قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۳۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

دوشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ق.ظ

125 . صفحه 125

 

سی و یکم فروردین : 

نفیسه : 

 

104.در این آیه اشاره به دلیل و منطق عرب جاهلی در این تحریمهاى نابجا و بى‏مورد کرده، مى‏گوید: «هنگامى که به آنها گفته شود به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بیایید، آنها از این کار سر باز زده، مى‏گویند همان رسوم و آداب نیاکان ما، ما را بس است»!در حقیقت خلافکاریها و بت‏پرستیهاى آنها از یک نوع بت‏پرستى دیگر یعنى تسلیم بدون قید و شرط در برابر آداب و رسوم خرافى نیاکان سر چشمه مى‏گرفت قرآن صریحا به آنها پاسخ مى‏گوید: که «مگر نه این است که پدران آنها دانشى نداشتند و هدایت نیافته بودند» بنابراین، کار شما مصداق روشن تقلید «جاهل» از «جاهل» است که در میزان عقل و خرد بسیار ناپسند مى‏باشد؟

105.هر کس مسؤول کار خویش است! در آیه قبل سخن از تقلید کورکورانه مردم عصر جاهلیت از نیاکان گمراه، به میان آمد و قرآن به آنها صریحا اخطار کرد که چنین تقلیدى، با عقل و منطق سازگار نیست، به دنبال این موضوع طبعا این سؤال در ذهن آنها مى‏آمد که اگر ما حسابمان را از نیاکانمان در اینگونه مسائل جدا کنیم، پس سرنوشت آنها چه خواهد شد، به علاوه اگر ما دست از چنان تقلیدى برداریم سرنوشت بسیارى مردم که تحت تأثیر چنین تقالیدى هستند، چه مى‏شود، آیه شریفه در پاسخ این گونه سؤالات مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید شما مسؤول خویشتنید، اگر شما هدایت یافتید گمراهى دیگران (اعم از نیاکان و یا دوستان و بستگان هم عصر شما) لطمه‏اى به شما نخواهد زد» سپس اشاره به موضوع رستاخیز و حساب و رسیدگى به اعمال هر کس کرده، مى‏گوید:«بازگشت همه شما به سوى خداست، و به حساب هر یک از شما جداگانه رسیدگى مى‏کند، و شما را از آنچه انجام مى‏دادید آگاه مى‏سازد».

 

106.در مورد نزول این آیه و دو آیه بعد نقل شده که:یک نفر از مسلمانان به نام «ابن ابى ماریه» به اتفاق دو نفر از مسیحیان عرب به نام «تمیم» و «عدى» که دو برادر بودند به قصد تجارت از مدینه خارج شدند در اثناى راه «ابن ماریه» که مسلمان بود بیمار شد، وصیت‏نامه‏اى نوشت و آن را در میان اثاث خود مخفى کرد، و اموال خویش را به دست دو همسفر نصرانى سپرد، وصیت کرد که آنها را به خانواده او برسانند، و از دنیا رفت، همسفران متاع او را گشودند و چیزهاى گرانقیمت و جالب آن را برداشتند و بقیه را به ورثه بازگرداندند.ورثه هنگامى که متاع را گشودند، قسمتى از اموالى که ابن ابى ماریه با خود برده بود در آن نیافتند، ناگاه چشمان آنها به وصیت نامه افتاد، دیدند، صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است، مطلب را با آن دو نفر مسیحى همسفر در میان گذاشتند آنها انکار کرده و گفتند: هر چه به ما داده بود به شما تحویل داده‏ایم! ناچار به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شکایت کردند، آیه نازل شد و حکم آن را بیان کرد.از مهمترین مسائلى که اسلام روى آن تکیه مى‏کند، مسأله حفظ حقوق و اموال مردم و بطور کلى اجراى عدالت اجتماعى است.

نخست براى این که حقوق ورثه در اموال میت از میان نرود و حق بازماندگان و ایتام و صغار پایمال نشود، به افراد با ایمان دستور مى‏دهد و مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد باید به هنگام وصیت کردن دو نفر از افراد عادل مسلمان را به گواهى بطلبید و اموال خود را به عنوان امانت براى تحویل دادن به ورثه به آنها بسپارید»البته شهادت در اینجا توأم با وصایت است، یعنى این دو نفر هم «وصیند» و هم «گواه»، سپس اضافه مى‏کند:«اگر در مسافرتى باشید و مصیبت مرگ براى شما فرا رسد (و از مسلمانان وصى و شاهدى پیدا نکنید) دو نفر از غیر مسلمانها را براى این منظور انتخاب نمایید»منظور از غیر مسلمانان تنها اهل کتاب یعنى، یهود و نصارى مى‏باشد زیرا اسلام براى مشرکان و بت‏پرستان در هیچ مورد اهمیتى قائل نشده است.سپس دستور مى‏دهد که:«اگر به هنگام اداى شهادت در صدق آنها شک کردید آنها را بعد از نماز نگاه مى‏دارید و وادار کنید تا سوگند یاد کنند (و شهادت دهند) که ما حاضر نیستیم حق را به چیزى (منافع مادى) بفروشیم (و به ناحق گواهى دهیم) اگر چه در مورد خویشاوندان ما باشد»«و ما هیچ گاه شهادت الهى را کتمان نمى‏کنیم که در این صورت از گناهکاران خواهیم بود»

107.در این آیه سخن از مواردى به میان آمده که ثابت شود، دو شاهد مرتکب خیانت و گواهى بر ضد حق شده‏اند- همانطور که در شأن نزول آیه آمده بود- در چنین موردى دستور مى‏دهد که: «اگر اطلاعاتى حاصل شود که آن دو نفر مرتکب گناه و جرم و تعدى شده‏اند و حق را پایمال کرده‏اند، دو نفر دیگر از کسانى که گواهان نخست به آنها ستم کرده‏اند (یعنى ورثه میت) به جاى آنها قرار گرفته و براى احقاق حق خود شهادت و گواهى مى‏دهند»و در ذیل آیه وظیفه دو شاهد دوم را چنین بیان مى‏کند که «آنها باید به خدا سوگند یاد کنند که گواهى ما از گواهى دو نفر اول شایسته‏تر و به حق نزدیکتر است و ما مرتکب تجاوز و ستمى نشده‏ایم و اگر چنین کرده باشیم از ظالمان و ستمگران خواهیم بود»

108.این آیه در حقیقت فلسفه احکامى را که در زمینه شهادت در آیات قبل گذشت بیان مى‏کند که: «اگر طبق دستور بالا عمل شود (یعنى دو شاهد را بعد از نماز و در حضور جمع به گواهى بطلبند، و در صورت بروز خیانت آنها، افراد دیگرى از ورثه جاى آنها را بگیرند و حق را آشکار سازند) این برنامه سبب مى‏شود که شهود در امر شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقع- به خاطر ترس از خدا یا به خاطر ترس از خلق خدا- انجام دهند مبادا سوگندهایى جاى سوگندهاى آنها را بگیرد» در حقیقت این کار سبب مى‏شود که حد اکثر ترس از مسؤولیت در برابر خدا و یا بندگان خدا در آنها بیدار گردد و از محور حق منحرف نشوند.
و در آخر آیه براى تأکید روى تمام احکام گذشته دستور مى‏دهد:«پرهیزکارى پیشه کنید و گوش به فرمان خدا فرا دهید و بدانید خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نخواهد کرد»

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۱۱
* مسافر
يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۰۵ ق.ظ

124 . صفحه 124

 

سی ام فروردین : 

نفیسه : 

96.در این آیه پیرامون صیدهاى دریا سخن به میان آورده، مى‏گوید:«صید دریا و طعام آن براى شما (در حال احرام) حلال است» منظور از «طعام» همان خوراکى است که از ماهیان صید شده ترتیب داده مى‏شود، زیرا آیه مى‏خواهد دو چیز را مجاز کند نخست صید کردن و دیگر خوردن غذاى صید شده.سپس به فلسفه این حکم اشاره کرده مى‏گوید:«این به خاطر این است که شما و مسافران بتوانید بهره ببرید» یعنى به خاطر این که در حال احرام براى تغذیه به زحمت نیفتید و بتوانید از یک نوع صید بهره‏مند شوید، این اجازه در مورد صید دریا به شما داده شده است.بار دیگر به عنوان تأکید به حکم سابق بازگشته، مى‏گوید: «مادام که در حال احرام هستید صیدهاى صحرایى بر شما حرام است»و در پایان آیه براى تأکید تمام احکامى که ذکر شد مى‏فرماید: «از خداوندى که در قیامت در پیشگاه او محشور خواهید شد بپرهیزید» و با فرمان او مخالفت ننمایید

فلسفه تحریم صید در حال احرام-
مى‏دانیم، حجّ و عمره از عباداتى است که انسان را از جهان ماده جدا کرده و در محیطى مملو از معنویت فرو مى‏برد.تعلقات زندگى مادى، جنگ و جدالها، خصومتها، هوسهاى جنسى، لذات مادى، در مراسم حجّ و عمره بکلى کنار مى‏روند و انسان به یک نوع ریاضت مشروع الهى دست مى‏زند، و به نظر مى‏رسد که تحریم صید در حال احرام نیز به همین منظور است.از این گذشته اگر صید کردن براى زوّار خانه خدا کار مشروعى بود، با توجه به این همه رفت و آمدى که هر سال در این سرزمینهاى مقدس مى‏شود، نسل بسیارى از حیوانات در آن منطقه که به حکم خشکى و کم‏آبى، حیواناتش نیز کم است، برچیده مى‏شد، مخصوصا با توجه به این که در غیر حال احرام نیز صید حرام،و همچنین کندن درختان و گیاهان آن ممنوع است، روشن مى‏شود که این دستور ارتباط نزدیکى با مسأله حفظ محیط زیست و نگهدارى گیاهان و حیوانات آن منطقه از فنا و نابودى دارد.

97.در تعقیب آیات گذشته که در زمینه تحریم صید در حال احرام، بحث مى‏کرد، در این آیه به اهمیت «مکّه» و اثر آن در سازمان زندگى اجتماعى مسلمانها اشاره کرده، نخست مى‏فرماید:«خداوند کعبه، بیت الحرام را وسیله‏اى براى اقامه امر مردم قرار داده است» و از آنجا که این مراسم باید در محیطى امن و امان از جنگ و کشمکش و نزاع صورت گیرد اشاره به اثر ماههاى حرام (ماههایى که جنگ مطلقا در آن ممنوع است) در این موضوع کرده، مى‏فرماید: «و همچنین ماه حرام»و نیز نظر به این که وجود «قربانیهاى بى‏نشان- هدى- و قربانیهاى نشاندار- قلائد» که تغذیه مردم را در ایامى که اشتغال به مراسم حج و عمره دارند تأمین کرده و فکر آنها را از این جهت آسوده مى‏کند، تأثیرى در تکمیل این برنامه دارد به آنها نیز اشاره کرده مى‏گوید:در پایان آیه چنین مى‏گوید:«خداوند این برنامه‏هاى منظم را به خاطر این قرار داد تا بدانید علم او به اندازه‏اى وسیع است که آنچه در آسمانها و زمین است مى‏داند و از همه چیز- مخصوصا نیازمندیهاى روحى و جسمى بندگانش- باخبر است»

98.در این آیه براى تأکید دستورات گذشته و تشویق مردم به انجام آنها و تهدید مخالفان و معصیت‏کاران مى‏فرماید: «بدانید خدا شدید العقاب و نیز غفور و رحیم است»

99.و باز براى تأکید بیشتر مى‏گوید:مسؤول اعمال شما خودتان هستید و «پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مسؤولیتى جز ابلاغ رسالت و رساندن دستورات خدا ندارد»«و در عین حال خداوند از نیات شما، و از کارهاى آشکار و پنهانى همگى آگاه و باخبر است»

100.اکثریت دلیل «پاکى» نیست! در آیات گذشته سخن از تحریم مشروبات الکلى و قمار و انصاب و ازلام و صید کردن در حال احرام بود، از آنجا که بعضى از افراد ممکن است براى ارتکاب این گونه گناهان عمل اکثریت را در پاره‏اى از محیطها دستاویز قرار دهند.خداوند یک قاعده کلى و اساسى را در یک عبارت کوتاه بیان کرده، مى‏فرماید: «بگو اى پیامبر! هیچ گاه ناپاک و پاک یکسان نخواهد بود، اگر چه فزونى ناپاک و کثرت آلوده‏ها تو را به شگفتى فرو برد»!بنابراین، خبیث و طیب در آیه به معنى هر گونه موجود پاک و ناپاک اعم از غذاها و افکار است.و در پایان آیه، اندیشمندان را مخاطب ساخته و مى‏گوید: «از (مخالفت) خدا بپرهیزید اى صاحبان خرد، تا رستگار شوید»

101.در مورد نزول این آیه و آیه بعد، از على بن أبی طالب علیه السّلام نقل شده است که: «روزى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خطبه‏اى خواند و دستور خدا را در باره حج بیان کرد، شخصى به نام عکاشه- و به روایتى سراقه- گفت: آیا این دستور براى هر سال است، و همه سال باید حج به جا بیاوریم؟پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به سؤال او پاسخ نگفت، ولى او لجاجت کرد، و دوبار، و یا سه بار، سؤال خود را تکرار نمود، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: واى بر تو، چرا این همه اصرار مى‏کنى اگر در جواب تو بگویم بلى، حجّ در همه سال بر همه شما واجب مى‏شود و اگر در همه سال واجب باشد توانایى انجام آن را نخواهید داشت و اگر با آن مخالفت کنید گناهکار خواهید بود، بنابراین، مادام که چیزى به شما نگفته‏ام روى آن اصرار نورزید.آیه نازل شد و آنها را از این کار بازداشت.سؤالات بیجا! شک نیست که سؤال کردن، کلید فهم حقایق است، و در آیات و روایات اسلامى نیز به مسلمانان دستور اکید داده شده است که هر چه را نمى‏دانند بپرسند، ولى از آنجا که هر قانونى معمولا استثنایى دارد، این اصل اساسى تعلیم و تربیت نیز استثنایى دارد و آن این که گاهى پاره‏اى از مسائل پنهان بودنش براى حفظ نظام اجتماع و تأمین مصالح افراد بهتر است در این گونه موارد جستجوها و پرسشهاى پى در پى، براى پرده برداشتن، از روى واقعیت، نه تنها فضیلتى نیست بلکه مذموم و ناپسند نیز مى‏باشد.

قرآن در این آیه به این موضوع اشاره کرده، صریحا مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید از امورى که افشاى آنها باعث ناراحتى و دردسر شما مى‏شود پرسش نکنید»ولى از آنجا که سؤالات پى در پى از ناحیه افراد و پاسخ نگفتن به آنها ممکن است موجب شک و تردید براى دیگران گردد و مفاسد بیشترى ببار آورد اضافه مى‏کند"اگر در این گونه موارد زیاد اصرار کنید به وسیله آیات قرآن بر شما افشاء مى‏شود" و به زحمت خواهید افتاد سپس اضافه مى‏کند:تصور نکنید اگر خداوند از بیان پاره‏اى از مسائل سکوت کرده است از آن غفلت داشته، بلکه مى‏خواسته است شما را در توسعه قرار دهد و«آنها را بخشوده است، و خداوند بخشنده حلیم است»در حدیثى از على علیه السّلام مى‏خوانیم:«خداوند واجباتى براى شما قرار داده آنها را ضایع مکنید، و حدود و مرزهایى تعیین کرده از آنها تجاوز ننمایید و از امورى نهى کرده، در برابر آنها پرده‏درى نکنید، و از امورى ساکت شده و صلاح در کتمان آن دیده و هیچ گاه این کتمان از روى نسیان نبوده، در برابر این گونه امور، اصرارى در افشاء نداشته باشید».

102.در این آیه براى تأکید مطلب مى‏گوید: «بعضى از اقوام پیشین، این گونه سؤالات را داشتند و به دنبال پاسخ آنها به مخالفت و عصیان برخاستند» و در پایان این بحث ذکر این نکته را لازم مى‏دانیم که آیه‏هاى فوق به هیچ وجه راه سؤالات منطقى و آموزنده و سازنده را به روى مردم نمى‏بندد، بلکه منحصرا مربوط به سؤالات نابجا و جستجو از امورى است که نه تنها مورد نیاز نیست بلکه مکتوم ماندن آن بهتر و حتى گاهى لازم است.

103.در این آیه، اشاره به چهار «بدعت» نابجا شده که در میان عرب جاهلى معمول بود، آنها بر پاره‏اى از حیوانات به جهتى از جهات علامت و نامى گذارده و خوردن گوشت آن را ممنوع مى‏ساختند و یا حتى خوردن شیر و چیدن پشم و سوار شدن بر پشت آنها را مجازنمى‏شمردند، یعنى عملا حیوان را بلااستفاده و بیهوده رها مى‏ساختند.قرآن مجید مى‏گوید: "خداوند هیچ یک از این احکام را به رسمیت نمى‏شناسد، نه بحیرةاى قرار داده و نه سائبة و نه وصیلة و نه حام ". و اما توضیح این چهار نوع حیوان:

1- بحیره به حیوانى مى‏گفتند که پنج بار زاییده بود و پنجمین آنها ماده و به روایتى نر بود، گوش چنین حیوانى را شکاف وسیعى مى‏دادند و آن را به حال خود آزاد مى‏گذاشتند و از کشتن آن صرف نظر مى‏کردند.
2- سائبه شترى بوده که دوازده- و به روایتى ده- بچه مى‏آورد، آن را آزاد مى‏ساختند و حتى کسى سوار بر آن نمى‏شد، تنها گاهى از شیر آن مى‏دوشیدند و به میهمان مى‏دادند.
3- وصیله به گوسفندى مى‏گفتند که هفت بار فرزند مى‏آورد و به روایتى به گوسفندى مى‏گفتند: که دوقلو مى‏زایید، کشتن چنان گوسفندى را نیز حرام مى‏دانستند.
4- حام به حیوان نرى مى‏گفتند که ده بار از آن براى تلقیح حیوانات ماده استفاده مى‏کردند و هر بار فرزندى از نطفه آن به وجود مى‏آمد.
کوتاه سخن این که منظور حیواناتى بوده که در واقع خدمات فراوان و مکررى به صاحبان خود از طریق «انتاج» مى‏کردند، و آنها هم در مقابل یک نوع احترام و آزادى بر این حیوانات قائل مى‏شدند.سپس مى‏فرماید: «افراد کافر و بت‏پرست اینها را به خدا نسبت مى‏دادند و مى‏گفتند: قانون الهى است»«و اکثر آنها در این باره کمترین فکر و اندیشه‏اى نمى‏کردند و عقل خود را به کار نمى‏گرفتند» بلکه کورکورانه از دیگران تقلید مى‏نمودند.

 

اعظم : 

آیه 100 : اکثرت دلیل حقانیت نیست .این مساله خیلی نکته مهمی هستش و به نظر من بسیار جای کار داره هم از بعد تربیتی روی خودمون و هم بچه هامون
که تعداد پیروان زیاد امری این القا رو در ما بکنه که اون کار درسته
خیلی وقتها ما این اشتباه رو می کنیم که اگه فلان کار نادرسته چرا این همه طرفدار داره پس

خیــــــــــــــــــــــــــــــــــلِی خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی مراقب این اشتباه باشیم

آیه 100 : تفسیر نور
1-ملاک در ارزش‏ها، حقّ وباطل است، نه کثرت و قلّت. «ولواعجبک کثرة الخبیث»
2- «اکثریّت» و فراوانى، فریب دهنده است، مواظب باشیم. «اعجبک» (اکثریّت، نه نشانه‏ى حقّانیّت است و نه نشانه‏ى برترى)
3- منطقِ «خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو» قرآنى نیست. «و لو اعجبک کثرة الخبیث»
4- بى‏تقوایى، نشان بى‏خردى است. «فاتّقوا اللّه یا اولى الالباب»
5 - شناخت پاک از ناپاک و تقوا داشتن وتسلیم موج و هیاهوى جمعیّت نشدن، تنها کار خردمندان است. «فاتّقواللّه یا اولى الالباب»
6- رستگارى علاوه بر عقل و خرد، به تقواى الهى نیاز دارد. «فاتّقواللَّه یا اولى الالباب لعلّکم تفلحون»

آیه 101 : سئوال از هر چیزی که خدای متعال دریچه اطلاع از آن با اسباب عادی را به روی مردم بسته ، ممنوع شده است ، زیرا خطری که در سئوال از اینگونه امور است منحصر در سئوالات اصحاب پیامبر(ص ) نیست ،پرسش از روز مرگ خود یا مثلا روز مرگ دوستان یا عزیزان یا پرسش از زوال ملک و عزت ،همیشه مظنه هلاک و بدبختی است وچه بسا همان جستجو و کنجکاوی خود باعث هلاکت و بدبختی شود، چون خداوند در نظام خلقت بر اساس حکمت اموری را بر آدمیان آشکار و اموردیگری را پنهان داشته است و جستجو برای آشکار شدن امور مخفی باعث اختلال نظام می گردد. لذا برگشت مفاد آیه به این است که ای کسانیکه ایمان آورده اید از رسول خدا(ص ) در باره چیزهایی که شریعت او از آنها ساکت است و خدا هم از روی عفو و آسانگیری و تخفیف بر بندگان متعرض بیان آنها نشده سئوال نکنید،زیراآنهاخصوصیاتی هستند که سئوال از آنها در حین نزول قرآن ، موجب می شودکه پاسخ آنها نازل شود و باعث ناراحتی و اندوهتان گردد، پس جمله (و ان تسئلواعنها حین ینزل قرآن ...)نهی قبل را کامل می کند نه اینکه نهی را از سئوالات در حین نزول قرآن بر داردو جمله (عفا الله عنها)در مقام تعلیل نهی از سئوال است و درخاتمه می فرماید: اگر خداوند از اینگونه سئوالات نهی فرمود: از باب رحمت وعفو و مغفرت بوده است ،چون خدا آمرزنده و بردبار است .

● عدم کنجکاوی بیش از حد در جزئیات احکام دین
سوال: ممکن است کسى اشکال کند و بگوید مگر هیچ عاقلى بدون جهت براى خود نگرانى را می خرد که این آیه از آن نهى می کند؟ خوب بود می فرمود: از مطالبى نپرسید که در آنها چیزهایى است که اگر برملا شود شما را نگران می کند و یا می فرمود: نپرسید از چیزهایى که ایمن نیستند از اینکه روشن شدنش شما را ناراحت کند. زیرا اگر به یکى از این دو تعبیر می فرمود بی اشکال‏تر بود.

پاسخ: شکى در این نیست که جمله «إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ» وصفى است براى کلمه (اشیاء) و چون جمله، جمله ایست شرطیه و دلالت دارد بر وقوع جزا در تقدیر، وقوع شرط و لازمه آن این است که این اشیا چیزهایى باشد که اطلاع بر آنها مایه نگرانى است، از این رو جستجوى از آنها در حقیقت درد سر براى خود خریدن است.

آیه بعدی یعنى «قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ...» و همچنین جمله «وَ إِنْ تَسْئَلُوا» دلالت دارد بر اینکه سؤالات، سؤالاتى بوده مربوط به خرده‏ریزهاى احکام دین، و چیزهایى که تفحص و کاوش در آنها جز دشوار کردن دین و سنگین کردن بار تکلیف نتیجه دیگرى ندارد، مانند سؤالاتى که بنى اسرائیل در باره خصوصیات گاوى که مامور به ذبح آن شده بودند می کردند، و در نتیجه اینقدر آن گاو را محدود و مشخص کردند تا منحصر شد به یک گاو، و مجبور شدند به قیمت گزافى خریدارى کنند. مقصود از اشیا همین مطالب است نه امور غیبى.

...........................................................................................................................

 

 مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

ایه 96 مائده : 

 

هانیه : 


 این ایه اول که درباره غذاهای دریایی می گفت یعنی همشون حلاله؟! چون هیچ محدودیتی نداره!؟!

راستش من یک سوال دیگه در مورد این غذا هم دارم چند ص پیش در واقع ایه 5 سوره مائده در مورد این بود که خوردن غذاهای اهل کتاب بر شما حلا ل است .. من اینترنت سرچ می کردم اما بیشتر از رساله ها منبع م یده و نه از قران یا روایات ...

کسی در این مورد اطلاعات دقیق تری داره؟ {برای من اینجا مهمه که اینو بدونم چون خیلی برام پیش می اد انواع غذاهای دریایی یا عذایی که بر دیگر اهل کتاب ها حلال است .. } ؟

 

نفیسه : 

اطلاعاتی که من در مورد سوال اولت دارم اینه که همه ی ابزیان حلال نیستند تنها ماهی های فلس دار و میگو از حیوانات دریایی حلال گوشت هستند.یعنی صدف دریایی هم حرام میباشد.ولی در مورد سوال دوم که پرسیدی مطلبی رو خوندم که عینا میارم.فکر میکنم همون حدیث امام صادق(ع)کفایت کنه.

بیشتر مفسران و دانشمندان اهل سنت معتقدند، عبارت "طعام اهل کتاب" که در این آیه حلال شمرده شده، هر نوع طعامى از آنان را شامل مى ‏شود؛ خواه گوشت حیواناتى باشد که به دست خود آنها ذبح شده و یا غیر آن، ولى اکثریت قاطع مفسران و فقهاى شیعه بر این عقیده ‏اند که منظور از آن غیر از گوشت هایى است که توسط آنها ذبح شده باشد. البته گروه اندکی از دانشمندان شیعه پیرو نظریه اولند.
روایات متعددى که از ائمه اهل بیت (ع) نقل شده، این مطلب را تاکید مى‏ کند که منظور از طعام در این آیه، غیر ذبیحه‏ هاى اهل کتاب است؛ به عنوان نمونه در تفسیر على بن ابراهیم از امام صادق (ع) نقل شده که در باره آیه فوق چنین فرمود: عنى بطعامهم هاهنا الحبوب و الفاکهة غیر الذبائح التی یذبحون فانهم لا یذکرون اسم اللَّه علیها؛ یعنی: منظور از طعام اهل کتاب حبوبات و میوه ‏هاست نه ذبیحه‏ هاى آنها، زیرا آنها هنگام ذبح کردن، نام خدا را نمى‏ برند.
دقت در آیات گذشته (که حرام بودن ذبیحه ای که نام خدا بر او برده نشده را اعلام نموده) نشان مى ‏دهد که تفسیر دوم (یعنی تفسیر طعام به غیر ذبیحه) به حقیقت نزدیک تر است، زیرا همانطور که امام صادق (ع) هم در روایت فوق اشاره فرموده، اهل کتاب نوعا شرائط ذبح اسلامى را رعایت نمى‏ کنند (یعنی نه نام خدا را مى‏ برند و نه رو به سوى قبله حیوان را ذبح مى‏ کنند و نه پایبند به رعایت سایر شرایط ذبح اسلامی اند)، با این اوصاف چگونه ممکن است در آیات قبل چنین حیوانى (که ذبح شرعی نشده) صریحا تحریم شده باشد و در این آیه حلال شمرده شود؟! پس نتیجه می گیریم که منظور از طعام حلال اهل کتاب در این آیه، غیر از گوشت هایى است که توسط آنها ذبح شده باشد.

 

هانیه : 

 

منم در مورد غذاهای دریایی از رساله ها همون برداشت شما رو کردم. یه کم دنبال بادگرفتن احکام از متن صریح قران بودم. اما بنظر میرسه اعتماد به مراجع دینی زبده عاقلانه تره ؛)
در مورد گوشت هم از این نظر پرسیدم که یهودیان اینجا مثل مسلمونا(شایدم ما مثل اونا) هر نوع گوشتی رو نمی خورن و باید به روش شرعی شون ذبح بشه که حالا روبه قبله اینا رو نمیدونم اما اینکه چگونه حیوان را بکشند کمتر زجر بکشه یا مثلا اجازه بدن خون از بدن حیوان کامل خارج بشه .... شبیه است.
حتی شنیدم این روش ذبح اسلامی ریشه در روش کشتن یهودیان داره. نمی دونم. سوالم بیشتر از این بابت بود. به گوشت kosher معروفه.
متاسفانه من از یکی از این سایتهای پاسخ به سوالات دبنی پرسیدم اصلا خبر نداشت.
اما خوب گاها کمبودهایی برا خرید گوشت حلال وجود داره. بهمین خاطر پرسیدم.

 

نفیسه : 

از سر کنجکاویی که بدونم این کوشری که میگی چیه یه سرچی تو اینترنت داشتم وبه این نتیجه رسیدیم که اگرچه ذبح یهودیان شبیه مسلموناست اما عینا یکی نیست واین گوشت کوشر برای ما حلال نیست وفقط باید گوشت حلال با برچسب حلال یا zabiha باشه .با مراجعه به وبسایت zabiha.org می تونی در هر شهری محلهایی که گوشت حلال دارن پیدا کنی، حتی رستورانهای حلال.

یه سری هم به اینجا بزن فکر کنم بتونه کمک کنه.
ww.applyabroad.org forum/showthread.php?27626-%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%BA%D8%B0%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D9%84%D8%A7%D9%84/page7


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۵
* مسافر
شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۰۴ ق.ظ

123 . صفحه 123


بیست و نهم فروردین :


نفیسه : 

90.در تفاسیر شیعه و اهل تسنن شأن نزولهاى مختلفى درباره این آیه ذکر شده است که تقریبا با یکدیگر شباهت دارند از جمله این که در «مسند احمد» و «سنن ابى داود» و «نسائى» و «ترمذى» چنین نقل شده است که:
عمر (که طبق تصریح تفسیر فى ظلال جلد سوم، صفحه 33، علاقه شدیدى به نوشیدن شراب داشت) دعا مى‏کرد، و مى‏گفت: خدایا بیان روشنى در مورد خمر براى ما بفرما، هنگامى که آیه 219، سوره بقره (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ ...)
نازل شد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آیه را براى او قرائت کرد ولى او باز به دعاى خود ادامه مى‏داد، و مى‏گفت: خدایا بیان روشنترى در این زمینه بفرما، تا این که آیه 43 سوره نساء (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى‏) نازل شد، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آن را نیز بر او خواند، باز به دعاى خود ادامه مى‏داد! تا این که آیه مورد بحث که صراحت فوق العاده‏اى در این موضوع دارد، نازل گردید، هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آیه را بر او خواند، گفت: انتهینا انتهینا! «از نوشیدن شراب خوددارى مى‏کنیم، خوددارى مى‏کنیم»!حکم قطعى در باره شراب و مراحل تدریجى آن- همانطور که در ذیل آیه 43 سوره نساء اشاره کردیم، شرابخورى و میگسارى در زمان جاهلیت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به صورت یک بلاى عمومى درآمده بود، تا آنجا که بعضى از مورّخان مى‏گویند عشق عرب جاهلى در سه چیز خلاصه مى‏شد: شعر و شراب و جنگ! روشن است که اگر اسلام مى‏خواست بدون رعایت اصول روانى و اجتماعى با این بلاى بزرگ عمومى به مبارزه برخیزد ممکن نبود

و لذا از روش تحریم تدریجى و آماده ساختن افکار و اذهان براى ریشه‏کن کردن میگسارى که به صورت یک عادت ثانوى در رگ و پوست آنها نفوذ کرده بود، استفاده کرد، به این ترتیب که نخست در بعضى از سوره‏هاى مکّى اشاراتى به زشتى این کار نمود، ولى عادت زشت شرابخوارى از آن ریشه‏دارتر بود، که با این اشاره‏ها ریشه‏کن شود، لذا هنگامى که مسلمانان به مدینه منتقل شدند و نخستین حکومت اسلامى تشکیل شد، دومین دستور- آیه 219، سوره بقره- در زمینه منع شرابخوارى به صورت قاطع‏ترى نازل گشت، آشنایى مسلمانان به احکام اسلام سبب شد که دستور نهایى- همین آیه مورد بحث- با صراحت کامل و بیان قاطع که حتى بهانه‏جویان نیز نتوانند به آن ایراد گیرند نازل گردد.در این آیه با تعبیرات گوناگون ممنوعیت این کار مورد تأکید قرار گرفته، تا جایى که شرابخوارى در ردیف بت‏پرستى و قمار و ازلام و از اعمال شیطانى و پلید قلمداد شده است مى‏فرماید:«اى کسانى که ایمان آورده‏اید شراب و قمار و بتها و ازلام (یک نوع بخت‏آزمایى) پلیدند و از عمل شیطانند از آنها دورى کنید تا رستگار شوید»«انصاب» بتهایى که شکل مخصوصى نداشتند و تنها قطعه سنگى بودند و قرار گرفتن شراب و قمار هم ردیف آن نشانگر خطر بسیار زیاد شراب و قمار است به همین دلیل در روایتى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: شارب الخمر کعابد الوثن:
«شرابخور همانند بت‏پرست است».

91.در این آیه به پاره‏اى از زیانهاى آشکار شراب و قمار پرداخته نخست مى‏گوید:«شیطان مى‏خواهد از طریق شراب و قمار در میان شما تخم عداوت و دشمنى بپاشد و از نماز و ذکر خدا باز دارد»در پایان این آیه به عنوان یک استفهام تقریرى، مى‏گوید: «آیا شما خوددارى خواهید کرد؟»یعنى پس از این همه تأکید باز جاى بهانه جویى یا شک و تردید در مورد ترک این دو گناه بزرگ باقى مانده است؟! و لذا مى‏بینیم که حتى «عمر» که تعبیرات آیات گذشته را به خاطر علاقه‏اى که (طبق تصریح مفسران عامه) به شراب داشت وافى نمى‏دانست پس از نزول این آیه، گفت که این تعبیر کافى و قانع‏کننده است.

92.و در این آیه به عنوان تأکید این حکم نخست به مسلمانان دستور مى‏دهد که «خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و از مخالفت او بپرهیزید»و سپس مخالفان را تهدید مى‏کند که: «اگر از اطاعت فرمان پروردگار سرباز زنید، مستحق کیفر و مجازات خواهید بود و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله وظیفه‏اى جز ابلاغ آشکار ندارد»

93.در تفاسیر چنین آمده است که، پس از نزول آیه تحریم شراب و قمار، بعضى از یاران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفتند: اگر این دو کار این همه گناه دارد پس تکلیف برادران مسلمان ما که پیش از نزول این آیه از دنیا رفته‏اند و هنوز این دو کار را ترک نکرده بودند چه مى‏شود؟ آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.در این آیه در پاسخ کسانى که نسبت به وضع گذشتگان قبل از نزول تحریم شراب و قمار و یا نسبت به وضع کسانى که این حکم هنوز به گوش آنها نرسیده، و در نقاط دور دست زندگى داشتند، سؤال مى‏کردند، مى‏گوید: «آنهایى که ایمان و عمل صالح داشته‏اند و این حکم به آنها نرسیده بوده، اگر شرابى نوشیده‏اند و یا از درآمد قمار خورده‏اند گناهى بر آنها نیست»سپس این حکم را مشروط به این مى‏کند که«آنها تقوا را پیشه کنند و ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند» بار دیگر همین موضوع را تکرار کرده، مى‏گوید: «سپس تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند»و براى سومین بار با کمى تفاوت همین موضوع را تکرار نموده، مى‏گوید:«سپس تقوا پیشه کنند و نیکى نمایند»و در پایان آیه مى‏فرماید: «خداوند نیکوکاران را دوست مى‏دارد»هر یک از این سه تقوا، اشاره به مرحله‏اى از احساس مسؤولیت و پرهیزکارى است.

94.نقل شده: هنگامى که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و مسلمانان در سال حدیبیّه براى عمره با حال احرام حرکت کردند، در وسط راه با حیوانات وحشى فراوانى رو برو شدند، بطورى که مى‏توانستند آنها را با دست و نیزه‏ها صید کنند! این شکارها بقدرى زیاد بودند که بعضى نوشته‏اند دوش به دوش مرکبها و از نزدیک خیمه‏ها رفت و آمد مى‏کردند.این آیه و دو آیه بعد نازل شد و مسلمانان را از صید آنها برحذر داشت، و به آنها اخطار کرد که این نوع امتحان براى آنها محسوب مى‏شود.احکام صید در حال احرام- این آیه و دو آیه بعد ناظر به یکى از احکام عمره و حجّ، یعنى مسأله شکار حیوانات صحرایى و دریایى در حال احرام مى‏باشد. نخست اشاره به جریانى که مسلمانان در سال «حدیبیه» با آن رو برو بودند کرده، مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید!خداوند شما را با چیزى از شکار مى‏آزماید، شکارهایى که بقدرى به شما نزدیک مى‏شوند که حتى با نیزه و دست مى‏توانید آنها را شکار کنید» سپس به عنوان تأکید مى‏فرماید:«این جریان براى آن بوده است که افرادى که از خدا با ایمان به غیب مى‏ترسند، از دیگران شناخته شوند»و در پایان آیه مى‏فرماید:«پس هر کس بعد از آن تجاوز کند مجازات دردناکى خواهد داشت»

95.در این آیه با صراحت و قاطعیّت بیشتر و بطور عموم فرمان تحریم صید را در حال احرام صادر کرده، مى‏گوید:«اى کسانى که ایمان آورده‏اید! در حال احرام شکار نکنید»سپس به کفاره صید در حال احرام اشاره کرده، مى‏گوید: «کسى که عمدا صیدى را به قتل برساند، باید کفاره‏اى همانند آن از چهارپایان بدهد» یعنى، آن را قربانى کرده و گوشت آن را به مستمندان بدهد در اینجا منظور از «مثل» همانندى در شکل و اندازه حیوان است به این معنى که مثلا اگر کسى حیوان وحشى بزرگى را همانند شترمرغ صید کند، باید کفاره آن را شتر انتخاب کند و یا اگر آهو صید کند باید گوسفند که تقریبا به اندازه آن است قربانى نماید.و از آنجا که ممکن است مسأله همانندى براى بعضى مورد شک و تردید واقع شود، قرآن در این زمینه دستور داده است که «باید این موضوع زیر نظر دو نفر از افراد مطلع و عادل انجام پذیرد» و درباره این که این کفاره در کجا باید ذبح شود، دستور مى‏دهد که به صورت «قربانى و «هدى» اهداء به کعبه شود و به سرزمین کعبه برسد»سپس اضافه مى‏کند که، لازم نیست حتما کفاره به صورت قربانى باشد، بلکه دو چیز دیگر نیز هر یک مى‏توانند جانشین آن شوند، نخست این که«معادل پول آن را در راه اطعام مساکین مصرف کند»«و یا معادل آن روزه بگیرد»«این کفارات به خاطر آن است که کیفر کار خلاف خود را ببیند»

اما از آنجایى که هیچ حکمى معمولا شامل گذشته نمى‏شود، تصریح مى‏کند که «خدا از تخلفاتى که در این زمینه در گذشته انجام داده‏اید، عفو فرموده است»«و هر گاه کسى به این اخطارهاى مکرر و حکم کفاره اعتنا نکند و باز هم مرتکب صید در حال احرام شود، خداوند از چنین کسى انتقام خواهد گرفت و خداوند تواناست، و به موقع انتقام مى‏گیرد»

 

اعظم : 

آیه 90 : 1- ایمان، با شراب‏خوارى و قماربازى سازگارى ندارد. «یا ایّها الّذین آمنوا انّما الخمر و المیسر... فاجتنبوه...»
2- شراب و قمار، در ردیف بت‏پرستى است. «الخمر والمیسر والانصاب» (بنابر اینکه مراد از انصاب، بت‏ها باشد)
3- اسلام از پلیدى‏ها نهى مى‏کند. «رجس... فاجتنبوه»
4- نه تنها شراب نخورید، گرد آن هم نروید. «فاجتنبوه»، به جاى آنکه بگوید: «لاتشربوا الخمر».
5 - لقمه‏ى حلال و دورى از حرام‏خوارى، در سعادت و رستگارى انسان مؤثّر است. «فاجتنبوه لعلّکم تفلحون»

آیه 91:
1- هر کس که عامل کینه و عداوت در میان مردم شود، مانند شیطان است. «انمّا یرید الشیطان...»
2- تحریکات شیطان دائمى است. «انّما یرید الشیطان» (فعل مضارع، رمز دوام و استمرار است.)
3- جامعه‏اى که در آن عداوت باشد، شیطانى است. «انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة...»
4- از الفت و وحدت پاسدارى کنیم و با هر چه آنها را از بین مى‏برد مبارزه کنیم. «انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة»
5 - الفت و مهربانى بین اهل ایمان، مورد عنایت خاص خداوند است. «انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة»
6- قمار و شراب، ابزار کار شیطان براى ایجاد کینه و دشمنى است. «انّما یرید الشیطان... فى الخمر و المیسر»
7- نماز برترین سمبل یاد خداست. (با اینکه نماز ذکر خداست، نام آن جداگانه آمده است) «عن ذکر اللَّه و عن الصلوة»
8 - بیان فلسفه‏ى احکام، یکى از عوامل تأثیر کلام در دیگران است. «العداوة و البغضاء... فهل انتم منتهون»
9- با تمام عواملى که باعث ایجاد کینه و دشمنى مى‏شود باید مبارزه کرد. «یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء... فهل انتم منتهون»
10- برخى از مسلمانان در صدر اسلام که على رغم تحریم شراب و قمار، باز بدان مشغول بودند، مورد توبیخ خداوند قرار گرفتند. «فهل انتم منتهون»

آیه 92 :
1- فرمان‏هاى حکومتى رسول خدا صلى الله علیه وآله همانند فرمان‏هاى الهى، اطاعتش واجب است. «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول» (تکرار کلمه‏ى «أطیعوا»، نشانه‏ى دو نوع دستور مى‏باشد؛ دستورات ثابت الهى و دستورات حکومتى پیامبرصلى الله علیه وآله)
2- از خطر سرپیچى فرمان خدا و رسول بترسیم. «واحذروا»
3- انسان در انتخاب راه، آزاد است. «فان تولّیتم»
4- با تخلّف و روى‏گردانى، به کسى جز خود لطمه نمى‏زنیم. «فان تولّیتم... انّما على رسولنا البلاغ المبین»
5 - شرط ابلاغ احکام الهى پذیرش مردم نیست، ما باید اتمام حجّت کنیم. «فان تولّیتم... على رسولنا البلاغ المبین»
6- وظیفه‏ى پیامبر، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار و تحمیل. «انما على رسولنا البلاغ المبین»

آیه 93:
1- خلاف‏هاى پیشین مؤمنان به شرط عدم تکرار و رعایت تقوا در آینده، قابل عفو و بخشش است. «لیس... جناحٌ... اذا ما اتّقوا»
2- اگر بعد از شنیدن حکم الهى باز هم گناه کنند خداوند بر گناهان قبلى هم مؤاخذه مى‏کند. «لیس... جناح فیما طعموا اذا مااتّقوا»
3- احسان ونیکوکارى، بالاترین مرحله‏ى کمال و سبب محبوبیّت نزد خداوند است. کلمه‏ى «احسنوا» بعد از «آمنوا و عملوا... ثمّ اتّقوا...» و به دنبال آن محبوبیّت نزد خداوند مطرح شده است. «و اللَّه یحبّ المحسنین»

آیه 94 :
1- آزمایش مؤمنان، یک سنّت قطعى پروردگار است. «یا ایّها الّذین آمنوا لیبلونّکم» (حرف «لام» و فعل مضارع و نون تأکید، نشانه‏ى قطعى بودن است)
2- خداترسى آنجا آشکار مى‏شود که زمینه‏ى گناه فراهم باشد و انسان خطا نکند. «تناله أیدیکم»
3- نعمت‏هاى در دسترس، وسیله‏ى آزمایشند. «لیبلونّکم اللّه بشى‏ء... تناله ایدیکم»
4- هر چیزى که دست ما به آن مى‏رسد، رزق و حلال نیست. «تناله أیدیکم»
5 - ملاک تقوا، خوف باطنى است، نه تنها حیاى ظاهرى. «یخافه بالغیب»
6- تکلیف و مسئولیّت، بعد از ابلاغ است. «بعد ذلک»
7- حاجى‏که فرسنگ‏ها در بیابان‏ها به عشق حقّ مى‏رود، گاهى یک شکارکوچک او را از پا در مى‏آورد و به نافرمانى مى‏کشد که نتیجه‏ى آن عذاب الهى است. «مَن اعتدى بعد ذلک فله عذاب الیم

آیه 95 :
1- خداوند، از مؤمنان انتظار ویژه‏اى دارد. «یا ایها الذین آمنوا لاتقتلوا...»
1- امنیّت در حال احرام، حتّى براى حیوانات نیز باید حفظ شود. «لاتقتلوا الصید و انتم حُرُم»
2- فلسفه‏ى تحریم یا حلال ساختن، همیشه ذاتى و مربوط به خود موارد نیست، بلکه گاهى به اقتضاى شرایط زمانى و مکانى است، پس زمان و مکان، تاریخ و جغرافیا، در حکم الهى تأثیر دارد. «و انتم حُرُم»
3- اسلام براى حالات خاص، دستورات ویژه‏اى دارد. «و انتم حُرُم»
4- قوانین اسلام براى همه است. «و من قتله منکم»
5 - خطرناکتر از عمل و تخلّف، انگیزه و هدف و سوء قصد آگاهانه است. «من قتله منکم متعمّداً»
6- کیفر، باید عادلانه باشد. «مثل ما قتل»
7- پرداخت کیفر و جریمه باید دقیق باشد. «یحکم به ذوا عدل»
8 - اسلام به عدالت در همه جا توجّه دارد. «ذوا عدل منکم»
9- اسلام به هر مناسبتى به مسئله‏ى گرسنگان و فقرزدایى توجّه دارد. «طعام مسکین»
10- حیواناتى که در مکّه ذبح مى‏شوند، هدیه هستند. «هدیاً بالغ الکعبة»
11- دست مجرم را در انتخاب نوع جریمه (قربانى، اطعام، روزه) باز بگذاریم و شرایط مالى و توان جسمى او را نادیده نگیریم. «فجزاء مثل ما قتل... او عدل ذلک صیاماً»
12- کیفر قانون‏شکنى به قدرى سنگین است که اطعام شصت فقیر یا گرفتن شصت روزه تنها گوشه‏اى از آن است، نه تمام آن. «لیذوق»
13- اجراى قوانین، پس از ابلاغ رسمى آنهاست. «عفى اللّه عما سلف» قانون موارد قبلى را شامل نمى‏شود.
14- در تکرار شکار، علاوه بر جریمه، انتقام و قهر الهى نیز وجود دارد. «و من عاد فینتقم اللَّه»
15- اصرار بر گناه و تکرار آن، بسیار خطرناک وعقوبت سختى در پى دارد. «و من عاد فینتقم اللَّه منه و اللّه عزیز ذو انتقام»
16- تهدیدات الهى را جدّى بگیریم. «فینتقم اللّه... عزیز ذو انتقام»

تفسیرهای این آیات از تفسیر نور انتخاب شد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۴
* مسافر
جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۰۲ ق.ظ

122. صفحه 122

 

بیست و هشتم فروردین : 

 

نفیسه : 

 

83.به علاوه «جمعى از آنان (همانند همراهان جعفر و جمعى از مسیحیان حبشه)هنگامى که آیات قرآن را مى‏شنیدند، اشک شوق از دیدگانشان به خاطر دست یافتن به حق سرازیرى مى‏شد»«و با صراحت و شهامت و بى‏نظرى صدا مى‏زدند: پروردگارا! ما ایمان آوردیم، ما را از گواهان حق و همراهان محمد صلّى اللّه علیه و آله و یاران او قرار ده»

84.آنها بقدرى تحت تأثیر آیات تکان دهنده این کتاب آسمانى قرار مى‏گرفتند که مى‏گفتند: «چگونه ممکن است ما به خداوند یگانه و حقایقى که از طرف او آمده است ایمان نیاوریم در حالى که انتظار داریم ما را در زمره جمعیت صالحان قرار دهد»

85.در این آیه و آیه بعد به سرنوشت این دو طایفه و پاداش و کیفر آنها اشاره شده، نخست مى‏گوید: «آنها که در برابر افراد با ایمان، محبت نشان دادند، و در مقابل آیات الهى سر تسلیم فرود آوردند، و با صراحت ایمان خود را اظهار داشتند، خداوند در برابر این به آنها باغهاى بهشت را پاداش مى‏دهد که از زیر درختان آن نهرها جارى است و جاودانه در آن مى‏مانند و این است جزاى نیکوکاران»

86.و در مقابل «آنها که راه دشمنى را پیمودند و کافر شدند و آیات خدا را تکذیب کردند اهل دوزخند»

87.در مورد نزول این آیه و دو آیه بعد نقل شده است: روزى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره رستاخیز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بیاناتى فرمود، این بیانات مردم را تکان داد و جمعى گریستند، به دنبال آن جمعى از یاران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تصمیم گرفتند، پاره‏اى از لذائذ و راحتیها را بر خود تحریم کرده و به جاى آن به عبادت پردازند.روزى همسر «عثمان بن مظعون» نزد عایشه آمد، او زن جوان و صاحب جمالى بود، عایشه از وضع او متعجب شد و گفت: چرا به خودت نمى‏رسى، و زینت نمى‏کنى؟! در پاسخ گفت: براى چه کسى زینت کنم؟ همسرم مدتى است که مرا ترک گفته و رهبانیت پیش گرفته است، این سخن به گوش پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسید، فرمان داد همه مسلمانان به مسجد آیند، هنگامى که مردم در مسجد اجتماع کردند، بالاى منبر قرار گرفت، پس از حمد و ثناى پروردگار گفت: من سنت خود را براى شما بازگو مى‏کنم هر کس از آن روى گرداند از من نیست، من قسمتى از شب را مى‏خوابم و با همسرانم آمیزش دارم و همه روزها را روزه نمى‏گیرم.آگاه باشید! من هرگز به شما دستور نمى‏دهم که مانند کشیشان مسیحى و رهبانها ترک دنیا گویید زیرا این گونه مسائل و همچنین دیرنشینى در آیین من نیست، رهبانیت امت من در جهاد است، آنها که سوگند یاد کرده بودند، برخاستند و گفتند: اى پیامبر! ما در این راه سوگند یاد کرده‏ایم وظیفه ما در برابر سوگندمان چیست؟ آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

از حد تجاوز نکنید! در این آیه و آیات بعد یک سلسله احکام مهم اسلامى مطرح شده است.نخست، اشاره به تحریم قسمتى از مواهب الهى به وسیله بعضى از مسلمین شده، و آنها را از تکرار این کار نهى مى‏کند، و مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید «طیبات» و امور پاکیزه‏اى را که خداوند براى شما حلال کرده بر خود حرام مکنید» با بیان این حکم، اسلام صریحا بیگانگى خود را از مسأله رهبانیت و ترک دنیا آن چنان که مسیحیان و مرتاضان دارند اعلام داشته است.سپس براى تأکید این موضوع مى‏گوید: « از حد و مرزها فراتر نروید، زیرا خداوندتجاوزکنندگان را دوست ندارد»

88.در این آیه نیز مجددا روى مطلب تأکید کرده، منتها در آیه گذشته نهى از تحریم بود و در این آیه امر به بهره گرفتن مشروع از مواهب الهى کرده، مى‏فرماید:«از آنچه خداوند به شما روزى داده است حلال و پاکیزه بخورید» تنها شرط آن این است که «از (مخالفت) خداوندى که به او ایمان دارید بپرهیزید» یعنى، ایمان شما به خدا ایجاب مى‏کند که همه دستورات او را محترم بشمرید، هم در بهره گرفتن از مواهب الهى و هم رعایت اعتدال و تقوى.

89. سوگند و کفّاره سوگند! در این آیه در باره سوگندهایى که در زمینه تحریم حلال و غیر آن خورده مى‏شود، بطور کلى بحث کرده و قسمها را به دو قسمت تقسیم مى‏کند:نخست مى‏گوید:«خداوند شما را در برابر قسمهاى لغو مؤاخذه و مجازات نمى‏کند» منظور از سوگند لغو چنانکه مفسران و فقها گفته‏اند، سوگندهایى است که داراى هدف مشخص نیست و از روى اراده و تصمیم سرنمى‏زند.قسم دوم از سوگندها، سوگندهایى است که از روى اراده و تصمیم و بطور جدّى یاد مى‏شود، درباره این نوع قسمها، قرآن در ادامه آیه چنین مى‏گوید: «خداوند شما را در برابر چنین سوگندهایى که گره آن را محکم کرده‏اید مؤاخذه مى‏کند و شما را موظف به عمل کردن به آن مى‏سازد» البته جدّى بودن سوگند به تنهایى براى صحت آن کافى نیست بلکه باید محتواى سوگند لااقل یک امر مباح بوده باشد و باید دانست که سوگند جز به نام خدا معتبر نیست. بنابراین اگر کسى به نام خدا سوگند یاد کند واجب است به سوگند خود عمل کند و اگر آن را شکست کفاره دارد. «و کفاره چنین سوگندى (یکى از سه چیز است: نخست) اطعام ده نفرمسکین»منتها براى این که بعضى از اطلاق این حکم چنین استفاده نکنند که مى‏توان از هر نوع غذاى پست و کم‏ارزشى براى کفاره استفاده کرد، تصریح مى‏کند که «این غذا باید لااقل یک غذاى حد وسط بوده باشد که معمولا در خانواده خود از آن تغذیه مى‏کنید» دوم:«پوشاندن لباس، بر ده نفر نیازمند»

البته ظاهر آیه این است که لباسى بوده باشد که بطور معمول تن را بپوشاند و بر حسب فصول و مکانها و زمانها تفاوت پیدا مى‏کند.در این که آیا از نظر کیفیت حد اقل کافى است و یا در اینجا نیز باید حد وسط مراعات شود، به مقتضاى اطلاق آیه هر گونه لباس کافى است.سوم: «آزاد کردن یک برده» اما ممکن است کسانى باشند که قدرت بر هیچ یک از اینها نداشته باشند و لذا بعد از بیان این دستور مى‏فرماید:«آنهایى که دسترسى به هیچ یک ندارند باید سه روز، روزه بگیرند»سپس براى تأکید مى‏گوید: «کفاره سوگندهاى شما این است که گفته شد» ولى براى این که کسى تصور نکند با دادن کفاره، شکستن سوگندهاى صحیح حرام نیست مى‏گوید: «سوگندهاى خود را حفظ کنید» و در پایان آیه مى‏فرماید:«این چنین خداوند آیاتش را براى شما بیان مى‏کند، تا شکر او را بگذارید و در برابر این احکام و دستوراتى که ضامن سعادت و سلامت فرد و اجتماع است، او را سپاس گویید»

 

اعظم : 

 

آیه 83 : نشان افراد دل آماده و متواضع آن است که به مجرد شنیدن حقّ، منقلب مى‏شوند. (ولى نااهلان، با دیدن حقّ هم تکان نمى‏خورند.) «لایستکبرون و اذا سمعوا... تفیض من الدمع... یقولون ربّنا آمنّا»

آیه 83 : چه خاصیتی در اشک هستش که با دیدن حقیقت و فروریختن قساوت دل و منقلب شدن حال دل از چشم جاری میشه

آیه 83 : ایمان موقّت کارساز نیست، باید دائمى، تثبیت شده و با حسن عاقبت همراه گردد. «آمنّا فاکتبنا»

آیه 83 : روح و فطرت انسان، شیفته‏ى حقیقت است و چون به معشوق رسید، اشک شوق مى‏ریزد. «تفیض من الدمع»

آیه 83 : اهل ایمان باید براى رسیدن به مراحل بالاتر دعا کنند. (ابتدا ایمان، سپس مرحله‏ى بالاتر که شهود است. «فاکتبنا مع الشاهدین»

آیه 84 : کسانى که پس از فهمیدن حقّ، شجاعانه وصریح وبا صداقت به آن اقرار کنند و از جوّ وهم کیشان نهراسند، از بهترین نیکوکارانند. چون هم به خود نیکى کرده و خویشتن را از عذاب دوزخ رهانده‏اند، هم با اقرارشان، راه را براى دیگران گشوده‏اند.

آیه 84 : 1- بعد از شناخت حقّ، «ممّاعرفوا» هیچ عذرى براى ردّ آن نیست. «ومالنا...»

آیه 84 : هم نشینى با صالحان، آرمانى مقدّس است. «مع القوم الصالحین»

آیه 84 : نشانه‏ى آرزوى صحیح، ایمان و اقدام عملى است. «و ما لنا لانؤمن... و نطمع»

آیه 84 : اقرار زبانى به توحید، رسالت پیامبر و حقّانیّت قرآن، امرى ضرورى است. «فاثابهم اللَّه بما قالوا

آیه 86 : مشرکین و یهود و سایر کسانی که از روی عناد و تکبر به آیات خدا کافر شدند ونشانه های الهی را دروغ شمردند ،اینها به جهت کفر و تکذیبشان در دوزخ مقام خواهند یافت و در آن جاودانه خواهند بود.

آیه 87 : اهل ایمان باید از چیزهاى پاکیزه و طیّبات استفاده کنند. «یا ایّها الّذین آمنوا» به جاى «یا ایّها النّاس»

آیه 87 : - ایمان، با تغییر و دست بردن در احکام الهى سازگار نیست. «یا ایّها الّذین آمنوا لاتحرّموا...»

آیه 87 : -اسلام، آیین فطرت است و فطرت کشى ممنوع است. «لا تحرّموا طیّبات» (کلمه‏ى «طیّب» در جایى بکار مى‏رود که مطابق طبع و فطرت انسان باشد)

آیه 87 : - خوردنى‏ها، پوشیدنى‏ها و لذایذ حلال، براى انسان آفریده شده است. «لکم»

آیه 88: - ایمان، با افراط وتفریط سازگار نیست. «یا ایّها الّذین آمنوا... لاتعتدوا...»

آیه 87 : در مکتب اسلام، انزوا، رهبانیّت، افراط و تفریط ممنوع است. «لا تحرّموا طیّبات... و لاتعتدوا»

آیه 87 : - محروم‏کردن خود از طیّبات، یک تعدّى و تجاوز است. «لاتعتدوا»

آیه 87 : - در بهره‏گیرى از حلال‏ها، اسراف و زیاده روى نکنیم. «لا تعتدوا»

ایه 87 : افراط و تفریط، سبب محروم شدن از محبّت خداست. «انّ اللّه لایحبّ المعتدین»

آیه 88 : معمولاً فرمان «کلوا» در قرآن، همراه با دستور دیگرى آمده است، (خوردن هم باید با اهداف معنوی همراه باشه نه فقط سیر کردن شکم و لذت بردن از غذا )مانند: 

کلوا . . . واشکروا» بخورید و شکر کنید.
«کلوا . . . ولاتطغوا» بخورید و طغیان نکنید.
«کلوا . . . واعملوا» بخورید و کار شایسته انجام دهید.
«کلوا . . . وأطعموا» بخورید و بخورانید.
کلوا . . . ولاتسرفوا» بخورید و اسراف نکنید.
«کلوا . . . ولاتتّبعوا خطوات الشیطان» بخورید و دنباله‏رو شیطان مباشید

آیه 88 : در مسائل تغذیه دقّت کنیم. «حلالاً، طیباً، واتّقوا» (هم شیوه‏ى کسب، حلال باشد و هم شیوه‏ى مصرف آن)

آیه 88 : 3- رزق همه به دست اوست، پس عجله و حرص و حرام‏خوارى نداشته باشیم. «رزقکم اللّه حلالا طیّبا»

آیه 88 : تقوا، لازمه‏ى ایمان است. «واتّقوا اللّه الّذى أنتم به مؤمنون»

آیه 89 : امام صادق‏علیه السلام در تفسیر واژه «لغو» در سوگند فرمود: گفتن «لا واللَّه» و «بلى واللَّه» بدون آنکه قصد جدّى داشته باشد، سوگند لغو است.

آیه 89 : اسلام از هر بهانه ای برای آزاد کردن بردگان استفاده کرده (آیاتی که در مورد برده بود و بحثایی که شد در سوره نسا رو که یادتون هست )

آیه 89 : خداوند در هر کاراشتباهی امکان جبران رو گذاشته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۰۲
* مسافر
پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۲۹ ق.ظ

121 . صفحه 121

بیست و هفتم فروردین : 

نفیسه : 

77.در این آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد که به دنبال روشن شدن اشتباه اهل کتاب در زمینه غلو درباره پیامبران الهى با استدلالات روشن از آنها دعوت کند که از این راه رسما بازگردند و مى‏گوید: «بگو: اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ و تجاوز از حد نکنید و غیر از حق چیزى مگویید»البته غلو نصارى روشن است و اما در مورد غلو یهود که خطاب «یا اهل الکتاب» شامل آنها نیز مى‏شود بعید نیست که اشاره به سخنى باشد که در باره عزیر پیغمبر خدا مى‏گفتند و او را فرزند خدا مى‏دانستند.و از آنجا که سر چشمه غلو غالبا پیروى از هوى و هوس گمراهان است، براى تکمیل این سخن مى‏گوید: «از هوسهاى اقوامى که پیش از شما گمراه شدند و بسیارى را نیز گمراه کردند و از راه مستقیم منحرف گشتند، پیروى نکنید»این جمله اشاره به چیزى است که در تاریخ مسیحیت نیز منعکس است که مسأله تثلیث و غلوّ در باره مسیح (ع) در قرون نخستین مسیحیت در میان آنها وجود نداشت بلکه هنگامى که بت‏پرستان هندى و مانند آنها به آیین مسیح پیوستند، چیزى از بقایاى آیین سابق را که تثلیث و شرک بود به مسیحیت افزودند.

78.در این آیه و دو آیه بعد براى این که از تقلیدهاى کورکورانه اهل کتاب از پیشینیانشان جلوگیرى کند اشاره به سرنوشت شوم آنها کرده و مى‏گوید:«کافران از بنى اسرائیل بر زبان داود و عیسى بن مریم، لعن شدند و این دو پیامبر بزرگ از خدا خواستند که آنها را از رحمت خویش دور سازد»آیه فوق اشاره به این است که بودن جزء نژاد بنى اسرائیل و یا جزء اتباع مسیح، مادام که هماهنگى با برنامه‏هاى آنها نبوده باشد باعث نجات کسى نخواهد شد، بلکه خود این پیامبران از این گونه افراد ابراز تنفر و انزجار کرده‏اند.جمله آخر آیه نیز این مطلب را تأکید مى‏کند و مى‏گوید:«این اعلام تنفر و بیزارى به خاطر آن بود که آنها گناهکار و متجاوز بودند»

79.به علاوه آنها به هیچ وجه مسؤولیت اجتماعى براى خود قائل نبودند و «یکدیگر را از کار خلاف نهى نمى‏کردند، و حتى جمعى از نیکان آنها با سکوت و سازشکارى، افراد گناهکار را عملا تشویق مى‏کردند»و به این ترتیب «برنامه اعمال آنها بسیار زشت و ناپسند بود».

80.در این آیه به یکى دیگر از اعمال خلاف آنها اشاره کرده، مى‏گوید:«بسیارى از آنان را مى‏بینى که طرح دوستى و محبت با کافران مى‏ریزند»بدیهى است که دوستى آنها ساده نبود، بلکه دوستى آمیخته با انواع گناه و تشویق آنان به اعمال و افکار غلط بود، و لذا در آخر آیه مى‏فرماید: «چه بد اعمالى از پیش براى معاد خود فرستادند، اعمالى که نتیجه آن، خشم و غضب الهى بود و در عذاب الهى جاودانه خواهند ماند».

81.این آیه راه نجات از این برنامه غلط و نادرست را به آنها نشان مى‏دهد که«اگر راستى ایمان به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده است مى‏داشتند هیچ گاه تن به دوستى بیگانگان و دشمنان خدا در نمى‏دادند و آنان را به عنوان تکیه گاه خود انتخاب نمى‏کردند»ولى متأسفانه در میان آنها کسانى که مطیع فرمان الهى باشند کمند«و بسیارى از آنها از دایره فرمان خدا خارج شده، راه فسق را پیش گرفته‏اند»

82.نخستین مهاجران اسلام! در شأن نزول سلسله آیات 82 تا 86- نقل کرده‏اند که این آیات درباره نجاشى زمامدار حبشه در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و یاران او نازل شده است.

کینه توزى یهود و نرمش نصارى! در سلسله آیات 82 تا 86- مقایسه‏اى میان یهودیان و مسیحیانى که معاصر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله بوده‏اند شده است، نخست آیه یهود و مشرکان را در یک صف و مسیحیان را در صف دیگر قرار داده، مى‏گوید:«بطور مسلم سرسخت‏ترین دشمنان مؤمنان را یهود و مشرکان خواهى یافت، و با محبت‏ترین آنها نسبت به مؤمنان مدعیان مسیحیتند»تاریخ اسلام به خوبى گواه این حقیقت است، زیرا در بسیارى از صحنه‏هاى نبرد ضد اسلامى، یهود بطور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند.در حالى که در غزوات اسلامى، کمتر مسلمانان را مواجه با مسیحیان مى‏بینیم، سپس قرآن دلیل این تفاوت روحیه و خط مشى اجتماعى را طى چند جمله بیان کرده، مى‏گوید: مسیحیان معاصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله امتیازاتى داشتند که در یهود نبود. نخست این که:«در میان آنها جمعى دانشمند بودند که به اندازه دانشمندان دنیاپرست یهود در کتمان حقیقت کوشش نداشتند» و نیز در میان آنها جمعى «تارک دنیا بودند» که درست در نقطه مقابل حریصان یهود گام برمى‏داشتند «و بسیارى از آنها در برابر پذیرش حق خاضع بودند، و تکبرى از خودشان نمى‏دادند» در حالى که اکثریت یهود به خاطر این که خود را نژاد برتر مى‏دانستند، از قبول آیین اسلام که از نژاد یهود برنخاسته بود سر باز مى‏زدند.

 

اعظم : 

آیه 77 : غلو در مورد رهبران دینی غلو در دین است که در این آیه و در چند آیه دیگه از اون نهی شده

آیه 79 : نهی از منکر مختص اسلام نیست در سایر ادیان هم وجود داره

آیه 79 : نهی از منکر یه وظیفه ای هستش که بر عهده همه است

آیه 82 : علت اینکه نصارا نزدیک ترین ملت ها به مسلمین از جهت دوستى معرفى شده اند

جواب اینست که از این ملت عده بیشترى به اسلام گرویده و به رسول الله (صلى الله علیه و آله ) ایمان آوردند، کما این که آیه بعد هم که مى فرماید: و (اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ...) دلالت بر این مدعا دارد، ممکن است مجددا بپرسید اگر ایمان و اسلام چند نفر از یک ملت مجوز این باشد که همه آنها دوست اسلام و مسلمین خوانده شوند، لازم بود آن دو ملت دیگر هم دوست شناخته شوند، براى اینکه از آن دو ملت هم عده زیادى مانند عبدالله بن سلام با اصحاب یهودى اش از یهود و عده قابل ملاحظه از مشرکین که مجموعا ملت مسلمان امروز را تشکیل مى دهند به رسول الله (صلى الله علیه و آله ) ایمان آوردند، بنابراین ، چگونه در بین این سه ملت تنها نصارا مورد مهر قرار گرفته و آیه مزبور تنها آنها را ستوده است ؟!

جواب این سؤ ال اینست که نحوه اسلام آوردن این چند ملت مختلف بوده است مثلا ملت نصارا بدون مبارزه ، بلکه پس از تشخیص ‍ حقانیت با کمال شیفتگى و شوق به اسلام گرویده اند در حالى که هیچ اجبار و اکراهى در کارشان نبوده و مى توانسته با جزیه دادن ، به دین خود باقى مانده و نسبت به آن پایدارى و و فادارى کنند، و لیکن در عین حال اسلام را بر دین خود ترجیح داده و ایمان آوردند، بخلاف مشرکین ، زیرا، رسول الله (صلى الله علیه و آله ) جزیه از ایشان نمى پذیرفت ، و جز اسلام آوردن از ایشان قبول نمى کرد، پس ‍ عده اى از مشرکین که ایمان آوردند دلالت بر حسن اسلامشان ندارد، درست است که مسلمان شدند، لیکن بعد از آن همه آزار و شکنجه که پیغمبر محترم اسلام از ایشان تحمل کرد، و آنهمه جفا و قساوت و بى رحمى که نسبت به مسلمین روا داشتند و آن همه نخوتى که در برابر مسلمین ورزیدند.

و همچنین یهود که گر چه در ایمان آوردن و یا جزیه دادن مانند نصارا مختار بودند، لیکن به آسانى اسلام را قبول نکردند، بلکه مدتها در نخوت و عصبیت خود تصلب و پافشارى کردند، مکر و خدعه بکار بردند، عهدشکنى ها کردند، خواهان بلا و مصیبت مسلمین بودند، و بالاخره صفحات تاریخ از خاطرات تلخى که مسلمین آنروز از یهود دیدند پر است ، خاطراتى که تلخ ‌تر و دردناک تر از آن تصور ندارد، آن رفتار نصارا بوده و این رفتار مشرکین و یهود، و این اختلاف در برخورد و تلقى همچنان ادامه داشته است ، یعنى همیشه از نصارا حسن اجابت بوده ، و از یهود و مشرکین لجاج و پافشارى در استکبار و عصبیت ، عینا همان رفتار و عکس العملى که این سه گروه در زمان رسول الله (صلى الله علیه و آله ) از خود نشان دادند، همان را پس از آن جناب داشتند، چه افرادى که از ملت نصارا در قرون گذشته به طوع و رغبت دعوت اسلام را لبیک گفتند بسیار زیاد و بى شمار و بر عکس افرادى که از مشرکین و یهود در آن مدت طولانى به دین اسلام گرویده اند بسیار کم و انگشت شمارند.

و همین برخوردهاى مختلف آنان در قرون متمادى و طولانى خود شاهد و گواه محکمى است بر صدق دعوى قرآن که بطور کلى فرمود: (لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود) براى اینکه گر چه خطاب در این آیه متوجه شخص رسول الله (صلى الله علیه و آله ) است ، لیکن این نکته نیز بر کسى پوشیده نیست که آیه شریفه در مقام بیان قانون و ضابطى است کلى .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۲۹
* مسافر
چهارشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۲۶ ق.ظ

120 . صفحه 120

 

بیست و ششم فروردین 

نفیسه : 

71.در این آیه اشاره به غرور نابجاى بنی اسراییل در برابر این همه طغیان و جنایات کرده مى‏فرماید: «با این حال آنها گمان مى‏کردند که بلا و مجازاتى دامنشان را نخواهد گرفت»و همانطور که در آیات دیگر تصریح شده، خود را یک نژاد برتر مى‏پنداشتند و به عنوان فرزندان خدا از خود یاد مى‏کردند! سر انجام این غرور خطرناک و خود برتربینى همانند پرده‏اى بر چشم و گوش آنها افتاد و به خاطر آن «از دیدن آیات خدا نابینا و از شنیدن کلمات حق، کر شدند»! اما به هنگامى که نمونه‏هایى از مجازاتهاى الهى و سر انجام شوم اعمال خود را مشاهده کردند، پشیمان گشتند و توبه کردند و متوجه شدند که تهدیدهاى الهى جدى است و آنها هرگز یک نژاد برتر نیستند«خداوند نیز توبه آنها را پذیرفت» ولى این بیدارى و ندامت و پشیمانى دیرى نپایید باز طغیان و سرکشى و پشت پا زدن به حق و عدالت شروع شد، و دیگر بار پرده‏هاى غفلت که از آثار فرو رفتن در گناه است بر چشم و گوش آنها افکنده شد «و باز از دیدن آیات حق نابینا و از شنیدن سخنان حق کر شدند و این حالت، بسیارى از آنها را فرا گرفت» و در پایان آیه، با یک جمله کوتاه و پر معنى مى‏گوید: «خداوند هیچ گاه از اعمال آنها غافل نبوده و تمام کارهایى را که انجام مى‏دهند مى‏بیند».

72.در تعقیب بحثهایى که در مورد انحرافات یهود، در آیات قبل، گذشت، این آیه و آیات بعد، از انحرافات مسیحیان سخن مى‏گوید نخست از مهمترین انحراف مسیحیت یعنى مسأله «الوهیت مسیح» بحث کرده مى‏گوید:
«بطور مسلم آنها که گفته‏اند خدا همان مسیح بن مریم است، کافر شدند» در حالى که خود مسیح با صراحت به بنى اسرائیل گفت: «خداوند یگانه‏اى را پرستش کنید که پروردگار من و شماست»و نیز مسیح براى تأکید این مطلب و رفع هر گونه ابهام و اشتباه اضافه کرد:«هر کس شریکى براى خدا قرار دهد خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاه او آتش است»و نیز براى تأکید بیشتر و اثبات این حقیقت که شرک و غلو یک نوع ظلم آشکار است به آنها گفت:«براى ستمگران و ظالمان هیچ گونه یار و یاورى وجود نخواهد داشت» آنچه در آیه فوق در مورد پافشارى مسیح (ع) روى مسأله توحید دیده مى‏شود مطلبى است که با منابع موجود مسیحیت نیز هماهنگ است و از دلایل عظمت قرآن محسوب مى‏شود.

73.باید توجه داشت که آنچه در آیه قبل آمد مسأله غلو و وحدت مسیح با خدا بود، ولى در این آیه اشاره به مسأله «تعداد خدایان» از نظر مسیحیان یعنى «تثلیث در توحید» کرده مى‏گوید:«آنها که گفته‏اند خداوند سومین اقنوم از اقانیم سه‏گانه است بطور مسلم کافر شده‏اند»قرآن بطور قاطع در پاسخ آنها مى‏گوید: «هیچ معبودى جز معبود یگانه نیست»و دگر بار با لحن شدید و مؤکّد به آنها اخطار مى‏کند که «اگر دست از این عقیده برندارند عذاب دردناکى در انتظار کسانى که بر این کفر باقى بمانند خواهد بود»

74.در این آیه از آنها دعوت مى‏کند که از این عقیده کفرآمیز توبه کنند تا خداوند آنها را مشمول عفو و بخشش خود قرار دهد لذا مى‏گوید: «آیا بعد از این همه، آنها به سوى خداى یگانه بازنمى‏گردند و از این شرک و کفر طلب آمرزش نمى‏کنند با این که خداوند غفور و رحیم است»؟

75.در این آیه با دلایل روشنى در چند جمله کوتاه اعتقاد مسیحیان به الوهیت مسیح را ابطال مى‏کند، نخست مى‏گوید: «چه تفاوتى در میان مسیح و سایر پیامبران بود که عقیده به الوهیت او پیدا کرده‏اید، مسیح پسر مریم نیز فرستاده خدا بود و پیش از آن رسولان و فرستادگان دیگرى از طرف خدا آمدند»اگر رسالت از ناحیه خدا دلیل بر الوهیت و شرک است پس چرا در باره سایر پیامبران این مطلب را قائل نمى‏شوید؟سپس براى تأیید این سخن مى‏گوید: «مادر او، زن بسیار راستگویى بود»اشاره به این که کسى که داراى مادر است و در رحم زنى پرورش پیدا مى‏کند چگونه مى‏تواند خدا باشد؟و دوم این که اگر مادر او محترم است به خاطر این است که او هم در مسیر رسالت مسیح با او هماهنگ بود و از رسالتش پشتیبانى مى‏کرد، و به این ترتیب بنده خاص خدا بود و نباید او را همچون یک معبود همانطور که در میان مسیحیان رایج است که در برابر مجسمه او تا سر حد پرستش خضوع مى‏کنند، عبادت کرد.بعد به یکى دیگر از دلایل نفى ربوبیت مسیح اشاره کرده، مى‏گوید:«او و مادرش هر دو غذا مى‏خوردند» و در پایان آیه اشاره به روشنى این دلایل از یک طرف و سرسختى و نادانى آنها در برابر این دلایل آشکار از طرف دیگر کرده، مى‏گوید: «بنگر چگونه دلایل را به روشنى براى آنها شرح مى‏دهیم و سپس بنگر چگونه اینها از قبول حق بازگردانده مى‏شوند»

76.در این آیه براى تکمیل استدلال گذشته مى‏گوید: شما مى‏دانید که مسیح خود سر تا پا نیازهاى بشرى داشت و مالک سود و زیان خویش هم نبود تا چه رسد به این که مالک سود و زیان شما باشد «بگو: آیا چیزى را پرستش مى‏کنید که نه مالک زیان شماست، و نه مالک سود شما»و به همین دلیل بارها در دست دشمنان گرفتار شد و یا دوستانش گرفتار شدند و اگر لطف خدا شامل حال او نبود هیچ گامى نمى‏توانست بردارد.و در پایان به آنها اخطار مى‏کند که گمان نکنید خداوند سخنان نارواى شما را نمى‏شنود و یا از درون شما آگاه نیست «خداوند هم شنواست و هم دانا»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۲۶
* مسافر
سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ق.ظ

119 . صفحه 119

 

بیست و پنجم فروردین : 

نفیسه : 

65.به دنبال انتقادات گذشته از برنامه و روش اهل کتاب، در این آیه و آیه بعد آنچنان که اصول تربیتى اقتضا مى‏کند، قرآن براى بازگرداندن منحرفان اهل کتاب به راه راست، و تقدیر از اقلیتى که با اعمال خلاف آنها همگام نبود، نخست چنین مى‏گوید: «اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و پرهیزکارى پیشه کنند، گناهان گذشته آنها را مى‏پوشانیم و از آن صرف نظر مى‏کنیم». نه تنها گناهان آنها را مى‏بخشیم «بلکه در باغهاى بهشت که کانون انواع نعمتها است آنها را وارد مى‏کنیم»این در زمینه نعمتهاى معنوى و اخروى است.

66.سپس به اثر عمیق ایمان و تقوا حتى در زندگى مادى انسانها، اشاره کرده مى‏گوید:«اگر آنها تورات و انجیل را برپا دارند (و آن را به عنوان یک دستور العمل زندگى در برابر چشم خود قرار دهند) و بطور کلى به همه آنچه از طرف پروردگارشان بر آنها نازل شده اعم از کتب آسمانى پیشین و قرآن بدون هیچ گونه تبعیض و تعصب عمل کنند، از آسمان و زمین، نعمتهاى الهى آنها را فرا خواهد گرفت»شک نیست که منظور از برپاداشتن تورات و انجیل، آن قسمت از تورات و انجیل واقعى است که در آن زمان در دست آنها بود.در حقیقت آیه فوق یکبار دیگر، این اصل اساسى را مورد تأکید قرار مى‏دهد که پیروى از تعلیمات آسمانى انبیاء تنها براى سر و سامان دادن به زندگى پس از مرگ نیست، بلکه بازتاب گسترده‏اى در سرتاسر زندگى مادى انسانها نیز دارد، جمعیتها را قوى، و صفوف را فشرده، و نیروها را متراکم، و نعمتها را پربرکت، و امکانات را وسیع، و زندگى را مرفه، و امن و امان مى‏سازد.نظرى به ثروتهاى عظیم مادى و نیروهاى فراوان انسانى که امروز در دنیاى بشریت بر اثر انحراف از این تعلیمات نابود مى‏گردد، دلیل زنده این حقیقت است.

امروز مغزهاى متفکرى که براى تکمیل و توسعه و تولید سلاحهاى مرگبار و کشمکشهاى استعمارى کار مى‏کند، قسمت مهمى از نیروهاى ارزنده انسانى را تشکیل مى‏دهد، و چقدر نوع بشر، به این نوع سرمایه‏ها و این مغزهایى که بیهوده از بین مى‏رود، براى رفع نیازمندیهایش محتاج است، و چقدر چهره دنیا زیبا و خواستنى و جالب بود اگر همه اینها در راه آبادى به کار گرفته مى‏شدند! در پایان آیه، اشاره به اقلیت صالح این جمعیت کرده، مى‏گوید: «با این که بسیارى از آنها بدکارند ولى جمعیتى معتدل و میانه‏رو در میان آنها وجود دارد» که حسابشان با حساب دیگران در پیشگاه خدا و در نظر خلق خدا جداست.نظیر این تعبیر در باره اقلیت صالح اهل کتاب، در آیه 159 سوره اعراف و آیه 75 آل عمران نیز دیده مى‏شود.

67.انتخاب جانشین نقطه پایان رسالت! در این آیه روى سخن، فقط به پیامبر است، و تنها وظیفه او را بیان مى‏کند، با خطاب «اى پیامبر!» شروع شده و با صراحت و تأکید دستور مى‏دهد، که «آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است (به مردم) برسان»سپس براى تأکید بیشتر به او اخطار مى‏کند که:«اگر از این کار خوددارى کنى (که هرگز خوددارى نمى‏کرد) رسالت خدا را تبلیغ نکرده‏اى»!سپس به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که گویا از واقعه خاصى اضطراب و نگرانى داشته، دلدارى و تأمین مى‏دهد و به او مى‏گوید: از مردم در اداى این رسالت وحشتى نداشته باش» زیرا خداوند تو را از خطرات آنها نگاه خواهد داشت»و در پایان آیه به عنوان یک تهدید و مجازات، به آنهایى که این رسالت مخصوص را انکار کنند و در برابر آن از روى لجاجت کفر بورزند، مى‏گوید: «خداوند کافران لجوج را هدایت نمى‏کند» راستى چه مسأله مهمى در این آخرین ماههاى عمر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مطرح بوده که در آیه فوق عدم تبلیغ آن مساوى با عدم تبلیغ رسالت شمرده شده است.در کتابهاى مختلف دانشمندان شیعه و اهل تسنن روایات زیادى دیده مى‏شود که با صراحت مى‏گوید آیه فوق در باره تعیین جانشین براى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین در غدیر خم نازل شده است.

68.نقل شده که جمعى از یهود خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند، نخست پرسیدند آیا تو اقرار ندارى که تورات از طرف خداست؟
پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله جواب مثبت داد:
آنها گفتند: ما هم تورات را قبول داریم، ولى به غیر آن ایمان نداریم (در حقیقت تورات قدر مشترک میان ما و شماست اما قرآن کتابى است که تنها شما به آن عقیده دارید پس چه بهتر که تورات را بپذیریم و غیر آن را نفى کنیم!) آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.این آیه به گوشه دیگرى از کارشکنیها و ایرادهاى اهل کتاب (یهود و نصارى) اشاره مى‏کند و مى‏گوید: «بگو: اى اهل کتاب شما هیچ موقعیتى نخواهید داشت مگر آن زمانى که تورات و انجیل و تمام کتب آسمانى را که بر شما نازل شده بدون تبعیض و تفاوت برپا دارید» زیرا این کتابها همه از یک مبدء صادر شده، و اصول اساسى آنها یکى است اگر چه آخرین کتاب آسمانى، کاملترین و جامع‏ترین آنهاست و به همین دلیل لازم العمل است.
ولى قرآن بار دیگر اشاره به وضع اکثریت آنها کرده، مى‏گوید:«بسیارى از آنها نه تنها از این آیات پند نمى‏گیرند و هدایت نمى‏شوند بلکه به خاطر روح لجاجت بر طغیان و کفرشان افزوده مى‏شود»و در پایان آیه پیامبر خود را در برابر سرسختى این اکثریت منحرف، دلدارى مى‏دهد و مى‏گوید: «از مخالفتهاى این جمعیت کافر غمگین مباش»

زیرا زیان آن متوجه خود آنها خواهد شد و به تو ضررى نمى‏رساند! بدیهى است محتواى این آیه اختصاص به قوم یهود ندارد، مسلمانان نیز اگر تنها به ادعاى اسلام قناعت کنند، و اصول تعلیمات انبیاء و مخصوصا کتاب آسمانى خود را برپا ندارند، هیچ گونه موقعیت و ارزشى نه در پیشگاه خدا، و نه در زندگى فردى و اجتماعى نخواهند داشت،و همیشه زبون و زیر دست و شکست‏خورده خواهند بود.

69.در این آیه موضوع فوق را مورد تأکید قرار داده، مى‏گوید: «تمام اقوام و ملتها و پیروان همه مذاهب بدون استثناء اعم از مسلمانان و یهودیان و صابئان و مسیحیان در صورتى اهل نجات خواهند بود، و از آینده خود وحشتى و از گذشته غمى نخواهند داشت که ایمان به خدا و روز جزا داشته باشند و عمل صالح انجام دهند»این آیه پاسخ دندانشکنى است به کسانى که نجات را در پناه ملیت خاصى مى‏دانند و میل دارند میان دستورات انبیاء تبعیض قائل شوند، و دعوتهاى مذهبى را با تعصب قومى بیامیزند.

70.در سوره بقره و اوایل همین سوره اشاره به پیمان مؤکدى که خداوند از بنى اسرائیل گرفته بود شده است، در این آیه بار دیگر این پیمان را یادآورى کرده مى‏فرماید: «ما پیمان (عمل به آنچه نازل کردیم) از بنى اسرائیل گرفتیم و پیامبرانى براى هدایت آنها و مطالبه وفاى به این پیمان، به سوى آنان فرستادیم»سپس اضافه مى‏کند: آنها نه تنها به این پیمان عمل نکردند، بلکه «هر زمان پیامبرى دستورى بر خلاف تمایلات و هوى و هوسهاى آنها مى‏آورد(به شدیدترین مبارزه بر ضد او دست مى‏زدند) جمعى را تکذیب مى‏کردند و جمعى را که باتکذیب نمى‏توانستند از نفوذشان جلوگیرى کنند به قتل مى‏رساندند»

 

اعظم : 

 

آیه 65 : بهشت را به بها می دهند نه به بهانه .....امنوا و اتقوا ... لکفرنا .... لادخلناهم جنات النعیم

آیه 66 : چقدر محروم شدیم از برکات زمین و آسمان .... چقدر عادت کردیم که در محرومیت باشیم ... چقدر به سختیها تن دادیم ... چقدر خو کرده ایم به این زندگی هایی که یا خودمام گیر و گرفتار باشیم و یا همسایه ها و دوستانمان یا کشورهای دیگه یا اصلا کل بشریت .... اگر اقامه می کردیم دستورات دین رو همین جا طعم بهشت رو می چشیدیم .... همین دنیا "حیات طیبه " نصیبمون می شد ..... "عادت کرده ایم " و بزرگترین بلای ما همین عادت کردن های سخیفه

آیه 67 : تنها تلاوت آیات کافی نیست اقامه دستورات آن و اجرای اونها شرط سعادته (اقاموا)

آیه 68 : همیشه روابط علت و معلولی صرف سبب انجام امور نمیشه ... مثلا آب و باد و خاک و آفتاب و ..... سبب تولید محصول بشه .... ایمان به عنوان یه عنصر فرا مادی در توسعه رزق موثره

آیه 68 : اکثریت نشانه حق بودن نیست (کثیر منهم ساء ما یعملون)

آیه 69 : آیه ولایت .... پیامبر تهدید می شود که اگر این ابلاغ را انجام ندهد 23 سال زحمتش هدر می رود

ایه 70 : نمیدونم دقت کردین خیلی از ماها از دستورات الهی اونابیشون که مطابق نفسمون هستش رو انجام میدیم باقیشم حوصله انجام نداریم
اوناییشون رو که "دل" مون نمیخواد
همچین سازگار با نفسمون نیست پست گوش میندازیم
اینا زنگ خطره
مثلا یکی انفاق واسش زور داره انجامش
یکی نماز
یکی عاشق عمره است
یکی طالب غیبته
....
وقتی هر چی دوست داریم انجام میدیم
یعنی هنوز درست و حسابی ایمان نیاوردیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۱۶
* مسافر
دوشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ق.ظ

118 . صفحه 118

 

بیست و چهارم فروردین : 

نفیسه : 

58.در مورد نزول این آیه که دنباله آیه قبل است نقل شده که: جمعى از یهود و بعضى از نصارى صداى مؤذن را که مى‏شنیدند و یا قیام مسلمانان را به نماز مى‏دیدند شروع به مسخره و استهزاء مى‏کردند، قرآن مسلمانان را از طرح دوستى با این گونه افراد برحذر داشت.در این آیه در تعقیب بحث گذشته در مورد نهى از دوستى با منافقان و جمعى از اهل کتاب که احکام اسلام را به باد استهزاء مى‏گرفتند، اشاره به یکى از اعمال آنها به عنوان شاهد و گواه کرده، مى‏گوید:«هنگامى که (اذان مى‏گویید و مسلمانان را) به سوى نماز دعوت مى‏کنید، آن را به باد استهزاء و بازى مى‏گیرند»قابل ذکر این که همانطور که در روایات اهل بیت علیه السّلام وارد شده است اذان از طریق وحى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تعلیم داده شد.سپس علت عمل آنها را چنین بیان مى‏کند: «این به خاطر آن است که آنها جمعیت نادانى مى‏باشند و از درک حقایق بدورند»

59.در مورد نزول این آیه و آیه بعد از ابن عباس نقل شده که: جمعى از یهود نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و درخواست کردند عقاید خود را براى آنها شرح دهد، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من به خداى بزرگ و یگانه ایمان دارم و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و موسى و عیسى و همه پیامبران الهى نازل شده حق مى‏دانم، و در میان آنها جدایى نمى‏افکنم، آنها گفتند: ما عیسى را نمى‏شناسیم و به پیامبرى نمى‏پذیریم، سپس افزودند: ما هیچ آیینى بدتر از آیین شما سراغ نداریم! این دو آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.در این آیه، خداوند به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد که از اهل کتاب سؤال کن و«بگو: چه کار خلافى از ما سر زده که شما از ما عیب مى‏گیرید و انتقاد مى‏کنید؟ جز این که ما به خداى یگانه ایمان آورده‏ایم و در برابر آنچه بر ما و بر انبیاء پیشین نازل شده تسلیم هستیم»و در پایان آیه جمله‏اى مى‏بینیم که در حقیقت بیان علت جمله قبل است، مى‏گوید: اگر شما توحید خالص و تسلیم در برابر تمام کتب آسمانى را بر ما ایراد مى‏گیرید به خاطر آن است که بیشتر شما فاسق و آلوده به گناه شده‏اید» چون خود شما آلوده و منحرفید اگر کسانى پاک و بر جاده حق باشند در نظر شما عیب است

60.در این آیه عقاید تحریف شده و اعمال نادرست اهل کتاب و کیفرهایى که دامنگیر آنها گردیده است با وضع مؤمنان راستین و مسلمان، مقایسه گردیده، تا معلوم شود کدامیک از این دو دسته در خور انتقاد و سرزنش هستند و این یک پاسخ منطقى است که براى متوجه ساختن افراد لجوج و متعصب به کار مى‏رود، در این مقایسه چنین مى‏گوید: اى پیامبر! به آنها بگو:آیا ایمان به خداى یگانه و کتب آسمانى داشتن در خور سرزنش و ایراد است، یا اعمال نارواى کسانى که گرفتار آن همه مجازات الهى شدند «به آنها بگو: آیا شما را آگاه کنم از کسانى که پاداش کارشان در پیشگاه خدا از این بدتر است»سپس به تشریح این مطلب پرداخته و مى‏گوید: «آنها که بر اثر اعمالشان مورد لعن و غضب پروردگار واقع شدند و آنان را به صورت «میمون» و «خوک» مسخ کرد، و آنها که پرستش طاغوت و بت نمودند، مسلما این چنین افراد، موقعیتشان در این دنیا و محل و جایگاهشان در روز قیامت بدتر خواهد بود، و از راه راست و جاده مستقیم گمراهترند»

61.در این آیه- براى تکمیل بحث در باره منافقان اهل کتاب- پرده از روى نفاق درونى آنها برداشته و به مسلمانان چنین اعلام مى‏کند:«هنگامى که نزد شما مى‏آیند مى‏گویند ایمان آوردیم در حالى که با قلبى مملو از کفر داخل مى‏شوند و به همان حال نیز از نزد شما بیرون مى‏روند و منطق و استدلال و سخنان شما در قلب آنها کمترین اثرى نمى‏بخشد»و در پایان آیه به آنها اخطار مى‏کند که «با تمام این پرده‏پوشیها، خداوند از آنچه آنها کتمان مى‏کنند، آگاه و باخبر است»

62.در این آیه نشانه‏هاى دیگرى از نفاق آنها را بازگو مى‏کند، از جمله این که مى‏گوید: «بسیارى از آنها را مى‏بینى که در مسیر گناه و ستم و خوردن اموال حرام بر یکدیگر سبقت مى‏جویند»یعنى، آنچنان آنها در راه گناه و ستم گام برمى‏دارند که گویا به سوى اهداف افتخارآمیزى پیش مى‏روند، و بدون هیچ گونه شرم و حیا، سعى مى‏کنند از یکدیگر پیشى گیرند.و در پایان آیه براى تأکید زشتى اعمال آنها مى‏گوید: «چه عمل زشت و ننگینى آنها انجام مى‏دهند» و بر آن مداومت دارند.

63.سپس در این آیه، حمله را متوجه دانشمندان آنها کرده که با سکوت خود آنان را به گناه، تشویق مى‏نمودند و مى‏گوید:«چرا دانشمندان مسیحى و علماى یهود، آنها را از سخنان گناه‏آلود و خوردن اموال نامشروع باز نمى‏دارند»یعنى، دانشمندان براى اصلاح یک اجتماع فاسد، نخست باید افکار و اعتقادات نادرست آنها را تغییر دهند، و به این ترتیب آیه، راه اصلاح جامعه فاسد را که باید از انقلاب فکرى شروع شود به دانشمندان نشان مى‏دهد.و در پایان آیه، قرآن به همان شکل که گناهکاران اصلى را مذمت نمود، دانشمندان ساکت و ترک کننده امر به معروف و نهى از منکر را مورد مذمت قرار داده، مى‏گوید: «چه زشت است کارى که آنها انجام مى‏دهند»و به این ترتیب روشن مى‏شود که سرنوشت کسانى که وظیفه بزرگ امر به معروف و نهى از منکر را ترک مى‏کنند- بخصوص اگر از دانشمندان و علماباشند- سرنوشت همان گناهکاران است و در حقیقت شریک جرم آنها محسوب مى‏شوند.از ابن عباس مفسر معروف نقل شده که مى‏گفت: این آیه شدیدترین آیه‏اى است که دانشمندان وظیفه نشناس و ساکت را توبیخ و مذمت مى‏کند.بدیهى است این حکم اختصاصى به علماى خاموش و ساکت یهود و نصارى ندارد، و تمام رهبران فکرى و دانشمندانى که به هنگام آلوده شدن مردم به گناه و سرعت گرفتن در راه ظلم و فساد، خاموش مى‏نشینند در بر مى‏گیرد، زیرا حکم خدا، در باره همگان یکسان است!

در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السّلام مى‏خوانیم: که در خطبه‏اى فرمود: «اقوام گذشته به این جهت هلاک و نابود گشتند که مرتکب گناهان مى‏شدند و دانشمندانشان سکوت مى‏کردند، و نهى از منکر نمى‏نمودند، در این هنگام بلاها و کیفرهاى الهى بر آنها فرود مى‏آمد، پس شما اى مردم! امر به معروف کنید و نهى از منکر نمایید، تا به سرنوشت آنها دچار نشوید».

64.در این آیه یکى از مصداقهاى روشن سخنان ناروا و گفتار گناه‏آلود یهود که در آیه قبل بطور کلى به آن اشاره شد، آمده است.
توضیح این که: تاریخ نشان مى‏دهد که یهود زمانى در اوج قدرت مى‏زیستند، و بر قسمت مهمى از دنیاى آباد آن زمان حکومت داشتند، که زمان داود و سلیمان بن داود را به عنوان نمونه مى‏توان یادآور شد، و در اعصار بعد نیز، قدرت آنها با نوسانهایى ادامه داشت، ولى با ظهور اسلام، مخصوصا در محیط حجاز، ستاره قدرت آنها افول کرده، مبارزه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با یهود «بنى النضیر» و «بنى قریظه» و «یهود خیبر» موجب نهایت تضعیف آنها گردید در این موقع بعضى از آنها با در نظر گرفتن قدرت و عظمت پیشین از روى استهزاء گفتند: دست خدا به زنجیر بسته شده و به ما بخششى نمى‏کند! و از آنجا که بقیه نیز به گفتار او راضى بودند، قرآن این سخن را به همه آنها نسبت داده، مى‏گوید: «یهود گفتند: دست خدا به زنجیر بسته شده»!ٌخداوند در پاسخ آنها نخست به عنوان نکوهش و مذمت از این عقیده ناروا مى‏گوید: «دست آنها در زنجیر باد، و به خاطر این سخن ناروا از رحمت خدا بدور گردند»سپس براى ابطال این عقیده ناروا مى‏گوید:«هر دو دست خدا گشاده است، و هر گونه بخواهد و به هر کس بخواهد مى‏بخشد»نه اجبارى در کار او هست، نه محکوم جبر عوامل طبیعى و جبر تاریخ مى‏باشد، بلکه اراده او بالاتر از هر چیز و نافذ در همه چیز است.

بعد مى‏گوید: «حتى این آیات که پرده از روى گفتار و عقاید آنان برمى‏دارد به جاى این که اثر مثبت در آنها بگذارد و از راه غلط بازگرداند، بسیارى از آنها را روى دنده لجاجت مى‏افکند و طغیان و کفر آنها بیشتر مى‏شود»اما در مقابل این گفته‏ها و اعتقادات ناروا و لجاجت و یکدندگى در طریق طغیان و کفر، خداوند مجازات سنگینى در این جهان براى آنها قائل شده، مى‏فرماید: «و در میان آنها عداوت و دشمنى تا روز قیامت افکندیم»و در قسمت اخیر آیه اشاره به کوششها و تلاشهاى یهود براى برافروختن آتش جنگها و لطف خدا در مورد رهایى مسلمانان از این آتشهاى نابود کنند کرده، مى‏فرماید: «هر زمان آتشى براى جنگ افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و شما را از آن حفظ کرد»و این در حقیقت یکى از نکات اعجاز آمیز زندگى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است.قرآن اضافه مى‏کند:«آنها براى پاشیدن بذر فساد در روى زمین تلاش و کوشش پى‏گیر و مداومى دارند»در حالى که خداوند مفسدان را دوست نمى‏دارد»

 

اعظم : 

 

آیه 58 : تو آیه 57 خداوند فرمود که از دوستب با کسایی که دین شما رو مسخره میکنن پرهیز کنین ، تو این آیه میگه که یکی از نمونه های مسخره کردن اونا ، استهزای نماز شماست

آیه 59 : یه جورایی تو این آیه میگه باید برای نماز فراخوانی باشه که در دین ما این فراخوان با اذان هستش ..... یکی از دلنشیت ترین صداهای دنیا

آیه 59 : برام جالب بود که ایمان مسلمانان به همه کتب و پیامبران پیشین از عوامل کینه و عداوت اهل کتاب با اوناست

آیه 62 ک همونطور که جامعه ایمانی در خیرات از هم سبقت می گیرن ، جامعه کفر در فساداز هم سبقت می گیرن (یسارعون فی الاثم و العدوان )

آیه 63 : یکی از کارای علما باز داشتن مردم از فساد و گناه هستش .... این نهی از منکر نکردن اونا از گناه مردم بیشتره (لبئس ما کانوا یصنعون )

آیه 64 : اگر چه قران برای پرهیزکاران مایه هدایته (هدی للمتقین ) ولی برای لجبازان و کفار مایه طغیان بیشتره (لیزیدن ..... طغیانا و کفرا)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۱۶
* مسافر
يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۱۴ ق.ظ

117 . صفحه 117

بیست و سوم فروردین : 

نفیسه :

51.در مورد نزول این آیه و دو آیه بعد نقل کرده‏اند که: بعد از جنگ بدر، عبادة بن صامت خزرجى خدمت پیامبر رسید و گفت: من هم پیمانانى از یهود دارم که از نظر عدد زیاد و از نظر قدرت نیرومندند، اکنون که آنها ما را تهدید به جنگ مى‏کنند و حساب مسلمانان از غیر مسلمانان جدا شده است من از دوستى و هم پیمانى با آنان برائت مى‏جویم، هم پیمان من تنها خدا و پیامبر اوست.
عبد اللّه بن أبى گفت: ولى من از هم پیمانى با یهود برائت نمى‏جویم، زیرا از حوادث مشکل مى‏ترسم و به آنها نیازمندم.پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به او فرمود: آنچه در مورد دوستى با یهود بر عباده مى‏ترسیدیم، بر تو نیز مى‏ترسم (و خطر این دوستى و هم پیمانى براى تو از او بیشتر است) عبد اللّه گفت: چون چنین است من هم مى‏پذیرم و با آنها قطع رابطه مى‏کنم، آیه نازل شد و مسلمانان را از هم پیمانى با یهود و نصارى بر حذر داشت.قرآن، مسلمانان را از همکارى با یهود و نصارى بشدت برحذر مى‏دارد، نخست مى‏گوید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، یهود و نصارى را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید»یعنى ایمان به خدا ایجاب مى‏کند که به خاطر جلب منافع مادى با آنها همکارى نکنید.سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهى را بیان کرده، مى‏گوید: «هر یک از آن دو طایفه، دوست و هم‏پیمان هم‏مسلکان خود هستند»یعنى، تا زمانى که منافع خودشان و دوستانشان مطرح است، هرگز به شما نمى‏پردازند.

روى این جهت، «هر کس از شما طرح دوستى و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیم بندى اجتماعى و مذهبى جزء آنها محسوب خواهد شد» و شک نیست که «خداوند چنین افراد ستمگرى را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنانشان تکیه مى‏کنند، هدایت نخواهد کرد»

52.در این آیه اشاره به عذرتراشیهایى مى‏کند که افراد بیمارگونه براى توجیه ارتباطهاى نامشروع خود با بیگانگان، انتخاب مى‏کنند، و مى‏گوید:
«آنهایى که در دلهایشان بیمارى است، اصرار دارند که آنان را تکیه‏گاه و هم‏پیمان خود انتخاب کنند، و عذرشان این است که مى‏گویند: ما مى‏ترسیم قدرت به دست آنها بیفتد و گرفتار شویم» قرآن در پاسخ آنها مى‏گوید: همانطور که آنها احتمال مى‏دهند روزى قدرت به دست یهود و نصارى بیفتد، این احتمال را نیز باید بدهند که «ممکن است سر انجام، خداوند مسلمانان را پیروز کند و قدرت به دست آنها بیفتد و این منافقان، از آنچه در دل خود پنهان ساختند، پشیمان گردند»

53.در این آیه به سر انجام کار منافقان اشاره کرده مى‏گوید: در آن هنگام که فتح و پیروزى نصیب مسلمانان راستین شود، و کار منافقان برملا گردد «مؤمنان از روى تعجب مى‏گویند آیا این افراد منافق، همانها هستند که این همه ادعا داشتند و با نهایت تأکید قسم یاد مى‏کردند که با ما هستند، چرا سر انجام کارشان به اینجا رسید»و به خاطر همین نفاق، «همه اعمال نیک آنها بر باد رفت (زیرا از نیت پاک و خالص سر چشمه نگرفته بود، و) به همین دلیل زیانکار شدند» هم در این جهان و هم در جهان دیگر.

54.پس از بحث درباره منافقان، سخن از مرتدانى که طبق پیش بینى قرآن بعدها از این آیین مقدس روى برمى‏گرداندند به میان مى‏آورد و به عنوان یک قانون کلى به همه مسلمانان اخطار مى‏کند:«اگر کسانى از شما از دین خود بیرون روند (زیانى به خدا و آیین او و جامعه مسلمین و آهنگ سریع پیشرفت آنها نمى‏رسانند) زیرا خداوند در آینده جمعیتى را براى حمایت از این آیین برمى‏انگیزد»سپس صفات کسانى که باید این رسالت بزرگ را انجام دهند، چنین شرح مى‏دهد:
1- آنها به خدا عشق مى‏ورزند و جز به خشنودى او نمى‏اندیشند «هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند»
2 و 3- «در برابر مؤمنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمکاران،سرسخت و خشن و پرقدرتند»
4- «جهاد در راه خدا بطور مستمر از برنامه‏هاى آنهاست»
5- آخرین امتیازى که براى آنان ذکر مى‏کند این است که: «در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق، از ملامت هیچ ملامت کننده‏اى نمى‏هراسند»و در پایان مى‏گوید: «به دست آوردن این امتیازات (علاوه بر کوشش انسان) مرهون فضل الهى است که هر کس بخواهد و شایسته ببیند مى‏دهد»«و خداوند دایره فضل و کرمش، وسیع و به آنها که شایستگى دارند آگاه است»

55.آیه ولایت: در مورد نزول این آیه از «عبد اللّه بن عباس» نقل شده که: روزى در کنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پیامبر صلّى اللّه علیه و آله حدیث نقل مى‏کرد، ناگهان مردى که عمامه‏اى بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله حدیث نقل مى‏کرد او نیز با جمله «قال رسول اللّه» حدیث دیگرى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نقل مى‏نمود.ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى کند، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم! هر کس مرا نمى‏شناسد بداند من أبوذر غفارى هستم با این گوشهاى خودم از رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، و اگر دروغ مى‏گویم هر دو گوشم کر باد، و با چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ مى‏گویم هر دو چشمم کور باد، که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود:علىّ قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله «على علیه السّلام پیشواى نیکان است، و کشنده کافران، هر کس او را یارى کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یارى او برخواهد داشت».سپس أبوذر اضافه کرد: اى مردم! روزى از روزها با رسولخدا صلّى اللّه علیه و آله در مسجد نماز مى‏خواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى چیزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم ولى کسى جواب مساعد به من نداد، در همین حال على علیه السّلام که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد،

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که در حال نماز بود جریان را مشاهده کرد، هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت:«خداوندا! برادرم موسى از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشایى تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهى و بوسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى.خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على علیه السّلام را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوى و محکم گردد».أبوذر مى‏گوید: هنوز دعاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفت: بخوان! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: چه بخوانم؟گفت: بخوان انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا ...
این آیه با کلمه «انّما» که در لغت عرب به معنى انحصار مى‏آید شروع شده و مى‏گوید: «ولىّ و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است: خدا و پیامبر و کسانى که ایمان آورده‏اند، و نماز را برپا مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏دهند»منظور از «ولىّ» در آیه فوق ولایت به معنى، سرپرستى و تصرف و رهبرى مادى و معنوى است. بخصوص این که این ولایت در ردیف ولایت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است.
و به این ترتیب، آیه از آیاتى است که به عنوان یک نصّ قرآنى دلالت برولایت و امامت علی (ع) دارد.

56.این آیه تکمیلى براى مضمون آیه پیش است و هدف آن را تأکید و تعقیب مى‏کند، و به مسلمانان اعلام مى‏دارد که: «کسانى که ولایت و سرپرستى و رهبرى خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و افراد با ایمانى را که در آیه قبل به آنها اشاره شد بپذیرند پیروز خواهند شد، زیرا آنها در حزب خدا خواهند بود و حزب خدا پیروز است»در این آیه قرینه دیگرى بر معنى ولایت که در آیه پیش اشاره شد دیده مى‏شود، زیرا تعبیر به «حزب اللّه» و «غلبه آن» مربوط به حکومت اسلامى است، نه یک دوستى ساده و عادى و این خود مى‏رساند که ولایت در آیه به معنى سرپرستى و حکومت و زمامدارى اسلام و مسلمین است، زیرا در معنى حزب یک نوع تشکل و همبستگى و اجتماع براى تأمین اهداف مشترک افتاده است.

57.در مورد نزول این آیه، مفسران نقل کرده‏اند که: دو نفر از مشرکان به نام «رفاعه» و «سوید» اظهار اسلام کردند و سپس جزء دار و دسته منافقان شدند، بعضى از مسلمانان با این دو نفر رفت و آمد داشتند و اظهار دوستى مى‏کردند، آیه نازل شد و به آنها اخطار کرد که از این عمل بپرهیزید.در این آیه بار دیگر خداوند به مؤمنان دستور مى‏دهد که از انتخاب منافقان و دشمنان به عنوان دوست بپرهیزید، منتها براى تحریک عواطف آنها و توجه دادن به فلسفه این حکم، چنین مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! آنها که آیین شما را به باد استهزاء و یا به بازى مى‏گیرند، چه آنها که از اهل کتابند و چه آنها که از مشرکان و منافقانند، هیچ یک از آنان را به عنوان دوست انتخاب نکنید»و در پایان آیه این موضع را تأکید مى‏کند که طرح دوستى با آنان، با تقوا و ایمان سازگار نیست بنابراین «از خدا بترسید، اگر ایمان دارید»

 

هانیه : 

 

ایه 51 - یه زمانی فکر می کردم میشه با همه دوست بود و منطقی کنار اومد اما هر چی بیشتر می گذره بیشتر می فهمم که این ذائقه انسان ها در انتخاب دوست و همراه شدن با هم چقدر مهمه... آدمای زیادی هستند که باهاشون دوستیم و پیشمونند اما حرف خودتو نمی توانی بزنی ... باید مواظب باشم ذائقه زندگی ام تحت تاثیر ادمای اطرافم نباشه ... و با کسایی بیشتر وقت بگذرونم که هم پیمان هستیم...
- این تفاوت ها برای من تو انتخابام و حدودی که دارم مشخص میشه ... چقدر ذائقه هامون در انتخابمون موثره..

ایه 52 و 53
- وقتی می شینی پای صحبتشون و از درونشون می پرسیم می بینیم که بخش زیادی از حرفا یا بهانه است و یا خودخواهی ...و یا ترس است
- بهانه ها و ترسامو کم کنم ...گاهی این یه نشونه است که می فهمم دلم پاک نیست و بیماره ... البته ترسا، ترسای اجتماعی است ... دیگران نپسندد ... به مذاقشون خوش نیاد .. اما خدا رو شکر این جا آزادی هر طور که دلت می خواد باشی و این یه تمرین بسیار خوبی است ...
- اینکه همیشه سعی کنم جانب حق را نگه دارم و به برچسب مسلمون و یهودی و .. بودن توجه نکنم.. این حق که در نهایت پیروز می شه ... به نرخ روز نون نخورم ...
- من یک سوال برام پیش اومد این قضیه تقیه که در اسلام می گن وجود داره که برای حفظ جان می توانی یک جاهایی راستشو نگی یا سکوت کنی چیه ... با این آیه تناقض نداره؟ یا اینکه با نفاق داشتن؟

ایه 54
- تفسیر نفیسه جان : از نشون های مومنان : خدا را دوست دارند در راه او جهاد می کنند ... دوستی با خدا یه حرف نباید باشه ... ایمان را باید سعی کنم به عملم بیارم نه فقط در قلب و گفتارم...

ایه های انتهایی این ص برای من قوت قلبی بود .. و این جمله را در ذهنم تداعی می کنه : اگر می خوای خدا با هات حرف بزنه قرآن بخووون ... خدایا که از فضل خودت ما رو مومن قرار می دی ، کمک کن ولایتتو با تمام وجود و در تمام کارهامون خالصانه بپذیریم و اهل عمل باشیم ..

اعظم : 

 

آیه 51 و 52 و 53 : در مورد بحث های شخصی دوستان نوشتن که بسیار درسته .... به نظر من کافیه اعتقادات دینیت رو در عمل پیاده کنی اون وقت می فهمی که به راحتی نمیشه با همه "دوست " بود .... این به معنای این نیست که با همه دشمن بشی ها به معنای اینه که دیگه رفیق یکدل نیستی ... اون قضیه احترام و خوشرویی و مراودات معمول به قوت خودش باقیه

اما در ابعاد کلان جامعه به نظر من این آیات خطوط رو خیلی واضح روشن کرده و در بستن هر پیمانی با جوامع دیگه باید خیلی حواس جمع باشیم که جوری نباشه که ولایت و سرپرستی امور رو به اونا واگذار کنیم ....

هانیه جان در مورد تقیه ان شاءالله خواهم نوشت

آیه 54 : یحبهم و یحبونه ... یک رابطه محب و محبوبی دو طرفه خیلی قشنگ میون خداوند و دوستان خداست

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۱۴
* مسافر
شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ب.ظ

116 . صفحه 116

 

بیست و دوم فروردین : 

 

نفیسه : 

 

46.در تعقیب آیات مربوط به تورات، در این آیه اشاره به وضع انجیل کرده، مى‏گوید:«پس از رهبران و پیامبران پیشین، مسیح را مبعوث کردیم، در حالى که (به حقانیت تورات اعتراف داشت و) نشانه‏هاى او کاملا با نشانه‏هایى که تورات داده بود تطبیق مى‏کرد»سپس مى‏گوید: «انجیل را در اختیار او گذاشتیم که در آن هدایت و نور بود» اطلاق نور به این دو کتاب در قرآن، ناظر به تورات و انجیل اصلى است.بار دیگر به عنوان تأکید، روى این مطلب تکیه مى‏کند که «نه تنها عیسى بن مریم، تورات را تصدیق مى‏کرد، بلکه انجیل کتاب آسمانى او نیز گواه صدق تورات بود»و در پایان مى‏فرماید:«این کتاب آسمانى مایه هدایت و اندرز پرهیزکاران بود»

47.آنها که به قانون خدا حکم نمى‏کنند! پس از اشاره به نزول انجیل در آیات گذشته، در این آیه مى‏فرماید: «ما به اهل انجیل دستور دادیم که به آنچه خدا در آن نازل کرده است، داورى کنند»منظور این است، که ما پس از نزول انجیل بر عیسى (ع) به پیروان او دستور دادیم که به آن عمل کنند و طبق آن داورى نمایند.و در پایان آیه، بار دیگر تأکید مى‏کند: «کسانى که بر طبق حکم خدا داورى نکنند فاسقند»

48.در این آیه اشاره به موقعیت قرآن بعد از ذکر کتب پیشین انبیاء شده است. نخست مى‏فرماید: «ما این کتاب آسمانى را به حق بر تو نازل کردیم در حالى که کتب پیشین را تصدیق کرده (و نشانه‏هاى آن، بر آنچه در کتب پیشین آمده تطبیق مى‏کند) و حافظ و نگاهبان آنهاست» اساسا تمام کتابهاى آسمانى، در اصول مسائل هماهنگى دارند و هدف واحد یعنى، تربیت و تکامل انسان را تعقیب مى‏کنند.سپس دستور مى‏دهد که چون چنین است «طبق احکامى که بر تو نازل شده است در میان آنها داورى کن» بعد اضافه مى‏کند: «از هوى و هوسهاى آنها (که مایلند احکام الهى را بر امیال و هوسهاى خود تطبیق دهند) پیروى مکن و از آنچه به حق بر تو نازل شده است روى مگردان» و براى تکمیل این بحث مى‏گوید: «براى هر کدام از شما آیین و شریعت و طریقه و راه روشنى قرار دادیم»سپس مى‏فرماید:«خداوند مى‏توانست همه مردم را امت واحدى قرار دهد و همه را پیرو یک آیین سازد ولى خدا مى‏خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید» و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد سر انجام، همه اقوام و ملل را مخاطب ساخته و آنها را دعوت مى‏کند که به جاى صرف نیروهاى خود در اختلاف و مشاجره «در نیکیها بر یکدیگر پیشى بگیرید»

زیرا «بازگشت همه شما به سوى خداست و اوست که شما را از آنچه در آن اختلاف مى‏کنید در روز رستاخیز آگاه خواهد ساخت»

49.از ابن عباس نقل شده: جمعى از بزرگان یهود توطئه کردند و گفتند: نزد محمد صلّى اللّه علیه و آله مى‏رویم شاید بتوانیم او را از آیین خود منحرف سازیم، پس از این تبانى، نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و گفتند: ما دانشمندان و اشراف یهودیم و اگر ما از تو پیروى کنیم سایر یهودیان نیز به ما اقتدا مى‏کنند ولى در میان ما و جمعیتى، نزاعى است (در مورد یک قتل یا چیز دیگر) اگر در این نزاع به نفع ما داورى کنى ما به تو ایمان خواهیم آورد، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از چنین قضاوتى (که عادلانه نبود) خوددارى کرد و این آیه نازل شد .در این آیه بار دیگر خداوند به پیامبر خود تأکید مى‏کند که «در میان اهل کتاب بر طبق حکم خداوند داورى کن و تسلیم هوى و هوسهاى آنها نشو» سپس به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هشدار مى‏دهد که «اینها تبانى کرده‏اند تو را از بعض احکامى که خدا بر تو نازل کرده منحرف سازند مراقب آنها باش»«و اگر اهل کتاب در برابر داورى عادلانه تو تسلیم نشوند، بدان این نشانه آن است که(گناهان آنها دامانشان را گرفته است و توفیق را از آنها سلب کرده) و خدا مى‏خواهد آنها را به خاطر بعضى از گناهانشان مجازات کند» و در پایان آیه مى‏فرماید: اگر آنها در راه باطل این همه پافشارى مى‏کنند، نگران مباش «زیرا بسیارى از مردم فاسقند»

50.در این آیه به عنوان استفهام انکارى مى‏فرماید: آیا اینها که مدعى پیروى از کتب آسمانى هستند «انتظار دارند با احکام جاهلى و قضاوتهاى آمیخته با انواع تبعیضات در میان آنها داورى کنى» «در حالى که هیچ داورى براى قومى که اهل یقین هستند، بالاتر و بهتر از حکم خدا نیست»

 

اعظم :

 

آیه 46 : انجیل هم نور است مثل قرآن و نور .... اما برای کسانی مایه هدایت هستن که اهل تقوی باشن .... یعنی همه چی به خود ما بر می گرده اگه خودمون اهل هدایت و تقوی نباشیم ... قرآن هم هدایتمون نمی کنه

طلب هدایت باید در درون خود ما باشد .....گویند مردى کریم همیشه سفره‏اش به روى مردم باز بود. شخص محتاجى به خانه او رفت و دم دروازه ایستاد و سؤالى هم نکرد. صاحب خانه نظرش به او افتاد و پرسید: «چه مى‏خواهى؟» آن مرد گفت: «مى‏خواهم کنار سفره‏ات غذا بخورم، کسى به من توجه ندارد.» مرد کریم النفس با اوقات تلخى به خدمتکار سخت‏گیرى کرد. خدمتکار گفت: «من چه گناهى دارم؟ گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب‏خانه چیست؟»

آیه 47 : تورات انجیل و قرآن هر سه دارای مطالبی است که کسی اگر به آنها مسلط باشد و البته پرهیزکار می تواند بر پایه آنها حکم و قضاوت کند .... یعنی اساس حکم و قضاوت که همانا دانستن حق و حقیقت امور هستش در این کتب اومده

آیه 47 : مخالفت با حکم شرعی یا هر امری که در دین خدا ثابت شده باشد،در صورتی که انسان علم به ثبوت آن داشته باشد و آن را رد کند ، عین کفر است ،اما درصورتی که علم به ثبوت امری داشته باشد،اما آن را رد نکند،بلکه تنها در عمل مخالفت کند، این عمل فسق است ، چون در آن امر قصور کرده . و اگر علم به ثبوت آن نداشته باشد نه رد آن باعث کفر و نه مخالفت با آن درعمل باعث فسق می شود، چون در این صورت در قصورش معذوراست ،مگراینکه در باره پاره ای از مقدمات آن تقصیر کرده باشد(مثلا می توانسته دنبال کسب علم و تحصیل وظایف دینی خود بر آید و بر نیامده باشد).

آیه 48 : فقط حکم ها و دستوراتی که از طرف خداوند اومده "حق" هستش ....(جاءک من الحق )خداوند در این فراز شریعت را به خودش نسبت داده تا بفهماند که شریعت و راه صحیح تنها آن راهی است که خدا یا رسول او به آن امر نموده باشند ،چون هر کس از رسول خدا پیروی کند به تحقیق از خدا پیروی کرده ، پس تنها مذاهبی معتبرند که خداآنها را قرار داده باشد و شریعتهای مجعول و قرار دادی که از ناحیه غیر خداصادر شده باشند،چیزی جز گمراهی نیستند،کما اینکه بعد از شریعت خاتم الانبیاء شریعتی نخواهد بود و مخالفت با احکام این شریعت اعتباری ندارد.

آیه 49 : اساس حکم و قضاوت ، قانون خداونده (قابل توجه همه کسایی که اساس حکم رو قوانین من دراورد حقوق بشر می دونن )

(ان احکم بینهم بما انزل الله )

آیه 49 : کسی که کارش حکم و قضاوته نباید در رایی که می ده اونچه دلخواه مردم هستش رو لحاظ کنه (و لا تتبع اهوائهم )

آیه 49 : شان نزول آیه 49 که نفیسه جان نوشتن منو یاد مطلبی انداخت .... گاهی خود ما هم دچار همچین خطایی می شیم همون خطایی که خداوند به پیامبرش هم گوشزد می کنه که ازش دوری کنه ....یهودیا می خواستن پیامبر رو وسوسه کنن که اگه تابع حکم ما بشی و به نفع ما رای بدی ما ایمان میاریم و اگه ما که بزرگ یهود هستیم ایمان به تو بیاریم باقی قوم ما هم ایمان میارن ////پیشنهاد وسوسه کننده ای بود دیگه اونم برای پیامبری که مشتاق هدایت بود .... اینجا می گه هدف نباید وسیله رو توجیه کنه ...........

گاهی وقت ها خانوم چادری به بهانه اینکه باید حجاب جذاب باشه و جوونا و بقیه جذب حجاب بشن کارایی می کنن و تغییراتی تو نحوه پوششون میدن که اصلا با روح حجاب مغایره
مثلا چادر با آرایش کامل
یا چادر تنگ و چسبون و یا نازک
یا چادر با کلی جلوه گری و رنگهای جلب توجه کن ....
خلاصه اخرش رو که می بینی می فهمی بیشتر خواسته نفسه برای جلوه گری و اون هدف هم بهانه ای بیش نیست

یا مثلا صدا و سیما به بهانه اینکه مردم نباید برن سمت ماهواره و برنامه های اون
خودش تولید کننده برنامه هایی مبشه که در انحراف و فساد چیزی کم از برنامه های ماهواره نداره
چون تخریب روح میکنه و بسیار نرم و ضریف زمینه های خیانت و انحراف و در خانواده ها باز میکنه

خلاصه اینکه از هر راهی نباید به هدف رسید
اونم وقتی هدفت مقدسه
راه رسیدن بهش
اخلاصی که توش داری
هم تاثیر و نتیجه رو بیشتر میکنه
هم نتیجه رو موندگار مبکنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۳۴
* مسافر