قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۳۶ ب.ظ

540 . صفحه 540

نوزدهم خرداد :


نفیسه :



(آیه 19)- در ادامه بحث آیات گذشته پیرامون مؤمنان و اجر و پاداششان در پیشگاه خدا، در اینجا مى‏افزاید: «کسانى که به خدا و رسولانش ایمان آوردند آنها صدیقین و شهدا نزد پروردگارشانند» (وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ).
«صدّیق» کسى است که سر تا پا صداقت و راستى است، و عملش گفتارش را تصدیق مى‏کند.
واژه «شهداء» ممکن است به معنى «شهادت بر اعمال» بوده باشد، همان گونه که از آیات دیگر قرآن استفاده مى‏شود که پیامبران گواه اعمال امتهاى خود هستند، و پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله گواه بر آنها، و بر امت اسلامى است، و مسلمانان نیز شاهد و گواه بر اعمال مردمند.
بعضى نیز احتمال داده‏اند که «شهدا» در اینجا به همان معنى شهیدان راه خداست، یعنى افراد مؤمن اجر و پاداش شهیدان را دارند، و به منزله شهدا محسوب مى‏شوند.
سپس مى‏افزاید: «براى آنهاست پاداش (اعمال) شان و نور (ایمان) شان» (لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ).
این تعبیر سر بسته اشاره به پاداش عظیم و نور فوق العاده آنهاست.
و در پایان مى‏فرماید: «و کسانى که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند آنها دوزخیانند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحِیمِ).
تا با مقابله این دو گروه با یکدیگر مقام والاى گروه اول، و انحطاط و بدبختى گروه دوم آشکار گردد.
و از آنجا که در گروه اول، سطح بالاى ایمان مطرح بود، در این گروه نیز کفر شدید مطرح است، لذا با تکذیب آیات الهى همراه ذکر شده.



(آیه 20)- دنیا چیزى جز متاع غرور نیست! از آنجا که حب و علاقه دنیا سرچشمه هر گناه و «رأس کل خطیئه» است در این آیه ترسیم گویائى از وضع زندگى دنیا و مراحل مختلف، و انگیزه‏هاى حاکم بر هر مرحله را ارائه داده، مى‏گوید:
«بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمل پرستى و فخر فروشى در میان شما و افزون طلبى در اموال و فرزندان است» (اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ).
به این ترتیب «غفلت»، «سرگرمى»، «تجمل»، «تفاخر» و «تکاثر» دورانهاى پنج‏گانه عمر آدمى را تشکیل مى‏دهند.
سپس با ذکر یک مثال آغاز و پایان زندگى دنیا را در برابر دیدگان انسانها مجسّم ساخته، مى‏فرماید: «همانند بارانى که محصولش کشاورزان را در شگفتى فرو مى‏برد، سپس خشک مى‏شود به گونه‏اى که آن را زرد رنگ مى‏بینى، سپس تبدیل به کاه مى‏شود»! (کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً).
«کفار» در اینجا به معنى کشاورزان است، زیرا اصل معنى «کفر» به معنى «پوشاندن» است، و چون کشاورز بذرافشانى کرده و آن را زیر خاک مى‏پوشاند از این رو به او «کافر» مى‏گویند.
سپس به بازده عمر و نتیجه و محصول نهائى آن پرداخته، مى‏افزاید: «و در آخرت (از دو حال خارج نیست): عذاب شدید است یا مغفرت و رضاى الهى» (وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ).
و سرانجام آیه را با این جمله پایان مى‏دهد: «و (به هر حال) زندگى دنیا جز متاع و فریب نیست»! (وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ).
جمله «دنیا متاع غرور است» مفهومش این است که وسیله و ابزار است براى فریبکارى، فریب دادن خویشتن، و هم فریب دیگران و البته این در مورد کسانى است که دنیا را هدف نهائى قرار مى‏دهند و به آن دل مى‏بندند، و آخرین آرزویشان وصول به آن است، اما اگر مواهب این جهان مادى وسیله‏اى براى وصول به ارزشهاى والاى انسانى و سعادت جاودان باشد هرگز دنیا نیست، بلکه مزرعه آخرت، و قنطره و پلى براى رسیدن به آن هدفهاى بزرگ است.


(آیه 21)- یک مسابقه بزرگ معنوى! بعد از بیان ناپایدارى جهان و لذات آن، و این که مردم در سرمایه‏هاى کم ارزش این جهان نسبت به یکدیگر تفاخر و تکاثر مى‏جویند، در اینجا مردم را به یک مسابقه عظیم روحانى در طریق کسب آنچه پایدار است و سزاوار هرگونه تلاش و کوشش دعوت کرده، مى‏فرماید: «و به پیش تازید براى رسیدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى که پهنه آن مانند آسمان و زمین است و براى کسانى که به خدا و رسولانش ایمان آورده‏اند آماده شده است» (سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ).
در حقیقت مغفرت پروردگار کلید بهشت است همان بهشتى که پهنه آسمان و زمین را فرا مى‏گیرد، و از هم اکنون آماده براى پذیرائى مؤمنان است تا کسى نگوید بهشت نسیه است و بر نسیه دل نباید نهاد.
این نکته شایسته توجه است که پیشى گرفتن به سوى مغفرت پروردگار از طریق اسباب آن است، مانند توبه و جبران طاعات فوت شده و اصولا اطاعت پروردگار و پرهیز از معاصى است.
و در پایان آیه مى‏افزاید: «این فضل خداوند است که به هرکس بخواهد مى‏دهد و خداوند صاحب فضل عظیم است» (ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ).
یقینا آن چنان بهشت گسترده، با آن مواهب عظیمش چیزى نیست که انسان با این اعمال ناچیز به آن برسد، و این تنها فضل و رحمت و لطف الهى است که آن پاداش عظیم را در مقابل این قلیل قرار داده، و از او نیز جز این انتظار نیست.
چرا که پاداشها همیشه به مقیاس اعمال نیست بلکه به مقیاس کرم پاداش دهنده است.


(آیه 22)- سپس براى تأکید بیشتر در زمینه عدم دلبستگى به دنیا، و شاد نشدن به اقبال آن، و غمگین نگشتن به ادبار آن، مى‏افزاید: «هیچ مصیبتى (ناخواسته) در زمین و نه در وجود شما روى نمى‏دهد مگر این که همه آنها قبل از آن که زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است، و این امر براى خداوند آسان است» (ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ).
آرى! مصائبى که در زمین رخ مى‏دهد همچون زلزله‏ها و سیلها و طوفانها و همچنین مصائبى که در نفوس انسانها واقع مى‏شود مانند مرگ و میرها، و انواع حوادث دردناکى که دامان انسان را مى‏گیرد همه آنها از قبل مقدر شده است، و در لوح محفوظ ثبت است.
ولى باید توجه داشت که مصائبى که در این آیه به آن اشاره شده، تنها مصائبى است که به هیچ وجه قابل اجتناب نیست و مولود اعمال انسانها نمى‏باشد و گرنه مصیبتها، و ناکامیهایى که تنها معلول گناهان و سهل‏انگارى خود انسان است، راه مقابله با آنها موضع گیرى صحیح در برنامه‏هاى زندگى است.
و منظور از «لوح محفوظ» علم بى‏پایان خداوند است، و یا صفحه جهان خلقت و نظام علت و معلول که آن نیز مصداق علم فعلى خداوند است.


(آیه 23)- اکنون ببینیم فلسفه تقدیر این مصائب در لوح محفوظ و سپس بیان این حقیقت در قرآن چیست؟
آیه مورد بحث پرده از روى این راز مهم برداشته، مى‏گوید: «این به خاطر آن است که براى آنچه از دست داده‏اید تأسف نخورید، و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشید» (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ).
این دو جمله کوتاه در حقیقت یکى از مسائل پیچیده فلسفه آفرینش را حل مى‏کند، چرا که انسان همیشه در جهان هستى با مشکلات و گرفتاریها و حوادث ناگوار رو بروست، و غالبا از خود سؤال مى‏کند: با این که خداوند مهربان و کریم و رحیم است این حوادث دردناک براى چیست؟
قرآن مى‏گوید: «هدف این بوده که شما دلبسته و اسیر زرق و برق این جهان نباشید».
این مصائب زنگ بیدارباشى است براى غافلان و شلاقى است، براى ارواح خفته، و رمزى است از ناپایدارى جهان، و اشاره‏اى است به کوتاه بودن عمر این زندگى.
آرى این مصائب شکننده تفاخر و غرور است، لذا در پایان آیه مى‏افزاید:«و خداوند هیچ متکبر فخر فروشى را دوست ندارد» (وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ).
تنها کسى گرفتار این حالات مى‏شود که مست ناز و نعمت گردد، ولى وجود آفات و مصائب براى آنها که قابل بیدارى و هدایتند این مستى و آثار آن را از بین مى‏برد.
افراد با ایمان با توجه به آیه فوق هنگامى که به نعمتى از سوى خدا مى‏رسند خود را امانتدار او مى‏دانند، نه از رفتن آن غمگین مى‏شوند و نه از داشتن آن مست و مغرور.


(آیه 24)- این آیه توضیح و تفسیرى است بر آنچه در آیه قبل آمده و در حقیقت «مختال فخور» (متکبر فخر فروش) را معرفى مى‏کند، مى‏فرماید:
«همانها که بخل مى‏ورزند و مردم را به بخل دعوت مى‏کنند» (الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ).
آرى! لازمه دلبستگى شدید به مواهب دنیا تکبر و غرور است، و لازمه تکبر و غرور بخل کردن، و دعوت دیگران به بخل است، اما بخل کردن به این دلیل که سرمایه کبر و غرور خود را این اموال مى‏داند، و هرگز نمى‏خواهد آن را از دست دهد، و اما دعوت دیگران به بخل براى این است که اگر دیگران سخاوتمند باشند او رسوا مى‏شود و دیگر این که، چون بخل را دوست دارد مبلغ چیزى است که به آن عشق مى‏ورزد! و براى این که تصور نشود اصرار و تأکید خداوند در مسأله انفاق و ترک بخل و یا حتى تعبیر به وام گرفتن خداوند از بندگان در آیات گذشته- که همه براى تشویق آنها به انفاق است- از نیاز ذات پاک او سر چشمه مى‏گیرد، در پایان آیه مى‏افزاید:
«و هرکس (از این فرمان) روى گردان شود (به خود زیان مى‏رساند نه به خدا) چرا که خداوند بى‏نیاز و شایسته ستایش است» (وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ).
همه به او نیازمندند و او از همگان بى‏نیاز است، چرا که خزائن و منابع اصلى همه چیز نزد اوست، و از آنجا که جامع همه صفات کمال است شایسته هر حمد و ستایش نیز مى‏باشد.


اعظم :



آیه 23 :
غمگین شدن بر ازدست رفته ها
و شاد شدن بر داده ها
ویژگی انسان معتقد به خداوند نیست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی