461 . صفحه 461
دوم فروردین :
نفیسه :
(آیه 22)-قرآن به مقایسهاى در میان مؤمن و کافر پرداخته تا این حقیقت را روشن سازد که قرآن و وحى آسمانى نیز همچون دانههاى باران است که بر سرزمین دلها نازل مىشود، همان گونه که تنها زمینهاى آماده از قطرات حیاتبخش باران منتفع مىشود تنها دلهائى از آیات الهى بهره مىگیرد که در سایه لطف او و خودسازى آمادگى و گسترش پیدا کرده است.
مىفرماید: «آیا کسى که خدا سینهاش را براى اسلام گشاده است و بر فراز مرکبى از نور الهى قرار گرفته» همچون کوردلان گمراه است؟! (أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ).
سپس مىافزاید: «واى بر آنها که قلبهائى سخت در برابر ذکر خدا دارند» (فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ).
نه مواعظ سودمند در آن مؤثر است، نه انذار و بشارت، نه آیات تکاندهنده قرآن آن را به حرکت در مىآورد.
آرى «آنها در گمراهى آشکارى هستند» (أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
به دلهائى که در برابر نور حق و هدایت انعطافى از خود نشان نمىدهد، و نرم و تسلیم نمىگردد، و نور هدایت در آن نفوذ نمىکند «قلبهاى قاسیه» یا قساوتمند گفته مىشود، و در فارسى از قساوت به سنگدلى تعبیر مىکنیم.در روایتى مىخوانیم که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله فرمود: «نشانه شرح صدر توجه به سراى جاوید، و جدا شدن از سراى غرور، و آماده گشتن براى استقبال از مرگ پیش از نزول آن است».
(آیه 23)-
شأن نزول:
نقل کردهاند که: روزى جمعى از صحابه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله که ملالت خاطرى پیدا کرده بودند عرض کردند: اى رسول خدا! چه مىشد حدیثى براى ما بیان مىکردى تا زنگار ملالت از دلهاى ما بزداید؟
در اینجا آیه نازل شد و قرآن را به عنوان «أَحْسَنَ الْحَدِیثِ» معرفى کرد.
تفسیر:
در آیات گذشته سخن از بندگانى در میان بود که مطالب را مىشنوند و بهترین آنها را برمىگزینند، در اینجا به همین مناسبت سخن از قرآن به میان مىآید تا ضمن تکمیل بحثهاى گذشته حلقههاى توحید و معاد را با ذکر دلائل «نبوت» تکامل بخشد.
نخست مىگوید: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده است» (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ).
سپس به شرح مزایاى قرآن پرداخته و ضمن بیان سه توصیف امتیازات بزرگ این کتاب آسمانى را شرح داده، مىفرماید: «کتابى است که آیاتش (در لطف و زیبائى و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است» (کِتاباً مُتَشابِهاً).
منظور از «متشابه» در اینجا کلامى است که قسمتهاى مختلف آن با یکدیگر همرنگ و هماهنگ مىباشد، هیچ گونه تضاد و اختلافى در میان آن نیست، خوب و بد ندارد.
این درست برخلاف کلمات انسانهاست که هر قدر در آن دقت شود هنگامى که گسترده و وسیع گردد خواه ناخواه اختلافات و تناقضها و تضادهائى در آن پیدا مىشود، بررسى آثار نویسندگان معروف و بزرگ اعم از نثر و نظم نیز گواه زنده این مطلب است.
سپس مىافزاید: ویژگى دیگر این کتاب این است که: «آیاتى مکرر دارد» با تکرارى شوقانگیز (مَثانِیَ).این تعبیر ممکن است اشاره به تکرار مباحث مختلف داستانها، سرگذشتها، مواعظ و اندرزها بوده باشد، اما تکرارى که هرگز ملالتآور نیست، بلکه شوق انگیز است و نشاط آفرین، و این یکى از اصول مهم فصاحت است.
بعد از این توصیف به آخرین ویژگى قرآن در این بحث یعنى مسأله نفوذ عمیق و فوق العاده آن پرداخته، مىگوید: «از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مىترسند مىافتد برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا مىشود» (تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِکْرِ اللَّهِ).
چه ترسیم جالب و زیبائى از نفوذ عجیب آیات قرآن در دلهاى آماده، نخست در آن خوف و ترسى ایجاد مىکند، خوفى که مایه بیدارى و آغاز حرکت است، و ترسى که انسان را متوجه مسؤولیتهاى مختلفش مىسازد.
در مرحله بعد حالت نرمش و پذیرش سخن حق به او مىبخشد و به دنبال آن آرامش مىیابد.
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود: «هنگامى که بدن بندهاى از خوف خدا لرزان شود گناهش فرو مىریزد همان گونه که برگ خشک از درختان».
در پایان آیه، بعد از بیان این اوصاف مىگوید: «این هدایت الهى است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایى مىکند» (ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ).
درست است که قرآن براى هدایت همگان نازل شده اما تنها حق طلبان و حقیقت جویان و پرهیزگاران از نور هدایتش بهره مىگیرند، و آنها که تاریکى تعصب و لجاجت بر روح آنها حکم فرماست نه تنها بهرهاى از آن نمىگیرند، بلکه بر اثر عناد و دشمنى بر ضلالتشان افزوده مىشود.
لذا در دنبال این سخن مىفرماید: «و هرکس را خداوند گمراه سازد راهنمائى براى او نخواهد بود» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
ضلالتى که پایههاى آن به دست خود او گذارده شده، و زیر بنایش بوسیله اعمال نادرستشان استحکام یافته، و به همین دلیل کمترین منافاتى با اصل اختیار و آزادى اراده انسانها ندارد.
(آیه 24)- در این آیه گروه ظالمان و مجرمان را با گروه مؤمنانى که وضع حالشان قبلا بیان شد مقایسه مىکند، تا در این مقایسه واقعیتها بهتر روشن گردد، مىفرماید: «آیا کسى که با صورت خود عذاب دردناک (الهى) را در روز قیامت دور مىسازد» همانند کسى است که هرگز آتش دوزخ به او نمىرسد (أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
حال ظالمان دوزخى در آن روز به گونهاى است که باید با صورت از خود دفاع کنند، چرا که دست و پاى آنها در غل و زنجیر است.
سپس در پایان آیه مىافزاید: در آن روز «به ظالمان گفته مىشود: بچشید آنچه را به دست مىآوردید» و انجام مىدادید! (وَ قِیلَ لِلظَّالِمِینَ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ).
آرى! فرشتگان عذاب این واقعیت دردناک را براى آنها بیان مىکنند که اینها همان اعمال شماست که در کنار شما قرار گرفته، و آزارتان مىدهد.
(آیه 25)- آنچه تاکنون گفته شد اشاره کوتاهى بود به عذابهاى دردناک آنان در قیامت و در این آیه سخن از عذاب دنیاى آنها مىگوید، مبادا تصور کنند که در این زندگى دنیا در امان خواهند بود، مىفرماید: «کسانى که قبل از آنها بودند نیز.
(آیات ما را) تکذیب نمودند، و عذاب (الهى) از جائى که فکر نمىکردند به سراغشان آمد» (کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ).
(آیه 26)- در این آیه نشان مىدهد که عذاب دنیوى آنها تنها جنبه جسمانى نداشته، بلکه کیفر روانى نیز بوده است، مىفرماید: «خداوند خوارى را در زندگى این دنیا به آنها چشانید» (فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا).
آرى! اگر انسان گرفتار مصیبتى شود اما آبرومند و سربلند جان بسپارد مهم نیست، مهم آن است که با خوارى و ذلت جان دهد، و با بىآبروئى و رسوائى گرفتار چنگال عذاب شود.
ولى با این همه «عذاب آخرت شدیدتر است اگر مىدانستند» (وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).
تعبیر به «اکبر» (بزرگتر) کنایه از شدت و سختى عذاب است.
(آیه 27)- قرآنى که هیچ کژى در آن نیست: در اینجا همچنان بحث از قرآن مجید و ویژگیهاى آن است و بحثهاى گذشته را در این زمینه تکمیل مىکند.
نخست از مسأله جامعیت قرآن چنین سخن مىگوید: «ما براى مردم در این قرآن از هر نوع مثلى زدیم» (وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ).
از سرگذشت دردناک ستمگران و سرکشان پیشین، از عواقب هولناک گناه، از انواع پندها و اندرزها، از اسرار خلقت و نظام آفرینش، از احکام و قوانین متقن، خلاصه هر چه براى هدایت انسانها لازم بود در لباس امثال براى آنها شرح دادیم.
«شاید متذکر شوند» و از راه خطا به راه راست بازگردند (لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
(آیه 28)- سپس به توصیف دیگرى از قرآن پرداخته، مىگوید: «قرآنى است فصیح و خالى از هرگونه کجى و نادرستى» (قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ).
در پایان آیه مىگوید: هدف از نزول قرآن با این همه اوصاف این بوده است که «شاید آنها (مردم) پرهیزکارى پیشه کنند» (لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).
(آیه 29)- سپس قرآن به ذکر مثالى از این امثال پرداخته و سرنوشت موحد و مشرک را در قالب مثلى گویا و زیبا چنین ترسیم مىکند: «خداوند مثالى زده است:
مردى را که مملوک شریکانى است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند» (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ). و هر کدام او را به کارى دستور مىدهد.
و از آن بدتر این که براى تأمین نیازهاى زندگى این یکى او را به دیگرى حواله مىدهد، و آن دیگر به این، و از این نظر نیز محروم و بیچاره و بىنوا و سرگردان است «و مردى که تنها تسلیم یک نفر است» (وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ).
خط و برنامه او مشخص، صاحب اختیار او معلوم است، نه گرفتار تردید است و نه سرگردانى، نه تضاد و نه تناقض، با روحى آرام گام برمىدارد.
«آیا این دو یکسانند»؟! (هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا).
و این گونه است حال «مشرک» و «موحد»: مشرکان در میان انواع تضادها و تناقضها غوطهورند، هر روز دل به معبودى مىبندند، اما موحدان دل در گرو عشق خدا دارند، از تمام عالم او را برگزیدهاند.
و در پایان آیه مىافزاید: «حمد مخصوص خداست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ).
«ولى بیشتر آنان نمىدانند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ). و با وجود این دلائل روشن به خاطر حبّ دنیا و شهوات سرکش به حقیقت راه نمىبرند.
(آیه 30)- به دنبال بحثى که در آیات گذشته پیرامون توحید و شرک بود در این آیه سخن از نتایج توحید و شرک در صحنه قیامت مىگوید.
نخست از مسأله «مرگ» که دروازه قیامت است شروع مىکند، و عمومیت قانون مرگ را نسبت به همه انسانها روشن ساخته، مىگوید: «تو مىمیرى، و آنها نیز خواهند مرد»! (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ).
آرى «مرگ» از مسائلى است که همه انسانها در آن یکسانند.
بعضى از مفسران گفتهاند: دشمنان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله انتظار مرگ او را مىکشیدند و خوشحال بودند که سرانجام او خواهد مرد! قرآن در این آیه به آنها پاسخ مىگوید که اگر پیامبر بمیرد آیا شما زنده مىمانید؟
(آیه 31)- سپس بحث را به دادگاه قیامت برده، مخاصمه بندگان را در صحنه محشر مجسّم مىکند، و مىفرماید: «سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان مخاصمه مىکنید» (ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ).
آیات بعد نشان مىدهد که این مخاصمه در میان پیامبران و مؤمنان از یک سو، و مشرکان و مکذبان از سوى دیگر خواهد بود.