قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
سه شنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۹ ب.ظ

539 . صفحه 539


نفیسه :


هجدهم خرداد :


(آیه 12)- از آنجا که در آیه قبل خداوند انفاق کنندگان را به اجر کریم نوید داد، در اینجا مشخص مى‏کند که این اجر کریم و ارزشمند و با عظمت در چه روزى است؟

مى‏فرماید: «در روزى است که مردان و زنان با ایمان را مى‏نگرى که نورشان در پیش رو و در سمت راستشان بسرعت حرکت مى‏کند» (یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى‏ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ).
منظور از «نور» تجسّم نور ایمان است، چرا که در آن روز عقائد و اعمال انسانها تجسم مى‏یابد، ایمان که همان نور هدایت است به صورت روشنائى و نور ظاهرى مجسم مى‏گردد، و کفر که تاریکى مطلق است، به صورت ظلمت ظاهرى مجسم مى‏گردد.
اینجاست که به احترام آنها این ندا از فرشتگان بر مى‏خیزد: «بشارت باد بر شما امروز، به باغهائى از بهشت که نهرها زیر (درختان) آن جارى است» (بُشْراکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
«جاودانه در آن خواهید ماند، و این پیروزى و رستگارى بزرگ است» (خالِدِینَ فِیها ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).


(آیه 13)- اما منافقان که در تاریکى وحشتناک کفر و نفاق و گناه قرار گرفته‏اند در این هنگام فریادشان بلند مى‏شود و ملتمسانه از مؤمنان تقاضاى نور مى‏کنند، اما چیزى جز جواب منفى نمى‏شنوند، چنانکه آیه مى‏گوید: «روزى که مردان و زنان منافق به مؤمنان مى‏گویند: نظرى به ما بیفکنید تا از نور شما پرتوى برگیریم» (یَوْمَ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ).
یعنى کمى مهلت دهید تا ما هم به شما برسیم و در پرتو نورتان راه را پیدا کنیم.
در پاسخ به آنها «گفته مى‏شود: به پشت سر خود برگردید و کسب نور کنید»! (قِیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً).
اینجا جاى تحصیل نور نیست، مى‏بایست آن را از دنیائى که پشت سر گذاشتید، از طریق ایمان و عمل صالح، به دست مى‏آوردید، اما دیگر گذشته و دیر شده است.
«پس (در این هنگام) دیوارى میان آنها زده مى‏شود که درى دارد» (فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ).
ولى دو طرف این دیوار عظیم، یا این در، کاملا با هم متفاوت است
«درونش رحمت است و برونش عذاب» (باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ).
این «در» ممکن است براى این باشد که منافقان از این در، نعمتهاى بهشتى را ببینند و حسرت ببرند، یا این که افرادى که کمتر آلوده‏اند پس از اصلاح از آن بگذرند و در کنار مؤمنان قرار گیرند.


(آیه 14)- اما این دیوار چنان نیست که مانع عبور صدا باشد، لذا در این آیه مى‏افزاید: «آنها را صدا مى‏زنند: مگر ما با شما نبودیم»؟! (یُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ).
هم در دنیا با شما در یک جامعه مى‏زیستیم، و هم در اینجا در کنار شما بودیم چه شد که ناگهان از ما جدا شدید، و به روح و رحمت الهى رفتید، آنها در پاسخ «مى‏گویند: آرى!» با هم بودیم (قالُوا بَلى‏).
در همه جا با هم بودیم، در کوچه و بازار، در سفر و حضر، گاه همسایه هم بودیم، و یا حتى گاه در یک خانه زندگى مى‏کردیم، ولى از نظر مکتب و عقیده و عمل فرسنگها با هم فاصله داشتیم، شما خط خود را از ما جدا کرده بودید، و در اصول و فروع از حق بیگانه بودید.
سپس مى‏افزایند: شما گرفتار خطاهاى بزرگى بودید از جمله:
1- «شما خود را (به واسطه پیمودن طریق کفر) به هلاکت افکندید» (وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ).
2- «و انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید» (وَ تَرَبَّصْتُمْ).
بعلاوه در انجام هر کار مثبت و هر حرکت صحیح حالت صبر و انتظار داشتید و تعلل مى‏نمودید.
3- «و پیوسته (در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و قرآن) شک و تردید داشتید» (وَ ارْتَبْتُمْ).
4- «و آرزوهاى دور و دراز (آرزوهائى که هرگز دست از سر شما برنداشت) شما را فریب داد تا فرمان خدا (دائر بر مرگتان) فرا رسید» (وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ). آرى! این آرزوها لحظه‏اى مجال تفکر صحیح به شما نداد، و آرزوى وصول به شهوات و اهداف مادى بر شما چیره بود.
5- از همه اینها گذشته «شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود) شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد» (وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).
گاه دنیا را در نظرتان جاودانه جلوه داد، و گاه قیامت را یک حلواى نسیه قلمداد کرد، و گاه اصلا وجود خداوند بزرگ را زیر سؤال مى‏برد!


(آیه 15)- سرانجام مؤمنان در یک نتیجه‏گیرى منافقان را مخاطب ساخته، مى‏گویند: «پس امروز نه از شما فدیه‏اى پذیرفته مى‏شود» که در برابر آن از عذاب الهى رهائى یابید (فَالْیَوْمَ لا یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَةٌ).
«و نه از کافران» (وَ لا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا).
و به این ترتیب کافران نیز سرنوشتى همچون منافقان دارند، و همگى در گرو گناهان و زشتیهاى اعمال خویشند، و راه خلاصى ندارند.
سپس مى‏افزایند: «جایگاهتان آتش است و همان سرپرستتان مى‏باشد» (مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ).
«و چه بد جایگاهى است»؟! (وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ).
معمولا انسانها براى نجات از چنگال مجازات و کیفر در دنیا یا متوسل به غرامت مالى مى‏شوند، و یا از نیروى یاور و شفیعى کمک مى‏طلبند، ولى در قیامت تمام اسباب و وسائل مادى که در این جهان براى رسیدن به مقاصد، معمول است از کار مى‏افتد و پیوندها بریده مى‏شود.
و به این ترتیب قرآن روشن مى‏کند که تنها وسیله نجات در آن روز ایمان و عمل صالح است، حتى دایره شفاعت محدود به کسانى است که سهمى از این دو را داشته باشند نه آنها که پیوندهاى خود را بکلى از خدا و اولیاء اللّه بریده‏اند.


(آیه 16)-
شأن نزول:
نقل شده که، این آیه یک سال بعد از هجرت در باره منافقان نازل شده است به خاطر این که روزى از سلمان فارسى پرسیدند از آنچه در تورات است براى ما سخن بگو! چرا که در تورات مسائل شگفت انگیزى است (و به این وسیله مى‏خواستند نسبت به قرآن بى‏اعتنایى کنند) در این هنگام آیات آغاز سوره یوسف نازل شد، سلمان به آنها گفت: این قرآن «احسن القصص» و بهترین سرگذشتهاست، و براى شما از غیر آن نافعتر است.
مدتى بعد باز به سراغ سلمان آمدند و همان خواهش را تکرار کردند: در این هنگام آیه «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ... خداوند بهترین سخن را نازل کرده کتابى که آیاتش (از نظر لطف و زیبائى و معنى) همانند یکدیگر است آیاتى مکرر دارد (اما تکرارى شوق انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که در برابر پروردگارشان خاشعند مى‏افتد ...»
نازل شد. (زمر/ 23) باز براى بار سوم به سراغ سلمان آمدند و همان درخواست را تکرار کردند.
در این هنگام آیه مورد بحث نازل شد و آنها را مؤاخذه کرد که آیا موقع آن نرسیده است که در برابر نام خدا خشوع کنید و از این سخنان دست بردارید.
تفسیر:
غفلت و بى‏خبرى تا کى؟! بعد از ذکر آن همه انذارهاى کوبنده و هشدارهاى بیدارگر در این آیه، به صورت یک نتیجه‏گیرى مى‏فرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دلهاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده است خاشع گردد؟ و مانند کسانى نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانى داده شد (مانند یهود و نصارى) سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت (و خداوند را فراموش کردند) و قلبهایشان قساوت پیدا کرد، و بسیارى از آنها گنهکارند» (أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ).
روشن است یاد خداوند اگر در عمق جان قرار گیرند و همچنین شنیدن آیاتى که بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است هرگاه به درستى تدبر شود باید مایه خشوع گردد، ولى قرآن گروهى از مؤمنان را در اینجا سخت ملامت مى‏کند که چرا در برابر این امور خاشع نمى‏شوند؟ و چرا همچون بسیارى از امتهاى پیشین گرفتار غفلت و بى‏خبرى شده‏اند؟ همان غفلتى که نتیجه آن قساوت دل و همان قساوتى که ثمره آن فسق و گناه است! این آیه از آیات تکان دهنده قرآن مجید است که قلب و روح انسان را در تسخیر خود قرار مى‏دهد و پرده‏هاى غفلت را مى‏درد. لذا در طول تاریخ افراد بسیار آلوده‏اى را مى‏بینیم که با شنیدن این آیه چنان تکان خوردند که در یک لحظه با تمام گناهان خود وداع گفتند، و حتى بعضا در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند.


(آیه 17)- و از آنجا که زنده شدن قبلهاى مرده با ذکر الهى و پیدا کردن حیات معنوى در پرتو خشوع و خضوع در مقابل قرآن، شباهت زیادى به زنده شدن زمینهاى مرده به برکت قطرات حیاتبخش باران دارد در این آیه مى‏افزاید: «بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده مى‏کند» (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
«ما آیات (خود) را (در صحنه آفرینش و نیز در صحنه وحى) براى شما بیان کردیم شاید اندیشه کنید» (قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).
در حقیقت این آیه هم اشاره‏اى است به زنده شدن زمینهاى مرده به وسیله باران، و هم زنده شدن دلهاى مرده به وسیله ذکر اللّه و قرآن مجید که از آسمان وحى بر قلب پاک محمد صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است و هر دو شایسته تدبر و تعقل است.


(آیه 18)- در این آیه بار دیگر به مسأله انفاق که از میوه‏هاى شجره ایمان و خشوع است باز مى‏گردد، و همان تعبیرى را که در آیات قبل خواندیم با اضافاتى تکرار کرده، مى‏فرماید: «مردان و زنان انفاق کننده و آنها که (از این راه) به خداوند قرض الحسنه دهند، (این قرض الحسنه) براى آنان مضاعف مى‏شود و پاداش پرارزشى دارند» (إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ).
منظور از «قرض الحسنه به خداوند» همان «انفاق فى سبیل اللّه» است، هر چند وام دادن به بندگان خدا نیز از فضل اعمال است. و در آن حرفى نیست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی