قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۴۸ ب.ظ

536 . صفحه 536




نفیسه :


پانزدهم خرداد :



(آیه 17)- این آیه از دومین موهبتی که به مقربین تعلق میابد سخن گفته، مى‏فرماید: «نوجوانانى جاودان (در شکوه و طراوت) پیوسته گرداگرد آنان مى‏گردند» و در خدمت آنها هستند (یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ).



(آیه 18)- این نوجوانان زیبا «با قدحها و کوزه‏ها و جامهاى (پر از شراب طهور که) از نهرهاى جارى بهشتى» برداشته شده در اطراف آنها مى‏گردند و آنان را سیراب مى‏کنند (بِأَکْوابٍ وَ أَبارِیقَ وَ کَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ).


(آیه 19)- اما نه شرابى که عقل و هوش را ببرد و مستى آورد، بلکه هنگامى که بهشتیان آن را مى‏نوشند «از آن دردسر نمى‏گیرند و نه مست مى‏شوند» (لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ).
تنها یک حالت نشئه روحانى توصیف ناپذیر به آنها دست مى‏دهد که تمام وجودشان را در لذتى بى‏نظیر فرو مى‏برد!


(آیه 20)- سپس به چهارمین و پنجمین قسمت از نعمتهاى مادى مقربان در بهشت اشاره کرده، مى‏گوید: «و میوه‏هایى از هر نوع که انتخاب کنند» به آنها تقدیم مى‏کنند (وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ).


(آیه 21)- «و گوشت پرنده از هر نوع که مایل باشند» (وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ).
مقدم داشتن میوه بر گوشت، به خاطر آن است که از نظر تغذیه بهتر و عالیتر است، به علاوه میوه قبل از غذا لطف دیگرى دارد.
البته از بعضى دیگر از آیات قرآن استفاده مى‏شود که شاخه‏هاى درختان بهشتى کاملا در دسترس بهشتیان است، بطورى که به آسانى مى‏توانند از هرگونه میوه‏اى شخصا تناول کنند این معنى، در باره غذاهاى دیگر بهشتى نیز مسلمان صادق است، ولى شک نیست، که وقتى خدمتکارانى آن چنان غذاهائى این چنین را براى آنها بیاورند لطف و صفاى دیگرى دارد، و یک نوع احترام و اکرام بیشتر نسبت به بهشتیان و رونق و صفاى افزونتر براى مجالس انس آنهاست.


(آیه 22)- سپس به ششمین نعمت که همسران پاک و زیبا است اشاره کرده، مى‏گوید: «و همسرانى از حور العین دارند» (وَ حُورٌ عِینٌ).


(آیه 23)- «همچون مروارید در صدف پنهان»! (کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ).
آنها از چشم دیگران کاملا مستورند، نه دستى به آنها رسیده، و نه چشمى بر آنها افتاده است!


(آیه 24)- بعد از ذکر این شش موهبت جسمانى مى‏افزاید: «اینها همه پاداشى است در برابر اعمالى که انجام مى‏دادند» (جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
تا تصور نشود این نعمتهاى بى‏شمار بهشتى بى‏حساب به کسى داده مى‏شود، و یا ادعاى ایمان و عمل صالح براى نیل به آنها کافى است نه، عمل مستمر و خالص لازم است تا این الطاف نصیب انسان شود.


(آیه 25)- هفتمین و آخرین نعمت آنها که جنبه معنوى دارد این است که: در آن (باغهاى بهشتى) نه لغو و بیهوده‏اى مى‏شنوند، نه سخنان گناه آلود» (لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً).
نه در آنجا دروغ و تهمت و افترا وجود دارد، و نه استهزا و غیبت، نه کلمات نیش‏دار، نه تعبیرات گوش خراش، نه سخنان لغو و بیهوده و بى‏اساس، هر چه هست در آنجا لطف و صفا و زیبائى و متانت و ادب و پاکى است و چه عالى است محیطى که سخنان آلوده در آن نباشد.



(آیه 26)- سپس مى‏افزاید: «تنها چیزى که در آنجا مى‏شنوند سلام است سلام»! (إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً).
سلام و درود خداوند و ملائکه مقربین او، و سلام و درود خودشان به یکدیگر، در آن جلسات پرشور و پر صفا که لبریز از دوستى و محبت است.


(آیه 27)- مواهب و نعمتهاى اصحاب الیمین! بعد از بیان مواهب معنوى و مادى مقربان، نوبت به «اصحاب الیمین» مى‏رسد، همان جمعیت سعادتمندى که نامه اعمالشان به علامت پیروزى در امتحانات الهى به دست راستشان داده مى‏شود، و در اینجا به شش نعمت از نعم خداوند اشاره مى‏کند که با مقایسه به نعمتهاى مقربان که در هفت بخش آمده بود یک مرحله پایینتر است.
نخست براى بیان بلندى مقام آنها مى‏فرماید: «و اصحاب یمین و خجستگان چه اصحاب یمین و خجستگانى»؟! (وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ).
و این برترین توصیف است که از آنها شده، زیرا این تعبیر در مواردى به کار مى‏رود که اوصاف کسى در بیان نگنجد و به هر حال این تعبیر بیانگر مقام والاى اصحاب الیمین است.


(آیه 28)- این آیه به نخستین موهبت این گروه اشاره کرده، مى‏گوید: «آنها در سایه درختان سدر بى‏خار قرار دارند» (فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ).


(آیه 29)- دومین موهبت این است که آنها «در سایه درخت طلح پر برگ» به سر مى‏برند! (وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ).
«طلح» درختى است سبز و خوشرنگ و خوشبو، جمعى گفته‏اند همان درخت موز است که برگهاى بسیار پهن و سبز و زیبا، و میوه‏اى شیرین و گوارا دارد.
بعضى از مفسران گفته‏اند با توجه به این که درخت سدر برگهائى بسیار کوچک و درخت موز برگهائى بسیار پهن و بزرگ و گسترده دارند ذکر این دو درخت اشاره لطیفى به تمام درختان بهشتى است که در میان این دو قرار دارد.


(آیه 30)- سومین نعمت بهشتى را چنین بیان مى‏کند: «و سایه کشیده و گسترده» (وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ).
بعضى این سایه گسترده را به حالتى شبیه بین الطلوعین تفسیر کرده‏اند که سایه همه جا را فرا گرفته است و در حدیثى در روضه کافى این معنى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است.
غرض این است که حرارت آفتاب هرگز بهشتیان را متألم و ناراحت نمى‏کند، و دائما در سایه‏هاى مطبوع و گسترده و روح‏افزا به سر مى‏برند.


(آیه 31)- در مرحله چهارم به آبهاى بهشتى اشاره کرده، مى‏فرماید:
بهشتیان «در کنار آبشارها» که منظره فوق العاده زیبا و دل انگیزى دارد به سر مى‏برند» (وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ).


(آیه 32)- و البته آن درختها و آن همه آب جارى دائم انواع میوه‏ها را نیز همراه دارد، و لذا در پنجمین نعمت مى‏افزاید: «و میوه‏هاى فراوان» (وَ فاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ).


(آیه 33)- «که هرگز قطع و ممنوع نمى‏شود» (لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ).
آرى! همچون میوه‏هاى این جهان نیست که محدود به فصول معینى باشد.


(آیه 34)- سپس به نعمت دیگرى اشاره کرده، مى‏افزاید: «و همسرانى بلند مرتبه» (وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ).


(آیه 35)- سپس به اوصاف دیگرى از همسران بهشتى پرداخته، مى‏گوید:
«ما آنها را آفرینش نوینى بخشیدیم» (إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً).
این جمله ممکن است اشاره به همسران مؤمنان در این دنیا باشد که خداوند آفرینش تازه‏اى در قیامت به آنها مى‏دهد، و همگى در نهایت جوانى و طراوت و جمال و کمال ظاهر و باطن وارد بهشت مى‏شوند که طبیعت بهشت طبیعت تکامل و خروج از هرگونه نقص و عیب است.


(آیه 36)- سپس مى‏افزاید: «و همگى را دوشیزه قرار دادیم» (فَجَعَلْناهُنَّ أَبْکاراً).
و شاید این وصف همیشه براى آنها باقى باشد، چنانکه بسیارى از مفسران به آن تصریح کرده‏اند و در روایات نیز به آن اشاره شده یعنى با آمیزش، وضع آنها دگرگون نمى‏شود.


(آیه 37)- و در اوصاف آنها باز مى‏افزاید: «زنانى که تنها به همسرشان، عشق مى‏ورزند و خوش زبان و فصیح و هم سن و سالند» (عُرُباً أَتْراباً).


(آیه 38)- سپس مى‏افزاید: «اینها همه براى اصحاب یمین است» (لِأَصْحابِ الْیَمِینِ).
و این تأکیدى است مجدد بر اختصاص این مواهب (ششگانه) به آنها.


(آیه 39)- «که گروهى از امتهاى نخستینند» (ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ).


(آیه 40)- «و گروهى از امتهاى آخرین» (وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِینَ).
و به این ترتیب گروه عظیمى از اصحاب الیمین از امتهاى گذشته هستند و گروه عظیمى از امت اسلام، چرا که در میان این امت صالحان و مؤمنان، بسیارند، هر چند پیشگامان آنها در قبول ایمان نسبت به پیشگامان امم سابق با توجه به کثرت آن امتها و پیامبرانشان کمترند.


(آیه 41)- کیفرهاى دردناک اصحاب شمال! در تعقیب مواهب عظیم گروه مقربان و گروه اصحاب الیمین به سراغ گروه سوم و عذابهاى دردناک و وحشتناک آنان مى‏رود تا در یک مقایسه وضع حال سه گروه روشن گردد.
مى‏فرماید: «و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى» (وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ).
همانها که نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى‏شود که رمزى است براى آنان که گنهکار و آلوده و ستمگرند و اهل دوزخ، و همان گونه که در توصیف مقربان و اصحاب الیمین گفتیم این تعبیر براى بیان نهایت خوبى یا بدى حال کسى است، فى المثل مى‏گوئیم سعادتى به ما رو کرد، چه سعادتى؟ یا مصیبتى رو کرد؟
چه مصیبتى؟!


(آیه 42)- سپس به سه قسمت از کیفرهاى آنها اشاره کرده، مى‏گوید: آنها «در میان بادهاى کشنده و آب سوزان قرار دارند» (فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ).


(آیه 43)- «و در سایه دودهاى متراکم و آتش زا» (وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ).
باد سوزان کشنده از یکسو، و آب جوشان مرگبار از سوى دیگر، و سایه دود داغ و خفه کننده از سوى سوم، آنها را چنان گرفتار مى‏سازد که تاب و توان را از آنان مى‏گیرد، و اگر هیچ مصیبت دیگرى جز این سه مصیبت را نداشته باشند براى کیفر آنها کافى است.


(آیه 44)- سپس براى تأکید مى‏افزاید: سایه‏اى که «نه خنک است و نه آرامبخش» (لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ).
سایبان گاه انسان را از آفتاب حفظ مى‏کند، و گاه از باد و باران و یا منافع دیگرى در بر دارد، ولى این سایبان هیچ یک از این فوائد را ندارد. پیداست سایه‏اى که از دود سیاه و خفه کننده است جز شر و زیان چیزى از آن انتظار نمى‏رود.
گرچه کیفرهاى دوزخیان انواع و اقسام مختلف و وحشتناکى دارد ولى ذکر همین سه قسمت کافى است که انسان بقیه را از آن حدس بزند.


(آیه 45)- سپس دلائل گرفتارى اصحاب شمال را به این سرنوشت شوم و وحشتناک در سه جمله خلاصه مى‏کند:
نخست این که «آنها پیش از این (در عالم دنیا) مست و مغرور نعمت بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ).
«مترف» به کسى مى‏گویند که فزونى نعمت او را غافل و مغرور و مست کرده و به طغیان واداشته است.
درست است که همه «اصحاب الشمال» در زمره «مترفین» نیستند، ولى هدف قرآن سردمداران آنهاست.
همان گونه که امروز هم مى‏بینیم فساد جامعه‏هاى بشرى از گروه متنعمین مست و مغرور است که عامل گمراهى دیگران نیز مى‏باشند، سر نخ تمام جنگها و خونریزیها و انواع جنایات، و مراکز شهوات، و گرایشهاى انحرافى، به دست این گروه است، و به همین جهت قرآن قبل از هر چیز انگشت روى آنها مى‏گذارد.


(آیه 46)- سپس به دومین گناه آنها اشاره کرده، مى‏افزاید: «و بر گناهان بزرگ اصرار مى‏ورزیدند» (وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ).
بنابراین ویژگى اصحاب شمال تنها انجام گناه نیست، بلکه اصرار بر گناهان عظیم است، چرا که گناه ممکن است، احیانا از اصحاب یمین نیز سر زند، ولى آنها هرگز بر آن اصرار نمى‏ورزند، هنگامى که متذکر مى‏شوند فورا توبه مى‏کنند.


(آیه 47)- سومین عمل خلاف آنها این بود که: مى‏گفتند: هنگامى که مردیم و خاک و استخوان شدیم، آیا برانگیخته خواهیم شد»؟ (وَ کانُوا یَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ).
بنابراین انکار قیامت که خود سرچشمه بسیارى از گناهان است یکى دیگر از اوصاف اصحاب الشمال مى‏باشد.
سه گناهى که در آیات سه گانه فوق به آن اشاره شده در حقیقت مى‏تواند اشاره به نفى اصول سه گانه دین از ناحیه اصحاب شمال باشد: در آخرین آیه تکذیب رستاخیز بود، و در آیه دوم انکار توحید، و در آیه نخست که سخن از «مترفین» مى‏گفت اشاره‏اى به تکذیب انبیاء است.


(آیه 48)- آنها به این هم قناعت نمى‏کردند و براى اظهار تعجب بیشتر مى‏گفتند: «یا نیاکان نخستین ما» که هیچ اثرى از آنها باقى نمانده برانگیخته مى‏شوند؟ (أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ). همانها که شاید هر ذره‏اى از خاکشان به گوشه‏اى افتاده است یا جزء بدن موجود دیگرى شده است؟


(آیه 49)- سپس قرآن به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد که در پاسخ آنها «بگو: (نه فقط شما و پدرانتان بلکه) اولین و آخرین ...» (قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ).


(آیه 50)- «همگى در موعد روز معینى (روز رستاخیز) گردآورى مى‏شوند» (لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ مِیقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ).
از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود که معاد و رستاخیز همه انسانها در یک روز همراه هم انجام مى‏گیرد، و همین معنى در آیات دیگر قرآن نیز آمده است.
شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که منظور از معلوم بودن قیامت، معلوم بودن نزد پروردگار است و گر نه هیچ کس حتى انبیاء مرسلین و ملائکه مقربین از وقت آن آگاه نیست.



اعظم :


اصرار نورزیدن بر گناه نکته مهمیه

با ایمان اگر چه ممکنه گناهی ازش سر بزنه ولی جنبه خطا داره
و خودش از بدی اون اگاهه و نه قصد بر تکرار داره
و نه در عمل اصرار بر گناه

نادم و پشیمان هستش از عمل بد
و علاوه برتوبه لفظی
در عمل هم جبران میکنه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی