قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۹ ب.ظ

531 . صفحه 531


دهم خرداد : 


نفیسه : 


(آیه 50)-در ادامه آیه قبل این آیه مى‏فرماید: نه تنها اعمال ما از روى حکمت است، بلکه توأم با نهایت قدرت و قاطعیت نیز مى‏باشد، زیرا «فرمان ما یک امر بیش نیست (و چنان با سرعت انجام مى‏گیرد) همچون یک چشم بر هم زدن»! (وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ).

بنابراین آن روز که فرمان برپا شدن قیامت را صادر مى‏کنیم با یک چشم بر هم زدن همه چیز در مسیر رستاخیز قرار مى‏گیرد، و حیات نوین در کالبدها دمیده مى‏شود.

همچنین آن روز که اراده کنیم مجرمان را به وسیله صاعقه‏ها و صیحه‏هاى آسمانى یا زمین لرزه‏ها و طوفانها و تندبادها مجازات کنیم یک فرمان بیشتر لازم نیست.

توجه به این نکته لازم است که فرمان او همه جا یک کلمه است که از یک چشم بر هم زدن نیز سریعتر مى‏باشد ولى محتواى فرمان متفاوت است که با توجه به سنّت تدریجى بودن عالم ماده و خاصیت و طبیعت حرکت، زمان به خود مى‏پذیرد.


(آیه 51)- این آیه بار دیگر مجرمان و کفار را مخاطب ساخته و توجه آنها را به سرنوشت اقوام پیشین معطوف مى‏دارد، مى‏گوید: «ما کسانى را که در گذشته شبیه شما بودند هلاک کردیم، آیا کسى هست که (متذکر شود و) پند گیرد» (وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

این آیه بار دیگر این حقیقت را تأکید مى‏کند که وقتى اعمال و رفتار و اعتقادات شما با آنها یکى است، دلیلى ندارد که شما سرنوشتى جز سرنوشت آنها داشته باشید، بیدار شوید و پند گیرید.


(آیه 52)- سپس به این اصل اساسى اشاره مى‏کند که با مرگ اقوام پیشین اعمال آنها نابود نشد، بلکه «هر کارى را انجام دادند در نامه‏هاى اعمالشان ثبت است» (وَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ). همین گونه اعمال شما نیز ثبت و ضبط مى‏شود، و براى یوم الحساب محفوظ است.


(آیه 53)- سپس براى تأکید بیشتر مى‏افزاید: «و هر کار کوچک و بزرگى نوشته شده است» (وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ).

بنابراین حساب اعمال در آن روز یک حساب جامع و کامل است، چنانکه وقتى نامه اعمال مجرمان به دست آنها داده مى‏شود «فریاد برمى‏آورند: که اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست مگر آن را شماره کرده»! (کهف/ 49).


(آیه 54)- و از آنجا که سنت قرآن مجید بر این است که صالحان و طالحان و نیکان و بدان را در مقایسه با یکدیگر معرفى مى‏کند، چرا که در مقایسه تفاوتها چشمگیرتر و آشکارتر است در اینجا نیز بعد از ذکر سرنوشت کافران مجرم اشاره کوتاهى به سرنوشت مسرت بخش و روح پرور پرهیزکاران کرده، مى‏فرماید:

«پرهیزکاران در باغها و نهرهاى بهشتى (و فضاى گسترده و فیض وسیع خداوند) جاى دارند» (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ).


(آیه 55)- این آیه که آخرین آیه سوره «قمر» است توضیح بیشترى براى جایگاه متقین داده، چنین مى‏گوید: «در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر» قرار دارند (فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ).

چه توصیف جالبى در این آیه از جایگاه پرهیزکاران شده است! دو ویژگى دارد که همه امتیازات در آن جمع است.

نخست این که آنجا جایگاه صدق است و هیچ گونه باطل و بیهودگى در آن راه ندارد، سراسر حق است و تمام وعده‏هاى خداوند درباره بهشت در آنجا عینیت پیدا مى‏کند، و صدق آنها آشکار مى‏شود.

دیگر این که: در جوار و قرب خداست، همان چیزى که از کلمه «عند» (نزد) استفاده مى‏شود که اشاره به نهایت قرب و نزدیکى معنوى است نه جسمانى، آن هم نسبت به خداوندى که هم مالک است و هم قادر، هرگونه نعمت و موهبتى در قبضه قدرت و در فرمان حکومت و مالکیت اوست، و به همین دلیل در پذیرائى این میهمانان گرامى فروگذار نخواهد کرد، و تنها خودش مى‏داند چه مواهبى براى آنها آماده ساخته است.

در این دو آیه که سخن از مواهب و پاداشهاى بهشتیان است نخست از مواهب مادى آنها که باغهاى وسیع و نهرهاى جارى است سخن مى‏گوید، سپس از پاداش بزرگ معنوى آنها که حضور در پیشگاه قرب ملیک مقتدر است، تا انسان را مرحله به مرحله آماده کند، و روح او را به پرواز درآورد.

آغاز و پایان سوره قمر:

قابل توجه این که سوره قمر با وحشت و اضطراب و هشدار به نزدیک شدن قیامت آغاز شده، و با آرامش مطلقى که براى مؤمنان راستین در جایگاه صدق در نزد ملیک مقتدر بیان فرموده پایان مى‏گیرد، و چنین است راه و رسم تربیت که از اضطراب و وحشت شروع مى‏شود، و به آرامش کامل منتهى مى‏گردد، افکار پریشان را جمع مى‏کند، هوسهاى سرکش را رام مى‏نماید، خوف و اضطراب درونى از عوامل فنا و نابودى و ضلال را برطرف مى‏سازد و در جوار ابدیت پروردگار و در پیشگاه رحمت و قرب او غرق آرامش و سکینه و اطمینان مى‏کند.

و به راستى توجه به این که خداوند مالک بى‏منازع و حاکم بى‏مانع در سرتاسر عالم هستى است، و توجه به این که او مقتدر است و قدرتش در همه چیز نافذ است به انسان آرامش بى‏نظیرى مى‏بخشد.





پنجاهمین سوره قران ،سوره الرّحمن است.

این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 78 آیه میباشد.‏

محتواى سوره:

این سوره بطور کلى بیانگر نعمتهاى مختلف معنوى و مادى خداوند است که بر بندگان خود ارزانى داشته، و آنها را غرق در آن ساخته است بطورى که مى‏توان نام این سوره را «سوره رحمت» یا «سوره نعمت» گذارد، و به همین دلیل با نام مبارک «الرّحمن» که رحمت واسعه الهى را بازگو مى‏کند آغاز شده، و با جلال و اکرام خداوند پایان گرفته است، و 31 بار جمله «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» که به وسیله آن از بندگانش اقرار بر نعمتهاى خود مى‏گیرد در آن ذکر شده.

مى‏توان محتواى این سوره را به چند بخش تقسیم کرد:

بخش اول که مقدمه و آغاز سوره است از نعمتهاى بزرگ خلقت، تعلیم و تربیت، حساب و میزان، وسائل رفاهى انسان، و غذاهاى روحى و جسمى او سخن مى‏گوید.

بخش دوم توضیحى است بر مسأله چگونگى آفرینش انس و جنّ.

بخش سوم بیانگر نشانه‏ها و آیات خداوند در زمین و آسمان است.

در بخش چهارم از نعمتهاى دنیوى فراتر رفته، سخن از نعمتهاى جهان دیگر است که نعمتهاى بهشتى اعم از باغها، چشمه‏ها، میوه‏ها، همسران زیبا و با وفا، و انواع لباسها، توضیح داده شده است.

و بالاخره در بخش پنجم این سوره اشاره کوتاهى به سرنوشت مجرمان و قسمتى از مجازاتهاى دردناک آنها آمده است.

تکرار آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» آن هم در مقطعهاى کوتاه جاذبه خیره کننده‏اى به سوره داده، لذا جاى تعجب نیست که در حدیثى از پیغمبر گرامى صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: لکلّ شى‏ء عروس و عروس القرآن سورة الرّحمن جلّ ذکره براى هر چیز عروسى است، و عروس قرآن سوره الرّحمن است».

فضیلت تلاوت سوره:

از آنجا که این سوره حس شکرگزارى را در انسانها به عالیترین وجهى برمى‏انگیزد، فضیلتهاى فراوانى براى تلاوت آن در روایات آمده است، البته تلاوتى که در اعماق روح انسان نفوذ کند و مبدأ حرکت گردد نه مجرد لقلقه زبان.

از جمله در حدیثى از رسول خدا مى‏خوانیم: «هرکس سوره الرّحمن را بخواند خداوند به ناتوانى او (در اداى شکر نعمتها) رحم مى‏کند، و حق شکر نعمتهایى را که با او ارزانى داشته خودش ادا مى‏کند».

و در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «هر کس سوره الرّحمن را بخواند و هنگامى که به آیه «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» مى‏رسد بگوید: «لا بشى‏ء من آلائک ربّ اکذّب خداوندا! هیچ یک از نعمتهاى تو را انکار نمى‏کنم» اگر این تلاوت در شب باشد و در همان شب بمیرد شهید خواهد بود، و اگر در روز باشد و در همان روز بمیرد نیز شهید خواهد بود»!




(آیه 1)- سرآغاز نعمتهاى الهى: از آنجا که این سوره بیانگر انواع نعمتها و مواهب بزرگ الهى است با نام مقدس «رحمن» که رمزى از رحمت واسعه اوست آغاز مى‏شود، چرا که اگر صفت «رحمانیت» او نبود این چنین خوان نعمت را براى دوست و دشمن نمى‏گستراند.


(آیه 2)- «قرآن را تعلیم فرمود» (عَلَّمَ الْقُرْآنَ).و به این ترتیب نخستین و مهمترین نعمت را همان «تعلیم قرآن» بیان مى‏کند.

و جالب این که نعمت «تعلیم قرآن» را حتى قبل از مسأله «خلقت انسان» و «تعلیم بیان» ذکر کرده، در حالى که از نظر ترتیب طبیعى باید نخست اشاره به مسأله آفرینش انسان، و بعد نعمت تعلیم بیان، و سپس نعمت تعلیم قرآن شود، اما عظمت قرآن ایجاب کرده که بر خلاف این ترتیب طبیعى نخست از آن سخن گوید.

این آیه در ضمن پاسخى است به مشرکان عرب که وقتى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نام «رحمن» را بیان کرد و آنها را دعوت به سجده براى خداوند رحمن نمود آنها به عنوان بهانه جوئى گفتند: «وَ مَا الرَّحْمنُ رحمن چیست»؟ (فرقان/ 60).

قرآن مى‏گوید خداوند رحمن کسى است که قرآن را تعلیم فرموده، انسان را آفریده، و تعلیم بیان به او کرده است.

به هر حال نام «رحمن» بعد از نام «اللّه» گسترده‏ترین مفهوم را در میان نامهاى پروردگار دارد، زیرا مى‏دانیم خداوند داراى دو رحمت است: «رحمت عام» و «رحمت خاص» نام «رحمن» اشاره به «رحمت عام» اوست که همگان را شامل مى‏شود، و نام «رحیم» اشاره به «رحمت خاص» اوست که مخصوص اهل ایمان و طاعت است، و شاید به همین دلیل نام «رحمن» بر غیر خدا هرگز اطلاق نمى‏شود- مگر این که با کلمه «عبد» همراه باشد- ولى وصف «رحیم» به دیگران نیز گفته مى‏شود، چرا که هیچ کس داراى رحمت عام جز او نیست، اما رحمت خاص هر چند به صورت ضعیف در میان انسانها و موجودات دیگر نیز وجود دارد.

در این که خداوند قرآن را به چه کسى تعلیم کرده؟ از آنجا که این سوره بیانگر رحمتهاى الهى به جن و انس است و لذا 31 بار بعد از ذکر بخشهایى از این نعمتها از آنها سؤال مى‏کند «کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید» مناسب است که بگوئیم خدا این قرآن را به وسیله پیامبر بزرگش محمد صلّى اللّه علیه و آله به جن و انس تعلیم فرمود.


(آیه 3)- بعد از ذکر نعمت بى‏مثال قرآن به مهمترین نعمت در سلسله بعد پرداخته، مى‏فرماید: «انسان را آفرید» (خَلَقَ الْإِنْسانَ). مسلما منظور از «انسان» در اینجا نوع انسان است نه حضرت «آدم» و گستردگى نعمت «بیان» که بعد از آن مى‏آید نیز شاهدى بر عمومیت معنى انسان است.

ذکر نام انسان بعد از قرآن نیز قابل دقت است، چرا که قرآن مجموعه اسرار هستى به صورت تدوین است، و انسان خلاصه این اسرار به صورت تکوین است، و هر کدام نسخه‏اى از این عالم بزرگ و پهناور!


(آیه 4)- این آیه به یکى از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش انسان، اشاره کرده، مى‏افزاید: «به او بیان را آموخت» (عَلَّمَهُ الْبَیانَ).

«بیان» از نظر مفهوم لغت معنى گسترده‏اى دارد، و به هر چیزى گفته مى‏شود که مبین و آشکار کننده چیزى باشد، بنابراین نه فقط نطق و سخن را شامل مى‏شود که حتى کتابت و خط و انواع استدلالات عقلى و منطقى که مبین مسائل مختلف و پیچیده است همه در مفهوم بیان جمع است، هر چند شاخص این مجموعه همان «سخن گفتن» است.

اگر نقش «بیان» را در تکامل و پیشرفت زندگى انسانها، و پیدایش و ترقى تمدنها در نظر بگیریم یقین خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ نبود انسان هرگز نمى‏توانست تجربیات و علوم خود را به سادگى از نسلى به نسل دیگر منتقل سازد، و باعث پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخلاق گردد، و اگر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانى بسرعت راه قهقرا را پیش خواهد گرفت، و هر گاه بیان را به معنى وسیع آن که شامل خط و کتابت و حتى انواع هنرها مى‏شود تفسیر کنیم نقش فوق العاده مهم آن در زندگى انسانها روشنتر مى‏گردد.


(آیه 5)- سپس به سراغ چهارمین نعمت بزرگ از مواهب خداوند رحمن رفته، مى‏گوید: «خورشید و ماه با حساب منظمى مى‏گردند» (الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ).

اصل وجود خورشید از بزرگترین نعمتها براى انسان است، چرا که بدون نور و حرارت حاصل از آن زندگى در منظومه شمسى غیر ممکن است، نمو و رشد گیاهان و تمام مواد غذائى، بارش بارانها، وزش بادها، همه به برکت این موهبت الهى است.

ماه نیز به سهم خودش نقش مهمى را در حیات انسان ایفا مى‏کند، علاوه بر این که چراغ شبهاى تاریک اوست، جاذبه آن که سرچشمه جزر و مد در اقیانوسهاست عاملى است براى بقاء حیات در دریاها و مشروب ساختن بسیارى از سواحل که رودخانه‏ها در مجاورت آن به دریا مى‏ریزند.

و افزون بر همه اینها نظام ثابت حرکت ماه به دور زمین و حرکت زمین به دور خورشید که سبب پیدایش منظم شب و روز سال و ماه و فصول مختلف است، سبب نظم زندگى انسانها و برنامه ریزى براى امور تجارى و صنعتى و کشاورزى است که اگر این سیر منظم نبود زندگى بشر هرگز نظام نمى‏یافت.

نه تنها حرکت این کرات آسمانى نظام بسیار دقیقى دارد، بلکه مقدار جرم و جاذبه آنها و فاصله‏اى که از زمین، و از یکدیگر دارند همه روى حساب و «حسبان» است، و بطور قطع هر کدام از این امور به هم بخورد اختلالات عظیمى در منظومه شمسى و به دنبال آن در نظام زندگى بشر رخ مى‏دهد.

این نکته نیز قابل توجه است که خورشید هر چند در وسط منظومه شمسى ظاهرا بدون حرکت ثابت مانده است، ولى نباید فراموش کرد که آن هم به اتفاق تمام سیارات و اقمارش در دل کهکشانى که به آن تعلق دارد به سوى نقطه معینى (ستاره معروف وگا) در حرکت است و این حرکت نیز نظم و سرعت معینى دارد.


(آیه 6)- در پنجمین موهبت بزرگ از آسمان به زمین نظر مى‏افکند، و مى‏فرماید: «و گیاه و درخت براى او سجده مى‏کنند» (وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ).

«نجم» گاه به معنى ستاره مى‏آید، و گاه به معنى گیاهان بدون ساقه و در اینجا به قرینه «شجر» (درخت) منظور معنى دوم یعنى گیاهان بدون ساقه است.

مى‏دانیم تمام مواد غذائى انسانها در اصل از گیاهان گرفته مى‏شود، با این تفاوت که قسمتى را انسان مستقیما مصرف مى‏کند، و قسمت دیگرى صرف تغذیه حیواناتى مى‏شود که جزء مواد غذائى انسانهاست، این معنى حتى در مورد حیوانات دریائى نیز صادق است، زیرا آنها نیز از گیاهان بسیار کوچکى تغذیه مى‏کنند که میلیونها میلیون از آن در هر گوشه و کنار دریا در پرتو نور آفتاب مى‏روید و در لابلاى امواج در حرکت است.

به این ترتیب «نجم» انواع گیاهان کوچک و خزنده مانند بوته کدو، خیار و امثال آنها و «شجر» انواع گیاهان ساقه‏دار مانند غلات و درختان میوه و غیر آن را شامل مى‏شود.

و تعبیر «یسجدان» (این دو سجده مى‏کنند) اشاره به تسلیم بى‏قید و شرط آنها در برابر قوانین آفرینش، و در مسیر منافع انسانهاست.

در ضمن اشاره به اسرار توحیدى آنها نیز هست، چرا که در هر برگ و هر دانه گیاهى آیات عجیبى از عظمت و علم پروردگار وجود دارد.


(آیه 7)- آسمان را برافراشت و براى هر چیز میزانى قرار داد! این آیه به ششمین نعمت که نعمت آفرینش آسمان است اشاره کرده، مى‏فرماید: «و (خداوند) آسمان را برافراشت» (وَ السَّماءَ رَفَعَها).

«آسمان» در این آیه خواه به معنى «جهت بالا» باشد یا «کواکب آسمانى» و یا «جو زمین» هرکدام باشد موهبتى است بزرگ و نعمتى است بى‏نظیر، چرا که بدون آن زندگى کردن براى انسان محال است و یا ناقص.

آرى! نور و روشنائى که مایه گرما و هدایت و حیات و حرکت است از سوى آسمان مى‏آید، باران از طریق آسمان مى‏بارد، و نزول وحى نیز از آسمان است.

سپس به سراغ نعمت هفتم رفته، مى‏فرماید: «و (خداوند) میزان و قانون (در آن) گذاشت» (وَ وَضَعَ الْمِیزانَ).

 «میزان» به معنى هر گونه وسیله سنجش است، سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم، و سنجش ارزشها و سنجش حقوق انسانها در مراحل و مسیرهاى مختلف اجتماعى.

«میزان» هر قانون تکوینى و دستور تشریعى را شامل مى‏شود، چرا که همه وسیله سنجشند.


(آیه 8)- در این آیه نتیجه‏گیرى جالبى از این موضوع کرده، مى‏افزاید هدف از قرار دادن میزان در عالم هستى این است: «تا در میزان طغیان نکنید» و از مسیر عدالت منحرف نشوید (أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ).

چه تعبیر جالبى که از کل عالم هستى به انسان منتقل مى‏شود، و قوانین حاکم بر آن عالم کبیر را با قوانین حاکم بر زندگى انسان و عالم صغیر هماهنگ مى‏شمرد، و این است حقیقت توحید که اصول حاکم همه جا یکى است.


(آیه 9)- بار دیگر روى مسأله عدالت و وزن تکیه کرده، مى‏گوید: «و وزن را بر اساس عدالت برپا دارید و میزان را کم نکنید» (وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ).

این آیه روى مسأله وزن به معنى خاص آن تکیه کرده، و دستور مى‏دهد که در سنجش و وزن اشیا به هنگام معامله چیزى کم و کسر نگذارند.

اهمیت میزان به هر معنى در زندگى و حیات انسان چنان است که هر گاه همین مصداق محدود و کوچکش یعنى «ترازو» را یک روز از زندگى حذف کنیم براى مبادله اشیاء گرفتار چه دردسرها و هرج و مرج‏ها، دعوا و نزاعها خواهیم شد.

از آنچه گفتیم روشن مى‏شود این که در بعضى از روایات «میزان» به وجود «امام» علیه السّلام تفسیر شده به خاطر آن است که وجود مبارک امام معصوم وسیله‏اى است براى سنجش حق از باطل و معیارى است براى تشخیص حقایق، و عامل مؤثرى است براى هدایت.

همچنین تفسیر میزان به «قرآن مجید» نیز ناظر به همین معنى است.


(آیه 10)- سپس از آسمان به زمین مى‏آید و با اشاره به هشتمین نعمت، مى‏فرماید: «زمین را براى خلایق آفرید» (وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ).

قرائن موجود و خطابهاى سوره که متوجه انس و جن است نشان مى‏دهد که منظور از «انام» در اینجا همان انس و جن است.


(آیه 11)- در این آیه به سراغ نهمین و دهمین نعمت که بخشى از مواد غذائى انسان را تشکیل مى‏دهد رفته، مى‏گوید: «در آن (زمین) میوه‏ها و نخلهاى پرشکوفه است» (فِیها فاکِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَکْمامِ).


(آیه 12)- و سرانجام از یازدهمین و دوازدهمین مواهبش بدین گونه سخن مى‏گوید: «و دانه‏هائى که همراه با ساقه و برگى است که بصورت کاه در مى‏آید و (همچنین) گیاهان خوشبو» (وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحانُ).

دانه‏هاى غذائى خوراک انسان، و برگهاى تر و خشکش خوراک حیواناتى است که در خدمت انسان، و از شیر و گوشت و پوست و پشم آنها بهره مى‏گیرد، و به این ترتیب چیزى از آن بى‏فایده و دور ریختنى نیست.

و از سوى دیگر گیاهان خوشبو و گلها را نیز در زمین آفریده که مشام جسم و جان را معطر مى‏کند، و روح را آرامش و نشاط مى‏بخشد، و به این وسیله نعمتهایش را بر انسان تمام کرده است.


(آیه 13)- پس از ذکر نعمتهاى گوناگون مادى و معنوى در این آیه جن و انس را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را تکذیب مى‏کنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

نعمتهائى که هر یک نشانه روشنى از قدرت و لطف و مهر پروردگار است، چگونه ممکن است اینها را تکذیب کرد؟! این استفهام، استفهام تقریرى است که در مقام اقرار گرفتن مى‏آورند، و لذا در روایتى که در آغاز سوره خواندیم به ما دستور داده شده است که بعد از ذکر این جمله عرضه داریم: «لا بشى‏ء من آلائک ربّ اکذّب پروردگارا! ما هیچ یک از نعمتهاى تو را تکذیب نمى‏کنیم».


(آیه 14)- آفرینش انسان از خاکى همچون سفال! خداوند بعد از ذکر نعمتهاى گذشته از جمله آفرینش انسان به صورت سر بسته، در اینجا نخست به شرحى پیرامون آفرینش انس و جن مى‏پردازد شرحى که هم نشانه قدرت عظیم اوست و هم درسهاى عبرتى براى همگان در بر دارد.

مى‏فرماید: «انسان را از گل خشکیده‏اى همچون سفال آفرید» (خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ کَالْفَخَّارِ). از آیات مختلف قرآن و تعبیرات گوناگونى که در باره مبدأ آفرینش انسان آمده به خوبى استفاده مى‏شود که انسان در آغاز خاک بوده (حج/ 5) سپس با آب آمیخته شده، و به صورت گل درآمده (انعام/ 2) و بعد به صورت «گل بدبو» (لجن) درآمد (حجر/ 28) سپس حالت «چسبندگى» پیدا کرد (صافات/ 11) و بعدا به صورت «خشکیده» درآمد، و حالت «صلصال کالفخّار» به خود گرفت- آیه مورد بحث.

این مراحل از نظر بعد زمانى چه اندازه طول کشید؟ و انسان در هر مرحله‏اى چقدر توقف کرد؟ و این حالتهاى انتقالى تحت چه عواملى به وجود آمد؟ اینها مسائلى است که از علم و دانش ما مخفى است، و تنها خدا مى‏داند و بس.


(آیه 15)- سپس به آفرینش «جنّ» پرداخته، مى‏گوید: «و جنّ را از شعله‏هاى مختلط و متحرک آتش آفرید» (وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ).

باز در اینجا دقیقا براى ما روشن نیست که آفرینش «جن» از این آتشهاى رنگارنگ چگونه بوده است؟ همان گونه که خصوصیات دیگر آن نیز از طریق وحى صادق یعنى قرآن مجید و وحى آسمانى براى ما ثابت شده است، محدود بودن معلومات ما در برابر مجهولات هرگز به ما اجازه نمى‏دهد که این حقایق را انکار کنیم یا نادیده بگیریم، بعد از آن که از طریق وحى اثبات گردد، هر چند علم به آن راهى نیابد.


(آیه 16)- باز به دنبال نعمتهائى که در آغاز آفرینش انسان بوده این جمله را تکرار مى‏کند: «پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی