قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۵۶ ق.ظ

143 . صفحه 143

 



هجدهم خرداد :


نفیسه :



آیه 119)- در این آیه موضوع آیه قبل به عبارت دیگرى که توأم با استدلال بیشترى است آمده، مى‏فرماید: «چرا از حیواناتى نمى‏خورید که نام خدا بر آنها گفته شده؟ در حالى که آنچه را بر شما حرام است خداوند شرح داده است» (وَ ما لَکُمْ أَلَّا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ).

سپس یک صورت را استثناء نموده، و مى‏گوید: «مگر در صورتى که ناچار شوید» (إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ).

خواه این اضطرار بخاطر گرفتارى در بیابان و گرسنگى شدید بوده باشد و یا گرفتار شدن در چنگال مشرکان و اجبار کردن آنها به این موضوع.

بعد اضافه مى‏کند که «بسیارى از مردم، دیگران را از روى جهل و نادانى و هوى و هوسها گمراه مى‏سازند» (وَ إِنَّ کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ).در پایان آیه مى‏فرماید: «پروردگار تو نسبت به آنها که تجاوزکارند آگاهتر است» (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ).همانها که با دلایل واهى نه تنها از راه حق منحرف مى‏شوند بلکه سعى دارند دیگران را نیز منحرف سازند.

 

 
(آیه 120)- و از آنجا که ممکن است بعضى این کار حرام را در پنهانى مرتکب شوند در تعقیب آن، در این آیه به عنوان یک قانون کلى مى‏گوید:«گناه آشکار و پنهان را رها سازید» (وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ).مى‏گویند: در زمان جاهلیت عده‏اى عقیده داشتند که عمل منافى عفت (زنا) اگر در پنهانى باشد عیبى ندارد تنها اگر آشکارا باشد گناه است!هم اکنون نیز عملا عده‏اى این منطق جاهلى را پذیرفته و تنها از گناهان آشکار وحشت دارند، اما گناهان پنهانى را بدون احساس ناراحتى مرتکب مى‏شوند! آیه فوق به شدت این منطق را محکوم مى‏سازد.سپس به عنوان یادآورى و تهدید گناهکاران به سرنوشت شومى که در انتظار آنهاست چنین مى‏گوید: «آنها که تحصیل گناه کنند به زودى تکفیر اعمال خود را خواهند دید» (إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِما کانُوا یَقْتَرِفُونَ).

 

(آیه 121)- در آیات گذشته روى جنبه مثبت مسأله، یعنى خوردن از گوشتهاى حلال تکیه شده بود، ولى در این آیه- براى تأکید هر چه بیشتر- روى جنبه منفى و مفهوم آن تکیه نموده و مى‏گوید: «از گوشتهایى که نام خدا به هنگام ذبح بر آنها برده نشده است نخورید» (وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ).

سپس با یک جمله کوتاه مجددا این عمل را محکوم کرده مى‏گوید: «این کار فسق و گناه و خروج از راه و رسم بندگى و اطاعت فرمان خداست» (وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ).

و براى این که بعضى از مسلمانان ساده دل تحت تأثیر وسوسه‏هاى شیطانى آنها قرار نگیرند اضافه مى‏کند: «شیاطین مطالب وسوسه انگیزى بطور مخفیانه به دوستان خود القا مى‏کنند، تا با شما به مجادله برخیزند» (وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ).

ولى به هوش باشید «اگر تسلیم وسوسه‏هاى آنها شوید، شما هم در صف مشرکان قرار خواهید گرفت» (وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ).

این مجادله و وسوسه شاید اشاره به همان منطقى باشد که مشرکان به یکدیگر القا مى‏کردند (و بعضى گفته‏اند مشرکان عرب آن را از مجوسیان آموخته بودند) که اگر ما گوشت حیوان مرده را مى‏خوریم به خاطر آن است که خدا آن را کشته یعنى نخوردن مردار یک نوع بى‏اعتنایى به کار خداست! غافل از آن که آنچه به مرگ طبیعى مى‏میرد علاوه بر این که غالبا بیمار است، سر بریده نیست و خونهاى کثیف در لابلاى گوشتهاى آن مى‏ماند و فاسد مى‏شود و گوشت را هم آلوده و فاسد مى‏کند.

 

(آیه 122)-نقل شده است: «أبو جهل» که از دشمنان سرسخت اسلام و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود روزى سخت آن حضرت را آزاد داد، «حمزه» عموى شجاع پیامبر صلّى اللّه علیه و آله که تا آن روز اسلام را نپذیرفته بود و همچنان در باره آیین او مطالعه و اندیشه مى‏کرد، و در آن روز از جریان کار أبو جهل و برادرزاده خویش باخبر شد، سخت برآشفت و یکسره به سراغ أبو جهل رفت و چنان بر سر- یا بینى او- کوفت که خون جارى شد، ولى أبو جهل با تمام نفوذى که داشت، به ملاحظه شجاعت فوق العاده حمزه از نشان دادن عکس العمل خوددارى کرد.سپس حمزه به سراغ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد و اسلام را پذیرفت و تا واپسین دم عمر، از این آیین آسمانى دفاع مى‏کرد.آیه درباره این حادثه نازل گردید و وضع ایمان حمزه و پافشارى أبو جهل را در کفر و فساد مشخص ساخت.از بعضى روایات نیز استفاده مى‏شود که آیه در مورد ایمان آوردن عمار یاسر و اصرار أبو جهل در کفر نازل گردیده است.ارتباط این آیه و آیه بعد با آیات قبل از این نظر است که در آیات گذشته اشاره به دو دسته مؤمن خالص و کافر لجوج شده بود، در اینجا نیز با ذکر دو مثال جالب و روشن وضع این دو طایفه مجسم گردیده است.نخست این که افرادى را که در گمراهى بودند، سپس با پذیرش حق و ایمان تغییر مسیر داده‏اند تشبیه به مرده‏اى مى‏کند که به اراده و فرمان خدا زنده شده است (أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ).ایمان افراد را دگرگون مى‏سازد و در سراسر زندگى آنها اثر مى‏گذارد و آثار حیات را در تمام شؤون آنها آشکار مى‏نماید.

 

سپس مى‏گوید: «ما براى چنین افراد نورى قرار دادیم که با آن در میان مردم راه بروند» (وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ).منظور از این «نور» تنها قرآن و تعلیمات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیست، بلکه علاوه بر این، ایمان به خدا، بینش و درک تازه‏اى به انسان مى‏بخشد افق دید او را از زندگى محدود مادى و چهار دیوار عالم ماده فراتر برده و در عالمى فوق العاده وسیع فرو مى‏برد.در پرتو این نور مى‏تواند راه زندگى خود را در میان مردم پیدا کند، و از بسیارى اشتباهات که دیگران به خاطر آز و طمع، و به علت تفکر محدود مادى، و یا غلبه خودخواهى و هوى و هوس، گرفتار آن مى‏شوند مصون و محفوظ بماند.و این که در روایات اسلامى مى‏خوانیم:المؤمن ینظر بنور اللّه «انسان با ایمان با نور خدا نگاه مى‏کند» اشاره به همین حقیقت است.سپس چنین فرد زنده و فعال و نورانى و مؤثرى را با افراد بى‏ایمان لجوج مقایسه کرده، مى‏گوید:«آیا چنین کسى همانند شخصى است که در امواج ظلمتها و تاریکیها فرو رفته و هرگز از آن خارج نمى‏گردد»؟!(کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها).از هستى و وجود این گونه افراد در حقیقت چیزى جز یک شبح، یک قالب، یک مثال و یک مجسمه باقى مانده است، هیکلى دارند بى‏روح و مغز و فکرى از کار افتاده! و در پایان آیه اشاره به علت این سرنوشت شوم کرده، مى‏گوید: «این چنین اعمال کافران در نظرشان جلوه داده شده است»(کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکافِرِینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).

 

(آیه 123)- و از آنجا که قهرمان این ماجرا در جهت نفى «ابو جهل» بود، و او از سردمداران مشرکان مکّه و قریش محسوب مى‏شد در این آیه اشاره به وضع این رهبران گمراه و زعماى کفر و فساد کرده مى‏فرماید: «این چنین قرار دادیم در هر شهر و آبادى بزرگانى را که طریق گناه پیش گرفتند و با مکر و فریب و نیرنگ مردم را از راه منحرف ساختند» (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکابِرَ مُجْرِمِیها لِیَمْکُرُوا فِیها).یعنى، سر انجام نافرمانى و گناه فراوان این شد که رهزن راه حق شدند و بندگان خدا را از راه منحرف ساختند.و در پایان آیه مى‏گوید:«آنها جز به خودشان نیرنگ نمى‏زنند ولى نمى‏فهمند و متوجه نیستند» (وَ ما یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَ ما یَشْعُرُونَ).از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود که مفاسد و بدبختیهایى که دامن اجتماعات را مى‏گیرد از بزرگترها و سردمداران اقوام سر چشمه مى‏گیرد و آنها هستند که با انواع حیله و نیرنگ راه خدا را دگرگون ساخته و چهره حق را بر مردم مى‏پوشانند.

 

(آیه 124)-نقل شده که: این آیه در باره ولید بن مغیره (که از سران معروف بت‏پرستان بود و به اصطلاح مغز متفکر آنها محسوب مى‏شد)نازل گردیده است، او به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏گفت: اگر نبوت راست باشد من به احراز این مقام از تو سزاوارترم، زیرا هم سنّم از تو بیشتر است و هم مالم! در این آیه اشاره‏اى کوتاه و پرمعنى به طرز تفکّر و ادعاهاى مضحک این سردمداران باطل و «اکابر مجرمیها» کرده مى‏گوید:«هنگامى که آیه‏اى از طرف خدا براى هدایت آنها فرستاده مى‏شد مى‏گفتند: ما هرگز ایمان نمى‏آوریم، مگر این که به ما نیز همان مقامات و آیاتى که به فرستادگان خدا اعطا شده است داده شود» (وَ إِذا جاءَتْهُمْ آیَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى‏ مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ).

قرآن پاسخ روشنى به آنها مى‏دهد و مى‏گوید لازم نیست شما به خدا درس بدهید که چگونه پیامبران و رسولان خویش را اعزام دارد و از میان چه افرادى انتخاب کند! زیرا «خداوند از همه بهتر مى‏داند رسالت خود را در کجا قرار دهد» (اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ).روشن است رسالت نه ارتباطى به سن و مال دارد و نه به موقعیت قبایل، بلکه شرط آن قبل از هر چیز آمادگى روحى، پاکى ضمیر، سجایاى اصیل انسانى، فکر بلند و اندیشه قوى، و بالاخره تقوى و پرهیزکارى فوق العاده‏اى در مرحله عصمت است، و وجود این صفات مخصوصا آمادگى براى مقام عصمت چیزى است که جز خدا نمى‏داند، و چقدر فرق است میان این شرایط و میان آنچه آنها فکر مى‏کردند.

 

جانشین پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیز تمام صفات و برنامه‏هاى او را، به جز وحى و تشریع، دارد یعنى هم حافظ شرع و شریعت است و هم پاسدار مکتب و قوانین او و هم رهبر معنوى و مادى مردم، لذا باید او هم داراى مقام عصمت و مصونیت از خطا و گناه باشد تا بتواند رسالت خویش را به ثمر برساند و رهبرى مطاع و سرمشقى مورد اعتماد گردد.و به همین دلیل انتخاب او نیز به دست خداست نه از طریق انتخاب مردم و شورى و خدا مى‏داند این مقام را در چه جایى قرار دهد نه خلق خدا! و در آخر آیه سرنوشتى را که در انتظار این گونه مجرمان و رهبران پر ادعاى باطل است بیان کرده، مى‏گوید: «به زودى این گنهکاران به خاطر مکر و فریبى که براى گمراه ساختن مردم به کار زدند، گرفتار کوچکى و حقارت در پیشگاه خدا و عذاب شدید خواهند شد» (سَیُصِیبُ الَّذِینَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما کانُوا یَمْکُرُونَ).این خودخواهان مى‏خواستند با کارهاى خلاف خود موقعیت و بزرگى خویش را حفظ کنند، ولى خدا آنها را آنچنان «تحقیر» خواهد کرد که دردناکترین شکنجه‏هاى روحى را احساس کنند.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی