قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۹ ب.ظ

576 . صفحه 576

بیست و چهارم تیر : 



نفیسه : 


(آیه 18)- مرگ بر او، چه نقشه شومى کشید! در اینجا توضیحات بیشترى پیرامون مردى که خداوند مال و فرزندان فراوان به او داده بود و او در مقام مخالفت با پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله برآمد- یعنى ولید بن مغیره مخزومى- آمده است.

مى‏فرماید: «او اندیشه کرد (که پیامبر و قرآن را به چه چیز متهم کند؟) و مطلب را آماده ساخت» (انه فکر و قدر).


(آیه 19)- سپس براى مذمت او مى‏افزاید: «مرگ بر او باد! چگونه (براى مبارزه با حق) مطلب را آماده کرد» (فقتل کیف قدر).


(آیه 20)- و به عنوان تأکید مى‏افزاید: «باز هم مرگ بر او، چگونه مطلب (و نقشه شیطانى خود را براى مبارزه با حق) آماده نمود» (ثم قتل کیف قدر).

و این اشاره به همان چیزى است که در شأن نزول آمد که او مى‏خواست افکار مشرکان را متحد سازد، تا یک زبان، مطلبى را بر ضد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تبلیغ کنند.

این جمله‏ها دلیل بر این است که «ولید» در افکار شیطانى مهارت داشت، آن چنان که فکر و اندیشه‏اش مایه تعجب بود.


(آیه 21)- سپس مى‏افزاید: «سپس نگاهى افکند» (ثم نظر). و ساخته و پرداخته فکر خود را مورد بازرسى مجدد قرار داد تا از استحکام و انسجام لازم و جنبه‏هاى مختلف آن آگاه و مطمئن گردد.


(آیه 22)- «بعد چهره درهم کشید و عجولانه دست به کار شد» (ثم عبس و بسر).


(آیه 23)- «سپس پشت (به حق) کرد و تکبر ورزید» (ثم ادبر و استکبر).


(آیه 24)- «و سرانجام گفت: این (قرآن) چیزى جز افسون و سحرى همچون سحرهاى پیشینان نیست» (فقال ان هذا الا سحر یؤثر).


(آیه 25)- «این فقط سخن انسان است» و هیچ ارتباطى با وحى آسمانى ندارد! (ان هذا الا قول البشر). و به این ترتیب آخرین سخن خود را بعد از مطالعه مکرّر و تفکر شیطانى و براى مبارزه با قرآن اظهار داشت.


(آیه 26)- و این هم سرنوشت شوم او! در ادامه آیات گذشته که وضع بعضى از سران شرک و سخن او را در نفى و انکار قرآن مجید و رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بازگو مى‏کرد، در اینجا به مجازات وحشتناک او در قیامت اشاره کرده، مى‏فرماید:

 «به زودى او را وارد سقر [- دوزخ‏] مى‏کنم»! (ساصلیه سقر).

 «سقر» به معنى دگرگون شدن و ذوب شدن بر اثر تابش آفتاب است، سپس به عنوان یکى از نامهاى جهنم انتخاب شده و کرارا در آیات قرآن آمده است.


(آیه 27)- سپس براى بیان عظمت و شدت عذاب دوزخ مى‏گوید: «و تو نمى‏دانى سقر چیست»؟ (و ما ادراک ما سقر).

یعنى به قدرى عذاب آن شدید است که از دایره تصور بیرون مى‏باشد، و به فکر هیچ کس نمى‏گنجد، همان گونه که اهمیت نعمتهاى بهشتى و عظمت آن به فکر کسى خطور نمى‏کند.


(آیه 28)- آتشى است که «نه چیزى را باقى مى‏گذارد، و نه چیزى را رها مى‏سازد»! (لا تبقى و لا تذر).

این جمله ممکن است اشاره به آن باشد که آتش دوزخ بر خلاف آتش دنیا- که گاه در نقطه‏اى از بدن اثر مى‏کند، و نقطه دیگر سالم مى‏ماند، و گاه در جسم اثر مى‏گذارد، و روح از آن در امان مى‏باشد- آتشى است فراگیر که تمامى وجود انسان را در بر مى‏گیرد، و هیچ چیز را رها نمى‏کند.


(آیه 29)- سپس به بیان وصف دیگرى از این آتش سوزان قهر الهى پرداخته، مى‏افزاید: «پوست تن را بکلى دگرگون مى‏کند» (لواحة للبشر).


(آیه 30)- و در این آیه، مى‏فرماید: «نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده‏اند» (علیها تسعة عشر).

فرشتگانى که قطعا مأمور به ترحم و شفقت و مهربانى نیستند، بلکه مأمور به کیفر و عذاب و خشونتند.کسانى مانند ابوجهل وقتى این آیه را شنیدند از روى استهزا به طایفه قریش گفتند: مادرانتان به عزایتان بنشینند شما گروه عظیمى از شجاعانید آیا هر ده نفر از شما نمى‏تواند یکى از آنها را مغلوب کند.

یکى از افراد زورمند قریش گفت: من از عهده هفده نفر از آنها بر مى‏آیم شما هم حساب دو نفر دیگر را برسید!


(آیه 31)- این عدد مأموران دوزخ براى چیست؟

همان گونه که در آیات قبل خواندیم خداوند عدد خازنان و مأموران دوزخ را نوزده نفر (یا نوزده گروه) ذکر مى‏کند، و نیز خواندیم که ذکر این عدد سبب گفتگو در میان مشرکان و کفار شد، و گروهى آن را به باد سخریه گرفتند.

این آیه که طولانى‏ترین آیه این سوره است به آنها پاسخ داده، مى‏فرماید:

 «مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم» (و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائکة).

فرشتگانى نیرومند، پرقدرت و به تعبیر قرآن «غلاظ» و «شداد» خشن و سختگیر که تمام گنهکاران در برابر آنها ضعیف و ناتوانند.

سپس مى‏افزاید: «و تعداد آنها را جز براى آزمایش کافران معین نکردیم» (و ما جعلنا عدتهم الا فتنة للذین کفروا).

این آزمایش از دو جهت بود: نخست این که آنها استهزا مى‏کردند که چرا از میان تمام اعداد، عدد نوزده انتخاب شده، در حالى که هر عدد دیگرى انتخاب شده بود جاى همین سؤال وجود داشت.

از سوى دیگر این تعداد را کم مى‏شمردند، و از روى سخریه مى‏گفتند: ما در مقابل هر یک از آنها ده نفر قرار مى‏دهیم، تا آنها را در هم بشکنیم! در حالى که فرشتگان خدا چنان هستند که به گفته قرآن چند نفر از آنها مأمور هلاکت قوم لوط مى‏شوند و شهرهاى آباد آنها را از زمین برداشته زیر و رو مى‏کنند.

و باز مى‏افزاید: هدف این بود: «تا اهل کتاب [- یهود و نصارى‏] یقین پیدا    کنند» (لیستیقن الذین اوتوا الکتاب).

و از آنجا که آنها ایرادى به این موضوع نکردند معلوم مى‏شود آن را هماهنگ با کتب خود یافتند، و بر یقین آنها به نبوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله افزوده شد.

لذا در جمله بعد مى‏افزاید: «و (هدف این بود تا) بر ایمان مؤمنان بیفزاید» (و یزداد الذین آمنوا ایمانا).

و بلافاصله بعد از ذکر این جمله روى همان اهداف سه گانه به عنوان تأکید باز مى‏گردد، و مجددا روى ایمان اهل کتاب، سپس مؤمنان و بعد به آزمون کفار و مشرکان تکیه کرده، مى‏گوید: «و هدف این بود که اهل کتاب، و مؤمنان (در حقانیت قرآن) تردید به خود راه ندهند، و بیمار دلان و کافران بگویند: خدا از این توصیف چه منظورى دارد»؟! (و لا یرتاب الذین اوتوا الکتاب و المؤمنون و لیقول الذین فى قلوبهم مرض و الکافرون ما ذا اراد الله بهذا مثلا).

سپس به دنبال این گفتگوها که در باره چگونگى بهره‏گیرى مؤمنان و کافران بیمار دل از سخنان الهى بود مى‏افزاید: «این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه مى‏سازد، و هرکس را بخواهد هدایت مى‏کند» (کذلک یضل الله من یشاء و یهدى من یشاء).

جمله‏هاى گذشته به خوبى نشان مى‏دهد که این مشیت و اراده الهى در باره هدایت بعضى، و گمراهى بعضى دیگر، بى حساب نیست، آنها که معاند و لجوج و بیمار دلند استحقاقى جز این ندارند، و آنها که در برابر فرمان خدا تسلیم و مؤمنند مستحق چنین هدایتى هستند.

و در پایان آیه مى‏فرماید: «و (به هر حال) لشکریان پروردگارت را جز او کسى نمى‏داند، و این جز هشدار و تذکرى براى انسانها نیست»! (و ما یعلم جنود ربک الا هو و ما هى الا ذکرى للبشر). بنابراین اگر سخن از نوزده نفر از خازنان دوزخ به میان آمده مفهومش این نیست که لشکریان خداوند محدود به اینها هستند.

على علیه السّلام در نخستین خطبه نهج البلاغه مى‏فرماید: آنگاه آسمانهاى بالا را از هم باز کرد، و آنها را مملو از اصناف مختلف فرشتگان ساخت:

گروهى از آنان همیشه در سجودند و به رکوع نمى‏پردازند.

و گروهى دائما در رکوعند و سر از رکوع بر نمى‏دارند.

و گروهى دائما ایستاده‏اند و به عبادت مشغولند و تغییر موضع نمى‏دهند.

گروهى همواره تسبیح مى‏گویند و خسته نمى‏شوند.

و گروهى دیگر امناى وحى اویند، و زبان او به سوى پیامبران که پیوسته براى ابلاغ فرمان و امر او در رفت و آمدند.

و جمعى دیگر حافظان بندگان او هستند و دربانان بهشت برین.


(آیه 32)- در ادامه بحث با منکران نبوت پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله، و انکار رستاخیز، در اینجا سوگندهاى متعددى یاد کرده، و بر مسأله قیامت و رستاخیز و دوزخ و عذاب آن تأکید مى‏نماید.

مى‏فرماید: «این چنین نیست که آنها تصور مى‏کنند، سوگند به ماه» (کلا و القمر).

ذکر سوگند به «ماه» به خاطر آن است که یکى از آیات بزرگ الهى است، هم از نظر خلقت، و هم گردش منظم، و هم نور و زیبائى، و هم تغییرات تدریجى که خود، تقویم زنده‏اى براى مشخص ساختن روزهاست.


(آیه 33)- سپس مى‏افزاید: «و (سوگند) به شب هنگامى که (دامن برچیند و) پشت کند» (و اللیل اذ ادبر).


(آیه 34)- «و به صبح هنگامى که چهره بگشاید» (و الصبح اذا اسفر).

شب گرچه آرام بخش است و خاموش، و هنگام راز و نیاز عاشقان حق، اما این شب تاریک آن زمان جالب است که پشت کند و رو به صبح روشنى پیش رود و آخر سحرگاه باشد، و طلوع صبح از همه زیباتر و دل‏انگیزتر است که هر انسانى را به وجد و نشاط مى‏آورد.

این سوگندهاى سه گانه در ضمن، تناسبى با نور هدایت «قرآن» و پشت کردن ظلمات «شرک» و بت پرستى و دمیدن سپیده صبحگاهان «توحید» دارد.


(آیه 35)- بعد از بیان این سوگندها، به چیزى مى‏پردازد که سوگند به خاطر آن یاد شده، مى‏فرماید: «آن (حوادث هولناک قیامت) از مسائل مهم است» (انها لاحدى الکبر).


(آیه 36)- سپس اضافه مى‏کند: هدف از آفرینش دوزخ هرگز انتقامجوئى نیست، بلکه «هشدار و انذارى است براى انسانها» (نذیرا للبشر).


(آیه 37)- و سرانجام براى تأکید بیشتر مى‏افزاید این انذار مخصوص گروه معینى نیست بلکه: براى همه افراد بشر است «براى کسانى از شما که مى‏خواهند پیش افتند یا عقب بمانند» [- به سوى هدایت و نیکى پیش روند یا نروند]! (لمن شاء منکم ان یتقدم او یتأخر).


(آیه 38)- شما چرا اهل دوزخ شدید؟ در ادامه بحثى که درباره دوزخ و دوزخیان در آیات قبل آمد، در اینجا مى‏افزاید: «هرکس در گرو اعمال خویش است» (کل نفس بما کسبت رهینة).

گوئى تمام وجود انسان در گرو انجام وظائف و تکالیف اوست، هنگامى که آن را انجام مى‏دهد آزاد مى‏گردد و گر نه در قید اسارت باقى خواهد ماند.


(آیه 39)- و بلافاصله مى‏فرماید: «مگر اصحاب یمین» (الا اصحاب الیمین). که نامه اعمالشان را به نشانه ایمان و تقوایشان به دست راستشان مى‏دهند! آنها در پرتو ایمان و عمل صالح، غل و زنجیرهاى اسارت را شکسته‏اند، و بى‏حساب وارد بهشت مى‏شوند.

«اصحاب الیمین» کسانى هستند که داراى ایمان و عمل صالحند، و اگر گناهان مختصرى داشته باشند تحت الشعاع حسنات آنهاست، و به حکم «ان الحسنات یذهبن السیئات» اعمال نیکشان اعمال بد را مى‏پوشاند، یا بدون حساب وارد بهشت مى‏شوند و یا اگر حسابى داشته باشند سهل و ساده و آسان است، همان گونه که در آیه 7 سوره انشقاق آمده است: «اما کسى که نامه اعمالش‏ به دست راست او داده شده حساب او آسان خواهد بود».

 «قرطبى» مفسر معروف اهل سنت از امام باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه نقل کرده است که فرمود: «ما و شیعیانمان اصحاب الیمین هستیم، و هر کس ما اهل بیت را دشمن دارد در اسارت اعمال خویش است».


(آیه 40)- سپس به گوشه‏اى از شرح حال اصحاب الیمین و گروه مقابل آنها پرداخته، مى‏افزاید: «آنها در باغهاى بهشتند، و سؤال مى‏کنند ...» (فى جنات یتساءلون).


(آیه 41)- «از مجرمان» (عن المجرمین).


(آیه 42)- مى‏گویند: «چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت»؟! (ما سلککم فى سقر).

از این آیات به خوبى استفاده مى‏شود که رابطه میان بهشتیان و دوزخیان بکلى قطع نمى‏گردد، بهشتیان مى‏توانند از عالم خود وضع دوزخیان را مشاهده کنند، و با آنها به گفتگو پردازند.


(آیه 43)- مجرمان در پاسخ این سؤال به چهار گناه بزرگ خویش در این رابطه اعتراف مى‏کنند نخست این که: «مى‏گویند: ما از نمازگزاران نبودیم» (قالوا لم نک من المصلین).

اگر نماز مى‏خواندیم نماز ما را به یاد خدا مى‏انداخت، و نهى از فحشاء و منکر مى‏کرد، و ما را به صراط مستقیم الهى دعوت مى‏نمود.


(آیه 44)- دیگر این که: «ما اطعام مستمند نمى‏کردیم» (و لم نک نطعم المسکین).

اطعام مسکین گرچه به معنى غذا دادن به بینوایان است، ولى ظاهرا منظور از آن، هرگونه کمک به نیازمندیهاى ضرورى نیازمندان مى‏باشد، اعم از خوراک و پوشاک و مسکن و غیر اینها و منظور از آن «زکات واجب» است چرا که ترک انفاقهاى مستحبى سبب ورود در دوزخ نمى‏شود.


(آیه 45)- دیگر این که: «و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا مى‏شدیم» (و کنا نخوض مع الخائضین).

«خوض در باطل» معنى وسیع و گسترده‏اى دارد که هم شامل ورود در مجالس کسانى مى‏شود که آیات خدا را به باد استهزا مى‏گیرند، تبلیغات ضد اسلامى مى‏کنند، و یا شوخیهاى رکیک دارند، یا گناهانى را که انجام داده‏اند به عنوان افتخار یا تلذذ نقل مى‏کنند، و همچنین شرکت در مجالس غیبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آیه مورد بحث بیشتر نظر بر مجالسى است که براى تضعیف دین خدا و استهزاى مقدسات، و ترویج کفر و شرک و بى‏دینى تشکیل مى‏شود.


(آیه 46)- سپس مى‏افزاید: «و این که ما همواره روز جزا را انکار مى‏کردیم» (و کنا نکذب بیوم الدین).


(آیه 47)- «تا زمانى که مرگ ما فرا رسید» (حتى اتانا الیقین).

روشن است انکار معاد و روز حساب و جزا، تمام ارزشهاى الهى و اخلاقى را متزلزل مى‏سازد، و انسان را براى ارتکاب گناه تشجیع مى‏کند، به هر حال از این آیات به خوبى استفاده مى‏شود که کفار همان گونه که مکلف به اصول دین هستند به فروع دین نیز مکلفند، و نیز نشان مى‏دهد این امور چهارگانه یعنى «نماز» و «زکات» و ترک مجالس اهل باطل» و «ایمان به قیامت» اهمیت و نقش فوق العاده‏اى در هدایت و تربیت انسان دارد، و به این ترتیب جهنم جاى نمازگزاران واقعى، و زکات دهندگان، و تارکان باطل، و مؤمنان به قیامت نیست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی