قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
پنجشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۵۶ ق.ظ

142 . صفحه 142


هفدهم اردیبهشت :


نفیسه :




(آیه 111)- چرا افراد لجوج به راه نمى‏آیند؟این آیه با آیات قبل مربوط است، هدف این چند آیه این است که روشن سازد جمعى از تقاضا کنندگان معجزات عجیب و غریب در تقاضاهاى خود صادق نیستند و هدفشان پذیرش حق نمى‏باشد، لذا بعضى از خواسته‏هاى آنها (مثل آمدن خدا در برابر آنان!) اصولا محال است.قرآن در این آیه با صراحت مى‏گوید: «اگر ما (آنطور که درخواست کرده بودند) فرشتگان را بر آنها نازل مى‏کردیم و مردگان مى‏آمدند و با آنها سخن مى‏گفتند و خلاصه هر چه مى‏خواستند در برابر آنها گرد مى‏آوردیم، باز ایمان نمى‏آوردند» (وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتى‏ وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ قُبُلًا ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا).سپس براى تأکید مطلب مى‏فرماید: «تنها در یک صورت ممکن است ایمان بیاورند و آن این که خداوند با مشیت اجبارى خود آنها را وادار به قبول ایمان کند» (إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ). و بدیهى است که این گونه ایمان هیچ فایده تربیتى و اثر تکاملى نخواهد داشت.و در پایان آیه اضافه مى‏کند که «بیشتر آنها جاهل و بى‏خبرند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ)

 


(آیه 112)- در آیات قبل گفتیم وجود دشمنان سرسخت و لجوج در برابر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله منحصر به او نبود در این آیه مى‏فرماید: «این چنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم» (وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ).و کار آنها این بوده که «سخنان فریبنده‏اى براى اغفال یکدیگر بطور اسرار آمیز و احیانا در گوشى به هم مى‏گفتند»(یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً).ولى اشتباه نشود «اگر خداوند مى‏خواست مى‏توانست به اجبار جلو همه آنها را بگیرد» (وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ).ولى خداوند این کار را نکرد، زیرا مى‏خواست مردم آزاد باشند تا میدانى براى آزمایش و تکامل و پرورش آنها وجود داشته باشد.لذا در پایان آیه به پیامبرش دستور مى‏دهد که به هیچ وجه به این گونه شیطنتها اعتنا نکند«و آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذارد»(فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ).

 

 
(آیه 113)- در این آیه نتیجه تلقینات و تبلیغات فریبنده شیاطین را چنین بازگو مى‏کند که: «سر انجام کار آنها این خواهد شد که افراد بى‏ایمان یعنى آنها که به روز رستاخیز عقیده ندارند به سخنان آنها گوش فرا دهند و دلهایشان به آن متمایل گردد» (وَ لِتَصْغى‏ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ).سپس مى‏فرماید: «سر انجام این تمایل، رضایت کامل به برنامه‏هاى شیطانى خواهد شد» (وَ لِیَرْضَوْهُ).و پایان همه آنها ارتکاب انواع گناهان و اعمال زشت و ناپسند خواهد بود «و هر گناهى که بخواهند انجام دهند» (وَ لِیَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُونَ)

 

 
(آیه 114)- این آیه در حقیقت نتیجه آیات قبل است، و مى‏گوید: با این همه آیات روشنى که در زمینه توحید گذشت چه کسى را باید به داورى پذیرفت؟«آیا غیر خدا را به داورى بپذیرم» (أَ فَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغِی حَکَماً). «با این که اوست که این کتاب بزرگ آسمانى را که تمام نیازمندیهاى تربیتى انسان در آن آمده و میان حق و باطل، نور و ظلمت، کفر و ایمان، جدایى افکنده به سوى شما نازل کرده است»(وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلًا).سپس مى‏گوید: نه تنها تو و مسلمانان مى‏دانید که این کتاب از طرف خدا است بلکه «اهل کتاب (یهود و نصارى) که نشانه‏هاى این کتاب آسمانى را در کتب خود دیده‏اند مى‏دانند از سوى پروردگار تو به حق نازل شده است» (وَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ).بنابراین، جاى هیچ گونه شک و تردیدى در آن نیست «و تو اى پیامبر هرگز در آن تردید مکن»(فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ).

 

 
(آیه 115)- در این آیه مى‏فرماید: «کلام پروردگار تو با صدق و عدل تکمیل شد و هیچ کس قادر نیست کلمات او را دگرگون سازد و او شنونده و داناست» (وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).منظور از «کلمه» در آیه فوق، قرآن است زیرا در آیات قبل نیز سخن از «قرآن» در میان بوده است.در حقیقت آیه مى‏گوید: به هیچ وجه قرآن جاى تردید و شک نیست، زیرا از هر نظر کامل و بى‏عیب است، تواریخ و اخبار آن، همه صدق و احکام و قوانین آن همه عدل است.بعضى از مفسران با این آیه استدلال بر عدم امکان راه یافتن تحریف در قرآن کرده‏اند، زیرا جمله «لا مبدّل لکلماته» اشاره به این است که هیچ کس نمى‏تواند تغییر و تبدیلى نه از نظر لفظ و نه از نظر اخبار و نه از نظر احکام در قرآن ایجاد کند، و همیشه این کتاب آسمانى که باید تا آخر دنیا راهنماى جهانیان باشد از دستبرد خائنان و تحریف کنندگان مصون و محفوظ خواهد بود.

 

 
(آیه 116)- مى‏دانیم آیات این سوره در مکّه نازل شد و در آن زمان مسلمانان شدیدا در اقلیت بودند، گاهى اقلیت آنها و اکثریت قاطع بت‏پرستان و مخالفان اسلام، ممکن بود این توهم را براى بعضى ایجاد کند که اگر آیین آنها باطل و بى‏اساس است چرا این همه پیرو دارد و اگر ما بر حقیم چرا این قدر کم هستیم؟! در این آیه براى دفع این توهم پیامبر خود را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «اگر از اکثر مردمى که در روى زمین هستند پیروى کنى تو را از راه حق گمراه و منحرف خواهند ساخت»! (وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ).در جمله بعد دلیل این موضوع را بیان مى‏کند و مى‏گوید: «علت آن این است که آنها بر اساس منطق و فکر صحیح کار نمى‏کنند «راهنماى آنها یک مشت گمانهاى آلوده به هوى و هوس و یک مشت دروغ و فریب و تخمین است» (إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ).

 

 
(آیه 117)- از آنجا که مفهوم آیه قبل این است که اکثریت به تنهایى نمى‏تواند راه حق را نشان دهد نتیجه آن، این مى‏شود که راه حق را تنها باید از خداوند گرفت هر چند طرفداران راه حق در اقلیت بوده باشند.لذا در این آیه دلیل این موضوع را روشن مى‏سازد که:«پروردگارت که از همه چیز باخبر و آگاه است و در علم بى‏پایان او کمترین اشتباه راه ندارد، بهتر مى‏داند راه ضلالت و هدایت کدام است و گمراهان و هدایت یافتگان را بهتر مى‏شناسد» (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ یَضِلُّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْت

 



(آیه 118)- تمام آثار شرک باید برچیده شود!در آیات گذشته با بیانات گوناگونى حقیقت توحید، اثبات و بطلان شرک و بت‏پرستى آشکار گردید.یکى از نتایج این مسأله آن است که مسلمانان باید از خوردن گوشت حیواناتى که به نام «بتها» ذبح مى‏شد خوددارى کنند، و تنها از گوشت حیواناتى که به نام خدا ذبح مى‏گردید استفاده نماید، لذا نخست مى‏گوید: «از چیزهایى بخورید که نام خدا بر آن برده شده است، اگر به آیاتش ایمان دارید»(فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنِینَ).یعنى، ایمان تنها ادّعا و گفتار و عقیده نیست بلکه باید در لابلاى عمل نیز آشکار گردد. کسى که به خداى یکتا ایمان دارد تنها از این گوشتها مى‏خورد.

 

اعظم :


ایه 111: وقتی کسی نمیخواهد ایمان بیاورد فرقی نمی کند کدام معجزه را برایش بیاوری

ادم لجوجی که تصمیم بر نپذیرفتن ایمان گرفته با هیچ معجزه ای مومن نمیشه

 

بعضی معجزه ها مثل نزول فرشته نوعی اتمام حجت هستش و ایمان بعد از اون فایده ای نداره



ایه 112: شیاطین انس و جنّ از طریق القا به یکدیگر، با هم ارتباط دارند. «یوحى بعضهم الى بعض...»



ایه 112: هر پیامیری دشمنانی از جن و انس داره



ایه 112: اگر حکم ومشیت الهی نبود، شیاطین کوچکترین عملی نمی توانستند انجام دهند و در واقع عمل اینها هم مستند به اذن الهی است

 



ایه 113: این آیه در ادامه گفتار آیه قبلی است و می فرماید:ما آنها را به حال خود گذاشتیم تا با گفتار فریبنده مردم را بفریبند، تو نیز چون از آنها اعراض کنی ، آنها وحی شیطان را اجابت نموده و بسوی آن مایل می شوند و مورد پسندآنان قرار می گیرد و در نتیجه مرتکب گناهان و اعمال زشتی می شوند تا به اعلی درجه شقاوتی که در ذاتشان وجود دارد می رسند و اینچنین خداوند نه تنها اهل سعادت را در رسیدن به سعادت مطلوبشان یاری و مدد می کند،بلکه اهل شقاوت را نیز در رسیدن به سیر مطلوبشان که همان کمال شقاوت است مددمی رساند



ایه 116: یک ایه خیلی مهم



ایه 116: در مورد امورات دنیا می توان بر اساس حدس و گمان و تخمین جلو رفت

ولی در مورد امر اخرت و سعادت و شقاوت ابدی انسان نمیشه بر مبنای حدسیات پیش رفت

 

در حالیکه اکثر ادمهای روی زمین در مورد این امر سعادت و شقاوت ابدی از راه حدس و گمان و تخمین پیش میرن

 

که ما نباید راه اونا رو طی کنیم

 


ایه 116: - اکثریّت، دلیل حقانیّت نیست. ملاک، حقّ است نه عدد، پس در پیمودن راه حقّ از کمى افراد نهراسید. «اِن تُطِع اکثر...»

جلب نظر اکثریّت، گاهى به قیمت نابودى و انحراف خود انسان تمام مى‏شود. «اِن تطع اکثر... یضلّوک» (در راه خدا حرکت کنیم هر چند خلاف رأى اکثریّت باشد)



ایه 118: ،مطابق بیانات قبلی چون خدای متعال پروردگار عالمیان است و به اطاعت سزاوارتر می باشد، پس باید به هر حکمی که خدا تشریع فرموده ، گردن نهاد و در اینجا امر به خوردن ازگوشت حیوان تزکیه شده نموده است ، یعنی مؤمنان باید فقط از گوشت حیوانی بخورند که موقع ذبح نام خدا بر آن ذکر شده باشد و از حیوان غیر مذکی ،مثل میته یا مردار نخورند(ولا تأکلوا ممالم یذکراسم الله علیه )،و اطاعت این حکم را نیزمعلق به ایمان نمود ،چون مؤمن است که می داند خداوند در پیروی بر حق ،سزاوارتر می باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۱۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی