452 . صفحه 452
بیست و دوم اسفند :
نفیسه :
(آیه 154)-درطی چند آیه قبل دیدیم که مشرکان عرب به دلیل انحطاط فکری و نداشتن علم کافی،برای خداوند نیز همانند خود فرزند و گاهی همسر قائل میشدند این آیه در ادامه میفرماید: «شما را چه شده است؟ چگونه حکم مىکنید»؟! هیچ مىفهمید چه مىگوئید؟ (ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ).
(آیه 155)- آیا وقت آن نرسیده است که از این لا طائلات و خرافات زشت و رسوا دست بردارید؟ «آیات متذکر نمىشوید»؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ).
این سخنان به قدرى باطل و بىپایه است که اگر آدمى یک ذره عقل و درایت داشته باشد و اندیشه کند باطل بودن آن را درک مىنماید.
(آیه 156)- بعد از ابطال ادعاى خرافى آنها با یک دلیل حسى و یک دلیل عقلى، به سومین دلیل مىپردازد که دلیل نقلى است، مىگوید: اگر چنین چیزى که شما مىگوئید صحت داشت باید اثرى از آن در کتب پیشین باشد «یا شما دلیل روشنى در این باره دارید»؟! (أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ).
(آیه 157)- اگر دارید «پس کتابتان را بیاورید اگر راست مىگوئید»! (فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).
در کدام کتاب؟ در کدام نوشته؟ و در کدام وحى آسمانى چنین چیزى آمده، و بر کدام پیامبر نازل شده است؟!
(آیه 158)- در این آیه به یکى دیگر از خرافات مشرکان عرب مىپردازد، و آن نسبتى است که میان «خدا» و «جن» قائل بودند! سخن را از صورت «خطاب» درآورده و به صورت «غائب» مطرح مىکند، گوئى آنها چنان بىارزشند که بیش از این شایستگى و لیاقت رویاروئى در سخن را ندارند، مىفرماید: «آنها [مشرکان] میان او [خداوند] و جن (خویشاوندى و) نسبتى قائل شدند»! (وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً).
منظور از «نسب» هر گونه نسبت و رابطه است، هر چند جنبه خویشاوندى نداشته باشد، و مىدانیم که جمعى از مشرکان عرب جن را مىپرستیدند و آنها را شریک خدا مىپنداشتند، و به این ترتیب رابطهاى میان آنها و خداوند قائل بودند.
به هر حال قرآن مجید این عقیده خرافى را سخت انکار کرده، مىگوید: «در حالى که جنیان به خوبى مىدانند که این بت پرستان در دادگاه الهى احضار مىشوند» (وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ).
(آیه 159)- بعد مىافزاید: «منزه است خداوند از آنچه توصیف مىکنند» (سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ).
(آیه 160)- هیچ توصیفى شایسته ذات مقدس پروردگار نیست «مگر (آنچه) بندگان مخلص خدا» از روى آگاهى در مورد او دارند (إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).
بندگانى که از هرگونه شرک و هواى نفس و جهل و گمراهى مبرا هستند، و خدا را جز به آنچه خودش اجازه داده توصیف نمىکنند.
آرى! باید به سراغ سخنان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و خطبههاى نهج البلاغه على علیه السّلام و دعاهاى پر مغز امام سجاد در صحیفه سجادیه رفت، و در پرتو توصیفهاى این بندگان مخلص خدا، خدا را شناخت.
(آیه 161)- ادعاهاى دروغین! در آیات پیشین سخن از معبودهاى مختلف مشرکین به میان آمد، قرآن همین مسأله را تعقیب کرده، نخست این بحث را به میان مىآورد که وسوسههاى شما بت پرستان در دلهاى پاکان و نیکان اثرى ندارد، و تنها قلوب آلوده و ارواح دوزخى و متمایل به فساد شماست که خود را تسلیم این وسوسهها مىسازد، مىفرماید: «شما و آنچه را پرستش مىکنید ...» (فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ).
(آیه 162)- «هرگز نمىتوانید کسى را (با آن) فریب دهید» و با فتنه و فساد از خداوند منحرف سازید (ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنِینَ).
(آیه 163)- «مگر آنها که در آتش دوزخ وارد مىشوند»! (إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ).
(آیه 164)- بعد از این سه آیه که مسأله اختیار انسانها را در برابر فتنه جوئى و اغواگرى بت پرستان روشن مىسازد، ضمن سه آیه دیگر از مقام والاى فرشتگان خدا سخن مىگوید، همان فرشتگانى که بت پرستان آنها را دختران خدا مىپنداشتند، و جالب این که سخن را از زبان خود آنها بیان کرده، مىگوید:
«و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومى دارد» (وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ).
(آیه 165)- «و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند به صف ایستادهایم» و چشم بر امر او داریم (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ).
(آیه 166)- «و ما همه تسبیحگوى او هستیم»، و او را از آنچه لایق ذات پاکش نیست منزه مىشمریم (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ).
آرى! ما بندگانیم که جان و دل بر کف داریم، همواره چشم بر امر، و گوش بر فرمانش سپردهایم، ما کجا و فرزندى خدا کجا؟
در حقیقت آیات سه گانه فوق به سه قسمت از صفات فرشتگان اشاره مىکند: نخست این که هر کدام رتبه و منزلتى دارند که از آن تجاوز نمىکنند.
دیگر این که آنها دائما آماده اطاعت فرمان خدا در عرصه آفرینش و اجراى اوامر او در پهنه عالم هستى هستند.
سوم این که آنها پیوسته تسبیح خدا مىگویند و او را از آنچه لایق مقامش نیست منزه مىشمرند.
(آیه 167)- سپس در چهار آیه دیگر به یکى از عذرهاى ناموجه این مشرکان در ارتباط با همین مسأله بت پرستى و مطالب دیگر اشاره کرده و پاسخ مىدهد، مىفرماید: «آنها پیوسته مىگفتند:» (وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ).
(آیه 168)- «اگر یکى از کتابهاى پیشینیان نزد ما بود» (لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ).
(آیه 169)- «به یقین ما بندگان مخلص خدا بودیم» (لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).
این همه از بندگان مخلص و آنان که خدایشان خالص کرده است سخن مگوى، و پیامبران بزرگى همچون نوح و ابراهیم و موسى و غیر آنها را به رخ ما مکش، ما هم اگر مشمول لطف خدا شده بودیم و یکى از کتب آسمانى بر ما نازل مىشد، در زمره این بندگان مخلص بودیم!
(آیه 170)- این آیه مىگوید این آرزوى آنها هم اکنون جامه عمل به خود پوشیده و بزرگترین کتاب آسمانى خدا «قرآن مجید» بر آنان نازل شده، اما این دروغ پردازان پر ادعا «به آن کافر شدند (و از در مخالفت و انکار و دشمنى درآمدند) ولى به زودى (نتیجه کار خود را) خواهند دانست» (فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
(آیه 171)- حزب اللّه پیروز است! به دنبال بحثهاى گوناگونى که پیرامون مبارزات انبیاى بزرگ و کارشکنیهاى مشرکان بىایمان طى آیات این سوره آمده است، اکنون که به آخرین آیات سوره نزدیک مىشویم مهمترین مسأله را در این رابطه بیان مىکند، و آن خبر از پیروزى نهائى لشکر خدا بر لشکر شیطان و دشمنان حق است، تا مؤمنان در هر عصر و زمان به این وعده بزرگ الهى دلگرم شوند و براى ادامه مبارزه با لشکر باطل آماده و مقاوم گردند.
مىفرماید: «وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پیش مسلّم شده ...»
(وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ).
(آیه 172)- «که آنان یارى شدگانند» (إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ).
(آیه 173)- «و لشکر ما (در تمام صحنهها) پیروزند»َ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ).
چون عبارت صریح و گویا، و چه وعده روح پرور و امید بخشى؟!
(آیه 174)- سپس در ادامه این آیات، هم براى دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان و تأکید بر پیروزى، و هم تهدید مشرکان بىخبر مىگوید: «از آنها [کافران] روى بگردان تا زمان معیّنى» که فرمان جهاد فرارسد (فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ).
(آیه 175)- سپس این جمله را با تهدید دیگرى تأکید کرده، مىفرماید: «وضع آنها را بنگر (چه بىمحتواست) اما به زودى (نتیجه اعمال خود را) مىبینند» (وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ). به زودى پیروزى تو و مؤمنان، و شکست ذلت بار خود را در این دنیا، و مجازات الهى را در جهان دیگر خواهند دید.
(آیه 176)- و از آنجا که این خیرهسران بىشرم پیوسته این سخن را تکرار مىکردند که وعده عذاب الهى چه شد؟ و اگر راست مىگوئى چرا معطلى؟ قرآن با لحنى تهدیدآمیز در پاسخ آنها مىگوید: «آیا اینها براى عذاب ما عجله مىکنند»؟
(أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ).
گاه مىگویند: این وعده الهى چه شد؟ و گاه مىگویند این پیروزى کى خواهد آمد؟
(آیه 177)- «اما هنگامى که عذاب ما در آستانه خانههایشان فرود آید انذار شدگان صبحگاه بدى خواهند داشت» (فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِینَ).
این تعبیر نزول عذاب را در متن زندگى آنها و مبدل شدن کانون آرامش آنها را به کانونى از وحشت و اضطراب نشان مىدهد.
(آیه 178)- به آنها اعتنا مکن! گفتیم آیات آخر این سوره در حقیقت وسیلهاى است براى دلدارى پیامبر و مؤمنان راستین و تهدیدى است براى کفار لجوج.
این آیه بار دیگر با لحنى تهدید آمیز مىفرماید: «از آنها روى بگردان (و آنان را به حال خود واگذار) تا زمان معیّنى» (وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ).
(آیه 179)- «و وضع کارشان را ببین، آنها نیز به زودى (نتیجه اعمال خود را) مىبینند»! (وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ).
این تکرار به خاطر تأکید است که آنها بدانند این یک مسأله قطعى است که به زودى مجازات و شکست و ناکامى خود را خواهند دید، و به نتائج مرارت بار اعمالشان گرفتار مىشوند و پیروزى مؤمنان نیز قطعى و مسلم است.
(آیه 180)- سپس سوره با سه جمله پر معنى درباره «خداوند» و «پیامبران» و «جهانیان» پایان مىیابد.
مىفرماید: «منزه است پروردگار تو، پروردگار عزّت (و قدرت) از آنچه آنان [مشرکان و جاهلان] توصیف مىکنند» (سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ).
گاه فرشتگان را دختران او مىنامند، گاه در میان او و جن نسبتى قائل مىشوند، و گاه موجودات بىارزشى همچون قطعات سنگ و چوب را همردیف او قرار مىدهند.
(آیه 181)- و در جمله دوم همه پیامبران را مورد لطف بىپایان خویش قرار داده، مىگوید: «و سلام بر رسولان» (وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ).
سلامى که نشانه سلامت و عافیت از هرگونه عذاب و کیفر روز قیامت، سلامى که امان در برابر شکستها و دلیل بر پیروزى بر دشمنان است.
(آیه 182)- و سرانجام سخن را با حمد الهى پایان داده، مىگوید: «و حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است» (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).
سه آیه اخیر مىتواند اشاره و مرورى اجمالى بر تمام مسائل این سوره باشد، چرا که بخش مهمى از این سوره پیرامون توحید و مبارزه با انواع شرک بود، و آیه اول با تسبیح و تنزیه خداوند از توصیفهاى مشرکان، همه را بازگو مىکند.
بخش دیگرى از این سوره بیان گوشههائى از حالات هفت پیامبر بزرگ بود، آیه دوّم اشارهاى به آنهاست.
و بالاخره بخش دیگرى از نعمتهاى الهى، مخصوصا انواع نعمتهاى بهشتى، و پیروزى جنود الهى بر لشکر کفر سخن مىگفت، و حمد و ستایش خدا در پایان کار اشارهاى به همه اینهاست.
در روایات متعددى مىخوانیم: «کسى که مىخواهد در روز قیامت اجر و پاداش او با پیمانه بزرگ و کامل داده شود باید آخرین سخنش در هر مجلسى که مىنشیند این بوده باشد: سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون و سلام على المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین».
درسهایی از سوره ی صافات
182- و الحمدلله رب العالمین
7-جن و شیاطین جنی قدرت دستیابی به غیب را دارند،اما از آن منع شده اند.
18-انکار لجوجانه معاد سبب خواری در قیامت است.
28،29-در قیامت هیچ کس حاضر نیست جرم دیگران را بر عهده گیرد.
40-آنچه سبب برگزیدگی انسان نزد خداوند میشود،بندگی است.
51-در بهشت خاطرات دنیا فراموش نمیشود.
57-اگر یک لحظه لطف خدا قطع شود، سقوط انسان حتمی است.
61-ایمان به تنهایی کافی نیست عمل لازم است.
74-با وجود اکثریت فاسد،میتوان بنده خدا بود و در جامعه ی فاسد هضم نشد.
75-با اینکه خداوند از درون همه آگاه است،اما در گفتن و خواستن و دعا کردن آثار خاصی است.
80-عامل بقای نام نیک در میان مردم و سلام از سوی خداوند،نیکوکاری است.
82-هنگام نزول عذاب در دنیا، تنها مومنان نجات مییابند و دیگران کیفر میشوند،چه کافرباشند و چه بی تفاوت.چون آیه میفرماید:(اغرقنا الاخرین) و نمیفرماید:(اغرقنا الکافرین).
100-اولاد صالح هبه ی الهی و یکی ازدعاهای انبیاست.
102-عمل به وظیفه، صبر و پایداری میخواهد و صبر را باید از خدا خواست.
102- در کارها (ان شاء الله)بگوییم.
122-راه دریافت الطاف الهی، ایمان به او و بندگی اوست.
140-142-برخی مشکلات ما در زندگی،ناشی از کوتاهی در انجام مسوولیت است.
148-توبه از گذشته زمینه ی کامیابی در آینده است.قوم یونس توبه کردند و خداوند قهر خود را بازگرفت و آنان را کامیاب ساخت.
168-170-ادعا بسیار و مدعیان فراوان، هنگام عمل است که مومن از کافر شناخته میشود.