قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره مرسلات» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۲ ب.ظ

581 . صفحه 581

بیست و نهم تیر :


نفیسه :



(آیه 20)-این آیه دست منکران رستاخیز را گرفته، به عالم جنین مى‏برد، و عظمت و قدرت خداوند، و کثرت مواهب او را در این جهان اسرار آمیز، به آنها نشان مى‏دهد، تا از یک سو به قدرت خدا بر مسأله رستاخیز و معاد پى‏ببرند، و از سوى دیگر خود را مدیون نعمتهاى بى‏شمارش بدانند، و سر تعظیم بر آستانش فرود آورند.

مى‏فرماید: «آیا ما شما را از آبى پست و ناچیز نیافریدیم»؟! (ا لم نخلقکم من ماء مهین).


(آیه 21)- «سپس آن را در قرارگاهى محفوظ و آماده قرار دادیم» (فجعلناه فى قرار مکین).
قرارگاهى که تمام شرائط حیات و پرورش و رشد و محافظت نطفه انسان در آن از هر نظر تأمین شده، و آنقدر عجیب و جالب و موزون است که هر انسانى را در شگفتى فرو مى‏برد.

(آیه 22)- سپس مى‏افزاید: قرار گرفتن نطفه در آن جایگاه محفوظ «تا مدتى معین» ادامه دارد (الى قدر معلوم).
مدتى که آن را هیچ کس جز خدا نمى‏داند، مدتى مملوّ از تغییرات و دگرگونیها و تحولات بسیار که هر روز لباس تازه‏اى از حیات و زندگى بر نطفه پوشانیده مى‏شود، و او را در مسیر تکامل در آن مخفیگاه پیش مى‏برد.

(آیه 23)- سپس نتیجه‏گیرى مى‏کند «ما قدرت بر این کار داشتیم (که از نطفه بى‏ارزش و حقیر و ناچیزى چنان انسان شریف و کاملى بسازیم) پس ما قدرتمند خوبى هستیم» (فقدرنا فنعم القادرون).
این همان دلیلى است که قرآن بارها براى اثبات مسأله معاد روى آن تکیه کرده است، از جمله در آیات آغاز سوره حج مى‏گوید: چگونه در بازگشت مردگان به حیات جدید تردید مى‏کنید با این که قدرت او را در آفرینش این انسان از یک نطفه بى‏ارزش مشاهده مى‏کنید که هر روزش معاد و رستاخیزى است؟! چه تفاوتى میان خاک و آن نطفه بى‏ارزش است؟

(آیه 24)- در پایان باز همان جمله را تکرار فرموده، مى‏گوید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
واى بر آنها که این همه آثار قدرت او را مى‏بینند و باز او را انکار مى‏کنند.

(آیه 25)- در بخش دیگرى از این آیات به بیان قسمتى از آیات و نشانه‏هاى آفاقى خداوند و نعمتها و مواهب او در جهان بزرگ مى‏پردازد که هم دلیل بر قدرت و رحمت واسعه اوست، و هم دلیلى بر امکان معاد، در حالى که در آیات گذشته سخن از آیات انفسى و مواهب خداوند در آفرینش خود انسان بود.
مى‏فرماید: «آیا ما زمین را مرکز اجتماع انسانها قرار ندادیم»؟ (ا لم نجعل الارض کفاتا).

(آیه 26)- «هم در حال حیاتشان و هم مرگشان» (احیاء و امواتا).
منظور این است که زمین قرارگاهى است براى همه انسانها، زندگان را روى خود جمع مى‏کند، و تمام حوائج و نیازهایشان را در اختیارشان مى‏گذارد، و مردگان آنها را نیز در خود جاى مى‏دهد، که اگر زمین، آماده براى دفن مردگان نبود عفونت و بیماریهاى ناشى از آن فاجعه‏اى براى همه زندگان به وجود مى‏آورد.

(آیه 27)- سپس به یکى از نعمتهاى بزرگ الهى در کره زمین اشاره کرده، مى‏افزاید: «و در آن کوههاى استوار و بلندى قرار دادیم» (و جعلنا فیها رواسى شامخات).این کوهها که سر به آسمان کشیده، و ریشه‏هاى آن به یکدیگر پیوسته است از یک سو همچون زرهى زمین را در برگرفته، و در برابر فشار داخلى و فشارهاى ناشى از جزر و مد خارجى حفظ مى‏کند، و از سوى دیگر جلو اصطکاک قشر هوا را با زمین مى‏گیرد، و پنجه در هوا انداخته و آن را با خود به گردش در مى‏آورد، و از سوى سوم طوفانها و بادهاى عظیم را کنترل مى‏کند، و به این ترتیب از جهات مختلف به اهل زمین آرامش مى‏بخشد.
و در ذیل همین آیه به یکى دیگر از برکات کوهها اشاره کرده، مى‏افزاید:
«و آبى گوارا به شما نوشاندیم» (و اسقیناکم ماء فراتا).
آبى که هم براى شما گوارا و مایه حیات است، و هم براى حیوانات شما و زراعتها و باغهایتان.
بسیارى از چشمه‏ها و قناتها از کوهها مى‏جوشد، و سرچشمه بسیارى از نهرها و شطهاى عظیم از برفهاى متراکمى است که بر قله‏هاى کوهها مى‏نشیند، و مهمترین ذخائر آبى انسانها را تشکیل مى‏دهد.

(آیه 28)- در پایان این قسمت باز مى‏فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
همان کسانى که این همه آیات و نشانه‏هاى قدرت حق را با چشم خود مى‏بینند، و این همه نعمتهاى الهى را که در آن غرقند مشاهده مى‏کنند باز هم رستاخیز و دادگاه قیامت را که مظهر عدل و حکمت اوست انکار مى‏نمایند.

(آیه 29)- در این جا سرنوشت نهائى تکذیب کنندگان قیامت، و منکران آن دادگاه عدل الهى بیان شده است، بیانى که به راستى انسان را در وحشتى عمیق فرو مى‏برد، و ابعاد فاجعه را روشن مى‏سازد.
مى‏فرماید: در آن روز به آنها گفته مى‏شود: «بى‏درنگ به سوى همان چیزى که پیوسته آن را انکار مى‏کردید بروید»! (انطلقوا الى ما کنتم به تکذبون).
رهسپار شوید به سوى جهنم سوزان که همیشه آن را به باد استهزا مى‏گرفتید به سوى انواع عذابها که با اعمالتان آن را از پیش فراهم ساخته‏اید.

(آیه 30)- سپس به توضیح بیشترى درباره این عذاب پرداخته، مى‏گوید:
«بروید به سوى سایه سه شاخه» دودهاى خفقان بار و آتش زا! (انطلقوا الى ظل ذى ثلاث شعب).
شاخه‏اى از بالاسر، و شاخه‏اى از طرف راست، و شاخه‏اى از طرف چپ، و به این ترتیب از هر طرف این دود غلیظ مرگبار آنها را احاطه مى‏کند، و در کام خود فرو مى‏برد.

(آیه 31)- «سایه‏اى که نه آرام بخش است، و نه از شعله‏هاى آتش جلوگیرى مى‏کند» (لا ظلیل و لا یغنى من اللهب). چه این که خود برخاسته از آتش است.

(آیه 32)- سپس در توصیف دیگرى از آن آتش سوزان مى‏افزاید:
«شراره‏هایى از خود پرتاب مى‏کند مانند یک کاخ» (انها ترمى بشرر کالقصر).
نه همچون جرقه‏هاى آتش این دنیا که گاه به اندازه سر سوزنى بیش نیست.

(آیه 33)- در این آیه به توصیف دیگرى از شراره‏ها و جرقه‏هاى این آتش سوزان پرداخته، مى‏فرماید: «گویى (در سرعت و کثرت) همچون شتران زرد رنگى هستند» که به هر سو پراکنده مى‏شوند! (کانه جمالت صفر).
جائى که جرقه‏ها این چنین باشد، پیداست که خود آن آتش سوزان چگونه است؟ و در کنار آن چه عذابهاى دردناک دیگرى قرار گرفته؟

(آیه 34)- بار دیگر در پایان این بخش از آیات، همان هشدار را تکرار کرده، مى‏فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

(آیه 35)- سپس فصل دیگرى از مشخصات آن روز هولناک را شروع کرده، مى‏افزاید: «امروز، روزى است که سخن نمى‏گویند» و قادر بر دفاع از خویش نیستند (هذا یوم لا ینطقون).
آرى! خداوند در آن روز بر دهان مجرمان و گناهکاران مهر سکوت مى‏زند همان گونه که در آیه 65 سوره یس آمده است: «الیوم نختم على افواههم امروز بر دهانشان مهر مى‏نهیم».

(آیه 36)- سپس مى‏افزاید: «و به آنها اجازه داده نمى‏شود که عذرخواهى کنند» (و لا یؤذن لهم فیعتذرون).
نه اجازه سخن گفتن دارند، و نه عذر خواهى و دفاع از خویشتن، چرا که همه حقایق در آنجا روشن است، و چیزى براى گفتن ندارند، آرى این زبان پشت هم انداز که در دنیا از آزادى خود سوء استفاده کرده، به تکذیب انبیا و استهزاء اولیاء و باطل کردن حق و حق جلوه دادن باطل، مى‏پرداخت در آنجا باید به کیفر آن اعمال قفل شود، و از کار بیفتد، که این خود عذاب و شکنجه دردناکى است.
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام آمده است که: «خداوند برتر و عادلتر و بزرگتر از آن است که بنده‏اش عذر موجهى داشته باشد و به او اجازه عذرخواهى ندهد، بلکه آنها در حقیقت هیچ عذر موجهى ندارند که مطرح کنند».

(آیه 37)- باز در پایان این مقطع مى‏گوید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

(آیه 38)- در مقطع دیگر روى سخن را به مجرمان کرده، به عنوان حکایت از صحنه آن روز، مى‏گوید: «امروز همان روز جدائى (حق از باطل) است که همه شما و پیشینیان را در آن جمع کرده‏ایم» (هذا یوم الفصل جمعناکم و الاولین).
امروز همه انسانها را بدون استثنا از اولین گرفته، تا آخرین، همه را براى حسابرسى و فصل خصومت در این عرصه و دادگاه بزرگ گردآورده‏ایم.
آرى! امروز روز جدایى حق از باطل و ظالم از مظلوم است.

(آیه 39)- «اکنون اگر چاره‏اى در برابر من (براى فرار از چنگال مجازات) دارید انجام دهید» (فان کان لکم کید فکیدون).
آیا مى‏توانید از قلمرو حکومت من بگریزید؟ یا توانائى دارید با پرداختن فدیه‏اى آزاد شوید؟ و یا قدرت دارید مأموران حسابرسى را فریب دهید؟
هر کار از دست شما ساخته است انجام دهید، ولى بدانید کارى از شما ساخته نیست.

(آیه 40)- و باز همان جمله تهدیدآمیز و بیدارکننده را تکرار کرده، مى‏فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

(آیه 41)- مى‏دانیم برنامه قرآن آمیختن انذار به بشارت، و تهدید به تشویق است، و همچنین ذکر سرنوشت مؤمنان در برابر سرنوشت، مجرمان تا با قرینه مقابله مسائل بهتر درک شود.
براساس همین سنّت، قرآن به دنبال بیان مجازاتهاى گوناگون مجرمان در قیامت، اشاره پر معنى و کوتاهى درباره وضع پرهیزکاران در آن روز کرده، مى‏فرماید:
«پرهیزکاران در سایه‏هاى (درختان بهشتى) و در میان چشمه‏ها قرار دارند» (ان المتقین فى ظلال و عیون).

(آیه 42)- سپس مى‏افزاید: «و (آنها) در میان انواع میوه‏ها از آنچه مایل باشند» قرار دارند (و فواکه مما یشتهون).

(آیه 43)- جالب این که آنها در این میهمان سراى الهى به عالیترین وجهى پذیرائى مى‏شوند، همان گونه که در این آیه آمده که به آنها گفته مى‏شود: «بخورید و بنوشید گوارا، اینها در برابر اعمالى است که انجام مى‏دادید»! (کلوا و اشربوا هنیئا بما کنتم تعملون).
تعبیر «بما کنتم تعملون» (در مقابل اعمالى که انجام مى‏دادید) اشاره به این است که این مواهب را بدون حساب به کسى نمى‏دهند، و با ادعا و خیال و پندار به دست نمى‏آید، تنها به وسیله تقوا، اعمال صالح و احسان و نیکوکارى فراهم مى‏شود.
«هنى‏ء» هر چیزى است که مشقتى به دنبال ندارد، و ناراحتى تولید نمى‏کند، و این اشاره به آن است که میوه‏ها و غذاها و نوشابه‏هاى بهشتى، همانند آب و غذاى دنیا نیست که گاه آثار سوئى در بدن مى‏گذارد یا عوارض نامطلوبى به دنبال دارد.

(آیه 44)- در این آیه باز روى این مطلب تکیه مى‏کند که این نعمتها بى‏حساب نیست، مى‏افزاید: «ما این گونه، نیکوکاران را پاداش مى‏دهیم» (انا کذلک نجزى المحسنین).

(آیه 45)- و در پایان این مقطع باز تکرار مى‏کند: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
واى بر آنها که از تمام این نعمتها و محبتها محروم مى‏شوند، که حسرت این محرومیت آزارش کمتر از آتش سوزان دوزخ نیست؟

(آیه 46)- و از آنجا که یکى از عوامل انکار معاد پرداختن به لذات زود گذر دنیا، و تمایل به آزادى بى‏قید و شرط براى بهره‏گیرى از این لذات است، در این آیه روى سخن را به مجرمان کرده، با لحنى تهدید آمیز مى‏فرماید: «بخورید و بهره گیرید در این مدت کم (از زندگى دنیا و بدانید عذاب الهى در انتظار شماست) چرا که شما مجرمید» (کلوا و تمتعوا قلیلا انکم مجرمون).
جمله «انکم مجرمون» (این تهدید به خاطر آن است که شما مجرمید) نشان مى‏دهد که سرچشمه عذاب الهى جرم و گناه انسان است که از بى‏ایمانى یا اسارت در چنگال شهوات ناشى مى‏شود.

(آیه 47)- سپس این تهدید را بار دیگر با جمله: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» تکمیل مى‏کند (ویل یومئذ للمکذبین).
همانها که به زرق و برق دنیا و لذات و شهوات آن مغرور و فریفته شدند، و عذاب الهى را براى خود خریدند.

(آیه 48)- در این آیه به یکى دیگر از عوامل انحراف و بدبختى و آلودگى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید: «و (چنان از باده غرور سرمستند) هنگامى که به آنان گفته شود (در برابر پروردگار) رکوع کنید رکوع نمى‏کنند» (و اذا قیل لهم ارکعوا لا یرکعون).
آنها نه فقط از رکوع و سجود ابا دارند بلکه این روح غرور و نخوت در تمامى افکار و زندگیشان منعکس است نه در برابر خدا تسلیمند و نه در برابر دستورات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و نه حقوق مردم را به رسمیت مى‏شناسند.

(آیه 49)- و بعد براى دهمین و آخرین بار در این سوره مى‏فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).

(آیه 50)- و در آخرین آیه سوره با لحنى آمیخته از عتاب، و مملوّ از سرزنش، به صورت یک استفهام آمیخته با تعجب مى‏فرماید: اگر آنها به این قرآن- که دلائل صدقش از تمام آیاتش نمایان است، و حقانیتش در تمام تعبیراتش منعکس مى‏باشد- ایمان نمى‏آورند «پس به کدام سخن بعد از آن ایمان مى‏آورند»؟! (فباى حدیث بعده یؤمنون).
کسى که به قرآنى که اگر بر کوهها نازل مى‏شد لرزان و خاشع مى‏شدند و از هم مى‏شکافتند ایمان نیاورد، در برابر هیچ کتاب آسمانى، و هیچ منطق عقلانى تسلیم نخواهد شد، و این نشانه روح عناد و لجاج است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۲
* مسافر
دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۱ ب.ظ

580 . صفحه 580





بیست و هشتم تیر:



نفیسه :


(آیه 26)- «و در شبانگاه براى او سجده کن، و مقدار طولانى از شب او را تسبیح گوى» (و من اللیل فاسجد له و سبحه لیلا طویلا).
تا در سایه آن «ذکر» و این «سجده» و «تسبیح» نیروى لازم و قدرت معنوى و پشتوانه کافى براى مبارزه با مشکلات این راه فراهم سازى.
این آیه و آیه قبل در حقیقت بیانگر لزوم توجه شبانه روزى و مستمر به ذات مقدس پروردگار است.
در اینجا باید به این نکته توجه داشت که دستورهاى پنجگانه آیات فوق گرچه به صورت برنامه‏اى براى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله ذکر شده، ولى در حقیقت سرمشقى است براى همه کسانى که در مسیر رهبرى معنوى و انسانى جامعه بشرى گام برمى‏دارند. آنها باید بدانند بعد از اطمینان و ایمان کامل به هدف و رسالتى که دارند لازم است صبر و استقامت پیشه کنند، و از انبوه مشکلات راه، وحشت نداشته باشند.
و در مرحله بعد باید در برابر وسوسه‏هاى شیاطینى که مصداق آثم و کفورند، و با انواع حیل و تزویر سعى در منحرف ساختن رهبران و پیشوایان مى‏کنند، تا رسالت آنها عقیم ماند، با کمال قدرت مقاومت کنند، نه فریب تطمیع را بخورند و نه واهمه‏اى از تهدید به خود راه دهند.
و در تمام مراحل براى کسب قدرت روحى، و نیروى اراده، عزم راسخه، و تصمیم آهنین، هر صبح و شام به یاد خدا باشند، و پیشانى را بر درگاهش بسایند، مخصوصا از عبادتهاى شبانه و راز و نیاز با او مدد گیرند که اگر این امور رعایت شود پیروزى حتمى است، و اگر در پاره‏اى از مراحل مصیبت و شکستى رخ دهد در پرتو این اصول مى‏توان آنها را جبران کرد، برنامه زندگى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و دعوت و رسالت او سرمشق مؤثرى براى رهروان این راه است.

(آیه 27)- این یک هشدار است، و انتخاب راه با شماست! در آیات گذشته به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هشدار داده شده که تحت تأثیر افراد «آثم» و «کفور» (مجرم و کافر) هرگز واقع نشود.
در اینجا معرفى بیشترى از آنها کرده، مى‏گوید: «آنها زندگى زود گذر دنیا را دوست دارند، در حالى که روز سختى را در پشت سر خود رها مى‏کنند» و نادیده مى‏گیرند! (ان هؤلاء یحبون العاجلة و یذرون وراءهم یوما ثقیلا).
سنگین از نظر محاسبه، از نظر طول زمان و فضاحت و رسوایى.
افق افکار آنها از خور و خواب و شهوت فراتر نمى‏رود، و آخرین نقطه دید آنها همین لذائذ بى‏قید و شرط مادى است، و عجیب این که مى‏خواهند روح بزرگ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را نیز با همین مقیاس بسنجند.

(آیه 28)- در این آیه به آنها هشدار مى‏دهد که از نیرو و قدرت خود مغرور نشوند که اینها را همه خدا داده، و هر زمان بخواهد بسرعت بازپس مى‏گیرد.
مى‏فرماید: «ما آنها را آفریدیم، و پیوندهاى وجودشان را محکم کردیم (به آنها قوت و قدرت بخشیدیم) و هر زمان بخواهیم جاى آنها را به گروه دیگرى مى‏دهیم» (نحن خلقناهم و شددنا اسرهم و اذا شئنا بدلنا امثالهم تبدیلا).
به راستى قرآن در اینجا انگشت روى نقطه حساسى گذارده، و آن پیوندهاى مختلف اجزاى وجود بشر است از عصبهاى کوچک و بزرگ که همچون طنابهاى آهنین عضلات را به یکدیگر مربوط مى‏سازد گرفته، تا رباطها و عضلات مختلف، آن چنان قطعات کوچک و بزرگ استخوان و گوشتهاى اندام انسان را به یکدیگر محکم بسته که از مجموع آنها یک واحد کاملا منسجم- که آماده انجام هرگونه فعالیتى است- ساخته، اما روى هم رفته این جمله کنایه از قدرت و قوت است.
این آیه در ضمن غنا و بى‏نیازى ذات پاک خدا را، از آنها، و از اطاعت و ایمانشان، روشن مى‏سازد، تا بدانند اگر اصرارى براى ایمان آنهاست، در حقیقت لطف و رحمتى است از ناحیه پروردگار.

(آیه 29)- سپس به کل بحثهائى که در این سوره آمده است- که مجموعا یک برنامه جامع سعادت را ارائه مى‏دهد- اشاره کرده، مى‏گوید: «این یک تذکر و یادآورى است، و هرکس بخواهد (با استفاده از آن) راهى به سوى پروردگارش برمى‏گزیند» (ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا).
وظیفه ما نشان دادن راه است، نه اجبار بر انتخاب، این شما هستید که باید با عقل و درک خود، حق را از باطل تشخیص دهید، و با اراده و اختیار خود تصمیم بگیرید.
این در حقیقت تأکیدى است بر آنچه در آغاز سوره گذشت که فرمود: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه پذیرا شود و شکر این نعمت را به جا آورد، یا روى گرداند و کفران کند».

(آیه 30)- و از آنجا که ممکن است افراد کوته فکر از تعبیر فوق نوعى تفویض و واگذارى مطلق به بندگان تصور کنند، در این آیه براى نفى این توهّم مى‏افزاید: «و شما هیچ چیز را نمى‏خواهید مگر این که خدا بخواهد» (و ما تشاؤن الا ان یشاء الله).
«چرا که خداوند دانا و حکیم بوده و هست» (ان الله کان علیما حکیما). و این در حقیقت اثبات اصل معروف «الامر بین الامرین» است، از یک سو مى‏فرماید: «خدا راه را نشان داده و انتخاب با شماست» و از سوى دیگر مى‏افزاید:
«انتخاب شما منوط به مشیت الهى است» یعنى شما استقلال کامل ندارید بلکه قدرت و توان و آزادى اراده شما همه به خواست خدا و از ناحیه اوست، و هر زمان اراده کند مى‏تواند این قدرت و آزادى را سلب کند.
به این ترتیب نه «تفویض» و واگذارى کامل است و نه «اجبار» و سلب اختیار، بلکه حقیقتى است دقیق و ظریف در میان این دو یا به تعبیر دیگر: نوعى آزادى وابسته به مشیت الهى است، که هر لحظه بخواهد مى‏تواند آن را باز پس گیرد، تا هم بندگان بتوانند بار تکلیف و مسؤولیت را که رمز تکامل آنهاست بر دوش گیرند و هم خود را بى‏نیاز از خداوند تصور نکنند.
ذیل آیه که مى‏فرماید: (ان الله کان علیما حکیما) نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد چرا که علم و حکمت خدا ایجاب مى‏کند بندگان را در پیمودن راه تکامل آزاد بگذارد، و گرنه تکامل اجبارى و تحمیلى تکامل نیست، به علاوه علم و حکمت او اجازه نمى‏دهد که افرادى را مجبور به کار خیر و افرادى را مجبور به کار شرّ کند، و بعد گروه اول را پاداش دهد، و گروه دوم را مجازات کند.

(آیه 31)- و سرانجام در آخرین آیه این سوره، به سرنوشت نیکوکاران و بدکاران در یک جمله کوتاه و پر معنى اشاره کرده، مى‏فرماید: خدا «هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) در رحمتش وارد مى‏کند، و براى ظالمان عذاب دردناکى آماده ساخته است» (یدخل من یشاء فى رحمته و الظالمین اعد لهم عذابا الیما).
جالب این که در آغاز آیه مى‏گوید: «هر کس را بخواهد در رحمت خود وارد مى‏کند» ولى در پایان آیه، عذاب را روى ظالمان متمرکز مى‏سازد، و این نشان مى‏دهد که مشیت او بر عذاب به دنبال مشیت انسان بر ظلم و گناه است، و به قرینه مقابله روشن مى‏شود که مشیت او در رحمت نیز به دنبال اراده انسان در ایمان و عمل صالح و اجراى عدل است، و جز این از حکیم نمى‏توان انتظار داشت.


سوره مرسلات سوره هفتاد و هفتم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 50 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
بیشترین مطلبى که در این سوره مطرح شده، مسائل مربوط به قیامت و تهدید و انذار مکذبان و منکران است.
و از امتیازات این سوره این است که آیه «ویل یومئذ للمکذبین واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» ده بار در آن تکرار شده، و هر بار به دنبال مطلب تازه‏اى.
بعد از ذکر سوگندهائى، از قیامت و حوادث سنگین و سخت رستاخیز خبر مى‏دهد.
در مرحله بعد سرگذشت غم‏انگیز اقوام گنهکار پیشین.
و در مرحله سوم گوشه‏اى از ویژگیهاى آفرینش انسان.
و در مرحله چهارم قسمتى از مواهب الهى در زمین.
و در مرحله پنجم قسمتهایى از عذاب تکذیب کنندگان را شرح مى‏دهد.
همچنین در هر مرحله اشاره‏اى به مطلبى بیدارگر و تکان دهنده کرده، و به دنبال آن این آیه را تکرار مى‏کند، و حتى در بخشى از آن به نعمتهاى بهشتى که نصیب پرهیزکاران شده اشاره نموده تا انذار را با بشارت بیامیزد، و تهدید را با تشویق.
و به هرحال این تکرار، تکرار بعضى از آیات را در سوره «الرحمن» تداعى مى‏کند، با این تفاوت که در آنجا سخن از نعمتها بود، و در اینجا غالبا از عذابهاى مکذّبان است.
انتخاب نام «مرسلات» براى این سوره به تناسب نخستین آیه این سوره است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام آمده است: «کسى که این سوره را بخواند خداوند او را با پیامبر آشنا (و همجوار) مى‏سازد».
بدون شک این ثواب و فضیلت از آن کسانى است که بخوانند و بیندیشند و عمل کنند، و لذا در حدیثى آمده است: بعضى از یاران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خدمتش عرض کردند: «چه زود آثار پیرى در شما نمایان شده اى رسول خدا»؟! فرمود: «سوره‏هاى هود، واقعه، مرسلات، و عمّ یتسائلون مرا پیر کرده»! قابل توجه این که در تمام این سوره‏ها احوال قیامت و مسائل هول انگیز آن دادگاه بزرگ منعکس است، و همین‏ها بوده که در روح مقدس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله اثر گذارده.
بدیهى است تلاوت بدون فکر و تصمیم بر عمل نمى‏تواند چنین اثرى بگذارد.


(آیه 1)- در آغاز این سوره مقدمتا در پنج آیه، پنج سوگند آمده که در تفسیر معنى آنها سخن بسیار است:
مى‏فرماید: «سوگند به فرشتگانى که پى در پى فرستاده مى‏شوند» (و المرسلات عرفا).

(آیه 2)- «و آنها که همچون تندباد حرکت مى‏کنند» (فالعاصفات عصفا).

(آیه 3)- «و سوگند به آنها که (ابرها را) مى‏گسترانند» (و الناشرات نشرا).

(آیه 4)- «و آنها که جدا مى‏کنند» (فالفارقات فرقا).

(آیه 5)- «و سوگند به آنها که آیات بیدارگر (الهى) را (به انبیا) القا مى‏نمایند» (فالملقیات ذکرا).

(آیه 6)- «براى اتمام حجت یا براى انذار» (عذرا او نذرا).
سوگند اول و دوم ناظر به مسأله «بادها و طوفانها» است، و سوگند سوم و چهارم و پنجم ناظر به نشر آیات حق به وسیله «فرشتگان»، و سپس جدا کردن حق از باطل، و بعد القاء ذکر و دستورهاى الهى به پیامبران، به منظور اتمام حجت و انذار است.

(آیه 7)- حال باید دید که این سوگندها براى چه منظورى است؟ در این آیه پرده از روى این معنى برداشته، مى‏گوید: «آنچه به شما (در باره قیامت) وعده داده مى‏شود یقینا واقع شدنى است» (انما توعدون لواقع).
بعث و نشور، ثواب و عقاب، حساب و جزا، همه حق است، و تردیدى در آن نیست.

(آیه 8)- سپس به بیان نشانه‏هاى این روز موعود پرداخته، مى‏فرماید: «در آن هنگام که ستارگان محو و تاریک شوند» (فاذا النجوم طمست).

(آیه 9)- «و (کرات) آسمان از هم بشکافند» (و اذا السماء فرجت).

(آیه 10)- «و در آن زمان که کوهها از جا کنده شوند» (و اذا الجبال نسفت).
اصولا از آیات متعددى در قرآن مجید استفاده مى‏شود که پایان این جهان با یک سلسله حوادث بسیار هول انگیز و کوبنده همراه است، بطورى که نظام آن را بکلى متلاشى مى‏سازد، و جهان آخرت با نظامى نوین جایگزین آن مى‏گردد.

(آیه 11)- و به دنبال آن اشاره‏اى به صحنه رستاخیز کرده، مى‏افزاید:
«و در آن هنگام که براى پیامبران (به منظور اداى شهادت) تعیین وقت شود» (و اذا الرسل اقتت).
همان گونه که در آیه 6 سوره اعراف آمده است: «ما هم از کسانى که رسولان به آنها مبعوث شدند سؤال مى‏کنیم، و هم از رسولان».

(آیه 12)- سپس مى‏افزاید: «براى چه روزى (شهادت این رسولان و گواهى آنها بر امتها) به تأخیر افتاده»؟! (لاى یوم اجلت).

(آیه 13)- «براى روز جدائى» (لیوم الفصل). روز جدائى حق از باطل،جدائى صفوف مؤمنان از کافران، و نیکوکاران از بدکاران، و روز داورى مطلق حق درباره همگان.

(آیه 14)- سپس براى بیان عظمت آن روز مى‏فرماید: «تو چه مى‏دانى روز جدائى چیست»؟ (و ما ادراک ما یوم الفصل).
جائى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با آن علم وسیع و گسترده، و با آن دیده تیزبینى که اسرار غیب را مشاهده مى‏کرد ابعاد عظمت آن روز را به درستى نداند، تکلیف بقیه مردم روشن است.

(آیه 15)- و در این آیه تکذیب کنندگان آن روز را شدیدا مورد تهدید قرار داده، مى‏فرماید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان»! (ویل یومئذ للمکذبین).
«ویل» را بعضى به معنى «هلاکت»، و بعضى به معنى «انواع عذاب» و بعضى آن را به معنى «وادى پر عذابى در جهنم» تفسیر کرده‏اند، این کلمه معمولا در مورد حوادث اسفناک به کار مى‏رود، و در اینجا حکایت از سرنوشت دردناک تکذیب کنندگان در آن روز مى‏کند.
منظور از «مکذبین» در اینجا کسانى است که قیامت را تکذیب مى‏کنند.

(آیه 16)- در این آیات نیز از طرق مختلف به منکران رستاخیز هشدار مى‏دهد، و با بیانات گوناگون، آنها را از خواب سنگین غفلت بیدار مى‏کند.
نخست دست آنها را گرفته، به گذشته تاریخ مى‏برد، و سرزمینهاى بلا دیده اقوام کفار پیشین را به آنها نشان مى‏دهد، مى‏فرماید: «آیا ما اقوام (مجرم) نخستین را (که راه کفر و انکار پیش گرفتند) هلاک نکردیم» (ا لم نهلک الاولین).
آثار آنها نه تنها بر صفحات تاریخ که بر صفحه روى زمین نیز نمایان است.

(آیه 17)- «سپس دیگر (مجرمان) را به دنبال آنها مى‏فرستیم» (ثم نتبعهم الآخرین). چرا که این یک سنّت مستمر است و تبعیض و استثنا برنمى‏دارد، مگر ممکن است گروهى را به جرمى مجازات کند و همان جرم را براى دیگران بپسندد؟!

(آیه 18)- و لذا در این آیه مى‏افزاید: «این گونه ما با مجرمان رفتار مى‏کنیم»(کذلک نفعل بالمجرمین).
این آیه در حقیقت به منزله بیان دلیل بر هلاکت «اقوام اولین» و به دنبال آنها هلاکت «اقوام آخرین» است، چرا که عذابهاى الهى نه جنبه انتقامجوئى دارد، و نه تسویه حساب شخصى است، بلکه تابع اصل استحقاق و مقتضاى حکمت است.



(آیه 19)- و سرانجام نتیجه‏گیرى کرده، مى‏افزاید: «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان» (ویل یومئذ للمکذبین).
«یومئذ» در اینجا اشاره به روز رستاخیز است که مجازات اصلى و مهم آنها مربوط به آن روز است، و این تکرار براى تأکید مطلب است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۱
* مسافر