قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جزء بیست و پنجم» ثبت شده است

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

501 . صفحه 501





یازدهم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 23)- این آیه توضیح و تعلیل دیگرى است براى عدم مساوات کافران و مؤمنان، مى‏فرماید: «آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرارداده»؟! (أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ).
و فرمان خدا را رها کرده، و به دنبال خواست دل و هواى نفس افتاد و اطاعت آن را بر اطاعت حق مقدم شمرد.
«و خداوند او را با آگاهى (بر این که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته» (وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ).
«و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده‏اى افکنده است» تا در وادى ضلالت همواره سرگردان بماند (وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً).
«با این حال چه کسى مى‏تواند غیر از خدا او را هدایت کند» (فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ).
«آیا متذکر نمى‏شوید»؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ). و تفاوت چنین کسى را با آنها که در پرتو نور حق راه خود را یافته‏اند نمى‏فهمید؟
راستى چه بت خطرناکى است هوى پرستى که تمام درهاى رحمت و طرق نجات را به روى انسان مى‏بندد، و چه گویا و پرمعنى است حدیثى که از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله نقل شده: «هرگز در زیر آسمان معبودى مبغوضتر نزد خدا از هواى نفس، پرستش نشده است»! چرا که بتهاى معمولى موجوداتى بى‏خاصیتند، ولى بت هوى و هوس اغوا کننده، و سوق دهنده به سوى انواع گناه و انحراف است.


(آیه 24)- عقاید دهریین: در اینجا بحث دیگرى پیرامون منکران توحید است، منتها تنها از گروه خاصى از آنها یعنى «دهریین» نام مى‏برد که مطلقا وجود صانع حکیم را در عالم هستى انکار مى‏کردند، در حالى که اکثر مشرکان ظاهرا به خدا ایمان داشتند و بتها را شفیعان درگاه او مى‏دانستند.
مى‏فرماید: «و آنها گفتند چیزى جز همین زندگى ما در دنیا در کار نیست، گروهى از ما مى‏میرند و گروهى زنده مى‏شوند» و جاى آنها را مى‏گیرند، و نسل بشر همچنان تداوم مى‏یابد (وَ قالُوا ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا).
«و چیزى جز دهر و گذشت روزگار ما را هلاک نمى‏کند» (وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ).
جمله نخست ناظر به انکار معاد است و جمله بعد ناظر به انکار مبدأ.
قرآن مجید در پاسخ این بیهوده گویان جمله کوتاه و پرمحتوائى بیان کرده که در موارد دیگرى از قرآن نیز به چشم مى‏خورد، مى‏فرماید: «آنها به این سخن (که مى‏گویند معادى نیست و مبدأ جهان نیز دهر است) یقین ندارند، بلکه تنها گمان بى‏پایه‏اى دارند» (وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ).


(آیه 25)- در این آیه به یکى از بهانه جوئیهاى بى‏اساس این گروه در مورد معاد اشاره کرده، مى‏گوید: «و هنگامى که آیات بینات و آشکار ما بر آنها خوانده مى‏شود تنها دلیلى که در برابر آن دارند این است که مى‏گویند: اگر راست مى‏گوئید، پدران ما را زنده کنید و بیاورید» تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند (وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ ما کانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
آرى! این تنها دلیل آنها بود، دلیلى سست و واهى، چرا که خداوند قدرت خویش را بر احیاى مردگان از طرق مختلف به انسانها نشان داده است.


(آیه 26)- در آن دادگاه عدل همه به زانو در مى‏آیند! در اینجا پاسخ دیگرى به سخن دهریین که منکر مبدأ و معاد بودند داده، مى‏فرماید: «بگو: خداوند شما را زنده مى‏کند، سپس مى‏میراند سپس (بار دیگر حیات مى‏بخشد و) براى حساب در روز قیامت، روزى که در آن شکّ و تردیدى نیست جمع آورى مى‏کند» (قُلِ اللَّهُ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لا رَیْبَ فِیهِ).
آنها نه خدا را قبول داشتند و نه روز جزا را، و محتواى این آیه در حقیقت استدلال براى هر دو قسمت است، چرا که روى مسأله حیات نخستین تکیه شده، از سوى دیگر، کسى که قادر بر حیات نخستین است چگونه قادر بر اعاده آن نیست.
و از آنجا که بسیارى از مردم در این دلائل تأمل و دقت نمى‏کنند در پایان آیه مى‏افزاید: «ولى اکثر مردم نمى‏دانند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).


(آیه 27)- این آیه دلیل دیگرى بر مسأله معاد است که شبیه آن را در آیات دیگر قرآن خوانده‏ایم، مى‏فرماید: «مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آن خداست» (وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
او که مالک و حاکم بر تمام پهنه عالم هستى است، مسلما قدرت بر احیاى مردگان را دارد، و چنین کارى در برابر قدرت او هرگز مشکل نیست.
او این جهان را مزرعه‏اى براى قیامت، و تجارتخانه پرسودى براى عالم پس از مرگ، قرار داده است، لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «و آن روز که قیامت بر پا شود اهل باطل زیان مى‏بینند» (وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یَوْمَئِذٍ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ).
حیات و عقل و هوش و مواهب زندگى سرمایه‏هاى انسان است باطل گرایان آنها را با متاع زود گذرى که نسبت به آن هیچ ارزشمند نیست مبادله مى‏کنند، و روز رستاخیز که تنها قلب سلیم و ایمان و عمل صالح به کار مى‏آید زیانکار بودن خود را با چشم مشاهده مى‏کنند.


(آیه 28)- این آیه صحنه قیامت را به طرز بسیار گویائى ترسیم کرده، مى‏گوید: «در آن روز هرامتى را مى‏بینى (که از شدت ترس و وحشت) بر زانو نشسته» (وَ تَرى‏ کُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً).
سپس دومین صحنه از صحنه‏هاى قیامت را به این صورت بیان مى‏کند که:
«هرامتى به سوى کتابش خوانده مى‏شود (و به آنها مى‏گویند:) امروز جزاى آنچه را انجام مى‏دادید به شما مى‏دهند» (کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).این کتاب همان نامه اعمالى است که تمام نیکیها و بدیها، زشتیها و زیبائیهاى گفتار و کردار انسانها در آن ثبت است.
تعبیر «کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ کِتابِهَا» نشان مى‏دهد که علاوه بر نامه اعمالى که براى هر انسانى جداگانه موجود است هر امتى نیز نامه اعمالى متعلق به جمع و گروه خود دارد.


(آیه 29)- بار دیگر از سوى خداوند به آنها خطاب مى‏شود و به عنوان تأکید مى‏گوید: «این کتاب ما است که به حق با شما سخن مى‏گوید» و اعمال شما را بازگو مى‏کند! (هذا کِتابُنا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ).
آن روز که شما هر چه مى‏خواستید انجام مى‏دادید هرگز باور نمى‏کردید که اعمالتان در جایى ثبت شود، ولى «ما آنچه را انجام مى‏دادید مى‏نوشتیم» (إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).


(آیه 30)- در این آیه مرحله نهائى دادرسى قیامت را بیان مى‏کند، آنجا که هرگروهى به نتیجه اعمال خود مى‏رسند.
مى‏فرماید: «اما کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى‏کند» (فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِی رَحْمَتِهِ).
و در پایان آیه مى‏فرماید: «این پیروزى آشکار است» (ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ).


(آیه 31)- در این آیه سرنوشت گروه دیگرى را که نقطه مقابل این گروهند یادآور شده، مى‏فرماید: «و اما کسانى که کافر شدند (به آنها گفته مى‏شود) مگر آیات من بر شما خوانده نمى‏شد و شما استکبار مى‏کردید (و تسلیم حق نمى‏شدید) و قومى مجرم و گناهکار بودید» (وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا أَ فَلَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَاسْتَکْبَرْتُمْ وَ کُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمِینَ).
قابل توجه این که در این آیه تنها سخن از کفر است، و اما اعمال سوء به عنوان یک عامل دخول به عذاب الهى ذکر نشده، این به خاطر آن است که مسأله کفر به تنهایى موجب عذاب است.


(آیه 32)- آن روز که اعمال سوء انسان آشکار مى‏شود! این آیه توضیحى است بر مسأله استکبار کافران در برابر آیات الهى و دعوت انبیا که در آیه قبل به صورت اجمالى بیان شده بود، مى‏فرماید: «هنگامى که گفته مى‏شد وعده الهى حق است و در قیامت هیچ شکّى نیست شما مى‏گفتید: ما نمى‏دانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانى در این باره داریم و به هیچ وجه یقین نداریم» (وَ إِذا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَیْبَ فِیها قُلْتُمْ ما نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۸
* مسافر
جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۵ ب.ظ

500 . صفحه 500



دهم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 14)- این آیه به ذکر یک دستور اخلاقى در برخورد با کفار مى‏پردازد تا بحثهاى منطقى سابق را به این وسیله تکمیل کند روى سخن را به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى‏فرماید: «به مؤمنان بگو: کسانى را که امید به ایام اللّه (روز رستاخیز) ندارند مورد عفو قرار دهند، و نسبت به آنها سخت نگیرند» (قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ).
ممکن است آنها بر اثر دور بودن از مبادى ایمان و تربیت الهى برخوردهاى خشن و نامطلوب، و تعبیرات زشت و زننده‏اى داشته باشند، شما باید با بزرگوارى و سعه صدر با این گونه اشخاص برخورد کنید، مبادا بر لجاجت خود بیفزایند، و فاصله آنها از حق بیشتر شود.
ولى براى این که این گونه افراد از این بزرگوارى و عفو و گذشت سوء استفاده نکنند در پایان آیه مى‏افزاید: «این به خاطر آن است که (خداوند در آن روز) هر قومى را به اعمالى که انجام مى‏دادند جزا دهد» (لِیَجْزِیَ قَوْماً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).


(آیه 15)- مى‏فرماید: «کسى که عمل صالحى به جا آورد به سود خود به جا آورده است، و کسى که کار بدى انجام دهد به زیان خود اوست، سپس همه شما به سوى پروردگارتان بازگردانده مى‏شوید» و نتیجه اعمال خود را مى‏یابید (مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ).
این تعبیر که در آیات قرآن کرارا و با عبارات مختلف آمده است پاسخى است به آنها که مى‏گویند اطاعت و عصیان ما براى خدا چه سود و زیانى دارد؟
و این چه اصرارى است که در زمینه اطاعت و نهى از معصیت او مى‏شود؟! این آیات مى‏گوید: همه اینها سود و زیانش متوجه خود شماست، این شما هستید که در پرتو اعمال صالح تکامل مى‏یابید، و این شما هستید که بر اثر جرم و گناه سقوط کرده در پرتگاه غضب و بعد از رحمت او گرفتار لعنت ابدى مى‏شوید.


(آیه 16)- این همه موهبت به بنى اسرائیل دادیم ولى ...! در تعقیب بحثهایى که در آیات گذشته پیرامون انواع نعمتهاى خداوند و شکرگزارى و عمل صالح آمده،در اینجا نمونه‏اى از زندگى اقوام بعضى اقوام پیشین را که مشمول نعمتهاى خداوند شدند اما کفران کردند شرح مى‏دهد.
مى‏فرماید: «ما به بنى اسرائیل کتاب آسمانى و حکومت و نبوّت دادیم، و از روزیهاى پاکیزه به آنها عطا کردیم، و آنان را بر جهانیان (هم عصر خود) برترى بخشیدیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِینَ).
در این آیه مجموعا پنج موهبت را که خداوند به بنى اسرائیل عطا کرده، بیان مى‏کند.
نخست مسأله کتاب آسمانى یعنى «تورات» است، که مبیّن معارف دینى و حلال و حرام و طرق هدایت و سعادت بود.
دوم مقام حکومت و قضاوت.
سومین نعمت الهى بر آنها مقام «نبوت» بود که خداوند انبیاى بسیارى را از آنها برگزید.
در روایتى آمده است: «عدد انبیاى بنى اسرائیل بالغ بر هزار نفر مى‏شد» و در روایت دیگرى انبیاى بنى اسرائیل چهار هزار نفر ذکر شده است.
چهارمین موهبت مواهب مادى و روزیهاى پاکیزه است.
و پنجمین موهبت، برترى و قدرت بلا منازع آنها بود.


(آیه 17)- در این آیه به ششمین موهبت بزرگى که خدا به این قوم حق نشناس داد اشاره کرده، مى‏گوید: «و ما دلائل روشنى (از امر نبوت و شریعت) در اختیار آنها گذاردیم» (وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ).
با وجود این مواهب بزرگ و دلائل بیّن و روشن جایى براى اختلاف وجود نداشت، ولى این کفران کنندگان به زودى دست به اختلاف زدند.
چنانکه قرآن در دنباله همین آیه مى‏گوید: «پس آنها اختلاف نکردند مگر بعد از آنکه علم و آگاهى به سراغشان آمد و سر چشمه این اختلاف همان حب ریاست و برترى جوئى بود» (فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ).قرآن در پایان آیه آنها را با این عبارت هشدار مى‏دهد: «پروردگار تو روز قیامت در میان آنها در باره آنچه اختلاف نمودند داورى مى‏کند» (إِنَّ رَبَّکَ یَقْضِی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ).
و به این ترتیب با کفران نعمت و ایجاد اختلاف هم عظمت و قدرت خود را در دنیا از دست دادند و هم مجازات آخرت را براى خود خریدند.


(آیه 18)- بعد از بیان مواهبى که خداوند به بنى اسرائیل داده بود و کفران کردند، سخن از موهبت عظیمى به میان مى‏آورد که به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و مسلمین ارزانى داشت، مى‏فرماید: «سپس ما تو را بر شریعت و مسیرى به سوى آیین حق قرار دادیم» (ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلى‏ شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ).
و از آنجا که این مسیر، مسیر نجات و پیروزى است به دنبال آن به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور مى‏دهد «پس از آن پیروى کن» (فَاتَّبِعْها).
و نیز از آنجا که نقطه مقابل آن چیزى جز پیروى از هوى و هوس جاهلان نیست، در آخر آیه مى‏افزاید: «و از هوى و هوسهاى کسانى که آگاهى ندارند پیروى مکن» (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).


(آیه 19)- این آیه در حقیقت علتى است براى نهى از تسلیم شدن در برابر پیشنهاد مشرکان مى‏گوید: «آنها هرگز نمى‏توانند تو را در برابر خداوند بى‏نیاز کنند» و از عذابش برهانند (إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً).
هرگاه از آئین باطل آنها پیروى کنى و عذاب الهى دامان تو را بگیرد هرگز نمى‏توانند به کمک تو بشتابند، گرچه روى سخن در این آیات به پیامبر است ولى منظور همه مؤمنان مى‏باشند.
سپس مى‏افزاید: «و ظالمان یار و یاور (و دوست و ولىّ) یکدیگرند» (وَ إِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ).
همه از یک قماشند و در یک مسیر و سر و ته یک کرباس و همگى ضعیف و ناتوانند! اما گمان نکن که تو و افراد با ایمان که اکنون در اقلیت هستید یار و یاورى ندارید «خداوند یار و یاور پرهیزکاران است» (وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ).
درست است آنها ظاهرا جمعیتى عظیم و قدرت و ثروت قابل ملاحظه‏اى دارند ولى در برابر قدرت بى‏انتهاى حق ذرّه ناچیزى بیش نیستند.


(آیه 20)- در این آیه به عنوان تأکید بر آنچه گذشت و دعوت به پیروى از این آیین الهى مى‏گوید: «این قرآن و شریعت وسیله بینائیها براى مردم و مایه هدایت و رحمت براى گروهى است که اهل یقین هستند» (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
این تعبیر زیبائى است که از عظمت و تأثیر و عمق این کتاب آسمانى حکایت مى‏کند براى آنها که رهرو راهند و جستجوگر حق.


(آیه 21)- حیات و مرگ این دو گروه یکسان نیست! در تعقیب آیات گذشته که سخن از دو گروه «مؤمنان» و «کافران»، یا «پرهیزکاران» و «مجرمان» در میان بود در این آیه این دو را در یک مقایسه اصولى در برابر هم قرار داده، مى‏گوید: «آیا کسانى که مرتکب سیئات شدند گمان کردند آنها را همچون کسانى قرار مى‏دهیم که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند که حیات و مرگشان یکسان باشد»؟! (أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُمْ).
«چه بد داورى مى‏کنند»! (ساءَ ما یَحْکُمُونَ).
آیه مى‏گوید: این یک پندار غلط است که تصور کنند ایمان و عمل صالح، یا کفر و گناه، تأثیرى در زندگى انسان نمى‏گذارد، چنین نیست زندگى و مرگ این دو گروه کاملا با هم متفاوت است.


(آیه 22)- این آیه در حقیقت تفسیر و تعلیلى است براى آیه قبل، مى‏فرماید: «و خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است» (وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).
«و هدف آن است که هر کس در برابر اعمالى که انجام داده است جزا داده شود، و به آنها ظلم و ستمى نخواهد شد» (وَ لِتُجْزى‏ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ). سراسر عالم نشان مى‏دهد که آفریننده این جهان آن را بر محور حق قرار داده، و در همه جا حق و عدالت حاکم است.
با این حال چگونه ممکن است مؤمنان صالح العمل و مجرمان بى‏ایمان را یکسان قرار دهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۵
* مسافر
پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۴ ب.ظ

499 . صفحه 499



نهم اردیبهشت :


نفیسه :



سوره جاثیه،چهل و پنجمین سوره قران کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده، و داراى 37 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
محتواى این سوره را مى‏توان در هفت بخش خلاصه کرد:
1- عظمت قرآن مجید و اهمیت آن.
2- بیان گوشه‏اى از دلائل توحید در برابر مشرکان.
3- ذکر پاره‏اى از ادعاهاى «طبیعى مسلکان» و پاسخ قاطع به آن.
4- اشاره کوتاهى به سرنوشت بعضى از اقوام پیشین همچون بنى اسرائیل.
5- تهدید شدید نسبت به گمراهانى که اصرار و پافشارى بر عقائد انحرافى خود دارند.
6- دعوت به عفو و گذشت در عین قاطعیت و عدم انحراف از مسیر حق.
7- اشارات گویایى به حوادث تکان دهنده قیامت.
نام این سوره «جاثیه» است به تناسب آیه 28 این سوره- جاثیه یعنى کسى که به زانو در آمده- و اشاره به وضع بسیارى از مردم در صحنه قیامت در دادگاه عدل الهى است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مى‏خوانیم: «کسى که سوره جاثیه را بخواند (و البته در آن اندیشه کند و در زندگى خود به کار بندد) خداوند عیوب او را روز قیامت مى‏پوشاند و ترس و وحشت او را به آرامش مبدل مى‏سازد».


(آیه 1)- همه جا نشانه‏هاى اوست: این سوره ششمین سوره‏اى است که با حروف مقطعه «حا- میم» (حم). آغاز شده است.
مفسّر معروف «طبرسى» در آغاز این سوره مى‏گوید: بهترین سخن این است که گفته شود «حم» نام این سوره است و نامگذارى این سوره به «حم» اشاره به این است که این قرآن که سراپا اعجاز است از حروف الفبا تشکیل شده.


(آیه 2)- و شاید به همین دلیل بلافاصله از عظمت قرآن یاد کرده، مى‏گوید: «این کتاب از سوى خداوند عزیز و حکیم نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ).
«عزیز» به معنى قدرتمند و شکست ناپذیر، و «حکیم» به معنى کسى است که از اسرار همه چیز آگاه است و تمام افعالش روى حساب و حکمت مى‏باشد.


(آیه 3)- سپس به بیان آیات و نشانه‏هاى عظمت خدا در آفاق و انفس پرداخته، مى‏گوید: «در آسمانها و زمین نشانه‏هاى فراوانى است براى آنها که اهل ایمانند و طالب حقند» (إِنَّ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِلْمُؤْمِنِینَ).
عظمت آسمانها از یک سو، و نظام شگفت انگیز آنها- که میلیونها سال مى‏گذرد و برنامه‏هاى آنها بدون کمترین انحراف و دگرگونى ادامه مى‏یابد- از سوى دیگر، و ساختمان زمین و عجائب آن از سوى سوم هر یک آیتى از آیات خداست.


(آیه 4)- پس از این آیات آفاقى به آیات انفسى پرداخته، مى‏گوید: «و در آفرینش شما و جنبندگانى که در سراسر زمین پراکنده ساخته نیز نشانه‏هایى است براى جمعیتى که اهل یقینند» (وَ فِی خَلْقِکُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ).
آرى! هر یک به نوبه خود آیت و نشانه‏اى از علم و حکمت و قدرت بى‏پایان مبدأ آفرینش است.


(آیه 5)- در این آیه از سه موهبت بزرگ که هر یک نقش مهمى در حیات انسان و موجودات زنده دیگر دارد، و هر یک آیتى از آیات خداست، نام مى‏برد:
مسأله «نور» و «آب» و «هوا».
مى‏فرماید: «در آمد و شد شب و روز، و رزقى را که خداوند از آسمان نازل کرده و به وسیله آن زمین را بعد از مرگش حیات بخشیده، و همچنین در وزش بادها، نشانه‏هایى است براى جمعیتى که تعقل و اندیشه مى‏کنند» (وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْرِیفِ الرِّیاحِ آیاتٌ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
مسأله نظام «نور و ظلمت» و آمد و شد شب و روز که هر یک با نظام خاصى جانشین و خلیفه دیگرى مى‏شود بسیار حساب شده و شگفت انگیز است.
در مرحله دوم از رزق حیاتبخش آسمانى، یعنى باران، سخن به میان آمده که نه در لطافت طبعش کلامى است، و نه در قدرت احیا گریش سخنى، و همه جا نشانه زندگى و طراوت و زیبائى است.
و در مورد سوم سخن از وزش بادها است بادهایى که هواى پر اکسیژن زنده را جابه‏جا مى‏کنند، و در اختیار جانداران مى‏گذارند، هواى آلوده به کربن را براى تصفیه به دشتها و جنگلها و صحراها مى‏فرستند، و پس از تصفیه به شهرها و آبادیها مى‏برند، و عجب این که این دو دسته از موجودات زنده یعنى «حیوانات» و «گیاهان» درست بر ضد هم عمل مى‏کنند، اولى اکسیژن را مى‏گیرد و گاز کربن مى‏دهد، و دومى کربن را مى‏گیرد و اکسیژن مى‏دهد تا تعادل در نظام حیات برقرار گردد، و با گذشت زمان ذخیره هواى مفید زمین نابود نشود.
وزش بادهایى که علاوه بر این، تلقیح گر گیاهان، و بارور کننده آنها، و افشاننده انواع بذرها در سرزمینهاى مختلف، و پرورش دهنده
مراتع طبیعى و جنگلها، و موج آفرین در دل اقیانوسهاست، موجى که به دریا حیات و حرکت مى‏بخشد، و آب را از عفونت و فساد حفظ مى‏کند، و نیز همین بادها کشتیها را بر صفحه اقیانوسها به حرکت در مى‏آورند.


(آیه 6)- سپس در این آیه به عنوان یک جمع بندى نسبت به بحثهای گذشته، و بیان عظمت و اهمیت آیات قرآن، مى‏فرماید: «اینها آیات الهى است که ما آن را به حق بر تو تلاوت مى‏کنیم» (تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ).
به راستى اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند به چه چیز ایمان خواهند آورد؟
و لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «پس این گروه کافر به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان مى‏آورند»؟! (فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ).
آرى! به راستى قرآن مجید آن چنان محتوائى از نظر استدلال و براهین توحیدى و همچنین از نظر پند و اندرز دارد که هر دلى کمترین آمادگى در آن باشد، او را به سوى خدا و پاکى و تقوا دعوت مى‏کند، هرگاه این آیات بینات در کسى اثر نبخشد هرگز امیدى به هدایت او نیست.


(آیه 7)- واى بر دروغگوى گنهکار! آیات گذشته نشان مى‏داد که گروهى هستند که سخنان الهى با انواع دلائل توحیدى و مواعظ و اندرزها را مى‏شنوند ولى در آنها اثر نمى‏کند، در اینجا از این گروه و عواقب اعمال آنها بطور مشروح سخن مى‏گوید.
نخست مى‏فرماید: «واى بر هر دروغگوى گنهکار»! (وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ).
«افّاک» به معنى کسى است که بسیار دروغ مى‏گوید، و گاه به کسى که دروغ بزرگ مى‏گوید هر چند زیاد هم نباشد گفته شده.
از این آیه به خوبى روشن مى‏شود که موضع گیرى خصمانه در برابر آیات الهى کار کسانى است که سر تا پا آلوده گناه و کذب و دروغند، نه پاک نهادان راستگو.


(آیه 8)- سپس به چگونگى موضع گیریهاى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید:
«پیوسته آیات الهى را که بر او تلاوت مى‏شود مى‏شنود اما بر اثر تکبر همواره اصرار بر مخالفت دارد گوئى اصلا آن را نشنیده» (یَسْمَعُ آیاتِ اللَّهِ تُتْلى‏ عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْها).
و در پایان آیه آنها را شدیدا به کیفر سختى تهدید کرده، مى‏گوید: «چنین کسى را به عذاب دردناک بشارت ده»! (فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِیمٍ).
همان گونه که او دل پیامبر و مؤمنان را به درد آورده ما نیز او را به عذاب دردناکى مبتلا مى‏سازیم.


(آیه 9)- سپس مى‏افزاید: «و هرگاه (این مستکبر لجوج) چیزى از آیات ما را بداند و از آن آگاه شود آن را به باد استهزا مى‏گیرد» (وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آیاتِنا شَیْئاً اتَّخَذَها هُزُواً).
او همه آیات ما را- چه آنها را که دانسته و چه آنها را که ندانسته- به استهزا و سخریه مى‏گیرد! و این نهایت جهل و بى‏خبرى است که انسان چیزى را انکار یا مسخره کند که اصلا نفهمیده است، و این بهترین دلیل لجاج و عناد آنهاست.
و در پایان آیه مجازات این گروه را چنین بیان مى‏کند: «براى آنها عذاب خوار کننده‏اى است» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ).


(آیه 10)- این آیه «عذاب مهین» را چنین شرح مى‏دهد: «پشت سرشان دوزخ است» (مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ).
تعبیر به پشت سر، با این که دوزخ جلو آنها قرار دارد، و در آینده به آن مى‏رسند، ممکن است از این نظر باشد که آنها اقبال به دنیا کرده، و آخرت و عذاب الهى را نادیده گرفته و پشت سر انداخته‏اند.
و به هر حال در دنباله آیه مى‏افزاید: اگر آنها گمان مى‏کنند اموال سرشار، و بتها و خدایان ساختگیشان، گرهى از کار آنها مى‏گشاید سخت در اشتباهند، چرا که «هرگز آنچه را به دست آوردند آنها را (از عذاب الهى) نجات نمى‏بخشد و نه اولیائى که غیر از خدا براى خود برگزیدند» مایه نجاتشان خواهند بود (وَ لا یُغْنِی عَنْهُمْ ما کَسَبُوا شَیْئاً وَ لا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ).
و چون هیچ راه فرار و نجاتى نیست باید در آتش قهر و غضب الهى بمانند «و عذاب بزرگى براى آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ).
آنها آیات الهى را کوچک شمردند، خداوند عذاب آنها را بزرگ مى‏کند، آنها بزرگى فروختند خدا نیز عذاب عظیم به آنها مى‏دهد.


(آیه 11)- به دنبال بحثهائى که در باره عظمت آیات الهى در آیه‏هاى گذشته آمده در اینجا همین معنى را تعقیب کرده، مى‏گوید: «این (قرآن) مایه هدایت است» (هذا هُدىً).
حق را از باطل جدا مى‏سازد، صحنه زندگى انسان را روشن مى‏کند، و دست رهروان راه حق را گرفته به سر منزل مقصود مى‏رساند.
«و کسانى که به آیات پروردگارشان کافر شدند عذابى سخت و دردناک دارند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ).


(آیه 12)- همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار! سپس رشته سخن را به بحث توحید که در آیات نخستین این سوره مطرح شده مى‏کشاند و درسهاى مؤثرى از توحید و خداشناسى به مشرکان مى‏دهد.
گاه در عواطف آنها چنگ زده، مى‏گوید: «خداوند همان کسى است که دریا را براى شما مسخّر کرد تا کشتیها به فرمانش در آن حرکت کنند، و بتوانید از فضل او بهره گیرید و شاید شکر نعمتهایش را به جا آورید» (اللَّهُ الَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فِیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).


(آیه 13)- بعد از بیان نعمت کشتیها که تماس نزدیکى با زندگى روز مره انسانها دارد به مسأله تسخیر سایر موجودات بطور کلى پرداخته، مى‏گوید: «و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است همه را از ناحیه خودش مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ).
با توجه به این که همه مواهب از ناحیه اوست و خالق و مدبر و پروردگار همه، ذات پاک او مى‏باشد پس چرا انسان به سراغ غیر او رود؟ و سر بر آستان مخلوقات ضعیف بگذارد؟ و از معرفت منعم حقیقى غافل بماند؟
لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «در این، نشانه‏هاى مهمى است براى کسانى که تفکر و اندیشه مى‏کنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).
در آیه قبل از عواطف انسانها استفاده مى‏شد، و در اینجا از عقول و اندیشه‏هاى آنها، چه خداى مهربانى که با هر زبان ممکن با بندگانش سخن مى‏گوید، گاه با زبان دل، و گاه با زبان فکر، و هدف در همه اینها یک چیز بیش نیست، و آن بیدارى انسانهاى غافل و به حرکت در آوردن آنها در سیر الى اللّه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۴
* مسافر
چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۳ ب.ظ

498 . صفحه 498



هشتم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 40)- روز جدائیها! در آیات گذشته در مورد مسأله معاد از طریق «حکمت آفرینش این جهان» براى وجود رستاخیز استدلال شده بود، آیه شریفه از این استدلال چنین نتیجه‏گیرى مى‏کند که: «یوم الفصل و روز جدائیها وعده‏گاه همه آنهاست» (إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ).


(آیه 41)- سپس به شرح کوتاهى درباره این روز جدائى پرداخته، مى‏گوید:
«در همان روزى که (هیچ کس به فریاد دیگرى نمى‏رسد و) هیچ دوستى کمترین کمکى به دوستش نمى‏کند، و از هیچ سو یارى نمى‏شوند»! (یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ).
آرى! آن روز، روز فصل و جدائى است، روزى است که انسان از همه چیز جز عملش جدا مى‏شود، و مولى به هر معنى که باشد- دوست، سرپرست، ولى نعمت، خویشاوند، همسایه، یاور، و مانند آن- توانائى حل کوچکترین مشکلى را از مشکلات قیامت براى کسى ندارد.


(آیه 42)- تنها یک گروه مستثنا هستند همان گونه که این آیه مى‏گوید: «مگر کسى که خدا او را مورد رحمت قرار داده است، چرا که او توانا و رحیم است» (إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
بدون شک این رحمت الهى بى‏حساب نیست و تنها شامل مؤمنانى مى‏شود که داراى عمل صالحند.


(آیه 43)- درخت زقّوم! در اینجا توصیف وحشتناک و تکان دهنده‏اى از عذابهاى دوزخى منعکس شده که بحث آیات قبل را در مورد «یوم الفصل» و روز رستاخیز تکمیل مى‏کند.
مى‏فرماید: «مسلّما درخت زقّوم ...» (إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ).


(آیه 44)- «غذاى گنهکاران است»! (طَعامُ الْأَثِیمِ).
اینها هستند که از این گیاه تلخ و بدبو و بد طعم و کشنده مى‏خورند.


(آیه 45)- سپس مى‏افزاید: «همانند فلز گداخته در شکمها مى‏جوشد»! (کَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی الْبُطُونِ).


(آیه 46)- «جوششى همچون آب سوزان» (کَغَلْیِ الْحَمِیمِ).
هنگامى که گیاه زقوم وارد شکم آنها مى‏شود، حرارت فوق العاده‏اى ایجاد کرده، و همچون آبى جوشان غلیان پیدا مى‏کند، و به جاى این که این غذا مایه قوت و قدرت گردد بدبختى و عذاب و درد و رنج مى‏آفریند.


(آیه 47)- سپس مى‏فرماید: به مأموران دوزخ خطاب مى‏شود: «این (کافر پرگناه) را بگیرید، و به میان دوزخ پرتابش کنید»! (خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى‏ سَواءِ الْجَحِیمِ).


(آیه 48)- باز به یکى دیگر از مجازاتهاى دردناک آنها اشاره کرده، مى‏گوید:
«سپس (به مأموران دوزخ دستور داده مى‏شود، که) بر سر او، از عذاب سوزان بریزید» (ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ).
به این ترتیب هم از درون مى‏سوزند و هم از بیرون تمام وجودشان را آتش فرا مى‏گیرد، و در وسط آتش نیز آب سوزان بر آنها مى‏ریزند.


(آیه 49)- و بعد از این همه عذابهاى دردناک جسمانى مجازات جانکاه روانى آنها شروع مى‏شود به این مجرم گناهکار سرکش و بى‏ایمان گفته مى‏شود «بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودى» (ذُقْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ).
آرى! این تو بودى که با آن همه غرور هر جنایتى را مرتکب شدى، اکنون بچش نتیجه اعمالت را که در برابر چشمان تو مجسم شده است، و همان گونه که جسم و جان مردم را سوزاندى اکنون درون و برونت در آتش قهر الهى و با آب سوزان مى‏سوزد.


(آیه 50)- در این آیه مى‏افزاید: به آنها خطاب مى‏شود: «این همان چیزى است که پیوسته درباره آن شک و تردید مى‏کردید» (إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ).
چقدر در آیات مختلف قرآن با انواع دلائل، واقعیت و حقانیت این روز به شما گوشزد شد.
افسوس که گوش شنوا نداشتید!


(آیه 51)- پرهیزکاران و انواع نعمتهاى بهشتى: از آنجا که در آیات گذشته کیفرهاى دردناک دوزخیان مطرح بود در اینجا مواهب و پاداشهاى بهشتیان را مى‏شمرد تا از قرینه مقابله اهمیت هریک از این دو آشکارتر گردد.
این پاداشها در هفت قسمت خلاصه شده:
نخست این که: «پرهیزکاران در جایگاه امن و امانى هستند» (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ).
بنابر این هیچ گونه ناراحتى و ناامنى به آنها نمى‏رسد، و در امنیت کامل از آفات و بلاها، از غم و اندوهها، از شیاطین و طاغوتها به سر مى‏برند.


(آیه 52)- سپس به ذکر نعمت دوم پرداخته، مى‏گوید: آنها «در میان باغها و چشمه‏ها به سر مى‏برند» و جایگاه آنها از هر سو با درختان و چشمه‏ها احاطه شدهِ‏ی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).


(آیه 53)- در مرحله سوم به لباسهاى زیباى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید: «آنها لباسهایى از حریر نازک و ضخیم مى‏پوشند، و در برابر یکدیگر (بر تختها) جاى دارند» (یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ).
البته در بهشت گرما و سرماى شدیدى وجود ندارد تا به وسیله پوشیدن لباس دفع شود، بلکه اینها اشاره به لباسهاى متنوع و گوناگون بهشتى است.


(آیه 54)- در مرحله چهارم نوبت به همسران آنها مى‏رسد، مى‏گوید: «آرى این چنینند بهشتیان، و آنها را با حور العین تزویج مى‏کنیم»! (کَذلِکَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ).


(آیه 55)- سپس به ذکر پنجمین نعمت بهشتیان پرداخته، مى‏افزاید: «آنها در آنجا هر نوع میوه‏اى را بخواهند در اختیارشان قرار مى‏گیرد و در نهایت امنیت به سر مى‏برند» (یَدْعُونَ فِیها بِکُلِّ فاکِهَةٍ آمِنِینَ).


(آیه 56)- جاودانگى بهشت و نعمتهاى بهشتى ششمین موهبت الهى بر متقین است، چرا که آنچه فکر انسان را به هنگام وصال ناراحت مى‏کند بیم فراق است، لذا مى‏فرماید: «آنها هیچ مرگى جز همان مرگ اول (که در دنیا چشیدند) نخواهند چشید»! (لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى‏).
سرانجام هفتمین و آخرین نعمت را در این سلسله چنین بیان مى‏کند:
«و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ کرده است» (وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ).
کمال این نعمتها در این است که احتمال عذاب و فکر مجازات، بهشتیان را به خود مشغول نمى‏دارد و نگران نمى‏کند.
اشاره به این که اگر پرهیزکاران لغزشهایى هم داشته‏اند خدا به لطف و کرمش آنها را بخشیده، و به آنها اطمینان داده است که از این نظر نگرانى به خود راه ندهند.


(آیه 57)- در این آیه اشاره به تمام این نعمتهاى هفتگانه کرده، به صورت یک جمع بندى مى‏گوید: همه اینها «به عنوان فضل و بخششى از سوى پروردگار تو است و این فوز عظیم و پیروزى بزرگى است» که شامل حال پرهیزکاران مى‏شود (فَضْلًا مِنْ رَبِّکَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
درست است که پرهیزکاران حسنات بسیارى در دنیا انجام داده‏اند، ولى مسلما پاداش عادلانه آن اعمال ناچیز این همه نعمت بى‏پایان و جاودانى نیست این فضل خداست که این همه پاداش را در اختیار آنها گذارده.


(آیه 58)- گفتیم: «سوره دخان» با بیان عظمت و عمق آیات قرآن شروع شده است، و با این آیه که آن هم بیانگر تأثیر عمیق آیات قرآن است پایان مى‏گیرد، تا آغاز سوره با انجامش هماهنگ باشد.
مى‏فرماید: «ما آن [قرآن‏] را بر زبان تو آسان ساختیم شاید آنان متذکّر شوند» (فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
با این که محتوایش فوق العاده عمیق و ابعادش بسیار گسترده است، ساده، روان، همه کس فهم و قابل استفاده براى همه قشرهاست.


(آیه 59)- ولى از آن جا که با همه این اوصاف باز گروهى در برابر کلام حق تسلیم نمى‏شوند در آخرین آیه آنها را مورد تهدید قرار داده، مى‏گوید: اگر با این همه آنها پذیرا نشوند «پس تو منتظر باش، آنها نیز منتظرند»! (فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ).
تو منتظر وعده‏هاى الهى در زمینه پیروزى بر کفار باش، و آنها منتظر شکست باشند.


درسهایی از سوره دخان

8-لا اله الا هو یحیی و یمیت
7-دقت در آفرینش و اداره و هدایت و تکامل هستی زمینه ی پیدا کردن یقین میشود.
10-آسمانها در آینده به صورت دود و گاز خواهند شد.
29-مهلت دادن خداوند شرایطی دارد، گاهی چنان پیمانه گناه لبریز میشود که هیچ گونه مهلتی داده نمیشود.
33-داده های خداوند وسیله ی آزمایشند.
45-معاد جسمانی است.
51-خوف و تقوای امروز سبب امنیت فرداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۳
* مسافر
سه شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ق.ظ

497 . صفحه 497



هفتم اردیبهشت :


نفیسه :


(آیه 19)- موسى بعد از دعوت قوم فرعون به اطاعت خداوند یا آزاد ساختن بنى اسرائیل مى‏گوید: مأموریت دیگر من این است که به شما بگویم: «در برابر خداوند تکبر نورزید (و حدّ خویش نگهدارید) که من براى شما دلیل روشنى (بر گفته‏هاى خود) آورده‏ام» (وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّی آتِیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ).
هم معجزات آشکار، و هم دلائل منطقى روشن.


(آیه 20)- و از آنجا که مستکبران دنیاپرست هر کس را در جهت مخالف منافع نامشروع خود ببینند از هیچ گونه تهمت و ناسزا، و حتى قتل و اعدام، فرو گذار نمى‏کنند، موسى به عنوان پیشگرى مى‏افزاید: «و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مى‏برم از این که مرا- متهم یا- سنگسار کنید» (وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ).
این تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که من از تهدیدهاى شما باک ندارم، و تا آخرین نفس ایستاده‏ام و خدا حافظ و نگاهبان من است.


(آیه 21)- در این آیه آخرین سخنش را به آنها مى‏گوید که: «اگر به من ایمان نمى‏آورید لااقل مرا رها کنید، و کناره‏گیرى کنید» و مزاحم ایمان آوردن مردم نشوید (وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی فَاعْتَزِلُونِ).
ولى مگر ممکن است جباران مغرور که قدرت شیطانى و منافع نامشروعشان را در خطر مى‏بینند خاموش بنشینند و چنین پیشنهادى را بپذیرند؟


(آیه 22)- موسى از تمام وسائل هدایت براى نفوذ در دلهاى تاریک این مجرمان استفاده کرد، ولى هیچ اثرى در فرعونیان نبخشید، لذا مأیوس شد و چاره‏اى جز نفرین به آنها ندید، چرا که قوم فاسدى که هیچ امیدى به هدایتشان نباشد از نظر نظام آفرینش حق حیات ندارند.
لذا آیه شریفه مى‏گوید: «پس موسى به پیشگاه پروردگارش عرضه داشت که اینها قومى مجرم و گنهکارند» (فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ).
چه نفرین مؤدبانه‏اى؟ نمى‏گوید خداوندا! آنها را چنین و چنان کن، بلکه همین اندازه مى‏گوید: خداوندا! اینها گروهى مجرمند که امیدى به هدایتشان باقى نمانده.


(آیه 23)- خداوند نیز دعاى موسى را اجابت کرد، و به عنوان مقدمه نزول عذاب بر فرعونیان و نجات بنى اسرائیل به او دستور داده شد: «بندگان مرا شبانه حرکت ده که شما (از طرف فرعون و لشکریانش) تعقیب مى‏شوید»! (فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلًا إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ).
اما نگران نباش، لازم است آنها شما را تعقیب کنند تا به سرنوشتى که در انتظار آنهاست گرفتار آیند.


(آیه 24)- سپس مى‏افزاید: هنگامى که از دریا همگى به سلامت گذشتید «دریا را آرام و گشاده بگذار» و بگذر (وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً).
منظور از دریا در این آیات همان رود عظیم نیل است.
طبیعى است که موسى و بنى اسرائیل مایل بودند هنگامى که خود از دریا گذشتند بار دیگر آبها سر بر هم بگذارند و این فاصله عظیم را پر کنند، ولى به آنها دستور داده شد که به هنگام گذشتن از دریاى نیل عجله نکنید، بگذارید فرعون و لشکریانش تا آخرین نفر وارد شوند، چرا که فرمان مرگ و نابودى آنها به امواج خروشان نیل داده شده است! لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «آنها لشکرى غرق شده خواهند بود» (إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ).


(آیه 25)- باغها و گنج‏ها را گذاردند و رفتند! اکنون ببینیم بعد از غرق فرعون و فرعونیان چه ماجراهاى عبرت انگیزى تحقق یافت. قرآن در آیات بعد میراث عظیم آنها را که به بنى اسرائیل رسید طىّ پنج موضوع که فهرست تمام زندگى آنهاست بیان کرده، نخست مى‏فرماید: «چه بسیار باغها و چشمه‏ها که از خود به جا گذاشتند و رفتند»! (کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
باغها، و چشمه‏ها، دو سرمایه از جالبترین و ارزنده‏ترین اموال آنها بود.


(آیه 26)- سپس مى‏افزاید: «و زراعتها، و قصرهاى جالب و زیبا و پرارزش» (وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ).
و این دو سرمایه مهم دیگر آنها بود، زراعتهاى عظیمى که در بستر نیل در سرتاسر مصر از آن استفاده مى‏کردند و همچنین قصرها و مساکن آباد که یکى از مهمترین وسائل زندگى انسان مسکن مناسب است.


(آیه 27)- و از آنجا که غیر از امور مهم چهارگانه فوق وسائل تنعم فراوان دیگرى داشتند، به همه آنها نیز در یک جمله کوتاه اشاره کرده، مى‏گوید:
«و نعمتهاى فراوان دیگرى که در آن متنعم بودند و در ناز و نعمت زندگى مى‏کردند» (وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ).

(آیه 28)- سپس مى‏افزاید: آرى «این چنین بود (ماجراى آنها) و ما همه اینها (و سرمایه‏ها و ما ترک فرعونیان) را میراث براى اقوام دیگرى قرار دادیم»! (کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ).
آیه فوق و آیه همانند آن در سوره «شعراء» نشان مى‏دهد که بنى اسرائیل بعد از غرق فرعونیان به سرزمین مصر بازگشتند، و وارث میراث فراعنه شدند و در آنجا حکومت کردند.


(آیه 29)- در این آیه مى‏فرماید: «پس نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین، و نه به هنگام نزول بلا به آنها مهلتى داده شد»! (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ).
گریه نکردن آسمان و زمین بر آنها ممکن است کنایه از حقارت آنها و عدم وجود یار و یاور و دلسوز براى آنها باشد.

نفیسه آشوری, [25.04.16 22:19]
(آیه 30)- بنى اسرائیل در بوته آزمایش: در آیات گذشته سخن از غرق و هلاکت فرعونیان و نابودى قدرت و شوکت آنها و انتقال آن به دیگران بود، در اینجا از نقطه مقابل آن یعنى از نجات و رهائى بنى اسرائیل چنین سخن مى‏گوید: «ما بنى اسرائیل را از عذاب خوار کننده رهائى بخشیدیم» (وَ لَقَدْ نَجَّیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِینِ).
از شکنجه‏هاى سخت و طاقت فرساى جسمى و روحى که تا اعماق جان آنها نفوذ مى‏کرد.


(آیه 31)- آرى! خداوند این قوم مظلوم را در پرتو قیام الهى موسى بن عمران از چنگال این ظالمان سفاک تاریخ رهائى بخشید، لذا به دنبال آن مى‏افزاید:
«از (چنگال) فرعون» (مِنْ فِرْعَوْنَ).
«چرا که او مردى متکبر و از اسرافکاران و متجاوزان بود»! (إِنَّهُ کانَ عالِیاً مِنَ الْمُسْرِفِینَ).


(آیه 32)- در این آیه به یکى دیگر از مواهب خداوند به بنى اسرائیل اشاره کرده، مى‏گوید: «ما آنها را از روى علم خویش بر جهانیان (در آن عصر و زمان) برترى دادیم و برگزیدیم» (وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى‏ عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِینَ).
ولى آنها قدر این نعمتها را ندانستند و کفران کردند و مجازات شدند.
و به این ترتیب آنها «امت برگزیده عصر خویش» بودند، زیرا منظور از «عالمین» مردم جهان در آن عصر و زمان است نه در تمام قرون و اعصار.


(آیه 33)- در این آیه به بعضى از مواهب دیگر که خدا به آنها داده بود اشاره کرده، مى‏فرماید: «ما آیات و نشانه‏هایى از عظمت و قدرت خویش به آنان دادیم که در آن آزمایش آشکارى بود» (وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ).
و این اخطارى است به همه امتها و ملتها در مورد پیروزیها و مواهبى که از لطف الهى به دست مى‏آورند، که دام امتحان در این هنگام سخت است.


(آیه 34)- جز همین مرگ چیزى در کار نیست! بعد از ترسیم صحنه‏اى از زندگى فرعون و فرعونیان و عاقبت کفر و انکارشان در آیات گذشته، بار دیگر سخن از مشرکان به میان مى‏آورد، و تردید آنها را در مسأله معاد- که در آغاز سوره آمده بود- به شکل دیگرى بازگو مى‏کند: «اینها چنین مى‏گویند» (إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ).


(آیه 35)- «مرگ ما جز همان مرگ اول نیست، و ما هرگز بار دیگر زنده نخواهیم شد» (إِنْ هِیَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولى‏ وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ).
و آنچه محمد صلّى اللّه علیه و اله پیرامون معاد و حیات بعد از مرگ و پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ مى‏گوید: هیچ کدام واقعیت ندارد، اصلا حشر و نشرى در کار نیست!


(آیه 36)- سپس سخن آنها را نقل مى‏کند که براى اثبات مدعاى خود به دلیل واهى و بى‏اساسى دست زده و مى‏گفتند: «اگر راست مى‏گویید (که بعد از مرگ، حیاتى در کار است) پس پدران ما را زنده کنید و نزد ما بیاورید» تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند! (فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).


(آیه 37)- آنها بهترند یا قوم «تبّع»! سرزمین یمن که در جنوب جزیره عربستان قرار دارد از سرزمینهاى آباد و پربرکتى است که در گذشته مهد تمدن درخشانى بوده است، پادشاهانى بر آن حکومت مى‏کردند که «تبع» نام داشتند، به خاطر این که مردم از آنها «تبعیت» مى‏کردند، و یا از این نظر که یکى بعد از دیگرى روى کار مى‏آمدند.
در اینجا به دنبال بحثى که پیرامون مشرکان مکّه و لجاجت و انکار آنها نسبت به معاد آمده با اشاره به سرگذشت «قوم تبع» آنها را تهدید مى‏کند که نه تنها عذاب الهى در قیامت در انتظارشان است که در این دنیا نیز سرنوشتى همچون قوم گنهکار و کافر تبع پیدا خواهند کرد.
مى‏فرماید: «آیا آنها بهترند، یا قوم تبع، و کسانى که پیش از آنان بودند؟! ما آنها را هلاک کردیم، چرا که آنها مجرم بودند» (أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَکْناهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ).


(آیه 38)- سپس بار دیگر به مسأله معاد باز مى‏گردد و با استدلال لطیفى این واقعیت را اثبات کرده، مى‏گوید: «ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان این دو است بیهوده و بى‏هدف نیافریدیم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ).
اگر به گفته شما مرگ نقطه پایان زندگى است این آفرینش لعب و لغو و بیهوده خواهد بود.


(آیه 39)- سپس براى تأکید این سخن مى‏افزاید: «ما آن دو را جز به حق نیافریدیم» (ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ).
حقّ بودن این دستگاه ایجاب مى‏کند که هدف معقولى داشته باشد، و آن بدون وجود جهان دیگر ممکن نیست.
«ولى غالب آنها (این حقایق را) نمى‏دانند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
چرا که اندیشه و فکر خود را به کار نمى‏گیرند، و گر نه دلائل مبدأ و معاد واضح و آشکار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۷
* مسافر
دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ق.ظ

496 . صفحه 496



این سوره در «مکّه» نازل شده، و 59 آیه دارد.‏
محتواى سوره:
بخشهاى این سوره را مى‏توان در هفت بخش خلاصه کرد:
1- آغاز سوره از حروف مقطعه و سپس بیان عظمت قرآن مجید است، با این اضافه که نزول آن را در شب قدر براى اولین بار بیان مى‏کند.
2- در بخش دیگر از توحید و یگانگى خدا و بیان بعضى از نشانه‏هاى عظمت او در جهان هستى سخن مى‏گوید.
3- بخش مهمى از این سوره سرنوشت کفار، و انواع کیفرهاى دردناک آنهاست.
4- در بخش دیگرى براى بیدار ساختن این غافلان قسمتى از سرگذشت موسى و بنى اسرائیل در مقابل فرعونیان و شکست سخت آنها، و نابودى و هلاکتشان، گفتگو مى‏کند.
5- مسأله قیامت و عذابهاى دردناک دوزخیان و پاداشهاى جالب و روح‏پرور پرهیزکاران قسمت دیگرى از آیات این سوره را تشکیل مى‏دهد.
6- همچنین هدف از آفرینش و خلقت آسمان و زمین موضوع دیگرى است که در این سوره مطرح شده است.
7- سرانجام، سوره را با بیان عظمت قرآن همان گونه که آغاز شده بود پایان مى‏دهد.
و از آنجا که در آیه دهم این سوره سخن از «دخان مبین» به میان آمده این سوره به عنوان سوره «دخان» نام گرفته است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله آمده است:
 «کسى که سوره دخان را شب و روز جمعه بخواند خداوند خانه‏اى در بهشت براى او بنا مى‏کند».
در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السّلام چنین نقل شده: «کسى که سوره دخان را در نمازهاى فریضه و نافله بخواند خداوند او را در زمره کسانى که روز قیامت در امنیت به سر مى‏برند مبعوث مى‏کند و او را در سایه عرشش قرار مى‏دهد، و حساب را بر او آسان مى‏گیرد و نامه اعمالش را به دست راستش مى‏دهد».


(آیه 1)- نزول قرآن در شبى پربرکت: در ابتداى این سوره نیز همانند چهار سوره گذشته و دو سوره آینده که مجموعا هفت سوره را تشکیل مى‏دهد با حروف مقطعه «حا- میم» (حم). رو به رو مى‏شویم.


(آیه 2)- در دومین آیه به قرآن مجید سوگند یاد کرده، مى‏فرماید: «قسم به این کتاب آشکار» (وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ).
کتابى که محتوایش روشن، معارفش آشکار، تعلیماتش زنده، احکامش سازنده، و برنامه‏هایش حساب شده است.


(آیه 3)- اما ببینیم این سوگند براى چه منظورى ذکر شده است؟ آیه شریفه این حقیقت را روشن ساخته، مى‏گوید: «بطور مسلم ما قرآن را (که سند حقانیت پیامبر اسلام است) در شبى پر برکت نازل کردیم» (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ).
شب پر برکتى که مقدرات جهان بشریت با نزول قرآن رنگ تازه‏اى به خود رفت، شبى که سرنوشت خلایق و مقدرات یکسان در آن رقم زده مى‏شود،آرى! قرآن در شبى سرنوشت ساز، در شب قدر بر قلب پاک پیامبر نازل شد.
اما هدف اصلى از نزول آن چه بود؟ همان است که در ذیل آیه به آن اشاره شده، مى‏فرماید: «ما همواره انذار کننده بودیم» (إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ).
این یک سنت همیشگى ماست که فرستادگان خود را براى بیم دادن ظالمان و مشرکان مأموریت مى‏دهیم، و فرستادن پیامبر اسلام با این کتاب مبین نیز آخرین حلقه از این سلسله است.


(آیه 4)- این آیه توصیف و توضیحى است براى شب قدر، مى‏گوید: شب قدر شبى است که «در آن هر امرى از امور بر طبق حکمت الهیه تفصیل و تبیین مى‏شود» (فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ). این بیان هماهنگ با روایات بسیارى است که مى‏گوید: در شب قدر مقدرات یک سال همه انسانها تعیین مى‏گردد، و ارزاق، و سر آمد عمرها، و امور دیگر، در آن شب تفریق و تبیین مى‏شود.


(آیه 5)- در این آیه براى تأکید بر این معنى که قرآن از ناحیه خداست مى‏فرماید: آرى نزول قرآن در شب قدر «فرمانى بود از سوى ما ما (محمد را) فرستادیم» (أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ).


(آیه 6)- سپس براى بیان علت اصلى نزول قرآن و ارسال پیامبر و مقدرات شب قدر مى‏افزاید: همه اینها «به خاطر رحمتى است از سوى پروردگارت» (رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ).
آرى! رحمت بى‏کران او ایجاب مى‏کند که بندگان را به حال خود رها نکند، و برنامه و راهنما براى آنها بفرستد.
و در ذیل همین آیه و آیات بعد اوصاف هفتگانه‏اى براى خداوند مى‏شمرد که همگى بیانگر مقام توحید اوست مى‏فرماید: «او سمیع و علیم است» (إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
تقاضاى بندگان را مى‏شنود و به اسرار درون دلهاى آنها آگاه است.



(آیه 7)- سپس در بیان سومین توصیف مى‏فرماید: «خداوندى که پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو قرار گرفته است مى‏باشد، اگر شما یقین دارید» (رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ کُنْتُمْ مُوقِنِینَ).
از آنجا که بسیارى از مشرکان به خدایان و ارباب متعددى قائل بودند، و براى هر نوع از انواع موجودات ربى مى‏پنداشتند. در این آیه با جمله «رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما» خط بطلان بر همه مى‏کشد و اثبات مى‏کند که پروردگار همه موجودات عالم یکى است.


(آیه 8)- در چهارمین و پنجمین و ششمین توصیف مى‏فرماید: «هیچ معبودى جز او نیست زنده مى‏کند و مى‏میراند» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ).
و در هفتمین و آخرین توصیف مى‏افزاید: «او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست» (رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ).
حیات و مرگ شما به دست اوست، و پروردگار شما و پدرانتان و همه جهانیان اوست. بنابر این معبودى جز او نمى‏تواند وجود داشته باشد، آیا کسى که نه مقام ربوبیت دارد، و نه مالک حیات و مرگ است، مى‏تواند معبود واقع شود؟


(آیه 9)- آن روز که دودى کشنده همه آسمان را فرا مى‏گیرد:
از آنجا که در آیات گذشته سخن از این در میان بود که اگر آنها طالب یقین باشند اسباب تحصیل یقین فراوان و فراهم است، در این آیه مى‏افزاید: آنها جویاى یقین و طالب حق نیستند، «بلکه آنها در شکّند و با حقایق بازى مى‏کنند»! (بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ یَلْعَبُونَ).
اگر آنها در حقانیت این کتاب آسمانى و نبوت تو تردید دارند به خاطر این نیست که مسأله پیچیده‏اى است، بلکه از این جهت است که آن را جدّى نمى‏گیرند، و به شوخى با آن برخورد مى‏کنند.


(آیه 10)- در این آیه به تهدید این منکران لجوج و سرسخت پرداخته، و در حالى که روى سخن را به پیامبر کرده، مى‏گوید: «پس منتظر روزى باش که آسمان دود آشکارى پدید آورد»! (فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ).


(آیه 11)- دودى که «تمام مردم را فرا مى‏گیرد»! (یَغْشَى النَّاسَ).
و سپس به آنها گفته مى‏شود: «این عذاب دردناک الهى است»! (هذا عَذابٌ أَلِیمٌ). منظور از «دخان مبین» همان دود غلیظى است که در پایان جهان و در آستانه قیامت صفحه آسمان را مى‏پوشاند، و نشانه فرا رسیدن لحظات آخر دنیا و سر آغاز عذاب الیم الهى براى ظالمان و مفسدان است.


(آیه 12)- وحشت و اضطراب تمام وجود آنها را فرا مى‏گیرد، و پرده‏هاى غفلت از مقابل چشمشان کنار مى‏رود، و به اشتباه بزرگ خود واقف مى‏شوند رو به درگاه خدا مى‏آورند و مى‏گویند: «پروردگارا! عذاب را از ما بر طرف کن که ایمان مى‏آوریم»! (رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ).


(آیه 13)- ولى او دست رد بر سینه این نامحرمان زده، مى‏فرماید: «اینها چگونه و از کجا متذکر مى‏شوند (و از راه خود باز مى‏گردند) با این که رسول آشکار (با معجزات و دلائل روشن) به سراغ آنها آمد»؟! (أَنَّى لَهُمُ الذِّکْرى‏ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ).
رسولى که هم خودش آشکار بود و هم تعلیمات و برنامه‏ها و دلائل و معجزاتش همه مبین و واضح بود.


(آیه 14)- اما آنها به جاى این که سر بر فرمان او نهند و به خداوند یگانه ایمان آورند و دستوراتش را به جان پذیرا شوند «از او روى گردان شدند و گفتند: او دیوانه‏اى است که دیگران این مطالب را به او القا کرده‏اند»! (ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ).


(آیه 15)- سپس مى‏افزاید: «ما کمى عذاب را از شما بر طرف مى‏سازیم (ولى عبرت نمى‏گیرید و) بار دیگر به کارهاى خود باز مى‏گردید» (إِنَّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلًا إِنَّکُمْ عائِدُونَ).

نفیسه آشوری, [24.04.16 22:17]
(آیه 16)- و در این آیه مى‏فرماید: ما از آنها انتقام مى‏گیریم «در آن روز که آنها را با قدرت خواهیم گرفت آرى ما انتقام گیرنده‏ایم» (یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکُبْرى‏ إِنَّا مُنْتَقِمُونَ).


(آیه 17)- در تعقیب آیات گذشته که از سرکشى مشرکان عرب و عدم تسلیم آنها در مقابل حق سخن مى‏گفت، در اینجا به نمونه‏اى از امم پیشین که آنها نیز همین مسیر را طى کردند و سرانجام به عذابى دردناک و شکستى فاحش مبتلا شدند، اشاره مى‏کند، تا هم تسلى خاطرى باشد براى مؤمنان و هم تهدیدى براى منکران لجوج. و آن داستان موسى و فرعون است، مى‏فرماید: «ما پیش از اینها قوم فرعون را آزمودیم» (وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ).
 «و در این هنگام) رسول بزرگوارى به سراغشان آمد» (وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ).

(آیه 18)- موسى با لحنى بسیار مؤدّبانه و دلپذیر و آکنده از محبت آنها را مخاطب قرار داد و گفت: امور «بندگان خدا را به من واگذارید که من فرستاده امینى براى شما هستم» (أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۷
* مسافر
يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۷ ق.ظ

495. صفحه 495


پنجم اردیبهشت :


نفیسه :

(آیه 74)- آرزو داریم بمیریم و از عذاب راحت شویم! در اینجا سرنوشت مجرمان و کافران در قیامت تشریح شده تا در مقایسه با سرنوشت شوق انگیزى که مؤمنان فرمانبردار پروردگار داشتند هر دو بعد مطلب روشنتر گردد.
نخست مى‏فرماید: «مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه خواهند ماند» (إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ).


(آیه 75)- ولى از آنجا که ممکن است «عذاب دائم» با گذشت زمان تخفیف یابد، و تدریجا از شدت آن کاسته گردد آیه شریفه مى‏افزاید: «هرگز عذاب آنها تخفیف نمى‏یابد (و هیچ گونه راه نجاتى براى آنان نیست) و در آنجا از همه چیز مأیوسند» (لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ).
و به این ترتیب عذاب آنها هم از نظر زمان دائمى است، و هم از نظر شدت.


(آیه 76)- در این آیه این نکته را خاطر نشان مى‏سازد که این عذاب دردناک الهى چیزى است که آنها خود براى خویش فراهم ساخته‏اند، مى‏فرماید:
«ما به آنها ستمى نکرده‏ایم ولى آنها خود ستمکار بوده‏اند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ). آرى! قرآن سرچشمه اصلى همه سعادتها و شقاوتها را خود انسان و اعمال او مى‏شمرد نه مسائل پندارى که گروهى براى خود درست کرده‏اند.


(آیه 77)- سپس به بیان گوشه دیگرى از بیچارگى آنها پرداخته، مى‏گوید:
«آنها فریاد مى‏کشند: اى مالک دوزخ (اى کاش) پروردگارت ما را بمیراند» تا از این عذاب دردناک آسوده شویم! (وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ).
با این که هر کس از مرگ مى‏گریزد و خواهان ادامه حیات است، اما گاهى چنان مصائب بر انسان فشار مى‏آورد که از خدا تمناى مرگ مى‏کند، و این چیزى است که اگر در دنیا براى بعضى واقع شود در آنجا براى مجرمان جنبه عمومى دارد و همگى تمناى مرگ مى‏کنند.
اما چه سود که مالک دوزخ به آنها پاسخ «مى‏گوید: شما در اینجا ماندنى هستید» و نجاتى حتى از طریق مرگ وجود ندارد (قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ).


(آیه 78)- در این آیه که در حقیقت علتى است براى خلود آنها در آتش دوزخ مى‏گوید: «ما حق را براى شما آوردیم، ولى اکثر شما از حق کراهت دارید» و در برابر آن تسلیم نیستید (لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ).
تعبیر به «حق» معنى گسترده‏اى دارد که همه حقایق سرنوشت ساز را شامل مى‏شود هر چند در درجه اول مسأله توحید و معاد و قرآن قرار دارد.
این تعبیر در حقیقت اشاره به این است که شما تنها با پیامبران الهى مخالف نبودید اصلا شما مخالف حق بودید، و این مخالفت، عذاب جاویدان را براى شما به ارمغان آورد.


(آیه 79)- در این آیه گوشه‏اى از کراهت و بیزارى آنها را از حق و طرفدارى آنها را از باطل منعکس ساخته، مى‏فرماید: «بلکه آنها تصمیم محکمى (بر توطئه) گرفتند ما نیز اراده محکم و تغییر ناپذیرى (در باره آنها) داریم» (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ).
آنها توطئه‏ها چیدند تا نور اسلام را خاموش کنند، و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را به قتل رسانند، و از هر طریقى بتوانند ضربه بر مسلمین وارد کنند. ما نیز اراده کرده‏ایم آنها را در این جهان و جهان دیگر سخت کیفر دهیم.


(آیه 80)- این آیه در حقیقت بیان یکى از علل توطئه گریهاى آنهاست، مى‏فرماید: «آیا آنها مى‏پندارند که ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنها را نمى‏شنویم»؟ (أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ).
ولى چنین نیست، هم ما مى‏شنویم، و هم «رسولان و (فرشتگان) ما نزد آنان حاضرند و (نجواى آنها را) مى‏نویسند» (بَلى‏ وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ).


(آیه 81)- از آنجا که در آیات گذشته، مخصوصا در آغاز سوره گفتگو از مشرکان عرب و اعتقادشان به وجود فرزند براى خدا در میان بود. در اینجا از طریق دیگرى براى نفى این عقاید باطل وارد شده مى‏فرماید: به آنها که دم از وجود فرزندى براى خدا مى‏زنند «بگو: اگر براى خداوند رحمن فرزندى باشد من نخستین کسى بودم که به او احترام مى‏گذاردم و از وى اطاعت مى‏کردم» (قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ).
زیرا از همه شما ایمان و اعتقادم به خدا بیشتر و معرفت و آگاهیم فزونتر است، و من قبل از شما به فرزند او احترام مى‏گذاردم از وى اطاعت مى‏کردم.


(آیه 82)- بعد از این سخن به دلیل روشنى بر نفى این ادعاهاى واهى پرداخته، مى‏فرماید: «منزه است پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار عرش از توصیفى که آنها مى‏کنند» (سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ).
کسى که مالک و مدبر آسمانها و زمین است و پروردگار عرش عظیم مى‏باشد، چه نیازى به فرزند دارد؟


(آیه 83)- سپس به عنوان بى‏اعتنائى و تهدید این لجوجان که خود نوعى دیگر از روش بحث با این قماش افراد است مى‏افزاید: «اکنون (که چنین است) آنها را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه‏ور باشند، و سرگرم بازى! تا روزى را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند» و میوه‏هاى تلخ اعمال و افکار زشت و ننگین خود را بچینند (فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ).این همان یوم موعودى است که در سوره بروج آیه 2 به آن سوگند یاد شده است: «وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ» سوگند به روز موعود [روز رستاخیز]».


(آیه 84)- این آیه و آیه بعد ادامه سخن پیرامون مسأله توحید است که از یک نظر نتیجه‏اى است براى آیات قبل و از یک نظر دلیلى براى تحکیم و تکمیل آن و در آن هفت توصیف براى خداوند آمده است که همه در تحکیم مبانى توحید مؤثر است.
نخست در مقابل مشرکان که براى آسمان و زمین اله و معبود جداگانه قائل بودند و حتى خداى دریا، خداى صحرا، خداى جنگ و خداى صلح، و خدایان مختلفى مطابق انواع موجودات در پندار خود ساخته بودند، مى‏فرماید: «او کسى است که در آسمان معبود است و در زمین معبود» (وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ).
سپس در توصیف دوم و سوم مى‏افزاید: «او حکیم و علیم است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ).
تمام کارهایش روى حساب و حکمت است، و از همه چیز آگاه و با خبر، و به این ترتیب اعمال بندگان را به خوبى مى‏داند و بر طبق حکمتش آنها را پاداش و کیفر مى‏دهد.


(آیه 85)- در چهارمین و پنجمین توصیف، از برکات فراوان و دائم وجود او و مالکیتش نسبت به آسمانها و زمین سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: «پر برکت و زوال ناپذیر است کسى که مالک آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است مى‏باشد» (وَ تَبارَکَ الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما).
و بالاخره در ششمین و هفتمین توصیف مى‏افزاید: «آگاهى از قیام قیامت مخصوص ذات اوست، و همگى به سوى او باز گردانده مى‏شوید» (وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
بنابراین اگر خیر و برکتى مى‏خواهید از او بخواهید نه از بتها چرا که سرنوشت شما در قیامت به دست اوست، و مرجع شما در آن روز تنها خداست.


(آیه 86)- چه کسى قادر بر شفاعت است؟ در اینجا همچنان سخن درباره ابطال عقیده شرک و سرانجام تلخ مشرکان است، و با دلائل دیگرى بطلان اعتقاد آنها را آشکار مى‏سازد، نخست مى‏فرماید: اگر آنها به گمان شفاعت به سراغ این معبودان مى‏روند باید بدانند که «معبودانى که آنها غیر از خدا مى‏خوانند مالک و قادر بر هیچ گونه شفاعتى نیستند» (وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ).
ولى از آنجا که در میان معبودان آنها فرشتگان و مانند آنان وجود داشتند در ذیل آیه آنها را استثنا کرده، مى‏فرماید: «مگر کسانى که شهادت به حق داده‏اند» (إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ).
ولى چنان نیست که آنها براى هرکس، هر چند بت‏پرست و مشرک و منحرف از آیین توحید باشد شفاعت کنند، بلکه «آنها به خوبى مى‏دانند» براى چه کسى اجازه شفاعت دارند (وَ هُمْ یَعْلَمُونَ).


(آیه 87)- سپس از معتقدات خود مشرکان گرفته، به آنها پاسخ دندان شکن داده، مى‏گوید: «و اگر از آنها سؤال کنى چه کسى آنها را آفریده است؟ بطور مسلم مى‏گویند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
لذا در پایان آیه به عنوان ملامت و سرزنش مى‏گوید: «اکنون (که چنین است) چگونه از عبادت خدا به سوى غیر او بازگردانده و منحرف مى‏شوند»؟! (فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ).


(آیه 88)- این آیه از شکایت پیامبر در پیشگاه خدا از این قوم لجوج و بى‏منطق سخن گفته، مى‏فرماید: «آنها چگونه از شکایت پیامبر (در پیشگاه خداوند) که مى‏گوید: پروردگارا! اینها قومى هستند که ایمان نمى‏آورند» غافل مى‏شوند؟ (وَ قِیلِهِ یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ).
او مى‏گوید: من شب و روز با آنها سخن گفتم، از طریق بشارت و انذار وارد شدم، سرگذشت دردناک اقوام پیشین را براى آنها بر شمردم، و آنچه گفتنى بود، گفتم اما با این همه سخنان گرم من در قلب سرد آنها اثر نگذاشت و ایمان نیاوردند، تو مى‏دانى و آنها.


(آیه 89)- و در آخرین آیه به او دستور مى‏دهد: «اکنون (که چنین است) از آنها روى برگردان» (فَاصْفَحْ عَنْهُمْ).
در عین حال روى گردانى تو به معنى قهر و جدائى توأم با خشونت و پرخاشگرى نباشد بلکه «به آنها بگو: سلام بر شما» (وَ قُلْ سَلامٌ).
نه سلامى به عنوان دوستى و تحیت، بلکه به عنوان جدائى و بیگانگى.
این سلام در حقیقت شبیه سلامى است که در آیه 63 سوره فرقان آمده است: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» هنگامى که جاهلان آنها را (با سخنان زشت خود) مورد خطاب قرار دهند در پاسخ آنها مى‏گویند: سلام» سلامى که نشانه بى‏اعتنایى توأم با بزرگوارى است.
با این حال آنها را با جمله‏اى پرمعنى تهدید مى‏کند، تا گمان نکنند این جدائى و وداع دلیل بر آن است که خدا کارى با آنها ندارد، مى‏فرماید: «اما به زودى خواهند دانست» (فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
آرى! خواهند دانست چه آتش سوزان و عذاب دردناکى با لجاجتهاى خود براى خویشتن فراهم ساخته‏اند؟!



درسهایی از سوره مبارکه زخرف



85-و تبارک الذی له ملک السماوات و الارض
13-به هنگام سوار شدن بر مرکب برای سفر ،خدا را سپاس گوییم و به یاد سفر نهایی باشیم.
16-دختر پنداشتن فرشتگان که معمولا در نقاشیها و تصاویر نیز دیده میشود،نوعی خرافه ی شرک آلود است.
22-پیروی از آداب و رسوم و عقاید نیاکان اگر مستند به عقل و کتاب آسمانی نباشد ،محکوم است.
25-پایان کار مهم است نه جلوه های زودگذر.
37-بدتر از انحراف عملی ،انحراف فکری است.
40-قرین شدن شیطان سبب کری و کوری باطنی میشود.
67-تمام دوستیهایی که براساس تقوا نباشد به دشمنی تبدیل میشود.
84-حکمت غیر از علم است.چه بسیار عالمانی که اهل حکمت نیستند،دانش دارند اما بینش ندارند.خداوند هم علیم است و هم حکیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۷
* مسافر
شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۶ ق.ظ

494 .صفحه 494


چهارم اردیبهشت :



نفیسه :


(آیه 61)- این آیه اشاره به یکى از ویژگیهاى حضرت مسیح است مى‏فرماید: «او (عیسى) سبب آگاهى بر روز قیامت است» (وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ).
یا از این جهت که تولد او بدون پدر دلیلى است بر قدرت بى‏پایان خداوند که مسأله زندگى بعد از مرگ در پرتو آن حل مى‏شود.
و یا از این نظر که نزول حضرت مسیح از آسمان طبق روایات متعدد اسلامى در آخر زمان صورت مى‏گیرد و دلیل بر نزدیک شدن قیام قیامت است.
به هر حال به دنبال آن مى‏فرماید: قیام قیامت قطعى و وقوع آن نزدیک است «و هرگز شک و تردید از ناحیه آن به خود راه ندهید» (فَلا تَمْتَرُنَّ بِها).
نه از نظر عقیده، و نه از نظر عمل همچون غافلان از قیامت رفتار نکنید.
 «و از من پیروى کنید که این راه مستقیم است» (وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ).


(آیه 62)- ولى شیطان مى‏خواهد پیوسته شما را در غفلت و بى‏خبرى نگهدارد، به هوش باشید «شیطان شما را (از راه خدا و از توجه به سرنوشتتان در رستاخیز) باز ندارد، چرا که او دشمن آشکارى براى شماست» (وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیْطانُ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ).
او عداوت و دشمنى خود را از روز نخست یک بار به هنگام وسوسه پدر و مادرتان آدم و حوا و اخراج آنها از بهشت نشان داد، و بار دیگر به هنگامى که سوگند یاد نمود که همه فرزندان آدم جز «مخلصین» را گمراه خواهد ساخت.


(آیه 63)- در آیات گذشته به گوشه‏اى از ویژگیهاى زندگى حضرت مسیح اشاره شد در اینجا مى‏فرماید: «هنگامى که عیسى با در دست داشتن بینات (معجزات و آیات الهى) آمد، گفت: من براى شما حکمت آورده‏ام و (آمده‏ام) تا بعض امورى را که در آن پیوسته اختلاف دارید براى شما تبیین کنم» (وَ لَمَّا جاءَ عِیسى‏ بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ).
«حکمت» به تمام عقائد حق، و برنامه‏هاى صحیح زندگى- که انسان را از هرگونه انحراف در ایمان و عمل باز مى‏دارد، و به تهذیب نفس و اخلاق او مى‏پردازد- اطلاق شده است.
این حکمت علاوه بر اینها هدف دیگرى نیز به دنبال دارد و آن برطرف ساختن اختلافاتى است که وجود آنها نظام جامعه را به هم مى‏ریزد، و مردم را سرگردان و بیچاره مى‏کند، و لذا حضرت مسیح در متن سخنانش روى این مسأله تکیه مى‏نماید.
و در پایان آیه مى‏افزاید: «اکنون (که چنین است و محتواى دعوت من این است) تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).


(آیه 64)- سپس براى این که هرگونه ابهامى را در زمینه عبودیت خود بر طرف سازد مى‏گوید: «بطور قطع خداوند پروردگار من و پروردگار شماست» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ).
من نیز در تمام وجود و هستیم همانند شما نیازمند به خالق و مدبرى هستم،او مالک من و راهنماى من است.
و براى تأکید بیشتر اضافه مى‏کند: «اکنون (که چنین است) او را پرستش کنید» (فَاعْبُدُوهُ). چرا که غیر او لایق پرستش نیست، همه مربوبند و او ربّ است.
باز هم سخن خود را با جمله دیگرى تأکید مى‏کند تا جاى هیچ بهانه‏اى باقى نماند مى‏گوید: «این است صراط مستقیم» (هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ).
آرى! راه راست همان راه عبودیت و بندگى پروردگار است، راهى است که انحراف و اعوجاج در آن نیست.


(آیه 65)- اما عجب این که با این همه تأکیدات باز هم «گروههایى از میان آنها (درباره مسیح) اختلاف کردند» (فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ).
بعضى او را خدا مى‏پنداشتند که به زمین نازل شده! بعضى دیگر فرزند خدایش مى‏خواندند.
بعضى او را یکى از اقنومهاى سه گانه (سه ذات مقدس اب و ابن و روح القدس) مى‏دانستند.
تنها گروهى که در اقلیت بودند او را بنده خدا و فرستاده او مى‏شمردند، ولى سرانجام عقیده اکثریت غالب شد مسأله تثلیث و خدایان سه گانه، جهان مسیحیت را فرا گرفت.
در پایان آیه آنها را به عذاب دردناک روز قیامت تهدید کرده، مى‏فرماید: «واى بر کسانى که ستم کردند (و از صراط مستقیم منحرف شدند، واى بر آنها) از عذاب روز دردناک» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ).
آرى! روز قیامت روز دردناکى است، طول حسابش دردناک، عذاب و مجازاتش دردناک، حسرت و اندوهش دردناک، رسوائى و فضیحتش نیز دردناک است.


(آیه 66)- در انتظار چه هستید جز عذاب آخرت؟ در آیات پیشین سخن از بت پرستان لجوج، و همچنین منحرفان و مشرکان امّت عیسى بود، و در اینجا پایان کار آنها را مجسم کرده، مى‏فرماید: «اینها چه چیزى را انتظار مى‏کشند، جز این که ناگهان قیامت به سراغ آنها آید در حالى که متوجه نیستند»؟! (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).
این سؤال در حقیقت بیان حال واقعى این گونه افراد است، مثل این که در مقام مذمت فردى که گوش به نصیحت هیچ ناصح مشفقى فرا نمى‏دهد و عوامل نابودى خود را به دست خویش فراهم مى‏سازد مى‏گوییم: او تنها در انتظار مرگ خویش است!


(آیه 67)- سپس از حالت دوستانى که در مسیر گناه و فساد، و یا زرق و برق دنیا، دست مودت به هم مى‏دهند پرده برداشته، مى‏گوید: «دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران»! (الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ).
تبدیل شدن این گونه دوستیها به عداوت در آن روز طبیعى است، چرا که هرکدام از آنها دیگرى را عامل بدبختى و بیچارگى خود مى‏شمرد، تنها پرهیزکارانند که پیوند دوستى آنها جاودانى است، چرا که بر محور ارزشهاى جاودانى دور مى‏زند، و نتایج پر بارش در قیامت آشکارتر مى‏شود.


(آیه 68)- این آیه در حقیقت تفسیرى است براى اوصاف و حالات «متقین» و بیانى است از سرنوشت پرافتخار آنها.
در آن روز خداوند به آنها مى‏گوید: «اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست، و نه اندوهگین مى‏شوید» (یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ).
چه پیام جالبى! پیامى بدون واسطه از سوى خداوند، پیامى که با بهترین توصیفها آغاز مى‏شود، اى بندگان خدا! پیامى که مهمترین نگرانى انسان را در آن روز پرنگرانى زائل مى‏کند، پیامى که هرگونه غم و اندوه از گذشته را از دل مى‏زداید، آرى این پیام داراى چهار مزیت بالاست.


(آیه 69)- در این آیه این پرهیزکاران و بندگان گرامى را با دو جمله دیگر مشخصتر ساخته، مى‏فرماید: «همان کسانى که به آیات ما ایمان آوردند و (در برابر فرمان و دستور ما) تسلیم بودند» (الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا مُسْلِمِینَ).



(آیه 70)- آنچه دل بخواهد و چشم از دیدنش لذت برد ...! در اینجا پاداش بندگان خالص خدا و مؤمنان صالحى را که در آیات قبل توصیف آنها به میان آمده بود بیان مى‏کند، و بهشت جاویدان را با هفت نعمت ارزنده به آنها نوید مى‏دهد.
نخست مى‏فرماید: از سوى خداوند بزرگ و منان به آنها خطاب مى‏شود «وارد بهشت شوید» (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ).
به این ترتیب پذیرایى کننده واقعى از آنها خداست.
سپس به نخستین نعمت اشاره کرده، مى‏افزاید: «شما و همسرانتان» (أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ).
روشن است بودن در کنار همسران با ایمان و مهربان هم براى مردان لذت بخش است و هم براى زنانشان که اگر در اندوه دنیا شریک بودند در شادى آخرت نیز شریک باشند.
سپس اضافه مى‏کند: «همگى غرق سرور و شادى باشید و «در نهایت شادمانى وارد بهشت شوید»! (تُحْبَرُونَ).


(آیه 71)- و در بیان سومین نعمت مى‏فرماید: «ظرفها (ى غذا) و جامهاى طلائى (شراب طهور) را گرداگرد آنها مى‏گردانند» (یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَکْوابٍ).
آنها در بهترین ظروف، و از بهترین غذا، در نهایت آرامش و آسایش و صفا، و بدون هیچ دردسر پذیرایى مى‏شوند.
در مرحله چهارم و پنجم به دو نعمت دیگر اشاره مى‏کند که تمام نعمتهاى مادى و معنوى جهان در آن جمع است مى‏فرماید: «و در بهشت آنچه دلها مى‏خواهند و چشمها از آن لذت مى‏برد موجود است» (وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ).
به هر حال از آنجا که ارزش نعمت هنگامى است که جاودانى باشد، در ششمین توصیف، بهشتیان را از این نظر آسوده خاطر ساخته، مى‏فرماید: «شما جاودانه در آن خواهید ماند» (وَ أَنْتُمْ فِیها خالِدُونَ).


(آیه 72)- در اینجا براى این که روشن شود این همه نعمتهاى بهشتى را به «بها» مى‏دهند و به «بهانه» نمى‏دهند مى‏افزاید: «این بهشتى است که شما وارث آن مى‏شوید به خاطر اعمالى که انجام مى‏دادید» (وَ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
اشاره به این که اعمال شما پایه اصلى نجات شماست، ولى آنچه دریافت مى‏دارید در مقایسه با اعمالتان آنقدر برترى دارد که گویى همه را رایگان از فضل الهى به دست آورده‏اید!


(آیه 73)- در آخرین و هفتمین نعمت سخن از میوه‏هاى بهشتى است که از بهترین نعمتهاى الهى مى‏باشد، مى‏فرماید: «براى شما در بهشت میوه‏هاى فراوانى است که از آنها تناول مى‏کنید» (لَکُمْ فِیها فاکِهَةٌ کَثِیرَةٌ مِنْها تَأْکُلُونَ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۶
* مسافر
جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۵ ق.ظ

493 . صفحه 493


(آیه 48)- ما براى اتمام حجت، آیات خود را یکى بعد از دیگرى فرستادیم «و هیچ آیه‏اى و معجزه‏اى به آنها نشان نمى‏دادیم مگر این که از دیگرى بزرگتر و مهمتر بود» (وَ ما نُرِیهِمْ مِنْ آیَةٍ إِلَّا هِیَ أَکْبَرُ مِنْ أُخْتِها).
و به این ترتیب بعد از معجزه «عصا» و «ید بیضا» معجزات «طوفان» و «جراد» و «قمل» و «ضفادع» و غیر اینها را به آنها نشان دادیم.
سپس مى‏افزاید: «آنها را به عذابها (و مجازاتهاى هشدار دهنده) گرفتار نمودیم شاید (بیدار شوند و) به راه حق بازگردند» (وَ أَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ).


(آیه 49)- چنانکه در این آیه مى‏خوانیم: «آنها گفتند: اى ساحر! پروردگارت را به عهدى که با تو کرده است بخوان (تا ما را از این درد و رنج و بلا و مصیبت رهایى بخشد، و) مطمئن باش که ما راه هدایت را پیش خواهیم گرفت»! (وَ قالُوا یا أَیُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّکَ بِما عَهِدَ عِنْدَکَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ).
چه تعبیر عجیبى! از یک سو ساحرش مى‏خوانند، و از سوى دیگر براى رفع بلا دست به دامنش مى‏زنند! و از سوى سوم به او وعده قبول هدایت مى‏دهند!
آرى! سبک مغزان مغرور هنگامى که بر اریکه قدرت مى‏نشینند چنین است منطقشان و راه و رسمشان.


(آیه 50)- ولى به هرحال موسى به خاطر این تعبیرات نیش‏دار و موهن هرگز دست از هدایت آنها برنداشت، و از خیره سرى آنها مأیوس و خسته نشد، همچنان به کار خود ادامه داد بارها دعا کرد تا طوفان بلاها فرو نشیند و فرو نشست.
اما چنانکه آیه شریفه مى‏گوید: «هنگامى که عذاب را از آنها بر طرف مى‏ساختیم آنها پیمانهاى خود را مى‏شکستند و به لجاجت و انکار خود ادامه مى‏دادند» (فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ).
اینها همه درسهایى است زنده و گویا براى مسلمانان و تسلیت خاطرى است براى شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و اله که از لجاجت و سرسختى مخالفان هرگز خسته نشوند.
و نیز هشدارى است به دشمنان لجوج و سرسخت که آنها هرگز از فرعون و فرعونیان قویتر و قدرتمندتر نیستند، سرانجام کار آنها را ببینند و در عاقبت کار خویش بیندیشند.


(آیه 51)- اگر پیامبر است چرا دستبند طلا ندارد؟
منطق موسى از یک سو، و معجزات گوناگونش از سوئى دیگر افکار توده‏هاى مردم را نسبت به فرعون متزلزل ساخت.
اینجا بود که فرعون با سفسطه بازى و مغلطه کارى مى‏خواست جلو نفوذ موسى را در افکار مردم مصر بگیرد، چنانکه قرآن مى‏گوید: «فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: اى قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست؟ و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ (و از قصر و مزارع و باغهاى من نمى‏گذرد؟) آیا نمى‏بینید؟» (وَ نادى‏ فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَ فَلا تُبْصِرُونَ).
ولى موسى چه دارد؟ هیچ، یک عصا و یک لباس پشمینه!


(آیه 52)- سپس مى‏افزاید: «بدون شک من از این فرد که مقام و نژادى پست دارد، و هرگز نمى‏تواند فصیح سخن بگوید برترم» (أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَ لا یَکادُ یُبِینُ).
و به این ترتیب دو افتخار بزرگ براى خود (حکومت مصر، و مالکیت نیل) و دو نقطه ضعف براى موسى (فقر، و لکنت زبان) بیان کرد.
در حالى که موسى هرگز در آن زمان لکنت زبان نداشت، چرا که به هنگام بعثت عرضه داشت: «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی» خداوندا! گره را از زبان من بگشا» (طه/ 27) و مسلما دعایش مستجاب شد و قرآن نیز گواه بر آن است.


(آیه 53)- سپس فرعون به دو بهانه دیگر متشبث شده گفت: «پس چرا دستبندهائى از طلا به او داده نشده؟ یا این که چرا فرشتگان همراه او نیامده‏اند» تا گفتار او را تصدیق کنند؟! (فَلَوْ لا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِکَةُ مُقْتَرِنِینَ).
مى‏گویند فرعونیان عقیده داشتند که رؤسا باید با دستبند و گردن بند طلا خود را زینت کنند.
اما پیامبران الهى با کناره گیرى از این مسائل مخصوصا مى‏خواستند این ارزشهاى کاذب و دروغین را ابطال کنند، و ارزشهاى اصیل انسانى یعنى علم و تقوا و پاکى را جانشین آن سازند.


(آیه 54)- در این آیه قرآن به نکته لطیفى اشاره مى‏کند، و آن این که: فرعون از واقعیت امر چندان غافل نبود، و به بى‏اعتبارى این ارزشها کم و بیش توجه داشت، ولى «او قوم خود را (تحمیق کرد، و عقول آنها را) سبک شمرد در نتیجه از وى اطاعت کردند»! (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ).
اصولا راه و رسم همه حکومتهاى جبار و فاسد این است که براى ادامه خود کامگى باید مردم را در سطح پائینى از فکر و اندیشه نگهدارند، و با انواع وسائل آنها را تحمیق کنند.
چرا که بیدار شدن ملتها و آگاهى و رشد فکرى ملتها بزرگترین دشمن حکومتهاى خودکامه و شیطانى است که با تمام قوا با آن مبارزه مى‏کنند! جالب این که آیه فوق را با این جمله تکمیل و پایان مى‏دهد «آنها قومى فاسق بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ).
اشاره به این که این قوم گمراه اگر فاسق و خارج از اطاعت فرمان خدا و حکم عقل نبودند تسلیم چنین تبلیغات و ترهاتى نمى‏شدند.
آرى! آنها فاسقانى بودند که از فاسقى تبعیت مى‏کردند.


(آیه 55)- این بود جنایات فرعون و فرعونیان و مغلطه کاریهایشان در مقابل فرستاده الهى موسى اما اکنون ببینیم بعد از آن همه وعظ و ارشاد و اتمام حجتها از طرق گوناگون، و عدم تسلیم آنها در مقابل حق، سرانجام کار آنها به کجا رسید؟! مى‏فرماید: «اما هنگامى که ما را (با اعمالشان) به خشم آوردند از آنها انتقام گرفتیم، و همه را غرق کردیم»! (فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِینَ).
خداوند مخصوصا از میان تمام مجازاتها مجازات غرق را براى آنها انتخاب نمود، چرا که تمام عزت و شوکت افتخار و قدرتشان با همان رود عظیم نیل و شاخه‏هاى بزرگ و فراوانش بود که فرعون از میان تمام منابع قدرتش روى آن تکیه مى‏کرد.



(آیه 56)- در این آیه به عنوان یک نتیجه گیرى از مجموع این سخن مى‏فرماید: «ما آنها را پیشگامان (در عذاب) و عبرتى براى آیندگان قرار دادیم» (فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلًا لِلْآخِرِینَ).


(آیه 57)-
شأن نزول:
رسول خدا روزى براى گروهى از سران قریش سخن گفت، «نضر بن حارث» به مقابله برخاست، پیامبر صلّى اللّه علیه و اله با دلائل منطقى (پیرامون بطلان بت‏پرستى) او را محکوم ساخت، سپس این آیه را بر آنها خواند «شما و آنچه غیر از خدا مى‏پرستید هیزم جهنم خواهید بود و همگى در آن وارد مى‏شوید».
بعد از این ماجرا «عبد اللّه بن زبعرى» آمد و به آن جمع پیوست، «ولید بن مغیره» به «عبد اللّه» گفت: «نضر بن حارث» در مقابل محمّد درمانده شد.
«عبد اللّه» گفت: به خدا سوگند اگر من او را مى‏دیدم پاسخش را مى‏دادم، از او (محمد صلّى اللّه علیه و اله) بپرسید آیا درست است که همه معبودان با عابدانشان در دوزخند؟
اگر چنین است ما فرشتگان را مى‏پرستیم، و یهود «عزیز» را و نصارى «عیسى بن مریم» را (چه عیبى دارد که ما با فرشتگان و پیامبرانى چون عزیز و مسیح باشیم!) این سخن را خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله گفتند، رسول اللّه فرمود: «آرى! هر کس دوست داشته باشد که معبود واقع شود او هم با عابدانش در دوزخ خواهد بود، این بت‏پرستان در حقیقت شیاطین را مى‏پرستیدند، و هرچیز را که شیطان به آنها دستور مى‏داد».
اینجا بود که آیه 101 سوره انبیا نازل شد و نیز آیه مورد بحث (وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا ...) نازل گردید.
تفسیر:
کدام معبودان در دوزخند؟ قرآن در اینجا پیرامون مقام عبودیت حضرت مسیح و نفى گفتار مشرکان در باره الوهیت او و بتها سخن مى‏گوید که تکمیلى است براى بحثهایى که در آیات گذشته پیرامون دعوت موسى و مبارزه او با بت‏پرستان فرعونى آمد.
نخست مى‏فرماید: «هنگامى که در باره فرزند مریم مثلى زده شد قوم تو از آن مى‏خندیدند» و روى گردان مى‏شدند (وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُکَ مِنْهُ یَصِدُّونَ).
منظور از مثال همان است که مشرکان به عنوان استهزاء به هنگام شنیدن آیه شریفه «إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ» شما و آنچه را غیر از خدا مى‏پرستید هیزم دوزخید» (انبیا/ 98) گفتند و آن این بود که عیسى بن مریم نیز معبود واقع شده و به حکم این آیه باید در دوزخ باشد چه بهتر که ما و بتهایمان نیز همسایه عیسى باشیم! گفتند و خندیدند و مسخره کردند!


(آیه 58)- سپس «گفتند: آیا خدایان ما بهتر است یا او [مسیح‏]»؟ (وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ).
ولى بدان آنها حقیقت را مى‏دانند «و این مثل را جز از روى جدال براى تو نزده‏اند» (ما ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا).
«بلکه آنها گروهى کینه توز و پرخاشگرند»، و براى جلوگیرى از حق به باطل متوسل مى‏شوند (بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ).


(آیه 59)- بلکه «او [مسیح‏] فقط بنده‏اى بود که ما نعمت به او بخشیدیم» و او را به نبوّت و رهبرى خلق مبعوث کردیم (إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ).
«و او را نمونه و الگوئى براى بنى اسرائیل قرار دادیم» (وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ).
او در تمام عمرش به مقام عبودیت پروردگار اعتراف داشت، و همه را به عبودیت او دعوت کرد، و همان گونه که خودش مى‏گوید: «مادام که در میان امّت بود اجازه انحراف از مسیر توحید به کسى نداد»، بلکه خرافه الوهیت مسیح یا تثلیث را بعد از او به وجود آوردند.


(آیه 60)- در این آیه براى این که توهّم نکنند خدا نیازى به عبودیت و بندگى آنها دارد که اصرار بر ایمانشان مى‏کند مى‏فرماید: «اگر ما بخواهیم به جاى شما فرشتگانى در زمین قرار مى‏دهیم که جانشین شما باشند» (وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ مَلائِکَةً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ).
فرشتگانى که سر بر فرمان حق دارند، و جز اطاعت و بندگى او کارى را نمى‏شناسند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۵
* مسافر
پنجشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۳۵ ق.ظ

492. صفحه 492



دوم اردیبشهت :


نفیسه :


(آیه 34)- در آیه قبل آمده بود اگر تمکن مالی کفار مانع گمراهی مردم نمیشد برای آنها خانه هایی با سقفهایی از نقره و نردبانهایی که از انها بالا بروند قرار میدادیم،سپس مى‏افزاید: علاوه بر این «براى خانه‏هاى آنان درها و تختهایى قرار مى‏دادیم که بر آن تکیه کنند» (وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ).


(آیه 35)- باز به این هم اکتفا نکرده مى‏افزاید: علاوه بر همه اینها «انواع وسائل تجملى و زینت آلات» براى آنها قرار مى‏دادیم (وَ زُخْرُفاً).
تا زندگى مادى و پر زرق و برقشان از هر نظر تکمیل گردد، قصرهایى مجلل و چند اشکوبه با سقفهایى از نقره، و درها و تختهاى متعدد، و انواع وسائل زینتى، و هرگونه نقش و نگار آن چنانکه مطلوب و مقصود و معبود دنیا پرستان است.
سپس مى‏افزاید: «اما همه اینها متاع زندگى دنیاى مادى است و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است» (وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ).
کوتاه سخن این که سرمایه‏هاى مادى و این وسائل تجملاتى دنیا به قدرى در پیشگاه پروردگار بى‏ارزش است که مى‏بایست تنها نصیب افراد بى‏ارزش همچون کفّار و منکران حق باشد، و اگر مردم کم ظرفیت و دنیا طلب به سوى بى‏ایمانى و کفر متمایل نمى‏شدند خداوند این سرمایه‏ها را تنها نصیب این گروه منفور و مطرود  مى‏کرد، تا همگان بدانند مقیاس ارزش و شخصیت انسان این امور نیست.
و از اینجا روشن مى‏شود که نه بهره‏مند بودن گروهى از کفار و ظالمان از این مواهب مادى دلیل بر شخصیت آنهاست، و نه محروم بودن مؤمنان از آن، و نه استفاده از این امور در حد معقول، به صورت یک ابزار، ضررى به ایمان و تقواى انسان مى‏زند، و این است تفکر صحیح اسلامى و قرآنى.


(آیه 36)- همنشین شیاطین! از آنجا که در آیات پیشین سخن از دنیا پرستانى بود که همه چیز را بر معیارهاى مادى ارزیابى مى‏کنند، در اینجا از یکى از آثار مرگبار دلبستگى به دنیا که بیگانگى از خداست سخن مى‏گوید، مى‏فرماید:
«و هر کس از یاد خدا روى گردان شود شیطانى را به سراغ او مى‏فرستیم، پس همواره قرین اوست»! (وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ).
آرى! غفلت از ذکر خدا و غرق شدن در لذات دنیا، و دلباختگى به زرق و برق آن، موجب مى‏شود که شیطانى بر انسان مسلّط گردد و همواره قرین او باشد، و رشته‏اى در گردنش افکنده، «مى‏برد هرجا که خاطر خواه اوست»!


(آیه 37)- سپس به دو امر مهم که شیاطین درباره این غافلان انجام مى‏دهند.
اشاره کرده، مى‏فرماید: «و آنها [شیاطین‏] این گروه را از راه خدا باز مى‏دارند» (وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ).
هر وقت اراده بازگشت کنند سنگى بر سر راه آنها مى‏افکنند و مانعى ایجاد مى‏کنند تا هرگز به صراط مستقیم بازنگردند.
و آن چنان طریق گمراهى را در نظر آنها زینت مى‏دهند که: «گمان مى‏کنند هدایت یافتگان حقیقى آنها هستند»! (وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ).


(آیه 38)- خلاصه این وضع همچنان ادامه پیدا مى‏کند انسان غافل و بى‏خبر در گمراهى خویش، و شیاطین در اضلال او تا هنگامى که پرده‏ها کنار مى‏رود، و چشم حقیقت بین او باز مى‏شود، «تا زمانى که نزد ما حاضر مى‏شود (مى‏بیند ولى و قرینش همچنان با اوست، همان کسى که عامل همه بدبختیهاى او بوده! فریاد مى‏زند و) مى‏گوید: اى کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود! چه بد قرین و همنشینى هستى تو»! (حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ).
آرى! صحنه قیامت نجسمى است گسترده از صحنه‏هاى این جهان و قرین و دوست و رهبر اینجا با آنجا یکى است.


(آیه 39)- ولى این آرزو هرگز به جائى نمى‏رسد، و میان آنها و شیاطین هرگز جدائى نمى‏افتد، لذا در این آیه مى‏افزاید: «هرگز این گفتگو و ندامت امروز به حال شما سودى ندارد، چرا که شما ظلم کردید، و در نتیجه همه در عذاب مشترکید» (وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ).
باید عذاب این همنشین سوء را با عذابهاى دیگر براى همیشه ببینید.
و به این ترتیب امید آنها را در مورد جدایى از شیاطین براى همیشه مبدل به یأس مى‏کند و چه طاقت فرساست تحمل این همنشینى؟!


(آیه 40)- در اینجا قرآن این گروه را به حال خود مى‏گذارد و روى سخن را به سوى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله کرده از غافلان کوردلى که پیوسته او را تکذیب مى‏کردند، و از قماش همان گروهى بودند که در آیات قبل از آنها سخن گفته شد، بحث کرده، مى‏فرماید: «آیا تو مى‏توانى سخن خود را به گوش کران برسانى؟ یا کوران و کسانى را که در گمراهى آشکارى هستند هدایت کنى» (أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).


(آیه 41)- در تعقیب آیات گذشته که از کفار لجوج و هدایت ناپذیر و ستمگر سخن مى‏گفت در اینجا روى سخن را، به پیامبر گرمى اسلام صلّى اللّه علیه و اله کرده، این گروه را شدیدا تهدید و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را تسلّى و آرامش خاطر مى‏بخشد مى‏فرماید:«هرگاه تو را از میان آنها ببرم، حتما از آنها انتقام خواهم گرفت و مجازاتشان مى‏کنیم»! (فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ).
منظور از بردن پیامبر صلّى اللّه علیه و اله از میان آن قوم، وفات پیامبر صلّى اللّه علیه و اله است.


(آیه 42)- سپس مى‏افزاید: اگر هم زنده بمانى «و آنچه را از عذاب به آنان وعده داده‏ایم به تو نشان دهیم باز ما بر آنها مسلط هستیم» (أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِی وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ).
به هر حال آنها در چنگال قدرت ما هستند چه در میان آنها باشى و چه نباشى، و مجازات و انتقام الهى در صورت ادامه کارهایشان حتمى است.


(آیه 43)- بعد از این هشدارها به پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله دستور مى‏دهد: «پس آنچه را بر تو وحى شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیم قرار دارى»! (فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ).
کمترین اعوجاج و کجى در کتاب و برنامه تو نیست، و عدم پذیرش گروهى از آنان دلیل بر نفى حقانیت تو نخواهد بود تو با نهایت جدیت به راه خویش ادامه بده، بقیه با ماست.



(آیه 44)- سپس مى‏افزاید «این (قرآنى که بر تو وحى شده) مایه یادآورى تو و قوم توست» (وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ).
هدف از نزول آن بیدار ساختن انسانها و آشنا نمودن آنها به وظائفشان است.
«و بزودى مورد سؤال قرار خواهید گرفت» که با این برنامه الهى و این وحى آسمانى چه کردید؟! (وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ).



(آیه 45)- سپس براى نفى بت‏پرستى و ابطال عقائد مشرکین به دلیل دیگرى پرداخته، مى‏گوید: «از رسولانى که قبل از تو فرستادیم بپرس، آیا غیر از خداوند رحمن، معبودهایى براى پرستش آنها قرار دادیم»؟! (وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ).
اشاره به این که تمام انبیاى الهى دعوت به توحید کرده‏اند، و همگى بطور قاطع بت‏پرستى را محکوم نموده‏اند، بنابر این پیامبر اسلام در مخالفتش با بتها کار بى سابقه‏اى انجام نداده، بلکه سنت همیشگى انبیا را احیا نموده است.


(آیه 46)- فرعونیان مغرور و پیمان شکن: در اینجا به گوشه‏اى از ماجراى پیغمبر خدا «موسى بن عمران» و برخورد او با «فرعون» اشاره شده، تا پاسخى باشد به گفتار بى‏اساس مشرکان که «اگر خدا مى‏خواست پیامبرى بفرستد چرا مردى را از ثروتمندان مکّه و طائف براى این مأموریت بزرگ انتخاب نکرد»؟
مى‏فرماید: «ما موسى را با آیات و نشانه‏هاى خود به سوى فرعون و اطرافیان و درباریان او فرستادیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ).
«پس موسى به آنها گفت: من فرستاده پروردگار جهانیانم» (فَقالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ).


(آیه 47)- اکنون ببینم اولین برخورد فرعون و فرعونیان با دلائل منطقى و معجزات روشن موسى چه بود؟
قرآن مى‏گوید: «هنگامى که موسى با آیات ما به سراغ آنها آمد همگى از آن مى‏خندیدند» (فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآیاتِنا إِذا هُمْ مِنْها یَضْحَکُونَ).
این نخستین برخورد همه طاغوتها و جاهلان مستکبر در برابر رهبران راستین است، جدى نگرفتن دعوت و دلائل آنها.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۳۵
* مسافر