541 . صفحه 541
بیستم خرداد :
نفیسه :
(آیه 25)- هدف اصلى بعث انبیاء! از آنجا که سبقت به سوى رحمت و مغفرت و بهشت پروردگار که در آیات قبل به آن اشاره شده بود نیاز به رهبرى «رهبران الهى» دارد در این آیه که از پرمحتواترین آیات قرآن است به این معنى اشاره کرده، و هدف ارسال انبیاء و برنامه آنها را دقیقا بیان مىکند، مىفرماید: «ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستادیم» (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ).
«و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم» (وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ).
«تا مردم قیام به عدالت کنند» (لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ).
به این ترتیب پیامبران با سه وسیله مجهز بودند: دلائل روشن، کتب آسمانى، و معیار سنجش حق از باطل و خوب از بد، و مانعى ندارد که فى المثل قرآن مجید هم «بینه» (معجزه) باشد، و هم کتاب آسمانى، و هم بیان کننده احکام و قوانین، یعنى سه بعد در یک محتوا.
و به هرحال هدف از اعزام این مردان بزرگ با این تجهیزات کامل همان اجراى «قسط و عدل» است و این یکى از اهداف متعدد ارسال پیامبران است.
ولى از آنجا که در یک جامعه انسانى هر قدر سطح اخلاق و اعتقاد و تقوا بالا باشد باز افرادى پیدا مىشوند که سر به طغیان و گردنکشى بر مىدارند و مانع اجراى قسط و عدل خواهند بود. لذا در ادامه آیه مىفرماید: «و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است»! (وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ).
آرى! تجهیزات سه گانه انبیاء الهى براى اجراى عدالت وقتى مىتواند به هدف نهائى برسد که از ضمانت اجرائى آهن و «بأس شدید» آن برخوردار باشد.
امیرمؤمنان على علیه السّلام در تفسیر جمله «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ» فرمود: «منظور از نازل کردن آهن خلقت آن است».
سپس به یکى دیگر از اهداف ارسال انبیا و نزول کتب آسمانى و همچنین آفرینش وسائلى همچون آهن اشاره کرده، مىفرماید: هدف این است «تا خداوند بداند چه کسى او و رسولانش را یارى مىکند بىآنکه او را ببینند» (وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ).
منظور از علم خداوند در اینجا تحقیق عینى علم اوست، یعنى تا آشکار شود چه کسانى به یارى خدا و مکتب او به پا مىخیزند و قیام به قسط مىکنند و چه کسانى از این وظیفه بزرگ سرباز مىزنند در حقیقت مفهوم این آیه شبیه همان است که در آیه 179 سوره آل عمران آمده.
«ممکن نبود خداوند مؤمنان را به همان صورت که شما هستید واگذارد مگر این که ناپاک را از پاک جدا کند»! به این ترتیب مسأله آزمون و امتحان انسانها، و جدا سازى صفوف و تصفیه، یکى دیگر از اهداف بزرگ این برنامه بوده است.
تعبیر به «یارى خداوند» مسلما به معنى یارى دین و آئین و نمایندگان او و بسط آئین حق و قسط و عدل است، و گر نه خداوند نیازى به یارى کسى ندارد، و همگان به او نیازمندند.
لذا براى اثبات همین معنى آیه را با این جمله پایان مىدهد که: «خداوند قوى و شکست ناپذیر است» (إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ).
براى او ممکن است با یک اشاره همه جهان را زیر و رو کند و تمامى دشمنان را نابود و اولیائش را پیروز گرداند، ولى هدف اصلى که ترتیب و تکامل انسانهاست از این طریق حاصل نمىگردد، لذا آنها را دعوت به یارى آئین حق کرده است.
(آیه 26)- پیامبران را یکى بعد از دیگرى فرستادیم! چنانکه مىدانیم شیوه قرآن این است که بعد از بیان یک سلسله اصول کلى تعلیمات خود، اشاره به سرنوشت اقوام پیشین مىکند تا شاهد گویائى براى آن باشد، در اینجا نیز بعد از ذکر مسائل پیشین درباره ارسال رسولان همراه بینات و کتاب و میزان، و همچنین لزوم سبقت مردم بر یکدیگر در وصول به غفران پروردگار و سعادت جاویدان، از بعضى از اقوام و پیامبران پیشین نام مىبرد و این اصول کلى را در زندگى آنها مجسم مىسازد.
نخست از «نوح» و «ابراهیم» که شیخ الانبیا و سرسلسله رسولان حق بودند شروع کرده، مىفرماید: «ما نوح و ابراهیم را فرستادیم، و در دودمان آن دو نبوت و کتاب قرار دادیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِیمَ وَ جَعَلْنا فِی ذُرِّیَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتابَ).
اما همگى از این میراث بزرگ و مواهب عظیم خداوند بهره نگرفتند، «گروهى در پرتو آن هدایت یافتهاند و بسیارى از آنها گنهکارند» (فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
آرى! نبوت توأم با شریعت و آئین از نوح علیه السّلام شروع شد، و بعد از او ابراهیم علیه السّلام پیامبر اولوا العزم دیگر، این خط را تداوم بخشید.
(آیه 27)- سپس اشاره سربستهاى به سلسله انبیاى دیگر، و آخرین آنها قبل از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله کرده، مىافزاید: «سپس در پى آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم» (ثُمَّ قَفَّیْنا عَلى آثارِهِمْ بِرُسُلِنا).
یکى بعد از دیگرى با اهدافى هماهنگ قیام کردند و چراغ هدایت را فرا راه مردم قرار دادند تا نوبت به حضرت مسیح علیه السّلام رسید.
«و بعد از آنان عیسى بن مریم را مبعوث کردیم» (وَ قَفَّیْنا بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ).
سپس به کتاب آسمانى مسیح علیه السّلام اشاره کرده، مىافزاید: «و به او انجیل عطا کردیم» (وَ آتَیْناهُ الْإِنْجِیلَ).
بعد از ویژگیهاى پیروان او سخن مىگوید، مىفرماید: «و در دل کسانى که از او پیروى کردند رأفت و رحمت قرار دادیم» (وَ جَعَلْنا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً).
سپس مىافزاید: «و رهبانیّتى را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم، هدفشان جلب خشنودى خدا بود ولى حق آن را رعایت نکردند، از این رو ما به کسانى از آنها که ایمان آوردند پاداش دادیم، و بسیارى از آنها فاسقند» (وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
از آیه فوق استفاده مىشود که «رهبانیت» در آئین مسیح نبوده و پیروانش آن را بعد از او ابداع کردند، ولى در آغاز نوعى زهدگرائى و از ابداعات نیک محسوب مىشد، مانند بسیارى از مراسم و سنتهاى حسنهاى که هم اکنون در میان مردم رائج است، و کسى نیز روى آن به عنوان تشریع و دستور خاص شرع تکیه نمىکند، ولى این سنت بعدا به انحراف گرائید و آلوده با امورى مخالف فرمان الهى و حتى گناهان زشتى شد.
از جمله بدعتهاى زشت مسیحیان در زمینه رهبانیت «تحریم ازدواج» براى مردان و زنان تارک دنیا بود، و دیگر «انزواى اجتماعى» و پشت پا زدن به وظائف انسان در اجتماع، و انتخاب صومعهها و دیرهاى دور افتاده براى عبادت و زندگى در محیطى دور از اجتماع بود، سپس مفاسد زیادى در دیرها و مراکز زندگى رهبانها به وجود آمد.
اسلام به شدّت «رهبانیت» را محکوم کرده چنانکه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود:
«خداوند متعال رهبانیت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خداست».
(آیه 28)-
شأن نزول:
در مورد نزول این آیه و آیه بعد نقل شده که: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله جعفر بن ابی طالب را با هفتاد نفر به سوى نجاشى (به حبشه) فرستاد، او بر نجاشى وارد شد، و وى را دعوت به اسلام کرد، و اجابت نمود و ایمان آورد، به هنگام بازگشت از حبشه چهل تن از اهل آن کشور که ایمان آورده بودند به جعفر گفتند: به ما اجازه ده که خدمت این پیامبر صلّى اللّه علیه و آله برسیم و اسلام خود را بر او عرضه بداریم، و همراه جعفر به مدینه آمدند.
هنگامى که فقر مالى مسلمانها را مشاهده کردند، به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عرض کردند: اگر اجازه فرمائید به کشور خود بازگردیم و اموال خود را همراه بیاوریم و با مسلمانان تقسیم کنیم.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله اجازه فرمود.در این هنگام آیه 52 تا 54 سوره قصص نازل گردید و از آنها تمجید کرد.
افرادى از اهل کتاب که ایمان نیاورده بودند هنگامى که این جمله را- که در ذیل آیات مزبور است- شنیدند: «آنها پاداش خود را به خاطر صبر و استقامتشان دو بار دریافت مىدارند» در برابر مسلمانان ایستادند و گفتند: اى مسلمانان! کسانى که به کتاب شما و کتاب ما ایمان بیاورند دو پاداش دارند، بنابر این کسى که تنها به کتاب ما ایمان داشته باشد یک پاداش دارد همانند پاداش شما! بنابر این به اعتراف خودتان شما فضیلتى بر ما ندارید! اینجا بود که این دو آیه نازل شد، و اعلام داشت که مسلمانان نیز دو پاداش دارند، علاوه بر نور الهى و مغفرت، و سپس افزود: «اهل کتاب بدانند آنها توانائى بر به دست آوردن چیزى از فضل و رحمت الهى ندارند»!
تفسیر:
آنها که دو سهم از رحمت الهى دارند: از آنجا که در آیات گذشته سخن از اهل کتاب و مسیحیان در میان بود، این آیه و آیه بعد تکمیلى است بر آنچه در آیات قبل آمده است.
نخست مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ).
مخاطب در آیه همه مؤمنانى هستند که در ظاهر دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را پذیرفته بودند ولى هنوز ایمان راسخ، ایمانى که اعماق جان آنها را روشن کند و در اعمال آنها ظاهر شود، پیدا نکرده بودند.
سپس در دنباله آیه به سه موهبت بزرگ که در سایه ایمان عمیق و تقوا حاصل مىشود اشاره کرده، مىفرماید: چنین کنید «تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد، و براى شما نورى قرار دهد که با آن (در میان مردم و در مسیر زندگى خود) راه بروید و گناهان شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است» (یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
منظور از این دو بهره همان است که در آیه 201 سوره بقره آمده: «خداوندا در دنیا به ما نیکى مرحمت فرما، و در آخرت نیز نیکى عنایت کن». دومین پاداش آنها «وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ» مفهوم مطلق و گستردهاى دارد، نه اختصاصى به دنیا دارد، و نه آخرت، و به تعبیر دیگر ایمان و تقوا سبب مىشود که حجابها از قلب مؤمن برچیده شود، و چهره حقایق را بىپرده ببیند، و در پرتو آن روشن بینى خاصى نصیب او مىشود که افراد بىایمان از آن محرومند چرا که بزرگترین مانع شناخت و مهمترین حجاب بر قلب آدمى و هوى و هوسهاى سرکش و آمال و آرزوهاى دور و دراز و اسارت در چنگال ماده و زرق و برق دنیاست، هنگامى که در پرتو ایمان و تقوا این گرد و غبارها فرو نشست آفتاب حقیقت بر صفحه قلب مىتابد، و حقایق را آن چنان که هست در مىیابد.
(آیه 29)- این آیه که آخرین آیه این سوره است بیان دلیلى است براى آنچه در آیه قبل آمده، مىفرماید: این پاداشهاى مضاعف الهى علاوه بر نورانیت و مغفرت به خاطر آن است «تا اهل کتاب بدانند که آنها قادر بر چیزى از فضل خدا نیستند و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر کس بخواهد آن را مىبخشد و خداوند داراى فضل عظیم است» (لِئَلَّا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتابِ أَلَّا یَقْدِرُونَ عَلى شَیْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ).
این پاسخى است به آنها که مىگفتند: خداوند به گروهى از اهل کتاب که ایمان به محمّد آوردهاند- طبق عقیده مسلمانان- دو پاداش مىدهد، بنابر این ما که ایمان به او نیاوردهایم داراى یک پاداشیم همانند دیگر مسلمانان! قرآن به آنها پاسخ مىگوید که مسلمانان عموما داراى دو پاداشند، چرا که همه آنها ایمان به رسول خدا و تمام انبیاء پیشین دارند و اما گروهى از اهل کتاب که ایمان نیاوردهاند هیچ سهمى ندارند تا بدانند که رحمت الهى در اختیار آنان نیست که به هرکس بخواهند بدهند و از هرکس بخواهند دریغ دارند!