قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
چهارشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۰۴ ق.ظ

456 . صفحه 456



بیست و ششم اسفند : 


نفیسه : 




(آیه 43)- بعد دوران سختی ایوب،نخستین و مهمترین نعمت الهى که عافیت و بهبودى و سلامت بود به ایوب بازگشت، نوبت بازگشت مواهب و نعمتهاى دیگر رسید، و در این زمینه قرآن مى‏گوید: «و خانواده‏اش را به او بخشیدیم» (وَ وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ).

«و همانند آنها را بر آنان افزودیم» (وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ).

«تا رحمتى از سوى ما باشد، و تذکرى براى اندیشمندان» (رَحْمَةً مِنَّا وَ ذِکْرى‏ لِأُولِی الْأَلْبابِ).



(آیه 44)- تنها مشکلى که براى ایوب مانده بود سوگندى بود که در مورد همسرش خورده بود و آن این که تخلفى از او دید و در آن حال بیمارى سوگند یاد کرد که هرگاه قدرت پیدا کند یک صد ضربه یا کمتر بر او بزند، اما بعد از بهبودى مى‏خواست به پاس وفاداریها و خدماتش او را ببخشد، ولى مسأله سوگند و نام خدا در میان بود.

خداوند این مشکل را نیز براى او حل کرد مى‏فرماید: به او گفتیم «بسته‏اى از ساقه‏هاى گندم (یا مانند آن) را برگیر، و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن»! (وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ). و بالاخره در پایان این داستان مى‏فرماید: «ما او را شکیبا یافتیم، چه بنده خوبى که بسیار بازگشت کننده (به سوى خدا) بود» (إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ)

«فرج بعد از شدت» 

نکته مهمى است که در این ماجرا نهفته است هنگامى که امواج حوادث و بلا از هر سو انسان را در فشار قرار مى‏دهد، نه تنها نباید مأیوس و نومید گشت، بلکه باید آن را نشانه و مقدمه‏اى برگشوده شدن درهاى رحمت الهى دانست، چنانکه امیر مؤمنان على علیه السّلام مى‏فرماید: «به هنگامى که سختیها به اوج خود مى‏رسد فرج نزدیک است، و هنگامى که حلقه‏هاى بلا تنگتر مى‏شود راحتى و آسودگى فرا مى‏رسد».


(آیه 45)- شش پیامبر بزرگ دیگر: در تعقیب آیات گذشته در اینجا نام شش تن دیگر از بزرگترین پیامبران الهى را برده، و اوصاف برجسته آنها را که مى‏تواند الگو و اسوه براى همه انسانها باشد بطور فشرده بیان مى‏دارد.

نخست روى سخن را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله کرده، مى‏گوید: «به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را» (وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ).

بندگى خدا یعنى وابستگى مطلق به او، یعنى در برابر اراده او از خود اراده‏اى نداشتن، و در همه حال سر بر فرمان او نهادن.

بندگى خدا یعنى بى‏نیازى از غیر او و تنها چشم بر لطف او دوختن، این همان اوج تکامل انسان و برترین شرف و افتخار اوست.

سپس اضافه مى‏کند: «صاحبان دستها (ى نیرومند) و چشمها» ى بینا (أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ).

خداوند این پیامبران را به داشتن «درک و تشخیص و بینش قوى» و «قوت و قدرت کافى» براى انجام کار توصیف کرده است.

این الگوئى است براى همه رهروان راه حق که بعد از مقام عبودیت و بندگى خدا با این دو سلاح برنده مسلح گردند.

بنابراین دست و چشم در اینجا به معنى دو عضو مخصوص نیست، بلکه کنایه از دو صفت «علم و قدرت» است.




(آیه 46)- در چهارمین توصیف از آنان مى‏گوید: «ما آنها را با خلوص ویژه‏اى خالص کردیم» (إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ).

«و آن یادآورى سراى آخرت بود» (ذِکْرَى الدَّارِ).

افق دید آنها در زندگى چند روزه این دنیا و لذات آن محدود نمى‏شد، آنها در ماوراى این زندگى زودگذر سراى جاویدان با نعمتهاى بى‏پایانش را مى‏دیدند، و همواره براى آن تلاش و کوشش داشتند.




(آیه 47)- در توصیف پنجم و ششم آنها مى‏فرماید: «و آنها نزد ما از برگزیدگان و نیکانند» (وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ).

ایمان و عمل صالح آنها سبب شده که خدا آنان را از میان بندگان برگزیند و به منصب نبوت و رسالت مفتخر سازد.




(آیه 48)- بعد از اشاره به مقامات برجسته سه پیامبر فوق، نوبت به سه پیامبر بزرگ دیگر مى‏رسد، مى‏فرماید: «و به یادآور اسماعیل و الیسع و ذا الکفل را که همه از نیکان بودند» (وَ اذْکُرْ إِسْماعِیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلٌّ مِنَ الْأَخْیارِ).

هر یک از آنها الگو و اسوه‏اى در صبر و استقامت و اطاعت فرمان خدا بودند، مخصوصا اسماعیل که آماده شد جان خود را فداى راه او کند و به همین دلیل «ذبیح اللّه» نامیده شد.

توجه به زندگى آنان براى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و همه مسلمین الهام بخش است، و روح تقوا و فداکارى و ایثار را در آنها زنده مى‏کند، و در برابر مشکلات و حوادث سخت مقاوم مى‏سازد.

در میان این سه پیامبر «اسماعیل» از همه معروفتر و شناخته‏تر است اما درباره «الیسع» آیه 86 سوره انعام نشان مى‏دهد که او از دودمان ابراهیم، و از پیامبران بزرگ الهى بوده است.

و اما «ذا الکفل» مشهور این است که از پیامبران بوده، و ذکر نام او در ردیف نام پیامبران در سوره انبیاء آیه 85 گواه بر این معنى است.



(آیه 49)- این وعده براى پرهیزکاران است: از اینجا فصل دیگرى از آیات این سوره آغاز مى‏شود که پرهیزکاران و متقین را با گردنکشان طاغى مقایسه کرده، و سرنوشت هر دو گروه را در قیامت شرح مى‏دهد.

نخست به عنوان یک جمع بندى از سرگذشت انبیاى پیشین و نکات آموزنده زندگى آنها مى‏فرماید: «این یک یادآورى است» (هذا ذِکْرٌ).

آرى! هدف از بیان فرازهایى از تاریخ پرشکوه آنان داستانسرائى نبود، هدف ذکر و تذکر بود.

هدف بیدار ساختن اندیشه‏ها، بالا بردن سطح معرفت و آگاهى، و افزودن نیروى مقاومت و پایدارى در مسلمانانى است که این آیات براى آنها نازل شده است.

سپس مسأله را از صورت خصوصى و بیان زندگى انبیا درآورده، شکل کلى به آن مى‏دهد، سرنوشت متقین را بطور عموم مورد بحث قرار داده، مى‏فرماید:

«و براى پرهیزکاران فرجام نیکوئى است» (وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ لَحُسْنَ مَآبٍ).




(آیه 50)- بعد از این جمله کوتاه و سربسته که خوبى حال آنها را اجمالا ترسیم مى‏کند، با استفاده از روش اجمال و تفصیل- که روش قرآن است- به شرح آن پرداخته، مى‏گوید: بازگشت آنها به «باغهاى جاویدان بهشت که درهایش به روى آنان گشوده است» (جَنَّاتِ عَدْنٍ مُفَتَّحَةً لَهُمُ الْأَبْوابُ).

تعبیر به «مفتّحة لهم الابواب» اشاره به آن است حتى زحمت گشودن درها براى بهشتیان وجود ندارد، گوئى بهشت در انتظار آنهاست، و هنگامى که چشمشان به آنان مى‏افتد آغوش باز مى‏کند و آنها را به درون دعوت مى‏کند!




(آیه 51)- سپس آرامش و احترام خاص بهشتیان را به این صورت بیان مى‏کند: «در حالى که در آن بر تختها تکیه کرده‏اند، و میوه‏هاى بسیار و نوشیدنیها در اختیار آنان است» هر زمان آن را مى‏طلبند، فورا نزدشان حاضر مى‏شود (مُتَّکِئِینَ فِیها یَدْعُونَ فِیها بِفاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ وَ شَرابٍ).




(آیه 52)- بعد از آن سخن از همسران پاک بهشتى به میان آورده، مى‏گوید: «و نزد آنان همسرانى است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته‏اند، و هم سن و سالند» (وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ أَتْرابٌ).




(آیه 53)- سپس به تمام هفت نعمت بزرگ بهشتیان که در آیات قبل آمده بود اشاره کرده، مى‏گوید: «این چیزى است که براى روز حساب به شما وعده داده مى‏شود» (هذا ما تُوعَدُونَ لِیَوْمِ الْحِسابِ). وعده‏اى تخلف ناپذیر و نشاط انگیز، وعده‏اى از سوى خداوند بزرگ.




(آیه 54)- و براى تأکید بر جاودانگى این مواهب مى‏افزاید: «این رزق و روزى ماست، (عطائى است) که هرگز پایان نمى‏گیرد و فنائى براى آن متصور نیست» (إِنَّ هذا لَرِزْقُنا ما لَهُ مِنْ نَفادٍ).

بنابراین غم زوال و نابودى که همچون سایه شومى بر نعمتهاى این جهان افتاده در آنجا وجود ندارد، و حتى کاستى در آن ظاهر نمى‏شود.




(آیه 55)- و این هم کیفر طاغیان! بعد از بیان نعمتهاى هفتگانه و مواهب بى‏دریغ پروردگار براى پرهیزکاران در اینجا با استفاده از روش مقابله و مقایسه که قرآن زیاد آن را به کار مى‏گیرد سرنوشت شوم و کیفرهاى گوناگون طاغیان و سرکشان را در برابر خداوند بر مى‏شمرد.

نخست مى‏گوید: «این (پاداش پرهیزکاران است) و براى طغیانگران بدترین محل بازگشت است»! (هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغِینَ لَشَرَّ مَآبٍ).



(آیه 56)- سپس با استفاده از روش اجمال و تفصیل به شرح این جمله سربسته پرداخته، مى‏گوید: این بازگشت شوم و مرجع سوء «همان دوزخ که در آن وارد مى‏شوند (و به آتش آن مى‏سوزند) و چه بستر بدى است» (جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ).

بستر جایگاه استراحت است، و باید از هر نظر مناسب حال و موافق طبع باشد، اما چگونه خواهد بود وضع کسانى که بسترشان آتش جهنم مى‏باشد؟!




(آیه 57)- سپس به انواع دیگرى از عذابهاى آنها پرداخته، مى‏گوید: «این نوشابه حمیم و غساق [دو مایع سوزان و تیره‏] است که باید از آن بچشند» (هذا فَلْیَذُوقُوهُ حَمِیمٌ وَ غَسَّاقٌ)

«حمیم» به معنى آب داغ و سوزان که یکى از نوشابه‏هاى دوزخیان است مى‏باشد، و «غساق» به قطراتى که از پوست تن دوزخیان (و جراحات بدن آنها) بیرون مى‏آید تفسیر شده است.




(آیه 58)- باز به انواع دیگرى از عذابهاى دردناک آنها اشاره کرده، مى‏گوید:

«و جز اینها، کیفرهاى دیگرى همانند آن دارند» (وَ آخَرُ مِنْ شَکْلِهِ أَزْواجٌ).



(آیه 59)- سپس آخرین مجازات آنها را که همنشینان بد با زبانى مملوّ از سرزنش است مطرح ساخته، مى‏گوید: هنگامى که رؤساى ضلال وارد دوزخ مى‏شوند و با چشم خود مى‏بینند که پیروان را نیز به سمت دوزخ مى‏آورند به یکدیگر مى‏گویند: «این گروهى است که همراه شما وارد دوزخ مى‏شوند» اینها همان سران گمراهیند (هذا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَکُمْ).

«خوشامد بر آنها مباد»! (لا مَرْحَباً بِهِمْ).



(آیه 60)- به هر حال این صدا به گوش پیروان مى‏رسد و از ناخوشامد گفتن رؤساى ضلالت سخت خشمگین مى‏گردند، رو به سوى آنها کرده، «مى‏گویند: بلکه خوشامد بر شما مباد که این عذاب را شما براى ما فراهم ساختید، چه بد قرارگاهى است اینجا»؟! (قالُوا بَلْ أَنْتُمْ لا مَرْحَباً بِکُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنا فَبِئْسَ الْقَرارُ).

هدف پیروان از این تعبیر این است که آنها مى‏خواهند بگویند هر چه هست این حسن را دارد که شما رؤساى ضلالت نیز در این امر با ما مشترکید، و این مایه تشفى قلب ماست.




(آیه 61)- ولى با این حال پیروان به این سخن راضى نمى‏شوند، چرا که رؤساى ضلالت را که عامل اصلى جرم بودند از خود مستحقتر مى‏دانند لذا رو به درگاه خدا کرده «مى‏گویند: پروردگارا! هر کس این عذاب را براى ما فراهم ساخته عذابى مضاعف در آتش دوزخ بر او بیفزا» (قالُوا رَبَّنا مَنْ قَدَّمَ لَنا هذا فَزِدْهُ عَذاباً ضِعْفاً فِی النَّارِ). عذابى به خاطر گمراهى خودشان و عذابى به خاطر گمراه کردن ما.

آرى! این است سرانجام کسانى که با هم پیمان دوستى بستند و در راه انحراف و ضلالت بیعت کردند که وقتى نتایج شوم اعمال خود را مى‏بینند به مخاصمت و دشمنى و نفرین بر یکدیگر بر مى‏خیزند.

قابل توجه این که در این آیات ذکر نعمتهاى پرهیزکاران تنوع بیشترى از ذکر مجازاتها و عذابهاى طغیانگران دارد (در قسمت اول به هفت موهبت و در قسمت دوم به پنج عذاب اشاره شده) این شاید به خاطر پیشى گرفتن رحمت خدا بر غضب اوست «یا من سبقت رحمته غضبه»!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی