163 . صفحه 163
هفتم خرداد :
نفیسه :
(آیه 97)- در این آیه به عنوان تأکید بیشتر روى عمومیت این حکم و این که قانون فوق مخصوص اقوام پیشین نبوده بلکه امروز و آینده را نیز در بر مىگیرد، مىگوید:«آیا اهل آبادیها، خود را از مجازاتهاى ما در امان مىدانند که شب هنگام در موقعى که در خواب خوش آرمیدهاند (به صورت صاعقهها و زلزلهها و مانند آن) بر آنها فرو ریزد» (أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ).
(آیه 98)- «و یا این که مجازاتهاى ما به هنگام روز در موقعى که غرق انواع بازیها و سرگرمیها هستند دامان اهل این آبادیها را بگیرد» (أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحًى وَ هُمْ یَلْعَبُونَ).یعنى، آنها در همه حال در روز و شب، در خواب و بیدارى، در ساعات خوشى و ناخوشى همه در دست قدرت خدا قرار دارند، و با یک فرمان مىتواند همه زندگى آنها را در هم بپیچد، آرى تنها در یک لحظه و بدون هیچ مقدمه ممکن است انواع بلاها بر سر این انسان بىخبر فرود آید.
(آیه 99)- در این آیه باز به شکل دیگر و به بیان تازهاى این حقیقت را تأکید مىکند و مىگوید:«آیا این مجرمان از مکر الهى ایمنند؟ در حالى که هیچ کس جز زیانکاران خود را از مکر خداوند در امان نمىدانند» (أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ).منظور از «مکر الهى» آن است که خداوند، مجرمان را با نقشههاى قاطع و شکست ناپذیر بدون اختیار خودشان از زندگانى مرفّه و هدفهاى خوشگذرانى باز مىدارد، و این اشاره به همان کیفرها و بلاهاى ناگهانى و بیچاره کننده است.
(آیه 100)- در این آیه بار دیگر براى بیدار ساختن اندیشههاى خفته اقوام موجود و توجه دادن آنان به درسهاى عبرتى که در زندگانى پیشینیان بوده است مىگوید: «آیا کسانى که وارث روى زمین بعد از صاحبان آن مىشوند، از مطالعه حال پیشینیان متنبه نشدند: که اگر ما بخواهیم مىتوانیم آنها را نیز به خاطر گناهانشان هلاک کنیم» و به همان سرنوشت مجرمان گذشته گرفتار سازیم (أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ).و نیز مىتوانیم آنها را زنده بگذاریم، ولى به خاطر غوطهور شدن در گناه و فساد «بر دلهایشان مهر مىنهیم (درک و شعور و حس تشخیص را از آنها مىگیریم) آنچنان که هیچ حقیقتى را نشنوند» و هیچ اندرزى را نپذیرند و در زندگى حیران و سرگردان شوند (وَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ).
(آیه 101)- در این آیه و آیه بعد باز هم تکیه روى عبرتهایى است که از بیان سرگذشتهاى اقوام پیشین گرفته مىشود، ولى روى سخن در اینجا به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است اگرچه هدف در واقع همه هستند.نخست مىگوید: «اینها آبادیها و شهرها و اقوامى هستند که اخبار و سرگذشت آنها را براى تو بیان مىکنیم» (تِلْکَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها).سپس مىگوید: چنان نبود که آنها بدون اتمام حجت، هلاک و نابود شوند، بلکه، «بطور مسلم پیامبرانشان با دلایل روشن، به سراغ آنها آمدند» و نهایت تلاش و کوشش را در هدایت آنها کردند (وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ).«اما آنها (در برابر تبلیغات مستمر، و دعوت پىگیر انبیاء مقاومت به خرج دادن و روى حرف خود ایستادند، و) حاضر نبودند آنچه را قبلا تکذیب کردند بپذیرند و به آن ایمان بیاورند» (فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ).در جمله بعد علت این لجاجت و سرسختى را چنین بیان مىکند: «این چنین خداوند بر دلهاى کافران نقش بىایمانى و انحراف را ترسیم مىکند و بر قلوبشان مهر مىنهد» (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الْکافِرِینَ).یعنى، کسانى که در مسیرهاى غلط گام بر مىدارند، بر اثر تکرار و ادامه عمل، انحراف و کفر و ناپاکى آنچنان بر دلهاى آنها نقش مىبندد، که همچون نقش سکه ثابت مىماند و این از قبیل اثر و خاصیت عمل است که به خداوند نسبت داده شده، زیرا مسبب تمام اسباب، اوست.
(آیه 102)- در این آیه دو قسمت دیگر از نقطههاى ضعف اخلاقى این جمعیتها که سبب گمراهى و نابودى آنها گردیده، بیان شده است.نخست مىگوید آنها افراد پیمان شکن بودند:«و ما براى اکثریت آنها عهد و پیمان ثابتى نیافتیم» (وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ).این عهد و پیمان ممکن است اشاره به «عهد و پیمان فطرى» باشد که خداوند به حکم آفرینش و فطرت از همه بندگان خود گرفته است.و یا عهد و پیمانهایى که پیامبران الهى از مردم مىگرفتند، بسیارى از مردم آن را مىپذیرفتند و سپس مىشکستند.و یا اشاره به همه پیمانها اعم از «فطرى» و «تشریعى» بوده باشد.روح پیمان شکنى یکى از عوامل مخالفت با پیامبران و اصرار در پوییدن راه کفر و نفاق و گرفتار شدن به عواقب شوم آن است.سپس به عامل دیگر اشاره کرده، مىگوید:«اکثر آنها را فاسد و خارج از اطاعت فرمان یافتیم» (وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ).یعنى روح تمرّد و قانون شکنى و خروج از نظامات آفرینش و قوانین الهى یکى دیگر از عوامل ایستادگى و پافشارى آنها در کفر و بىایمانى بود.
(آیه 103)- خاطره درگیریهاى موسى و فرعون! در این آیه و آیات فراوان دیگرى که بعد از آن مىآید، داستان موسى بن عمران و سرگذشت درگیریهاى او با فرعون و فرعونیان و سر انجام کار آنها بیان شده است.بطور کلى زندگى این پیامبر بزرگ یعنى موسى بن عمران را در پنج دوره مىتوان خلاصه کرد:
1- دوران تولد و حوادثى که بر او گذشت.
2- دوران فرار او از مصر و زندگى او در سرزمین «مدین».
3- دوران بعثت و درگیریهاى فراوانى که با فرعون و دستگاه او داشت.
4- دوران نجات او و بنى اسرائیل از چنگال فرعونیان.
5- دوران درگیریهاى موسى با بنى اسرائیل! در این آیه مىفرماید: «بعد از اقوام گذشته (یعنى قوم نوح، هود، صالح و مانند آنها) موسى را با آیات خود به سوى فرعون و فرعونیان مبعوث کردیم» (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى بِآیاتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ).فرعون، اسم عام است که به تمام سلاطین مصر در آن زمان گفته مىشد.سپس مىفرماید: «آنها نسبت به آیات الهى ظلم و ستم کردند» (فَظَلَمُوا بِها).و در پایان اضافه مىکند: «بنگر سر انجام کار مفسدان چگونه بود»؟! (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ).جمله فوق یک اشاره اجمالى به نابودى فرعون و قوم سرکش اوست که شرح آن بعدا خواهد آمد.
(آیه 104)- آیه قبل اشاره بسیار کوتاهى به مجموع برنامه رسالت موسى و درگیریهاى او با فرعون و عاقبت کار آنها بود، اما در آیات بعد همین موضوع بطور مشروحتر مورد بررسى قرار گرفته، نخست مىگوید: «و موسى گفت: اى فرعون! من فرستاده پروردگار جهانیانم» (وَ قالَ مُوسى یا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).و این نخستین برخورد موسى با فرعون و چهرهاى از درگیرى «حق» و «باطل» است.
اعظم :
ایه 96: ایا منظور از برکت اسمان و زمین صرفا رفاه اقتصادی است ؟
«برکات» جمع «برکت»، به موهبتهاى ثابت و پایدار گفته مىشود، در مقابل چیزهاى گذرا. در معناى «برکت»، کثرت، خیر و افزایش وجود دارد. برکات، شامل برکتهاى مادّى و معنوى مىشود، مثل برکت در عمر، دارایى، علم، کتاب و امثال آن.
گاهى رفاه مادّى، نوعى قهر الهى است. چنانکه قرآن مىفرماید: «فلمّا نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم أبواب کلّ شىء» چون تذکّرات الهى را فراموش کردند، درهاى همه چیز را به رویشان گشودیم تا سرمست شوند.
در قرآن، دو نوع گشایش براى دو گروه مطرح است: الف: رفاه و گشایش براى خوبان که همراه برکات است، «فَتَحنا علیهم برکات». ب: رفاه و گشایش براى کفّار و نااهلان که دیگر همراه برکت نیست، «فَتَحنا علیهم ابواب کلّ شىء»، زیرا چه بسا نعمتها، ناپایدار و سبب غفلت و غرور و طغیان باشد. خداوند، این رفاه و گشایش کفّار را وسیلهى مهلت و پرشدن پیمانهى آنان قرار داده است. بنابراین به هر نعمت ظاهرى نباید دل خوش کرد، زیرا اگر این نعمتها براى مؤمنین باشد، مایهى برکت است، و اگر براى کفّار باشد، ناپایدار و وسیلهى قهر الهى است.
از تفسیر نور
ایه 97 و 98:
مجرمان در هیچ عصر و زمانی مصون از عذاب الهی نیستن
عذاب در هر وقتی امکان وقوع داره
مراد از "هم یلعبون"مشغول بودن به دنیا به صرف حوایج دنیوی همراه با غفلته
به اسم اینکه ایمان داریم خودمون رو مصون از عذاب ندونیم
ایمان چیزی فرای ادعا و شعاره
ایه 99:
اینکه خودمون رو از مکر الهی و عذاب خداوند مصون بدونیم
خودش از مکرهای الهی هستش که در موردمون به کار رفته
جایی که پیامبران خودشون رو در امان از مکر الهی نمی دونستن و همیشه مراقب اعمالشون بودن و از کوتاهیهاشون می ترسیدن
چه جایی داره ما خیلی خودمون رو مبرا بدونیم از خطا و در نتیجه عذاب خداوند
ایه 100 و 101:
خدا نکنه که با عبرت نگرفتن از سرنوشت اقوام پیشین کار رو در بی ایمانی به جایی برسونیم که بر دلهامون مهر بخوره و برای همیشه راه ایمان بر ما بسته بشه
خانم زینالی :
ایمان وپذیرش دین برکت را زیاد می کند وهمه چیز بر او پر بار می شود
۹۷
انفاق وایمان وباور که نبا شد نعمتها از جایی که نمی دانیم نابود می شود
۹۹
فلا یامنمکر الله
وقتی بخواهی مکر کنی مکری بد تر دامان تورا می گیرد
100
اگر بخواهیم از گذشته عبرت نگیریم وچشم خود را بر گذشته ببندیم ومنکر حق باشیم برای زمان حال اسیب زیادی خواهیم خورد و حق را تشخیص نخوا هیم داد
101
لجاجت وتکذیب حق کفر می اورد وتشخیص حق را از باطل را زایل می کند
گنهکاران وفاسقان گاهی تظاهر می کنند
۱۰۳
طاغوت وسرکش عدم پذیرش واطاعت داردوفساد دارد وخودرا حق می داند وحتی برگزیده. خدارا نمی پذیرند چون مصلحت خود نمی ببینند