102 . صفحه 102
هشتم فروردین
نفیسه :
148.در
این آیه و آیه بعد اشاره به بخشى از دستورات اخلاقى اسلام شده، نخست
مىفرماید:«خدا دوست نمىدارد که بدگویى شود و یا عیوب و اعمال زشت اشخاص
با سخن برملا شود»زیرا همان گونه که خداوند «ستّار العیوب» است، دوست ندارد
که افراد بشر پردهدرى کنند و عیوب مردم را فاش سازند و آبروى آنها را
ببرند.سپس به بعضى از امور که مجوز این گونه بدگوییها و پردهدریها مىشود
اشاره کرده، مىفرماید:«مگر کسى که مظلوم واقع شده» چنین افراد براى دفاع
از خویشتن در برابر ظلم ظالم حق دارند اقدام به شکایت کنند و یا از مظالم و
ستمگریها آشکارا مذمت و انتقاد و غیبت نمایند و تا حق خود را نگیرند و دفع
ستم ننمایند از پاى ننشینند.و در پایان آیه- همان طور که روش قرآن است-
براى این که افرادى از این استثناء نیز سوء استفاده نکنند و به بهانه این
که مظلوم واقع شدهاند عیوب مردم را بدون جهت آشکار نسازند
مىفرماید:«خداوند سخنان را مىشنود و از نیات آگاه است».
149.در
این آیه، به نقطه مقابل این حکم اشاره کرده، مىفرماید:«اگر نیکیهاى افراد
را اظهار کنید و یا مخفى نمایید مانعى ندارد (به خلاف بدیها که مطلقا جز
در مواردى استثنایى باید کتمان شود) و نیز اگر در برابر بدیهایى که افراد
به شما کردهاند راه عفو و بخشش را پیش گیرید بهتر است زیرا این کار در
حقیقت یک نوع کار الهى است که با داشتن قدرت بر هر گونه انتقام،بندگان
شایسته خود را مورد عفو قرار مىدهد».
150.میان
پیامبران تبعیض نیست!در این آیه و آیه بعد توصیفى از حال جمعى از کافران و
مؤمنان و سرنوشت آنها آمده است و آیات گذشته را که در باره منافقان بود
تکمیل مىکند.نخست به کسانى که میان پیامبران الهى فرق گذاشته، بعضى را بر
حق و بعضى را بر باطل مىدانند اشاره کرده، مىفرماید:«آنها که به خدا و
پیامبرانش کافر مىشوند و مىخواهند میان خدا و پیامبران تفرقه بیندازند و
اظهار مىدارند که ما نسبت به بعضى از آنها ایمان داریم اگر چه بعضى دیگر
را به رسمیت نمىشناسیم، و به گمان خود مىخواهند در این میان راهى پیدا
کنند ...» در حقیقت این جمله حال یهودیان و مسیحیان را روشن مىسازد که
یهودیان مسیح را به رسمیت نمىشناختند، و هر دو، پیامبر اسلام صلّى اللّه
علیه و آله را، در حالى که طبق کتب آسمانى آنها نبوت این پیامبران بر ایشان
ثابت شده بود.بنابراین، ایمان آنها حتى در مواردى که نسبت به آن اظهار
ایمان مىکنند، بىارزش قلمداد شده است، چرا که از روح حقجویى سر چشمه
نمىگیرد.
151.در
این آیه ماهیت این افراد را بیان کرده، مىفرماید: «آنها کافران واقعى
هستند»و در پایان آنها را تهدید کرده، مىگوید: «ما براى کافران عذاب توهین
آمیز و خوارکنندهاى فراهم ساختهایم».
152.در
این آیه به وضع مؤمنان و سرنوشت آنها اشاره کرده و مىگوید:«کسانى که
ایمان به خدا و همه پیامبران او آوردهاند و در میان هیچ یک از آنها تفرقه
نینداختند (و با این کار،«تسلیم و اخلاص» خود در برابر حق، و مبارزه با هر
گونه «تعصب» نابجا را اثبات نمودند) به زودى خداوند پاداشهاى آنها را به
آنها خواهد داد» و در پایان آیه به این مطلب اشاره مىشود که اگر این دسته
از مؤمنان در گذشته مرتکب چنان تعصبها و تفرقهها و گناهان دیگر شدند اگر
ایمان خود را خالص کرده و به سوى خدا بازگردند خداوند آنها را مىبخشد «و
خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده و هست»
153.جمعى
از یهود نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و گفتند:اگر تو پیغمبر
خدایى کتاب آسمانى خود را یکجا به ما عرضه کن،همانطور که موسى تورات را
یکجا آورد،این آیه و آیه بعد نازل شد و به آنها پاسخ گفت.بهانه جویى یهود-
در این آیه، نخست اشاره به درخواست اهل کتاب (یهود) مىکند و مىگوید:«اهل
کتاب از تو تقاضا مىکنند که کتابى از آسمان (یکجا) بر آنها نازل کنى»شک
نیست که آنها در این تقاضاى خود حسن نیت نداشتند،زیرا هدف از نزول کتاب
آسمانى همان ارشاد و هدایت و تربیت است، گاهى این هدف با نزول کتاب آسمانى
یکجا تأمین مىشود، و گاهى تدریجى بودن آن به این هدف بیشتر کمک مىکند.لذا
به دنبال این تقاضا خداوند به عدم حسن نیت آنها اشاره کرده، و ضمن دلدارى
به پیامبرش، سابقه لجاجت و عناد و بهانهجویى یهود را در برابر پیامبر
بزرگشان موسى بن عمران بازگو مىکند.نخست مىگوید: «اینها از موسى چیزهایى
بزرگتر و عجیبتر از این خواستند و گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان
بده»!این درخواست عجیب و غیر منطقى که نوعى از عقیده بتپرستان را منعکس
مىساخت و خدا را جسم و محدود معرفى مىکرد و بدون شک از لجاجت و عناد سر
چشمه گرفته بود، سبب شد که«صاعقه آسمانى به خاطر این ظلم و ستم آنها را فرا
گرفت» سپس به یکى دیگر از اعمال زشت آنها که مسأله «گوساله پرستى» بود،
اشاره مىکند و مىگوید:«آنها پس از مشاهده آن همه معجزات و دلایل روشن،
گوساله را به عنوان معبود خود انتخاب کردند»! ولی با این همه برای این که
به راه بازگردند"ما آنها را بخشیدیم وبه موسی برتری وحکومت آشکاری دادیم"و
بساط رسوایی سامری و گوساله پرستان را برچیدیم.
154.باز
آنها از خواب غفلت بیدار نشدند و از مرکب غرور و لجاجت پایین نیامدند، به
همین جهت «ما کوه طور را بر بالاى سر آنها به حرکت درآوردیم، و در همان حال
از آنها پیمان گرفتیم و به آنها گفتیم که به عنوان توبه از گناهانتان از
در بیت المقدس با خضوع و خشوع وارد شوید، و نیز به آنها تأکید کردیم که در
روز شنبه دست از کسب و کار بکشید و راه تعدى و تجاوز را پیش نگیرید(و از
ماهیان دریا که در آن روز صیدش حرام بود استفاده نکنید) و در برابر همه
اینها پیمان شدید از آنان گرفتیم» اما آنها به هیچ یک از این پیمانهاى مؤکد
وفا نکردند!
هانیه :
ایه 148 و 149
- من اول برداشت کردم منظورش غیبته!
-
در هر صورت اگر بدی بهتون می شه و بهتون ظلم می شه خیلی بهتره که ببخشین و
بدی طرف مقابل را منتقل نکنید ... خدا این کار را دوست نداره و حواسم باشه
اگه از خدا انتظار رحمت و گذشت را دارم باید خودمم تمرین کنم ...
-
مثلا من واقعا دوست دارم اگه به یکی ظلم کردم اون به روم نیاره ، یا پیش
دیگران آبرومو نبره .... کاش خودمونو بذاریم جای دیگران .... این نقل قول
معروف یادم نمیاد دقیقا از کی بود اما هر آنچه برای خود می پسندی برای
دیگران هم بپسند .. {از کتاب های دبیرستانمون یادمه}
ایه 150 و 151 و 152
-
رسالت تمام پیامبران یکی است .. ایمان به خدای یگانه و روز جزا ... و
تسلیم شدن در برابر وحدانیت خدای مهربان و مقتدر ... خلاصه گوش بده، بگو
چشم، و هیچ تفاوتی هم بین پیامبران نیست ... اگه حقیقت دین ها را درک می
کردیم و خودخواهی هامونو کنار می ذاشتیم دیگه این قدر جنگ بر سر مسلمون و
مسیحی بودن و کلیمی بودن .... نداشتیم ....
- خمیر مایه همه دین ها یکی است ...
- این جدل ها و نپذیرفتن ها عین کفره!
ایه 153 و 154
-
بهانه های الکی و پوچ را بذار کنار. ... گاهی وقت ندارم .... سرم شلوغه
.... باعث می شه کارهای مهم را انجام ندم ... و شاید خودممو فقط سرگرم
جزئیات زندگی ام کردم ... حجت تموم شده ... اینکه بخوای بعد از این همه
نشونه دوباره شک کنی... و در عمل ضعیف باشی، فقط تو رو از اصلت دورتر می
کنه .... اما باز هم خدا مهربون با آغوش باز منتظره ... به پیمان هایی که
با خدا می ذاری حواست باشه که عملشون کنی .... و نشه مثل همون هی ایمان هی
کفر هی ایمان هی کفر ...{مسلما منظور عمله چون در واقع همه مون ادعا می
کنیم که مسلمونیم و مسلمونای خوبی هم هستیم اما چقدر توانستم عمل کنم ؟؟!}
در
مورد ایه 148 و 149 گاهی بخششی که میکنیم و بدی کسی را منتقل نمی کنیم
شاید باعث بشه از کارش پشیمون بشه و این طوری یک راهی برای دوستی و پیمان
مجدد هست ... اما با تلافی کردن و یا ابرو بردن اون یه ذره امید را هم از
بین می بریم ... چقدر خوبه در عمل تمرین کنیم جایی برای جبران کسانی که به
همون بدی می کنند بذاریم ...{ خودمونم شاید وقتی به یکی بدی کنیم در تلاش
باشیم که یک جوری جبران کنیم .}