.



(آیه 5)-

شأن نزول:

سندى بزرگ بر فضیلت اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ابن عباس مى‏گوید: «حسن و حسین علیهما السّلام بیمار شدند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با جمعى از یاران به عیادتشان آمدند، و به على علیه السّلام گفتند: اى ابوالحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏کردى.

على علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و فضه که خادمه آنها بود نذر کردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند.

چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالى که از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على علیه السّلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه علیها السّلام یک سوم آن را آرد کرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: «السّلام علیکم اهل بیت محمّد صلّى اللّه علیه و آله سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمین هستم، غذائى به من بدهید».آنها همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.

روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى که غذائى را آماده کرده بودند (همان نان جوین) یتیمى بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار کردند و غذاى خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند).

در سومین روز اسیرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى که صبح شد على علیه السّلام دست حسن و حسین علیهما السّلام را گرفته بود و خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را مشاهده کرد دید از شدت گرسنگى مى‏لرزند! فرمود: این حالى را که در شما مى‏بینم براى من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حرکت کرد هنگامى که وارد خانه فاطمه علیها السّلام شد دید در محراب عبادت ایستاده، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده، و چشمهایش به گودى نشسته، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ناراحت شد در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت اى محمّد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‏گوید، سپس سوره «هل اتى» را بر او خواند».

بعضى گفته‏اند که از آیه «ان الابرار» تا آیه «کان سعیکم مشکورا» که مجموعا هیجده آیه است در این موقع نازل گشت.

آنچه را در بالا آوردیم نص حدیثى است که با کمى اختصار در «الغدیر» آمده است، و در همان کتاب از 34 نفر از علماى معروف اهل سنت نام مى‏برد که این حدیث را در کتابهاى خود آورده‏اند.

به این ترتیب روایت فوق از روایاتى است که در میان اهل سنت مشهور بلکه متواتر است.

و اما علماى شیعه همه اتفاق نظر دارند که این هیجده آیه یا مجموع این سوره، در ماجراى فوق نازل شده است و همگى بدون استثناء در کتب تفسیر یا حدیث روایت مربوط به آن را به عنوان یکى از افتخارات و فضائل مهم على علیه السّلام و فاطمه زهرا و فرزندانشان علیهم السّلام آورده‏اند.

تفسیر:

پاداش عظیم ابرار! در آیات گذشته بعد از آن که انسانها را به دو گروه «شاکر» و «کفور» یا شکرگزار و کفران کننده تقسیم کرد، اشاره کوتاهى به مجازات و کیفر سخت کفران کنندگان آمده بود، در اینجا به سراغ پاداشهاى شکرگزاران و ابرار (نیکان و پاکان) مى‏رود، و نکات جالبى در این زمینه یادآورى مى‏کند، نخست مى‏فرماید: «به یقین ابرار (و نیکان) از جامى مى‏نوشند که با عطر خوشى آمیخته است» (ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا).

آیه فوق نشان مى‏دهد که این شراب طهور بهشتى بسیار معطر و خوشبو است که هم ذائقه از آن لذت مى‏برد، و هم شامه.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی