118 . صفحه 118
بیست و چهارم فروردین :
نفیسه :
58.در مورد نزول این آیه که دنباله آیه قبل است نقل شده که: جمعى از یهود و بعضى از نصارى صداى مؤذن را که مىشنیدند و یا قیام مسلمانان را به نماز مىدیدند شروع به مسخره و استهزاء مىکردند، قرآن مسلمانان را از طرح دوستى با این گونه افراد برحذر داشت.در این آیه در تعقیب بحث گذشته در مورد نهى از دوستى با منافقان و جمعى از اهل کتاب که احکام اسلام را به باد استهزاء مىگرفتند، اشاره به یکى از اعمال آنها به عنوان شاهد و گواه کرده، مىگوید:«هنگامى که (اذان مىگویید و مسلمانان را) به سوى نماز دعوت مىکنید، آن را به باد استهزاء و بازى مىگیرند»قابل ذکر این که همانطور که در روایات اهل بیت علیه السّلام وارد شده است اذان از طریق وحى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تعلیم داده شد.سپس علت عمل آنها را چنین بیان مىکند: «این به خاطر آن است که آنها جمعیت نادانى مىباشند و از درک حقایق بدورند»
59.در مورد نزول این آیه و آیه بعد از ابن عباس نقل شده که: جمعى از یهود نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و درخواست کردند عقاید خود را براى آنها شرح دهد، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: من به خداى بزرگ و یگانه ایمان دارم و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و موسى و عیسى و همه پیامبران الهى نازل شده حق مىدانم، و در میان آنها جدایى نمىافکنم، آنها گفتند: ما عیسى را نمىشناسیم و به پیامبرى نمىپذیریم، سپس افزودند: ما هیچ آیینى بدتر از آیین شما سراغ نداریم! این دو آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.در این آیه، خداوند به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مىدهد که از اهل کتاب سؤال کن و«بگو: چه کار خلافى از ما سر زده که شما از ما عیب مىگیرید و انتقاد مىکنید؟ جز این که ما به خداى یگانه ایمان آوردهایم و در برابر آنچه بر ما و بر انبیاء پیشین نازل شده تسلیم هستیم»و در پایان آیه جملهاى مىبینیم که در حقیقت بیان علت جمله قبل است، مىگوید: اگر شما توحید خالص و تسلیم در برابر تمام کتب آسمانى را بر ما ایراد مىگیرید به خاطر آن است که بیشتر شما فاسق و آلوده به گناه شدهاید» چون خود شما آلوده و منحرفید اگر کسانى پاک و بر جاده حق باشند در نظر شما عیب است
60.در این آیه عقاید تحریف شده و اعمال نادرست اهل کتاب و کیفرهایى که دامنگیر آنها گردیده است با وضع مؤمنان راستین و مسلمان، مقایسه گردیده، تا معلوم شود کدامیک از این دو دسته در خور انتقاد و سرزنش هستند و این یک پاسخ منطقى است که براى متوجه ساختن افراد لجوج و متعصب به کار مىرود، در این مقایسه چنین مىگوید: اى پیامبر! به آنها بگو:آیا ایمان به خداى یگانه و کتب آسمانى داشتن در خور سرزنش و ایراد است، یا اعمال نارواى کسانى که گرفتار آن همه مجازات الهى شدند «به آنها بگو: آیا شما را آگاه کنم از کسانى که پاداش کارشان در پیشگاه خدا از این بدتر است»سپس به تشریح این مطلب پرداخته و مىگوید: «آنها که بر اثر اعمالشان مورد لعن و غضب پروردگار واقع شدند و آنان را به صورت «میمون» و «خوک» مسخ کرد، و آنها که پرستش طاغوت و بت نمودند، مسلما این چنین افراد، موقعیتشان در این دنیا و محل و جایگاهشان در روز قیامت بدتر خواهد بود، و از راه راست و جاده مستقیم گمراهترند»
61.در این آیه- براى تکمیل بحث در باره منافقان اهل کتاب- پرده از روى نفاق درونى آنها برداشته و به مسلمانان چنین اعلام مىکند:«هنگامى که نزد شما مىآیند مىگویند ایمان آوردیم در حالى که با قلبى مملو از کفر داخل مىشوند و به همان حال نیز از نزد شما بیرون مىروند و منطق و استدلال و سخنان شما در قلب آنها کمترین اثرى نمىبخشد»و در پایان آیه به آنها اخطار مىکند که «با تمام این پردهپوشیها، خداوند از آنچه آنها کتمان مىکنند، آگاه و باخبر است»
62.در این آیه نشانههاى دیگرى از نفاق آنها را بازگو مىکند، از جمله این که مىگوید: «بسیارى از آنها را مىبینى که در مسیر گناه و ستم و خوردن اموال حرام بر یکدیگر سبقت مىجویند»یعنى، آنچنان آنها در راه گناه و ستم گام برمىدارند که گویا به سوى اهداف افتخارآمیزى پیش مىروند، و بدون هیچ گونه شرم و حیا، سعى مىکنند از یکدیگر پیشى گیرند.و در پایان آیه براى تأکید زشتى اعمال آنها مىگوید: «چه عمل زشت و ننگینى آنها انجام مىدهند» و بر آن مداومت دارند.
63.سپس در این آیه، حمله را متوجه دانشمندان آنها کرده که با سکوت خود آنان را به گناه، تشویق مىنمودند و مىگوید:«چرا دانشمندان مسیحى و علماى یهود، آنها را از سخنان گناهآلود و خوردن اموال نامشروع باز نمىدارند»یعنى، دانشمندان براى اصلاح یک اجتماع فاسد، نخست باید افکار و اعتقادات نادرست آنها را تغییر دهند، و به این ترتیب آیه، راه اصلاح جامعه فاسد را که باید از انقلاب فکرى شروع شود به دانشمندان نشان مىدهد.و در پایان آیه، قرآن به همان شکل که گناهکاران اصلى را مذمت نمود، دانشمندان ساکت و ترک کننده امر به معروف و نهى از منکر را مورد مذمت قرار داده، مىگوید: «چه زشت است کارى که آنها انجام مىدهند»و به این ترتیب روشن مىشود که سرنوشت کسانى که وظیفه بزرگ امر به معروف و نهى از منکر را ترک مىکنند- بخصوص اگر از دانشمندان و علماباشند- سرنوشت همان گناهکاران است و در حقیقت شریک جرم آنها محسوب مىشوند.از ابن عباس مفسر معروف نقل شده که مىگفت: این آیه شدیدترین آیهاى است که دانشمندان وظیفه نشناس و ساکت را توبیخ و مذمت مىکند.بدیهى است این حکم اختصاصى به علماى خاموش و ساکت یهود و نصارى ندارد، و تمام رهبران فکرى و دانشمندانى که به هنگام آلوده شدن مردم به گناه و سرعت گرفتن در راه ظلم و فساد، خاموش مىنشینند در بر مىگیرد، زیرا حکم خدا، در باره همگان یکسان است!
در حدیثى از امیر مؤمنان على علیه السّلام مىخوانیم: که در خطبهاى فرمود: «اقوام گذشته به این جهت هلاک و نابود گشتند که مرتکب گناهان مىشدند و دانشمندانشان سکوت مىکردند، و نهى از منکر نمىنمودند، در این هنگام بلاها و کیفرهاى الهى بر آنها فرود مىآمد، پس شما اى مردم! امر به معروف کنید و نهى از منکر نمایید، تا به سرنوشت آنها دچار نشوید».
64.در این آیه یکى از مصداقهاى روشن سخنان ناروا و گفتار گناهآلود یهود که در آیه قبل بطور کلى به آن اشاره شد، آمده است.
توضیح
این که: تاریخ نشان مىدهد که یهود زمانى در اوج قدرت مىزیستند، و بر
قسمت مهمى از دنیاى آباد آن زمان حکومت داشتند، که زمان داود و سلیمان بن
داود را به عنوان نمونه مىتوان یادآور شد، و در اعصار بعد نیز، قدرت آنها
با نوسانهایى ادامه داشت، ولى با ظهور اسلام، مخصوصا در محیط حجاز، ستاره
قدرت آنها افول کرده، مبارزه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با یهود «بنى
النضیر» و «بنى قریظه» و «یهود خیبر» موجب نهایت تضعیف آنها گردید در این
موقع بعضى از آنها با در نظر گرفتن قدرت و عظمت پیشین از روى استهزاء
گفتند: دست خدا به زنجیر بسته شده و به ما بخششى نمىکند! و از آنجا که
بقیه نیز به گفتار او راضى بودند، قرآن این سخن را به همه آنها نسبت داده،
مىگوید: «یهود گفتند: دست خدا به زنجیر بسته شده»!ٌخداوند در پاسخ آنها
نخست به عنوان نکوهش و مذمت از این عقیده ناروا مىگوید: «دست آنها در
زنجیر باد، و به خاطر این سخن ناروا از رحمت خدا بدور گردند»سپس براى ابطال
این عقیده ناروا مىگوید:«هر دو دست خدا گشاده است، و هر گونه بخواهد و به
هر کس بخواهد مىبخشد»نه اجبارى در کار او هست، نه محکوم جبر عوامل طبیعى و
جبر تاریخ مىباشد، بلکه اراده او بالاتر از هر چیز و نافذ در همه چیز
است.
بعد مىگوید: «حتى این آیات که پرده از روى گفتار و عقاید آنان برمىدارد به جاى این که اثر مثبت در آنها بگذارد و از راه غلط بازگرداند، بسیارى از آنها را روى دنده لجاجت مىافکند و طغیان و کفر آنها بیشتر مىشود»اما در مقابل این گفتهها و اعتقادات ناروا و لجاجت و یکدندگى در طریق طغیان و کفر، خداوند مجازات سنگینى در این جهان براى آنها قائل شده، مىفرماید: «و در میان آنها عداوت و دشمنى تا روز قیامت افکندیم»و در قسمت اخیر آیه اشاره به کوششها و تلاشهاى یهود براى برافروختن آتش جنگها و لطف خدا در مورد رهایى مسلمانان از این آتشهاى نابود کنند کرده، مىفرماید: «هر زمان آتشى براى جنگ افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و شما را از آن حفظ کرد»و این در حقیقت یکى از نکات اعجاز آمیز زندگى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است.قرآن اضافه مىکند:«آنها براى پاشیدن بذر فساد در روى زمین تلاش و کوشش پىگیر و مداومى دارند»در حالى که خداوند مفسدان را دوست نمىدارد»
اعظم :
آیه 58 : تو آیه 57 خداوند فرمود که از دوستب با کسایی که دین شما رو مسخره میکنن پرهیز کنین ، تو این آیه میگه که یکی از نمونه های مسخره کردن اونا ، استهزای نماز شماست
آیه 59 : یه جورایی تو این آیه میگه باید برای نماز فراخوانی باشه که در دین ما این فراخوان با اذان هستش ..... یکی از دلنشیت ترین صداهای دنیا
آیه 59 : برام جالب بود که ایمان مسلمانان به همه کتب و پیامبران پیشین از عوامل کینه و عداوت اهل کتاب با اوناست
آیه 62 ک همونطور که جامعه ایمانی در خیرات از هم سبقت می گیرن ، جامعه کفر در فساداز هم سبقت می گیرن (یسارعون فی الاثم و العدوان )
آیه 63 : یکی از کارای علما باز داشتن مردم از فساد و گناه هستش .... این نهی از منکر نکردن اونا از گناه مردم بیشتره (لبئس ما کانوا یصنعون )
آیه 64 : اگر چه قران برای پرهیزکاران مایه هدایته (هدی للمتقین ) ولی برای لجبازان و کفار مایه طغیان بیشتره (لیزیدن ..... طغیانا و کفرا)