113 . صفحه 113
نوزدهم فروردین :
نفیسه :
32.پیوند انسانها! پس از ذکر داستان فرزندان آدم یک نتیجهگیرى کلى و انسانى در این آیه شده است، نخست مىفرماید:«به خاطر همین موضوع بر بنى اسرائیل مقرر داشتیم که هر گاه کسى انسانى را بدون ارتکاب قتل، و بدون فساد در روى زمین به قتل برساند، چنان است که گویا همه انسانها را کشته است و کسى که انسانى را از مرگ نجات دهد گویا همه انسانها را از مرگ نجات داده است»چگونه قتل یک انسان مساوى است با قتل همه انسانها و نجات یک نفر مساوى با نجات همه انسانها؟آنچه مىتوان گفت این است که: قرآن در این آیه یک حقیقت اجتماعى و تربیتى را بازگو مىکند زیرا: کسى که دست به خون انسان بیگناهى مىآلاید در حقیقت چنین آمادگى را دارد که انسانهاى بیگناه دیگرى را به قتل برساند، او در حقیقت یک قاتل است و طعمه او انسان بیگناه، و مىدانیم تفاوتى در میان انسانهاى بیگناه از این نظر نیست، همچنین کسى که به خاطر نوع دوستى و عاطفه انسانى، دیگرى را از مرگ نجات بخشد این آمادگى را دارد که این برنامه انسانى را در مورد هر بشر دیگرى انجام دهد و با توجه به این که قرآن مىگوید: «فکأنّما ...»استفاده مىشود که مرگ و حیات یک نفر اگر چه مساوى با مرگ و حیات اجتماع نیست اما شباهتى به آن دارد.
قابل توجه این که، کسى از امام صادق علیه السّلام تفسیر این آیه را پرسید، امام فرمود: منظور از «کشتن» و «نجات از مرگ» که در آیه آمده نجات از آتش سوزى یا غرقاب و مانند آن است، سپس امام سکوت کرد و بعد فرمود:تأویل اعظم و مفهوم بزرگتر آیه این است که دیگرى را دعوت به سوى راه حق یا باطل کند و او دعوتش را بپذیرد.در پایان آیه اشاره به قانونشکنى بنى اسرائیل کرده مىفرماید:«پیامبران ما با دلایل روشن براى ارشاد آنها آمدند ولى بسیارى از آنها قوانین الهى را در هم شکستند و راه اسراف را در پیش گرفتند».«اسراف» در لغت، معنى وسیعى دارد که هر گونه تجاوز و تعدى از حد را شامل مىشود اگر چه غالبا در مورد بخششها و هزینهها و مخارج به کار مىرود.
33.نقل شده که: جمعى از مشرکان خدمت پیامبر آمدند و مسلمان شدند اما آب و هواى مدینه به آنها نساخت، رنگ آنها زرد و بدنشان بیمار شد، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى بهبودى آنها دستور داد به خارج مدینه، در نقطه خوش آب و هوایى از صحرا که شتران زکات را در آنجا به چرا مىبردند بروند و ضمن استفاده از آب و هواى آنجا از شیر تازه شتران به حد کافى استفاده کنند، آنها چنین کردند و بهبود یافتند اما به جاى تشکر از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله چوپانهاى مسلمان را دست و پا بریده و چشمان آنها را از بین بردند و سپس دست به کشتار آنها زدند و از اسلام بیرون رفتند. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داد آنها را دستگیر کردند و همان کارى که با چوپانها انجام داده بودند به عنوان مجازات درباره آنها انجام یافت، آیه درباره این گونه اشخاص نازل گردید و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.
کیفر آنها که به جان و مال مردم حمله مىبرند- این آیه در حقیقت بحثى را که در مورد قتل نفس در آیات سابق بیان شد تکمیل مىکند و جزاى افراد متجاوزى را که اسلحه به روى مسلمانان مىکشند و با تهدید به مرگ و حتى کشتن، اموالشان را به غارت مىبرند، با شدت هر چه تمامتر بیان مىکند، و مىگوید: «کیفر کسانى که با خدا و پیامبر به جنگ برمىخیزند و در روى زمین دست به فساد مىزنند این است که (یکى از چهار مجازات در مورد آنها اجرا شود. نخست:) این که کشته شوند، (دیگر) این که به دار آویخته شوند، (سوم) این که دست و پاى آنها بطور مخالف (دست راست با پاى چپ) بریده شود (چهارم) این که از زمینى که در آن زندگى مىکنند تبعید گردند»در پایان آیه مىفرماید:«این مجازات و رسوایى آنها در دنیا است و (تنها به این مجازات قناعت نخواهد شد بلکه) در آخرت نیز کیفر سخت و عظیمى خواهند داشت» از این جمله استفاده مىشود که حتى اجراى حدود و مجازاتهاى اسلامى مانع از کیفرهاى آخرت نخواهد گردید.
34.سپس براى این که راه بازگشت را حتى به روى این گونه جانیان خطرناک نبندد، مىگوید:«مگر کسانى که پیش از دسترسى به آنها توبه و بازگشت کنند که مشمول عفو خداوند خواهند شد و بدانید خداوند غفور و رحیم است»البته توبه آنها، تنها تأثیر در ساقط شدن حق اللّه و مجازات محارب دارد و اما حق الناس بدون رضایت صاحب حق، ساقط نخواهد شد- دقت کنید.
35.حقیقت توسل! در این آیه روى سخن به افراد با ایمان است و به آنها سه دستور براى رستگار شدن داده شده.
نخست
مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید! تقوا و پرهیزکارى پیشه کنید». سپس
دستور مىدهد که:«وسیلهاى براى تقرب به خدا انتخاب نمایید»و سر انجام
«دستور به جهاد در راه خدا مىدهد» و نتیجه همه آنها این است که «در مسیر
رستگارى قرار گیرید». «وسیله» در آیه فوق معنى بسیار وسیعى دارد و هر کار و
هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار مىشود شامل
مىگردد که مهمترین آنها را على علیه السّلام در«نهج البلاغه» این چنین
برمىشمرد:
«بهترین
چیزى که به وسیله آن مىتوان به خدا نزدیک شد ایمان به خدا و پیامبر او و
جهاد در راه خداست که قلّه کوهسار اسلام است، و همچنین جمله اخلاص (لا اله
الّا اللّه) که همان فطرت توحید است، و بر پاداشتن نماز که آیین اسلام است،
و زکوة که فریضه واجبه است، و روزه ماه رمضان که سپرى است در برابر گناه و
کیفرهاى الهى، و حج و عمره که فقر و پریشانى را دور مىکنند و گناهان را
مىشوید، و صله رحم که ثروت را زیاد و عمر را طولانى مىکند، انفاقهاى
پنهانى که جبران گناهان مىنماید و انفاق آشکار که مرگهاى ناگوار و بد را
دور مىسازد و کارهاى نیک که انسان را از سقوط نجات مىدهد».
و نیز
شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن باعث تقرب به
پروردگار مىگردد، در مفهوم وسیع توسل داخل است.لازم به تذکر است که هرگز
منظور از «توسل» این نیست چیزى را از شخص پیامبر یا امام مستقلا تقاضا
کنند، بلکه منظور این است با اعمال صالح یا پیروى از پیامبر و امام، یا
شفاعت آنان و یا سوگند دادن خداوند به مقام و مکتب آنها (که خود یک نوع
احترام و اهتمام به موقعیت آنها و یک نوع عبادت است) از خداوند چیزى را
بخواهند و این معنى، نه بوى شرک مىدهد و نه بر خلاف آیات دیگر قرآن است و
نه از عموم آیه فوق بیرون مىباشد- دقت کنید.
36.در تعقیب آیه قبل که به مؤمنان دستور تقوا و جهاد و تهیه وسیله مىداد، در این آیه به عنوان بیان علت دستور سابق به سرنوشت افراد بىایمان و آلوده اشاره کرده، مىفرماید:«افرادى که کافر شدند اگر تمام آنچه روى زمین است و همانند آن را داشته باشند تا براى نجات از مجازات روز قیامت بدهند از آنها پذیرفته نخواهد شد و عذاب دردناکى خواهند داشت»تنها در پرتو ایمان و تقوا و جهاد و عمل مىتوان رهایى یافت.