121 . صفحه 121
بیست و هفتم فروردین :
نفیسه :
77.در این آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد که به دنبال روشن شدن اشتباه اهل کتاب در زمینه غلو درباره پیامبران الهى با استدلالات روشن از آنها دعوت کند که از این راه رسما بازگردند و مىگوید: «بگو: اى اهل کتاب! در دین خود، غلوّ و تجاوز از حد نکنید و غیر از حق چیزى مگویید»البته غلو نصارى روشن است و اما در مورد غلو یهود که خطاب «یا اهل الکتاب» شامل آنها نیز مىشود بعید نیست که اشاره به سخنى باشد که در باره عزیر پیغمبر خدا مىگفتند و او را فرزند خدا مىدانستند.و از آنجا که سر چشمه غلو غالبا پیروى از هوى و هوس گمراهان است، براى تکمیل این سخن مىگوید: «از هوسهاى اقوامى که پیش از شما گمراه شدند و بسیارى را نیز گمراه کردند و از راه مستقیم منحرف گشتند، پیروى نکنید»این جمله اشاره به چیزى است که در تاریخ مسیحیت نیز منعکس است که مسأله تثلیث و غلوّ در باره مسیح (ع) در قرون نخستین مسیحیت در میان آنها وجود نداشت بلکه هنگامى که بتپرستان هندى و مانند آنها به آیین مسیح پیوستند، چیزى از بقایاى آیین سابق را که تثلیث و شرک بود به مسیحیت افزودند.
78.در این آیه و دو آیه بعد براى این که از تقلیدهاى کورکورانه اهل کتاب از پیشینیانشان جلوگیرى کند اشاره به سرنوشت شوم آنها کرده و مىگوید:«کافران از بنى اسرائیل بر زبان داود و عیسى بن مریم، لعن شدند و این دو پیامبر بزرگ از خدا خواستند که آنها را از رحمت خویش دور سازد»آیه فوق اشاره به این است که بودن جزء نژاد بنى اسرائیل و یا جزء اتباع مسیح، مادام که هماهنگى با برنامههاى آنها نبوده باشد باعث نجات کسى نخواهد شد، بلکه خود این پیامبران از این گونه افراد ابراز تنفر و انزجار کردهاند.جمله آخر آیه نیز این مطلب را تأکید مىکند و مىگوید:«این اعلام تنفر و بیزارى به خاطر آن بود که آنها گناهکار و متجاوز بودند»
79.به علاوه آنها به هیچ وجه مسؤولیت اجتماعى براى خود قائل نبودند و «یکدیگر را از کار خلاف نهى نمىکردند، و حتى جمعى از نیکان آنها با سکوت و سازشکارى، افراد گناهکار را عملا تشویق مىکردند»و به این ترتیب «برنامه اعمال آنها بسیار زشت و ناپسند بود».
80.در این آیه به یکى دیگر از اعمال خلاف آنها اشاره کرده، مىگوید:«بسیارى از آنان را مىبینى که طرح دوستى و محبت با کافران مىریزند»بدیهى است که دوستى آنها ساده نبود، بلکه دوستى آمیخته با انواع گناه و تشویق آنان به اعمال و افکار غلط بود، و لذا در آخر آیه مىفرماید: «چه بد اعمالى از پیش براى معاد خود فرستادند، اعمالى که نتیجه آن، خشم و غضب الهى بود و در عذاب الهى جاودانه خواهند ماند».
81.این آیه راه نجات از این برنامه غلط و نادرست را به آنها نشان مىدهد که«اگر راستى ایمان به خدا و پیامبر و آنچه بر او نازل شده است مىداشتند هیچ گاه تن به دوستى بیگانگان و دشمنان خدا در نمىدادند و آنان را به عنوان تکیه گاه خود انتخاب نمىکردند»ولى متأسفانه در میان آنها کسانى که مطیع فرمان الهى باشند کمند«و بسیارى از آنها از دایره فرمان خدا خارج شده، راه فسق را پیش گرفتهاند»
82.نخستین مهاجران اسلام! در شأن نزول سلسله آیات 82 تا 86- نقل کردهاند که این آیات درباره نجاشى زمامدار حبشه در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و یاران او نازل شده است.
کینه توزى یهود و نرمش نصارى! در سلسله آیات 82 تا 86- مقایسهاى میان یهودیان و مسیحیانى که معاصر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله بودهاند شده است، نخست آیه یهود و مشرکان را در یک صف و مسیحیان را در صف دیگر قرار داده، مىگوید:«بطور مسلم سرسختترین دشمنان مؤمنان را یهود و مشرکان خواهى یافت، و با محبتترین آنها نسبت به مؤمنان مدعیان مسیحیتند»تاریخ اسلام به خوبى گواه این حقیقت است، زیرا در بسیارى از صحنههاى نبرد ضد اسلامى، یهود بطور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند.در حالى که در غزوات اسلامى، کمتر مسلمانان را مواجه با مسیحیان مىبینیم، سپس قرآن دلیل این تفاوت روحیه و خط مشى اجتماعى را طى چند جمله بیان کرده، مىگوید: مسیحیان معاصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله امتیازاتى داشتند که در یهود نبود. نخست این که:«در میان آنها جمعى دانشمند بودند که به اندازه دانشمندان دنیاپرست یهود در کتمان حقیقت کوشش نداشتند» و نیز در میان آنها جمعى «تارک دنیا بودند» که درست در نقطه مقابل حریصان یهود گام برمىداشتند «و بسیارى از آنها در برابر پذیرش حق خاضع بودند، و تکبرى از خودشان نمىدادند» در حالى که اکثریت یهود به خاطر این که خود را نژاد برتر مىدانستند، از قبول آیین اسلام که از نژاد یهود برنخاسته بود سر باز مىزدند.
اعظم :
آیه 77 : غلو در مورد رهبران دینی غلو در دین است که در این آیه و در چند آیه دیگه از اون نهی شده
آیه 79 : نهی از منکر مختص اسلام نیست در سایر ادیان هم وجود داره
آیه 79 : نهی از منکر یه وظیفه ای هستش که بر عهده همه است
آیه 82 : علت اینکه نصارا نزدیک ترین ملت ها به مسلمین از جهت دوستى معرفى شده اند
جواب اینست که از این ملت عده بیشترى به اسلام گرویده و به رسول الله (صلى الله علیه و آله ) ایمان آوردند، کما این که آیه بعد هم که مى فرماید: و (اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ...) دلالت بر این مدعا دارد، ممکن است مجددا بپرسید اگر ایمان و اسلام چند نفر از یک ملت مجوز این باشد که همه آنها دوست اسلام و مسلمین خوانده شوند، لازم بود آن دو ملت دیگر هم دوست شناخته شوند، براى اینکه از آن دو ملت هم عده زیادى مانند عبدالله بن سلام با اصحاب یهودى اش از یهود و عده قابل ملاحظه از مشرکین که مجموعا ملت مسلمان امروز را تشکیل مى دهند به رسول الله (صلى الله علیه و آله ) ایمان آوردند، بنابراین ، چگونه در بین این سه ملت تنها نصارا مورد مهر قرار گرفته و آیه مزبور تنها آنها را ستوده است ؟!
جواب این سؤ ال اینست که نحوه اسلام آوردن این چند ملت مختلف بوده است مثلا ملت نصارا بدون مبارزه ، بلکه پس از تشخیص حقانیت با کمال شیفتگى و شوق به اسلام گرویده اند در حالى که هیچ اجبار و اکراهى در کارشان نبوده و مى توانسته با جزیه دادن ، به دین خود باقى مانده و نسبت به آن پایدارى و و فادارى کنند، و لیکن در عین حال اسلام را بر دین خود ترجیح داده و ایمان آوردند، بخلاف مشرکین ، زیرا، رسول الله (صلى الله علیه و آله ) جزیه از ایشان نمى پذیرفت ، و جز اسلام آوردن از ایشان قبول نمى کرد، پس عده اى از مشرکین که ایمان آوردند دلالت بر حسن اسلامشان ندارد، درست است که مسلمان شدند، لیکن بعد از آن همه آزار و شکنجه که پیغمبر محترم اسلام از ایشان تحمل کرد، و آنهمه جفا و قساوت و بى رحمى که نسبت به مسلمین روا داشتند و آن همه نخوتى که در برابر مسلمین ورزیدند.
و همچنین یهود که گر چه در ایمان آوردن و یا جزیه دادن مانند نصارا مختار بودند، لیکن به آسانى اسلام را قبول نکردند، بلکه مدتها در نخوت و عصبیت خود تصلب و پافشارى کردند، مکر و خدعه بکار بردند، عهدشکنى ها کردند، خواهان بلا و مصیبت مسلمین بودند، و بالاخره صفحات تاریخ از خاطرات تلخى که مسلمین آنروز از یهود دیدند پر است ، خاطراتى که تلخ تر و دردناک تر از آن تصور ندارد، آن رفتار نصارا بوده و این رفتار مشرکین و یهود، و این اختلاف در برخورد و تلقى همچنان ادامه داشته است ، یعنى همیشه از نصارا حسن اجابت بوده ، و از یهود و مشرکین لجاج و پافشارى در استکبار و عصبیت ، عینا همان رفتار و عکس العملى که این سه گروه در زمان رسول الله (صلى الله علیه و آله ) از خود نشان دادند، همان را پس از آن جناب داشتند، چه افرادى که از ملت نصارا در قرون گذشته به طوع و رغبت دعوت اسلام را لبیک گفتند بسیار زیاد و بى شمار و بر عکس افرادى که از مشرکین و یهود در آن مدت طولانى به دین اسلام گرویده اند بسیار کم و انگشت شمارند.
و همین برخوردهاى مختلف آنان در قرون متمادى و طولانى خود شاهد و گواه محکمى است بر صدق دعوى قرآن که بطور کلى فرمود: (لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود) براى اینکه گر چه خطاب در این آیه متوجه شخص رسول الله (صلى الله علیه و آله ) است ، لیکن این نکته نیز بر کسى پوشیده نیست که آیه شریفه در مقام بیان قانون و ضابطى است کلى .