قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره انسان» ثبت شده است

دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۱ ب.ظ

580 . صفحه 580





بیست و هشتم تیر:



نفیسه :


(آیه 26)- «و در شبانگاه براى او سجده کن، و مقدار طولانى از شب او را تسبیح گوى» (و من اللیل فاسجد له و سبحه لیلا طویلا).
تا در سایه آن «ذکر» و این «سجده» و «تسبیح» نیروى لازم و قدرت معنوى و پشتوانه کافى براى مبارزه با مشکلات این راه فراهم سازى.
این آیه و آیه قبل در حقیقت بیانگر لزوم توجه شبانه روزى و مستمر به ذات مقدس پروردگار است.
در اینجا باید به این نکته توجه داشت که دستورهاى پنجگانه آیات فوق گرچه به صورت برنامه‏اى براى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله ذکر شده، ولى در حقیقت سرمشقى است براى همه کسانى که در مسیر رهبرى معنوى و انسانى جامعه بشرى گام برمى‏دارند. آنها باید بدانند بعد از اطمینان و ایمان کامل به هدف و رسالتى که دارند لازم است صبر و استقامت پیشه کنند، و از انبوه مشکلات راه، وحشت نداشته باشند.
و در مرحله بعد باید در برابر وسوسه‏هاى شیاطینى که مصداق آثم و کفورند، و با انواع حیل و تزویر سعى در منحرف ساختن رهبران و پیشوایان مى‏کنند، تا رسالت آنها عقیم ماند، با کمال قدرت مقاومت کنند، نه فریب تطمیع را بخورند و نه واهمه‏اى از تهدید به خود راه دهند.
و در تمام مراحل براى کسب قدرت روحى، و نیروى اراده، عزم راسخه، و تصمیم آهنین، هر صبح و شام به یاد خدا باشند، و پیشانى را بر درگاهش بسایند، مخصوصا از عبادتهاى شبانه و راز و نیاز با او مدد گیرند که اگر این امور رعایت شود پیروزى حتمى است، و اگر در پاره‏اى از مراحل مصیبت و شکستى رخ دهد در پرتو این اصول مى‏توان آنها را جبران کرد، برنامه زندگى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و دعوت و رسالت او سرمشق مؤثرى براى رهروان این راه است.

(آیه 27)- این یک هشدار است، و انتخاب راه با شماست! در آیات گذشته به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هشدار داده شده که تحت تأثیر افراد «آثم» و «کفور» (مجرم و کافر) هرگز واقع نشود.
در اینجا معرفى بیشترى از آنها کرده، مى‏گوید: «آنها زندگى زود گذر دنیا را دوست دارند، در حالى که روز سختى را در پشت سر خود رها مى‏کنند» و نادیده مى‏گیرند! (ان هؤلاء یحبون العاجلة و یذرون وراءهم یوما ثقیلا).
سنگین از نظر محاسبه، از نظر طول زمان و فضاحت و رسوایى.
افق افکار آنها از خور و خواب و شهوت فراتر نمى‏رود، و آخرین نقطه دید آنها همین لذائذ بى‏قید و شرط مادى است، و عجیب این که مى‏خواهند روح بزرگ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را نیز با همین مقیاس بسنجند.

(آیه 28)- در این آیه به آنها هشدار مى‏دهد که از نیرو و قدرت خود مغرور نشوند که اینها را همه خدا داده، و هر زمان بخواهد بسرعت بازپس مى‏گیرد.
مى‏فرماید: «ما آنها را آفریدیم، و پیوندهاى وجودشان را محکم کردیم (به آنها قوت و قدرت بخشیدیم) و هر زمان بخواهیم جاى آنها را به گروه دیگرى مى‏دهیم» (نحن خلقناهم و شددنا اسرهم و اذا شئنا بدلنا امثالهم تبدیلا).
به راستى قرآن در اینجا انگشت روى نقطه حساسى گذارده، و آن پیوندهاى مختلف اجزاى وجود بشر است از عصبهاى کوچک و بزرگ که همچون طنابهاى آهنین عضلات را به یکدیگر مربوط مى‏سازد گرفته، تا رباطها و عضلات مختلف، آن چنان قطعات کوچک و بزرگ استخوان و گوشتهاى اندام انسان را به یکدیگر محکم بسته که از مجموع آنها یک واحد کاملا منسجم- که آماده انجام هرگونه فعالیتى است- ساخته، اما روى هم رفته این جمله کنایه از قدرت و قوت است.
این آیه در ضمن غنا و بى‏نیازى ذات پاک خدا را، از آنها، و از اطاعت و ایمانشان، روشن مى‏سازد، تا بدانند اگر اصرارى براى ایمان آنهاست، در حقیقت لطف و رحمتى است از ناحیه پروردگار.

(آیه 29)- سپس به کل بحثهائى که در این سوره آمده است- که مجموعا یک برنامه جامع سعادت را ارائه مى‏دهد- اشاره کرده، مى‏گوید: «این یک تذکر و یادآورى است، و هرکس بخواهد (با استفاده از آن) راهى به سوى پروردگارش برمى‏گزیند» (ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا).
وظیفه ما نشان دادن راه است، نه اجبار بر انتخاب، این شما هستید که باید با عقل و درک خود، حق را از باطل تشخیص دهید، و با اراده و اختیار خود تصمیم بگیرید.
این در حقیقت تأکیدى است بر آنچه در آغاز سوره گذشت که فرمود: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه پذیرا شود و شکر این نعمت را به جا آورد، یا روى گرداند و کفران کند».

(آیه 30)- و از آنجا که ممکن است افراد کوته فکر از تعبیر فوق نوعى تفویض و واگذارى مطلق به بندگان تصور کنند، در این آیه براى نفى این توهّم مى‏افزاید: «و شما هیچ چیز را نمى‏خواهید مگر این که خدا بخواهد» (و ما تشاؤن الا ان یشاء الله).
«چرا که خداوند دانا و حکیم بوده و هست» (ان الله کان علیما حکیما). و این در حقیقت اثبات اصل معروف «الامر بین الامرین» است، از یک سو مى‏فرماید: «خدا راه را نشان داده و انتخاب با شماست» و از سوى دیگر مى‏افزاید:
«انتخاب شما منوط به مشیت الهى است» یعنى شما استقلال کامل ندارید بلکه قدرت و توان و آزادى اراده شما همه به خواست خدا و از ناحیه اوست، و هر زمان اراده کند مى‏تواند این قدرت و آزادى را سلب کند.
به این ترتیب نه «تفویض» و واگذارى کامل است و نه «اجبار» و سلب اختیار، بلکه حقیقتى است دقیق و ظریف در میان این دو یا به تعبیر دیگر: نوعى آزادى وابسته به مشیت الهى است، که هر لحظه بخواهد مى‏تواند آن را باز پس گیرد، تا هم بندگان بتوانند بار تکلیف و مسؤولیت را که رمز تکامل آنهاست بر دوش گیرند و هم خود را بى‏نیاز از خداوند تصور نکنند.
ذیل آیه که مى‏فرماید: (ان الله کان علیما حکیما) نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد چرا که علم و حکمت خدا ایجاب مى‏کند بندگان را در پیمودن راه تکامل آزاد بگذارد، و گرنه تکامل اجبارى و تحمیلى تکامل نیست، به علاوه علم و حکمت او اجازه نمى‏دهد که افرادى را مجبور به کار خیر و افرادى را مجبور به کار شرّ کند، و بعد گروه اول را پاداش دهد، و گروه دوم را مجازات کند.

(آیه 31)- و سرانجام در آخرین آیه این سوره، به سرنوشت نیکوکاران و بدکاران در یک جمله کوتاه و پر معنى اشاره کرده، مى‏فرماید: خدا «هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) در رحمتش وارد مى‏کند، و براى ظالمان عذاب دردناکى آماده ساخته است» (یدخل من یشاء فى رحمته و الظالمین اعد لهم عذابا الیما).
جالب این که در آغاز آیه مى‏گوید: «هر کس را بخواهد در رحمت خود وارد مى‏کند» ولى در پایان آیه، عذاب را روى ظالمان متمرکز مى‏سازد، و این نشان مى‏دهد که مشیت او بر عذاب به دنبال مشیت انسان بر ظلم و گناه است، و به قرینه مقابله روشن مى‏شود که مشیت او در رحمت نیز به دنبال اراده انسان در ایمان و عمل صالح و اجراى عدل است، و جز این از حکیم نمى‏توان انتظار داشت.


سوره مرسلات سوره هفتاد و هفتم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 50 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
بیشترین مطلبى که در این سوره مطرح شده، مسائل مربوط به قیامت و تهدید و انذار مکذبان و منکران است.
و از امتیازات این سوره این است که آیه «ویل یومئذ للمکذبین واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» ده بار در آن تکرار شده، و هر بار به دنبال مطلب تازه‏اى.
بعد از ذکر سوگندهائى، از قیامت و حوادث سنگین و سخت رستاخیز خبر مى‏دهد.
در مرحله بعد سرگذشت غم‏انگیز اقوام گنهکار پیشین.
و در مرحله سوم گوشه‏اى از ویژگیهاى آفرینش انسان.
و در مرحله چهارم قسمتى از مواهب الهى در زمین.
و در مرحله پنجم قسمتهایى از عذاب تکذیب کنندگان را شرح مى‏دهد.
همچنین در هر مرحله اشاره‏اى به مطلبى بیدارگر و تکان دهنده کرده، و به دنبال آن این آیه را تکرار مى‏کند، و حتى در بخشى از آن به نعمتهاى بهشتى که نصیب پرهیزکاران شده اشاره نموده تا انذار را با بشارت بیامیزد، و تهدید را با تشویق.
و به هرحال این تکرار، تکرار بعضى از آیات را در سوره «الرحمن» تداعى مى‏کند، با این تفاوت که در آنجا سخن از نعمتها بود، و در اینجا غالبا از عذابهاى مکذّبان است.
انتخاب نام «مرسلات» براى این سوره به تناسب نخستین آیه این سوره است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «کسى که این سوره را بخواند خداوند او را با پیامبر آشنا (و همجوار) مى‏سازد».
بدون شک این ثواب و فضیلت از آن کسانى است که بخوانند و بیندیشند و عمل کنند، و لذا در حدیثى آمده است: بعضى از یاران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خدمتش عرض کردند: «چه زود آثار پیرى در شما نمایان شده اى رسول خدا»؟! فرمود: «سوره‏هاى هود، واقعه، مرسلات، و عمّ یتسائلون مرا پیر کرده»! قابل توجه این که در تمام این سوره‏ها احوال قیامت و مسائل هول انگیز آن دادگاه بزرگ منعکس است، و همین‏ها بوده که در روح مقدس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله اثر گذارده.
بدیهى است تلاوت بدون فکر و تصمیم بر عمل نمى‏تواند چنین اثرى بگذارد.


(آیه 1)- در آغاز این سوره مقدمتا در پنج آیه، پنج سوگند آمده که در تفسیر معنى آنها سخن بسیار است:
مى‏فرماید: «سوگند به فرشتگانى که پى در پى فرستاده مى‏شوند» (و المرسلات عرفا).

(آیه 2)- «و آنها که همچون تندباد حرکت مى‏کنند» (فالعاصفات عصفا).

(آیه 3)- «و سوگند به آنها که (ابرها را) مى‏گسترانند» (و الناشرات نشرا).

(آیه 4)- «و آنها که جدا مى‏کنند» (فالفارقات فرقا).

(آیه 5)- «و سوگند به آنها که آیات بیدارگر (الهى) را (به انبیا) القا مى‏نمایند» (فالملقیات ذکرا).

(آیه 6)- «براى اتمام حجت یا براى انذار» (عذرا او نذرا).
سوگند اول و دوم ناظر به مسأله «بادها و طوفانها» است، و سوگند سوم و چهارم و پنجم ناظر به نشر آیات حق به وسیله «فرشتگان»، و سپس جدا کردن حق از باطل، و بعد القاء ذکر و دستورهاى الهى به پیامبران، به منظور اتمام حجت و انذار است.

(آیه 7)- حال باید دید که این سوگندها براى چه منظورى است؟ در این آیه پرده از روى این معنى برداشته، مى‏گوید: «آنچه به شما (در باره قیامت) وعده داده مى‏شود یقینا واقع شدنى است» (انما توعدون لواقع).
بعث و نشور، ثواب و عقاب، حساب و جزا، همه حق است، و تردیدى در آن نیست.

(آیه 8)- سپس به بیان نشانه‏هاى این روز موعود پرداخته، مى‏فرماید: «در آن هنگام که ستارگان محو و تاریک شوند» (فاذا النجوم طمست).

(آیه 9)- «و (کرات) آسمان از هم بشکافند» (و اذا السماء فرجت).

(آیه 10)- «و در آن زمان که کوهها از جا کنده شوند» (و اذا الجبال نسفت).
اصولا از آیات متعددى در قرآن مجید استفاده مى‏شود که پایان این جهان با یک سلسله حوادث بسیار هول انگیز و کوبنده همراه است، بطورى که نظام آن را بکلى متلاشى مى‏سازد، و جهان آخرت با نظامى نوین جایگزین آن مى‏گردد.

(آیه 11)- و به دنبال آن اشاره‏اى به صحنه رستاخیز کرده، مى‏افزاید:
«و در آن هنگام که براى پیامبران (به منظور اداى شهادت) تعیین وقت شود» (و اذا الرسل اقتت).
همان گونه که در آیه 6 سوره اعراف آمده است: «ما هم از کسانى که رسولان به آنها مبعوث شدند سؤال مى‏کنیم، و هم از رسولان».

(آیه 12)- سپس مى‏افزاید: «براى چه روزى (شهادت این رسولان و گواهى آنها بر امتها) به تأخیر افتاده»؟! (لاى یوم اجلت).

(آیه 13)- «براى روز جدائى» (لیوم الفصل). روز جدائى حق از باطل،جدائى صفوف مؤمنان از کافران، و نیکوکاران از بدکاران، و روز داورى مطلق حق درباره همگان.

(آیه 14)- سپس براى بیان عظمت آن روز مى‏فرماید: «تو چه مى‏دانى روز جدائى چیست»؟ (و ما ادراک ما یوم الفصل).
جائى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با آن علم وسیع و گسترده، و با آن دیده تیزبینى که اسرار غیب را مشاهده مى‏کرد ابعاد عظمت آن روز را به درستى نداند، تکلیف بقیه مردم روشن است.

(آیه 15)- و در این آیه تکذیب کنندگان آن روز را شدیدا مورد تهدید قرار داده، مى‏فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان»! (ویل یومئذ للمکذبین).
«ویل» را بعضى به معنى «هلاکت»، و بعضى به معنى «انواع عذاب» و بعضى آن را به معنى «وادى پر عذابى در جهنم» تفسیر کرده‏اند، این کلمه معمولا در مورد حوادث اسفناک به کار مى‏رود، و در اینجا حکایت از سرنوشت دردناک تکذیب کنندگان در آن روز مى‏کند.
منظور از «مکذبین» در اینجا کسانى است که قیامت را تکذیب مى‏کنند.

(آیه 16)- در این آیات نیز از طرق مختلف به منکران رستاخیز هشدار مى‏دهد، و با بیانات گوناگون، آنها را از خواب سنگین غفلت بیدار مى‏کند.
نخست دست آنها را گرفته، به گذشته تاریخ مى‏برد، و سرزمینهاى بلا دیده اقوام کفار پیشین را به آنها نشان مى‏دهد، مى‏فرماید: «آیا ما اقوام (مجرم) نخستین را (که راه کفر و انکار پیش گرفتند) هلاک نکردیم» (ا لم نهلک الاولین).
آثار آنها نه تنها بر صفحات تاریخ که بر صفحه روى زمین نیز نمایان است.

(آیه 17)- «سپس دیگر (مجرمان) را به دنبال آنها مى‏فرستیم» (ثم نتبعهم الآخرین). چرا که این یک سنّت مستمر است و تبعیض و استثنا برنمى‏دارد، مگر ممکن است گروهى را به جرمى مجازات کند و همان جرم را براى دیگران بپسندد؟!

(آیه 18)- و لذا در این آیه مى‏افزاید: «این گونه ما با مجرمان رفتار مى‏کنیم»(کذلک نفعل بالمجرمین).
این آیه در حقیقت به منزله بیان دلیل بر هلاکت «اقوام اولین» و به دنبال آنها هلاکت «اقوام آخرین» است، چرا که عذابهاى الهى نه جنبه انتقامجوئى دارد، و نه تسویه حساب شخصى است، بلکه تابع اصل استحقاق و مقتضاى حکمت است.



(آیه 19)- و سرانجام نتیجه‏گیرى کرده، مى‏افزاید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
«یومئذ» در اینجا اشاره به روز رستاخیز است که مجازات اصلى و مهم آنها مربوط به آن روز است، و این تکرار براى تأکید مطلب است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۱
* مسافر
يكشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۱ ب.ظ

579 . صفحه 579


بیست و هفتم تیر:


نفیسه :


(آیه 6)-این آیه به سرچشمه‏اى که جام شراب طهور (ذکر شده در آیه قبل) از آن پر مى‏شود اشاره کرده، مى‏افزاید: «از چشمه‏اى که بندگان خاص خدا از آن مى‏نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى مى‏سازند»! (عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا).

آرى! این چشمه شراب طهور چنان در اختیار ابرار و عباد اللّه است که هر جا اراده کنند از همانجا سر بر مى‏آورد، و جالب این که در حدیثى از امام باقر علیه السّلام نقل شده که در توصیف آن فرمود: «این چشمه‏اى است در خانه پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله که از آنجا به خانه سایر پیامبران و مؤمنان جارى مى‏شود».
آرى! همان گونه که در دنیا چشمه‏هاى علم و رحمت از خانه پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به سوى بندگان خدا و نیکان سرازیر مى‏شود، در آخرت که تجسم بزرگى از این برنامه است چشمه شراب طهور الهى از همین بیت وحى مى‏جوشد، و شاخه‏هاى آن به خانه‏هاى مؤمنان سرازیر مى‏گردد! و با نوشیدن از این شراب هرگونه اندوه و ناراحتى و ناخالصى را از درون جان خود مى‏شویند.


(آیه 7)- در آیات بعد به ذکر اعمال و اوصافى که «ابرار» و «عباد اللّه» دارند، پرداخته، با ذکر پنج وصف دلیل استحقاق آنها را نسبت به این همه نعمتهاى بى‏مانند توضیح داده، مى‏فرماید: «آنها به نذر خود وفا مى‏کنند» (یوفون بالنذر).
«و از روزى که شر و عذابش گسترده است بیمناکند» (و یخافون یوما کان شره مستطیرا). ترس آنها از شرّ آن روز بزرگ اشاره به ایمانشان به مسأله معاد، و احساس مسؤولیت شدید در برابر فرمان الهى است.

(آیه 8)- سپس به ذکر سومین عمل شایسته آنها پرداخته، مى‏گوید:
«و غذاى (خود) را با این که به آن علاقه (و نیاز) دارند به مسکین و یتیم و اسیر مى‏دهند» (و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا).
اطعام کردن آنها ساده نیست، بلکه توأم با ایثار در هنگام نیاز شدید است، و از سوى دیگر اطعامى است گسترده که انواع نیازمندان را از «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» شامل مى‏شود، و به این ترتیب رحمتشان عام و خدمتشان گسترده است.
ضمنا از آیه فوق به خوبى استفاده مى‏شود که یکى از بهترین اعمال، اطعام محرومین و نیازمندان است، نه تنها نیازمندان مسلمان که اسیران بلاد شرک نیز تحت پوشش این دستور اسلامى قرار گرفته، تا آنجا که اطعام آنها یکى از کارهاى برجسته «ابرار» شمرده شده است.


(آیه 9)- این آیه چهارمین عمل برجسته ابرار را اخلاص مى‏شمرد، و مى‏فرماید: آنها مى‏گویند: «ما شما را تنها به خاطر خدا اطعام مى‏کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى‏خواهیم» (انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا).
این برنامه منحصر به مسأله اطعام نیست که تمام اعمالشان مخلصانه و براى ذات پاک خداوند است و هیچ چشمداشتى به پاداش مردم و حتى تقدیر و تشکر آنها نیست و اصولا در اسلام ارزش عمل به خلوص نیّت است، و گر نه اعمالى که انگیزه‏هاى غیر الهى داشته باشد، هیچ گونه ارزش معنوى و الهى ندارد.

(آیه 10)- و در آخرین توصیف «ابرار» مى‏فرماید: آنها مى‏گویند: «ما از پروردگارمان خائفیم از آن روز که عبوس و سخت است» (انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا).
تعبیر از روز قیامت به روز «عبوس» (سخت) با این که عبوس از صفات انسان است و به کسى مى‏گویند که قیافه‏اش را در هم کشیده، به خاطر تأکید بر وضع وحشتناک آن روز است، یعنى آنقدر حوادث آن روز سخت و ناراحت کننده است که نه تنها انسانها در آن روز عبوسند بلکه گوئى خود آن روز نیز عبوس است.

(آیه 11)- در این آیه، به نتیجه اجمالى اعمال نیک و نیات پاکى که «ابرار» دارند اشاره کرده، مى‏فرماید: به خاطر این عقیده و عمل «خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه مى‏دارد و آنها را مى‏پذیرد در حالى که غرق شادى و سرورند» (فوقاهم الله شر ذلک الیوم و لقاهم نضرة و سرورا).
بنابراین، اگر در دنیا به خاطر احساس مسؤولیت از آن روز بیمناک بودند، خداوند در عوض آنها را در آن روز غرق شادمانى و سرور مى‏کند.

(آیه 12)- پاداشهاى عظیم بهشتى! بعد از اشاره اجمالى در آیات گذشته به نجات «ابرار و نیکان» از عذابهاى دردناک روز قیامت، و رسیدن آنها به لقاى محبوب، در اینجا به شرح این نعمتهاى بهشتى پرداخته، حداقل پانزده نعمت را در طى این آیات برمى‏شمرد:
نخست از مسکن و لباس این بهشتیان سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: خداوند «در برابر صبرشان بهشت و لباسهاى حریر بهشتى را به آنها پاداش مى‏دهد» (و جزاهم بما صبروا جنة و حریرا).
نه تنها در این آیه، که در آیات دیگر قرآن نیز به این حقیقت تصریح شده که پاداشهاى قیامت در مقابل صبر و شکیبائى انسان است- صبر در طریق اطاعت، صبر در برابر معصیت، و صبر و استقامت در برابر مشکلات و مصائب.
در آیه 24 سوره رعد مى‏خوانیم، فرشتگان به بهشتیان چنین خوشامد مى‏گویند:
سلام علیکم بما صبرتم درود بر شما به خاطر صبر و استقامتى که داشتید».

(آیه 13)- سپس مى‏افزاید: «این در حالى است که در بهشت بر تختهاى زیبا تکیه کرده‏اند نه آفتاب را در آنجا مى‏بینند، و نه سرما را» (متکئین فیها على الارائک لا یرون فیها شمسا و لا زمهریرا).
نه این که خورشید و ماه در آنجا وجود نداشته باشد، بلکه تابش ناراحت کننده خورشید وجود ندارد، با وجود سایه‏هاى درختان بهشتى.
«آلوسى» مفسر معروف اهل سنت در «روح المعانى» در حدیثى از ابن عباس چنین نقل مى‏کند: «هنگامى که بهشتیان در بهشت هستند ناگهان نورى همچون نور آفتاب مشاهده مى‏کنند که صحنه بهشت را روشن ساخته، بهشتیان به رضوان (فرشته مأمور بهشت) مى‏گویند: این نور چیست با این که پروردگار ما فرموده: «در بهشت نه آفتاب را مى‏بینند و نه سرما را»؟
او در پاسخ مى‏گوید: «این نور خورشید و ماه نیست، ولى على علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام خندان شده‏اند و بهشت از نور دندانشان روشن گشته است»!

(آیه 14)- در ادامه این نعمتها مى‏افزاید: «و در حالى است که سایه‏هاى درختان بهشتى بر آنها فرو افتاده، و چیدن میوه‏هایش بسیار آسان است» (و دانیة علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا).
نه مشکلى وجود دارد، نه خارى در دست مى‏رود، و نه احتیاج به تلاش و حرکتى براى چیدن میوه‏هاست!

(آیه 15)- در این آیه به توضیح قسمتى از چگونگى پذیرائى از این میهمانان بهشتى خدا و وسائل پذیرائى آنها، و پذیرائى کنندگان پرداخته، مى‏فرماید: «و در گرداگرد آنها ظرفهائى سیمین و قدحهائى بلورین مى‏گردانند» پر از بهترین غذاها و نوشیدنیها (و یطاف علیهم بآنیة من فضة و اکواب کانت قواریرا).

(آیه 16)- «ظرفهاى بلورینى از نقره! که آنها را به اندازه مناسب آماده کرده‏اند» (قواریرا من فضة قدروها تقدیرا).
در این ظرفها انواع غذاهاى بهشتى، و در آن قدحهاى بلورین انواع نوشیدنیهاى لذت بخش و نشاط آفرین، به مقدارى که مى‏خواهند و علاقه دارند موجود است، و خدمتکاران بهشتى پیوسته گرد آنها دور مى‏زنند و به آنها عرضه مى‏کنند.

(آیه 17)- سپس مى‏افزاید: «و در آنجا از جامهائى سیراب مى‏شوند که لبریز از شراب طهورى آمیخته با زنجبیل است» (و یسقون فیها کأسا کان مزاجها زنجبیلا).
بسیارى از مفسران تصریح کرده‏اند که عرب جاهلى از شرابهائى که آمیخته با زنجیل بود لذت مى‏برد زیرا که تندى مخصوصى به شراب مى‏داد، و قرآن در اینجا از جامهائى سخن مى‏گوید که شراب طهورش با زنجبیل آمیخته است، ولى بدیهى است میان این شراب و آن شراب تفاوت از دنیا تا آخرت است!

(آیه 18)- سپس مى‏افزاید: این جامها «از چشمه‏اى در بهشت که نامش سلسبیل است» پر مى‏شود (عینا فیها تسمى سلسبیلا).
«سلسبیل» نوشیدنى بسیار لذیذى را مى‏گویند که به راحتى در دهان و گلو جارى مى‏شود و کاملا گواراست.

(آیه 19)- سپس از پذیرائى کنندگان این بزم پر سرور که در جوار رحمت حق در بهشت برین برپا مى‏شود سخن به میان آورده، مى‏گوید: «و برگردشان (براى پذیرائى) نوجوانانى جاودانى مى‏گردند که هر گاه آنها را ببینى گمان مى‏کنى مروارید پراکنده‏اند»! (و یطوف علیهم ولدان مخلدون اذا رأیتهم حسبتهم لؤلؤا منثورا).
هم خودشان در بهشت جاودانى هستند، و هم طراوت و زیبائى و نشاط جوانى آنها جاودانى است، و هم پذیرائى کردن آنان.
تعبیر به «لؤلؤا منثورا» (مرواریدهاى پراکنده) اشاره‏اى است به زیبائى و صفا و درخشندگى و جذابیت آنها، و هم حضورشان در همه جاى این بزم الهى و روحانى.

(آیه 20)- و از آنجا که نعمتهاى جهان دیگر به وصف نمى‏آید- هر قدر الفاظ گویا و رسا باشد- در این آیه به صورت سربسته مى‏افزاید: «و هنگامى که آنجا را ببینى نعمتها و ملک عظیمى را مى‏بینى»! (و اذا رأیت ثم رأیت نعیما و ملکا کبیرا).

(آیه 21)- تا اینجا به قسمتى از نعمتهاى بهشتى از قبیل «مساکن» و «تختها» و «سایه‏ها» و «میوه‏ها» و «نوشیدنیها» و «ظرفها» و «گروه پذیرائى کنندگان» اشاره شد، اکنون نوبت وسائل تزیینى بهشتیان است.
مى‏فرماید: «بر اندام آنها لباسهائى است از حریر نازک سبز رنگ، و از دیباى ضخیم» (عالیهم ثیاب سندس خضر و استبرق).
سپس مى‏افزاید: «و با دستبندهائى از نقره آراسته‏اند» (و حلوا اساور من فضة).
نقره‏هائى شفاف که همچون بلور مى‏درخشد، و از یاقوت و درّ و مروارید زیباتر است.
و سرانجام در پایان آیه به عنوان آخرین و مهمترین نعمت از این سلسله نعمتها مى‏فرماید: «و پروردگارشان شراب طهور به آنان مى‏نوشاند» (و سقاهم ربهم شرابا طهورا).
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که: این شراب «قلب و جان آنها را از همه چیز جز خداوند پاک مى‏کند».
و از حدیثى که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نقل شده استفاده مى‏شود که چشمه شراب طهور بر در بهشت قرار دارد: «جرعه‏اى از این شراب طهور به آنها داده مى‏شود و خدا به وسیله آن قلوب آنها را از حسد (و هرگونه صفات رذیله) پاک مى‏سازد».

(آیه 22)- و در این آیه، آخرین سخن را در این زمینه بیان کرده، مى‏فرماید:
از سوى خدا به آنها گفته مى‏شود: «این پاداش شماست، و سعى و تلاش شما (در طریق اطاعت فرمان حق) مورد قدردانى است» (ان هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا).
مبادا کسى تصور کند که این مواهب و پاداشهاى عظیم را بى‏حساب مى‏دهند، اینها همه جزاى سعى و عمل و پاداش مجاهدتها و خودسازیها و چشم پوشى از گناه است.

(آیه 23)- پنج دستور مهم براى موفقیت در اجراى حکم خدا آیات این سوره از آغاز تاکنون درباره خلقت انسان و سپس معاد و رستاخیز او سخن مى‏گفت، در اینجا روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، دستورات مؤکدى براى هدایت انسانها و صبر و مقاومت در این راه به او مى‏دهد، در واقع این آیات راه وصول به آن همه نعمتهاى بى‏مانند را نشان داده است که تنها از طریق تمسک به قرآن و پیروى از رهبرى چون پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و الهام گرفتن از دستورات او امکان پذیر است.
نخست مى‏فرماید: «مسلما ما قرآن را بر تو نازل کردیم» (انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا).

(آیه 24)- سپس پنج دستور مهم به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مى‏دهد که نخستین آن دعوت به صبر و استقامت است، مى‏فرماید: «سپس در (تبلیغ و اجراى) حکم پروردگارت شکیبا (و با استقامت) باش» (فاصبر لحکم ربک). از مشکلات و موانع راه و کثرت دشمنان و سرسختى آنها ترس و هراسى به خود راه مده، و همچنان به پیش حرکت کن.
و در دومین دستور، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را از هرگونه سازش با منحرفان بر حذر داشته، مى‏گوید: «و از هیچ گنهکار یا کافرى از آنان اطاعت مکن» (و لا تطع منهم آثما او کفورا).
در حقیقت این حکم دوم تأکیدى است بر حکم اول چرا که جمعیت دشمنان تلاش مى‏کردند که از طرق مختلف پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را در مسیر باطل به سازش بکشانند، چنانکه نقل شده که «عتبة بن ربیعه» و «ولید بن مغیره» به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏گفتند: از دعوت خود بازگرد، ما آنقدر ثروت در اختیار تو مى‏گذاریم که راضى شوى، و زیباترین دختران عرب را به همسرى تو در مى‏آوریم، و پیشنهادهاى دیگرى از این قبیل، و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به عنوان یک رهبر بزرگ راستین باید در برابر این وسوسه‏هاى شیطانى، یا تهدیداتى که بعد از بى‏اثر ماندن این تطمیعات عنوان مى‏شود، صبر و استقامت به خرج دهد، نه تسلیم تطمیع گردد، و نه تهدید.

(آیه 25)- ولى از آنجا که صبر و استقامت در برابر هجوم این مشکلات عظیم کار آسانى نیست و پیمودن این راه دو توشه خاصى لازم دارد، در این آیه مى‏افزاید:
«و نام پروردگارت را هر صبح و شام به یادآور» (و اذکر اسم ربک بکرة و اصیلا).


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۱
* مسافر
شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۳۰ ب.ظ

578 . صفحه 578


بیست و ششم تیر : 



نفیسه : 


(آیه 20)- در اینجا بار دیگر این سوره به ادامه بحثهاى مربوط به معاد باز مى‏گردد، و ویژگیهاى دیگرى را از قیامت، و همچنین علل انکار معاد را بیان مى‏کند.

مى‏فرماید: «چنین نیست که شما مى‏پندارید (و دلایل معاد را کافى نمى‏دانید) بلکه شما این دنیاى زود گذر را دوست دارید» و هوسرانى بى‏قید و شرط را (کلا بل تحبون العاجلة).


(آیه 21)- «و (به همین دلیل) آخرت را رها مى‏کنید» (و تذرون الآخرة).

دلیل اصلى انکار معاد شک در قدرت خداوند و جمع‏آورى «عظام رمیم» و خاکهاى پراکنده نیست، بلکه علاقه شدید شما به دنیا، و شهوات و هوسهاى سرکش سبب مى‏شود که هرگونه مانع و رادعى را از سر راه خود بردارید، و از آنجا که پذیرش معاد و امر و نهى الهى، موانع و محدودیتهاى فراوانى بر سر این راه ایجاد مى‏کند، لذا به انکار اصل مطلب برمى‏خیزید، و آخرت را بکلى رها مى‏سازید.

دو آیه فوق در حقیقت تأکیدى است بر آنچه در آیات قبل گذشت که مى‏فرمود: (بل یرید الانسان لیفجر امامه یسئل ایان یوم القیامة).


(آیه 22)- چهره‏هاى خندان و چهره‏هاى عبوس در صحنه قیامت! سپس به بیان حال مؤمنان نیکوکار، و کافران بدکار، در آن روز پرداخته، چنین مى‏گوید: «در آن روز صورتهائى شاداب و مسرور است» (وجوه یومئذ ناضرة).


(آیه 23)- این از نظر پاداشهاى مادى، و اما در مورد پاداشهاى روحانى آنها مى‏فرماید: «و به پروردگارش مى‏نگرد»! (الى ربها ناظرة).

نگاهى با چشم دل و از طریق شهود باطن، نگاهى که آنها را مجذوب آن ذات بى‏مثال، و آن کمال و جمال مطلق مى‏کند.

پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «هنگامى که اهل بهشت وارد بهشت مى‏شوند خداوند مى‏فرماید: چیز دیگرى مى‏خواهید بر شما بیفزایم؟

آنها مى‏گویند: (پروردگارا! همه چیز به ما داده‏اى) آیا روى ما را سفید نکردى؟ آیا ما را وارد بهشت ننمودى؟ و رهائى از آتش نبخشیدى؟

در این هنگام حجابها کنار مى‏رود (و خداوند را با چشم دل مشاهده مى‏کنند) و در آن حال چیزى محبوبتر نزد آنان از نگاه به پروردگارشان نیست».


(آیه 24)- و در نقطه مقابل این گروه مؤمنان «صورتهایى، عبوس و درهم کشیده است» (و وجوه یومئذ باسرة).

آنها وقتى که نشانه‏هاى عذاب را مى‏نگرند، و نامه‏هاى اعمال خویش را خالى از حسنات و مملو از سیئات، مشاهده مى‏کنند، سخت پریشان و محزون و اندوهگین مى‏شوند، و چهره درهم مى‏کشند.


(آیه 25)- «زیرا مى‏داند عذابى در پیش دارد که پشت را درهم مى‏شکند» (تظن ان یفعل بها فاقرة).

این تعبیر کنایه از انواع مجازاتهاى سنگینى است که در دوزخ در انتظار این گروه است، این گروه انتظار عذابهاى کمرشکن را مى‏کشند در حالى که گروه سابق در انتظار رحمت پروردگار، و آماده لقاى محبوبند اینها بدترین عذاب را دارند، و آنها برترین نعمت جسمانى و موهبت و لذت روحانى را.


(آیه 26)- در ادامه بحثهاى مربوط به جهان دیگر و سرنوشت مؤمنان و کافران، در اینجا سخن از لحظه دردناک مرگ است که دریچه‏اى است به سوى جهان دیگر.

مى‏فرماید: «چنین نیست (که انسان مى‏پندارد، او ایمان نمى‏آورد) تا موقعى که جان به گلوگاهش برسد» (کلا اذا بلغت التراقى).

آن روز است که چشم برزخى او باز مى‏شود، حجابها کنار مى‏رود، نشانه‏هاى عذاب و کیفر را مى‏بیند، و به اعمال خود واقف مى‏شود، و در آن لحظه ایمان مى‏آورد، ولى ایمانى که هرگز مفید به حال او نخواهد بود.


(آیه 27)- در این هنگام اطرافیان او سراسیمه و دستپاچه به دنبال راه نجاتى مى‏گردند «و گفته مى‏شود: آیا کسى هست که (این بیمار را از مرگ) نجات دهد»؟(و قیل من راق).

این سخن را از روى عجز و یأس و بیچارگى مى‏گویند، در حالى که مى‏دانند کار از کار گذشته است، و از دست طبیب نیز کارى ساخته نیست.


(آیه 28)- در این آیه به یأس کامل «محتضر» اشاره کرده، مى‏گوید: در این حال او از زندگى بطور مطلق مأیوس شده «و به جدائى از دنیا یقین پیدا کند» (و ظن انه الفراق).


(آیه 29)- «و ساق پاها (از سختى جان دادن) به هم بپیچد» (و التفت الساق بالساق).

این به هم پیچیدگى، یا به خاطر شدت ناراحتى جان دادن است، یا در نتیجه از کار افتادن دست و پا و بر چیده شدن روح، از آنها.

لحظه دردناک مرگ!

از قرآن به خوبى استفاده مى‏شود لحظه مرگ، لحظه سخت و دردناکى است ولى از روایات اسلامى استفاده مى‏شود که این لحظه بر مؤمنان راستین آسان مى‏گذرد، در حالى که براى افراد بى‏ایمان سخت دردناک است.

از جمله در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم که فرمود: «مرگ نسبت به مؤمن همچون عطر بسیار خوشبوئى است که آن را مى‏بوید و حالتى شبیه خواب به او دست مى‏دهد، و درد و رنج بکلى از او قطع مى‏شود! و نسبت به کافر مانند گزیدن افعى‏ها و عقرب‏ها و یا شدیدتر از آن است»!


(آیه 30)- در این آیه، مى‏فرماید: «مسیر (همه خلایق) در آن روز به سوى (دادگاه) پروردگار توست» (الى ربک یومئذ المساق).

آرى! همه به سوى او باز مى‏گردند و در دادگاه عدل او حاضر مى‏شوند و تمام خطوط به او منتهى خواهد گشت.

این آیه هم تأکیدى بر مسأله معاد و رستاخیز عمومى بندگان است، و هم مى‏تواند اشاره‏اى به جهت‏گیرى حرکت تکاملى خلایق به سوى ذات پاک او که ذاتى است بى‏نهایت از هر جهت، بوده باشد.


(آیه 31)- در ادامه بحثهاى مربوط به «مرگ» و نخستین گام در سفر آخرت که در آیات گذشته آمده، در اینجا از خالى بودن دست کافران از توشه این مسافرت سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: « (در آن روز گفته مى‏شود:) او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند» (فلا صدق و لا صلى).


(آیه 32)- «بلکه تکذیب کرد و روى گردان شد» (و لکن کذب و تولى).


(آیه 33)- در این آیه مى‏افزاید: «سپس به سوى خانواده خود بازگشت، در حالى که متکبرانه قدم بر مى‏داشت» (ثم ذهب الى اهله یتمطى).

او به گمان این که با بى‏اعتنائى و تکذیب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و آیات الهى، پیروزى مهمى به دست آورده، از باده غرور سرمست بود، و به سراغ خانواده خود مى‏آمد تا طبق معمول مسائل افتخار آمیز را که در خارج خانه رخ داده براى آنها بازگو کند، حتى راه رفتن و حرکت اعضاى پیکرش همگى بیانگر این کبر و غرور بود.


(آیه 34)- سپس این گونه افراد بى‏ایمان را مخاطب ساخته، و به عنوان تهدید مى‏گوید: با این اعمال «عذاب الهى براى تو شایسته‏تر است، شایسته‏تر»! (اولى لک فأولى).


(آیه 35)- «سپس عذاب الهى براى تو شایسته‏تر است، شایسته‏تر»! (ثم اولى لک فاولى).

در روایات آمده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست ابوجهل را گرفت (و طبق بعضى از روایات گریبان او را گرفت) و فرمود: «أولى لک فاولى ثم اولى لک فاولى» ابوجهل گفت: «مرا به چه تهدید مى‏کنى، نه تو مى‏توانى و نه پروردگارت مى‏تواند به من زیانى برساند، من قدرتمندترین افراد این سرزمین هستم»! اینجا بود که همین جمله‏ها بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به صورت آیات قرآنى نازل شد.


(آیه 36)- خدائى که انسان را از نطفه بى‏ارزشى آفرید ...!

در اینجا به دو استدلال جالب درباره معاد مى‏پردازد که یکى از طریق بیان «هدف آفرینش» و حکمت خداوند است، و دیگرى از طریق بیان «قدرت» او به استناد تحول و تکامل نطفه انسان در مراحل مختلف عالم جنین.

در مرحله اول مى‏فرماید: «آیا انسان گمان مى‏کند که بى‏هدف رها مى‏شود»؟! (ا یحسب الانسان ان یترک سدى).

منظور از «انسان» در این آیه همان انسانى است که منکر معاد و رستاخیز مى‏باشد، آیه مى‏گوید: او چگونه باور مى‏کند خداوند این جهان پهناور را، با این عظمت، و این همه شگفتیها، براى انسان بیافریند، ولى در آفرینش انسان هدفى نباشد؟ چگونه مى‏توان باور کرد، که هر عضوى از اعضاى انسان براى هدف خاصى آفریده شده باشد ولى براى مجموع وجود او هیچ هدفى در کار نباشد.


(آیه 37)- سپس به بیان دلیل دوم پرداخته، مى‏افزاید: «آیا او نطفه‏اى از منى که در رحم ریخته مى‏شود نبود»! (ا لم یک نطفة من منى یمنى).


(آیه 38)- «سپس (این مرحله را پشت سر گذارد) و به صورت خون بسته درآمد، و خداوند او را آفرید و موزون ساخت» (ثم کان علقة فخلق فسوى).


(آیه 39)- باز در این مرحله متوقف نماند «و از او دو زوج مرد و زن آفرید» (فجعل منه الزوجین الذکر و الانثى).


(آیه 40)- آیا کسى که نطفه کوچک و بى‏ارزش را در ظلمتکده رحم مادر، هر روز آفرینش جدیدى مى‏بخشد، و لباس تازه‏اى از حیات زندگى در تن او مى‏کند، و چهره نوینى به او مى‏دهد، تا سرانجام انسان مذکر یا مؤنث کاملى مى‏شود و از مادر متولد مى‏گردد «آیا چنین کسى قادر نیست که مردگان را زنده کند»؟! (ا لیس ذلک بقادر على ان یحیى الموتى).

این بیان در حقیقت در مقابل منکرانى است که در مسأله معاد جسمانى غالبا دم از محال بودن مى‏زدند، و امکان بازگشت به زندگى را بعد از مردن و خاک شدن نفى مى‏کردند.



ر

سوره دهر (انسان) هفتاد و ششمین سوره قرآن میباشد.

این سوره در «مدینه» نازل شده و 31 آیه دارد.

محتواى سوره:

این سوره از یک نظر به پنج بخش تقسیم مى‏شود:

در بخش اول از آفرینش انسان و خلقت او از نطفه «امشاج» (مختلط) و سپس هدایت و آزادى اراده او سخن مى‏گوید.

در بخش دوم سخن از پاداش ابرار و نیکان است که شأن نزول خاصى در مورد اهل بیت علیهم السّلام دارد که به آن اشاره خواهد شد.

در بخش سوم: دلائل استحقاق این پاداشها را در جمله‏هایى کوتاه و مؤثر بازگو مى‏کند.

در بخش چهارم به اهمیت قرآن، و طریق اجراى احکام آن، و راه پرفراز و نشیب خودسازى اشاره شده.

و در بخش پنجم سخن از حاکمیت مشیت الهى (در عین مختار بودن انسان) به میان آمده است.

براى این سوره نامهاى متعددى است که مشهورترین آنها سوره «انسان» و سوره «دهر» و سوره «هل اتى» است که هر کدام از آنها از یکى از کلمات اوائل سوره گرفته شده، هر چند در روایاتى که بعدا در فضیلت سوره مى‏خوانیم تنها از «هل اتى» یاد شده است.

فضیلت تلاوت سوره:

در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «کسى که سوره هل اتى را بخواند پاداش او بر خداوند بهشت و لباسهاى بهشتى است».

و در حدیثى از امام باقر علیه السّلام آمده که «یکى از پاداشهاى کسى که سوره هل اتى را در هر صبح پنجشنبه بخواند این است که در قیامت با پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله خواهد بود».



(آیه 1)- با این که بیشترین بحثهاى این سوره پیرامون قیامت و نعمتهاى بهشتى است، ولى در آغاز آن سخن از آفرینش انسان است چرا که توجه به این آفرینش زمینه ساز توجه به قیامت و رستاخیز است، مى‏فرماید: «آیا (چنین نیست که) زمانى طولانى بر انسان گذشت که چیز قابل ذکرى نبود»! (هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا).

منظور از «انسان» در اینجا نوع انسان است، و عموم افراد بشر را شامل مى‏شود.



(آیه 2)- بعد از این مرحله، نوبت آفرینش انسان، و موجود قابل ذکر شدن است. مى‏فرماید: «ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم، و او را مى‏آزمائیم، (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم» (انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا).

آفرینش انسان از «نطفه مخلوط» ممکن است اشاره به اختلاط نطفه مرد و زن و ترکیب «اسپرم» و «اوول» بوده باشد همان گونه که در روایات اهل بیت علیهم السّلام اجمالا به آن اشاره شده است.

یا اشاره به استعدادهاى مختلفى که در درون نطفه از نظر عامل وراثت از طریق ژنها و مانند آن وجود دارد، و یا اشاره به اختلاط مواد مختلف ترکیبى نطفه است، چرا که از دهها ماده مختلف تشکیل یافته، و یا اختلاط همه اینها با یکدیگر.

معنى اخیر از همه جامعتر و مناسبتر است.

جمله «نبتلیه» اشاره به رسیدن انسان به مقام «تکلیف و تعهد و مسؤولیت و آزمایش و امتحان» است و از آنجا که «آزمایش و تکلیف» بدون «آگاهى» ممکن نیست، در آخر آیه اشاره به ابزار شناخت و چشم و گوش مى‏کند که در اختیار انسانها قرار داده است.



(آیه 3)- و از آنجا که تکلیف و آزمایش انسان علاوه بر مسأله آگاهى و ابزار شناخت نیاز به دو عامل دیگر یعنى «هدایت» و «اختیار» دارد- این آیه به آن اشاره کرده، مى‏فرماید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس» (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).

«هدایت» در اینجا معنى وسیع و گسترده‏اى دارد که هم هدایت «تکوینى» را شامل مى‏شود و هم هدایت «فطرى» و هم «تشریعى» را هر چند سوق آیه بیشتر روى هدایت تشریعى است.



(آیه 4)- در این آیه، اشاره کوتاه و پرمعنائى به سرنوشت کسانى که راه کفر و کفران را مى‏پویند کرده، مى‏فرماید: «ما براى کافران زنجیرها و غلها و شعله‏هاى سوزان آتش آماده کرده‏ایم» (انا اعتدنا للکافرین سلاسل و اغلالا و سعیرا).

ذکر غل و زنجیر، و سپس شعله‏هاى سوزان آتش بیانگر مجازات عظیم این گروه است که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده، و عذاب و اسارت در آن جمع است.



(آیه 5)-

شأن نزول:

سندى بزرگ بر فضیلت اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ابن عباس مى‏گوید: «حسن و حسین علیهما السّلام بیمار شدند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با جمعى از یاران به عیادتشان آمدند، و به على علیه السّلام گفتند: اى ابوالحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى‏کردى.

على علیه السّلام و فاطمه علیها السّلام و فضه که خادمه آنها بود نذر کردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند.

چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالى که از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على علیه السّلام سه من جو قرض نمود، و فاطمه علیها السّلام یک سوم آن را آرد کرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: «السّلام علیکم اهل بیت محمّد صلّى اللّه علیه و آله سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمین هستم، غذائى به من بدهید».آنها همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.

روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتى که غذائى را آماده کرده بودند (همان نان جوین) یتیمى بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار کردند و غذاى خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند).

در سومین روز اسیرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادند هنگامى که صبح شد على علیه السّلام دست حسن و حسین علیهما السّلام را گرفته بود و خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آنها را مشاهده کرد دید از شدت گرسنگى مى‏لرزند! فرمود: این حالى را که در شما مى‏بینم براى من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حرکت کرد هنگامى که وارد خانه فاطمه علیها السّلام شد دید در محراب عبادت ایستاده، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده، و چشمهایش به گودى نشسته، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ناراحت شد در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت اى محمّد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى‏گوید، سپس سوره «هل اتى» را بر او خواند».

بعضى گفته‏اند که از آیه «ان الابرار» تا آیه «کان سعیکم مشکورا» که مجموعا هیجده آیه است در این موقع نازل گشت.

آنچه را در بالا آوردیم نص حدیثى است که با کمى اختصار در «الغدیر» آمده است، و در همان کتاب از 34 نفر از علماى معروف اهل سنت نام مى‏برد که این حدیث را در کتابهاى خود آورده‏اند.

به این ترتیب روایت فوق از روایاتى است که در میان اهل سنت مشهور بلکه متواتر است.

و اما علماى شیعه همه اتفاق نظر دارند که این هیجده آیه یا مجموع این سوره، در ماجراى فوق نازل شده است و همگى بدون استثناء در کتب تفسیر یا حدیث روایت مربوط به آن را به عنوان یکى از افتخارات و فضائل مهم على علیه السّلام و فاطمه زهرا و فرزندانشان علیهم السّلام آورده‏اند.

تفسیر:

پاداش عظیم ابرار! در آیات گذشته بعد از آن که انسانها را به دو گروه «شاکر» و «کفور» یا شکرگزار و کفران کننده تقسیم کرد، اشاره کوتاهى به مجازات و کیفر سخت کفران کنندگان آمده بود، در اینجا به سراغ پاداشهاى شکرگزاران و ابرار (نیکان و پاکان) مى‏رود، و نکات جالبى در این زمینه یادآورى مى‏کند، نخست مى‏فرماید: «به یقین ابرار (و نیکان) از جامى مى‏نوشند که با عطر خوشى آمیخته است» (ان الابرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا).

آیه فوق نشان مى‏دهد که این شراب طهور بهشتى بسیار معطر و خوشبو است که هم ذائقه از آن لذت مى‏برد، و هم شامه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۵ ، ۱۵:۳۰
* مسافر