قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب
شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۵۴ ق.ظ

46 . صفحه 46

 

یازدهم بهمن :

وحیده :

 ایه 270: بى سابقه است در قران که خدا   چهارده ,پانزده تا ایه پشت سرهم و کنار هم  راجبه یک موضوع بیاورد.این خبر از اهمیت موضوع انفاق دارد...
اگر بدانیم که خدا از کارهاى ما خبر دارد ,خیلى بهتر و با خیال راحتر عمل مى کنیم...
حالارکه خدا مى داند چرا کم بدهیم ..حالا که خدا مى داند ,چرا جنس نامرغوب انفاق کنیم...حالا که خدا مى داند چرا براى ریا خیرات کنیم...حالا که خدا مى داند چرا اینقدر برایمان انجام کار خیر سخت و سنگین شده........
(من نفقه) هر چیزى که باشه ,هر مقدارى که باشه اشکالى ندارد..
خدا در این ایه تشویق و تنبىه را پشت سرهم اورده
تشویق ؛ بدهید ,خدا مى بیند
تنبیه؛کسى که در دنیا یار گرسنگان نباشد ظالم است و در قیامت هم یارى ندارد.


خدا از انفاق ونذر هاى ما خبر دارد,وفاى به انها واجب است و ترک انها ظلم است
گاهى اوقات انفاق نمى کنیم چون, فکر مى کنیم این پول یک زمانى به دردمان مى خورد و کمکمان مى کند ...به راستى که سخت در اشتباه هستیم ,یارى تنها از جانب خداست و تا او نخواهد یاورى برایمان نخواهد بود....
خدا همه چیز را مى بیند و به بهترین صورت جبران مى کند...


ایه 271:امام محمد باقر علیه السلام مى فرماىد : خمس و زکات را علنى پرداخت کنید و صدقات مستحبى را پنهانى بدهید...
در انفاق اشکار و پنهان  در هر کدام برکاتى وجود دارد,
در اشکارا ,باعث تشویق  دیگران مى شود,نوعى امر به معروف است ,
 پنهانى انفاق کردن بهتر است ,چون اخلاص در ان بیشتر است ,,ابروى گیرنده حفظ مى شود,,وسوسه هاى شیطان کمتر مى شود..
(تؤتوها الفقرا)  : شما به سراغ فقرا بروید ,نگذارید ان ها به سراغ شما بیایند...
(فهو خیر لکم)؛ چون خدا مى داند که انسان دنبال سود است و دوست دارد کارى که انجام مى دهد بهره اى نصیبش شود خدا  مى گوید بدانید که انفاق براى شما بهتر است .و سبب بخشیدن بخشى از گناهانتان مى شود...
**وقتى خدا بداند ,دیگر چه نیاز است که مردم بدانند ....

ایه 272: ما کارى به هدایت مردم نداشته باشىم ,اگر مى دانیم ,نیازمندند ,کمکشان کنیم ,اگر گرسنه اند سیرشان کنیم,
در سیره عملى پیامبر و اهل بیتش نمونه زیاد داریم که به کسانى که به انها جسارت و بى احترامى کردند ,کمک مى کردند
**خدا هر کسى که زمینه داشته باشد را هدایت مى کند.باید در مسیر حق گام برداریم ,تا هدایت خدا شامل حالمان شود.تا خودمان نخواهیم نمى شود.
** باز هن خداوند تکرار م تاکید مى کند که خیرهایى که انفاق مى کنیم به نفع خودمان است و ذخیره ى قیامتمان مى شود  پس,دست ودلمان نلرزد....

ایه 273:اولویت انفاق با کسانى است که در راه خدا محصور شده اند ,به خاطر دین از وطن دور شده اند ,یا در جبهه هاى جنگ هستند ,در کل یعنى به خاطر قدم گذاشتن در راه خدا دچار فقر شده اند...
وتوان تلاش و حرکت و هجرت را ندارند تا شرایط زندگیشان بهتر شود. .
فقراى عفیف و گمنام مورد ستایش خداوند هستند ,انهایى که هیچوقت با اصرار از مردم چیزى نمى گیرند...


ایه 274: در تفاسیر شیعه و سنى این ایه را درباره شأن حضرت على مى دانند ,,درست است که بارزترین مصداق این ایه حضرت على علیه السلام مى باشد  اما شامل همه ى کسانى مى شود که اینگونه عمل مى کنند,,ما شیعه ى امیر المومنین هستیم و  باید پیرو ود نباله روى  حضرت باشیم ..
در این ایه انفاق در شب مقدم بر روز ذکر شده  و کمک مخفى از علنى بهتر معرفى شده .....
* اهل بیت خصوصا حضرت على  از تاریکى شب براى کمک استفاده مى کردند..
چه خوب است شکمى سیر شود ,بدون اینکه کسى بداند که از طرف چه کسى بوده , یکى از فایدهایش این است که انتظار تملق و بله قربان گویى نداریم ...

 

نفیسه :

 

.270.در این ایه و ایه بعد سخن از چگونگی انفاقهاوعلم خداوند به ان است .خداوند از جزییات انفاقها ونذرهایی که میکنیم مطلع است.اینکه مقدار ان کم است یا زیاد ،خوب است یا بد ،از راه حلال به دست امده یا حرام ،همراه با منت وازار بوده یا بدون ان ،همه را میداند .در پایان ایه میفرماید ((وظالمان یاوری ندارند ))ظالمان در اینجا اشاره به ثروت اندوزان بخیل وانفاق کنندگان ریاکار ومنت گذاران ومردم ازاران است که خداوند انها رایاری نمیکند وانفاقشان نیز در دنیا واخرت یاورشان نخواهد بود .این ایه به طور ضمنی اشاره به مشروعیت نذرنیز دارد.


 271.انفاق چه اشکار باشدوچه نهان خوب است .اما شکل پنهانی ان بهتر است.در بعضی ازاحادیث تصریح شده که انفاقهای واجب مثل زکات بهتر است اشکارا باشد وانفاقهای  مستحب ،پنهانی.


 272.این ایه انفاق به غیر مسلمانان راجایز میداند.بنابراین ترک انفاق به انها برای اجبارشان به اسلام صحیح نیست .بلکه خداوند هر که رابخواهد هدایت میکند.گمان نکنید از انفاق خود سودی نمیبرید .بلکه تمام انچه را که انفاق میکنید بطور کامل به شما باز میگرداند انهم در روزی که شدیدا به ان نیازمندید بنابراین همیشه در انفاقهای خود کاملا دست ودل باز باشید.البته نباید تصور کرد که سود انفاق تنها جنبه اخروی دارد بلکه از نظر این دنیا نیز به سود شماست هم از جنبه مادی وهم از جنبه معنوی .


 273.از امام باقر(ع)نقل شده که این ایه در مورد اصحاب صفه نازل شده (حدود چهار صد از مسلمانان مکه واطراف مدینه که هیچ منزلگاهی نداشتند از این جهت در مسجد پیامبر سکنی گزیده بودند ) چون اقامتشان در مسجد با شوون مسجد سازگار نبود دستور داده شد که به سکوی بزرگ وسیعی که در بیرون مسجد بود منتقل شوند و به این دسته از برادران خود کمک کنند وانها نیز چنین نمودند .در این ایه بهترین کسانی راکه انفاق در مورد انها باید صورت بگیرد با سه صفت معرفی میکند :1.کسانی که در راه محصور شده اند یعنی کسانی که به خاطر اشتغال به مساله جهاد در راه خدا ونبرد با دشمن ویادگیری فنون جنگی از تلاش برای معاش و تامین هزینه زندگی باز مانده اند .2.کسانی که افراد نادان وبی اطلاع انها را از شدت عفاف ،بی نیاز تصور میکنند .3.انها انقدر بزرگوارند که هرگز چیزی را با اصرار از مردم نمیخواهند.

274.در احادیث بسیاری امده که این ایه در مورد حضرت علی (ع)است که چهار درهم خود را یکی شب ،یکی روز، یکی پنهان ویکی اشکار انفاق نمود.ممکن است مقدم داشتن شب بر روز،پنهان بر اشکاراشاره بر این دارد که مخفی بودن انفاق بهتر است هر چند درهمه حال وبه هر شکل نباید انفاق را فراموش کرد . سپس میفرماید :((نه ترسی برانهاست ونه غمگین میشوند زیرا میدانند در مقابل چیزی که ازدست داده اند به مراتب  بیشتر از فضل پروردگار واز برکات فردی و اجتماعی ان در این جهان وان جهان بهر مند خواهند شد.

 

اعظم :

از آیه 261 الی 274 موضوع انفاق به طور کامل و مبسوط از نظر کیفیت مالی که باید انفاق شود ، نیت آن ، شرط پذیرش آن با مثال واضح تویح داده شده


 آیه 270 : تفسیر دوستان از این آیه کامل بود فقط نکته ای این آیه داشت که توجه من رو خیلی جلب کرد و علامه طباطبایی هم خیلی اون رو شرح و بسط داده بود و باعث تعجب من هم شد ... ااون هم جمله پایانی آیه " و ما لظالمین من انصار ... ستمکارانی که یاری نمی شوند .... علامه فرموده بود در هر معصیتی خداوند راه جبران و یاری به کسی که گناه کرده گذاشته


 اما یاریهای خداوند برای گناهکاران : 1. توبه 2. کفاره 3 . شفیعان در روز قیامت

 اما اینکه اینجا ترک انفاق جزء اونایی هستش که یاری نمیشه نکته های بزرگی داره


 ترک انفاق توبه نمی پذیرد چون مصداق حق الناسه "توبه در حقوق الناس قبول نیست ، مگر آنکه حق را به مستحق برگردانند، "

ترک انفاق جزء گناهان کبیره است چون اگر از گناهان صغیره بود کفاره مى پذیرفت

شفاعت در قیامت هم شامل آن نمى شود، به دلیل اینکه در جاى دیگر فرمود: (الا اصحاب الیمین فى جنات یتساعلون ، عن المجرمین ، ما سلککم فى سقر؟ قالوا لم نک من المصلین ، و لم نک نطعم المسکین ... فما تنفعهم شفاعه الشافعین )


این ظلم در هر کس یافت شود یعنى هر کس نافرمانى خدا را بکند و حق فقرا را ندهد چنین کسى مورد رضایت خدا و مصداق (الا لمن ارتضى ) نخواهد بود، چون در بحث شفاعت گفتیم کسى که خدا دین او را نپسندد، در قیامت شفاعت نمى کند


 امتناع ورزیدن از اصل انفاق بر فقرا، در صورتى که فقرائى باشند و احتیاج به کمک داشته باشند از گناهان کبیره مهلک تر است ، و خداى تعالى بعضى از اقسام این خوددارى را شرک به خدا و کفر به آخرت خوانده است ، مانند امتناع از دادن زکات ، و فرموده : (و ویل للمشرکین ، الذین لایوتون الزکوة ، و هم بالاخرة هم کافرون ). دلیل بر اینکه منظور از این مشرکین مسلمانانى هستند که زکات نمى دادند، و یا به عبارت دیگر صدقه نمى دادند، این است که سوره مدثر در مکه نازل شده ، و زکات به معناى اسلامیش در مکه و در هنگام نزول این سوره واجب نشده بود.


در کل این آیه وحشتناک بود یعنی این جور نیست که اگه دوست داشتیم انفاق کنیم انفاق یه جورایی واجبه و ترکش مشمول غرامت سنگینی هستش


 آیه 271 : توضیحات دوستان جامع بود فقط یه نکته در مورد صدقه پنهانی : صدقه پنهانى خالص تر و پاک تر انجام مى شود.

و چون بناى دین بر اخلاص است ، بنابر این عمل هر قدر به اخلاص نزدیک تر باشد به فضیلت نیز نزدیکتر است ، و بهمین جهت خداى سبحان صدقه سرى را بر صدقه علنى ترجیح داده و مى فرماید: (و ان تخفوها و توتوها الفقراء فهو خیر لکم )، چون کلمه (خیر) به معناى بهتر است ، و خدا به اعمال بندگانش با خبر است ، و در تشخیص عمل خیر از غیر آن اشتباه نمى کند، (و اللّه بما تعملون خبیر).

آیه 272: علاوه بر توضیح دوستان در المیزان نوشته بود که این آیه برای تسلی خاطر پیامبر وسط آیات انفاق آمده چون : گوئى رسولخدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) وقتى اختلاف مسلمانان در خصوص مساله انفاق را دیده و ملاحظه کرده است که بعضى انفاق را با خلوص انجام مى دهند و بعضى دیگر بعد از انفاق منت و اذیت روا مى دارند و گروهى دیگر اصلا از انفاق کردن مال پاکیره خوددارى مى ورزند،

در دل شریف خود احساس ناراحتى و اندوه مى نمودند و لذا خداى تعالى در این آیه ، خاطر شریف او را تسلى داده و مى فرماید: مساله اختلاف مراحل ایمان که در این مردم مى بینى که یکى اصلا ندارد و دیگرى اگر دارد نیتش خالص نیست و گروه سوم هم انفاق دارد و هم نیتش خالص است همه مربوط و مستند به خداى تعالى است ، او است که هر کس را بخواهد به هر درجه از ایمان که صلاح بداند هدایت مى فرماید، و بعضى را به کلى محروم مى سازد، نه ایجاد ایمان در دلها به عهده تو است ، و نه حفظ آن ، تا هر وقت ببینى که پاره اى از مردم محفوظ مانده
در بعضى ضعیف شده و اندوهناک شوى ، و وقتى خداى تعالى در آخر این گفتار ایشان را تهدید مى کند و با خشونت سخن مى گوید، دچار شفقت یعنى اندوهى تواءم با ترس شوى .

 در مورد آیه 273 و 274 توضیح دوستان کفایت می کرد فقط یه نکته در مورد 273 اینجا یه اشاره ضمنی هم هست به مومنینی که ققیر میشن "مؤ منین تا آنجا که مى توانند تظاهر به فقر نمى کنند، و از علامتهاى فقر به غیر آن مقدارى که نمى توان پنهان داشت ، پنهان مى دارند، و مردم پى به حال آنان نمى برند، مگر اینکه شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند، و یا لباسشان کهنه شود (و یا مثلا از زبان اطفالشان اظهار شود، و امثال اینها).

از اینجا معلوم مى شود که مراد از جمله (لا یسئلون الناس الحافا) این است که فقراى مؤ من اصلا دریوزگى نمى کنند، تا منجر به اصرار در سؤ ال شود، زیرا بطوریکه گفته اند: وقتى روى کسى به سؤ ال باز شود براى بار دوم دیگر طاقت صبر ندارد، و نفس او از تلخى فقر به جزع در مى آید، و عنان اختیار را از کف مى دهد و در هر فرصتى تصمیم مى گیرد باز هم سؤ ال کند و اصرار هم بورزد، و راه را بر هر کس ‍ بگیرد.

ولى بعید نیست که منظور نفى اصرار باشد، نه نفى اصل سوال ، و منظور از الحاف اظهار حاجت بیش از مقدار واجب باشد، براى اینکه صرف اظهار حاجت ضرورى حرام نیست ، بلکه گاهى واجب هم مى شود، آن سؤ الى مذموم است که زائد بر مقدار لزوم باشد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۵۴
* مسافر
جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۵۲ ق.ظ

45 . صفحه 45

 

دهم بهمن :

 

وحیده :

 

ایه 265: در ایه قبل انقاق ریا کاران را تشبیه کرد به کشاورزى روى سنگى سفتى که باران در ان نفوذ نمى کند ...ودر قلب ریاکار ,کار خیر اثرى ندارد...
**در این ایه  انفاق مخلصین را بیان مى کند,کسانى که براى رضاى خدا و خودسازى خود انفاق مى کند
** بخل یک مرض روحى است ,اگر هدف تحصیل رضاى خدا و رشد و کمال  روحى باشد مثله باغى است روى بلندى که باران درشت و ریز  میوه هایش را دو چندان مى کند...
** اگر از روزیى که خدا به ما داده در راه او با نیت خالص انفاق کنیم ,خدا ان را دو چندان مى کند،مثله مادرى است که اگر به بچه اش شیر بدهد ,همینطور شیرش زیاد تر مى شود ,اما اگر شیر ندهد,به زودى شیرش خشک خواهد شد..


اخلاص کار سختى است ,مخلصین نزد خدا محبوبتر هستند ,چون عزت و ذلت دست خداوند است.
مهمتر از امکانات ,بهره گىرى از امکانات است ,مهم نیست باران درشت باشد یا ریز ,مهم این است که زمین ان را جذب کند...


ایه 266: مثالى دیگر براى انفاق کننزگان ریاکار.
منت و ازار  بعد از انفاق همچون باد سوزانى است بر باغى سر سبز...
** اگرمقدارى از  مالمان را در راه خدا خرج نکنیم  ,یا با براى خدا نباشد و به منظور خودنمایى باشد ,روز قیامت بهت زده مى شویم از اینکه دستمان خالى است,که دیگر قابل جبران نیست...
** گاهى اوقات براى تصمیم گیرى بهتر  ویا قضاوت کردن دیگران و یا براى درک بهتر شرایطشان ,خوب است خودمان را جاى انها بگذاریم و شرایط انها را براى خود مجسم کنیم...( ایود احدکم)

ایه 267:موضوع این ایه این است که از چه اموالى باید انفاق کرد؟؟!
انفاق اشیاء نامطلوب و بى ارزش ممنوع,در این مورد هم خودمان را جاى انها بگزاریم که اگر چنین اموالى را دریافت کنیم ,چه احساسى خواهیم داشت..جز دلسردى چه عایدمان مى شود....

ایه 268: در هنگام انفاق ,شیطان وعده ى فقر مى دهد ,مى گه این کار را نکن,براى خودت نگه دار,براى روز مبادا,یه روز به دردت مى خوره,پیرى دارى,مریضى دارى,اسرافه......و کلى پیام هاى اینگونه که از شیطان دریافت مى کنیم.....
اما در عوض خدا وعده مغفرت و امرزش مى دهد  و مى گوید غصه این رو نخور ,خودم جبران مى کنم ,بهتر از این را جایگزینش مى کنم ....
اما چه سخت و مشکل است تسخیص این دو پیام از هم ... .؟؟؟!!!کدام  شیطانیست ,,کدام الهیست......

ایه 269:یک بینش و دیدى لازم است که بفهمیم این الهام از طرف خدا است یا شیطان....
شناخت راه حق از باطل و تشخیص الهام هاى درونى خیر وشر ,,را حکمت مى گویند...
**گاهى با کلى تحصیل علم و مدارک زیاد ،قدرت تشخیص نداریم و نمى توانیم حکیم باشیم  **و گاهى اوقات فردى عوام و بى سواد به خاطر بینش و حکمتى که دارد,,حق را به راحتى ازباطل سوا مى کند...
در قران مال را خیر نامیده ,اگر از مالى که داریم خیرات کنیم ,عوض ان حکمت دریافت مى کنیم ..
"""حضرت خدیجه از مال زیادش گذشت تا به کوثر رسید"""
اگر بدهیم جایش به زودى با بهترینى پر مى شود....
والبته فقط عاقلان هستند قدر و ارزش حکمت را مى دانند...و در راه به دست اوردنش گام بر مى دارند..

 

اعظم :

چقدر خداوند این مساله انفاق رو شرح و بسط داده و مساله بد انواع مثالها برای ذهن قابل فهم کرده

 موضوع خیلی مهمیه ... تجربه های کار با ادمای مختلف به من ثابت کرده که موضوع" مال " برای ادما بسیار حیاتیه .... حتی مورد خوبی هستش برای امتحان خلوص ادما در رفاقت


 انگار ادمها تاثیرات کاهش و افزایش پول رو خیلی زود میفهمنت حتی بیشتر از سلامتی .... سلامتی نسیه است و مال نقد .... پول بعضیهامون به جونمون بستگی داره واسه همین هم خداوند بد


خداوند به این موضوع مالی زیاد پرداخته


ایه 265: در این ایه اول منظور از انفاق رو نزد مومنین واقعی بیان کرده
ابتغاء مرضات الله :کسب رضایت خداوند
تثبیتا من انفسهم : در دست داشتن زمام نفس که هم ریا توش نداشته باشه و هم با منت و اذیت صدقه اش رو باطل نکنه
تو هر کار خوبی این قسمت دوم خیلی سخته
نفس تو نیتهای ادم خیلی دخالت میکنه و بعد هم که با ازار زبانی و جسمی کار خوب ادم خراب میشه خلاصه این تثبیت نفس مهمه


 قسمتهای بعدی این ایه هم که ثمره انفاق خوبه که وحیده جان به خوبی توضیح دادن

ایه 266: تو این ایه باز نثال زده برای کسی که دو شرط ایه قبل رو عمل نکنه
و انفاق کنه
که چه جور انفاقش هدر میره و بیسود هستش و حتی زیان بار

مثال رو تا حد امکان سخت کرده
ادم پیری که بچه های کوچیک و ضعیف داره و دردامدش از یع باغ پر میوه است که باغش میسوزه

شخص پیره یعنی دیگه دوباره نمی تونه از نو شروع کنه
بچه هاش کوچیکن نمیتونن زیر بالش رو بگیرن و دست کمکش باشن تازه خودشون نیازمند هم هستند
تنها داراییشون هم بر باد رفته

برای بیان سختی شرایط


 ایه 267 : حالا از چی ها انفاق کنیم ... توضیحات وحیده جان جامع و کامل بود


ایه 268: اون خطاها که خطا در نیت و بعد عمل بود بیشتر کار نفس بود که انفاق میکردی و خرابش میکرد

ولی شیطان کلا نمی ذاره ادم بره انفاق کنه و یا از مال خوب انفاق کنه میگه فقیر میشی ...

میدونین ادم فکر میکنه با داشتن مال و دارایی خوشبخته .... واسهدهمین بخشیدن براش سخته ....

در صورتی که گاهی خداوند در عین نداری رضایت درونییی بهت میده که هیچ ثروتندی اندازه تو احساس خوشبختی نمی کنه
یعنی لازم نیست نتیجه انفاقت حتما با پول و مال بهت برگرده گاهی خداوند از فضلش بی نیازت میکنه و غنی ...
که میلیاردها مال و ثروت اون حس غنا رو به ادم نمیده
خداوند خودش بلده چه کنه

 ایه 269 :از جمله نعمتهای خداوند و پاداشهایی که میشه در قبال انفاق دریافت کرد
حکمته
و چقدر حکمت نعمت خوبی هستش
اینکه ادم به یه فهم عالی از پیرامونش برسه
در حل مشکلات خودس و دیگران
درک کردن روزیهای معنوی
و همه اینها
که قابل فهم بدای خردمندانه
اولوالالباب
جالبه که ما واژه عقل و عاقل رو در قرآن نداریم و عقل فقط به صورت فعل در قران اومده

خردمندان و عاقلان که نقام بالایی ازفهم و درک و حکمت دارن با کلمه "اولوالالباب " در قران یاد شدن

 خوشا به حال اولوالالباب
امیدوارم خداوند این جور فهم و حکمت رو قسمت و روزی طالبان معرفت قرار بده
که :
من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۵۲
* مسافر
پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۵۱ ق.ظ

44 . صفحه 44

 

نهم بهمن : 

 

نفیسه :

 

260. ابراهیم (ع) میخواست با رویت وشهود ایمان خود راقویتر کند. خداوند نیز از ابراهیم خواست تا چهار نوع پرنده را قطعه قطعه کند ودرهم بیامیزد وروی هر کوه قسمتی از ان را بگذارد وسپس اسم انها را صدا بزند.ابراهیم نیز چنین کاری کرد واجزای پراکنده مرغان جدا وجمع گردیدند وبهم امیختند و ان پرنده زنده شد .این موضوع به ابراهیم نشان داد همین صحنه در روز قیامت اما در مقیاسی وسیعتر انجام میشود.خداوند هم تمام ذرات بدن مردگان را بخوبی میشناسد وهم توانایی سرجمع کردن انها را دارد.

 

261 .ذکر ایات انفاق پشت سر ایات مربوط به معاد ممکن است به این مورد داشته باشد که یکی از بهترین اسباب نجات در قیامت انفاق وبخشش است .طبق این ایه پاداش کسی که در راه خدا انفاق میکند هفتصد برابر میشود .حتی خداوند این را هم برای هر کس که بخواهد وشایستگی در انها وانفاق انها از نظر نیت واخلاص وکیفیت وکمیت ببیند ،دو یا چند برابر میکند.

 

262 . .در این ایه بعضی شرایط انفاق در راه خداوند به طور کلی بیان میشود. کسانی که در راه خدا بذل مال میکنند ولی منت میگذارند یا کاری میکنند که باعث ازار و رنجش  است در واقع با انجام این عمل ناپسند اجر وپاداش خود را تباه میکنند .چنین افرادی بدهکارند نه طلبکار ! چون ابروی انسان وسرمایه های روانی واجتماعی او به مراتب برتر وبالاتر از ثروت ومال است.پاداش انفاق کنندگان نزد خداست وتعبیر ((ربهم))(پروردگارشان)اشاره به این دارد که خداوند انها را پرورش میدهد وبر ان میافزاید.

 

263.در حقیقت این ایه تکمیل کننده ایه قبل در زمینه ترک منت وازار هنگام انفاق است. گفتار پسندیده در برابر کسی که حاجتی دارد وعفو وگذشت نسبت به او از انفاق همراه با ازار بهتر است .انچه که در راه خدا انفاق میکنید برای نجات خویشتن ذخیره میکنید و خداوند بی نیاز ودر برابر ناسپاسی شما بردبار است.پیامبر (ص)در حدیثی گوشه ای از اداب انفاق رابیان میکند :هنگامی که حاجتمندی از شما چیزی بخواهدگفتار او راقطع نکنید تا تمام مقصود خویش را شرح دهد .سپس با وقار وادب وملایمت به او پاسخ دهید یا چیزی که در قدرت دارید در اختیارش بگذارید یا به طرز شایسته ای باز گردانید زیرا ممکن است سوال کننده  فرشته ای باشد که مامور ازمایش شما است تا ببیند در برابر نعمتهایی که خداوند به شما ارزانی داشته چگونه عمل میکنید.

 

264.افراد با ایمان نباید انفاقهای خود را به خاطر منت وازار،باطل وبی اثر سازند زیرا این عمل همانند انفاق کردنهایی است که از روی ریا وخودنمایی میباشد. سنگ صافی را درنظر بگیرید که لایه نازکی خاک روی انرا گرفته وبذری در میان ان خاک باشد بارانی شدید ببارد وخاک وبذر را بشوید اینگونه نیز بذر انفاق از بین میرود .خدا توفیق هدایت را از کافران میگیرد چون خودشان پای در راه کفر وریا ومنت وازار گذاشتند .اینها شایستگی هدایت شدن را ندارند.

 

اعظم :

آیه 260 : مشاهده معمولا بر یقین انسان اضافه میکنه و در درک مفاهیم خیلی بیشتر از "دانستن تاثیر داره
ذیل این آیه در تفسیر المیزان نوشته بود وقتی خداوند به حضرت موسی گفت قومش گوساله پرست شدند غضب نکرد وقتی اومد و گوساله پرست شدنشون رو دید بسیار غضبناک شد و ....با اینکه از اول هم میدونست سخن خداوند راست و حقیقت هستش ( در تفاوت مشاهده با دانستن )
اینجا هم حضرت ابراهیم به کعاد ایمان داشت برای یقین بیشتر طلب مشاهده کرد


آیه 260 : خوبه وقتی کسی سوال عملی ازمون می پرسه برای درک بیشتر موضوع بهش بگیم خودش مواد اولیه آزمایش رو تهیه کنه و تموم مراحل آزمایش به دست خودش انجام بشه

آیه 260 : و اما چرا صفت عزیز و حکیم ....(به خصوص برای هانیه جان )

یعنى بدان که خدا عزیز است ، و هیچ چیزى نمى تواند از تحت قدرت او بگریزد، و از قلم او بیافتد و خدا حکیم است ، و هیچ عملى را به جز از راهى که لایق آن است انجام نمى دهد، به همین جهت بدن و جسدها را با احضار و ایجاد ارواح ایجاد مى کند، نه به عکس .


و اگر فرمود: (بدان که خدا چنین و چنان است ) و نفرمود: (خدا چنین و چنان است )، براى این بود که بفهماند خطور قلبى ابراهیم (علیه السلام ) که او را وادار کرد چنین مشاهده اى را درخواست کند، خطورى مربوط به معناى دو اسم خداى تعالى یعنى (عزیز) و (حکیم ) بوده است ، لذا در پاسخ او عملى انجام داد تا علم به حقیقت عزت و حکمت خدا براى او حاصل شود.


آیه 261 : از اینجا تا آیه 274 موضوع انفاق مطرح شده
سیاق این آیات از این جهت که همه در باره انفاق است ، و مضامین آنها به یکدیگر ارتباط دارد این را مى فهماند که همه یک باره نازل شده و این آیات مؤ منین را تحریک و تشویق به انفاق در راه خدا مى کند، و نخست براى زیاد شدن و برکت مالى که انفاق مى کنند مثلى مى زند، که یک درهم آن هفتصد درهم مى شود، و چه بسا که خدا بیشترش هم مى کند، و سپس براى انفاق ریائى و غیر خدائى مثلى مى آورد تا بفهماند که چنین انفاقى برکت و بهره اى ندارد، و در مرحله سوم مسلمانان را از انفاق با منت و اذیت نهى مى کند، زیرا که منت و اذیت اثر آن را خنثى مى کند، و اجر عظیمش را حبط نموده و از بین مى برد سپس دستور مى دهد که از مال پاکیره خود انفاق کنند، نه اینکه از جهت بخل و تنگ نظرى هر مال ناپاک و دور انداختنى را در راه خدا بدهند، و آنگاه موردى را که باید مال در آن مورد انفاق شود ذکر مى کند که عبارت است از فقرائى که در راه خدا از هستى ساقط شده اند، و در آخر اجر عظیمى که این انفاق نزد خداى تعالى دارد بیان مى کند.

خداوند با دستورهای مختلفی که در زمینه اقتصاد داده است از تجمع ثروت در دست عده ای جلوگیری کرده است و رسیدن به یک تعادل اقتصادی در سطح جامعه مطرح بوده است ....
ثروتندان با انفاق از یک سو و نهی از تجمل گرایی از سوی دیگر میتوانند این تعدیل را در جامعه ایجاد کنند و این وظیفه ای بر دوش انهاست
غرض از اینها ایجاد یک زندگى متوسطى است که فاصله طبقاتى در آن فاحش و بیش از اندازه نباشد، تا در نتیجه ، ناموس وحدت و همبستگى زنده گشته ، خواستهاى متضاد و کینه هاى دل و انگیره هاى دشمنى بمیرند، چون هدف قرآن این است که زندگى بشر را در شؤ ون مختلفش نظام ببخشد، و طورى تربیتش دهد که سعادت انسان را در دنیا و آخرت تضمین نماید و بشر در سایه این نظام در معارفى حق و خالى از خرافه زندگى کند، زندگى همه در جامعه اى باشد که جو فضائل اخلاق حاکم بر آن باشد و در نتیجه در عیشى پاک از آنچه خدا ارزانیش داشته استفاده کند، و داده هاى خدا برایش نعمت باشد، نه عذاب و بلا، و در چنین جوى ، نواقص و مصائب مادى را برطرف کند.


 ایجاد فساد اقتصادی از بین رفتن انفاق ، و از سوى دیگر شیوع ربا است که به زودى به آیات آن خواهیم رسید.

 ایه 261 : تجارتی پرسودتر از این اجر انفاق هفتصد برابر و یا بیشتر (یضاعف لمن یشاء)


 آیه 262 : انفاقی انفاقه که فی سبیل الله باشه (مثل سایر عبادات چون جهاد) دنبال رضایت خدا باشیم نه رضایت نفس که این خودش منبع فساد میشه : فخر فروشی و به برده کشی ضعفا و ....

 آیه 262 و 264 : چقدر تاکید شده انفاق با اذیت و آزار همراه نباشه و الوده به منت نباشه که اجری نداره
در مورد سایر کارای خوبمون هم همینه ها مثلا خوبی به همسر ، پدر و مادر و فرزندان و بعدش منت گذاشتن واقعا ضایع کردن کارای خوبیه که کردیم


 آیه 263 : در این آیه شریفه خداوند متعال قول معروف و آمرزیدن و مغفرت (یعنى چشم پوشى از بدى ها که مردم به انسان مى کنند) را بر صدقه اى که گوشه و کنایه داشته باشد ترجیح داده ، و این مقابله دلالت دارد بر اینکه مراد از (قول معروف ) این است که وقتى مى خواهى سائل را رد کنى با زبانى خوش رد کنى ، مثلا دعایش کنى که خدا حاجتت را برآورد.


 آیه 264 : کسى که در انفاق خود مرتکب ریا مى شود، در ریا کردنش و در ترتیب ثواب بر انفاقش حال سنگ صافى را دارد که مختصر خاکى روى آن باشد، همینکه بارانى تند بر آن ببارد، همین بارانى که مایه حیات زمین و سرسبزى آن و آراستگى اش به گل و گیاه است ، در این سنگ خاک آلود چنین اثرى ندارد، و خاک نامبرده در برابر آن باران دوام نیاورده و بکلى شسته مى شود، تنها سنگى سخت مى ماند که نه آبى در آن فرو مى رود، و نه گیاهى از آن مى روید، پس وابل (باران پشت دار) هر چند از روشن ترین اسباب حیات و نمو است ، و همچنین هر چند خاک هم سبب دیگرى براى آن است ، اما وقتى محل این آب و خاک ، سنگ سخت باشد عمل این دو سبب باطل مى گردد، بدون اینکه نقصى و قصورى در ناحیه آب و خاک باشد، پس این حال سنگ سخت بود و عینا حال ریاکار نیز چنین است :
براى اینکه وقتى ریاکار در عمل خود خدا را در نظر نمى گیرد، ثوابى بر عملش مترتب نمى شود، هر چند که نفس عمل هیچ نقصى و قصورى ندارد، چون انفاق سببى است روشن براى ترتیب ثواب ، لیکن به خاطر اینکه قلب صاحبش چون سنگ است ، استعداد پپذیرفتن رحمت و کرامت را ندارد.


و از همین آیه بر مى آید که قبول شدن اعمال ، احتیاج به نیتى خالص وقصدى به وجه اللّه دارد. شیعه و سنى هم از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده اند که فرمود: (انما الاعمال بالنیات - معیار در ارزش اعمال تنها نیت ها هستند).

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۵۱
* مسافر
چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ق.ظ

43 . صفحه 43

 

هشتم بهمن :

 

نفیسه :

260. ابراهیم (ع) میخواست با رویت وشهود ایمان خود راقویتر کند. خداوند نیز از ابراهیم خواست تا چهار نوع پرنده را قطعه قطعه کند ودرهم بیامیزد وروی هر کوه قسمتی از ان را بگذارد وسپس اسم انها را صدا بزند.ابراهیم نیز چنین کاری کرد واجزای پراکنده مرغان جدا وجمع گردیدند وبهم امیختند و ان پرنده زنده شد .این موضوع به ابراهیم نشان داد همین صحنه در روز قیامت اما در مقیاسی وسیعتر انجام میشود.خداوند هم تمام ذرات بدن مردگان را بخوبی میشناسد وهم توانایی سرجمع کردن انها را دارد.

 

261.ذکر ایات انفاق پشت سر ایات مربوط به معاد ممکن است به این مورد داشته باشد که یکی از بهترین اسباب نجات در قیامت انفاق وبخشش است .طبق این ایه پاداش کسی که در راه خدا انفاق میکند هفتصد برابر میشود .حتی خداوند این را هم برای هر کس که بخواهد وشایستگی در انها وانفاق انها از نظر نیت واخلاص وکیفیت وکمیت ببیند ،دو یا چند برابر میکند.

 

262.در این ایه بعضی شرایط انفاق در راه خداوند به طور کلی بیان میشود. کسانی که در راه خدا بذل مال میکنند ولی منت میگذارند یا کاری میکنند که باعث ازار و رنجش  است در واقع با انجام این عمل ناپسند اجر وپاداش خود را تباه میکنند .چنین افرادی بدهکارند نه طلبکار ! چون ابروی انسان وسرمایه های روانی واجتماعی او به مراتب برتر وبالاتر از ثروت ومال است.پاداش انفاق کنندگان نزد خداست وتعبیر ((ربهم))(پروردگارشان)اشاره به این دارد که خداوند انها را پرورش میدهد وبر ان میافزاید.

 

263.در حقیقت این ایه تکمیل کننده ایه قبل در زمینه ترک منت وازار هنگام انفاق است. گفتار پسندیده در برابر کسی که حاجتی دارد وعفو وگذشت نسبت به او از انفاق همراه با ازار بهتر است .انچه که در راه خدا انفاق میکنید برای نجات خویشتن ذخیره میکنید و خداوند بی نیاز ودر برابر ناسپاسی شما بردبار است.پیامبر (ص)در حدیثی گوشه ای از اداب انفاق رابیان میکند :هنگامی که حاجتمندی از شما چیزی بخواهدگفتار او راقطع نکنید تا تمام مقصود خویش را شرح دهد .سپس با وقار وادب وملایمت به او پاسخ دهید یا چیزی که در قدرت دارید در اختیارش بگذارید یا به طرز شایسته ای باز گردانید زیرا ممکن است سوال کننده  فرشته ای باشد که مامور ازمایش شما است تا ببیند در برابر نعمتهایی که خداوند به شما ارزانی داشته چگونه عمل میکنید.

 

264.افراد با ایمان نباید انفاقهای خود را به خاطر منت وازار،باطل وبی اثر سازند زیرا این عمل همانند انفاق کردنهایی است که از روی ریا وخودنمایی میباشد. سنگ صافی را درنظر بگیرید که لایه نازکی خاک روی انرا گرفته وبذری در میان ان خاک باشد بارانی شدید ببارد وخاک وبذر را بشوید اینگونه نیز بذر انفاق از بین میرود .خدا توفیق هدایت را از کافران میگیرد چون خودشان پای در راه کفر وریا ومنت وازار گذاشتند .اینها شایستگی هدایت شدن را ندارند.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۴۷
* مسافر
سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۴۱ ق.ظ

42 . صفحه 42




هفتم بهمن :

 

هانیه :

 

 ایه 253 یه سری از مسیحیان دلیل اینکه مسیح را احرین پیامبر خدا می دانند و اونو پسر خدا می دانند به خاطر اینه که خلقت حضرت مسیح با همه آدما فرق داره! نمی دانم این جا منظورش این برتری دادن هست یا نه اما من حس کردم داره یک تاکیدی می ذاره به اینکه درسته شاید نوع ورودش به این دنیا فرق داشته و از این نظر برتری داشته اما پیامبر خداست... و مسلما پیامبران هم به اقتضای رسالتی که داشتند و عملکردشون در یک درجه نیستند ....


ادامه آیه هم برای من یاد اوره اینه که خدا هر کاری بخواهد می کنه اما اینکارو انجام نمی ده شاید به دلیل همون امتحان است که بعضی از ما رو با بعضی دیگه امتحان می کنه ، یا شاید ... بنظرم شاید این پیروزی و شکسته مهم نیست مهم انتخاب آدما در زندگی است که باید خودشون انجام بدهند وگرنه اگر از روی جبر باشه که ارزش نداره


 ایه 254  نمی دونم ترتیب نزول ایات چه طوری بود ایا یک پیوستگی خاصی وجود داره یا نه .... اما ای کاش به همون ترتیبی که نازل شده بود ما هم یاد می گرفتیم ... خدایا منتظر وعده ای که دادی هستیم

 در هر صورت انفاق کنیم قبل از اینکه خیلی دیر بشه، گاهی حس می کنیم باید خیلی پولدار بشیم تا بتوانیم ببخشیم یا اینکه انفاق فقط مالی است. برای اون قسمت اول یک دوستی به من می گفت برای من فرقی نداره درامد چقدر باشه یک بخشی از اونو کنار می ذارم برام جالب بود کاش بتوانیم عملی اش کنیم... برای قسمت دوم هم یادمه چند ایه قبل برای انواع انفاق ها یک چیزی داشتیم ...


ایه 255 وای که چقدر این ایات زیباست .... یک جورایی داره می گه این خدایی که باید بپرستین کیه .... و ایه بعدش انتخاب با شماست. راه ها از هم جداست ببینید می خواین کجا برین .. بدانید که طناب خدا محکمه .... چنگ بزنید و خیالتون راحت .... و بعد خدا شنواست ...و عالم اما چرا شنوا ؟  ...

 من این صفاتی که از خدا در جاهای مختلف می یاره را درست نمی فهمم اگه از دوستان کسی چیزی در این مورد می دونه یا خوونده ممنون می شم جواب بده

 

نفیسه :

 

253.همه پیامبران الهی با این که از نظر نبوت ورسالت همانند بودند اما از جهات مقام یکسان نبودند.((خدا با بعضی از انان سخن گفت))ومنظور حضرت موسی کلیم الله است. و((درجات بعضی رابالابرد )) که نمونه کامل ان پیامبر گرامی اسلام است که ایینش کاملترین واخرین ایینها بود ویا منظور از ان بعضی از پیامبران پیشین مانند ابراهیم و امثال اوست .نشانه های روشن حضرت عیسی شفای بیماران غیر قابل علاج واحیای مردگان و معارف عالی دینی است.سنت الهی بر این بوده وهست که مردم را در انتخاب راه ازاد بگذارد ولی انها از ازادی راه خود سوء استفاده کردند وراه اختلاف پیمودند.بدون شک گروهی از این ارادی نتیجه منفی میگیرند ولی در مجموع وجود ازادی از مهمترین ارکان تکامل انسان است زیرا تکامل اجباری  تکامل محسوب نمیشود.


 254. روی سخن این ایه با مسلمانان است. وبه یکی از وظایفی که سبب وحدت جامعه وتقویت حکومت وبنیه دفاعی و جهاد میشود اشاره میکند. از تهدیدی که در ذیل ایه امده میتوان اینگونه برداشت کرد که انفاق واجب همان زکات است.کسانی که انفاق و زکات را ترک میکنند هم به خویشتن ستم میکنند وهم به دیگران وکفر در اینجا به معنای سرپیچی وگناه وتخلف از دستور خداست.


255.ابتدا از ذات اقدس الهی ومساله توحید واسماء حسنی وصفات او شروع میشود. الله ،نام مخصوص خداوند وبه ومعنی ذاتی است که جامع همه صفات کمال وجلال است.بدیهی است کهوحیات در خداوند حیات حقیقی است چرا که حیاتش عین ذات و مجموعه علم وقدرت او میباشد. خداوند به خواب نمیرود .فیض ولطف تدبیر خداوند داءمی است و لحظه ای قطع نمیگردد.همه چیز از ان خداوند است این صفت خداوند اثر تربیتی بر انسان دارد زیراهنگامی که بدانند انچه که دارند از خودشان نیست جند روزی به عاریت به انهاسپرده شده ،انسان رااز تجاوز به حقوق دیگران باز میدارد وبا یک استفهتم انکاری میگوید هیچ کس  بدون فرمان خدا نمیتواند در پیشگاه اوشفاعت کند .پهنه زمان و مکان همه در پیشگاه علم او روشن است س هر کاری حتی شفاعت باید به اذن اوباشد .علم ودانش محدود دیگران نیز پرتویی از علم بی پایان اوست .قدرت پروردگار همه اسمانها را در بر گرفته وکرسی علم و دانش او به همه این عوالم احاطه دارد و چیزی از قلمرو حکومت ونفوذ علم اوبیرون نیست .


خداوندی که عظیم وبزرگ است وبی نهایت هیچ کاری برایش مشکل نیست وهیچگاه از اراده وتدبیر جهان هستی خسته وناتوان وغافل وبی خبر نمیگردد وعلم او به همه چیز احاطه دارد قابل توجه این است که ایه الکرسی برخلاف انچه مشهور ومعروف است همین یک ایه بیشتر نیست.


256.ایه الکرسی در واقع مجموعه ای از توحید وصفات جمال  وجلال خدا بود که اساس دین را تشکیل میدهد وچون در تمام مراحل با دلیل عقل قابل استدلال است ،نیازی به اجبار واکراه نیست.این ایه پاسخ دندان شکنی است به انها که تصور میکنند اسلام در بعضی از موارد جنبه تحمیلی داشته  وبا زور و شمشیر وقدرت نطامی پیش رفته .هر کس به خدا ایمان اورد زه دستگیره محکمی دست زده که گسستن از ان امکان ندارد و مساله کفر و ایمان چیزی نیست که با تظاهر انجام گیرد زیرا خداوند سخنان همه را اعم ازانچه اشکارا میگویند یا در جلسات خصوصی ونهانی همه را میشنود.

 

وحیده :

ایه 253: پیغمبرها همشون  مقام بالایى دارند اما در یک سطح نبودند ،  حضرت موسى کلیم الله شد ,حضرت عیسى با روح القدس مؤید شد ,حضرت ابراهیم خلیل الله شد ,خاتمیت نصیب پیامبر اسلام شد, کتاب حضرت محمد (ص ) از از تحریفى دور ماند,و هر پیغمبرى گواه بر امت خودش بود اما پیامبر ما گواه بر همه ى انبیاء......

خدا هر چه اراده کند ,انجام مى دهد ,اگر مى خواست  جلوى همه ى انحرافات را مى گرفت ,اما سنت و قانون خدا این است که انسان ازاد باشد ...و ازادانه انتخاب کند ....... ازادانه عمل کند.

ایه 254: اگر بدانیم انچه داریم ,خدا به ما داده و ما از خود هیچ نداریم و فقط امانت دارى مى کنیم تا یک روز این امانت را پى دهیم به صاحبش ,دیگر دلبسته ى هیچ چیزى و کسى نمى شویم و از مالى که خدا به ما داده خیلى راحت ,در راه خودش انفاق مى کنیم, و جالب این است که خدا گفته مقدارى از انچه من روزیت کردم را انفاق کن .... اما باز بخل مى ورزیم... بخل نشانه ى بارز  کفر است..
یکى از راه هاى ایجاد انگیزه براى انفاق کردن این است که بدانین روز قیامت دست خالى خواهیم بود,بدانیم  ان روز انفاق از هر دوستى بهتر است...
فرصت ها زود مى گذرد و از دست مى رود  اى کاش هواسمان بیشتر باشد ...
اى کاش به وعده هاى خدا ایمان بیاوریم ....

اىه 255: در روایات شیعه و سنى امده که این ایه به منظره ى قله ى قران است ..
بزرگترین مقام رادر ایات قران دارد و نسبت به تلاوت ان بسیار سفارش شده ..
به خاطر کلمه ى"" کرسى  ""در این ایه به آیه الکرسى معروف است..
 شانزده مرتبه اسم خداوند امده و به انواع صفات خدا اشاره دارد .


اله : هر چیزى است که ما به سوى انها جذب شویم یعنى تمامى جاذبه ها اله ما هستند اما الله ذات خداوندى است.
هم زنده است هم به پا دارنده
نه خواب سبک اورا فرا مى گیرد نه خواب سنگین
انچه در اسمان و زمین است مظهر اوست
کیست که جز به اذن او شفاعت کند.
گذشته و اینده را مى داند
علم و قدرتش اسمان و زمین را فرا گرفته
حفظ اسمان و زمین برایش سنگین نیست  
والا است و بزرگ خداى ما........ .

امام محمد باقر از امیر المومنین (ع) روایت فرموده: هنگامی که آیت الکرسی نازل شد رسول خدا (ص) فرمود آیه الکرسیآیه ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت هر بتی که در جهان بود با صورت به زمین خورد.
در این زمان ابلیس ترسید و به قومش گفت :"امشب حادثه ای بزرگ اتفاق افتاده است باشید تا من عالم را بگردم و خبر بیاورم.

 ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید مردی را دید و از او سوال کرد: " دیشب چه حادثه ای اتفاق افتاد"

 مرد گفت "رسول خدا فرمود:" آیه ای از گنج های عرش نازل شد که بت های جهان به خاطر آن آیه همگی با صورت به زمین خوردند. ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد.


پیامبر به حضرت علی (ع) فرمود: " یا علی ! من سید عربم-مکه سید شهر هاست- کوه سینا سید همه کوه هاست- جبرئیل سید همه فرشتگان است - فرزندانت سید جوانان اهل بهشتند- قرآن سید همه کتاب هاست - بقره سید همه سوره های قرآن است - ودر بقره یک آیه است که آن آیه 50کلمه دارد و هر کلمه 50 برکت دارد و آن آیت الکرسی است.

 

اعظم :

 

آیه 253 : در این آیه خداوند فرموده که برخی از انبیا رو بر برخی برتری داده ، به طور خاص حضرت موسی (من کلم الله ) و حضرت عیسی بیان شدند در کل قرآن آیاتی هستش که برتریهای ویژه برخی از پیامبران رو عنوان فرموده .... برتریهایی که میان پیامبران هست حاصل فضلی است که خداوند به اونا اعطا کرده (فضلنا)

 آیه 253: برعکس اون برتریها که که حاصل فضل خداست در ادامه آیه میگه که جنگ و قتال حاصل اختلاف خود آدمهاست (ولکن اختلفوا) ... خداوند پیامبرانش رو با دلایل روشن فرستاد و جا داشت که دیگه اختلافی میان آدمها به وجود نیاد ولی وجود حس انحصار طلبى در مردم بود، که آنانرا به اختلاف واداشت ، و به دنبال اختلاف به ظلم و ستم کشانید، و در آخر آنها را به دو دسته مؤ من و کافر تقسیم کرد، و به دنبال آن هم تفرقه هایى دیگر در سایر شؤ ون حیات و سعادت زندگیشان پدید آورد و اگر خدا مى خواست ، مى توانست از تاءثر اختلاف جلوگیرى کند، بطورى که هر چند اختلاف در آنان وجود داشته باشد کارشان به جنگ و قتال منتهى نشود، و پنجه به روى هم نکشند، و لیکن چنین چیزى را نخواست و این سبب را مانند سایر اسباب و علل به حال خود گذاشت ، تا طبق سنت جاریه اش در همه اسباب رفتار کرده باشد، همان سنتى که خود او در عالم صنع و ایجاد جارى کرده ، و خدا هر چه بخواهد مى کند.


 آیه 254 : چقدر خداوند روی انفاق تاکید داره ...چه ما بخیلیم از مالی که خداوند بهمون داده حاضر نیستیم به کسی ببخشیم تازه این در حالی هستش که نتیجه این بخشش در روزی که هیچی به در آدم نمی خوره جز کوله بار خوبیهاش ، فریاد رس آدمه ... خیلی خوب می شد که این خودخواهی متعالی رو اقلا داشتیم .....
 هانیه جان من دقیقا نمی دونم این آیات به ترتیب نزول هستش یا نه ولی خیلی دوست دارم در یه فرصت خوب به اینکه روی چه حسابی آیات قرآن کنار هم چیده شده ... ایاتی که نزولشون در یک وقت و زمان نبوده ....

 آیه 255 : مجموعه صفات خداوند که همه اونا به آدم دلگرمی میده که به یه پناه محکم تکیه داره که همیشه هست ، زنده و بیدار و ....


 آیه 256 : این آیه خیلی برای من شیرین و جالبه
این ایه یه جورایی موید آیه 253 هستش ... خداوند هر کاری برای هدایت بنده ها لازم بوده انجام داده ، پیامبران رو با دلایل روشن فرستاده و راه دین و راستی رو واضح و روشن کرده بعدش هم اختیار رو داده به آدما ....  نکته جالبش برای من " و من یکفر بالطاغوت و یومن بالله " بود
برای خیلی از ماها فکر می کنیم این ایمان به خدا وجود اومده این در حالی هستش که ما هنوز در دل به غیر خدا ایمان داریم ،هنوز امیدواریم که راههای غیر خدایی هم برای بشریت جواب بده حال آنکه تو این آیه گفته اول باید هر چی غیر خدا و خدایی هست رو بهش کافر بشیم و بعد به خداوند ایمان بیاریم
به نظرم خیلی جای تامل داره

 آیه 256 : هانیه جان به نظرم چون ایمان یه موضوع قلبی و زبانی است ، ایمان در دل و اقرار به زبان واسه همین خداوند فرموده شنوا و دانا هستش ، ایمان قلبی را میداند (علیم ) و  اقرار به زبانش رو میشنوه (سمیع)

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۴۱
* مسافر
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۲۸ ق.ظ

41 . صفحه 41 / پایان جزء دوم

ششم بهمن :

 

نفیسه :

 

249.سرانجام به رهبری طالوت تن در دادند اولشگر فراوانی رابسیج کرد وبه راه افتاد .اینجا بود که بنی اسرائیل در برابر ازمون سختی قرار گرفتند وان مساله مقاومت شدید در برابر تشنگی بود چنین ازمونی برای این لشگر مخصوصا با سابقه ی بدی که داشتند ،ضرورت داشت واکثریت انها از این امتحان روسفید بیرون نیامدند .چنانکه قران میگوید :جز عده ی کمی همه از ان اب نوشیدند.عده ای که ایمان اورده بودند به همراه طالوت از نهر گذشتند وگفتند با این جمعیت کم توانایی مقابله باجالوت را نداریم وانها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد،گفتند چه بسا همین گروههای کوچک به اراده خدا بر گروههای عظیم پیروزشوند وخداوند با صابران است.

250 . در این ایه مساله رویارویی دو لشگر مطرح میشود .در حقیقت طالوت وسپاه اوسه چیز راطلب کردند .نخست صبر واستقامت ،دومین تقاضای انها از خدا این بود که گامهای ما را استوار بدار تا از جا کنده نشود و فرار نکنیم در واقع دعای اول جنبه باطنی ودرونی داشت واین دعا جنبه ی ظاهری وبیرونی دارد ومسلما ثبات قدم از نتایج روح استقامت وصبر است.سومین تقاضای انها این بود که ما را بر این قوم کافر یاری فرما وپیروز کن که نتیجه نهایی صبر واستقامت وثبات قدم است.


251 .به یقین خداوند چنین بندگانی را تنها نخواهد گذاشت هر چند عدد انها کم و عدد دشمن زیاد باشد وداوود که جوانی کم سن وسال اما نیرومند وشجاع در سپاه طالوت بود با سنگی درست به پیشانی جالوت کوبید واو را کشت وسپاهش هم پا به فرار گذاشتند .گویا خداوند میخواهد قدرت خویش را در اینجا نشان دهد که چگونه پادشاهی با ان عظمت ولشگری انبوه به وسیله نوجوان تازه به میدان امده ای انهم با یک سلاح ظاهرا بی ارزش ،از پای درمیاید !خداوند داوود را به مقام نبوت رساند.این ایات بشارت است برای مومنانی که در مواقعی تحت فشار شدید از سوی طاقوتهاوجباران قرار میگیرند در انتظار نصرت وپیروزی الهی باشند .واینگونه خداوند به دست مومنان کافران را از بین میبرد.همچنین در تفسیر این ایه از امام صادق (ع)امده که همانا خداوند به برکت ان دسته از شیعیان که نماز میگزارند از شیعیانی که نماز نمیگزارند بلا رادور میکند ودر صورتیکه همگی ترک نماز کنند بدون تردید هلاک میشوند همچنین است درمورد کسانی که زکات میدهند ونمیدهند یا کسانی که حج میروند ونمیروند.


252 .این ایه اشاره به داستانهای متعددی است که در ایات گذشته درباره بنی اسرائیل بیان شده است که هر کدام نشانه ای از قدرت وعظمت پروردگار است وپاک از هر گونه خرافه وافسانه و اساطیر که بر پیامبرمهربانمان نازل گشته .

 

وحیده :

 

آیه 249:  ان گروهى که رهبرى طالوت را پذیرفتند, روانه جنگ شدند اما در را گرفتار ازمایش ( ننوشیدن از اب) دیگرى شدند,,که در این مرحله از ازمایششان عده اى لغزیدند. و از ان افرادى که پیروز شدند دوباره در یک ازمایش دیگر  ایمانشان سنجیده شد و ان این بود که از تعداد زیاد دشمن ترسیدند و عقب کشیدند   ، جز ان دسته از افرادى که با ایمان به روز قیامت جرىتشان زیاد بود وبا توکل به خدا راهى میدان جنگ شدند ,, ,,و فقط ماندند تعداد قلیلى که از این همه ازمایش سربلند و روسفید بیرون امدند.....همینطور قدم به قدم که جلوتر مى رفتند,از تعداد گروه حق ریزش مى کردند.
   **هر چه ایمان انسان به خدا و روز قیامت بیشتر باشد در آزمایشات سربلند تر است.
** اگر اراده ى خدا باشد ,جمعیت قلیلى پیروز خواهند شد
** راه که حق است نترسیم ,اگر چه طرفدارانش کم باشد..
** مومن مخلص پیروزى را فقط از طرف خدا مى داند و مى خواهد...


ایه 250: یاران با وفاى طالوت بعد از پشت سر گذاشتن  ازمایشات مختلف,, مقابل لشکر دشمن قرار گرفتند و دعا کردند.......
** دعا باید همراه با حرکت باشد  
** صبر و نصرت همیشه در کنار هم هستند ,
** در سختى ها انسان باید ,صبر  و مقاومت و توکل و اخلاص داشته باشد تا پیروز شود
** ثبت اقدامنا: یعنى اینکه حتى با پشت سر گذاشتن امتحان هاى مختلف ,نباید مغرور شویم ,که ممکن است باز هم خطر و لغزش در راه باشد و باید همواره از خداوند بخواهیم تا گام هایمان را استوار و محکم  سازد...


ایه 251: بلاخره گروه حق بر کفر به خواست خدا پیروز شدند ,,داود نوجوان شجاعى بود که رهبر کفر را کشت و خداوند به پاس این لیاقت ,ایثار و شجاعتش ,نبوت و حکومت  را به او داد. .
** گر چه تلاش و جهاد از ماست ,اما شکست دشمن و پیروزى به اذن خداست..
** تا سابقه  خوب و درخشانى از خود نشان ندهیم مورد لطف و عنایت خدا قرار نمى گیریم..
** نابودى رهبر کفر ,دشمن را تار و مار مى کند.
**  اگر گروهى در مقابل ظلم نایستند و جان فشانى  نکنند ,فساد ,زمین را فرا خواهد گرفت,همانطور که در روایتى از حضرت محمد  امده که خدا به خاطر یک مسلمان سالم ,از صدها نفر دفع بلا مى کند .....خدا اینگونه فضل و احسان خود را شامل حال ما مى کند....


ایه 252: این ایه قطعنامه قصه طالوت و جالوت است..
**در هر کلمه از داستان هاى قران رازو رمزهایى  است  که باید مورد عبرت ما قرار گیرد.... .

 هانیه :

 

 ایه 249 گاهی با چیزهایی امتحان می شیم که در ظاهر هیچ گناه و خطایی نیست اما ... اگه نباید انجام بدیم نباید انجام بدیم... این ایه خیلی به صبر تاکید شده ، صبر در برابر اون چیزهایی که دلم می خواد، صبر در برابر ترس هامون و ... و اگر به خدا ایمان داشته باشیم به یقین کمکمون می کنه و ... حتی اگه در نظر اول به نظر خودمون خیلی بعید باشه ...


 ایه 250 چه دعای دل نشینی : خدایا، ای خدای مهربون، ای خدای نازنین، ای بهترین یار و یاور، ... بر ما شکیبایی را فرو ریز، و پاهامونو ثابت قدم نگه دار، و کمکمون کن به کافرین (به کافرین های وجودمون ) پیروز بشیم. خدایا مرسی که همه چیو بهمون یاد می دی....


 ایه 251 اینکه گاهی باید بصورت عملی جلوی فساد را گرفت وگرنه زمین پر می شه، مثلا همین دنیای کوچیک خودمون را مثال بزنیم اگه بچه مون دروع بگه غیبت کنه و .... اگه بهش نگی تذکر ندی ... کلی بدبختی دیگه تو زندگی اش پیدا می شه و غرق می شه از بیچارگی .. با اینکه این همه می گه جلوی فساد را بگیرین و واجبه و ... اما حدا دارای احسان عظیمی است. بنظرم این جا یه ته امیدی هم می ده به ادمای بد ...

ایه 252 . این ها داستان نیست، حقه! و تو هم ای پیامبر حقی!

 

اعظم :

 

آیه 249 : امتحانای خداوند گاهی تو حرام و حلال نیست ، گاهی فقط حکمی هستش که در شرایط عادی اصلا حرام نیست ولی تو موقعیت خاص میشه امتحان مثل صید شنبه برای یهودیان و اینجا نوشیدن از نهر آب


 آیه 249 : سر افرازشدن تو یه امتحان مغرورمون نکنه که دیگه تموم شد دیگه ما آخر ایمانیم ... باید تا آخر عمر گوش به فرمان امر خداوند باشیم و در دو راهی ها و چند راهی ها حواسمون باشه کدوم راه توش رضایت خداونده همون رو بریم


 آیه 249 : خیلی ایمان میخواد که آدم مطمئن باشه که تعداد افراد یه گروه نشانه حقانیتشون نیست بله ایمان درونی تک تک آدما مهمه .... چقدر خوبه که به این آیه ایمان بیاریم و از بسیاری پلیدی و کفر تعجب نکنیم و راه اونا رو حق ندونیم ... بدونیم ایمان تک تک ما در کارهای جزئیمون حتی در خونه داری ، بچه داری ، همسر داریمون میتونه ظهور رو به جلو بندازه ... فقط 313 تا هستن که ایمانشون رو تو تک تک امتحانای کوچیک هم حفظ می کنن


 آیه 249 : کاش صابر باشیم ... صبر بر سختیها و بلایا ، صبر بر گناهان و صبر بر مصیبتها


 آیه 249 : فقط کسانی به غلبه گروه اندک بر بسیار ایمان دارند که به ملاقات پروردگارشون امیدوارن


آیه 250 : چه دعای قشنگی بخ خصوص ثبت قلوبنا .... بسیار سفارش شده در دوره آخر زمان این دعا رو زیاد بگیم ...."حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏علیه السلام فرمود: پس از این، شبهه ‏ای شما را خواهد رسید، که بدون نشانه دیده شدنی و امام هدایت کننده ‏ای خواهید ماند و از آن نجات نمی‏یابد، مگر کسی که دعای غریق را بخواند. راوی گوید: عرضه داشتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: چنین بگوید: «یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ»؛ ای خداوند! ای رحمان! ای مهربان! ای دگرگون کننده دل‏ها! دل مرا بر دینت پایدار کن."


آیه 251 : بالخره از اون همه ریزش در جهاد (قبول نداشتن طالوت به رهبری ، ننوشیدن آب ، اعتقاد به غلبه قلیل بر کثیر به اذن خداوند ) لشکر کفر با از بین رفتن سر دسته کفار (جالوت ) شکست خورد ..... از بین رفتن سر سلسله ظالما خیلی مهمه ...


آیه 251 : جمله مهمیه : "و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض "

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۲۸
* مسافر
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۲۶ ق.ظ

40 . صفحه 40



پنجم بهمن :

 

هانیه :

خدایا پناه می برم به تو از اینکه ذره ای خودخواهی و خودپرستی داشته باشم که مرا از درگاه تو براند


 ایه 246 گاهی اوقات هی دنبال یه سری کارایی ام که یاد بگیریم و انجام بدیم، این کتاب، اون کتاب، این روایت، اون روایت، ادعا طبق طبق... دریغ از یک ذره عمل ... این یعنی ظلم!
اگه واقعا هدف رسیدن به یقیقنه و کسانی که ظالم باشند به این درجه نمی رسند پس خوبه این ظلمها رو بشناسم... این یه ظلم بود.. .

 ایه 247 برای من دو پیام داشت
1- انجام دادن حکم خدا مستقل از اون چیزی که صلاح می دونیم.  البته منظور حکمی است که یقین بدونیم از طرف خداست (چون چند آیه قبل داشتیم که گاهی این حاکمان دینی یک سری سو استفاده هایی می کنند.... ) و بعد اعتماد و عمل ... قطعا خدا چیزی را می دانه که ما به آن آگاه نیستیم.
2- انتخابمون در افراد باید اون خصوصیات نفسانی اونا باشه که برای یک کار مناسبند و نه به ظاهر توجه کنیم که این مثلا جوونه به درد رهبری نمی خوره وپول نداره نمی توانه جامعه را هدایت کنه و... {برام جالبه درست با همین استدلال بعد از رحلت پیامبر امام علی را کنار گذاشتند!}


 از همون اول یه جامعه مسلمون رفت زیر سوال. جامعه ای که میانگین افراد با اینکه پیامبرشون را دیده بودند اما به این ایه صریح عمل نکردند با اینکه براشون مسلم بود این آیات از طرف خداست.


ایه 248 گاهی بین خیلی چیزها، خوب و بد ها شک می کنم. گاهی می پرسم هانیه با خودت صادق باش کدوم داره بهت آرامش می ده. اما دوباره به همین آرامشه شک می کردم شاید معیار خوبی برای تشخیص نباشه، این آیه دلمو قرص کرد. خدایا دلمونو آروم کن ... و یک قلب سلیم عطا کن ... آمین یا رب العالمین

 

نفیسه :

 

 246.قوم یهودکه زیر سلطه فرعونیان، ضعیف شده بودند بر اثر رهبریهای خردمندانه موسی (ع) از ان وضع اسف انگیز نجات یافته وبه قدرت وعزت رسیدند خداوند به برکت این پیامبر نعمتهای فراوانی به انها بخشیداز ان جمله صندوق عهد بود (صندوقی که مادر  موسی اورا در ان نهاد).ولی همین پیروزیها کم کم باعث غرور تنها شد وتن به قانون شکنی دادند سرانجام به دست فلسطینیان شکست خوردند وقدرت ونفوذ خود را همراه باصندوق عهد از دست دادند این وضع سالها ادامه داشت تا اینکه پیامبری به نام (اشموءیل)برایشان بر انگیخته شد .انها از این پیامبر خواستند تا پادشاهی بر انها انتخاب کند تاهمگی تحت فرمان اوبا دشمن نبرد کنند تا عزت از دست رفته را باز یابند .اشموءیل خواسته قوم رابه پیشگاه خدا عرضه داشت  وخداوند ((طالوت)) را به پادشاهی برگزید .پیامبرشان انها را ثابت قدم در عهد وپیمان نمیدید به انها گفت اگر دستور پیکار به شما برسداز ان سرپیچی نکنید ولی انهامیگفتند چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم .اما پیمان شکنی کردند وتنها 313نفر وفادار ماندند ،همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر.


247.طالوت به پادشاهی انتخاب شد .انها به انتخاب خدا اعتراض کردند .طالوت جوانی از یک قبیله گمنام بنی اسرائیل واز نظرمالی یک کشاورز ساده بودوهمین فقر او باعث مانع تراشی قوم بنی اسرائیل گردید .پاسخ دندان شکن قران به گمراهان بنی اسرائیل این بود که این گزینش خداوند حکیم است ودوم اینکه سخت در اشتباهید وشرایط اساسی رهبری را فراموش کرده اید .نسب عالی وثروت هیچ امتیازی برای رهبری ندارد .خداوند ملک خود را به هر که بخواهد میبخشدو باید امکانات و وسایل مختلف از جانب خدا فراهم شود.


 248.گویا بنی اسرائیل حتی با تصریح پیامبرشان اشموءیل به ماموریت طالوت از جانب خداوند ایمان نیاوردند و خواستار نشانه ازطرف او شدند و خداوند نیز صندوق عهد را که در نزد انان مهم وبا ارزش بود ،نشانه اوقرار داد .

 

ساجده :

یادم میاد از یک سخنرانی اقای قراءتی که درباب این موضوع که وهابی ها توسل به اءمه رو شرک میدونن و دخیل بستن به اماکن متبرکه از همین قران که مورد قبولشون هست این ایه رو مثال زدن که خود بنی ااسراییل تابوت عهد رو خدا به عنوان یک نشانه متبرک براشون فرستاده که به نوعی حجته در واقع این تابوت از اون جهت ارزشمنده که همون صندوقی است که مادر حضرت موسی ایشون رو در اون قرار دادن و در نیل گذاشتن و اونا یک همچین صندوقی رو ارزشمند و متبرک میدونن و اون وقت توسل ما به اءمه و یا بوسیدن کعبه به عنوان یخ مکان متبرک رو شرک میدونن

 

اعظم :

 

 آیه 246 : باز هم در گرفتن از گذشتگان "الم تر الی ..." این نکته در گرفتن از تاریخ و تکرار نکردن اون یکی از ویژگیهای انسانهای عاقل هستش میدونستید ؟ غیر عاقلها همش می خوان خودشون تجربه کنن و هی عمر از کف می دن ....


 آیه 246: گاهی می بینی مجاهدین میگن "فی سبیل الله " بریم جنگ کنیم ولی در عمل اینقدر گرفتار خودخواهی و نفسانیات هستن که انگیزه جنگیدنشون رو با این منیت ها از دست میدن و در جنگ بزرگتر یعنی جهاد با نفس عملا شکست می خورن مثل اینا که خداوند می فرماید شمار کسانی که طالب جنگ بودن در راه خدا !!!!  خیلی بود ، کلمه "ملاء" ولی هی کم و کمتر شدن و تو صفحه بعد میگه خیلی تعدادشون قلیل شد و همش هم سر همین منیت ها تو این صفحه یکیش رو میگه در آیه 247


 آیه 246: یکی از انگیزه های جهاد اینه که حکومت ظالمی باعث اخراج کردن و بیرون راندن از وطن مردمش بشه ... اینجا اونجایی که جهاد واجبه "کتب علیهم القتال " ...


آیه 246: اون سوال پیامبرشون جنبه اتمام حجت داشته "اگه جنگ بشه میاین " همه هم میگن بله .... این بله گفتن ها حاب کتاب داره ... مواظب وقتایی که حجت برمون تموم میشه باشیم که بعد با خودخواهیهامون در حق خودمون ظلم نکنیم


آیه 246: وقتی آدم تشخیص امری رو میده (مثلا اینکه اینجا جهاد واجبه " پیامبرش هم تایید می کنه ولی زیر بار جهاد نمیره (یا هر کار دیگه ای با این شرایط ) در حق خودش ظلم کرده (بالظالمین )

 آیه 247: چه استدلال احمقانه ای ما از او سزاوارتریم چون اون فقیره ... فقط کجا به فرماندهی و سلطنت ربط داره خداوند عالمه (نحن احق بالملک و لم یوت سعه من المال )


 آیه 247 : فرمانده باید از شرایط علمی و بدنی مناسب برخوردار باشه (زاده بسطه فی العلم و الجسم )


چقدر خوب هانیه جان اینجا به ولایت امیر المومنین و بهانه های بنی اسراییلی قوم پیامبر اشاره کرد

 آیه 248 : گاهی یه شی بی ارزش چون مربوط به عزیزی بوده ، باعث آرامش آدم میشه ... حالا اون عزیز اگه ولی و امام آدم باشه که آخر سکینه و آرامش هستش (به خاطر وصل بودن کامل با خداوند ) چقدر آرامش دهنده هستش


 مومنین نشانه های الهی رو در می یابند (لایه لکم ان کنتم مومنین )

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۲۶
* مسافر
شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ق.ظ

39 . صفحه 39

 

چهارم بهمن :

 

وحیده : ایه 238:** مسىله نماز ,لابه لاى  مساىل خانواده گفته که خود یک نکته مهم است...
**همانطور که از هر چیزى باید حفاظت شود ,باید مواظب نماز هایمان باشیم ,
** همانطور که نماز ما را حفظ مى کند ما هم باید حافظ نماز باشیم ,,حفظ نماز به این است  درست و شمرده و با حضور قلب خوانده شود ,به جماعت باشد ر احکام مربوط به نماز رابدانیم و به کار بریم
**  در روایات امده که نماز  گاهى از ما شکایت مى کند ,که  مرا ضایع کردى ,به من اهانت کردى  مرا سبک شمردى.........

در تعقیبات نماز این فرازو خیلى دوست دارم :خدایا این نماز من است که به جا اوردم ,نه به خاطر احتیاجى که تو به آن دارى ,ونه به خاطر میلى که تو در آن دارى، جز اینکه من براى تعظیم و فرمانبردارى و پذیرفتن  آنچه تو به من فرمان دادى به جاى آوردم ، اگر در این نماز عیبى یا نقصى در رکوعش یا سجده هایش هست ,پس از   من مؤاخذه  مفرما,و به پذیرفتن  آن و آمرزش  ,بر من تفضل بفرما,


ایه 239: نماز در هیچ حالتى نباید ساقط شود ,در این ایه امده اگر از دشمن یا خطرى مى ترسید به هر شکلى که مى توانید نماز بخوانید و هر وقت ایمن شدید ,نماز عادى را به جا اورید .
نماز مصداق ذکر و یاد خداست  دراینجا ذکر منظور نماز است ,همانطور که خدا به حضرت موسى گفت نماز را بخوان که ذکر من است .   
در روایات امده که حضرت محمد( ص) و حضرت على علیه السلام  در بعضى جنگ ها نمازرا با اشاره مى خواندند...
نماز شکر خداست به شکرانه آن چیزهایى که به ما از طریق علم و وحى اموخت  ,,که جز از طریق وحى راهى براى به دست اوردن انها نیست...


ایه 240 : در تفاسیر امده این ایه از آن دست ایات که جزء احکام اولیه بوده و بعد دستور دیگرى امده ,,اول بنا بوده زن بعد از مرگ شوهرش یک سال بماند و بعد اگر خواست ازدواج کند و بعد ایه عده امده که چهار ماه و ده روز عده نگه دارد..
** مردا باید بخشى از مالشان را براى زن وصیت کنند ** نظر اسلام این است که آینده مالى زن بیوه تامین شود  و ازدواج او هم مانعى ندارد..


ایه 241 و 242: یک سفارش,تکمیلى است براى حق زن مطلقه .همانطور در در ایات قبل امد ,اگر  مهریه تعیین نشده باید مرد هدیه اى  به مقدار توانایى و بضاعت خود بعد از طلاق به زن بدهد ,اگر مهریه تعیىن شده اما با هم امیزش حنسى نداشتند باید نصف مهریه را بپردازد  اما اگر  امیزش جنسى داشتند باید کامل مهریه را بپردازد.....
** این ایه توجه دارد که حق زن از بین نرود ,چون که زن در اثز طلاق ضربه ى بیشترى مى خورد ,پس باید یک جورى این جبران شود..

.......در برخورد با زنان مطلقه  تقوا  لازم است ..ودر ایات الهى باید اندیشه کرده تا به رازهایش اگاه شویم ..
ایه 243: در تاریخ است که یکى از شهر هاى شام بود که  هفتاد هزار خانوار جمعیت داشت ,بیمارى طاعون امد که از قهر خداوند بود ,,عده اى مردند  و عده اى فرار کردند ,اما در  بیابان به همان بیمارى گرفتار شدند و مردند اما با وساطت  یکى از انبیا خدا دوباره زنده شدند......
** از قهر خدا نمى شود فرار کرد  .انجا که اراده خزا باشد فرار کارساز نیست.
 ** به تاریخ بنگریم و از آن درس بگیریم ,قران صدها قصه و تاریخ دارد اما عبرت و نکته هاى آن مهم است و باید به عوامل عزت و سقوط آنها توجه کرد.
تازه صبر خداوند خیلى زیاد است وباما بنده هاى ناسپاس  خیلى خیلى مراعات مى کند , که اگر مى خواست بر اساس رفتار ما رفتار کند  که عذابهاى فراوانى بود که هر لحظه بر ما وارد مى شد . گاهى اوقات خدا هفتاد و هشتاد سال هم به ما فرصت مى دهد شاید آدم شویم....
خدا کنه زودتر به خودمون بیاییم ......

ایه 244: چون در ایه قبل گفت ,مرگ و زندگى دست خداست و از اراده ى او نمى شود فرار کرد,,در اینجا مى گوىد,  پس چرا جبهه نمى روید  وباز تاکید بر جهاد و مبارزه در راه خدا وبا نیت الهى  .قرار شد کارها رنگ الهى به خود بگیرند تو مورد قبول هدا واقع شود .جنگ و جهاد باید فى سبیل الله باشد نه از روى هوى و هوس و انتقام جویى و استعمار و کشور گشایى  و ..............

 

نفیسه :

 

238. نماز قویترین رابطه انسان با خداست ودر ایات قران تاکید فراوانی به ان شده ،از ان جمله ایه مورد بحث میباشد .مبادا گرما وسرما گرفتاریهای دنیا وپرداختن به مال وهمسر وفرزند شما را از این امر مهم بازدارد .منظور از (صلاه وسطی)نماز میانه یا همان نماز ظهر است تاکید روی این نماز به این خاطر بوده که بر اثر گرمی هوای نیمروز تابستان یا گرفتاریهای شدید کسب وکار به ان اهمیت کمتری میدادند.

 239.این ایه تاکید میکند که درسخت ترین شرایط حتی در صحنه جنگ نباید نماز فراموش شود .منتها در چنین وضعی بسیاری از شرایط نماز همچون رو به قبله بودن وانجام رکوع وسجود به طور متعارف ساقط میگردد.بنابراین محافظت بر نماز تنها در حال امنیت نیست بلکه در همه حال باید نماز رابه جا اورد ولی هر وقت امنیت خود رابازیافتید به صورت معمولی وبا ادب کامل تمام شرایط نماز رابه جا اورید .روشن است شکرانه این تعلیم الهی که طرز نماز خواندن را در حالت امن وخوف به انسانها اموخته  همان عمل کردن بر طبق ان میباشد.


 240.این درمورد شوهرانی سخن میگوید که ر استانه مرگ قرار گرفته اند وهمسرانی را از خود به جا میگذارند .میفرماید که این افراد باید وصیت کنند که تایک سال همسرانشان را بهره مند سازند واز خانه شوهر بیرون نکنند وهزینه وزندگی  انها پرداخته شود این در صورتی است که همسران از خانه شوهر بیرون نروند واگر غیر از این باشد گناهی بر این شوهران نسبت به کارهای شایسته ای  که ممکن است این زنان انجام بدهند ،نیست مثل ازدواج مجدد بعد از اتمام عده و غیره. در پایان ایه این زن را دلداری میدهد و میفرماید که خداوند قادراست راه دیگری بعد فقدان شوهر پیشین در برابرانها بگشاید واگر مصیبتی هم به انها رسیده حتما حکمتی در ان بوده و جای نگرانی نیست.

241.حکم این ایه  به قرینه ایه 236است که تفسیر ان بیان شد و در مورد زنانی است که مهری برای انها در زمان عقد قرار داده نشده و قبل از امیزش جنسی طلاق داده میشوند.


242.در این ایه که اخرین ایه طلاق است خداوند اشاره به اندیشیدن در ایات میکند .بدیهی است که منظور از اندیشه کردن وتعقل ان است که مبدا حرکت به سوی عمل باشد وگرنه اندیشه تنها درباره احکام نتیجه بخش نخواهد بود.


 243.این ایه اشاره سربسته ودر عین حال اموزنده ای است به سرگذشت عجیب یکی از اقوام پیشین که طاعون در محیط انها ظاهر گشت همه انها از ان منطقه فرار کردند و ولی همه انها مردند وسپس خداوند انها را زنده کرد تا ماجرای زندگی انها درس عبرتی برای بقیه باشد .جمله (ثم احیاهم)اشاره به زنده شدن ان جمعیت است که به دعای حضرت حزقیل پیامبر صورت گرفت واز انجا که بازگشت انان به حیات یکی از نعمتهای رروشن الهی بود (هم از نظر خودشان وهم از نظر عبرت مردم)نه تنها این گروه بلکه همه انسانها مشمول الطاف عنایات ونعمتهای اویند.دانشمند معروف شیعه مرحوم صدوق ،ره،به این ایه برای احکام مساله ((رجعت)) استدلال کرده ومیگوید:یکی از عقاید ما اعتقاد به رجعت است (که گروهی از انسانهای پیشین باردیگر به همین دنیا باز میگردند . این ایه سندی بر مساله معاد واحیای مردگان در قیامت باشد.


244.از اینجا ایات جهاد شروع میشود:در راه خداپیکار کنید که خدا سخنان شما را میشنود واز انگیزه های درونی شما ونیاتتان در امر جهاد اگاه است.


245.منظور از وام دادن به خدا ،انفاقهایی است که در راه جهاد میشود .تصور نکنید که انفاق وبخشش اموال شما را کم میکند زیرا گسترش ومحدودیت روزی شما به دست خداست .در چندین ایه از قران از انفاق در راه خدا به قرض ووام دادن به پروردگارتعبیر شده است واین نهایت لطف خداوندبه بندگان از یک طرف وکمال اهمیت مساله از سوی دیگر رامیرساند .در نهج البلاغه علی (ع)میفرماید:خداونداز شما درخواست قرض کرده در حالی که گنجهای اسمان وزمین از ان اوست واو بی نیاز وستوده است بلکه میخواهد شما بیازماید که کدامیک نیکوکارترید.

 

اعظم :

 

 در نظر داشته باشین که این قوانین مترقی در زمینه خانواده و در اینجا طلاق در عصر و زمانی بوده که زن در مرتبه پایینی از حق و حقوق قرار داشته است ... در جایی که حتی اختیار زن بعد از مرگ همسر و طلاق هم بر عهده مردان قوم  و قبیله ش بوده و قوانین سختی بدون در نظر گرفتن نیازهای طبیعیش بر اون تحمیل میشده اگر الان هم نشانه هایی از اون رو در همین جامعه خودمون ببینیم مطمئن باشیم که اسلام در هیچ کجای زندگیمون رخنه نکرده و همه ش بر اساس تعصبات قومی و قبیله ای و نفسانی کار می کنیم


دیشب هم نوشتم که اسلام به حفظ کانون خانواده خیلی اهمیت داده و طلاق رو منفورترین حلال در نظر گرفته ... اون هم بنا به مصالحی که خودش با توجه به اینکه زن و مرد را آفریده و از نیازهاشون خبر داشته قرار داده ... نگه داشتن عده ، تاکید بر در نظر گرفتن حدود الهی و تقوی در امر طلاق ، عبارتهای مکرر "معروف " ، "سرحوهن باحسان " ... "لاتنسوالفضل بینکم " ، "متاع بالمعروف "همه و همه اشاره بر این داره که طلاق در نیکوترین وجه اتفاق بیفته .... مقایسه کنین با اونچه که در جامعه ما رخ میده ... تا طرفین آبروی هم رو نبرن و همدیگه رو ضایع نکنن در میان خویش و قوم ، مهریه رو با هزار حیله و تدبیر از زیرش در نرن تا چه برسه که علاوه بر اون هدیه ای هم بدن (241) طلاق رخ نمیده

 

عبارات "حقا علی المتقین " و "حقا علی المحسنین " در آیاتی که به منظور دادن هدیه غیر نقدی به زن دادن هستش اگر چه با عبارت متقین و محسنین اشاره به استحباب عمل داره و نه وجوب ولی به طور ضمنی بر این اشاره داره که عاطفه و نیاز زن در این زمینه لحاظ بشه ... من که به نظرم اگر مردی اینقدر نیکوکار باشه و متقی که رعایت این نیاز رو بکنه و به وجه نیکویی طلاق بده همسرش رو جا داره زن بره دوباره با همین مرد ازدواج کنه

 

 خب نکته های مربوط به آیات طلاق با خیر و خوشی تموم شد

 

 آیه 238 : دوستان گفتن که بیشتر به نظر میرسه آیه مربوط به نماز ظهر باشه ... خب به هر حال وقتی آدم بیشتر مشغول کار هستش (وسط روز) خالی کردن ذهنش از اشتغالات و اینکه بره سراغ نماز کار آسونی نیست .. اشاره خداوند به کلمه قانتین اهمیت خضوع در نماز رو اشاره می کنه


 آیه 238 : خوبه آدم وقتی قانونی میذاره جایی که می بینه اجرای بندی از قانون به علت سختی برای مخاطباش ممکنه دچار سستی در عمل بشه در بندی جداگانه به انجامش تذکر بده


آیه 243 :عبارت "الم تر الی"... لزوم درس گرفتن از تاریخ رو بیان می کنه ما معمولا از اونچه در اطرافمون رخ میده درس نمی گیریم حتما باید در مورد خودمون اتفاق بیفته تا سرمون به سنگ بخوره ... چشمامون رو واکنیم کلی درس از همین فک و فامیل و دوست و آشنا و مردم شهر و کشورمون می گیریم


 فی سبیل الله در مورد جنگ و جهاد میگه که انگیزه ها نسانی نباشه


آیه 244 : معمولا هر جا خدا میگه سمیع علیم یعنی حواستون باشه زیر آبی نرین من همه چی رو میدونم و میشنوم مواظب انگیزه های درونیتون باشین


 آیه 245 : لحن استفهامی آیه برای تشویق بیشتره مثل بجه ها که ما بهشون میگیم "کی میتونه این کارو بکنه " بیشتر به خاطر تشویق


 آیه 245 : "الیه ترجعون" در نظر گرفتن مرگ و رفتن دادن صدقه و انفاق رو برای آدم راحت تر میکنه

 

هانیه :

یه جا از فیلم در پناه تو یادمه (البته من دوباره مرورش کردم وگرنه حافظه ام این قدر قوی نبود) که می گفت با توجه به اینکه روزهای قمری از مغرب تا مغرب بعدی است منظور از نماز وسط نماز صبح است... {حالا البته نمی دونم چقدر اهمیت داره به نظرم کل نمازهامون مهمند حالا کدومش سخت تره یا مهمتر بستگی به شرایط زندگی مون داره!  اما این یاداوری از اون فیلم برام جالب بود بخصوص که مجبوریم برای نماز صبح از خواب عمیق و شیرینی دست بکشیم.

 این ایه 239 برای من خیلی جالب بود از این جهت که  این جا من بخصوص در مسافرت هایی که می شه با هواپیما و پرواز های طولانی مشکل نمازخووندن داشتم از اینکه این همه صریح پاسخمو گرفتم بسیار خوشحالم. فقط یک سوال حکمی دارم اینکه منظورش از "فاذا امنتم فاذکروا الله " یعنی واقعا دوباره بخوونه !!؟؟


چقدر پیاماتون در مورد طلاق عالی بود و چقدر دستورات قرآن شیرینه ! هیچ وقت این جوری بهش نگاه نکرده بودم. بعد از خودم پرسیدم اینکه می گن اسلام دین خشنی است و جهاد می کنه پیکار می کنه می کشه می گه بکشین ... یه کم با این آیات تناقض داره. و... مگه می شه این همه به ظلم نکردن برای مورد توضیح بده بعد اون جوری بکش بکش راه بندازه !!! ... گاهی فکر می کنم مردم حرف مفت زیاد می زنند


این ترس چقدر چیز بدی است قشنگ عین عدم ایمان به خداست .... این دوباره یکی از اون نشانه ها برای من تو زندگی امه، جایی که می ترسم، استرس دارم یه جای کار می لنگه ...


اون ایه 244 فی سبیل الله خیلی چسبید این کلمه جقدر مهمه و ممنون از توضیح خوب دوستان بابت باز کردن این آیه چون من همچنان ذهنم راجع به جهاد درگیره ! این توضیحات بهم می چسبه

 

 اعظم :

اون نکته در مورد "وسطی" جالب بود نشنیده بودم و البته در تفاسیر هم ندیده بودم ...

 

در مورد سوالت که نوشته بودی آیا باید اون نمازارو دوباره خوند هیچ تفسیری اینو ننوشته بود ... بیشتر مفهمومش این بود که نعمتهایی که خداوند به شما عطا کرده رو به یاد بیارید مثلا همین نماز و شرایطش در سفر و غیر سفر که خداوند براتون ذکرکرده

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۱۱
* مسافر
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۰ ق.ظ

38 . صفحه 38

 

سوم بهمن :

 

نفیسه :

234.یکی از مسایل ومشکلات اساسی زنان ازدواج بعد مرگ شوهر است.از طرفی رعایت حریم زندگی زناشویی حتی بعد مرگ همسر موضوعی است فطری.این ایه به زنان بیوه اجازه میدهد بعد نگاهداری عده که چهار ماه وده روز است ونیز حفظ حریم زوجیت گدشته اقدام به ازدواج کنند.از انجا که گاه اولیاء وبستگان زن دخالتهای بی مورد در کاراو میکنند ویا منافع خویش را در ازدواج اینده زن در نظر میگیرند در پایان ایه به همه هشدار میدهد ومیفرماید خداوند از هر کاری که انجام میدهید اگاه است وهر کس به جزای اعمال نیک وبد خود میرسد.
آیه 235. طبیعی است که زن بعد فوت شوهرش به فکر سرنوشت اینده خود باشد واز انطرف مردانی هم باشند که به فکر ازدواج با این زن بدلیل شرایط سهلتری که دارد باشند .اما باید در نظر گرفت که عده باید به پایان رسد ومطلبی که برام جالب این بود که اگر مردی اگاهانه در مدت عده زن با او عقد ببند عقدش باطل وزن برای همیشه بر او حرام میشود که حتما حکمتی در اون نهفته است.در پایان ایه اومده با خداوند مخالفت نکنید خدا امرزنده وحلیم است ودر مجازات بندگان عجله نمیکند.


آیه 236. اگر زن ومرد بعد از عقد و قبل از عمل زناشویی حتی زمانیکه مهریه تعیین نشده ،بنا به دلایلی مایل به ادامه زندگی نبودند گناهی بر انها نیست که از هم جدا شوند اما باید هدیه ای به زن داده شود که فقیر در حد وسع خود وغنی نیز فراخور ثروتش.این هدیه دادن مانع از ایجاد حس انتقامجوئی شده وزن رااز عقده هایی که ممکن است به دلیل گسستن پیوند زناشویی ایجاد شود نجات میدهد.قران این عمل را وابسته به روحیه نیکوکاری میداند یعنی باید این عمل توام با روحیه نیکوکاری ومسالمت باشد.


آیه 237. حالا اگر عقد ازدواج صورت گرفته  ومهریه مشخص شده اما عمل زناشویی انجام نشده،نصف مهریه باید به زن تعلق بگیرد .مگر اینکه زن از حق خود صرفنظر کند.با این همه پرداخت مهریه به پرهیزگاری نزدیکتر است .لحن مجموع ایه بر اصل اساسی (معروف)و (احسان)در این مساله تکیه دارد که حتی طلاق وجدایی امیخته با نزاع وکشمکش وتحریک روح انتقامجویی نباشد بلکه بر پایه بزرگواری و احسان و عفو وگذشت قرار گیرد.

 

اعظم :


1. آیه 234 : این برداشت شخصی منه و ممکنه اشکال هم داشته باشه ... من دقت کردم و دیدم معمولا طبق آیات و روایات معمولا برای زن یه مرزهای خاصی در رابطه با مردان قرار داده شده .... حیا یه نعمت خداوندی در زن هستش و بسیار هم آسیب پذیره ... یکی از راههای اون اینه که زن کمتر در رابطه با مردان مختلف قرر بگیره ... مثلا در مورد طلاق تو صفحه قبل دیدیم که تا اونجایی که ممکن بود سعی شده بود دوبار وصلت سر بگیره (در صورتی که طرفین حدود الهی رو رعایت کنن )و اونو خیر و خوبی برای زن دونسته بود ... یابرای ازدواج مجدد یه فاصله 4 ماهه و 10 روز رو گذاشته بود همش نه به حاطر مطمئن شدن از وجود بچه بود برای حفظ حرمت و حیای زن این قاصله لازمه .... تو این آیه هم برای فوت همسر به این زمان عده تاکید شده بود و به نظرم به همین خاطره ... دیدین زنانی که صیغه میشن و این عده رو نگه نمی دارن کلا از مرز حیا خارج میشن و افتادن در این کارها براشون خیلی سهل و ساده میشه


2.  آیه 234 : عبارت تعملون خبیر در انتهای آیه خداوند از میان صفاتش به این صفت اشاره کرده یعنی اون از ماهیت (وجود حیا و لزوم رعایت اون ) و نیاز زن (به ازدواج مجدد) همه آگاه هستش


3.  آیه 234 : مراد از (بلوغ اجل ) تمام شدن مدت عده است ، و جمله : (فلا جناح ...) کنایه است از دادن اختیار به زنان در کارهایى که مى کنند، پس اگر خواستند ازدواج کنند مى توانند، و خویشاوندان میت نمى توانند او را از این کار باز بدارند به استناد اینکه در فامیل ما چنین چیزى رسم نیست . زیرااینگونه عادات که اساسش جاهلیت و کورى و یا بخل و یا حسد است نمى تواند حق زن را از او سلب کند، چون زنان خود صاحب اختیار مى باشند، و این حق معروف و مشروع آنان است ، و در اسلام کسى نمى تواند از عمل معروف نهى کند.

4 . آیه 235 : و اعلموا ان اللّه یعلم ما فى انفسکم ...

در این آیه از صفات خداى تعالى سه صفت علم و مغفرت و حکم را نامبرده، و این خود دلیل است بر اینکه مخالفت حکمى که در دو آیه آمده ، یعنى خواستگارى کردن از زنان در عده و تعریض به آنان و بستن قول و قرار محرمانه با ایشان از مهلکات است ، که خداى سبحان آنطور که باید آنها را دوست نمى دارد، هر چند که به خاطر مصالحى تجویزش کرده باشد.

5 . آیه 235 " به زبون نیاوردن صریح امر خواستگاری برای مرد و صبر زن در این مدت مستلزم وجود صبرو بردباری هستش خداوند هم در این آیه صفت "حلیم " از خودش رو به کار برده

 

6 .  آیه 236 : هر زابطه و پیوندی قرار و قانونی داره نمیشه همینجور عهد رو شکست و رفت ... به خصوص در موردزنان به خاطر لطافتهای روحی باید نکات خاصی رو توجه داشت که حتی اگر مهریه ای هم مشخص نشده بود چیزی به عنوان هدیه به زن پرداخته بشه جالبه که کلمه "متاع" به کار رفته یه شیئی خوبه به عنوان هدیه باشه نه پول البته بنا به وسع مرد و این هم من باب لطف نیست حق زن هستش که هدیه ای دریافت کنه

 

7 . آیه 237 : چرا اگه زن مهریه اش رو ببخشه (در اینجا نصفش رو که میتونسته بگیره ) به تقوی نزدیکتره علاکه طباطبایی نوشته بودن که "و این بدان جهت است که وقتى انسان از چیزى که حق مشروع و حلال او است صرف نظر کند، یقینا از هر چیزى که حق او نیست و بر او حرام است بهتر صرف نظر مى کند و بر چشم پوشى از آن قوى تر و قادرتر است ."   به خاطر این تاثیر اگر ببخشه به تقوی نزدیکتره نبخشید هم نوش جانش هستش


8 .  آیه 237 : "ولا تسوالفضل بینکم " خیلی عبارت قابل توجهی هستش که آدم تو روابطش اینکته رو رعایت کنه در واقع تشویق مردم به احسان و فضل نسبت به یکدیگر در روابط بین خود  هستش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۱۰
* مسافر
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۲ ق.ظ

37 . صفحه 37

 

دوم بهمن : 

 

نفیسه :

231.این ایه نیز اشاره به محدودیتهای دیگری در امر طلاق میکند تا از نادیده گرفتن حقوق زن جلوگیری نماید. قران میفرماید که یا تصمیم به ادامه زندگی زناشویی بگیرید ویا اگر زمینه را مساعد نمیبینید با نیکی از هم جدا شوید .در زمان جاهلیت گاه بازگشت به زناشویی را وسیله انتقامجویی قرار میدادندبرای همین با لحن قاطعی میگوید هرگز نباید چنین فکری رادر سر بپرورانید که به خودتان ظلم میکنید .بنابراین نباید با چشم پوشی از روح احکام الهی وچسبیدن به ظواهر خشک وقالبهای بی روح ،ایات الهی را بازیچه وملعبه خود قرار داد که گناه اینکار شدیدتر ومجازاتش دردناکتر است .اینکه در اخر ایه امده خدابر هر چیزی است به مردان در موردحقوق زنان که از موقعیت خود سوء استفاده نکنند وبدانند که خداوند حتی از  نیات انها اگاه است.


 232.درزمان جاهلیت زنان در زنجیر اسارت مردان بودند ومجبور بودند زندگی خود را طبق تمایلات مردان خود کامه تنظیم کنند حتی اگر زن با اجازه ولی ازدواج میکرد سپس از همسرش جدا میشد ،باز پیوستن به همسر اول بستگی به اراده مردان فامیل داشت.که در این ایه صراحتا این روش محکوم شده ومیگوید که مانع نشوید که زنان اگر رضایت دارند با همسران سابق خودشان ازدواج کنند .این دستوری از جانب قران است که تنها افراد با ایمان از ان پند میگیرند حالا دستوری که خداوند به شما میدهد این است که الودگیها برطرف شود خداوند چیزهایی رامیداند که شما از ان اطلاع ندارید .همه ی این احکام به نفع شما بیان شده منتهی کسانی میتوانند  از ان بهره بگیرند که سرمایه ایمان به مبدء ومعاد داشته باشند و بتوانند تمایلات خود را کنترل کنند.


این ایه وتفسیر اون رو وقتی خوندم یاد مهمون کاشمری طیبه خانم واقای جوادی افتادم که از همسرش جدا شده بود حالا هر تمایل به بازگشت داشتن ولی پدر این خانم مانع بود واونا رو تهدید میکرد با خودم گفتم انگار جاهلیتی که در قران اومده خاص زمان پیامبر (ص) نیست بلکه بعضی از این اعتقادات منسوخ هنوز در رگ وریشه جامعه وجود داره که ما متوجه اونم نیستیم وتازه دم از روشنفکری میزنیم وادعامیکنیم به قران هم عمل میکنیم .موضع این اقا طبق گفته صریح این ایه نکوهیده ویه نوع جهله .

233.هفت دستور درباره شیر دادن نوزادان!

1.حق شیر دادن در دو سال شیر خوارگی به مادر داده شده است او میتواند در این مدت از فرزند خود نگاهداری کند وبه اصطلاح حق حضانت در این مدت از مادر هم رعایت حال فرزند میشود وهم رعایت عواطف مادر.

2.مادران حق دارند با توجه به وضع ورعایت سلامت این مدت را کمتر کنند

3.هزینه زندگی مادر از نظر غذا ولباس در دوران شیردادن بر عهده پدر نوزاد است تا مادربا خاطری اسوده بتواند فرزند راشیر بدهد

4.نه پدر ونه مادر حق ندارند سرنوشت کودک را مال المصالحه اختلاف خویش قرار دهند وبه جسم وروح نوزاد ضربه بزنند

5.بعد ازمرگ پدر ،وارث اونیز باید نیازهای مادر را در دورانی که به کودک شیر میدهد تامین نماید.

6.پدر ومادر باتوجه به وضع جسمی وروحی کودک وتوافق با یکدیگر میتوانند اورا در هر موقع مناسب از شیر بازدارند

7.انتخاب دایه به جای مادر بی مانع است مشروط بر اینکه این امر مانع ازبین رفتن حقوق مادر نشود.همه باید احتیاط کنند چون خداوند دقیقا مراقب انهاست.

وحیده :

 آیه 231: چون در جدایی و طلاق زمینه خشونت و انتقام زیاد است  ,کلمه (معروف) زیاد تکرار شده .و خداوند در این باره ریز مطالب را بیان کرده.هر کجا زمینه انحراف باشد ,هشدار هم بیشتر است.....
واسلام براى اینکه طلاق هر چه دیر تر اتفاق بیفتد ,سرعت گیر هایی را  بیان کرده ,که  یکیش نگه داشتن عده است که دو ایات قبل مطرح شد.
خدا مى گوید حق ندارید همسرانتان را به منظور ازار رساندن نگه دارید.که ظلم و تعدى به حقوق زن ,,ظلم و ستم به خود است.
کسانى که با همسر خود بد رفتارى مى کنند ,متجاوز هستند ,و خدا  هم متجاوزین را دوست ندارد.

** قوانین همسر دارى ,قانون الهى است و بایست به قوانین الهى احترام بگذاریم. یعنى ازدواج یکى از ایات و نشانه هاى بزرگ خداوند است .نباید به همسران ظلم کرد و آنها را مسخره کرد.
** همیشه هم نقطه ضعف ها را نبینیم  وهمواره بخ تلخى هاى زندگى توجه نکنیم بلکه به خوبى هاى طرف هم توجه کنیم.قطعا در هر فردى ویژگى هاى مثبت کم دیده نمى شود.
** موعظه هاى خداوند را بشنویم و پرواى الهى داشته باشیم  تا زندگى شیرین شود .
**خدا همه چیز را مى داند و از دلهاى ما خبر دارد و مى داند  که فلان رفتارمان ,علتش چیست!!.........

ایه 232: اگر زنى که طلاق گرفته ,خواست برگردد و با سوهر سابقش زندگى کند ,اطرافیان و فامیل نباید مانع این کار شوند ..البته در صورتى که  این برگشت مورد رضایت زن و مرد باشد و رضایت آنها هم عقل پسند و عرف پسند باشد...
پس کارشکنى در این شرایط ممنوع است و اگر چنین باشد حکایت از بى دینى اطرافیان دارد ,اگر به خدا و قیامت اعتقاد دارین باید اجازه دهین این زندگی دوباره شکل بگیرد....

ایه 233:چقدر اسلام دین کاملی است حتى براى تغذىه نوزاد هم برنامه دارد....
**مادر باید بچه اش را شیر بدهد تا پایان دو سالگى.و مادر نسبت به دایه در الولویت  است.
** پوشاک و خورد و خوراک مادر در این ایام با پدر است,به طور متعارف در حد عرف حد و شأن خود که خداوند هم بیش از وسعت از کسى تکلیفى نخواسته...
** اگر پدر از دنیا رفت باید تا پایان شیر دهى مادر  وارثین پدر او را تأمین کنند...
** اگر مادر بخواهد زودتر بچه را از شیر بگیرد باید با مشورت مرد باشد و هر دو راضى باشند..
 **اگر هم قرارشد دایه بچه را شیر دهد ,اشکالى ندارد به شرطى که زندگى دایه هم تامین شود.. .
** فرزند نباید اسباب ضرر به والدین باشد..


طلاق نباید باعث شود که بچه از مادر جدا شود..بچه از شیر مادر محروم شود..حتى در زمان جدایی مادر وپدر باید در مسایل مربوظ به فرزند باهم مشورت کنند.....

 

اعظم :

1. اسلام به برقراری نظام خانواده و پایداری اون خیلی احترام گذاشته و با تدابیر متعددی زمینه این پایداری رو فراهم کرده و تا اونجایی که شده از پاشیده شدن خانواده ها جلوگیری کرده


2. جمله کلیدی و مهم آیه 231 فامسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف ... هرکاری رو که آدم انجام میده خوبه "خوب" انجامش بده اونجور که خداوند می پسنده ... چه با هم بودن و چه جدایی ... خیلی نکته قشنگیه ... تو بودنمون باعث آزار هم نشیم و برای جدایی هم حیله به کار نبریم ججوری که منافع خودمون فقط تامین بشه ...


3. جمله علامه طباطبایی در مورد واذکرو نعمت الله در آیه 31 در خور توجه بود " حقیقت معناى زندگى خود را بیاد آورید، و متوجه آن باشید، و مخصوصا به مزایا و محاسنى که در الفت و سکونت بین زن و شوهر است و به آنچه از معارف مربوط به آن که خداى تعالى به زبان وعظ بیان کرده ، و حکمت احکام ظاهرى آنرا شرح داده ، توجه کنید که اگر شما در آن مواعظ دقت کامل به عمل آورید و به تدریج کارتان به جائى مى رسد که دیگر به هیچ قیمتى دست از صراط مستقیم برندارید، و کمال زندگى و نعمت وجود خود را تباه نکنید، و از خدا پروا کنید، تا دلهایتان متوجه شود که خدا به هر چیزى دانا است ، در این صورت است که دیگر ظاهر شما مخالف باطنتان نخواهد شد، و دیگر چنین جراءت و جسارتى علیه خدا نخواهید کرد، که باطن دین او را در شکل تعمیر ظاهر آن منهدم سازید."


4. تو آیه 232 علاوه بر نکات خوبی که دوستان بیان کردن جمله "والله یعلم و انتم لا تعلمون " خیلی جالبه .... چون در پیوند دوباره زن و شوهر خیراتی هستش که ماها ازش بی خبریم و خیلی بهتره که اگر حدود الهی رو رعایت کنند دوباره وصلتشون برقرار باشه که خیرات زیادی داره به خصوص که فرموده ذلکم ازکی و اطهر ....به خصوص برای زن این تداوم اگر همسرش به راه خیر برگرده خیلی نیکو هستش ... توضیح علامه در خور توجه هستش "غریزه توحید در نفوس را تقویت مى کند و بر اساس آن ، همه فضائل دینى رشد نموده ، ملکه عفت و حیا در میان زنان تربیت مى شود، و نمو مى کند، و معلوم است که چنین تربیتى در پوشاندن معایب زن و پاکى دلهایشان مؤثرتر است .

و از جهت دیگر، در این رجوع فائده اى دیگر است ، و آن این است که دلهایشان از اینکه متمایل به اغیار شود محفوظ مى ماند، به خلاف اینکه اولیا و بستگانش او را از ازدواج با همسر قبلى منع کنند، که در آن صورت چنین خطرى به احتمال قوى پیش خواهد آمد."


5. در ایه 233 جمله "لا تضار والده بولدها، و لا مولود له بولده" هم جالب بود متاسفانه در زمان ما


6 .  پدر و مادرا به خاطر فرزنداشون زیاد خودشون رو به دردسر میندازن .... اونم دردسرهایی که خیر اخروی نداره و باعث تربیت غلط بچه هم میشه


7 . متاسفانه متاسفانه آدم با خوندن این صفحه متوجه میشه چقدر اسلام و قوانینش در نظام خانواده مهجور مونده .... مخصوصا وقتی بحث طلاق پیش میاد مثل نمونه ای که نفیسه جان ذکر کرد زیادن خانواده های خانمی که مثلا به قصد دلسوزی نمی ذارن دخترشون به سر زندگیش برگرده و هزاران خرابی ممکنه از همین موضع در جامعه پدید بیاد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۱۲
* مسافر