قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جزء پنجم» ثبت شده است

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ق.ظ

101 . صفحه 101

 

هفتم فروردین :

هانیه :

 

ایه 141

 آدمایی که اهل عمل نیستند، نه این وری نه اونوری ... منتظرند ببینند چه نصیب دیگران میشه مثل کرکس منتظر آخر قضایا خودشونو به منافع دیگران بچسبونند ... این ایه منو یاد ضرب المثل معروف "نون به نرخ روز خوردن"می اندازه ... و به من یاد می ده که در اعتقاداتم شجاع باشم و عمل کنم حتی اگه یه جاهایی به ضررمه (البته مصداق ضرر در زندگی روزمره بنظرم آبرو و قضاوت دیگران است که گاهی برامون خیلی مهم می شه) و روی اعتقادم راسخ باشم

ایه 142
- این ایه دلمو لرزوند .... نمازشون را با کسالت می خوونند ... خدا حال و لذت عبادت را ازشون می گیره ... شاید نتیجه گیری معکوس باشه اما .. حال خراب نمازم از اینجا سرو کله اش پیدا می شه ... این که شاید با خودم صادق نیستم و اون ایمان و کفر، ایمان، کفر ... که در ایه ص قبل هم اشاره شد هی دارم دنبال خودم می کشم ....
- اینها کسانی هستند که خدا را اندکی یاد میکنند ... گاهی چقدر به این بسیار بسیار اندک عبادتی که دارم دلم خوشه !... افسوس

ایه 143
- چه صریح ! چه گمراه .... این قدر در نماز دعا می کنیم خدایا ما رو جز کسایی قرارنده که بهشون غضب کردی، جز گمراهانم قرارنده ... اینکه نه رومی روم نه زنگی زنگ .... از هر جای دین هر قدر که می خواهند بر می دارند... نه این وری نه اونوری ...

ایه 144
- انگار یکی از نشونه های نفاق طرح دوستی با دشمنان خدا ریختنه ...

ایه146
- اگه تا حالا این کارو کردی ... تا حالا با خودت صادق نبودی و فرمون زندگی تو بر اساس قضاوت دیگران چرخوندی ... اگه تا حالا هدف نداشتی و همین جوری رفتی جلو ... دیگه بسه! ... به ریسمان محکم الهی چنگ بزن و از خودش مدد بخواه و بخواه که بهت قدرت بده دینتو برای خودش خالص کنی ... امید هست که در کنار مومنان قرار بگیری ...

ایه 147
- فدایی داره این خدای نازنین... این سخن واقعا راسته ... اگه می خوای با خدا حرف بزنی نماز بخووون و اگه می خوای خدا باهات حرف بزنه قرآن بخوون ...
- راهشو خودش نشون می ده ... دردم از یار است و درمان نیز هم ....
- قدم به قدم ... ایمان بیار .... شکرگزار باش ... و برو جلو .... تازه آخرش خدا شاکر است .... (یادمه سوره آل عمران هم اینو داشتیم که خدا شکر گزار است و یک عزیزی یاد اوری کرد که درجه عشق خدا به بنده اشو ببینید ... ) خدای نازنینم نجاتمون بده ... ازاین خودِ خودخواه و گمراهمون نجاتمون بده ...

 

نفیسه :

141.صفات منافقان! این آیه و آیات بعد قسمتى دیگر از صفات منافقان و اندیشه‏هاى پریشان آنها را بازگو مى‏کند، مى‏گوید:«منافقان کسانى هستند که همیشه مى‏خواهند از هر پیشامدى به نفع خود بهره‏بردارى کنند، اگر پیروزى نصیب شما شود فورا خود را در صف مؤمنان جا زده، مى‏گویند آیا ما با شما نبودیم و آیا کمکهاى ارزنده ما مؤثر در غلبه و پیروزى شما نبود؟ بنابراین، ما هم در تمام این موفقیتها و نتایج معنوى و مادى آن شریک و سهیمیم»اما اگر بهره‏اى از این پیروزى نصیب دشمنان اسلام شود، فورا خود را به آنها نزدیک کرده، مراتب رضامندى خویش را به آنها اعلام مى‏دارند و مى‏گویند: «این ما بودیم که شما را تشویق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسلیم در برابر آنها کردیم بنابراین، ما هم در این پیروزیها سهمى داریم»!به این ترتیب این دسته با فرصت طلبى مخصوص خود، گاهى «رفیق قافله» اند و گاهى «شریک دزد» و عمرى را با این دو دوزه بازى کردن مى‏گذرانند! ولى قرآن سر انجام آنها را با یک جمله کوتاه بیان مى‏کند و مى‏گوید:بالاخره روزى فرا مى‏رسد که پرده‏ها بالا مى‏رود و نقاب از چهره زشت آنان برداشته مى‏شود. آرى! «در روز قیامت خداوند در میان شما قضاوت مى‏کند»و براى این که مؤمنان واقعى مرعوب آنان نشوند در پایان آیه اضافه مى‏کند:«هیچ گاه خداوند راهى براى پیروزى و تسلط کافران بر مسلمانان قرار نداده است»

و براى این که مؤمنان واقعى مرعوب آنان نشوند در پایان آیه اضافه مى‏کند:«هیچ گاه خداوند راهى براى پیروزى و تسلط کافران بر مسلمانان قرار نداده است»یعنى کافران نه تنها از نظر منطق بلکه از نظر نظامى و سیاسى و فرهنگى و اقتصادى و خلاصه از هیچ نظر بر افراد با ایمان، چیره نخواهند شد و اگر پیروزى آنها را بر مسلمانان در میدانهاى مختلف با چشم خود مى‏بینیم به خاطر آن است که بسیارى از مسلمانان مؤمنان واقعى نیستند، نه خبرى از اتحاد و اخوت اسلامى در میان آنان است و نه علم و آگاهى لازم که اسلام آن را از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند، و چون چنانند طبعا چنینند!

142.در این آیه و آیه بعد پنج صفت دیگر از صفات منافقان در عبارات کوتاهى آمده است:
1- آنها براى رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد مى‏شوند و حتى مى‏خواهند: به خدا خدعه و نیرنگ زنند در حالى که در همان لحظات که در صدد چنین کارى هستند در یک نوع خدعه واقع شده‏اند، زیرا براى به دست آوردن سرمایه‏هاى ناچیزى سرمایه‏هاى بزرگ وجود خود را از دست مى‏دهند بطورى که آیه مى‏گوید:«منافقان مى‏خواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مى‏دهد»
2- آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او لذت نمى‏برند و به همین دلیل:«هنگامى که به نماز برخیزند سر تا پاى آنها غرق کسالت و بى‏حالى است»
3- آنها چون به خدا و وعده‏هاى بزرگ او ایمان ندارند، «اگر عبادت یا عمل نیکى انجام دهند آن نیز از روى ریاست نه به خاطر خدا»!
4- «آنها گاهى ذکرى هم بگویند و یادى از خدا کنند از صمیم دل و از روى آگاهى و بیدارى نیست و اگر هم باشد بسیار کم است»

143. 5- «آنها افراد سرگردان و بى‏هدف و فاقد برنامه و مسیر مشخص‏ند، نه جزء مؤمنانند و نه در صف کافران»!و در پایان آیه سرنوشت آنها را چنین بیان مى‏کند آنها افرادى هستند که بر اثر اعمالشان خدا حمایتش را از آنان برداشته و در بیراهه‏ها گمراهشان ساخته «و هر کس را خدا گمراه کند هیچ گاه راه نجاتى براى آنان نخواهى یافت».

144.در آیات گذشته اشاره به گوشه‏اى از صفات منافقان و کافران شد و در این آیه نخست مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید!کافران (و منافقان) را به جاى مؤمنان تکیه گاه و ولىّ خود انتخاب نکنید» چرا که این عمل یک جرم و قانون‏شکنى آشکار و شرک به خداوند است و با توجه به قانون عدالت پروردگار موجب استحقاق مجازات شدیدى است لذا به دنبال آن مى‏فرماید:«آیا مى‏خواهید دلیل روشنى بر ضد خود در پیشگاه پروردگار درست کنید»

145.در این آیه براى روشن ساختن حال منافقانى که این دسته از مسلمانان غافل، طوق دوستى آنان را بر گردن مى‏نهند، مى‏فرماید:«منافقان در پایین‏ترین و نازلترین مراحل دوزخ قرار دارند و هیچ گونه یاورى براى آنها نخواهى یافت»از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود که از نظر اسلام نفاق بدترین انواع کفر، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند، و به همین دلیل جایگاه آنها بدترین و پست‏ترین نقطه دوزخ است.

146.اما براى این که روشن شود حتى این افراد فوق العاده آلوده، راه بازگشت به سوى خدا و اصلاح موقعیت خویشتن دارند، اضافه مى‏کند:«مگر آنها که توبه کرده و اعمال خود را اصلاح نمایند (و گذشته را جبران کنند) و به دامن لطف پروردگار چنگ بزنند و دین و ایمان خود را براى خدا خالص گردانند»«چنین کسانى (سر انجام اهل نجات خواهند شد) و با مؤمنان قرین مى‏گردند»«و خداوند پاداش عظیمى به همه افراد با ایمان خواهد داد»

147.مجازاتهاى خدا انتقامى نیست! در این آیه به یک «واقعیت مهم» اشاره مى‏شود و آن این که مجازاتهاى دردناک الهى نه به خاطر آن است که خداوند بخواهد از بندگان عاصى «انتقام» بگیرد و یا «قدرت نمایى» کند، و یا زیانى که از رهگذر عصیان آنها بدو رسیده است «جبران» نماید،زیرا همه اینها لازمه نقایص و کمبودهاست که ذات پاک خدا از آنها مبرّاست، بلکه این مجازاتها همگى بازتابها و نتایج سوء اعمال و عقاید خود انسانهاست و لذا آیه مى‏فرماید:«خدا چه نیازى به مجازات شما دارد اگر شما شکر گزارى کنید و ایمان بیاورید»؟و یعنى، اگر شما ایمان و عمل صالحى داشته باشید و از مواهب الهى سوء استفاده نکنید، بدون شک کمترین مجازاتى دامن شما را نخواهد گرفت و براى تأکید این موضوع اضافه مى‏کند:«خداوند هم از اعمال و نیات شما آگاه است و هم در برابر اعمال نیک شما شاکر و پاداش‏دهنده است»در آیه فوق موضوع «شکرگزارى» بر «ایمان» مقدم شده است و این به خاطر آن است که تا انسان نعمتها و مواهب خدا را نشناسد و به مقام شکرگزارى نرسد، نمى‏تواند خود او را بشناسد- دقت کنید.

 

اعظم :

142: بی نشاطی در نماز
نشونه خوب ولی وحشتناکیه
برای اینکه نماز خوبی داشته باشیم چقدر مراقبه قبلی لازمه
هر چی میل و علاقمون به کفر و مظاهرش
ادمای اهل کفر
رفت و امد اعتقادی بین کفر و ایمان در درونمون و ... تو این نشاط تاثیر داره

143: پناه بر خدا از سرگشتگی میان کفر و ایمان
پناه

144.چقدر مهمه که ادم با کیا دوست هستش
در درون و بیرون وجودش کیا رو سرپرست خودش گرفته و تبعیت کی رو در سر داره
مسیر ادم رو عوض میکنه این تبعیت و ولایت کفر رو پذیرفتن
گاهی وقتها در زبان میگیم این جور نیستیم ولی عملا و دلی کفار غولی هستن واسمون که سر سپرده شونیم گاهی از ترس گاهی برای رسیدن به منافع مادی و بهره دنیایی

146.چه خوبه که اغوش خداوند برای بندگانش همیشه بازه
حتی منافقین
....
یادمون باشه در مسایل تربیتی هم همیشه راه برگشت برای اونایی که تحت تربیتمون هستن بذاریم
همه راهها رو نبندیم
بشیر و نذیر باشیم
و واسه اونایی که بر می گردن آعوش بازی باشیم

147.صفت شاکر رو برای خداوند دقت کردین
خداوند سپاسگزاره 
عجیب ،دوست داشتنی و لطیف

خداوند که نعوذبالله عقده عذاب کردن نداره

147: چقدر شکر گراری و شاکر بودن ما مهمه .
چقدر متاسفانه این صفت این روزها کمرنگ شده
اکثریت غر میزنن و ناله می کنن و از زمین و زمان شاکین
سیرن و نا سپاس
خوش لباسن و نا سپاس
سفر میرن و نا سپاس
سالمند و نا سپاس
.....
خیلی صفت نفرت انگیزیه این نا سپاسی

کاش خودمون اینجور نباشیم و اجازه هم ندیم کسایی که کنارمون هستن غر بزنو شاکی باشن
توجهشون رو به نعمتهایی که دارن و نمی بینن جلب کنیم

یادمون هم نره که بزرگترین نعمتی که داریم و ان شاءالله با شکر گزاری و معرفت روز افزون بشه برامون
نعمت ایمان و ولایت امیر المومنین علی علیه السلام و نور وجودی 14 معصومه

سلامتی و جوونی و اینکه دستمون به دهنمون میرسه و اینا هم که .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۲۹
* مسافر
پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ

100 . صفحه 100

ششم فروردین :

نفیسه :

135.عدالت اجتماعى! به تناسب دستورهایى که در آیات گذشته در باره اجراى عدالت در مورد یتیمان، و همسران داده شده، در این آیه یک اصل اساسى و یک قانون کلى در باره اجراى عدالت در همه موارد بدون استثناء ذکر مى‏کند و مى‏فرماید:«اى کسانى که ایمان آورده‏اید کاملا قیام به عدالت کنید».یعنى، باید آنچنان عدالت را اجرا کنید که کمترین انحرافى به هیچ طرف پیدا نکنید.سپس براى تأکید مطلب مسأله «شهادت» را عنوان کرده، مى‏فرماید:به خصوص در مورد شهادت باید همه ملاحظات را کنار بگذارید«و فقط به خاطر خدا شهادت به حق دهید، اگر چه به زیان شخص شما یا پدر و مادر و یا نزدیکان تمام شود»از این جمله استفاده مى‏شود که بستگان مى‏توانند با حفظ اصول عدالت به سود یا به زیان یکدیگر شهادت دهند.
سپس به قسمت دیگرى از عوامل انحراف از اصل عدالت اشاره کرده مى‏فرماید:«نه ملاحظه ثروت ثروتمندان باید مانع شهادت به حق گردد و نه عواطف ناشى از ملاحظه فقر فقیران، زیرا«اگر آن کس که شهادت به حق به زیان او تمام مى‏شود، ثروتمند یا فقیر باشد، خداوند نسبت به حال آنها آگاهتر است»نه صاحبان زر و زور مى‏توانند در برابر حمایت پروردگار، زیانى به شاهدان بر حق برسانند، و نه فقیر با اجراى عدالت گرسنه مى‏ماند».باز براى تأکید دستور مى‏دهد که «از هوى و هوس پیروى نکنید تا مانعى در راه اجراى عدالت ایجاد گردد» از این جمله به خوبى استفاده مى‏شود که سر چشمه مظالم و ستمها، هوى پرستى است و اگر اجتماعى هوى پرست نباشد، ظلم و ستم در آن راه نخواهد داشت! بار دیگر به خاطر اهمیتى که موضوع اجراى عدالت دارد، روى این دستور تکیه کرده مى‏فرماید:«اگر مانع رسیدن حق به حقدار شوید و یا حق را تحریف نمایید و یا پس از آشکار شدن حق از آن اعراض کنید، خداوند از اعمال شما آگاه است»آیه فوق توجه فوق العاده اسلام را به مسأله عدالت اجتماعى در هر شکل و هر صورت کاملا روشن مى‏سازد و انواع تأکیداتى که در این چند جمله به کار رفته است نشان مى‏دهد که اسلام تا چه اندازه در این مسأله مهم انسانى و اجتماعى، حساسیت دارد،اگر چه با نهایت تأسف میان عمل مسلمانان، و این دستور عالى اسلامى، فاصله از زمین تا آسمان است!، و همین یکى از اسرار عقب ماندگى آنهاست.

136.از «ابن عباس» نقل شده که این آیه در باره جمعى از بزرگان اهل کتاب نازل گردید مانند عبد اللّه بن سلام و اسد بن کعب و برادرش اسید بن کعب و جمعى دیگر، زیرا آنها در آغاز خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسیدند و گفتند: ما به تو و کتاب آسمانى تو و موسى و تورات و عزیر ایمان مى‏آوریم ولى به سایر کتابهاى آسمانى و همچنین سایر انبیاء ایمان نداریم.آیه نازل شد و به آنها تعلیم داد که باید به همه ایمان داشته باشید.با توجه به شأن نزول، روى سخن در آیه به جمعى از مؤمنان اهل کتاب است که آنها پس از قبول اسلام روى تعصبهاى خاصى تنها اظهار ایمان به مذهب سابق خود و آیین اسلام مى‏کردند، اما قرآن به آنها توصیه مى‏کند که تمام پیامبران و کتب آسمانى را به رسمیت بشناسند، زیرا همه از طرف یک مبدء مبعوث شده‏اند. بنابراین، معنى ندارد که بعضى از آنها را بپذیرند و بعضى را نپذیرند، مگر یک حقیقت واحد تبعیض‏بردار است؟و مگر تعصبها مى‏تواند جلو واقعیات را بگیرد؟لذا آیه مى‏گوید:«اى کسانى که ایمان آورده‏اید به خدا و پیامبرش (پیامبر اسلام) و کتابى که بر او نازل شده، و کتب آسمانى پیشین، همگى ایمان بیاورید»و در پایان آیه سرنوشت کسانى را که از این واقعیتها غافل بشوند بیان کرده، چنین مى‏فرماید:«کسى که به خدا و فرشتگان، و کتب الهى، و فرستادگان او، و روز بازپسین، کافر شود، در گمراهى دور و درازى افتاده است»در حقیقت ایمان بهپنج اصل در این آیه لازم شمرده شده است،یعنی علاوه بر ایمان به مبدء ومعاد،ایمان به کتب آسمانی و انبیاء وفرشتگان نیز لازم میباشد.

137.سرنوشت منافقان لجوج! به تناسب بحثى که در آیه قبل در باره کافران و گمراهى دور و دراز آنها بود در اینجا قرآن اشاره به حالت جمعى از آنان کرده که هر روز شکل تازه‏اى به خود مى‏گیرند، روزى در صف مؤمنان، و روز دیگر در صف کفار، و باز در صف مؤمنان و سپس در صفوف کافران متعصب و خطرناک قرار مى‏گیرند خلاصه همچون «بت عیّار» هرلحظه به شکلى و هر روز به رنگى در مى‏آیند و سر انجام در حال کفر و بى‏ایمانى جان مى‏دهند! این آیه در باره سرنوشت چنین کسانى مى‏گوید:«آنها که ایمان آوردند سپس کافر شدند باز ایمان آوردند و بار دیگر راه کفر پیش گرفتند و سپس بر کفر خود افزودند، هرگز خداوند آنها را نمى‏آمرزد و به راه راست هدایت نمى‏کند».


138.در این آیه مى‏گوید: «به این دسته از منافقان بشارت بده که عذاب دردناکى براى آنها است».

139.و در این آیه این دسته از منافقان چنین توصیف شده‏اند:«آنها کافران را به جاى مؤمنان دوست خود انتخاب مى‏کنند»سپس مى‏گوید: هدف آنها از این انتخاب چیست؟ «آیا راستى مى‏خواهند آبرو و حیثیتى از طریق این دوستى براى خود کسب کنند»؟!«در حالى که تمام عزتها مخصوص خداست»زیرا عزت همواره از «علم» و «قدرت» سر چشمه مى‏گیرد و اینها که قدرت و علمشان ناچیز است،کارى از دستشان ساخته نیست که بتوانند منشأ عزتى باشند.این آیه به همه مسلمانان هشدار مى‏دهد که عزت خود را در همه شؤون زندگى اعم از شؤون اقتصادى و فرهنگى و سیاسى و مانند آن، در دوستى با دشمنان اسلام نجویند، زیرا هر روز که منافع آنها اقتضا کند فورا صمیمى‏ترین متحدان خود را رها کرده و به سراغ کار خویش مى‏روند که گویى هرگز با هم آشنایى نداشتند، چنانکه تاریخ معاصر شاهد بسیار گویاى این واقعیت است!

140.از ابن عباس نقل شده که: جمعى از منافقان در جلسات دانشمندان یهود مى‏نشستند، جلساتى که در آن نسبت به آیات قرآن استهزاء مى‏شد، آیه نازل گشت و عاقبت شوم این عمل را روشن ساخت.در مجلس گناه ننشینید- در سوره انعام آیه 68 صریحا به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داده است که: «اگر مشاهده کنى کسانى نسبت به آیات قرآن استهزاء مى‏کنند و سخنان ناروا مى‏گویند، از آنها اعراض کن».این آیه بار دیگر این حکم اسلامى را تأکید مى‏کند و به مسلمانان هشدار مى‏دهد که: «در قرآن به شما قبلا دستور داده شده که هنگامى بشنوید افرادى نسبت به آیات قرآن کفر مى‏ورزند و استهزاء مى‏کنند با آنها ننشینید تا از این کار صرف نظر کرده، به مسائل دیگرى بپردازند»سپس نتیجه این کار را چنین بیان مى‏کند که:«اگر شما در این گونه مجالس شرکت کردید همانند آنها خواهید بود»و سرنوشتتان، سرنوشت آنهاست.باز براى تأکید این مطلب اضافه مى‏کند شرکت در این گونه جلسات نشانه روح نفاق است «و خداوند همه منافقان و کافران را در دوزخ جمع مى‏کند».

 

هانیه :

من از بیان اون ایه 135 که گفتین خیلی خوشم اومد که - تاکید می شه برای برقراری عدالت هم باید روی عواطفتون پا بذارین و هم ترس ناشی از فقیر شدن یا ناشی از ترس طرف مقابل اگه از شما ثروتمندتره ... و از هوای نفستون پیروی نکنید که خدا آگاهه


مومن بودن که خدا یک جورایی حس می کنم شرط مومن بودن را گذاشته یک کم داره سخت می شه ....

- الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ..

- ایمان به خدا، پیامبرش، به کتاب نازل شده، به کتب پیشین، به ملائکه، به آخرت ... اینها همه در یک راستا هستند.. گاهی می شنویم که می گن من فقط خدا را قبول دارم و بس ... واقعا این کافی نیست ... یک جوری پیروی از نفسمونه .. یک کم کلاهمونو قاضی کنیم می توانیم قشنگ رد پای نفس و خودخواهی مونو ببینیم


ایه 137 بمن یاد می ده : - تو ایمان به خدا باید ثابت قدم بود و جلو رفت و سعی کرد هر نشونه ای از کفر را دور انداخت که باعث می شه به گمراهی دوری بریم که برگشتنمون کار خودشه ... (که در همین قران این نشونه های ایمان و کفر را می شه پیدا کرد و در زندگی مون ان شاءالله خودش کمک کنه عملی کنیم )

ایه 138 :- این ایه برای من سواله که می که بشارت بده به منافقین نه این که انذارشون کن یا بترسونشون ... بشارت معمول وعده مثبتی است نمی دونم ایا منظور خاصی از این ایه بوده ؟! بشارت به عذاب دردناک ...در مورد این عذاب دردناک بنظر من یک چیزی تو مایه های یه حسرت عمیقه !!

ایه 139
- گاهی برای رسیدن به یک سری موقعیت ها و یا عزت های ظاهری اجتماعی ولو کوچیک و شاد کردن دل یکی یا جلب رضایتش، کاری را برخلاف عقیده مون انجام می دیم تا پیش دیگران عزیز بشیم {بخصوص اینجا برای من گاهی به صورت واضح پیش می اد } اما عزت واقعی دست خداست :


- چون اشک بیندازیش از دیده مردم آن را که دمی از نظر خویش برانی
ایه 140 :
این ایه را من عینیا این جا تجربه کردم با کسانی نشستم که ایات خدا را بدون این که بشنوند (یا حتی یک بار بدون پیش قضاوت قران را بخوونند) اونو به استهزا گرفتند و من سکوت کرده بودم ... و این ناشی از عدم سلاحی بود که نداشتم ... خدایا خودت همیشه نگهدارمون باش ...

 

اعظم :


135. رعایت عدالت :
اینکه ادم عدالت رو رعایت کنه خیلی سخته
اینکه در شهادت دادن تابع هوای نفیش نشه خیلی سخته
ولی مساله اینه اون چیزی که خداوند ار ما خواسته عدم پیروی از هوای نفس و گفتن حقه
گاهی یه طرف حکم ثروتمنده به خاطر طمع به مالش ،کرنشی که در مقابل نالش داریم به نفعش شهادت میدیم و حتی روحیه ضد سرمایه داریمون ! به ضررش شهادت میدیم
یا به خاطر دلسوزیمون به نفع فقیز شهادت میدیم یا به خاطر تحقیر به ضررش

مساله اینه که ما هی نباید به خاطر عقل و تشخیص خودمون و اون فکرهایی که توذهنمونه جانب حق رو نگیریم
وظیفه ما فقط گفتن حقه
خدا خودش همه شرایطی که ما فکر می کنیم در نظرمی گیریم رو خیلی بهتر لحاظ میکنه


136 .ایمان اجزایی داره ...ایمان به خدا ، پیامبران ، کتاب قرآن و کتب ائمه پیشین ، روز قیامت .... صرف اینکه بگیم ایمان اوردیمکافی نیست باید به همه اجزای ایمان ، ایمان بیاریم .... ایمان چیزی ذهنی و خیالی نیست اصولی داره که اگه به اونا مومن بشیم تازه ایمان اوردیم


137 : اگه هی بخوای ایمان بیاری ، هی ایمانت رو بذاری کنار این کار فقط کفر درونیت رو بیشتر می کنه و هیچ سودی نداره


138 .اینجا بشارت یه جور کنایه است یعنی همونجوری که اونا با ذوق و شوق به راه غلطشون ادامه میدن و ابایی از کفرشون ندارن تو هم بشارتشون بده که سرانجام این راه عذاب دردناکه (کنایه تمسخر آمیز)....البته بشارت به معنی خبری که آثارش در چهره هم مشاهده میشه گفته میشه


139 . همونجورکه هانیه جان نوشتن خیلی وقتها برای عزیز شدن نزد آدما کارایی انجام میدیم که که مخالف با فرمان خداست ... در صورتیکه عزت داشتن و نداشتن همه نزد خداست .... (چقدر این نفس و عقل زبون هوای نفس از پیش خودش تدبیر می کنه !!!! امان ...امان .... امان )

139 . رابطه با کفار اونم به خاطر رسیدن به عزت ! ... چقدر این آیه نکته داره ... چقدر ایمان میخواد که آدم یقین داشته باشه اگه در راه ایمان واقعی باشه نیازی به دوستی با دشمن خدا نداره

139 . در صدر اسلام، منافقان با یهود مدینه و مشرکان مکّه رابطه داشتند تا اگر مسلمانان شکست خوردند، آنها ضررى نبینند و جایگاه خود را از دست ندهند.|(در مناجات شعبانیّه مى‏خوانیم: «الهى بیدک لا بید غیرک زیادتى و نقصى» خداوندا! زیادى و یا کاستى من تنها در دست توست، نه در دست دیگرى.)

140 : از این آیه چند نکته استفاده میشود:
1 -شرکت در این گونه جلسات گناه به منزله شرکت در گناه است ، اگر چه شرکت کننده ساکت باشد ، زیرا این گونه سکوتها یکنوع رضایت و امضاى عملى است .
2 -نهى از منکر اگر به صورت مثبت امکان‏پذیر نباشد لااقل باید به صورت منفى انجام گیرد به این طریق که از محیط گناه و مجلس گناه انسان دور شود .
3 -کسانى که با سکوت خود و شرکت در اینگونه جلسات عملا گناهکاران را تشویق میکنند مجازاتى همانند مرتکبین گناه دارند .
4 -نشست و برخاست با کافران در صورتى که نسبت به آیات الهى توهین نکنند و خطر دیگرى نداشته باشد مانعى ندارد ، زیرا جمله حتى یخوضوا فى حدیث غیره این کار را مباح شمرده است .
5 -مجامله با این گونه گناهکاران نشانه روح نفاق است زیرا یک مسلمان واقعى هرگز نمیتواند در مجلسى شرکت کند که در آن نسبت به آیات و احکام الهى توهین میشود ، و اعتراض ننماید ، یا لااقل عدم رضایت خود را با ترک آن مجلس آشکار نسازد .


140 : متاسفانه متاسفانه الان خیلی وقتها این آیه 140 الزامی میشه ... به قول هانیه جان آدمایی که حتی یه بار قرآن رو بدون غرض ورزی و پیش داوری نخوندن ، یه بار نرفتن رفتار 14 معصوم رو مطالعه کنن ، سیره عملی اخلاقی اونا رو بخونن و پر از کینه و نفرت هستن .... ملاک داوریشون هم همین چیزایی که ات که در جامعه ما به اسم اسلام جاریه و خدا می دونه چقدر از اسلام دوره وقتی دور هم می شینن دست به استهزا و مسخره می زنن ....

 

مریم :

137 : اگه هی بخوای ایمان بیاری ، هی ایمانت رو بذاری کنار این کار فقط کفر درونیت رو بیشتر می کنه و هیچ سودی نداره
این جمله خیلی تامل برانگیزه

...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

آیه 138 نساء :

هانیه :


ایه 138 :- این ایه برای من سواله که می که بشارت بده به منافقین نه این که انذارشون کن یا بترسونشون ... بشارت معمول وعده مثبتی است نمی دونم ایا منظور خاصی از این ایه بوده ؟! بشارت به عذاب دردناک ...در مورد این عذاب دردناک بنظر من یک چیزی تو مایه های یه حسرت عمیقه !!

 

اعظم:

138 .اینجا بشارت یه جور کنایه است یعنی همونجوری که اونا با ذوق و شوق به راه غلطشون ادامه میدن و ابایی از کفرشون ندارن تو هم بشارتشون بده که سرانجام این راه عذاب دردناکه (کنایه تمسخر آمیز)....البته بشارت به معنی خبری که آثارش در چهره هم مشاهده میشه گفته میشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۱
* مسافر
چهارشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ق.ظ

99 . صفحه 99

پنجم فروردین :

هانیه :

برای من ایات این ص یک لطف خاصی داشت از اونجایی که از بچگی هی تو سرمون کردن که خدا انگار مردا رو بیشتر از زنها دوست داشته و در اسلام این تفاوت جنسیتی زن ها را محروم کرده .... چیزیهایی که من به طور خلاصه یاد گرفتم این بود ...

ایات این صفحه یک لطف خاصی داشت ...
اول به رابطه بین زن و مرد اشاره شده که اگر زن از مردش رویگردانی دید می توانه جدا بشه اما صلح بهتر و خیرتر هست و خدا می بینه و می شنوه ... و رابطه مرد با چندین زن که شما هرگز نمی توانید عدالت را رعایت کنید پس به یکی بسنده کنید و تقوا کنید و .... او مهربان است ... {آخه خدایی که مهربانه چه طوری می توانه به بنده هاش ظلم کنه .... اگه تو هنوز فکر می کنی این یک ظلمه ... } کلاه خودتو قاضی کن نذار دیگران برات کلاه بدوزند ...

و بعد مدام تاکید که هرچه در آسمان و زمین است ، از آن خداست و او گشایشگر است ..... ... سفارش به همه شما این بود که از او پروا کنید ...می دونی یعنی چی ... یعنی اگه یک هفته ازت فیلم گرفتند و گفتند می خوایم تلویزیون نشون بدیم نترسی{مجتهدی تهرانی }!!! .... اونی که غنی و قابل ستایشه .... اونی که کارسازه ... وکیل ... چه صفت زیبایی کاش وکالت همه کارامو بسپارم دست خودش ... کجای کاری ؟! بخواد با یک اراده همه تونو نابود می کنه . یک لحظه برو زیر سقف آسمون و از اون پایین کوچیکی که ایستادی فقط به آسمون نگاه کن ببن چقدری!! ... به اندازه تموم ادعاهایی که می کنی بزرگ هستی ؟.
.. تصور کن یک دفعه یک شهاب سنگ بخوره زمین .... یه شهاب سنگ کوچولو .... کی می توانه جلوشو بگیره .... کی ؟ ... اوست که تواناست .... ثواب و خوبی برای دنیات می خوای؟ ... دنیا و اخرتت دست خداست ... می شنوه باهاش حرف بزن .... می بینه از نگاهش شرم کن .... و از خودش بخواه .... همه چی دست اونه ... وکیل و مسئول هر چیزی خودشه... بخودش بسپار ...

چقدر دیگه بگه که باور کنی ... این خدا راست می گه و راستگو تر از اونم هست ؟! (ایه 122 همین سوره ... ) کی می خوای به اون باور برسی؟ ...

 

نفیسه :

128.نقل شده که:رافع بن خدیج دو همسر داشت یکى مسن و دیگرى جوان (بر اثر اختلافى) همسر مسن خود را طلاق داد، و هنوز مدت عدّه، تمام نشده بود به او گفت: اگر مایل باشى با تو آشتى مى‏کنم، ولى باید اگر همسر دیگرم را بر تو مقدم داشتم صبر کنى و اگر مایل باشى صبر مى‏کنم مدت عدّه تمام شود و از هم جدا شویم، زن پیشنهاد اول را قبول کرد و با هم آشتى کردند.آیه شریفه نازل شد و حکم این کار را بیان داشت.صلح بهتر است! در آیه 34 و 35 همین سوره احکام مربوط به نشوز زن بیان شده بود، ولى در اینجا اشاره‏اى به مسأله نشوز مرد کرده و مى‏فرماید:«هر گاه زنى احساس کند که شوهرش بناى سرکشى و اعراض دارد، مانعى ندارد که براى حفظ حریم زوجیت، از پاره‏اى از حقوق خود صرف نظر کند، و با هم صلح نمایند»سپس براى تأکید موضوع مى‏فرماید:«به هر حال صلح کردن بهتر است»این جمله کوتاه و پرمعنى گر چه در مورد اختلافات خانوادگى در آیه فوق ذکر شده ولى بدیهى است یک قانون کلى و عمومى و همگانى را بیان مى‏کند که در همه جا اصل نخستین، صلح و صفا و دوستى و سازش است، و نزاع و کشمکش و جدایى بر خلاف طبع سلیم انسان و زندگى آرام بخش او است، و لذا جز در موارد ضرورت و استثنایى نباید به آن متوسل شد! و به دنبال آن اشاره به سر چشمه بسیارى از نزاعها و عدم گذشتها کرده مى‏فرماید:«مردم ذاتا و طبق غریزه حبّ ذات، در امواج بخل قرار دارند»و هر کسى سعى مى‏کند تمام حقوق خود را بى‏کم و کاست دریافت دارد، و همین سر چشمه نزاعها و کشمکشهاست.

بنابراین اگر زن و مرد به این حقیقت توجه کنند که سر چشمه بسیارى از اختلافات بخل است، سپس در اصلاح خود بکوشند و گذشت پیشه کنند، نه تنها ریشه اختلافات خانوادگى از بین مى‏رود، بلکه بسیارى از کشمکشهاى اجتماعى نیز پایان مى‏گیرد.ولى در عین حال براى این که مردان از حکم فوق سوء استفاده نکنند، در پایان آیه روى سخن را به آنها کرده و توصیه به نیکوکارى و پرهیزکارى نموده و به آنان گوشزد مى‏کند که «اگر مراقب اعمال و کارهاى خود باشید و از مسیر حق و عدالت منحرف نشوید، خداوند از همه اعمال شما آگاه است» و پاداش شایسته به شما خواهد داد.

129.عدالت شرط تعدّد همسر! از جمله‏اى که در پایان آیه قبل گذشت و در آن دستور به احسان و تقوى و پرهیزکارى داده شده بود، یک نوع تهدید در مورد شوهران استفاده مى‏شود، که آنها باید مراقب باشند کمترین انحرافى از مسیر عدالت در مورد همسران خود پیدا نکنند، اینجاست که این توهّم پیش مى‏آید که مراعات عدالت حتى در مورد محبت و علاقه قلبى امکان پذیر نیست،بنابراین در برابر همسران متعدد چه باید کرد؟این آیه به این سؤال پاسخ مى‏گوید که«عدالت از نظر محبت، در میان همسران امکان پذیر نیست، هر چند در این زمینه کوشش شود»در عین حال براى این که مردان از این حکم، سوء استفاده نکنند به دنبال این جمله مى‏فرماید:«اکنون که نمى‏توانید مساوات کامل را از نظر محبت، میان همسران خود، رعایت کنید لااقل تمام تمایل قلبى خود را متوجه یکى از آنان نسازید، که دیگرى به صورت بلاتکلیف درآید و حقوق او نیز عملا ضایع شود»و در پایان آیه به کسانى که پیش از نزول این حکم، در رعایت عدالت میان همسران خود کوتاهى کرده‏اند هشدار مى‏دهد که «اگر راه اصلاح و تقوا پیش گیرید و گذشته را جبران کنید خداوند شما را مشمول رحمت و بخشش خود قرار خواهد داد»

130.سپس در این آیه اشاره به این حقیقت مى‏کند: اگر ادامه همسرى براى طرفین طاقت‏فرساست، و جهاتى پیش آمده که افق زندگى براى آنها تیره و تار است و به هیچ وجه اصلاح پذیر نیست، آنها مجبور نیستند چنان ازدواجى را ادامه دهند، و تا پایان عمر با تلخ کامى در چنین زندگى خانوادگى زندانى باشند بلکه مى‏توانند از هم جدا شوند و در این موقع باید شجاعانه تصمیم بگیرند و از آینده وحشت نکنند،زیرا «اگر با چنین شرایطى از هم جدا شوند خداوند بزرگ هر دو را با فضل و رحمت خود بى‏نیاز خواهد کرد و امید است همسران بهتر و زندگانى روشنترى در انتظار آنها باشد».«زیرا خداوند فضل و رحمت وسیع آمیخته با حکمت دارد»

131.در آیه قبل به این حقیقت اشاره شد که اگر ضرورتى ایجاب کند که دو همسر از هم جدا شوند،و چاره‏اى از آن نباشد،اقدام بر این کار بى‏مانع است و از آینده نترسند،زیرا خداوند آنها را از فضل و کرم خود بى‏نیاز خواهد کرد، در این آیه اضافه مى‏کند: ما قدرت بى‏نیاز نمودن آنها را داریم زیرا«آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ملک خداست»کسى که چنین ملک بى‏انتها و قدرت بى‏پایان دارد از بى‏نیاز ساختن بندگان خود عاجز نخواهد بود، سپس براى تأکید در باره پرهیزکارى در این مورد و هر مورد دیگر، مى‏فرماید:"به یهود و نصارا و کسانى که قبل از شما داراى کتاب آسمانى بودند و همچنین به شما، سفارش کرده‏ایم که پرهیزکارى را پیشه کنید"بعد روى سخن را به مسلمانان کرده، مى‏گوید: اجراى دستور تقوا به سود خود شماست، و خدا نیازى به آن ندارد «و اگر سرپیچى کنید و راه طغیان و نافرمانى پیش گیرید، زیانى به خدا نمى‏رسد، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست، و او بى‏نیاز و در خور ستایش است».

132.در این آیه براى سومین بار، روى این جمله تکیه مى‏کند که:«آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است ملک خداست و خدا آنها را محافظت و نگهبانى و اداره مى‏کند».

133.سپس مى‏فرماید:«براى خدا هیچ مانعى ندارد که شما را از بین ببرد، و جمعیتى آماده‏تر و مصمّم‏تر جانشین شما کند، که در راه اطاعت او کوشاتر باشند و خداوند توانایى بر این کار را دارد».


134.در این آیه، سخن از کسانى به میان آمده که دم از ایمان به خدا مى‏زنند، و در میدانهاى جهاد شرکت مى‏کنند و دستورات اسلام را به کار مى‏بندند، بدون این که هدف الهى داشته باشند، بلکه منظورشان به دست آوردن نتایج مادى همانند غنایم جنگى و مانند آن است، مى‏فرماید:«کسانى که تنها پاداش دنیا مى‏طلبند (در اشتباهند) زیرا در نزد پروردگار پاداش دنیا و آخرت، هر دو مى‏باشد»پس چرا به دنبال هر دو نمى‏روند؟ «و خداوند از نیات همگان آگاه است و هر صدایى را مى‏شنود، و هر صحنه‏اى را مى‏بیند و از اعمال منافق صفتان اطلاع دارد».

 

اعظم :

 

128.هر وقت توی هر زندگی مشترکی اختلافی پیش میاد این عبارت "احضرت الانفس الشح"یا عبارت "من یوق شح نفسه" توی ذهنم میاد
"نفوس را بخل و حرص گرفته "
یعنی یکی یا هر دو نخواستن از حق خودشون کوتاه بیان
اونجاست که اختلاف بالا می گیره و حتی به بیرون خونه هم درز پیدا میکنه

در صورتیکه صلح همبشه بهتره
تو صلح گذشتی هستش
پا رو نفس گذاشتنی هستش که نه فقط برای حفظ زندگی مشترک بلکه برای رسیدن به مقام بندگی خداوند بهتره


128. هیچ کدوم از طرفین هم حق سوءاستفاده از این گذشت حق نداره(هر چند متاسفانه خیلی موارد این طوری نیست )
"احسان " و "تقوی" حرف اول رو میزنه و نباید فراموش شه
خدا از همه چی آگاهه(تعملون خبیرا)


ایه 129: اصولا روابط دلی خیلی ساده نیست
ادم وقتی کسی رو دوست داره و بهش تمایل داره حاصل ساز و کارهای پیچیده درونی وجودشه (دوران کودکیش حتی ،عقده ها و علایقش ،ایمان و اعتقادش،دیده ها و شنیده ها و تجربه هاش،ذاتش...)
اینه که خیلی دست خودش نیست
واسه همین تو دلش میزان میلش به فرزنداش هم شاید یکی نباشه
تا چه برسه به همسرانش
اینه که اثولا عدالت در محبت سخته
ولی اون چیزی که بهش واقعا فرمان داده شده حتی در عدالت بین فرزندان
عدالتی هست که از بیرون دیده میشه
چیزی که براشون گرفته میشه ....
در مورد همسران یه مرد هم میزان نفقه ،مهریه و نعداد ساعاتی که پیش اونا میگذرونه و .... ملاک عدالت بیرونیه که دیده میشه
تو اونجا باید اون دلش رو نا دید بگیره
و البته خیلی خیلی خیلی سخته
که ادم دلش رو تو بیرون لحاظ نکنه


130. محبت میون زن و شوهر رو خداوند خودش قرار داد
و گرنه چه جور دو غریبه به این مرحله از دوستی و نزدیکی میرسن (جعل بینکم موده و رحمه )
وقتی دیگه چاره ای جز جدایی نباشه
خداوند میگه در اون صورت طلاق بگیرین و بدونین که خداوند شما رو از هم بی نیاز میکنه و مهری که قراد داده بود رو میبره
(البته یادتون که هست تو سوره بقره که ایلت طلاق بود خداوند چه جوری مساله رو شرح و بسط داد جوری که همش روبه وصل بود نه فصل )

131و132: اشاره به قدرت خداوندی که اسمون و زمین در ید قدرتشه (همون که کلید دلها هم نزدشه ،همون که کار سخت واسون براش نداره همه به اشاره انگشت کن فیکونش صودت می گیره )
سزا نیست تو هر کاری تقوی داشته باشیم و بدونیم اونه که کارسازه
اون که بهترین وکیله
اونه که میشه با اطمینان بهش کار سپرد
(کفی بالله وکیلا)


134.حیف نیست وقتی ثواب دنیا و اخرت نزد خداست
ما از کارامون فقط دنبال نتیجه دنیاییش باشیم
حیف نبست واقعا
یه کم افق دیدمون رو بلند تر کنیم
تو بخششمون
تو احسانمون
تو عملمون
تو زندگی مشترکمون
...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۲
* مسافر
سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ق.ظ

98 . صفحه 98

 

چهارم فروردین :

 

نفیسه :

 

122.در آیات گذشته چنین خواندیم:کسانى که شیطان را ولىّ خود انتخاب کنند، در زیان آشکارى هستند، شیطان به آنها وعده دروغین مى‏دهد و با آرزوها سرگرم مى‏سازد، و وعده شیطان جز فریب و مکر نیست، در برابر آنها در این آیه سر انجام کار افراد با ایمان را بیان کرده، مى‏فرماید:«و آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به زودى در باغهایى از بهشت وارد مى‏شوند که نهرها از زیر درختان آن مى‏گذرد».این نعمت همانند نعمتهاى این دنیا زود گذر و ناپایدار نیست، بلکه «مؤمنان براى همیشه در آن خواهند ماند».این وعده همانند وعده‏هاى دروغین شیطان نیست، بلکه «وعده‏اى است حقیقى و از ناحیه خدا».بدیهى است «هیچ کس نمى‏تواند صادق‏تر از خدا وعده‏ها و سخنانش باشد» زیرا تخلّف از وعده، یا به خاطر ناتوانى است، یا جهل و نیاز، که تمام اینها از ساحت مقدّس او دور است.

123.نقل شده که:مسلمانان و اهل کتاب هر کدام بر دیگرى افتخار مى‏کردند، اهل کتاب مى‏گفتند:پیامبر ما قبل از پیامبر شما بوده است، کتاب ما از کتاب شما سابقه‏دارتر است، و مسلمانان مى‏گفتند: پیامبر ما خاتم پیامبران است، و کتابش آخرین و کاملترین کتب آسمانى است، بنابراین ما بر شما امتیاز داریم، این آیه و آیه بعد نازل شد و بر این ادعاها قلم بطلان کشید، و ارزش هر کس را به اعمالش معرفى کرد.امتیازات واقعى و دروغین- در این آیه و آیه بعد یکى از اساسى‏ترین پایه‏هاى اسلام بیان شده است، که ارزش وجودى اشخاص و پاداش و کیفر آنها هیچ گونه ربطى به ادعاها و آرزوهاى آنها ندارد، بلکه تنها بستگى به عمل و ایمان دارد، این اصلى است ثابت و سنتى تغییر ناپذیر، و قانونى است که تمام ملتها در برابر آن یکسانند لذا نخست مى‏فرماید:«فضیلت و برترى به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل کتاب نیست» سپس اضافه مى‏کند:«هر کس عمل بدى انجام دهد کیفر خود را در برابر آن خواهد گرفت و هیچ کس را جز خدا ولى و یاور خویش نمى‏یابد»

124.«و هم چنین کسانى که عمل صالح به جا آورند و با ایمان باشند اعم از مرد و زن آنها وارد بهشت خواهند شد و کمترین ستمى به آنها نمى‏شود» و به این ترتیب قرآن به تعبیر ساده معمولى به اصطلاح «آب پاک» به روى دست همه ریخته است و وابستگیهاى ادعایى و خیالى و اجتماعى و نژادى و مانند آن را نسبت به یک مذهب به تنهایى بى‏فایده مى‏شمرد، و اساس را ایمان به مبانى آن مکتب و عمل به برنامه‏هاى آن معرفى مى‏کند.

125.در آیه قبل، سخن از تأثیر ایمان و عمل بود و این که انتساب به هیچ مذهب و آیینى، به تنهایى اثرى ندارد، در عین حال در این آیه براى این که سوء تفاهمى از بحث گذشته پیدا نشود، برترى آیین اسلام را بر تمام آیینها به این تعبیر بیان کرده است: «چه آیینى بهتر است از آیین کسى که با تمام وجود خود، در برابر خدا تسلیم شده، و دست از نیکوکارى برنمى‏دارد و پیرو آیین پاک خالص ابراهیم است» در این آیه سه چیز مقیاس بهترین آیین شمرده شده:نخست تسلیم مطلق در برابر خدا «اسلم وجهه للّه»، دیگرى نیکوکارى «و هو محسن» منظور از نیکوکارى در اینجا هر گونه نیکى با قلب و زبان و عمل است.و دیگرى پیروى از آیین پاک ابراهیم است .در پایان آیه دلیل تکیه کردن روى آیین ابراهیم را چنین بیان مى‏کند که«خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل و دوست خود انتخاب کرد».

126.در این آیه اشاره به مالکیت مطلقه پروردگار و احاطه او به همه اشیاء مى‏کند و مى‏فرماید: «آنچه در آسمانها و زمین است ملک خداست، زیرا خداوند به همه چیز احاطه دارد»اشاره به این که اگر خداوند ابراهیم را دوست خود انتخاب کرد نه به خاطر نیاز به او بود، زیرا خدا از همگان بى‏نیاز است بلکه به خاطر سجایا و صفات فوق العاده و برجسته ابراهیم بود.

127.باز هم حقوق زنان! این آیه به پاره‏اى از سؤالات و پرسشهایى که در باره زنان (مخصوصا دختران یتیم) از طرف مردم مى‏شده است پاسخ مى‏گوید، مى‏فرماید: "اى پیامبر! از تو درباره احکام مربوط به حقوق زنان، سؤالاتى مى‏کنند بگو: خداوند در این زمینه به شما فتوا و پاسخ مى‏دهد".سپس اضافه مى‏کند: «و آنچه در قرآن مجید درباره دختران یتیمى که حقوقشان را نمى‏دهید و مى‏خواهید با آنها ازدواج کنید، به قسمتى دیگر از سؤالات شما پاسخ مى‏دهد» و زشتى این عمل ظالمانه را آشکار مى‏سازد.سپس درباره پسران صغیر که طبق رسم جاهلیت از ارث ممنوع بودند توصیه کرده و مى‏فرماید: «خداوند به شما توصیه مى‏کند که حقوق کودکان ضعیف را رعایت کنید» بار دیگر در باره حقوق یتیمان بطور کلى تأکید کرده و مى‏گوید: «و خدا به شما توصیه مى‏کند که در مورد یتیمان به عدالت رفتار کنید»و در پایان به این مسأله توجه مى‏دهد که «هر گونه عمل نیکى(مخصوصا در باره یتیمان و افراد ضعیف) از شما سر زند از دیدگاه علم خداوند مخفى نمى‏ماند» و پاداش مناسب آن را خواهید یافت.

 

اعظم :

 

آیه 123 : ملاک زندگی عملی آدمهاست ... اینکه من بگم اهل فلان دینم و اعتقادم فلانه ولی این اعتقاد هیچ تاثیری در زندگی عملی من نداشته باشه به هیچ دردی نمی خوره

آیه 124 : هر عمل کوچیکی هم به حساب میاد ... عمل خیر کوچیک رو به خاطر کوچیکیش ترک نکنیم


آیه 124 : "من یعمل" هر کی کار خوب کنه بی سپاس نمی مونه کارش ... زن و مرد هم نداره


آیه 125 : بارها در سوره بقره و به خصوص آل عمران خداوند بیان فرمودند که همانا دین اسلام هستش و تشریح کردن که اسلام آوردن به زبون نیست ، بلکه اسلام به معنای واقعی مقام تسلیم بودن در برابر اوامر الهی هستش و پرچمدار این تسلیم حضرت ابراهیم هستش ...تو وره آل عمران فرمود که هم یهودی هم مسلمون و هم نصرانی و حتی مشرک حضرت ابراهیم رو به خودش منتسب می کرد و خداوند فرمود کسی به ابراهیم نزدیکتره که از اون تبعیت کنه از آیین ابراهیم که همانا تسلیم بودن در برابر خداوند هستش

آیه 125 : اسلام در اعتقاد و نیکوکاری (هو محسن )

آیه 127 : می فرماید مردم در باره احکام مشکل در باره امور زنان که از مواردی است که اسلام آنها را ابداع کرده است و در جاهلیت نبوده از پیامبر سئوال می نمایند و خداوند احکام آنها را دراوائل این سوره بیان نموده است ، از قبیل احکام دختران پدر مرده که در جاهلیت مردان سهم آنها را نمی دادند و آنها را محروم می کردند و اموال آنها را می گرفتندو اگر صاحب جمال بودند با آنها ازدواج می نمودند و اگر جمال نداشتند نه با آنهاآمیزش می کردند و نه اجازه ازدواج به آنها می دادند، بلکه صرفا اموالشان راتصرف می کردند و لذا خداوند احکام مربوط به ارث زنان را به طور کامل بیان می نماید و نسبت به حق یتیمان و فرزندان عقب مانده و ناقص الخلقه نیز احکام جامعی بیان می دارد و در اینجا نیز به طور عمومی حکم به عدل در مورد یتیمان می نماید و می فرماید: در مورد ایتام قیام به عدالت کنید و در آخر می فرماید:آنچه در باره زنان و یتیمان انجام دهید و به احکام خدا در باره آنها عمل کنید خیر شماو آنان در عمل به این احکام است و خدای متعال هم نسبت به این اعمال شماداناست . این تذکر برای ترغیب و تشویق آنان برای عمل به این احکام است ودر حکم تحذیر و ترساندن آنها برای مخالفت ورزیدن و عمل نکردن به احکام نیزمی باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۳
* مسافر
دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ق.ظ

97 . صفحه 97

سوم فروردین :

نفیسه :

114.سخنان در گوشى! در آیات گذشته اشاره‏اى به جلسات مخفیانه شبانه و شیطنت آمیز بعضى از منافقان یا مانند آنها شده بود، در این آیه بطور مشروحتر از آن تحت عنوان نجوى بحث مى‏شود.«نجوى» تنها به معنى سخنان در گوشى نیست، بلکه هر گونه جلسات سرّى و مخفیانه را نیز شامل مى‏شود.آیه مى‏گوید: «در غالب جلسات محرمانه و مخفیانه آنها که بر اساس نقشه‏هاى شیطنت آمیز بنا شده خیر و سودى نیست»سپس براى این که گمان نشود هر گونه نجوى و سخن در گوشى یا جلسات سرّى مذموم و ممنوع است، چند مورد را به صورت استثناء در ذیل آیه ذکر کرده مى‏فرماید: «مگر این که کسى در نجواى خود، توصیه به صدقه و کمک به دیگران، یا انجام کار نیک، و یا اصلاح در میان مردم مى‏نماید»و این گونه نجوى‏ها اگر به خاطر تظاهر و ریاکارى نباشد بلکه منظور از آن کسب رضاى پروردگار بوده باشد، خداوند پاداش بزرگى براى آن مقرر خواهد فرمود، آیه مى‏گوید: «و هر کس براى خشنودى پروردگار چنین کند، پاداش بزرگى به او خواهیم داد» اصولا نجوى و سخنان در گوشى و تشکیل جلسات سرّى در قرآن به عنوان یک عمل شیطانى معرفى شده است. در آیه 10 سوره مجادله مى‏فرماید:نجوى از شیطان است.اساسا نجوى اگر در حضور جمعیت انجام پذیرد سوء ظن افراد را برمى‏انگیزد، و گاهى حتى در میان دوستان ایجاد بدبینى مى‏کند، به همین دلیل بهتر است که جز در موارد ضرورت از این موضوع استفاده نشود و فلسفه حکم مزبور در قرآن نیز همین است.

115.در شأن نزول آیات سابق گفتیم که بشیر بن ابیرق، پس از سرقت از مسلمانى، شخص بیگناهى را متهم ساخت و با صحنه‏سازى در حضور پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله خود را تبرئه کرد ولى با نزول آیات گذشته رسوا شد، و به دنبال آن رسوایى به جاى این که توبه کند، راه کفر را پیش گرفت و رسما از زمره مسلمانان خارج گردید، آیه نازل شد و ضمن اشاره به این موضوع، یک حکم کلى و عمومى را بیان ساخت.هنگامى که انسان مرتکب خلافى مى‏شود، پس از آگاهى دو راه در پیش دارد، راه بازگشت و توبه که اثر آن در شستشوى گناه در چند آیه پیش بیان گردید راه دیگر، راه لجاجت و عناد است که به نتیجه شوم آن در این آیه اشاره شده مى‏فرماید: «کسى که بعد از آشکار شدن حق از در مخالفت و عناد در برابر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در آید و راهى جز راه مؤمنان انتخاب نماید، ما او را به همان راه که مى‏رود مى‏کشانیم و در قیامت به دوزخ مى‏فرستیم و چه جایگاه بدى در انتظار اوست»

116.شرک گناه نابخشودنى! در اینجا بار دیگر به دنبال بحثهاى مربوط به منافقان و مرتدّان یعنى کسانى که بعد از قبول اسلام به سوى کفر باز مى‏گردند، اشاره به اهمیت گناه شرک مى‏کند که گناهى است غیر قابل عفو و بخشش و هیچ گناهى بالاتر از آن متصور نیست، نخست مى‏فرماید:«خداوند شرک به او را نمى‏آمرزد (ولى) کمتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بیند) مى‏آمرزد» این مضمون در آیه 48 همین سوره گذشت،منتها ذیل دو آیه با هم تفاوت مختصرى دارد، در اینجا مى‏فرماید: «هر کس براى خدا شریکى قائل شود در گمراهى دورى گرفتار شده»ولى در گذشته فرمود:«کسى که براى خدا شریک قائل شود دروغ و افتراى بزرگى زده است».در حقیقت در آنجا اشاره به مفسده بزرگ شرک از جنبه الهى و شناسایى خدا شده و در اینجا زیانهاى غیر قابل جبران آن براى خود مردم بیان گردیده است.

117.نقشه‏ هاى شیطان! این آیه توضیحى است براى حال مشرکان، که در آیه قبل به سرنوشت شوم آنها اشاره شد و در حقیقت علت گمراهى شدید آنها را بیان مى‏کند و مى‏گوید: آنها به قدرى کوتاه فکرند که خالق و آفریدگار جهان پهناور هستى را رها کرده و در برابر موجوداتى سر تعظیم فرود مى‏آورند که کمترین اثر مثبتى ندارند و «آنچه غیر از خدا مى‏خوانند، فقط بتهایى است (بى‏روح)، که هیچ اثرى ندارد و (یا) شیطان سرکش و ویرانگر است»قابل توجه این که:معبودهاى مشرکان در این آیه منحصر به دو چیز شناخته شده «اناث» و «شیطان مرید».«اناث» جمع «انثى» به معنى موجود نرم و قابل انعطاف است.یعنى آنها معبودهایى را مى‏پرستیدند که مخلوق ضعیفى بیش نبودند و به آسانى در دست آدمى به هر شکل درمى‏آمدند، تمام وجودشان تأثر و «انعطاف پذیرى» و تسلیم در برابر حوادث بود، و به عبارت روشنتر، موجودهایى که هیچ گونه اراده و اختیارى از خود نداشتند و سر چشمه سود و زیان نبودند.اما «شیطان مرید» یعنى شیطانى که تمام صفات فضیلت از شاخسار وجودش فرو ریخته و چیزى از نقاط قوت در او باقى نمانده است.


118.سپس در آیات بعد اشاره به صفات شیطان و اهداف او و عداوت خاصى که با فرزندان آدم دارد کرده و قسمتهاى مختلفى از برنامه‏هاى او را شرح مى‏دهد و قبل از هر چیز مى‏فرماید: «خداوند او را از رحمت خویش دور ساخته»و در حقیقت ریشه تمام بدبختیها و ویرانگریهاى او همین دورى از رحمت خداست که بر اثر کبر و نخوت دامنش را گرفت.
سپس مى‏فرماید: شیطان سوگند یاد کرده که چند برنامه را اجرا کند:
1- «و گفت: از بندگان تو نصیب معینى خواهم گرفت»او مى‏داند قدرت بر گمراه ساختن همه بندگان خدا را ندارد، و تنها افراد هوسباز و ضعیف الایمان و ضعیف الاراده هستند که در برابر او تسلیم مى‏شوند.


119. 2-«آنها را گمراه مى‏کنم»
3- «با آرزوهاى دور و دراز و رنگارنگ آنها را سرگرم مى‏سازم»
4- آنها را به اعمال خرافى دعوت مى‏کنم، از جمله «فرمان مى‏دهم که گوشهاى چهارپایان را بشکافند و یا قطع کنند» و این اشاره به یکى از اعمال زشت جاهلى است که در میان بت‏پرستان رایج بود که گوش بعضى از چهار پایان را مى‏شکافتند و یا به کلى قطع مى‏کردند و سوار شدن بر آن را ممنوع مى‏دانستند و هیچ گونه از آن استفاده نمى‏نمودند.
5- «آنها را وادار مى‏سازم که آفرینش پاک خدایى را تغییر دهند» و این ضرر غیر قابل جبرانى است که شیطان بر پایه سعادت انسان مى‏زند.این جمله اشاره به آن است که خداوند در نهاد اولى انسان توحید و یکتاپرستى و هر گونه صفت و خوى پسندیده‏اى را قرار داده است ولى وسوسه‏هاى شیطانى و هوى و هوسها انسان را از این مسیر صحیح منحرف مى‏سازد و به بیراهه‏ها مى‏کشاند و در پایان یک اصل کلى را بیان کرده، مى‏فرماید: «هر کس شیطان را به جاى خداوند به عنوان ولىّ و سرپرست خود انتخاب کند زیان آشکارى کرده»


120.در این آیه چند نکته که به منزله دلیل براى مطلب سابق است بیان شده: «شیطان پیوسته به آنها وعده‏هاى دروغین مى‏دهد، و به آرزوهاى دورو دراز سرگرم مى‏کند ولى جز فریب و خدعه، کارى براى آنها انجام نمى‏دهد»

121.در این آیه، سرنوشت نهایى پیروان شیطان چنین بیان شده:«آنها جایگاهشان دوزخ است و هیچ راه فرارى از آن ندارند»

 

اعظم :

آیه 114 : درگوشی حرف زدن کار درستی نیست چون باعث سوءظن میشه ، شخص سوم فکر می کنه در مورد اون دارن حرف می زنن

آیه 114 : امر به معروف بهتره پنهانی باشه


آیه 114 : اصلاح رابطه بین مردم اون قدر ارزش داره که بشه به خاطرش در گوشی صحبت کرد


114: ارزش کارها به اینه که به خاطر خدا انجام بشه ( ابتغاء مرضات الله )


115 : وقتی راه هدایت برای انان روشن شد دیگه هیچ مخالفتی پذیرفته نیست


117: آدم هر معبودی غیر خداوند داشته باشه در واقع شیطان پرسته ، فرقی نداره معبود چی باشه

ایه119 : آرزوهای دراز از دامهای شیطانه چون مرتب انسان رو به "بودن در این دنیا" تشویق می کنه و باعث غفلت آدم از مرگ و قیامت میشه .......... خیلی خیلی خیلی مراقب آرزوهامون باشیم


119 : شیطان قسم خورده که آدما رو گمراه کنه مراقب رد پاهاش تو آرزوهامون و خواسته هامون باشیم

آیه 119 : عبارت (وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ) خیلی توجه من رو جلب کرد ... تغییر آفرینش خداوند یعنی چی ... ذهنم رو برد به سمت اصلاحات ژنتیکی که این روزها خیلی متداول شده نمی دونم چقدر فکرم درسته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

120 : باز هم مراقب آرزوها و دلبستگیهامون باشیم

آیه 120 : میگن وقتی آیه 135 آل عمران در مورد بخشش گناهان با توبه نازل شد شیطون خیلی ناراحت شد و گفت وای زحمتام به هدر میره ... یکی از شیطونا گفت اشکال نداره بهشون وعده های دروغ می دیم و میندازیمشون تو آرزوهای دور و دراز که فکر توبه رو نکن ... شیطون راضی شد ............ ای لعنت بر شیطون ..............اعوذبالله من الشیطان ارجیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۳۴
* مسافر
يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۳۳ ق.ظ

96 . صفحه 96

 

دوم فروردین :

نفیسه :

106.در این آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد که «و از پیشگاه خداوند طلب آمرزش نما» «زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است»


107.به دنبال دستورهاى گذشته در باره عدم حمایت از خائنان، قرآن چنین ادامه مى‏دهد که: «هیچ گاه از خائنان و آنها که به خود خیانت کردند، حمایت نکن»«چرا که خداوند، خیانت کنندگان گنهکار را دوست نمى‏دارد»


108.سپس این گونه خائنان را مورد سرزنش قرار داده، مى‏گوید:«آنها شرم دارند که باطن اعمالشان براى مردم روشن شود ولى از خدا، شرم ندارند!»«خداوندى که همه جا با آنهاست، و در آن هنگام که در دل شب، نقشه‏هاى خیانت را طرح مى‏کنند و سخنانى که خدا از آن راضى نبود مى‏گفتند، با آنها بود و به همه اعمال آنها احاطه دارد»

109.سپس روى سخن را به طایفه شخص سارق که از او دفاع کردند نموده، مى‏گوید:«گیرم که شما در زندگى این جهان از آنها دفاع کنید ولى کیست که در روز قیامت بتواند از آنها دفاع نماید و یا به عنوان وکیل کارهاى آنها را سامان بخشد، و گرفتاریهاى آنها را برطرف سازد»؟!بنابراین دفاع شما از آنها بسیار کم‏اثر است، زیرا در زندگى جاویدان آن هم در برابر خداوند، هیچ گونه مدافعى براى آنها نیست. در حقیقت در سه آیه فوق، نخست به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و همه قاضیان به حق توصیه شده که کاملا مراقب باشند، افرادى با صحنه‏سازى و شاهدهاى دروغین حقوق دیگران را پایمال نکنند.سپس به افراد خیانتکار، و بعد به مدافعان آنها هشدار داده شده که مراقب نتایج سوء اعمال خود در این جهان و جهان دیگر باشند.

110.قرآن در تعقیب بحثهاى مربوط به خیانت و تهمت که در آیات قبل گذشت سه حکم کلى بیان مى‏کند:
1- نخست اشاره به این حقیقت مى‏کند که راه توبه، به روى افراد بدکار به هر حال باز است و «کسى که به خود یا دیگرى ستم کند و بعد حقیقتا پشیمان شود و از خداوند طلب آمرزش کند و در مقام جبران برآید، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت»از جمله فوق استفاده مى‏شود که توبه حقیقى آنچنان اثر دارد که انسان در درون جان خود نتیجه آن را مى‏یابد.

111. 2-این آیه توضیح همان حقیقى است که اجمال آن در آیات قبل بیان شد و آن این که:«هر گناهى که انسان مرتکب مى‏شود نهایتا و در نتیجه به خود ضرر زده و به زیان خود گام برداشته است»و به این ترتیب گناهان اگر چه در ظاهر مختلفند، ولى آثار سوء آن قبل از همه در روح و جان خود شخص ظاهر مى‏شود.و در پایان آیه مى‏فرماید:«خداوند هم عالم است و از اعمال بندگان باخبر، و هم حکیم است» و هر کس را طبق استحقاق خود مجازات مى‏کند.

112. 3-در این آیه اشاره به اهمیت گناه تهمت زدن نسبت به افراد بیگناه کرده، مى‏فرماید: «هر کس خطا یا گناهى مرتکب شود و آن را به گردن بیگناهى بیفکند، بهتان و گناه آشکارى انجام داده است» تهمت زدن به بیگناه از زشت‏ترین کارهایى است که اسلام آن را به شدت محکوم ساخته است.
از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل شده که فرمود: «کسى که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا درباره او چیزى بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلّى از آتش قرار مى‏دهد تا از مسؤولیت آنچه گفته است در آید».در حقیقت رواج این کار ناجوانمردانه در یک محیط، سبب به هم ریختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بیگناه و تبرئه گنهکار و از میان رفتن اعتماد عمومى مى‏شود.

113.این آیه اشاره به گوشه دیگرى از حادثه بنى ابیرق است که در چند آیه قبل تحت عنوان شأن نزول به آن اشاره شد، آیه چنین مى‏گوید:"اگر فضل و رحمت پروردگار شامل حال تو نبود جمعى از منافقان یا مانند آنها تصمیم داشتند تو را از مسیر حق و عدالت، منحرف سازند، ولى لطف الهى شامل حال تو شد و تو را حفظ کرد" آنها مى‏خواستند با متهم ساختن یک فرد بیگناه و سپس کشیدن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به این ماجرا، هم ضربه‏اى به شخصیت اجتماعى و معنوى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بزنند و هم اغراض سوء خود را درباره یک مسلمان بیگناه عملى سازند، ولى خداوندى که حافظ پیامبر خویش است، نقشه‏هاى آنها را نقش بر آب کرد! سپس قرآن مى‏گوید:«اینها فقط خود را گمراه مى‏کنند و هیچ گونه زیان به تو نمى‏رسانند»سر انجام علت مصونیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را از گمراهى و خطا و گناه، چنین بیان مى‏کند که «خدا، کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمى‏دانستى به تو آموخت»و در پایان آیه مى‏فرماید:«فضل خداوند بر تو بسیار بزرگ بوده است» در جمله فوق یکى از دلایل اساسى مسأله عصمت بطور اجمال آمده است و آن این که خداوند علوم و دانشهایى به پیامبر آموخته که در پرتو آن در برابر گناه و خطا بیمه مى‏شود، زیرا علم و دانش (در مرحله نهایى) موجب عصمت است.

 

اعظم :

ایه 107: قضاوت و حکم کردن به قدری سخت هستش که حداوند به پیامبر هم می فرمایند که استغفار کن ...
این امر نه به خاطر اینه که پیامبر خطایی کرده یا میخواسته بکنه بلکه منظور اینه که از خداوند بخواد که ایشون رو از هوای نفس دور کنه تا خدای نکرده حقی در قضاوت پایمال نشه

یعنی حتی پیامبر هم گه در مقام عصمت هستن در خصوص غلبه بر هوای نفس محتاج لطف خداوند هستن


ایه 107: هر گناهی اثار بدی داره که گنهکار دچارش میشه
حالا هر چی هم گناه رو گردن این و اون بندازه تازه بعدش باز اثار سوء تهمت دوباره به خودش بر میگرده

البته اینا چون کلمه "خوان "به کار رفته منظور کسانین که خیانت جزء زندگیشون شده نه حالا یه بار خیانت کردن و بعد توبه کردن

ایه 108 : یادمون نره خداوند همیشه حواسش به ما هست حتی اون موقعی که داریم به اصطلاح خودمون نقشه پنهانی می کشیم برای خیانت و گناه رو گردن کسی انداختن

ایه 110: هر گناهی یه جور ظلمه در حق خودمون
باید اسنغفار کنیم

ایه 112: تو این ایه به تهمت گفته شده "رمی"یعنی تیر پرتاب کردن
و به ارتکاب تهمت گفته شده "احتمال" یعنی به دوش کشبدن و تحمل کردن

یعنی کسی که نهمت میزنه انگار تیری میرنه به شحصی که ازش نهمت کرده
تیری که بدنش سوراخ میشه ازش

و همین تاثیر سوء تمام عمر باعث میشه که تهمت زننده بار ستگین گناه رو به دوش بکشه

در روایات هستش که سنگینی نهمت از کوههای بزرگ بیشتره و باعث ذوب ایمان میشه


ایه 113: عصمت پیامبر یه نوع شعوری هستش که به طور مداوم ایشون رو از گناه مصون میداره
این شعور از طریق علم و ادراک میست
بلکه ناشی از نعالیم خداونده از طریق وحی

همونطوری که شعور انسان عادی بتعث میشه کثافات رو نخوره
شعور انسان معصوم هم مانع از گناه میشه
یعنی همونقدرناه براش نفرت زا و مشمیز کننده است .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۳۳
* مسافر
شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۳۲ ق.ظ

95 . صفحه 95

 

اول فروردین : 

نفیسه : 

 

102.هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با عده‏اى از مسلمانان به عزم «مکّه» وارد سرزمین «حدیبیه» شدند و جریان به گوش قریش رسید، خالد بن ولید به سرپرستى یک گروه دویست نفرى براى جلوگیرى از پیشروى مسلمانان به سوى مکّه، در کوههاى نزدیک مکّه مستقر شد، هنگام ظهر «بلال» اذان گفت و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با مسلمانان نماز ظهر را به جماعت ادا کردند، خالد از مشاهده این صحنه در فکر فرو رفت و به نفرات خود گفت در موقع نماز عصر باید از فرصت استفاده کرد و در حال نماز کار مسلمانان را یکسره ساخت در این هنگام آیه نازل شد و دستور نماز خوف را به مسلمانان داد، و این خود یکى از نکات اعجاز قرآن است که قبل از اقدام دشمن، نقشه‏هاى آنها را نقش بر آب کرد.در تعقیب آیات مربوط به جهاد، این آیه کیفیت نماز خوف را که به هنگام جنگ باید خوانده شود به مسلمانان تعلیم مى‏دهد، آیه خطاب به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مى‏فرماید: «هنگامى که در میان آنها هستى و براى آنها نماز جماعت بر پا مى‏دارى باید مسلمانان به دو گروه تقسیم شوند، نخست عده‏اى با حمل اسلحه با تو به نماز بایستند»سپس هنگامى که این گروه سجده کردند (و رکعت اول نماز آنها تمام شد، تو در جاى خود توقف مى‏کنى) و آنها با سرعت رکعت دوم را تمام نموده و به میدان نبرد باز مى‏گردند و در برابر دشمن مى‏ایستند و گروه دوم که نماز نخوانده‏اند، جاى گروه اول را مى‏گیرند و با تو نماز مى‏گزارند»

 

«گروه دوم نیز باید وسایل دفاعى و اسلحه را با خود داشته باشند و بر زمین نگذارند»این طرز نماز گزاردن براى این است که دشمن شما را غافلگیر نکند، «زیرا دشمن همواره در کمین است که از فرصت استفاده کند و دوست مى‏دارد که شما از سلاح و متاع خود غافل شوید و یکباره به شما حمله‏ور شود»ولى از آنجا که ممکن است ضرورتهایى پیش بیاید که حمل سلاح و وسایل دفاعى هر دو با هم به هنگام نماز مشکل باشد، در پایان آیه چنین دستور مى‏دهد:«و گناهى بر شما نیست اگر از باران ناراحت باشید و یا بیمار شوید که در این حال سلاح خود را بر زمین بگذارید»«ولى در هر صورت از همراه داشتن وسایل محافظتى و ایمنى (مانند زره و خود و امثال آن) غفلت نکنید و حتى در حال عذر، حتما آنها را با خود داشته باشید» که اگر احیانا دشمن حمله کند بتوانید تا رسیدن کمک، خود را حفظ کنید شما این دستورات را به کار بندید و مطمئن باشید پیروزى با شماست "زیرا خداوند برای کافران مجازات خوارکننده ای آماده کرده است".

103.اهمیت فریضه نماز! به دنبال دستور نماز خوف در آیه قبل و لزوم بپاداشتن نماز حتى در حال جنگ در این آیه مى‏فرماید: «پس از اتمام نماز یاد خدا را فراموش نکنید، و در حال ایستادن و نشستن و زمانى که بر پهلو خوابیده‏اید به یاد خدا باشید و از او کمک بجویید» منظور از یاد خدا در حال قیام و قعود و بر پهلو خوابیدن، ممکن است همان حالات مختلف جنگى که سربازان گاهى در حال ایستادن و زمانى نشستن و زمانى به پهلو خوابیدن، سلاحهاى مختلف جنگى از جمله وسیله تیراندازى را به کار مى‏برند، بوده باشد.آیه فوق در حقیقت اشاره به یک دستور مهم اسلامى است، که معنى نماز خواندن در اوقات معین این نیست که در سایر حالات انسان از خدا غافل بماند.سپس قرآن مى‏گوید:دستور نماز خوف یک دستور استثنایى است و «به مجرد این که حالت خوف زائل گشت، باید نماز را به همان طرز عادى انجام دهید»و در پایان سرّ این همه سفارش و دقت را در باره نماز چنین بیان مى‏دارد:«زیرا نماز وظیفه ثابت و معینى براى مؤمنان است»

104.از ابن عباس چنین نقل شده که:پس از حوادث دردناک جنگ احد پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله بر فراز کوه احد رفت و أبوسفیان نیز بر کوه احد قرار گرفت و با لحنى فاتحانه فریاد زد:«اى محمد! یک روز پیروز شدیم و روز دیگر شما» یعنى این پیروزى ما در برابر شکستى که در بدر داشتیم، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به مسلمانان فرمود: فورا به او پاسخ گویید، مسلمانان گفتند: «هرگز وضع ما با شما یکسان نیست،شهیدان ما در بهشتند و کشتگان شما در دوزخ».ابوسفیان فریاد زد: «لنا العزّى و لا عزّى لکم ما داراى بت بزرگ «عزّى» هستیم و شما ندارید.پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: شما هم در برابر شعار آنها بگویید:اللّه مولینا و لا مولى لکم سرپرست و تکیه گاه ما خداست و شما سرپرست و تکیه گاهى ندارید.ابوسفیان که خود را در مقابل این شعار زنده اسلامى ناتوان دید، دست از بت «عزّى» برداشت و به دامن بت «هبل» درآویخت و فریاد زد:اعل هبل! سر بلند باد هبل.پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داد که این شعار جاهلى را نیز با شعارى نیرومندتر ومحکم‏تر بکوبند و بگویند: اللّه اعلى و اجلّ! خداوند برتر و بالاتر است.ابوسفیان که از این شعارهاى گوناگون خود بهره‏اى نگرفت فریاد زد: میعادگاه ما سرزمین بدر صغرى است.مسلمانان از میدان جنگ بازگشتند در حالى که از حوادث دردناک احد سخت ناراحت بودند در این هنگام آیه نازل شد و به آنها هشدار داد که در تعقیب مشرکان کوتاهى نکنند و از این حوادث دردناک ناراحت نشوند.


از شان نزول می آموزیم که مسلمانان باید هیچ یک از تاکتیکهاى دشمن را از نظر دور ندارند در برابر منطق دشمنان،منطقهاى نیرومندتر و در برابر سلاحهاى آنها سلاحهاى برتر و گرنه حوادث به نفع دشمن تغییر شکل خواهد داد و بنابراین،در عصرى همچون عصر ما باید به جاى تأسف خوردن در برابر حوادث دردناک و مفاسد وحشتناکى که مسلمانان را از هر سو احاطه کرده بطور فعالانه دست به کار شوند،در برابر کتابها و مطبوعات ناسالم،کتب و مطبوعات سالم فراهم کنند،و در مقابل وسایل تبلیغاتى مجهز دشمنان از مجهزترین وسایل تبلیغاتى روز استفاده کنند،و در مقابل طرحها و تزها و دکترین‏هایى که مکتبهاى مختلف سیاسى و اقتصادى و اجتماعى ارائه مى‏دهند طرحهاى جامع اسلامى را به شکل روز در اختیار همگان قرار دهند،تنها با استفاده از این روش است که مى‏توانند موجودیت خود را حفظ کرده و به صورت یک گروه پیشرو در جهان درآیند.به دنبال آیات مربوط به جهاد و هجرت،این آیه براى زنده کردن روح فداکارى در مسلمانان چنین مى‏گوید:«هرگز از تعقیب دشمن سست نشوید»اشاره به این که در مقابل دشمنان سرسخت،روح تهاجم را در خود حفظ کنید زیرا از نظر روانى اثر فوق العاده‏اى در کوبیدن روحیه دشمن دارد.سپس استدلال زنده و روشنى براى این حکم بیان مى‏کند و مى‏گوید: چرا شما سستى به خرج دهید«در حالى که اگر شما در جهاد گرفتار درد و رنج مى‏شوید دشمنان شما نیز از این ناراحتیها سهمى دارند، با این تفاوت که شما امید به کمک و رحمت وسیع پروردگار عالم دارید و آنها فاقد چنین امیدى هستند»و در پایان براى تاکید بیشتر میفرماید:"فراموش نکنید که تمام این ناراحتیها ورنجها وتلاشهاوکوششها واحیانا سستی ها ومسامحه کاریهای شما از دیدگاه علم خدا مخفی نیست".وبنابراین نتیجه همه آنها را خواهید دید.

105.در شأن نزول این آیه و آیه بعد نقل شده که:طایفه بنى ابیرق طایفه‏اى نسبتا معروف بودند سه برادر از این طایفه به نام «بشر» و «بشیر» و «مبشر» نام داشتند، «بشیر» به خانه مسلمانى به نام«رفاعه» دستبرد زد و شمشیر و زره و مقدارى از مواد غذایى را به سرقت برد، فرزند برادر او به نام «قتاده» که از مجاهدان بدر بود جریان را به خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عرض کرد.
برادران سارق وقتى باخبر شدند، یکى از سخنوران قبیله خود را دیدند که با جمعى به خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بروند و با قیافه حق به جانب سارق را تبرئه کنند، و قتاده را به تهمت ناروا زدن متهم سازند.پیامبر صلّى اللّه علیه و آله طبق وظیفه «عمل به ظاهر» شهادت این جمعیت را پذیرفت و قتاده را مورد سرزنش قرار داد، قتاده که بیگناه بود از این جریان بسیار ناراحت شد و به سوى عموى خود بازگشت و جریان را با اظهار تأسف فراوان بیان کرد، عمویش او را دلدارى داد و گفت: نگران مباش خداوند پشتیبان ما است.این آیه و آیه بعد نازل شد و این مرد بیگناه را تبرئه کرد و خائنان واقعى را مورد سرزنش شدید قرار داد.

از خائنان حمایت نکنید- در این آیه خداوند نخست به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله توصیه مى‏کند که هدف از فرستادن این کتاب آسمانى این است که اصول حق و عدالت در میان مردم اجرا شود، مى‏فرماید: «ما این کتاب را به حق بر تو فرستادیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در میان مردم قضاوت کنى»سپس به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هشدار مى‏دهد، مى‏گوید:«هرگز از کسانى مباش که از خائنان حمایت نمایى»گر چه روى سخن در این آیه به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است ولى شک نیست که این حکم یک حکم عمومى نسبت به تمام قضات و داوران مى‏باشد، و به همین دلیل چنین خطابى مفهومش این نیست که ممکن است چنین کارى از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سر بزند!

 

اعظم : 

آیه 102 : 

1- نماز، حتّى در صحنه‏ى جنگ تعطیل نمى‏شود و رزمنده، بى‏نماز نیست. «اقمت لهم الصلوة....و لیأخذوا اسلحتهم»

2- در اهمیّت نماز جماعت همین بس که در جبهه‏ى جنگ با دشمن، حتّى با یک رکعت هم برپا مى‏شود. «و لتأت طائفة اُخرى لم یُصلّوا فلیُصلّوا»
3- در هنگام پیش آمدن دو وظیفه (جهاد و نماز)، نباید یکى فداى دیگرى شود. «فلتقم... ولیأخذوا»
4- در همه حال، هشیارى لازم است، حتّى نماز نباید مسلمانان را از خطر دشمن غافل کند. «و لیأخذوا اسلحتهم»
5 - رهبر، محور وحدت و عبادت است. «کنت فیهم ... اقمت لهم الصلوة»
6- تقسیم کار، تعاون و شریک کردن دیگران در کارهاى خیر، حتّى در حسّاس‏ترین موارد، از عوامل الفت جامعه است. در این آیه، دو رکعت نماز جماعت میان دو گروه تقسیم شده، تا تبعیضى پیش نیاید و همه در خیر شریک باشند. «و لتأت طائفة اُخرى...»
7- فرمان‏هاى الهى به تناسب شرایط، متفاوت است. (این آیه مربوط به نماز خوف در برابر دشمن است.) «فلتقم طائفة منهم»
8 - نماز جماعت در جبهه، نشان عشق به هدف و خدا و رهبر و پایبندى به ارزشهاست. «اذا کنت فیهم فاقمت لهم الصلوة»
9- در جبهه باید جابه جایى نیروها در فاصله‏ى یک رکعت نماز، امکان پذیر بوده باشد. «و لتأت طائفة اُخرى لم یُصلّوا فلیُصلّوا»
10- هر چه مدّت نماز در جبهه بیشتر شود، فرصت دشمن براى حمله افزایش مى‏یابد. پس باید حفاظت بیشترى داشت. در رکعت اوّل، داشتن اسلحه کافى است ولى در رکعت دوّم، هم اسلحه و هم ابزار دفاع. «ولیأخذوا اسلحتهم... ولیأخذوا حذرهم و اسلحتهم»
11- خداوند، پیامبرش را از توطئه‏ها و نقشه‏هاى پنهانى دشمن آگاه مى‏کند. (با توجّه به شأن نزول که ولید قصد کرد تا هنگام نماز جماعت حمله کند و با این آیه طرح او لغو شد.)
12- حرکت با اخلاص شما، سبب امدادهاى الهى در وقت خود است. (نزول این آیه و فرمان نماز خوف، یک امداد الهى در مقابل آن توطئه بود.) 13- در جبهه، مراسم عبادى نباید طولانى شود و کارهاى مانع هوشیارى، ممنوع است. «ودّ الذین کفروا لو تغفلون»
14- از آرزوهاى دشمن، آگاه باشید. «ودّالذین»
15- عبادت، وسیله‏ى غفلت از دشمن نشود. «تغفلون»
16- احتمال غفلت در مسلمانان واقعى ضعیف است. (کلمه «لو» در جمله «لو تغفلون» نشانه‏ى این معناست.)
17- با هوشیارى، باید از امکانات نظامى و اقتصادى حفاظت کرد. «اسلحتکم و امتعتکم»
18- غفلت امّت اسلامى، شبیخون کفّار را در پى خواهد داشت. «میلة واحدة»
19- هر سخن و برنامه و حرکتى که مسلمانان را غافل کند، گامى است در جهت اهداف و خواسته‏هاى دشمن. «ودّ الذین کفروا لو تغفلون»
20- ملاک و مجوّز معافیّت از جبهه و سربازى، مرض و ضرر است. «بکم أذىً... او کنتم مرضى‏»
21- بارانى مجوّز زمین گذاشتن اسلحه است که با ضرر و آزار همراه باشد. در باران بى ضرر رزمنده سلاح بر زمین نمى‏گذارد. «بکم أذىً من مطرٍ»
22- در هیچ حالى، رزمنده نباید از وسائل حفاظتى دور باشد. حتّى اگر اسلحه ندارد، زره بر تن داشته باشد. «خذوا حذرکم»
23- تهدید کفّار و امید و دلگرمى دادن به مؤمنان، از شیوه‏هاى قرآن است. «أعدّ للکافرین عذاباً مهیناً»
24- در آینده، ذلّت از آنِ کافران است. «للکافرین عذاباً مهیناً»

ایه 103:
1- کمبودهاى نماز خوف، با یاد خدا جبران مى‏شود. «فاذا قضیتم الصلوة فاذکروااللَّه»
2- نماز و یاد خدا در هر حال لازم است، در جبهه‏ى جنگ یا بستر بیمارى. «قیاماً و قعوداً و على جنوبکم»
3- سلاح رزمنده مسلمان، نماز و یاد خداست. «فاذا قضیتم الصلوة فاذکروا اللّه»
4- نماز خوف، یک استثناست. پس از برطرف شدن حالت اضطرار، نماز باید به صورت عادّى خوانده شود. «فاذا اطمأننتم فاقیموا الصلوة»
5 - نماز، از واجبات قطعى الهى در همه‏ى عصرها و براى همه‏ى نسل‏ها است. «کانت على المؤمنین کتابا»
6- وجوب هر نماز، در وقت مخصوص خودش است. «موقوتاً»
7- تعیین وقت براى نماز، رمز تداوم، نظم و عامل مواظبت بر آن است که خود درس نظم و عامل نظم بخشیدن به امور مسلمانان است. «کتاباً موقوتاً»

ایه 104:
1- مسلمانان باید روحیّه‏ى قوى داشته باشند و شکست‏هاى موردى (مثل اُحد) آنان را سست نکند. «ولا تهنوا»
2- به جاى موضع تدافعى، در تعقیب دشمن و در حالت تهاجمى باشید. «لاتهنوا فى ابتغاء القوم»
3- از عوامل روحیّه گرفتن مؤمنان، مقایسه‏ى دردهاى خود با رنج دیگران و امید و توجّه به امدادهاى الهى و آگاهى اوست. «فانهم یألمون کماتألمون»
4- با همه‏ى آسیب‏ها و تلخى‏هاى جنگ، شما پیروزید، چون امید به الطاف الهى دارید. «ترجون من الله»
5 - مسلمانان، امیدهاى گونه‏گون از خدا دارند. امید به امدادهاى غیبى، پیروزى، مرعوب شدن دشمن، پاداش‏هاى معنوى و امثال آن. (مورد امید در آیه ذکر نشده و هر امیدى را شامل مى‏شود). «ترجون من الله»
6- امید، بزرگ‏ترین اهرم حرکت و سرمایه‏ى روحى رزمنده است. یا شهادت و سعادت، یا پیروزى. «ترجون من الله ما لا یرجون»
7- رنج و مشقّت مؤمنان در جنگ‏ها، در مدار علم و حکمت خداوند است و لذا از آن جلوگیرى نمى‏کند. «علیماً حکیماً»

ایه 105 :
1- قرآن، پایه‏ى قضاوت و عدالت میان مردم است. «انا انزلنا الیک الکتاب»
2- قاضى باید از قانونِ قرآن، آگاهى کامل داشته باشد. «انزلنا الیک الکتاب لتحکم»
3- فراگیرى قرآن و سنّت شرط قاضى شدن است. «انزلنا الیک الکتاب... لتحکم... اراک اللَّه»
4- چون نزول قرآن بر اساس حقّ است، قضاوت‏ها هم باید بر مبناى حقّ باشد، نه وابستگى‏هاى حزبى، گروهى، منطقه‏اى و نژادى. «بما اریک اللَّه»
5 - رفتار به عدالت، حتّى نسبت به غیر مسلمانان هم ضرورى است. (با توجّه به شأن نزول دوّم) «لتحکم... بما اریک اللّه»
6- قضاوت، از شئون انبیاست. تنها ابلاغ احکام کافى نیست، اجراى احکام نیز وظیفه است. «لتحکم بین النّاس»
7- کفر اشخاص، دلیل تهمت به آنان نمى‏شود. (با توجّه به شأن نزول)
8 - پیامبر، علاوه بر قانون و کتاب، از امدادهاى الهى برخوردار است. «اراک الله»
9- خداوند علاوه بر قرآن برنامه‏هاى دیگرى به پیامبرش نشان داد. «اراک اللَّه» و نفرمود: «لتحکم بین الناس به»
10- خداوند، پیامبرش راحفظ مى‏کند و توطئه‏ها و صحنه‏سازى‏ها را فاش مى‏سازد. «اراک اللَّه»
11- قانون محترم است، ولى براى جلوگیرى از سوء استفاده‏ها باید چاره‏اى جست. در اینجا، امداد الهى چاره‏ى کار شد. «بما اراک اللَّه»
12- دفاع و حمایت از خائن ممنوع است. «و لا تکن للخائنین خصیماً»
13- خائنان نباید امیدى به حمایت رهبران دینى داشته باشند. «و لاتکن للخائنین خصیماً»
14- قضاوت، مقامى است که متصدى آن، اگر معصوم هم باشد باز استغفار مى‏طلبد. «واستغفرالله»
15- از افتخارات اسلام این است که حتّى اگر به یک یهودى ظلم شود، شخص اوّل اسلام براى مسلمانانى که سوء قصدى داشته‏اند باید استغفار کند. «واستغفرالله»
16- اگر قرآن، ساخته و پرداخته‏ى خود پیامبر بود، هرگز آیاتش فرمان استغفار به رسول خدا نمى‏داد. «و استغفر اللَّه»
17- قاضى باید همواره براى دورى از هواى نفس استغفار کند. «استغفر اللَّه»
18- استغفار، مایه‏ى بهره‏گیرى از مغفرت و رحمت پروردگار است. «غفوراً رحیماً»
19- خداوند علاوه بر بخشیدن گناه مهربان است. «غفوراً رحیماً»

 

اعظم : 

 

ایه 102:
نمی دونستم نماز خوف یک رکعته !
جالبه نفس نماز خوندن اینقدر مهمه که در اون حال تعطیل بردار و مثل روزه جبران پذیر نیست

کلا نماز خیلی مهمه
خیلی

ایه 103: در حال ارامش ادم در هیچ لحظه ای نباید از یاد خدا غافل باشه

نعمت امنیت نعمت بزرگیه چه بهتر که با یاد خدا بگذره و دور از غفلت

آیه 104:
خیلی فرقه میون کسی که کاری رو با نیت خدایی انجام میده
با کسی که همون کارو با نیت غیر خدایی و یا حای انجام وظیفه انجام میده

 

حتی کار خونه
حتی بچه داری

فرق داره

روح اعمال با هم فرق میکنه
حتی در ایجاد نشاط درونی و عدم افسرگی و خستگی

ایه 105:
خیانت کاری قابل دفاع نیست

جانب خیانتکار رو نباید بگیریم

 

...........................................................................................................................

 

مباحثه آیات سوال برانگیز :

آیه 102 سوره نساء :

نفیسه : 

با توجه به آیه 102سوره نساء و روایات روش خواندن نماز خوف در منابع فقهی چنین آمده است: نماز خوف در حال جنگ، در نماز دو رکعتی (صبح) و نمازهای چهار رکعتی (ظهر، عصر، عشاء) –به صورت شکسته و دو رکعتی- به این صورت خوانده می‌شود: لشکر اسلام دو دسته شوند و امام جماعت با یک دسته از آنها نماز را شروع کند و یک رکعت را با آنها بخواند آنگاه این دسته خود فوراً رکعت دیگر را بجا آورده و سلام دهند و به جنگ روند تا دسته بعدى بیایند و امام جماعت همچنان نشسته باشد تا آنها بیایند و رکعت دوّم را با این دسته دوم شروع کند و پس از بجا آوردن دو سجده، در حال تشهد بنشیند تا آنها رکعت بعدى را بجاى آورند و تشهد و سلام را با یکدیگر بدهند. در نماز مغرب‌؛ امام جماعت دو رکعت را با یک دسته و رکعت دیگر را با دسته دیگر بخواند و در تقدیم و تأخیر مختار است.
یاد آوری می‌شود که امروزه به جهت تغییر سبک جنگ‌ها و فقدان جنگ تن به تن، نماز خوف کاربرد چندانی ندارد.
برگرفته از وسایل الشیعه جلد 8 صفحات 433 تا 439

 

اعظم :

ممنون نفیسه جان

کلا با اومن بند در تفسیر نور درگیر بودم

 

نفیسه : 

 

خواهش میکنم.البته مطلبی که شما در نکته 2 برای صفحه 95 اوردی در اهمیت نماز جماعت بوده که میگه یک رکعت این نماز به جماعت خونده میشه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۴ ، ۰۹:۳۲
* مسافر
جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ب.ظ

94 . صفحه 94

 

بیست و نهم اسفند :

 

 

نفیسه : 


95.در آیات گذشته سخن از جهاد در میان بود، این آیه مقایسه‏اى در میان مجاهدان و غیر مجاهدان به عمل آورده، مى‏گوید: «افراد با ایمانى که از شرکت در میدان جهاد خوددارى مى‏کنند، و بیمارى خاصى که آنها را از شرکت در این میدان مانع شود ندارند، هرگز با مجاهدانى که در راه خدا و اعلاى کلمه حق با مال و جان خود جهاد مى‏کنند یکسان نیستند» سپس برترى مجاهدان را بار دیگر به صورت صریحتر و آشکارتر بیان کرده، مى‏فرماید:«خداوند مجاهدانى را که با مال و جان خود در راهش پیکار مى‏کنند بر خوددارى‏کنندگان از شرکت در میدان جهاد برترى عظیمى بخشیده» ولى چون نقطه مقابل این دسته از مجاهدان افرادى هستند که جهاد براى آنها واجب عینى نبوده و یا این که به خاطر بیمارى و ناتوانى و علل دیگر قادر به شرکت در میدان جنگ نبوده‏اند لذا براى این که پاداش نیت صالح و ایمان و سایر اعمال نیک آنها نادیده گرفته نشود به آنها نیز وعده نیک داده، مى‏فرماید: «به هر دو دسته (مجاهدان و غیر مجاهدان) وعده نیک داده است» ولى از آنجا که اهمیت جهاد در منطق اسلام از این هم بیشتر است بار دیگر به سراغ مجاهدان رفته و تأکید مى‏کند که «خداوند مجاهدان را بر قاعدان اجر عظیمى بخشیده است»

96.این اجر عظیم در این آیه چنین تفسیر شده: «درجات مهمى از طرف خداوند و آمرزش و رحمت او»و در پایان آیه مى‏فرماید:اگر در این میان افرادى ضمن انجام وظیفه خویش مرتکب لغزشهایى شده‏اند و از کرده خویش پشیمانند خدا به آنها نیز وعده آمرزش داده «زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است»

97.قبل از آغاز جنگ بدر سران قریش اخطار کردند که همه افراد ساکن مکّه که آمادگى براى شرکت در میدان جنگ دارند، باید براى نبرد با مسلمانان حرکت کنند و هر کس مخالفت کند خانه او ویران و اموالش مصادره مى‏شود، به دنبال این تهدید، عده‏اى از افرادى که ظاهرا اسلام آورده بودند ولى به خاطر علاقه شدید به خانه و زندگى و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند، نیز با بت‏پرستان به سوى میدان جنگ حرکت کردند، و در میدان در صفوف مشرکان ایستادند و از کمى نفرات مسلمانان به شک و تردید افتادند و سر انجام در این میدان کشته شدند، آیه نازل گردید و سرنوشت شوم آنها را شرح داد.در تعقیب بحثهاى مربوط به جهاد، در این آیه اشاره به سرنوشت شوم کسانى مى‏شود که دم از اسلام مى‏زدند ولى برنامه مهم اسلامى یعنى «هجرت» را عملى نساختند، قرآن مى‏گوید:«کسانى که فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند در حالى که به خود ستم کرده بودند، و از آنها پرسیدند (شما اگر مسلمان بودید) پس چرا در صفوف کفار قرار داشتید و با مسلمانان جنگیدید»؟از جمله فوق استفاده مى‏شود که گرفتن ارواح به دست یک فرشته معین نیست و اگر مى‏بینیم که در بعضى آیات این موضوع به ملک الموت (فرشته مرگ) نسبت داده شده از این نظر است که او بزرگ فرشتگان مأمور قبض ارواح است.آنها در پاسخ به عنوان عذرخواهى مى‏گویند «ما در محیط خود تحت فشار بودیم و به همین جهت توانایى بر اجراى فرمان خدا نداشتیم».

اما این اعتذار از آنان پذیرفته نمى‏شود و به زودى «از فرشتگان خدا پاسخ مى‏شنوند که: مگر سرزمین پروردگار وسیع و پهناور نبود که مهاجرت کنید و خود را از آن محیط آلوده و خفقان بار برهانید»!و در پایان به سرنوشت آنان اشاره کرده، مى‏فرماید: «این گونه اشخاص) که با عذرهاى واهى و مصلحت اندیشى‏هاى شخصى شانه از زیر بار هجرت خالى کردند و زندگى در محیط آلوده و خفقان‏بار را بر آن ترجیح دادند) جایگاهشان دوزخ و بد سر انجامى دارند».

98.در این آیه مستضعفان و ناتوانهاى واقعى (نه مستضعفان دروغین) را استثناء کرده، مى‏فرماید:«مردان و زنان و کودکانى که هیچ چاره‏اى براى هجرت و هیچ طریقى براى نجات از آن محیط آلوده نمى‏یابند، از این حکم مستثنا هستند»زیرا واقعا این دسته معذورند و خداوند ممکن نیست تکلیف ما لا یطاق کند.

99.در این آیه مى‏فرماید: «ممکن است اینها مشمول عفو خداوند شوند و خداوند همواره بخشنده و آمرزنده بوده است»مستضعف کیست؟از بررسى آیات قرآن و روایات استفاده مى‏شود افرادى که از نظر فکرى یا بدنى یا اقتصادى آنچنان ضعیف باشند که قادر به شناسایى حق از باطل نشوند، و یا این که با تشخیص عقیده صحیح بر اثر ناتوانى جسمى یا ضعف مالى و یا محدودیتهایى که محیط بر آنها تحمیل کرده قادر به انجام وظایف خود بطور کامل نباشند و نتوانند مهاجرت کنند آنها را مستضعف مى‏گویند.از امام موسى بن جعفر علیه السّلام پرسیدند که مستضعفان چه کسانى هستند؟ امام در پاسخ این سؤال نوشتند:«مستضعف کسى است که حجت و دلیل به او نرسیده باشد و به وجود اختلاف (در مذاهب و عقاید که محرک بر تحقیق است) پى نبرده باشد، اما هنگامى که به این مطلب پى برد، دیگر مستضعف نیست».

100.هجرت یک دستور سازنده اسلامى! به دنبال بحث در باره افرادى که بر اثر کوتاهى در انجام فریضه مهاجرت، به انواع ذلتها و بدبختیها تن در مى‏دهند، در این آیه با قاطعیت تمام در باره اهمیت هجرت در دو قسمت بحث شده است: نخست اشاره به آثار و برکات هجرت در زندگى این جهان کرده، مى‏فرماید: «و کسانى که در راه خدا و براى خدا مهاجرت کنند، در این جهان پهناور خدا، نقاط امن فراوان و وسیع پیدا مى‏کنند» که مى‏توانند حق را در آنجا اجرا کنند و بینى مخالفان را به خاک بمالند.سپس به جنبه معنوى و اخروى مهاجرت اشاره کرده مى‏فرماید: «اگر کسانى از خانه و وطن خود به قصد مهاجرت به سوى خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خارج شوند و پیش از رسیدن به هجرتگاه، مرگ آنها را فرا گیرد، اجر و پاداششان بر خداست، و خداوند آمرزنده و مهربان است» و گناهان آنها را مى‏بخشد.بنابراین مهاجران در هر دو صورت به پیروزى نائل مى‏گردند.جالب این است که هجرت- آن هم نه براى حفظ خود، بلکه براى حفظ آیین اسلام- مبدء تاریخ مسلمانان مى‏باشد، و زیر بناى همه حوادث سیاسى، تبلیغى و اجتماعى ما را تشکیل مى‏دهد، و در هر عصر و زمان و مکانى اگر همان شرایط پیش آید، مسلمانان موظف به هجرتند!

101.در تعقیب آیات گذشته که در باره «جهاد» و «هجرت» بحث مى‏کرد در این آیه به مسأله «نماز مسافر» اشاره کرده، مى‏فرماید:«هنگامى که مسافرت کنید مانعى ندارد که نماز را کوتاه کنید اگر از خطرات کافران بترسید، زیرا کافران دشمن آشکار شما هستند»البته جاى شک نیست که نماز مسافر اختصاصى به حالت ترس ندارد.

 

اعظم : 

 

ایه 95 و 96:
برتری مجاهدین بر غیر مجاهدین
جالب بود در ابن ایه جهاد مالی هم ذکر شده
مال و جان دو تا از سخت ترین چیزایی هستن که انسان احساس مالکیت بهشون داره
با هر دو امتحان میشه

آیه 97:
نمی دونستم فرشته هایی غیر از عزراییل هستن که جون ادما رو می گیرن
....
فرشته ها موقع قبض رو از حال ایمانیمون سوال میکنن
جالبه اونجا هم ادم میخواد زیر ابی بره و علت تراشی کنه تا اینکه ایمانش رو شرح بده (پیش قاضی و معلق بازی)
...
دلیل اینکه محیط مناسب نبود برای اینکه ما مومن باشیم دلیل قابل قبولی نیست

قابل توجه همه ما اگه خانواده و قوم و خویش و سنتهای دست و پاگیر و خلاصه جو نا مساعد رو دلیل ضعف ایمانمون می دونیم

آیه 98 و 99: خداوند تو هر حکمی که داده استثناات رو بیان کرده (روزه،جهاد و ... )
ما هم خوبه این خصلت رو جایی که قانونی میذاریم داشته باشیم

100.زمین خداوند وسیعه
نترسیم از رفتن
موندن به قیمت از دست دادن ایمان هیچ ارزشی نداره

101. خیلی برام جالب بود که از این ایه نماز مسافر استخراج شده
به نظرم نماز خوف بود
ولی نوشته بود که طبق روایات و سنت پیامبر که خیلی خیلی هم زیاده
نماز مسافر و شکسته بودنش استخراج شده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۳ ، ۱۲:۰۱
* مسافر
پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۵۹ ق.ظ

93 . صفحه 93

 

بیست و هشتم اسفند : 

 

نفیسه: 


92.یکى از بت‏پرستان مکّه به نام «حارث بن یزید» با دستیارى «ابوجهل» مسلمانى را به نام «عیاش بن ابى ربیعه»به جرم گرایش به اسلام مدتها شکنجه مى‏داد،پس از هجرت مسلمانان به مدینه، «عیاش» نیز به مدینه هجرت کرد.اتفاقا روزى در یکى از محله‏هاى اطراف مدینه با شکنجه دهنده خود حارث بن یزید رو برو شد، و از فرصت استفاده کرده، او را به قتل رسانید، به گمان این که دشمنى را از پاى درآورده است، در حالى که توجه نداشت که «حارث» توبه کرده و مسلمان شده به سوى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏رود جریان را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله عرض کردند آیه نازل شد و حکم قتلى را که از روى اشتباه و خطا واقع شده بیان کرد.-احکام قتل خطا: چون در آیات گذشته به مسلمانان آزادى عمل براى در هم کوبیدن منافقان و دشمنان خطرناک داخلى داده شده، براى این که مبادا کسانى از این قانون سوء استفاده کنند و با افرادى که دشمنى دارند به نام منافق بودن تصفیه حساب خصوصى نمایند در این آیه و آیه بعد احکام قتل خطا و قتل عمد بیان شده است،نخست در این آیه مى‏فرماید: «براى هیچ مؤمنى مجاز نیست که فرد با ایمانى را جز از روى خطا به قتل برساند»

 

سپس جریمه و کفاره قتل خطا را در سه مرحله بیان مى‏کند:صورت نخست این که فرد بیگناهى که از روى اشتباه کشته شده متعلق به خانواده مسلمانى باشد که در این صورت، قاتل باید دو کار کند،یکى این که برده مسلمانى را آزاد نماید و دیگر این که خونبهاى مقتول را به صاحبان خون بپردازد، آیه شریفه مى‏فرماید:«کسى که مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایى به کسان او بپردازد»«مگر این که خاندان مقتول با رضایت خاطر از دیه بگذرند»صورت دوم این که:«مقتول مؤمن وابسته به خاندانى باشد که با مسلمانان خصومت و دشمنى دارند، در این صورت کفاره قتل خطا تنها آزاد نمودن برده مسلمان است»پرداخت دیه به جمعیتى که تقویت بنیه مالى آنان خطرى براى مسلمانان محسوب خواهد شد ضرورت ندارد، به علاوه اسلام ارتباط این فرد را با خانواده خود که همگى از دشمنان اسلامند بریده است و بنابراین، جایى براى جبران خسارت نیست.صورت سوم این که:«خاندان مقتول از کفارى باشند که با مسلمانان هم‏پیمانند، در این صورت براى احترام به پیمان باید علاوه بر آزاد کردن یک برده مسلمان خونبهاى او را به بازماندگانش بپردازند»

ظاهرا منظور از مقتول در اینجا «مقتول مؤمن» است.و در پایان آیه در مورد کسانى که دسترسى به آزاد کردن برده‏اى ندارند یعنى قدرت مالى ندارند و یا برده‏اى براى آزاد کردن نمى‏یابند مى‏فرماید:«و آن کس که دسترسى (به آزاد کردن برده) ندارد، دو ماه پى در پى روزه مى‏گیرد»و در پایان مى‏گوید: «این (تبدیل شدن آزاد کردن برده به دو ماه روزه گرفتن یک نوع تخفیف و توبه الهى است، یا این که آنچه در آیه به عنوان کفاره قتل خطا گفته شد همگى) براى انجام یک توبه الهى است و خداوند همواره از هر چیز باخبر و همه دستوراتش بر طبق حکمت است»

93.«مقیس بن صبابه کنانى» که یکى از مسلمانان بود، کشته برادر خود «هشام» را در محله «بنى النجّار» پیدا کرد، جریان را به عرض پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسانید، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله او را به اتفاق «قیس بن هلال» نزد بزرگان «بنى النجار» فرستاد و دستور داد که اگر قاتل «هشام» را مى‏شناسند، او را تسلیم نمایند و اگر نمى‏شناسند، خونبها و دیه او را بپردازند. آنان هم چون قاتل را نمى‏شناختند، دیه را به صاحب خون پرداختند و او هم تحویل گرفت و به اتفاق «قیس بن هلال» به طرف مدینه حرکت کردند، در بین راه بقایاى افکار جاهلیت «مقیس» را تحریک نمود و با خود گفت: قبول دیه موجب سرشکستگى و ذلت است، لذا همسفر خود را که از قبیله «بنى النجار» بود به انتقام خون برادر کشت و به طرف مکّه فرار نمود و از اسلام نیز کناره‏گیرى کرد.پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هم در مقابل این خیانت خون او را مباح نمود، و آیه مورد بحث به همین مناسبت نازل شد که مجازات قتل عمد در آن بیان شده است.-مجازات قتل عمد: بعد از بیان حکم قتل خطا در اینجا به مجازات کسى که فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند اشاره کرده، و چهار مجازات و کیفر شدید اخروى (علاوه بر مسأله قصاص که مجازات دنیوى است) ذکر مى‏کند، مى‏فرماید:
1- «و هر کسى فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است که براى همیشه در آن مى‏ماند».
2- «و خداوند بر او غضب مى‏کند».
3- «و از رحمتش او را دور مى‏سازد».
4- و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است».

از آنجا که آدمکشى یکى از بزرگترین جنایات و گناهان خطرناک است و اگر با آن مبارزه نشود، امنیت که یکى از مهمترین شرایط یک اجتماع سالم است به کلى از بین مى‏رود، قرآن قتل بى‏دلیل یک انسان را همانند کشتن تمام مردم روى زمین معرفى مى‏کند.انسانى را بدون این که قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است».

94.نقل شده که: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بعد از بازگشت از جنگ خیبر «اسامة بن زید» را با جمعى از مسلمانان به سوى یهودیانى که در یکى از روستاهاى «فدک» زندگى مى‏کردند فرستاد، تا آنها را به سوى اسلام و یا قبول شرایط ذمّه دعوت کنند.یکى از یهودیان به نام «مرداس» که از آمدن سپاه اسلام باخبر شده بود به استقبال مسلمانان شتافت، در حالى که به یگانگى خدا و نبوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گواهى مى‏داد.اسامة بن زید به گمان این که مرد یهودى از ترس جان و براى حفظ مال اظهار اسلام مى‏کند و در باطن مسلمان نیست به او حمله کرد و او را کشت.هنگامى که خبر به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رسید، سخت از این جریان ناراحت شد و فرمود: تو مسلمانى را کشتى، «اسامة» ناراحت شد و عرض کرد این مرد از ترس جان و براى حفظ مالش اظهار اسلام کرد، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: تو که از درون او آگاه نبودى، چه مى‏دانى؟ شاید به راستى مسلمان شده است، در این موقع آیه نازل شد.در این آیه یک دستور احتیاطى براى حفظ جان افراد بیگناهى که ممکن است مورد اتهام قرار گیرند بیان مى‏کند و مى‏فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید هنگامى که در راه جهاد گام برمى‏دارید، تحقیق و جستجو کنید و به کسانى که اظهار اسلام مى‏کنند نگویید مسلمان نیستید»سپس اضافه مى‏کند که «مبادا به خاطر نعمتهاى ناپایدار این جهان افرادى را که اظهار اسلام مى‏کنند متهم کرده و آنها را به عنوان یک دشمن به قتل برسانید و اموال آنها را به غنیمت بگیرید»

سپس اضافه مى‏کند که «مبادا به خاطر نعمتهاى ناپایدار این جهان افرادى را که اظهار اسلام مى‏کنند متهم کرده و آنها را به عنوان یک دشمن به قتل برسانید و اموال آنها را به غنیمت بگیرید»«در حالى که غنیمتهاى جاودانى و ارزنده در پیشگاه خداست»«گر چه در گذشته چنین بودید و در دوران جاهلیت جنگهاى شما انگیزه غارتگرى داشت»«ولى اکنون در پرتو اسلام و منّتى که خداوند بر شما نهاده است (از آن وضع نجات یافته‏اید، بنابراین به شکرانه این نعمت بزرگ) لازم است که در کارها تحقیق کنید»«و این را بدانید که خداوند از اعمال و نیّات شما آگاه است»جهاد یک قانون عمومى در عالم آفرینش است و همه موجودات جهان اعم از نباتات و حیوانات به وسیله جهاد موانع را از سر راه خود برمى‏دارند تا بتوانند به کمالات مطلوب خود برسند.البته باید توجه داشت که جهاد علاوه بر نبردهاى دفاعى و گاهى تهاجمى، مبارزات علمى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى را نیز دربرمى‏گیرد.

 

اعظم : 

 

تو کل این صفحه 93 برای من نکته جالبش این بود که کفاره قتل ازاد کردن یه برده مومن هستش (علاوه بر دیه)
انگار بردگی معادل قتل باشه و ازاد کردن برده معادل حیات دادن و زندگی هستش

این از اون تدابیر اسلامی هستش برای ازاد کردن برده ها
معادل کشته شدن یه مومن یه برده مومن ازاد میشه و به جرگه نیروهای اسلامی اضافه میشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۵۹
* مسافر
چهارشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۵۷ ق.ظ

92 . صفحه 92

 

بیست و هفتم اسفند : 

 

اعظم : 

 

آیه 87 : چون در ذیل آیهٴ قبل فرمود خدا حسابرس مطلق است چون حسابرس مطلق است زمینه برای ذکر یوم‌الحساب فراهم شده یوم‌الحساب همان قیامت است که حساب هر کسی ظهور می‌کند لذا فرمود: ﴿اللّهُ لاَ إِلهَ إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ﴾ مسئلهٴ توحید را با مسئلهٴ معاد یکجا ذکر فرمود و روز قیامت هم چون روز حسابرسی است معلوم می‌شود در دنیا یک شریعت و قانون و تکلیفی بود که در قیامت اعمال انسانها را برابر با آن قانونها می‌سنجند، پس هم مبدأ در این آیه اشاره شد، هم معاد و هم ضمناً مسئلهٴ نبوّت و رسالت چون روز قیامت اگر روز حساب است حساب برای آن است که اعمال مردم را با قانونی بسنجند ببینند برابر آن قانون عمل کردند یا نکردند آن قانون می‌شود وحی و شریعت و نبوّت و رسالت، پس ذیل آیهٴ قبل مسئلهٴ حسابرسی را مطرح فرمود که حسابرسی قانونی را دربردارد در خود این آیه هم به مبدأ اشاره فرمود، هم به معاد مبدأ است و معاد و نبوّت و شریعت هم در این وسط اشاره شده است چون اگر معاد برای حسابرسی است پس در دنیا یک تکلیف و قانونی بوده.

 

آیه 88 : پس شما را ای مردمان و ای مسلمانان و ای کسانی که با قرآن این کتاب آسمانی مرتبط شده اید، چه می شود درباره منافقین؟ چرا دودستگی میانتان افتاده؟ در حالی که درباره ایشان، مطلب معلوم است و آنان، هرگز و در هیچ حالتی، به حق نیستند. پس چرا گروهی طرفدار و گروهی مخالف آنان شده اید؟ بلکه حق این است که همگی در زبان و اعتقاد و قلب و عمل و فعل و در همه ی امورتان با آنها مخالف باشید و از آنها تبری جویید و بدانید که حال آنها این است که خدا آنها را به پاداش دستاوردشان و عملکردشان و از این شاخه به آن شاخه پریدنشان و اقبالشان به شرک و گناه و معلوم نکردن تکلیف خودشان با خود و خدایشان، از لحاظ ظاهر و باطن، واژگون نموده! (و اینها برای همیشه زمین خورده ی الهی هستند.) آیا می خواهید کسی را که خداوند بی لیاقتی شان را برای هدایت تشخیص داده و گمراهشان کرده، هدایت کنید؟! طبعا از دست شما چنین کاری بر نمی آید. چرا که کسی را که خدا گمراه کند هرگز برای او راهی (برای هدایتش) نمی یابی. اصلا راهی نیست که شما بخواهید زرنگ باشید و آن راه را پیدا کنید. خدا هم به بسته شدن راهها عالم است و هم به باز کردن راهها و هم به همه چیز دیگر. وقتی پای خدا در امری در میان باشد، یعنی بقیه بی نقشند. و خدا در همه امور نقش دارد و امر همه مسائل در دست اوست. پس به فکر خویشتن خویش باشید که مبادا رشحات کفر و نفاق در عمق جان شما هم نفوذ کرده باشد. تلاشتان برای حال خودتان باشد.

 

آیه 89 : آنان آرزو می کنند و پیگیر این موضوع هم هستند که شما هم دقیقا به مانند ایشان ناسپاس و ناشکر و اهل گناه و نفاق و ریا و خدعه شوید، و (تلاش می کنند که) با آنها مساوی و برابر شوید (، بلکه به دنبال شریک جرم می گردند. پس از آنها برای خود سرپرستانی انتخاب نکنید و هرگز اجازه ندهید که احدی از این جرثومه های فساد، به عنوان ولی و سرپرست و مدیر شماها قرار گیرد. بلکه همه ی عمرتان را مبارزه با نفاق قرار دهید. چه نفاق درونی خودتان و چه دیگران. البته و صد البته که باید در گام اول به زنگ زدودگی خود بپردازید و سپس در پی اصلاح دیگران باشید. لکن در هر صورت همواره این مهم نیز به بهانه ی اینکه هنوز خود را اصلاح نکرده اید، فراموشتان نشود که زندگی و ماندن و بقا و حرکت و انسانیت به مبارزه در راه برقراری عدالت و ریشه کنی شرک و نفاق و خودپرستی هاست. این برخورد شدید با منافقان تا وقتی است که از خود کنده شوند و مسیر سیر الی الله را انتخاب کنند و راه توبه در پیش گیرند و در راه خدا هجرت نمایند و برادری خود را به عمل اثبات کنند و نه به حرف و حدیث. و برای تدبیر و نظام خداوندی، فاش و آشکار است که طبیعتا هم این کار را نخواهند کرد. لذا هر گاه از دریافتید که کماکان در نفاق خود استوارند، پس بر علیه آنها باشید، هر جا آنها را یافتید و آنها را در چنگال تحلیل های درست و بیدار کننده اسیر کنید! و از مبارزه ی بی امان با آنها باز نایستید و در صورت هر گونه احساس خطری، رسوایشان کنید و این گونه آنها را از لحاظ معنوی به قتل برسانید! و هرگز از میان آنها، حتی یک نفرشان را هم به عنوان سرپرست و مدیر و تدبیر کننده امورتان، اختیار نکنید.

آیه 90 : این جمله استثنایی است از حکم آیه بالا که فرموده بود ،مشرکین رادستگیر کنید و بکشید، پس می فرماید:به جز آن مشرکانی که بین آنها و بین بعضی از اقوام که با مسلمانان پیمان صلح دارند رابطه ای باشد که آنها را به هم وصل کرده باشد،مثلا سوگندی در یاری نمودن بین آنها برقرار باشد و یامشرکانی که نه میل قتال با مسلمان را داشتند و نه نیروی مقابله با مشرکان قوم خود را، و به عللی خود را کنار کشیده اند، یعنی نه بر علیه مسلمانان هستند و نه بر له آنان ،پس این دو طائفه استثناء شده اند،(فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم والقواالیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلا):(پس اگر از شما کناره گرفتند واطاعت و تسلیم عرضه نمودند ،در این صورت خدا برای شما علیه آنها راه تسلطی ننهاده است )، حال که خدا آنها را نسبت به قتال شما بی میل نموده و به ضرر شما کاری نمی کنند ونه با شما همراه شده اند و نه با دشمن شما ،پس دراین صورت شما جهتی برای قتال باآنها ندارید و خدا چنین حق سلطه ای را برشما قرار نداده است .

آیه 91 : گروهى از مکّیان، براى حفظ جان خود، نزد پیامبر آمده و منافقانه اظهار اسلام مى‏کردند و هنگامى که به مکّه برمى‏گشتند، سراغ بت‏پرستى مى‏رفتند تا دچار شکنجه‏ى کافران نشوند و با این روش، از منافع هر دو گروه بهره‏مند مى‏شدند و از خطرات هر دو جناح، در امان بودند و البتّه گرایش آنان به کفر بیشتر بود. 1- خداوند مسلمانان را از افکار وحرکات آینده دشمن آگاه مى‏کند. «ستجدون» 2- مسلمانان باید انواع دشمنان خود را شناخته، با هر یک برخوردى متناسب داشته باشند. «ستجدون ءاخرین...» 3- به اظهارات هر کس اطمینان نکنید. «یریدون ان یأمنوکم» 4- هدف منافقان، رفاه وزندگى آسوده است. «یریدون ان‏یأمنوکم ویأمنوا قومهم» 5 - محیطها و زمینه‏هاى مناسب، خصلت‏هاى درونى افراد را بروز مى‏دهد. «کلّما ردّوا الى الفتنة اُرکسوا فیها» 6- عقربه‏ى روح منافقان به سوى کفر است و با مساعد دیدن زمینه، در آن فرو مى‏روند. «کلّما ردّوا الى الفتنة اُرکسوا فیها» 7- برخورد شدید و سرکوبگرانه، با منافقانى است که حرکت‏هاى براندازى علیه نظام اسلامى مى‏دارند. «لم یعتزلوکم...یکفّوا ایدیهم» 8 - شناخت منافقان نیاز به آگاهى و تحقیق و اطلاعات دقیق دارد. «ثقفتموهم» از «ثقافه» به معناى فرهنگ و علم است. 9- مسلمانان باید از هر جهت بر کفّار سلطه یابند. «سلطاناً مبیناً» 10- حکومت اسلامى در سرکوب منافقان توطئه‏گر و تصفیه‏ى جامعه، دستش باز است و ولایت دارد. «جعلنا لکم علیهم سلطاناً مبیناً»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۵۷
* مسافر