قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره نساء» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۰۸ ق.ظ

82 . صفحه 82

 

هفدهم اسفند :



نفیسه :


24.این آیه، بحث آیه گذشته را درباره زنانى که ازدواج با آنها حرام است دنبال مى‏ کند:«ازدواج و آمیزش جنسى با زنان شوهردار نیز حرام است».تنها استثنایى که به این حکم خورده است در مورد زنان غیر مسلمانى است که در جنگها به اسارت مسلمانان درآمده اند:«مگر آنها را که (از طریق اسارت) مالک شده‏ اید».زیرا اسارت آنها به منزله حکم طلاق است و اسلام اجازه مى‏ دهد بعد از تمام شدن عدّه با آنان ازدواج کنند و یا همچون یک کنیز با آنان رفتار شود.سپس براى تأکید احکام گذشته که در مورد محارم و مانند آن وارد شده مى‏ فرماید: «اینها احکامى است که خداوند براى شما مقرر داشته و نوشته است». بنابراین، به هیچ وجه قابل تغییر و عدول نیست.سپس مى‏ گوید: غیر از این چند طایفه «زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد) براى شما حلال است، که با اموال خود آنان را اختیار کنید در حالى که پاکدامن باشید و از زنا خوددارى کنید».جمله أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ اشاره به این است که رابطه زناشویى یا باید به شکل ازدواج با پرداخت مهر و یا به شکل مالک شدن کنیز با پرداخت قیمت باشد.در قسمت بعد، اشاره به ازدواج موقت و به اصطلاح «متعه» کرده، مى‏ گوید: «زنانى را که متعه مى‏ کنید مهر آنها را به عنوان یک واجب باید بپردازید».بعد از ذکر لزوم پرداخت مهر اشاره به این مطلب مى‏ فرماید که: «اگر طرفین عقد، با رضایت خود مقدار مهر را بعدا کم و زیاد کنند مانعى ندارد».احکامى که در آیه به آن اشاره شد، احکامى است که متضمن خیر و سعادت افراد بشر است زیرا:«خداوند از مصالح بندگان آگاه و در قانونگذارى خود حکیم است».قابل ذکر است که اصل مشروع بودن این نوع ازدواج در زمان پیامبر قطعى است و هیچگونه دلیل قابل اعتمادی درباره نسخ شدن در دست نیست.

25.در تعقیب بحثهاى مربوط به ازدواج، این آیه، شرایط ازدواج با کنیزان را بیان مى‏ کند، نخست مى‏ گوید:«کسانى که قدرت ندارند که با زنان (آزاد) پاکدامن با ایمان ازدواج کنند مى‏ توانند با کنیزان با ایمان ازدواج نمایند»که مهر و سایر مخارج آن معمولا سبک تر و سهل تر است.سپس مى‏ گوید: شما براى تشخیص ایمان آنها مأمور به ظاهر اظهارات آنان هستید، و اما در باره باطن و اسرار درونى آنان «خداوند به ایمان و عقیده شما آگاه تر است».و از آنجا که بعضى در مورد ازدواج با کنیزان کراهت داشتند، قرآن مى‏ گوید:شما همه از یک پدر و مادر به وجود آمده‏ اید«و بعضى از بعض دیگرید». بنابراین، نباید از ازدواج با آنها کراهت داشته باشید.سپس به یکى از شرایط این ازدواج اشاره کرده، مى‏ فرماید: «این ازدواج باید به اجازه مالک صورت گیرد» و بدون اجازه او باطل است.در جمله بعد مى‏ فرماید:«و مهرشان را به خودشان بدهید».از این جمله استفاده مى‏ شود که باید مهر متناسب و شایسته‏ اى براى آنها قرار داد و آن را به خود آنان داد. همچنین استفاده مى‏ شود که بردگان نیز مى‏ توانند مالک اموالى گردند که از طرق مشروع به آن دست یافته‏ اند.یکى دیگر از شرایط این ازدواج آن است که کنیزانى انتخاب شوند «که پاکدامن باشند، نه مرتکب زنا به طور آشکار شوند». «و نه دوست پنهانى بگیرند».در جمله بعد به تناسب احکامى که در باره ازدواج با کنیزان و حمایت از حقوق آنها گفته شد بحثى در باره مجازات آنها به هنگام انحراف از جاده عفت به میان آمده، و آن این که اگر مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد در باره آنان، جارى مى‏ شود» یعنى تنها پنجاه تازیانه باید به آنها زد.

سپس مى‏ گوید: «این ازدواج با کنیزان براى کسانى است که از نظر غریزه جنسى شدیدا در فشار قرار گرفته‏ اند، و قادر به ازدواج با زنان آزاد نیستند» بنابراین، براى غیر آنها مجاز نیست.اما بعد مى‏ فرماید:«خوددارى کردن از ازدواج با کنیزان (تا آنجا که توانایى داشته باشید و دامان شما آلوده گناه نگردد) به سود شماست».در پایان آیه مى‏ فرماید:«و خداوند (نسبت به آنچه در گذشته بر اثر بى خبرى انجام داده‏ اید) آمرزنده و مهربان است».

26.به دنبال احکام مختلف در زمینه ازدواج که در آیات پیش بیان شد ممکن است این سؤال پیش آید که منظور از این همه محدودیت ها و قید و بندهاى قانونى چیست؟در این آیه و دو آیه بعد پاسخ به این سؤالات مى‏ دهد، و مى‏ گوید:«خداوند مى‏ خواهد (با این دستورات راه هاى خوشبختى و سعادت را) براى شما آشکار سازد».وانگهى شما در این برنامه تنها نیستید «و (خداوند مى‏ خواهد شما را) به سنت هاى (صحیح) پیشینیان رهبرى کند».علاوه بر این «توبه شما را بپذیرد» و نعمتهاى خود را که بر اثر انحرافات شما قطع شده بار دیگر به شما باز گرداند و این در صورتى است که شما از آن راه هاى انحرافى که در زمان جاهلیت و قبل از اسلام داشتید، باز گردید.در پایان آیه مى‏ فرماید:«خداوند دانا و حکیم است». از اسرار احکام خود آگاه، و روى حکمت خود، آنها را براى شما تشریع کرده است.

 

وحیده : 


ایه 24: کلمه‌ی «محصنات» از نظر لغوی، یعنی آنچه در حصن و حریم باشد و از دسترسی دیگران منع شود. ریشه این کلمه در قرآن، در مورد سه گروه استعمال شده است:
1- زنان عفیف وپاکدامن. چنانکه خداوند درباره حضرت مریم می‌فرماید: «التی احصنت فرجها»
2- زنان شوهردار. زیرا شوهر نقش حفاظت از عفت زن را به عهده دارد. مراد از «المحصنات من النساء» در آیه مورد بحث، همین معنی است.
3- زنان آزاده که اسیر جنگی نبوده و کنیز نیستند. زیرا اسارت سبب پاره شدن پرده‌های عفت و حیای زن می‌گردد و بی‌عفتی در میان کنیزان شایع بوده است.

مراد از «المحصنات المؤمنات» در آیه بعد، این معناست.
کلمه‌ی «مسفحین» از «سفاح» به معنای زنا می‌باشد.
اسارت برای زنان کافر، به منزله‌ی طلاق آنان از شوهران است. مثل ایمان آوردن زن، که اگر شوهرش به کفر ادامه دهد، ایمان آوردن او را از شوهر جدا می‌کند.
ازدواج با زن شوهردار، از نظر اسلام حرام است، از هر مذهب وملت که باشد. ولی چون اسارت به منزله‌ی طلاق است، زن اسیر، پس از اسارت به مدت یکبار قاعده شدن، و اگر باردار است تا وضع حمل باید عده نگهدارد و در مدت عده هیچ گونه ارتباط زناشویی با او جایز نیست. این طرح زناشویی بعنوان همسر یا کنیز، از طرح بازگرداندن به کفار یا رها کردن و بی‌سرپرست گذاشتن، بهتر است.

کلمه‌ی «متعة» همچون کلمه‌ی حج، صلوة، ربا و غنیمت، دارای معنای شرعی است، نه لغوی. بنابراین به قول علامه در تفسیر المیزان شکی در آن نیست که مراد از جمله‌ی «استمتعتم» متعه است.
پرداخت اجر، «آتوهن اجورهن» در متعه مربوط به استمتاع است، «فما استمتعتم» در حالی که اگر مراد آیه نکاح دائم باشد، باخواندن عقد مهریه لازم است، خواه استمتاع بشود یا نشود، لکن قبل از آمیزش اگر طلاق صورت گرفت، نصف مهریه پرداخت می‌شود.
جمله‌ی «فمااستمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن» به فرموده اهل‌بیت‌علیهم السلام واکثر تفاسیر اهل‌سنت، مربوط به ازدواج موقت است که خلیفه دوم آن را حرام کرد، با آنکه کسی حق تحریم حکم خدا را ندارد. واگر حرام نمی‌شد به گفته روایات،کسی مرتکب زنا نمی‌شد مگر افراد شقی. ازدواج موقت یک طرح صحیح است و دنیا بخاطر نداشتن آن، زنا را آزاد کرده است. ازدواج موقت یک ضرورت اجتماع است و در روایات اهل‌سنت می‌خوانیم، جواز متعه به خاطر دوری از همسر و بروز جنگ‌ها بوده که الآن نیز همان شرایط موجود است. متعه طرحی برای حل این مشکل اجتماعی و جلوگیری از فساد است وتا قیامت هم جنبه شرعی دارد.
دستاویز بعضی این است که در قرآن موضوع عده و ارث و حفظ فروج، نسبت به ازدواج مطرح است و متعه ازدواج نیست. ولی پاسخ ما این است:
اولا نام ازدواج به متعه هم گفته می‌شود، و ثانیا در متعه هم عده لازم است وفقط قانون ارث زن از مرد یا بالعکس، در متعه استثنا شده است.


**چند پرسش:
1- آیا ازدواج موقت نقابی بر چهره‌ی فحشا نیست؟
پاسخ: خیر، زیرا:
الف: در ازدواج موقت زن فقط در اختیار یک نفر است.
ب: حداقل چهل و پنج روز باید عده نگاه دارد.
ج: مولود متعه همچون مولود همسر دائمی است.
2- آیا مردان هوسباز از این قانون سوء استفاده نمی‌کنند؟
پاسخ: ممکن است از هر قانون مفید و ضروری افرادی سوء استفاده کنند. مگر از انگور شراب نمی‌سازند؟ مگر زمانی که بعضی از سفر حج سوء استفاده کردند، باید منکر سفر حج شد؟
3- تکلیف فرزندان متعه چیست؟
پاسخ: در حقوق و ارث و امثال آن، هیچ فرقی با فرزندان همسر دائم ندارند.


ایه 25: چنانکه در نکته‌های آیه قبل گفته شد، مراد از «المحصنات المؤمنات» در این آیه، زنان آزاد است. زیرا در مقابل آن، «فتیاتکم المؤمنات» بکار رفته که به معنای کنیزان است. قرآن در جای دیگر نیز در مورد کنیزان، واژه‌ی «فتیات» را بکار برده و می‌فرماید: «لاتکرهوافتیاتکم‌علی‌البغاء» کنیزان خود را برارتکاب زنا اجبار نکنید.
کلمه‌ی «اخدان»، جمع «خدن» به معنای دوست ورفیق است، اما معمولا در مورد کسانی به کار می‌رود که ارتباط با آنها به صورت پنهانی وبرای امور نامشروع است. این کلمه در مقابل «مسافحات» بکار رفته که به معنای کسانی است که زنای آشکار و علنی دارند.
کلمه‌ی «طول» به معنای توانایی و داشتن امکانات است و کلمه‌ی «عنت» به معنای سختی و رنج و مشکلات اشت.
کسانی که مالک کنیز می‌شوند، بدون آنکه نیازی به عقد ازدواج باشد، حق آمیزش با او را دارند.

لذا مراد از ازدواج با کنیزان که در این آیه مطرح شده است، ازدواج با کنیز دیگران است که باید با اجازه‌ی صاحبان آنها باشد.
گرچه ازدواج با کنیزان نکوهیده است، اما در میان آنها زنان برجسته‌ی بسیاری بوده‌اند که صاحب کمالات بوده و به همین جهت برخی اولیای خدا آنان را به همسری گرفته و از آنان صاحب فرزندانی بزرگ شده‌اند.

ایه 26:
**سنت خداوند، هدایت، بیان و ابلاغ است. «لیبین لکم و یهدیکم»

**از سنت‌های خوب گذشتگان باید تبعیت و تقلید کرد. «سنن‌الذین من قبلکم»

**احکام و مقررات اسلام درباره‌ی ازدواج، همانند احکام سایر ادیان آسمانی گذشته است. «سنن‌الذین من قبلکم»


**موارد مجاز یا ممنوع ازدواج، براساس علم وحکمت ومصلحت است. «والله علیم حکیم»

...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :


فاطمه :


فقط چیزی که به ذهن خودم میرسه اینه که این بحث کنیز چون الان در جامعه نا متعارفه یکم قابل درک نیست و بعضی آیات به وضوح احکام مربوط به همون مقطع رو بیان کردن که قطعا به وضعیت بی سرو سامان و بلا تکلیف اسرا رسیدگی میکرده

ولی الان دیگه کنیزی نیست که بخاد به اون شکل باشه و در موردش بحث کرد

ساجده :


ولی مگر قران کتابی نیست برای همه زمان ها؟؟ و هیچ وقت کهنه یا احکامش از کار افتاده نمیشن؟؟


فاطمه :


در مورد صیغه هم باز هم نظر شخصی من اینه که با توچه به فرهنگ جوامع فرق میکنه و در جامعه ما پذیرفته شده نیست و این یه تناقض فرهنگی اسلامی ایجاد کرده
چرا ولی یه بحثی داشتیم به نام احکام ثانویه که خیلی چیزها با گذشت زمان حکمش فرق میکنه

به نظرم خیلی آیات تمثیله و برای فهم بیان شده و بعضی احکام این چنینی مربوط به اون زمان بوده و با شرایط الان همخوانی نداره

وقتی کنیزی نیست پس این همه بحث واسه چیه؟

در فرهنگ ما بعضی مسایل قابل درک نیست ولی مثلا عربها چون از اول تو فرهنگشون یه چیزایی بوده واسشون عادیه


معصومه :


در ضمن این رو هم گوشه ذهن داشته باشیم ک ما ایات محکم و متشابه و منسوخ داریم

اعظم :


و اما بحثهای دوستان، مسلما من مرجع خوبی برای پاسخ نیستم ولی با همین عقل ناقص و خونده هام چیزایی به ذهنم میرسه که اونا رو می نویسم و البته همون طور که گفتم از اونجایی که این مساله زیاد به دل و حس زنها مربوط میشه ، قدر تر از ما هم که بیان و علت بگن تا آدم خودش و دلش رو راضی نکنه قانع نمیشه و راضی شدن دل هم نهایت به نظرم حاصل نمیشه مگه بحث تسلیم در مقابل خداوندی حاصل بشه که هیچ کار بی حکمتی نمی کنه

و اما سوالهای فاطمه جان :

ببین عزیزم اگه آیات سوره رو از ابتدا تو ذهن بیاری و به خصوص آیات صفحه قبل رو خداوند در آیه آخر صفحه قبل زنهایی که ازدواج با اونا حرام هستش رو عنوان کردن (محارم که فکر کنم 14 دسته بودن ) تو این صفحه داره میگه که خب حالا چه انواع حلال شدنی موجود هستش

1. ازدواج 2. کنیز داشتن 3 . متعه

از اونجایی که خداوند دستوراتش رو کامل بیان می کنه کل موارد حلال شدن رو باید بگه ... خداوند در این آیات میگه به غیر از این سه راه راه دیگه ای برای حلال شدن رابطه زن و مرد موجود نیست ... اینکه حالا مثلا مورد دوم در زمان ما اتفاق نمی افته چیزی از اینکه بحث به صورت کامل بیان بشه کم نمی کنه و باید احکام دقیق گفته بشه ... خارج از این موضوع اینکه کلا مورد دوم محال عقلی نیست ، یعنی اینجور نیست که بگیم اصلا امکان وقوعش دیگه به کل از بین رفته

شما مثلا میخواین به صورت کامل برای کسی روشهای تولید آتش رو مطرح کنین کل روشها رو میگین اون چیزایی که کلا از عهد آدم تا حالا برای تولید آتش استفاده شده

حالا اگه ما راحت با یه کبریت تو خونه مون آتیش روشن می کنیم و یا با فندک دلیل نمیشه که اون روشها دیگه جواب نده

پس به نظر من لازم بوده گفته بشه کما اینکه این مساله تا سالهای متمادی چیز ساری و جاریی در جوامع اسلامی بوده


و اما معصومه جان در مورد آیات متشابه و منسوخ و محکم ما کمی در صفحه اول سوره آل عمران و یه مقداری هم ذیل آیات تغییر قبله بحث کردیم


آیات متشابه آیاتی بودن مه مربوط به صفات خداوند و معاد و ... بود که یه جورایی که انگار توش تشبیه داشت مثلا (یدالله ) یا مثلا صفاتی مثل مکر و استهزاء و خشم و ... در مورد خداوند

آیات منسوخ هم آیاتی بودن که در قرآن اومدن و مال یه برحه زمانی خاص بودن و بعد از موعدش گذشته و یه حکم دیگه اومده

ولی قیدی در این آیت وجود داره که نشون میده این آیه زمانداره و یا اینکه با توجه به سایر آیات قران و در برخی از موارد توسط احادیث و روایات منسوخ بودنشون قطعی هستش

مثلا آیه 15 همین سوره که در مورد زندانی کردن زنان زانی در خونه بود آخر آیه گفته بود (او یجعل الله لهن سبیلا )که بعد ها که حکم مجازات زانی اومد شلاق و سنگسار اون جکم قبلی از بین رفت .... یا صدقه برای حرف زدن با پیامبر و یا تغییر قبله و ...

اما علمای شیعه که دستی در تاریخ اسلام و سند روایات و احادیث داشتن و وبر آیات مسلط بودن همگی معتقدن که آیه صیغه مثلا جزء آیات منسوخ نیست

حالا از اینجای بحث رو دیگه هیچ کی نپرسید ولی خب در مورد صیغه به نظر خودم اینا می رسه (بازم نمی گم مشکل راضی شدن خودمون رو حل می کنه ها )


از اونجایی که صیغه دختران باید به اذن پدر باشه که معمولا هم این اذن رو به خاطر مشکلاتی که برای دختر پیش میاد نمیدن و اینکه زنان همسردار نمی تونن صیغه کسی بشن ... فقط زنانی می مونن که بیوه ان حالا یا مطلقه یا همسر مرده .... بالاخره نمیشه منکر شد که این دسته از زنان نیاز جنسی دارن .... میشه منکر شد ؟ اینا نیاز جنسی خودشون رو از چه راهی ارضا کنن که گناه نباشه .... توجه داشته باشین که در جامعه مساله جنسی یه مساله ای هستش که خیلی روش مانور داده نمیشه و افراد اصلا در مورد نیازشون حرف نمی زنن چون خیلی خیلی ناپسنده ... ولی واقعیت اینه که هستش و شدید هم هستش و خداوند ابایی از اینکه رو این مساله مانور بده نداره

یه دختر 15-16 و ... در کشور ما در اوج نیاز جنسی هستش که اگه مسائل تقوایی رو در مورد حجاب و نگاه و تماشای انواع و اقسام فیلم ها و عکسها و کلیپها نکنه تو ورطه گناه میفته حالا یا خودارضایی یا روابط نامشروع ولی همین دختر اگه امکان ازدواجش براش پیش میاد درس رو بهانه می کنه ، پدر و مادرش اجازه نمیدن و خلاصه با هزار و یه دلیل ازدواج رو دور میزنه ولی اون نیاز و ارضای حرامش وجود داره


اینا درده

یا مثلا خانم جوانی که همسرش می میره هنوز ازدواج مجددش کلی تو جامعه ما بحث برانگیزه خیلی ها هستن که اصلا بد می دونن کلی حرف واسش در میارن ، خانواده همسر سابقش کلی پاپیچش میشن


اینا هیچ کدوم اسلامی نیستش

ما می ستاییم زنی رو که بعد از مرگ همسرش ازدواج نکرده باشه .... نه اینکه بد باشه ها ولی خب خیلی تقوا می خواد ، خیلی خویشتن داری می خواد که در واقع یه تکلیف بعضی اوقات ما فوق طاقت هستش که زن بنا به مصالحی بر خودش تحمیل می کنه

در صورتی که دستور صریح قرآن هستش که مانع ازدواج کردن اینا نشین (حالا مانع حتما با چوب و چماق نیستا ، نگاههای عجیب و غریب مثلا ) و یا هیچ زن و مردی بی همسر نباشن چون واقعا با ازدواج بخش عظیمی از انرژیی که صرف مهار نیروی جنسی شده در جهت مثبت دیگه ای آزاد میشه


اینو نوشتم که بگم ،گوشه ذهنمون وقتی با حلال بودن 4 زن و صیغه درگیریم این مساله همجنسان خودمون رو لحاظ کنیم

 

آیه 25 سوره نساء :

مریم :

 چرا میگه با کنیزان تا میتونید ازدواج نکنید؟!

 نفیسه :

بهره گیری حلال از کنیز به دوصورت است :

 

صورت اول : از راه ملکیت یا هبه یا تحلیل از طرف مالک آن که در این صورت بدون عقد ،کنیز بر مالک یا کسی که مالک، کنیز را برایش مباح نموده ،حلال است و هرگونه بهره جنسی حتی تولد فرزند جایز و بلا مانع می باشد.

*آیه 6سوره مومنون.*

 

صورت دوم : ازدواج با کنیزی که در ملکیت دیگری است با خواستگاری کردن از مالک و خواندن عقد ازدواج و زوجیت ؛که در این صورت کنیز به آن شخص محرم شده و حکم زن و شوهر دارند اما ملکیتش با مالک اوست

 

این نوع بهره گیری از کنیزمکروه بوده و برای ضرورت لحاظ شده است و صبر و خویشتن داری از این ازدواج بهتر است. *آیه25سوره نساء

 

اعظم :

درواقع ازدواج با اونها رو مشروط میکنه برکسیکه تحت فشاره وچاره ی دیگه ای نداره؟!؟

خب اصولا اینجوری بوده که کنیران اون موقع مثل املاک شخصی کسی بودن و اون شانیت خاص اجتماعی رو نداشتن

شهروند درجه 2

همونطور که تو اون لینک گذاشته بودی اینا با تدابیری که اسلام اندیشید به مرور در جامعه اسلامی جذب میشدن و شهروند درجه یک میشدن

و تا اون موقع جو جامعه خیلی نگاه خوبی به کنیزان و بردگان نداشته و اونا یا با هم ازدواج میکردن (کنیز و برده)

یا در اختیار مالکشون بودن

 

خداوند میگه اونا با شما برابرن ولی چون این اکراه در جامعه وجود داره

بهتره با زنان ازاد ازدواج کنید تا کنیزان

چون این مدلی هم بوده

که اونا در صورت ازدواج هم فقط در امورات جنسی با اون شخص بودن و همچنان در ملک صاحبشون بودن

مگه اینکه صاحب اونا رو ازاد میکرده

 

حالا جالب اینه که داریم :

سوره بقره آیه ۲۲۱

وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُوْلَـئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللّهُ یَدْعُوَ إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ.

زنان مشرکه را تا ایمان نیاورده اند به زنی نگیرید و کنیز (برده) مومنه بهتر از آزاد زن مشرکه است، هرچند شما را از او خوش آید. و به مردان مشرک تا ایمان نیاورده اند زن مومنه مدهید. و بنده (برده) مومن بهتر از مشرک است، هرچند شما را از او خوش آید. اینان به سوی آتش دعوت میکنند و خدا به جانب بهشت و آمرزش. و آیات خود را آشکار بیان میکند، باشد که پند گیرند

 

باز هم ایمان بر ازادگی غلبه داره

 

 نفیسه :

این سوره نساء خیلی شبهه زیاد داره.الان فرصت خوبیه که به بهانه خوندن سوره شبهه های ذهنیمونو برطرف کنیم واز هم کمک بگیریم شاید درکمون از سوره ان شاءالله بالاتر بره. داشتم به موضوع برده وکنیز فکرمیکردم به ذهنم رسید که اگه در قران ازدواج با این افراد مکروه شده (بهتره که ازدواج نکنین و...)اماما که سمت مکروه نمیرفتن پس چرا امام علی(ع) وامام حسن عسکری(ع) زنشون کنیز بودند.از طرفی قبول داریم اسلام وقران به همه انسانها به یه دید نگاه میکنه ومعیار تقواست. و اگه حتی دید جامعه اشتباها نسبت به گروهی بده اونو اصلاح میکنه نکه دامن بزنه به اون.برای همین مطلبی که گذاشتم فکر میکنم به واقعیت نزدیکتره .که ازدواج با برده به دو صورت بوده اینکه 1.مالک برده میشدن واین یعنی ازدواج که مشکلی نداشته وقرانم کراهتی نشون نداده2.از مالک، برده رو خواستگاری میکردن وهمچنان برده ی اون مالک میمونده.اینجا قران میگه اینکار کراهت داره چون طرف ازدواج کرده ولی زنش تحت مالکیت کس دیگه است هرچند ازنظر جنسی نبوده ولی بالاخره حتما برای مرد وزن خصوصا مرد مشکلاتی داشته.حالا اعظم خانم ودوستان اگه فکر میکنین برداشتم اشتباه بوده بیان کنین ممنون.ببخشید یه خورده فاصله افتاده.

 

اعظم:

نفیسه جان من هم برداشتم از بحث ازدواح با کنیز همونی هستش که شما نوشتی
در مورد مادر گرامی امام زمان (ملیکا=نرگس) که اصلا قصه مفصلی هستش و تقدیر بسیار نیکویی که براش رقم خورده بسیار جالب هستش و از الطاف الهی و صد البته شایستگی ایشون
ایشون مسیحی بودن و طبق روایات نوه سزار روم که بر اثر خوابهایی که می بینن خیلی قبل از همسری امام حسن عسکری مسلمون شده بودن و بنابر نصلحت ایمانشون رو کتمان می کردن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۰۸
* مسافر
شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۰۶ ق.ظ

81 . صفحه 81



شانزدهم اسفند :



نفیسه :

20.پیش از اسلام رسم بر این بود که اگر مى‏ خواستند همسر سابق را طلاق گویند و ازدواج جدیدى کنند براى فرار از پرداخت مهر، همسر خود را به اعمال منافى عفت متهم مى‏ کردند، و بر او سخت مى‏ گرفتند، تا حاضر شود مهر خویش را که معمولا قبلا دریافت مى‏ شد بپردازد، و طلاق گیرد، و همان مهر را براى همسر دوم قرار مى‏ دادند.آیه نازل شد و این کار زشت را مورد نکوهش قرار داد.این آیه نیز براى حفظ قسمت دیگرى از حقوق زنان نازل گردیده و مى‏ گوید: «و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگرى به جاى همسر خود انتخاب کنید و مال فراوانى (به عنوان مهر) به او پرداخته‏ اید، چیزى از آن را نگیرید».سپس اشاره به طرز عمل دوران جاهلیت در این باره که همسر خود را متهم به اعمال منافى عفت مى‏ کردند نموده، مى‏ فرماید: «آیا براى باز پس گرفتن (مهر) زنان متوسل به تهمت و گناه مى‏ شوید».یعنى، اصل عمل، ظلم است و گناه، و متوسل شدن به یک وسیله ناجوانمردانه و غلط، گناه آشکار دیگرى است.

21.در این آیه مجددا براى تحریک عواطف انسانى مردان اضافه مى‏ کند که شما و همسرانتان مدت ها در خلوت و تنهایى با هم بوده‏ اید همانند یک روح در دو بدن «چگونه آن (مهر) را باز پس مى‏ گیرید در حالى که با یکدیگر تماس و آمیزش کامل داشته‏ اید» و همچون بیگانه‏ ها و دشمنان با یکدیگر رفتار مى‏ کنید، و حقوق مسلم آنها را پایمال مى‏ نمایید!
سپس مى‏ فرماید: از این گذشته «همسران شما پیمان محکمى به هنگام عقد ازدواج از شما گرفته‏ اند» چگونه این پیمان مقدس و محکم را نادیده مى‏ گیرید و اقدام به پیمان‏ شکنى آشکار مى‏ کنید؟

22.پس از اسلام، حادثه‏ اى براى یکى از مسلمانان پیش آمد و آن این که:یکى از انصاراز دنیا رفت، فرزندش به نامادرى خود پیشنهاد ازدواج نمود، آن زن گفت: من تو را فرزند خود مى‏ دانم و چنین کارى را شایسته نمى‏ بینم ولى با این حال از پیغمبر(ص)کسب تکلیف مى‏ کنم، سپس موضوع را خدمت پیامبر(ص)عرض کرد، و کسب تکلیف نمود، آیه نازل شد و از این کار (که در زمان جاهلیت معمول بود) به شدت نهى کرد.همان طور که در شأن نزول نیز اشاره شد، آیه خط بطلان به یکى از اعمال ناپسند دوران جاهلیت مى‏ کشد و مى‏ گوید: «با زنانى که پدران شما با آنها ازدواج کرده‏ اند هرگز ازدواج نکنید».اما از آنجا که هیچ قانونى معمولا شامل گذشته نمى‏ شود، اضافه مى‏ فرماید: «مگر ازدواج هایى که (پیش از نزول این حکم) انجام شده است».سپس براى تأکید مطلب، سه تعبیر شدید در باره این نوع ازدواج بیان کرده، مى‏ گوید: «زیرا این کار، عمل زشتى است».و بعد اضافه مى‏ کند:«عملى است که موجب تنفر» در افکار مردم است یعنى طبع بشر آن را نمى‏ پسندد.و در پایان مى‏ فرماید:«روش نادرستى است».حتى در تاریخ مى‏ خوانیم که مردم جاهلى نیز این نوع ازدواج را «مقت» (تنفرآمیز) و فرزندانى که ثمره آن بودند«مقیت» (فرزندان مورد تنفر) مى‏ نامیدند.


23.در این آیه به محارم یعنى زنانى که ازدواج با آنها ممنوع است اشاره کرده، و بر اساس آن محرمیت از سه راه ممکن است پیدا شود:
1- ولادت که از آن تعبیر به «ارتباط نسبى» مى‏ شود.
2- از طریق ازدواج که به آن «ارتباط سببى» مى‏ گویند.
3- از طریق شیرخوارگى که به آن «ارتباط رضاعى» گفته مى‏ شود.
 نخست اشاره به محارم نسبى که هفت دسته هستند کرده و مى ‏فرماید:«مادران شما و دخترانتان و خواهرانتان و عمه‏ ها و خاله‏ هایتان و دختران برادر و دختران خواهرانتان بر شما حرام شده‏ اند».باید توجه داشت که منظور از مادر فقط آن زنى که انسان بلاواسطه از او متولد شده نیست، بلکه جدّه و مادر جدّه و مادر پدر و مانند آن را شامل مى‏ شود همان طور که منظور از دختر، تنها دختر بلاواسطه نیست بلکه، دختر و دختر پسر و دختر دختر و فرزندان آنها را نیز در بر مى‏ گیرد و همچنین در مورد پنج دسته دیگر.سپس به محارم رضاعى اشاره کرده و مى‏ فرماید: «و مادرانى که شما را شیر داده‏ اند، و خواهران رضاعى شما، بر شما حرامند».


و در آخرین مرحله اشاره به دسته سوم از محارم کرده و آنها را تحت چند عنوان بیان مى‏ کند.
1- «و مادران همسرانتان».یعنى، به مجرد این که زنى به ازدواج مردى درآمد و صیغه عقد، جارى گشت مادر او، و مادر مادر او، و هر چه بالاتر روند بر او حرام ابدى مى‏ شوند.
2- «و دختران همسرتان که در دامان شما قرار دارند به شرط این که با آن همسر آمیزش جنسى پیدا کرده باشید».به دنبال این قسمت براى تأکید مطلب اضافه مى‏ کند که: «اگر با آنها آمیزش جنسى نداشته‏ اید دخترانشان بر شما حرام نیستند».
3- «و همسران فرزندانتان که از نسل شماهستند».در حقیقت تعبیر(فرزندانى که از نسل شما باشند) براى این است که روى یکى از رسوم غلط دوران جاهلیت (و آن فرزند خواندگى و احکام آن است) خط بطلان کشیده شود.
4- «و براى شما جمع در میان دو خواهر ممنوع است».و از آنجا که در زمان جاهلیت ازدواج با محارم و جمع میان دو خواهر رایج بود، و افرادى مرتکب چنین ازدواج هایى شده بودند قرآن بعد از جمله فوق مى‏ گوید: «مگر آنچه در گذشته واقع شده».یعنى، اگر کسانى قبل از نزول این قانون، چنین ازدواجى انجام داده‏ اند، کیفر و مجازاتى ندارند، اگر چه اکنون باید یکى از آن دو را انتخاب کرده و دیگرى را رها کنند.در پایان آیه مى‏ فرماید:«خداوند آمرزنده و مهربان است».


وحیده:

ایه 20: قنطار» به معنای مال زیاد است که مانند پل و قنطره وسیله‌ی بهره‌برداری است.
در دوران جاهلیت، بعضی که می‌خواستند همسر دیگری بگیرند، به همسر اول تهمت می‌زدند تا او در فشار قرار گیرد و مهر خود را ببخشد تا شوهر طلاقش دهد، سپس شوهر از همان مهر برگردانده شده، همسر دیگری می‌گرفت. آیه، این سنت جاهلی را نکوهش می‌ کند.
 
** اسلام، حامی حقوق زن است و ازدواج دوم را به قیمت ضایع کردن حق همسر اول منع می‌کند. «فلا تأخذوا منه شیئا»

**زن، حق مالکیت دارد و مهریه، بی‌کم وکاست باید به او تحویل شود. «فلاتأخذوا منه شیئا»

**یکی از بدترین انواع ظلم، گرفتن مال مردم، همراه با توجیه کردن و تهمت زدن و بردن آبروی آنان است. «أتأخذونه بهتانا واثما»

ایه 21:
**در نهی از منکر باید از عواطف انسانی هم بهره گرفت. شما که مدتها با همسر خود روابط کامل داشته و کامیاب شده‌اید چرا اکنون مهریه او را به ناحق پس می‌گیرید. «قد افضی بعضکم الی بعض»

**هنگام ناراحتی‌های زندگی، باید به یاد لذت‌های قبل آن بود. «قد أفضی...»

** در بیان امور مربوط به زناشویی، ادب را مراعات کنیم. «افضی »

**مهریه حقی است برای زنان که در برابر هم‌خوابی تعیین شده است. «قدافضی‌»

ایه 22: از رسوم جاهلی آن بود که هرگاه شخصی از دنیا می‌رفت، فرزندان او با نامادری خود (همسر پدر) ازدواج می‌کردند. یکی از انصار به نام ابوقیس از دنیا رفت. فرزندش به نامادری خود پیشنهاد ازدواج کرد. آن زن گفت: باید از پیامبر کسب تکلیف کنم. چون پرسید این آیه نازل شد وازدواج با «زن پدر» را ممنوع کرد.



ایه 23؛ در این آیه گروه‌هایی از زنان که به انسان محرمند و ازدواج با آنان حرام است، ذکر شده است. محرمیت و حرمت ازدواج از سه راه حاصل می‌شود:

1- ولادت (ارتباط نسبی)
 2- ازدواج (ارتباط سببی)
3- شیرخواری (ارتباط رضاعی)
تحریم ازدواج با محارم در ادیان پیشین نیز بوده است.
ازدواج با غیر محارم، عامل گسترش ارتباط خانواده‌ها است.
ازدواج همزمان با دو خواهر، معمولا آنان را به حسادت و رقابت شخصی و جنسی می‌کشاند و علاقه‌هایشان به عداوت می‌انجامد. شاید نهی به این خاطر باشد. «و ان تجمعوا بین الاختین...»

**اختیار حرام و حلال کردن همه چیز (مأکولات، مشروبات، معاملات و منکوحات...) تنها برای خداست. «حرمت علیکم»

**به دخترانی که از شوهر قبلی زن شما هستند و در خانه شما زندگی می‌کنند، به چشم دختر خود نگاه کنید و مربی آنان باشید. «و ربائبکم اللاتی فی حجورکم»

 **قانون عطف به ماسبق نمی‌شود. «الا ما قد سلف» (کسانی که قبل از تحریم، دو خواهر را به عقد خود در آورده‌اند، کیفری ندارند گرچه بعد از اعلام این قانون باید یکی از خواهران را نگاه و دیگری را رها کند.)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۰۶
* مسافر
جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۰۵ ق.ظ

80 . صفحه 80

 

پانزدهم اسفند :

وحیده:


ایه 15: امام صادق‌علیه السلام فرمود: مراد از راه دیگر که خداوند قرار می‌دهد، حدود الهی و سنگسار و شلاق است.
بعضی آیه را شامل مساحقه و همجنس‌گرایی زنان نیز گرفته و از مجمع‌البیان روایتی را از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده‌اند که مؤید آن است.
در روایتی می‌خوانیم که مسئله‌ی حبس در خانه نسبت به زن زناکار، در جاهلیت نیز بوده و اسلام در آغاز آن را پذیرفته است، ولی بعد از تقویت اسلام مسئله از حبس به اجرای حد تبدیل شده است.


** برای حفظ آبرو و شرف دیگران، اسلام برای اثبات زنا، چهار شاهد مقرر کرده است، و حتی اگر سه شاهد گواهی دهند، هر سه شلاق می‌خورند، ولی برای اثبات قتل، دو شاهد کافی است. «اربعة منکم»

** شاهد بر زنا، هم باید مرد باشد و هم مسلمان، تا در اثبات جرم، دقت لازم صورت گیرد. «اربعة منکم»

**در قضاوت به علم خود قناعت نکنیم، گواهی لازم است. «فان شهدوا فامسکوهن»

**کیفر زن زناکار، حبس در «خانه» است، نه زندان‌های عمومی، که ممکن است فساد بیشتر بیاموزد. «فامسکوهن فی البیوت»

**حبس ابد، کیفر زنان شوهرداری بوده است که مرتکب زنا شده‌اند. «حتی یتوفاهن الموت» البته این حکم موقت بوده تا کیفر تازیانه وسنگسار کردن مطرح شود. «أو یجعل الله لهن سبیلا»

ایه 16: برای این آیه در تفاسیر، معانی گوناگونی گفته شده است، ولی معنای فوق، از تفسیر نمونه گرفته شده است. البته معنای دیگری نیز به ذهن می‌رسد و آن اینکه:
هرگاه دو مرد تصمیم به انجام فاحشه (لواط) بگیرند، ولی فقط کارهای مقدماتی را انجام دهند، به نحوی که اطمینان به انجام آن در آینده است، شما از باب نهی از منکر، آن دو را تنبیه و تعزیر وتهدید کنید. اگر شرمنده شده و دست کشیدند و گذشته را جبران کردند، شما هم از آنان بگذرید، که خدا توبه‌پذیر و رحیم است.
طبق این معنی کلمه‌ی «اللذان» به معنای دو مرد آمده، نه یک مرد ویک زن که از باب تغلیب باشد، و «آذوهما» به معنای آزار و تنبیه است، نه اجرای حد. توبه و اصلاح هم به معنای صرف‌نظر واقعی است، نه اینکه قبل از صدور حکم قاضی توبه کنند. «یأتیانها» را هم می‌توان به معنای انجام مقدمات قریب‌الوقوع فحشا گرفت و این در عرف رایج است که کاری را به کسی نسبت دهند که در آستانه‌ی انجام آن است. مثل اینکه به شخصی که افراد را به مهمانی دعوت کرده و مشغول تهیه مقدمات است، می‌گویند فلانی مهمانی می‌کند، یا مهمان دارد. (والله العالم)
توبه‌ی زناکار و صرف‌نظر نمودن از اجرای حد درباره او، تا وقتی است که کار به دادگاه و اقامه‌ی شهود و صدور حکم نرسیده باشد، وگرنه پس از صدور حکم، توبه مانع اجرای آن نمی‌شود.


ایه 17؛
این آیه به گوشه‌ای از شرایط قبولی توبه اشاره می‌کند. از جمله آنکه:
الف: گناه، از روی نادانی وبی‌توجهی به عواقب گناه باشد، نه از روی کفر و عناد.
ب: زود توبه کند، پیش از آنکه گناه او را احاطه کند، یا خصلت او شود، یا قهر و عذاب الهی فرا رسد.
امام صادق‌علیه السلام فرمود: هر گناهی که انسان مرتکب شود گرچه آگاهانه باشد در حقیقت جاهل است، زیرا خود را درخطر قهر الهی قرار داده است.


**پذیرفتن توبه‌ی واقعی، از حقوقی است که خداوند برای مردم، بر عهده‌ی خودش قرار داده است. «التوبة علی الله»

** تا گناه زیاد نشده، توبه آسان است. در این آیه می‌خوانیم: «یعملون السوء» که مراد انجام یک گناه است، ولی در آیه‌ی بعد می‌خوانیم: «یعملون السیئات» که مراد گناهان زیاد است که توبه از آن مشکل است.

**خداوند، گناهکاران را به توبه‌ی فوری تشویق می‌کند. «یتوبون من قریب»

**سرعت در توبه، کلید قبولی آن است. «یتوبون من قریب»

ایه 18: توبه در حال اختیار و آزادی ارزش دارد، نه در حال اضطرار یا مواجهه با خطر. «اذا حضر احدهم الموت قال انی تبت الآن»
** اصرار بر گناه، توفیق توبه را از انسان می‌گیرد. کلمه‌ی «یعملون» نشانه استمرار و کلمه‌ی «سیئات» به معنای تعدد و تکرار گناه است.

**توبه رانباید به تأخیر انداخت. چون زمان مرگ معلوم نیست و توبه هنگام معاینه‌ی مرگ، پذیرفته نمی‌شود. «اذا حضر احدهم الموت...»


ایه 19: بر خلاف سنت جاهلیت، که گاهی زن نیز به ارث برده می‌شد، ممکن است آیه اشاره به این باشد که تنها اموال قابل ارث است و همسر متوفی، ارث کسی نیست. او خودش می‌تواند بعد از فوت شوهرش، همسر دیگری انتخاب کند.


 ** باز پس‌گرفتن مهریه با زور، حرام است. «لاتعضلوهن‌لتذهبوا ببعض ما آتیتموهن»

**تنها در صورتی که زن در معرض بی‌عفتی باشد، مرد حق سخت‌گیری دارد. «لاتعضلوهن... الا ان یأتین بفاحشة مبینة»

**مرد، سنگ زیرین آسیای زندگی است و باید با خوشرفتاری، بر سختی‌ها شکیبا باشد. خطاب آیه به مرد است «لاتعضلوهن... عاشروهن»

** بسیاری از خیرات، در لابلای ناگواری‌های زندگی است. «یجعل الله فیه خیرا...»

**حل مشکلات خانواده و داشتن حلم و حوصله، برای سعادت فرزندان، بهتر از جدایی و طلاق است. «فیه خیرا کثیر»

**همیشه خیر و شر ما همراه با تمایلات ما نیست، چه بسا چیزی را ناخوشایند داریم، ولی خداوند خیر زیاد در آن قرار داده باشد. زیرا انسان به همه‌ی مصالح خویش آگاه نیست. «عسی ان تکرهوا... فیه خیرا کثیرا»


نفیسه :

 

15.این آیه اشاره به مجازات زنان شوهردارى است که آلوده «فحشاء» مى‏ شوند، نخست مى‏ فرماید: «و کسانى از زنان (همسران) شما که مرتکب زنا شوند چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بطلبید»سپس مى‏ فرماید: «اگر این چهار نفر به موضوع (زنا) گواهى دادند، آنها را در خانه‏ هاى (خود) محبوس سازید، تا مرگ آن ها فرا رسد»بنابراین، مجازات عمل منافى عفت براى زنان شوهردار در این آیه «حبس ابد» تعیین شده است.ولى بلافاصله مى‏ گوید: «و یا این که خداوند راهى براى آن ها قرار بدهد»از تعبیر فوق استفاده مى‏ شود که این حکم، یک حکم موقت بوده است.

16.در این آیه حکم زنا و عمل منافى عفت «غیر محصنه» را بیان مى‏ کند، و مى‏ فرماید:«مرد و زنى که (همسر ندارند و) اقدام به ارتکاب این عمل زشت مى‏ کنند، آنها را آزار (و مجازات) کنید».مجازات مذکور در این آیه یک مجازات کلى است، و آیه 2 سوره نور که حدّ زنا را یکصد تازیانه براى هر یک از طرفین بیان کرده مى‏ تواند، تفسیر و توضیحى براى این آیه بوده باشد.در پایان آیه اشاره به مسأله توبه و عفو و بخشش از این گونه گناهکاران کرده، و مى‏ فرماید: «اگر آنها به راستى توبه کنند و خود را اصلاح نمایند و به جبران گذشته بپردازند، از مجازات آنها صرف نظر کنید، زیرا خداوند توبه پذیر و مهربان است».از این حکم ضمنا استفاده مى‏ شود که هرگز نباید افرادى را که توبه کرده‏ اند در برابر گناهان سابق مورد ملامت قرار داد.

17.در آیه قبل مسأله سقوط حد و مجازات مرتکبین اعمال منافى عفت در پرتو توبه صریحا بیان شد، در این آیه پاره‏ اى از شرایط آن را بیان مى‏ کند و مى‏ فرماید:«پذیرش توبه از سوى خدا تنها براى کسانى است که کار بدى (گناهى) را از روى جهالت انجام مى‏ دهند».منظور از «جهالت» در آیه فوق طغیان غرایز و تسلط هوس هاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان است، و در این حالت، علم و دانش انسان به گناه گر چه از بین نمى‏ رود اما تحت تأثیر آن غرایز سرکش قرار گرفته و عملا بى‏ اثر مى‏ گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و نادانى برابر خواهد بود.در جمله بعد قرآن به یکى دیگر از شرایط توبه اشاره کرده، مى‏ فرماید: «سپس به زودى توبه مى‏ کنند».یعنى، به زودى از کار خود پشیمان شوند و به سوى خدا باز گردند، زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را بطور کلى از روح و جان انسان بشوید.پس از ذکر شرایط توبه در پایان آیه مى‏ فرماید: «خداوند توبه چنین اشخاصى را مى‏ پذیرد و خداوند دانا و حکیم است».

18.در این آیه اشاره به کسانى که توبه آنها پذیرفته نمى‏ شود نموده، مى‏ فرماید: «کسانى که در آستانه مرگ قرار مى‏گیرند و مى‏ گویند اکنون از گناه خود توبه کردیم توبه آنان پذیرفته نخواهد شد».دسته دوم، از کسانى که توبه آنها پذیرفته نمى‏ شود آنها هستند که در حال کفر از جهان مى‏ روند، در آیه مورد بحث در باره آنها چنین مى‏ فرماید: «و آنها که در حال کفر مى‏ میرند توبه براى آنها نیست».در حقیقت آیه مى‏ گوید: کسانى که از گناهان خود در حال صحت و سلامت و ایمان توبه کرده‏ اند ولى در حال مرگ با ایمان از دنیا نرفتند، توبه‏ هاى گذشته آنها نیز بى‏ اثر است.در پایان آیه مى‏ فرماید:«اینها (هر دو دسته) کسانى هستند که عذاب دردناکى براى آنان مهیا کرده‏ ایم».

19.از امام محمد باقر (ع)نقل شده که:این ایه درباره کسانى نازل گردیده که همسران خود را بدون این که همچون یک همسر با آنها رفتار کنند، نگه مى‏ داشتند، به انتظار این که آنها بمیرند، و اموالشان را تملک کنند.در این آیه به دو عادت ناپسند دوران جاهلیت اشاره گردیده و به مؤمنان هشدار داده شده که آلوده آنها نشوند.1. آیه مى‏ گوید: «اى افراد با ایمان! براى شما حلال نیست که از زنان از روى اکراه (و ایجاد ناراحتى براى آنها) ارث ببرید».2. یکى دیگر از عادات نکوهیده آنها این بود که زنان را با وسایل گوناگون، تحت فشار مى‏ گذاشتند تا مهر خود را ببخشند و طلاق گیرند، آیه مورد بحث این کار را ممنوع ساخته، مى‏ فرماید:«آنها را تحت فشار قرار ندهید به خاطر این که قسمتى از آنچه را به آنها داده‏ اید (از مهر) تملک کنید».ولى این حکم، استثنایى دارد که در جمله بعد به آن اشاره شده و آن این است که اگر آنها مرتکب عمل زشت گردندشوهران مى‏ توانند آنها را تحت فشار قرار دهند، تا مهر خود را حلال کرده و طلاق بگیرند. همان طور که آیه مى‏ گوید: «مگر این که عمل زشت آشکارى انجام دهند».منظور از (عمل زشت آشکار) در آیه فوق هر گونه مخالفت شدید زن و نافرمانى و ناسازگارى او را شامل مى‏ شود.سپس دستور معاشرت شایسته و رفتار انسانى مناسب با زنان را صادر مى‏ کند، مى‏ فرماید: "و با آنها بطور شایسته معاشرت کنید"و به دنبال آن اضافه مى ‏کند، حتى «اگر به جهاتی از همسران خود رضایت کامل نداشته باشید و بر اثر امورى آنها در نظر شما ناخوشایند باشند (فورا تصمیم به جدایى نگیرید و تا آنجا که قدرت دارید مدارا کنید، زیرا ممکن است شما در تشخیص خود گرفتار اشتباه شده باشید) و اى بسا آنچه را نمى‏ پسندید خداوند در آن خیر و برکت و سود فراوانى قرار داده باشد»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۰۵
* مسافر
پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۶ ق.ظ

79 . صفحه 79



چهاردهم اسفند :



نفیسه :

12.در این آیه چگونگى ارث زن و شوهر از یکدیگرتوضیح داده شده، آیه مى‏گوید: «و براى شما نصف میراث زنانتان است اگر فرزندى نداشته باشند».«ولى اگر فرزند و یافرزندانى براى آنها باشد(حتى اگر از شوهر دیگرى باشد) تنها یک چهارم از آن شماست».البته این تقسیم نیز «بعد از پرداخت بدهی هاى همسر و انجام وصیت هاى مالى اوست».«و براى زنان شما یک چهارم میراث شماست اگر فرزندى نداشته باشید».«و اگر براى شمافرزندى باشد (اگر چه این فرزند از همسر دیگرى باشد) سهم زنان به یک هشتم مى‏ رسد».این تقسیم نیز همانندتقسیم سابق «بعد ازانجام وصیتى که کرده‏اید و اداى دین» است.سپس حکم ارث خواهران و برادران را بیان مى‏ کند و مى‏ گوید: «اگر مردى از دنیا برود و برادران وخواهران از او ارث ببرند،یا زنى از دنیا برود وبرادر و یا خواهرى داشته باشد هر یک از آنها یک ششم مال را به ارث مى‏ برند».«کلالة» به خواهران وبرادران مادرى که ازشخص متوفى ارث مى‏برند گفته مى‏ شود. این در صورتى است که ازشخص متوفى یک برادرو یک خواهر(مادرى)باقى بماند «اما اگر بیش از یکى باشند مجموعاً یک سوم مى‏ برند» یعنى باید ثلث مال را در میان خودشان تقسیم کنند.سپس اضافه مى‏ کند.«این در صورتى است که وصیت قبلا انجام گیرد و دیون از آن خارج شود».«به شرط آن که (از طریق وصیت و اقرار به دین) به آنها (ورثه) ضرر نزند».و در پایان آیه براى تأکید مى‏ فرماید: «این سفارش خداست، و خدا دانا و بردبار است».یعنى، این توصیه‏ اى است الهى که باید آن را محترم بشمرید، زیرا خداوند به منافع و مصالح شما آگاه است که این احکام را مقرر داشته ونیز از نیات وصیت‏کنندگان آگاه مى‏باشد،در عین حال حلیم است و کسانى را که بر خلاف فرمان اورفتارمیکنند فورا مجازات نمینماید!

13.به دنبال بحثى که در آیات گذشته در باره قوانین ارث گذشت در این آیه از این قوانین به عنوان حدود الهى یاد کرده مى‏ فرماید: «اینها حدود و مرزهاى الهى است» که عبور و تجاوز از آنها ممنوع است، و آنها که از حریم آن بگذرند و تجاوز کنند، گناهکار و مجرم شناخته مى‏ شوند.سپس مى‏ فرماید:«کسانى که خداوند و پیامبر را اطاعت کنند (و این مرزها را محترم شمارند) به طور جاودان در باغهایى از بهشت خواهند بود، که آب از پاى درختان آنها قطع نمى‏ گردد».در پایان آیه مى‏ فرماید:«این رستگارى و پیروزى بزرگى است».

14.در این آیه به نقطه مقابل کسانى که در آیه قبل بیان شداشاره کرده، مى‏ فرماید:«آنها که نافرمانى خدا و پیامبر کنند و از مرزها تجاوز نمایند جاودانه در آتش خواهند بود».و در پایان آیه به سر انجام آنها اشاره کرده، مى‏ فرماید: «آنها عذاب خوارکننده و آمیخته با توهینى دارند».در جمله قبل جنبه جسمانى مجازات الهى منعکس شده بود، و در این جمله که مسأله اهانت به میان آمده به جنبه روحانى آن اشاره مى‏ کند.

 

اعظم :


از اونجایی که آیه های ارث روشن هستن به همون تفسیری که نفیسه جان گذاشتن دیروز و امروز بسنده کردم و نکته جدیدی نذاشتم

فقط یه نکته ای برای خودم جالب بود که تا حالا دقت نکرده بودم و اون هم در مورد سهم الارث مادر هستش وقتی فرزند از دنیا میره

عینا از تفسیر المیزان جمله رو میذارم :

سهم زن فى الجمله کمتر از سهم مرد است مگر در پدر و مادر که سهم مادر نه تنها کمتر از سهم پدر نیست بلکه گاهى بحسب فریضه از سهم پدر بیشتر هم مى شود و اى بسا بتوان گفت که مساوى بودن مادر با پدر و در بعضى صور بیشتر از آن بودنش براى این جهت است که مادر از نظر رحم چسبیده تر از پدر به فرزند است و تماس و برخورد او با فرزند بیشتر از تماس و برخورد پدر است و مادر در حمل و وضع و حضانت فرزند و پرورش او رنج بیشترى را تحمل مى کند، همچنان که خداى تعالى در آیه : (و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا) بعد از سفارش درباره احسان به پدر و مادر هر دو در خصوص مادر مى فرماید: مادر او را به زحمت و رنج حامله مى شود و با زحمت و مشقت مى زاید و حداقل سى ماه حمل او و شیر دادنش طول مى کشد پس ‍ اگر سهم مادر بر خلاف هر زن دیگر که سهمش نصف سهم مرد است برابر سهم پدر و در بعضى فرضیه ها بیش از آن است بطور قطع بخاطر این است که شارع مقدس خواسته است جانب مادر را غلبه دهد و او را شایسته احترام بیشترى نسبت به پدر، معرفى کند.

و یه نکته دیگه هم اینه تا پیش از اسلام هیچ قانون مدونی برای ارث وجود نداشته و اسلام این قضیه ارث رو خیلی قانونیش کرده چندین بار هم در طول این مدت که قرآن می خونیم ذیل آیه های انفاق و ربا و گواهی گرفتن بر مال و ... نوشتم که اصولا اسلام رو مسایل مالی حساسیت زیادی به خرج داده چون اصولا در این موضوع مال زیاد اختلاف بین آدما پیش میاد و گاهی آدم از دست رفتن پول رو معادل از دست رفتن جونش می بینه


یه نکته دیگه هم برای من جالب بود وقتی شخصی زنده است اختیار اموالش دست خودشه میتونه اصلا همه رو ببخشه ، اما اگه مرد نمی تونه بگه همه اموالم رو ببخشین ، اون فقط میتونه یک سوم اموالش رو ببخشه یا دستور بده به طریقی خاص مصرف کنن ، دو سوم باقیش رو باید طبق قانون بین وراث تقسیم کرد

و اینکه کسی بگه فلان فرزندش رو از ارث محروم کرده اصلا قانونی نیست اون فقط میتونه همون فرزند رو از همون یک سومی که اختیارش بعد مرگ با وصیت دست خودشه محروم کنه تو دو سوم باقی طیق قانون اون فرزند ارث میبره

...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :


تسنیم:


خواستم بگم قوانین اولیه ارث در،قرآن آمده ولی جزئیاتش رو فقها تعیین کردند. جزئیاتی که خیلی ها از اون اطلاع ندارند.

اعظم :


بله همینطوره در کتاب تفسیر المیزان هم به چنین منابعی ارجاع داده بود

تسنیم :

مثلا خود من تا وقتی برام پیش نیومد نمیدونستم که اگر فرزندی از دنیا بره پدر و مادرش از اون ارث میبرند اما وقتی همین پدر و مادر بمیرند فرزندان فرزند متوفی یعنی نوه های اونها از پدر و مادر برگشون ارث نمیبرند

اعظم : 


بله اینا در صورتی ارث میبرن که وراث درجه یک وجود نداشته باشن ، درجه یکها فرزند و پدر و مادر هستن

تسنیم:


یعنی اگر مردی بمیره و پدر و مادر داشته باشه بخشی از اموالش به اونها می رسه و فرزندان یتیمش محروم میشن ولی وقتی پدر یا مدر بزرگشون بمیرند اونها دیگه ارثی نمیبرند و دز واقع حتی اگه خردسال و محتاج هم باشند بخشی از ارث پدریشون به عموها و عمه ها میرسه

اعظم : 


فکر نمی کنم این درست باشه ، فرزندان به همون نسبت دختر و پسری ارث میبرن

قطعا درست نیست

تسنیم:


من شخصا پذیرش این مسئله برام سخته و به نظرم یه جور بی عدالتی میاد. یعنی پدری عمری زحمت بکشه و از دنیا بزه و بخش قابل توجهی از اموالش (اگر پدر و مادرش هردو زنده باشن) در واقع به خواهر و برادرهایش میرسه

تسنیم:


نه نمیبرند

امکان نداره

تسنیم:


گفتم من هم بعد از اینکه پدربزرگم فوت شد این موضوع رو فهمیدم

اعظم :


پدر و مادر ارث میبرن ولی نه همه ش رو بچه ها محروم نمیشن

اعظم :


ببین عزیزم من دوباره نگاه کردم اشخاصی که به موجب نسب ارث می برند سه طبقه اند

 طبقه اول :پدر و مادرو اولاد و اولاد اولاد
 طبقه دوم: اجداد وبرادر وخواهر واولاد آنان
 طبقه سوم: عمه هاو عموهاو خاله هاو دایی ها وفرزندان آنان
اگه در طبقه اول کسی وجود نداشت میره طبقه بعدی یعنی طبقه دومی ها

مثلا اگه مردی حتی یه ماه قبل پدرش فوت کنه و برادر و خواهرانی داشته باشه وقتی پدر این مرد فوت کنه به بچه های این مرد ارثی نمی رسه چون خواهر و برادراش ارجح هستن

تسنیم :


درحالیکه ما سهمی از ایشون تبردیم
این اتفاق برای ما افتاده و حالا داییها و خاله های من سهم پدربزرگم از،زمین مادری من رو میخوان
نبردیم


مرجان :


خانم"ف" در قوانین ارث پدر و مادر فرض بر هستند،یعنی در صورت فوت فرزند هر کدوم 1/6ارث میبرن


مرجان :


یک قانون دیگه هم هست و اون اینکه در صورت فوت واسطه ارث فرزندان اونها ارث نمیبرن یعنی در صورتیکه فرزند زود تر از پدرو مادر فوت بشه نوه ها از پدر بزرگ مادر بزرگ ارث نمیبرن.
قوانین ارث کاملا بر اساس شریعته یعنی اگر در قران هم نباشه از روایات و... استخراج شده و هیچ فقیه و قانونگذاری حق دخل و تصرف درون رو نداره
و اینکه عادلانه هست یا نیست رو نباید از نگاه فرزند فقط دید
خب مادر و مادری که یک عمر زحمت فرزند رو کشیدند و بعد داغش رو دیدند بیش از فرزندان حق دارند نسبت به اموال متوفی


مرجان :


با این حال فقط 1/6میبرن و فرزندان باقی رو
کلا در اسلام پدر و مادر جایگاه بسیار ویژه ای دارن.

 

تسنیم :


سلام دوستان. ببخشید که من منقطع میشم و نمیتونم به موقع جواب بدم. تشکر میکنم از دوستانی که در مورد مسئله ای که مطرح کردم نظراتشون رو گفتند.

اما منظور من این نبود که چرا پدر و مادر از بچه ارث میبرند. بلکه سوال ذهنی ام این بود که چرا وقتی پدربزرگ یا مادربزرگ از دنیا میرن نوه های دختری یا پسری به اندازه پدر و مادر متوفای خودشون از اونها ارثی نمیبرند. در حالیکه بخشی از مال پدر و مادرشون در مال پدربزرگ و مادر،بزرگ هست؟


و البته که تعبدا قبول میکنم مثل خیلی از احکام دیگه

اعظم :

 

تسنیم جان می دونی مشکل این قضایا چیه اینه که شما تو ذهنت اینه که این مال ، مال مادر شما بوده قبلا و به پدر بزرگت رسیده ... و رسیدنش به شما بعد فوت پدربزرگ ارجح نسبت به خاله و دایی ولی قضیه اینه که وقتی اون 1/6 به پدر بزرگ و مادربزرگ رسید دیگه شده مال اونا (مشکل ذهنی قضیه اینجاست ) دیگه شده بخشی از مال اونا دیگه نمیشه بهش گفت مال مادرم ... اون جزء اموال پدربزرگ شده و مثل سایر اموال در ارث باهاش برخورد میشه
یعنی انگار یه چیزی رو دادی به کسی نمی تونی دوباره ازش بگیری ، تفویض مالکیت کردی ... می دونم سخته پذیرشش ها ولی اصولا قانون همینه


نگاه کن یه خطبه کوتاه ما رو به همسرانمون حلال کرده
ما کجا بودیم اونا کجا
از کجا اومده که یه خط خطبه تمام وجود ما ها رو به هم حلال می کنه
از شریعتی که خداوند گذاشته و می تونست نذاره
حالا اون حکم رو هم خداوند گذاشته


حکم خدا ، حکم خداست دیگه حرفی هم توش نیست
و گرنه باید به همه حکم ها گیر داد


مثل قوانین رانندگی مثلا ، حق تقدم مثلا با کی هستش ، حالا که این قانونه ما باید اجراش کنیم ، قانونگزار می تونست از اول قانون رو یه جور دیگه بذاره ولی حالا اینجوری گذاشته

مثل ازدواج خواهر و برادر که حرامه کی اینو گفته ؟
کی گفته آدم نباید ازدواج کنه
با دایییش
خداوند گفته می تونست نگه
اما حالا که گفته و ما هم پذیرفتیم که در حیطه قانون خداوند کار می کنیم پس با داییمون ازدواج نمی کنیم
شاید عقل اصلا بابت این قضیه نتونه دلیل بیاره ... شاید اصلا ما خیلی هم با داییمون هم کفو باشیم و تفاهم داشته باشیم اینا ولی حرامه دیگه چه میشه کرد


یعنی در کل ما باید اقرار کنیم که عقل ما نمی تونه از چند و چون خیلی چیزا سر در بیاره ... فوق العاده محدوده بیشتر از اون چیزی که فکر کنی

 

اون موقع شما تو بحث نبودی آیات بسیار زیادی از سوره بقره رو این موضوع مانور میداد که بنی اسرائیل همه چیز رو میخواستن با عقل خودشون سبک سنگین کنن
یعنی گیر کار بنی اسرائیل این بود خداوند هم هی قانون میذاشت اونا هی میزدن زیرش
مثلا تحریم ماهیگیری در شنبه
هیچ دلیل عقلیی هم بر تحریمش وجود نداشت
اتفاقا ماهیهای شنبه درشت تر و چشم گیر تر بود
و در اون آزمایش شکست خوردن و چندین آزمایش دیگه
خداوند قانون میذاتشت و هی " تسلیم " نبودن اونا رو به خودشون واضح میکرد و نشون میداد

تو ال عمران هم داستان همین بود
محاجه مسیحیان با پیامبر ... آخرش هم خداوند گفت ان الدین عندالله الاسلام ... دین نزد خداوند اسلامه نه این اسلامی که ما داریم بلکه صفت "تسلیم بودن " منظورش بود

ابراهیم سلام الله رو هر کی از یهود و نصارا و مسیحی و مشرک می گفتن مال ما هستش
خداوند گفت که ابراهیم "یکتاپرست تسلیم" بود (حنیفا مسلما) و نزدیکترین آدما به ابراهیم اونی هستش که تابع ابراهیم (س) باشن مثا خودش "تسلیم"


مشکل عصر و زمان ما اینه که "عقل" و " انسان گرایی " بتی شده واسه خودش ، از اشل کوچیک (در بحث فرد) تا اشل بزرگ " قدرتهای بزرگ و حکومتها) فکر می کنیم اونی که خودمون تشخیص میدیم درسته
این "بتی" هستش که باید شکسته بشه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۵۶
* مسافر
چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵ ق.ظ

78 . صفحه 78

سیزدهم اسفند :

نفیسه :

7.در عصر جاهلیت عرب، رسم چنین بود که تنها مردان را وارث مى‏شناختند، و زنان وکودکان را از ارث محروم مى‏ ساختند و ثروت میت را (در صورتى که مرد نزدیکى نبود) در میان مردان دورتر قسمت مى‏ کردند، تا این که یکى از انصاراز دنیا رفت، عموزاده‏ هاى وى اموال او را میان خود تقسیم کردند، و به همسر و فرزندان خردسال او چیزى ندادند، همسر او به پیامبر(ص)شکایت کرد.در این موقع آیه نازل شد و پیامبر آنها را خواست و دستور داد در اموال مزبور، هیچ گونه دخالت نکنند و آن را براى بازماندگان درجه اول او بگذارند.آیه مورد بحث مى‏ فرماید: «مردان از اموالى که پدر و مادر و نزدیکان به جاى مى‏ گذارند سهمى دارند و زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان مى‏ گذارند سهمى، خواه آن مال کم باشد یا زیاد»بنابراین، هیچ یک حق ندارد سهم دیگرى را غصب کند.سپس در پایان آیه براى تأکید مطلب مى‏ فرماید: «ان سهمى است تعیین شده و لازم الاداء» تا هیچ گونه تردید در این بحث باقى نماند.

8.این آیه مسلما بعد از قانون تقسیم ارث، نازل شده، زیرا مى‏ گوید:«هرگاه در مجلس تقسیم ارث، خویشاوندان و یتیمان و مستمندان حاضر شدند چیزى از آن به آنها بدهید».کلمه «یتامى» و «مساکین» اگر چه بطور مطلق ذکر شده ولى منظور از آن ایتام و نیازمندان فامیل است.در پایان آیه دستور مى ‏دهد که «به این دسته از محرومان، با زبان خوب و طرز شایسته صحبت کنید».

9.قرآن براى برانگیختن عواطف مردم در برابر وضع یتیمان اشاره به حقیقتى مى‏ کند که گاهى مردم از آن غافل مى‏ شوند، مى‏ فرماید:«کسانى که اگر فرزندان ناتوانى از خود به یادگار بگذارند از آینده آنان مى‏ ترسند باید (از ستم در باره یتیمان مردم) بترسند».اصولا مسائل اجتماعى همواره به شکل یک سنت از امروز به فردا، و از فردا به آینده دور دست سرایت مى‏ کند.بنابراین، آنها که اساس ظلم و ستم بر ایتام را در اجتماع مى‏ گذارند بالاخره روزى این بدعت غلط، دامان فرزندان خود آنها را خواهد گرفت.در پایان آیه مى‏ فرماید:«اکنون که چنین است باید سرپرستان ایتام، از مخالفت با احکام خدا بپرهیزند و با یتیمان، با زبان ملایم و عباراتى سرشار از عواطف انسانى سخن بگویند». تا ناراحتى درونى و زخمهاى قلب آنها به این وسیله التیام یابد.این دستور عالى اسلامى اشاره به یک نکته روانى در مورد پرورش یتیمان مى‏ کند و آن این که:نیازمندى کودک یتیم، منحصر به خوراک و پوشاک نیست، بلکه باید علاوه بر مراقبت هاى جسمى از نظر تمایلات روانى نیز اشباع شود و گر نه کودکى سنگدل، شکست خورده، فاقد شخصیت و خطرناک به عمل خواهد آمد.

10.در آغاز این سوره تعبیر شدیدى پیرامون تصرف هاى ناروا در اموال یتیمان دیده مى‏ شود که صریحترین آنها آیه مورد بحث است. مى‏ گوید:«کسانى که اموال یتیمان را به ناحق تصرف مى‏ کنند (در حقیقت) در شکمشان تنها آتش مى‏ خورند».سپس در پایان آیه مى‏ گوید: علاوه بر این که آنها در همین جهان در واقع آتش مى‏ خورند «به زودى در جهان دیگر داخل در آتش برافروخته‏ اى مى‏ شوند» که آنها را به شدت مى‏ سوزاند.از این آیه استفاده مى‏ شود که اعمال ما علاوه بر چهره ظاهرى خود، یک چهره واقعى نیز دارد که در این جهان از نظر ما پنهان است اما این چهره‏ هاى درونى در جهان دیگر ظاهر مى‏ شوند و مسأله «تجسّم اعمال» را تشکیل مى‏ دهند.

11.از «جابر بن عبد اللّه» نقل شده که مى‏ گوید: بیمار شده بودم، پیامبر(ص)از من عیادت کرد، من بى‏ هوش بودم، پیامبر(ص)آبى خواست و با مقدارى از آن وضو گرفت، و بقیه را بر من پاشید، من به هوش آمدم، عرض کردم اى رسول خدا! تکلیف اموال من بعد از من چه خواهد شد؟پیامبر(ص)خاموش گشت، چیزى نگذشت که آیه نازل گردید و سهم ورّاث در آن تعیین شد.سهام ارث در این آیه حکم طبقه اول وارثان (فرزندان و پدران و مادران) بیان شده است.در جمله نخست مى‏ گوید: «خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش مى‏ کند که براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شوید».و این یک نوع تأکید روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنت هاى جاهلى است که آنها را به کلى محروم مى‏ کردند.سپس مى‏ فرماید: «اگر فرزندان میت، منحصرا دو دختر یا بیشتر باشند دو ثلث مال از آن آنهاست».«ولى اگر تنها یک دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست».اما میراث پدران و مادران که آنها نیز جزء طبقه اول و هم ردیف فرزندان مى‏ باشند، سه حالت دارد.حالت اول: «شخص متوفى، فرزند یا فرزندانى داشته باشد که در این صورت براى پدر و مادر او هر کدام یک ششم میراث است».حالت دوم: «فرزندى در میان نباشد و وارث، تنها پدر و مادر او باشند در این صورت سهم مادر یک سوم مجموع مال و بقیه از آن پدر است».حالت سوم: این است که وارث تنها پدر و مادر باشند و فرزندى در کار نباشد، «ولى شخص متوفى برادرانى (از طرف پدر و مادر، یا تنها از طرف پدر) داشته باشد، در این صورت سهم مادر از یک سوم به یک ششم تنزل مى ‏یابد و پنج ششم باقیمانده براى پدر است».

در واقع برادران با این که ارث نمى‏ برند، مانع مقدار اضافى ارث مادر مى‏ شوند و به همین جهت آنها را «حاجب» مى‏ نامند.سپس قرآن مى‏ گوید:«همه اینها بعد از انجام وصیتى است که او (میت) کرده است و بعد از اداى دین است»بنابراین، اگر وصیتى کرده یا دیونى دارد باید نخست به آنها عمل کرد.البته انسان فقط مى ‏تواند در باره یک سوم از مال خود وصیت کند و اگر بیش از آن وصیت کند صحیح نیست مگر این که ورثه اجازه دهند.و در جمله بعد مى‏ فرماید: «شما نمى‏ دانید پدران و فرزندانتان کدامیک بیشتر به نفع شما هستند».
و در پایان آیه مى‏ فرماید: «این قانونى است که از طرف خدا فرض و واجب شده و او دانا و حکیم است». این جمله براى تأکید مطالب گذشته است، تا جاى هیچ گونه چانه زدن براى مردم در باره قوانین مربوط به سهام ارث باقى نماند.

 

چرا ارث مرد دو برابر زن مى ‏باشد؟
با مراجعه به آثار اسلامى به این نکته پى مى‏ بریم که این سؤال از همان آغاز اسلام در اذهان مردم بوده و گاه‏ بی گاه از پیشوایان اسلام در این زمینه پرسش هایى مى‏ کردند از جمله از امام على بن موسى الرضا علیه السّلام نقل شده که در پاسخ این سؤال فرمود: «این که سهم زنان از میراث نصف سهم مردان است به خاطر آن است که زن هنگامى که ازدواج مى‏ کند چیزى (مهر) مى‏ گیرد و مرد ناچار است چیزى بدهد، به علاوه هزینه زندگى زنان بر دوش مردان است، در حالى که زن در برابر هزینه زندگى مرد و خودش مسؤولیتى ندارد».

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۵۵
* مسافر
سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۵ ق.ظ

77 . صفحه 77

 دوازدهم اسفند :

اعظم :

از اونجایی که کسی از دوستان تفسیر نذاشت و منم درگیر سرماخوردگی بچه ها بودم از تفسیر نور عکس گرفتم و به اشتراک گذاشتم

 

 

اما نکات صفجه رو تا اونجایی که میرسم میذارم

آیه 1 : نکته جالب این آیه این هستش که خطاب تقوا بورزید رو مخصوص مومنین نکرده فرموده "ناس"
مردمى که در اصل انسانیت و در حقیقت بشریت با هم متحدند و در این حقیقت بین زنشان و مردشان، صغیرشان و کبیرشان، عاجزشان و نیرومندشان، فرقى نیست
همه این مردم را دعوت می کند تا مردم درباره خویش به این بى تفاوتى پى ببرند تا دیگر مرد به زن و کبیر به صغیر ظلم نکند و با ظلم خود مجتمعى را که خداوند آنان را به داشتن آن اجتماع هدایت نموده آلوده نسازند .
اشاره خداوندبه خلقت بشر از یک پدر و مادر به دلیل این بوده که بگه هیچ امتیاز قومی قبیله ای برای خودتون قائل نشین

در مورد ایه 3 عینا تفسیر رو از کتابی که معرفی کردم میذارم

آیه 3. اگر می ترسید هنگام ازدواج با دختران یتیم رعایت عدالت را درباره حقوق زوجیت و اموال آنها ننمایید از ازدواج با آنان چشم بپوشید . این نهایت توجه اسلام به نیازهای روحی یتسمان را نشان می دهد
پس به سراغ زنان دیگر بروید، آنها که دلخواه و مورد پسند شما هستند و از آنها یکی یا دو یا سه یا چهار نفر را به همسری انتخاب کنید مشورط بر اینکه بین آنها عدالت را رعایت کنید و الا به همان همسر اول اکتفا کنید تا از ظلم برکنار باشید. می توانید به جای همسر دوم از کنیزی که مال شماست و رعایت عدالت در مورد آنها آسان تر است بهره بگیرید . عمل به این شکل به عدالت و عدم تجاوز به حقوق آنها نزدیکتر است.
در مورد فلسفه تعدد زوجات در اسلام باید گفت قوانین اسلام بر اساس نیازهای واقعی بشر دور می زند . این مسلم است که مردان به واسطه حوادثی چون جنگ بیش از زنان در خطر مرگ هستند و از طرفی عمر جنسی مردان طولانیتر از زنان است و از طرف دیگر زنان بیوه یا شوهر از دست داده کمتر به عنوان همسر اول انتخاب می شوند. با توجه به این موارد و نظایر آن سه راه حل می توان پیشنهاد داد .
 1. به یک همسر قناعت شود و به احساسات سایر زنان توجهی نشود که در این صورت باید آماده پذیرش مفاسد فراوان بود .
2.به همسر قانونی اکتفا شود اما در آزادی کامل با سایر زنان ارتباط نامشروع برقرار کرد که همان رسمیت بخشیدن به فحشا و تحقیر شخصیت زنان است
3. تعدد همسر برای آنهایی که از نظر اخلاقی، مالی و جسمی واجد شرایط هستند تجویز شود . در این صورت هم به خواسته های فطری زنان و مردان توجه شده است و هم از گسترش فحشا جلوگیری می شود .
ممکن است تعدد همسر به عملی هوسازانه تبدیل شود و مورد سوء استفاده واقع شود ولی نباید آن را به حساب قانون گذاشت ، چون هر قانونی در معرض سوء استفاده است

از اونجایی که آیه 3 یکی از پرچالش ترین مسائل در حوزه قوانین اسلامی هستش خوبه که دوستان در صورت تمایل تفسیر المیزان ذیل این آیه رو نگاه کنن

اشکالات lمتعددی که بر این قانون هستش رو عنوان کرده و جواب داده ، مساله تعدد زوجات پیامبر هم به طور کامل شرح داده

اون مساله ای که در این آیه گفته شده اگه " و ان خفتم الا تعدلوا فواحدة" فعل "خفتم" اگه میترسین عدالت رو رعایت نکنین ... فعل ترسیدن قابل توجه و در خور تامله

...........................................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

آیه 3 سوره نساء :

 

هانیه :

در مورد ایه ٣ من که شخصا گیر کردم. ١)تعدد زوجین. علتشم اینه که اکر تصور کنم، همسرم بخواد حتی با وجود عدالت و حتی برای رضای خدا این کارو بکنه قطعا قلبا راضی نیستم و ناراحت میشم. (البته من هنوز تغسیر المیزانو نخواندم. جا داشت اول اونو نگاه کنم )
٢)در مورد کنیزان است. یه سوالی ذهن منو درگیر کرده. اسلامی که با برابری و برادری شروع شده کنیز و غلام از کجا میاد؟ ایا اونا خرید و فروش میشدن؟
بطور خاص با یکی از دوستام درباره شهربانو همسر امام حسین حرف می زدم می گفت ایشون از اسیران جنک با ایران بوده که حالا به نحوی خریداری شده. راستش این حرفش خیلی برام سنکین اومد. لطفا اگه کسی اطلاع تاریخی یا روایی در این مورد داره بگه من بخوونم

البته قلبا با توجه به این همه تاکیدی که به عدم ظلم و داشتن تقوا در قران میشه قلبا نمیتوانم باور کنم که این جیزای کوچولویی که من تو ذهنم نوعی ظلمه. فقط دنبال جواب منطقی و محکمه پسند می کردم و باور دارم جیزی هست که من نمی دونم. (من شرمنده ام همش سوال می پرسم اما حالا که جمعی پیش اومده دوست دارم شبهات را بردارم. )

اما برا تعدد زوجین یاداوری ایه ١٢٩ بسیار چسبید :)

 

اعظم :


هانیه جان امیدوارم اون قسمتهایی از المیزان رو که گفتم خونده باشی، من خواستم بنویسم دیدم خیلی طولانی هستش و دوباره کاریه ، همه دوستان مشتاق میتونن توضیحات رو نگاه کنن

فقط چند تا نکته من باب این مساله است که ذکر می کنم

1.اول اینکه آقا من یکی تسلیمم، در مقابل اوامر الهی هیچ شاخ و شونه ای نمی کشم میدونم که هر چی گفته رو حساب و کتابی هستش که ممکنه عقل من بهشون خطور هم نکنه ، من چی ام و چی می تونم بگم در برابرش که همه هستی همین عقل ناقصم هم خودش بهم داده و اگه بخواد به طرفة العینی ازم می تونه بگیردش

2.اینکه من این قانون رو مثل همه قوانین دیگه ای که اسلام تشریع کرده قبول دارم دلیل بر این نیست که الان شش دنگ دلم به این کار رضاست ، همچنانکه در سایر اعمال و عبادات و قوانین تشریعی دیگه پای عملم لنگ میزنه ولی میدونم مشکل از منه

3.به قید جمله اعتقاد کامل دارم (اگر ترس از این دارید که نتوانید عدالت را رعایت کنید )

4.خیلی بده که آدم هر جایی از اسلام را که دوست داشت قبول کنه باقیش رو هم هر جور که دلش خواست عمل کنه ، این معنای مسلمانی نیست و اگر آقایونی هم هستن که رسما و اسما و ریشن مسلمونن و به بعضی آیات اعتقاد دارن و به باقی ندارن این دیگه مشکل اوناست که باید تکلیف خودشون رو روشن کنن که بنده خدا هستن یا بنده دل و شهوت (أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ)

5.کلا حس مالکیت در آدما قوی هستش و در خانوما به نظر قوی تر هستش، خیلی از دعوای عروس و مادرشوهری از همین حس نشات می گیره ... آدما رو همون حسی که توشون قوی هستش خیلی امتحان میشن... همونجور که حس شهوت در مردان قویتر هستش و در روزگار ما به خصوص مقابله کردن در برابرش و سالم موندن در برابرش یکی از امتحانهای اساسی مردانه

6.سیره و سنت بزرگمردانی که تربیت دینی شدن و در بستر دین تربیت پیدا کردن هرگز چند همسری نبوده ، همین علامه طباطبایی همیشه توفیقات خودشون رو مدیون همسرشون می دونستن ، می تونین تو نت سرچ کنین و ببینین که همین مرد در زندگی خانوادگی چه جور بودن

7.مردی که واقعا در بستر دین پرورش پیدا کرده باشه و بخواد یه "عبد" باشه هرگز فرصت پرداختن به چند زندگی رو نخواهد داشت اون هم زندگیهایی که ریشه شون صرفا شهوت و امیال جنسی باشه . اگر هم به مصالحی به چند همسری تن بده مطمئنا ریشه اش چیزی غیر از این امیال هستش


8.مخلص کلام ما تربیت دینی نشدیم و مردم جامعه ما ، دوست داشتن هاشون ، علایقشون و بد اومدنشون ، حساسیت هاشون .... اون چیزی نیستش که خدا پسندانه باشه و مورد تایید دین

 

مریم :


هانیه جان
 در موردشبهات مربوط به کنیزوبرده این لینک رو ببین
بسیاردقیق وجامع توضیح داده
http://پاسخگو.ir/node/25101

کمی طولانیه ولی ارزش وقت گذاشتن رو داره

 

...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

 

آیه 5 سوره نساء :

 

مریم :

در مورد آیه۵,"اموال خود را به دست سفیهان ندهید..."
من متوجه تفسیرش نشدم,چرا میگه سفیهان حق تصرف در مال خودشون رو ندارن!؟
من ازاین آیه برداشتم این بود که وکالت وبرنامه ریزی مالی تون رو به آدم کاردان و کاربلد بدید نه کسیکه نادانه به امورمالی,حالااینکه چراتوی تفسیرنورگفته سفیهان حق تصرف درمال خودشون رو ندارن رو نمیفهمم!

 

 

سوفیا :

 

سلام دوست عزیز تعبیر دیگه سفیه یعنی کسی که کم عقله و نادان بخام مثال برات بزنم که برات جا بیفته مث بچه که نادانه و نمیدونه یا مث کسی که کند ذهنه و یا عقب ماندس اینادحق تصرف در مال خودشون مث ارثی که بهشون برسه رو ندارن

 

اعظم :


واما در مورد سفیه 

در المیزان نوشته بود که سفیه در اینجا بیشتر استفاده میشه که سفیهان یتیم باشه
به عبارتی کودکان و بیخردان و دیوانگان که اموالی که بهشون ارث رسیده دست ولی اونهاست
به این دسته افراد نباید مالشون رو داد چون صلاحیت تصرف در اون رو ندارن و اون چیزی که باعث قوام زندگی هستش رو اسون از دست میده

به قول مولانا
گوهری طفلی به قرصی نان دهد

یه عبارت جالب اون ایه 5 داشت
نوشته بود "وارزقوهم فیها"ننوشته بود "وارزقوهم منها"
یعنی که خوراک و پوشاک و خرج معمول این سفیهان از اصل مال نباشه "منها"
بلکه از درامدی باشه که از اصل مال حاصل میشه "فیها"
که اصل مالشون از بین نره و مالشون در سطح جامعه باعث تولید بشه و رکود نداشته باشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۵۵
* مسافر