قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
جمعه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۰۷ ق.ظ

150 . صفحه 150




بیست و پنجم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 158)- انتظارات بیجا و محال! در آیات گذشته این حقیقت بیان شد که ما حجت را بر مشرکان تمام کردیم و کتاب آسمانى یعنى قرآن را براى هدایت همگان فرستادیم. این آیه مى‏گوید: اما این افراد لجوج به اندازه‏اى در کار خود سرسختند، که این برنامه روشن نیز در آنها تأثیر نمى‏کند، گویا انتظار نابودى خویش، یا از میان رفتن آخرین فرصت، و یا انتظار امور محالى را مى‏کشند.نخست مى‏گوید: «آیا آنها جز این انتظار دارند که فرشتگان مرگ به سراغشان بیایند»! (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ).«یا این که پروردگارت به سراغ آنها بیاید» و او را ببینند، و ایمان بیاورند!! (أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ). در حقیقت آنها انتظار امر محالى را مى‏کشند.سپس مى‏گوید: «یا این که بعضى از آیات و نشانه‏هاى پروردگار (که در آستانه رستاخیز و پایان جهان، واقع مى‏شود، و به دنبال آن درهاى توبه بسته خواهد شد) انجام گیرد» (أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ).و به دنبال آن اضافه مى‏کند: «آن روز که چنین آیات صورت پذیرد، ایمان آوردن افرادى که قبلا ایمان نیاورده‏اند و آنها که عمل نیکى انجام نداده‏اند، پذیرفته نخواهد شد» (یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً). و درهاى توبه به روى آنان بسته مى‏شود، زیرا توبه و ایمان در آن هنگام، صورت اجبارى و اضطرارى به خود مى‏گیرد، و ارزش ایمان و توبه اختیارى را نخواهد داشت.

در پایان آیه با لحنى تهدید آمیز به این افراد لجوج مى‏گوید: «اکنون که شما چنین انتظارى را دارید در انتظار خویش بمانید، ما هم در انتظار (کیفر دردناک شما) خواهیم بود» (قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ).از نکات جالبى که از آیه فوق استفاده مى‏شود این است که راه نجات را در ایمان، آن هم ایمانى که در پرتو آن اکتساب خیرى شود و اعمال نیک انجام گیرد، معرفى مى‏کند.

 


(آیه 159)- بیگانگى از نفاق‏افکنان! در تعقیب دستورات دهگانه‏اى که در آیات قبل گذشت و در آخر آن فرمان به پیروى از «صراط مستقیم خدا» و مبارزه با هر گونه نفاق و اختلاف داده شده بود، این آیه در حقیقت تأکید و تفسیرى روى همین مطلب است.نخست مى‏فرماید: «آنها که آیین و مذهب خود را پراکنده کردند و به دسته‏هاى مختلف تقسیم شدند، در هیچ چیز با آنها ارتباط ندارى و آنها نیز هیچ گونه ارتباطى با مکتب تو ندارند» (إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْ‏ءٍ).زیرا مکتب تو، مکتب توحید و صراط مستقیم است و صراط مستقیم و راه راست همواره یکى بیش نیست.سپس به عنوان تهدید و توبیخ این گونه افراد تفرقه‏انداز، مى‏گوید:«کار اینها واگذار به خداست، و آنها را از اعمالشان آگاه خواهد ساخت» (إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ).قابل ذکر این که محتواى آیه یک حکم عمومى و همگانى در باره تمام افراد تفرقه‏انداز است، که با ایجاد انواع بدعتها، میان بندگان خدا، بذر نفاق و اختلاف مى‏پاشند اعم از آنها که در امتهاى پیشین بودند، یا آنها که در این امتند.این آیه بار دیگر، این حقیقت را که اسلام آیین وحدت و یگانگى است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراکندگى بیزار است با تأکید تمام بازگو مى‏کند.

 

 
(آیه 160)- پاداش بیشتر، مجازات کمتر: در این آیه، اشاره به رحمت و پاداش وسیع خداوند که در انتظار افراد نیکوکار است، کرده و تهدیدهاى آیه را با این تشویقها تکمیل مى‏کند و مى‏گوید: «هر کسى کار نیکى به جا آورد، ده برابر به او پاداش داده مى‏شود» (مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها).«و هر کس کار بدى انجام دهد، جز به همان مقدار، کیفر داده نمى‏شود» (وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها).و براى تأکید این جمله را نیز اضافه مى‏کند که «به آنها هیچ گونه ستمى نخواهد شد» و تنها به مقدار عملشان کیفر مى‏بینند (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).منظور از «حسنة» و «سیئة» در آیه فوق، هر گونه «کار نیک و فکر نیک و عقیده نیک و یا بد» است.

 


(آیه 161)- این است راه مستقیم من! این آیه و آیات بعد از آن سوره انعام با آن پایان مى‏پذیرد در حقیقت خلاصه‏اى است از بحثهاى این سوره که در زمینه مبارزه با شرک و بت‏پرستى بیان شده، نخست در برابر عقاید و ادعاهاى دور از منطق مشرکان و بت‏پرستان، خداوند به پیامبرش دستور مى‏دهد که «بگو:

پروردگار من! مرا به راه راست که نزدیکترین راههاست هدایت کرده است» (قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ). این راه راست همان جاده توحید و یکتاپرستى و درهم کوبیدن آیین شرک و بت‏پرستى است.سپس «صراط مستقیم» را در این آیه و دو آیه بعد توضیح مى‏دهد:نخست مى‏گوید: «آیینى است مستقیم در نهایت راستى و درستى، ابدى و جاویدان و قائم به امور دین و دنیا و جسم و جان» (دِیناً قِیَماً).و از آنجا که عربها علاقه خاصى به ابراهیم نشان مى‏دادند و حتى آیین خود را به عنوان آیین ابراهیم معرفى مى‏کردند، اضافه مى‏کند که «آیین واقعى ابراهیم همین است که من به سوى آن دعوت مى‏کنم» نه آنچه شما به او بسته‏اید (مِلَّةَ إِبْراهِیمَ).همان ابراهیمى که «از آیین خرافى زمان و محیط، اعراض کرد، و به حق یعنى آیین یکتاپرستى روى آورد» (حَنِیفاً).این تعبیر گویا پاسخى است به گفتار مشرکان که مخالفت پیامبر را با آیین بت‏پرستى که آیین نیاکان عرب بود، نکوهش مى‏کردند، پیامبر در پاسخ آنها مى‏گوید: این سنت شکنى و پشت پا زدن به عقاید خرافى محیط، تنها کار من نیست، ابراهیم که مورد احترام همه ما است نیز چنین کرد.سپس براى تأکید مى‏افزاید که «او هیچ گاه از مشرکان و بت‏پرستان نبود» (وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ).بلکه او قهرمان بت‏شکن و مبارز پویا و پى‏گیر با آیین شرک بود.

 

 
(آیه 162)- در این آیه اشاره به این مى‏کند که«بگو: (نه تنها از نظر عقیده من موحّد و یکتاپرستم بلکه از نظر عمل، هر کار نیکى که مى‏کنم) نماز من و تمام عبادات من و حتى مرگ و حیات من همه براى پروردگار جهانیان است»(قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ). براى او زنده‏ام به خاطر او مى‏میرم و در راه او هر چه دارم فدا مى‏کنم تمام هدف من و تمام عشق من و تمام هستى من اوست!

 

 
(آیه 163)- در این آیه براى تأکید و ابطال هر گونه شرک و بت‏پرستى، اضافه مى‏کند:«پروردگارى که هیچ شریک و شبیهى براى او نیست» (لا شَرِیکَ لَهُ).

سر انجام مى‏فرماید: «و به این موضوع، من دستور یافته‏ام و من اولین مسلمانم» (وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ).اولین مسلمان بودن پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله یا از نظر کیفیت و اهمیت اسلام اوست، زیرا درجه تسلیم و اسلام او بالاتر از همه انبیاء بود و یا اولین فرد از این امت بود که آیین قرآن و اسلام را پذیرفت.

 

 
(آیه 164)- در این آیه از طریق دیگرى منطق مشرکان را مورد انتقاد قرار مى‏دهد و مى‏گوید:«به آنها بگو: و از آنها بپرس آیا سزاوار است غیر از خداوند یگانه را پروردگار خود بدانم، در حالى که او مالک و مربى و پروردگار همه چیز است» و حکم و فرمان او در تمام ذرات این جهان جارى است! (قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْ‏ءٍ).سپس به جمعى از مشرکان کوتاه فکر که خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیدند و گفتند:«تو از آیین ما پیروى کن، اگر بر خطا باشد، گناه تو به گردن ما» پاسخ مى‏گوید:«هیچ کسى جز براى خود عملى انجام نمى‏دهد و هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را به دوش نمى‏کشد» (وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏).و «سر انجام، همه شما به سوى خدا بازمى‏گردید، و شما را به آنچه در آن اختلاف داشتید، آگاه مى‏سازد»(ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ).

 

 
(آیه 165)- در این آیه که آخرین آیه سوره انعام است به اهمیت مقام انسان و موقعیت او در جهان هستى اشاره مى‏کند تا بحثهاى گذشته در زمینه تقویت پایه‏هاى توحید و مبارزه با شرک، تکمیل گردد.لذا در جمله نخست مى‏فرماید: «او کسى است که شما را جانشینان (و نمایندگان خود) در روى زمین قرار داد» (وَ هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ).انسانى که نماینده خدا در روى زمین است، و تمام منابع این جهان در اختیار او گذارده شده، و فرمان فرمانرواییش بر تمام این موجودات از طرف پروردگار صادر شده است، نباید آنچنان خود را سقوط دهد که از جمادى هم پست‏تر گردد و در برابر آن سجده کند.سپس اشاره به اختلاف استعدادها و تفاوت مواهب جسمانى و روحى مردم و هدف از این اختلاف و تفاوت کرده، مى‏گوید: «و بعضى از شما را بر بعض دیگر درجاتى برترى داد تا به وسیله این مواهب و امکانات که در اختیارتان قرار داده است شما را بیازماید» (وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ).و در پایان آیه ضمن اشاره به آزادى انسان در انتخاب راه خوشبختى و بدبختى نتیجه این آزمایشها را چنین بیان مى‏کند: «پروردگار تو (در برابر آنها) که از بوته این آزمایشها سیه روى بیرون مى‏آیند «سریع العقاب» و در برابر آنها که در صدد اصلاح و جبران اشتباهات خویش برآیند آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).

 


تفاوت در میان انسانها و اصل عدالت-

شک نیست که در میان افراد بشر یک سلسله تفاوتهاى مصنوعى وجود دارد که نتیجه مظالم و ستمگرى بعضى از انسانها نسبت به بعض دیگر است، مثلا جمعى مالک ثروتهاى بى‏حسابند، و جمعى بر خاک سیاه نشسته‏اند، عده‏اى به خاطر کمبود تغذیه و فقدان مسائل بهداشتى علیل و بیمارند، در حالى که عده دیگرى بر اثر فراهم بودن همه گونه امکانات، در نهایت سلامت به سر مى‏برند.

این گونه اختلافها: ثروت و فقر، علم و جهل، و سلامت و بیمارى، غالبا زاییده استعمار و استثمار و اشکال مختلف بردگى و ظلمهاى آشکار و پنهان است.مسلما اینها را به حساب دستگاه آفرینش نمى‏توان گذارد، و دلیلى ندارد که از وجود این گونه اختلافات بى‏دلیل دفاع کنیم.افراد انسان روى هم رفته نیز یک درخت بزرگ و بارور را تشکیل مى‏دهند که هر دسته بلکه هر فردى رسالت خاصى در این پیکر بزرگ بر عهده دارد، و متناسب آن ساختمان مخصوص به خود، و این است که قرآن مى‏گوید این تفاوتها وسیله آزمایش شماست زیرا «آزمایش» در مورد برنامه‏هاى الهى به معنى «تربیت و پرورش» است.

 


خلافت انسان در روى زمین-

قرآن کرارا انسان را به عنوان «خلیفه» و «نماینده خدا در روى زمین» معرفى کرده است، این تعبیر ضمن روشن ساختن مقام بشر، این حقیقت را نیز بیان مى‏کند که اموال و ثروتها و استعدادها و تمام مواهبى که خدا به انسان داده، در حقیقت مالک اصلیش اوست، و انسان تنها نماینده و مجاز و مأذون از طرف او مى‏باشد و بدیهى است که هر نماینده‏اى در تصرفات خود استقلال ندارد بلکه باید تصرفاتش در حدود اجازه و اذن صاحب اصلى باشد و از اینجا روشن مى‏شود که مثلا در مسأله مالکیت، اسلام هم از اردوگاه «کمونیسم» فاصله مى‏گیرد و هم از اردوگاه «کاپیتالیسم» و سرمایه‏دارى.اسلام مى‏گوید: مالکیت نه براى فرد است و نه براى اجتماع، بلکه در واقع براى خداست، و انسانها و کیل و نماینده اویند و به همین دلیل اسلام، هم در طرز درآمد افراد نظارت مى‏کند، و هم در چگونگى مصرف، و براى هر دو قیود و شروطى قائل شده است که اقتصاد اسلامى را به عنوان یک مکتب مشخص در برابر مکاتب دیگر قرار مى‏دهد.

 

اعظم :



آیه 158 : او کسبت فی ایمانها خیرا ....ایمان اسمی هیچ فایده ای نداره باید ایمان عمل صالح به همراه خودش اورده باشه برای آدم ....

 


ایه 159 : میان معارف دینى تفاوتى نیست، باید به همه ایمان داشت و عمل کرد، نه فقط بعضى. «انّ الّذین فرّقوا دینهم»



ایه 159 : به طور کلی تفرقه اندازی در دین بسیار نکوهش شده ...کسانی که با بدعت گذاری تخم نفاق و نفرت و تفرقه و اختلاف در جامعه می ریزند ..... در قرآن، بارها از یهود، به خاطر تحریف‏هایى که علمایشان در دین پدید آوردند انتقاد شده است. درباره حضرت موسى علیه السلام هم مى‏خوانیم: وقتى از کوه طور برگشت و انحراف و گوساله‏پرستى قوم خود را دید، از فرط ناراحتى الواح تورات را بر زمین افکند و ریش برادرش را که جانشین او بود گرفت و گفت: چرا امّتم منحرف شدند؟ هارون در پاسخ گفت: ترسیدم اگر براى جلوگیرى از انحرافشان شدّت عمل به خرج دهم، مردم متفرّق شوند و تو بگویى چرا مردم فرقه فرقه شدند (تفرقه‏اى که با بازگشت تو هم قابل اصلاح نباشد).

این آیات و روایات، مسئولیّت سنگین دین شناسان را در حفظ اصالت مکتب و مقابله با انحرافات فکرى، در عین حفظ وحدت اجتماعى امّت، بیان مى‏کند.

 


ایه 160 : پاداش هر عمل نیکی با توجه به درجه اخلاص آن تغییر می کند و از 10 برابر تا چندین برابر (245 بقره ) تا 700 برابر (261بقره) تا به غیرحساب (10 زمر) تغییر می کنه .... ولی بدیها جز به همان میزان کیفر نخواهد داده شد ... ولی به قول ابوذر وای به حال کسی که با تمام این اوصاف اوحادش بر عشراتش پیشی بگیره

 


آیه 161 : چون مشرکان خودش رو پیرو ایین ابراهیم می دونستن خداوند رد این آیه اشاره می کنه خدایت تنها صراط مستقیم هتش و ایین ابراهیم هم همین ایین یکتاپرستی و توحید بود

 


آیه 162 : همه کارهای انسان مومن باید برای خدا باشه (لله ) آنگونه که در نماز قصد قربت مى‏کنیم، در هر نفس کشیدن و زنده بودن و مردن هم مى‏توان قصد قربت کرد. «محیاى و مماتى للّه...»

 


ایه 162 : چون او مالک و مدبر همه جهانیان است ،پس شأن بنده تنها عبادت و عبودیت است وکمال بنده در بندگی و تسلیم در برابر پروردگارش و آنچه او از بنده می خواهدمی باشد و شأن پروردگار تسلط و غلبه بر بندگان و تدبیر امور ایشان است .

 


ایه 164 : هیچ کس بار گناه دیگری رو بر دوش نمی کشه مراقب باشیم گناهان خودمون رو تقصیر دیگران نندازیم که هیچ تاثیری در عقوبتش نداره .... هر کسی تنها در مقابل خدای خودش حاضر می شه


ایه 165 : تفاوتهای میان آدمها از هر نظر بستری هستش برای امتحان اونا .... کسی که زیباست با زیباییش امتحان میشه کس که زشته با زشتیش .... هر کی پولداره با پولش بی پوله با فقرش .... خلاصه هیچ کی نمی تونه از دستگاه آزمایش خداوند فرار کنه و داراییهای جسمی و مالی و معنویش کم و زیادش وسیله آزمایششه (رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فی ما اتئکم )

     خدای را بی نهایت سپاس که فرصت خوندن ششمین سوره قرآن رو بهمون عطا کرد امیدوارم در عمل به این آیات دستگیرمون باشه

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی