قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره اعراف» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۳ ق.ظ

166 . صفحه 166

 



دهم خرداد :

نفیسه :


(آیه 131)-در آیه قبل گفته شد خداوند برای متنبه ومتذکر ساختن آل فرعون آنها را دچار قحطی وخشکسالی نمود اما آنهابه جاى اینکه از این درسهاى الهى پند بگیرند، و از خواب خرگوشى بیدار شوند، از این موقعیت سوء استفاده کرده و جریان حوادث را به میل خود تفسیر مى‏کردند، «پس هنگامى که نیکى به آنها مى‏رسید (و اوضاع بر وفق مراد آنها بود، و در آرامش و راحتى بودند) مى‏گفتند: این وضع به خاطر لیاقت ماست!» در حقیقت شایسته چنین موقعیتى بوده‏ایم (فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ).«اما هنگامى که گرفتار بدى و بلا مى‏شدند (فورا به موسى و کسانى که با او بودند، مى‏بستند و) مى‏گفتند: این از شرّ قدم موسى و کسان اوست» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ).ولى قرآن در پاسخ آنها مى‏گوید: «بدانید که سر چشمه شومیها و ناراحتیهایى که دامان آنها را مى‏گرفت، نزد پروردگار است (خدا مى‏خواسته است که آنها را گرفتار نتیجه شوم اعمالشان بکند) ولى اکثر آنها نمى‏دانند» (أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).شاید همیشه در میان انسانها و اقوام مختلف، فال نیک و بد رواج داشته است، این دو گرچه اثر طبیعى ندارند، ولى بدون تردید اثر روانى مى‏توانند داشته باشند، فال نیک غالبا مایه امیدوارى و حرکت است ولى فال بد موجب یأس و نومیدى و سستى و ناتوانى است.شاید به خاطر همین موضع است که در روایات اسلامى از فال نیک نهى نشده، اما فال بد به شدت محکوم گردیده است.

 


(آیه 132)- بلاهاى پى‏درپى و رنگارنگ! در این آیه، به مرحله دیگرى از بلاهاى پى‏درپى و درسهاى بیدار کننده‏اى که خدا به قوم فرعون داد، اشاره شده است.نخست به عنوان مقدمه‏اى براى نزول این بلاها مى‏گوید: آنها همچنان در انکار دعوت موسى (ع)، مقاومت به خرج دادند،«و گفتند: هرگاه آیتى براى ما بیاورى که بخواهى ما را با آن سحر کنى، ما به تو ایمان نخواهیم آورد» (وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ).

 

(آیه 133)- ولى از آنجا که خداوند بدون اتمام حجت کافى، هیچ جمعیتى را کیفر نمى‏دهد در این آیه مى‏فرماید که ما چندین بلا بر آنها نازل کردیم شاید بیدار شوند، نخست «توفان را بر آنها فرستادیم» (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ).سپس «ملخ را» بر زراعتها و درختان آنها، مسلط ساختیم (وَ الْجَرادَ).هر بار که بلایى فرا مى‏رسید، دست به دامن موسى مى‏زدند، تا از خدا بخواهد رفع بلا کند، بعد از طوفان و ملخ خوارگى نیز همین تقاضا را کردند، و موسى (ع) پذیرفت و بلا برطرف شد، ولى باز دست از لجاجت خویش برنداشتند، بار سوم «قمّل را» را بر آنها مسلط ساختیم (وَ الْقُمَّلَ).«الْقُمَّلَ» یک نوع آفت نباتى بود که به غلات آنها افتاد، و همه را فاسد کرد.هنگامى که امواج این بلا فرو نشست و باز ایمان نیاوردند، بار دیگر خداوند، «نسل قورباغه را» آنچنان افزایش داد که به صورت یک بلا زندگى آنها را فرا گرفت (وَ الضَّفادِعَ). ولى باز در برابر حق زانو نزدند و تسلیم نشدند.در این هنگام خداوند «خون را» بر آنها مسلط ساخت (وَ الدَّمَ).و در پایان مى‏فرماید:«این آیات و معجزات آشکار و نشانه‏هاى حقانیت موسى که از هم جدا بودند را به آنها نشان دادیم، اما آنها در برابر آن تکبر ورزیدند و از قبول حق سر باز زدند و جمعیت مجرم و گنهکارى بودند» (آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ).

 

(آیه 134)- پیمان شکنیهاى مکرّر! در این آیه واکنش فرعونیان در برابر بلاهاى آموزنده و بیدار کننده پروردگار بیان شده است.نخست مى‏خوانیم:«هنگامى که بلا بر آنها مسلط مى‏شد، مى‏گفتند:اى موسى، براى ما از خدایت بخواه تا به عهدى که با تو کرده است وفا کند، و دعایت را در حق ما مستجاب نماید» (وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّک بِما عَهِدَ عِنْدَکَ).«اگر تو این بلا را از ما برطرف سازى، سوگند یاد مى‏کنیم که قطعا هم خودمان به تو ایمان خواهیم آورد و هم بنى اسرائیل را آزاد ساخته و با تو مى‏فرستیم» (لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْرائِیلَ).



(آیه 135)- در این آیه اشاره به پیمان شکنى آنها کرده، مى‏گوید:«پس هنگامى که بلا را پس از مدت تعیین شده‏اى، که به آن مى‏رسیدند، از آنها برمى‏داشتیم، پیمان خود را مى‏شکستند» نه خودشان ایمان مى‏آوردند و نه بنى اسرائیل را از زنجیر اسارت رها مى‏ساختند (فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلى‏ أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ).جمله «إِلى‏ أَجَلٍ» اشاره به این است که موسى، مى‏گفت در فلان وقت، این بلا برطرف خواهد شد، براى این که کاملا روشن شود این دگرگونى تصادفى نبوده.



(آیه 136)- این آیه، سر انجام این همه خیره سرى و سرکشى و پیمان شکنى را در دو جمله کوتاه بیان مى‏کند، نخست به صورت سر بسته مى‏گوید: «پس ما از آنها انتقام گرفتیم» (فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ).سپس این انتقام را شرح مى‏دهد و مى‏گوید:«آنها را در دریا غرق کردیم زیرا آنها آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند» (فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ).منظور از انتقام الهى آن است که خداوند جمعیت فاسد و غیر قابل اصلاح را که در نظام آفرینش حق حیات ندارند، نابود سازد.


(آیه 137)- سر انجام دردناک قوم فرعون! پس از نابودى قوم فرعون و در هم شکستن قدرت آنها، بنى اسرائیل وارث سرزمینهاى پهناور آنها شدند، آیه مورد بحث به همین معنى اشاره کرده، مى‏گوید: «مشرقها و مغربهاى پربرکت زمین را در اختیار جمعیت مستضعف و استعمار شده قرار دادیم» (وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِی بارَکْنا فِیها).یعنى، حکومت بنى اسرائیل بر سراسر سرزمین فراعنه گسترده شد. سپس مى‏گوید: «وعده نیک پروردگار تو در زمینه پیروزى بنى اسرائیل- به خاطر صبر و استقامتى که نشان دادند- تحقق یافت» (وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا).و در پایان آیه اضافه مى‏کند که: «ما قصرهاى زیباى فرعون و فرعونیان و کاخهاى مجلل و بناهاى پرزرق و برق و جالب آنها و همچنان باغات پرشکوهشان را نابود ساختیم»(وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ).

 


خانم زینالی :


آیه 133 : طاغوتیان نعمت ها را از لیاقت خود می دانند و. اسیب ها را ازطرف خدا و پیامبروایمان اوردگان می دانند خود را به نادانی می زنند

در ایمان نیاوردنشان جدی هستند چون اگر پذیرش داشته باشند قدرت ومالشان ارزش خود را از دست می دهند

 


تکبرشان انقدر زیاد است که عذاب های گوناگون هم انها را ادم نمی کند وبیدار نمی شوند

 


آیه 135 : از روی اجباراز پیامبر خواستند که عذاب را از انان دور کند تا ایمان بیاورند

 

قورباغه ها اینقدر زیاد بودند که در لباس وغذا وبستر وخلاصه همه چیز پر بود

یارود نیل ونهر ها برای فرعونیان خون شد

 


آیه 136 : در خواستشان ظاهری بود نه از روی ایمان برای همین بعد از رفع عذاب پیمان شکستند

 

خداوند قادر جواب سرکشی انها را با غرق شدنشان ونابودی قوم داد


تمام کاخها وساخته هایشان نابود شد ومومنان درسرزمین پر برکت (شام و فلسطین وکعبه)به خاطر صبرشان به اسایش رسیدند(المیزان ص۲۳۳

 

قران کتاب قدیم نیست باید با جامعه حال مطا بقت کرد وحق را تشخیص داد ودنباله رو حق بود انشا الله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۳
* مسافر
شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۳ ق.ظ

165 . صفحه 165

 


نهم خرداد :


نفیسه :

 

(آیه 121)- به دنبال آیات قبل این آیه شریفه درباره ساحران می فرماید:«و فریاد زدند ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم»(قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ)

 

(آیه 122)- «همان پروردگار موسى و هارون» (رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ).و این چیزى بود که به هیچ وجه براى فرعون و دستگاه او قابل پیش بینى نبود.

 

(آیه 123)- تهدیدهاى بیهوده! هنگامى که ضربه تازه‏اى با پیروزى موسى (ع) بر ساحران و ایمان آوردن آنها به موسى (ع) بر ارکان قدرت فرعون فرود آمد، فرعون بسیار متوحش و دستپاچه شد، لذا بلافاصله دست به دو ابتکار زد:نخست اتهامى که شاید عوام پسند هم بود به ساحران بست، سپس با شدیدترین تهدید آنها را مورد حمله قرار داد، ولى بر خلاف انتظار فرعون ساحران آنچنان مقاومتى در برابر این دو صحنه از خود نشان دادند که ضربه سومى بر پایه‏هاى قدرت لرزان او فرود آمد.چنانکه قرآن مى‏گوید:«فرعون به ساحران گفت: آیا پیش از این که به شما اجازه دهم به او (موسى) ایمان آوردید»؟! (قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ).و این بالاترین نوع استعمار است که ملتى آنچنان برده و اسیر گردند که حتى حق فکر کردن و اندیشیدن و ایمان قلبى به کسى یا مکتبى را نداشته باشند.این همان برنامه‏اى است که در «استعمار نو» نیز دنبال مى‏شود.سپس فرعون اضافه کرد:«این توطئه و نقشه‏اى است که شما در این شهر (و دیار) کشیده‏اید تا به وسیله آن اهل آن را بیرون کنید» (إِنَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها).این تهمت به قدرى بى‏اساس و رسوا بود که جز عوام النّاس و افراد کاملا بى‏اطلاع نمى‏توانستند آن را بپذیرند.سپس فرعون بطور سر بسته اما شدید و محکم آنها را تهدید کرد و گفت:«اما به زودى خواهید فهمید»! (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).

 

(آیه 124)- در این آیه تهدید سر بسته‏اى را که در جمله قبل به آن اشاره شد بطور وضوح بیان مى‏کند، مى‏گوید:«سوگند یاد مى‏کنم که دستها و پاهاى شما را بطور مخالف (دست راست و پاى چپ و دست چپ و پاى راست را) قطع مى‏کنم سپس همگى شما را به دار خواهم آویخت»(لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ).برنامه فرعون در اینجا براى مبارزه با ساحرانى که به موسى (ع) ایمان آورده بودند، یک برنامه عمومى در مبارزات ناجوانمردانه جبّاران با طرفداران حق است که از یکسو از حربه تهمت استفاده مى‏کنند، تا موقعیت حق طلبان را در افکار عمومى تضعیف کنند و از سوى دیگر تکیه بر زور و قدرت و تهدید به قتل و نابودى مى‏نمایند تا اراده آنها را درهم بشکنند.

 

(آیه 125)- ساحران در برابر هیچ یک از دو حربه فرعون از میدان در نرفتند، یکدل و یکجان در پاسخ او «گفتند: ما به سوى پروردگار خود باز مى‏گردیم» (قالُوا إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ).یعنى، اگر آخرین تهدید تو عملى بشود، سر انجامش این است که ما شربت شهادت خواهیم نوشید، و این نه تنها به ما زیانى نمى‏رساند و از ما چیزى نمى‏کاهد، بلکه سعادت و افتخار بزرگى براى ما محسوب مى‏شود.

 

(آیه 126)- سپس براى این که پاسخى به تهمت فرعون داده باشند و حقیقت امر را بر انبوه مردمى که تماشاچى این صحنه بودند، روشن سازند و بى‏گناهى خویش را ثابت کنند، چنین گفتند:«انتقام تو از ما تنها به خاطر این است که ما به آیات پروردگار خود، هنگامى که به سراغ ما آمد، ایمان آورده‏ایم» (وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا).سپس روى از فرعون برتافتند و متوجه درگاه پروردگار شدند و از او تقاضاى صبر و استقامت کردند، زیرا مى‏دانستند بدون حمایت و یارى او، توانایى مقابله با این تهدیدهاى سنگین را ندارند، لذا گفتند: بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبایى را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران!» (رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ).و سر انجام چنانکه در روایات و تواریخ آمده است، آنقدر در این راه ایستادگى به خرج دادند که فرعون، تهدید خود را عملى ساخت، و بدنهاى مثله شده آنان را در کنار رود نیل بر شاخه‏هاى درختان بلند نخل آویزان نمود.آرى! اگر ایمان با آگاهى کامل توأم گردد از چنین عشقى سر بر مى‏آورد که این گونه ایستادگیها و فداکاریها در راه آن شگفت انگیز نیست.

 

(آیه 127)- باز قرآن صحنه دیگرى را از گفتگوى فرعون و اطرافیانش پیرامون وضع موسى (ع) بیان مى‏کند.

در این آیه مى‏گوید:«جمعیت اشراف و اطرافیان فرعون به عنوان اعتراض به او گفتند: آیا موسى و قومش را به حال خود رها مى‏کنى که در زمین فساد کنند، و تو و خدایانت را رها سازند»؟! (وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى‏ وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ).از این تعبیر استفاده مى‏شود که فرعون بعد از شکست در برابر موسى (ع) مدتى او و بنى اسرائیل را آزاد گذارد و آنها نیز بیکار ننشستند و به تبلیغ آیین موسى (ع) پرداختند و نیز فرعون هم براى خود بتها و معبودها و خدایانى داشت.فرعون با اخطار اطرافیان به شدت عمل در برابر بنى اسرائیل تشویق شد و در پاسخ هواخواهانش چنین «گفت: به زودى پسران آنها را به قتل مى‏رسانیم و نابود مى‏کنیم و زنانشان را (براى خدمت) زنده مى‏گذاریم، و ما بر آنها تسلط کامل داریم» (قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ).

 

(آیه 128)- این آیه در حقیقت، نقشه و برنامه‏اى است که موسى (ع) به بنى اسرائیل براى مقابله با تهدیدهاى فرعون، پیشنهاد مى‏کند، که اگر سه برنامه را عملى کنند، قطعا بر دشمن پیروز خواهند شد.«موسى به قوم خود گفت: از خدا یارى جویید» (قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ).

دیگر این که: «استقامت و پایدارى پیشه کنید» (وَ اصْبِرُوا). و از تهدیدها و حملات دشمن نهراسید و از میدان بیرون نروید.و براى تأکید مطلب و ذکر دلیل، به آنها گوشزد مى‏کند که: «سراسر زمین از آن خداست (و مالک و فرمانرواى مطلق اوست) و به هر کس از بندگانش بخواهد آن را منتقل مى‏سازد» (إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ). و آخرین شرط این است که تقوا را پیشه کنید، زیرا «عاقبت (نیک و پیروزمندان) براى پرهیزکاران است!» (وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ).این سه شرط تنها شرط پیروزى قوم بنى اسرائیل بر دشمن نبود، بلکه هر قوم و ملتى بخواهند بر دشمنانشان پیروز شوند، بدون داشتن این برنامه سه ماده‏اى امکان ندارد.

 

(آیه 129)- این آیه شکوه و گله‏هاى بنى اسرائیل را از مشکلاتى که بعد از قیام موسى (ع) با آن دست به گریبان بودند، منعکس مى‏سازد و مى‏گوید: «آنها به موسى گفتند: پیش از آن که تو بیایى ما آزار مى‏دیدیم اکنون هم که آمده‏اى باز آزار مى‏بینیم» کى این آزارها سر خواهد آمد و گشایشى در کار ما پیدا مى‏شود؟ (قالُوا أُوذِینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا).گویا بنى اسرائیل مثل بسیارى از ما مردم انتظار داشتند که با قیام موسى (ع) یک شبه همه کارها رو به راه شود.ولى موسى (ع) به آنها فهماند با این که سر انجام پیروز خواهند شد، اما راه درازى در پیش دارند، و این پیروزى طبق سنت الهى در سایه استقامت و کوشش و تلاش به دست خواهد آمد، همانطور که آیه مورد بحث مى‏گوید:«موسى گفت امید است پروردگار شما دشمنتان را نابود کند و شما را جانشینان آنها در زمین قرار دهد» (قالَ عَسى‏ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ).و در پایان آیه مى‏فرماید: خداوند این نعمتها را به شما خواهد داد و آزادى از دست رفته را به شما بر مى‏گرداند، «تا ببیند چگونه عمل خواهید کرد» (فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ).

 

(آیه 130)- مجازاتهاى بیدار کننده! همانطور که در تفسیر آیه 94 از همین سوره گذشت، یک قانون کلى الهى در مورد تمام پیامبران این بوده است، که به هنگامى که با مخالفتها رو برو مى‏شدند، خداوند براى تنبه و بیدارى اقوام سرکش، آنها را گرفتار مشکلات و ناراحتیها مى‏ساخته تا در خود احساس نیاز کنند.در آیه مورد بحث، اشاره به همین مطلب در مورد پیروان فرعون مى‏کند و مى‏گوید: «ما آل فرعون را به قحطى و خشکسالیهاى متوالى و کمبود میوه‏ها گرفتار ساختیم، شاید متذکر گردند و بیدار شوند» (وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ).

 


خانم زینالی :

آیه 123 :وقتی به یقین برسی ایمان می اوری

ساحران یقین کردند که کار موسی سحر نیست

 

طاغوت سر پیچی را نمی پذیرد وانرا توطیه می نامد

 

آیه 124 :

تهدید طاغوت در مقابل کسانی که پذیرای زور نیستند


 

(آیه 125)

استقامت در مقابل زور و باور حق


 

(آیه 125 )از خدا یاری خواستن در مقابل زور گویان وخواستار هدایت وصبر


 

دسیسه فرعونیان برای مسلط شدن برای ایمان اورندگان تهدیدبرای نابودی خانواده انها

 

(آیه 128 ) : خواستار استقامت وصبر مومنان از طرف موسی واین که پیروزی از ان پر هیز کاران است


 

(آیه 129 ) :

سرکشان همیشه دیگران را می خواهند زیر سلطه داشته باشند چه مومن چه بی ایمان وصبر در مقابل ظلم ضربه سختی به انان می زند وخداوند ظلم را همیشه نابود می کند


 

(آیه 130 ) : شم خداوند با خشکسالی وکمبود میوه وخوراکی به انها تذکر داده شد

 


اعظم :



دوستان به نکات خیلی خوبی در تفسیر ایات این صفجه اشاره کردن

بدتی جلوگیری از اتلاف وقت دوستان فقط یکی دو نکته می نویسم

 

ایه 129 و 130 : همونطور که خداوند در ایاتی از قران اشاره می کنند ایا فکر کروین وقتی بگین ایمان اوردین کافی هستش و دیگه امتحان نمی شین

این سنت ازمایش و امتحان یکی از سنتهای جاری خداوند در همه اقوام

هستش

مثلا در اینجا قوم یهود

قوم یهود توقع اتمام رنجها و بلایا رو بعد از ایمان داشتن

در صورتیکه در این ایات خداوند اشاره میکنه که "نحوه عمل شما در گشایشها و سختیها تعیین کننده میزان ایمان شماست"

روزی میرسه شما جانشین فرعون میشین اون وقت نحوه عمل شما مهمه

در ایه 130 هم اشاره به سختیها میکنه

*******

اصل کلی اینه که ما در هر حال در ازمایش قرار دادیم

در گشایش و سختی

مراقب باشیم

سلامت

ثروت

فرزند ....

بودن و نبودنشون امتحانه

و بدونیم که داشتن اینا امتحان سخت تزی هستش

چون هر داشتنی بخشی از فرعونیت وجود ما رو سیراب میکنه

و امکان تکبر و سرکشی رو در ما فزونی میده

سختیها شاید بیشتر متوجه خداوند بکنه

 

بگذریم

از خداوند توفیق پیروزی در امتحانات رو داریم

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۳
* مسافر
جمعه, ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ق.ظ

164 . صفحه 164

 



هشتم خرداد :


نفیسه :


(آیه 105)- در این آیه مى‏خوانیم که موسى به دنبال دعوى رسالت پروردگار مى‏گوید:اکنون که من فرستاده او هستم «سزاوار است که درباره خداوند جز حق نگویم» زیرا فرستاده خداوندى که از همه عیوب، پاک و منزه است، ممکن نیست دروغگو باشد.(حَقِیقٌ عَلى‏ أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ)سپس براى تثبیت دعوى نبوت خویش اضافه مى‏کند: چنان نیست که این ادعا را بدون دلیل گفته باشم «من از پروردگار شما، دلیل روشن و آشکارى با خود آورده‏ام» (قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ).اکنون که چنین است «بنى اسرائیل را با من بفرست» (فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرائِیلَ).

 

(آیه 106)- فرعون با شنیدن این جمله که «من دلیل روشنى با خود دارم»، بلافاصله «گفت: اگر راست مى‏گویى و نشانه‏اى از طرف خداوند با خود دارى آن را بیاور»(قالَ إِنْ کُنْتَ جِئْتَ بِآیَةٍ فَأْتِ بِها إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).


(آیه 107)- بلافاصله موسى دو معجزه بزرگ خود را که یکى مظهر «بیم» و دیگرى مظهر «امید» بود، و مقام «انذار» و «بشارت» او را تکمیل مى‏کرد، نشان داد: نخست، «عصاى خود را انداخت و به صورت اژدهاى آشکارى درآمد» (فَأَلْقى‏ عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ).



(آیه 108)- این آیه اشاره به دومین اعجاز موسى که جنبه امید و بشارت دارد کرده، مى‏فرماید: «موسى دست خود را از گریبان خارج کرد، ناگهان سفید و درخشنده در برابر بینندگان بود» (وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ).



(آیه 109)- مبارزه شروع مى‏شود! از این بعد سخن از نخستین واکنشهاى فرعون و دستگاه او در برابر دعوت موسى و معجزاتش به میان آمده است، مى‏فرماید:«اطرافیان فرعون (با مشاهده اعمال خارق العاده موسى فورا وصله سحر به او بستند و) گفتند: این ساحر دانا و کهنه کار و آزموده‏اى است»! (قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ).

 

(آیه 110)- سپس افزودند: «هدف این مرد این است که شما را از سرزمین و وطنتان بیرون براند» (یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ).یعنى، او نظرى جز استعمار و استثمار و حکومت بر مردم و توسعه طلبى و غصب سرزمین دیگران ندارد و این کارهاى خارق العاده و ادعاى نبوت همه براى وصول به این هدف است.

و بعد گفتند: «با توجه به این اوضاع و احوال عقیده شما در باره او چیست؟» (فَما ذا تَأْمُرُونَ).

 


(آیه 111)- به هر حال نظر همگى بر این قرار گرفت که به فرعون «گفتند: (کار) او و برادرش را به تأخیر انداز، و جمع آورى کنندگان را به همه شهرها بفرست ...»(قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ).

 

(آیه 112)- «تا همه ساحران ورزیده و آزموده و دانا را به سوى تو فراخوانند و به محضر تو بیاورند» (یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِرٍ عَلِیمٍ).از آنجا که عجله در کشتن موسى و هارون با توجه به دو معجزه عجیبش باعث گرایش عده زیادى به او مى‏شد و چهره «نبوت» او با چهره «مظلومیت و شهادت» آمیخته شده، جاذبه بیشترى به خود مى‏گرفت، نخست به این فکر افتادند که عمل او را با اعمال خارق العاده ساحران خنثى کنند و آبرویش را بریزند سپس او را به قتل برسانند تا داستان موسى و هارون براى همیشه از نظرها فراموش گردد!

 

(آیه 113)- چگونه سر انجام حق پیروز شد؟ از این به بعد سخن از درگیرى موسى (ع) با ساحران و سر انجام کار او در این مبارزه به میان آمده است.آیه مى‏گوید: «ساحران به دعوت فرعون به سراغ او شتافتند و نخستین چیزى که با او در میان گذاشتند این بود که آیا ما اجر و پاداش فراوانى در صورت غلبه بر دشمن خواهیم داشت» (وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغالِبِینَ).

 


(آیه 114)- فرعون نیز بلافاصله وعده مساعد به آنها داد و گفت: «آرى (نه تنها اجر و پاداش مادى خواهید داشت) بلکه از مقربان درگاه من نیز خواهید شد»! (قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ).و به این ترتیب هم وعده «مال» به آنها داد و هم وعده «مقام بزرگ».

 

(آیه 115)- سر انجام موعد معینى براى مقابله موسى (ع) با ساحران تعیین شد و از همه مردم براى مشاهده این ماجرا دعوت به عمل آمد.روز موعود فرا رسید و ساحران همه مقدمات کار خود را فراهم ساخته بودند، یک مشت ریسمان و عصا که درون آنها گویا مواد شیمیایى مخصوصى قرار داده شده بود تهیه کردند که در برابر تابش آفتاب به صورت گازهاى سبکى در مى‏آمد و آن طنابها و عصاهاى تو خالى را به حرکت درمى‏آورد.صحنه عجیبى بود، موسى (ع) تک و تنها- فقط برادرش با او بود- در برابر انبوه جمعیت ساحران و مردم «گفتند: اى موسى! یا (تو شروع به کار کن و وسائل سحرت را) بیفکن و یا ما آغاز مى‏کنیم و وسائل خود را مى‏افکنیم» (قالُوا یا مُوسى‏ إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمَّا أَنْ نَکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِینَ).

 

(آیه 116)- موسى با خونسردى مخصوصى در پاسخ «گفت: (شما قبلا شروع کنید) شما وسائل خود را بیفکنید»! (قالَ أَلْقُوا).«هنگامى که ساحران طنابها و ریسمانها را به وسط میدان افکندند، مردم را چشم بندى کرده و (با اعمال و گفتارهاى اغراق آمیز خود) هول و وحشتى در دل مردم افکندند و سحر عظیمى در برابر آنها انجام دادند» (فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظِیمٍ).کلمه «سحر» به معنى خدعه و نیرنگ و شعبده و تردستى است، گاهى نیز به معنى هر چیزى که عامل و انگیزه آن نامرئى و مرموز باشد، آمده است.

 


(آیه 117)- در این هنگام که همه مردم به جنب و جوش افتاده بودند و غریو شادى از هر سو بلند بود و فرعون و اطرافیانش تبسم رضایت بخشى بر لب داشتند و برق شادى از چشمانشان مى‏درخشید،وحى الهى به سراغ موسى (ع) آمد و او را فرمان به انداختن عصا داد، ناگهان صحنه بکلى دگرگون شد و رنگ از چهره‏ها پرید و تزلزل بر ارکان فرعون و یارانش افتاد، چنانکه قرآن مى‏گوید: «و ما وحى به موسى کردیم که عصایت را بیفکن ناگهان (به صورت اژدهایى درآمد و) با دقت و سرعت، مارهاى دروغین و وسائل قلابى ساحران را جمع کرد» (وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ)

 


(آیه 118)- «در این هنگام حق آشکار شد و اعمال آنها که بى‏اساس و نادرست بود، باطل گردید» (فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).زیرا کار موسى یک واقعیت بود و اعمال آنها یک مشت تقلب و تزویر و چشم بندى و اغفال.و این نخستین ضربتى بود که بر پایه قدرت فرعون جبّار فرود آمد.

 


(آیه 119)- در این آیه مى‏گوید: «به این ترتیب آثار شکست در آنها نمایان شد و همگى خوار و کوچک و ناتوان شدند»(فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِینَ).


 

اعظم :



ایه 107:جنس معجزه هر پیامبر از جنس اموراتی بود که در زمان خودشون خیلی مهم جلوه کرده بود و برای مردم همون عصر جالب توجه بود

 

ایه 113 و 114: انگیزه ساحران کاملا مادی بود

رسیدن به اجر مادی که در جواب فرعون وعده تقرب به اونا میده که یعنی دیگه به سرچشمه وصل میشین و به عبارتی نونتون تو روغنه

 

کلا اینکه هر ادمی برای رضای خداش (هر خدایی که داره) کار کنه کار ساده ای نیست

کلا مقام رضا جزء بالاترین مرتبه های عبودیته

گذشتن از خود و براورده کردن رضایت محبوب

 


ایه 116 و 117 : کاری که ساحران کردن دستکاری در چشمهای ادما بود

یعنی انگار با ورد و حرکات اضافه و .... جوری در دیده های اونا تصرف کردن

که خیال کردن ماری وجود داره

اما کار موسی (ع) اینجوری نبود

خورده شدن اون طنابها کاملا واقعی بود

 


ایه 120: کلا متخصصین هر امری زودتر از بقیه متوجه ریز امورات اون امر میشن

مثلا وقتی شما یه وسیله الکترونیکی جدید داشته باشین که کار خاصی انجام میده

اونی که اهل الکترونیکه سریعتر متوجه مکانیزم سیستم داخلی اون وسیله میشه

 

متخصصین هر امری کمتر در اون امر گول میخورن و مورد سوءاستفاده از نفهمیدن موضوع میشن

 


ایه 107:جنس معجزه هر پیامبر از جنس اموراتی بود که در زمان خودشون خیلی مهم جلوه کرده بود و برای مردم همون عصر جالب توجه بود

 


ایه 113 و 114: انگیزه ساحران کاملا مادی بود

رسیدن به اجر مادی که در جواب فرعون وعده تقرب به اونا میده که یعنی دیگه به سرچشمه وصل میشین و به عبارتی نونتون تو روغنه

 

کلا اینکه هر ادمی برای رضای خداش (هر خدایی که داره) کار کنه کار ساده ای نیست

کلا مقام رضا جزء بالاترین مرتبه های عبودیته

گذشتن از خود و براورده کردن رضایت محبوب

 

ایه 116 و 117 : کاری که ساحران کردن دستکاری در چشمهای ادما بود

یعنی انگار با ورد و حرکات اضافه و .... جوری در دیده های اونا تصرف کردن

که خیال کردن ماری وجود داره

اما کار موسی (ع) اینجوری نبود

خورده شدن اون طنابها کاملا واقعی بود

 


ایه 120: کلا متخصصین هر امری زودتر از بقیه متوجه ریز امورات اون امر میشن

مثلا وقتی شما یه وسیله الکترونیکی جدید داشته باشین که کار خاصی انجام میده

اونی که اهل الکترونیکه سریعتر متوجه مکانیزم سیستم داخلی اون وسیله میشه

 

متخصصین هر امری کمتر در اون امر گول میخورن و مورد سوءاستفاده از نفهمیدن موضوع میشن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۴
* مسافر
پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ق.ظ

163 . صفحه 163

 


هفتم خرداد :


نفیسه :


(آیه 96)- عمران و آبادى در سایه ایمان و تقوا: در این آیه و آیات بعد براى نتیجه‏گیرى از آیات قبل مى‏گوید: «اگر مردمى که در این آبادیها و نقاط دیگر روى زمین زندگى داشته و دارند(به جاى طغیان و سرکشى و تکذیب آیات پروردگار و ظلم و فساد) ایمان مى‏آوردند، و در پرتو آن تقوا و پرهیزکارى پیشه مى‏کردند (نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمى‏شدند، بلکه) درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى‏گشودیم» (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).منظور از برکات زمین و آسمان نزول باران و روییدن گیاهان مى‏باشد.ولى متأسفانه آنها صراط مستقیم که راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنیت بود رها ساختند،«و پیامبران خدا را تکذیب کردند (و برنامه‏هاى اصلاحى آنها را زیر پاگذاشتند) ما هم به جرم اعمالشان، آنها را کیفر دادیم» (وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).

 

(آیه 97)- در این آیه به عنوان تأکید بیشتر روى عمومیت این حکم و این که قانون فوق مخصوص اقوام پیشین نبوده بلکه امروز و آینده را نیز در بر مى‏گیرد، مى‏گوید:«آیا اهل آبادیها، خود را از مجازاتهاى ما در امان مى‏دانند که شب هنگام در موقعى که در خواب خوش آرمیده‏اند (به صورت صاعقه‏ها و زلزله‏ها و مانند آن) بر آنها فرو ریزد» (أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ).

 

(آیه 98)- «و یا این که مجازاتهاى ما به هنگام روز در موقعى که غرق انواع بازیها و سرگرمیها هستند دامان اهل این آبادیها را بگیرد» (أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحًى وَ هُمْ یَلْعَبُونَ).یعنى، آنها در همه حال در روز و شب، در خواب و بیدارى، در ساعات خوشى و ناخوشى همه در دست قدرت خدا قرار دارند، و با یک فرمان مى‏تواند همه زندگى آنها را در هم بپیچد، آرى تنها در یک لحظه و بدون هیچ مقدمه ممکن است انواع بلاها بر سر این انسان بى‏خبر فرود آید.

 

(آیه 99)- در این آیه باز به شکل دیگر و به بیان تازه‏اى این حقیقت را تأکید مى‏کند و مى‏گوید:«آیا این مجرمان از مکر الهى ایمنند؟ در حالى که هیچ کس جز زیانکاران خود را از مکر خداوند در امان نمى‏دانند» (أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ).منظور از «مکر الهى» آن است که خداوند، مجرمان را با نقشه‏هاى قاطع و شکست ناپذیر بدون اختیار خودشان از زندگانى مرفّه و هدفهاى خوشگذرانى باز مى‏دارد، و این اشاره به همان کیفرها و بلاهاى ناگهانى و بیچاره کننده است.

 

(آیه 100)- در این آیه بار دیگر براى بیدار ساختن اندیشه‏هاى خفته اقوام موجود و توجه دادن آنان به درسهاى عبرتى که در زندگانى پیشینیان بوده است مى‏گوید: «آیا کسانى که وارث روى زمین بعد از صاحبان آن مى‏شوند، از مطالعه حال پیشینیان متنبه نشدند: که اگر ما بخواهیم مى‏توانیم آنها را نیز به خاطر گناهانشان هلاک کنیم» و به همان سرنوشت مجرمان گذشته گرفتار سازیم (أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ).و نیز مى‏توانیم آنها را زنده بگذاریم، ولى به خاطر غوطه‏ور شدن در گناه و فساد «بر دلهایشان مهر مى‏نهیم (درک و شعور و حس تشخیص را از آنها مى‏گیریم) آنچنان که هیچ حقیقتى را نشنوند» و هیچ اندرزى را نپذیرند و در زندگى حیران و سرگردان شوند (وَ نَطْبَعُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ).

 

(آیه 101)- در این آیه و آیه بعد باز هم تکیه روى عبرتهایى است که از بیان سرگذشتهاى اقوام پیشین گرفته مى‏شود، ولى روى سخن در اینجا به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است اگرچه هدف در واقع همه هستند.نخست مى‏گوید: «اینها آبادیها و شهرها و اقوامى هستند که اخبار و سرگذشت آنها را براى تو بیان مى‏کنیم» (تِلْکَ الْقُرى‏ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها).سپس مى‏گوید: چنان نبود که آنها بدون اتمام حجت، هلاک و نابود شوند، بلکه، «بطور مسلم پیامبرانشان با دلایل روشن، به سراغ آنها آمدند» و نهایت تلاش و کوشش را در هدایت آنها کردند (وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ).«اما آنها (در برابر تبلیغات مستمر، و دعوت پى‏گیر انبیاء مقاومت به خرج دادن و روى حرف خود ایستادند، و) حاضر نبودند آنچه را قبلا تکذیب کردند بپذیرند و به آن ایمان بیاورند» (فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ).در جمله بعد علت این لجاجت و سرسختى را چنین بیان مى‏کند: «این چنین خداوند بر دلهاى کافران نقش بى‏ایمانى و انحراف را ترسیم مى‏کند و بر قلوبشان مهر مى‏نهد» (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِ الْکافِرِینَ).یعنى، کسانى که در مسیرهاى غلط گام بر مى‏دارند، بر اثر تکرار و ادامه عمل، انحراف و کفر و ناپاکى آنچنان بر دلهاى آنها نقش مى‏بندد، که همچون نقش سکه ثابت مى‏ماند و این از قبیل اثر و خاصیت عمل است که به خداوند نسبت داده شده، زیرا مسبب تمام اسباب، اوست.

 

(آیه 102)- در این آیه دو قسمت دیگر از نقطه‏هاى ضعف اخلاقى این جمعیتها که سبب گمراهى و نابودى آنها گردیده، بیان شده است.نخست مى‏گوید آنها افراد پیمان شکن بودند:«و ما براى اکثریت آنها عهد و پیمان ثابتى نیافتیم» (وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ).این عهد و پیمان ممکن است اشاره به «عهد و پیمان فطرى» باشد که خداوند به حکم آفرینش و فطرت از همه بندگان خود گرفته است.و یا عهد و پیمانهایى که پیامبران الهى از مردم مى‏گرفتند، بسیارى از مردم آن را مى‏پذیرفتند و سپس مى‏شکستند.و یا اشاره به همه پیمانها اعم از «فطرى» و «تشریعى» بوده باشد.روح پیمان شکنى یکى از عوامل مخالفت با پیامبران و اصرار در پوییدن راه کفر و نفاق و گرفتار شدن به عواقب شوم آن است.سپس به عامل دیگر اشاره کرده، مى‏گوید:«اکثر آنها را فاسد و خارج از اطاعت فرمان یافتیم» (وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ).یعنى روح تمرّد و قانون شکنى و خروج از نظامات آفرینش و قوانین الهى یکى دیگر از عوامل ایستادگى و پافشارى آنها در کفر و بى‏ایمانى بود.

 

(آیه 103)- خاطره درگیریهاى موسى و فرعون! در این آیه و آیات فراوان دیگرى که بعد از آن مى‏آید، داستان موسى بن عمران و سرگذشت درگیریهاى او با فرعون و فرعونیان و سر انجام کار آنها بیان شده است.بطور کلى زندگى این پیامبر بزرگ یعنى موسى بن عمران را در پنج دوره مى‏توان خلاصه کرد:

1- دوران تولد و حوادثى که بر او گذشت.

2- دوران فرار او از مصر و زندگى او در سرزمین «مدین».

3- دوران بعثت و درگیریهاى فراوانى که با فرعون و دستگاه او داشت.

4- دوران نجات او و بنى اسرائیل از چنگال فرعونیان.

5- دوران درگیریهاى موسى با بنى اسرائیل! در این آیه مى‏فرماید: «بعد از اقوام گذشته (یعنى قوم نوح، هود، صالح و مانند آنها) موسى را با آیات خود به سوى فرعون و فرعونیان مبعوث کردیم» (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى‏ بِآیاتِنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ).فرعون، اسم عام است که به تمام سلاطین مصر در آن زمان گفته مى‏شد.سپس مى‏فرماید: «آنها نسبت به آیات الهى ظلم و ستم کردند» (فَظَلَمُوا بِها).و در پایان اضافه مى‏کند: «بنگر سر انجام کار مفسدان چگونه بود»؟! (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ).جمله فوق یک اشاره اجمالى به نابودى فرعون و قوم سرکش اوست که شرح آن بعدا خواهد آمد.

 

(آیه 104)- آیه قبل اشاره بسیار کوتاهى به مجموع برنامه رسالت موسى و درگیریهاى او با فرعون و عاقبت کار آنها بود، اما در آیات بعد همین موضوع بطور مشروحتر مورد بررسى قرار گرفته، نخست مى‏گوید: «و موسى گفت: اى فرعون! من فرستاده پروردگار جهانیانم» (وَ قالَ مُوسى‏ یا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).و این نخستین برخورد موسى با فرعون و چهره‏اى از درگیرى «حق» و «باطل» است.

 


اعظم :



ایه 96: ایا منظور از برکت اسمان و زمین صرفا رفاه اقتصادی است ؟

«برکات» جمع «برکت»، به موهبت‏هاى ثابت و پایدار گفته مى‏شود، در مقابل چیزهاى گذرا. در معناى «برکت»، کثرت، خیر و افزایش وجود دارد. برکات، شامل برکت‏هاى مادّى و معنوى مى‏شود، مثل برکت در عمر، دارایى، علم، کتاب و امثال آن.

 

 گاهى رفاه مادّى، نوعى قهر الهى است. چنانکه قرآن مى‏فرماید: «فلمّا نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم أبواب کلّ شى‏ء» چون تذکّرات الهى را فراموش کردند، درهاى همه چیز را به رویشان گشودیم تا سرمست شوند.

در قرآن، دو نوع گشایش براى دو گروه مطرح است: الف: رفاه و گشایش براى خوبان که همراه برکات است، «فَتَحنا علیهم برکات». ب: رفاه و گشایش براى کفّار و نااهلان که دیگر همراه برکت نیست، «فَتَحنا علیهم ابواب کلّ شى‏ء»، زیرا چه بسا نعمت‏ها، ناپایدار و سبب غفلت و غرور و طغیان باشد. خداوند، این رفاه و گشایش کفّار را وسیله‏ى مهلت و پرشدن پیمانه‏ى آنان قرار داده است. بنابراین به هر نعمت ظاهرى نباید دل خوش کرد، زیرا اگر این نعمت‏ها براى مؤمنین باشد، مایه‏ى برکت است، و اگر براى کفّار باشد، ناپایدار و وسیله‏ى قهر الهى است.

 

از تفسیر نور

 

ایه 97 و 98:

مجرمان در هیچ عصر و زمانی مصون از عذاب الهی نیستن

عذاب در هر وقتی امکان وقوع داره

مراد از "هم یلعبون"مشغول بودن به دنیا به صرف حوایج دنیوی همراه با غفلته

 

به اسم اینکه ایمان داریم خودمون رو مصون از عذاب ندونیم

ایمان چیزی فرای ادعا و شعاره

 

ایه 99:

اینکه خودمون رو از مکر الهی و عذاب خداوند مصون بدونیم

خودش از مکرهای الهی هستش که در موردمون به کار رفته

جایی که پیامبران خودشون رو در امان از مکر الهی نمی دونستن و همیشه مراقب اعمالشون بودن و از کوتاهیهاشون می ترسیدن

چه جایی داره ما خیلی خودمون رو مبرا بدونیم از خطا و در نتیجه عذاب خداوند

 

ایه 100 و 101:

خدا نکنه که با عبرت نگرفتن از سرنوشت اقوام پیشین کار رو در بی ایمانی به جایی برسونیم که بر دلهامون مهر بخوره و برای همیشه راه ایمان بر ما بسته بشه

 

 

خانم زینالی :


۹۶

ایمان وپذیرش دین برکت را زیاد می کند وهمه چیز بر او پر بار می شود

 


۹۷

انفاق وایمان وباور که نبا شد نعمتها از جایی که نمی دانیم نابود می شود

 

۹۹

 

فلا یامنمکر الله

وقتی بخواهی مکر کنی مکری بد تر دامان تورا می گیرد


 

100

اگر بخواهیم از گذشته عبرت نگیریم وچشم خود را بر گذشته ببندیم ومنکر حق باشیم برای زمان حال اسیب زیادی خواهیم خورد و حق را تشخیص نخوا هیم داد


 

101

لجاجت وتکذیب حق کفر می اورد وتشخیص حق را از باطل را زایل می کند

 

گنهکاران وفاسقان گاهی تظاهر می کنند

 

۱۰۳

طاغوت وسرکش عدم پذیرش واطاعت داردوفساد دارد وخودرا حق می داند وحتی برگزیده. خدارا نمی پذیرند چون مصلحت خود نمی ببینند


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۴
* مسافر
چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ق.ظ

162 . صفحه 162






ششم خرداد :


نفیسه :

(آیه 88)- در این آیه و آیه بعد عکس العمل قوم مستکبر شعیب در برابر سخنان منطقى این پیامبر بزرگ بیان شده است.قرآن مى‏گوید: «اشراف زورمند و متکبر قوم شعیب به او گفتند سوگند یاد مى‏کنیم که قطعا، هم خودت و هم کسانى را که به تو ایمان آورده‏اند، از محیط خود بیرون خواهیم راند، مگر این که هر چه زودتر به آیین ما باز گردید» (قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا).پاسخى که شعیب در برابر این همه تهدید و خشونت به آنها داد خیلى ساده و ملایم و منطقى بود، «گفت: آیا (مى‏خواهید ما را به آیین خودتان بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم» (قالَ أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ).

 

(آیه 89)- در این آیه شعیب چنین ادامه مى‏دهد: «اگر ما به آیین بت پرستى شما باز گردیم، و بعد از آن که خدا ما را نجات داده خود را به این پرتگاه بیفکنیم، بر خدا افترا بسته‏ایم»(قَدِ افْتَرَیْنا عَلَى اللَّهِ کَذِباً إِنْ عُدْنا فِی مِلَّتِکُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها).سپس اضافه مى‏کند:«ممکن نیست ما به آیین شما بازگردیم مگر این که خدا بخواهد» (وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا).و بلافاصله اضافه مى‏کند که خداوند نیز چنین دستورى نخواهد داد، «چرا که او از همه چیز آگاه است و به همه چیز احاطه علمى دارد» (وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً).بنابراین هرگز ممکن نیست او از دستورى که داده باز گردد، زیرا کسى که از دستورش برمى‏گردد، که علمش محدود باشد و اشتباه کند و از دستور خود پشیمان گردد، اما آن کس که احاطه علمى به همه چیز دارد، تجدید نظر براى او ممکن نیست.سپس براى این که به آنها حالى کند از تهدیدشان هراسى ندارد و محکم بر جاى خود ایستاده است، مى‏گوید:«توکل و تکیه ما تنها به خداست» (عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنا).

 

و سر انجام براى این که حسن نیت خود را ثابت کند و چهره حقیقت طلبى و مسالمت جویى خویش را آشکار سازد، تا دشمنانش او را متهم به ماجراجویى و غوغا طلبى نکنند، مى‏گوید:«پروردگارا! میان ما و جمعیت ما به حق حکم‏ و داورى کن، و مشکلات و گرفتاریهاى ما را برطرف ساز، و درهاى رحمتت را به سوى ما بگشا که بهترین گشایندگانى» (رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِینَ).

 

(آیه 90)- در این آیه از تبلیغاتى که مخالفان شعیب در برابر تابعان او مى‏کردند سخن به میان آورده، مى‏گوید:«اشراف و متکبران خودخواهى که از قوم شعیب راه کفر را پیش گرفته بودند (به کسانى که احتمال مى‏دادند تحت تأثیر دعوت شعیب واقع شوند) مى‏گفتند: اگر از شعیب پیروى کنید بطور مسلّم از زیانکاران خواهید بود» (وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ).و منظورشان همان خسارتهاى مادى بود که دامنگیر مؤمنان به دعوت شعیب مى‏شد، زیرا آنها مسلما بازگشت به آیین بت پرستى نمى‏کردند، و بنابراین مى‏بایست به زور از آن شهر و دیار اخراج شوند و املاک و خانه‏هاى خود را بگذارند و بروند.

 

(آیه 91)- هنگامى که کارشان به اینجا رسید و علاوه بر گمراهى خویش در گمراه ساختن دیگران نیز اصرار ورزیدند، و هیچ گونه امیدى به ایمان آوردن آنها نبود، مجازات الهى به حکم قانون قطع ریشه فساد به سراغ آنها آمد، «پس زلزله سخت و وحشتناکى آنها را فراگرفت، آنچنان که صبحگاهان همگى به صورت اجساد بى‏جانى در درون خانه‏هایشان افتاده بودند» (فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ).

 

(آیه 92)- سپس ابعاد وحشتناک این زلزله عجیب را با این جمله تشریح کرده، مى‏گوید:«آنها که شعیب را تکذیب کردند، آنچنان نابود شدند که گویا هرگز در این خانه‏ها سکنى نداشتند»!(الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا).و در پایان آیه مى‏فرماید: «آنها که شعیب را تکذیب کردند، زیانکار بودند» نه مؤمنان (الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کانُوا هُمُ الْخاسِرِینَ).

 

(آیه 93)- در این آیه آخرین گفتار شعیب را مى‏خوانیم که: «او از قوم گنهکار روى برگردانید و گفت: من رسالات پروردگارم را ابلاغ کردم، و به مقدار کافى نصیحت نمودم و از هیچ گونه خیرخواهى فروگذار نکردم» (فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ).«با این حال چگونه به حال این جمعیت کافر تأسف بخورم» (فَکَیْفَ آسى‏ عَلى‏ قَوْمٍ کافِرِینَ).زیرا آخرین تلاش و کوشش براى هدایت آنها به عمل آمد ولى در برابر حق سر تسلیم فرود نیاوردند، و مى‏بایست چنین سرنوشت شومى را داشته باشند.

 

(آیه 94)- اگر هشدارها مؤثر نیفتد: این آیه که بعد از ذکر سرگذشت جمعى از پیامبران بزرگ و پیش از پرداختن به سرگذشت موسى بن عمران آمده، اشاره به چند اصل کلى است که در همه ماجراها حکومت مى‏کند، نخست مى‏گوید:«و ما در هیچ شهر و آبادى، پیامبرى نفرستادیم مگر این که اهل آن را به ناراحتیها و خسارتها گرفتار ساختیم شاید (به خود آیند، و به سوى خدا) بازگردند و تضرّع کنند»! (وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ).و این به خاطر آن است که مردم تا در ناز و نعمتند کمتر گوش شنوا و آمادگى براى پذیرش حق دارند اما هنگامى که در تنگناى مشکلات قرار مى‏گیرند و نور فطرت و توحید آشکارتر مى‏گردد، بى‏اختیار به یاد خدا مى‏افتند و دلهایشان آماده پذیرش مى‏گردد، ولى این بیدارى که در همه یکسان است در بسیارى از افراد زود گذر و ناپایدار است و به مجرد، برطرف شدن مشکلات بار دیگر در خواب غفلت فرو مى‏روند ولى براى جمعى نقطه عطفى در زندگى محسوب مى‏شود و براى همیشه، به سوى حق باز مى‏گردند.

 

(آیه 95)- لذا در این آیه مى‏گوید: هنگامى که آنها در زیر ضربات حوادث و فشار مشکلات تغییر مسیر ندادند و همچنان در گمراهى خود باقى ماندند «سپس ما مشکلات را از آنها برداشتیم و به جاى آن گشایش و نعمت قرار دادیم، تا آنجا که (بار دیگر زندگانى آنها رونق گرفت و کمبودها به فزونى تبدیل شد و) مال و نفرات آنها فراوان گردید» (ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا).به هنگام برطرف شدن مشکلات، به جاى این که به این حقیقت توجه کنند که «نعمت» و «نقمت» به دست خداست و رو به سوى او آورند، براى اغفال خود به این منطق متشبث شدند، که اگر براى ما مصائب و گرفتاریهایى پیش آمد، چیز تازه‏اى نیست «و گفتند: پدران ما نیز گرفتار چنین مصائب و مشکلاتى شدند» (وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ). دنیا فراز و نشیب دارد و براى هر کس دوران راحتى و سختى بوده است، سختیها امواجى ناپایدار و زود گذرند.در پایان، قرآن مى‏گوید: هنگامى که کار به اینجا رسید و از عوامل تربیت کمترین بهره‏اى نگرفتند، بلکه بر غرور خود افزودند، «ناگاه آنها را به مجازات خود گرفتیم، در حالى که آنها هیچ خبر نداشتند و غافلگیر شدند» و به همین جهت مجازات براى آنها، سخت دردناک بود (فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).


اعظم :



ایه 94: شکر گزاری و ایمان در حال دارایی و مکنت خیلی سخت تر از ایمان در حال سختیهاست

وقتی حالمون خیلی خوشه و دنیا بهمون رو کرده خدا را فراموش نکنیم

 

ایه 95:دارایی و نادارایی

فقر و ثروت

اقبال و ادبار دنیا به ما

همه وجه هایی از ازمایش و امتحان خدا هستن

گاهی با این جمله که دنیا بالا پایین داره سر وته این قضایا رو به هم میاریم ولی مساله به این سادگیها نیست

خداوند قادر متعال در هر صورتی بلده امتحان خودش رو بگیره

سعی کنیم تو همه شرایط رابطه مون رو با خدا و رابطه این قضایا رو با خدا و امتحان نفسمون فراموش نکنیم و دچار غفلت و خودفرموشی و خدا فراموشی نشیم



ایه 94: شکر گزاری و ایمان در حال دارایی و مکنت خیلی سخت تر از ایمان در حال سختیهاست

وقتی حالمون خیلی خوشه و دنیا بهمون رو کرده خدا را فراموش نکنیم

 

ایه 95:دارایی و نادارایی

فقر و ثروت

اقبال و ادبار دنیا به ما

همه وجه هایی از ازمایش و امتحان خدا هستن

گاهی با این جمله که دنیا بالا پایین داره سر وته این قضایا رو به هم میاریم ولی مساله به این سادگیها نیست

خداوند قادر متعال در هر صورتی بلده امتحان خودش رو بگیره

سعی کنیم تو همه شرایط رابطه مون رو با خدا و رابطه این قضایا رو با خدا و امتحان نفسمون فراموش نکنیم و دچار غفلت و خودفرموشی و خدا فراموشی نشیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۴
* مسافر
سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ق.ظ

161 . صفحه 161

 



پنجم خرداد :


نفیسه :



(آیه 82)- در این آیه اشاره به جواب لجوجانه و غیر منطقى قوم لوط کرده، مى‏گوید: «از آنها هیچ گونه جوابى در برابر دعوت این پیامبر خیرخواه و دلسوز و مصلح نداشتند جز این که با خشم و عصبانیت گفتند: لوط و پیروان او را از شهر خود بیرون کنید (گناهشان چیست؟ گناهشان این است) که مردمى پاکند و گناه نمى‏کنند»! و نه تنها با ما هم صدا نمى‏شوند، بلکه مزاحم ما نیز هستند! (وَ ما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ).این احتمال نیز در تفسیر جمله «إِنَّهُمْ أُناسٌ یَتَطَهَّرُونَ» وجود دارد، که قوم لوط مى‏خواستند این پیامبر و پیروانش را متهم به تظاهر و ریاکارى کنند.

 

(آیه 83)- با توجه به آنچه در سه آیه فوق بیان شد، هر داور منصفى مى‏تواند حکم محکومیت چنین قوم و ملتى را صادر کند.لذا در این آیه خداوند مى‏فرماید: «چون کار به اینجا رسید ما لوط و پیروان واقعى و خاندانش را که پاکدامن بودند، نجات بخشیدیم جز همسرش که او را در میان قوم تبهکار رها ساختیم» زیرا او هم از نظر عقیده و آیین و مذهب با آنان هماهنگ بود (فَأَنْجَیْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ).

 

(آیه 84)- در این آیه اشاره بسیار کوتاه و پرمعنى به مجازات شدید و وحشتناک این قوم کرده، مى‏گوید: «ما بارانى بر آنها فرستادیم» اما چه بارانى؟! بارانى از سنگ که آنها را در هم مى‏کوبید و نابود مى‏کرد (وَ أَمْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً).«اکنون تماشا کن ببین سر انجام کار مجرمان به کجا کشید» (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ).گرچه روى سخن در اینجا به پیامبر است اما پیداست که هدف عبرت گرفتن همه افراد با ایمان مى‏باشد.

 

(آیه 85)- رسالت شعیب در مدین: شعیب که نسبش طبق تواریخ با چندین واسطه به «ابراهیم» مى‏رسید، به سوى اهل مدین مبعوث گردید، «مدین» از شهرهاى شام بود و مردمى تجارت پیشه و مرفّه داشت، که در میان آنها بت پرستى و همچنین تقلب و کم فروشى در معامله کاملا رایج بود- شرح درگیرى این پیامبر بزرگ با اهل «مدین» در سوره‏هاى متعددى از قرآن مخصوصا سوره «هود» و «شعرا» آمده است.در این آیه خداوند مى‏فرماید: «ما به سوى مردم مدین، برادر آنها شعیب را فرستادیم» (وَ إِلى‏ مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً).سپس اضافه مى‏کند که شعیب دعوت خود را همانند پیامبران دیگر از مسأله توحید شروع کرد و «صدا زد اى قوم من! خداوند یگانه را بپرستید که هیچ معبودى جز او براى شما نیست» (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).و گفت این حکم علاوه بر این که فرمان عقل است به وسیله «دلایل روشنى که از طرف خداوند براى شما آمده» نیز اثبات شده است (قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ).پس از دعوت به توحید، به مبارزه با مفاسد اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى آنها برخاسته نخست آنان را که آلوده کم فروشى و تقلب و تزویر در معامله بودند از این کار باز مى‏دارد و مى‏گوید: اکنون که راه خدا براى شما آشکار شده «حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از حقوق مردم چیزى کم نگذارید» (فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ).سپس به یکى دیگر از کارهاى خلاف آنها اشاره کرده، مى‏گوید: «در روى زمین بعد از آن که (در پرتو ایمان و کوششهاى انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید»(وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها).

 

مسلم است که از تولید فساد، اعم از فساد اخلاقى یا بى‏ایمانى یا ناامنى، هیچ کس بهره‏اى نمى‏گیرد، لذا در آخر آیه اضافه مى‏کند: «این به سود شماست اگر ایمان داشته باشید»(ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).

 

(آیه 86)- در این آیه به چهارمین نصیحت شعیب، اشاره شده است، آنجا که مى‏گوید: «شما بر سر راه مردم با ایمان ننشینید و آنها را تهدید نکنید و مانع راه خدا نشوید و با القاى شبهات راه مستقیم حق را در نظر آنها کج و معوج نشان ندهید» (وَ لا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجاً).و در پایان آیه پنجمین نصیحت شعیب که یادآورى نعمتهاى پروردگار براى تحریک حسّ شکرگزارى آنهاست آمده: «و به خاطر بیاورید هنگامى که افراد کمى بودید سپس خداوند جمعیت شما را زیاد کرد و نیروى انسانى شما را فزونتر ساخت» (وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ).از جمله فوق استفاده مى‏شود که در اکثر موارد کثرت نفرات، مى‏تواند سر چشمه قدرت و عظمت و پیشرفت جامعه باشد.«و نیز خوب بنگرید که سر انجام کار مفسدان به کجا منتهى شد» و به دنبال آنها گام برندارید(وَ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ).

 

(آیه 87)- در این آیه که در واقع پاسخى است به بعضى از گفته‏هاى مؤمنان و کافران، شعیب مى‏گوید: «اگر طایفه‏اى از شما به آنچه من مبعوث شده‏ام ایمان آورده و جمعیت دیگرى ایمان نیاورده‏اند (نباید موجب غرور کافران و یأس مؤمنان گردد) شما صبر کنید تا خداوند میان ما حکم کند که او بهترین حاکمان است»(وَ إِنْ کانَ طائِفَةٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طائِفَةٌ لَمْ یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ). یعنى، آینده نشان خواهد داد، چه کسانى بر حق بوده‏اند و چه کسانى بر باطل.



اعظم :



ایه 82: پاسخی در نهایت گستاخی به پیامبری دلسوز و خیرخواه

شما خودتون رو به پاکی می زنین و باید از شهر بیرون برین

 

در مورد بعضى انبیا، تعبیر به «أخاهم» شده است، امّا درباره‏ى حضرت لوط چنین تعبیرى نیامده است، شاید به این دلیل که آن حضرت، اهل آن منطقه نبود، چنانکه کفّار نیز با جمله‏ى «قریتکم» به مردم القا مى‏کردند که او مهاجر است و از این منطقه نیست، و یا اینکه چون آئین شما را قبول ندارد خارجى است، پس او را از سرزمین خودتان بیرون کنید.

 

ایه 83: محیط انقدرها هم که به نظر میرسه تاثیر گذار نیست

همراه و هم نفس و هنسر پیامبر و امام هم که باشی تا نخوای و اراده نکنی نمیتونی از خوبان باشی

 

ایه 84 : «کلبى» آورده است که نخستین کسى که کار زشت همجنس بازى را در میان قوم لوط انجام داد، شیطان بود. آن موجود فریبکار در سیماى جوانى زیبا وارد آن شهر شد و آنان را به این کار ناپسند وسوسه وتشویق نمود و آنگاه بود که این زشتکارى بتدریج در آنجا گسترش یافت به گونه اى که زمین از شرارت و زشتکارى آنان به بارگاه خدا شکایت برد و امان خواست. آسمان نیز با شنیدن صداى دادخواهى زمین به شکایت برخاست و امان طلبید و از پى آن دو، عرش به گریه آمد، و آنجا بود که پیام رسید که اى آسمان، اینک بر آن تبهکاران بارانى از سنگ بباران! و به زمین فرمان رسید که آنان را فروبر؛ و آنها هم فرمان آفریدگار خود را به انجام رساندند.

 

ایه 85: وای بر ما که گناهانمون مخلوطی از گناهان اقوام پیشینه

مفاسد اقتصادی (کم فروشی و ....)

انحراف شهوانی و ....

 

چقدر صبر خداوند زیاده

چقدر ما پند نمی گیریم از سرنوشت مجرمان گذشته

انگار ما هم امام خودمون رو از شهر و دیارموت روندیم با این همه بدی (فواحش پنهان و اشکار)

 

ایه 86: چه جرم بزرگی هستش دور کردن و دلسر کردن مردم از راه حق و درست

یه کم دقت کنیم کم نمی بینیم این صفت رو در خودمون و اطرافیانمون

به انواع روشها

 

در این ایه کثرت جمعیت از نعمتهای خداوند یاد شده

 چون کثرت افراد برای یک اجتماع نعمت بزرگی است به مقتضای عقل هر چه افراد جامعه ای بیشتر باشد ،نیروی اجتماعی و فکر و اراده و عمل قویتری خواهند داشت و می توانند با قوت بیشتری قوای طبیعت را تسخیر نمایند وکمبودهای جامعه خویش را رفع کنند، پس ازدیاد نسل که پایه تکامل بشراست از نعمات بزرگ الهی می باشد

 

ایه 87: صیر یه دستور کار کلی

 

هم برای مومنین که تحقق وعده یاری الهی رو ببینن

هم واسه کفار که تحقق وعده عذاب الهی رو ببینن

دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره


خانم زینالی :


 

۸۲

متکبران باور داشتند که لوط انسان پاکی است

پس میدانستند که خودشان گمراهند اما شهوت وتکبر نمی گذاشت که به حرف پیامبر کوش کنند وکفرشان اگاهانه بود

 

۸۳

خارج کردن لوط از سرزمینش بوسیله منحرفان

نجات بخشیدن خدا لوط وهمراهانش

انجیناه. نشان از رنج سختی است که لوط از دست مردم وزنش می برد

 

۸۴

عذاب انهاریزش باران سنگ بود باران رحمت است حالا این باران سنگ می شود سخترین عذاب

 

۸۵

قوم شعیب کم فروشی می کردند واو مردمش رابهاصلاح وایمان دعوت می کند

لا تفسدو فی الارض بعد اصلاحها

نشان می دهد که در قوم های دیگر دین گسترش یافته بوده

۸۵

 

86

کسانی را که ایمان اورده بودند

توسط مفسدان سین جین می شدند وبا بیان شبهات می خواستند انها را خوار کنند

اگاهی دادن به انها عذاب گذشتگان


 

وقتی حرف شنوی نداشته باشند کار انها را به خدا می سپارد ومومنان را خطر جمع می کند که خدا داور است

 

قوم شعیب به روشهای گوناگون سعی می کردند مردم با ایمان را از شعیب دور کنند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۴
* مسافر
دوشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۵ ق.ظ

160 . صفحه 160


چهارم خرداد :


نفیسه :


 (آیه 74)- صالح پیامبر در ادامه آیه قبل به قومش می گوید: «به خاطر داشته باشید که خداوند شما را جانشینان در روى زمین بعد از قوم عاد قرار داد، و در آن مستقر ساخت» (وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأَکُمْ فِی الْأَرْضِ).یعنى از یک سو نعمتهاى فراوان الهى را فراموش نکنید و از سوى دیگر توجه داشته باشید که پیش از شما اقوام طغیانگرى مانند قوم عاد بودند که بر اثر مخالفتهایشان به عذاب الهى گرفتار شدند و نابود گردیدند.سپس روى بعضى از نعمتها و امکانات خداداد قوم ثمود تکیه کرده، مى‏گوید: شما در سرزمینى زندگى دارید که هم دشتهاى مسطح با خاکهاى مساعد و آماده که «در دشتهایش قصرها براى خود بنا مى‏کنید و در کوهها براى خود خانه‏ها مى‏تراشید»(تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُیُوتاً).و در پایان آیه مى‏گوید: «این همه نعمتهاى فراوان خدا را یادآور شوید و در زمین فساد نکنید و کفران نعمت ننمایید» (فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ).



(آیه 75)- باز ملاحظه مى‏کنیم که جمعیت اشراف و ثروتمندان خوش ظاهر و بد باطن سر رشته مخالفت با این پیامبر بزرگ الهى را به دست گرفتند و همان طور که قرآن مى‏گوید:«این جمعیت اشرافى و متکبر از قوم صالح به افرادى از مستضعفان که ایمان آورده بودند گفتند:آیا به راستى شما مى‏دانید که صالح از طرف خداوند براى راهنمایى ما فرستاده شده است» (قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ).ولى به زودى با پاسخ قاطع آنان که حکایت از تصمیم و اراده قوى مى‏کرد رو برو شدند و این پاسخ را از آنان شنیدند که «گفتند: ما نه تنها مى‏دانیم صالح فرستاده خداست بلکه) ما به آنچه او مأموریت دارد، و دعوت به سوى آن مى‏کند، ایمان آورده‏ایم»(قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ).

 (آیه 76)- «این مغروران متکبر (دست از کار خود برنداشته و مجددا براى تضعیف روحیه جمعیت مؤمنان) گفتند: ما به آنچه شما ایمان آورده‏اید کافریم»(قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِی آمَنْتُمْ بِهِ کافِرُونَ).

 

(آیه 77)- هنگامى که ثروتمندان متکبر و خودخواه از ایجاد تزلزل در پایه‏هاى ایمان توده‏هاى مردم با ایمان مأیوس شدند، و از سوى دیگر مى‏دیدند با وجود «ناقه» که معجزه صالح محسوب مى‏شد، سمپاشیهاى آنها به جایى نمى‏رسد، تصمیم به نابود کردن ناقه گرفتند، و قبل از هر چیز «آن را پى کردند و کشتند و از فرمان خدا سر برتافتند» (فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ).و به این نیز قناعت نکردند بلکه به سراغ صالح آمدند و صریحا به او «گفتند:

اى صالح! اگر تو فرستاده خدا هستى هر چه زودتر عذاب الهى را به سراغ ما بفرست» (وَ قالُوا یا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ).این سخن در حقیقت برپا ساختن یک نوع جنگ اعصاب در مقابل صالح و براى تضعیف روحیه «صالح» و مؤمنان بود.

 

(آیه 78)- هنگامى که آنها ستیزه‏جویى و طغیانگرى را به آخر رساندند و آخرین بارقه آمادگى ایمان را در وجود خود خاموش ساختند، مجازات الهى که طبق قانون انتخاب اصلح و از میان بردن موجودات فاسد و مفسد صورت مى‏گیرد به سراغ آنها آمد و «آن چنان زمین لرزه‏اى قصرها و خانه‏هاى مستحکمشان را تکان داد و فرو ریخت (و زندگى پرزرق و برق آنها را در هم کوبید) که صبحگاهان تنها جسم بى‏جان آنها در خانه‏هایشان باقى مانده بود» (فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ).قوم ثمود به چه وسیله نابود شدند؟از آیه فوق استفاده مى‏شود که وسیله نابودى این قوم سرکش، زلزله بود، اما از آیه 13 سوره فصلت بر مى‏آید که صاعقه آنها را نابود کرد، و در آیه 5 سوره حاقه مى‏خوانیم به وسیله یک عامل ویرانگر (طاغیه) از میان رفتند.باید بگوییم این هر سه عامل به یک چیز بازگشت مى‏کنند، یعنى نخست صاعقه تولید مى‏شود و به دنبال آن زمین لرزه به وجود مى‏آید، و اما «طاغیه» به معنى موجودى است که از حد خود تجاوز کند و این هم، با زلزله سازگار است و هم با صاعقه، بنابراین تضادى در میان آیات نیست.

 

 (آیه 79)- در این آیه مى‏گوید: «بعد از این جریان صالح از آنها روى برتافت و به آنها گفت:من حق رسالت پروردگارم را ادا کردم و آنچه گفتنى بود به شما گفتم و از نصیحت و خیرخواهى کوتاهى نکردم، لکن شما خیرخواهان را دوست ندارید»(فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ).

 

 (آیه 80)- سرنوشت دردناک قوم لوط: قرآن، صحنه عبرت انگیز دیگرى از سرگذشت پیامبران را بازگو مى‏کند و هدف آیات پیشین را تعقیب و تکمیل مى‏نماید، و آن سرگذشت پیامبر بزرگ خدا «لوط» و قوم اوست.نخست مى‏گوید: «به خاطر بیاورید لوط پیامبر را هنگامى که به قوم خود گفت: آیا شما عمل زشت و ننگینى انجام مى‏دهید که احدى از جهانیان تاکنون مرتکب آن نشده است»؟ (وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِینَ)

 

 (آیه 81)- در این آیه گناهى را که در آیه قبل بطور سر بسته ذکر شده بود، تشریح مى‏کند و مى‏گوید: «شما از روى شهوت به سراغ مردان مى‏روید، و از زنان صرف نظر مى‏کنید» (إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ).چه انحرافى از این بدتر و بالاتر که وسیله تولید نسل را که آمیزش زن و مرد است و خداوند آن را بطور غریزى در هر انسانى قرار داده، رها کنند، و سراغ «جنس موافق» بروند کارى که اصولا برخلاف فطرت و ساختمان طبیعى جسم و روح انسان و غریزه تحریف نایافته اوست. و در پایان آیه به عنوان تأکید مى‏گوید: «بلکه شما جمعیت اسراف کارید» (بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ). یعنى از حدود الهى قدم بیرون گذارده و در سنگلاخ انحراف و تجاوز از مرز فطرت سرگردان شده‏اید.



خانم زینالی :



ایه۷۴

این ایه نشانگر پیشرفت قوم ثمود است خانههای سنگی وقصرها ورزق فراوان ونعمت زیاد که باید شاکر خداوند باشند و همه چیز را از او بدانند


75

تکبر یکی از عوامل کفر است وایمان زایل میکندویقین به حق را نابود


76

تکبر خصوصیت قوم ثمود است که پذیرش حق را از انها می گیرد


77

بر ضد فرمان خداوند عمل کردن وعناد با پیامبرش وباور نداشتن قدرت خداوند


78

بعداز این که بلایی سرمان می اید متوجه اشتباه خودمان می شویم که چاره ای نیست وکاری از دستمان بر نمی اید


79

اهمیت ندادن به هشدارهاوخیر خواهی ها وخود رای بودن وپذیرش حق نکردن عاقبت خوشی ندارد


80

فساد در هر جامعه ای وجود دارد اگر کفر وتکبر وسر کشی دران جامعه جایگاه داشته باشد


81

عظمت گمراهی یک قوم را می رساندکه در زندگی مقابل درستی ایستاده بودند وخلاف انچه می دانستند عمل می کردند

 

تابع شهوت بودن انسان را از حقیقت زندگی دور می کندونمی گذارد در مدا ر خق بچر هیم

جامعه خود را بشناسیم روی انحرافات جامعه دقت کنیم که دچار ان نشویم وسعی کنیم در از بین بردن ان در حد توان حق را بشناسیم ودر راهش بکوشیم واعراض نکنیم

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۵
* مسافر
يكشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۴۹ ق.ظ

159 . صفحه 159


سوم خرداد :


نفیسه :



(آیه 68)-در ادامه تفاسیری که دیروز داشتیم وبا توجه به این آیه شریفه باید گفت که هود ادامه میدهد: «رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى‏کنم و من خیرخواه امینى براى شما هستم» (أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ).

 
(آیه 69)- سپس هود در برابر افرادى که از بعثت یک انسان به عنوان پیامبر در تعجب بودند به همان مطلبى اشاره مى‏کند که نوح پیامبر نیز به قوم خود گفته بود و آن این که: «آیا تعجب مى‏کنید که از طرف پروردگار به فردى از شما وحى شود، تا شما را از کیفرهایى که به خاطر اعمالتان در پیش دارید بیم دهد!» (أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى‏ رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ).سپس براى تحریک عواطف خفته آنها و برانگیختن حس شکرگزارى در درون جانشان قسمتى از نعمتهاى پروردگار را، براى آنان شرح مى‏دهد، مى‏گوید:«به خاطر بیاورید که خداوند شما را جانشینان قوم نوح قرار داد» (وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ). و هنگامى که آنها بر اثر طغیانشان به وسیله توفان نابود شدند، سرزمینهاى وسیع و گسترده آنان را با تمام نعمتهایى که داشتند در اختیار شما قرار داد.به علاوه «و شما را از جهت خلقت (جسمانى) گسترش (و قدرت) داد» (وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً).

 

 
(آیه 70)- اما در مقابل این اندرزها و راهنماییهاى منطقى و یادآورى نعمتهاى الهى آنها که منافع مادى خود را در خطر مى‏دیدند و قبول دعوت او را مانع هوسبازیهاى خویش مى‏دانستند، در مقام مخالفت برآمده و«گفتند: آیا به سراغ ما آمده‏اى که تنها خداى یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما مى‏پرستیدند، رها کنیم»؟ نه هرگز چنین چیزى، ممکن نیست (قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا).و سر انجام براى این که امید «هود» را بکلى از خود قطع کنند و به اصطلاح حرف آخر را به او زده باشند گفتند:«اگر راست مى‏گویى (و عذابها و مجازاتهایى را که به ما وعده مى‏دهى حقیقت دارد) هر چه زودتر آنها را به سراغ ما بفرست و ما را محو و نابود کن»! (فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).یعنى ما کمترین واهمه‏اى از تهدیدهاى تو نداریم.

 

 
(آیه 71)- هنگامى که سخن به اینجا رسید و آخرین حرف خود را که نشانه امتناع کامل از قبول دعوت هود بود زدند و او بکلى از هدایت آنان مأیوس شد، «به آنها گفت: اکنون که چنین است بدانید عذاب و کیفر خشم خدا بر شما مسلّما واقع خواهد شد» (قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ).سپس براى این که گفتار آنها در باره بتها بدون پاسخ نماند، اضافه مى‏کند: «آیا شما با من در مورد چیزهایى که از الوهیت جز نامى بى‏اثر ندارند و شما و پدرانتان اسم خدا بر آنها گذارده‏اید و به دروغ آثار و خاصیتهایى براى آنها قائل شده‏اید، به مجادله برخاسته‏اید، در حالى که هیچ گونه فرمان و حجتى خدا در این باره نازل نکرده است» (أَ تُجادِلُونَنِی فِی أَسْماءٍ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما نَزَّلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ).سپس گفت: «اکنون که چنین است شما در انتظار بمانید من هم با شما انتظار مى‏کشم»(فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ). شما در این انتظار باشید که بتها یاریتان کنند و من در انتظارم که عذاب دردناک الهى بر شما فرود آید آینده نشان خواهد داد کدامیک از این دو انتظار به حقیقت نزدیکتر خواهد بود.

 

 
(آیه 72)- در این آیه سر انجام کار این قوم لجوج در عبارت کوتاهى چنین بیان شده است:«ما هود و کسانى را که با او بودند به لطف و رحمت خود، رهایى بخشیدیم، و ریشه کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و حاضر نبودند در برابر حق تسلیم شوند، قطع و نابود ساختیم» (فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ ما کانُوا مُؤْمِنِینَ).

 

 
(آیه 73)- سرگذشت عبرت انگیز قوم ثمود! از این به بعد به قیام «صالح» پیامبر بزرگ خدا در میان قوم «ثمود» که در یک منطقه کوهستانى میان حجاز و شام زندگى مى‏کردند اشاره شده، نخست مى‏گوید: «ما به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم» (وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً).پیامبر آنان صالح نیز همانند سایر پیامبران، نخستین گام را در راه هدایت آنها از مسأله توحید و یکتاپرستى برداشت و به آنها«گفت: اى قوم من! خداوند یگانه را پرستش کنید که معبودى جز او ندارید» (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).سپس اضافه نمود: من بدون دلیل چیزى نمى‏گویم، «بیّنه و دلیل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمده است و این همان شترى است که خداوند براى شما معجزه قرار داده است» (قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً).سپس به آنها مى‏گوید:«او را به حال خود واگذارید و بگذارید در زمین خدا به چرا بپردازد، و به او آزار مرسانید که عذاب دردناکى شما را فرا خواهد گرفت»(فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).



اعظم :


 

ایه 68 : در این صفحه و صفحه قبل نوع برخورد پیامبران با مردم رو نشون میده

قوم نوح و قوم هود پیامبرشون رو گمراه و سفیه خوندن

ولی اونا گفتن ما فقط ابباغ رسالت می کنیم و سفیه نیستیم و برای شما نصیحت گر امانتداریم

 

کاملا نشون میده که پیامبران اهل اثبات کردن خودشون و جدل نبودن

 

دلسوز بودن و مطیع امر خداوند در ابلاغ پیام

 

ما اگر بودیم کلی وقت خرج می کردیم که ثابت کنیم سفیه و گمراه نیستیم


ایه 69: یاداوری نعمتها یکی از مسایلیست که عواطف انسانها را تحریک میکنه و شاید اونا رو در مسیر هدایت بیاره

 

ش زینالی اطمینان قلبی که باشه کسی نیاز به دفاع از خود ندارد چون خود را می شناسد

 

ش زینالی اگر نعمت رو از خدا بدونه هدایت میشه


ایه 70 و 71: فقط اقوام پیشین نبودن که راه و رسم پدرانشون رو ادامه میدادن و به اون افتخار میکردن

خیلی از استدلالهای ما هم در اعتقاداتمون به همین شیوه است

صلب و بی پایه و اساس

 

هر چند شاید روکشی از ردشنفکری داشته باشه

 

ش زینالی دقیقا اینطوره شاید بعضی از عمل ها درست نباشه اما به اسم عاقلانه انجام بدهیم


ایه 73: داستان شتر صالح هم مثل داستان شنبه های یهوده

وسیله ای بوده برای نشون دادن عدم تسلیم بودن قوم پیامبران در مقابل فرمان خداوند

....

اغلب اقوام از این زاویه اسیب دیدن

چون عدم فرمان پذیریشون کفر نهانی اونا رو نشون داده

 

ما هم خیلی جاها با چند و چونایی که در مقابل فرمان خداوند میاریم کفر نهان خودمون رو نشون میدیم

اینکه تسلیم نیستیم

 

 

در مورد نکته ای گفتین خانوم زینالی در مورد نکته من در ایه 68

همینطوریه واقعا ما اطمینان قلبی به خداوند نداریم

 

و اونقدر خودخواهی در رگ و ریشه وجودمون هست که وقتی امر به معروف هم میکنیم یا نهی از منکر

و با هجمه روبرو میشیم

شروع می کنیم به دفاع از خودمون

و گاهی حتی به جاده خاکی می زنیم و درونیات نفسانیمون رو رو می کنیم

 

ولی کسی که قصدش خیر و هدایته

میگه و عبور میکنه

در کمال دلسوزی

 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۴۹
* مسافر
شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۵۰ ق.ظ

158 . صفحه 158



دوم خرداد


نفیسه


(آیه 58)- در این آیه براى این که گمان نشود یکنواخت بودن باران دلیل آن است که همه سرزمینها یکسان زنده شوند، و براى این که روشن گردد، استعدادها و آمادگیهاى متفاوت سبب استفاده‏هاى مختلف از مواهب الهى مى‏شود، مى‏گوید:«سرزمین شیرین و پاکیزه گیاهان پربرکت و مفید و سودمند به اذن پروردگار، از آن مى‏روید» (وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ).«اما زمینهاى شوره‏زار و خبیث و زشت، چیزى جز گیاهان ناچیز و کم ارزش نمى‏رویاند» (وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً).و در پایان آیه مى‏فرماید:«این چنین آیات را براى کسانى که شکرگزارند (و از آن استفاده مى‏کنند و راه هدایت را مى‏پویند) بیان مى‏کنیم» (کَذلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ).آیه فوق در حقیقت اشاره به یک مسأله مهم است و آن این که تنها «فاعلیت فاعل» براى به ثمر رسیدن یک موضوع، کافى نیست بلکه استعداد و«قابلیت قابل» نیز شرط است.

 


(آیه 59)- رسالت نوح نخستین پیامبر اولوا العزم: سرگذشت نوح در سوره‏هاى مختلفى از قرآن مانند سوره هود، انبیاء، مؤمنون، شعراء و نوح مشروحا آمده است، اما در اینجا تنها فهرستى از آن در شش آیه آمده، نخست مى‏فرماید: «ما نوح را به سوى قومش فرستادیم» (لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ).نخستین چیزى که او به آنها یادآور شد، همان توجه به حقیقت توحید و نفى هرگونه بت پرستى بود، «پس به آنها گفت: اى قوم من! خدا را بپرستید که هیچ معبودى جز او براى شما نیست» (فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).نوح پس از بیدار کردن فطرتهاى خفته، آنان را از سر انجام بت پرستى بر حذر داشته و گفت: «من از عذاب روزى بزرگ بر شما مى‏ترسم» (إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).منظور از مجازات «روز بزرگ» ممکن است همان توفان معروف نوح یا مجازات الهى در روز رستاخیز باشد.

 

 
(آیه 60)- ولى قوم نوح به جاى این که از دعوت اصلاحى این پیامبر بزرگ که توأم با نهایت خیرخواهى بود استقبال کنند، به آیین توحید بپیوندند و دست از ستم و فساد بردارند «جمعى از اشراف و ثروتمندان قوم او (که منافع خود را با بیدارى مردم در خطر مى‏دیدند، و مذهب او را مانعى بر سر راه هوسرانیها و هوسبازیهاى خویش مشاهده مى‏کردند)صریحا در جواب نوح گفتند: ما تو را در گمراهى آشکار مى‏بینیم» (قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).

 

 
(آیه 61)- «نوح» در برابر توهین و خشونت آنها با همان لحن آرام و متین و محبت‏آمیز خود در پاسخ آنها «گفت: (من نه تنها گمراه نیستم بلکه) هیچ گونه نشانه‏اى از گمراهى در من وجود ندارد، ولى من فرستاده پروردگار جهانیانم» (قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلالَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).اشاره به این که خدایان پراکنده‏اى که شما قائل شده‏اید همه بى‏اساس است، پروردگار و ربّ همه جهانیان تنها خداوند یگانه یکتاست که خالق همه آنها مى‏باشد.

 

 
(آیه 62)- هدف من این است که رسالت پروردگار را انجام داده و دستورات او را به شما برسانم» (أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی).«و در این راه از هیچ گونه خیرخواهى فروگذارى نمى‏کنم» (وَ أَنْصَحُ لَکُمْ).و در پایان اضافه مى‏کند:«من چیزهایى از خداوند مى‏دانم که شما نمى‏دانید» (وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).این جمله ممکن است جنبه تهدید در برابر مخالفتهاى آنها داشته باشد که من مجازاتهاى دردناکى از خداوند در برابر تبهکاران سراغ دارم که شما هنوز از آن بى‏خبرید، و یا اشاره به لطف و رحمت پروردگار باشد که اگر در مسیر اطاعتش گام بگذارید برکات و پاداشهایى از او سراغ دارم که شما به عظمت و وسعت آن واقف نیستید.

 

 
(آیه 63)- در این آیه گفتار دیگرى را از نوح مى‏خوانیم که در برابر اظهار تعجب قوم خود از این که چگونه ممکن است انسانى عهده‏دار رسالت پروردگار گردد، بیان کرده است: «آیا تعجب کرده‏اید که انسانى مأمور ابلاغ رسالت پروردگار گردد و دستورات بیدار کننده او بر این انسان نازل شود تا شما را از عواقب سوء اعمالتان برحذر دارد و به آیین پرهیزکارى دعوت کند و تا مشمول رحمت الهى شوید» (أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى‏ رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ).یعنى، این موضوع چه جاى تعجب است؟ زیرا یک انسان شایسته، استعداد انجام این رسالت را بهتر از هر موجود دیگر دارد.

 

 
(آیه 64)- ولى به جاى این که دعوت چنین رهبر دلسوز و خیرخواه و آگاهى را بپذیرند، «همه گفته‏هاى او را تکذیب کردند (و در برابر دعوتش سر تسلیم فرود نیاوردند، هر چه نوح بیشتر تبلیغ مى‏کرد، آنها بر لجاجت و سرسختى خود مى‏افزودند) و همین سبب شد که ما نوح و آنها که با او در کشتى بودند نجات داده و تکذیب کنندگان به آیاتش را گرفتار غرقاب ساخته و هلاک کنیم» (فَکَذَّبُوهُ فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذِینَ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا).در پایان آیه، دلیل این کیفر سخت را چنین بیان مى‏کند که «آنها جمعیت نابینایى بودند» یعنى مردمى بودند کور دل و کورباطن که از مشاهده چهره حقیقت محروم بودند (إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً عَمِینَ).و این کوردلى نتیجه اعمال شوم و لجاجتهاى مستمر خودشان بود، زیرا چشم پوشى مستمر از حقایق، تدریجا چشم تیزبین عقل را ضعیف کرده و سر انجام نابینا مى‏کند.

 

 
(آیه 65)- گوشه‏اى از سرگذشت قوم هود: در تعقیب ذکر رسالت نوح و درسهاى عبرتى که در آن نهفته بود، به سرگذشت یکى دیگر از پیامبران بزرگ یعنى هود و درگیریهاى او با قوم و ملتش مى‏پردازد، نخست مى‏فرماید: «ما به سوى جمعیت عاد، برادرشان هود را فرستادیم» (وَ إِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً).قوم «عاد» مردمى بودند که در سرزمین «یمن» زندگى مى‏کردند، از نظر قدرت جسمانى و ثروت ملتى نیرومند و قوى بودند، ولى انحرافات عقیده‏اى مخصوصا بت پرستى و مفاسد اخلاقى در میان آنها غوغا مى‏کرد.سپس مى‏گوید: هود دعوت خود را از مسأله توحید و مبارزه با شرک و بت پرستى شروع کرد و«به آنها گفت: اى قوم من! خداوند یگانه را بپرستید که هیچ معبودى براى شما غیر او نیست، آیا پرهیزگارى را پیشه نمى‏کنید»! (قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ).

 

 
(آیه 66)- ولى ثروتمندان از خود راضى (الْمَلَأُ) یعنى کسانى که ظاهر آنها چشم پرکن بود، به هود همان گفتند: که قوم نوح به نوح گفته بودند، بلکه نسبت سفاهت نیز به او دادند، «اشراف کافر قوم او گفتند
ضخیم ما تو را در سفاهت و سبک مغزى مى‏بینیم و گمان مى‏کنیم تو از دروغگویان باشى»! (قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبِینَ).

 


(آیه 67)- اما هود با وقار و ادبى که مخصوص پیامبران و رهبران راستین و پاک است، بى‏آنکه از گفته آنان عصبانى و یا دلسرد و مأیوس گردد، «گفت: اى جمعیت من! هیچ گونه سفاهتى در من نیست و وضع رفتار و گفتار من بهترین دلیل بر سرمایه‏هاى عقلانى من است، من فرستاده پروردگار جهانیانم» (قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بِی سَفاهَةٌ وَ لکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).



اعظم :




ایه 58:

یاداور این شعر سعدی بود برام :

 

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست

از باغ لاله روید و از شوره زار خس

 

قابلیت برخورداری از هر رحمتی باید توی خود ادم باشه و گرنه هیچ رحمتی نیست که به ادم سود برسونه نا ادم قابل نباشه




ایه 60:

اغلب مخالفین انبیا، گروهى از اشراف و سردمداران بوده‏اند که زرق و برق ثروت و قدرت آنان، چشم مردم را پر مى‏کرده است. «الملأ من قومه»

 

 

مراقب دلبستگیهامون باشیم

گاهی یه دلبستگی حتی ناچیز ادم رو از پذیرش حق دور میکنه




ایه 61:

پیامبر دلسدز امتشه

 

این خصوصیتی هستش که برای هر مربیی لازمه

 

دلسوز



خانم زینالی



ایه 64 :

شجره ملعونه چیست

 

 

نمونه زمین پاک (بلد طیب)

و بلد خبیث زمین ناپاک قوم نوح هستن

 

یه پیامبر

و دو نتیجه

 

شاید همین طغیانگر ها باشند

 

آیه 65 :

تکبروسرکشی هم می تواند شجره ملعونه باشد

 

فرو رفتن در طغیان وکقر ادم رو به جایی می رسونه که به پیامبر میگی سفیه

 

در رته حق از انپها و برچسبهایی که می خوریم نترسیم و دلسرد نشیم

 

آیه 61 : ش زینالی, پذیرش ابلاغ فرمانهای خدا برایشان سنگین بود ازان جهت

پیامبر راکوچک می شمر دند وگمراه می خواندند


آیه 62 : 

برای رسیدن به تقوا وحق لازم است از عواقب اعمال خلاف اگاهی داشته باشیم ولازمه این است که تذکر دهندهای باشد

 

آیه 64 : برای رسیدن به تقوا وحق لازم است از عواقب اعمال خلاف اگاهی داشته باشیم ولازمه این است که تذکر دهندهای باشد(۶۲)

 

آیه 65 :

اهمیت به تذکر باعث نجات انسان می شود.

وعناد عاقبتش نابودی است

 

تقواراه رسیدن به هدایت واقعی وحق است

 

آیه 66 : وقتی سرکشی وطغیان داشته باشیم با سرکوب کردن حق نمی گذاریم عدل وحق در جامعه گسترش پیدا کند(۶۶)

 

صبر وتذکر ممتد وعبد واقعی بودن

سدی است که می توا ند سر کشان راخوار کند ومتوجه حق کند



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۵۰
* مسافر
جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۵۰ ق.ظ

157 . صفحه 157






اول خرداد


نفیسه


(آیه 52)- این آیه اشاره به این است که محرومیت کفار و سرنوشت شومشان نتیجه کوتاهیها و تقصیرات خودشان است و گر نه از ناحیه خداوند هیچ گونه کوتاهى در هدایت و رهبرى و ابلاغ آیات و بیان درسهاى تربیتى نشده است لذا مى‏گوید:ما در هدایت و راهنمایى آنها چیزى فروگذار نکردیم «کتابى براى آنها فرستادیم که تمام اسرار و رموز آن را با آگاهى کامل تشریح کردیم» (وَ لَقَدْ جِئْناهُمْ بِکِتابٍ فَصَّلْناهُ عَلى‏ عِلْمٍ).«کتابى که مایه هدایت و موجب رحمت براى ایمان آورندگان بود»اگرچه افراد لجوج و خودخواه از آن بى‏بهره مى‏مانند (هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ).

 (آیه 53)- و در این آیه اشاره به طرز تفکر غلط تبهکاران و منحرفان در زمینه هدایتهاى الهى کرده، مى‏گوید: «آیا آنها جز انتظار تأویل آیات (و فرا رسیدن تهدیدهاى الهى) دارند»؟ (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ).اما چه انتظار نابجایى، زیرا هنگامى که نتایج و سر انجام این وعده‏هاى الهى را مشاهده کنند، کار از کار گذشته و راهى براى بازگشت باقى نمانده است «آن روز که تأویل آنها فرا رسد، کسانى که قبلا آن را فراموش کرده بودند مى‏گویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند» و گفتار آنها نیز همه حق بود (یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ).اما در این هنگام در وحشت و اضطراب فرو مى‏روند، و به فکر چاره‏جویى مى‏افتند و مى‏گویند: «آیا (امروز) شفیعانى یافت مى‏شوند که براى ما شفاعت کنند»؟ (فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا).و «یا (اگر شفیعانى براى ما در کار نیست و اصولا شایسته شفاعت نیستیم) آیا ممکن است به عقب باز گردیم و اعمالى غیر آنچه انجام دادیم انجام دهیم» و تسلیم حق و حقیقت باشیم (أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ).ولى افسوس! این بیدارى بسیار دیر است، نه راه بازگشتى وجود دارد و نه شایستگى شفاعت دارند، زیرا «آنها سرمایه‏هاى وجود خود را از دست داده و گرفتار خسران و زیانى شده‏اند که تمام وجودشان را در بر مى‏گیرد» (قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ).

و بر آنها ثابت مى‏شود که بتها و معبودهاى ساختگى آنان در آنجا هیچ گونه نقشى ندارد «و معبودهایى را که به دروغ ساخته بودند همگى از نظرشان گم مى‏شوند» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).از این آیه استفاده مى‏شود که انسان در اعمال خود مختار و آزاد است و الّا تقاضاى بازگشت به دنیا نمى‏کرد تا اعمال بد خود را جبران کند. و نیز استفاده مى‏شود که جهان دیگر جاى انجام عمل و کسب فضیلت و نجات نیست.

 

 (آیه 54)- این آیه معبود حقیقى و واقعى را با ذکر صفات خاصش معرفى مى‏کند، تا آنها که حقیقت جو هستند قبل از فرا رسیدن رستاخیز در همین جهان او را به روشنى بشناسند، نخست مى‏گوید: «معبود و پروردگار شما آن کس است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید»(إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ). یعنى «معبود» کسى جز «آفریدگار» نمى‏تواند باشد.آیا جهان در شش روز آفریده شده؟با توجه به مفهوم وسیع کلمه «ایّام» (روزها) و معادل آن در زبانهاى دیگر، پاسخ این سؤال روشن است، زیرا بسیار مى‏شود که «ایّام» به معنى «دورانها» به کار مى‏رود.بنابراین خداوند مجموعه زمین و آسمان را در شش دوران متوالى آفریده است، هر چند این دورانها گاهى به میلیونها یا میلیاردها سال بالغ شده است و علم امروز هیچ گونه مطلبى را که مخالف این موضوع باشد بیان نکرده است.سپس قرآن مى‏گوید:«خداوند پس از آفرینش آسمان و زمین، زمام رهبرى آنها را به دست گرفت» (ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ).یعنى، نه تنها آفرینش از اوست بلکه اداره و رهبرى جهان نیز با او مى‏باشد.و این پاسخى است به آنها که جهان را در آفرینش نیازمند به خدا مى‏دانند نه در بقا و ادامه هستى.

 

«عرش» چیست؟

عرش در لغت معانى متعددى دارد از جمله: به معنى سقف یا چیزى است که داراى سقف بوده باشد، و گاهى به معنى تختهاى بلند همانند تخت سلاطین نیز آمده است.ولى هنگامى که در مورد خداوند به کار مى‏رود و گفته مى‏شود «عرش خدا» منظور از آن مجموعه جهان هستى است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار محسوب مى‏شود.بنابراین در آیه مورد بحث جمله «اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ» کنایه از احاطه کامل پروردگار و تسلط او بر تدبیر امور آسمانها و زمین بعد از خلقت آنهاست.سپس مى‏فرماید:«اوست که شب را همچون پوششى بر روز مى‏افکند و روشنایى روز را با پرده‏هاى ظلمانى شب مى‏پوشاند»(یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ).بعد از آن اضافه مى‏کند:«شب با سرعت به دنبال روز در حرکت است» (یَطْلُبُهُ حَثِیثاً). همانند طلبکارى که با سرعت به دنبال بدهکار مى‏دود.سپس مى‏افزاید:«اوست که خورشید و ماه و ستارگان را آفریده است، در حالى که همه سر بر فرمان او هستند»(وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ).پس از ذکر آفرینش جهان هستى و نظام شب و روز و آفرینش ماه و خورشید و ستارگان به عنوان تأکید مى‏گوید:«آگاه باشید آفرینش و اداره امور جهان هستى تنها به دست اوست» (أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ).منظور از «الْخَلْقُ» آفرینش نخستین، و منظور از «الْأَمْرُ» قوانین و نظاماتى است که به فرمان پروردگار بر عالم هستى حکومت مى‏کند و آنها را در مسیر خود رهبرى مى‏نماید.به عبارت دیگر: همان طور که جهان در حدوثش نیازمند به اوست در تدبیر و ادامه حیات و اداره‏اش نیز وابسته به او مى‏باشد، و اگر لحظه‏اى لطف خدا از آن گرفته شود نظامش بکلى از هم گسسته و نابود مى‏گردد.

و در پایان آیه مى‏فرماید:«پر برکت است خداوندى که پروردگار عالمیان است» (تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ).این جمله بعد از ذکر آفرینش و تدبیر جهان هستى یک نوع ستایش از مقام مقدس پروردگار است که وجودى مبارک، ازلى، ابدى و سر چشمه همه برکات و نیکیها و خیر مستمر مى‏باشد.

 


(آیه 55)- شرایط اجابت دعا: آیه قبل با ذکر دلایل روشن این حقیقت را اثبات کرد که شایسته عبودیت و بندگى تنها خداست و به دنبال آن در اینجا دستور مى‏دهد که«دعا و نیایش» که جان و روح عبادت است باید در برابر خدا انجام گیرد، نخست مى‏گوید:«پروردگار خود را از روى تضرّع و در پنهانى بخوانید» (ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً).این که در آیه فوق دستور داده شده که خدا را در «خفیّه» و پنهانى بخوانید براى این است که از «ریا» دورتر، و به اخلاص نزدیکتر، و توأم با تمرکز فکر و حضور قلب باشد.و در پایان آیه مى‏فرماید:«او (خداوند) تجاوزکاران را دوست نمى‏دارد» (إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ).و این جمله معنى وسیعى دارد که هرگونه تجاوز را، اعم از فریاد کشیدن به هنگام دعا، و یا تظاهر و ریاکارى، و یا توجه به غیر خدا را به هنگام دعا، شامل مى‏شود.

 

(آیه 56)- در این آیه اشاره به حکمى شده است که در واقع یکى از شرایط تأثیر دعا است، مى‏فرماید: «در روى زمین فساد مکنید بعد از آن که اصلاح شده است» (وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها). بنابراین هیچ گاه دعاى افراد مفسد و تبهکار به جایى نخواهد رسید.

در روایتى از امام باقر علیه السّلام مى‏خوانیم: «زمین فاسد بود و خداوند به وسیله پیامبر اسلام آن را اصلاح کرد».باز دیگر به مسأله دعا مى‏پردازد و یکى دیگر از شرایط آن را بازگو مى‏کند، مى‏گوید: «و خدا را با ترس و امید بخوانید» (وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً).نه آن چنان از اعمال خود راضى باشید که گمان کنید هیچ نقطه تاریکى در زندگى شما نیست که این خود عامل عقبگرد و سقوط است، و نه آن چنان مأیوس باشید که خود را شایسته عفو خدا و اجابت دعا ندانید، بلکه با دو بال «بیم» و «امید» به سوى او پرواز کنید، امید به رحمتش و بیم از مسؤولیتها و لغزشهاى خود.و در پایان آیه براى تأکید بیشتر روى اسباب امیدوارى به رحمت خدا، مى‏گوید: «رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است» (إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ).در این دو آیه اشاره به پنج قسمت از شرایط قبولى دعا شده است: نخست این که از روى تضرع و در پنهانى باشد، دیگر این که از حدّ اعتدال تجاوز نکند، سوم این که با تولید فساد و تبهکارى همراه نگردد، چهارم این که توأم با بیم و امید متوازن باشد، پنجم این که با نیکوکارى توأم گردد.

 

 (آیه 57)- در آیات گذشته اشاره‏هاى مکرر به مسأله «مبدء» یعنى توحید و شناسایى پروردگار از روى اسرار جهان آفرینش شد، و در این آیه اشاره به مسأله «معاد» و رستاخیز مى‏شود، تا این دو بحث یکدیگر را تکمیل کنند، و این سیره قرآن است که در بسیارى از موارد «مبدء» و «معاد» را با هم قرین مى‏سازد، نخست مى‏گوید: «او کسى است که بادها را پیشاپیش باران رحمتش همچون بشارت دهنده‏اى(که از قدوم مسافر عزیزى خبر مى‏دهد)مى‏فرستد» (وَ هُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ).«بادهایى که از اقیانوسها برخاسته و ابرهاى سنگین بار و پر آب را با خود حمل مى‏کند» (حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالًا).«در این موقع آنها را به سوى سرزمینهاى مرده و خشک و سوزان مى‏رانیم» و مأموریت آبیارى این تشنگان را به عهده آنها مى‏نهیم(سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ).«و به وسیله آن، آب حیات بخش را در همه جا فرو مى‏فرستیم»(فَأَنْزَلْنا بِهِ الْماءَ).«سپس به کمک این آب انواع میوه‏ها را از خاک تیره بیرون مى‏آوریم»(فَأَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ).و به دنبال آن اضافه مى‏کند: «این چنین مردگان را از زمین بیرون مى‏آوریم» و لباس حیات را در اندامشان مى‏پوشانیم (کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتى‏).این مثال را براى آن آوردیم که نمونه معاد را در این دنیا که همه سال در برابر چشم شما تکرار مى‏شود به شما نشان دهیم «تا شاید متذکر گردید» (لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۵۰
* مسافر