قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۹ ب.ظ

538 . صفحه 538


نفیسه :



هفدهم خرداد :



(آیه 4)- او همیشه بر تخت قدرت است! به دنبال اوصاف یازده‏گانه‏اى که در آیات قبل درباره ذات پاک پروردگار ذکر شد در اینجا اوصاف دیگرى بیان شده.

نخست از مسأله خالقیت سخن مى‏گوید و مى‏فرماید: «او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز [- شش دوران‏] آفرید» (هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ).
مسأله «خلقت در شش روز» هفت مرتبه در قرآن مجید ذکر شده است که نخستین مرتبه در آیه 54 سوره اعراف، و آخرین مورد آن همین آیه مى‏باشد.
منظور از «یوم» (روز) در این آیات روز معمولى نیست، بلکه منظور از آن «دوران» است خواه این دوران کوتاه باشد، و یا طولانى هر چند میلیونها سال به طول انجامد.
بعد به مسأله حکومت و تدبیر جهان پرداخته، مى‏افزاید: «سپس (بر تخت قدرت قرار گرفت» و به تدبیر جهان پرداخت (ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ).
بدون شک خداوند نه جسم است و نه «عرش» به معنى «تخت سلطنت» مى‏باشد، بلکه این تعبیر کنایه‏اى است لطیف از حاکمیت مطلقه خداوند و نفوذ تدبیر او در عالم هستى و موجودات بطورى که اگر یک لحظه نظر لطف از آنها برگیرد، و فیضش را قطع کند «فرو ریزند قالبها»! سپس شاخه دیگرى از علم بى‏پایانش را بیان کرده، مى‏افزاید: «آنچه را در زمین فرو مى‏رود مى‏داند و از آن خارج مى‏شود، و آنچه از آسمان نازل مى‏گردد، و آنچه به آسمان بالا مى‏رود» همه را مى‏داند (یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها).
و بالاخره در چهارمین و پنجمین توصیف روى نقطه حساسى تکیه کرده، مى‏فرماید: «و هر جا باشید او با شماست» (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ).
«و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید بیناست» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
چگونه او با شما نباشد در حالى که ما نه تنها در وجود که در بقاء خود لحظه به لحظه به او متکى هستیم و از وى مدد مى‏گیریم، او روح عالم هستى است، او جان جهان است، بلکه او برتر از این و آن است! راستى این احساس که او همه جا با ماست از یکسو به انسان عظمت و شکوه مى‏بخشد و از سوى دیگر اطمینان و اعتماد به نفس مى‏دهد و شجاعت و شهامت در او مى‏آفریند، و از سوى سوم احساس مسؤولیت شدید مى‏بخشد، چرا که او همه جا حاضر و ناظر و مراقب است. آرى! این اعتقاد ریشه اصلى تقوا و پاکى و درستکارى انسان است.


(آیه 5)- بعد از مسأله حاکمیت و تدبیر، سخن به مسأله مالکیت او در کل جهان هستى مى‏رسد، مى‏فرماید: «مالکیت آسمانها و زمین از آن اوست» (لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و سرانجام به مسأله مرجعیت او اشاره کرده، مى‏افزاید: «و همه کارها به سوى او باز مى‏گردد» (وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).
آرى وقتى او خالق و مالک و حاکم و مدبّر ماست و همه جا با ما مى‏باشد مسلما بازگشت همه ما و همه کارها نیز به سوى اوست.


(آیه 6)- در این آیه به دو وصف دیگر نیز اشاره کرده، مى‏فرماید:
«شب را در روز داخل مى‏کند و روز را در شب» (یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ).
آرى! تدریجا از یکى مى‏کاهد و به دیگرى مى‏افزاید و طول شب و روز را در سال تغییر مى‏دهد، همان تغییرى که همراه با فصول چهارگانه سال است با تمام برکاتى که براى انسانها در این فصول نهفته است.و در پایان مى‏افزاید: «و او به آنچه در دلها وجود دارد داناست» (وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).
همان گونه که اشعه حیاتبخش آفتاب و روشنائى روز در اعماق تاریکى شب نفوذ مى‏کند و همه جا را روشن مى‏سازد، علم پروردگار نیز در تمام زوایاى قلب و جان انسان نفوذ مى‏کند و همه اسرار آن را روشن مى‏سازد.


(آیه 7)- ایمان و انفاق دو سرمایه بزرگ نجات و خوشبختى! بعد از بیان قسمتى از دلائل عظمت خداوند در عالم هستى و اوصاف جمال و جلال او، اوصافى که انگیزه حرکت به سوى اللّه است، در اینجا از آنها نتیجه‏گیرى کرده و همگان را دعوت به ایمان و عمل مى‏نماید.
نخست مى‏فرماید: «به خدا و رسولش ایمان بیاورید» (آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
این دعوت یک دعوت عام است که شامل همه انسانها مى‏شود، مؤمنان را به ایمانى کاملتر و راسختر، و غیر مؤمنان را به اصل ایمان دعوت مى‏کند، دعوتى که توأم با دلیل است و دلائلش در آیات توحیدى قبل گذشت.
سپس به یکى از آثار مهم ایمان که «انفاق فى سبیل اللّه» است دعوت کرده مى‏گوید: «و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید» (وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ).
«انفاق» مفهوم وسیعى دارد که منحصر به مال نیست، بلکه علم و هدایت و آبروى اجتماعى و سرمایه‏هاى معنوى و مادى دیگر را نیز شامل مى‏شود.
سپس براى تشویق بیشتر مى‏افزاید: «کسانى که از شما ایمان بیاورند و انفاق کنند اجر بزرگى دارند» (فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ).
توصیف اجر به بزرگى، اشاره‏اى به عظمت الطاف و مواهب الهى، و ابدیت و خلوص و دوام آن است، نه تنها در آخرت که در دنیا نیز قسمتى از این اجر بزرگ عائد آنها مى‏شود.


(آیه 8)- بعد از امر به «ایمان» و «انفاق» درباره هر یک از این دو به بیانى مى‏پردازد که به منزله استدلال و برهان است.
نخست به صورت یک استفهام توبیخى علّت عدم پذیرش دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را در مورد ایمان به خدا جویا شده، مى‏فرماید: «چرا به خدا ایمان نیاورید در حالى که رسول (او) شما را مى‏خواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید و از شما پیمان گرفته است (پیمانى از طریق فطرت و خرد) اگر آماده ایمان آوردنید» (وَ ما لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِیثاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
یعنى، اگر به راستى شما آمادگى براى پذیرش حق دارید دلائلش روشن است، هم از طریق فطرت و عقل، و هم از طریق دلیل نقل.


(آیه 9)- این آیه براى تأکید و توضیح بیشتر پیرامون همین معنى مى‏افزاید: «او کسى است که آیات روشنى بر بنده‏اش [- محمد] نازل مى‏کند، تا شما را از تاریکیها به سوى نور برد و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است» (هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلى‏ عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ).


(آیه 10)- سپس به استدلالى براى مسأله انفاق پرداخته، مى‏فرماید: «چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالى که میراث آسمانها و زمین از آن خداست»؟
(وَ ما لَکُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
یعنى، سرانجام همه شما چشم از جهان و مواهبش مى‏پوشید، و همه را مى‏گذارید و مى‏روید، پس اکنون که در اختیار شماست چرا بهره خود را نمى‏گیرید! و از آنجا که انفاق در شرائط و احوال مختلف ارزشهاى متفاوتى دارد در جمله بعد مى‏افزاید: «کسانى که قبل از پیروزى انفاق کردند و جنگیدند و پیکار نمودند (با کسانى که بعد از پیروزى انفاق کردند) یکسان نیستند» (لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ).
یعنى، آنها که در مواقع بحرانى از بذل مال و جان ابا نداشتند از آنها که بعد از فرو نشستن طوفانها به یارى اسلام شتافتند برترند.
لذا براى تأکید بیشتر مى‏افزاید: «آنها بلند مقامتر از کسانى هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند» (أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا).
و از آنجا که هر دو گروه با تفاوت درجه مشمول عنایات حقند در پایان آیه مى‏افزاید: «و خداوند به هر دو وعده نیک داده است» (وَ کُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏).
این یک قدردانى براى عموم کسانى است که در این مسیر گام برداشتند.
تعبیر «حسنى» هرگونه ثواب و پاداش نیک دنیا و آخرت را در بر مى‏گیرد.
و از آنجا که ارزش عمل به خلوص آن است، در پایان آیه مى‏افزاید:
«و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ).
هم از کمیت و کیفیت اعمال شما با خبر است و هم از نیات و میزان خلوص شما.


(آیه 11)- و در این آیه باز هم براى تشویق در مورد «انفاق فى سبیل اللّه» از تعبیر جالب دیگرى استفاده کرده، مى‏گوید: «کیست که به خدا وام نیکو دهد (و از اموالى که به او ارزانى داشته انفاق کند) تا خداوند آن را براى او چندین برابر کند؟
و براى او پاداش پر ارزشى است» (مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ).
منظور از «قرض دادن به پروردگار» هر گونه انفاق در راه اوست که یکى از مصادیق مهم آن کمک کردن به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و امام مسلمین مى‏باشد تا در مصارف لازم براى اداره حکومت اسلامى به کار گیرد.
از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمود: «خداوند از بندگانش وامى مطالبه نکرده است به خاطر احتیاج خود و آنچه از حقوق براى خداست براى ولى و نماینده اوست».

اعظم :



آیه 4 : اگر خداوند همیشه این ناظر بودن و همراه بودن خداوند رو در زندگی به یاد داشته باشه
هم خطاهاش کم میشه
و هم آرامش و اطمینان بیشتری داره

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی