467 . صفحه 467
هشتم فروردین :
نفیسه :
(آیه 75)- سرانجام در آخرین آیه سوره زمر، پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله را مخاطب ساخته، مىگوید: در آن روز «فرشتگان را مىبینى که بر گرد عرش خدا حلقه زدهاند (و طواف مىکنند) و با ستایش پروردگارشان تسبیح مىگویند» (وَ تَرَى الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ).
اشاره به وضع فرشتگان در اطراف عرش خداوند به خاطر این است که آمادگى آنها را براى اجراى اوامر الهى بیان کند.
لذا به دنبال آن مىگوید: «و در میان بندگان به حق داورى مىشود» (وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ).
و از آنجا که این امور نشانههاى ربوبیت پروردگار، و دلائل شایستگى ذات پاکش براى هرگونه حمد و سپاس است در آخرین جمله مىافزاید: در آن روز «گفته خواهد شد حمد مخصوص خدا پروردگار جهانیان است» (وَ قِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
گوینده این سخن فرشتگان و بهشتیان و پرهیزکارانند چرا که حمد و سپاس الهى برنامه همه صاحبان عقل و فکر و همه خاصان و مقربان است.
درسهایی از سوره زمر
75-الحمدلله رب العالمین
6-گرچه مرد و زن از نظر جسمی تفاوتهایی دارند اما روح آنها یکی است.
7-شکر کلید رضایت خداست.
8-مشکلات عامل بیداری و بازگشت به فطرت است و انسان را به توبه و دعا وا میدارد.
18-انسان باید تحمل شنیدن سخنان دیگران را داشته باشد و دارای سعه صدر باشد.
19-برخی انسانها با عناد و لجاجت خود روزنه های عفو الهی را می بندند.
21-یکی از راههای خداشناسی دقت در پدیده هاست.
22-قساوت قلب مانع تابش نور الهی بر قلب است.
27-انسان دارای فطرت پاک و باورهای درونی است ولی از آنها غافل می شود و غفلت زدایی،ضروری است.
35-از لطف الهی همین بس که بدترین گناهان را میپوشاند و به نحو احسن پاداش میدهد.
37-از کمی تعداد و امکانات نباید ترسید، ترس ما باید از این باشد که از مدار بندگی خدا بیرون رویم که اگر بنده او باشیم هیچ قدرتی ما را نمیشکند.
48-روز قیامت روز کشف و ظهور است و تمام اسرار آشکار میشود.
49-بیشتر مردم نمیدانند که نعمتها و تلخیها وسیله ی آزمایشند تا سپاسگزار و ناسپاس از هم شناخته شوند.
52-گرچه سعی و تلاش و دانش بشری،شرط لازم برای کسب رزق است ولی شرط کافی و علت نهایی نیست.
53-امید به مغفرت زمینه ی آمرزش است.
59-تکذیب فوری و بدون تامل،حاکی از روحیه ی تکبر و لجاجت است.
64-جهل سرچشمه ی انحرافات میباشد.
46-بهترین راه شکر از خداوند، عبادت است.
74-گفتن الحمدلله پس از دریافت نعمت شیوه ی بهشتیان است.
سوره مؤمن ،«غافر» ،چهلمین سوره قرآن کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و 85 آیه دارد.
محتواى سوره:
سوره مؤمن نخستین سوره از «حوامیم» است(هفت سوره ای که با حم شروع شده و پشت سرهم قرار گرفته اند). و محتواى آن را مىتوان در شش بخش خلاصه کرد:
بخش اول: توجهى است به خداوند و قسمتى از اسماء حسناى او، مخصوصا آنچه خوف و رجاء را در دلها بر مىانگیزد.
بخش دوم: تهدیدهایى است نسبت به کافران جبار پیرامون عذابهاى این جهان، و عذابهاى قیامت با ذکر خصوصیات و جزئیات آن.
بخش سوم: پس از مطرح کردن داستان موسى (ع) و فرعون سخن را به مؤمن آل فرعون سوق مىدهد و بخش وسیعى از سوره را به شرح گفتگوهاى این مرد هوشمند شجاع با فرعونیان اختصاص مىدهد.
بخش چهارم: مسأله توحید و شرک را که مهمترین مسأله زندگى انسان است به میان آورده، و قسمتى از نشانههاى توحید و دلائل بطلان شرک را مطرح مىکند.
بخش پنجم: ضمن دعوت پیامبر به صبر و شکیبایى خلاصهاى از آنچه در بخشهاى دیگر این سوره گذشت و ذکر گوشهاى از نعمتهاى الهى، سوره را پایان مىدهد.نامگذارى سوره به «مؤمن» به خاطر بخشى است که درباره مؤمن آل فرعون بیان مىکند، همان طور که نامگذارى آن به «غافر» به خاطر آغاز سومین آیه آن است.
فضیلت تلاوت سوره:
از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود: «الحوامیم تاج القرآن: سورههاى (هفتگانه) حم تاج قرآن است»! و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «سورههاى حامیم گلهاى قرآن است، خدا را سپاس گوئید و با حفظ و تلاوت این سورهها او را شکر گذارید، هر بندهاى که از خواب برخیزد و سوره ى حامیم بخواند از دهانش (در قیامت) بوى عطر دل انگیزى بهتر از مشک و عنبر خارج مىشود، و خداوند خواننده این سورهها را رحمت مىکند و نیز همسایگان و دوستان و آشنایان و تمام یاران نزدیک و دور او را مشمول رحمت خویش قرار مىدهد، و در قیامت عرش و کرسى و فرشتگان مقرب خدا براى او استغفار مىکنند».
روشن است این فضائل بزرگ پیوندى با آن محتواى برجسته دارد، محتوایى که هرگاه در زندگى انسان در بعد «اعتقادى» و «عملى» او پیاده شود بدون شک مستحق این فضائل عظیم است، و اگر در این روایات سخن از تلاوت به میان آمده، منظور تلاوتى است که مقدمهاى براى ایمان و عمل باشد.
(آیه 1)- در آغاز این سوره نیز به «حروف مقطعه» برخورد مىکنیم که در اینجا از نوع تازهاى از آن است: «حا- میم» (حم).
در بعضى از روایات دو حرف آغاز این سوره به نامهاى خدا که با این دو حرف آغاز مىشود تفسیر شده است، چنانکه در حدیثى از امام صادق علیه السّلام به «حمید» و «مجید» تفسیر گردیده است.
بعضى نیز «ح» را به نامهایى مانند «حمید» و «حلیم» و «حنان» و «م» را به نامهایى مانند «ملک» و «مالک» و «مجید» تفسیر کردهاند.
این احتمال نیز وجود دارد که «ح» اشاره به «حاکمیت» و «م» اشاره به «مالکیت خداوند» بوده باشد.
روشن است که این تفسیرها با هم منافاتى ندارد و ممکن است همه در معنى آیه جمع باشد.
(آیه 2)- اوصافى امید بخش! در این آیه- همان گونه که روش قرآن است- بعد از ذکر «حروف مقطعه» سخن از عظمت مقام «قرآن» به میان مىآورد، اشاره به این که این کتاب با این همه عظمت از حروف ساده الفبا ترکیب یافته، بنائى چنان عظیم از مصالحى چنین کوچک، و این خود دلیل بر اعجاز آن است.
مىفرماید: «این کتابى است که از سوى خداوند قادر و دانا نازل شده است» (تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ).
عزت و قدرتش موجب شده که احدى نتواند با آن برابرى کند، و علمش سبب گردیده که محتواى آن در اعلى درجه کمال، و فراگیر همه نیازهاى انسانها در طریق تکامل باشد.
(آیه 3)- این آیه خدا را به پنج وصف دیگر از صفات بزرگش که بعضى امید آفرین و بعضى خوف آفرین است توصیف کرده، مىگوید: «خداوندى که آمرزنده گناه» است (غافِرِ الذَّنْبِ).
«و پذیرنده توبه» (وَ قابِلِ التَّوْبِ).
«داراى مجازات سخت» (شَدِیدِ الْعِقابِ).
«و صاحب نعمت فراوان» است (ذِی الطَّوْلِ).
«هیچ معبودى جز او نیست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«و بازگشت (همه شما) به سوى اوست» (إِلَیْهِ الْمَصِیرُ).
آرى! کسى که واجد این اوصاف است فقط او شایسته عبودیت و مالک پاداش و کیفر است.
(آیه 4)- بعد از ذکر نزول قرآن از سوى خداوند و توصیف او به صفاتى که انگیزه خوف و رجا است سخن از گروهى به میان مىآورد که در برابر این آیات الهى به مجادله و پرخاشگرى برمىخیزند، و سرنوشت این گروه را ضمن جملههایى کوتاه و کوبنده روشن ساخته، مىفرماید: «تنها کسانى در آیات الهى مجادله مىکنند که (از روى عناد) کافر شدهاند» (ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا).
درست است که این گروه احیانا نیرو و جمعیت و قدرتى دارند، ولى «مبادا رفت و آمدهاى آنان در شهرها (و قدرت نمائیهایشان) تو را بفریبد»! (فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ).
هدف آیه فوق این است که به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان آغاز اسلام که غالبا از قشر محروم بودند گوشزد کند مبادا امکانات مالى، و قدرت سیاسى و اجتماعى کافران جبار را دلیلى بر حقانیت، و یا قدرت واقعى آنها بدانند، دنیا این گونه اشخاص را زیاد به خاطر دارد، و تاریخ نشان مىدهد که تا چه اندازه در برابر مجازاتهاى الهى ضعیف و ناتوان بودند، همانند برگهاى پژمرده پائیزى در برابر تندباد خزان.
(آیه 5)- لذا در این آیه سرنوشت بعضى از اقوام گمراه و سرکش پیشین را در عباراتى کوتاه و کوبنده به این گونه بیان مىکند: «پیش از آنها قوم نوح و اقوامى که بعد از ایشان بودند (پیامبرانشان را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ).
آرى! آنها احزابى بودند که دست به دست هم دادند و به تکذیب پیامبران الهى که دعوتشان با منافع نامشروع و هوى و هوسهاى آنها هماهنگ نبود برخاستند.
سپس مىافزاید: به این مقدار نیز قناعت نکردند «و هر امتى در پى آن بود که توطئه کند و پیامبرش را بگیرد» و آزار دهد (وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ).
باز به این هم اکتفا نکردند «و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند» و براى گمراه ساختن مردم اصرار ورزیدند (وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ).
اما این امور براى همیشه ادامه نیافت و به موقع «من آنها را گرفتم (و سخت مجازات کردم) ببین که مجازات من چگونه بود»؟! (فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ).
ویرانههاى شهرهاى آنها در مسیر مسافرتهاى شما به چشم مىخورد، و سرنوشت شوم و عاقبت سیاه و تاریکشان بر صفحات تاریخ و سینههای صاحب دلان ثبت است، بنگرید و عبرت گیرید.
(آیه 6)- این آیه علاوه بر مجازات دنیوى، به مجازات آنها در سراى دیگر اشاره کرده، مىگوید: «و این گونه فرمان پروردگارت درباره کسانى که کافر شدند مسلّم شده که آنها همه اهل آتشند» (وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ).
ظاهر معنى آیه وسیع و گسترده است و کافران لجوج را از همه اقوام شامل مىشود، و بدیهى است مسلم شدن فرمان پروردگار در باره این قوم به دنبال گناهان مستمر و اعمال خلافى است که با اراده خود انجام دادند.
(آیه 7)- حاملان عرش الهى پیوسته به اهل ایمان دعا مىکنند لحن آیات پیشین نشان مىداد که این آیات هنگامى نازل شده که مسلمانان در اقلیت و محرومیت بودند، و دشمنان در اوج قدرت.
و به دنبال آن آیات بعد در حقیقت براى این نازل شده که به مؤمنان راستین بشارت دهد که شما هرگز تنها نیستید.
مىفرماید: «فرشتگانى که حاملان عرشند و آنها که در گرداگرد آن (طواف مىکنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را مىگویند و به او ایمان دارند و براى مؤمنان استغفار مىکنند» (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا).
گفتار آنها این است که مىگویند: «پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته (تو از گناهان بندگانت با خبرى و نسبت به آنها رحیمى خداوندا!) آنها را که توبه کردهاند و راه تو را پیروى مىکنند بیامرز و آنها را از عذاب دوزخ نگاه دار» (رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ).
این آیه از یک سو به مؤمنان مىگوید تنها شما نیستید که عبادت خداوند مىکنید، و تسبیح و حمد او را مىگویید، قبل از شما مقربترین فرشتگان خداوند و حاملان و طواف کنندگان عرش خدا حمد و تسبیحش مىگویند. از سوى دیگر به کفار هشدار مىدهد که ایمان آوردن یا نیاوردن شما مهم نیست، خدا نیازى به ایمان کسى ندارد.
و از سوى سوم به مؤمنان آگاهى مىدهد که شما در این جهان تنها نیستید- هر چند در محیط زندگى خود در اقلیت باشید- نیرومندترین قدرتهاى غیبى عالم پشتیبان شما و دعاگوى شما هستند.