قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره الرحمان» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ب.ظ

534 . صفحه 534



سیزدهم خرداد : 


نفیسه : 



(آیه 68)-در چند آیه قبل از دو بهشتی با برخی از اوصاف آن سخن به میان آمده ،حال این آیه درباره میوه‏هاى این دو بهشت چنین مى‏گوید: «در آنها میوه‏هاى فراوان و درخت خرما و انار است» (فِیهِما فاکِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ).



(آیه 69)- باز همان سؤال را تکرار کرده، مى‏فرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).



(آیه 70)- باز هم همسران بهشتى! در ادامه شرح نعمتهاى دو بهشتى که در آیات سابق آمده است در اینجا نیز به قسمتهاى دیگرى از این مواهب اشاره شده است.

نخست مى‏فرماید: «و در آن باغهاى بهشتى زنانى نیکو خلق و زیبایند» (فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ). زنانى که جمع میان «حسن سیرت» و «حسن صورت» کرده‏اند.

در روایاتى که در تفسیر این آیه وارد شده صفات نیک بسیارى براى همسران بهشتى شمرده شده که مى‏تواند اشاره‏اى به صفات عالى زنان دنیا نیز باشد، و الگوئى براى همه زنان محسوب شود، از جمله خوش زبان بودن، نظافت و پاکى، آزار نرسانیدن، نظرى به بیگانگان نداشتن و مانند آن.



(آیه 71)- و به دنبال ذکر این نعمت باز مى‏افزاید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).



(آیه 72)- سپس در ادامه توصیف این زنان بهشتى اضافه مى‏کند: «حوریانى که در خیمه‏هاى بهشتى مستورند» (حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ).

«حور» جمع «حوراء» و «احور» به کسى مى‏گویند که سیاهى چشمش کاملا مشکى و سفیدى آن کاملا شفاف است، و گاه به زنان سفید چهره نیز اطلاق شده است.


(آیه 73)- و بار دیگر همان سؤال پر معنى را تکرار کرده، مى‏گوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 74)- این آیه توصیف دیگرى است درباره حوریان بهشتى، مى‏فرماید:

«هیچ، جن و انس پیش از این با آنها تماس نگرفته» و دوشیزه‏اند (لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ).

البته چنانکه از آیات دیگر قرآن استفاده مى‏شود زنان و مردانى که در این دنیا همسر یکدیگرند هرگاه هر دو با ایمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى‏شوند، و با هم در بهترین شرائط و حالات زندگى مى‏کنند.

و حتى از روایات استفاده مى‏شود که مقام این زنان برتر از حوریان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى که در این جهان انجام داده‏اند.


(آیه 75)- سپس مى‏افزاید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 76)- در آخرین توصیفى که در این آیات از نعمتهاى بهشتى کرده، مى‏گوید: «این در حالى است که بهشتیان بر تختهائى تکیه زده‏اند که با بهترین و زیباترین پارچه‏هاى سبز رنگ پوشانده شده است» (مُتَّکِئِینَ عَلى‏ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِیٍّ حِسانٍ).


(آیه 77)- سپس براى آخرین بار (و سى و یکمین مرتبه) این سؤال را از انس و جن و از تمام افراد مى‏کند: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟

 (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

نعمتهاى معنوى، یا نعمتهاى مادى، نعمتهاى این جهان، یا نعمتهاى بهشتى؟ نعمتهائى که سر تا پاى وجود شما را فرا گرفته و دائما غرق در آنید، و گاه بر اثر غرور و غفلت همه آنها را به دست فراموشى مى‏سپرید، و از بخشنده این همه نعمتها و کسى که در انتظار نعمتهایش در آینده هستید غافل مى‏شوید؟

کدامیک را منکرید؟


(آیه 78)- و در آخرین آیه این سوره مى‏فرماید: «پر برکت و زوال ناپذیر است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو» (تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ).

این تعبیر به خاطر آن است که در این سوره انواع نعمتهاى الهى، در زمین و آسمان، در خلقت بشر، و در دنیا و آخرت آمده است، و از آنجا که اینها همه از وجود پر برکت پروردگار افاضه مى‏شود، مناسبترین تعبیر همان است که در این آیه آمده است.

جالب این که این سوره با نام خداوند «رحمن» آغاز شد، و با نام پروردگار ذو الجلال و الاکرام پایان مى‏گیرد، و هر دو هماهنگ با مجموعه محتواى سوره است.




سوره واقعه پنجاه و ششمین سوره قران میباشد.

این سوره «در مکّه» نازل شده و داراى 96 آیه است.‏

محتواى سوره:

در «تاریخ القرآن» از «ابن ندیم» نقل شده که سوره «واقعه» چهل و چهارمین سوره‏اى است که بر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نازل شده قبل از آن سوره «طه» و بعد از آن «شعرا» بوده است.

این سوره- همان گونه که از لحن آن پیداست، و مفسران نیز تصریح کرده‏اند- در مکّه نازل شده است، هر چند بعضى گفته‏اند آیه 81 و 82 در مدینه نازل گردیده، ولى دلیلى براى این گفته در دست نیست، و نشانه‏اى در آیات مزبور بر این ادعا وجود ندارد.

سوره واقعه چنانکه از نامش پیداست از قیامت و ویژگیهاى آن سخن مى‏گوید، و این معنى در تمام آیات 96 گانه سوره مسأله اصلى است، اما از یک نظر مى‏توان محتواى سوره را در هشت بخش خلاصه کرد:

1- آغاز ظهور قیامت و حوادث سخت و وحشتناک مقارن آن.

2- گروه بندى انسانها در آن روز و تقسیم آنها به «اصحاب الیمین»، «اصحاب الشمال» و «مقربین».

3- بحث مشروحى از مقامات «مقربین» و انواع پاداشهاى آنها در بهشت.

4- بحث مشروحى درباره «اصحاب الیمین» و انواع مواهب الهى بر آنها.

5- بحثى درباره «اصحاب الشمال» و مجازاتهاى دردناک آنها در دوزخ.

6- ذکر دلائل مختلفى پیرامون مسأله معاد از طریق بیان قدرت خداوند، و خلقت انسان از نطفه ناچیز، و تجلّى حیات در گیاهان، و نزول باران.

7- ترسیمى از حالت احتضار و انتقال از این جهان به جهان دیگر.

8- نظر اجمالى دیگرى روى پاداش و کیفر مؤمنان و کافران.

فضیلت تلاوت سوره:

درباره تلاوت این سوره روایات زیادى در منابع اسلامى ذکر شده است، از جمله در حدیثى از رسول خدا مى‏خوانیم: «کسى که سوره واقعه را بخواند نوشته مى‏شود که این فرد از غافلان نیست». چرا که آیات سوره آن قدر تکان دهنده و بیدار کننده است که جائى براى غفلت انسان باقى نمى‏گذارد.

در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم «هر کس سوره واقعه را در هر شب جمعه بخواند خداوند او را دوست دارد و او را نزد همه مردم محبوب مى‏کند، و هرگز در دنیا ناراحتى نمى‏بیند، و فقر و فاقه و آفتى از آفات دنیا دامنگیرش نمى‏شود، و از دوستان امیرمؤمنان على علیه السّلام خواهد بود».

روشن است که تنها نمى‏توان با لقلقه زبان این همه برکات را در اختیار گرفت، بلکه باید به دنبال تلاوت، فکر و اندیشه، و به دنبال آن حرکت و عمل باشد.


(آیه 1)- واقعه عظیم! مسائل مربوط به قیامت در قرآن مجید معمولا با ذکر حوادث عظیم و انقلابى و کوبنده در آغاز آن توأم است، و این در بسیارى از سوره‏هاى قرآن که بحث از قیامت مى‏کند کاملا به چشم مى‏خورد در سوره واقعه که بر محور معاد دور مى‏زند نیز همین معنى کاملا در نخستین آیاتش مشهود است.

در آغاز مى‏فرماید: «هنگامى که واقعه عظیم (قیامت) واقع شود» (إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ).


(آیه 2)- «هیچ کس نمى‏تواند آن را انکار کند» (لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَةٌ).

چرا که حوادث پیش از آن به قدرى عظیم و شدید است که آثار آن در تمام ذرات جهان آشکار مى‏شود.


(آیه 3)- به هر حال رستاخیز نه تنها با دگرگونى کائنات توأم است بلکه انسانها هم دگرگون مى‏شوند همان گونه که در آیه مورد بحث مى‏فرماید: گروهى را پائین مى‏آورد و گروهى را بالا مى‏برد»! (خافِضَةٌ رافِعَةٌ).

مستکبران گردنکش و ظالمان صدرنشین سقوط مى‏کنند، و مستضعفان مؤمن و صالح بر اوج قلّه افتخار قرار مى‏گیرند، گروهى در قعر جهنم سقوط مى‏کنند، و گروه دیگرى در اعلا علیین بهشت جاى مى‏گیرند، و این است خاصیت یک انقلاب بزرگ و گسترده الهى! و لذا در روایتى از امام على بن الحسین علیه السّلام مى‏خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «رستاخیز خافضه است چرا که به خدا سوگند دشمنان خدا را در آتش ساقط مى‏کند، و واقعه است چرا که به خدا سوگند اولیاء اللّه را به بهشت بالا مى‏برد.»


(آیه 4)- سپس به توصیف بیشترى در این زمینه پرداخته مى‏گوید: «در آن هنگام که زمین به شدت به لرزه در مى‏آید» (إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا).


(آیه 5)- این زلزله به قدرى عظیم و شدید است که «کوهها درهم کوبیده مى‏شود» (وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا).


(آیه 6)- «و به صورت غبار پراکنده در مى‏آید» (فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا).

اکنون باید اندیشید که آن زلزله و انفجار تا چه حد سنگین است که مى‏تواند کوههاى عظیم را که در صلابت و استحکام ضرب المثل است آن چنان متلاشى کند که تبدیل به غبار پراکنده کند، و فریادى که از این انفجار عظیم بر مى‏خیزد از آن هم وحشتناک‏تر است.


(آیه 7)- بعد از بیان وقوع این واقعه عظیم و رستاخیز بزرگ به چگونگى حال مردم در آن روز پرداخته، و قبل از هر چیز آنها را به سه گروه تقسیم کرده، مى‏گوید: «و شما (در آن روز) سه گروه خواهید بود» (وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَةً).


(آیه 8)- در مورد دسته اول مى‏فرماید: « (نخست) سعادتمندان و خجستگان (هستند) چه سعادتمندان و خجستگانى»! (فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ).

منظور از «أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ» کسانى هستند که نامه اعمالشان را به دست راستشان مى‏دهند و این امر در قیامت رمز و نشانه‏اى براى مؤمنان نیکوکار و سعادتمند و اهل نجات است، چنانکه بارها در آیات قرآن به آن اشاره شده.

تعبیر به «ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ» (چه گروه سعادتمندى؟) براى بیان این حقیقت است که حد و نهایتى براى خوشبختى و سعادت آنها متصور نیست.



(آیه 9)- سپس به ذکر گروه دوم پرداخته، مى‏افزاید: «گروه دیگر شقاوتمندان و شومانند چه شقاوتمندان و شومانى» (وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ).

گروهى بدبخت و تیره روز و بیچاره و بینوا که نامه‏هاى اعمالشان را به دست چپشان مى‏دهند که خود نشانه و رمزى است براى تیره بختى و جرم و جنایت آنها.

تعبیر به «ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» نیز در اینجا نهایت بدبختى و شقاوت آنها را منعکس مى‏سازد.



(آیه 10)- سرانجام گروه سوم را چنین توصیف مى‏کند: «و پیشگامان، پیشگامند» (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ).

«سابقون» کسانى هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند، که در اعمال خیر و صفات و اخلاق انسانى نیز پیشقدمند، آنها «اسوه» و «قدوه» مردمند، و امام و پیشواى خلقند، و به همین دلیل مقربان درگاه خداوند بزرگند.

و اگر در روایات اسلامى گاه «سابقون» به چهار نفر «هابیل» و «مؤمن آل فرعون» و «حبیب نجار» که هر کدام در امت خود پیشگام بودند، و همچنین امیر مؤمنان علىّ بن ابی طالب علیه السّلام که نخستین مسلمان از مردان بود تفسیر شده، در حقیقت بیان مصداقهاى روشن آن است، و به معنى محدود ساختن مفهوم آیه نیست.



(آیه 11)- «آنها مقربانند» (أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ).




(آیه 12)- سپس در یک جمله کوتاه مقام والاى مقربان را روشن ساخته، مى‏گوید: مقربان «در باغهاى پر نعمت بهشت» جاى دارند (فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ).تعبیر «جَنَّاتِ النَّعِیمِ» انواع نعمتهاى مادى و معنوى بهشت را شامل مى‏شود.



(آیه 13)- این آیه به چگونگى تقسیم نفرات آنها در امم گذشته و این امت اشاره کرده، مى‏گوید:«گروه زیادى (از آنها) از امتهاى نخستینند» (ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ).



(آیه 14)- «و (گروه) اندکى از امت آخرین» (وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ).

طبق دو آیه فوق گروه زیادى از مقربان از امتهاى پیشینند، و تنها کمى از آنها از امت محمّد صلّى اللّه علیه و آله مى‏باشند.



(آیه 15)- نعمتهاى بهشتى که در انتظار مقربان است! در اینجا انواع نعمتهاى بهشتى را که نصیب گروه سوم یعنى مقربان مى‏شود بازگو مى‏کند، نعمتهائى که هر یک از دیگرى دل انگیزتر و روح پرورتر است، نعمتهائى که مى‏توان آنها را در هفت بخش خلاصه کرد.

نخست مى‏فرماید: آنها «بر تختهائى که صف کشیده و به هم پیوسته است قرار دارند» (عَلى‏ سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ).



(آیه 16)- «در حالى که بر آن تکیه زده و رو به روى یکدیگرند» و مجلسى پر از انس و سرور دارند (مُتَّکِئِینَ عَلَیْها مُتَقابِلِینَ).

در قرآن مجید کرارا از تختهاى بهشتى و مجالس دسته جمعى بهشتیان توصیفهاى جالبى شده که نشان مى‏دهد یکى از مهمترین لذات آنها همین جلسات انس و انجمنهاى دوستانه است، اما موضوع سخن آنها و نقل محفلشان چیست؟

کسى به درستى نمى‏داند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۲
* مسافر
چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ب.ظ

533 . صفحه 533


دوازدهم خرداد : 


نفیسه : 



(آیه 41)- در روز قیامت سؤال نمى‏شود، بلکه «مجرمان از چهره‏هایشان شناخته مى‏شوند» (یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ).

گروهى داراى چهره‏هاى بشاش نورانى و درخشانند که بیانگر ایمان و عمل صالح آنهاست، و گروهى دیگر صورتهائى سیاه و تاریک و زشت و عبوس دارند که نشانه کفر و گناه آنهاست، چنانکه در آیات 39 تا 41 سوره عبس مى‏خوانیم: «در آن روز چهره‏هائى درخشان و نورانیند، و چهره‏هائى تاریک، که سیاهى مخصوصى آن را پوشانیده».

سپس مى‏افزاید: «و آنگاه آنها را از موهاى پیش سر، و پاهایشان مى‏گیرند» و به دوزخ مى‏افکنند! (فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ الْأَقْدامِ).

گرفتن مجرمان با موى پیش سر، و پاها، ممکن است به معنى حقیقى آن باشد که مأموران عذاب این دو را مى‏گیرند و آنها را از زمین برداشته، با نهایت ذلت به دوزخ مى‏افکنند، و یا کنایه از نهایت ضعف و ناتوانى آنها در چنگال مأموران عذاب الهى است، که این گروه را با خوارى تمام به دوزخ مى‏برند، و چه صحنه دردناک و وحشتناکى است آن صحنه!


(آیه 42)- باز از آنجا که یادآورى این مسائل در زمینه معاد هشدار و لطفى است به همگان مى‏افزاید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 43)- در این آیه مى‏فرماید: «این همان دوزخى است که مجرمان پیوسته آن را انکار مى‏کردند» (هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ).


(آیه 44)- باز در توصیف جهنم و عذابهاى دردناک آن مى‏افزاید: مجرمان «امروز در میان آن و آب سوزان در رفت و آمدند» (یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ).

آنها از یکسو در میان شعله‏هاى سوزان جهنم مى‏سوزند و تشنه مى‏شوند و تمناى آن مى‏کنند و از سوى دیگر آب جوشان به آنها مى‏دهند (یا بر آنها مى‏ریزند) و این مجازاتى است دردناک.

از آیات 71 و 72 سوره مؤمن استفاده مى‏شود که چشمه سوزان حمیم در کنار جهنم است که نخست دوزخیان را در آن مى‏برند و سپس در آتش دوزخ مى‏افکنند.


(آیه 45)- باز به دنبال این هشدار و اخطار شدید بیدار کننده که لطفى است از ناحیه خداوند، مى‏فرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 46)- این دو بهشت در انتظار خائفان است! در اینجا دوزخیان را به حال خود رها کرده، به سراغ بهشتیان مى‏رود، و از نعمتهاى دلپذیر و بى‏نظیر و شوق انگیز بهشت قسمتهائى را بر مى‏شمرد، تا در مقایسه با کیفرهاى شدید و دردناک دوزخیان اهمیت هرکدام روشنتر گردد.

مى‏فرماید: «براى کسى که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتى است» (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ).

خوف از پروردگار سرچشمه‏هاى مختلفى دارد: گاه همان اعمال ناپاک و افکار آلوده است، و گاه براى مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش کمترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت آنهاست، و گاه بدون همه اینها هنگامى که تصور آن ذات نامحدود و عظمت بى‏انتها را مى‏کنند در مقابل او احساس حقارت کرده و حالت خوف به آنها دست مى‏دهد، این خوفى است که از نهایت معرفت پروردگار حاصل مى‏شود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه اوست.


(آیه 47)- باز به دنبال این نعمت بزرگ همگان را مخاطب ساخته، مى‏گوید:

«پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 48)- سپس در توصیف این دو بهشت مى‏افزاید: «داراى انواع نعمتها و درختان پرطراوت است» (ذَواتا أَفْنانٍ).


(آیه 49)- و به دنبال این نعمت باز همان سؤال تکرار مى‏شود که: «کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 50)- از آنجا که یک باغ سرسبز و خرّم و پرطراوت، علاوه بر درختان، باید چشمه‏هاى آب جارى داشته باشد در این آیه مى‏افزاید: «در آن دو (بهشت) دو چشمه همیشه جارى است» (فِیهِما عَیْنانِ تَجْرِیانِ).


(آیه 51)- باز در برابر این نعمت همان سؤال مطرح مى‏شود: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 52)- در این آیه که نوبت به میوه‏هاى این دو باغ بهشتى مى‏رسد، مى‏فرماید: «در آن دو از هر میوه‏اى دو نوع وجود دارد» هر یک از دیگرى بهتر (فِیهِما مِنْ کُلِّ فاکِهَةٍ زَوْجانِ).

نوعى که در دنیا نمونه آن را دیده‏اید، و نوعى که هرگز شبیه و نظیر آن را در این جهان ندیده‏اید.


(آیه 53)- باز مى‏افزاید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 54)- در آیات پیشین سه قسمت از ویژگیهاى این دو باغ بهشتى مطرح شد، اکنون به ویژگى چهارم پرداخته، مى‏فرماید: «این در حالى است که آنها بر فرشهائى تکیه کرده‏اند با آسترهائى از دیبا و ابریشم» (مُتَّکِئِینَ عَلى‏ فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ).

این تعبیر نشانه آرامش کامل روح بهشتیان است.

در اینجا گران قیمت‏ترین پارچه‏اى که در دنیا تصور مى‏شود آستر این فرشها ذکر شده، اشاره به این که قسمت روئین آن چیزى است که از لطافت و زیبائى و جذابیت در وصف نمى‏گنجد.

و بالاخره در پنجمین نعمت به چگونگى نعمتهاى این باغ بهشتى اشاره کرده، مى‏گوید: «و میوه‏هاى رسیده آن دو باغ بهشتى در دسترس است» (وَ جَنَى الْجَنَّتَیْنِ دانٍ).

آرى! زحمتى که معمولا در چیدن میوه‏هاى دنیا وجود دارد در آنجا به هیچ وجه نیست.


(آیه 55)- و باز همگان را در اینجا مخاطب ساخته، مى‏گوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 56)- همسران زیباى بهشتى: در آیات گذشته پنج قسمت از مواهب و ویژگیهاى این دو باغ بهشتى عنوان شده بود، در اینجا ششمین نعمت را بازگو مى‏کند و آن همسران پاک بهشتى است، مى‏فرماید: «در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند که جز به همسران خود عشق نمى‏ورزند» (فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ).

«و هیچ انس و جن پیش از اینها با آنها تماس نگرفته است» (لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ).

بنابراین آنها دوشیزه‏اند، و دست نخورده، و پاک از هر نظر.

از «أبوذر» نقل شده است که: «همسر بهشتى به شوهرش مى‏گوید: سوگند به عزت پروردگارم که در بهشت چیزى را بهتر از تو نمى‏یابم، سپاس مخصوص خداوندى است که مرا همسر تو، و تو را همسر من قرار داد».


(آیه 57)- باز در تعقیب این نعمت بهشتى تکرار مى‏کند: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 58)- سپس به توصیف بیشترى از این همسران بهشتى پرداخته، مى‏گوید: «آنها همچون یاقوت و مرجانند»! (کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ).

به سرخى و صفا و درخشندگى «یاقوت» و به سفیدى و زیبائى شاخه «مرجان» که هنگامى که این دو رنگ (یعنى سفید و سرخ شفاف) به هم آمیزند زیباترین رنگ را به آنها مى‏دهند.


(آیه 59)- بار دیگر به دنبال این نعمت بهشتى مى‏فرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 60)- و در پایان این بحث مى‏گوید: «آیا جزاى نیکى جز نیکى است»؟

(هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ).

آیا آنها که در دنیا کار نیک کرده‏اند جز پاداش نیک الهى انتظارى در باره آنها مى‏رود؟

«احسان» چیزى برتر از عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان آنچه بر عهده اوست بدهد، و آنچه متعلق به اوست بگیرد، ولى احسان این است که انسان بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد، و کمتر از آنچه حق اوست بگیرد.


(آیه 61)- باز در اینجا از بندگان اقرار مى‏گیرد که: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

چرا که این قانون یعنى جزاى احسان به احسان خود نعمتى است بزرگ از ناحیه خداوند بزرگ، و نشان مى‏دهد که پاداش او در برابر اعمال بندگان نیز در خور کرم اوست نه در خور اعمال آنها، تازه اگر آنها عملى دارند و اطاعتى مى‏کنند آن هم به توفیق و لطف خداست و برکاتش نیز به خودشان مى‏رسد.


(آیه 62)- دو بهشت دیگر با اوصاف شگفت آورش! در ادامه بحث گذشته که پیرامون دو بهشت خائفان با ویژگیهاى والا سخن مى‏گفت در اینجا از دو بهشت سخن مى‏گوید که در مرحله پایینتر و طبعا براى افرادى است که در سطح پائینترى از ایمان و خوف از پروردگار قرار دارند، و به تعبیر دیگر هدف بیان وجود سلسله مراتب به تناسب ایمان و عمل صالح است.

نخست مى‏فرماید: «و پایین‏تر از آنها دو باغ بهشتى دیگر است» (وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ).

در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود:

 «دو بهشت که بناى آنها و هر چه در آنهاست از نقره است، و دو بهشت است که بناى آنها و هر چه در آنهاست از طلاست».                      برگزیده تفسیر نمونه، ج‏5، ص: 66

 تعبیر به طلا و نقره ممکن است اشاره به تفاوت ارزش مواهب آنها باشد.

لذا در حدیث دیگرى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «دو بهشت از طلا است براى مقربان، و دو بهشت از نقره براى اصحاب الیمین».




(آیه 63)- سپس مى‏افزاید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).




(آیه 64)- بعد به پنج ویژگى این دو بهشت- که بعضى با آنچه درباره دو بهشت سابق گفته شد شباهت دارد و بعضى متفاوت است- پرداخته، مى‏گوید: «هر دو خرّم و سرسبزند» (مُدْهامَّتانِ).




(آیه 65)- باز در اینجا اضافه مى‏کند: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).



(آیه 66)- در این آیه به توصیف دیگرى پرداخته، مى‏گوید: «در آنها دو چشمه جوشنده است»ِیهِما عَیْنانِ نَضَّاخَتانِ).


(آیه 67)- دگر بار از جن و انس مى‏پرسد: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۲
* مسافر
سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۲ ب.ظ

532 . صفحه 532



یازدهم خرداد : 


نفیسه : 


(آیه 17)- در این آیه به بیان یکى دیگر از نعمتهاى الهى پرداخته، مى‏گوید: «او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است» (رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ).

درست است که خورشید در هر روزى از ایام سال از نقطه‏اى طلوع و در نقطه‏اى غروب مى‏کند، و به این ترتیب به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب دارد، ولى با توجه به حداکثر «میل شمالى» آفتاب، و «میل جنوبى» آن، در حقیقت دو مشرق و دو مغرب دارد، و بقیه در میان این دو مى‏باشد.

این نظام که مبدأ پیدایش فصول چهارگانه سال با برکات فراوانى است در حقیقت تأکید و تکمیلى است براى آنچه در آیات قبل آمده، آنجا که سخن از حساب سیر خورشید و ماه در میان است، و همچنین سخن از وجود میزان در آفرینش آسمانها، و در مجموع هم بیانگر نظام دقیق آفرینش و حرکت زمین و ماه و خورشید مى‏باشد، و هم اشاره‏اى است به نعمتها و برکاتى که از این رهگذر عاید انسان مى‏شود.


(آیه 18)- به هر حال بعد از ذکر این نعمت باز جن و انس را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 19)- دریاها با ذخائر گرانبهایشان! در ادامه شرح نعمتهاى پروردگار سخن از دریاها به میان مى‏آورد، اما نه همه دریاها بلکه کیفیت خاصى در پاره‏اى از دریاها که هم پدیده‏اى است عجیب و نشانه‏اى است از قدرت بى‏پایان حق، و هم وسیله‏اى است براى پدید آمدن بعضى از متاعهاى مورد استفاده انسانها.

مى‏فرماید: «دو دریاى مختلف (شور و شیرین، گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد در حالى که با هم تماس دارند» (مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ).


(آیه 20)- در میان آن دو، برزخى است که یکى بر دیگرى غلبه نمى‏کند» و به هم نمى‏آمیزند (بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ).

منظور از این دو دریا به گواهى آیه 53 سوره فرقان دو دریاى آب «شیرین» و «شور» است، آنجا که مى‏فرماید: «او کسى است که دو دریا را در کنار هم قرار داد یکى گوارا و شیرین است و دیگرى شور و تلخ، و در میان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند».

رودخانه‏هاى عظیم آب شیرین هنگامى که به دریاها و اقیانوسها مى‏ریزند معمولا دریائى از آب شیرین در کنار ساحل تشکیل مى‏دهند آب شور را به عقب مى‏رانند و عجب این که تا مدت زیادى این دو آب شیرین و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آمیخته نمى‏شوند و هزاران کیلومتر راه را به همان صورت مى‏پیمایند.


(آیه 21)- بار دیگر بندگان را مخاطب ساخته و در برابر این نعمتها از آنها سؤال کرده، مى‏فرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 22)- سپس در ادامه همین سخن مى‏افزاید: «از آن دو (دریا) لؤلؤ و مرجان خارج مى‏شود»! (یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ).


(آیه 23)- «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

«لؤلؤ» مروارید دانه شفاف و قیمتى است که در درون صدف در اعماق دریاها پرورش مى‏یابد، و هر قدر درشت‏تر باشد گرانبهاتر است.

و «مرجان» موجود زنده‏اى است شبیه شاخه کوچک درخت که در اعماق دریاها مى‏روید، و تا مدتها دانشمندان آن را نوعى «گیاه» مى‏پنداشتند، ولى بعدا روشن شد که نوعى حیوان است.

بهترین نوع مرجان زینتى «مرجان سرخ رنگ» است و هر قدر سرختر باشد قیمتى‏تر است.


(آیه 24)- باز در ادامه همین بخش از نعمتها به مسأله کشتیها که در حقیقت بزرگترین و مهمترین وسیله حمل و نقل بشر در گذشته و حال بوده است اشاره کرده، مى‏فرماید: «و براى اوست کشتیهاى ساخته شده که در دریا به حرکت در مى‏آیند و همچون کوهى هستند»! (وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ).

جالب این که در عین تعبیر به «منشئات» که حکایت از مصنوع بودن کشتى به وسیله انسان مى‏کند مى‏فرماید «و له» (از براى خداست) اشاره به این که مخترعان و سازندگان کشتى از خواص خداداد که در مصالح مختلفى که در کشتیها به کار مى‏رود استفاده مى‏کنند همچنین از خاصیت سیّال بودن آب دریاها، و نیروى وزش بادها بهره مى‏گیرند، و خداست که در آن مواد، و در دریا و باد این خواص و آثار را آفریده.


(آیه 26)- ما همه فانى و بقا بس تو را است! باز در ادامه شرح نعمتهاى الهى در اینجا مى‏افزاید: «همه کسانى که روى آن [- زمین‏] هستند فانى مى‏شوند» (کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ).

اما چگونه «مسأله فنا» مى‏تواند در زمره نعمتهاى الهى قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که این فنا به معنى فناى مطلق نیست، بلکه دریچه‏اى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است که شرط وصول به سراى جاویدان عبور از آن است.

و یا از این نظر که ذکر نعمتهاى فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنیا و انواع خوردنیها و نوشیدنیها و لؤلؤ و مرجان و مرکبهاى را هوارش گردد، لذا یادآورى مى‏کند که این دنیا جاى بقا نیست، و این تذکر خود نعمتى است بزرگ.


(آیه 25)- و بار دیگر این سؤال پر معنى را تکرار کرده، مى‏فرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟ (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 26)- ما همه فانى و بقا بس تو را است! باز در ادامه شرح نعمتهاى الهى در اینجا مى‏افزاید: «همه کسانى که روى آن [- زمین‏] هستند فانى مى‏شوند» (کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ).

اما چگونه «مسأله فنا» مى‏تواند در زمره نعمتهاى الهى قرار گیرد؟ ممکن است از این نظر باشد که این فنا به معنى فناى مطلق نیست، بلکه دریچه‏اى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است که شرط وصول به سراى جاویدان عبور از آن است.

و یا از این نظر که ذکر نعمتهاى فراوان گذشته ممکن است مایه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنیا و انواع خوردنیها و نوشیدنیها و لؤلؤ و مرجان و مرکبهاى را هوارش گردد، لذا یادآورى مى‏کند که این دنیا جاى بقا نیست، و این تذکر خود نعمتى است بزرگ.


(آیه 27)- در این آیه مى‏افزاید «تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مى‏ماند» (وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ).

«وجه» از نظر لغت به معنى صورت است که به هنگام مقابله با کسى با آن مواجه و رو برو مى‏شویم، ولى هنگامى که در مورد خداوند به کار مى‏رود منظور ذات پاک او است.

اما «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» که توصیفى است براى «وجه» اشاره به صفات جمال و جلال خداست، زیرا ذو الجلال از صفاتى خبر مى‏دهد که خداوند «اجل» و برتر از آن است (صفات سلبیه) و «اکرام» به صفاتى اشاره مى‏کند که حسن و ارزش چیزى را ظاهر مى‏سازد و آن «صفات ثبوتیه» خداوند مانند علم و قدرت و حیات اوست. بنابراین معنى آیه روى هم رفته چنین مى‏شود تنها ذات پاک خداوندى که متصف به صفات ثبوتیه و منزه از صفات سلبیه است در این عالم باقى و برقرار مى‏ماند.


(آیه 28)- بار دیگر خلایق را مخاطب ساخته، مى‏فرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 29)- محتواى این آیه در واقع نتیجه‏اى است از آیات قبل، زیرا مى‏فرماید: «تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند همواره (نیازهاى خود را) از او تقاضا مى‏کنند» (یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

چرا چنین نباشد؟ در حالى که همه فانیند و او باقى و اگر لحظه‏اى نظر لطفش را از کائنات برگیرد «فرو ریزند قالبها»! با این حال مگر کسى جز او هست که اهل آسمانها و زمین از وى تقاضا کنند؟! سپس مى‏افزاید: «و او (خداوند) هر روز در شأن و کارى است» (کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ).

آرى! خلقت او دائم و مستمر است، و پاسخگوئى او به نیازهاى سائلان و نیازمندان نیز چنین است، و هر روز و هر زمان طرح تازه‏اى ابداع مى‏کند.

یک روز اقوامى را قدرت مى‏دهد، روز دیگرى آنها را بر خاک سیاه مى‏نشاند، یک روز سلامت و جوانى مى‏بخشد، روز دیگر ضعف و ناتوانى مى‏دهد، یک روز غم و اندوه را از دل مى‏زداید، روز دیگر مایه اندوهى مى‏آفریند، خلاصه هر روز طبق حکمت و نظام احسن، پدیده تازه و آفرینش و حادثه جدیدى دارد.

توجه به این حقیقت، از یکسو نیاز مستمر ما را به ذات پاک او روشن مى‏کند، و از سوى دیگر پرده‏هاى یأس و نومیدى را از دل کنار مى‏زند.

و از سوى سوم غرور و غفلت را درهم مى‏شکند.


(آیه 30)- و باز به دنبال این نعمت مستمر و پاسخگوئى به نیازهاى همه مخلوقات و اهل آسمانها و زمین تکرار مى‏کند که «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 31)- نعمتهائى که تاکنون در آیات این سوره مطرح شده مربوط به این جهان بوده است، ولى در اینجا از محاسبه قیامت و بعضى دیگر از خصوصیات معاد سخن مى‏گوید که در عین تهدید بودن براى مجرمان وسیله تربیت و آگاهى و بیدارى و هم وسیله تشویق و دلگرمى مؤمنان است، و به همین جهت نعمت محسوب مى‏شود، لذا بعد از ذکر هر کدام همان سؤال را که درباره نعمتهاست تکرار مى‏کند.

نخست مى‏فرماید: «به زودى به حساب شما مى‏پردازیم اى دو گروه انس و جن»! (سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَ الثَّقَلانِ).

آرى! در آن روز خداوند عالم قادر دقیقا همه اعمال و گفتار و نیات انس و جن را مورد بررسى و حساب دقیق قرار داده، و کیفر و پاداش مناسب را براى آنها تعیین مى‏کند.


(آیه 32)- بعد از ذکر این معنى باز این سؤال را تکرار مى‏فرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 33)- در تعقیب آیه قبل که از مسأله حساب دقیق الهى سخن مى‏گفت باز جن و انس را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «اى گروه جن و انس! (هرگاه به راستى مى‏خواهید از مجازات و کیفر الهى بر کنار مانید) اگر مى‏توانید از مرزهاى آسمانها و زمین بگذرید (و از حیطه قدرت او خارج شوید) پس بگذرید ولى هرگز نمى‏توانید مگر با نیروئى» الهى و فوق العاده اما چنین نیروئى در اختیار شما نیست (یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ).

به این ترتیب شما هرگز یاراى فرار از دادگاه عدل خدا و پیامدهاى آن را ندارید، هر جا بروید ملک خداست، و هر کجا باشید محل حکومت اوست، آرى این موجود ضعیف و ناتوان کجا مى‏تواند از عرصه قدرت خداوند بگریزد همان گونه که امیرمؤمنان على علیه السّلام در دعاى روح پرور کمیل عرضه مى‏دارد:

«و لا یمکن الفرار من حکومتک پروردگارا! فرار از حکومت تو ممکن نیست»! البته به نظر مى‏رسد که این آیه مربوط به فرار از چنگال عدالت الهى در قیامت باشد، و مؤید آن بعضى از اخبار است که در منابع اسلامى در این زمینه نقل شده از جمله در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «روز قیامت خداوند بندگان را در محل واحدى جمع مى‏کند و به فرشتگان آسمان پائین وحى مى‏فرستد فرود آیید، آنها- که دو برابر جمعیت روى زمین از جن و انس هستند- فرود مى‏آیند، سپس اهل آسمان دوم که آنها نیز دو برابر همه مى‏باشند فرود مى‏آیند، و به همین ترتیب فرشتگان هفت آسمان فرود مى‏آیند و همچون هفت حجاب گرداگرد انس و جن را احاطه مى‏کنند، اینجاست که منادى صدا مى‏زند: اى جمعیت جن و انس اگر مى‏توانید از اقطار آسمانها و زمین بگذرید، اما هرگز نمى‏توانید جز با قدرت الهى و در اینجا مى‏بینند اطراف آنها را هفت گروه عظیم از فرشتگان فرا گرفته‏اند- و راهى براى فرار از چنگال عدالت نیست.»


(آیه 34)- باز در اینجا دو گروه را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

درست است که تهدید فوق به ظاهر در مسیر مجازات و کیفر است، ولى از آنجا که ذکر آن هشدارى است به همه انسانها، و عاملى است براى اصطلاح و تربیت، طبعا لطف و نعمتى محسوب مى‏شود، و اصولا وجود حساب در هر دستگاه نعمت بزرگى است چرا که به خاطر آن سرهاى همه به حساب خواهد آمد!


(آیه 35)- این آیه براى تأکید آنچه در آیه قبل دائر بر عدم قدرت انس و جن بر فرار از چنگال عدالت آمده، مى‏افزاید: «شعله‏هائى از آتش بى‏دود، و دودهائى متراکم بر شما فرستاده مى‏شود (و آن چنان شما را از هر سو احاطه مى‏کنند که راهى براى فرار نیست) و نمى‏توانید از کسى یارى بطلبید» (یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ).

از یکسو فرشتگان شما را احاطه کرده‏اند و از سوى دیگر شعله‏هاى گرم و سوزان آتش و دودهاى تیره و تار و خفقان آور اطراف محشر را فرا مى‏گیرد و راهى براى گریز نیست.


(آیه 36)- باز مى‏فرماید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

تعبیر به نعمت در اینجا نیز به خاطر همان لطفى است که در آیه قبل به آن اشاره شد.


(آیه 37)- در تعقیب آیات گذشته که بعضى از حوادث رستاخیز را بازگو مى‏کرد، در اینجا همچنان ادامه همان بحث و ذکر خصوصیات دیگرى از صحنه قیامت، و چگونگى حساب، و مجازات، و کیفر است.

نخست مى‏فرماید: «در آن هنگام که آسمان شکافته شود، و همچون روغن مذاب گلگون گردد» حوادث هولناکى رخ مى‏دهد که تاب تحمل آن را نخواهید داشت (فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَکانَتْ وَرْدَةً کَالدِّهانِ).

از مجموع آیات «قیامت» به خوبى استفاده مى‏شود که در آن روز نظام کنونى جهان بکلى در هم مى‏ریزد، و حوادث بسیار هولناکى در سرتاسر عالم رخ مى‏دهد، کواکب و سیارات و زمین و آسمان دگرگون مى‏شوند، و مسائلى که تصور آن امروز براى ما مشکل است واقع مى‏گردد، از جمله چیزى است که در آیه فوق آمده که کرات آسمانى از هم مى‏شکافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در مى‏آید.


(آیه 38)- و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت، و یا قبل از آن هشدارى است به همه مجرمان و مؤمنان، و لطفى است از الطاف الهى، بعد از آن، همان جمله سابق را تکرار فرموده، مى‏گوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).


(آیه 39)- در این آیه از حوادث تکوینى قیامت، به وضع انسان گنهکار در آن روز، پرداخته، مى‏افزاید: «در آن روز هیچ کس از انس و جن از گناهش سؤال نمى‏شود» (فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ).

چرا سؤال نمى‏کنند؟ براى این که همه چیز روشن است، و در چهره انسانها همه چیز خوانده مى‏شود. قیامت یک روز بسیار طولانى است، و انسان از مواقف و گذرگاههاى متعددى باید بگذرد و در هر صحنه و موقفى باید مدتى بایستد، در بعضى از این مواقف مطلقا سؤالى نمى‏شود.

و در بعضى از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده مى‏شود و اعضاى بدن به شهادت بر مى‏خیزند. و در بعضى، از انسانها دقیقا پرسش مى‏شود.

خلاصه هر صحنه‏اى شرایطى دارد.


(آیه 40)- و باز در تعقیب آن همگان را مخاطب ساخته، مى‏گوید «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۲
* مسافر
دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ

531 . صفحه 531


دهم خرداد : 


نفیسه : 


(آیه 50)-در ادامه آیه قبل این آیه مى‏فرماید: نه تنها اعمال ما از روى حکمت است، بلکه توأم با نهایت قدرت و قاطعیت نیز مى‏باشد، زیرا «فرمان ما یک امر بیش نیست (و چنان با سرعت انجام مى‏گیرد) همچون یک چشم بر هم زدن»! (وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ).

بنابراین آن روز که فرمان برپا شدن قیامت را صادر مى‏کنیم با یک چشم بر هم زدن همه چیز در مسیر رستاخیز قرار مى‏گیرد، و حیات نوین در کالبدها دمیده مى‏شود.

همچنین آن روز که اراده کنیم مجرمان را به وسیله صاعقه‏ها و صیحه‏هاى آسمانى یا زمین لرزه‏ها و طوفانها و تندبادها مجازات کنیم یک فرمان بیشتر لازم نیست.

توجه به این نکته لازم است که فرمان او همه جا یک کلمه است که از یک چشم بر هم زدن نیز سریعتر مى‏باشد ولى محتواى فرمان متفاوت است که با توجه به سنّت تدریجى بودن عالم ماده و خاصیت و طبیعت حرکت، زمان به خود مى‏پذیرد.


(آیه 51)- این آیه بار دیگر مجرمان و کفار را مخاطب ساخته و توجه آنها را به سرنوشت اقوام پیشین معطوف مى‏دارد، مى‏گوید: «ما کسانى را که در گذشته شبیه شما بودند هلاک کردیم، آیا کسى هست که (متذکر شود و) پند گیرد» (وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

این آیه بار دیگر این حقیقت را تأکید مى‏کند که وقتى اعمال و رفتار و اعتقادات شما با آنها یکى است، دلیلى ندارد که شما سرنوشتى جز سرنوشت آنها داشته باشید، بیدار شوید و پند گیرید.


(آیه 52)- سپس به این اصل اساسى اشاره مى‏کند که با مرگ اقوام پیشین اعمال آنها نابود نشد، بلکه «هر کارى را انجام دادند در نامه‏هاى اعمالشان ثبت است» (وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ). همین گونه اعمال شما نیز ثبت و ضبط مى‏شود، و براى یوم الحساب محفوظ است.


(آیه 53)- سپس براى تأکید بیشتر مى‏افزاید: «و هر کار کوچک و بزرگى نوشته شده است» (وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ).

بنابراین حساب اعمال در آن روز یک حساب جامع و کامل است، چنانکه وقتى نامه اعمال مجرمان به دست آنها داده مى‏شود «فریاد برمى‏آورند: که اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست مگر آن را شماره کرده»! (کهف/ 49).


(آیه 54)- و از آنجا که سنت قرآن مجید بر این است که صالحان و طالحان و نیکان و بدان را در مقایسه با یکدیگر معرفى مى‏کند، چرا که در مقایسه تفاوتها چشمگیرتر و آشکارتر است در اینجا نیز بعد از ذکر سرنوشت کافران مجرم اشاره کوتاهى به سرنوشت مسرت بخش و روح پرور پرهیزکاران کرده، مى‏فرماید:

«پرهیزکاران در باغها و نهرهاى بهشتى (و فضاى گسترده و فیض وسیع خداوند) جاى دارند» (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ).


(آیه 55)- این آیه که آخرین آیه سوره «قمر» است توضیح بیشترى براى جایگاه متقین داده، چنین مى‏گوید: «در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر» قرار دارند (فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ).

چه توصیف جالبى در این آیه از جایگاه پرهیزکاران شده است! دو ویژگى دارد که همه امتیازات در آن جمع است.

نخست این که آنجا جایگاه صدق است و هیچ گونه باطل و بیهودگى در آن راه ندارد، سراسر حق است و تمام وعده‏هاى خداوند درباره بهشت در آنجا عینیت پیدا مى‏کند، و صدق آنها آشکار مى‏شود.

دیگر این که: در جوار و قرب خداست، همان چیزى که از کلمه «عند» (نزد) استفاده مى‏شود که اشاره به نهایت قرب و نزدیکى معنوى است نه جسمانى، آن هم نسبت به خداوندى که هم مالک است و هم قادر، هرگونه نعمت و موهبتى در قبضه قدرت و در فرمان حکومت و مالکیت اوست، و به همین دلیل در پذیرائى این میهمانان گرامى فروگذار نخواهد کرد، و تنها خودش مى‏داند چه مواهبى براى آنها آماده ساخته است.

در این دو آیه که سخن از مواهب و پاداشهاى بهشتیان است نخست از مواهب مادى آنها که باغهاى وسیع و نهرهاى جارى است سخن مى‏گوید، سپس از پاداش بزرگ معنوى آنها که حضور در پیشگاه قرب ملیک مقتدر است، تا انسان را مرحله به مرحله آماده کند، و روح او را به پرواز درآورد.

آغاز و پایان سوره قمر:

قابل توجه این که سوره قمر با وحشت و اضطراب و هشدار به نزدیک شدن قیامت آغاز شده، و با آرامش مطلقى که براى مؤمنان راستین در جایگاه صدق در نزد ملیک مقتدر بیان فرموده پایان مى‏گیرد، و چنین است راه و رسم تربیت که از اضطراب و وحشت شروع مى‏شود، و به آرامش کامل منتهى مى‏گردد، افکار پریشان را جمع مى‏کند، هوسهاى سرکش را رام مى‏نماید، خوف و اضطراب درونى از عوامل فنا و نابودى و ضلال را برطرف مى‏سازد و در جوار ابدیت پروردگار و در پیشگاه رحمت و قرب او غرق آرامش و سکینه و اطمینان مى‏کند.

و به راستى توجه به این که خداوند مالک بى‏منازع و حاکم بى‏مانع در سرتاسر عالم هستى است، و توجه به این که او مقتدر است و قدرتش در همه چیز نافذ است به انسان آرامش بى‏نظیرى مى‏بخشد.





پنجاهمین سوره قران ،سوره الرّحمن است.

این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 78 آیه میباشد.‏

محتواى سوره:

این سوره بطور کلى بیانگر نعمتهاى مختلف معنوى و مادى خداوند است که بر بندگان خود ارزانى داشته، و آنها را غرق در آن ساخته است بطورى که مى‏توان نام این سوره را «سوره رحمت» یا «سوره نعمت» گذارد، و به همین دلیل با نام مبارک «الرّحمن» که رحمت واسعه الهى را بازگو مى‏کند آغاز شده، و با جلال و اکرام خداوند پایان گرفته است، و 31 بار جمله «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» که به وسیله آن از بندگانش اقرار بر نعمتهاى خود مى‏گیرد در آن ذکر شده.

مى‏توان محتواى این سوره را به چند بخش تقسیم کرد:

بخش اول که مقدمه و آغاز سوره است از نعمتهاى بزرگ خلقت، تعلیم و تربیت، حساب و میزان، وسائل رفاهى انسان، و غذاهاى روحى و جسمى او سخن مى‏گوید.

بخش دوم توضیحى است بر مسأله چگونگى آفرینش انس و جنّ.

بخش سوم بیانگر نشانه‏ها و آیات خداوند در زمین و آسمان است.

در بخش چهارم از نعمتهاى دنیوى فراتر رفته، سخن از نعمتهاى جهان دیگر است که نعمتهاى بهشتى اعم از باغها، چشمه‏ها، میوه‏ها، همسران زیبا و با وفا، و انواع لباسها، توضیح داده شده است.

و بالاخره در بخش پنجم این سوره اشاره کوتاهى به سرنوشت مجرمان و قسمتى از مجازاتهاى دردناک آنها آمده است.

تکرار آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» آن هم در مقطعهاى کوتاه جاذبه خیره کننده‏اى به سوره داده، لذا جاى تعجب نیست که در حدیثى از پیغمبر گرامى صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: لکلّ شى‏ء عروس و عروس القرآن سورة الرّحمن جلّ ذکره براى هر چیز عروسى است، و عروس قرآن سوره الرّحمن است».

فضیلت تلاوت سوره:

از آنجا که این سوره حس شکرگزارى را در انسانها به عالیترین وجهى برمى‏انگیزد، فضیلتهاى فراوانى براى تلاوت آن در روایات آمده است، البته تلاوتى که در اعماق روح انسان نفوذ کند و مبدأ حرکت گردد نه مجرد لقلقه زبان.

از جمله در حدیثى از رسول خدا مى‏خوانیم: «هرکس سوره الرّحمن را بخواند خداوند به ناتوانى او (در اداى شکر نعمتها) رحم مى‏کند، و حق شکر نعمتهایى را که با او ارزانى داشته خودش ادا مى‏کند».

و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «هر کس سوره الرّحمن را بخواند و هنگامى که به آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» مى‏رسد بگوید: «لا بشى‏ء من آلائک ربّ اکذّب خداوندا! هیچ یک از نعمتهاى تو را انکار نمى‏کنم» اگر این تلاوت در شب باشد و در همان شب بمیرد شهید خواهد بود، و اگر در روز باشد و در همان روز بمیرد نیز شهید خواهد بود»!




(آیه 1)- سرآغاز نعمتهاى الهى: از آنجا که این سوره بیانگر انواع نعمتها و مواهب بزرگ الهى است با نام مقدس «رحمن» که رمزى از رحمت واسعه اوست آغاز مى‏شود، چرا که اگر صفت «رحمانیت» او نبود این چنین خوان نعمت را براى دوست و دشمن نمى‏گستراند.


(آیه 2)- «قرآن را تعلیم فرمود» (عَلَّمَ الْقُرْآنَ).و به این ترتیب نخستین و مهمترین نعمت را همان «تعلیم قرآن» بیان مى‏کند.

و جالب این که نعمت «تعلیم قرآن» را حتى قبل از مسأله «خلقت انسان» و «تعلیم بیان» ذکر کرده، در حالى که از نظر ترتیب طبیعى باید نخست اشاره به مسأله آفرینش انسان، و بعد نعمت تعلیم بیان، و سپس نعمت تعلیم قرآن شود، اما عظمت قرآن ایجاب کرده که بر خلاف این ترتیب طبیعى نخست از آن سخن گوید.

این آیه در ضمن پاسخى است به مشرکان عرب که وقتى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نام «رحمن» را بیان کرد و آنها را دعوت به سجده براى خداوند رحمن نمود آنها به عنوان بهانه جوئى گفتند: «وَ مَا الرَّحْمنُ رحمن چیست»؟ (فرقان/ 60).

قرآن مى‏گوید خداوند رحمن کسى است که قرآن را تعلیم فرموده، انسان را آفریده، و تعلیم بیان به او کرده است.

به هر حال نام «رحمن» بعد از نام «اللّه» گسترده‏ترین مفهوم را در میان نامهاى پروردگار دارد، زیرا مى‏دانیم خداوند داراى دو رحمت است: «رحمت عام» و «رحمت خاص» نام «رحمن» اشاره به «رحمت عام» اوست که همگان را شامل مى‏شود، و نام «رحیم» اشاره به «رحمت خاص» اوست که مخصوص اهل ایمان و طاعت است، و شاید به همین دلیل نام «رحمن» بر غیر خدا هرگز اطلاق نمى‏شود- مگر این که با کلمه «عبد» همراه باشد- ولى وصف «رحیم» به دیگران نیز گفته مى‏شود، چرا که هیچ کس داراى رحمت عام جز او نیست، اما رحمت خاص هر چند به صورت ضعیف در میان انسانها و موجودات دیگر نیز وجود دارد.

در این که خداوند قرآن را به چه کسى تعلیم کرده؟ از آنجا که این سوره بیانگر رحمتهاى الهى به جن و انس است و لذا 31 بار بعد از ذکر بخشهایى از این نعمتها از آنها سؤال مى‏کند «کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید» مناسب است که بگوئیم خدا این قرآن را به وسیله پیامبر بزرگش محمد صلّى اللّه علیه و آله به جن و انس تعلیم فرمود.


(آیه 3)- بعد از ذکر نعمت بى‏مثال قرآن به مهمترین نعمت در سلسله بعد پرداخته، مى‏فرماید: «انسان را آفرید» (خَلَقَ الْإِنْسانَ). مسلما منظور از «انسان» در اینجا نوع انسان است نه حضرت «آدم» و گستردگى نعمت «بیان» که بعد از آن مى‏آید نیز شاهدى بر عمومیت معنى انسان است.

ذکر نام انسان بعد از قرآن نیز قابل دقت است، چرا که قرآن مجموعه اسرار هستى به صورت تدوین است، و انسان خلاصه این اسرار به صورت تکوین است، و هر کدام نسخه‏اى از این عالم بزرگ و پهناور!


(آیه 4)- این آیه به یکى از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش انسان، اشاره کرده، مى‏افزاید: «به او بیان را آموخت» (عَلَّمَهُ الْبَیانَ).

«بیان» از نظر مفهوم لغت معنى گسترده‏اى دارد، و به هر چیزى گفته مى‏شود که مبین و آشکار کننده چیزى باشد، بنابراین نه فقط نطق و سخن را شامل مى‏شود که حتى کتابت و خط و انواع استدلالات عقلى و منطقى که مبین مسائل مختلف و پیچیده است همه در مفهوم بیان جمع است، هر چند شاخص این مجموعه همان «سخن گفتن» است.

اگر نقش «بیان» را در تکامل و پیشرفت زندگى انسانها، و پیدایش و ترقى تمدنها در نظر بگیریم یقین خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ نبود انسان هرگز نمى‏توانست تجربیات و علوم خود را به سادگى از نسلى به نسل دیگر منتقل سازد، و باعث پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخلاق گردد، و اگر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانى بسرعت راه قهقرا را پیش خواهد گرفت، و هر گاه بیان را به معنى وسیع آن که شامل خط و کتابت و حتى انواع هنرها مى‏شود تفسیر کنیم نقش فوق العاده مهم آن در زندگى انسانها روشنتر مى‏گردد.


(آیه 5)- سپس به سراغ چهارمین نعمت بزرگ از مواهب خداوند رحمن رفته، مى‏گوید: «خورشید و ماه با حساب منظمى مى‏گردند» (الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ).

اصل وجود خورشید از بزرگترین نعمتها براى انسان است، چرا که بدون نور و حرارت حاصل از آن زندگى در منظومه شمسى غیر ممکن است، نمو و رشد گیاهان و تمام مواد غذائى، بارش بارانها، وزش بادها، همه به برکت این موهبت الهى است.

ماه نیز به سهم خودش نقش مهمى را در حیات انسان ایفا مى‏کند، علاوه بر این که چراغ شبهاى تاریک اوست، جاذبه آن که سرچشمه جزر و مد در اقیانوسهاست عاملى است براى بقاء حیات در دریاها و مشروب ساختن بسیارى از سواحل که رودخانه‏ها در مجاورت آن به دریا مى‏ریزند.

و افزون بر همه اینها نظام ثابت حرکت ماه به دور زمین و حرکت زمین به دور خورشید که سبب پیدایش منظم شب و روز سال و ماه و فصول مختلف است، سبب نظم زندگى انسانها و برنامه ریزى براى امور تجارى و صنعتى و کشاورزى است که اگر این سیر منظم نبود زندگى بشر هرگز نظام نمى‏یافت.

نه تنها حرکت این کرات آسمانى نظام بسیار دقیقى دارد، بلکه مقدار جرم و جاذبه آنها و فاصله‏اى که از زمین، و از یکدیگر دارند همه روى حساب و «حسبان» است، و بطور قطع هر کدام از این امور به هم بخورد اختلالات عظیمى در منظومه شمسى و به دنبال آن در نظام زندگى بشر رخ مى‏دهد.

این نکته نیز قابل توجه است که خورشید هر چند در وسط منظومه شمسى ظاهرا بدون حرکت ثابت مانده است، ولى نباید فراموش کرد که آن هم به اتفاق تمام سیارات و اقمارش در دل کهکشانى که به آن تعلق دارد به سوى نقطه معینى (ستاره معروف وگا) در حرکت است و این حرکت نیز نظم و سرعت معینى دارد.


(آیه 6)- در پنجمین موهبت بزرگ از آسمان به زمین نظر مى‏افکند، و مى‏فرماید: «و گیاه و درخت براى او سجده مى‏کنند» (وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ).

«نجم» گاه به معنى ستاره مى‏آید، و گاه به معنى گیاهان بدون ساقه و در اینجا به قرینه «شجر» (درخت) منظور معنى دوم یعنى گیاهان بدون ساقه است.

مى‏دانیم تمام مواد غذائى انسانها در اصل از گیاهان گرفته مى‏شود، با این تفاوت که قسمتى را انسان مستقیما مصرف مى‏کند، و قسمت دیگرى صرف تغذیه حیواناتى مى‏شود که جزء مواد غذائى انسانهاست، این معنى حتى در مورد حیوانات دریائى نیز صادق است، زیرا آنها نیز از گیاهان بسیار کوچکى تغذیه مى‏کنند که میلیونها میلیون از آن در هر گوشه و کنار دریا در پرتو نور آفتاب مى‏روید و در لابلاى امواج در حرکت است.

به این ترتیب «نجم» انواع گیاهان کوچک و خزنده مانند بوته کدو، خیار و امثال آنها و «شجر» انواع گیاهان ساقه‏دار مانند غلات و درختان میوه و غیر آن را شامل مى‏شود.

و تعبیر «یسجدان» (این دو سجده مى‏کنند) اشاره به تسلیم بى‏قید و شرط آنها در برابر قوانین آفرینش، و در مسیر منافع انسانهاست.

در ضمن اشاره به اسرار توحیدى آنها نیز هست، چرا که در هر برگ و هر دانه گیاهى آیات عجیبى از عظمت و علم پروردگار وجود دارد.


(آیه 7)- آسمان را برافراشت و براى هر چیز میزانى قرار داد! این آیه به ششمین نعمت که نعمت آفرینش آسمان است اشاره کرده، مى‏فرماید: «و (خداوند) آسمان را برافراشت» (وَ السَّماءَ رَفَعَها).

«آسمان» در این آیه خواه به معنى «جهت بالا» باشد یا «کواکب آسمانى» و یا «جو زمین» هرکدام باشد موهبتى است بزرگ و نعمتى است بى‏نظیر، چرا که بدون آن زندگى کردن براى انسان محال است و یا ناقص.

آرى! نور و روشنائى که مایه گرما و هدایت و حیات و حرکت است از سوى آسمان مى‏آید، باران از طریق آسمان مى‏بارد، و نزول وحى نیز از آسمان است.

سپس به سراغ نعمت هفتم رفته، مى‏فرماید: «و (خداوند) میزان و قانون (در آن) گذاشت» (وَ وَضَعَ الْمِیزانَ).

 «میزان» به معنى هر گونه وسیله سنجش است، سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم، و سنجش ارزشها و سنجش حقوق انسانها در مراحل و مسیرهاى مختلف اجتماعى.

«میزان» هر قانون تکوینى و دستور تشریعى را شامل مى‏شود، چرا که همه وسیله سنجشند.


(آیه 8)- در این آیه نتیجه‏گیرى جالبى از این موضوع کرده، مى‏افزاید هدف از قرار دادن میزان در عالم هستى این است: «تا در میزان طغیان نکنید» و از مسیر عدالت منحرف نشوید (أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ).

چه تعبیر جالبى که از کل عالم هستى به انسان منتقل مى‏شود، و قوانین حاکم بر آن عالم کبیر را با قوانین حاکم بر زندگى انسان و عالم صغیر هماهنگ مى‏شمرد، و این است حقیقت توحید که اصول حاکم همه جا یکى است.


(آیه 9)- بار دیگر روى مسأله عدالت و وزن تکیه کرده، مى‏گوید: «و وزن را بر اساس عدالت برپا دارید و میزان را کم نکنید» (وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ).

این آیه روى مسأله وزن به معنى خاص آن تکیه کرده، و دستور مى‏دهد که در سنجش و وزن اشیا به هنگام معامله چیزى کم و کسر نگذارند.

اهمیت میزان به هر معنى در زندگى و حیات انسان چنان است که هر گاه همین مصداق محدود و کوچکش یعنى «ترازو» را یک روز از زندگى حذف کنیم براى مبادله اشیاء گرفتار چه دردسرها و هرج و مرج‏ها، دعوا و نزاعها خواهیم شد.

از آنچه گفتیم روشن مى‏شود این که در بعضى از روایات «میزان» به وجود «امام» علیه السّلام تفسیر شده به خاطر آن است که وجود مبارک امام معصوم وسیله‏اى است براى سنجش حق از باطل و معیارى است براى تشخیص حقایق، و عامل مؤثرى است براى هدایت.

همچنین تفسیر میزان به «قرآن مجید» نیز ناظر به همین معنى است.


(آیه 10)- سپس از آسمان به زمین مى‏آید و با اشاره به هشتمین نعمت، مى‏فرماید: «زمین را براى خلایق آفرید» (وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ).

قرائن موجود و خطابهاى سوره که متوجه انس و جن است نشان مى‏دهد که منظور از «انام» در اینجا همان انس و جن است.


(آیه 11)- در این آیه به سراغ نهمین و دهمین نعمت که بخشى از مواد غذائى انسان را تشکیل مى‏دهد رفته، مى‏گوید: «در آن (زمین) میوه‏ها و نخلهاى پرشکوفه است» (فِیها فاکِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَکْمامِ).


(آیه 12)- و سرانجام از یازدهمین و دوازدهمین مواهبش بدین گونه سخن مى‏گوید: «و دانه‏هائى که همراه با ساقه و برگى است که بصورت کاه در مى‏آید و (همچنین) گیاهان خوشبو» (وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحانُ).

دانه‏هاى غذائى خوراک انسان، و برگهاى تر و خشکش خوراک حیواناتى است که در خدمت انسان، و از شیر و گوشت و پوست و پشم آنها بهره مى‏گیرد، و به این ترتیب چیزى از آن بى‏فایده و دور ریختنى نیست.

و از سوى دیگر گیاهان خوشبو و گلها را نیز در زمین آفریده که مشام جسم و جان را معطر مى‏کند، و روح را آرامش و نشاط مى‏بخشد، و به این وسیله نعمتهایش را بر انسان تمام کرده است.


(آیه 13)- پس از ذکر نعمتهاى گوناگون مادى و معنوى در این آیه جن و انس را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

نعمتهائى که هر یک نشانه روشنى از قدرت و لطف و مهر پروردگار است، چگونه ممکن است اینها را تکذیب کرد؟! این استفهام، استفهام تقریرى است که در مقام اقرار گرفتن مى‏آورند، و لذا در روایتى که در آغاز سوره خواندیم به ما دستور داده شده است که بعد از ذکر این جمله عرضه داریم: «لا بشى‏ء من آلائک ربّ اکذّب پروردگارا! ما هیچ یک از نعمتهاى تو را تکذیب نمى‏کنیم».


(آیه 14)- آفرینش انسان از خاکى همچون سفال! خداوند بعد از ذکر نعمتهاى گذشته از جمله آفرینش انسان به صورت سر بسته، در اینجا نخست به شرحى پیرامون آفرینش انس و جن مى‏پردازد شرحى که هم نشانه قدرت عظیم اوست و هم درسهاى عبرتى براى همگان در بر دارد.

مى‏فرماید: «انسان را از گل خشکیده‏اى همچون سفال آفرید» (خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ). از آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونى که در باره مبدأ آفرینش انسان آمده به خوبى استفاده مى‏شود که انسان در آغاز خاک بوده (حج/ 5) سپس با آب آمیخته شده، و به صورت گل درآمده (انعام/ 2) و بعد به صورت «گل بدبو» (لجن) درآمد (حجر/ 28) سپس حالت «چسبندگى» پیدا کرد (صافات/ 11) و بعدا به صورت «خشکیده» درآمد، و حالت «صلصال کالفخّار» به خود گرفت- آیه مورد بحث.

این مراحل از نظر بعد زمانى چه اندازه طول کشید؟ و انسان در هر مرحله‏اى چقدر توقف کرد؟ و این حالتهاى انتقالى تحت چه عواملى به وجود آمد؟ اینها مسائلى است که از علم و دانش ما مخفى است، و تنها خدا مى‏داند و بس.


(آیه 15)- سپس به آفرینش «جنّ» پرداخته، مى‏گوید: «و جنّ را از شعله‏هاى مختلط و متحرک آتش آفرید» (وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ).

باز در اینجا دقیقا براى ما روشن نیست که آفرینش «جن» از این آتشهاى رنگارنگ چگونه بوده است؟ همان گونه که خصوصیات دیگر آن نیز از طریق وحى صادق یعنى قرآن مجید و وحى آسمانى براى ما ثابت شده است، محدود بودن معلومات ما در برابر مجهولات هرگز به ما اجازه نمى‏دهد که این حقایق را انکار کنیم یا نادیده بگیریم، بعد از آن که از طریق وحى اثبات گردد، هر چند علم به آن راهى نیابد.


(آیه 16)- باز به دنبال نعمتهائى که در آغاز آفرینش انسان بوده این جمله را تکرار مى‏کند: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۹
* مسافر