458 . صفحه 458
بیست و هشتم فروردین :
نفیسه :
(آیه 84)- آخرین سخن درباره ابلیس! چند آیه آخر سوره ص در حقیقت خلاصهاى است از تمام محتواى این سوره و نتیجهاى است براى بحثهاى مختلفى که در این سوره آمده است.
نخست در پاسخ ابلیس- که تهدید کرد تمام انسانها را به جز «مخلصین» اغوا مىکند- خداوند «فرمود: به حق سوگند، و حق مىگویم» (قالَ فَالْحَقُّ وَ الْحَقَّ أَقُولُ).
(آیه 85)- «که جهنم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پیروى کند، پر خواهم کرد» (لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعِینَ).
این تأکیدات براى این است که کسى کمترین تردید و شکى در این باره به خود راه ندهد که براى شیطان و پیروانش راه نجاتى نیست و ادامه خط آنها «دار و البوار» منتهى مىگردد.
(آیه 86)- سپس در پایان روى سخن را به پیامبر کرده و چهار مطلب مهم را در عباراتى کوتاه بیان مىکند، در مرحله اول مىفرماید: «بگو: من از شما هیچ اجر و پاداشى نمىطلبم» (قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ).
و به این ترتیب به بهانههاى بهانه جویان پایان مىدهد، و روشن مىسازد که من تنها طالب نجات و سعادت شما هستم، پاداش من تنها بر خداست، همان گونه که در آیات دیگرى از قرآن مجید از قبیل آیه 47 سوره سبأ به آن تصریح شده است «إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ».
این خود یکى از دلائل صدق پیامبر صلّى اللّه علیه و اله است.
در مرحله دوم مىگوید: «و من از متکلفین نیستم» (وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ).
سخنانم مقرون به دلیل و منطق است، و هیچ گونه تکلفى در آن وجود ندارد، عباراتم روشن و سخنانم خالى از هرگونه ابهام و پیچیدگى است.
(آیه 87)- در مرحله سوم هدف اصلى این دعوت بزرگ و نزول این کتاب آسمانى را بیان کرده، مىفرماید: «این (قرآن) تذکرى براى همه جهانیان است» (إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ).
آرى! مهم آن است که مردم از غفلت به درآیند و به تفکر و اندیشه پردازند.
(آیه 88)- و در چهارمین و آخرین مرحله مخالفان را با عباراتى کوتاه و پر معنى تهدید کرده، مىگوید: «و خبر آن را بعد از مدتى مىشنوید»! (وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ).
ممکن است شما این سخنان را جدى نگیرید، اما به زودى صدق گفتار من آشکار خواهد شد، هم در این جهان در میدانهاى نبرد اسلام و کفر، در منطقه نفوذ اجتماعى و فکرى، در مجازاتهاى الهى، و هم در عالم دیگر و مجازاتهاى دردناک خدا خواهید دید، خلاصه تازیانه الهى آماده است و به زودى بر گرده مستکبران و ظالمان فرود خواهد آمد.
درسهایی از سوره ی مبارکه ی صاد
65-و ما من اله الا الله الواحد القهار
1-قرآن فطرتهای خفته را بیدار و دانسته های فراموش شده را یادآوری میکند.
8-شک اگر طبیعی باشد قهر و عذابی را در پی ندارد،مگر در صورتی که میتوانسته آنرا برطرف کند و یقین حاصل نماید و در این امر کوتاهی شده باشد.بنابراین اگر تشکیک برخاسته از غرور و تحقیر و تضعیف دیگران باشد،تهدید و قهر و عذاب به دنبال دارد.
27-در تمام هستی هیچ ذره ای بیهوده خلق نشده است.
29-معارف قرآن پایان ناپذیر است.این که به همه دستور تدبر میدهد نشان آن است که هرکس تدبر نماید به نکته ی تازه ای میرسد و اگر علما و دانشمندان گذشته همه ی اسرار قرآن را فهمیده باشند ،تدبر ما لغو است.
35-استغفار قبل دعا ،سبب استجابت دعاست.
41-شکوه کردن از مشکلات نزد خداوند مانعی ندارد.
52-نشانه همسر خوب آنست که به غیر همسر خود چشم ندوزد.
62-زود قضاوت نکنیم ساید افراد به ظاهر پست امروز ،عالی مقامهای قیامت باشند.
65-نقش هشدار و انذار در تربیت،بیش از نقش بشارت است.
72-روح پس از جسم آفریده شده و از بدن مستقل و جداست.
72-فرشتگان به خاطر نفخه ی الهی،به آدم سجده کردند ولی برخی انسانها حتی به خاطر ذات حق برای خدا سجده نمیکنند.
76-نژادپرستی،تفکری شیطانی است.
83-اخلاص در عبودیت ،شرط مصونیت از دامهای ابلیس است.
88-بشر در آینده از اخبار مهم قرآن پیرامون تحقق وعده ها و پیروزی متقین و صالحین آگاه خواهد شد.
35-رب اغفرلی
سی و نهمین سوره قرآن کریم،سوره زمر است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و 75 آیه دارد.
محتواى سوره:
سوره زمر از چند بخش مهم تشکیل یافته است:
1- چیزى که بیش از همه در سراسر این سوره منعکس است مسأله دعوت به توحید خالص مىباشد، توصیه در تمام ابعاد و شاخههایش و تعبیراتش در این زمینه آن چنان مؤثر است که قلب انسان را به سوى اخلاص مىکشاند و جذب مىکند.
2- مسأله دیگر مسأله «معاد» و دادگاه بزرگ عدالت خداست، مسأله ثواب و جزا، غرفههاى بهشتى، و سایبانهاى آتشین دوزخى، مسأله ترس و وحشت روز قیامت، و آشکار شدن نتایج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ.
این مسائل که بر محور معاد دور مىزند آن چنان با مسائل توحیدى آمیخته است که گوئى تار و پود یک پارچه را تشکیل مىدهد.
3- بخش دیگرى از این سوره که تنها قسمت کوتاهى از آن را اشغال مىکند اهمیت قرآن مجید است.
4- بخش دیگرى که آن هم نسبتا کوتاه است بیان سرنوشت اقوام پیشین و مجازات دردناک الهى نسبت به تکذیب کنندگان آیات حق مىباشد.
5- بالاخره بخشى از این سوره نیز پیرامون مسأله توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست.
این سوره به نام سوره «زمر» معروف است که از آیه 71 و 73 این سوره گرفته شده.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله مىخوانیم: «کسى که سوره زمر را قرائت کند خداوند امیدش را (از رحمت خود) قطع نخواهد کرد، و پاداش کسانى را که از خدا مىترسند به او عطا مىکند».
و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام چنین نقل شده: «کسى که سوره زمر را تلاوت کند خداوند شرف دنیا و آخرت به او مىدهد، و بدون داشتن مال و قبیله قدرت و عزت به او مىبخشد، آن چنان که هر کس او را ببیند از او حساب مىبرد، و بدن او را بر آتش دوزخ حرام مىکند».
مقایسه فضیلتهاى فوق با محتواى این سوره به خوبى نشان مىدهد که این پاداشها از آن کسانى است که «تلاوت» را مقدمهاى براى «اندیشه» و «اندیشه» را وسیلهاى براى «ایمان و عمل» قرار مىدهند.
(آیه 1)- این سوره با دو آیه درباره نزول قرآن مجید آغاز شده که در یک آیه مبدأ نزول قرآن یعنى ذات پاک خدا مطرح است، و در آیه دیگر محتوا و هدف قرآن.
نخست مىگوید: «این کتابى است که از سوى خداوند عزیز و حکیم نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).
(آیه 2)- سپس به محتواى این کتاب آسمانى و هدف آن پرداخته، مىگوید: «ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم» (إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ).
چیزى جز «حق» در آن نیست، و مطلبى جز «حق» در آن مشاهده نمىکنى از همین رو حق طلبان به دنبال آن مىروند و تشنه کامان وادى حقیقت در جستجوى محتواى آنند.
و از آنجا که هدف از نزول آن دادن دین خالص به انسانهاست در پایان آیه مىافزاید: «پس خدا را پرستش کن و دین خود را براى او خالص گردان» (فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ).
«دین» مجموعه حیات معنوى و مادى انسان را در بر مىگیرد، و بندگان خالص خدا باید تمام شؤن زندگى خود را براى او خالص گردانند.
(آیه 3)- در این آیه بار دیگر روى مسأله «اخلاص» تأکید کرده، مىگوید:
«آگاه باشید که دین خالص از آن خداست»! (أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ).
این عبارت تاب دو معنى دارد:
نخست این که: آنچه را خدا مىپذیرد تنها دین خالص و تسلیم بىقید و شرط در برابر فرمان اوست.
دیگر این که: دین و آئین خالص را تنها از خدا باید گرفت، چرا که هر چه ساخته و پرداخته افکار انسانهاست نارساست، و آمیخته با خطا و اشتباه است.
این آیه در حقیقت بیان دلیل براى آیه قبل است، در آنجا مىگوید: خدا را روى اخلاص عبادت کن، و در اینجا مىافزاید: بدانید خدا تنها عمل خالص را مىپذیرد.
سپس به ابطال منطق سست و واهى مشرکان که راه اخلاص را رها کرده و در بیراهه شرک سرگردان شدهاند پرداخته، چنین مىگوید: «و آنها که غیر خدا را اولیاى خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: اینها را نمىپرستیم مگر به خاطر این که ما را به خداوند نزدیک کنند، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داورى مىکند» و آنجاست که فساد و تباهى اعمال و افکارشان بر همگان آشکار مىشود (وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
این آیه در حقیقت تهدیدى است قاطع براى مشرکان که در روز قیامت که روز بر طرف شدن اختلافات و آشکار شدن حقائق است در میان آنها داورى مىکند، و آنان را به کیفر اعمالشان مىرساند، علاوه بر این که در صحنه محشر در برابر همگان رسوا مىشوند. قرآن مجید مخصوصا روى این نکته تأکید مىکند که انسان بدون هیچ واسطهاى مىتواند با خداى خود تماس گیرد.
نه او از ما دور است، و نه ما از او دوریم، تا نیازى به واسطه باشد، او از هرکس دیگر به ما نزدیکتر است، در همه جا حضور دارد، و در درون قلب ما جاى اوست.
بنابراین پرستش واسطهها- خواه فرشتگان و جن و مانند آنها باشند، و خواه پرستش بتهاى سنگى و چوبى- یک عمل بىاساس و دروغین است، به علاوه کفران نعمتهاى پروردگار محسوب مىشود، چرا که بخشنده نعمت سزاوار پرستش است نه این موجودات بىجان یا سراپا نیاز.
لذا در پایان آیه مىگوید: «خداوند آن کس را که دروغگو و کفران کننده است هرگز هدایت نمىکند» (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّارٌ).
چرا که خود مقدمات بسته شدن درهاى هدایت را فراهم ساخته است.
(آیه 4)- او حاکم بر همه چیز است، چه نیازى به فرزند دارد؟
مشرکان علاوه بر این که بتها را واسطه و شفیعان نزد خدا مىدانستند عقیده دیگرى در باره بعضى از معبودان خود مانند فرشتگان داشتند که آنها را دختران خدا مىپنداشتند.
آیه شریفه به پاسخ این پندار زشت پرداخته، مىگوید: «اگر (به فرض محال) خدا مىخواست فرزندى انتخاب کند از میان مخلوقاتش آنچه را مىخواست بر مىگزید» (لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفى مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ).
«منزه است (از این که فرزندى داشته باشد) او خداوند یکتاى پیروز است» (سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ).
آیه در صدد بیان این مطلب است که فرزند لابد براى «کمک» یا «انس روحى» است، به فرض محال که خداوند نیاز به چنین چیزى داشت فرزند لزومى نداشت، بلکه از میان مخلوقات شریف خود کسانى را بر مىگزید که این هدف را تأمین کنند چرا فرزند انتخاب کند؟
ولى از آنجا که او واحد و یگانه و قاهر و غالب بر همه چیز و ازلى و ابدى است نه نیازى به کمک کسى دارد، و نه وحشتى در او تصور مىشود که از طریق انس گرفتن با چیزى بر طرف گردد و نه احتیاج به ادامه نسل دارد، بنابراین او منزه و پاک است از داشتن فرزند خواه فرزند حقیقى باشد و یا فرزند انتخابى.
(آیه 5)- سپس براى تثبیت این واقعیت که خدا هیچ نیازى به مخلوقات ندارد، و نیز براى بیان نشانههائى از توحید و عظمتش مىفرماید: «آسمانها و زمین را به حق آفرید» (خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
حق بودن آنها دلیل بر این است که هدفى بزرگ در کار بوده که آن چیزى جز تکامل موجودات، و در پیشاپیش آنها انسان، و سپس منتهى شدن به رستاخیز نیست.
بعد از بیان این آفرینش بزرگ به گوشهاى از تدبیر عجیب و تغییرات حساب شده و نظامات شگرف حاکم بر آنها اشاره کرده، مىگوید: «شب را بر روز مىپیچد و روز را بر شب» (یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّیْلِ).
نکته لطیفى که در این تعبیر قرآنى، نهفته این است که زمین کروى است و به دور خود گردش مىکند و بر اثر این گردش، نوار سیاه شب و نوار سفید روز دائما گرد آن مىگردند، گوئى از یکسو نوار سفید بر سیاه و از سوى دیگر نوار سیاه بر سفید پیچیده مىشود.
به هر حال قرآن مجید در مورد نظام «نور» و «ظلمت» پیدایش شب و روز تعبیرات گوناگونى دارد که هر کدام به نکتهاى اشاره مىکند و از زاویه خاصى به آن مىنگرد.
سپس به گوشه دیگرى از تدبیر و نظم این جهان پرداخته، مىگوید:
«و خورشید و ماه را مسخر فرمان خویش قرار داد که هر کدام تا سرآمد معینى به حرکت خود ادامه مىدهند» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى).
نه خورشید در حرکتى که به گرد خود دارد، یا حرکتى که با مجموع منظومه شمسى به سوى نقطه خاصى از کهکشان پیش مىرود کمترین بىنظمى از خود نشان مىدهد، و نه ماه در حرکت خود به دور زمین و به دور خودش، و در همه حال سر بر فرمان او دارند، «مسخر قوانین آفرینش» اویند، تا سرآمد عمرشان به وضع خود ادامه مىدهند.
در پایان آیه به عنوان تهدید مشرکان در عین گشودن راه بازگشت و لطف و عنایت مىفرماید: «آگاه باشید که او قادر و آمرزنده است»! (أَلا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ).
به مقتضاى عزت و قدرت بىانتهایش هیچ گنهکار و مشرکى نمىتواند از چنگال عذابش بگریزد، و به مقتضاى غفاریتش پرده بر روى عیوب و گناهان توبه کاران مىافکند و آنها را در سایه رحمتش قرار مىدهد.