100 . صفحه 100
ششم فروردین :
نفیسه :
135.عدالت
اجتماعى! به تناسب دستورهایى که در آیات گذشته در باره اجراى عدالت در
مورد یتیمان، و همسران داده شده، در این آیه یک اصل اساسى و یک قانون کلى
در باره اجراى عدالت در همه موارد بدون استثناء ذکر مىکند و مىفرماید:«اى
کسانى که ایمان آوردهاید کاملا قیام به عدالت کنید».یعنى، باید آنچنان
عدالت را اجرا کنید که کمترین انحرافى به هیچ طرف پیدا نکنید.سپس براى
تأکید مطلب مسأله «شهادت» را عنوان کرده، مىفرماید:به خصوص در مورد شهادت
باید همه ملاحظات را کنار بگذارید«و فقط به خاطر خدا شهادت به حق دهید، اگر
چه به زیان شخص شما یا پدر و مادر و یا نزدیکان تمام شود»از این جمله
استفاده مىشود که بستگان مىتوانند با حفظ اصول عدالت به سود یا به زیان
یکدیگر شهادت دهند.
سپس به قسمت دیگرى از عوامل انحراف از اصل عدالت
اشاره کرده مىفرماید:«نه ملاحظه ثروت ثروتمندان باید مانع شهادت به حق
گردد و نه عواطف ناشى از ملاحظه فقر فقیران، زیرا«اگر آن کس که شهادت به حق
به زیان او تمام مىشود، ثروتمند یا فقیر باشد، خداوند نسبت به حال آنها
آگاهتر است»نه صاحبان زر و زور مىتوانند در برابر حمایت پروردگار، زیانى
به شاهدان بر حق برسانند، و نه فقیر با اجراى عدالت گرسنه مىماند».باز
براى تأکید دستور مىدهد که «از هوى و هوس پیروى نکنید تا مانعى در راه
اجراى عدالت ایجاد گردد» از این جمله به خوبى استفاده مىشود که سر چشمه
مظالم و ستمها، هوى پرستى است و اگر اجتماعى هوى پرست نباشد، ظلم و ستم در
آن راه نخواهد داشت! بار دیگر به خاطر اهمیتى که موضوع اجراى عدالت دارد،
روى این دستور تکیه کرده مىفرماید:«اگر مانع رسیدن حق به حقدار شوید و یا
حق را تحریف نمایید و یا پس از آشکار شدن حق از آن اعراض کنید، خداوند از
اعمال شما آگاه است»آیه فوق توجه فوق العاده اسلام را به مسأله عدالت
اجتماعى در هر شکل و هر صورت کاملا روشن مىسازد و انواع تأکیداتى که در
این چند جمله به کار رفته است نشان مىدهد که اسلام تا چه اندازه در این
مسأله مهم انسانى و اجتماعى، حساسیت دارد،اگر چه با نهایت تأسف میان عمل
مسلمانان، و این دستور عالى اسلامى، فاصله از زمین تا آسمان است!، و همین
یکى از اسرار عقب ماندگى آنهاست.
136.از
«ابن عباس» نقل شده که این آیه در باره جمعى از بزرگان اهل کتاب نازل
گردید مانند عبد اللّه بن سلام و اسد بن کعب و برادرش اسید بن کعب و جمعى
دیگر، زیرا آنها در آغاز خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیدند و
گفتند: ما به تو و کتاب آسمانى تو و موسى و تورات و عزیر ایمان مىآوریم
ولى به سایر کتابهاى آسمانى و همچنین سایر انبیاء ایمان نداریم.آیه نازل شد
و به آنها تعلیم داد که باید به همه ایمان داشته باشید.با توجه به شأن
نزول، روى سخن در آیه به جمعى از مؤمنان اهل کتاب است که آنها پس از قبول
اسلام روى تعصبهاى خاصى تنها اظهار ایمان به مذهب سابق خود و آیین اسلام
مىکردند، اما قرآن به آنها توصیه مىکند که تمام پیامبران و کتب آسمانى را
به رسمیت بشناسند، زیرا همه از طرف یک مبدء مبعوث شدهاند. بنابراین، معنى
ندارد که بعضى از آنها را بپذیرند و بعضى را نپذیرند، مگر یک حقیقت واحد
تبعیضبردار است؟و مگر تعصبها مىتواند جلو واقعیات را بگیرد؟لذا آیه
مىگوید:«اى کسانى که ایمان آوردهاید به خدا و پیامبرش (پیامبر اسلام) و
کتابى که بر او نازل شده، و کتب آسمانى پیشین، همگى ایمان بیاورید»و در
پایان آیه سرنوشت کسانى را که از این واقعیتها غافل بشوند بیان کرده، چنین
مىفرماید:«کسى که به خدا و فرشتگان، و کتب الهى، و فرستادگان او، و روز
بازپسین، کافر شود، در گمراهى دور و درازى افتاده است»در حقیقت ایمان بهپنج
اصل در این آیه لازم شمرده شده است،یعنی علاوه بر ایمان به مبدء
ومعاد،ایمان به کتب آسمانی و انبیاء وفرشتگان نیز لازم میباشد.
137.سرنوشت
منافقان لجوج! به تناسب بحثى که در آیه قبل در باره کافران و گمراهى دور و
دراز آنها بود در اینجا قرآن اشاره به حالت جمعى از آنان کرده که هر روز
شکل تازهاى به خود مىگیرند، روزى در صف مؤمنان، و روز دیگر در صف کفار، و
باز در صف مؤمنان و سپس در صفوف کافران متعصب و خطرناک قرار مىگیرند
خلاصه همچون «بت عیّار» هرلحظه به شکلى و هر روز به رنگى در مىآیند و سر
انجام در حال کفر و بىایمانى جان مىدهند! این آیه در باره سرنوشت چنین
کسانى مىگوید:«آنها که ایمان آوردند سپس کافر شدند باز ایمان آوردند و بار
دیگر راه کفر پیش گرفتند و سپس بر کفر خود افزودند، هرگز خداوند آنها را
نمىآمرزد و به راه راست هدایت نمىکند».
138.در این آیه مىگوید: «به این دسته از منافقان بشارت بده که عذاب دردناکى براى آنها است».
139.و
در این آیه این دسته از منافقان چنین توصیف شدهاند:«آنها کافران را به
جاى مؤمنان دوست خود انتخاب مىکنند»سپس مىگوید: هدف آنها از این انتخاب
چیست؟ «آیا راستى مىخواهند آبرو و حیثیتى از طریق این دوستى براى خود کسب
کنند»؟!«در حالى که تمام عزتها مخصوص خداست»زیرا عزت همواره از «علم» و
«قدرت» سر چشمه مىگیرد و اینها که قدرت و علمشان ناچیز است،کارى از دستشان
ساخته نیست که بتوانند منشأ عزتى باشند.این آیه به همه مسلمانان هشدار
مىدهد که عزت خود را در همه شؤون زندگى اعم از شؤون اقتصادى و فرهنگى و
سیاسى و مانند آن، در دوستى با دشمنان اسلام نجویند، زیرا هر روز که منافع
آنها اقتضا کند فورا صمیمىترین متحدان خود را رها کرده و به سراغ کار خویش
مىروند که گویى هرگز با هم آشنایى نداشتند، چنانکه تاریخ معاصر شاهد
بسیار گویاى این واقعیت است!
140.از
ابن عباس نقل شده که: جمعى از منافقان در جلسات دانشمندان یهود مىنشستند،
جلساتى که در آن نسبت به آیات قرآن استهزاء مىشد، آیه نازل گشت و عاقبت
شوم این عمل را روشن ساخت.در مجلس گناه ننشینید- در سوره انعام آیه 68
صریحا به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داده است که: «اگر مشاهده کنى
کسانى نسبت به آیات قرآن استهزاء مىکنند و سخنان ناروا مىگویند، از آنها
اعراض کن».این آیه بار دیگر این حکم اسلامى را تأکید مىکند و به مسلمانان
هشدار مىدهد که: «در قرآن به شما قبلا دستور داده شده که هنگامى بشنوید
افرادى نسبت به آیات قرآن کفر مىورزند و استهزاء مىکنند با آنها ننشینید
تا از این کار صرف نظر کرده، به مسائل دیگرى بپردازند»سپس نتیجه این کار را
چنین بیان مىکند که:«اگر شما در این گونه مجالس شرکت کردید همانند آنها
خواهید بود»و سرنوشتتان، سرنوشت آنهاست.باز براى تأکید این مطلب اضافه
مىکند شرکت در این گونه جلسات نشانه روح نفاق است «و خداوند همه منافقان و
کافران را در دوزخ جمع مىکند».
هانیه :
من از بیان اون ایه 135 که گفتین خیلی خوشم اومد که - تاکید می شه برای برقراری عدالت هم باید روی عواطفتون پا بذارین و هم ترس ناشی از فقیر شدن یا ناشی از ترس طرف مقابل اگه از شما ثروتمندتره ... و از هوای نفستون پیروی نکنید که خدا آگاهه
مومن بودن که خدا یک جورایی حس می کنم شرط مومن بودن را گذاشته یک کم داره سخت می شه ....
- الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ..
-
ایمان به خدا، پیامبرش، به کتاب نازل شده، به کتب پیشین، به ملائکه، به
آخرت ... اینها همه در یک راستا هستند.. گاهی می شنویم که می گن من فقط خدا
را قبول دارم و بس ... واقعا این کافی نیست ... یک جوری پیروی از نفسمونه
.. یک کم کلاهمونو قاضی کنیم می توانیم قشنگ رد پای نفس و خودخواهی مونو
ببینیم
ایه
137 بمن یاد می ده : - تو ایمان به خدا باید ثابت قدم بود و جلو رفت و سعی
کرد هر نشونه ای از کفر را دور انداخت که باعث می شه به گمراهی دوری بریم
که برگشتنمون کار خودشه ... (که در همین قران این نشونه های ایمان و کفر را
می شه پیدا کرد و در زندگی مون ان شاءالله خودش کمک کنه عملی کنیم )
ایه
138 :- این ایه برای من سواله که می که بشارت بده به منافقین نه این که
انذارشون کن یا بترسونشون ... بشارت معمول وعده مثبتی است نمی دونم ایا
منظور خاصی از این ایه بوده ؟! بشارت به عذاب دردناک ...در مورد این عذاب
دردناک بنظر من یک چیزی تو مایه های یه حسرت عمیقه !!
ایه 139
-
گاهی برای رسیدن به یک سری موقعیت ها و یا عزت های ظاهری اجتماعی ولو
کوچیک و شاد کردن دل یکی یا جلب رضایتش، کاری را برخلاف عقیده مون انجام می
دیم تا پیش دیگران عزیز بشیم {بخصوص اینجا برای من گاهی به صورت واضح پیش
می اد } اما عزت واقعی دست خداست :
- چون اشک بیندازیش از دیده مردم آن را که دمی از نظر خویش برانی
ایه 140 :
این
ایه را من عینیا این جا تجربه کردم با کسانی نشستم که ایات خدا را بدون
این که بشنوند (یا حتی یک بار بدون پیش قضاوت قران را بخوونند) اونو به
استهزا گرفتند و من سکوت کرده بودم ... و این ناشی از عدم سلاحی بود که
نداشتم ... خدایا خودت همیشه نگهدارمون باش ...
اعظم :
135. رعایت عدالت :
اینکه ادم عدالت رو رعایت کنه خیلی سخته
اینکه در شهادت دادن تابع هوای نفیش نشه خیلی سخته
ولی مساله اینه اون چیزی که خداوند ار ما خواسته عدم پیروی از هوای نفس و گفتن حقه
گاهی
یه طرف حکم ثروتمنده به خاطر طمع به مالش ،کرنشی که در مقابل نالش داریم
به نفعش شهادت میدیم و حتی روحیه ضد سرمایه داریمون ! به ضررش شهادت میدیم
یا به خاطر دلسوزیمون به نفع فقیز شهادت میدیم یا به خاطر تحقیر به ضررش
مساله اینه که ما هی نباید به خاطر عقل و تشخیص خودمون و اون فکرهایی که توذهنمونه جانب حق رو نگیریم
وظیفه ما فقط گفتن حقه
خدا خودش همه شرایطی که ما فکر می کنیم در نظرمی گیریم رو خیلی بهتر لحاظ میکنه
136
.ایمان اجزایی داره ...ایمان به خدا ، پیامبران ، کتاب قرآن و کتب ائمه
پیشین ، روز قیامت .... صرف اینکه بگیم ایمان اوردیمکافی نیست باید به همه
اجزای ایمان ، ایمان بیاریم .... ایمان چیزی ذهنی و خیالی نیست اصولی داره
که اگه به اونا مومن بشیم تازه ایمان اوردیم
137 : اگه هی بخوای ایمان بیاری ، هی ایمانت رو بذاری کنار این کار فقط کفر درونیت رو بیشتر می کنه و هیچ سودی نداره
138
.اینجا بشارت یه جور کنایه است یعنی همونجوری که اونا با ذوق و شوق به راه
غلطشون ادامه میدن و ابایی از کفرشون ندارن تو هم بشارتشون بده که سرانجام
این راه عذاب دردناکه (کنایه تمسخر آمیز)....البته بشارت به معنی خبری که
آثارش در چهره هم مشاهده میشه گفته میشه
139
. همونجورکه هانیه جان نوشتن خیلی وقتها برای عزیز شدن نزد آدما کارایی
انجام میدیم که که مخالف با فرمان خداست ... در صورتیکه عزت داشتن و نداشتن
همه نزد خداست .... (چقدر این نفس و عقل زبون هوای نفس از پیش خودش تدبیر
می کنه !!!! امان ...امان .... امان )
139
. رابطه با کفار اونم به خاطر رسیدن به عزت ! ... چقدر این آیه نکته داره
... چقدر ایمان میخواد که آدم یقین داشته باشه اگه در راه ایمان واقعی باشه
نیازی به دوستی با دشمن خدا نداره
139
. در صدر اسلام، منافقان با یهود مدینه و مشرکان مکّه رابطه داشتند تا اگر
مسلمانان شکست خوردند، آنها ضررى نبینند و جایگاه خود را از دست
ندهند.|(در مناجات شعبانیّه مىخوانیم: «الهى بیدک لا بید غیرک زیادتى و
نقصى» خداوندا! زیادى و یا کاستى من تنها در دست توست، نه در دست دیگرى.)
140 : از این آیه چند نکته استفاده میشود:
1
-شرکت در این گونه جلسات گناه به منزله شرکت در گناه است ، اگر چه شرکت
کننده ساکت باشد ، زیرا این گونه سکوتها یکنوع رضایت و امضاى عملى است .
2
-نهى از منکر اگر به صورت مثبت امکانپذیر نباشد لااقل باید به صورت منفى
انجام گیرد به این طریق که از محیط گناه و مجلس گناه انسان دور شود .
3 -کسانى که با سکوت خود و شرکت در اینگونه جلسات عملا گناهکاران را تشویق میکنند مجازاتى همانند مرتکبین گناه دارند .
4
-نشست و برخاست با کافران در صورتى که نسبت به آیات الهى توهین نکنند و
خطر دیگرى نداشته باشد مانعى ندارد ، زیرا جمله حتى یخوضوا فى حدیث غیره
این کار را مباح شمرده است .
5 -مجامله با این گونه گناهکاران نشانه روح
نفاق است زیرا یک مسلمان واقعى هرگز نمیتواند در مجلسى شرکت کند که در آن
نسبت به آیات و احکام الهى توهین میشود ، و اعتراض ننماید ، یا لااقل عدم
رضایت خود را با ترک آن مجلس آشکار نسازد .
140
: متاسفانه متاسفانه الان خیلی وقتها این آیه 140 الزامی میشه ... به قول
هانیه جان آدمایی که حتی یه بار قرآن رو بدون غرض ورزی و پیش داوری نخوندن ،
یه بار نرفتن رفتار 14 معصوم رو مطالعه کنن ، سیره عملی اخلاقی اونا رو
بخونن و پر از کینه و نفرت هستن .... ملاک داوریشون هم همین چیزایی که ات
که در جامعه ما به اسم اسلام جاریه و خدا می دونه چقدر از اسلام دوره وقتی
دور هم می شینن دست به استهزا و مسخره می زنن ....
مریم :
137 : اگه هی بخوای ایمان بیاری ، هی ایمانت رو بذاری کنار این کار فقط کفر درونیت رو بیشتر می کنه و هیچ سودی نداره
این جمله خیلی تامل برانگیزه
...........................................................................................................................
مباحثه آیات سوال برانگیز :
آیه 138 نساء :
هانیه :
ایه
138 :- این ایه برای من سواله که می که بشارت بده به منافقین نه این که
انذارشون کن یا بترسونشون ... بشارت معمول وعده مثبتی است نمی دونم ایا
منظور خاصی از این ایه بوده ؟! بشارت به عذاب دردناک ...در مورد این عذاب
دردناک بنظر من یک چیزی تو مایه های یه حسرت عمیقه !!
اعظم:
138 .اینجا بشارت یه جور کنایه است یعنی همونجوری که اونا با ذوق و شوق به راه غلطشون ادامه میدن و ابایی از کفرشون ندارن تو هم بشارتشون بده که سرانجام این راه عذاب دردناکه (کنایه تمسخر آمیز)....البته بشارت به معنی خبری که آثارش در چهره هم مشاهده میشه گفته میشه