106 . صفحه 106
دوازدهم فروردین :
نفیسه :
176.از
«جابر بن عبد اللّه انصارى» چنین نقل کردهاند که مىگوید: من شدیدا بیمار
بودم، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به عیادت من آمد و در آنجا وضو گرفت و
از آب وضوى خود بر من پاشید، من که در اندیشه مرگ بودم به پیامبر صلّى
اللّه علیه و آله عرض کردم:وارث من فقط خواهران منند، میراث آنها چگونه
است؟این آیه که آیه فرائض نام دارد نازل شد و میراث آنها را روشن ساخت و به
عقیده بعضى این آخرین آیهاى است که درباره احکام اسلام بر پیامبر صلّى
اللّه علیه و آله نازل شده.این آیه مقدار ارث برادران و خواهران را بیان
مىکند، و همانطور که در اوایل این سوره در تفسیر آیه 12 گفتیم درباره ارث
خواهران و برادران، دو آیه در قرآن نازل شده است یکى همان آیه 12 که ناظر
به برادران و خواهران «مادرى» است، و دیگر آیه مورد بحث که در باره خواهران
وبرادران «پدرى و مادرى»یا«پدرى تنها» سخن مىگوید، مىفرماید:«از تو در
این باره سؤال مىکنند، بگو:خداوند حکم کلاله(برادران و خواهران را) براى
شما بیان مىکند».
سپس به چندین حکم اشاره مىنماید:
1- «هر گاه مردى از دنیا برود و فرزندى نداشته باشد و یک خواهر داشته باشد نصف میراث او به آن یک خواهر مىرسد».
2-
و اگر زنى از دنیا برود «و فرزندى نداشته باشد و یک برادر (برادر پدر و
مادرى یا پدرى تنها) از خود به یادگار بگذارد تمام ارث او به یک برادر
مىرسد».
3- «اگر کسى از دنیا برود و دو خواهر از او به یادگار بماند دو ثلث از میراث او را مىبرند».
4-
«اگر ورثه شخص متوفى، چند برادر و خواهر باشند (از دو نفر بیشتر) تمام
میراث او را در میان خود تقسیم مىکنند بطورى که سهم هر برادر دو برابر سهم
یک خواهر شود»در پایان آیه مىفرماید:«خداوند این حقایق را براى شما بیان
مىکند تا گمراه نشوید و راه سعادت را بیابید (و حتما راهى را که خدا نشان
مىدهد راه صحیح و واقعى است) زیرا به هر چیزى دانا است».
رسول
اکرم صلی الله علیه وآله وسلم:«هر کس سوره نساء را قرائت کند، مانند آن
است که بر همه مؤمنانی که میراثی بر جای گذاشته اند، صدقه داده است و اجری
همانند آزاد کردن بنده به او خواهند داد و از شرک به دور بوده و در مشیّت
الهی، از کسانی خواهد بود که خداوند از آنها در گذشته است».
مجمع البیان ج3 ص1
آقا امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: «اگر فردی سوره نساء را روزهای جمعه تلاوت نماید، از فشار قبر در امان خواهد بود.
ثواب الاعمال وعقاب الاعمال ص281
پیامبر
اکرم صلی الله علیه وآله وسلم طبق روایتی فرمودند: «هر کسی سوره نساء را
بخواند مانند کسی است که تمام دارایی خود را در راه خدا به مردم صدقه داده و
همچنین پاداش آزاد کردن بنده ای در راه خدا را دارد.»
تفسیر نمونه ج3 ص310
سوره مائده
این سوره در «مدینه» نازل شده و 120 آیه است.
محتواى سوره:
این
سوره محتوى یک سلسله از معارف و عقاید اسلامى و یک سلسله از احکام و وظایف
دینى است.در قسمت اول به مسأله ولایت و رهبرى بعد از پیامبر صلّى اللّه
علیه و آله و مسأله تثلیث مسیحیان و قسمتهایى از مسائل مربوط به قیامت و
رستاخیز و بازخواست از انبیاء در مورد امتهایشان اشاره شده است و در قسمت
دوم، مسأله وفاى به پیمانها، عدالت اجتماعى، شهادت به عدل و تحریم قتل نفس
(و به تناسب آن داستان فرزندان آدم و قتل هابیل بوسیله قابیل) و همچنین
توضیح قسمتهایى از غذاهاى حلال و حرام و قسمتى از احکام وضو و تیمم آمده
است و نامگذارى آن به «سوره مائده» به خاطر این است که داستان نزول مائده
براى یاران مسیح در آیه 114 این سوره ذکر شده است.
1.لزوم
وفا به عهد و پیمان! بطورى که از روایات اسلامى و سخنان مفسران بزرگ
استفاده مىشود، این سوره آخرین سوره (و یا از آخرین سورههایى) است که بر
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل شده است.در این سوره- به خاطر همین
موقعیت خاص- تأکید روى یک سلسله مفاهیم اسلامى و آخرین برنامههاى دینى و
مسأله رهبرى امت و جانشینى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله شده است و شاید به
همین جهت است که با مسأله لزوم وفاى به عهد و پیمان، شروع شده، و در
نخستین جمله مىفرماید:«اى افراد با ایمان به عهد و پیمان خود وفا کنید» تا
به این وسیله افراد با ایمان را ملزم به پیمانهایى که در گذشته با خدا
بستهاند و یا در این سوره به آن اشاره شده است بنماید.جمله فوق دلیل بر
وجوب وفا به تمام پیمانهایى است که میان افراد انسان با یکدیگر، و یا افراد
انسان با خدا، بطور محکم بسته مىشود، و به این ترتیب تمام پیمانهاى الهى و
انسانى و پیمانهاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و تجارى و زناشویى و مانند
آن را در بر مىگیرد و یک مفهوم کاملا وسیع دارد، حتى عهد و پیمانهایى را
که مسلمانان با غیر مسلمانان مىبندند نیز شامل مىشود.در اهمیت وفاى به
عهد در نهج البلاغه در فرمان مالک اشتر چنین مىخوانیم:«در میان واجبات
الهى هیچ موضوعى همانند وفاى به عهد در میان مردم جهان- با تمام اختلافاتى
که دارند- مورد اتفاق نیست به همین جهت بتپرستان زمان جاهلیت نیز پیمانها
را در میان خود محترم مىشمردند زیرا عواقب دردناک پیمان شکنى را دریافته
بودند».
سپس به دنبال دستور وفاى به پیمانها که تمام احکام و
پیمانهاى الهى را شامل مىشود یک سلسله از احکام اسلام را بیان کرده،که
نخستین آن حلال بودن گوشت پارهاى از حیوانات است، مىفرماید:«چهارپایان
(یا جنین آنها) براى شما حلال شده است»سپس در ذیل آیه دو مورد را از حکم
حلال بودن گوشت چهارپایان استثناء کرده، مىفرماید:«به استثناى گوشتهایى که
تحریم آن به زودى براى شما بیان مىشود» «و به استثناى حال احرام (براى
انجام مناسک حجّ یا انجام مناسک عمره) که در این حال صید کردن حرام است»و
در پایان مىفرماید:«خداوند هر حکمى را بخواهد صادر مىکند»یعنى، چون آگاه
از همه چیز و مالک همه چیز مىباشد هر حکمى را که به صلاح و مصلحت بندگان
باشد و حکمت اقتضا کند تشریع مىنماید.
2.هشت دستور در یک آیه!
در این آیه چند دستور مهم اسلامى از آخرین دستوراتى که بر پیامبر صلّى
اللّه علیه و آله نازل شده است بیان گردیده که همه یا اغلب آنها مربوط به
حجّ و زیارت خانه خداست:
1- نخست خطاب به افراد با ایمان کرده،
مىفرماید:«اى کسانى که ایمان آوردهاید!شعائر الهى را نقض نکنید و حریم
آنها را حلال نشمرید».منظور از «شعائر اللّه» مناسک و برنامههاى حجّ است.
2- «احترام ماههاى حرام را نگاه دارید و از جنگ کردن در این ماهها خوددارى کنید».
3-
«قربانیانى را که براى حج مىآورند، اعم از این که بىنشان باشند و یا
نشان داشته باشند حلال نشمرید و بگذارید که به قربانگاه برسند و در آنجا
قربانى شوند».
4- تمام زائران خانه خدا باید از آزادى کامل در این مراسم
بزرگ اسلامى بهرهمند باشند و هیچ گونه امتیازى در این قسمت در میان قبایل
و افراد و نژادها و زبانها نیست بنابراین «نباید کسانى را که براى خشنودى
پروردگار و جلب رضاى او و حتى به دست آوردن سود تجارى به قصد زیارت خانه
خدا حرکت مىکنند مزاحمت کنید خواه با شما دوست باشند یا دشمن همین اندازه
که مسلمانند و زائر خانه خدا مصونیت دارند».
5- تحریم صید محدود به زمان احرام است،بنابراین «هنگامى که از احرام (حج یا عمره) بیرون آمدید، صید کردن براى شما مجاز است».
6-
اگر جمعى از بتپرستان در دوران جاهلیت (در جریان حدیبیه) مزاحم زیارت شما
از خانه خدا شدند و نگذاشتند مناسک زیارت خانه خدا را انجام دهید،«نباید
این جریان سبب شود که بعد از اسلام آنها، کینههاى دیرینه را زنده کنید و
مانع آنها از زیارت خانه خدا شوید» از جمله فوق یک قانون کلى استفاده
مىشود و آن این که مسلمانان هرگز نباید «کینهتوز» باشند و در صدد انتقام
حوادثى که در زمانهاى گذشته واقع شده برآیند.
7- سپس براى تکمیل بحث
گذشته مىفرماید:شما بجاى این که دست به هم بدهید تا از دشمنان سابق و
دوستان امروز خود انتقام بگیرید«باید دست اتحاد در راه نیکیها و تقوا به
یکدیگر بدهید نه این که تعاون و همکارى بر گناه و تعدى نمایید».
8- در
پایان آیه براى تحکیم و تأکید احکام گذشته مىفرماید:«پرهیزکارى را پیشه
کنید و از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید که مجازات و کیفرهاى خدا شدید است».
هانیه :
مرسی
نفیسه جون از تفسیر های کاملتون ... من آیه اخر این ص برام از این نظر
جالب بود چون قبل از اینکه ترجمه را نگاه کنم گفتم این باید حکم سنگین و
خطای بزرگی باشه که خدا در پایان تاکید می کنه خدا شدید العقاب است ... و
بسیار برام جالب بودکه تاکید می کنه با کسانی که برای شما در
عباداتتون(مراسم حج) مزاحمت ایجاد می کنند، درست رفتار کنید و در کارهای
نیک و تقوی با هم همکاری کنید نه در تلافی و کینه توزی .... خیلی چسبید
اخرش ...
اعظم :
ایه 1 : وفای به عهدها و پیمانها
چقدر این روزها این مساله مورد غفلت واقع میشه
چه اسون عهد ها و پیمانها رو زیر پا میذاریم
حضرت علی علیه السلام می فرمایند اگر کسی حتی پیمانی رو با اشاره بر عهده گرفت باید به اون وفا کنه
اونوقت الان ....
قرار دادی مثل ازدواج که رو چه اسون با خودخواهیهامون میشکنیم
قرادادهای مالی
قرارهایی که با خدا می بندیم
همونطوری
که نفیسه جان نوشتن از امام علی این موضوع وفای به تعهد ها فارغ از تموم
اختلافات بشر با هم جنبه جهانی داره و مورد قبول همه است
...
ایه
2: حکمهایی که خداوند تشریع کرده اگر چه همه شون دور از حکمت خدا نیستن
ولی فقط و فقط به صرف اینکه از طرف خداوند وضع شدن لازم الاجران
یعنی بیشتر از اینکه حکمت و دلیلشون مهم باشه (چیزی که این روزها خیلی باب شده و فلسفه خیلی بهش دامن میزنه )
تقوایی که در اجرا کردنش به حکم دستور خداوند بودنش انجام میدیم مهمه
چه بسا مثلا چیزی در امتی حرام شده
مثل حکم صید ماهی شنبه های یهود
فقط به صرف ازمودن تقوای ادمها
یا مثلا ممنوعیت شراب و تحریم گوشت خوک و تحریم ازدواج با محارم و ....
همه اینها جدای از حکمتشون به خاطر حکم خداوند بودنشون لازم الاجران
الان خیلی باب شده که ما قسمت علت و معلولی رو در تربیت بچه ها خیلی لحاظ می کنیم
ذهن فلسفی اونا رو خیلی بهش دامن میرنیم و این جنبه های تعبدی رو خیلی بی خیال میشیم
به نظر من که این زنگ خطری در ایمان بچه ها مبشه
اینکه عقل این افریده خداوند رو با تموم ضعفهایی که براش متصوره (محدودیت های زمانی و مکانی و وووووو )
در برابر خداوند قرار میدیم
به نظر من این قضیه نکته مهنی هستش که مورد غفلت واقع شده و میشه
ایه 2: تعاونو علی البر و ال تقوی
به هم خیلی تو خوبی کردن کمک کنیم
اگه کسی خواست کار خیری کنه سنگ جلو پاش نندازیم
راه رسیدن به خیر رو براش هموار کنیم
خودمون گوشه ای از کار رو بگیریم
یاریگر باشیم
به نظر من این قضیه امروزه خیلی فراموش شده
با انواع چیزا بیشتر مانع خیریم تا یاریگر
ایه 2: به جاش تو گناه و تجاورکاری باریگر نباشیم
گاهی وایسادن و نگاه کردن ما باعث میشه اونی که گنهکاره به انجام گناهش برای جلب توجه هم که شده ادامه بده
تماشاچی نباشیم حتی
گاهی کپی کردن و لایک کردنهامون
گاهی بودنمون در گروههای مجاری حتی به صرف سیاهی لشکر بودنمون همکاری در گناهه
گاهی کنار خیابون ایستادن و نگاه کردنمون
گاهی حتی تماشای یه برنامه ای که نباید از تلوزیون
نمی دونم کلا این مساله باید خیلی روش دقت بشه
مسائل و موضوعات سوره نساء
این سوره در بردارنده چهار موضوع عمده است:
۱.
در این سوره از آیه نخست تا آیه 25، سپس از آیه 33 تا 35، آنگاه از آیه
127 تا 130 همچنین در آخرین آیه، از حقوق زن بحث شده است -و به مناسبت از
حقوق یتیمان و سفیهان- نیز از شیوه تقسیم ارث میان مرد و زن، شهادت باطل(به
اکراه) در نزد وارث زن، سلب حقوق زن در مهر و حرمت ازدواج با زنان معینى
که از آن جمله همسر پدر است. آن گاه سخن در باب سیطره مرد بر زن در حدود
شریعت، و در باب زنان فاضله، و صلح میان زن و شوهر، رعایت عدالت و گرایش به
واقعیت در تشکیل خانواده و سرانجام در بعضى موارد ارث است.
۲.
موضوع دیگرى که در آیات 26تا 32 از آن بحث مىشود مربوط به احترام و ارزش
مال و جان آدمى و ضرورت حفاظت از آنها و عواملى است که آدمیان را وا
مىدارد که به مال و یا جان دیگرى دست تجاوز دراز کنند؛ مانند جهل و حسد.
۳. سومین موضوع که در این سوره، در آیات 36- 40 مورد بحث واقع شده، ضرورت احسان در حق ضعیفان، حرمت بخل و انفاق مال از روى ریا است.
۴. امّا موضوع اصلى که بیشتر آیات سوره نساء از آن سخن مىگوید؛ موضوع حکومت اسلامى در تمام جنبههای آن است، به عنوان مثال:
در
آیات 41 و 42 سخن از این است که پیامبر بر امت خود شاهد، یعنى حاکم است و
عصیان در برابر او حرام است و نیز شهادت را نباید کتمان نمود.
در
آیات 44- 57 به طور تفصیل از نقش علم در اقامۀ حق و مسئولیت دانشمندان در
اداى امانت دانش، از طریق بیان حقایق بدون تغییر و تحریف بحث می کند، نیز
جریمه دروغ بستن بر خدا، همچنین بیان صفات نکوهیده این افراد. در این آیات
پرده از روى تقلّبشان برداشته مىشود و نیّات فاسدشان را برملا میکند.
در
آیات 58- 70 سخن از ارزش هایى است که سیاست اسلامى بر آن متّکى است،
برجستهترین آنها ادای امانت (اداى حقوق مردم) و داورى به عدالت است.
آن
گاه در همین آیات از فرمان بردارى پیامبر و اولو الامر و حرمت فرمان
بردارى از طاغوت و صفت کسانى که از طاغوت پیروى مىکنند سخن گفته شده است.
قرآن این گروه را که پیرو طاغوتاند منافقان نامیده؛ زیرا منافقان همواره
از فرمان بردارى پیامبر اسلام(ص) در جنگ ها سر باز می زدند و مىگریختند.
سپس بحث در ارزش دفاع از مستضعفان است.
در سیاست اسلامى. آیات 77- 79 و نیز آیات 80- 87 دو موضوع را در بردارند.
اول. ضرورت انضباط در جنگ و فرمان بردارى از هر فرمانى که از سوى فرماندهان صادر مىشود.
دوم. نقش فرمانده و سردار سپاه در تحریض به نبرد و وادار کردن مردم به اطاعت از فرمان ها.
در
آیات 88- 91 سخن متمرکز در موضع و موقعیت منافقان است. قرآن طبیعت اهل
نفاق و انواع آنها را معین مىکند و مىگوید که چگونه باید در برابر آنها
قرار گرفت.
در خلال آیات 95- 100 بحث از
مجاهدان و غیر مجاهدان یعنى کسانى که از جنگ سر بر مىتابند و نیز سخن از
مهاجران است. به عنوان طبقات مشخصى در جامعه اسلامى در مقابل طبقات منافقان
که از آنها یاد کرده شد.
قرآن در آیات
105- 111 به بحث در ارزش هاى سیاسى اسلامى باز مىگردد که چگونه دولت
اسلامى دولت قانون بوده و از فساد ادارى به دور است. رسول خدا را از جدال
با خائنان و فریب خوردگانى که آهنگ گمراه کردن او را- به خیال خود- دارند
نهى مىفرماید.
در آیات 117- 126، قرآن
جنبههاى گوناگون نفاق را مورد بحث قرار مىدهد. از آن جمله اصل نفاق و نقش
شیطان است با آن وعدههاى دلربا و دروغش و افسانههاى بىمحتوایش.
قرآن
پس از آن که در آیات 131- 134 ضرورت تقوا، تعهد، اقامۀ عدل و شهادت دادن
براى خدا را جهت تزکیه نفس از عوامل نفاق، بیان داشت، بار دیگر در آیات
136- 146 باز مىگردد تا معناى ایمان را به عنوان یک واقعیت بسیط و تجزیه
ناپذیر روشن نماید، بدین معنا که کسانى که در ایمان خود اندیشههاى دیگرى
را نیز دخالت مىدهند کافرند و در زمره منافقانى هستند که خویشتن را
مىفریبند؛ زیرا کافران را به دوستى مىگیرند و اینان در پایین ترین جایگاه
در درون آتش جاى دارند.
آن گاه تنها راه
رهایى این گروه را از آن حالت که بدان گرفتار آمدهاند نشان مىدهد که
راهى جز توبه و اصلاح نفس خویش در پیش روى ندارند، سپس باید شکر خداى به
جاى آرند و به ایمان گرایند، و به آشکارا لب به سخن بد و ناهنجار نگشایند و
با انجام کارهاى پسندیده در طلب خشنودى خداوند باشند.
قرآن
این بار با تفصیل بیشترى از بساطت ایمان و حقیقت تجزیه ناپذیر آن سخن به
میان مىآورد و در آیات 150- 160 بیان مىدارد که آن کسان که به دلیل عدم
اقناع ایمان نمىآورند، مردمى دروغ گویند. اینان همانند بنى اسرائیلاند آن
گاه که از موسى خواستند که خدا را به آشکارا به آنان بنمایاند و سپس با آن
که نشانههاى قدرت خداوندى بر ایشان آشکار شد، گوساله پرستیدند و پیمان
شکستند و به آیات خدا کافر شدند و مریم را به فحشاء متهم ساختند و مدعى
شدند که عیسى را کشتهاند و بر خود ستم کردند و رباخوارى پیشه گرفتند.
قرآن
در آیات پایانى این سوره از ضرورت ایمان به خدا و رسولش به شکلى کامل
حکایت مىکند و مردمان را به نورى که بر ایشان نازل شده است فرا مىخواند.
به طور خلاصه و فشرده، بحثهاى مختلفى که در این سوره مطرح شده اند عبارت اند:
1. دعوت به ایمان، عدالت و قطع رابطه دوستانه با دشمنان سرسخت
2. قسمتى از سرگذشت پیشینیان براى آشنایى هر چه بیشتر به سرنوشت جامعههاى ناسالم
3. حمایت از کسانى که نیازمند به کمک هستند؛ مانند یتیمان، و دستورهاى لازم براى نگهدارى و مراقبت از حقوق آنها
4.
قانون ارث بر اساس یک روش طبیعى و عادلانه در برابر شکل بسیار زنندهاى که
در آن زمان داشت و به بهانههاى مختلفى افراد ضعیف را محروم مىساختند.
5. قوانین مربوط به ازدواج و برنامههایى براى حفظ عفت عمومى
6. قوانین کلى براى حفظ اموال عمومى
7. کنترل و نگهدارى و بهسازى نخستین واحد اجتماع یعنى محیط خانواده
8. حقوق و وظایف متقابل افراد جامعه در برابر یکدیگر
9. معرفى دشمنان جامعه اسلامى و بیدار باش به مسلمانان در برابر آنها.
10. حکومت اسلامى و لزوم اطاعت از رهبر چنین حکومتى
11. تشویق مسلمانان به مبارزه با دشمنان شناخته شده
12. معرفى دشمنانى که احیانا فعالیتهاى زیر زمینى داشتند
13. اهمیت هجرت و لزوم آن به هنگام روبرو شدن با یک جامعه فاسد و غیر قابل نفوذ
14. مجددا بحثهایى در باره ارث و لزوم تقسیم ثروتهاى متراکم شده در میان وارثان