قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

پنجشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۱۵ ب.ظ

65 . صفحه 65

سی ام بهمن :

وحیده :

آیه 116 و 117؛
بارها قرآن اعلام کرده که نه مال، نه فرزند، نه خویشان، نه همسر، نه دوست، نه مولا و نه هیچ چیز دیگر، در برابر قهر خدا ذره‌ای کارساز نیست.
کلمه‌ی «صر»، به معنای گرما و سرمای سوزان است.
بودجه‌هایی که کفار در راه باطل صرف می‌کنند، همچون بذرپاشی در کشتزاری است که با یک باد سوزان نابود می‌شود.

** عقیده، در عمل مؤثر است. کفر، سبب محرومیت از برکات انفاق می‌گردد. «ان الذین کفروا... مثل ما ینفقون»

** یکی از عوامل حوادث و بلایای طبیعی، گناهان بشر است. «ریح فیها صر اصابت حرث قوم ظلموا»
**گناه، کارهای نیک را نابود می‌کند. «ظلموا انفسهم فاهلکته»

**قهر خداوندی ظلم نیست، بلکه بازتاب عملکرد خود انسان‌هاست. «وما ظلمهم الله ولکن انفسهم یظلمون»

ایه 118:
دشمن برای ما چه آرزو می‌کند؟
اگر به واژه‌ی «ود» در قرآن بنگریم، آرزوهای دشمنان را درباره خود در می‌یابیم: به عنوان مثال:

1:او می‌خواهد ما از سلاح و سرمایه‌ی خود غافل باشیم. «ودالذین کفروا لو تغفلون عن اسلحتکم و امتعتکم»

2:او از ما سازش و نرمش می‌خواهد. «ودوا لو تدهن فیدهنون»

3: او برای ما رنج و فشار و زحمت می‌خواهد. «ودوا ما عنتم»

4: او برای ما ارتداد و بازگشت از دین را می‌خواهد. «ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا»

پیام هاى این ایه:

** بیگانگان را محرم اسرار خویش قرار ندهیم. «لا تتخذوا بطانة من دونکم.
**رازداری، یک وظیفه‌ی قطعی است. «لاتتخذوا بطانة من دونکم»و هر کسى را هم محرم اسرار خود قرار ندهیم.

 **اولین حرکت و خطر دشمن، تهاجم فرهنگی است. دشمن در ضربه زدن به فکر و اندیشه کوتاهی نمی‌کند. «لایألونکم خبالا»
**روابط صمیمی با دشمن توطئه‌گر، نشانه‌ی بی‌عقلی است. برخورد با صفا، با افراد بی‌صفا، کم عقلی است. «ما تخفی صدورهم اکبر... ان کنتم تعقلون»

**مؤمن بودن مسأله‌ای است و عاقل بودن مسأله دیگر، لذا در این آیه خداوند به مؤمنان می‌فرماید: کفار را محرم اسرار خود قرار ندهید، اگر عقل دارید. «یا ایها الذین آمنوا... ان کنتم تعقلون»


ایه 119: در صدر آیه، کلمه‌ی «ها» برای هشدار و تنبیه آمده است.
 
**دوستی باید دو جانبه باشد وگرنه مایه‌ی ذلت و خودباختگی و احساس حقارت است. «تحبونهم و لا یحبونکم»

**گمان نکنید محبت شما، دشمنان کینه‌توز را نسبت به شما دلگرم می‌کند. «تحبونهم... عضواعلیکم الانامل من الغیظ»

** دشمن نسبت به شما غضب ندارد، غیظ دارد. غیظ در مواردی بکار می‌رود که ظرف انسان از غضب پر شده باشد. «من الغیظ»

** دشمنان خود را تحقیر کنید. «موتوا بغیظکم»وگاهی مسائل روانی چون حسد وکینه، انسان را تا سرحد مرگ پیش می‌برد.و گاهی اعلان نفرت و نفرین لازم است. کافران کینه‌توز و منافقان حیله‌گر شایسته‌ی نابودی هستند. «موتوا بغیظکم»

** خداوند به اسرار دلها آگاه است. «علیم بذات الصدور»
اگر باور کنیم که خداوند همه چیز را می‌داند، کمتر دست به حیله و فریب می‌زنیم. منافقان توطئه‌گر نیز بدانند که خداوند عملکرد آنان را می‌داند و به موقع پاسخ خواهد داد.

ایه 120: این آیه راه شناخت دوست و دشمن را بیان می‌کند، که بهترین راه آن، توجه به روحیات و عکس‌العمل آنها در مواقع کامیابی و یا ناکامی مسلمانان است.
در آیات قبل، به مسلمانان سفارش نمود که دشمنان را نه همراه بگیرند و نه دوست. این آیه می‌فرماید: این برخورد ممکن است تاوان سختی داشته باشد و آنان بر علیه شما توطئه کنند، بنابراین شما باید اهل صبر و تقوا باشید، تا حیله‌های آنان ضربه‌ای به شما نزند.

** حسادت دشمنان به قدری است که اگر اندک خیری به شما برسد، ناراحت می‌شوند. «ان تمسسکم حسنة تسؤهم» و در برابر حسودانی که از رشد ما ناراحتند، چاره‌ای جز صبر و تقوا نیست. «ان تصبروا و تتقوا لایضرکم»


مریم:

موتو بغیظکم
به نظر این جمله اوج عصبانیت خدا رو نشون میده
برید بمیرید!
چقد ناراحتی وعصبانیت توی این جمله هست...

نفیسه :

116.نقطه مقابل افراد با ایمان وحق جو که وصفشان در ایات قبل امد،کافران وستمگران هستند که در این ایه وایه بعد توصیفشان میکند. در این که از امکانات مادى تنها اشاره به ثروت و فرزندان شده، به خاطر آن است که مهمترین سرمایه‏هاى مادى، یکى نیروى انسانى است که به عنوان فرزندان ذکر شده است و دیگرى سرمایه‏ هاى اقتصادى مى‏باشد و بقیه امکانات مادى از این دو سر چشمه مى‏گیرد.
قرآن با صراحت مى‏گوید: امتیازهاى مالى، و قدرت جمعى، به تنهایى نمى‏تواند در برابر خداوند، امتیازى محسوب شود، و تکیه کردن بر آنها اشتباه است، مگر هنگامى که در پرتو ایمان و نیت پاک در مسیرهاى صحیح به کار گرفته شوند.

117.در این آیه اشاره به وضع بذل و بخششها و انفاقهاى ریاکارانه آنها نموده و ضمن یک مثال جالب سرنوشت آن را تشریح مى‏کند.
افراد بى‏ایمان و آلوده چون انگیزه صحیحى در انفاق خود ندارند روح خودنمایى و ریاکارى همچون باد سوزان و خشک‏کننده‏اى بر مزرعه انفاق آنها مى‏وزد و آن را بى‏اثر مى‏سازد.
به این ترتیب سرمایه‏هاى خود را بیهوده از بین مى‏برند، زیرا عمل فاسد جز اثر فاسد چه نتیجه‏اى مى‏تواند داشته باشد؟

118.عده‏اى از مسلمانان با یهودیان، به سبب قرابت، یا همسایگى، یا حقّ رضاع، و یا پیمانى که پیش از اسلام بسته بودند، دوستى داشتند واسرار مسلمانان را به آنان مى‏گفتند، بدین وسیله قوم یهود که دشمن سرسخت اسلام و مسلمین بودند و به ظاهر خود را دوست مسلمانان قلمداد مى‏کردند، از اسرار مسلمانان مطلع مى‏شدند، آیه نازل شد و به آن عده از مسلمانان هشدار داد که چون آنها در دین شما نیستند، نباید آنان را محرم اسرار خود قرار دهید.ضمن تشبیه لطیفى به مؤمنان هشدار مى‏دهد، مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! غیر از هم مسلکان خود براى خود، دوست و همرازى انتخاب نکنید، و بیگانگان را از اسرار و رازهاى درونى خود با خبر نسازید»
هرگز سوابق دوستى و رفاقت آنها با شما مانع از آن نیست که به خاطر جدایى در مذهب و مسلک آرزوى زحمت و زیان شما را در دل خود نپرورانند، بلکه «پیوسته علاقه آنها این است که شما در رنج و زحمت باشید»
آنها براى این که شما از مکنونات ضمیرشان آگاه نشوید، و رازشان فاش نگردد، معمولا در سخنان و رفتار خود مراقبت مى‏کنند، و با احتیاط و دقت حرف مى‏زنند، ولى با وجود این «آثار عداوت و دشمنى از لابلاى سخنان آنها آشکار است»
خلاصه این که خداوند بدین وسیله طریقه شناسایى باطن دشمنان را نشان داده واز ضمیر باطن وراز درونیشان خبر میدهد.انچه از عداوت ودشمنی در دلهای انهاست به مراتب از انچه که بر زبان میاورند بزرگتر است .خداوند اینگونه ایات خود رابیان میکند تا کمی در ان تفکر کنید و دوست را از دشمن تمییز دهید.


119.در این آیه مى‏فرماید: «شما اى جمعیت مسلمانان آنان را روى خویشاوندى و یا همجوارى و یا به علل دیگر دوست مى‏دارید، غافل از این که آنها شما را دوست نمى‏دارند، در حالى که شما به تمام کتابهایى که از طرف خداوند نازل شده (اعم از کتاب خودتان و کتابهاى آسمانى آنها) ایمان دارید، ولى آنان به کتاب آسمانى شما ایمان ندارند»
سپس قرآن چهره اصلى آنها را معرفى کرده، مى‏گوید: «این دسته از اهل کتاب منافق هستند، چون با شما ملاقات کنند، مى‏گویند ما ایمان داریم و آیین شما را تصدیق مى‏کنیم، ولى چون تنها شوند، از شدت کینه و عداوت و خشم سر انگشتان خود را به دندان مى‏گیرند»
اى پیامبر! «بگو: با همین خشمى که دارید، بمیرید» و این غصّه تا روز مرگ دست از شما برنخواهد داشت
شما از وضع آنها آگاه نبودید، و خدا آگاه است «زیرا خداوند از اسرار درون سینه‏ها باخبر است»

120. در این آیه یکى از نشانه‏هاى کینه و عداوت آنها بازگو شده است که «اگر فتح و پیروزى و پیشامد خوبى براى شما رخ دهد، آنها ناراحت مى‏شوند، و چنانچه حادثه ناگوارى براى شما رخ دهد خوشحال مى‏شوند»
«اما اگر در برابر کینه‏توزیهاى آنها استقامت کنید، و پرهیزکار و خویشتن دار باشید، آنان نمى‏توانند به وسیله نقشه‏هاى خائنانه خود به شما لطمه‏اى وارد کنند، زیرا خداوند به آنچه مى‏کنید کاملا احاطه دارد»


121.از این به بعد آیاتى شروع مى‏شود که در باره یک حادثه مهم و پردامنه اسلامى یعنى جنگ «احد» نازل شده.
در آغاز اشاره به بیرون آمدن پیامبر از مدینه براى انتخاب لشکرگاه در دامنه احد کرده و مى‏گوید: «به خاطر بیاور اى پیامبر! آن روز را که صبحگاهان از مدینه از میان بستگان و اهل خود بیرون آمدى تا براى مؤمنان پایگاههایى براى نبرد با دشمن آماده سازى و خداوند شنوا و داناست»


اعظم :

آیات این صفحه خیلی مهم بود خیلی از مرزها رو هم مشخص می کرد .... "قدبدت البغضاء من افواهمم و ماتخفی صدورهم اکبر " دشمنیشون از حرفاشون معلومه ولی اونچه در سینه دارن عظیم تره از بغض و کینه و غیظ ..... اگر تعقل داشته باشین .... واقعا اگه آدم عاقل باشه میتونه تو حرفای این جور آدما بفهمه میزان دشمنیشون رو هر چند هم بخوان مخفی کنن .... به قولی دم خروس پیداست معمولا مگه ما خودمون رو به نادونی بزنیم


نشانه رو خداوند در این آیات خیلی واضح بیان کرده

                ..................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 هانیه:


من از ایات ص 66 سوال دارم لطفا! ایه ۱۱۷ تکلیف اونایی که بخاطر انسانیت و اخلاقیات کارهای خوب می کنند چی می شه ؟


اخه خدا که به اسرار سینه ها اگاهه اما حداقل من می شناسم اطرافمو که بدلیل این همه چیزهای منفی که از خداپرستان دیدند یعنی حداقل تاریخ این کارو کرده (قبول دارم اگه خودشون بروند دنبالش حقیقتو پیدا می کنند اما ممکنه در زمان زندگی شون این اجاره را نده یعنی تا بخواد چشماشون باز بشه ....) اما بخاطر انسان دوستی و اخلاق مداری زندگی می کنند و به دیگران م یبخشند

مریم:


البته خدا اجرکارهای خیر هیچکس رو ضایع نمیکنه ولی هر نتیجه ای که عمل نیک افراد در پی ذاره وزنش فرق داره,درست مثل اینه که سوال کتبی امتحان رو چجور جواب بدی,افرادمختلف بسته به کیفیت وکمیت جواب درستشون,نمره میگیرن,ممکنه یه نفر فقط جواب سوال رو فقط با بله وخیرجواب بده قطعا نمره کمتری میگیره,ولی کسیکه توضیح منطقی و درست وکامل میده نمره ی کامل رو میگیره
البته این یه مثال بود که خیلی ناتوانه در تصویرسازی ومشابهت,
موضوع اینه که دنیاباقوانینش اداره میشه,قوانینی که شامل قوانین مادی ومعنوی هستش,مثلا آتش خاصیت سوزانندگی داره یا جسم تیز خاصیت بریدن داره,یا قانون جاذبه و حرکت سیارات و..... کلا هرچیزی که آفریده شده درونش یه پردازنده ی مرکزی هست که توش تمام قوانینی که برای تعادل وثبات و برقراربودن خود جسم/موجود و دنیای اطرافش لازمه وجود داره و اون جسم/موجود براساس اون ریزپردازنده حیاتش رو ادامه میده
قوانین همون ارزش ها هستن
چه مادی چه معنوی
این قوانین مثل بند هستن که ازهرموجود/جسم به کل موجودات درکل دنیا وصل هستن,درواقع این بندها تعادل شخص رو موجب میشن,تعادل همون ارامشه,وقتی بندی قطع میشه موجود یه لرزشی رو درخودش احساس میکنه,تکون میخوره چون کمی تعادلش بههم خورده,یعنی بهره ای از آرامش رو ازدست داده
در واقع وقتی پایبند به قوانین هستی خودت ارومی و نتیجه ی این ارامش رو به دیگران هم میدی وبه تعادل اونا کمک میکنی

هانیه:


این یعنی اونایی که به خدا ایمان ندارن در اون تعادلی که باید نیستن؟

مریم:


حالا قوانین خدا درقالب دین به انسان عرضه شده
باقی موجودات به صورت غریزی از اون ریزپردازنده پیروی میکنن
ولی ریزپردازنده ی وجود ما مثل بازی دومینوی مرحله مرحله است
باید یه کاری بکنی تا یه قسمتش ویه مرحله اش فعال بشه,
بگذریمدین به ما میگه برای اینکه درتعادل و ارامش باشیم و به ارامش بقیه کمک کنیم باید چطور زندگی کنیم
کیفیت وکمیت رو حتی در مورد فکرمون میگه,عمل که مرحله ی قبلشه!
وقتی ما به قوانین خدا که در قالب دین عرضه شده عمل میکنیم دنیای درون وبیرونمون در تعادله

مریم:


نه,هم خودشون رو تکون میدن وهم کل دنیا رو!

مریم:


این نظر منه...

ممکنه غلط باشه...

هانیه:


نه مرسی بسیار مفید بود و کمک کننده. :) اما دوست داشتم می توانستم بهشون یه نتیجه ملموس رو نشون بدم که ایمان بخدای یکتا یه ضرورته نه صرفا ارامش.
و من باز خودخواهانه برای کسب این ارامش اونو باور دارم مثلا بخشی از نقص خودم یا مشکلات زندگیمو میندازم روش دوش خدا. و....

هانیه:


یعنی بگم این از روی خودخواهی نیست از روی ضرورت. باید اینطور باشه نباشه یه جا تعدل نداره. ...

هانیه:


این عدم تعادل کجای زندگی اونا دیده میشه ؟

مریم: 


ببین,تصور کن میلیونها بند به تو وصل باشه که همه ی اینا باهم به تعادل تو کمک کنه
تو با نادیده گرفتن هرقانونی یه بند رو پاره میکنی
ممکنه شخص تا مدتها متوجه نشه چه اتفاقی براش میفته,چون کم کم داره از تعادل خارج میشه
ولی یه جایی میرسه که دیگه نمیتونه ثابت باشه و برای اینکه نیفته باید هی خودش رو اینور و اونور بندازه و....همبن باعث میشه بندای لیشتری پاره بشه و اوضاع بدتر,بشه
تعادلی که من میگم کل زندگی رو دربرمیگیره

بذار یه مساله رو بگم که الان خیلیا درگیرشن! روزی,مال,
الان همه دنبال این هستن که پول بیشتری بدست بیارن,فکرمیکنن که پول ارامش میاره,درصورتیکه من میشناسم کسانی رو که توی بدست اوردن قوت روزانه شونم مشکل دارن ونمیتونن نیاز روزانه شونم تامین کنن,اما خوشبختن واروم,وبسیار ارومن,این ارامش از اونجاست که به قانون خدا که روزی دست خودشه اعتماد دارن و باور دارن و پایبندش هستن که اگر به این باور نرسیده بودن برای بدست اوردن پول,حرص میخوردن و این حرص خوردن بهره ای از ارامش رو ازشون میگرفت

البته این بحث خیلی مفصله و توضیحش اینجا سخته

قوانین خدا,بندایی که وصلن به کل دنیا... نقش ما....و و و و

مریم:


عذر میخوام که با گفتن این حرفا بیشتر سردرگمت کردم

مریم: 

در کل هرکس بهره ی کارنیکش رو قطعا خواهد گرفت,اما خب کیفیت و کمیتش متفاوت خواهد بود!

در واقع مصداق هرچی پول بدی آش میخوری!!

البته خب فرق داره نوع پاداش,اندازه اش,وحتی تاثیری که در زندگیت میذاره...

گاهی تاثیری که یه کارخوب توی روح فرد بجا میذاره از پاداشش مهمتره

کلا....

من در گیج کردن افراد تبحرخاصی دارم!
توی دانشگاه هم دوستام میگفتن تو توضیح ندی بهتره,واسه اینکه فقط بیشتر گیجمون میکنی!!!!

من بازم عذر میخوام.

هانیه:


نه مفید بود ممنونم :) از توضیحات و وقتی که گذاشتین. راستش ذهنم قبلا خیلی بیشتر از اینها درگیر بود الان دیگه به این رسیدم تا خودش نخواد هیچ کی راه درستو نمیره.
و خودش بسیار من بانتر از منبه بنده هاشه.
حتما نمره جوابای درستشونو میده.

هانیه:
ممنونم

اعظم :

قبلا هم گفتیم اینکه خداونو با اونا چه میکنه خیلی به ما ربطی نداره در حد اختیارات ما نیست این قضاوت


حتی مسلمانانی مثل ما هم هستن که خیلی از کاراشون رو لزوما به خاطر رضای خداوند انجام نمی دن به عبارتی خالص نیستن مثلا توش ریا داره
یا برای رضای دیگران هستش
یا منفعتی مثل کسب اعتبار ،مال یا ارامش هستش
یعنی صرفا مسلمون بودن و عمل خوب انجام دادن هم مستلزم ثواب اخروی نیست

ایه داریم :


مَن کاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهََا نُوَفّ‏ِ إِلَیهِْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ
کسانى که زندگى دنیا و زیور و زینتش را بخواهند، ثمره تلاششان را به طور کامل در [همین‏] دنیا به آنان مى‏دهیم و در آن چیزى از آنان کاسته نخواهد شد.


خداوند بخیل نیست اگه کسی تلاش کنه نتیجه اش رو می بینه ولی تو همین دنیا
چون بیشتر از اینم نمی خواسته اون موقع اصلا اخرتی تو ذهنش نبوده که حالا اخرت بهش چیزی بدن

به قولی مثل این می مونه کسی واسه همسایه اش کاری انجام بده بیاد از شما حق و حقوقش رو بگیره

منطقیه اصلا ؟

یه چیز دیگه هم هست میدونی که در اخرت حقیقت اعمال به ادم بر میگرده

خب وقتی حقیقت عمل رو با توجه به نیت و تمام جوانب دیگه به ادم میدن پس ظلمی در کار نیست

یه نفر رو در نظر بگیر اصلا اسما مسلمون ولی نماز نمی خونه
چرا نمی خونه ؟


بری ته توش رو در بیاری یه عنادی توش هست
یه لجبازی
یه خودخواهی
یه تنبلی
یه سر تسلیم نیاوردن در مقابل خدا
....
چقدر تو سوره بقره خداوند گفت بنی اسراییل نمی خواستن تسلیم باشن علت انحرافشون هم همین بود
و گرنه مثلا مگه چه ایرادی تو ماهیگیری شنبه وجودداشت
چه دلیل علمیی
هیچی
خداوند میخواست کقرشون و تسلیم نبودنشون رو نشون خودشون بده

این یکی


یه مساله دیگه هم هست و اون استضعاف هستش
ایا کسی که ایمان نداره
خبر اسلام بهش رسیده یا نه
رسیده و نرفته دنبالش یه مساله است
نرسیده و نمی دونسته یه مساله

خیلی جای بحث است دو تا لینک خیلی خوب دارم حتما وقت بذار بخون

(نشد لینکا رو بذارم میتونین این جمله رو تو نت جستجو کنین و اولین نتیجه مربوط هستش به تبیان :)

پاداش کارهای خوبی که از افراد بی ایمان سر می‌زند!

دومی جامع تره و البته طولانیتر

این هم با همون سرچ به دست میاد منتها مال سایت برهانه

بهشتی شدن غیر مسلمانان و تکلیف اعمال خیر آنها، قسمت دوم

 

هنوز تو فکر هدایت ادما هستی هانیه جان ها ؟
خداوند به پیامبرش گفته تو بشیرا و نذیرا بیشتر نیستی هدایت دست ماست

ما اون وقت چی بگیم

مریم:


بسیار کامل و جامع بود 😄 خیلی ممنون عزیزم...

خواهش میکنم
اهدنا الصراط المستقیم

هانیه : 


مرسی اعظم جان از این همه پیام خوبتون. حتما اون دو لینک رو ان شاء الله نگاه می کنم.
راستش مسئله خوب بودن ادما و مسلمون نبودنشون برام هی سوال ایجاد می کنه. هدایت که نه ، دارم تناقضات ذهنی مو حل می کنم. به این معتقد شدم تا خدا نخواد برا خودم هیچ کاری نمیتوانم بکنم چه برسه دیگران. و چقدر کوتاه فکر می کردم قبلا.
و سوال از اینجا برام پیش اومد اگه یه غیر مسلمون یا مسلمونای از دین برگشته این ایه رو ازم پرسیدن دلیل کافی برا حرفشون داشته باشم که خوب توضیحات شما و مریم جان ، استناد به ایه های قبل و اینکه اگه با خودمون صادق باشم، اون عدم تعادل رو واقعا میشه در جزئیات رفتاری شون دید.
(گفتم این وسط هر شبه ای می بینم بپرسم تا رفع بشه ).
و خوشحالم که دوستان خوبی دارم که همراهی می کنم :)))))
ممنونم :)))))

خیلی هم خوب کاری می کنی که می پرسی

هر چی درجه ایمان و اخلاص ادم تو هر کاری بالا میره نتیجه ای که عاید شخص میشه دامنه و عمق وسیعتری داره

میشه حکایت مولونا که میگه چون که صد امد نود هم پیش ماست

یعنی مثلا روانشناسی اومانیستی امروز میگه ادمایی که بهت بدی میکنن رو ببخش چون اینجوری خودت ارومتری

اما وقتی همین کار رو یه مومن مخلص به خاطر مبارزه با نفسش و چون خدا دوست داره انجام میده
علاوه بر رضوان الهی به اون ارامشه هم میرسه

گفتم یه بار سقف خوبی اومانیستی کوتاهه

دامنه تاثیرش وسعت و عمق خیلی کمی داری

مثل همون که خدا میگه شجره طیبه
اصلها ثابت و فرعها فی السماء

بر عکس یه گیاه یه ساله کم ریشه

هانیه:

دقیقا یادمه ، ممنونم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۵
* مسافر
چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۹ ب.ظ

64 . صفحه 64

بیست و نهم بهمن : 

 

هانیه :


یه ۱۰۹ این ایه منو یاد یک حرف زیبا روی دیوار خیابان انداخت :‌اگر پاداش با خداست سستی چرا؟... و این محرکی بود برای تلاش بیشتر بدون توجه به قضاوت مردم

۱۱۰ بهترین کار تشویق به امر نیک و باز داشتن از امر بد است اما مومن بودن به خدا هم ردیف این دو معروف است. گاهی از این نظر دیگران را تشویق یا تنبیه می کنیم که می خوایم برتری خودمونو اثبات کنیم و این هیچ ربطی به مومن بودن به خدا نداره یا اینو بگم و اون کارو بکنم که دیگه این رفتارشو تکرار نکنه ….
و ادامه اش اهل کتاب ایما ن دارند اما نافرمانند یعنی اهل عمل نیستند!!‌مثلا منم اهل کتابم همین قران اما چقدر فرمانبردار بودم تو عمل !!! اینجا یاد می گیرم عمل عمل عمل

یه ۱۱۲ خواری ناشی از این نافرمانی همیشه همراهت هست. خیلی اوقات برا من مثل یک احساس نارضایتی عمیقه که مدام
 ذهنمو درگیر می کنه

از ایه ۱۱۳ تا اخر ص چقدر امیدوار کننده و ارامش بخشه:‌و اهل تقوی را چه خوب توصیف می کنند : انها که در تاریکی شب سر به سجده و بندگی خدا می سپارند ..به خدا و روز قیامت ایمان دارند … در روز برای کارهای نیک شتاب می کنند … با فرمانبرداری شون دیگران را به کارهای پسندیده تشویق م یکنند و … و از حالشون خدا آگاهه


خدایا ما رو از همین کسانی قرار بده که خودت معرفی شون کردین …

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله می داند خدای حال گردان غم مخور


یک ترس و ناامیدی ایجاد می شه که چقدر با اهل تقویی که خدا در کلام مقدسش توصیف می کنه فاصله زیادی داریم اما هدایت از طرف خودشه امیدوارم بی حساب بهمون عطا کنه

 

نفیسه :


109.این ایه علت عدم صدور ظلم وستم از ناحیه خداوند را ذکر میکند.چگونه ممکن خداوند ستم کند درحالیکه انچه دراسمانها وزمین است از ان اوست وهمه کارها به سوی او برمیگردد.


110.دلیل بهترین امت بودن مسلمانان"امر به معروف ونهی از منکرکردن،وایمان به خدا داشتن"ذکر گردیده واین را میرساندکه اصلاح جامعه بشری بدون ایمان ودعوت به حق ومبارزه با فساد ممکن نیست.بعلاوه انجام این دو فریضه ضامن گسترش ایمان واجرای همه قوانین فردی واجتماعی میباشد ضامن اجرا عملا بر خودقانون مقدم است. مذهبی به این روشنی وقوانینی با این عظمت منافعش برای هیچ کس قابل انکار نیست .بنابراین اگر اهل کتاب ایمان بیاورندبه سود خودشان است هرچند که اقلیتی از انها پشت پا به تعصبهای جاهلانه زدند واسلام رابا اغوش باز پذیرفتند واکثریت انها نیز از تحت فرمان خدا خارج شده اند.

111.هنگامی که بعضی از بزرگان روشن ضمیر یهود به ایین اسلام گرویدند ،جمعی از روسای یهودنزد انها امده وانها را مورد سرزنش وحتی تهدید قرار دادند.ایه به عنوان دلداری وبشارت به انها وسایر مسلمانان نازل گردید.این ایه وایه بعد در حقیقت متضمن چند پیشگویی وبشارت مهم به مسلمانان است که همه انها در زمان پیامبر(ص)عملی گردید:1.اهل کتاب هیچ ضرر مهمی نمیتوانندبه شما برسانند 2.هرگاه در جنگ با شما روبرو شوند سرانجام شکست خواهند خورد وکسی از انها حمایت نخواهد کرد.

3.112.هیچگاه روی پای خود نمی ایستند وهمیشه ذلیل و بیچاره خواهند بود.مگراینکه تجدید نظر کنندوراه خدا پیش گیرند یا به دیگران متوسل شده وموقتا از نیروی انها استفاده کنند.اگر یهودبه چنین سرنوشتی دچار شدند نه به خاطر نژاد ویا خصوصیات دیگر انهاست بلکه به خاطر اعمالی است که مرتکب شده اند چرا که انها به خداوند کفر ورزیدند واصرار درکشتن رهبران الهی وپیشوایان خلق ونجات دهندگان بشر یعنی انبیای پروردگار داشتند ودیگر اینکه الوده به انواع گناهان مخصوصا ظلم وستم وتعدی به حقوق دیگران وتجاوز به منافع سایر مردم بوده اند.مسلما هر قوم وملتی که دارای چنین اعمالی باشد سرنوشتی مشابه انها خواهد داشت.

113.وقتی بزرگان روشن ضمیر یهود اسلام اوردند،یهودیان از این عمل انها بسیار ناراحت شدند ودر صدد برامدند انها را متهم به شرارت کنند.علمای یهود این اشعار را دربینشان پخش کردند که تنها جمعی از اشرار ما به اسلام گرویده اند.اگر انها افراد درستی بودند ایین نیاکان خود را ترک نمیگفتند وبه ملت یهود خیانت نمیکردند .ایه نازل شد و از این دسته دفاع کرد.قران در این ایه برای رعایت عدالت واحترام به حقوق افراد شایسته واعلام این حقیقت که همه را نمیتوان با یک چشم نگاه کرد میگوید:"اهل کتاب همه یکسان نیستند ودر برابر افراد تبهکار،کسانی دران میان یافت میشوند که در اطاعت خداوندوقیام بر ایمان ثابت قدمند."صفت دیگر انها این است که "پیوسته در دل شب ایات خدا راتلاوت میکنند" ودر پایان از خضوع انها یاد مینماید"ودربرابرعظمت خداوند به سجده می افتند".

114.این ایه اضافه میکند"به خدا وروز رستاخیزایمان دارندوبه وظیفه امر به معروف ونهی از منکر قیام میکنندودر کارهای نیک بریکدیگر سبقت میگیرند.انهااز افرادصالح وبا ایمان هستند"

115.این ایه در واقع مکمل ایات قبلی است و به عاقبت افراد صالح وبا ایمان اشاره میکند.هر چند این افراد در گذشته مرتکب خلافهایی شده اند اما اکنون که در روش خود تجدید نظربه عمل اورده و در صف متقین وپرهیزگاران قرار گرفته اند نتیجه اعمال خود را خواهند دیدو هرگز ازخدا ناسپاسی نمیبینند وخداوند از همه چیز اگاهی داردواعمالشان کم باشد یا زیاد به هیچ عنوان ضایع نمیشود.

مریم :


ایه ی اخر خیلی جالبه
خدا از کسانی از اهل کتاب که ایمان اوردن تشکر میکنه و میگه من قدرکاری که کردید رو میدونم
ناسپاسی نمی بینید
به نظرم این جمله خیلی احساسی هست,این رو خدایی میگه که همه باید سپاسگزار وشاکرش باشن,اما اینجا خدا از بنده اش تشکرمیکنه وسپاسگزاره...
من همچین آیاتی رو تماما عشق میبینم,انگارنه انگار که طرف حساب ما خداییه که قدرت و اقتدارش اندازه نداره

نمیتونم حد زیبایی این جمله رو تصور کنم...

 

وحیده :


ایه 110: بهترین امت بودن با شعار نیست، با ایمان و امر به معروف و نهی از منکر است. «کنتم خیر امة... تأمرون...»
** در امت ساکت و ترسو خیری نیست. «خیر امة... تأمرون... تنهون»
** امر به معروف و نهی از منکر به قدری مهم است که انجام آن معیار امتیاز امت‌هاست. «کنتم خیر امة»
** مسلمانان مسئول اصلاح تمام جوامع بشری هستند. «اخرجت للناس»
** سفارش به خوبی‌ها بدون مبارزه با فساد، کم نتیجه است. «تأمرون بالمعروف و تنهون عن‌المنکر»

** در امر به معروف، سن، منطقه، نژاد، سواد و موقعیت اقتصادی و اجتماعی نقشی ندارد. «خیر امة... تأمرون... تنهون

** امر به معروف، مقدم بر نهی از منکر است. «تأمرون... تنهون»

**امر ونهیی می‌تواند مؤثر باشد که از ایمان مایه گرفته باشد. «تأمرون، تنهون، تؤمنون

**انسان، در انتخاب راه آزاد است. «منهم المؤمنون و اکثرهم الفاسقون»

ایه 111: این آیه، بشارت و تسلی برای مسلمانان است که شما در سایه‌ی ایمان، وحدت و امر به معروف بیمه می‌شوید. از تهدیدات دشمن نترسید که پیروزی با شماست و دشمن خوار و زبون است.

**مسلمانان، در سایه‌ی ایمان بیمه هستند. «لن یضروکم»

**مخالفین شما برای نابودی شما تلاش می‌کنند، لکن تنها به گوشه‌ای از اهداف ایذائی خود می‌رسند. «الا اذی»

**کسی که ایمان ندارد، روحیه‌ی مقاومت ندارد. «یولوکم الادبار»..



ایه 112:چنانکه در روایات آمده، این آیه در مورد قوم یهود است که به جهت نافرمانی حکم خدا و پیامبران، دچار غضب الهی گردیده و مهر ذلت و مسکنت بر آنان زده شد. از جمله گناهان آنان کشتن پیامبران بوده است که طبق روایات، مراد از آن، کشتن با شمشیر نیست، بلکه افشای اخبار و اسرار آنان بوده که موجب سلطه‌ی قدرت‌های ستمگر و قتل آنان می‌گردیده است.

**نتیجه‌ی کفر و پیامبرکشی، ذلت و مسکنت است. «ضربت علیهم الذلة»

** یهود همیشه ذلیل است. گرچه گاهی سرنخ تبلیغات و اقتصاد و سیاست را به دست می‌گیرد، اما از نظر کرامت و عزت و محبوبیت و امنیت، بدترین جایگاه را دارد. (مثل افراد دزد وچاقوکشی که ایجاد دلهره کرده ودرآمدهای کلانی به دست می‌آورند، ولی هرگز از جایگاه والایی برخوردار نیستند.) «ضربت علیهم الذلة»

**روحیه‌ی مؤمنان را با بیان وضع نکبت‌بار مخالفان تقویت کنید. «ضربت علیهم الذلة»

**رمز عزت دو چیز است: ایمانی از درون به قدرت الهی، ارتباطات حسنه‌ای از بیرون با امت‌ها و ملت‌ها. «حبل من الله و حبل من الناس»

**راه نجات یهود، یا ایمان آوردن به اسلام است؛ «حبل من الله» یا عقد قرارداد با مسلمانان. «حبل من الناس»

**گناه و تجاوز، زمینه‌ساز گناهان بزرگ‌تری همچون کفر و پیامبرکشی می‌گردد. «ذلک بما عصوا...»

ایه 113: این آیه وآیه بعد، صفات خوب گروهی از اهل کتاب را بیان می‌دارد که عبارت است از قیام به اطاعت خدا، تلاوت کتاب آسمانی، سجده، امر به معروف و نهی از منکر و سرعت در کارهای خیر. شاید همین اعمال، بیانگر «حبل الله» در آیه قبل باشد.

همانگونه که تلاوت قرآن برای مسلمین به همراه اقامه نماز مورد ستایش الهی است،تلاوت کتب آسمانی، همراه با عبادت و سجده برای اهل کتاب نیزمورد ستایش است. «یتلون... یسجدون»

خداوند در این آیه به ارزش علم، عمل، تداوم، نشاط و عشق و جهت داشتن اشاره کرده است. با کلمه «یتلون» به علم، با کلمه «یسجدون» به عمل، با عبارت «اناءاللیل» به تداوم و با کلمه «قائمة» به عشق و نشاط و با عبارت «آیات الله» به جهت اشاره کرده است.


**خوبی وکمال را از هر گروه و طایفه‌ای که باشد، بپذیریم و بدان اقرار کنیم. در کنار انتقاد از دیگران، از خوبی‌های آنان غافل نشویم. «من اهل‌الکتاب امة قائمة»
**یکی از راههای جذب و دعوت دیگران، اقرار و اعتراف به کمالات آنان است. «من اهل‌الکتاب امة قائمة»

** شب و بالاخص سحر، بهترین وقت برای مناجات است. «آناء اللیل»

**عالی‌ترین حالات عبادت، سجده است. «وهم یسجدون»
--
ایه 114 و 115: همان گونه که در سوره‌ی بقره آیه 3، در کنار ایمان، نماز مطرح شده است، «الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلوة» در این آیه نیز در کنار ایمان، امر به معروف و نهی از منکر آمده است. «یؤمنون... یأمرون»
شیوه‌ی قرآن آن است که امر به معروف را قبل از نهی از منکر می‌آورد. آری، اگر درهای معروف باز شود، راه منکر بسته می‌شود. ازدواج آسان، جلو فحشا را می‌گیرد. نماز، انسان را از فحشا ومنکر باز می‌دارد. اشتغال صحیح می‌تواند مانع فسادهای اجتماعی گردد. شخصیت دادن به افراد، آنان را از سقوط به ابتذال باز می‌دارد.
صالحان کسانی‌اند که همگان آرزوی ملحق شدن به آنان را دارند: «الحقنی بالصالحین»و هر مسلمانی در هر روز، چندین مرتبه به آنان سلام می‌کند. «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»
در بینش الهی، هیچ عمل صالحی ضایع نمی‌شود. «فلن یکفروه» البته چنانکه در قرآن می‌خوانیم: «انما یتقبل الله من المتقین» شرط قبولی، ایمان و تقواست، لذا در اینجا می‌فرماید: ما خود می‌شناسیم که متقین چه کسانیند که باید عملشان مورد قبول واقع شود.

**سرعت در کار خیر، ارزش آن را بیشتر می‌کند. «یسارعون فی الخیرات»

**افراد صالح، کسانی هستند که با نشاط وشتاب، به سراغ هر کار خیری می‌روند، نه فقط بعضی از کارها. «الخیرات»

** ایمان، عبادت، تلاوت، امر به معروف و نهی از منکر و سرعت در کار خیر انسان را در زمره صالحان می‌برد. «اولئک من الصالحین»
---

                  ...........................................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

اعظم :

راستش یه سوالی برای من پیش اومد که نه از تفسیر المیزان فهمیدم نه از تفسیر دوستان

اونم ایات آخر هستش که خداوند اوصاف گروهی از اهل کتاب رو میگه
نفهمیدم اینا مسلمون شده بودن یا در دین خودشون خوب بودن اونم در مقامی که خداوند عنوان صالحین رو بهشون میده که خیلی مقام بالاییه

 

مرجان :

این از کتاب تفسیر نوره



نفیسه : 
برداشت من از ایات اخر این بود که این ایات در مورد همان بزرگان یهود بود که از دین خود دست برداشته بودند وبه اسلام روی اوردند چون در تفسیری که دیدم اومده بود:


مرجان :


نفیسه :

این دسته از افراد هر چند در گذشته مرتکب خلافهایى شده باشند اکنون که در روش خود تجدید نظر به عمل آورده‏اند و در صف متقین و پرهیزکاران قرار گرفته‏اند، نتیجه اعمال نیک خود را خواهند دید و هرگز از خدا، ناسپاسى نمى‏بینند! این تفسیر درمورد خلافهای گذشته انها صحبت میکنه واز تغییر رویه شون که احتمالا همون مسلمون شدنشونه. مضافا بر اینکه این ایات در ادامه ایاتی است که درمورد اوصاف این افراد اومده


مرجان :


ولی بر داشت من این بود که اهل کتاب هستند چون اگر نبودند نمیگفت در ایه من اهل کتاب و اگر مسلمون شده بودند میگفت

مرجان :


تفسیر نور هم همین رو میگه به نظرم

نفیسه :


در تفسیر نمونه در مورد شان نزول سه 114،113و115سوره ال عمران اومده که این هر سه ایه در مورد دفاع از یهودیان تازه مسلمانی است که مورد اتهام سران یهود قرار گرفتند.تصور من اینه که دو ایه 113و114به شایستگی انها قبل از اسلام اوردن وایه 115به عاقبت اونها بعد مسلمون شدن اشاره داره.ایه 113میفرماید:اهل کتاب همه یکسان نیستند که این بدنبال مذمتهایی است که قران از یهود در ایات قبل داشته وحالا برای رعایت احترام وعدالت این جمله رو ذکر میکنه که منظور از اهل کتاب همون یهوده.وبه خصوصیات افراد شایسته ای از اونها میپردازه وبه روح حق جویی اسلام در اونها اشاره میکنه که زمینه ساز مسلمون شدنشون شد.امیدوارم برداشتم درست باشه

 

هانیه :

راستش در مورد اون سوالی که اعظم جان پرسیدن. من برمیگردم به ایات قبلی که از ابتدای قرتن داشتیم. که مسلمون بودن را نه با برجسب اسلام بلکه بعنوان تسلیم بودن در برابر حق و اظهار بندکی و ایمان به معاد و داشتن تقوی می دونست.
بنظرم میرسه خیلی فرقی نداره جه برجسب مذهبی ای بهمون بخوره. یهود مسیح اسلام. مهم اون عمل و قلب است که خدا خودش آگاهه. و اینکه در اخر همین ایه اومده خدا خودش به احوال متقین آگاه است بنظرم اشاره به همین داره.
برجسب های مذهبی انگار اصلا مهم نیست.


راستش من هم با نظرات هانیه جان موافق بودم قبلا چون در سوره بقره هم اشاره داشت به اینکه ملمونی به برچسبی که به آدم میخوره ربطی نداره . متاسفانه من آیات رو پیدا نکردم

ولی مثلا در آیه 62 بقره اومده :

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾

در حقیقت کسانى که [به اسلام] ایمان آورده و کسانى که یهودى شده‏اند و ترسایان و صابئان هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد (۶۲)


ولی با آیات این وره مثلا آیه 81 که گفته بود از هر پیامبری برای یاری پیامبر دیگه پیمان گرفته شده و هر پیامبری به آمدن پیامبر بعدی مژده دادن و به خصوص پیامبر اسلام که آخرین پیامبره و در همه دینها به اومدنش مژده داده شده بوده و بارها در این سوره و سوره بقره خوندیم که یهود و حتی مسیح در کتاباشون وعده اومدن پیامبر رو خونده بودن و پیامبر رو با نشانه هاش مانند پسرانشون میشناختن ولی به خاطر کفر و لجبازی و برتری طلبی رسالت پیامبر رو نپذیرفتن و بارها خداوند اشاره کرد بابت این عملشون جزای سختی دارن ... نتیجه من این بود که اصولا نباید هیچ غیر مسلمانی در دنیا وجود داشت اگر واقعا پیامبر خودش ون و کتاب خودشون رو قبول داشتن (منظورم اینجا از اسلام ، همون مسلمون اسمی هستش یعنی کسی که اسما قرآن و پیامبر رو قبول داره )

اما این آیات رو نفهمیدم که منظور همونایی بودن که به اسلام گرویدن یا همون بعضی از اهل کتاب بودن که به این صفات خوب آراسته بودن ....

شاید هم اونایی که اسلام به گوششون نرسیده بود

در کل فکر می کنم برداشت نفیسه جان درست بوده ... اشاره به یهودیان تازه مسلمان باشه و روحیه حق پذیریشون که باعث شده پیامبر رو بپذیرن


والله اعلم بالصواب

اهدنا الصراط المستقیم

ربنا الحقنا با الصالحین

همونایی که خودت وصفشون در آیاتت ذکر کردی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۰۹
* مسافر
سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۱۸ ب.ظ

63 . صفحه 63

 بیست و هشتم بهمن :

نفیسه :

101.اگر دیگران گمراه شوند جای تعجب نیست.تعجب در این است افرادی که پیامبر را درمیان خود میبینند ودایما با عالم وحی در تماس هستند چگونه ممکن است گمراه گردند ومسلما چنین اشخاصی اگر گمراه شوند مقصر اصلی خود انها هستند ومجازاتشان بسیار دردناک خواهد بود.در پایان ایه به مسلمانان توصیه میکند برای نجات خود از وسوسه های دشمنان وبرای هدایت یافتن به صراط مستقیم دست به دامن لطف پروردگار بزنند وبه ذات پاک او وایات قران مجید متمسک شوند.

102.در این ایه نخست دعوت به تقوی شده است تا مقدمه ای برای دعوت به سوی اتحاد باشد."حق تقوی"اخرین وعالیترین درجه پرهیزگاری است که پرهیز از هرگونه گناه وعصیان وتعدی وانحراف از حق ونیز اطاعت از فرمان خداوند وشکر نعمتهای او را شامل میشود.در پایان به مسلمین هشدار میدهد که به هوش باشند تا عاقبت وپایان کار انها به بدبختی نگراید چون باید گوهر ایمان را تا پایان عمر حفظ کرد.

103.درباره (حبل الله)(ریسمان الهی)مفسران احتمالات مختلفی را ذکر کرده اند ودر روایات اسلامی نیز تعبیرات گوناگون امده است ولی هیچکدام با یکدیگر اختلاف ندارند. منظور از ریسمان الهی هرگونه وسیله ارتباط با ذات پاک خداوند است خواه این وسیله اسلام باشد یا قران یا پیامبر واهل بیت او.سپس قران به نعمت بزرگ اتحاد و برادری اشاره کرده و مسلمانان را به تفکر در وضع اندوهبار گذشته ومقایسه ان پراکندگی با این وحدت دعوت میکند.اهمیت وحدت وبرادری در میان قبایل کینه توز عرب از نظر دانشمندان ومورخان غیر مسلمان نیز مخفی نمانده وهمگی با اعجاب فراوان از ان یاد کرده اند چون از طرق عادی امکان پذیر نبود که از چنان ملت پراکنده ونادان وبی خبر ،ملتی واحد وبرادر بسازد.

104.در این ایه فلاح ورستگاری راتنها در این راه ممکن میداند که مردم را به نیکیها دعوت واز بدیها باز بدارند.

105.اصرار قران در این ایات درباره اجتناب از تفرقه ونفاق اشاره به این است که این حادثه در اینده در اجتماع انها وقوع خواهد یافت زیرا هر کجا قران در ترساندن از چیزی زیاد اصرار نموده ،اشاره به وقوع وپیدایش ان میباشد.جامعه ای که اساس قدرت وارکان همبستگیهای انان با تیشه های تفرقه در هم کوبیده شود،سرزمین انان برای همیشه جولانگاه بیگانگان وقلمرو حکومت استعمارگران خواهد بود،راستی چه عذاب بزرگی است.

106و107.در ایات به نتایج نهایی بازگشت به اثاردوران کفر وجاهلیت اشاره میکندکه چگونه کفر موجب روسیاهی واسلام وایمان موجب روسفیدی است ومومنان متحد غرق در دریای رحمت الهی خواهند بودو جاودانه در ان زندگی ارام بخش به سر میبرند.

108.این ایه اشاره به بحثهای مختلف گذشته درباره اتحاد و انفاق وایمان وکفر وامر به معروف ونهی از منکر ونتایج وعواقب انها میکند.انچه براثر تخلف از این دستورات دامنگیر افراد میشودنتیجه اعمال خود انهاست واین اثار شوم همان است که با دست خود برای خود فراهم ساختند.


اعظم :

ایه 101 : لزوم تمسک جستن به آیات قرآن و پیامبر را عنوان می کند ... گر چه خطاب به مسلمانان عهد پیامبر است که با وجود قرآن و پیامبر برای هدایت جستن در القائات و شبهاتی که یهود ایجاد می کردند نباید کافر می شدند ، ولی یک قاعده کلی است که تمسک جستن به قرآن و پیامبر باعث هدایت شدن به صراط مستقیم است
از اونجایی که فعل به صورت مجهول به کار رفته (هُدِیَ) یعنی یک اصل است هر کس تمسک جوید به این دو به صراط مستقیم هدایت می شود

 از آیه شریفه این معنا روشن مى شود که کتاب و سنت در دلالت و روشنگرى هر حقى که ممکن است اشخاص درباره آن گمراه کردند، کافى است. چون مى فرماید: تمسک به خدا که همان تمسک به کتاب خدا است، و اعتصام به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) که همان تمسک به سنت آن جناب است، نمى گذارد در هیچ موردى حق و باطل بر کسى مشتبه گردد

آیه 102 : در این آیه به اهل ایمان سفارش شده است که تقوا بورزید آن هم به صورتی که حق تقوا رعایت شود ... علامه طباطبایی "حق التقوی" را چنین تعبیر کردند
حق التقوى عبارت است از عبودیت خالص، عبودیتى که مخلوط با انانیت و غفلت نباشد. ساده تر بگویم : عبارت خواهد شد از پرستش خداى تعالى فقط بدون اینکه مخلوط باشد با پرستش هواى خویش، و یا غفلت از مقام ربوبى. و چنین پرستشى عبارت است از اطاعت بدون معصیت و شکر بدون کفران، و یا دائمى بدون فراموشى، و این حالت، همان اسلام حقیقى است البته درجه عالى از اسلام.

و البته رسیدن به این معنا بسیار سخت است ... در ایه دیگری در قران داریم که (فاتقوالله ماستطعتم ...) تا حد توان تقوا بورزین در جمع این دو آیه در المیزان نوشته شده بود
از دو آیه فوق یعنى آیه : (اتقوا اللّه حق تقاته...) و آیه : فاتقوا اللّه ما استطعتم...) چنین استفاده مى شود که نخست خداى تعالى همه مردم را دعوت به حق التقوى نموده و سپس دستور داده که در این مسیر قرار بگیرند. و براى رسیدن به این مقصد تلاش ‍ کنند، و هرکس هر قدر توانائى دارد صرف بکند.
نتیجه این دو دعوت این مى شود که همه مردم در صراط تقوا قرار بگیرند. الا اینکه هرکس به یک مرحله آن برسد، و طبق فهم و همت خود و توفیقاتى که خداى تعالى به او افاضه مى کند، یک درجه آن را کسب کند، تا ببینى فهم هرکس و همتش و تاءیید و تسدید خدا درباره او چقدر باشد. پس این است آنچه که با تدبر در معناى دو آیه، از آن دو استفاده مى شود.


103 : یک توصیه به جمع مسلمانان و آن چنگ زدن به ریسمان الهی است .... در آیه 101 دیدیم که تمسک به قرآن و رسول همان چیزی است که سبب هدایت می شود
خداوند در این آیه با دلایلی که می آورد یعنی اشاره به جنگهایی که قبل اسلام بود و اختلافاتی که بین قومها به خاطر هوای نفس بود اشاره می کند از این تمسک جستن به ریسمان الهی (قرآن و پیامبر =اسلام ) به عنوان نعمت اشاره می کند و وجود آن را سبب اتحاد و جلوگیری از تفرقه می داند
حدیث ثقیلین ذیل این آیه هم عنوان شده که کتاب خداوند و عترت پیامبر همان ریسمانی است که مادامی که به آن تمسک بجوییم گمراه نخواهیم شد

آیه 104 : برای استمرار وحدتی که در آیه قبل عنوان شد باید امر به معروف و نهی از منکر وجود داشته باشه
عده ای از این آیه برداشت کردن که امر به معروف یه واجب کفایی هستش یعنی اگه عده ای باشن که امر به معروف و نهی از منکر کنن این تکلیف از بقیه ساقطه
عده ای هم گفتن علاوه بر اینکه بر تک تک افراد واجبه امر به معروف و نهی از منکر کنن باید گروهی خاص و رسمی از آدمها وجود داشته باشند که به طور مستمر این امر رو در جامعه انجام بدن


اینکه اینقدر خداوند احوال قوم بنی اسرائیل را در قرآن بیان میکنه از اونجایی هستش که روایت داریم از پیامبر که : " بر سر امت من خواهد آمد آنچه بر سر بنى اسرائیل آمد، طابق النعل بالنعل، حتى اگر در بنى اسرائیل کسى پیدا شده باشد که در انظار مردم با مادرش زنا کرده باشد در امت من نیز مثل او پیدا خواهد شد، بنى اسرائیل به هفتاد و یک ملت متفرق شدند امت من به هفتاد و سه ملت متفرق مى شوند. که به جز یک ملت همه در آتشند شخصى پرسید: آن یک ملت کدام است ؟ فرمود: همان ملت و مذهبى که من و اصحابم امروز بر آنیم."


پس این آیات رو فقط مثل یه قصه و روایت از گذشتگان ندونیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۸
* مسافر
دوشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۱۷ ب.ظ

62 . صفحه 62

بیست و هفتم بهمن :

 

وحیده :

 

ایه 92؛ کلمه‌ی «بر» به خیر وبرکت گسترده، وزمینی که برای کشت و زراعت ویا سکونت مهیاست، گفته می‌شود. همچنین به گندم که غذای عموم انسان‌ها وانواع حیوانات است، «بر» گفته می‌شود.
با توجه به اشتقاق لغوی «بر» که به معنای توسعه در خیر است؛ در قرآن، ایمان و عمل صالح و جهاد و نماز و وفای به عهد، از نمونه‌های بر معرفی شده‌اند. همگان توصیه شده‌اند که در انجام «بر» همدیگر را یاری کنند. «تعاونوا علی البر»و در این آیه نیز می‌فرماید که شما هرگز به این گوهر گرانبها نمی‌رسید، مگر آنکه از آنچه دلپسند شماست وآن را دوست می‌دارید، انفاق کنید.


**امام صادق‌علیه السلام به مفضل‌بن عمر فرمود: از پدرم شنیدم که می‌فرمود: کسی که سال بر او بگذرد و از مال خود، کم یا زیاد به ما نرساند، خداوند روز قیامت به او نظر نمی‌کند، مگر آنکه او را ببخشد. ای مفضل! این تکلیفی است که خداوند آن را بر شیعیان لازم کرده آنگاه که در کتاب خود می‌فرماید: «لن تنالوا البر...» پس ما بر و تقوی و راه هدایت هستیم.

** یگانه راه رسیدن به مقام نیکوکاران، انفاق خالصانه از امور مورد علاقه است، نه فقط ذکر و دعا. «لن تنالوا البر...»

** در مکتب اسلام، هدف از انفاق تنها فقرزدایی نیست، بلکه رشد انفاق کننده نیز مطرح است. دل کندن از محبوب‌های خیالی وشکوفاشدن روح سخاوت، از مهم‌ترین آثار انفاق برای انفاق کننده است. «لن تنالوا البر»

**دلبستگی به دنیا سبب محروم شدن از رسیدن به مقام بر است. «لن تنالوا البر»

** بهترین چیز دوست داشتنی برای انسان «جان» است. پس شهدا که جان خود را در راه خدا می‌دهند، به بالاترین مقام بر می‌رسند. «تنفقوا مما تحبون»

**آنچه را که خود دوست می‌داری انفاق کن، نه آنچه را که بینوایان دوست می‌دارند. زیرا ممکن است فقرا به جهت شدت فقر، به اشیای ناچیز نیز راضی باشند. «مما تحبون»، نه «ممایحبون»
** در انفاق نه افراط و نه تفریط، تنها بخشی از آنچه را دوست داری، انفاق کن. «مما تحبون»

** مهم انفاق است حتی اگر اندک باشد. «و ما تنفقوا من شی‌ء» آری یک برگ زرد روی آب، می‌تواند کشتی صدها مورچه شود.

** حال که خداوند انفاق ما را می‌بیند، چرا در کم و کیف آن کوتاهی کنیم؟ بیایید بهترین‌ها را انفاق کنیم. «فان الله به علیم»

ایه 93 و 94: در تفاسیر آمده است که بنی‌اسرائیل به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله اشکال می‌کردند که اگر تعالیم او موافق تعالیم انبیای پیشین همچون ابراهیم، موسی و عیسی‌علیهم السلام است، پس چرا گوشت و شیر شتر را حرام نمی‌داند؟! این آیه در جواب آنها نازل شد، که تمام غذاها برای بنی‌اسرائیل حلال بوده است وتنها حضرت یعقوب بعضی از غذاها را بر خود تحریم نموده بود. و دلیل این تحریم نیز چنانکه در بعضی تفاسیر آمده، آن است که وقتی حضرت یعقوب گوشت شتر را استفاده می‌نمود، موجب ناراحتی جسمی او می‌شد، او از این غذا پرهیز می‌کرد و بنی‌اسرائیل گمان می‌بردند که این یک تحریم شرعی وابدی است.

**بدون دلیل و تحریم شرعی، حلال‌ها را حرام نپندارید. «حرم اسرائیل علی نفسه..

ایه 95: حنیف» کسی است که از گمراهی فاصله گرفته و به هدایت و راه راست، روی آورده است.

** اهل‌کتاب که خود را پیرو ابراهیم می‌دانند، باید موحد باشند، زیرا او مشرک نبود. «فاتبعوا ملة ابراهیم... و ما کان من المشرکین»

**حق‌گرایی ابراهیم، آیین او را پایدار واستوار ساخت. «فاتبعوا ملةابراهیم حنیفا..

ایه 96؛
«بکة» به معنای محل ازدحام و اجتماع مردم است.
یکی از ایرادهای بنی‌اسرائیل این بود که چرا مسلمانان با توجه به قدمت بیت‌المقدس که هزار سال قبل از میلاد توسط حضرت سلیمان ساخته شده است، آن را کنار گذاشته و کعبه را قبله‌ی خود قرار داده‌اند. این آیه در پاسخ آنان می‌فرماید: کعبه از روز نخستین، اولین خانه‌ی عبادت بوده و قدمت آن بیشتر از هر جای دیگر است.
امام صادق‌علیه السلام با توجه به جمله‌ی «اول بیت» فرمودند: چون مردم مکه بعد از کعبه گرد آن جمع شده‌اند، پس حق اولویت با کعبه است و لذا برای توسعه‌ی مسجدالحرام می‌توان خانه‌های اطراف کعبه را به نفع حرم خراب کرد.
تفسیر المیزان می‌گوید: روایات «دحو الارض»بسیار است و هیچ دلیل علمی که مغایر آن باشد، پیدا نشده و با قرآن نیز مخالفتی ندارد.
حضرت علی علیه السلام در نهج‌البلاغه خطبه 192 می‌فرماید: خداوند تمام مردم را از آدم‌علیه السلام تا آخرین نفر با همین سنگ‌های کعبه آزمایش می‌کند.
امام باقر علیه السلام فرمود: حضرت آدم و سلیمان و نوح‌علیهم السلام نیز دور همین کعبه، حج انجام داده‌اند.
در قرآن، از کعبه تعابیر متعددی شده است که برخی از آنها را بازگو می‌کنیم:
1- کعبه، اولین خانه است. «اول بیت»
2- مرکز پایداری و قیام مردم است. «قیاما للناس»
3- خانه آزاد بدون مالک است. «البیت العتیق»
4- محل تجمع و خانه امن مردم است. «مثابة للناس وأمنا»

ایه 97:مکه وکعبه، نمایشگاهی از قدرت ونشانه‌های الهی، وتاریخ آن مملو از خاطرات و سرگذشت‌هایی است که توجه به آنها درس‌آموز و عبرت‌انگیز می‌باشد. در ساختن آن ابراهیم علیه السلام بنایی، واسماعیل علیه السلام کارگری می‌کرده‌اند. سپاهیان فیل‌سوار ابرهه که به قصد ویرانی آن آمده‌اند، به قدرت الهی توسط پرندگان ابابیل نابود شده‌اند. دیوار آن به هنگام تولد علی علیه السلام برای مادرش شکافته می‌شود تا در داخل آن، نوزادی متولد شود که در آینده‌ای نه چندان دور، بت‌های داخل آن را فرو ریزد. بلال، برده سیاهپوست حبشی، در برابر چشمان حیرت زده اشراف مکه بر بالای آن اذان می‌گوید و روزی نیز می‌رسد که آخرین حجت الهی به دیوار آن تکیه زده و ندای نجات انسان‌ها را سر می‌دهد و عالم را به اسلام دعوت می‌کند.
مکه، شهر أمن الهی است
در کنار کعبه، مقام ابراهیم است.
«حج» به معنای قصد همراه با حرکت است, حج در اسلام به معنای قصد خانه خدا و انجام اعمال مربوط به آن است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: «تارک الحج و هو مستطیع کافر» هر توانمندی که حج را انکار و ترک کند، کافر است. و کسی که امروز و فردا کند تا بمیرد، گویا یهودی و نصرانی از دنیا رفته است.

**امام صادق‌علیه السلام درباره‌ی «آیات بینات» فرمودند: مقصود مقام ابراهیم، حجرالاسود و حجر اسماعیل است. و از آن حضرت پرسیدند مراد از «من دخله» کعبه است یا حرم؟ حضرت فرمودند: حرم.
شخصی از امام صادق‌علیه السلام درباره‌ی «من دخله کان آمنا» سؤال کرد: حضرت فرمودند: کسی که این خانه را قصد کند و بداند که این همان خانه‌ای است که خداوند رفتن به آنرا فرمان داده، و اهل‌بیت‌علیهم السلام را نیز آنگونه که باید بشناسد، او در دنیا و آخرت درامان خواهد بود.
--

ایه 99: آیه‌ی قبل، سؤال از کفر ورزی اهل‌کتاب بود؛ «لم تکفرون» و در این آیه، انتقاد از اینکه اگر خودتان ایمان نمی‌آورید و به آیات الهی کفر می‌ورزید، به چه دلیل مانع رفتن دیگران در راه خدا می‌شوید؟! «لم تصدون عن سبیل الله»

**اهل کتاب برای پیشرفت اسلام، مانع‌تراشی واخلال‌گری می‌کنند. «لم‌تصدون»

** کج‌نشان دادن اسلام، از راههای مبارزه با اسلام است. «تبغونها عوجا»

** دشمنان، هر لحظه برای انحراف ما تلاش می‌کنند. «تبغونها عوجا»
**دشمنان، بر حقانیت آیین ما آگاه و گواهند. «و انتم شهداء»

** سرچشمه‌ی فتنه، دانشمندان منحرفند. «وانتم شهداء»

**اگر بدانیم که لحظه‌ای از ما و رفتار ما غفلت نمی‌شود، دست از خطاکاری برمی‌داریم. «ما الله بغافل عما تعملون»


ایه 100: شخصی از یهودیان وقتی صفا و صمیمیت مسلمانان مدینه مخصوصا دو قبیله اوس وخزرج را دید بسیار ناراحت شد و با خود گفت: این دو قبیله روزگاری با هم جنگ می‌کردند، ولی حالا در سایه رهبری ومدیریت محمدصلی الله علیه وآله در کنار هم به صلح وصفا زندگی می‌گذرانند، اگر این وضع ادامه داشته باشد، کیان یهود در خطر است. او با برنامه‌ریزی، گروهی را با خود همراه و جوانی را در میان مسلمانان مأمور کرد تا با یادآوری خاطرات درگیری‌های گذشته, آنان را تحریک کند. این جوان با اجرای این برنامه، عواطف آنان را تحریک نموده و نزدیک بود که نزاع و درگیری سختی شعله‌ور شود. رسول خدا صلی الله علیه وآله با سخنان آرامش بخش خویش به آنان هشدار داد و آنها را از توطئه‌ی دشمن باخبر ساخت. آنها سلاح را بر زمین گذاشته، یکدیگر را در آغوش گرفته واز عمل خود پشیمان شدند. به گفته‌ی مفسران، در این حادثه این آیه و دو آیه قبل نازل شد که متضمن توبیخ و سرزنش اهل کتاب و هشدار به مسلمانان است.

**چون اطاعت از کفار منجر به کفر می‌شود، پس تبری و برائت از آنان لازم است. «ان تطیعوا فریقا...یردوکم»

**نتیجه پیروی از بیگانگان، کفر وسوءعاقبت است. «یردوکم بعدایمانکم کافرین»
----

نفیسه :

92.این ایه اشاره به یک نشانه ایمان دارد:شما هرگز به حقیقت بر" و نیکی نمیرسید مگر اینکه از انچه که دوست دارید در راه خدا انفاق کنید."بر" معنی وسیعی دارد که به تمام نیکیها اعم از ایمان واعمال پاک گفته میشود چنانچه از ایه 177سوره بقره استفاده میشود که ایمان به خدا وروز جزا وپیامبران وکمک به نیازمندان ونماز وروزه و وفای به عهد واستقامت در برابر مشکلات وحوادث همه از شعب "بر" محسوب میشوند .بنابراین رسیدن به مقام نیکوکاران واقعی شرایط زیادی دارد که یکی از انهاانفاق از اموالی است که مورد علاقه انسان است واینگونه انفاق مقیاسی است برای سنجش ایمان وشخصیت!هرگز این انفاق در نزد خداوند گم نخواهد شد ونیز چگونگی ان بر او مخفی نخواهد ماند.

93.در مورد نزول این ایه و دو ایه بعد،از روایات استفاده میشود که یهود دو ایراد در گفتگوهای خود از پیامبر(ص)گرفتند.نخست اینکه چگونه پیامبر اسلام گوشت وشیر شتر را حلال میداند با اینکه در ایین ابراهیم (ع)حرام بوده وبه همین دلیل یهود هم به پیروی از ابراهیم انها را بر خود حرام میدانند ،نه تنها ابراهیم بلکه نوح نیز انها را تحریم کرده بود.دیگر اینکه چگونه پیامبر اسلام خود را وفادار به ایین پیامبران بزرگ خدا مخصوصا ابراهیم میداند در حالیکه تمام پیامبران که از دودمان اسحاق فرزند ابراهیم بودند بیت المقدس را محترم میشمردند وبه سوی ان نماز میخواندند ولی پیامبر اسلام از ان قبله روی گردانده وکعبه را قبله گاه خود انتخاب کرده است؟ایه مورد بحث به ایراد اول پاسخ گفته و دروغ انها را روشن میسازد وایات اینده به ایراد دوم پاسخ میدهند.درباره اینکه اسراییل (نام دیگر حضرت یعقوب)چه نوع غذایی را برخود تحریم کرده بود ،از روایات اسلامی برمیاید هنگامی که یعقوب گوشت شتر میخورد بیماری عرق النساء(یک نوع بیماری عصبی است که امروزه به ان سیاتیک میگویند)بر او شدت میگرفت ولذا تصمیم گرفت از خوردن ان برای همیشه خودداری کند پیروان او هم در این قسمت به او اقتدا کردند وتدریجا امر بر بعضی مشتبه شد وتصورکردند این یک تحریم الهی است و ان را به خدا نسبت دادند .قران درایه فوق نسبت دادن این موضوع با خداوند را یک تهمت میشمارد.درجمله بعد خداوند به پیامبرش دستورمیدهد که از یهود بخواهد همان تورات موجود نزد انها را بیاورند وانرا بخوانند تا معلوم شود ادعای انها در مورد تحریم غذاها نادرست است ولی انها حاضر به چنین کاری نشدند چون میدانستند حتی در تورات تحریف شده ی انها چنین چیزی وجود ندارد.


94.اکنون که حاضر به اوردن تورات نشدند و افترا بستن انها برخدا مسلم شد باید بدانند که ستمگرند زیرا از روی علم وعمد چنین میکنند.

95.اکنون که میبینید من در دعوت خود صادق وراستگویم پس از ایین من که همان ایین پاک وبی الایش ابراهیم است پیروی کنید .او هرگز از مشرکان نبود واین که مشرکان عرب خود را بر ایین او میدانند کاملا بی معنی است بت پرست کجا وبت شکن کجا!

96.این ایه وایه بعد به پاسخ دومین ایراد یهود میپردازد.اگر کعبه به عنوان قبله مسلمانان انتخاب شده است جای تعجب نیست زیرا نخستین خانه توحید است تاریخ ومنابع اسلامی هم به ما میگوید که خانه کعبه به دست حضرت آدم (ع)ساخته شدوسپس در توفان نوح اسیب دیدو به وسیله ابراهیم خلیل تجدیدبنا شد.جالب اینکه در ایه فوق خانه کعبه به عنوان خانه مردم معرفی شده واین بیانگر این حقیقت است که انچه به نام خدا وبرای خداست باید در خدمت مردم وبندگان او باشد وانچه در خدمت مردم وبندگان خداست برای خدا محسوب میشود.قابل توجه این که ایه حاضر برای کعبه علاوه بر امتیاز (نخستین پرستشگاه بودن)به دو امتیاز (مبارک)و(مایه هدایت جهانیان)بودن ان نیز اشاره کرده است.


97.در این ایه به دو امتیاز دیگر ان اشاره کرده میفرماید:در ان نشانه های روشن (از جمله)مقام ابراهیم است ونشانه دیگر ان ارامش وامنیت حاکم بر این شهر است.در جمله بعد دستور حج به همه مردم داده ،از این دستور تعبیر به یک بدهی ودین الهی شده که بر ذمه عموم مردم میباشد.فرضیه حج از زمان آدم (ع)تشریح شده بودولی رسمیت یافتن ان بیشتر مربوط به زمان ابراهیم(ع) است.از این ایه برمیاید که این قانون اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه همه موظفند ان را انجام دهند .از نظر اصطلاح دینی کفر معنی وسیعی دارد وهرگونه مخالفت با حق چه درمرحله عقاید وچه درمرحله دستورات فرعی راشامل میشود.لذا درایه فوق در مورد (ترک حج) به کار رفته است.پیامبرحدیثی دارند که دربخشی از بین حدیث امده هرکس حج راترک کند درحالیکه استطاعت دارد کافر محسوب میشود.

98.درمورد نزول این ایه وسه ایه بعد از روایات چنین استفاده میشود که یک پیرمرد تاریک دل ودر کفر وعناد کم نظیر روزی از کنار مجمع مسلمانان گذر میکرد،دید جمعی از طایفه (اوس)و(خزرج)که سالها باهم جنگ خونین داشتند مجلس انسی به وجود اورده اند.با خود گفت اگر اینها تحت رهبری محمد(ص)از همین راه پیش روند موجودیت یهود بکلی به خطر میافتد دراین حال به یکی از جوانان یهودی دستور داد که به جمع انها پیوسته وحوادث خونین قبل که بین انها بود را یاداوری کند .اتفاقا این نقشه موثرواقع شدوچیزی نمانده بودکه اتش خاموش شده دیرین بار دیگر شعله ور گردد.خبر به پیامبر رسید وایشان نیز به نزد انها رفته وبا سخنان تکان دهنده ودرعین حال ارامش بخش خود ،صلح وصفا واشتی مجددا زنده کرد.در این هنگام چهار ایه نازل شد.خداوندبه پیامبرش دستور میدهد که با زبان ملامت وسرزنش ازانها بپرسد انگیزه انها درکفر ورزیدن به ایات خدا چیست؟در حالیکه میدانند خداوند از اعمال انها اگاه است.


99.چرا علاوه برانحراف خود بار سنگین مسوولیت انحراف دیگران را نیزبه دوش میکشید؟در حالیکه شما باید نخستین دسته ای باشید که این منادی الهی رالبیک گویید زیرا بشارت ظهور این پیامبر قبلا در کتب شما داده شده و شما گواه بر انید.


100.این ایه روی سخن به مسلمانان اغفال شده کرده و میگوید :ای اهل ایمان !اگر جمعی از اهل کتاب که کارشان نفاق افکنی و شعله ور ساختن اتش کینه وعداوت در میان شماست اطاعت کنید شما را پس از ایمان اوردن به کفر باز میگردانند بنابراین به وسوسه های انها ترتیب اثر ندهید واجازه ندهید در میان شما نفوذ کنند.

اعظم :


برای من چیزی نمی مونه الا یه توضیح در مورد آیه اول صفحه
اتمام حجت کرده این آیه با کلمه "لن "
هرگز به مقام نیکوکاری نمی رسین مگه از چیزایی که دوست دارین انفاق کنین

تو آیه های آخر سوره بقره (261 به بعد ...) دو سه صفحه راجع به انفاق توضیح داده شده بود که از چه مالی باشه ، پنهان باشه یا آشکار و به چه کایی داده بشه ، نیت چی باشه ....
اینجا میگه از چیزی که دوست دارین انفاق کنین

با این کندنه که آدم بزرگ میشه
این تعلقی که کنارش می ذاری
میدونین یه حس قوی در آدم هستش به نام "مالکیت " که خیلی در تعارض با مقام بندگی که همانا هدف خلقت عنوان شده هستش
وقتی انفاق می کنی و می بخشی در راه رضای خداوند خودت رو از قید مالکیت رها می کنی
در حدیث شریفی به نان حدیث عنوان بصری در شرط "عبد" بودن گفته شده ، بنده باید که خودش را مالک نداند
و کسی واقعا این مقام رو داره که بتونه ببخشه

شاید برای خیلی از ماها بخشیدن کار سختی نباشه ولی بخشیدن از چیزهایی که دوست داریم قطعا کار سختیه
نگاهی به زندگی بزرگان موید این مطلب هستش که دوست داشتنیهاشون رو بخشیدن

 

............................................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

مریم:

منظور امام صادق در تفسیر آیه 92 که وحیده جان نوشتن ، پرداخت خمس هست؟!

این آیه مربوط به پرداخت خمس نیست .... کلا انفاق در هر موقع و هر زمانی اونم از چیزایی که خیلی دوست دارین ... کلا یه آیه هستش که به خمس اشاره داره و تفسیرش در سیره و سنت شده همین خمسی که ما می شناسیم

مریم :


حدیث امام صادق منظورمه

اعظم :

من تو توضیحات نگاه کردم نوشته بود از مصادیق انفاق خمس هستش که این حدیث به خمس اشاره داره .... ولی این آیه کلی هستش در مورد بخشیدن هر چه دوست داری ... حتی جان .... از مصادیقش مثلا امام حسین که از خانواده اش و فرزندانش بخشید

 

مریم :

اره درسته

چقد این جمله قشنگ بود که امام صادق فرمودن, ما بر و تقوا و راه هدایت هستیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۷
* مسافر
يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۳۱ ب.ظ

61 . صفحه 61

بیست و ششم بهمن :

وحیده :

ایه 84: این ایه، به غیر از یکی دو کلمه، کاملا شبیه آیه 136 سوره بقره است.
شکل کار اصل نیست، بلکه اصل، آن هدف غایی و نهایی است. در هر زمانی ممکن است شکل کار و دعوت انبیا فرق کند، مثلا حضرت موسی به سراغ فرعون برود و یا حضرت سلیمان، فرمانروایی مانند بلقیس را دعوت کند، ولی هدف نهایی یکی است. درست مانند حرکت‌های گوناگون امامان معصوم‌علیهم السلام.
اگر از انبیای گذشته برای معرفی و یاری پیامبر آینده پیمان گرفته شده، پیامبر آینده نیز مأمور است به نمایندگی از تمام پیروانش، ایمان خود را نسبت به پیامبران گذشته اعلام نماید.

** ایمان به انبیا، در کنار ایمان به خداوند است. «آمنا بالله و ما انزل... والنبیون»

** آمدن انبیا، جلوه‌ای از ربوبیت الهی است. «والنبیون من ربهم»

** دین وهدایت الهی، همواره همراه بشر بوده است. انبیا همچون معلمان یک مدرسه‌اند که به طور زنجیره‌ای مأمور ارشاد مردم هستند. «ابراهیم واسماعیل‌و...»

** تمام انبیا، دارای هدف واحد هستند. «لانفرق بین احد منهم»

** برتری بعضی از انبیا بر برخی دیگر؛ «فضلنا بعض النبیین علی بعض»(1) هرگز مانع ایمان ما به همه‌ی آنها نیست. «لانفرق بین احد منهم»

**کسی که میان انبیا فرق بگذارد، در حقیقت تسلیم خدا نیست. «لا نفرق... نحن له مسلمون»

--

ایه 85: از جمله‌ی «یبتغ»، استفاده می‌شود که مراد آیه، کسانی هستند که اسلام به گوش آنها رسیده، ولی آن را رها کرده و به سراغ دیگر مکاتب رفته‌اند. این افراد در قیامت زیانکارند و دین آنها مورد پذیرش نیست.
با توجه به آیه 81، پذیرش دین اسلام، میثاق خداوند از همه‌ی پیامبران پیشین است ولذا با آمدن پیامبر اسلام، غیر آن مورد قبول نیست. «فلن یقبل منه»
در آیات گذشته، سیمایی از اصول مکتب اسلام ترسیم شد که خطوط کلی آن عبارتند از:
1- از تمام انبیای پیشین پیمان گرفته شده تا به پیامبر بعدی ایمان آورند.
2- تمام هستی تسلیم خداست و نمی‌توان غیر دین الهی را پذیرفت.
3- پیروان اسلام، به تمام انبیا و کتب آسمانی ایمان دارند.
و در این آیه با صراحت اعلام می‌کند: هرکس غیر این دین را بپذیرد، قابل قبول نیست. آری، بعد از دعوت، استدلال، مباهله واعلام همسویی با عقاید و کتب آسمانی دیگر، جای صراحت و بی‌پرده سخن گفتن است.

**رها کردن مکتبی جامع، مایه خسارتی ابدی است. «من یبتغ... من الخاسرین»

** آخرت، جلوگاه خسارت‌های واقعی است. «فی الاخرة من الخاسرین»

** انتخاب اسلام، رمز و نشانه دوراندیشی انسان است. «فی الاخرة من الخاسرین»

ایه 86؛ هرچه دلایل هدایت، بیشتر و روشن‌تر باشد، کفر و بی‌اعتنایی به آنها خطرناک‌تر است. «کیف یهدی... لایهدی القوم الظالمین»

** ایمان اولیه کافی نیست، تداوم ایمان و حسن عاقبت لازم است. زیرا خطر ارتداد، همواره انسان را تهدید می‌کند. «کفروا بعد ایمانهم»
** گروهی از مسلمانان، در زمان پیامبر اکرم مرتد شدند. «کفروا بعد ایمانهم»

**سنت خدا آن است که ظالمان را هدایت نکند. «والله لایهدی القوم الظالمین» (جمله «لایهدی» نشانه استمرار و سنت الهی است.)

** کافران ناآگاه، به هدایت نزدیک‌تر از کفار آگاهند. «جائهم البینات والله لایهدی القوم الظالمین»

ایه 87 و 88: شاید نفرین تمام مردم حتی کفار، به افراد مرتد، بدان جهت باشد که وجدان‌های آگاه و فطرت‌های سالم، این اعراض و کفر آگاهانه را محکوم می‌کند. شاید هم از آن رو باشد که شعاع کفر آگاهانه، به نسلها و عصرها سرایت کرده و افراد زیادی را در آتش خود می‌سوزاند.
مشابه این لعنت خدا و فرشتگان و مردم را در آیه‌ی 159 سوره بقره نسبت به دانشمندانی که حقایق را کتمان می‌کنند، می‌خوانیم. بنابراین گناه عالمی که کتمان حق کند و مرتدی که آگاهانه دست از ایمان بردارد، یکسان است.

** ملائکه در برابر افکار واعمال زشت انسان، واکنش نشان می‌دهند. «علیهم لعنة الله و الملائکة...»

** مردم باید در برابر افراد مرتد و منحرف، عکس العمل نشان بدهند. «علیهم لعنة... الناس»

** علم و آگاهی در مقدار و کیفیت عذاب الهی مؤثر است. «شهدوا ان الرسول حق و وجائهم البینات... لایخفف عنهم العذاب و لاهم ینظرون»

ایه 89: اگر شخص کافری مسلمان شود، قانون «الاسلام یجب ما قبله» تمام گذشته‌ها را پاک می‌کند، ولی اگر مرتدی توبه کند و بار دیگر مسلمان شود، باید همه‌ی وظایف بجا مانده را جبران کند و افکار و اعمال خود را اصلاح نماید، ونمازها و روزه‌های ترک شده را قضا کرده و بجای آورد.

**راه توبه، بر همگان حتی از دین برگشتگان باز است. «کفروا بعد ایمانهم... الا الذین تابوا و اصلحوا»
**نشانه‌ی توبه واقعی، اصلاح مفاسد است. «تابوا... و اصلحوا»

** خداوند نه تنها توبه را می‌پذیرد و گناهان را می‌بخشد، بلکه توبه کننده را نیز دوست می‌دارد و مورد رحمت قرار می‌دهد. «غفور رحیم»


ایه 90: مرتدین و از دین برگشتگان دو نوعند:
الف: مرتد ملی، که پدر و مادر او هنگام انعقاد نطفه او کافر باشند، بعد از بلوغ اظهار کفر کند و سپس اسلام بیاورد و پس از آن مجددا از اسلام دست بردارد. چون این شخص مسلمان زاده نیست، مجازاتش خفیف و سبک است.
ب: مرتد فطری، که هنگام انعقاد نطفه او پدر یا مادرش مسلمان باشند، بعد از بلوغ اظهار اسلام کند و سپس از دین و آیین خویش دست بردارد و به اسلام پشت کند. این چنین شخصی مجازات سنگینی همانند اعدام را در پیش رو دارد.

گرچه راه توبه بر احدی بسته نیست، اما نباید گروهی از این توبه‌ی مقدس سوءاستفاده کنند. کسانی که از ایمان خود دست برداشته ودائما بر کفر و لجاجت خود می‌افزایند و جز لحظه‌ی مرگ یا غلبه‌ی مسلمین، حاضر به توبه نیستند، توبه این گونه افراد قابل قبول نخواهد بود، زیرا توبه آداب و شرایط و شیوه‌ای دارد که شامل حال اینها نمی‌شود.


ایه 91؛ دنیا و آخرت تفاوت‌هایی دارند، از جمله:
1- غم واندوه در دنیا از انسان به دیگران سرایت می‌کند، ولی در آخرت چنین نیست.
2- در دنیا، انسان می‌تواند با عذر یا کفاره یا دروغ یا حیله یا توبه یا ناله مشکلش را حل کند، اما در آخرت چنین نیست.
3- تلخی‌های دنیا قابل تخفیف است و اگر انسان با آن انس گرفت، از تلخی آن کاسته می‌شود، ولی در آخرت چنین نیست.

**کافر مردن، بزرگ‌ترین خطر است. «ماتوا و هم کفار» ومسلمان مردن، آرزوی پیامبران است. «توفنی مسلما»

** در قیامت، مال دنیا بی‌ارزش است و ذره‌ای کارآیی ندارد. گرچه از جنس طلا و مقدار آن به اندازه ظرفیت زمین باشد، باز هم پشیزی ارزش ندارد. «مل‌ء الارض ذهبا»

**ایمان، ارزشی فراتر از تمام مادیات دارد. در قیامت تنها ایمان است که می‌تواند انسان را نجات دهد. «مل‌ء الارض ذهبا»

 مرگ در حال کفر، زمینه‌ی شفاعت را از بین می‌برد. «مالهم من ناصرین»

 

نفیسه :


84.در این ایه خداوند به پیامبر(ص)وهمه پیروان او دستور میدهد که نسبت به همه تعلیمات انبیاء وپیامبران پیشین ،علاوه بر انچه بر پیغمبر اسلام نازل شده ایمان داشته باشند.

85.این ایه به عنوان یک نتیجه گیری کلی میفرماید:هر کس غیر اسلام ایینی برای خود انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد.


86.یکی از مسلمانان مدینه دستش به خون بی گناهی الوده گشت واز ترس مجازات از اسلام برگشت و به مکه فرار کرد ویازده نفر از پیروان او که مسلمان شده بودند نیز مرتد گشتند پس از ورود به مکه از کار خود سخت پشیمان گردید و یک نفر از خویشان خود را به مدینه فرستاد تا از پیغمبر (ص)سوال کند که ایا برای او راه برگشتی وجود دارد یا نه ؟ایه نازل گردید وقبولی توبه او را با شرایط خاصی اعلام کرد .در ایات گذشته سخن از کسانی است که اسلام را پذیرفته وسپس مرتد گشته اند. انها پیامبر را با نشانه های روشن شناخته اند وبه رسالت او گواهی داده اند بنابراین در بازگشت وعدول از اسلام در واقع ظالم و ستمگرند وکسی که اگاهانه ظلم وستم میکند لایق هدایت الهی نیست او زمینه های هدایت را در وجود خود از میان برده است.

87.کیفر انها لعن خداوند وفرشتگان وهمه مردم بر انها میباشد.


88.اگر این لعن و طرد جاودانی نبود ویا جاودانی بود اماتدریجا تخفیف میافت ویا حداقل مهلتی به انها داده میشد تحملش اسانتر می بود .ولی هیچ یک از اینها نیست و عذابشان دردناک وجاودانی وغیر قابل تخفیف وبدون هیچ گونه مهلت است.


89.راه بازگشت به روی این افراد در این ایه گشوده میشود و به انها اجازه توبه میدهد چرا که هدف قران در همه جا اصلاح وتربیت است .گناه نقصی در ایمان انسان ایجاد میکند که بعد از توبه باید تجدید ایمان کند تا این نقص برطرف گردد.

90.بعضی گفته اند این ایه در مورد اهل کتاب که قبل از بعثت پیامبراسلام (ص)به او ایمان اورده بودند اما پس از بعثت به او کفر ورزیدند،نازل شده است . درایات قبل سخن از کسانی در میان بودکه از راه انحرافی خود پشیمان شده وتوبه حقیقی نموده بودند ولذا توبه انها قبول شد ولی در این ایه سخن از کسانی است که توبه انها پذیرفته نیست و توبه انها ظاهری است چرا که وقتی پیروزی طرفداران حق راببینند از روی ناچاری اظهار پشیمانی وتوبه میکنند وطبیعی است که چنین توبه ای پذیرفته نشود.

91.روشن است کفر تمام اعمال نیک انسان را بر باد میدهد واگر تمام روی زمین پر از طلا باشد ودر راه خدا انفاق کنند پذیرفته نخواهد شد وصد البته اگر چنین چیزی درقیامت در اختیار انها باشد وبدهند پذیرفته نیست.نه تنها فدیه وانفاق به حال انها سودی ندارد بلکه شفاعت شفاعت کنندگان نیز شامل حال انها نمیشود زیرا شفاعت شرایط دارد که یکی از مهمترین انها ایمان به خداست واصولا شفاعت به اذن خدا میباشد .انها هرگز از چنین افراد نا لایق شفاعت نمیکنند که شفاعت نیز لیاقتی لازم دارد،چرا که اذن الهی شامل افراد نالایق نمیشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۱
* مسافر
شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۳۰ ب.ظ

60 . صفحه 60

بیست و پنجم بهمن :

وحیده :

ایه 71: امام صادق‌علیه السلام درباره‌ی «و انتم تعلمون» فرمودند: یعنی اهل کتاب به صفات ذکر شده برای پیامبر در تورات آگاهند، (ولی آن را کتمان می‌کنند.

** تلبیس، مشتبه کردن وکتمان حق، دو اهرم نیرومند دشمن برای ایجاد انحراف در بین مؤمنان است. در دو آیه قبل فرمود: «یضلونکم...» در این آیه می‌فرماید: «تلبسون، تکتمون»

**کتمان حق، حرام و اظهار آن واجب است. «تکتمون الحق...»
--

ایه 72؛ دوازده نفر از دانشمندان یهود، تصمیم گرفتند برای ایجاد تزلزل و تردید در مسلمانان، صبحگاهان نزد حضرت محمدصلی الله علیه وآله آمده و اظهار ایمان کنند، ولی در آخر روز از اسلام برگردند و بگویند: ما محمد و آیین او را دیدیم، ولی با آنچه در تورات وانجیل آمده است، مطابقت ندارد. آنها با این نقشه‌ی ماهرانه می‌خواستند به هم‌کیشان خود این طور وانمود کنند که اگر اسلام مکتب خوبی بود، اهل علم و کتاب از آن دست برنمی‌داشتند، با این کار هم در مسلمانان تردید بوجود آورند و هم سایر یهودیان را از مسلمان شدن بازدارند. خداوند متعال نیز با نزول این آیه، نقشه‌ی آنان را برملا ساخت.

**دشمنان برای انحراف مسلمانان، برنامه‌ریزی می‌کنند. در آیه 69 خواندیم که اهل کتاب دوست دارند شما را منحرف سازند، این آیه به نقشه‌ی آنان برای رسیدن به آن هدف می‌پردازد. «یضلونکم... قالت طائفة»

**چه بسا گروهی با نام اسلام، در صفوف مسلمانان نفوذ کرده و از پشت خنجر بزنند، لذا باید هشیار بود. «آمنوا... واکفروا... لعلهم یرجعون»

**باید در مرحله‌ای از ایمان قرار بگیریم که بازگشت برخی مسلمانان از دین، مایه‌ی تزلزل ما نگردد. «واکفروا آخره لعلهم یرجعون»

ایه 73: اهل کتاب، از گرایش یهود به اسلام نگران بودند و برای پیشگیری از آن تبلیغ می‌کردند. «لا تؤمنوا الا لمن تبع دینکم»

** هدایت الهی، یک جریان مستمر در طول تاریخ بوده است و اختصاص به قوم خاصی ندارد. «ان الهدی هدی الله»

**تعصب و خودبرتربینی، یکی از آفت‌های دینداری است. «الا لمن تبع دینکم»

** الطاف پروردگار، در انحصار گروه خاصی نیست. نبوت و هدایت، فضل الهی است که به هرکس بخواهد می‌دهد. «ان الفضل بید الله»

**گزینش پیامبران از سوی خداوند، بر اساس علم اوست. «واسع علیم»

ایه 74؛ این آیه، تصور غلط یهود را که خداوند هیچ قومی را مانند یهود مورد لطف خویش قرار نمی‌دهد، نفی کرده و می‌فرماید: خداوند بهتر می‌داند چه کسی را عهده‌دار رسالت خویش بگرداند. او در میان بندگانش لایق‌ترین فرد را انتخاب نموده و مورد لطف خاص خویش قرار می‌دهد. خداوند، هم لطفش توسعه دارد و هم حکمتش انتخابگر است.

ایه 75: در روایات آمده است که امانت را به صاحبش برگردانید، حتی اگر صاحب امانت، فاسق باشد.

**امانتداری، ملاکی برای ارزشیابی افراد است. «یؤده... لایؤده»

** ارزشهای اخلاقی، ثبات دارند. حفظ امانت، در نزد همه نیکو، و خیانت در آن، نسبت به هر کسی باشد زشت است. رد امانت، یک ارزش است، گرچه از یهود باشد. «یؤده... لایؤده»

** قیام ومقاومت، برای گرفتن حق لازم است. «لایؤده الیک الا ما دمت علیه قائما»

** یهود و نصاری، خود را اندیشمند، و مسلمانان را بی‌سواد و امی می‌پنداشتند. «لیس علینا فی‌الامیین سبیل»

**بالاتر از گناه، توجیه گناه است. یهود اموال مردم را به ناحق می‌خوردند و می‌گفتند: خداوند به این کار راضی است. «یقولون علی الله الکذب--------------

ایه 76؛ وفای به عهد در تمام موارد زیر لازم است:
الف: عهدی که خداوند از طریق فطرت یا انبیا با انسان‌ها بسته است.
ب: عهدی که انسان با خدا می‌بندد.
ج: عهدی که انسان با مردم می‌بندد.
د: عهد رهبر با امت و بالعکس.

 ** در برابر تفکرات غلط، موضع بگیرید. «بلی»

** تقوی، انسان را از دروغ بستن به خدا و ضایع کردن حق مردم بیمه می‌کند. «یقولون... الکذب... بلی من اوفی و اتقی»

**شعار، کار ساز نیست، عمل و تقوا لازم است. «اوفی واتقی»

ایه 77:این آیه، کسانی را که پیمان شکنی می‌کنند، به پنج نوع قهر الهی تهدید می‌کند: بی‌بهرگی در آخرت، محرومیت از خطاب الهی، محرومیت از نظر لطف الهی، محرومیت از پاکی از گناه و گرفتاری به عذاب دردناک.

در روایات شیعه و سنی آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «لا ایمان لمن لاامان له و لا دین لمن لاعهد له» کسی که مراعات امانت نکند، ایمان ندارد و آن کسی که به عهد خویش وفادار نباشد بی‌دین است.
در بعضی روایات آمده است که مراد از «عهد الله»، حقایق مربوط به پیامبر اسلام در تورات است که به دست عالمان یهود تحریف گشته است.
مقایسه کنیم وضع کسانی را که از جانب خداوند به آنها سلام داده می‌شود؛ «سلام قولا من رب رحیم»,, با کسانی که خدا هیچ سخنی با آنان نگوید؛ «لایکلمهم الله» واگر ناله‌ای سر دهند با جمله‌ی «اخسئوا فیها ولاتکلمون» خفه می‌شوند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: هر کس با سوگند، مال و ثروت برادرش را به ناحق بخورد، مورد غضب الهی است. سپس این آیه را تلاوت نمودند.

حضرت علی علیه السلام فرمودند: مراد از نگاه خداوند در قیامت؛ «لاینظر الیهم» نگاه رحمت است، (نه نگاه با چشم).


**امانت مردم نزد انسان، عهد الهی است. در آیات قبل خواندیم که بعضی امانت مردم را بر نمی‌گردانند، در این آیه به جای امانت مردم، کلمه‌ی «عهدالله» بکار رفته است.

**پیمان شکنی، از گناهان کبیره است. این نوع تهدید پی‌درپی، در باره هیچ گناهی در قرآن مطرح نشده است. «یشترون بعهد الله... لا خلاق لهم...»

--

ایه 78: گناه علما و دانشمندان بی‌تقوا چند برابر است، زیرا:
الف: مردم را به اشتباه می‌اندازند. «لتحسبوه من‌الکتاب»
ب: به خداوند دروغ می‌بندند. «هو من عندالله»
ج: تمام این حرکت‌ها را آگاهانه انجام می‌دهند. «وهم یعلمون»

** عوام فریبی ولفاظی، از گناهان دانشمندان است. «یلوون السنتهم»

**نطق خوب، اگر در مسیر حق نباشد، وسیله‌ای برای انحراف است. «یلوون السنتهم»

**گمراه کنندگان، مقدسات مذهبی و کتب آسمانی را دستاویز خود قرار می‌دهند. «بالکتاب»

** اگر دشمن زمینه‌ی پذیرش انحراف را در شما ببیند، ادعاهای خطرناک‌تری مطرح می‌کند. «لتحسبوه من الکتاب ...یقولون هو من عندالله»

**بزرگ‌ترین خیانت به فرهنگ وعقیده‌ی انسان، تحریف آگاهانه ومغرضانه‌ی علما و خواص است. «یقولون علی‌الله الکذب و هم یعلمون»

ایه 79: امتیاز پیامبران بر دیگران آن است که هر قدر بر تعداد یاران و مقدار قدرتشان افزوده شود، مردم را بیشتر به بندگی خدا دعوت می‌کنند، و هرگز راه توحید را عوض نمی‌کنند و تأکید و هشدارشان بیشتر می‌شود. اما دعوت کننده‌های سودجو، در ابتدا با قیافه‌ای مقدس مآبانه ودلسوزانه کار را شروع می‌کنند، ولی پس از رسیدن به مسند قدرت، استبداد و خودمحوری را پی‌ریزی می‌نمایند.

در روایات آمده است که به بردگان خود، «عبدی» نگویید، بلکه «فتی‌» بگویید و بردگان نیز به مولای خود «ربی» نگویند، بلکه «سیدی» بگویند.

«ربانیین» جمع «ربانی» به کسی گفته می‌شود که پیوند او با خدا محکم باشد و در فکر اصلاح و تربیت دیگران باشد.

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: درباره من دو گروه هلاک شدند: 1- پیروان افراطی، که مرا از حد بشری بالا بردند. 2- دشمنان بی‌انصاف، که پیامبری مرا قبول ندارند و من از هر دو گروه بیزارم.
حضرت عیسی علیه السلام نیز این هشدار را برای پیروان خود گوشزد کرده بود و نظیر این معنا را در نهج‌البلاغه از حضرت علی علیه السلام نیز شاهد هستیم. همچنین فرمودند: «لا ترفعونی فوق حقی فان الله تعالی اتخذنی عبدا قبل ان یتخذنی نبیا» مرا از آنچه هستم بالاتر نبرید، همانا خداوند پیش از آنکه مرا پیامبر قرار دهد، بنده آفریده است. سپس این آیه را تلاوت فرمودند.........
رسول‌خدا صلی الله علیه وآله درباره‌ی این آیه فرمودند: هیچ مرد وزن مسلمان، آزاد یا بنده‌ای نیست مگر آنکه حق واجبی از خداوند بر گردن اوست و آن اینکه قرآن را فراگیرد و در آن تفکر کند..


ایه 80:هرگونه دعوت به شرک از سوی هر کس که باشد، ممنوع است. «ولایأمرکم ان تتخذوا...»

**کفر، تنها انکار خدا نیست؛ بلکه پذیرش هرگونه رب و مستقل دانستن هر مخلوقی، کفر است. «تتخذوا الملائکة و النبیین اربابا أیأمرکم بالکفر»

ایه 81 و 82: تفاوت مکتب انبیا، مانند تفاوت برنامه‌ی دو استاد یا دو استاندار است که در اصول مسائل علمی و سیاسی، دارای جهت واحدی هستند، ولی در مسائل جزئی، به جهت تفاوت‌های فردی دانش آموزان یا شرایط منطقه‌ای، برنامه‌های گوناگون ارائه می‌دهند.

حضرت علی‌علیه السلام فرمودند: خداوند از انبیای پیشین پیمان گرفت که مردم را به بعثت پیامبر اسلام و صفات او خبر و بشارت دهند و به آنان فرمان تصدیق آن حضرت را بدهند
 امام صادق‌علیه السلام فرمود: مراد از «جائکم رسول مصدق» پیامبر اسلام است.

** هر جا کار سخت است، پیمان گرفتن لازم است. دست برداشتن از آئین و سنت موجود، و ایمان و حمایت از شخص نوظهور، ساده نیست. لذا خداوند میثاق می‌گیرد. «اخذ الله میثاق...»

** آمدن پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله قطعی است، لذا از همه‌ی انبیا پیمان گرفته شده، نه بعضی از آنها. «میثاق النبیین... جائکم رسول»

** انبیا دارای هدفی مشترک هستند. لذا پیامبران قبلی، آمدن انبیای بعدی را بشارت می‌دادند ونسبت به آنان پیمان ایمان ونصرت دارند، وپیامبران بعدی، انبیای قبل را تصدیق می‌کردند. «مصدق لما معکم لتؤمنن»

 **ایمان به تنهایی کفایت نمی‌کند، بلکه حمایت نیز لازم است. «لتومنن به ولتنصرنه»

**حمایتی ارزشمند است که از ایمان سرچشمه گرفته باشد. «لتؤمنن به ولتنصرنه»


ایه 83: موجودات آسمان‌ها و زمین، همگی تسلیم خدایند. حتی اگر در حال عادی این سرسپردگی را کتمان کنند، در حال احساس خطر به ناچار دل به او می‌سپارند. مؤمنان با میل و رغبت تسلیم او هستند، ولی همگان در زمان احساس خطر یا مرگ یا مغلوب شدن در جنگ و یا درماندن در استدلال، تسلیم او می‌شوند. همه ذرات عالم، از کوچک‌ترین اتم تا بزرگ‌ترین کرات، همه تابع همان قانونی هستند که خداوند بر آنها حاکم کرده است و هر لحظه می‌تواند آن را تغییر دهد.

امام صادق‌علیه السلام در مورد این آیه فرمودند: زمانی که قائم‌علیه السلام قیام کند، تمام سرزمین‌ها شهادت «لااله الا الله و محمد رسول‌الله» سر خواهند داد

**انتخاب راه غیر خدا، با حرکت هستی سازگار نیست. «أفغیر دین الله یبغون و له اسلم»

**حقیقت دین، تسلیم است. «أفغیر دین الله یبغون و له اسلم...»
** انسان، دائما در جستجوی راه و روشی است و گرایش به مکتب در نهاد او قرار دارد. (جمله «یبغون» دلالت بر خواست و تمایل دائمی دارد.)

** اگر پایان کار ما اوست، چرا از همان اول رو به سوی او نکنیم؟ «الیه یرجعون»

نفیسه :


78.این ایه در مورد گروهی از علمای یهود نازل شده که با دست خود چیزهایی برخلاف انچه در تورات امده بود درباره صفات پیامبر اسلام(ص)مینوشتند وان را به خدا نسبت میدادند .ضمنا از این ایه وایات قبل خطر مهم علما ودانشمندان منحرف برای یک امت وملت روشن میشود.

79.کسی نزد پیامبر اسلام امد واظهار داشت ما همانند دیگران به تو سلام میکنیم در حالیکه به نظر ما چنین اعترافی کافی نیست تقاضا داریم به ما اجازه دهی امتیازی برایت قایل شویم وتو را سجده کنیم .پیامبر فرمود:سجده برای غیر خدا جایز نیست پیامبرخود راتنها به عنوان یک بشر احترام کنید ولی حق او را بشناسید واز او پیروی نمایید !این ایه همچنان افکار باطل گروهی از اهل کتاب را نفی واصلاح میکند و فرستادگان الهی هیچ گاه از مرحله بندگی وعبودیت تجاوز نکردند وهمیشه بیش از هرکس در برابرخداوند خاضع بودند.

80.این ایه، ایه قبل راتکمیل میکند.همانطور که پیامبران مردم را به پرستش خویش دعوت نمیکردند،به پرستش فرشتگان وسایر پیامبران هم دعوت نمینمودند.مشرکان عرب،فرشتگان را دختران خدا میپنداشتندونوعی ربوبیت برای انها قایل بودند وبا این حال خود را پیرو ایین ابراهیم معرفی میکردند .صاءبان خود را پیرو یحیی(ع)میدانستند.ولی مقام فرشتگان را تاسرحدپرستش بالا میبرند.یهود ونصارا که عزیز یا مسیح(ع)رافرزند خدا معرفی میکردند که این ایه همه ی اینها را رد میکند.چگونه ممکن است پیامبری پیدا شود ونخست مردم رابه ایمان وتوحید دعوت کند سپس راه شرک را به انها نشان دهد ! ایه ضمنا اشاره سربسته ای به معصوم بودن پیامبران وعدم انحراف انها از مسیر فرمان خدا میکند.

81.به دنبال اشاراتی که در ایات پیشین درباره وجود نشانه های روشن پیامبر اسلام در کتب انبیاء قبل امده بود در اینجا اشاره به یک اصل کلی در این رابطه میکند وان پیمان گرفتن از پیامبران وپیروان پیشین است برای ایمان اوردن ویاری رساندن به پیامبری است که انها را تصدیق میکند.در ایات قران کرارا اشاره به وحدت هدف پیغمبران خدا شده است واین ایه نمونه زنده ای از ان میباشد.

82.دراین ایه قران مجید پیمان شکنان را مورد مذمت وتهدید قرار میدهد که هر کس پیمان شکنی کند، فاسق است ومیدانیم که خداوند فاسقان لجوج ومتعصب را هدایت نمیکند وکسی را مشمول هدایت الهی نشد سرنوشتش دوزخ وعذاب شدیدالهی است.

83.در اینجا بحث درباره اسلام اغاز میشودوتوجه اهل کتاب وپیروان ادیان گذشته رابه ان جلب میکند.دراینجا قران مجید((اسلام))رابه معنی وسیعی تفسیر کرده ومیگوید :تمام کسانی که در اسمان وزمینند وتمام موجوداتی که درانها وجود دارند مسلمانند.یعنی در برابر فرمان او تسلیمند.زیرا روح اسلام همان تسلیم در برابر حق است تنها گروهی از روی اختیار (طوعا)دربرابر قوانین تشریعی او تسلیم هستند و گروهی بی اختیار (کرها) در برابر قوانین تکوینی او.

اعظم :

آیه 78 : از اول قرآن تا اینجا چندین بار به عناوین مختلف به لغزش علمای دین اشاره شده ، لغزش خواص به مراتب سخت تر از لغزش عوام هستش و بسیار دامنه وسیعتری رو داره

آیه 79 : متاسفانه خیلی از آدمها در مواجهه با حقایق بزرگ و یا آدمهای بزرگ دو راه رو پیش می گیرن یا کلا انکارشون می کنن و یا اونقدر اون آدمها رو بزرگ می کنن که میذاردشون جای خدا
هر دوی این روشها هم یه جورایی به خاطر جهل و ناآگاهی و نفس پرستی خودشون هستش ، بت سازی می کنن و نتیجه هر دو کار کتمان حقیقت و باطل کردن حقیقت هستش همونجور که تو صفحه پیش گفته شد

در این مورد یاد یه جمله ای از دکتر شریعیتی افتادم که سالها پیش تو کتابی از ایشون دیدم نوشته بود وقتی می خواین حقیقتی رو از بین ببرین بهش حمله نکنین فقط بد ازش دفاع کنین و مثالش چیزی تو این مایه ها بود در طول تاریخ چنین کسانی بدترین ضربه ها رو به حقیقت زدن

آیه 80 . یه بار یه بنده خدایی می گفت هر وقت کسی خیلی داشت تو چشمتون بزرگ می شد و به نظرتون خیلی دیگه آدم حسابی بود ، خوب سخنرانی می کرد ، دور و برش داشت پر میشد از مرید
خواستین ببین راست میگه یا دروغ نگاه کنید ببین انگشت اشاره اش به سمت خودشه یا خدا ، اگه پنهان و آشکار آدمها رو یه جورایی به سمت خودش جذب می کرد بدونین داره واسش دکان بازار درست می کنه و اگه به سمت خدا بود و از چاپلوسی برحذر می داشت بدونین کارش درسته
معمولا ائمه و پیامبران به خاطر این که چنین مسائلی پیش نیاد به شدت از چاپلوسی و چاپلوس پروری بیزاری جستن
بر ما هم واجبه این کار رو بکنیم .... تو این چاپلوسیها خیری نیست نه بذاریم کسی چاپلوسیمون رو بکنه نه خودمون این کار رو بکنیم

آیه 81 : یه جورایی ختم کلام اینه که هر پیامبری راه رو برای پیامبر دیگری باز کرده ، یعنی اصولا اگر همه آدمها به پیامبرشون اعتقاد و ایمان واقعی داشتن و کتاب خودشون رو کاملا قبول داشتن و به آیاتش ایمان داشتن باید دین پیامبر بعدی رو می پذیرفتن ، یعنی الان همه باید مسلمان بودن و چیزی به نام یهودی و مسیحی و ... نباید داشتیم ، اینی که الان پیروان این دینها هستن علتش اینه که مطالب کتابشون رو تحریف کردن و به آیات تحریفی ایمان اوردن
وگرنه از هر پیامبری برای پیامبر بعدی پیمان یاری و ایمان گرفته شده
...
همین امر در مورد امام زمان هم هستش ، از تموم اماما حدیث داریم به این مضمون که اگر در زمان حضرت مهدی بودن دست از یاریشون بر نمی داشتن ....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۰
* مسافر
جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۲۹ ب.ظ

59 . صفحه 59

بیست و چهارم بهمن :

وحیده :

ایه 71: امام صادق‌علیه السلام درباره‌ی «و انتم تعلمون» فرمودند: یعنی اهل کتاب به صفات ذکر شده برای پیامبر در تورات آگاهند، (ولی آن را کتمان می‌کنند.

** تلبیس، مشتبه کردن وکتمان حق، دو اهرم نیرومند دشمن برای ایجاد انحراف در بین مؤمنان است. در دو آیه قبل فرمود: «یضلونکم...» در این آیه می‌فرماید: «تلبسون، تکتمون»

**کتمان حق، حرام و اظهار آن واجب است. «تکتمون الحق...»
--

ایه 72؛ دوازده نفر از دانشمندان یهود، تصمیم گرفتند برای ایجاد تزلزل و تردید در مسلمانان، صبحگاهان نزد حضرت محمدصلی الله علیه وآله آمده و اظهار ایمان کنند، ولی در آخر روز از اسلام برگردند و بگویند: ما محمد و آیین او را دیدیم، ولی با آنچه در تورات وانجیل آمده است، مطابقت ندارد. آنها با این نقشه‌ی ماهرانه می‌خواستند به هم‌کیشان خود این طور وانمود کنند که اگر اسلام مکتب خوبی بود، اهل علم و کتاب از آن دست برنمی‌داشتند، با این کار هم در مسلمانان تردید بوجود آورند و هم سایر یهودیان را از مسلمان شدن بازدارند. خداوند متعال نیز با نزول این آیه، نقشه‌ی آنان را برملا ساخت.

**دشمنان برای انحراف مسلمانان، برنامه‌ریزی می‌کنند. در آیه 69 خواندیم که اهل کتاب دوست دارند شما را منحرف سازند، این آیه به نقشه‌ی آنان برای رسیدن به آن هدف می‌پردازد. «یضلونکم... قالت طائفة»

**چه بسا گروهی با نام اسلام، در صفوف مسلمانان نفوذ کرده و از پشت خنجر بزنند، لذا باید هشیار بود. «آمنوا... واکفروا... لعلهم یرجعون»

**باید در مرحله‌ای از ایمان قرار بگیریم که بازگشت برخی مسلمانان از دین، مایه‌ی تزلزل ما نگردد. «واکفروا آخره لعلهم یرجعون»

ایه 73: اهل کتاب، از گرایش یهود به اسلام نگران بودند و برای پیشگیری از آن تبلیغ می‌کردند. «لا تؤمنوا الا لمن تبع دینکم»

** هدایت الهی، یک جریان مستمر در طول تاریخ بوده است و اختصاص به قوم خاصی ندارد. «ان الهدی هدی الله»

**تعصب و خودبرتربینی، یکی از آفت‌های دینداری است. «الا لمن تبع دینکم»

** الطاف پروردگار، در انحصار گروه خاصی نیست. نبوت و هدایت، فضل الهی است که به هرکس بخواهد می‌دهد. «ان الفضل بید الله»

**گزینش پیامبران از سوی خداوند، بر اساس علم اوست. «واسع علیم»

ایه 74؛ این آیه، تصور غلط یهود را که خداوند هیچ قومی را مانند یهود مورد لطف خویش قرار نمی‌دهد، نفی کرده و می‌فرماید: خداوند بهتر می‌داند چه کسی را عهده‌دار رسالت خویش بگرداند. او در میان بندگانش لایق‌ترین فرد را انتخاب نموده و مورد لطف خاص خویش قرار می‌دهد. خداوند، هم لطفش توسعه دارد و هم حکمتش انتخابگر است.

ایه 75: در روایات آمده است که امانت را به صاحبش برگردانید، حتی اگر صاحب امانت، فاسق باشد.

**امانتداری، ملاکی برای ارزشیابی افراد است. «یؤده... لایؤده»

** ارزشهای اخلاقی، ثبات دارند. حفظ امانت، در نزد همه نیکو، و خیانت در آن، نسبت به هر کسی باشد زشت است. رد امانت، یک ارزش است، گرچه از یهود باشد. «یؤده... لایؤده»

** قیام ومقاومت، برای گرفتن حق لازم است. «لایؤده الیک الا ما دمت علیه قائما»

** یهود و نصاری، خود را اندیشمند، و مسلمانان را بی‌سواد و امی می‌پنداشتند. «لیس علینا فی‌الامیین سبیل»

**بالاتر از گناه، توجیه گناه است. یهود اموال مردم را به ناحق می‌خوردند و می‌گفتند: خداوند به این کار راضی است. «یقولون علی الله الکذب--------------

ایه 76؛ وفای به عهد در تمام موارد زیر لازم است:
الف: عهدی که خداوند از طریق فطرت یا انبیا با انسان‌ها بسته است.
ب: عهدی که انسان با خدا می‌بندد.
ج: عهدی که انسان با مردم می‌بندد.
د: عهد رهبر با امت و بالعکس.

 ** در برابر تفکرات غلط، موضع بگیرید. «بلی»

** تقوی، انسان را از دروغ بستن به خدا و ضایع کردن حق مردم بیمه می‌کند. «یقولون... الکذب... بلی من اوفی و اتقی»

**شعار، کار ساز نیست، عمل و تقوا لازم است. «اوفی واتقی»

ایه 77:این آیه، کسانی را که پیمان شکنی می‌کنند، به پنج نوع قهر الهی تهدید می‌کند: بی‌بهرگی در آخرت، محرومیت از خطاب الهی، محرومیت از نظر لطف الهی، محرومیت از پاکی از گناه و گرفتاری به عذاب دردناک.

در روایات شیعه و سنی آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «لا ایمان لمن لاامان له و لا دین لمن لاعهد له» کسی که مراعات امانت نکند، ایمان ندارد و آن کسی که به عهد خویش وفادار نباشد بی‌دین است.
در بعضی روایات آمده است که مراد از «عهد الله»، حقایق مربوط به پیامبر اسلام در تورات است که به دست عالمان یهود تحریف گشته است.
مقایسه کنیم وضع کسانی را که از جانب خداوند به آنها سلام داده می‌شود؛ «سلام قولا من رب رحیم»,, با کسانی که خدا هیچ سخنی با آنان نگوید؛ «لایکلمهم الله» واگر ناله‌ای سر دهند با جمله‌ی «اخسئوا فیها ولاتکلمون» خفه می‌شوند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: هر کس با سوگند، مال و ثروت برادرش را به ناحق بخورد، مورد غضب الهی است. سپس این آیه را تلاوت نمودند.

حضرت علی علیه السلام فرمودند: مراد از نگاه خداوند در قیامت؛ «لاینظر الیهم» نگاه رحمت است، (نه نگاه با چشم).


**امانت مردم نزد انسان، عهد الهی است. در آیات قبل خواندیم که بعضی امانت مردم را بر نمی‌گردانند، در این آیه به جای امانت مردم، کلمه‌ی «عهدالله» بکار رفته است.

**پیمان شکنی، از گناهان کبیره است. این نوع تهدید پی‌درپی، در باره هیچ گناهی در قرآن مطرح نشده است. «یشترون بعهد الله... لا خلاق لهم...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۲۹
* مسافر
پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۲۸ ب.ظ

58 . صفحه 58

بیست و سوم بهمن :

 

وحیده :


ایه 62: رویدادهایی که از زبان وحی به ما رسیده‌اند، براساس حق هستند.و وهم، خیال، دروغ و نادرستی در انها راه ندارد.

** هر داستانی درباره پیامبران، که با توحید منافات داشته باشد، ساختگی و باطل است. «لهو القصص الحق و ما من اله الا الله.»

ایه 63:اعراض از حق، نمونه‌ای از فساد است، و اعراض کننده مفسد می‌باشد. «تولوا... مفسدین»
**علم خداوند به کارهای مفسدان، بزرگ‌ترین هشدار است.

ایه 64:دعوت به سوى حق و توحید لازم است ,خواه با استدلال,خواه با مباهله,وخواه از طریق دعوت به مشترکات.....

**مسلمانان باید بر سر مشترکات، با اهل کتاب به توافق برسند. «قل یا اهل‌الکتاب تعالوا الی کلمة...»

**یکی از مراحل تبلیغ، دعوت به مشترکات است. «کلمة سواء بیننا و بینکم» قرآن می‌تواند محور مشترک خوبی برای دعوت باشد، زیرا هم تاریخ انبیا را دارد و هم از تحریف به دور بوده است.

**در تبلیغ و دعوت دیگران، باید به عقاید حقه و مقدسات طرف مقابل، احترام گذارد. «کلمة سواء بیننا و بینکم »

**یگانه پرستی و بیزاری از شرک، از مشترکات تمام ادیان آسمانی است. «کلمة سواء... الا نعبد الا الله»
** توحید، سبب تعالی انسان است. «تعالوا» در جایی بکار می‌رود که دعوت به رشد و بالا آمدن باشد. «تعالوا... الا نعبد الا الله»
**اطاعت بی‌چون و چرا از دیگر انسان‌ها، نشانه‌ی پذیرش نوعی ربوبیت برای آنها ویک نوع عبودیت برای ماست. در حالی که همه‌ی انسان‌ها با یکدیگر مساوی هستند. «لایتخذ بعضنا بعضا اربابا» و اندیشه‌ی آزاد و شخصیت مستقل، شعار قرآن است. «لایتخذ بعضنا بعضا اربابا»

** اعراض و سرپیچی مخالفان نباید در اراده و ایمان ما اثر بگذارد. «فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمو..

**بندگی خدا، نفی شرک و طرد حاکمیت غیر خداوند، از ویژگی‌های یک مسلمان واقعی است. «اشهدوا بانا مسلمون»


ایه 65: هر یک از یهود و نصاری، ابراهیم علیه السلام را از خود می‌دانستند و به قدری بازار این ادعا داغ بود که قرآن در دو آیه‌ی بعد می‌فرماید: «ما کان ابراهیم یهودیا ولا نصرانیا» این آیه برای پوچی ادعای آنها می‌گوید: چگونه شما ابراهیم را که قبل از تورات و انجیل بوده، تابع آن دو کتاب می‌دانید؟ کتابی که هنوز نازل نشده است، پیرو ندارد. آیا حاضر نیستید این مقدار هم فکر کنید که لااقل حرف شما با تاریخ منطبق باشد.

**سعی نکنید با انتساب شخصیت‌ها به خود، حقانیت خود را اثبات کنید. «لم‌تحاجون فی ابراهیم» به جای نزاع در انتساب شخصیت‌های والا، از فکر آنان پیروی کنید.

** ادعاهای خود را مستند و هماهنگ با منطق و فطرت و تاریخ قرار دهید. «و ما انزلت التورات»

ایه 66؛ این آیه تذکر و هشداری است به اهل‌کتاب، که شما در مورد آنچه بدان علم و آگاهی دارید، اشکال‌تراشی و سؤالات بی‌جا می‌کنید. با آنکه شما زندگی طبیعی حضرت عیسی ونیاز او به غذا ومسکن ولباس را دیده‌اید، ولی باز هم در مورد او به گفتگو نشسته‌اید. گروهی او را دروغگو وگروهی فرزند خدا می‌پندارید.و یا در شناخت محمدصلی الله علیه وآله که نشانه‌هایش در تورات وانجیل آمده وبرای شما شناخته شده است، به بحث وگفتگو می‌پردازید.شما که درباره معلومات، اهل جدال و بحث هستید و به نقطه‌ی توافقی نمی‌رسید، دیگر چه کار به مسأله‌ای دارید که در مورد آن علم ندارید؟ مثل اینکه مذهب حضرت ابراهیم چه بوده است؟


**افراد مغرور و لجوج را تحقیر کنید. «هاانتم هؤلاء»

**افراد لجوج، حتی در امور روشن به نزاع می‌نشینند. «حاججتم فیمالکم به علم»

**اگر سرچشمه‌ی مباحثات، تحقیق باشد ارزش دارد، ولی اگر برای طفره رفتن باشد، مورد انتقاد است. «حاججتم فیما لکم به علم»


ایه 67: بر خلاف ادعای یهودیان و مسیحیان،) ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه او فردی حق‌گرا و تسلیم خدا بود و هرگز از مشرکان نبود.


**«حنف»، به معنای گرایش به حق است و در مقابل آن واژه‌ی «جنف»، معنی گرایش و تمایل به باطل را می‌دهد. بنابراین «حنیف» به کسی گفته می‌شود که در مسیر باشد، ولی بت‌پرستان آن را در مورد خود بکار می‌بردند و مشرکان نیز «حنفاء» خوانده می‌شدند.
این آیه، با آوردن کلمه‌ی «مسلما» در کنار کلمه‌ی «حنیفا»، هم دامن ابراهیم را از لوث شرک پاک کرده است و هم دامن این کلمه‌ی مقدس را از لوث مشرکان.
امام صادق‌علیه السلام در تفسیر عبارت «حنیفا مسلما» فرمودند: «خالصا مخلصا لیس فیه شی‌ء من عبادة الاوثان» یعنی ابراهیم شخصی خالص و برگزیده بود که در او ذره‌ای از پرستش بت‌ها نبود.

ایه 68: از این آیه معلوم می‌شود که نسبت ایمانی، فراتر و محکم‌تر از نسبت خویشاوندی است و افرادی که همفکر و هم خط و هم هدف باشند، به همدیگر نزدیک‌تر از کسانی هستند که در ظاهر قوم و خویشند، ولی به لحاظ فکری و اعتقادی از همدیگر جدایند. امام صادق علیه السلام به یکی از یاران با وفایش فرمود: «انتم والله من آل محمد» به خدا سوگند که شما از آل‌محمد صلی الله علیه وآله هستید. و سپس آیه فوق را تلاوت فرمود. رسول اکرم صلی الله علیه وآله نیز در مورد سلمان فارسی فرمودند: «سلمان منا اهل البیت..
با اینکه آیه فرمود: نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم، پیروان او هستند، لکن نام پیامبر اسلام و مسلمانان را جداگانه برد، تا بهترین نمونه‌ی پیروی را در وجود حضرت محمد صلی الله علیه وآله و مسلمانان، به دنیا نشان دهد.

در روایتی آمده است: «ان ولی محمد من اطاع الله و ان بعدت لحمته، و ان عدو محمد من عصی الله و ان قربت قرابته»دوست و طرفدار محمدصلی الله علیه وآله کسی است که خدا را اطاعت کند، هرچند به لحاظ فامیلی از او دور باشد و دشمن پیامبر کسی است که خدا را نافرمانی کند، هرچند با پیامبر نسبت و نزدیکی داشته باشد.
امام صادق‌علیه السلام فرمود: مراد از «الذین آمنوا» در آیه، امامان و پیروان آنها هستند..


ایه 69: سیمای تهاجم فرهنگی و توطئه‌های دشمن برای بی‌دین کردن مسلمانان را در این آیه و سه آیه بعد می‌بینیم. این آیه خبر از کینه‌های مکتبی، آیه بعد خبر از لجاجت و کفر، آیه هفتاد و یکم خبراز شیوه حق‌پوشی و کتمان آگاهانه، و آیه هفتاد و دوم خبر از تاکتیک فریبنده‌ی دشمن می‌دهد که مجموعا یک تهاجم فرهنگی برخاسته از باطن تاریک، بکارگیری شیوه‌های کتمان، زیر سؤال بردن و تضعیف و تزلزل عقاید توده‌ی مردم است.


** خداوند، نقشه‌های دشمنان دین را افشا وآنان را رسوا می‌کند. «ودت طائفة...»

**شناخت دشمن وبرنامه‌های او، لازمه‌ی درامان ماندن از آسیب‌های احتمالی است. «ودت طائفة...»

**میل به انحراف دیگران، خود یک انحراف بزرگ اخلاقی است. «ودت... و مایضلون الا انفسهم»


ایه 70: ظاهرا این آیه به بشارت‌هایی نظر دارد که اهل کتاب در تورات و انجیل درباره حضرت محمد صلی الله علیه وآله خوانده بودند، ولی به خاطر حفظ موقعیت اجتماعی و منافع مادی، همه‌ی آن نشانه‌های الهی را نادیده گرفتند.

** دانستن تنها کفایت نمی‌کند، پذیرفتن نیز لازم است. «تکفرون... تشهدون»..



نفیسه :

 

62.پس از شرح زندگی مسیح در این ایه به عنوان تاکید هر چه بیشتر میفرماید:اینها سرگذشت واقعی مسیح است نه ادعاهایی همچون الوهیت مسیح یا فرزند خدا بودنش. نه مدعیان خدایی بودن او سخن حق میگفتند ونه انهایی که العیاذ بالله فرزند نامشروعش میخوانند.حق ان است که تو اوردی وتو گفتی او بنده خدا وپیامبر بود که با یک معجزه الهی از مادری پاک وبدون پدر تولد یافت. تولد فرزند بدون پدر در برابر قدرت خدا مساله مهمی نیست .اری! چنین خدایی سزاوار پرستش است نه غیر او.

63.در این ایه کسانی راکه از پذیرش این حقایق سرباز میزنند مورد تهدید قرار داد که اگر با این همه دلایل و شواهد روشن باز هم روی بگردانند بدان که در جستجوی حق نیستند و فاسد و مفسدند.زیرا که خداوند از مفسدان اگاه است.


64.در ایات گذشته دعوت به سوی اسلام بود ولی این ایه دعوت به نقطه های مشترک میان اسلام وایینهای اهل کتاب است. روی سخن ایه با پیامبر است که بگو ای اهل کتاب ! بیایید به سوی سخنی که میان ما وشما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را غیر از خداوند یگانه به خدایی نپذیرد.با این طرز استدلال به ما می اموزد اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما همکاری کنند بکوشید لااقل در اهداف مهم مشترک همکاری انها را جلب کنید و ان را پایه ای برای پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید .اگر انها بعد از این دعوت منطقی به سوی نقطه مشترک توحید سر برتابند بگویید که دوری شما از حق در روح ما کمترین اثری نمیگذارد وما همچنان به راه خود یعنی راه اسلام ادامه خواهیم داد تنها خدا را میپرستیم وتنها قوانین او را به رسمیت میشناسیم وبشر پرستی در هرشکل وصورت در میان ما نخواهد بود.

65.در اخبار اسلامی امده که دانشمندان یهود و نصاری نجرانی نزد پیامبر (ص)به نزاع درباره حضرت ابراهیم برخاستند .یهود میگفتند :اویهودی بود ونصاری میگفتند:اوفقط نصرانی بود.به این ترتیب هر کدام مدعی بودند که ابراهیم از ماست .این ایه وسه ایه بعد از ان نازل شدو انها را در این ادعاهای بی اساس تکذیب کرد. این ایه روی سخن با انها دارد که ای اهل کتاب چرا درباره ابراهیم به گفتگو ونزاع میپردازید در حالیکه تورات وانجیل بعد از او نازل شده .ایا فکر نمیکنید؟

66.ایه حاضر به طریق دیگر انها را مورد سرزنش قرار میدهد و میگوید شما که در مسایل مربوط به مذهب خودتان که از ان اگاهی داشتید بحث و گفتگو کردید و دیدید که حتی در این مباحث گرفتار چه اشتباهات بزرگی شده اید وچه اندازه از حقیقت دور افتاده اید و در واقع علم شما جهل مرکب بود با این حال چگونه در چیزی که از ان اطلاع ندارید بحث وگفتگو میکنید.اری او میداند که در چه تاریخی ایین خود را بر ابراهیم نازل کرده است.

67.سپس با صراحت تمام به این مدعیان پاسخ میگوید که ابراهیم نه یهودی بود ونه نصرانی بلکه موحد خالص و مسلمان (پاک نهادی)بود.خداوند پس از توصیف ابراهیم (ع)به عنوان حنیف و مسلم میفرماید که او هرگز از مشرکان نبود تا هر گونه ارتباطی میان ابراهیم وبت پرستان عرب را نفی کند.

68.چگونه میتوان خود راپیرو این پیامبر بزرگ که همه پیروان ادیان الهی برای او عظمت قایل هستند دانست!در ایه مورد بحث به این معنی پرداخته و میگوید سزاوارترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی میکردند واین پیامبر (پیامبر اسلام)وکسانی که به اوایمان اورده اند میباشد.اهل کتاب که با عقاید شرک امیز خود اساسی ترین اصل دعوت ابراهیم یعنی توحید را زیر پا گذارده اند و یا بت پرستان عرب که درست در نقطه مقابل ایین ابراهیم (ع)قرار گرفته اند چگونه میتوانند خود راپیرو ابراهیم ودر خط او بدانند ودر پایان ایه به انها که پیرو واقعی مکتب پیامبران بزرگ خدا بودند بشارت می هد که خداوند ولی وسرپرست مومنان است.

69.جمعی از یهود کوشش داشتند افراد سرشناس ومبارزی از مسلمانان پاکدل مثل (معاذ)و(عمار)وبعضی دیگر رابه سوی ایین خود دعوت کنند وبا وسوسه های شیطانی از اسلام بازگردانند.ایه نازل شد وبه همه مسلمانان در این زمینه اخطار کرد.این ایه ضمن افشای نقشه دشمنان اسلام برای دور ساختن تازه مسلمان از اسلام به انها یاداور میشود که دست ازکوشش بیهوده خود بردارند .تربیت مسلمان در مکتب پیامبر(ص)چنان حساب شده و اگاهانه بودکه احتمال بازگشت وجود نداشت .انها اسلام را با تمام هستی خود دریافته بودندودشمنان نمیتوانستند انها راگمراه کنند بلکه با القا شبهات ونسبت دادن خلافها به اسلام وپیامبر (ص)روح بدبینی را در روح خود پرورش میدادند.

70.در ادامه گفتگو درباره فعایتهای تخریبی اهل کتاب در این ایه وایه بعد روی سخن به انها کرده وبه خاطر کتمان حق و عدم تسلیم دربرابران،انها را شدیدا مورد سرزنش قرار میدهد که شما نشانه های پیامبر اسلام (ص)را در تورات و انجیل خوانده اید ونسبت به ان اگاهی دارید،پس چرا راه انکار را پیش میگیرید؟

 

اعظم :


اگر یادتون باشه در آیه 31 شرط دوست داشتن خداوند تبعیت از پیامبر عنوان شده بود (فاتبعونی ) ، در آیه 53 حواریون وقتی داشتن در مورد ایمانشان میگفتند ، فرمودند "اتبعنا الرسول "، در این صفحه هم در آیه 68 خداوند فرموده که "اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه ..."
خلاصه اینکه نمیشه فقط گفت ایمان اوردیم بدون اینکه پیروی در کار باشه ... شرط دوت داشتن خداوند و بودن با پیامبران تبعیت و پیروی از اونهاست .... بر ما واجبه که به سیره پیامبر در زندگی آگاه بشیم و از ایشون تبعیت کنیم ... هم اخلاقی هم عبادی


در ایه 64 هم یه نکته ای وجود داشت که توجه من رو جلب کرد و اون به توافق ریدن بر سر مشترکات هستش ، خیلی وقتها ما با آدمهایی درگیری داریم برای حل و فصل موضوع بهتره برگردیم یه مروری کنیم و ببینیم اشتراکاتمون چی بود از اونجا بیایم جلو معمولا در میاد که مشکل از کجا آب میخوره
این یه روش خیلی خوبه
حتی در مورد خودمون هم میشه ازش استفاده کرد .... شنبدم چیزی با این مضمون از آقای بهجت که اگر در امری شک و شائبه براتون وجودداشت گیج بودین و نمی دونستین تکلیف چیه بر گردین به چند پله قبلتر جایی که بهش یقین و ایمان داشتین ، تو اون یقینها و ایمانها خوب عمل نکردین ، که تو پله های بعد دچار گیجی شدین

در ایه 66 هم یه نکته توجهم رو جلب کرد "لم تحاجون فیما لیس لک به علم " خیلی وقتها ما اینجوری هستیم
موردهایی هستش که علمی نداریم بهش ولی در مورد بحث می کنیم ، مثلا همین قرآن و اسلام ، چیز زیادی نمی دونیم ولی در موردش تحلیلهای بی پایه و ااس می کنیم ... یا در موارد دیگه ، بدون علم هی نظر می دیم
حتی جاهایی به ایتدلالهای خوب دیگران گوش نمی کنیم چون درونی مشکل داریم یه لجبازیهایی تو وجودمون هست مثل قوم یهود و مسیح که کوتاه نمی اومدن در مقابل اسلام ، که نمی ذاره ما هم حق پذیر یاشیم
خیلی باید مراقب باشیم و بیخودی و بی علم در مورد چیزی نظر ندیم و بحث نکنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۲۸
* مسافر
چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۲۷ ب.ظ

57 . صفحه 57

بیست و دوم بهمن :

وحیده :


ایه 53؛لازمه‌ی ایمان، اطاعت از پیامبر است. «آمنا... واتبعنا الرسول»
** ایمان به تمام دستورات الهی لازم است. «بما انزلت»
3- از خداوند بخواهیم که ایمان ما را تثبیت کرده و مارا از حامیان انبیا قرار دهد. «فاکتبنا مع الشاهدین»

ایه 54: امام رضاعلیه السلام فرمود: مراد از مکر خدا، کیفر مکر است وگرنه او اهل مکر نیست.

**گرچه آیه به یکی از سنت‌های الهی اشاره دارد، ولی با توجه به آیات قبل که حضرت عیسی کفر بنی‌اسرائیل را احساس کرد و با توجه به آیه بعد که خداوند عیسی‌علیه السلام را به آسمان بالا برد، استفاده می‌شود که مراد از مکر در اینجا، توطئه‌ی قتل حضرت عیسی است که گروهی در زمان آن حضرت برای خاموش کردن دعوت او نقشه‌ها کشیده و تدبیرها نمودند، حتی برای حبس و دستگیری و معرفی او جایزه تعیین و مقدمات اعدام و به دار آویختن او را فراهم کردند. اما خداوند نقشه‌ی آنها را نقش برآب کرد و او را به بهترین شکل نجات داد.

پیام‌ها:
**خداوند، پشتیبان اولیای خویش است. «ومکروا ومکر الله»

** تدبیر وحرکت انسان، مقدمه‌ی قهر یا لطف خداوند است.

** کیفرهای الهی، با جرم بشر تناسب و سنخیت دارد. «و مکروا و مکر الله»

**اراده وتدبیر خدا، بالاتر از هر تلاش، حرکت وتدبیر است.

ایه 55: نمونه عینی و عملی تدبیر الهی در برابر مکر دشمنان، در این آیه بیان شده است.
امام باقرعلیه السلام فرمود: معراج حضرت عیسی‌علیه السلام، در شب 21 ماه مبارک رمضان بوده است.

پیام‌ها:
** برای سایر انبیا نیز معراج بوده است. «رافعک الی»

**زندگی در میان کفار، مایه‌ی آلودگی، و دوری از آنها، مایه‌ی پاکی و طهارت است. «مطهرک من الذین کفروا»

**پیشگویی غیبی غلبه‌ی مسیحیت بر یهود، از معجزات قرآن است. «جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا»

** پیروی از انبیا، رمز پیروزی است. «جاعل الذین اتبعوک فوق الذین کفروا»

** جهانی بودن اسلام، منافاتی با وجود اقلیت‌های مذهبی در پناه اسلام ندارد. از عبارت «الی یوم‌القیامة» استفاده می‌شود که یهود و نصاری تا قیامت می‌باشند.

** بازگشت همه به سوی خداست و او داور بی‌چون و چراست. «الی مرجعکم»

ایه 56 و57؛ در تفسیر اطیب‌البیان، نمونه‌ای از عذاب‌های دنیوی بنی‌اسرائیل، این‌گونه آمده است: 37 سال پس از حضرت مسیح، شخصی به نام طیطوس که از قیصرهای روم بود، بر یهود مسلط شد ومیلیون‌ها نفر از آنان را کشته وهزاران نفر را به اسارت گرفت. او دستور داد اموال آنان را به آتش کشیده و یا غارت کنند و اسیران آنها را طعمه‌ی درندگان کند.
**در کنار تهدید کفار، تشویق اهل ایمان لازم است، چنانکه در کنار ایمان، انجام کارهای نیک لازم است.

پیام‌ها:
** سروکار کفار با خود خداست. «فاعذبهم»

**هرچه اتمام حجت بیشتر باشد، قهر خدا بر انکار کنندگان بیشتر خواهد بود. کسانی که زنده کردن مرده را از عیسی می‌بینند، ولی ایمان نمی‌آورند، مستحق هر نوع عذابی هستند. «فاعذبهم عذابا الیما»
**گاهی خداوند در این دنیا نیز مجازات می‌دهد. «فی الدنیا و الاخرة»
**در برابر قهر خدا، هیچ قدرتی نمی‌تواند مانع باشد. «و ما لهم من ناصرین»

ایه 58: برای رهبری صحیح و قاطع، نشانه‌های الهی و بیان محکم و مستدل لازم است. «الایات والذکر الحکیم»

ایه 59:گروهی از نصاری وارد مدینه شده و به حضور پیامبر صلی الله علیه وآله رسیدند. آنان در گفتگو با پیامبر صلی الله علیه وآله ولادت عیسی علیه السلام را بدون داشتن پدر، نشانه و دلیل الوهیت او عنوان کردند. این آیه نازل شد وجواب آنان را چنین بیان نمود: اگر تولد بدون پدر، دلیل خدا یا فرزند خدا بودن است، خلقت حضرت آدم که مهم‌تر است، چون نه پدر داشت و نه مادر. پس چرا شما آدم را خدا یا فرزند خدا نمی‌دانید؟!

پیام‌ها:

**مخالفان را از همان راهی که پذیرفته‌اند، به حق دعوت کنیم. مسیحیان پذیرفته‌اند که آدم مخلوق خداست، با اینکه پدر و مادر نداشت. «مثل عیسی... کمثل آدم»

** قدرت خداوند در خلقت، محدود نیست. «کن فیکون»

ایه 60؛ کلمه‌ی «ممترین» از «مریة» به معنای شک و تردید است. عین این آیه در سوره‌ی بقره آیه 147 نیز آمده است. با این آیه روشن می‌شود که سخن حق و پایدار تنها از جانب خدایی است که خود حق و ثابت است وگرنه از انسان‌هایی که در طوفان هوسها و غرایز ثباتی ندارند، قانون و سخن پایدار را نمی‌توان انتظار داشت.

پیام‌ها:

** ثبات و حقانیت، جز در راه خدا، کلام خدا و قانون خداوند، وجود ندارد. «الحق من ربک»

** تعداد زیاد مخالفان، تلاش و فعالیت آنان، و ثروت و تبلیغاتشان، نباید در حقانیت راه و عقاید ما تأثیر گذارد. «فلا تکن من الممترین»

ایه 61؛ این آیه ، به آیه‌ی مباهله معروف گشته است.
مباهله، یعنی توجه و تضرع دو گروه مخالف یکدیگر، به درگاه خدا و تقاضای لعنت و هلاکت برای طرف مقابل که از نظر او اهل باطل است.
در تفاسیر شیعه و سنی و برخی کتب حدیث و تاریخ می‌خوانیم که در سال دهم هجری، افرادی از سوی رسول خدا صلی الله علیه وآله مأمور تبلیغ اسلام در منطقه نجران از بلاد یمن شدند. مسیحیان نجران نیز هیئتی را به نمایندگی از سوی خود برای گفتگو با پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله به مدینه گسیل داشتند. با وجود گفتگوهایی که میان آنان و پیامبر صلی الله علیه وآله رد وبدل شد، باز هم آنان بهانه‌جویی کرده و در حقانیت اسلام ابراز تردید می‌کردند. این آیه نازل شد و خطاب به پیامبر فرمود: به کسانی که با تو محاجه و جدال کرده، و از قبول حق شانه خالی می‌کنند، بگو: بیایید با فراخواندن فرزندان و زنان و خودمان، خدا را بخوانیم و با حالت تضرع و ابتهال بر دروغگویان نفرین کنیم و هر نفرینی که دامن گروه مقابل را گرفت، معلوم می‌شود که راه او باطل است و با این وسیله به این گفتگو و جدال پایان دهیم.
هنگامی که نمایندگان مسیحیان نجران، پیشنهاد مباهله را از رسول اکرم‌صلی الله علیه وآله شنیدند، به یکدیگر نگاه کرده و متحیر ماندند. آنان مهلت خواستند تا در این باره فکر و اندیشه و مشورت کنند. بزرگ نصاری به آنها گفت: شما پیشنهاد را بپذیرید و اگر دیدید که پیامبر با سر وصدا و جمعیتی انبوه برای نفرین می‌آید، نگران نباشید و بدانید که خبری نیست، ولی اگر با افراد معدودی به میدان آمد، از انجام مباهله صرف‌نظر و با او مصالحه کنید.

*روز مباهله، آنها دیدند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله همراه با دو کودک و یک جوان و یک زن بیرون آمدند. آن دو کودک، حسن و حسین‌علیهما السلام و آن جوان، علی‌بن ابی‌طالب‌علیهما السلام و آن زن فاطمه‌ی زهراعلیها السلام دختر پیامبر صلی الله علیه وآله بودند.
اسقف مسیحیان گفت: من چهره‌هایی را می‌بینم که اگر از خداوند بخواهند کوه از جا کنده شود، کنده می‌شود. اگر این افراد نفرین کنند، یک نفر مسیحی روی زمین باقی نمی‌ماند. لذا از مباهله اعلام انصراف کرده و حاضر به مصالحه شدند.
این ماجرا، علاوه بر تفاسیر شیعه، در منابع معتبر اهل سنت نیز آمده است.

گرچه پیامبر می‌توانست خود شخصا نفرین کند وکاری به علی، فاطمه، حسن و حسین‌علیهم السلام نداشته باشد، ولی خدا و رسول، با این عمل به ما فهماندند که این افراد، یاران و شریکان رسول خدا در دعوت به حق و هدف او هستند و همراه او آماده‌ی استقبال از خطر بوده و تداوم‌گر حرکت او می‌باشند.

** آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست. «فقل تعالوا ندع»

**در دعا، حالات اهل دعا مهم است، نه تعداد آنها. گروه مباهله کننده پنج نفر بیشتر نبودند. «ابنائنا، نسائنا، انفسنا»

**اهل‌بیت پیامبرعلیهم السلام مستجاب الدعوة هستند. «ابنائنا، نسائنا، انفسنا»

** کسی که منطق و استدلال و معجزه، او را به پذیرش حق تسلیم نمی‌کند، باید با او مباهله کرد. «تعالوا... نبتهل»

** اگر مؤمنان محکم بایستند، دشمن به دلیل باطل بودنش عقب نشینی می‌کند. «ندع... نبتهل»

** استدلال را باید با استدلال پاسخ داد، ولی مجادله و لجاجت باید سرکوب شود. «لعنة الله علی الکاذبین»

 

نفیسه : 

 

53.در این ایه جمله هایی نقل شده که بیانگر نهایت توحید واخلاص حواریون است.انها ایمان خویش را به پیشگاه خداوند چنین عرضه داشتند که خدایا ما به انچه تو نازل فرمودی ایمان اوردیم واز حضرت عیسی پیروی میکنیم پس ما را در زمره گواهان بنویس.

54.پس از شرح ایمان حواریون ،در این ایه اشاره به نقشه های شیطانی یهود کرده میگوید که یهود و سایر دشمنان مسیح برای نابودی او و ایینش نقشه کشیدند و خداوند برای حفظ او و ایینش چاره جویی کرد و خداوند بهترین چاره جویان است. بدیهی است نقشه های خدا بر نقشه های همه پیشی میگیرد ،چرا که انها معلوماتی اندک وقدرتی محدود دارند و علم وقدرت خداوند بی پایان است.

55.این ایه همچنان ادامه ایات مربوط به زندگی حضرت مسیح(ع) است .به استناد ایه 157سوره نساء در بین مفسران معروف است که مسیح هرگز کشته نشد و خداوند او رابه اسمان برد.ایه مورد بحث ناظر به همین معنی است .منظور از پاکیزگی ،یا نجات او از چنگال افراد پلید و بی ایمان است ویا از تهمتهای ناروا وتوطءه های ناجوانمردانه ،که در سایه پیروزی ایین او حاصل شد.این ایه یکی از ایات اعجاب امیز و از پیشگوییها واخبار غیبی قران است که میگوید پیروان مسیح همواره بر یهود که مخالف مسیح بودند برتری خواهند داشت.انچه از پیروزیها گفته شد مربوط به این جهان است محاکمه نهایی و گرفتن نتیجه اعمال چیزی است که در اخرت خواهد امد.

56.این ایه وایه بعد خطاب به حضرت مسیح است میفرماید:بعد از انکه مردم به سوی خدا بازگشتند و او در میان انان داوری کرد ،صفوف از هم جدا میشود وکسانی که حق را دیدند ولی انکار کردند مجازات میشوند در حالیکه هیچ یاوری ندارند.

57.سپس به گروه دوم اشاره دارد:انها افرادی هستند که به خدا ایمان اوردند وعمل صالح انجام دادند که پاداش خود را میگیرند .بنابراین خدایی که ظالمان را دوست ندارد هرگز در حق بندگان ستم نخواهد کرد و اجر انها را بطورکامل خواهد داد.

58.پس از شرح داستان مسیح ،در این ایه روی سخن را به پیامبر اسلام (ص) کرده میگوید :اینها را که بر تو میخوانیم از نشانه های حقانیت تو و یاداوری حکیمانه است که به صورت ایات قران بر تو نازل گردیده و خالی از هر گونه باطل و خرافه است .این در حالی است که دیگران سرگذشت این پیامبر بزرگ را به هزار گونه افسانه ودروغین و خرافات و بدعتها الوده اند.

59.قبلا گفتیم مقدار زیادی از ایات این سوره در پاسخ گفتگوهای مسیحان نجران نازل شده است ،انها در یک هیات شصت نفری برای گفتگو با پیامبر (ص) وارد مدینه شدند.از جمله مسایلی که در این گفتگو مطرح شد این بود که انها پرسیدند:ما را به چه چیز دعوت میکنی ؟پیامبر فرمود:به سوی خدای یگانه واین که مسیح بنده ای از بندگان اوست وحالات بشری داشت .انها این سخن را نپذیرفتند وبه ولادت عیسی (ع)بدون پدر اشاره کرده و ان را دلیل بر الوهیت او خواندند .ایه نازل شد وبه انها پاسخ داد و چون حاضر به قبول پاسخ نشدند انها را دعوت به مباهله کرد.ایه ناظر به کسانی است که ولادت حضرت مسیح (ع)را بدون پدر ،دلیل بر فرزندی او نسبت به خدا ویا الوهیتش میگرفتند .اگر مسیح بدون پدر دنیا امد جای تعجب نیست زیرا موضوع ادم (ع)از اینهم شگفت انگیزتر بود چون او بدون پدر ومادر بدنیا امد سپس به غافلان میفهماند که هر کاری در برابر اراده حق سهل واسان است تنها کافی است بفرماید:موجود باش ان هم موجود میشود.

60.در این ایه برای تاکید انچه در ایات قبل امد میفرماید: اینها که برتو میخوانیم حق است واز جانب پروردگارت، هرگز تردیدی نداشته باش.

61.این ایه و دو ایه قبل در مورد درباره هیات نجرانی نازل شده .وقتی گفتند که ایا دیده ای فرزندی بدون پدر متولد شود ؟در این هنگام ایه:ان مثل عیسی عند الله ...نازل شد و هنگامی که پیامبر (ص)انها رابه مباهله دعوت کرد انها تا فردای ان روزاز حضرتش مهلت خواستند .فردا که شد پیامبرامد در حالیکه دست علی (ع)را گرفته بود و حسن وحسین (علیهما السلام)در پیش روی او راه میرفتند و فاطمه (علیهاالسلام)پشت سرش بود. در روایت امده اسقف مسیحیان به انها گفت:من صورتهایی را میبینم که اگر از خداوند تقاضا کنند کوهها را از جا بر کند چنین خواهد کرد هرگز با انها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد ویک نصرانی تا روز قیامت بر صفحه زمین نخواهد ماند .این ایه بعد از ایاتی نازل شد که با استدلال، خدا بودن مسیح را نفی میکردند اما چون نجرانی ها به ستیز بر خواستند، این ایه مباهله نازل گردید.

 

اعظم : 

 

ممنون از دوستان خوبم که تفسیر رو گذاشتن ، از اونجایی که تفاسیر دوستان کامل بود من دیگه تفسیر نمی ذارم ... فقطیه نکته تو آیه 61 هستش که از حضرت علی به جان پیامبر تعبیر شده .... چیزی فراتر از صحابه ، یار ، دوست .... انگار خود خود پیامبر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۲۷
* مسافر
سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۲۵ ب.ظ

56 . صفحه 56

بیست و یکم بهمن :

وحیده :

ایه 46: سخن گفتن در گهواره و پیش گویى از اینده از معجزات حضرت عیسى است.

**کسی که می‌تواند به مریم، بدون داشتن همسر فرزند دهد، می‌تواند در گهواره، زبان کودک او را به سخن گفتن باز کند. «یکلم الناس فی المهد»

** آنجا که خدا بخواهد پاکدامنی را از اتهام پاک نماید، زبان بسته‌ی کودک را باز می‌کند. «یکلم الناس فی المهد»

**اگر خدا بخواهد،حتى یک کودک نیز مى تواند همانند بزرگسالان سخن گوید.واین نشانه ى اراده ى خداوندى است.
 
**از مادری صالحه چون مریم، فرزندی مثل عیسی پدید می‌آید. «من‌الصالحین»

**بعضی‌امامان همچون امام‌جواد، امام‌هادی وامام‌زمان‌علیهم السلام درکودکی‌به‌مقام‌امامت‌رسیده‌اند..

 ایه 47:اراده‌ی خداوند است که سبب پیدایش وآفرینش موجودات مى شود.وتنها خداوند است که می‌تواند بدون نیاز به اسباب و وسیله, چیزى خلق کند..

او سبب‌ساز و سبب سوز است، گاهی تأثیر چیزی را از آن می‌گیرد و گاهی به چیزی اثر می‌بخشد. پیدایش وبقا و آثار همه چیز بسته به اراده و خاست اوست.

**خداوند در پاسخ زکریا فرمود: «یفعل مایشاء» و در جواب مریم فرمود: «یخلق مایشاء» شاید رمزش این باشد که فرزند برای بانوی بی‌شوهر شگفت آورتر از فرزند برای پیرمرد باشد ادست

** شرط آفرینش، اراده‌ی حتمی الهی است. «قضی امرا... کن فیکون»

ایه 48؛ درتفاسیر شیعه و سنی می‌خوانیم که مراد از تعلیم کتاب، آموزش خط و نوشتن است ومراد از حکمت، آگاهی بر مصالح و مفاسد اشیا و افعال و اخلاق و عقاید است، خواه آثار دنیوی باشد، خواه اخروی.

**یکی از اصول و شرایط رهبری الهی، داشتن آگاهی‌های لازم است. آگاهی براساس علم و حکمت وکتب آسمانی. «یعلمه الکتاب و...»

**رهبر هر زمانی باید به حوادث و قوانین گذشته نیز آگاه باشد. خداوند به عیسی علیه السلام، تورات موسی علیه السلام را آموخت. «والتوراة»

ایه 49؛ هرپیامبری باید معجزه‌ای داشته باشد.و معجزه‌اش نیز باید متناسب با شرایط وافکار مردم آن عصر باشد. امام رضاعلیه السلام فرمود: عیسی‌علیه السلام در زمانی ظهور کرد که بیماری‌ها شیوع داشته و مردم به طبیب نیاز داشتند. لذا معجزات آن حضرت در جهت شفای بیماران بود.

**اگر ولی خدا از گل پرنده‌ای می‌سازد، پس زنده شدن مردگان در روز قیامت با قدرت الهی کار مشکلی نیست.

**معجزه، جلوه‌ای از ربوبیت خدا و در راستای هدایت وتربیت انسان‌هاست. «جئتکم بایة من ربکم»

** اولیای خداوند با اذن او قدرت تصرف و تغییر در نظام آفرینش را دارند. «انفخ فیه فیکون طیرا باذن الله»

**انبیا علم غیب دارند وحتی به جزئیات زندگی مردم آگاهند. «انبئکم بما تأکلون و ما تدخرون فی بیوتکم»

ایه 50:پیامبران، یکدیگر را قبول دارند و تصدیق می‌کنند. «و مصدقا...»

** دین، یک جریان است نه یک جرقه، و همه‌ی انبیا دارای هدفی واحد هستند. «و مصدقا لما بین یدی من التوراة»

** وعده‌ی محرومیت زدایی، رفع محدودیت‌ها و اعطای آزادی‌های صحیح و معقول، رمز استقبال مردم است. «لاحل لکم بعض الذی حرم علیکم»

** بعضی از محدودیت‌ها در ادیان سابق، جریمه‌ی موقت الهی بوده‌اند، نه حکم دائمی الهی. «لاحل لکم بعض الذی حرم علیکم»

** انبیا همان گونه که دارای ولایت تکوینی هستند و قدرت تصرف در هستی را دارند؛ «اخلق لکم» صاحب ولایت تشریعی نیز هستند وقانون وضع می‌کنند. «لاحل لکم...»

** تنها کسی حق دارد قانون را عوض کند که رسول خدا و دارای معجزه باشد. بعد از جمله «احل لکم» جمله «جئتکم بآیة» آمده است.

**معجزه از شئون ربوبیت الهی و برای هدایت وتربیت مردم است. «آیة من ربکم»

**هر کس اهل تعصب وتحجر باشد و تغییرات بجا را نپذیرد، تقوا ندارد. «لاحل لکم... اتقوا الله»

** لازمه‌ی تقوا، اطاعت از پیامبر است. «فاتقوا الله و اطیعون»

ایه 51: بر خلاف انجیل‌های تحریف شده کنونی، که از خداوند به عنوان پدر عیسی‌علیه السلام نام می‌برند، قرآن جمله‌ی «ربی و ربکم» را از زبان حضرت عیسی نقل می‌کند، تا با هرگونه تفکر غلط و ادعای الوهیت درباره حضرت عیسی مبارزه کند. زیرا خداوند، پروردگار عیسی و سایر مردم است.
حال که بناست راهی را طی کنیم، راه خدا و بندگی او را بپذیریم که راهی مستقیم و بدون انحراف است. در حالی که راههای دیگران دارای لغزشگاه‌ها، محدودیت‌ها و تابع هوس‌های درونی طاغوت‌هاست.

**فلسفه‌ی عبادت ما، ربوبیت خداوند است. «ان الله ربی و ربکم فاعبدوه»

** عیسی‌علیه السلام در مخلوق بودن وتحت تربیت بودن، همانند سایر مردم است. «ربی و ربکم»

**عبادت و بندگی خدا، راه مستقیم سعادت است. «فاعبدوه هذا صراط مستقیم»

ایه 52:با اینکه بنی‌اسرائیل، زنده کردن مردگان و شفادادن کوران را از حضرت عیسی‌علیه السلام دیدند، ولی باز هم لجاجت ورزیده و کفر می‌گفتند، به گونه‌ای که به فرموده‌ی امام صادق‌علیه السلام، عیسی سخنان کفرآمیز آنان را می‌شنید.

«حواریون» جمع «حواری» به معنای تغییر دهنده مسیر است. حواریون، کسانی بودند که مسیر انحرافی مردم را رها و به راه حق پیوستند.
تعداد آنان دوازده نفر بود واسامی آنان در انجیل متی‌ ولوقا آمده است. امام رضاعلیه السلام فرمود: آنان افرادی بودند که هم خود را پاک ونورانی کردند و هم برای پاک کردن دیگران کوشیدند.

**هوشیاری در شناخت افکار و عقاید مردم، شرط رهبری است. «فلما أحس عیسی منهم الکفر»

 نفس عیسی، مرده را زنده می‌کند، کور مادر زاد را شفا می‌بخشد، اما انسان‌های لجوج از آن بهره‌ای نمی‌برند. «فلما احس عیسی منهم الکفر...»

انبیا، گرفتار کفار لجوج بودند و یاران اندک داشتند. «احس عیسی منهم الکفر»

**بی‌تقوایی و عدم اطاعت از رهبری، نوعی کفر است. «فاتقوا الله واطیعون فلما احس عیسی منهم الکفر»

**شناخت نیروهای وفادار وسازماندهی وتمرکز بر آنان وجداسازی جبهه‌ی حق از باطل، برای رهبری و ادامه حرکت او ضروری است. «من أنصاری الی الله»

**انبیا، مردم را برای خدا می‌خواهند، نه خود. «من انصاری الی الله...نحن انصارالله»

**یاری کردن منادیان الهی، یاری خداوند است. «نحن انصار الله»

**سبقت در حمایت از رهبران دینی، دارای ارزش است. با اینکه حضرت عیسی طرفدارانی داشت، ولی خداوند از ایمان حواریون ستایش نموده، و این به خاطر سبقت و صراحت آنان است. «من انصاری... نحن انصارالله»

**مقام تسلیم در برابر خداوند، پس از مرحله ایمان است. «امنا بالله... مسلمون»

** انبیا، شاهدان و گواهان در قیامت هستند. «واشهد بانا مسلمون»

 

نفیسه :

46.در این ایه به یکی از فضایل و معجزات حضرت مسیح اشاره میکند و ان سخن گفتن این پیامبر در گهواره بود.ذکر (فی المهد)(کهلا) ممکن است اشاره به این مطلب داشته باشد که او در گهواره همانگونه سخن میگفت که در موقع رسیدن به کمال عمر .یعنی سخنانی سنجیده وپرمحتوا وحساب شده ونه سخنانی کودکانه.

47.دراین ایه داستان مریم ادامه میابد.وقتی که بشارت تولد حضرت مسیح (ع)راشنید گفت چگونه فرزندی خواهم داشت درحالیکه هرگز همسری نداشتم.ولی خداوند به این شگفتی پایان داد و فرمود وقتی خداوند چیزی را مقرر کند وفرمان وجود انرا صادر نماید تنها به ان میگوید موجود باش ان نیز موجود میشود.

48.به دنبال صفات چهارگانه ای که در ایات قبل برای حضرت مسیح ذکر شد *ابرومند در دنیا واخرت بودن ،از مقربان بودن ،سخن گفتن در گهواره واز صالحان بودن*به دو صفت دیگر ان پیامبر بزرگ اشاره میکند [خداوند به او کتاب ودانش وتورات وانجیل می اموزد ]جمله فوق نخست به تعلیم کتاب وحکمت بطور کلی اشاره میکند وبعد دو مصداق روشن این کتاب وحکمت یعنی تورات و انجیل رابیان مینماید.

49.ایه مذکور به معجزات حضرت مسیح میپردازد :1.از گل چیزی به شکل پرنده میسازد و در ان میدمد وبه فرمان خدا پرنده میشود.2.درمان بیماریهای صعب العلاج یا غیره مثل نابینایی،برص 3.زنده کردن مردگان به اذن خداوند 4.خبر دادن از اسرار نهانی مردم .از مفاد ایه فوق وایات مشابه ان استفاده میشود که فرستادگان واولیای خدا به اذن او میتواند هنگام لزوم در جهان تکوین و افرینش تصرف کنند وبرخلاف عادت وجریان طبیعی حوادثی به وجود اورند .

50.این ایه نیز ادامه سخنان حضرت مسیح(ع) است ودر واقع بخشی از اهداف بعثت خود را شرح میدهد: 1.تصدیق تورات 2.تحکیم مبانی واصول ان 3.حلال کردن بعضی چیزهایی که براثر ظلم وگناه حرام شده بود مثل گوشت شتر وپاره ای از چربیهای حیوانات وبعضی از پرندگان وماهیها.

51.برای دفع هرگونه ابهام واشتباه وبرای این که تولد استثنایی عیسی(ع) دستاویزی برای الوهیت او نشود،حضرت عیسی(ع) مردم را به پرستش خداوند دعوت میکند.در ایات دیگر قران نیز کرارا میخوانیم که حضرت مسیح روی مساله عبودیت وبندگی خود در پیشگاه خدا تکیه میفرمود وبرخلاف انچه که در انجیلهای تحریف یافته کنونی از زبان مسیح (ع)نقل شده که او غالبا کلمه پدر را درباره خدا به کار میبرد قران مجید کلمه (رب)(پروردگار) ومانند ان را از اونقل میکند که دلیلی است بر نهایت توجه او نسبت به مبارزه با شرک وبا دعوی الوهیت حضرت مسیح(ع)ولذا تا زمانی که حضرت مسیح در میان مردم بود هیچ کس جرات نکرد او را یکی از خدایان معرفی کند بلکه به اعتراف محققان مسیحی مساله تثلیث واعتقاد به خدایان سه گانه از قرن سوم میلادی پیدا شد.

52.مطابق پیشگویی وبشارت موسی (ع)جمعیت یهود قبل از امدن عیسی منتظر او بودند اما هنگامی که اوظاهر گشت ومنافع نامشروع جمعی از منحرفان بنی اسراییل به خطر افتاد ،تنها گروه معدودی گرد مسیح را گرفتند .قران از این افراد پاک به عنوان حواریون نام برده است. حواریون برای اثبات اخلاص خود در پاسخ گفتند ما یاران خداییم وایین او را یاری میکنیم ونگفتند یاور تواییم! امام رضا (ع) فرمودند :از نظر عامه مردم به این خاطر حواریون به این نام خوانده شدند که انها لباس کثیف را با شستن تمیز میکردند .این کلمه از (الخبز الحواری)مشتق شده است واز نظر ما به این دلیل است که انها درون خود ودیگران را با پند واندرز از الودگی گناهان پاک وتمیز میکردند.

اعظم:


خداوند همه رو امتحان میکنه و این سنت الهیه که از اول خلقت بوده
و جالبه مقربینش رو سخت تر امتحان کرده
پیامبران و تک تک امامانمون رو ....
یکی از این مقربین حضرت مریم بوده که واقعا امتحان سختی شده ، عابده و پرهیزکاری که حتما حتما مورد اتهام سختی قرار گرفته
جایی که با همه قرب و نزدیکیی که با خداوند داشته ،ارزوی مرگ کرده
در ایه 46 خداوند قدری خاطرش رو اسوده میکنه که فرزندت در گهواره حرف میزنه و این خودش اتهام بزرگ رو از تو دور میکند

ایه 47:خداوند میگه که این قوانین علت و معلولی که در هستی وجود داره برای برقراری نظام هستی گذاشته شده
این قوانین رو خود خدا گذاشته و براش سخت نیست که اون قوانین رو برداره
مثل همین خلقت بدون پدر
خلقت خداوند از نوع "کن فیکون "هستش

ایه 49 :تاکید خداوند بر عبارت "باذن الله " چون در خلق کردن و زنده ساختن و شفا دادن امکان لغزش مردم زیاده اینکه نسبت الوهیت به حضرت عیسی بدن

ایه 52: حضرت عیسی بعد از تلاش و دعوت و استدلال و معجزه علایم کفر رو در قومش "حس کرد "
بعدش یه کارتشکیلاتی انجام داد و اون متمرکز کردن قواش برای حفظ دعوتش بود
سوال کرد چه کسانی یاران منند که از حواریون جواب مثبت گرفت
در قران بر ایمان حواریون صحه گذاشته شده
اما در انجیل تحریف شده جملاتی مبنی بر لغزش همگی انها و حتی خیانت یکی از انها به عیسی وجود داره

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۲۵
* مسافر