قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۵۴ ب.ظ

452 . صفحه 452


بیست و دوم اسفند : 



نفیسه : 



(آیه 154)-درطی چند آیه قبل دیدیم که مشرکان عرب به دلیل انحطاط فکری و نداشتن علم کافی،برای خداوند نیز همانند خود فرزند و گاهی همسر قائل میشدند این آیه در ادامه میفرماید: «شما را چه شده است؟ چگونه حکم مى‏کنید»؟! هیچ مى‏فهمید چه مى‏گوئید؟ (ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ).




(آیه 155)- آیا وقت آن نرسیده است که از این لا طائلات و خرافات زشت و رسوا دست بردارید؟ «آیات متذکر نمى‏شوید»؟ (أَ فَلا تَذَکَّرُونَ).

این سخنان به قدرى باطل و بى‏پایه است که اگر آدمى یک ذره عقل و درایت داشته باشد و اندیشه کند باطل بودن آن را درک مى‏نماید.




(آیه 156)- بعد از ابطال ادعاى خرافى آنها با یک دلیل حسى و یک دلیل عقلى، به سومین دلیل مى‏پردازد که دلیل نقلى است، مى‏گوید: اگر چنین چیزى که شما مى‏گوئید صحت داشت باید اثرى از آن در کتب پیشین باشد «یا شما دلیل روشنى در این باره دارید»؟! (أَمْ لَکُمْ سُلْطانٌ مُبِینٌ).


(آیه 157)- اگر دارید «پس کتابتان را بیاورید اگر راست مى‏گوئید»! (فَأْتُوا بِکِتابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).

در کدام کتاب؟ در کدام نوشته؟ و در کدام وحى آسمانى چنین چیزى آمده، و بر کدام پیامبر نازل شده است؟!


(آیه 158)- در این آیه به یکى دیگر از خرافات مشرکان عرب مى‏پردازد، و آن نسبتى است که میان «خدا» و «جن» قائل بودند! سخن را از صورت «خطاب» درآورده و به صورت «غائب» مطرح مى‏کند، گوئى آنها چنان بى‏ارزشند که بیش از این شایستگى و لیاقت رویاروئى در سخن را ندارند، مى‏فرماید: «آنها [مشرکان‏] میان او [خداوند] و جن (خویشاوندى و) نسبتى قائل شدند»! (وَ جَعَلُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً).

منظور از «نسب» هر گونه نسبت و رابطه است، هر چند جنبه خویشاوندى نداشته باشد، و مى‏دانیم که جمعى از مشرکان عرب جن را مى‏پرستیدند و آنها را شریک خدا مى‏پنداشتند، و به این ترتیب رابطه‏اى میان آنها و خداوند قائل بودند.

به هر حال قرآن مجید این عقیده خرافى را سخت انکار کرده، مى‏گوید: «در حالى که جنیان به خوبى مى‏دانند که این بت پرستان در دادگاه الهى احضار مى‏شوند» (وَ لَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ).


(آیه 159)- بعد مى‏افزاید: «منزه است خداوند از آنچه توصیف مى‏کنند» (سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ).


(آیه 160)- هیچ توصیفى شایسته ذات مقدس پروردگار نیست «مگر (آنچه) بندگان مخلص خدا» از روى آگاهى در مورد او دارند (إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).

بندگانى که از هرگونه شرک و هواى نفس و جهل و گمراهى مبرا هستند، و خدا را جز به آنچه خودش اجازه داده توصیف نمى‏کنند.

آرى! باید به سراغ سخنان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و خطبه‏هاى نهج البلاغه على علیه السّلام و دعاهاى پر مغز امام سجاد در صحیفه سجادیه رفت، و در پرتو توصیفهاى این بندگان مخلص خدا، خدا را شناخت.


(آیه 161)- ادعاهاى دروغین! در آیات پیشین سخن از معبودهاى مختلف مشرکین به میان آمد، قرآن همین مسأله را تعقیب کرده، نخست این بحث را به میان مى‏آورد که وسوسه‏هاى شما بت پرستان در دلهاى پاکان و نیکان اثرى ندارد، و تنها قلوب آلوده و ارواح دوزخى و متمایل به فساد شماست که خود را تسلیم این وسوسه‏ها مى‏سازد، مى‏فرماید: «شما و آنچه را پرستش مى‏کنید ...» (فَإِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ).


(آیه 162)- «هرگز نمى‏توانید کسى را (با آن) فریب دهید» و با فتنه و فساد از خداوند منحرف سازید (ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ بِفاتِنِینَ).


(آیه 163)- «مگر آنها که در آتش دوزخ وارد مى‏شوند»! (إِلَّا مَنْ هُوَ صالِ الْجَحِیمِ).


(آیه 164)- بعد از این سه آیه که مسأله اختیار انسانها را در برابر فتنه جوئى و اغواگرى بت پرستان روشن مى‏سازد، ضمن سه آیه دیگر از مقام والاى فرشتگان خدا سخن مى‏گوید، همان فرشتگانى که بت پرستان آنها را دختران خدا مى‏پنداشتند، و جالب این که سخن را از زبان خود آنها بیان کرده، مى‏گوید:

 «و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومى دارد» (وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ).


(آیه 165)- «و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند به صف ایستاده‏ایم» و چشم بر امر او داریم (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ).


(آیه 166)- «و ما همه تسبیح‏گوى او هستیم»، و او را از آنچه لایق ذات پاکش نیست منزه مى‏شمریم (وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ).

آرى! ما بندگانیم که جان و دل بر کف داریم، همواره چشم بر امر، و گوش بر فرمانش سپرده‏ایم، ما کجا و فرزندى خدا کجا؟

در حقیقت آیات سه گانه فوق به سه قسمت از صفات فرشتگان اشاره مى‏کند: نخست این که هر کدام رتبه و منزلتى دارند که از آن تجاوز نمى‏کنند.

دیگر این که آنها دائما آماده اطاعت فرمان خدا در عرصه آفرینش و اجراى اوامر او در پهنه عالم هستى هستند.

سوم این که آنها پیوسته تسبیح خدا مى‏گویند و او را از آنچه لایق مقامش نیست منزه مى‏شمرند.


(آیه 167)- سپس در چهار آیه دیگر به یکى از عذرهاى ناموجه این مشرکان در ارتباط با همین مسأله بت پرستى و مطالب دیگر اشاره کرده و پاسخ مى‏دهد، مى‏فرماید: «آنها پیوسته مى‏گفتند:» (وَ إِنْ کانُوا لَیَقُولُونَ).


(آیه 168)- «اگر یکى از کتابهاى پیشینیان نزد ما بود» (لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِکْراً مِنَ الْأَوَّلِینَ).


(آیه 169)- «به یقین ما بندگان مخلص خدا بودیم» (لَکُنَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ).

این همه از بندگان مخلص و آنان که خدایشان خالص کرده است سخن مگوى، و پیامبران بزرگى همچون نوح و ابراهیم و موسى و غیر آنها را به رخ ما مکش، ما هم اگر مشمول لطف خدا شده بودیم و یکى از کتب آسمانى بر ما نازل مى‏شد، در زمره این بندگان مخلص بودیم!


(آیه 170)- این آیه مى‏گوید این آرزوى آنها هم اکنون جامه عمل به خود پوشیده و بزرگترین کتاب آسمانى خدا «قرآن مجید» بر آنان نازل شده، اما این دروغ پردازان پر ادعا «به آن کافر شدند (و از در مخالفت و انکار و دشمنى درآمدند) ولى به زودى (نتیجه کار خود را) خواهند دانست» (فَکَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).


(آیه 171)- حزب اللّه پیروز است! به دنبال بحثهاى گوناگونى که پیرامون مبارزات انبیاى بزرگ و کارشکنیهاى مشرکان بى‏ایمان طى آیات این سوره آمده است، اکنون که به آخرین آیات سوره نزدیک مى‏شویم مهمترین مسأله را در این رابطه بیان مى‏کند، و آن خبر از پیروزى نهائى لشکر خدا بر لشکر شیطان و دشمنان حق است، تا مؤمنان در هر عصر و زمان به این وعده بزرگ الهى دلگرم شوند و براى ادامه مبارزه با لشکر باطل آماده و مقاوم گردند.

مى‏فرماید: «وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پیش مسلّم شده ...»

(وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِینَ).


(آیه 172)- «که آنان یارى شدگانند» (إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ).


(آیه 173)- «و لشکر ما (در تمام صحنه‏ها) پیروزند»َ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ).

چون عبارت صریح و گویا، و چه وعده روح پرور و امید بخشى؟!


(آیه 174)- سپس در ادامه این آیات، هم براى دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان و تأکید بر پیروزى، و هم تهدید مشرکان بى‏خبر مى‏گوید: «از آنها [کافران‏] روى بگردان تا زمان معیّنى» که فرمان جهاد فرارسد (فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ).


(آیه 175)- سپس این جمله را با تهدید دیگرى تأکید کرده، مى‏فرماید: «وضع آنها را بنگر (چه بى‏محتواست) اما به زودى (نتیجه اعمال خود را) مى‏بینند» (وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ). به زودى پیروزى تو و مؤمنان، و شکست ذلت بار خود را در این دنیا، و مجازات الهى را در جهان دیگر خواهند دید.


(آیه 176)- و از آنجا که این خیره‏سران بى‏شرم پیوسته این سخن را تکرار مى‏کردند که وعده عذاب الهى چه شد؟ و اگر راست مى‏گوئى چرا معطلى؟ قرآن با لحنى تهدیدآمیز در پاسخ آنها مى‏گوید: «آیا اینها براى عذاب ما عجله مى‏کنند»؟

(أَ فَبِعَذابِنا یَسْتَعْجِلُونَ).

گاه مى‏گویند: این وعده الهى چه شد؟ و گاه مى‏گویند این پیروزى کى خواهد آمد؟


(آیه 177)- «اما هنگامى که عذاب ما در آستانه خانه‏هایشان فرود آید انذار شدگان صبحگاه بدى خواهند داشت» (فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِینَ).

این تعبیر نزول عذاب را در متن زندگى آنها و مبدل شدن کانون آرامش آنها را به کانونى از وحشت و اضطراب نشان مى‏دهد.


(آیه 178)- به آنها اعتنا مکن! گفتیم آیات آخر این سوره در حقیقت وسیله‏اى است براى دلدارى پیامبر و مؤمنان راستین و تهدیدى است براى کفار لجوج.

این آیه بار دیگر با لحنى تهدید آمیز مى‏فرماید: «از آنها روى بگردان (و آنان را به حال خود واگذار) تا زمان معیّنى» (وَ تَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ).


(آیه 179)- «و وضع کارشان را ببین، آنها نیز به زودى (نتیجه اعمال خود را) مى‏بینند»! (وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ یُبْصِرُونَ).

این تکرار به خاطر تأکید است که آنها بدانند این یک مسأله قطعى است که به زودى مجازات و شکست و ناکامى خود را خواهند دید، و به نتائج مرارت بار اعمالشان گرفتار مى‏شوند و پیروزى مؤمنان نیز قطعى و مسلم است.


(آیه 180)- سپس سوره با سه جمله پر معنى درباره «خداوند» و «پیامبران» و «جهانیان» پایان مى‏یابد.

مى‏فرماید: «منزه است پروردگار تو، پروردگار عزّت (و قدرت) از آنچه آنان [مشرکان و جاهلان‏] توصیف مى‏کنند» (سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ).

گاه فرشتگان را دختران او مى‏نامند، گاه در میان او و جن نسبتى قائل مى‏شوند، و گاه موجودات بى‏ارزشى همچون قطعات سنگ و چوب را همردیف او قرار مى‏دهند.


(آیه 181)- و در جمله دوم همه پیامبران را مورد لطف بى‏پایان خویش قرار داده، مى‏گوید: «و سلام بر رسولان» (وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ).

سلامى که نشانه سلامت و عافیت از هرگونه عذاب و کیفر روز قیامت، سلامى که امان در برابر شکستها و دلیل بر پیروزى بر دشمنان است.


(آیه 182)- و سرانجام سخن را با حمد الهى پایان داده، مى‏گوید: «و حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است» (وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ).

سه آیه اخیر مى‏تواند اشاره و مرورى اجمالى بر تمام مسائل این سوره باشد، چرا که بخش مهمى از این سوره پیرامون توحید و مبارزه با انواع شرک بود، و آیه اول با تسبیح و تنزیه خداوند از توصیفهاى مشرکان، همه را بازگو مى‏کند.

بخش دیگرى از این سوره بیان گوشه‏هائى از حالات هفت پیامبر بزرگ بود، آیه دوّم اشاره‏اى به آنهاست.

و بالاخره بخش دیگرى از نعمتهاى الهى، مخصوصا انواع نعمتهاى بهشتى، و پیروزى جنود الهى بر لشکر کفر سخن مى‏گفت، و حمد و ستایش خدا در پایان کار اشاره‏اى به همه اینهاست.

در روایات متعددى مى‏خوانیم: «کسى که مى‏خواهد در روز قیامت اجر و پاداش او با پیمانه بزرگ و کامل داده شود باید آخرین سخنش در هر مجلسى که مى‏نشیند این بوده باشد: سبحان ربّک ربّ العزّة عمّا یصفون و سلام على المرسلین و الحمد للّه ربّ العالمین».



درسهایی از سوره ی صافات


182- و الحمدلله رب العالمین

7-جن و شیاطین جنی قدرت دستیابی به غیب را دارند،اما از آن منع شده اند.

18-انکار لجوجانه معاد سبب خواری در قیامت است.

28،29-در قیامت هیچ کس حاضر نیست جرم دیگران را بر عهده گیرد.

40-آنچه سبب برگزیدگی انسان نزد خداوند میشود،بندگی است.

51-در بهشت خاطرات دنیا فراموش نمیشود.

57-اگر یک لحظه لطف خدا قطع شود، سقوط انسان حتمی است.

61-ایمان به تنهایی کافی نیست عمل لازم است. 

74-با وجود اکثریت فاسد،میتوان بنده خدا بود و در جامعه ی فاسد هضم نشد.

75-با اینکه خداوند از درون همه آگاه است،اما در گفتن و خواستن و دعا کردن آثار خاصی است.

80-عامل بقای نام نیک در میان مردم و سلام از سوی خداوند،نیکوکاری است.

82-هنگام نزول عذاب در دنیا، تنها مومنان نجات می‌یابند و دیگران کیفر میشوند،چه کافرباشند و چه بی تفاوت.چون آیه میفرماید:(اغرقنا الاخرین) و نمیفرماید:(اغرقنا الکافرین).

100-اولاد صالح هبه ی الهی و یکی ازدعاهای انبیاست.

102-عمل به وظیفه، صبر و پایداری میخواهد و صبر را باید از خدا خواست. 

102- در کارها (ان شاء الله)بگوییم.

122-راه دریافت الطاف الهی، ایمان به او و بندگی اوست.

140-142-برخی مشکلات ما در زندگی،ناشی از کوتاهی در انجام مسوولیت است.

148-توبه از گذشته زمینه ی کامیابی در آینده است.قوم یونس توبه کردند و خداوند قهر خود را بازگرفت و آنان را کامیاب ساخت.

168-170-ادعا بسیار و مدعیان فراوان، هنگام عمل است که مومن از کافر شناخته می‌شود.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی