قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۸ ب.ظ

603 . صفحه 603


بیستم مرداد :


نفیسه :



سوره کافرون ،صد و نهمین سوره قرآن میباشد.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 6 آیه است.‏
محتواى سوره:
لحن سوره نشان مى‏دهد در زمانى نازل شده که مسلمانان در اقلیت بودند و کفار در اکثریت، و پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله از ناحیه آنها سخت در فشار بود، و اصرار داشتند او را به سازش با شرک بکشانند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دست ردّ بر سینه همه آنها مى‏زند، و آنها را بکلى مأیوس مى‏کند، بدون آن که بخواهد با آنها درگیر شود.
این سرمشقى است براى همه مسلمانان که در هیچ شرائطى در اساس دین و اسلام با دشمنان سازش نکنند، و هر وقت چنین تمنائى از ناحیه آنها صورت گیرد آنها را کاملا مأیوس کنند، مخصوصا در این سوره دو بار این معنى تأکید شده که «من معبودهاى شما را نمى‏پرستم» و این تأکید براى مأیوس ساختن آنها است، همچنین دوباره تأکید شده که «شما هرگز معبود من، خداى یگانه را نمى‏پرستید» و این دلیلى است بر لجاجت آنها، و سرانجامش این است که «من و آیین توحیدیم، و شما و آیین پوسیده شرک آلودتان»!
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود:
«کسى که سوره «قل یا ایّها الکافرون» را بخواند گوئى ربع قرآن را خوانده، و شیاطین طغیانگر از او دور مى‏شوند، و از شرک پاک مى‏گردد، و از فزع بزرگ (روز قیامت) در امان خواهد بود».
و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم که فرمود: «پدرم مى‏گفت: «قل یا ایها الکافرون»
ربع قرآن است، و هنگامى که از آن فراغت مى‏یافت مى‏فرمود: من تنها خدا را عبادت مى‏کنم من تنها خدا را عبادت مى‏کنم».



شأن نزول سوره:
در روایات آمده است که: «این سوره درباره گروهى از سران مشرکان قریش نازل شده، مانند «ولید بن مغیره» و «عاص بن وائل» و «حارث بن قیس» و ... گفتند: اى محمّد! تو بیا از آیین ما پیروى کن، ما نیز از آیین تو پیروى مى‏کنیم، و تو را در تمام امتیازات خود شریک مى‏سازیم، یک سال تو خدایان ما را عبادت کن! و سال دیگر ما خداى تو را عبادت مى‏کنیم.
پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: پناه بر خدا که من چیزى را همتاى او قرار دهم! گفتند: لااقل بعضى از خدایان ما را لمس کن و از آنها تبرک بجوى ما تصدیق تو مى‏کنیم و خداى تو را مى‏پرستیم! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من منتظر فرمان پروردگارم هستم.
در این هنگام سوره «قل یا ایّها الکافرون» نازل شد، و رسول اللّه به مسجد الحرام آمد، در حالى که جمعى از سران قریش در آنجا جمع بودند بالاى سر آنها ایستاد، و این سوره را تا آخر بر آنها خواند آنها وقتى پیام این سوره را شنیدند کاملا مأیوس شدند، و حضرت و یارانش را آزار دادند».


(آیه 1)- هرگز با بت پرستان سر سازش ندارم! آیات این سوره پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، مى‏فرماید: «بگو: اى کافران»! (قل یا ایها الکافرون).

(آیه 2)- «آنچه را شما مى‏پرستید من نمى‏پرستم» (لا اعبد ما تعبدون).

(آیه 3)- «و نه شما آنچه را من مى‏پرستم مى‏پرستید» (و لا انتم عابدون ما اعبد).
به این ترتیب جدائى کامل خط خود را از آنها مشخص مى‏کند، و با صراحت مى‏گوید: من هرگز بت پرستى نخواهم کرد، و شما نیز با این لجاجت که دارید و با تقلید کورکورانه از نیاکان که روى آن اصرار مى‏ورزید و با منافع نامشروع سرشارى که از بت‏پرستان عائد شما مى‏شود هرگز حاضر به خداپرستى خالص از شرک نیستند.

(آیه 4)- بار دیگر براى مأیوس کردن کامل بت‏پرستان از هرگونه سازش بر سر توحید و بت‏پرستى مى‏افزاید: «و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کرده‏اید مى‏پرستم» (و لا انا عابد ما عبدتم).

(آیه 5)- «و نه شما آنچه را که من مى‏پرستم پرستش مى‏کنید» (و لا انتم عابدون ما اعبد).
تکرار نفى عبادت بتها از ناحیه پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و نفى عبادت خدا از ناحیه مشرکان، براى تأکید و مأیوس کردن کامل مشرکان، و جدا نمودن مسیر آنها از اسلام است، و اثبات عدم سازش میان توحید و شرک مى‏باشد و این در حدیثى از امام صادق علیه السّلام نیز وارد شده.

(آیه 6)- حال که چنین است «آیین شما براى خودتان و آیین من براى خودم» (لکم دینکم و لى دین).
یعنى آیین شما به خودتان ارزانى باد! و به زودى عواقب نکبت‏بار آن را خواهید دید.


سوره نصر ،صد و دهمین سوره قرآن میباشد.
این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 3 آیه است.‏
محتوا و فضیلت سوره:
این سوره بعد از هجرت نازل شده است، و در آن بشارت و نوید از پیروزى عظیمى مى‏دهد که به دنبال آن مردم گروه گروه وارد دین خدا مى‏شوند، و لذا به شکرانه این نعمت بزرگ پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله را دعوت به «تسبیح» و «حمد» الهى و «استغفار» مى‏کند.
گرچه در اسلام فتوحات زیادى رخ داد، ولى فتحى با مشخصات فوق جز «فتح مکه» نبود، بخصوص این که طبق بعضى از روایات، اعراب معتقد بودند اگر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مکّه را فتح کند و بر آن مسلّط گردد این دلیل بر حقانیت اوست.
بعضى گفته‏اند: این سوره بعد از «صلح حدیبیه» در سال ششم هجرت، و دو سال قبل از «فتح مکه» نازل گردید.
یکى از نامهاى این سوره سوره «تودیع» (خداحافظى) است چرا که در آن بطور ضمنى از رحلت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خبر مى‏دهد.
در حدیثى آمده است هنگامى که این سوره نازل شد و پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آن را بر یاران خود تلاوت کرد همگى خوشحال و خوشدل شدند، ولى «عباس» عموى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که آن را شنید گریه کرد، پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اى عمو چرا گریه مى‏کنى؟ عرض کرد: گمان مى‏کنم خبر رحلت شما در این سوره داده شده‏اى رسول خدا! پیامبر فرمود: مطلب همان‏گونه است که تو مى‏گوئى.
درباره فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است:
«کسى که آن را تلاوت کند همانند این است که همراه پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله در فتح مکّه بوده است».
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «کسى که سوره (اذا جاء نصر الله و الفتح) را در نماز نافله یا فریضه بخواند خداوند او را بر تمام دشمنانش پیروز مى‏کند و در قیامت در حالى وارد محشر مى‏شود که نامه‏اى با اوست که سخن مى‏گوید، خداوند آن را از درون قبرش همراه او بیرون فرستاده، و آن امان نامه‏اى است از آتش جهنم ...».
ناگفته پیداست این همه افتخار و فضیلت از آن کسى است که با خواندن این سوره در خط رسول اللّه قرار گیرد، و به آیین و سنت او عمل کند.



(آیه 1)- هنگامى که پیروزى نهائى فرا رسد ...! در نخستین آیه این سوره مى‏فرماید: «هنگامى که یارى خدا و پیروزى فرا رسد» (اذا جاء نصر الله و الفتح).

(آیه 2)- «و ببینى مردم گروه گروه وارد دین خدا مى‏شوند» (و رأیت الناس یدخلون فى دین الله افواجا).
درست است که براى غلبه بر دشمن باید تأمین قوا و تهیه نیرو کرد، ولى یک انسان موحّد، نصرت را تنها از ناحیه خدا مى‏داند و به همین دلیل به هنگام پیروزى مغرور نمى‏شود، بلکه در مقام شکر و سپاس الهى در مى‏آید.

(آیه 3)- از این رو در این آیه مى‏فرماید: «پس (به شکرانه این نعمت بزرگ و این پیروزى و نصرت الهى) پروردگارت را تسبیح و حمد کن، و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است» (فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا).
در این سوره نخست از نصرت الهى، و سپس فتح و پیروزى، و بعد نفوذ و گسترش اسلام، و ورود مردم دسته دسته در دین خدا سخن به میان آمده، و این هر سه علت و معلول یکدیگرند، تا نصرت و یارى الهى نباشد فتح و پیروزى نیست، و تا فتح و پیروزى نرسد و موانع از سر راه برداشته نشود مردم گروه گروه مسلمان نمى‏شوند، و البته به دنبال این سه مرحله مرحله چهارم یعنى مرحله شکر و حمد و ستایش خدا فرا مى‏رسد.
«تسبیح» به معنى منزه شمردن خداوند از هرگونه عیب و نقص است، و «حمد» براى توصیف او به صفات کمالیه و «استغفار» در برابر نقصانها و تقصیرهاى بندگان است.
این فتح عظیم سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها مى‏گذارد (پاکى از این نقص) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعده‏هایش توانا است (موصوف بودن به این کمال) و نیز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند.
فتح مکه بزرگترین پیروزى اسلام:
فتح مکه فصل جدیدى در تاریخ اسلام گشود، و مقاومتهاى دشمن را بعد از حدود بیست سال درهم شکست، در حقیقت با فتح مکه بساط شرک و بت پرستى از جزیره عربستان برچیده شد، و اسلام آماده براى جهش به کشورهاى دیگر جهان گشت.





سوره مسد ،سوره صد و یازدهم قرآن میباشد.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى پنج آیه است.‏
محتوا و فضیلت سوره:
این سوره که تقریبا در اوائل دعوت آشکار پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نازل شده تنها سوره‏اى است که در آن حمله شدیدى با ذکر نام نسبت به یکى از دشمنان اسلام و پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در آن عصر و زمان- یعنى ابولهب- شده است، و محتواى آن نشان مى‏دهد که او عداوت خاصى نسبت به پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله داشت، او و همسرش از هیچ گونه کار شکنى و بد زبانى مضایقه نداشتند.
قرآن با صراحت مى‏گوید: هر دو اهل دوزخند و این معنى به واقعیت پیوست، سرانجام هر دو بى‏ایمان از دنیا رفتند و این یک پیشگوئى صریح قرآن است.
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است که فرمود: «کسى که آن سوره را تلاوت کند من امیدوارم خداوند او و ابولهب را در خانه واحدى جمع نکند» یعنى او اهل بهشت خواهد بود در حالى که ابولهب اهل دوزخ است.
ناگفته پیداست این فضیلت از آن کسى است که با خواندن این سوره خط خود را از خط ابولهب جدا کند، نه کسانى که با زبان مى‏خوانند ولى ابولهب‏وار عمل مى‏کنند.
شأن نزول سوره:
از «ابن عباس» نقل شده هنگامى که آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد و پیغمبر مأموریت یافت فامیل نزدیک خود را انذار کند و به اسلام دعوت نماید (دعوت خود را علنى سازد) پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله بر فراز کوه صفا آمد و فریاد زد: «یا صباحاه»! (این جمله را عرب زمانى مى‏گفت که مورد هجوم غافلگیرانه دشمن قرار مى‏گرفت، براى این که همه را با خبر سازند و به مقابله برخیزند) هنگامى که مردم مکّه این صدا را شنیدند گفتند: کیست که فریاد مى‏کشد؟
گفته شد: «محمّد» است، جمعیت به سراغ حضرتش رفتند.
فرمود: به من بگوئید اگر به شما خبر دهم که سواران دشمن از کنار این کوه به شما حمله‏ور مى‏شوند، آیا مرا تصدیق خواهید کرد؟
در پاسخ گفتند: ما هرگز از تو دروغى نشنیده‏ایم.
فرمود: «انّى نذیر لکم بین یدى عذاب شدید من شما را در برابر عذاب شدید الهى انذار مى‏کنم» (شما را به توحید و ترک بتها دعوت مى‏نمایم).
هنگامى که ابولهب این سخن را شنید گفت: «زیان و مرگ بر تو باد! آیا تو فقط براى همین سخن ما را جمع کردى»؟! در این هنگام بود که این سوره نازل شد.
بعضى در اینجا افزوده‏اند: هنگامى که همسر ابولهب (امّ جمیل) با خبر شد که این سوره درباره او و همسرش نازل شده، به سراغ پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمد در حالى که آن حضرت را نمى‏دید، سنگى در دست داشت و گفت: من شنیده‏ام «محمّد» مرا هجو کرده، به خدا سوگند اگر او را بیابم با همین سنگ بر دهانش مى‏زنم! من خودم نیز شاعرم! سپس به اصطلاح اشعارى در مذمت پیغمبر و اسلام بیان کرد.
خطر ابولهب و همسرش براى اسلام و عداوت آنها منحصر به این نبود، و اگر مى‏بینیم قرآن لبه تیز حمله را متوجه آنها کرده و با صراحت از آنها نکوهش مى‏کند دلائلى بیش از این دارد که بعدا به آن اشاره خواهد شد.

(آیه 1)- بریده باد دست ابولهب! همان گونه که در شأن نزول سوره گفتیم این سوره در حقیقت پاسخى است به سخنان زشت «ابولهب» عموى پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و فرزند عبد المطلب که از دشمنان سرسخت اسلام بود.
قرآن مجید در پاسخ این مرد بد زبان مى‏فرماید: «بریده باد هر دو دست ابولهب» و مرگ بر او باد (تبت یدا ابى لهب و تب).
در روایتى آمده است که شخصى به نام «طارق محاربى» مى‏گوید: من در بازار «ذى المجاز» بودم (ذى المجاز نزدیک عرفات در فاصله کمى از مکّه است) ناگهان جوانى را دیدم که صدا مى‏زند: «اى مردم! بگوئید: لا اله الا اللّه تا رستگار شوید»، و مردى را پشت سر او دیدم که با سنگ به پشت پاى او مى‏زند به گونه‏اى که خون از پاهایش جارى بود، و فریاد مى‏زد، «اى مردم! این دروغگوست، او را تصدیق نکنید»! من سؤال کردم این جوان کیست؟
گفتند: «محمّد» است که گمان مى‏کند پیامبر مى‏باشد، و این پیرمرد عمویش ابولهب است که او را دروغگو مى‏داند ...
در خبر دیگرى مى‏خوانیم: هر زمان گروهى از اعراب خارج مکّه وارد آن شهر مى‏شدند به سراغ ابولهب مى‏رفتند، به خاطر خویشاوندیش نسبت به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سن و سال بالاى او، و از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله تحقیق مى‏نمودند، او مى‏گفت:
محمّد مرد ساحرى است، آنها نیز بى‏آنکه پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله را ملاقات کنند باز مى‏گشتند، در این هنگام گروهى آمدند و گفتند: ما از مکّه باز نمى‏گردیم تا او را ببینیم، ابولهب گفت: ما پیوسته مشغول مداواى جنون او هستیم! مرگ بر او باد! از این روایات به خوبى استفاده مى‏شود که او در بسیارى از مواقع همچون سایه به دنبال پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله بود، و از هیچ کارشکنى فروگذار نمى‏کرد، مخصوصا زبانى زشت و آلوده داشت، و تعبیرات رکیک و زننده مى‏کرد، و شاید از این نظر سرآمد تمام دشمنان پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله محسوب مى‏شد، و به همین جهت آیات مورد بحث با این صراحت و خشونت، او و همسرش امّ جلیل را به باد انتقاد مى‏گیرد.


(آیه 2)- سپس مى‏افزاید: «هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودى نبخشید» و عذاب الهى را از او باز نخواهد داشت (ما اغنى عنه ماله و ما کسب).
از این تعبیر استفاده مى‏شود که او مرد ثروتمند مغرورى بود که بر اموال و ثروت خود در کوششهاى ضد اسلامیش تکیه مى‏کرد.


(آیه 3)- در این آیه مى‏افزاید: «و به زودى وارد آتشى شعله‏ور و پر لهیب مى‏شود» (سیصلى نارا ذات لهب).
اگر نام او «ابولهب» بود، آتش عذاب او نیز «ابولهب» است و شعله‏هاى عظیم دارد.
نه تنها «ابولهب» که هیچ یک از کافران و بدکاران، اموال و ثروت و موقعیت اجتماعیشان آنها را از آتش دوزخ و عذاب الهى رهائى نمى‏بخشد، چنانکه در جاى دیگر مى‏خوانیم: «قیامت روزى است که نه اموال و نه فرزندان، هیچ کدام سودى به حال انسان ندارد، مگر آن کس که با قلب سالم (روحى با ایمان و با تقوا) در محضر پروردگار حاضر شود» (شعرا/ 88 و 89).
در روایات آمده است که بعد از جنگ «بدر» و شکست سختى که نصیب مشرکان قریش شد، ابولهب که شخصا در میدان جنگ شرکت نکرده بود پس از بازگشت ابوسفیان ماجرا را از او پرسید.
ابوسفیان چگونگى شکست و در هم کوبیده شدن لشکر قریش را براى او شرح داد، سپس افزود: به خدا سوگند ما در این جنگ سوارانى را دیدیم در میان آسمان و زمین که به یارى محمّد آمده بودند! در اینجا «ابو رافع» یکى از غلامان «عباس» مى‏گوید: من در آنجا نشسته بودم، دستم را بلند کردم و گفتم: آنها فرشتگان آسمان بودند.ابولهب سخت برآشفت و از سوز دل خود پیوسته مرا کتک مى‏زد، در اینجا همسر عباس «ام الفضل» حاضر بود چوبى برداشت و محکم بر سر ابولهب کوبید، و گفت: این مرد ضعیف را تنها گیر آورده‏اى سر ابولهب شکست و خون جارى شد، و بعد از هفت روز بدنش عفونت کرد و دانه‏هایى همچون «طاعون» بر پوست تنش ظاهر شد، و با همان بیمارى از دنیا رفت.
عفونت بدن او به حدى بود که جمعیت جرأت نمى‏کردند نزدیک او شوند، او را به بیرون مکّه بردند، و از دور آب بر او ریختند، و سپس سنگ بر او پرتاب کردند تا بدنش زیر سنگ و خاک پنهان شد!


(آیه 4)- در این آیه به وضع همسرش «ام جمیل» پرداخته، مى‏فرماید:
«و (نیز) همسرش، در حالى که هیزم‏کش (دوزخ) است» (و امرأته حمالة الحطب).


(آیه 5)- «و در گردنش طنابى است از لیف خرما»! (فى جیدها حبل من مسد).
در این که همسر ابولهب که خواهر «ابوسفیان» و عمه «معاویه» بود و در عداوتها و کارشکنیهاى شوهرش بر ضد اسلام شرکت داشت حرفى نیست، اما در این که قرآن چرا او را «حمالة الحطب» (زنى که هیزم بر دوش مى‏کشد) توصیف کرده، بعضى گفته‏اند: این به خاطر آن است که بوته‏هاى خار را بر دوش مى‏کشید، و بر سر راه پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مى‏ریخت تا پاهاى مبارکش آزرده شود.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی