دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۱ ب.ظ
580 . صفحه 580
بیست و هشتم تیر:
نفیسه :

تا در سایه آن «ذکر» و این «سجده» و «تسبیح» نیروى لازم و قدرت معنوى و پشتوانه کافى براى مبارزه با مشکلات این راه فراهم سازى.
این آیه و آیه قبل در حقیقت بیانگر لزوم توجه شبانه روزى و مستمر به ذات مقدس پروردگار است.
در اینجا باید به این نکته توجه داشت که دستورهاى پنجگانه آیات فوق گرچه به صورت برنامهاى براى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله ذکر شده، ولى در حقیقت سرمشقى است براى همه کسانى که در مسیر رهبرى معنوى و انسانى جامعه بشرى گام برمىدارند. آنها باید بدانند بعد از اطمینان و ایمان کامل به هدف و رسالتى که دارند لازم است صبر و استقامت پیشه کنند، و از انبوه مشکلات راه، وحشت نداشته باشند.
و در مرحله بعد باید در برابر وسوسههاى شیاطینى که مصداق آثم و کفورند، و با انواع حیل و تزویر سعى در منحرف ساختن رهبران و پیشوایان مىکنند، تا رسالت آنها عقیم ماند، با کمال قدرت مقاومت کنند، نه فریب تطمیع را بخورند و نه واهمهاى از تهدید به خود راه دهند.
و در تمام مراحل براى کسب قدرت روحى، و نیروى اراده، عزم راسخه، و تصمیم آهنین، هر صبح و شام به یاد خدا باشند، و پیشانى را بر درگاهش بسایند، مخصوصا از عبادتهاى شبانه و راز و نیاز با او مدد گیرند که اگر این امور رعایت شود پیروزى حتمى است، و اگر در پارهاى از مراحل مصیبت و شکستى رخ دهد در پرتو این اصول مىتوان آنها را جبران کرد، برنامه زندگى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و دعوت و رسالت او سرمشق مؤثرى براى رهروان این راه است.

در اینجا معرفى بیشترى از آنها کرده، مىگوید: «آنها زندگى زود گذر دنیا را دوست دارند، در حالى که روز سختى را در پشت سر خود رها مىکنند» و نادیده مىگیرند! (ان هؤلاء یحبون العاجلة و یذرون وراءهم یوما ثقیلا).
سنگین از نظر محاسبه، از نظر طول زمان و فضاحت و رسوایى.
افق افکار آنها از خور و خواب و شهوت فراتر نمىرود، و آخرین نقطه دید آنها همین لذائذ بىقید و شرط مادى است، و عجیب این که مىخواهند روح بزرگ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را نیز با همین مقیاس بسنجند.

مىفرماید: «ما آنها را آفریدیم، و پیوندهاى وجودشان را محکم کردیم (به آنها قوت و قدرت بخشیدیم) و هر زمان بخواهیم جاى آنها را به گروه دیگرى مىدهیم» (نحن خلقناهم و شددنا اسرهم و اذا شئنا بدلنا امثالهم تبدیلا).
به راستى قرآن در اینجا انگشت روى نقطه حساسى گذارده، و آن پیوندهاى مختلف اجزاى وجود بشر است از عصبهاى کوچک و بزرگ که همچون طنابهاى آهنین عضلات را به یکدیگر مربوط مىسازد گرفته، تا رباطها و عضلات مختلف، آن چنان قطعات کوچک و بزرگ استخوان و گوشتهاى اندام انسان را به یکدیگر محکم بسته که از مجموع آنها یک واحد کاملا منسجم- که آماده انجام هرگونه فعالیتى است- ساخته، اما روى هم رفته این جمله کنایه از قدرت و قوت است.
این آیه در ضمن غنا و بىنیازى ذات پاک خدا را، از آنها، و از اطاعت و ایمانشان، روشن مىسازد، تا بدانند اگر اصرارى براى ایمان آنهاست، در حقیقت لطف و رحمتى است از ناحیه پروردگار.

وظیفه ما نشان دادن راه است، نه اجبار بر انتخاب، این شما هستید که باید با عقل و درک خود، حق را از باطل تشخیص دهید، و با اراده و اختیار خود تصمیم بگیرید.
این در حقیقت تأکیدى است بر آنچه در آغاز سوره گذشت که فرمود: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه پذیرا شود و شکر این نعمت را به جا آورد، یا روى گرداند و کفران کند».

«چرا که خداوند دانا و حکیم بوده و هست» (ان الله کان علیما حکیما). و این در حقیقت اثبات اصل معروف «الامر بین الامرین» است، از یک سو مىفرماید: «خدا راه را نشان داده و انتخاب با شماست» و از سوى دیگر مىافزاید:
«انتخاب شما منوط به مشیت الهى است» یعنى شما استقلال کامل ندارید بلکه قدرت و توان و آزادى اراده شما همه به خواست خدا و از ناحیه اوست، و هر زمان اراده کند مىتواند این قدرت و آزادى را سلب کند.
به این ترتیب نه «تفویض» و واگذارى کامل است و نه «اجبار» و سلب اختیار، بلکه حقیقتى است دقیق و ظریف در میان این دو یا به تعبیر دیگر: نوعى آزادى وابسته به مشیت الهى است، که هر لحظه بخواهد مىتواند آن را باز پس گیرد، تا هم بندگان بتوانند بار تکلیف و مسؤولیت را که رمز تکامل آنهاست بر دوش گیرند و هم خود را بىنیاز از خداوند تصور نکنند.
ذیل آیه که مىفرماید: (ان الله کان علیما حکیما) نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد چرا که علم و حکمت خدا ایجاب مىکند بندگان را در پیمودن راه تکامل آزاد بگذارد، و گرنه تکامل اجبارى و تحمیلى تکامل نیست، به علاوه علم و حکمت او اجازه نمىدهد که افرادى را مجبور به کار خیر و افرادى را مجبور به کار شرّ کند، و بعد گروه اول را پاداش دهد، و گروه دوم را مجازات کند.

جالب این که در آغاز آیه مىگوید: «هر کس را بخواهد در رحمت خود وارد مىکند» ولى در پایان آیه، عذاب را روى ظالمان متمرکز مىسازد، و این نشان مىدهد که مشیت او بر عذاب به دنبال مشیت انسان بر ظلم و گناه است، و به قرینه مقابله روشن مىشود که مشیت او در رحمت نیز به دنبال اراده انسان در ایمان و عمل صالح و اجراى عدل است، و جز این از حکیم نمىتوان انتظار داشت.
















سوره مرسلات سوره هفتاد و هفتم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 50 آیه میباشد.
محتواى سوره:
بیشترین مطلبى که در این سوره مطرح شده، مسائل مربوط به قیامت و تهدید و انذار مکذبان و منکران است.
و از امتیازات این سوره این است که آیه «ویل یومئذ للمکذبین واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» ده بار در آن تکرار شده، و هر بار به دنبال مطلب تازهاى.
بعد از ذکر سوگندهائى، از قیامت و حوادث سنگین و سخت رستاخیز خبر مىدهد.
در مرحله بعد سرگذشت غمانگیز اقوام گنهکار پیشین.
و در مرحله سوم گوشهاى از ویژگیهاى آفرینش انسان.
و در مرحله چهارم قسمتى از مواهب الهى در زمین.
و در مرحله پنجم قسمتهایى از عذاب تکذیب کنندگان را شرح مىدهد.
همچنین در هر مرحله اشارهاى به مطلبى بیدارگر و تکان دهنده کرده، و به دنبال آن این آیه را تکرار مىکند، و حتى در بخشى از آن به نعمتهاى بهشتى که نصیب پرهیزکاران شده اشاره نموده تا انذار را با بشارت بیامیزد، و تهدید را با تشویق.
و به هرحال این تکرار، تکرار بعضى از آیات را در سوره «الرحمن» تداعى مىکند، با این تفاوت که در آنجا سخن از نعمتها بود، و در اینجا غالبا از عذابهاى مکذّبان است.
انتخاب نام «مرسلات» براى این سوره به تناسب نخستین آیه این سوره است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «کسى که این سوره را بخواند خداوند او را با پیامبر آشنا (و همجوار) مىسازد».
بدون شک این ثواب و فضیلت از آن کسانى است که بخوانند و بیندیشند و عمل کنند، و لذا در حدیثى آمده است: بعضى از یاران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خدمتش عرض کردند: «چه زود آثار پیرى در شما نمایان شده اى رسول خدا»؟! فرمود: «سورههاى هود، واقعه، مرسلات، و عمّ یتسائلون مرا پیر کرده»! قابل توجه این که در تمام این سورهها احوال قیامت و مسائل هول انگیز آن دادگاه بزرگ منعکس است، و همینها بوده که در روح مقدس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله اثر گذارده.
بدیهى است تلاوت بدون فکر و تصمیم بر عمل نمىتواند چنین اثرى بگذارد.

مىفرماید: «سوگند به فرشتگانى که پى در پى فرستاده مىشوند» (و المرسلات عرفا).





سوگند اول و دوم ناظر به مسأله «بادها و طوفانها» است، و سوگند سوم و چهارم و پنجم ناظر به نشر آیات حق به وسیله «فرشتگان»، و سپس جدا کردن حق از باطل، و بعد القاء ذکر و دستورهاى الهى به پیامبران، به منظور اتمام حجت و انذار است.

بعث و نشور، ثواب و عقاب، حساب و جزا، همه حق است، و تردیدى در آن نیست.



اصولا از آیات متعددى در قرآن مجید استفاده مىشود که پایان این جهان با یک سلسله حوادث بسیار هول انگیز و کوبنده همراه است، بطورى که نظام آن را بکلى متلاشى مىسازد، و جهان آخرت با نظامى نوین جایگزین آن مىگردد.

«و در آن هنگام که براى پیامبران (به منظور اداى شهادت) تعیین وقت شود» (و اذا الرسل اقتت).
همان گونه که در آیه 6 سوره اعراف آمده است: «ما هم از کسانى که رسولان به آنها مبعوث شدند سؤال مىکنیم، و هم از رسولان».



جائى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با آن علم وسیع و گسترده، و با آن دیده تیزبینى که اسرار غیب را مشاهده مىکرد ابعاد عظمت آن روز را به درستى نداند، تکلیف بقیه مردم روشن است.

«ویل» را بعضى به معنى «هلاکت»، و بعضى به معنى «انواع عذاب» و بعضى آن را به معنى «وادى پر عذابى در جهنم» تفسیر کردهاند، این کلمه معمولا در مورد حوادث اسفناک به کار مىرود، و در اینجا حکایت از سرنوشت دردناک تکذیب کنندگان در آن روز مىکند.
منظور از «مکذبین» در اینجا کسانى است که قیامت را تکذیب مىکنند.

نخست دست آنها را گرفته، به گذشته تاریخ مىبرد، و سرزمینهاى بلا دیده اقوام کفار پیشین را به آنها نشان مىدهد، مىفرماید: «آیا ما اقوام (مجرم) نخستین را (که راه کفر و انکار پیش گرفتند) هلاک نکردیم» (ا لم نهلک الاولین).
آثار آنها نه تنها بر صفحات تاریخ که بر صفحه روى زمین نیز نمایان است.


این آیه در حقیقت به منزله بیان دلیل بر هلاکت «اقوام اولین» و به دنبال آنها هلاکت «اقوام آخرین» است، چرا که عذابهاى الهى نه جنبه انتقامجوئى دارد، و نه تسویه حساب شخصى است، بلکه تابع اصل استحقاق و مقتضاى حکمت است.

«یومئذ» در اینجا اشاره به روز رستاخیز است که مجازات اصلى و مهم آنها مربوط به آن روز است، و این تکرار براى تأکید مطلب است.
۹۵/۰۴/۲۸