159 . صفحه 159
سوم خرداد :
نفیسه :
(آیه 68)-در ادامه تفاسیری که دیروز داشتیم وبا توجه به این آیه شریفه باید گفت که هود ادامه میدهد: «رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مىکنم و من خیرخواه امینى براى شما هستم» (أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ أَنَا لَکُمْ ناصِحٌ أَمِینٌ).
(آیه 69)- سپس هود در برابر افرادى
که از بعثت یک انسان به عنوان پیامبر در تعجب بودند به همان مطلبى اشاره مىکند که
نوح پیامبر نیز به قوم خود گفته بود و آن این که: «آیا تعجب مىکنید که از طرف پروردگار
به فردى از شما وحى شود، تا شما را از کیفرهایى که به خاطر اعمالتان در پیش دارید بیم
دهد!» (أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْکُمْ
لِیُنْذِرَکُمْ).سپس براى تحریک عواطف خفته آنها و برانگیختن حس شکرگزارى در درون جانشان
قسمتى از نعمتهاى پروردگار را، براى آنان شرح مىدهد، مىگوید:«به خاطر بیاورید که
خداوند شما را جانشینان قوم نوح قرار داد» (وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ
مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ). و هنگامى که آنها بر اثر طغیانشان به وسیله توفان نابود
شدند، سرزمینهاى وسیع و گسترده آنان را با تمام نعمتهایى که داشتند در اختیار شما قرار
داد.به علاوه «و شما را از جهت خلقت (جسمانى) گسترش (و قدرت) داد» (وَ زادَکُمْ فِی
الْخَلْقِ بَصْطَةً).
(آیه 70)- اما در مقابل این اندرزها
و راهنماییهاى منطقى و یادآورى نعمتهاى الهى آنها که منافع مادى خود را در خطر مىدیدند
و قبول دعوت او را مانع هوسبازیهاى خویش مىدانستند، در مقام مخالفت برآمده و«گفتند:
آیا به سراغ ما آمدهاى که تنها خداى یگانه را بپرستیم، و آنچه را پدران ما مىپرستیدند،
رها کنیم»؟ نه هرگز چنین چیزى، ممکن نیست (قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ
وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباؤُنا).و سر انجام براى این که امید «هود» را بکلى از
خود قطع کنند و به اصطلاح حرف آخر را به او زده باشند گفتند:«اگر راست مىگویى (و عذابها
و مجازاتهایى را که به ما وعده مىدهى حقیقت دارد) هر چه زودتر آنها را به سراغ ما
بفرست و ما را محو و نابود کن»! (فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).یعنى
ما کمترین واهمهاى از تهدیدهاى تو نداریم.
(آیه 71)- هنگامى که سخن به اینجا
رسید و آخرین حرف خود را که نشانه امتناع کامل از قبول دعوت هود بود زدند و او بکلى
از هدایت آنان مأیوس شد، «به آنها گفت: اکنون که چنین است بدانید عذاب و کیفر خشم خدا
بر شما مسلّما واقع خواهد شد» (قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ
وَ غَضَبٌ).سپس براى این که گفتار آنها در باره بتها بدون پاسخ نماند، اضافه مىکند:
«آیا شما با من در مورد چیزهایى که از الوهیت جز نامى بىاثر ندارند و شما و پدرانتان
اسم خدا بر آنها گذاردهاید و به دروغ آثار و خاصیتهایى براى آنها قائل شدهاید، به
مجادله برخاستهاید، در حالى که هیچ گونه فرمان و حجتى خدا در این باره نازل نکرده
است» (أَ تُجادِلُونَنِی فِی أَسْماءٍ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما نَزَّلَ
اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ).سپس گفت: «اکنون که چنین است شما در انتظار بمانید من
هم با شما انتظار مىکشم»(فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ). شما
در این انتظار باشید که بتها یاریتان کنند و من در انتظارم که عذاب دردناک الهى بر
شما فرود آید آینده نشان خواهد داد کدامیک از این دو انتظار به حقیقت نزدیکتر خواهد
بود.
(آیه 72)- در این آیه سر انجام کار
این قوم لجوج در عبارت کوتاهى چنین بیان شده است:«ما هود و کسانى را که با او بودند
به لطف و رحمت خود، رهایى بخشیدیم، و ریشه کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و حاضر
نبودند در برابر حق تسلیم شوند، قطع و نابود ساختیم» (فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذِینَ
مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ ما
کانُوا مُؤْمِنِینَ).
(آیه 73)- سرگذشت عبرت انگیز قوم ثمود!
از این به بعد به قیام «صالح» پیامبر بزرگ خدا در میان قوم «ثمود» که در یک منطقه کوهستانى
میان حجاز و شام زندگى مىکردند اشاره شده، نخست مىگوید: «ما به سوى قوم ثمود برادرشان
صالح را فرستادیم» (وَ إِلى ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً).پیامبر آنان صالح نیز همانند
سایر پیامبران، نخستین گام را در راه هدایت آنها از مسأله توحید و یکتاپرستى برداشت
و به آنها«گفت: اى قوم من! خداوند یگانه را پرستش کنید که معبودى جز او ندارید» (قالَ
یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ).سپس اضافه نمود: من بدون
دلیل چیزى نمىگویم، «بیّنه و دلیل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمده است و این
همان شترى است که خداوند براى شما معجزه قرار داده است» (قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ
مِنْ رَبِّکُمْ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً).سپس به آنها مىگوید:«او را به
حال خود واگذارید و بگذارید در زمین خدا به چرا بپردازد، و به او آزار مرسانید که عذاب
دردناکى شما را فرا خواهد گرفت»(فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها
بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ).
اعظم :
ایه 68 : در این صفحه و صفحه قبل نوع برخورد پیامبران با مردم رو نشون میده
قوم نوح و قوم هود پیامبرشون رو گمراه و سفیه خوندن
ولی اونا گفتن ما فقط ابباغ رسالت می کنیم و سفیه نیستیم و برای شما نصیحت گر امانتداریم
کاملا نشون میده که پیامبران اهل اثبات کردن خودشون و جدل نبودن
دلسوز بودن و مطیع امر خداوند در ابلاغ پیام
ما اگر بودیم کلی وقت خرج می کردیم که ثابت کنیم سفیه و گمراه نیستیم
ایه 69: یاداوری نعمتها یکی از مسایلیست که عواطف انسانها را تحریک میکنه و شاید اونا رو در مسیر هدایت بیاره
ش زینالی اطمینان قلبی که باشه کسی نیاز به دفاع از خود ندارد چون خود را می شناسد
ش زینالی اگر نعمت رو از خدا بدونه هدایت میشه
ایه 70 و 71: فقط اقوام پیشین نبودن که راه و رسم پدرانشون رو ادامه میدادن و به اون افتخار میکردن
خیلی از استدلالهای ما هم در اعتقاداتمون به همین شیوه است
صلب و بی پایه و اساس
هر چند شاید روکشی از ردشنفکری داشته باشه
ش زینالی دقیقا اینطوره شاید بعضی از عمل ها درست نباشه اما به اسم عاقلانه انجام بدهیم
ایه 73: داستان شتر صالح هم مثل داستان شنبه های یهوده
وسیله ای بوده برای نشون دادن عدم تسلیم بودن قوم پیامبران در مقابل فرمان خداوند
....
اغلب اقوام از این زاویه اسیب دیدن
چون عدم فرمان پذیریشون کفر نهانی اونا رو نشون داده
ما هم خیلی جاها با چند و چونایی که در مقابل فرمان خداوند میاریم کفر نهان خودمون رو نشون میدیم
اینکه تسلیم نیستیم
در مورد نکته ای گفتین خانوم زینالی در مورد نکته من در ایه 68
همینطوریه واقعا ما اطمینان قلبی به خداوند نداریم
و اونقدر خودخواهی در رگ و ریشه وجودمون هست که وقتی امر به معروف هم میکنیم یا نهی از منکر
و با هجمه روبرو میشیم
شروع می کنیم به دفاع از خودمون
و گاهی حتی به جاده خاکی می زنیم و درونیات نفسانیمون رو رو می کنیم
ولی کسی که قصدش خیر و هدایته
میگه و عبور میکنه
در کمال دلسوزی