قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره عادیات» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۶ ب.ظ

600 . صفحه 600



هفدهم مرداد : 



نفیسه : 


(آیه 10)- در روز قیامت «و آنچه در درون سینه‏ها (از کفر و ایمان، اخلاص و ریا، کبر و تواضع، نیات خیر و سوء) است آشکار مى‏گردد» (و حصل ما فى الصدور).


(آیه 11)- «در آن روز پروردگارشان از آنها (و اعمال و نیاتشان) کاملا باخبر است» و بر طبق آن به آنها کیفر مى‏دهد (ان ربهم بهم یؤمئذ لخبیر).

آرى! خداوند همیشه و در همه حال از اسرار درون و برون بطور کامل آگاه است ولى اثر این آگاهى در قیامت و به هنگام پاداش و کیفر ظاهرتر و آشکارتر مى‏گردد. و این هشدارى است به همه انسانها که اگر به راستى به آن ایمان داشته باشند سدّ نیرومندى در میان آنان و گناهان ایجاد مى‏کند.



قارعه،صد و یکمین سوره قرآن میباشد.

این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 11 آیه است.‏

محتوا و فضیلت سوره:

این سوره بطور کلى از معاد و مقدمات آن سخن مى‏گوید، با تعبیراتى کوبنده و بیانى تکان دهنده، و انذار و هشدارى صریح و روشن، و سرانجام انسانها را به دو گروه تقسیم مى‏کند:

گروهى که اعمالشان در میزان عدل الهى سنگین است، و پاداششان زندگانى سراسر رضایتبخش در جوار رحمت حق، و گروهى که اعمالشان سبک و کم وزن است و سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم.

نام این سوره یعنى «قارعه» از آیه اول آن گرفته شده است.

در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از امام باقر علیه السّلام مى‏خوانیم: «کسى که سوره قارعه را بخواند خداوند متعال او را از فتنه دجّال و ایمان آوردن به او حفظ مى‏کند، و او را در قیامت از چرک جهنّم دور مى‏دارد ان شاء اللّه».


(آیه 1)- حادثه کوبنده! این سوره که در وصف قیامت است، نخست مى‏فرماید: «آن حادثه کوبنده» (القارعة).


(آیه 2)- «و چه حادثه کوبنده‏اى»! (ما القارعة)


(آیه 3)- «و تو چه مى‏دانى که حادثه کوبنده چیست»؟ آن حادثه همان روز قیامت است (و ما ادراک ما القارعة).

بسیارى از مفسران گفته‏اند که «قارعة» یکى از نامهاى قیامت است، ولى درست روشن نساخته‏اند که آیا این تعبیر اشاره به مقدمات قیامت مى‏باشد که عالم دنیا در هم کوبیده مى‏شود.

و یا این که منظور مرحله دوم، یعنى مرحله زنده شدن مردگان، و طرح نوین در عالم هستى است، و تعبیر به «کوبنده» به خاطر آن است که وحشت و خوف و ترس آن روز دلها را مى‏کوبد.

ولى روى هم رفته احتمال اول مناسبتر به نظر مى‏رسد، هر چند در این آیات هر دو حادثه پشت سر یکدیگر ذکر شده است.


(آیه 4)- سپس در توصیف آن روز عجیب مى‏گوید: «روزى که مردم مانند پروانه‏هاى پراکنده خواهند بود» (یوم یکون الناس کالفراش المبثوث).

تشبیه به «پروانه» به خاطر آن است که پروانه‏ها معمولا خود را دیوانه‏وار به آتش مى‏افکنند و مى‏سوزانند، بدکاران نیز خود را در آتش جهنم مى‏افکنند.


(آیه 5)- سپس به سراغ یکى دیگر از اوصاف آن روز رفته، مى‏افزاید:

«و کوهها مانند پشم رنگین حلاجى شده مى‏گردد»! (و تکون الجبال کالعهن المنفوش).

سابقا گفته‏ایم که طبق آیات مختلف قرآن کوهها در آستانه قیامت نخست به حرکت در مى‏آیند بعد در هم کوبیده و متلاشى مى‏گردند و سرانجام به صورت غبارى در آسمان در مى‏آیند که در آیه مورد بحث آن را تشبیه به پشمهاى رنگین حلاجى شده کرده است، پشمهایى که تنها رنگى از آنها نمایان باشد، و این آخرین مرحله متلاشى شدن کوههاست.


(آیه 6)- بعد به مرحله حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسیم آنها به دو گروه پرداخته، مى‏فرماید: «اما کسى که (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگین است» ... (فاما من ثقلت موازینه).


(آیه 7)- «در یک زندگى خشنود کننده خواهد بود» (فهو فى عیشة راضیة). و تنها زندگى آخرت است که سراسر رضایت و خشنودى و آرامش و امنیت و مایه جمعیت خاطر مى‏باشد، چرا که زندگى دنیا هر قدر مرفّه و پرنعمت باشد باز از عوامل ناخشنودى خالى نیست.

در حدیثى از امام صادق علیه السّلام آمده است که وقتى از معنى «میزان» سؤال کردند، در پاسخ فرمود: «ترازوى سنجش همان عدل است».

و در حدیثى مى‏خوانیم: «امیرمؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهاى سنجشند».

به این ترتیب وجود اولیاء اللّه یا قوانین عدل الهى مقیاسهائى هستند که انسانها و اعمالشان را بر آنها عرضه مى‏کنند، و به همان اندازه که با آنها شباهت دارند و مطابقت دارند وزنشان سنگین است.

و روشن است که سبک و سنگین بودن «موازین» به معنى سنگین و سبک بودن خود اعمال است.


(آیه 8)- «و اما کسى که ترازوهایش سبک است» ... (و اما من خفت موازینه).


(آیه 9)- «پناهگاهش هاویه [- دوزخ‏] است» (فامه هاویة). که در آن سقوط مى‏کند.

تعبیر به «ام» (مادر) در جمله فوق به خاطر این است که مادر پناهگاهى است براى فرزندان که در مشکلات به او پناه مى‏برند، و نزد او مى‏مانند، و در اینجا اشاره به این است که این گنهکاران سبک عمل محلى براى پناه گرفتن جز دوزخ نمى‏یابند.


(آیه 10)- «و تو چه مى‏دانى هاویه چیست»؟! (و ما ادراک ما هیة).


(آیه 11)- «آتشى است سوزان» و فوق تصوّر همه انسانها (نار حامیة).


ر

تکاثر ،سوره صد و دوم قرآن میباشد.

این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 8 آیه است.‏

محتوا و فضیلت سوره:

محتواى این سوره نخست سرزنش و ملامت افرادى است که براساس یک سرى مطالب موهوم بر یکدیگر تفاخر مى‏کردند، سپس هشدارى نسبت به مسأله معاد و قیامت و آتش دوزخ، و سرانجام هشدارى در زمینه مسأله سؤال و بازپرسى از نعمتها مى‏دهد.

نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده است.

در فضیلت تلاوت این سوره‏ در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «کسى که آن را بخواند خداوند در برابر نعمتهایى که در دنیا به او داده او را مورد حساب قرار نمى‏دهد و پاداشى به او مى‏دهد که گوئى هزار آیه قرآن را تلاوت کرده».

بدیهى است این همه ثواب از آن کسى است که آن را بخواند و در برنامه زندگى به کار گیرد و روح و جان خود را هماهنگ با آن بسازد.


(آیه 1)-

شأن نزول:

مفسران معتقدند که این سوره درباره قبائلى نازل شد که بر یکدیگر تفاخر مى‏کردند، و با کثرت نفرات و جمعیت یا اموال و ثروت خود بر دیگران مباهات مى‏نمودند تا آنجا که براى بالا بردن آمار نفرات قبیله به گورستان مى‏رفتند و قبرهاى مردگان هر قبیله را مى‏شمردند! ولى مسلم است که این شأن نزول هرگز مفهوم آیه را محدود نمى‏کند.

تفسیر:

بلاى تکاثر و تفاخر! در آغاز سوره نخست با لحنى ملامت بار مى‏فرماید: «افزون طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است» (الهاکم التکاثر).


(آیه 2)- «تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید» و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید (حتى زرتم المقابر).

از امیرمؤمنان على علیه السّلام در نهج البلاغه آمده است که بعد از تلاوت «الهاکم التکاثر حتى زرتم المقابر» فرمود: «شگفتا! چه هدف بسیار دورى! و چه زیارت کنندگان غافلى! و چه افتخار موهوم و دردناکى به یاد استخوان پوسیده کسانى افتاده‏اند که سالهاست خاک شده‏اند، آن هم چه یادآورى! با این فاصله دور به یاد کسانى افتاده‏اند که سودى به حالشان ندارند، آیا به محل نابودى پدران خویش افتخار مى‏کنند؟ و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین خود را بسیار مى‏شمرند؟ آنها خواهان بازگشت اجسادى هستند که تار و پودشان از هم گسسته، و حرکاتشان به سکون مبدل شده. این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند»!

سرچشمه تفاخر و فخر فروشى!

یکى از عوامل اصلى تفاخر و تکاثر همان جهل و نادانى نسبت به پاداش کیفر الهى و عدم ایمان به معاد است.

از این گذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب پذیریهایش، به آغاز پیدایش و سرانجامش، از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است.

عامل دیگر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شکستهاست، که افراد براى پوشاندن شکستهاى خود پناه به تفاخر و فخر فروشى مى‏برند و لذا در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «هیچ کس تکبر به فخر فروشى نمى‏کند مگر به خاطر ذلّتى که در نفس خود مى‏یابد».


(آیه 3)- در این آیه آنها را با این سخن مورد تهدید شدید قرار داده،مى‏فرماید: «چنین نیست که مى‏پندارید به زودى (نتیجه این تفاخر موهوم خود را) خواهید دانست» (کلا سوف تعلمون).


(آیه 4)- باز براى تأکید مى‏افزاید: «باز چنان نیست که شما مى‏پندارید به زودى خواهید دانست» (ثم کلا سوف تعلمون).

در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السّلام آمده است که فرمود: «گروهى از ما پیوسته درباره عذاب قبر در شک بودند تا این که سوره (الهاکم التکاثر) نازل شد، تا آنجا که فرمود: (کلا سوف تعلمون منظور از آن عذاب قبر است، سپس مى‏فرماید: (ثم کلا سوف تعلمون) منظور عذاب قیامت است».


(آیه 5)- سپس مى‏افزاید: «چنان نیست (که شما خیال مى‏کنید) اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید» افزون طلبى شما را از خدا غافل نمى‏کرد (کلا لو تعلمون علم الیقین).

«یقین» نقطه مقابل «شکّ» است و طبق روایات به مرحله عالى ایمان «یقین» گفته مى‏شود و براى آن سه مرحله است.

1- علم الیقین و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آورد مانند کسى که با مشاهده دود، علم به وجود آتش پیدا مى‏کند.

2- عین الیقین و آن در جائى است که انسان به مرحله مشاهده مى‏رسد و با چشم خود مثلا آتش را مشاهده مى‏کند.

3- حق الیقین و آن همانند کسى است که وارد آتش شود و سوزش آن را لمس کند، و به صفات آتش متصف گردد، و این بالاترین مرحله یقین است، که در حقیقت از دو علم تشکیل یافته: علم به معلوم و علم به این که خلاف آن علم محال است.


(آیه 6)- باز براى تأکید و انذار بیشتر مى‏افزاید: «قطعا شما جهنم را خواهید دید» (لترون الجحیم).


(آیه 7)- «سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید» (ثم لترونها عین الیقین).


(آیه 8)- «سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهائى که داشته‏اید بازپرسى خواهید شد» (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم).

باید در آن روز روشن سازید که این نعمتهاى خداداد را در چه راهى مصرف کرده‏اید؟ و از آنها براى اطاعت الهى یا معصیتش کمک گرفته‏اید، یا نعمتها را ضایع ساخته هرگز حق آن را ادا ننموده‏اید؟

«نعیم» یک معنى بسیار گسترده دارد که همه مواهب الهى را اعم از «معنوى» مانند دین و ایمان و اسلام و قرآن و ولایت، و انواع نعمتهاى «مادى» را اعم از فردى و اجتماعى شامل مى‏شود، منتها نعمتهایى که اهمیت بیشترى دارند مانند نعمت «ایمان و ولایت» بیشتر از آنها سؤال مى‏شود که آیا حق آنها ادا شده یا نه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۶
* مسافر
شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۵۸ ب.ظ

599 . صفحه 599


شانزدهم مرداد : 



نفیسه : 



(آیه 8)-این آیه پاداش مومنان را در چند جمله کوتاه چنین بیان مى‏کند:

«پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهاى بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جارى است (در حالى که) همیشه در آن مى‏مانند» (جزاؤهم عند ربهم جنات عدن تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا).

«هم خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند» (رضى الله عنهم و رضوا عنه).

«و این (مقام والا و پاداشهاى مهم و بى‏نظیر) براى کسى است که از پروردگارش بترسد» (ذلک لمن خشى ربه). چرا که همین ترس انگیزه حرکت به سوى هرگونه اطاعت و تقوا و اعمال صالح است.

آنها از خدا راضیند چرا که هر چه خواسته‏اند به آنها داده، و خدا از آنها راضى است چرا که هر چه او خواسته انجام داده‏اند، و اگر هم لغزشى بوده به لطفش صرف نظر کرده، چه لذتى از این برتر و بالاتر که احساس کند مورد قبول و رضاى معبود و محبوبش واقع شده، و به لقاى او واصل گردیده است.

دارد هر کس از تو مرادى و مطلبى

مقصود ما دنیا و عقبى لقاى تو است!

آرى! بهشت جسم انسان، باغهاى جاویدان آن جهان است، ولى بهشت جانش رضاى خدا و لقاى محبوب است.

على علیه السّلام و شیعیانش خیر البریّه‏اند!

در روایات فراوانى که از طرق اهل سنت و منابع معروف آنها، و همچنین در منابع معروف شیعه نقل شده، آیه «اولئک هم خیر البریة» (آنها بهترین مخلوقات خدا هستند) به على علیه السّلام و پیروان او تفسیر شده است.

در تفسیر «الدرّ المنثور» از «ابن عباس» آمده است که وقتى آیه «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة» نازل شد پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به على فرمود:

«آن تو و شیعیان تو در قیامت مى‏باشید که هم شما از خدا خشنود هستید و هم خدا از شما خشنود».

نامبرده در حدیث دیگرى از «ابن مردویه» از على علیه السّلام نقل مى‏کند که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به من فرمود: «آیا این سخن خدا را نشنیده‏اى که مى‏فرماید:

کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند بهترین مخلوقاتند؟ این تو و شیعیان تو هستید، و وعده‏گاه من و شما کنار حوض کوثر است، هنگامى که من براى حساب امتها مى‏آیم و شما دعوت مى‏شوید در حالى که پیشانى سفید و شناخته شده‏اید».

کوتاه سخن این که حدیث فوق از احادیث بسیار معروف و مشهور است که از سوى غالب دانشمندان و علماى اسلام پذیرفته شده، و این فضیلتى است بزرگ و بى‏نظیر براى على علیه السّلام و پیروانش.

ضمنا از این روایات به خوبى این حقیقت آشکار مى‏شود که واژه «شیعه» از همان عصر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به وسیله آن حضرت در میان مسلمین نشر شد، و اشاره به پیروان خاص امیرمؤمنان على علیه السّلام است، و آنها که گمان مى‏کنند تعبیر «شیعه» از تعبیراتى است که قرنها بعد به وجود آمده سخت در اشتباهند.





سوره زلزله ،سوره نود و نهم قرآن است.

این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 8 آیه میباشد. ‏

محتواى سوره:

مطالب این سوره عمدتا بر سه محور دور مى‏زند:

نخست از «اشراط الساعة» و نشانه‏هاى وقوع قیامت بحث مى‏کند، و به دنبال آن سخن از شهادت زمین به تمام اعمال آدمى آمده است.

در بخش دیگر از تقسیم مردم به دو گروه «نیکوکار» و «بدکار» و رسیدن هرکس به اعمال خود سخن مى‏گوید.

در فضیلت تلاوت این سوره تعبیرات مهمى در روایات اسلامى آمده، از جمله در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «هر کس آن را تلاوت کند گویى سوره بقره را قرائت کرده، و پاداش او به اندازه کسى است که یک چهارم قرآن را تلاوت کرده باشد».

و در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم که فرمود: «هرگز از تلاوت سوره «اذا زلزلت الارض» خسته نشوید، چرا که هر کس آن را در نمازهاى نافله بخواند هرگز به زلزله گرفتار نمى‏شود، و با آن نمى‏میرد، و به صاعقه و آفتى از آفات دنیا تا هنگام مرگ گرفتار نخواهد شد».



(آیه 1)- همان گونه که گفتیم آغاز این سوره با بیان بعضى از حوادث هول انگیز و وحشتناک پایان این جهان و شروع رستاخیز همراه است، نخست مى‏فرماید: «هنگامى که زمین شدیدا به لرزه درآید» (اذا زلزلت الارض زلزالها).

و آن یا زلزله تمام کره زمین است- برخلاف زلزله‏هاى معمولى که موضعى و مقطعى است- و یا اشاره به زلزله معهود یعنى زلزله رستاخیز است.



(آیه 2)- «و زمین (چنان زیر و رو شود که) بارهاى سنگینش را خارج سازد» (و اخرجت الارض اثقالها).

بعضى گفته‏اند: منظور از «اثقال» (بارهاى سنگین زمین) انسانها هستند که با زلزله رستاخیز از درون قبرها به خارج پرتاب مى‏شوند.

و بعضى دیگر گفته‏اند: گنجهاى درون خود را بیرون مى‏ریزد، و مایه حسرت دنیا پرستان بى‏خبر مى‏گردد.

این احتمال نیز وجود دارد که منظور بیرون فرستادن مواد سنگین و مذاب درون زمین است که معمولا کمى از آن به هنگام آتشفشانها و زلزله‏ها بیرون مى‏ریزد، در پایان جهان آنچه در درون زمین است به دنبال آن زلزله عظیم به بیرون پرتاب مى‏شود.

تفسیر اول مناسبتر است هر چند جمع میان سه تفسیر نیز بعید نیست.


(آیه 3)- به هر حال، در آن روز «انسان (از دیدن این صحنه بى‏سابقه، سخت متوحش مى‏شود، و) مى‏گوید: زمین را چه مى‏شود» که این گونه مى‏لرزد؟

(و قال الانسان ما لها).

«انسان» در اینجا معنى گسترده‏اى دارد که همگان را شامل مى‏شود، زیرا تعجب از اوضاع و احوال زمین در آن روز مخصوص به کافران نیست.

این تعجب، و سؤال ناشى از آن نفخه اولى است که نفخه پایان جهان است، زیرا زلزله عظیم در پایان جهان رخ مى‏دهد.

و در این صورت منظور از اثقال زمین معادن و گنجها و مواد مذاب درون آن است.


(آیه 4)- و از آن مهمتر این که: «در آن روز تمام خبرهایش را بازگو مى‏کند»(یومئذ تحدث اخبارها).

آنچه از خوبیها و بدیها، و اعمال خیر و شر، بر صفحه زمین واقع شده، همه را برملا مى‏سازد، و یکى از مهمترین شهود اعمال انسان در آن روز همین زمینى است که ما اعمال خود را بر آن انجام مى‏دهیم، و شاهد و ناظر ماست.

در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «منظور از خبر دادن زمین این است که اعمال هر مرد و زنى را که بر روى زمین انجام داده‏اند خبر مى‏دهد، مى‏گوید: فلان شخص در فلان روز فلان کار را انجام داد، این است خبر دادن زمین»!


(آیه 5)- در این آیه مى‏افزاید: «این به خاطر آن است که پروردگارت به او وحى کرده است» (بان ربک اوحى لها). و زمین در اجراى این فرمان کوتاهى نمى‏کند.

تعبیر «اوحى» در اینجا به خاطر آن است که چنین سخن گفتن اسرار آمیز بر خلاف طبیعت زمین است و این جز از طریق یک وحى الهى ممکن نیست.


(آیه 6)- سپس مى‏فرماید: «در آن روز مردم بصورت گروههاى پراکنده (از قبرها) خارج مى‏شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود»! (یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم).

جمله «لیروا اعمالهم» به معنى «تجسّم اعمال» و مشاهده خود اعمال است، و این آیه یکى از روشنترین آیات که بر مسأله تجسّم اعمال دلالت دارد محسوب مى‏شود یعنى در آن روز اعمال آدمى به صورتهاى مناسبى تجسّم مى‏یابد و در برابر او حضور پیدا مى‏کند، و همنشینى با آن مایه نشاط یا رنج و بلاست.


(آیه 7)- سپس به سرانجام کار هر یک از این دو گروه مؤمن و کافر، نیکوکار و بدکار، اشاره کرده، مى‏فرماید: «پس هرکس هم وزن ذرّه‏اى کار خیر انجام دهد آن را مى‏بیند» (فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره).


(آیه 8)- «و هر کس هم وزن ذرّه‏اى کار بد کرده آن را مى‏بیند»! (فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره).

ظاهر این آیات نیز تأکید مجددى است بر مسأله «تجسم اعمال» و مشاهده خود عمل، اعم از نیک و بد در روز قیامت، که حتى اگر سر سوزنى کار نیک یا بد باشد در برابر صاحب آن مجسم مى‏شود و آن را مشاهده مى‏کند.

منظور از «ذرّة» در اینجا کوچکترین وزنهاست.

نه تنها از آیات فوق، که از آیات مختلف قرآن به خوبى استفاده مى‏شود که در حسابرسى اعمال در قیامت فوق العاده دقت و موشکافى مى‏شود، در آیه 16 سوره لقمان مى‏خوانیم: «پسرم! اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى (عمل نیک یا بد) باشد و در دل سنگى یا در گوشه‏اى از آسمانها یا زمین پنهان گردد، خداوند آن را (در قیامت) براى حسابرسى مى‏آورد، خداوند دقیق و آگاه است».

این تعبیرات نشان مى‏دهد که در آن حسابرسى بزرگ کوچکترین کارها محاسبه مى‏شود، ضمنا این آیات هشدار مى‏دهد که: نه گناهان کوچک را کم اهمیت بشمرند، و نه اعمال خیر را کوچک، چیزى که مورد محاسبه الهى قرار مى‏گیرد هر چه باشد کم اهمیت نیست.

به راستى ایمان عمیق به محتواى این آیات کافى است که انسان را در مسیر حق وادارد، و از هرگونه شر و فساد باز دارد.



صدمین سوره قران سوره عادیات میباشد.

این سوره در «مدینه» نازل شده و داراى 11 آیه است.‏

محتوا و فضیلت سوره:

در آغاز سوره سوگندهاى بیدار کننده‏اى را ذکر مى‏کند، و بعد از آن سخن از پاره‏اى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیا پرستى به میان مى‏آورد، و سرانجام با اشاره کوتاه و گویائى به مسأله معاد، و احاطه علمى خداوند به بندگان، سوره را پایان مى‏دهد.

در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «هرکس آن را تلاوت کند به عدد هر یک از حاجیانى که (شب عید قربان) در «مزدلفه» توقف مى‏کنند و در آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده مى‏شود.

در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «هر کس سوره «و العادیات» را بخواند، و بر آن مداومت کند، خداوند روز قیامت او را با امیرمؤمنان على علیه السّلام مبعوث مى‏کند و در جمع او و میان دوستان او خواهد بود».

ناگفته پیداست که این همه فضیلت براى آنهاست که آن را برنامه زندگى خویش قرار دهند و به تمام محتواى آن ایمان دارند و عمل مى‏کنند.

(آیه 1)-

شأن نزول:

در حدیثى آمده است که: این سوره بعد از جنگ «ذات السلاسل» نازل شد و ماجرا چنین بود:

در سال هشتم هجرت به پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله خبر دادند که دوازده هزار سوار در سرزمین «یابس» جمع شده، و با یکدیگر عهد کرده‏اند که تا پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و على علیه السّلام را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نکنند از پاى ننشینند! پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله جمع کثیرى از یاران خود را به سرکردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد، ولى بعد از گفتگوهائى بدون نتیجه بازگشتند، سرانجام پیامبر، على علیه السّلام را با گروه کثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت، آنها بسرعت به سوى منطقه دشمن حرکت کردند و شبانه راه مى‏رفتند، و صبحگاهان دشمن را در حلقه محاصره گرفتند، نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را در هم شکستند، عده‏اى را کشتند، و زنان و فرزندانشان را اسیر کردند، و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.

سوره عادیات نازل شد در حالى که هنوز سربازان اسلام به مدینه بازنگشته بودند، پیغمبر خدا صلّى اللّه علیه و آله آن روز براى نماز صبح آمد، و این سوره را در نماز تلاوت فرمود.

بعد از پایان نماز اصحاب عرض کردند: این سوره‏اى است که ما تا به حال نشنیده بودیم! فرمود: آرى، على علیه السّلام بر دشمنان پیروز شد، و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد- چند روز بعد على علیه السّلام با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.

تفسیر:

سوگند به جهادگران بیدار! گفتیم این سوره با سوگندهاى بیدارگرى آغاز شده، نخست مى‏فرماید:«سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالى که نفس زنان پیش مى‏رفتند» (و العادیات ضبحا).

یا به شتران حاجیان که از سرزمین «عرفات» به «مشعر الحرام» و از «مشعر» نفس زنان به سوى «منى» حرکت مى‏کنند سوگند.

و این تفسیر از جهاتى مناسبتر به نظر مى‏رسد، و در روایات اهل بیت علیهم السّلام نیز وارد شده.



(آیه 2)- سپس مى‏افزاید: «و سوگند به افروزندگان جرقه آتش» در برخورد سمهایشان با سنگهاى بیابان (فالموریات قدحا).اسبان مجاهدانى که چنان با سرعت به سوى میدان نبرد حرکت مى‏کنند که از اثر برخورد سمّ آنها به سنگهاى بیابان جرقه‏ها مى‏پرد، یا شترانى که بسرعت به مواقف حج مى‏دوند و سنگها و ریگها از زیر پاى آنها پریده و بر اثر برخورد به سنگهاى دیگر تولید جرقه مى‏کند.


(آیه 3)- سپس در سومین سوگند، مى‏فرماید: «و سوگند به هجوم آوران سپیده دم» (فالمغیرات صبحا).


(آیه 4)- سپس به یکى دیگر از ویژگیهاى این مجاهدان و مرکبهاى آنها اشاره کرده، مى‏افزاید: آن چنان بر دشمن هجوم سریع مى‏برند «که گرد و غبار به هر سو پراکندند» (فاثرن به نقعا).

یا این که بر اثر هجوم شتران حاجیان از مشعر الحرام به سوى منى، گرد و غبار از هر سو پراکنده مى‏شود.


(آیه 5)- و در آخرین ویژگى از ویژگیهاى آنها مى‏فرماید: «و (ناگهان) در میان دشمن ظاهر شدند» (فوسطن به جمعا).

چنان هجوم آنها غافلگیرانه و برق آسا بود که در چند لحظه صفوف دشمن را از هم شکافته و به قلب آنها هجوم بردند، و جمعیت آنها را از هم متلاشى کردند، و این نتیجه همان سرعت عمل و بیدارى و آمادگى و شهامت و شجاعت است.

و یا اشاره به ورود حاجیان از «مشعر» به قلب «منى» است.

از اینجا روشن مى‏شود که جهاد آن چنان عظمتى دارد که حتى نفسهاى اسبهاى مجاهدان شایسته سوگند است، و همچنین جرقه‏هاى ناشى از برخورد سمشان به سنگها، و همچنین گرد و غبارى که در فضا پخش مى‏کنند، آرى گرد و غبار صحنه جهاد هم پر ارزش و با عظمت است.


(آیه 6)- بعد از این سوگندهاى عظیم به پاسخ قسم، یعنى چیزى که سوگندها به خاطر آن یاد شده است پرداخته، مى‏فرماید: «مسلما انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است» (ان الانسان لربه لکنود).

همان انسان تربیت نایافته، همان انسانى که انوار معارف الهى و تعلیمات انبیا بر قلبش نتافته، و بالاخره همان انسانى که خود را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما «ناسپاس» و «بخیل» است.

تعبیر «انسان» در این گونه موارد به معنى انسانهاى شرور هوى پرست سرکش و طغیانگر است.


(آیه 7)- سپس مى‏افزاید: «و او خود (نیز) بر این معنى گواه است» (و انه على ذلک لشهید). چرا که انسان نسبت به نفس خویش بصیرت دارد، و اگر صفات درونى خود را از هرکس بتواند پنهان کند از خدا و وجدان خویش نمى‏تواند مخفى دارد، خواه به حقیقت اعتراف کند یا نه!


(آیه 8)- در این آیه مى‏افزاید: «و او علاقه شدید به مال دارد» (و انه لحب الخیر لشدید). و همین علاقه شدید و افراطى او به مال و ثروت سبب بخل و ناسپاسى و کفران او مى‏شود.

اطلاق «خیر» بر «مال» به خاطر آن است که در حد ذات خود چیز خوبى است، و مى‏تواند وسیله انواع خیرات گردد، ولى انسان ناسپاس و بخیل آن را از هدف اصلیش بازداشته، و در مسیر خود خواهى و خود کامگى به کار مى‏گیرد.


(آیه 9)- سپس به صورت یک استفهام انکارى توأم با تهدید، مى‏فرماید:

«آیا (این انسان ناسپاس و بخیل و دنیاپرست) نمى‏داند در آن روز تمام کسانى که در قبرها هستند برانگیخته مى‏شوند» (ا فلا یعلم اذا بعثر ما فى القبور).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۵۸
* مسافر