531 . صفحه 531
دهم خرداد :
نفیسه :
(آیه 50)-در ادامه آیه قبل این آیه مىفرماید: نه تنها اعمال ما از روى حکمت است، بلکه توأم با نهایت قدرت و قاطعیت نیز مىباشد، زیرا «فرمان ما یک امر بیش نیست (و چنان با سرعت انجام مىگیرد) همچون یک چشم بر هم زدن»! (وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ).
بنابراین آن روز که فرمان برپا شدن قیامت را صادر مىکنیم با یک چشم بر هم زدن همه چیز در مسیر رستاخیز قرار مىگیرد، و حیات نوین در کالبدها دمیده مىشود.
همچنین آن روز که اراده کنیم مجرمان را به وسیله صاعقهها و صیحههاى آسمانى یا زمین لرزهها و طوفانها و تندبادها مجازات کنیم یک فرمان بیشتر لازم نیست.
توجه به این نکته لازم است که فرمان او همه جا یک کلمه است که از یک چشم بر هم زدن نیز سریعتر مىباشد ولى محتواى فرمان متفاوت است که با توجه به سنّت تدریجى بودن عالم ماده و خاصیت و طبیعت حرکت، زمان به خود مىپذیرد.
(آیه 51)- این آیه بار دیگر مجرمان و کفار را مخاطب ساخته و توجه آنها را به سرنوشت اقوام پیشین معطوف مىدارد، مىگوید: «ما کسانى را که در گذشته شبیه شما بودند هلاک کردیم، آیا کسى هست که (متذکر شود و) پند گیرد» (وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).
این آیه بار دیگر این حقیقت را تأکید مىکند که وقتى اعمال و رفتار و اعتقادات شما با آنها یکى است، دلیلى ندارد که شما سرنوشتى جز سرنوشت آنها داشته باشید، بیدار شوید و پند گیرید.
(آیه 52)- سپس به این اصل اساسى اشاره مىکند که با مرگ اقوام پیشین اعمال آنها نابود نشد، بلکه «هر کارى را انجام دادند در نامههاى اعمالشان ثبت است» (وَ کُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ). همین گونه اعمال شما نیز ثبت و ضبط مىشود، و براى یوم الحساب محفوظ است.
(آیه 53)- سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «و هر کار کوچک و بزرگى نوشته شده است» (وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ).
بنابراین حساب اعمال در آن روز یک حساب جامع و کامل است، چنانکه وقتى نامه اعمال مجرمان به دست آنها داده مىشود «فریاد برمىآورند: که اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست مگر آن را شماره کرده»! (کهف/ 49).
(آیه 54)- و از آنجا که سنت قرآن مجید بر این است که صالحان و طالحان و نیکان و بدان را در مقایسه با یکدیگر معرفى مىکند، چرا که در مقایسه تفاوتها چشمگیرتر و آشکارتر است در اینجا نیز بعد از ذکر سرنوشت کافران مجرم اشاره کوتاهى به سرنوشت مسرت بخش و روح پرور پرهیزکاران کرده، مىفرماید:
«پرهیزکاران در باغها و نهرهاى بهشتى (و فضاى گسترده و فیض وسیع خداوند) جاى دارند» (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ).
(آیه 55)- این آیه که آخرین آیه سوره «قمر» است توضیح بیشترى براى جایگاه متقین داده، چنین مىگوید: «در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر» قرار دارند (فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ).
چه توصیف جالبى در این آیه از جایگاه پرهیزکاران شده است! دو ویژگى دارد که همه امتیازات در آن جمع است.
نخست این که آنجا جایگاه صدق است و هیچ گونه باطل و بیهودگى در آن راه ندارد، سراسر حق است و تمام وعدههاى خداوند درباره بهشت در آنجا عینیت پیدا مىکند، و صدق آنها آشکار مىشود.
دیگر این که: در جوار و قرب خداست، همان چیزى که از کلمه «عند» (نزد) استفاده مىشود که اشاره به نهایت قرب و نزدیکى معنوى است نه جسمانى، آن هم نسبت به خداوندى که هم مالک است و هم قادر، هرگونه نعمت و موهبتى در قبضه قدرت و در فرمان حکومت و مالکیت اوست، و به همین دلیل در پذیرائى این میهمانان گرامى فروگذار نخواهد کرد، و تنها خودش مىداند چه مواهبى براى آنها آماده ساخته است.
در این دو آیه که سخن از مواهب و پاداشهاى بهشتیان است نخست از مواهب مادى آنها که باغهاى وسیع و نهرهاى جارى است سخن مىگوید، سپس از پاداش بزرگ معنوى آنها که حضور در پیشگاه قرب ملیک مقتدر است، تا انسان را مرحله به مرحله آماده کند، و روح او را به پرواز درآورد.
آغاز و پایان سوره قمر:
قابل توجه این که سوره قمر با وحشت و اضطراب و هشدار به نزدیک شدن قیامت آغاز شده، و با آرامش مطلقى که براى مؤمنان راستین در جایگاه صدق در نزد ملیک مقتدر بیان فرموده پایان مىگیرد، و چنین است راه و رسم تربیت که از اضطراب و وحشت شروع مىشود، و به آرامش کامل منتهى مىگردد، افکار پریشان را جمع مىکند، هوسهاى سرکش را رام مىنماید، خوف و اضطراب درونى از عوامل فنا و نابودى و ضلال را برطرف مىسازد و در جوار ابدیت پروردگار و در پیشگاه رحمت و قرب او غرق آرامش و سکینه و اطمینان مىکند.
و به راستى توجه به این که خداوند مالک بىمنازع و حاکم بىمانع در سرتاسر عالم هستى است، و توجه به این که او مقتدر است و قدرتش در همه چیز نافذ است به انسان آرامش بىنظیرى مىبخشد.
پنجاهمین سوره قران ،سوره الرّحمن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 78 آیه میباشد.
محتواى سوره:
این سوره بطور کلى بیانگر نعمتهاى مختلف معنوى و مادى خداوند است که بر بندگان خود ارزانى داشته، و آنها را غرق در آن ساخته است بطورى که مىتوان نام این سوره را «سوره رحمت» یا «سوره نعمت» گذارد، و به همین دلیل با نام مبارک «الرّحمن» که رحمت واسعه الهى را بازگو مىکند آغاز شده، و با جلال و اکرام خداوند پایان گرفته است، و 31 بار جمله «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» که به وسیله آن از بندگانش اقرار بر نعمتهاى خود مىگیرد در آن ذکر شده.
مىتوان محتواى این سوره را به چند بخش تقسیم کرد:
بخش اول که مقدمه و آغاز سوره است از نعمتهاى بزرگ خلقت، تعلیم و تربیت، حساب و میزان، وسائل رفاهى انسان، و غذاهاى روحى و جسمى او سخن مىگوید.
بخش دوم توضیحى است بر مسأله چگونگى آفرینش انس و جنّ.
بخش سوم بیانگر نشانهها و آیات خداوند در زمین و آسمان است.
در بخش چهارم از نعمتهاى دنیوى فراتر رفته، سخن از نعمتهاى جهان دیگر است که نعمتهاى بهشتى اعم از باغها، چشمهها، میوهها، همسران زیبا و با وفا، و انواع لباسها، توضیح داده شده است.
و بالاخره در بخش پنجم این سوره اشاره کوتاهى به سرنوشت مجرمان و قسمتى از مجازاتهاى دردناک آنها آمده است.
تکرار آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» آن هم در مقطعهاى کوتاه جاذبه خیره کنندهاى به سوره داده، لذا جاى تعجب نیست که در حدیثى از پیغمبر گرامى صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: لکلّ شىء عروس و عروس القرآن سورة الرّحمن جلّ ذکره براى هر چیز عروسى است، و عروس قرآن سوره الرّحمن است».
فضیلت تلاوت سوره:
از آنجا که این سوره حس شکرگزارى را در انسانها به عالیترین وجهى برمىانگیزد، فضیلتهاى فراوانى براى تلاوت آن در روایات آمده است، البته تلاوتى که در اعماق روح انسان نفوذ کند و مبدأ حرکت گردد نه مجرد لقلقه زبان.
از جمله در حدیثى از رسول خدا مىخوانیم: «هرکس سوره الرّحمن را بخواند خداوند به ناتوانى او (در اداى شکر نعمتها) رحم مىکند، و حق شکر نعمتهایى را که با او ارزانى داشته خودش ادا مىکند».
و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «هر کس سوره الرّحمن را بخواند و هنگامى که به آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» مىرسد بگوید: «لا بشىء من آلائک ربّ اکذّب خداوندا! هیچ یک از نعمتهاى تو را انکار نمىکنم» اگر این تلاوت در شب باشد و در همان شب بمیرد شهید خواهد بود، و اگر در روز باشد و در همان روز بمیرد نیز شهید خواهد بود»!
(آیه 1)- سرآغاز نعمتهاى الهى: از آنجا که این سوره بیانگر انواع نعمتها و مواهب بزرگ الهى است با نام مقدس «رحمن» که رمزى از رحمت واسعه اوست آغاز مىشود، چرا که اگر صفت «رحمانیت» او نبود این چنین خوان نعمت را براى دوست و دشمن نمىگستراند.
(آیه 2)- «قرآن را تعلیم فرمود» (عَلَّمَ الْقُرْآنَ).و به این ترتیب نخستین و مهمترین نعمت را همان «تعلیم قرآن» بیان مىکند.
و جالب این که نعمت «تعلیم قرآن» را حتى قبل از مسأله «خلقت انسان» و «تعلیم بیان» ذکر کرده، در حالى که از نظر ترتیب طبیعى باید نخست اشاره به مسأله آفرینش انسان، و بعد نعمت تعلیم بیان، و سپس نعمت تعلیم قرآن شود، اما عظمت قرآن ایجاب کرده که بر خلاف این ترتیب طبیعى نخست از آن سخن گوید.
این آیه در ضمن پاسخى است به مشرکان عرب که وقتى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نام «رحمن» را بیان کرد و آنها را دعوت به سجده براى خداوند رحمن نمود آنها به عنوان بهانه جوئى گفتند: «وَ مَا الرَّحْمنُ رحمن چیست»؟ (فرقان/ 60).
قرآن مىگوید خداوند رحمن کسى است که قرآن را تعلیم فرموده، انسان را آفریده، و تعلیم بیان به او کرده است.
به هر حال نام «رحمن» بعد از نام «اللّه» گستردهترین مفهوم را در میان نامهاى پروردگار دارد، زیرا مىدانیم خداوند داراى دو رحمت است: «رحمت عام» و «رحمت خاص» نام «رحمن» اشاره به «رحمت عام» اوست که همگان را شامل مىشود، و نام «رحیم» اشاره به «رحمت خاص» اوست که مخصوص اهل ایمان و طاعت است، و شاید به همین دلیل نام «رحمن» بر غیر خدا هرگز اطلاق نمىشود- مگر این که با کلمه «عبد» همراه باشد- ولى وصف «رحیم» به دیگران نیز گفته مىشود، چرا که هیچ کس داراى رحمت عام جز او نیست، اما رحمت خاص هر چند به صورت ضعیف در میان انسانها و موجودات دیگر نیز وجود دارد.
در این که خداوند قرآن را به چه کسى تعلیم کرده؟ از آنجا که این سوره بیانگر رحمتهاى الهى به جن و انس است و لذا 31 بار بعد از ذکر بخشهایى از این نعمتها از آنها سؤال مىکند «کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید» مناسب است که بگوئیم خدا این قرآن را به وسیله پیامبر بزرگش محمد صلّى اللّه علیه و آله به جن و انس تعلیم فرمود.
(آیه 3)- بعد از ذکر نعمت بىمثال قرآن به مهمترین نعمت در سلسله بعد پرداخته، مىفرماید: «انسان را آفرید» (خَلَقَ الْإِنْسانَ). مسلما منظور از «انسان» در اینجا نوع انسان است نه حضرت «آدم» و گستردگى نعمت «بیان» که بعد از آن مىآید نیز شاهدى بر عمومیت معنى انسان است.
ذکر نام انسان بعد از قرآن نیز قابل دقت است، چرا که قرآن مجموعه اسرار هستى به صورت تدوین است، و انسان خلاصه این اسرار به صورت تکوین است، و هر کدام نسخهاى از این عالم بزرگ و پهناور!
(آیه 4)- این آیه به یکى از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش انسان، اشاره کرده، مىافزاید: «به او بیان را آموخت» (عَلَّمَهُ الْبَیانَ).
«بیان» از نظر مفهوم لغت معنى گستردهاى دارد، و به هر چیزى گفته مىشود که مبین و آشکار کننده چیزى باشد، بنابراین نه فقط نطق و سخن را شامل مىشود که حتى کتابت و خط و انواع استدلالات عقلى و منطقى که مبین مسائل مختلف و پیچیده است همه در مفهوم بیان جمع است، هر چند شاخص این مجموعه همان «سخن گفتن» است.
اگر نقش «بیان» را در تکامل و پیشرفت زندگى انسانها، و پیدایش و ترقى تمدنها در نظر بگیریم یقین خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ نبود انسان هرگز نمىتوانست تجربیات و علوم خود را به سادگى از نسلى به نسل دیگر منتقل سازد، و باعث پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخلاق گردد، و اگر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانى بسرعت راه قهقرا را پیش خواهد گرفت، و هر گاه بیان را به معنى وسیع آن که شامل خط و کتابت و حتى انواع هنرها مىشود تفسیر کنیم نقش فوق العاده مهم آن در زندگى انسانها روشنتر مىگردد.
(آیه 5)- سپس به سراغ چهارمین نعمت بزرگ از مواهب خداوند رحمن رفته، مىگوید: «خورشید و ماه با حساب منظمى مىگردند» (الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ).
اصل وجود خورشید از بزرگترین نعمتها براى انسان است، چرا که بدون نور و حرارت حاصل از آن زندگى در منظومه شمسى غیر ممکن است، نمو و رشد گیاهان و تمام مواد غذائى، بارش بارانها، وزش بادها، همه به برکت این موهبت الهى است.
ماه نیز به سهم خودش نقش مهمى را در حیات انسان ایفا مىکند، علاوه بر این که چراغ شبهاى تاریک اوست، جاذبه آن که سرچشمه جزر و مد در اقیانوسهاست عاملى است براى بقاء حیات در دریاها و مشروب ساختن بسیارى از سواحل که رودخانهها در مجاورت آن به دریا مىریزند.
و افزون بر همه اینها نظام ثابت حرکت ماه به دور زمین و حرکت زمین به دور خورشید که سبب پیدایش منظم شب و روز سال و ماه و فصول مختلف است، سبب نظم زندگى انسانها و برنامه ریزى براى امور تجارى و صنعتى و کشاورزى است که اگر این سیر منظم نبود زندگى بشر هرگز نظام نمىیافت.
نه تنها حرکت این کرات آسمانى نظام بسیار دقیقى دارد، بلکه مقدار جرم و جاذبه آنها و فاصلهاى که از زمین، و از یکدیگر دارند همه روى حساب و «حسبان» است، و بطور قطع هر کدام از این امور به هم بخورد اختلالات عظیمى در منظومه شمسى و به دنبال آن در نظام زندگى بشر رخ مىدهد.
این نکته نیز قابل توجه است که خورشید هر چند در وسط منظومه شمسى ظاهرا بدون حرکت ثابت مانده است، ولى نباید فراموش کرد که آن هم به اتفاق تمام سیارات و اقمارش در دل کهکشانى که به آن تعلق دارد به سوى نقطه معینى (ستاره معروف وگا) در حرکت است و این حرکت نیز نظم و سرعت معینى دارد.
(آیه 6)- در پنجمین موهبت بزرگ از آسمان به زمین نظر مىافکند، و مىفرماید: «و گیاه و درخت براى او سجده مىکنند» (وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ).
«نجم» گاه به معنى ستاره مىآید، و گاه به معنى گیاهان بدون ساقه و در اینجا به قرینه «شجر» (درخت) منظور معنى دوم یعنى گیاهان بدون ساقه است.
مىدانیم تمام مواد غذائى انسانها در اصل از گیاهان گرفته مىشود، با این تفاوت که قسمتى را انسان مستقیما مصرف مىکند، و قسمت دیگرى صرف تغذیه حیواناتى مىشود که جزء مواد غذائى انسانهاست، این معنى حتى در مورد حیوانات دریائى نیز صادق است، زیرا آنها نیز از گیاهان بسیار کوچکى تغذیه مىکنند که میلیونها میلیون از آن در هر گوشه و کنار دریا در پرتو نور آفتاب مىروید و در لابلاى امواج در حرکت است.
به این ترتیب «نجم» انواع گیاهان کوچک و خزنده مانند بوته کدو، خیار و امثال آنها و «شجر» انواع گیاهان ساقهدار مانند غلات و درختان میوه و غیر آن را شامل مىشود.
و تعبیر «یسجدان» (این دو سجده مىکنند) اشاره به تسلیم بىقید و شرط آنها در برابر قوانین آفرینش، و در مسیر منافع انسانهاست.
در ضمن اشاره به اسرار توحیدى آنها نیز هست، چرا که در هر برگ و هر دانه گیاهى آیات عجیبى از عظمت و علم پروردگار وجود دارد.
(آیه 7)- آسمان را برافراشت و براى هر چیز میزانى قرار داد! این آیه به ششمین نعمت که نعمت آفرینش آسمان است اشاره کرده، مىفرماید: «و (خداوند) آسمان را برافراشت» (وَ السَّماءَ رَفَعَها).
«آسمان» در این آیه خواه به معنى «جهت بالا» باشد یا «کواکب آسمانى» و یا «جو زمین» هرکدام باشد موهبتى است بزرگ و نعمتى است بىنظیر، چرا که بدون آن زندگى کردن براى انسان محال است و یا ناقص.
آرى! نور و روشنائى که مایه گرما و هدایت و حیات و حرکت است از سوى آسمان مىآید، باران از طریق آسمان مىبارد، و نزول وحى نیز از آسمان است.
سپس به سراغ نعمت هفتم رفته، مىفرماید: «و (خداوند) میزان و قانون (در آن) گذاشت» (وَ وَضَعَ الْمِیزانَ).
«میزان» به معنى هر گونه وسیله سنجش است، سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم، و سنجش ارزشها و سنجش حقوق انسانها در مراحل و مسیرهاى مختلف اجتماعى.
«میزان» هر قانون تکوینى و دستور تشریعى را شامل مىشود، چرا که همه وسیله سنجشند.
(آیه 8)- در این آیه نتیجهگیرى جالبى از این موضوع کرده، مىافزاید هدف از قرار دادن میزان در عالم هستى این است: «تا در میزان طغیان نکنید» و از مسیر عدالت منحرف نشوید (أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ).
چه تعبیر جالبى که از کل عالم هستى به انسان منتقل مىشود، و قوانین حاکم بر آن عالم کبیر را با قوانین حاکم بر زندگى انسان و عالم صغیر هماهنگ مىشمرد، و این است حقیقت توحید که اصول حاکم همه جا یکى است.
(آیه 9)- بار دیگر روى مسأله عدالت و وزن تکیه کرده، مىگوید: «و وزن را بر اساس عدالت برپا دارید و میزان را کم نکنید» (وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ).
این آیه روى مسأله وزن به معنى خاص آن تکیه کرده، و دستور مىدهد که در سنجش و وزن اشیا به هنگام معامله چیزى کم و کسر نگذارند.
اهمیت میزان به هر معنى در زندگى و حیات انسان چنان است که هر گاه همین مصداق محدود و کوچکش یعنى «ترازو» را یک روز از زندگى حذف کنیم براى مبادله اشیاء گرفتار چه دردسرها و هرج و مرجها، دعوا و نزاعها خواهیم شد.
از آنچه گفتیم روشن مىشود این که در بعضى از روایات «میزان» به وجود «امام» علیه السّلام تفسیر شده به خاطر آن است که وجود مبارک امام معصوم وسیلهاى است براى سنجش حق از باطل و معیارى است براى تشخیص حقایق، و عامل مؤثرى است براى هدایت.
همچنین تفسیر میزان به «قرآن مجید» نیز ناظر به همین معنى است.
(آیه 10)- سپس از آسمان به زمین مىآید و با اشاره به هشتمین نعمت، مىفرماید: «زمین را براى خلایق آفرید» (وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ).
قرائن موجود و خطابهاى سوره که متوجه انس و جن است نشان مىدهد که منظور از «انام» در اینجا همان انس و جن است.
(آیه 11)- در این آیه به سراغ نهمین و دهمین نعمت که بخشى از مواد غذائى انسان را تشکیل مىدهد رفته، مىگوید: «در آن (زمین) میوهها و نخلهاى پرشکوفه است» (فِیها فاکِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَکْمامِ).
(آیه 12)- و سرانجام از یازدهمین و دوازدهمین مواهبش بدین گونه سخن مىگوید: «و دانههائى که همراه با ساقه و برگى است که بصورت کاه در مىآید و (همچنین) گیاهان خوشبو» (وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحانُ).
دانههاى غذائى خوراک انسان، و برگهاى تر و خشکش خوراک حیواناتى است که در خدمت انسان، و از شیر و گوشت و پوست و پشم آنها بهره مىگیرد، و به این ترتیب چیزى از آن بىفایده و دور ریختنى نیست.
و از سوى دیگر گیاهان خوشبو و گلها را نیز در زمین آفریده که مشام جسم و جان را معطر مىکند، و روح را آرامش و نشاط مىبخشد، و به این وسیله نعمتهایش را بر انسان تمام کرده است.
(آیه 13)- پس از ذکر نعمتهاى گوناگون مادى و معنوى در این آیه جن و انس را مخاطب ساخته، مىگوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مىکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
نعمتهائى که هر یک نشانه روشنى از قدرت و لطف و مهر پروردگار است، چگونه ممکن است اینها را تکذیب کرد؟! این استفهام، استفهام تقریرى است که در مقام اقرار گرفتن مىآورند، و لذا در روایتى که در آغاز سوره خواندیم به ما دستور داده شده است که بعد از ذکر این جمله عرضه داریم: «لا بشىء من آلائک ربّ اکذّب پروردگارا! ما هیچ یک از نعمتهاى تو را تکذیب نمىکنیم».
(آیه 14)- آفرینش انسان از خاکى همچون سفال! خداوند بعد از ذکر نعمتهاى گذشته از جمله آفرینش انسان به صورت سر بسته، در اینجا نخست به شرحى پیرامون آفرینش انس و جن مىپردازد شرحى که هم نشانه قدرت عظیم اوست و هم درسهاى عبرتى براى همگان در بر دارد.
مىفرماید: «انسان را از گل خشکیدهاى همچون سفال آفرید» (خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ). از آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونى که در باره مبدأ آفرینش انسان آمده به خوبى استفاده مىشود که انسان در آغاز خاک بوده (حج/ 5) سپس با آب آمیخته شده، و به صورت گل درآمده (انعام/ 2) و بعد به صورت «گل بدبو» (لجن) درآمد (حجر/ 28) سپس حالت «چسبندگى» پیدا کرد (صافات/ 11) و بعدا به صورت «خشکیده» درآمد، و حالت «صلصال کالفخّار» به خود گرفت- آیه مورد بحث.
این مراحل از نظر بعد زمانى چه اندازه طول کشید؟ و انسان در هر مرحلهاى چقدر توقف کرد؟ و این حالتهاى انتقالى تحت چه عواملى به وجود آمد؟ اینها مسائلى است که از علم و دانش ما مخفى است، و تنها خدا مىداند و بس.
(آیه 15)- سپس به آفرینش «جنّ» پرداخته، مىگوید: «و جنّ را از شعلههاى مختلط و متحرک آتش آفرید» (وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ).
باز در اینجا دقیقا براى ما روشن نیست که آفرینش «جن» از این آتشهاى رنگارنگ چگونه بوده است؟ همان گونه که خصوصیات دیگر آن نیز از طریق وحى صادق یعنى قرآن مجید و وحى آسمانى براى ما ثابت شده است، محدود بودن معلومات ما در برابر مجهولات هرگز به ما اجازه نمىدهد که این حقایق را انکار کنیم یا نادیده بگیریم، بعد از آن که از طریق وحى اثبات گردد، هر چند علم به آن راهى نیابد.
(آیه 16)- باز به دنبال نعمتهائى که در آغاز آفرینش انسان بوده این جمله را تکرار مىکند: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).