578 . صفحه 578
بیست و ششم تیر :
نفیسه :
مىفرماید: «چنین نیست که شما مىپندارید (و دلایل معاد را کافى نمىدانید) بلکه شما این دنیاى زود گذر را دوست دارید» و هوسرانى بىقید و شرط را (کلا بل تحبون العاجلة).
(آیه 21)- «و (به همین دلیل) آخرت را رها مىکنید» (و تذرون الآخرة).
دلیل اصلى انکار معاد شک در قدرت خداوند و جمعآورى «عظام رمیم» و خاکهاى پراکنده نیست، بلکه علاقه شدید شما به دنیا، و شهوات و هوسهاى سرکش سبب مىشود که هرگونه مانع و رادعى را از سر راه خود بردارید، و از آنجا که پذیرش معاد و امر و نهى الهى، موانع و محدودیتهاى فراوانى بر سر این راه ایجاد مىکند، لذا به انکار اصل مطلب برمىخیزید، و آخرت را بکلى رها مىسازید.
دو آیه فوق در حقیقت تأکیدى است بر آنچه در آیات قبل گذشت که مىفرمود: (بل یرید الانسان لیفجر امامه یسئل ایان یوم القیامة).
(آیه 22)- چهرههاى خندان و چهرههاى عبوس در صحنه قیامت! سپس به بیان حال مؤمنان نیکوکار، و کافران بدکار، در آن روز پرداخته، چنین مىگوید: «در آن روز صورتهائى شاداب و مسرور است» (وجوه یومئذ ناضرة).
(آیه 23)- این از نظر پاداشهاى مادى، و اما در مورد پاداشهاى روحانى آنها مىفرماید: «و به پروردگارش مىنگرد»! (الى ربها ناظرة).
نگاهى با چشم دل و از طریق شهود باطن، نگاهى که آنها را مجذوب آن ذات بىمثال، و آن کمال و جمال مطلق مىکند.
پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «هنگامى که اهل بهشت وارد بهشت مىشوند خداوند مىفرماید: چیز دیگرى مىخواهید بر شما بیفزایم؟
آنها مىگویند: (پروردگارا! همه چیز به ما دادهاى) آیا روى ما را سفید نکردى؟ آیا ما را وارد بهشت ننمودى؟ و رهائى از آتش نبخشیدى؟
در این هنگام حجابها کنار مىرود (و خداوند را با چشم دل مشاهده مىکنند) و در آن حال چیزى محبوبتر نزد آنان از نگاه به پروردگارشان نیست».
(آیه 24)- و در نقطه مقابل این گروه مؤمنان «صورتهایى، عبوس و درهم کشیده است» (و وجوه یومئذ باسرة).
آنها وقتى که نشانههاى عذاب را مىنگرند، و نامههاى اعمال خویش را خالى از حسنات و مملو از سیئات، مشاهده مىکنند، سخت پریشان و محزون و اندوهگین مىشوند، و چهره درهم مىکشند.
(آیه 25)- «زیرا مىداند عذابى در پیش دارد که پشت را درهم مىشکند» (تظن ان یفعل بها فاقرة).
این تعبیر کنایه از انواع مجازاتهاى سنگینى است که در دوزخ در انتظار این گروه است، این گروه انتظار عذابهاى کمرشکن را مىکشند در حالى که گروه سابق در انتظار رحمت پروردگار، و آماده لقاى محبوبند اینها بدترین عذاب را دارند، و آنها برترین نعمت جسمانى و موهبت و لذت روحانى را.
(آیه 26)- در ادامه بحثهاى مربوط به جهان دیگر و سرنوشت مؤمنان و کافران، در اینجا سخن از لحظه دردناک مرگ است که دریچهاى است به سوى جهان دیگر.
مىفرماید: «چنین نیست (که انسان مىپندارد، او ایمان نمىآورد) تا موقعى که جان به گلوگاهش برسد» (کلا اذا بلغت التراقى).
آن روز است که چشم برزخى او باز مىشود، حجابها کنار مىرود، نشانههاى عذاب و کیفر را مىبیند، و به اعمال خود واقف مىشود، و در آن لحظه ایمان مىآورد، ولى ایمانى که هرگز مفید به حال او نخواهد بود.
(آیه 27)- در این هنگام اطرافیان او سراسیمه و دستپاچه به دنبال راه نجاتى مىگردند «و گفته مىشود: آیا کسى هست که (این بیمار را از مرگ) نجات دهد»؟(و قیل من راق).
این سخن را از روى عجز و یأس و بیچارگى مىگویند، در حالى که مىدانند کار از کار گذشته است، و از دست طبیب نیز کارى ساخته نیست.
(آیه 28)- در این آیه به یأس کامل «محتضر» اشاره کرده، مىگوید: در این حال او از زندگى بطور مطلق مأیوس شده «و به جدائى از دنیا یقین پیدا کند» (و ظن انه الفراق).
(آیه 29)- «و ساق پاها (از سختى جان دادن) به هم بپیچد» (و التفت الساق بالساق).
این به هم پیچیدگى، یا به خاطر شدت ناراحتى جان دادن است، یا در نتیجه از کار افتادن دست و پا و بر چیده شدن روح، از آنها.
لحظه دردناک مرگ!
از قرآن به خوبى استفاده مىشود لحظه مرگ، لحظه سخت و دردناکى است ولى از روایات اسلامى استفاده مىشود که این لحظه بر مؤمنان راستین آسان مىگذرد، در حالى که براى افراد بىایمان سخت دردناک است.
از جمله در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم که فرمود: «مرگ نسبت به مؤمن همچون عطر بسیار خوشبوئى است که آن را مىبوید و حالتى شبیه خواب به او دست مىدهد، و درد و رنج بکلى از او قطع مىشود! و نسبت به کافر مانند گزیدن افعىها و عقربها و یا شدیدتر از آن است»!
(آیه 30)- در این آیه، مىفرماید: «مسیر (همه خلایق) در آن روز به سوى (دادگاه) پروردگار توست» (الى ربک یومئذ المساق).
آرى! همه به سوى او باز مىگردند و در دادگاه عدل او حاضر مىشوند و تمام خطوط به او منتهى خواهد گشت.
این آیه هم تأکیدى بر مسأله معاد و رستاخیز عمومى بندگان است، و هم مىتواند اشارهاى به جهتگیرى حرکت تکاملى خلایق به سوى ذات پاک او که ذاتى است بىنهایت از هر جهت، بوده باشد.
(آیه 31)- در ادامه بحثهاى مربوط به «مرگ» و نخستین گام در سفر آخرت که در آیات گذشته آمده، در اینجا از خالى بودن دست کافران از توشه این مسافرت سخن مىگوید، مىفرماید: « (در آن روز گفته مىشود:) او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند» (فلا صدق و لا صلى).
(آیه 32)- «بلکه تکذیب کرد و روى گردان شد» (و لکن کذب و تولى).
(آیه 33)- در این آیه مىافزاید: «سپس به سوى خانواده خود بازگشت، در حالى که متکبرانه قدم بر مىداشت» (ثم ذهب الى اهله یتمطى).
او به گمان این که با بىاعتنائى و تکذیب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و آیات الهى، پیروزى مهمى به دست آورده، از باده غرور سرمست بود، و به سراغ خانواده خود مىآمد تا طبق معمول مسائل افتخار آمیز را که در خارج خانه رخ داده براى آنها بازگو کند، حتى راه رفتن و حرکت اعضاى پیکرش همگى بیانگر این کبر و غرور بود.
(آیه 34)- سپس این گونه افراد بىایمان را مخاطب ساخته، و به عنوان تهدید مىگوید: با این اعمال «عذاب الهى براى تو شایستهتر است، شایستهتر»! (اولى لک فأولى).
(آیه 35)- «سپس عذاب الهى براى تو شایستهتر است، شایستهتر»! (ثم اولى لک فاولى).
در روایات آمده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست ابوجهل را گرفت (و طبق بعضى از روایات گریبان او را گرفت) و فرمود: «أولى لک فاولى ثم اولى لک فاولى» ابوجهل گفت: «مرا به چه تهدید مىکنى، نه تو مىتوانى و نه پروردگارت مىتواند به من زیانى برساند، من قدرتمندترین افراد این سرزمین هستم»! اینجا بود که همین جملهها بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به صورت آیات قرآنى نازل شد.
(آیه 36)- خدائى که انسان را از نطفه بىارزشى آفرید ...!
در اینجا به دو استدلال جالب درباره معاد مىپردازد که یکى از طریق بیان «هدف آفرینش» و حکمت خداوند است، و دیگرى از طریق بیان «قدرت» او به استناد تحول و تکامل نطفه انسان در مراحل مختلف عالم جنین.
در مرحله اول مىفرماید: «آیا انسان گمان مىکند که بىهدف رها مىشود»؟! (ا یحسب الانسان ان یترک سدى).
منظور از «انسان» در این آیه همان انسانى است که منکر معاد و رستاخیز مىباشد، آیه مىگوید: او چگونه باور مىکند خداوند این جهان پهناور را، با این عظمت، و این همه شگفتیها، براى انسان بیافریند، ولى در آفرینش انسان هدفى نباشد؟ چگونه مىتوان باور کرد، که هر عضوى از اعضاى انسان براى هدف خاصى آفریده شده باشد ولى براى مجموع وجود او هیچ هدفى در کار نباشد.
(آیه 37)- سپس به بیان دلیل دوم پرداخته، مىافزاید: «آیا او نطفهاى از منى که در رحم ریخته مىشود نبود»! (ا لم یک نطفة من منى یمنى).
(آیه 38)- «سپس (این مرحله را پشت سر گذارد) و به صورت خون بسته درآمد، و خداوند او را آفرید و موزون ساخت» (ثم کان علقة فخلق فسوى).
(آیه 39)- باز در این مرحله متوقف نماند «و از او دو زوج مرد و زن آفرید» (فجعل منه الزوجین الذکر و الانثى).
(آیه 40)- آیا کسى که نطفه کوچک و بىارزش را در ظلمتکده رحم مادر، هر روز آفرینش جدیدى مىبخشد، و لباس تازهاى از حیات زندگى در تن او مىکند، و چهره نوینى به او مىدهد، تا سرانجام انسان مذکر یا مؤنث کاملى مىشود و از مادر متولد مىگردد «آیا چنین کسى قادر نیست که مردگان را زنده کند»؟! (ا لیس ذلک بقادر على ان یحیى الموتى).
این بیان در حقیقت در مقابل منکرانى است که در مسأله معاد جسمانى غالبا دم از محال بودن مىزدند، و امکان بازگشت به زندگى را بعد از مردن و خاک شدن نفى مىکردند.
ر
سوره دهر (انسان) هفتاد و ششمین سوره قرآن میباشد.
این سوره در «مدینه» نازل شده و 31 آیه دارد.
محتواى سوره:
این سوره از یک نظر به پنج بخش تقسیم مىشود:
در بخش اول از آفرینش انسان و خلقت او از نطفه «امشاج» (مختلط) و سپس هدایت و آزادى اراده او سخن مىگوید.
در بخش دوم سخن از پاداش ابرار و نیکان است که شأن نزول خاصى در مورد اهل بیت علیهم السّلام دارد که به آن اشاره خواهد شد.
در بخش سوم: دلائل استحقاق این پاداشها را در جملههایى کوتاه و مؤثر بازگو مىکند.
در بخش چهارم به اهمیت قرآن، و طریق اجراى احکام آن، و راه پرفراز و نشیب خودسازى اشاره شده.
و در بخش پنجم سخن از حاکمیت مشیت الهى (در عین مختار بودن انسان) به میان آمده است.
براى این سوره نامهاى متعددى است که مشهورترین آنها سوره «انسان» و سوره «دهر» و سوره «هل اتى» است که هر کدام از آنها از یکى از کلمات اوائل سوره گرفته شده، هر چند در روایاتى که بعدا در فضیلت سوره مىخوانیم تنها از «هل اتى» یاد شده است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «کسى که سوره هل اتى را بخواند پاداش او بر خداوند بهشت و لباسهاى بهشتى است».
و در حدیثى از امام باقر علیه السّلام آمده که «یکى از پاداشهاى کسى که سوره هل اتى را در هر صبح پنجشنبه بخواند این است که در قیامت با پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله خواهد بود».
(آیه 1)- با این که بیشترین بحثهاى این سوره پیرامون قیامت و نعمتهاى بهشتى است، ولى در آغاز آن سخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است، مىفرماید: «آیا (چنین نیست که) زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود»! (هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).
منظور از «انسان» در اینجا نوع انسان است، و عموم افراد بشر را شامل مىشود.
(آیه 2)- بعد از این مرحله، نوبت آفرینش انسان، و موجود قابل ذکر شدن است. مىفرماید: «ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم، و او را مىآزمائیم، (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم» (انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا).
آفرینش انسان از «نطفه مخلوط» ممکن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و ترکیب «اسپرم» و «اوول» بوده باشد همان گونه که در روایات اهل بیت علیهم السّلام اجمالا به آن اشاره شده است.
یا اشاره به استعدادهاى مختلفى که در درون نطفه از نظر عامل وراثت از طریق ژنها و مانند آن وجود دارد، و یا اشاره به اختلاط مواد مختلف ترکیبى نطفه است، چرا که از دهها ماده مختلف تشکیل یافته، و یا اختلاط همه اینها با یکدیگر.
معنى اخیر از همه جامعتر و مناسبتر است.
جمله «نبتلیه» اشاره به رسیدن انسان به مقام «تکلیف و تعهد و مسؤولیت و آزمایش و امتحان» است و از آنجا که «آزمایش و تکلیف» بدون «آگاهى» ممکن نیست، در آخر آیه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش مىکند که در اختیار انسانها قرار داده است.
(آیه 3)- و از آنجا که تکلیف و آزمایش انسان علاوه بر مسأله آگاهى و ابزار شناخت نیاز به دو عامل دیگر یعنى «هدایت» و «اختیار» دارد- این آیه به آن اشاره کرده، مىفرماید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس» (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).
«هدایت» در اینجا معنى وسیع و گستردهاى دارد که هم هدایت «تکوینى» را شامل مىشود و هم هدایت «فطرى» و هم «تشریعى» را هر چند سوق آیه بیشتر روى هدایت تشریعى است.
(آیه 4)- در این آیه، اشاره کوتاه و پرمعنائى به سرنوشت کسانى که راه کفر و کفران را مىپویند کرده، مىفرماید: «ما براى کافران زنجیرها و غلها و شعلههاى سوزان آتش آماده کردهایم» (انا اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالا و سعیرا).
ذکر غل و زنجیر، و سپس شعلههاى سوزان آتش بیانگر مجازات عظیم این گروه است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده، و عذاب و اسارت در آن جمع است.
(آیه 5)-
شأن نزول:
سندى بزرگ بر فضیلت اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ابن عباس مىگوید: «حسن و حسین علیهما السّلام بیمار شدند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با جمعى از یاران به عیادتشان آمدند، و به على علیه السّلام گفتند: اى ابوالحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مىکردى.
على علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و فضه که خادمه آنها بود نذر کردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند.
چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالى که از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على علیه السّلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه علیها السّلام یک سوم آن را آرد کرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: «السّلام علیکم اهل بیت محمّد صلّى اللّه علیه و آله سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمین هستم، غذائى به من بدهید».آنها همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.
روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى که غذائى را آماده کرده بودند (همان نان جوین) یتیمى بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار کردند و غذاى خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند).
در سومین روز اسیرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى که صبح شد على علیه السّلام دست حسن و حسین علیهما السّلام را گرفته بود و خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را مشاهده کرد دید از شدت گرسنگى مىلرزند! فرمود: این حالى را که در شما مىبینم براى من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حرکت کرد هنگامى که وارد خانه فاطمه علیها السّلام شد دید در محراب عبادت ایستاده، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده، و چشمهایش به گودى نشسته، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ناراحت شد در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت اى محمّد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مىگوید، سپس سوره «هل اتى» را بر او خواند».
بعضى گفتهاند که از آیه «ان الابرار» تا آیه «کان سعیکم مشکورا» که مجموعا هیجده آیه است در این موقع نازل گشت.
آنچه را در بالا آوردیم نص حدیثى است که با کمى اختصار در «الغدیر» آمده است، و در همان کتاب از 34 نفر از علماى معروف اهل سنت نام مىبرد که این حدیث را در کتابهاى خود آوردهاند.
به این ترتیب روایت فوق از روایاتى است که در میان اهل سنت مشهور بلکه متواتر است.
و اما علماى شیعه همه اتفاق نظر دارند که این هیجده آیه یا مجموع این سوره، در ماجراى فوق نازل شده است و همگى بدون استثناء در کتب تفسیر یا حدیث روایت مربوط به آن را به عنوان یکى از افتخارات و فضائل مهم على علیه السّلام و فاطمه زهرا و فرزندانشان علیهم السّلام آوردهاند.
تفسیر:
پاداش عظیم ابرار! در آیات گذشته بعد از آن که انسانها را به دو گروه «شاکر» و «کفور» یا شکرگزار و کفران کننده تقسیم کرد، اشاره کوتاهى به مجازات و کیفر سخت کفران کنندگان آمده بود، در اینجا به سراغ پاداشهاى شکرگزاران و ابرار (نیکان و پاکان) مىرود، و نکات جالبى در این زمینه یادآورى مىکند، نخست مىفرماید: «به یقین ابرار (و نیکان) از جامى مىنوشند که با عطر خوشى آمیخته است» (ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا).
آیه فوق نشان مىدهد که این شراب طهور بهشتى بسیار معطر و خوشبو است که هم ذائقه از آن لذت مىبرد، و هم شامه.