150 . صفحه 150
بیست و پنجم اردیبهشت :
نفیسه :
(آیه 158)- انتظارات بیجا و محال! در آیات گذشته این حقیقت بیان شد که ما حجت را بر مشرکان تمام کردیم و کتاب آسمانى یعنى قرآن را براى هدایت همگان فرستادیم. این آیه مىگوید: اما این افراد لجوج به اندازهاى در کار خود سرسختند، که این برنامه روشن نیز در آنها تأثیر نمىکند، گویا انتظار نابودى خویش، یا از میان رفتن آخرین فرصت، و یا انتظار امور محالى را مىکشند.نخست مىگوید: «آیا آنها جز این انتظار دارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند»! (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ).«یا این که پروردگارت به سراغ آنها بیاید» و او را ببینند، و ایمان بیاورند!! (أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ). در حقیقت آنها انتظار امر محالى را مىکشند.سپس مىگوید: «یا این که بعضى از آیات و نشانههاى پروردگار (که در آستانه رستاخیز و پایان جهان، واقع مىشود، و به دنبال آن درهاى توبه بسته خواهد شد) انجام گیرد» (أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ).و به دنبال آن اضافه مىکند: «آن روز که چنین آیات صورت پذیرد، ایمان آوردن افرادى که قبلا ایمان نیاوردهاند و آنها که عمل نیکى انجام ندادهاند، پذیرفته نخواهد شد» (یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً). و درهاى توبه به روى آنان بسته مىشود، زیرا توبه و ایمان در آن هنگام، صورت اجبارى و اضطرارى به خود مىگیرد، و ارزش ایمان و توبه اختیارى را نخواهد داشت.
در پایان آیه با لحنى تهدید آمیز به این افراد لجوج مىگوید: «اکنون که شما چنین انتظارى را دارید در انتظار خویش بمانید، ما هم در انتظار (کیفر دردناک شما) خواهیم بود» (قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ).از نکات جالبى که از آیه فوق استفاده مىشود این است که راه نجات را در ایمان، آن هم ایمانى که در پرتو آن اکتساب خیرى شود و اعمال نیک انجام گیرد، معرفى مىکند.
(آیه 159)- بیگانگى از نفاقافکنان!
در تعقیب دستورات دهگانهاى که در آیات قبل گذشت و در آخر آن فرمان به پیروى از «صراط
مستقیم خدا» و مبارزه با هر گونه نفاق و اختلاف داده شده بود، این آیه در حقیقت تأکید
و تفسیرى روى همین مطلب است.نخست مىفرماید: «آنها که آیین و مذهب خود را پراکنده کردند
و به دستههاى مختلف تقسیم شدند، در هیچ چیز با آنها ارتباط ندارى و آنها نیز هیچ گونه
ارتباطى با مکتب تو ندارند» (إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً
لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ).زیرا مکتب تو، مکتب توحید و صراط مستقیم است و صراط مستقیم
و راه راست همواره یکى بیش نیست.سپس به عنوان تهدید و توبیخ این گونه افراد تفرقهانداز،
مىگوید:«کار اینها واگذار به خداست، و آنها را از اعمالشان آگاه خواهد ساخت» (إِنَّما
أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ).قابل ذکر این
که محتواى آیه یک حکم عمومى و همگانى در باره تمام افراد تفرقهانداز است، که با ایجاد
انواع بدعتها، میان بندگان خدا، بذر نفاق و اختلاف مىپاشند اعم از آنها که در امتهاى
پیشین بودند، یا آنها که در این امتند.این آیه بار دیگر، این حقیقت را که اسلام آیین
وحدت و یگانگى است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراکندگى بیزار است با تأکید تمام بازگو
مىکند.
(آیه 160)- پاداش بیشتر، مجازات کمتر:
در این آیه، اشاره به رحمت و پاداش وسیع خداوند که در انتظار افراد نیکوکار است، کرده
و تهدیدهاى آیه را با این تشویقها تکمیل مىکند و مىگوید: «هر کسى کار نیکى به جا
آورد، ده برابر به او پاداش داده مىشود» (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها).«و
هر کس کار بدى انجام دهد، جز به همان مقدار، کیفر داده نمىشود» (وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ
فَلا یُجْزى إِلَّا مِثْلَها).و براى تأکید این جمله را نیز اضافه مىکند که «به آنها
هیچ گونه ستمى نخواهد شد» و تنها به مقدار عملشان کیفر مىبینند (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).منظور
از «حسنة» و «سیئة» در آیه فوق، هر گونه «کار نیک و فکر نیک و عقیده نیک و یا بد» است.
(آیه 161)- این است راه مستقیم من!
این آیه و آیات بعد از آن سوره انعام با آن پایان مىپذیرد در حقیقت خلاصهاى است از
بحثهاى این سوره که در زمینه مبارزه با شرک و بتپرستى بیان شده، نخست در برابر عقاید
و ادعاهاى دور از منطق مشرکان و بتپرستان، خداوند به پیامبرش دستور مىدهد که «بگو:
پروردگار من! مرا به راه راست که نزدیکترین راههاست هدایت کرده است» (قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ). این راه راست همان جاده توحید و یکتاپرستى و درهم کوبیدن آیین شرک و بتپرستى است.سپس «صراط مستقیم» را در این آیه و دو آیه بعد توضیح مىدهد:نخست مىگوید: «آیینى است مستقیم در نهایت راستى و درستى، ابدى و جاویدان و قائم به امور دین و دنیا و جسم و جان» (دِیناً قِیَماً).و از آنجا که عربها علاقه خاصى به ابراهیم نشان مىدادند و حتى آیین خود را به عنوان آیین ابراهیم معرفى مىکردند، اضافه مىکند که «آیین واقعى ابراهیم همین است که من به سوى آن دعوت مىکنم» نه آنچه شما به او بستهاید (مِلَّةَ إِبْراهِیمَ).همان ابراهیمى که «از آیین خرافى زمان و محیط، اعراض کرد، و به حق یعنى آیین یکتاپرستى روى آورد» (حَنِیفاً).این تعبیر گویا پاسخى است به گفتار مشرکان که مخالفت پیامبر را با آیین بتپرستى که آیین نیاکان عرب بود، نکوهش مىکردند، پیامبر در پاسخ آنها مىگوید: این سنت شکنى و پشت پا زدن به عقاید خرافى محیط، تنها کار من نیست، ابراهیم که مورد احترام همه ما است نیز چنین کرد.سپس براى تأکید مىافزاید که «او هیچ گاه از مشرکان و بتپرستان نبود» (وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ).بلکه او قهرمان بتشکن و مبارز پویا و پىگیر با آیین شرک بود.
(آیه 162)- در این آیه اشاره به این
مىکند که«بگو: (نه تنها از نظر عقیده من موحّد و یکتاپرستم بلکه از نظر عمل، هر کار
نیکى که مىکنم) نماز من و تمام عبادات من و حتى مرگ و حیات من همه براى پروردگار جهانیان
است»(قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
براى او زندهام به خاطر او مىمیرم و در راه او هر چه دارم فدا مىکنم تمام هدف من
و تمام عشق من و تمام هستى من اوست!
(آیه 163)- در این آیه براى تأکید
و ابطال هر گونه شرک و بتپرستى، اضافه مىکند:«پروردگارى که هیچ شریک و شبیهى براى
او نیست» (لا شَرِیکَ لَهُ).
سر انجام مىفرماید: «و به این موضوع، من دستور یافتهام و من اولین مسلمانم» (وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ).اولین مسلمان بودن پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله یا از نظر کیفیت و اهمیت اسلام اوست، زیرا درجه تسلیم و اسلام او بالاتر از همه انبیاء بود و یا اولین فرد از این امت بود که آیین قرآن و اسلام را پذیرفت.
(آیه 164)- در این آیه از طریق دیگرى
منطق مشرکان را مورد انتقاد قرار مىدهد و مىگوید:«به آنها بگو: و از آنها بپرس آیا
سزاوار است غیر از خداوند یگانه را پروردگار خود بدانم، در حالى که او مالک و مربى
و پروردگار همه چیز است» و حکم و فرمان او در تمام ذرات این جهان جارى است! (قُلْ أَ
غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ).سپس به جمعى از مشرکان
کوتاه فکر که خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیدند و گفتند:«تو از آیین ما پیروى
کن، اگر بر خطا باشد، گناه تو به گردن ما» پاسخ مىگوید:«هیچ کسى جز براى خود عملى
انجام نمىدهد و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را به دوش نمىکشد» (وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ
نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى).و «سر انجام، همه شما
به سوى خدا بازمىگردید، و شما را به آنچه در آن اختلاف داشتید، آگاه مىسازد»(ثُمَّ
إِلى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ).
(آیه 165)- در این آیه که آخرین آیه
سوره انعام است به اهمیت مقام انسان و موقعیت او در جهان هستى اشاره مىکند تا بحثهاى
گذشته در زمینه تقویت پایههاى توحید و مبارزه با شرک، تکمیل گردد.لذا در جمله نخست
مىفرماید: «او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان خود) در روى زمین قرار داد»
(وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ).انسانى که نماینده خدا در روى زمین
است، و تمام منابع این جهان در اختیار او گذارده شده، و فرمان فرمانرواییش بر تمام
این موجودات از طرف پروردگار صادر شده است، نباید آنچنان خود را سقوط دهد که از جمادى
هم پستتر گردد و در برابر آن سجده کند.سپس اشاره به اختلاف استعدادها و تفاوت مواهب
جسمانى و روحى مردم و هدف از این اختلاف و تفاوت کرده، مىگوید: «و بعضى از شما را
بر بعض دیگر درجاتى برترى داد تا به وسیله این مواهب و امکانات که در اختیارتان قرار
داده است شما را بیازماید» (وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ
فِی ما آتاکُمْ).و در پایان آیه ضمن اشاره به آزادى انسان در انتخاب راه خوشبختى و
بدبختى نتیجه این آزمایشها را چنین بیان مىکند: «پروردگار تو (در برابر آنها) که از
بوته این آزمایشها سیه روى بیرون مىآیند «سریع العقاب» و در برابر آنها که در صدد
اصلاح و جبران اشتباهات خویش برآیند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ
الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).
تفاوت در میان انسانها
و اصل عدالت-
شک نیست که در میان افراد بشر یک سلسله تفاوتهاى مصنوعى وجود دارد که نتیجه مظالم و ستمگرى بعضى از انسانها نسبت به بعض دیگر است، مثلا جمعى مالک ثروتهاى بىحسابند، و جمعى بر خاک سیاه نشستهاند، عدهاى به خاطر کمبود تغذیه و فقدان مسائل بهداشتى علیل و بیمارند، در حالى که عده دیگرى بر اثر فراهم بودن همه گونه امکانات، در نهایت سلامت به سر مىبرند.
این گونه اختلافها: ثروت و فقر، علم و جهل، و سلامت و بیمارى، غالبا زاییده استعمار و استثمار و اشکال مختلف بردگى و ظلمهاى آشکار و پنهان است.مسلما اینها را به حساب دستگاه آفرینش نمىتوان گذارد، و دلیلى ندارد که از وجود این گونه اختلافات بىدلیل دفاع کنیم.افراد انسان روى هم رفته نیز یک درخت بزرگ و بارور را تشکیل مىدهند که هر دسته بلکه هر فردى رسالت خاصى در این پیکر بزرگ بر عهده دارد، و متناسب آن ساختمان مخصوص به خود، و این است که قرآن مىگوید این تفاوتها وسیله آزمایش شماست زیرا «آزمایش» در مورد برنامههاى الهى به معنى «تربیت و پرورش» است.
خلافت انسان در روى
زمین-
قرآن کرارا انسان را به عنوان «خلیفه» و «نماینده خدا در روى زمین» معرفى کرده است، این تعبیر ضمن روشن ساختن مقام بشر، این حقیقت را نیز بیان مىکند که اموال و ثروتها و استعدادها و تمام مواهبى که خدا به انسان داده، در حقیقت مالک اصلیش اوست، و انسان تنها نماینده و مجاز و مأذون از طرف او مىباشد و بدیهى است که هر نمایندهاى در تصرفات خود استقلال ندارد بلکه باید تصرفاتش در حدود اجازه و اذن صاحب اصلى باشد و از اینجا روشن مىشود که مثلا در مسأله مالکیت، اسلام هم از اردوگاه «کمونیسم» فاصله مىگیرد و هم از اردوگاه «کاپیتالیسم» و سرمایهدارى.اسلام مىگوید: مالکیت نه براى فرد است و نه براى اجتماع، بلکه در واقع براى خداست، و انسانها و کیل و نماینده اویند و به همین دلیل اسلام، هم در طرز درآمد افراد نظارت مىکند، و هم در چگونگى مصرف، و براى هر دو قیود و شروطى قائل شده است که اقتصاد اسلامى را به عنوان یک مکتب مشخص در برابر مکاتب دیگر قرار مىدهد.
اعظم :
آیه 158 : او کسبت
فی ایمانها خیرا ....ایمان اسمی هیچ فایده ای نداره باید ایمان عمل صالح به همراه خودش
اورده باشه برای آدم ....
ایه 159 : میان معارف
دینى تفاوتى نیست، باید به همه ایمان داشت و عمل کرد، نه فقط بعضى. «انّ الّذین فرّقوا
دینهم»
ایه 159 : به طور
کلی تفرقه اندازی در دین بسیار نکوهش شده ...کسانی که با بدعت گذاری تخم نفاق و نفرت
و تفرقه و اختلاف در جامعه می ریزند ..... در قرآن، بارها از یهود، به خاطر تحریفهایى
که علمایشان در دین پدید آوردند انتقاد شده است. درباره حضرت موسى علیه السلام هم مىخوانیم:
وقتى از کوه طور برگشت و انحراف و گوسالهپرستى قوم خود را دید، از فرط ناراحتى الواح
تورات را بر زمین افکند و ریش برادرش را که جانشین او بود گرفت و گفت: چرا امّتم منحرف
شدند؟ هارون در پاسخ گفت: ترسیدم اگر براى جلوگیرى از انحرافشان شدّت عمل به خرج دهم،
مردم متفرّق شوند و تو بگویى چرا مردم فرقه فرقه شدند (تفرقهاى که با بازگشت تو هم
قابل اصلاح نباشد).
این آیات و روایات، مسئولیّت سنگین دین شناسان را در حفظ اصالت مکتب و مقابله با انحرافات فکرى، در عین حفظ وحدت اجتماعى امّت، بیان مىکند.
ایه 160 : پاداش هر
عمل نیکی با توجه به درجه اخلاص آن تغییر می کند و از 10 برابر تا چندین برابر
(245 بقره ) تا 700 برابر (261بقره) تا به غیرحساب (10 زمر) تغییر می کنه .... ولی
بدیها جز به همان میزان کیفر نخواهد داده شد ... ولی به قول ابوذر وای به حال کسی که
با تمام این اوصاف اوحادش بر عشراتش پیشی بگیره
آیه 161 : چون مشرکان
خودش رو پیرو ایین ابراهیم می دونستن خداوند رد این آیه اشاره می کنه خدایت تنها صراط
مستقیم هتش و ایین ابراهیم هم همین ایین یکتاپرستی و توحید بود
آیه 162 : همه کارهای
انسان مومن باید برای خدا باشه (لله ) آنگونه که در نماز قصد قربت مىکنیم، در هر نفس
کشیدن و زنده بودن و مردن هم مىتوان قصد قربت کرد. «محیاى و مماتى للّه...»
ایه 162 : چون او
مالک و مدبر همه جهانیان است ،پس شأن بنده تنها عبادت و عبودیت است وکمال بنده در بندگی
و تسلیم در برابر پروردگارش و آنچه او از بنده می خواهدمی باشد و شأن پروردگار تسلط
و غلبه بر بندگان و تدبیر امور ایشان است .
ایه 164 : هیچ کس
بار گناه دیگری رو بر دوش نمی کشه مراقب باشیم گناهان خودمون رو تقصیر دیگران نندازیم
که هیچ تاثیری در عقوبتش نداره .... هر کسی تنها در مقابل خدای خودش حاضر می شه
ایه 165 : تفاوتهای
میان آدمها از هر نظر بستری هستش برای امتحان اونا .... کسی که زیباست با زیباییش امتحان
میشه کس که زشته با زشتیش .... هر کی پولداره با پولش بی پوله با فقرش .... خلاصه هیچ
کی نمی تونه از دستگاه آزمایش خداوند فرار کنه و داراییهای جسمی و مالی و معنویش کم
و زیادش وسیله آزمایششه (رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فی ما اتئکم )
خدای را بی نهایت سپاس که فرصت خوندن ششمین سوره قرآن رو بهمون عطا کرد امیدوارم در عمل به این آیات دستگیرمون باشه