532 . صفحه 532
یازدهم خرداد :
نفیسه :
(آیه 17)- در این آیه به بیان یکى دیگر از نعمتهاى الهى پرداخته، مىگوید: «او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است» (رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ).
درست است که خورشید در هر روزى از ایام سال از نقطهاى طلوع و در نقطهاى غروب مىکند، و به این ترتیب به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب دارد، ولى با توجه به حداکثر «میل شمالى» آفتاب، و «میل جنوبى» آن، در حقیقت دو مشرق و دو مغرب دارد، و بقیه در میان این دو مىباشد.
این نظام که مبدأ پیدایش فصول چهارگانه سال با برکات فراوانى است در حقیقت تأکید و تکمیلى است براى آنچه در آیات قبل آمده، آنجا که سخن از حساب سیر خورشید و ماه در میان است، و همچنین سخن از وجود میزان در آفرینش آسمانها، و در مجموع هم بیانگر نظام دقیق آفرینش و حرکت زمین و ماه و خورشید مىباشد، و هم اشارهاى است به نعمتها و برکاتى که از این رهگذر عاید انسان مىشود.
(آیه 18)- به هر حال بعد از ذکر این نعمت باز جن و انس را مخاطب ساخته، مىگوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
(آیه 19)- دریاها با ذخائر گرانبهایشان! در ادامه شرح نعمتهاى پروردگار سخن از دریاها به میان مىآورد، اما نه همه دریاها بلکه کیفیت خاصى در پارهاى از دریاها که هم پدیدهاى است عجیب و نشانهاى است از قدرت بىپایان حق، و هم وسیلهاى است براى پدید آمدن بعضى از متاعهاى مورد استفاده انسانها.
مىفرماید: «دو دریاى مختلف (شور و شیرین، گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد در حالى که با هم تماس دارند» (مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ).
(آیه 20)- در میان آن دو، برزخى است که یکى بر دیگرى غلبه نمىکند» و به هم نمىآمیزند (بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ).
منظور از این دو دریا به گواهى آیه 53 سوره فرقان دو دریاى آب «شیرین» و «شور» است، آنجا که مىفرماید: «او کسى است که دو دریا را در کنار هم قرار داد یکى گوارا و شیرین است و دیگرى شور و تلخ، و در میان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند».
رودخانههاى عظیم آب شیرین هنگامى که به دریاها و اقیانوسها مىریزند معمولا دریائى از آب شیرین در کنار ساحل تشکیل مىدهند آب شور را به عقب مىرانند و عجب این که تا مدت زیادى این دو آب شیرین و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آمیخته نمىشوند و هزاران کیلومتر راه را به همان صورت مىپیمایند.
(آیه 21)- بار دیگر بندگان را مخاطب ساخته و در برابر این نعمتها از آنها سؤال کرده، مىفرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
(آیه 22)- سپس در ادامه همین سخن مىافزاید: «از آن دو (دریا) لؤلؤ و مرجان خارج مىشود»! (یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ).
(آیه 23)- «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
«لؤلؤ» مروارید دانه شفاف و قیمتى است که در درون صدف در اعماق دریاها پرورش مىیابد، و هر قدر درشتتر باشد گرانبهاتر است.
و «مرجان» موجود زندهاى است شبیه شاخه کوچک درخت که در اعماق دریاها مىروید، و تا مدتها دانشمندان آن را نوعى «گیاه» مىپنداشتند، ولى بعدا روشن شد که نوعى حیوان است.
بهترین نوع مرجان زینتى «مرجان سرخ رنگ» است و هر قدر سرختر باشد قیمتىتر است.
(آیه 24)- باز در ادامه همین بخش از نعمتها به مسأله کشتیها که در حقیقت بزرگترین و مهمترین وسیله حمل و نقل بشر در گذشته و حال بوده است اشاره کرده، مىفرماید: «و براى اوست کشتیهاى ساخته شده که در دریا به حرکت در مىآیند و همچون کوهى هستند»! (وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ).
جالب این که در عین تعبیر به «منشئات» که حکایت از مصنوع بودن کشتى به وسیله انسان مىکند مىفرماید «و له» (از براى خداست) اشاره به این که مخترعان و سازندگان کشتى از خواص خداداد که در مصالح مختلفى که در کشتیها به کار مىرود استفاده مىکنند همچنین از خاصیت سیّال بودن آب دریاها، و نیروى وزش بادها بهره مىگیرند، و خداست که در آن مواد، و در دریا و باد این خواص و آثار را آفریده.
(آیه 26)- ما همه فانى و بقا بس تو را است! باز در ادامه شرح نعمتهاى الهى در اینجا مىافزاید: «همه کسانى که روى آن [- زمین] هستند فانى مىشوند» (کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ).
اما چگونه «مسأله فنا» مىتواند در زمره نعمتهاى الهى قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که این فنا به معنى فناى مطلق نیست، بلکه دریچهاى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است که شرط وصول به سراى جاویدان عبور از آن است.
و یا از این نظر که ذکر نعمتهاى فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنیا و انواع خوردنیها و نوشیدنیها و لؤلؤ و مرجان و مرکبهاى را هوارش گردد، لذا یادآورى مىکند که این دنیا جاى بقا نیست، و این تذکر خود نعمتى است بزرگ.
(آیه 25)- و بار دیگر این سؤال پر معنى را تکرار کرده، مىفرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
(آیه 26)- ما همه فانى و بقا بس تو را است! باز در ادامه شرح نعمتهاى الهى در اینجا مىافزاید: «همه کسانى که روى آن [- زمین] هستند فانى مىشوند» (کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ).
اما چگونه «مسأله فنا» مىتواند در زمره نعمتهاى الهى قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که این فنا به معنى فناى مطلق نیست، بلکه دریچهاى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است که شرط وصول به سراى جاویدان عبور از آن است.
و یا از این نظر که ذکر نعمتهاى فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنیا و انواع خوردنیها و نوشیدنیها و لؤلؤ و مرجان و مرکبهاى را هوارش گردد، لذا یادآورى مىکند که این دنیا جاى بقا نیست، و این تذکر خود نعمتى است بزرگ.
(آیه 27)- در این آیه مىافزاید «تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مىماند» (وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ).
«وجه» از نظر لغت به معنى صورت است که به هنگام مقابله با کسى با آن مواجه و رو برو مىشویم، ولى هنگامى که در مورد خداوند به کار مىرود منظور ذات پاک او است.
اما «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» که توصیفى است براى «وجه» اشاره به صفات جمال و جلال خداست، زیرا ذو الجلال از صفاتى خبر مىدهد که خداوند «اجل» و برتر از آن است (صفات سلبیه) و «اکرام» به صفاتى اشاره مىکند که حسن و ارزش چیزى را ظاهر مىسازد و آن «صفات ثبوتیه» خداوند مانند علم و قدرت و حیات اوست. بنابراین معنى آیه روى هم رفته چنین مىشود تنها ذات پاک خداوندى که متصف به صفات ثبوتیه و منزه از صفات سلبیه است در این عالم باقى و برقرار مىماند.
(آیه 28)- بار دیگر خلایق را مخاطب ساخته، مىفرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
(آیه 29)- محتواى این آیه در واقع نتیجهاى است از آیات قبل، زیرا مىفرماید: «تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند همواره (نیازهاى خود را) از او تقاضا مىکنند» (یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
چرا چنین نباشد؟ در حالى که همه فانیند و او باقى و اگر لحظهاى نظر لطفش را از کائنات برگیرد «فرو ریزند قالبها»! با این حال مگر کسى جز او هست که اهل آسمانها و زمین از وى تقاضا کنند؟! سپس مىافزاید: «و او (خداوند) هر روز در شأن و کارى است» (کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ).
آرى! خلقت او دائم و مستمر است، و پاسخگوئى او به نیازهاى سائلان و نیازمندان نیز چنین است، و هر روز و هر زمان طرح تازهاى ابداع مىکند.
یک روز اقوامى را قدرت مىدهد، روز دیگرى آنها را بر خاک سیاه مىنشاند، یک روز سلامت و جوانى مىبخشد، روز دیگر ضعف و ناتوانى مىدهد، یک روز غم و اندوه را از دل مىزداید، روز دیگر مایه اندوهى مىآفریند، خلاصه هر روز طبق حکمت و نظام احسن، پدیده تازه و آفرینش و حادثه جدیدى دارد.
توجه به این حقیقت، از یکسو نیاز مستمر ما را به ذات پاک او روشن مىکند، و از سوى دیگر پردههاى یأس و نومیدى را از دل کنار مىزند.
و از سوى سوم غرور و غفلت را درهم مىشکند.
(آیه 30)- و باز به دنبال این نعمت مستمر و پاسخگوئى به نیازهاى همه مخلوقات و اهل آسمانها و زمین تکرار مىکند که «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
(آیه 31)- نعمتهائى که تاکنون در آیات این سوره مطرح شده مربوط به این جهان بوده است، ولى در اینجا از محاسبه قیامت و بعضى دیگر از خصوصیات معاد سخن مىگوید که در عین تهدید بودن براى مجرمان وسیله تربیت و آگاهى و بیدارى و هم وسیله تشویق و دلگرمى مؤمنان است، و به همین جهت نعمت محسوب مىشود، لذا بعد از ذکر هر کدام همان سؤال را که درباره نعمتهاست تکرار مىکند.
نخست مىفرماید: «به زودى به حساب شما مىپردازیم اى دو گروه انس و جن»! (سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ).
آرى! در آن روز خداوند عالم قادر دقیقا همه اعمال و گفتار و نیات انس و جن را مورد بررسى و حساب دقیق قرار داده، و کیفر و پاداش مناسب را براى آنها تعیین مىکند.
(آیه 32)- بعد از ذکر این معنى باز این سؤال را تکرار مىفرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
(آیه 33)- در تعقیب آیه قبل که از مسأله حساب دقیق الهى سخن مىگفت باز جن و انس را مخاطب ساخته، مىگوید: «اى گروه جن و انس! (هرگاه به راستى مىخواهید از مجازات و کیفر الهى بر کنار مانید) اگر مىتوانید از مرزهاى آسمانها و زمین بگذرید (و از حیطه قدرت او خارج شوید) پس بگذرید ولى هرگز نمىتوانید مگر با نیروئى» الهى و فوق العاده اما چنین نیروئى در اختیار شما نیست (یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ).
به این ترتیب شما هرگز یاراى فرار از دادگاه عدل خدا و پیامدهاى آن را ندارید، هر جا بروید ملک خداست، و هر کجا باشید محل حکومت اوست، آرى این موجود ضعیف و ناتوان کجا مىتواند از عرصه قدرت خداوند بگریزد همان گونه که امیرمؤمنان على علیه السّلام در دعاى روح پرور کمیل عرضه مىدارد:
«و لا یمکن الفرار من حکومتک پروردگارا! فرار از حکومت تو ممکن نیست»! البته به نظر مىرسد که این آیه مربوط به فرار از چنگال عدالت الهى در قیامت باشد، و مؤید آن بعضى از اخبار است که در منابع اسلامى در این زمینه نقل شده از جمله در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «روز قیامت خداوند بندگان را در محل واحدى جمع مىکند و به فرشتگان آسمان پائین وحى مىفرستد فرود آیید، آنها- که دو برابر جمعیت روى زمین از جن و انس هستند- فرود مىآیند، سپس اهل آسمان دوم که آنها نیز دو برابر همه مىباشند فرود مىآیند، و به همین ترتیب فرشتگان هفت آسمان فرود مىآیند و همچون هفت حجاب گرداگرد انس و جن را احاطه مىکنند، اینجاست که منادى صدا مىزند: اى جمعیت جن و انس اگر مىتوانید از اقطار آسمانها و زمین بگذرید، اما هرگز نمىتوانید جز با قدرت الهى و در اینجا مىبینند اطراف آنها را هفت گروه عظیم از فرشتگان فرا گرفتهاند- و راهى براى فرار از چنگال عدالت نیست.»
(آیه 34)- باز در اینجا دو گروه را مخاطب ساخته، مىگوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
درست است که تهدید فوق به ظاهر در مسیر مجازات و کیفر است، ولى از آنجا که ذکر آن هشدارى است به همه انسانها، و عاملى است براى اصطلاح و تربیت، طبعا لطف و نعمتى محسوب مىشود، و اصولا وجود حساب در هر دستگاه نعمت بزرگى است چرا که به خاطر آن سرهاى همه به حساب خواهد آمد!
(آیه 35)- این آیه براى تأکید آنچه در آیه قبل دائر بر عدم قدرت انس و جن بر فرار از چنگال عدالت آمده، مىافزاید: «شعلههائى از آتش بىدود، و دودهائى متراکم بر شما فرستاده مىشود (و آن چنان شما را از هر سو احاطه مىکنند که راهى براى فرار نیست) و نمىتوانید از کسى یارى بطلبید» (یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ).
از یکسو فرشتگان شما را احاطه کردهاند و از سوى دیگر شعلههاى گرم و سوزان آتش و دودهاى تیره و تار و خفقان آور اطراف محشر را فرا مىگیرد و راهى براى گریز نیست.
(آیه 36)- باز مىفرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
تعبیر به نعمت در اینجا نیز به خاطر همان لطفى است که در آیه قبل به آن اشاره شد.
(آیه 37)- در تعقیب آیات گذشته که بعضى از حوادث رستاخیز را بازگو مىکرد، در اینجا همچنان ادامه همان بحث و ذکر خصوصیات دیگرى از صحنه قیامت، و چگونگى حساب، و مجازات، و کیفر است.
نخست مىفرماید: «در آن هنگام که آسمان شکافته شود، و همچون روغن مذاب گلگون گردد» حوادث هولناکى رخ مىدهد که تاب تحمل آن را نخواهید داشت (فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ).
از مجموع آیات «قیامت» به خوبى استفاده مىشود که در آن روز نظام کنونى جهان بکلى در هم مىریزد، و حوادث بسیار هولناکى در سرتاسر عالم رخ مىدهد، کواکب و سیارات و زمین و آسمان دگرگون مىشوند، و مسائلى که تصور آن امروز براى ما مشکل است واقع مىگردد، از جمله چیزى است که در آیه فوق آمده که کرات آسمانى از هم مىشکافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در مىآید.
(آیه 38)- و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت، و یا قبل از آن هشدارى است به همه مجرمان و مؤمنان، و لطفى است از الطاف الهى، بعد از آن، همان جمله سابق را تکرار فرموده، مىگوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
(آیه 39)- در این آیه از حوادث تکوینى قیامت، به وضع انسان گنهکار در آن روز، پرداخته، مىافزاید: «در آن روز هیچ کس از انس و جن از گناهش سؤال نمىشود» (فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ).
چرا سؤال نمىکنند؟ براى این که همه چیز روشن است، و در چهره انسانها همه چیز خوانده مىشود. قیامت یک روز بسیار طولانى است، و انسان از مواقف و گذرگاههاى متعددى باید بگذرد و در هر صحنه و موقفى باید مدتى بایستد، در بعضى از این مواقف مطلقا سؤالى نمىشود.
و در بعضى از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده مىشود و اعضاى بدن به شهادت بر مىخیزند. و در بعضى، از انسانها دقیقا پرسش مىشود.
خلاصه هر صحنهاى شرایطى دارد.
(آیه 40)- و باز در تعقیب آن همگان را مخاطب ساخته، مىگوید «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مىکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).