قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جزء نهم» ثبت شده است

جمعه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ق.ظ

171 . صفحه 171






پانزدهم خرداد :

نفیسه :





(آیه 160)- گوشه‏اى از نعمتهاى خدا به بنى اسرائیل: در این آیه اشاره به چند قسم از نعمتهاى خدا بر بنى اسرائیل مى‏کند. نخست مى‏گوید: «ما آنها را به دوازده گروه- که هر یک شاخه‏اى (از دودمان اسرائیل) بود- تقسیم کردیم» تا نظمى عادلانه و دور از برخوردهاى خشونت آمیز در میانشان حکومت کند (وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً).نعمت دیگر: «و هنگامى که قوم موسى (در بیابان سوزان، به سوى بیت المقدس در حرکت بودند و گرفتار عطش سوزان و تشنگى خطرناکى شدند) و از او تقاضاى آب کردند، به او وحى فرستادیم که عصایت را بر سنگ بزن و او چنین کرد، ناگهان دوازده چشمه از سنگ جوشید» (وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً).و آنچنان این چشمه‏ها در میان آنها تقسیم شد «که هر کدام به خوبى چشمه خود را مى‏شناختند» (قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ).نعمت دیگر این که، در آن بیابان سوزان که پناهگاهى وجود نداشت «ابر را بر سر آنها سایه افکن ساختیم» (وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ).بالاخره چهارمین نعمت این بود که «من و سلوى را (به عنوان دو غذاى لذیذ و نیروبخش) بر آنها فرو فرستادیم» (وَ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏) و به آنها گفتیم «از غذاهاى پاکیزه‏اى که در اختیار شما گذارده‏ایم بخورید» (کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ). و فرمان خدا را به کار بندید.اما آنها خوردند و کفران و ناسپاسى کردند، آنها «به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم روا داشتند» (وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).

 

 (آیه 161)- در تعقیب آیات گذشته در این آیه و آیه بعد به قسمت دیگرى از مواهب پروردگار به بنى اسرائیل و طغیانگرى آنان در برابر این مواهب اشاره شده است، نخست مى‏گوید: «و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که به آنها گفته شد در این سرزمین (بیت المقدس) ساکن گردید و از نعمتهاى فراوان آن، در هر نقطه و هرگونه که مى‏خواهید بخورید» و بهره گیرید (وَ إِذْ قِیلَ لَهُمُ اسْکُنُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ وَ کُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ).«و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز و از در بیت المقدس با خضوع و تعظیم وارد شوید» (وَ قُولُوا حِطَّةٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً).که اگر این برنامه را انجام دهید «خطاهایى را که مرتکب شده‏اید مى‏بخشیم‏ و به نیکوکاران پاداش بیشتر و بهتر خواهیم داد» (نَغْفِرْ لَکُمْ خَطِیئاتِکُمْ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ).«حطّه» به معنى نزول چیزى از طرف بالاست و این کلمه در واقع شعار آنها به هنگام ورود به بیت المقدس بود، یعنى «تقاضاى ما ریزش گناهانمان و یا ریزش باران عفو و رحمتت بر ماست».

 

 (آیه 162)- ولى با این که درهاى رحمت به روى آنها گشوده بود، و اگر از فرصت استفاده مى‏کردند مى‏توانستند، گذشته و آینده خود را اصلاح کنند «اما ستمکاران بنى اسرائیل (نه تنها استفاده نکردند بلکه) فرمان پروردگار را بر خلاف آنچه به آنها گفته شده بود عمل کردند» (فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ).«سر انجام به خاطر این نافرمانى و طغیان و ظلم و ستم (بر خویشتن و بر دیگران) عذابى از آسمان بر آنها نازل کردیم»(فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظْلِمُونَ).

 

 (آیه 163)- یک سرگذشت عبرت انگیز!در اینجا صحنه دیگرى از تاریخ پرماجراى بنى اسرائیل که مربوط به جمعى از آنهاست که در ساحل دریایى زندگى مى‏کردند، آمده است، منتها روى سخن در آن به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله است، و به او مى‏گوید: «از قوم یهود معاصر خویش ماجراى شهرى را که در کنار دریا قرار داشت سؤال کن»(وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ).

طبق روایات این «قریه» بندرى به نام «ایله» بوده که امروز به نام بندر ایلات معروف است.و به یاد آنها بیاور«زمانى را که در روز شنبه (از قانون پروردگار) تجاوز مى‏کردند» (إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ).زیرا روز شنبه تعطیل آنها بود و وظیفه داشتند، دست از کار و کسب و صید ماهى بکشند و به مراسم عبادت آن روز بپردازند، اما آنها این دستور را زیر پا گذاردند. سپس قرآن آنچه را در جمله قبل سر بسته بیان کرده بود، چنین شرح مى‏دهد:به خاطر آنها بیاور «آن هنگام را که ماهیان در روز شنبه در روى آب آشکار مى‏شدند و در غیر روز شنبه ماهیان کمتر به سراغ آنها مى‏آمدند» (إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتِیهِمْ).این موضوع خواه جنبه طبیعى داشته، و یا جنبه فوق العاده و الهى، وسیله‏اى بود براى امتحان و آزمایش این جمعیت، لذا قرآن مى‏گوید: «ما این چنین آنها را به چیزى که در برابر آن مخالفت مى‏کردند آزمایش مى‏کردیم» (کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ).

چگونه دست به گناه زدند؟

 

این جمعیت،قانون شکنى را به این ترتیب شروع کردند که در آغاز از طریق حیله به اصطلاح شرعى- به وسیله کندن حوضچه‏ها و یا انداختن قلابها- کار خود را شروع کردند، این کار، گناه را در نظر آنها کوچک و آنان را در برابر شکستن احترام روز شنبه جسور ساخت، کم‏کم روزهاى شنبه بطور علنى و بى‏پروا به صید ماهى مشغول شدند و از این راه مال و ثروت فراوانى فراهم ساختند.



اعظم :



در این صفحه نعمتهایی که بر بنی اسراییل نازل شد عنوان شده

و ناشکری و ستم اونا رو ذکر کرده

 

انگار هر ناشکری زبانی و عملی (بعانه گیری و حرفهای بیخود و نا مریوط زدن ) و نادیده گرفتن نعمتهای خداوند

یه جور ظلم و ستم عظیم باشه

 

ایه 163 : بازها در موردش تو همین گروه نوشتم

ازمایشات الهی گاهی فقط برای سنجش میزان تسلیم پذیری ماست و شاید از لحاظ عقلی و منطقی نشه تحلیلش کرد

صید ماهی در روز شنبه برای یهود که اتفاقا (بر اساس حکمت الهی) در این روز بهتر و درشت تر و زیادتر بودند امتحانی بود برای نسون دادن این نکته به خود اونا که ببینید چقدر امر پروردگارتون رو زیر پا میذارید

انگار کسی که در خوشیها با نعمت ازمایش "شکرگزاری" میشه و نمی فهمه ازش امتحان سخت تری می گیرن

امتحانی که عقلش عاجزه از تحلیلش

 

در کل دوستان تجربه به من نشون داده که واقعا شکرگزاری نعمتهای ادم رو بیشتر میکنه

به عینه بهم ثابت شده

 

شکر نعمت نعمتت افزون کند

کفر نعمتت از کفت بیرون کند

 

تا چه حد درسته

 

کسایی که در اوج سختیها هم بازم نگاهشون به قول معروف به نیمه پر لیوان هستش و به خصوص تر اینکه اون نیمه پر رو نه از بابت لیاقت خودشون که فقط فیض و رحمتی از جانب خداوند می دونن

نعمتهای خداوتد برشون بیشتر میشه

خدلوندا توفیق شکر گزاری و تسلیم بودن در مقابل خودت در سختیها و راحتیها رو به ما عنایت فرما

 






۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۳
* مسافر
پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ق.ظ

170 . صفحه 170






چهاردهم خرداد :



نفیسه :

 

 

(آیه 156)- در این آیه دنباله تقاضاى موسى (ع) از پروردگار و تکمیل مسأله توبه که در آیات قبل به آن اشاره شد چنین آمده است.خداوندا! «در این جهان و در سراى دیگر نیکى براى ما مقرر بدار» (وَ اکْتُبْ لَنا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ).سپس دلیل این تقاضا را چنین بیان مى‏کند: «ما به سوى تو بازگشت کرده‏ایم» (إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ). و از سخنانى که سفیهان ما گفته‏اند که شایسته مقام با عظمت تو نبود، پوزش طلبیده‏ایم.سر انجام خداوند دعاى موسى (ع) را به اجابت مى‏رساند و توبه او را مى‏پذیرد، ولى نه بدون قید و شرط، بلکه با شرایطى که در ذیل آیه آمده است، مى‏گوید:«خداوند فرمود: عذاب و کیفرم را به هر کس بخواهم (و مستحق ببینم) مى‏رسانم» (قالَ عَذابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ).سپس اضافه مى‏کند:«اما رحمت من همه چیز را در برگرفته است» (وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ).ولى براى این که کسانى خیال نکنند، پذیرش توبه و یا وسعت رحمت پروردگار و عمومیت آن، بى‏قید و شرط و بدون حساب و کتاب است، در پایان آیه اضافه مى‏کند:«من به زودى رحمتم را براى (کسانى که سه کار را انجام مى‏دهند) مى‏نویسم، آنها که تقوا پیشه مى‏کنند، و آنها که زکات مى‏پردازند، و آنها که به آیات ما ایمان مى‏آورند» (فَسَأَکْتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذِینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤْمِنُونَ).

 

(آیه 157)- از چنین پیامبرى پیروى کنید: این آیه در حقیقت، مکمل آیه گذشته در باره صفات کسانى است که مشمول رحمت واسعه پروردگار هستند، یعنى پس از ذکر صفات سه گانه تقوا و اداء زکات و ایمان به آیات پروردگار، در این آیه صفات دیگرى به عنوان توضیح براى آنها ذکر مى‏کند و آن پیروى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله است، زیرا ایمان به خدا از ایمان به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و پیروى از مکتبش جدایى ناپذیر است، لذا مى‏گوید: «کسانى مشمول این رحمت مى‏شوند که از فرستاده پروردگار پیروى کنند»(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ).

سپس براى این رسول، شش صفت علاوه بر مقام رسالت بیان مى‏کند:

1- او «پیامبر خداست» (النَّبِیَّ).«نبى» به کسى گفته مى‏شود که پیام خدا را بیان مى‏کند و به او، وحى نازل مى‏شود- هر چند مأمور به دعوت و تبلیغ نباشد- اما«رسول» کسى است که علاوه بر مقام نبوت، مأمور به دعوت و تبلیغ به سوى آیین خدا و ایستادگى در این مسیر مى‏باشد.

2- «پیامبرى که درس نخوانده و از میان توده جمعیت برخاسته، از سرزمین مکه امّ القرى» کانون اصلى توحید طلوع کرده است (الْأُمِّیَّ).

3- «پیامبرى که صفات و علامات و نشانه‏ها و دلائل حقانیت او را در (کتب آسمانى پیشین) تورات و انجیل مشاهده مى‏کنند» (الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ).

4- پیامبرى که محتواى دعوت او با فرمان عقل کاملا سازگار است «به نیکیها و آنچه خرد آن را مى‏شناسد و نزدش معروف است، دعوت مى‏کند، و از بدیها و زشتیها و آنچه نزد خرد ناشناس است، نهى مى‏نماید» (یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ).

 

5- محتواى دعوت او با فطرت سلیم هماهنگ است، «طیبات و آنچه را طبع سلیم مى‏پسندد، براى آنها حلال مى‏شمرد، و آنچه خبیث و تنفر آمیز باشد بر آنها تحریم مى‏کند» (وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ).

6- او بسان مدعیان دروغین نبوت و رسالت که هدفشان به زنجیر کشیدن توده‏هاى مردم و استعمار و استثمار آنهاست، نیست نه تنها بندى بر آنها نمى‏گذارد، بلکه «بارها را از دوش آنان بر مى‏دارد، و غل و زنجیرهایى را که بر دست و پا و گردنشان سنگینى مى‏کرد، مى‏شکند» (وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ).و چون این صفات ششگانه به ضمیمه مقام رسالت که مجموعا هفت صفت مى‏شود، روى هم رفته نشانه روشن و دلیل آشکارى بر صدق دعوت اوست اضافه مى‏کند:«پس کسانى که به او ایمان بیاورند و مقامش را بزرگ بشمرند و او را در ابلاغ رسالتش یارى کنند، و از نور آشکارى که با او نازل شده (یعنى قرآن مجید) پیروى کنند، بدون شک چنین افرادى رستگارانند» (فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).

 

پنج دلیل براى نبوت در یک آیه!

نخست این که او «امّى» بود و درس نخوانده، اما با این حال کتابى آورد که نه تنها سرنوشت مردم حجاز را دگرگون ساخت، بلکه نقطه بازگشت مهمى در تاریخ بشریت بود.

دوم این که: دلایل نبوت او با تعبیرات مختلف در کتب آسمانى پیشین وجود دارد آنچنان که انسان را به حقانیت او مطمئن مى‏سازد.

سوم این که: محتویات دعوت او با عقل و خرد سازگار است.

چهارم: محتویات دعوت او با طبع سلیم و فطرت هماهنگ است.

پنجم: اگر او از طرف خدا نبود، حتما به خاطر منافع خویش دست به چنین کارى مى‏زد و در این صورت نه تنها نباید غل و زنجیرها را از مردم بگشاید بلکه باید آنها را همچنان در جهل و بى‏خبرى نگهدارد تا بهتر بتواند آنها را استثمار کند، در حالى که مى‏بینیم او زنجیرهاى گران را از دست و پاى بشریت گشود.زنجیر جهل و نادانى از طریق دعوت پى‏گیر و مستمر به علم و دانش.

زنجیر انواع تبعیضات و زندگى طبقاتى! و زنجیرهاى دیگر، هر یک از اینها به تنهایى دلیلى است بر حقانیت دعوت او و مجموع آنها دلیلى روشنتر.

بشارت ظهور پیامبر در کتب عهدین:

گرچه شواهد قطعى تاریخى و همچنین محتویات کتب مقدسه یهود و نصارى (تورات و انا جیل) نشان مى‏دهد که اینها کتابهاى آسمانى نازل شده بر موسى و عیسى (ع) نیستند و دست تحریف به سوى آنها دراز شده است بلکه بعضى از میان رفته‏اند و آنچه امروز به نام کتب مقدسه در میان آنهاست مخلوطى است از زائیده‏هاى افکار بشرى و قسمتى از تعلیماتى که بر موسى (ع) و عیسى (ع) نازل گردیده و در دست شاگردان بوده، ولى با این حال در همین کتب تحریف یافته عباراتى دیده مى‏شود که اشارات قابل ملاحظه‏اى به ظهور این پیامبر بزرگ دارد.

 


(آیه 158)- دعوت جهانى پیامبر: در حدیثى از امام مجتبى علیه السّلام چنین مى‏خوانیم: عده‏اى از یهود نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمدند و گفتند: اى محمد تویى که گمان مى‏برى فرستاده خدایى و همانند موسى (ع) بر تو وحى فرستاده مى‏شود؟! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کمى سکوت کرد، سپس فرمود: آرى منم سیّد فرزندان آدم و به این افتخار نمى‏کنم، من خاتم پیامبران و پیشواى پرهیزکاران و فرستاده پروردگار جهانیانم.آنها سؤال کردند به سوى چه کسى؟ به سوى عرب یا عجم یا ما؟

خداوند آیه مورد بحث را نازل کرد، و رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را به تمام جهانیان با صراحت در ضمن آن شرح داد.نخست به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور مى‏دهد: «بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم» (قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً).این آیه همانند آیات بسیار دیگرى از قرآن مجید، دلیل روشنى بر جهانى بودن دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است.سپس خدایى را که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به سوى او دعوت مى‏کند با سه صفت معرفى مى‏کند: «خداوندى که حکومت آسمانها و زمین از آن اوست» (الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).خداوندى که «معبودى شایسته پرستش، جز او وجود ندارد» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).خداوندى که «زنده مى‏کند و مى‏میراند» و نظام حیات و مرگ به فرمان اوست (یُحیِی وَ یُمِیتُ).

 

و در پایان از همه مردم جهان دعوت مى‏کند که«به خدا و فرستاده او پیامبر درس نخوانده و قیام کننده از میان توده‏هاى جمعیت، ایمان بیاورید» (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ).«پیامبرى که (تنها دیگران را دعوت به این حقایق نمى‏کند، بلکه در درجه اول خودش به آنچه مى‏گوید، یعنى) به خدا و سخنان او ایمان دارد» (الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ کَلِماتِهِ).نه تنها آیاتى را که بر خودش نازل شده مى‏پذیرد، بلکه تمام کتب راستین انبیاء پیشین را نیز مى‏پذیرد.تمام تاریخ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به این حقیقت گواهى مى‏دهد، که او بیش از همه به تعلیمات خویش و آیات قرآن پاى بند بود و ایمان داشت.آرى! از چنین پیامبرى باید پیروى کنید، تا نور هدایت در قلب شما بتابد و در مسیر سعادت قرار گیرید، مى‏فرماید: «و از او پیروى کنید تا هدایت یابید» (وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).اشاره به این که ایمان به تنهایى کافى نیست، بلکه در صورتى مفید خواهد بود که با پیروى عملى تکمیل گردد.

 

 

(آیه 159)- در این آیه باز سخن پیرامون بنى اسرائیل و سرنوشت و رویدادهاى تاریخ آنهاست، نخست اشاره به واقعیتى مى‏کند که شبیه آن را در قرآن بسیار دیده‏ایم واقعیتى که حکایت از روح حق طلبى قرآن دارد، و آن احترام به موقعیت اقلیتهاى صالح است یعنى: چنان نبود که بنى اسرائیل یکپارچه فاسد و مفسد باشند و این نژاد عموما مردمى گمراه و سرکش معرفى شوند، بلکه در برابر اکثریت مفسده جو، اقلیتى وجود داشتند صالح و ناهماهنگ با کارهاى اکثریت، قرآن براى این اقلیت صالح اهمیت خاصى قائل شده است.مى‏گوید: «از قوم موسى (ع) گروهى هستند که دعوت به سوى حق مى‏کنند و حاکم به حق و عدالتند» (وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ).این آیه ممکن است اشاره به گروه کوچکى باشد که در برابر سامرى و دعوت او تسلیم نشدند و همه جا حامى و طرفدار مکتب موسى (ع) بودند و یا گروههاى صالح دیگرى که بعد از موسى (ع) به روى کار آمدند.



خانم زینالی :



آیه 156 :رحمت وعذاب در دست خداست وانقدر رحمان است که به هرکسی به اندازه عملش میدهد. هم معنوی هم مادی

 

رحمت بدون قید وشرط برای کسی است که تقوا داشته باشد وزکات (از مال خود به امر خدا بگذرد) بدهد




آیه 157 :پیامبری را که امی (معمولی مکتب نرفته)اگر سواد داشت بهانه می گرفتند که از خودش کتاب نوشته

 

بود پذیرفتند وبه او ایمان اوردند حلالش را حلال وحرامش را حرام دانستندواو را یاری کردند رستگارانند




آیه 158 :لازمه هدایت این است که پذیرش خدایی را داشته باشیم که مرگ وزندگی به دست اوست وبر زمین واسمان حکومت می کند




آیه 159 :

یومن بالله وکلمته

ایین وشریعتی که خداوند بر پیامبرانش نازل کرده وعمل به انرا واجب کرده وکسانی که انرا انجام دهند در هر زمانی هدایت می شوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۳
* مسافر
چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ق.ظ

169 . صفحه 169

 



سیزدهم خرداد



نفیسه



(آیه 150)- عکس العمل شدید در برابر گوساله پرستان! در این آیه و آیه بعد ماجراى درگیرى موسى (ع) با گوساله پرستان به هنگام بازگشت از میعادگاه، که در آیه قبل تنها اشاره‏اى به آن شده بود تشریح گردیده.نخست مى‏گوید:«هنگامى که موسى خشمناک و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت (و صحنه زننده و نفرت انگیز گوساله پرستى را مشاهده نمود) به آنها گفت بد جانشینانى براى من بودید و آیین مرا ضایع کردید» (وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی).سپس موسى (ع) به آنها گفت:«آیا در فرمان پروردگار خود، عجله نمودید»(أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ).منظور این است که شما در برابر فرمان خدا نسبت به تمدید مدت سى شب به چهل شب، عجله به خرج دادید و در قضاوت شتاب نمودید، نیامدن مرا دلیل بر مرگ و یا خلف وعده گرفتید.

موسى (ع) در اینجا باید خشم شدید خود را آشکار سازد، در غیر این صورت بازگشت آنها به آسانى ممکن نبود.قرآن عکس العمل شدید موسى (ع) را در برابر این صحنه و در این لحظات بحرانى و توفانى چنین بازگو مى‏کند:«موسى بى‏درنگ الواح تورات را از دست خود بیفکند (و به سراغ برادرش هارون رفت) و سر و ریش او را گرفت و به سوى خود کشید»! (وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ).در حقیقت این واکنش از یک سو روشنگر حال درونى موسى (ع) و التهاب و بى‏قرارى و ناراحتى شدید او در برابر بت پرستى و انحراف آنها بود، و از سوى دیگر وسیله مؤثرى براى تکان دادن مغزهاى خفته بنى اسرائیل و توجه دادن آنها به زشتى فوق العاده اعمالشان.

 

سپس قرآن مى‏گوید:هارون براى برانگیختن عواطف موسى (ع) و بیان بى‏گناهى خود «گفت: فرزند مادرم! این جمعیت نادان مرا در ضعف و اقلیت قرار دادند آنچنان که نزدیک بود مرا به قتل برسانند (بنابراین من بى‏گناهم بى‏گناه) کارى نکن که دشمنان به شماتت من برخیزند و مرا در ردیف این جمعیت ظالم و ستمگر قرار مده» (قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ).

 


(آیه 151)- آتش خشم موسى کمى فرو نشست و به درگاه پروردگار متوجه شد و «عرض کرد: پروردگارا! من و برادرم را بیامرز و ما را در رحمت بى‏پایانت داخل کن، تو مهربانترین مهربانانى» (قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِأَخِی وَ أَدْخِلْنا فِی رَحْمَتِکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ).تقاضاى بخشش و آمرزش براى خود و برادرش نه به خاطر آن است که گناهى از آنها سرزده بلکه یک نوع خضوع به درگاه پروردگار و بازگشت به سوى او و ابراز تنفر از اعمال زشت بت پرستان و همچنین سرمشقى است براى همگان تا فکر کنند جایى که موسى و برادرش که انحرافى پیدا نکرده بودند چنین تقاضایى از پیشگاه خدا کنند، دیگران باید حساب خود را برسند.

 


(آیه 152)- واکنش شدید موسى (ع) سر انجام کار خود را کرد، و گوساله پرستان بنى اسرائیل که اکثریت قوم را تشکیل مى‏دادند از کار خود پشیمان شدند ولى براى این که تصور نشود تنها این ندامت و پشیمانى براى توبه آنها از چنین گناه عظیمى کافى بوده است، قرآن چنین اضافه مى‏کند:«کسانى که گوساله را معبود خود انتخاب کردند به زودى خشم پروردگار و ذلت درندگى این جهان به آنها خواهد رسید» (إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا).و نیز براى این که تصور نشود این قانون اختصاصى به آنها دارد، اضافه مى‏کند: «همه کسانى را که افترا (بر خدا) مى‏بندند این چنین کیفر مى‏دهیم» (وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ).

 


(آیه 153)- در این آیه این موضوع را تکمیل کرده، و به صورت یک قانون کلى چنین مى‏گوید: «اما آنها که اعمال بدى انجام دهند، سپس توبه کنند (و شرایط توبه همگى انجام گیرد) و ایمان خود را به خدا تجدید نمایند و از هرگونه شرک و نافرمانى بازگردند، پروردگار تو بعد از آن (آنها را مى‏بخشد، او) بخشنده و مهربان است»(وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ).


(آیه 154)- در این آیه مى‏گوید:«هنگامى که آتش خشم موسى فرو نشست (و آن نتیجه‏اى را که انتظار داشت گرفت) دست کرد و الواح تورات را از زمین برداشت، الواحى که نوشته‏هاى آن سراسر هدایت و رحمت بود (اما هدایت و رحمت) براى کسانى که احساس مسؤولیت مى‏کردند و از خدا مى‏ترسیدند و در برابر فرمانش تسلیم بودند» (وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْواحَ وَ فِی نُسْخَتِها هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ).


(آیه 155)- نمایندگان بنى اسرائیل در میعادگاه خدا! در این آیه و آیه بعد بار دیگر قرآن به جریان رفتن موسى (ع) به میعادگاه «طور» با جمعى از بنى اسرائیل بازگشت نموده و قسمت دیگرى از همان حادثه را بازگو مى‏کند.نخست مى‏گوید:«موسى (ع) هفتاد نفر از قوم خود را براى میعاد ما انتخاب کرد» (وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا).ولى بنى اسرائیل چون کلام خدا را شنیدند، از موسى (ع) تقاضا کردند از او بخواهد خود را نشان دهد «در این هنگام زلزله عظیمى درگرفت (و جمعیت هلاک شدند و موسى (ع) مدهوش بر زمین افتاد، هنگامى که به هوش آمد) عرض کرد:پروردگارا! اگر تو مى‏خواستى مى‏توانستى آنها و مرا پیش از این هلاک کنى» (فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ).یعنى، من چگونه پاسخ قوم را بگویم که بر نمایندگان آنها چنین گذشته است.سپس گفت: پروردگارا! این درخواست نابه‏جا تنها کار جمعى از سفهاى ما بود، «آیا ما را به خاطر کار سفیهانمان هلاک مى‏کنى؟» (أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا).سپس موسى (ع) به دنبال این تضرع و تقاضا از پیشگاه خدا عرضه مى‏دارد:«این جز آزمایش تو چیز دیگرى نیست که هر که را بخواهى (و مستحق ببینى) با آن گمراه مى‏کنى و هر کس را بخواهى (و شایسته بدانى) هدایت مى‏نمایى» (إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ).

و در پایان آیه، موسى (ع) عرض مى‏کند: بار الها! «تنها تو ولىّ و سرپرست مایى، ما را ببخش، و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترین آمرزندگانى» (أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرِینَ).از مجموع آیات و روایات استفاده مى‏شود که سر انجام هلاک شدگان بار دیگر زندگى را از سر گرفتند و به اتفاق موسى (ع) به سوى بنى اسرائیل بازگشتند، و آنچه را دیده بودند براى آنها بازگو نمودند و به تبلیغ و ارشاد آن مردم بى‏خبر پرداختند.

 


اعظم :


 

یه 150 : خیلی نکته های زیادی داره

خداوند باز هم قوم موسی رو امتحان کرد وعده ی شب موسی رو به چهل روز افزایش داد و بعد بر اثر این تغییر یه انحراف عظیم در اعتقادات مردم رخ داد ... انحراف در اصل و اون هم گوساله پرستی بود

اینقدر به پیامبر ایمان نداشتند که ایشون کاری رو با هوی و هوس خودش انجام نمی ده و دیر اومدنش در واقع امر پروردگارش بوده

جایی که انحرافات در اصل رخ میده الواح که یه سری قوانین و ... است رو باید کنار گذاشت و به درست کردن اصل پرداخت

 

آیه 150 : به خاطر مقام و موقعیّت و خویشاوندى، از لغزش دیگران چشم‏پوشى نکنیم. «اخذ برأس اخیه» گاهى توبیخ به موقع نزدیکان و در میان جمع، براى نشان دادن اهمیّت مطلب و هشدار و زهر چشم گرفتن از بیگانگان است. «اخذ برأس اخیه» چنانکه خداوند پیامبرش را چنین مورد خطاب قرار داده است. «لئن اشرکت لیحبطنّ عملک و لتکوننّ من الخاسرین»

 


آیه 150 : هنگام توبیخ دوستان، باید مواظب بود که دشمن از آن سوء استفاده نکند. «فلاتشمت بى الاعداء»

 


آیه 151: هر عملی که شائبه ذره ای غفلت در خود داشته باشد برای انبیاء سزاوار استغفار می باشد و در آخر هم برای جلب مغفرت پروردگار او را به وصف (ارحم الراحمین ) یاد می کند.




آآیه 152 : غضب اولیاى خدا، غضب خداست. «غضبان أسفاً - غضب من ربّهم»




آیه 152 :امام باقر علیه السلام ذیل این آیه فرمودند: هر کس در دین الهى بدعت گذارد، در همین دنیا ذلیل و خوار مى‏شود.

آیه 155:موسی (ع ) در دعای خویش نهایت تذلل و حیا را بکار برد و گفت : این امرتنها امتحانی ازجانب توست و امتحان تو، به گونه ایست که هر کس را بخواهی باآن هدایت می کنی و هر کس را که بخواهی گمراه می سازی و تو خدایی هستی که رحمتت بر غضبت پیشی گرفته و سنت تو چنین نیست که در عقاب بدکاران تعجیل کنی ، و آنگاه در مقام دعا حاجت خود را بین دو صفت ولایت و آمرزش خداوند قرار داد و این دو صفت را کافی دانست و به حاجت خود که زنده ساختن آن 70 نفر بود تصریح نکرد و در آخر گفت : خدایا تو بهترین آمرزندگانی ، پس با این دعای من شفاعت آنان را بکن ،یعنی از گناهشان درگذرو آنها را مجددا زنده گردان .

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۳
* مسافر
سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۳ ق.ظ

168 . صفحه 168





دوازدهم خرداد :

نفیسه :

 

(آیه 144)- الواح تورات! سر انجام در آن میعادگاه بزرگ، خداوند، شرایع و قوانین آیین خود را بر موسى (ع) نازل کرد. نخست به او «فرمود: اى موسى! من تو را با رسالتهاى خویش، و با سخن گفتنم (با تو) بر مردم برترى دادم و برگزیدم» (قالَ یا مُوسى‏ إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسالاتِی وَ بِکَلامِی).اکنون که چنین است «آنچه را به تو دستور داده‏ام بگیر و در برابر این همه موهبت از شکرگزاران باش» (فَخُذْ ما آتَیْتُکَ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ).هدف آیه بیان دو امتیاز بزرگ موسى (ع) بر توده مردم است، یکى دریافت رسالات خدا، و دیگرى گفتگوى با پروردگار که هر دو مقام رهبرى او را در میان امت خویش تثبیت مى‏کرد.

 (آیه 145)- سپس اضافه مى‏کند که: «در الواحى که بر موسى (ع) نازل کردیم، از هر موضوعى پند و اندرز کافى و شرح و بیان مسائل مورد نیاز در امور دین و دنیا و فرد و اجتماع براى او نوشتیم» (وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ).سپس به او دستور دادیم که: «با نهایت جدّیّت و قوت اراده این فرمانها را برگیر» (فَخُذْها بِقُوَّةٍ).«و به قوم خود نیز فرمان ده که به نیکوترین آنها عمل کنند» (وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها).و نیز به آنها اخطار کن که مخالفت با این فرمانها و فرار از زیر بار مسؤولیتها و وظائف، نتیجه دردناکى دارد، و پایانش دوزخ است و «به زودى جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد» (سَأُرِیکُمْ دارَ الْفاسِقِینَ).از تعبیر «مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْعِظَةً» چنین استفاده مى‏شود که همه مواعظ و اندرزها و مسائل لازم در الواح موسى (ع) نبود، زیرا در آن زمان به مقدار استعداد مردم، احکام الهى نازل گشت، ولى هنگامى که مردم جهان به آخرین مرحله از تعلیمات انبیاء رسیدند، آخرین دستور که شامل همه نیازمندیهاى مادى و معنوى مردم بود بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نازل گردید.ظاهر جمله «سَأُرِیکُمْ دارَ الْفاسِقِینَ» (به زودى خانه فاسقان را به شما نشان مى‏دهم) این است که منظور از آن، دوزخ مى‏باشد، که قرارگاه کسانى است که از اطاعت فرمان خدا و انجام وظائف خویش خارج شده‏اند.


(آیه 146)- سرنوشت متکبران- بحثى که از این آیه و آیه بعد آمده است در حقیقت یک نوع نتیجه گیرى از آیات گذشته در زمینه سرنوشت فرعون و فرعونیان و سرکشان بنى اسرائیل است، نخست مى‏فرماید: «به زودى کسانى را که در زمین، به غیر حق تکبر ورزیدند از آیات خود، منصرف مى‏سازیم» (سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ).سپس به سه قسمت از صفات این گونه افراد «متکبر و سرکش» و چگونگى «سلب توفیق حق پذیرى» از آنها اشاره کرده، مى‏فرماید:«و آنها اگر تمام آیات و نشانه‏هاى الهى را ببینند، ایمان نمى‏آورند»! (وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها).«و نیز اگر راه راست و طریق درست را مشاهده کنند، انتخاب نخواهند کرد» (وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا).و به عکس «اگر راه منحرف و نادرست را ببینند، آن را راه خود انتخاب مى‏کنند» (وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا).بعد از ذکر این صفات سه گانه که همگى حکایت از انعطاف ناپذیریشان در برابر حق مى‏باشد، اشاره به دلیل آن کرده، مى‏گوید: «اینها همه به خاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ).


(آیه 147)- این آیه کیفر چنین اشخاصى را بیان کرده، مى‏گوید: «آنها که آیات ما را تکذیب کنند و لقاى رستاخیز را منکر شوند اعمالشان بکلى حبط و نابود مى‏گردد» (وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ).و در پایان آیه چنین اضافه مى‏کند: این سرنوشت براى آنها، جنبه انتقامى ندارد، این نتیجه اعمال خود آنهاست، بلکه عین اعمال آنهاست که در برابرشان مجسم شده، «آیا آنها جز اعمالى را که انجام مى‏دادند، جزا داده مى‏شوند»؟ (هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ).این آیه یکى دیگر از آیاتى است که دلیل بر تجسم اعمال، و حضور خود اعمال نیک و بد در قیامت مى‏باشد.



آیه 148)- آغاز گوساله پرستى یهود: در این آیات، یکى از حوادث اسفناک و در عین حال تعجب آورى بود که بعد از رفتن موسى (ع) به میقات در میان بنى اسرائیل رخ داد، بازگو شده است و آن جریان گوساله پرستى آنهاست که به دست شخصى به نام «سامرى» و با استفاده از زیورآلات بنى اسرائیل، انجام گرفت.

نخست چنین مى‏گوید:«قوم موسى (ع) بعد از رفتن او به میقات، از زینت آلات خود گوساله‏اى که تنها جسد بى‏جانى بود با صداى مخصوص گاو براى خود انتخاب کردند» (وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى‏ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ).سپس قرآن به عنوان سرزنش آنها مى‏گوید: «آیا آنها نمى‏دیدند که (آن گوساله) با آنان سخن نمى‏گوید و به راه راست راهنمائیشان نمى‏کند؟! (أَ لَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لا یُکَلِّمُهُمْ وَ لا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا).یعنى، یک معبود واقعى حداقل باید نیک و بد را بفهمد و توانایى بر راهنمایى و هدایت پیروان خود داشته باشد، با عبادت کنندگان خویش، سخن بگوید و آنها را به راه راست هدایت کند و طریقه عبادت را به آنها بیاموزد.آنها در حقیقت به خودشان ظلم و ستم کردند، لذا در پایان آیه مى‏فرماید:«گوساله را معبود خود انتخاب کردند و ظالم و ستمگر بودند» (اتَّخَذُوهُ وَ کانُوا ظالِمِینَ)


(آیه 149)- ولى با مراجعت موسى، بنى اسرائیل به اشتباه خود پى بردند «و هنگامى که حقیقت به دستشان افتاد، و دیدند گمراه شدند گفتند: اگر پروردگار ما به ما رحم نکند و ما را نبخشد بطور مسلم از زیانکاران خواهیم بود» (وَ لَمَّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَ رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ یَرْحَمْنا رَبُّنا وَ یَغْفِرْ لَنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ).چگونه گوساله طلایى صدا کرد؟ جمعى از مفسران معتقدند که سامرى با اطلاعاتى که داشت، لوله‏هاى مخصوصى در درون سینه گوساله طلایى کار گذاشته بود که هواى فشرده از آن خارج مى‏شد و از دهان گوساله، صدایى شبیه صداى گاو بیرون مى‏آمد!


اعظم :



ایه 144 : امتیاز پیامبران بر مردم رسالتی است که خداوند به خاطر شایتگیشان به آنها داده و در مورد حضرت موسی بی واطه سخن گفتن خداوند با اوست


آیه 145 : در میان چند راه و برنامه، باید بهترین روش را انتخاب و با بهترین توان انجام داد. «بأحسنها»


ایه 146 : این آیه برا یمن جالب بود ... متکبران رنوشت شومی در همین دنیا دارند ... از انان سلب توفیق میشه و کلا به راه هدایت نمیان ... به نظر من از اونجایی که روح خیلی از عبادات "تسلیم" هستش و "خضوع" در مقابل اوامر الهی ... برای آدمی که خوی تکبر در وجودش هست این غیر ممکنه که بپذیره این خصوصیت را ... در سوره بقره و چندجای دیگه از قرآن دیدیم که خداوند با امتحاناتی ( صید روز شنبه و صاعقه و ... ) این خصوصیت پنهان قوم یهود رو بهشون نشون داد ... ما هم با ابتلائاتی که دچارش می شیم در همین سوره هم خوندیم از سختیها و رنجها و خوشیها و راحتیها و در همه اونها دت قدرت خداوند رو دیدنیا ندیدن درجه این روحیه تکبر رو در خودمون می تونیم اندازه بگیریم و خودخواهی های پنهان و آشکار ما به هر میزان که هت به همون قدر از حقیقت پذیری و بندگی دورترمون می کنه


آیه 147 : تکذیب آیات خداوند و روز معاد سبب حبط اعمال یعنی از بین رفتن آثار کار خوب آدمها می شه


ایه 147 : خیلی جالبه از میان همه خصوصیاتی که گوساله سامری داشت این دو خصوصیت که "لا یکلمهم " و " لایهدیهم " به اینها شاره میشه ... معبود باید بتونه قابلیت هدایت داشته باشه و این چیز هستش که هیچ بتی نداره



آیه 148 : یهود دارای خصوصیتی بودن که خیلی وقتها همون باعث گمراهی و تباهیشون شد و اون هم خاصیت "مادیگری" اونا بود .. این خصوصیت رو بارها دیدیم تقاضای داشتن بت (خدای جسمانی) مشاهده خداوند و .... این خصوصیت مادی گرایی اونا بهانه ای داد به دست سامری و گوساله سامری و انحراف یهود رو پایه گذاری کرد .... دقت کنیم این خصوصیت مادیگرایی الان به شدت در حال تبلیغه ... بت کردن "علم " و "عقل مادی" در دوران ما خیلی وقتها به همین تثبیت مادیگرایی در وجود ما ختم میشه .... همه چی رو ببینیم همه چی رو آزمایش کنیم و ..... اون چیزی رو که همین دیده ظاهر می بینه قبول کنیم و ..... من رد این تفکر و تلاشهایی برای تثبیت این مادیگرایی که نهایتش کفر و دور زدن ایمان هستش رو در بعضی اسباب بازیها و حتی نوع تربیت کودکی که تبلیغ میشه دیدم .... خیلی باید مراقب باشیم



آیه 149 :
1-برخى انسان‏ها تا نتیجه‏ى عملکرد خود را نبینند، متوجّه خطاى خود نمى‏شوند. «لمّا سُقِط...»
2- حتّى با سابقه گوساله‏ پرستى، از رحمت خدا مأیوس نباشیم. «لئن لم‏یرحمنا ربّنا»
3- انسان، بدون رحمت و مغفرت الهى در زیان است. «الخاسرین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۳
* مسافر
دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۳ ق.ظ

167 . صفحه 167

 

ضخیم

ضخیم
یازدهم خرداد :



نفیسه :



(آیه 138)- پیشنهاد بت سازى به موسى! در اینجا به قسمت حساس دیگرى از سرگذشت بنى اسرائیل که به دنبال پیروزى آنها بر فرعونیان واقع شد، اشاره شده است، نخست مى‏گوید:«ما بنى اسرائیل را از دریا (رود عظیم نیل) عبور دادیم» (وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ الْبَحْرَ).«اما در مسیر خود به قومى برخورد کردند که با خضوع و تواضع، اطراف بتهاى خود را گرفته بودند» (فَأَتَوْا عَلى‏ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلى‏ أَصْنامٍ لَهُمْ).افراد جاهل و بیخبر آنچنان تحت تأثیر این صحنه قرار گرفتند که بلافاصله نزد موسى آمدند و «گفتند: اى موسى! تو، هم براى ما معبودى قرار بده همانطور که آنها معبودانى دارند»! (قالُوا یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ).موسى (ع) از این پیشنهاد جاهلانه و نابخردانه، بسیار ناراحت شد، به آنها رو کرد و «گفت: شما جمعیت جاهل و بى‏خبرى هستید»! (قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ).چرا که سر چشمه بت پرستى، جهل و نادانى بشر است.



(آیه 139)- در این آیه مى‏خوانیم که موسى (ع) براى تکمیل سخن خود به بنى اسرائیل گفت:«این جمعیت بت پرست را که مى‏بینید، کارشان به هلاکت مى‏انجامد و عملشان باطل و بى‏اساس است»(إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).یعنى، هم عملشان بیهوده و رنجهایشان بى‏نتیجه است و هم سر انجام یک قوم بت پرست و مشرک، به هلاکت و نابودى مى‏کشد.


(آیه 140)- و باز براى تأکید اضافه کرد: «آیا غیر از خدا معبودى براى شما بطلبم! همان خدایى که شما را بر جهانیان (مردم عصر خود) برترى داد»(قالَ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِیکُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ)


(آیه 141)- در این آیه خداوند یکى از نعمتهاى بزرگ خود را به بنى اسرائیل، یادآور مى‏شود، تا با توجه به این نعمت بزرگ حسّ شکرگزارى در آنها تحریک گردد، و بدانند شایسته پرستش و خضوع و عبادت، تنها ذات پاک اوست.نخست مى‏گوید: «به خاطر بیاورید هنگامى که شما را از چنگال آل فرعون نجات دادیم آنها که مرتبا شما را شکنجه مى‏دادند و مجازات مى‏کردند» (وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ).سپس این عذاب و شکنجه مستمر را چنین شرح مى‏دهد که آنها «پسران شما را به قتل مى‏رسانیدند، و زنان و دخترانتان را (براى خدمتگزارى و بردگى) زنده نگه مى‏داشتند»(یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ).«و در این، آزمایش بزرگى از ناحیه خداوند براى شما بود» (وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ).

 



(آیه 142)- وعده‏گاه بزرگ! در این آیه اشاره به یکى دیگر از صحنه‏هاى زندگى بنى اسرائیل و درگیرى موسى با آنها شده است و آن جریان رفتن موسى به میعادگاه پروردگار و گرفتن تورات از طریق وحى و تکلم با خدا مى‏باشد، که به دنبال آن داستان گوساله پرستى بنى اسرائیل و انحراف از مسیر توحید ذکر شده است.نخست مى‏گوید: «ما با موسى (ع) سى شب وعده گذاشتیم، سپس با ده روز دیگر آن را کامل ساختیم، و وعده خدا با او در چهل شب پایان یافت» (وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً).

این چهل روز از آغاز ذیقعده شروع، و به دهم ذیحجه (عید قربان) ختم گردیده است.سپس چنین نقل مى‏کند که: «موسى به برادرش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من باش و در راه اصلاح آنها بکوش و هیچ گاه از طریق مفسدان پیروى مکن» (وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ).

حدیث «منزلت»:

بسیارى از مفسران اهل تسنن و شیعه در ذیل آیه مورد بحث اشاره به حدیث معروف منزلت کرده‏اند، با این تفاوت که مفسران شیعه آن را به عنوان یکى از اسناد زنده خلافت بلافصل على علیه السّلام گرفته، ولى بعضى از مفسران اهل تسنن ضمن عدم قبول آن، تاخت و تاز بى‏رحمانه و تعصب آمیزى به شیعه دارند.

 متن این حدیث چنین است: عده زیادى از صحابه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در باره جریان جنگ تبوک چنین نقل کرده‏اند:«پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به سوى تبوک حرکت کرد و على علیه السّلام را به جاى خود قرار داد، على علیه السّلام عرض کرد آیا مرا در میان کودکان و زنان مى‏گذارى (و اجازه نمى‏دهى با تو به میدان جهاد بیایم) پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: آیا راضى نیستى که نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى (ع) باشى جز این که پیامبرى بعد از من نخواهد بود».

و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این سخن را تنها در جنگ تبوک نفرمود، بلکه در چندین مورد دیگر نیز این جمله از او شنیده شده است، از جمله این که:

1- پیامبر روزى به «امّ سلیم» فرمود: اى امّ سلیم! «على گوشتش از گوشت من، و خونش از خون من، و او نسبت به من همانند هارون است نسبت به موسى».

2- ابن عباس مى‏گوید: روزى عمر بن خطاب گفت: من و ابوبکر و جمعى از اصحاب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نزد او بودیم و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله تکیه بر على علیه السّلام کرده بود، دست بر شانه او زد سپس فرمود: «اى على! تو نخستین مردى هستى که به خدا ایمان آوردى و نخستین کسى هستى که اسلام را پذیرفتى، تو نسبت به من همانند هارون به موسى هستى».

به هر حال اگر با بى‏نظرى حدیث فوق را بررسى کنیم از این حدیث استفاده مى‏شود که على علیه السّلام تمام مناصبى را که هارون نسبت به موسى (ع) و در میان بنى اسرائیل داشت- به جز نبوت- داشته است.


(آیه 143)- تقاضاى مشاهده پروردگار! در این آیه و آیات بعد صحنه عبرت انگیز دیگرى از صحنه‏هاى زندگى بنى اسرائیل نشان داده شده است، و آن این که جمعى از بنى اسرائیل با اصرار و تأکید از موسى (ع) خواستند که خدا را مشاهده کنند و اگر او را مشاهده نکنند، هرگز ایمان نخواهند آورد، موسى (ع) از میان آنها هفتاد نفر را انتخاب کرد و همراه خود به میعادگاه پروردگار برد، در آنجا تقاضاى آنها را به درگاه الهى عرضه داشت، پاسخى شنید که همه چیز را براى بنى اسرائیل در این زمینه روشن کرد.

نخست مى‏گوید:«هنگامى که موسى (ع) به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا! خود را به من نشان ده تا به تو بنگرم» (وَ لَمَّا جاءَ مُوسى‏ لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ).ولى به زودى این پاسخ را از پیشگاه پروردگار شنید که «گفت: هرگز مرا نخواهى دید» (قالَ لَنْ تَرانِی).«ولى به کوه بنگر، اگر به جاى خود ایستاد مرا خواهى دید»! (وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی).«هنگامى که خداوند بر کوه جلوه کرد آن را محو و نابود و همسان با زمین نمود»! (فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا).موسى (ع) از مشاهده این صحنه هول انگیز چنان وحشت زده شده که«مدهوش به روى زمین افتاد»(وَ خَرَّ مُوسى‏ صَعِقاً).«و هنگامى که به هوش آمد، عرضه داشت: پروردگارا! منزهى تو، من به سوى تو باز مى‏گردم و توبه مى‏کنم و من نخستین مؤمنانم»(فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ).

 


آیا مشاهده خدا امکان پذیر است؟

در آیه فوق مى‏خوانیم که خداوند به موسى (ع) مى‏گوید: «به کوه بنگر اگر در جاى خود باقى ماند مرا خواهى دید» آیا مفهوم این سخن این است که به راستى خداوند قابل مشاهده است؟

پاسخ این است که این تعبیر در حقیقت کنایه از محال بودن چنین موضوعى است، همانند جمله حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ کافران در بهشت نمى‏روند مگر آن که شتر از سوراخ سوزن بگذرد (اعراف/ 40) و از آنجا که معلوم بوده کوه در برابر جلوه خداوند محال است پایدار بماند، چنین تعبیرى ذکر شده است.

همان گونه که قبل از آن نیز فرمود: «لَنْ تَرانِی) یعنى، هرگز مرا نخواهى دید نه در دنیا و نه در آخرت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۳
* مسافر
يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۳ ق.ظ

166 . صفحه 166

 



دهم خرداد :

نفیسه :


(آیه 131)-در آیه قبل گفته شد خداوند برای متنبه ومتذکر ساختن آل فرعون آنها را دچار قحطی وخشکسالی نمود اما آنهابه جاى اینکه از این درسهاى الهى پند بگیرند، و از خواب خرگوشى بیدار شوند، از این موقعیت سوء استفاده کرده و جریان حوادث را به میل خود تفسیر مى‏کردند، «پس هنگامى که نیکى به آنها مى‏رسید (و اوضاع بر وفق مراد آنها بود، و در آرامش و راحتى بودند) مى‏گفتند: این وضع به خاطر لیاقت ماست!» در حقیقت شایسته چنین موقعیتى بوده‏ایم (فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ).«اما هنگامى که گرفتار بدى و بلا مى‏شدند (فورا به موسى و کسانى که با او بودند، مى‏بستند و) مى‏گفتند: این از شرّ قدم موسى و کسان اوست» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ).ولى قرآن در پاسخ آنها مى‏گوید: «بدانید که سر چشمه شومیها و ناراحتیهایى که دامان آنها را مى‏گرفت، نزد پروردگار است (خدا مى‏خواسته است که آنها را گرفتار نتیجه شوم اعمالشان بکند) ولى اکثر آنها نمى‏دانند» (أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).شاید همیشه در میان انسانها و اقوام مختلف، فال نیک و بد رواج داشته است، این دو گرچه اثر طبیعى ندارند، ولى بدون تردید اثر روانى مى‏توانند داشته باشند، فال نیک غالبا مایه امیدوارى و حرکت است ولى فال بد موجب یأس و نومیدى و سستى و ناتوانى است.شاید به خاطر همین موضع است که در روایات اسلامى از فال نیک نهى نشده، اما فال بد به شدت محکوم گردیده است.

 


(آیه 132)- بلاهاى پى‏درپى و رنگارنگ! در این آیه، به مرحله دیگرى از بلاهاى پى‏درپى و درسهاى بیدار کننده‏اى که خدا به قوم فرعون داد، اشاره شده است.نخست به عنوان مقدمه‏اى براى نزول این بلاها مى‏گوید: آنها همچنان در انکار دعوت موسى (ع)، مقاومت به خرج دادند،«و گفتند: هرگاه آیتى براى ما بیاورى که بخواهى ما را با آن سحر کنى، ما به تو ایمان نخواهیم آورد» (وَ قالُوا مَهْما تَأْتِنا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِتَسْحَرَنا بِها فَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ).

 

(آیه 133)- ولى از آنجا که خداوند بدون اتمام حجت کافى، هیچ جمعیتى را کیفر نمى‏دهد در این آیه مى‏فرماید که ما چندین بلا بر آنها نازل کردیم شاید بیدار شوند، نخست «توفان را بر آنها فرستادیم» (فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ).سپس «ملخ را» بر زراعتها و درختان آنها، مسلط ساختیم (وَ الْجَرادَ).هر بار که بلایى فرا مى‏رسید، دست به دامن موسى مى‏زدند، تا از خدا بخواهد رفع بلا کند، بعد از طوفان و ملخ خوارگى نیز همین تقاضا را کردند، و موسى (ع) پذیرفت و بلا برطرف شد، ولى باز دست از لجاجت خویش برنداشتند، بار سوم «قمّل را» را بر آنها مسلط ساختیم (وَ الْقُمَّلَ).«الْقُمَّلَ» یک نوع آفت نباتى بود که به غلات آنها افتاد، و همه را فاسد کرد.هنگامى که امواج این بلا فرو نشست و باز ایمان نیاوردند، بار دیگر خداوند، «نسل قورباغه را» آنچنان افزایش داد که به صورت یک بلا زندگى آنها را فرا گرفت (وَ الضَّفادِعَ). ولى باز در برابر حق زانو نزدند و تسلیم نشدند.در این هنگام خداوند «خون را» بر آنها مسلط ساخت (وَ الدَّمَ).و در پایان مى‏فرماید:«این آیات و معجزات آشکار و نشانه‏هاى حقانیت موسى که از هم جدا بودند را به آنها نشان دادیم، اما آنها در برابر آن تکبر ورزیدند و از قبول حق سر باز زدند و جمعیت مجرم و گنهکارى بودند» (آیاتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ).

 

(آیه 134)- پیمان شکنیهاى مکرّر! در این آیه واکنش فرعونیان در برابر بلاهاى آموزنده و بیدار کننده پروردگار بیان شده است.نخست مى‏خوانیم:«هنگامى که بلا بر آنها مسلط مى‏شد، مى‏گفتند:اى موسى، براى ما از خدایت بخواه تا به عهدى که با تو کرده است وفا کند، و دعایت را در حق ما مستجاب نماید» (وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا یا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّک بِما عَهِدَ عِنْدَکَ).«اگر تو این بلا را از ما برطرف سازى، سوگند یاد مى‏کنیم که قطعا هم خودمان به تو ایمان خواهیم آورد و هم بنى اسرائیل را آزاد ساخته و با تو مى‏فرستیم» (لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْرائِیلَ).



(آیه 135)- در این آیه اشاره به پیمان شکنى آنها کرده، مى‏گوید:«پس هنگامى که بلا را پس از مدت تعیین شده‏اى، که به آن مى‏رسیدند، از آنها برمى‏داشتیم، پیمان خود را مى‏شکستند» نه خودشان ایمان مى‏آوردند و نه بنى اسرائیل را از زنجیر اسارت رها مى‏ساختند (فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلى‏ أَجَلٍ هُمْ بالِغُوهُ إِذا هُمْ یَنْکُثُونَ).جمله «إِلى‏ أَجَلٍ» اشاره به این است که موسى، مى‏گفت در فلان وقت، این بلا برطرف خواهد شد، براى این که کاملا روشن شود این دگرگونى تصادفى نبوده.



(آیه 136)- این آیه، سر انجام این همه خیره سرى و سرکشى و پیمان شکنى را در دو جمله کوتاه بیان مى‏کند، نخست به صورت سر بسته مى‏گوید: «پس ما از آنها انتقام گرفتیم» (فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ).سپس این انتقام را شرح مى‏دهد و مى‏گوید:«آنها را در دریا غرق کردیم زیرا آنها آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند» (فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ).منظور از انتقام الهى آن است که خداوند جمعیت فاسد و غیر قابل اصلاح را که در نظام آفرینش حق حیات ندارند، نابود سازد.


(آیه 137)- سر انجام دردناک قوم فرعون! پس از نابودى قوم فرعون و در هم شکستن قدرت آنها، بنى اسرائیل وارث سرزمینهاى پهناور آنها شدند، آیه مورد بحث به همین معنى اشاره کرده، مى‏گوید: «مشرقها و مغربهاى پربرکت زمین را در اختیار جمعیت مستضعف و استعمار شده قرار دادیم» (وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتِی بارَکْنا فِیها).یعنى، حکومت بنى اسرائیل بر سراسر سرزمین فراعنه گسترده شد. سپس مى‏گوید: «وعده نیک پروردگار تو در زمینه پیروزى بنى اسرائیل- به خاطر صبر و استقامتى که نشان دادند- تحقق یافت» (وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا).و در پایان آیه اضافه مى‏کند که: «ما قصرهاى زیباى فرعون و فرعونیان و کاخهاى مجلل و بناهاى پرزرق و برق و جالب آنها و همچنان باغات پرشکوهشان را نابود ساختیم»(وَ دَمَّرْنا ما کانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَ قَوْمُهُ وَ ما کانُوا یَعْرِشُونَ).

 


خانم زینالی :


آیه 133 : طاغوتیان نعمت ها را از لیاقت خود می دانند و. اسیب ها را ازطرف خدا و پیامبروایمان اوردگان می دانند خود را به نادانی می زنند

در ایمان نیاوردنشان جدی هستند چون اگر پذیرش داشته باشند قدرت ومالشان ارزش خود را از دست می دهند

 


تکبرشان انقدر زیاد است که عذاب های گوناگون هم انها را ادم نمی کند وبیدار نمی شوند

 


آیه 135 : از روی اجباراز پیامبر خواستند که عذاب را از انان دور کند تا ایمان بیاورند

 

قورباغه ها اینقدر زیاد بودند که در لباس وغذا وبستر وخلاصه همه چیز پر بود

یارود نیل ونهر ها برای فرعونیان خون شد

 


آیه 136 : در خواستشان ظاهری بود نه از روی ایمان برای همین بعد از رفع عذاب پیمان شکستند

 

خداوند قادر جواب سرکشی انها را با غرق شدنشان ونابودی قوم داد


تمام کاخها وساخته هایشان نابود شد ومومنان درسرزمین پر برکت (شام و فلسطین وکعبه)به خاطر صبرشان به اسایش رسیدند(المیزان ص۲۳۳

 

قران کتاب قدیم نیست باید با جامعه حال مطا بقت کرد وحق را تشخیص داد ودنباله رو حق بود انشا الله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۳
* مسافر
شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۳ ق.ظ

165 . صفحه 165

 


نهم خرداد :


نفیسه :

 

(آیه 121)- به دنبال آیات قبل این آیه شریفه درباره ساحران می فرماید:«و فریاد زدند ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم»(قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِینَ)

 

(آیه 122)- «همان پروردگار موسى و هارون» (رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ).و این چیزى بود که به هیچ وجه براى فرعون و دستگاه او قابل پیش بینى نبود.

 

(آیه 123)- تهدیدهاى بیهوده! هنگامى که ضربه تازه‏اى با پیروزى موسى (ع) بر ساحران و ایمان آوردن آنها به موسى (ع) بر ارکان قدرت فرعون فرود آمد، فرعون بسیار متوحش و دستپاچه شد، لذا بلافاصله دست به دو ابتکار زد:نخست اتهامى که شاید عوام پسند هم بود به ساحران بست، سپس با شدیدترین تهدید آنها را مورد حمله قرار داد، ولى بر خلاف انتظار فرعون ساحران آنچنان مقاومتى در برابر این دو صحنه از خود نشان دادند که ضربه سومى بر پایه‏هاى قدرت لرزان او فرود آمد.چنانکه قرآن مى‏گوید:«فرعون به ساحران گفت: آیا پیش از این که به شما اجازه دهم به او (موسى) ایمان آوردید»؟! (قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ).و این بالاترین نوع استعمار است که ملتى آنچنان برده و اسیر گردند که حتى حق فکر کردن و اندیشیدن و ایمان قلبى به کسى یا مکتبى را نداشته باشند.این همان برنامه‏اى است که در «استعمار نو» نیز دنبال مى‏شود.سپس فرعون اضافه کرد:«این توطئه و نقشه‏اى است که شما در این شهر (و دیار) کشیده‏اید تا به وسیله آن اهل آن را بیرون کنید» (إِنَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها).این تهمت به قدرى بى‏اساس و رسوا بود که جز عوام النّاس و افراد کاملا بى‏اطلاع نمى‏توانستند آن را بپذیرند.سپس فرعون بطور سر بسته اما شدید و محکم آنها را تهدید کرد و گفت:«اما به زودى خواهید فهمید»! (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).

 

(آیه 124)- در این آیه تهدید سر بسته‏اى را که در جمله قبل به آن اشاره شد بطور وضوح بیان مى‏کند، مى‏گوید:«سوگند یاد مى‏کنم که دستها و پاهاى شما را بطور مخالف (دست راست و پاى چپ و دست چپ و پاى راست را) قطع مى‏کنم سپس همگى شما را به دار خواهم آویخت»(لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ).برنامه فرعون در اینجا براى مبارزه با ساحرانى که به موسى (ع) ایمان آورده بودند، یک برنامه عمومى در مبارزات ناجوانمردانه جبّاران با طرفداران حق است که از یکسو از حربه تهمت استفاده مى‏کنند، تا موقعیت حق طلبان را در افکار عمومى تضعیف کنند و از سوى دیگر تکیه بر زور و قدرت و تهدید به قتل و نابودى مى‏نمایند تا اراده آنها را درهم بشکنند.

 

(آیه 125)- ساحران در برابر هیچ یک از دو حربه فرعون از میدان در نرفتند، یکدل و یکجان در پاسخ او «گفتند: ما به سوى پروردگار خود باز مى‏گردیم» (قالُوا إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ).یعنى، اگر آخرین تهدید تو عملى بشود، سر انجامش این است که ما شربت شهادت خواهیم نوشید، و این نه تنها به ما زیانى نمى‏رساند و از ما چیزى نمى‏کاهد، بلکه سعادت و افتخار بزرگى براى ما محسوب مى‏شود.

 

(آیه 126)- سپس براى این که پاسخى به تهمت فرعون داده باشند و حقیقت امر را بر انبوه مردمى که تماشاچى این صحنه بودند، روشن سازند و بى‏گناهى خویش را ثابت کنند، چنین گفتند:«انتقام تو از ما تنها به خاطر این است که ما به آیات پروردگار خود، هنگامى که به سراغ ما آمد، ایمان آورده‏ایم» (وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآیاتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا).سپس روى از فرعون برتافتند و متوجه درگاه پروردگار شدند و از او تقاضاى صبر و استقامت کردند، زیرا مى‏دانستند بدون حمایت و یارى او، توانایى مقابله با این تهدیدهاى سنگین را ندارند، لذا گفتند: بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبایى را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران!» (رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ).و سر انجام چنانکه در روایات و تواریخ آمده است، آنقدر در این راه ایستادگى به خرج دادند که فرعون، تهدید خود را عملى ساخت، و بدنهاى مثله شده آنان را در کنار رود نیل بر شاخه‏هاى درختان بلند نخل آویزان نمود.آرى! اگر ایمان با آگاهى کامل توأم گردد از چنین عشقى سر بر مى‏آورد که این گونه ایستادگیها و فداکاریها در راه آن شگفت انگیز نیست.

 

(آیه 127)- باز قرآن صحنه دیگرى را از گفتگوى فرعون و اطرافیانش پیرامون وضع موسى (ع) بیان مى‏کند.

در این آیه مى‏گوید:«جمعیت اشراف و اطرافیان فرعون به عنوان اعتراض به او گفتند: آیا موسى و قومش را به حال خود رها مى‏کنى که در زمین فساد کنند، و تو و خدایانت را رها سازند»؟! (وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى‏ وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ).از این تعبیر استفاده مى‏شود که فرعون بعد از شکست در برابر موسى (ع) مدتى او و بنى اسرائیل را آزاد گذارد و آنها نیز بیکار ننشستند و به تبلیغ آیین موسى (ع) پرداختند و نیز فرعون هم براى خود بتها و معبودها و خدایانى داشت.فرعون با اخطار اطرافیان به شدت عمل در برابر بنى اسرائیل تشویق شد و در پاسخ هواخواهانش چنین «گفت: به زودى پسران آنها را به قتل مى‏رسانیم و نابود مى‏کنیم و زنانشان را (براى خدمت) زنده مى‏گذاریم، و ما بر آنها تسلط کامل داریم» (قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ).

 

(آیه 128)- این آیه در حقیقت، نقشه و برنامه‏اى است که موسى (ع) به بنى اسرائیل براى مقابله با تهدیدهاى فرعون، پیشنهاد مى‏کند، که اگر سه برنامه را عملى کنند، قطعا بر دشمن پیروز خواهند شد.«موسى به قوم خود گفت: از خدا یارى جویید» (قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ).

دیگر این که: «استقامت و پایدارى پیشه کنید» (وَ اصْبِرُوا). و از تهدیدها و حملات دشمن نهراسید و از میدان بیرون نروید.و براى تأکید مطلب و ذکر دلیل، به آنها گوشزد مى‏کند که: «سراسر زمین از آن خداست (و مالک و فرمانرواى مطلق اوست) و به هر کس از بندگانش بخواهد آن را منتقل مى‏سازد» (إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ). و آخرین شرط این است که تقوا را پیشه کنید، زیرا «عاقبت (نیک و پیروزمندان) براى پرهیزکاران است!» (وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ).این سه شرط تنها شرط پیروزى قوم بنى اسرائیل بر دشمن نبود، بلکه هر قوم و ملتى بخواهند بر دشمنانشان پیروز شوند، بدون داشتن این برنامه سه ماده‏اى امکان ندارد.

 

(آیه 129)- این آیه شکوه و گله‏هاى بنى اسرائیل را از مشکلاتى که بعد از قیام موسى (ع) با آن دست به گریبان بودند، منعکس مى‏سازد و مى‏گوید: «آنها به موسى گفتند: پیش از آن که تو بیایى ما آزار مى‏دیدیم اکنون هم که آمده‏اى باز آزار مى‏بینیم» کى این آزارها سر خواهد آمد و گشایشى در کار ما پیدا مى‏شود؟ (قالُوا أُوذِینا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا).گویا بنى اسرائیل مثل بسیارى از ما مردم انتظار داشتند که با قیام موسى (ع) یک شبه همه کارها رو به راه شود.ولى موسى (ع) به آنها فهماند با این که سر انجام پیروز خواهند شد، اما راه درازى در پیش دارند، و این پیروزى طبق سنت الهى در سایه استقامت و کوشش و تلاش به دست خواهد آمد، همانطور که آیه مورد بحث مى‏گوید:«موسى گفت امید است پروردگار شما دشمنتان را نابود کند و شما را جانشینان آنها در زمین قرار دهد» (قالَ عَسى‏ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ).و در پایان آیه مى‏فرماید: خداوند این نعمتها را به شما خواهد داد و آزادى از دست رفته را به شما بر مى‏گرداند، «تا ببیند چگونه عمل خواهید کرد» (فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ).

 

(آیه 130)- مجازاتهاى بیدار کننده! همانطور که در تفسیر آیه 94 از همین سوره گذشت، یک قانون کلى الهى در مورد تمام پیامبران این بوده است، که به هنگامى که با مخالفتها رو برو مى‏شدند، خداوند براى تنبه و بیدارى اقوام سرکش، آنها را گرفتار مشکلات و ناراحتیها مى‏ساخته تا در خود احساس نیاز کنند.در آیه مورد بحث، اشاره به همین مطلب در مورد پیروان فرعون مى‏کند و مى‏گوید: «ما آل فرعون را به قحطى و خشکسالیهاى متوالى و کمبود میوه‏ها گرفتار ساختیم، شاید متذکر گردند و بیدار شوند» (وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ).

 


خانم زینالی :

آیه 123 :وقتی به یقین برسی ایمان می اوری

ساحران یقین کردند که کار موسی سحر نیست

 

طاغوت سر پیچی را نمی پذیرد وانرا توطیه می نامد

 

آیه 124 :

تهدید طاغوت در مقابل کسانی که پذیرای زور نیستند


 

(آیه 125)

استقامت در مقابل زور و باور حق


 

(آیه 125 )از خدا یاری خواستن در مقابل زور گویان وخواستار هدایت وصبر


 

دسیسه فرعونیان برای مسلط شدن برای ایمان اورندگان تهدیدبرای نابودی خانواده انها

 

(آیه 128 ) : خواستار استقامت وصبر مومنان از طرف موسی واین که پیروزی از ان پر هیز کاران است


 

(آیه 129 ) :

سرکشان همیشه دیگران را می خواهند زیر سلطه داشته باشند چه مومن چه بی ایمان وصبر در مقابل ظلم ضربه سختی به انان می زند وخداوند ظلم را همیشه نابود می کند


 

(آیه 130 ) : شم خداوند با خشکسالی وکمبود میوه وخوراکی به انها تذکر داده شد

 


اعظم :



دوستان به نکات خیلی خوبی در تفسیر ایات این صفجه اشاره کردن

بدتی جلوگیری از اتلاف وقت دوستان فقط یکی دو نکته می نویسم

 

ایه 129 و 130 : همونطور که خداوند در ایاتی از قران اشاره می کنند ایا فکر کروین وقتی بگین ایمان اوردین کافی هستش و دیگه امتحان نمی شین

این سنت ازمایش و امتحان یکی از سنتهای جاری خداوند در همه اقوام

هستش

مثلا در اینجا قوم یهود

قوم یهود توقع اتمام رنجها و بلایا رو بعد از ایمان داشتن

در صورتیکه در این ایات خداوند اشاره میکنه که "نحوه عمل شما در گشایشها و سختیها تعیین کننده میزان ایمان شماست"

روزی میرسه شما جانشین فرعون میشین اون وقت نحوه عمل شما مهمه

در ایه 130 هم اشاره به سختیها میکنه

*******

اصل کلی اینه که ما در هر حال در ازمایش قرار دادیم

در گشایش و سختی

مراقب باشیم

سلامت

ثروت

فرزند ....

بودن و نبودنشون امتحانه

و بدونیم که داشتن اینا امتحان سخت تزی هستش

چون هر داشتنی بخشی از فرعونیت وجود ما رو سیراب میکنه

و امکان تکبر و سرکشی رو در ما فزونی میده

سختیها شاید بیشتر متوجه خداوند بکنه

 

بگذریم

از خداوند توفیق پیروزی در امتحانات رو داریم

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۳
* مسافر
جمعه, ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ق.ظ

164 . صفحه 164

 



هشتم خرداد :


نفیسه :


(آیه 105)- در این آیه مى‏خوانیم که موسى به دنبال دعوى رسالت پروردگار مى‏گوید:اکنون که من فرستاده او هستم «سزاوار است که درباره خداوند جز حق نگویم» زیرا فرستاده خداوندى که از همه عیوب، پاک و منزه است، ممکن نیست دروغگو باشد.(حَقِیقٌ عَلى‏ أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ)سپس براى تثبیت دعوى نبوت خویش اضافه مى‏کند: چنان نیست که این ادعا را بدون دلیل گفته باشم «من از پروردگار شما، دلیل روشن و آشکارى با خود آورده‏ام» (قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ).اکنون که چنین است «بنى اسرائیل را با من بفرست» (فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرائِیلَ).

 

(آیه 106)- فرعون با شنیدن این جمله که «من دلیل روشنى با خود دارم»، بلافاصله «گفت: اگر راست مى‏گویى و نشانه‏اى از طرف خداوند با خود دارى آن را بیاور»(قالَ إِنْ کُنْتَ جِئْتَ بِآیَةٍ فَأْتِ بِها إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ).


(آیه 107)- بلافاصله موسى دو معجزه بزرگ خود را که یکى مظهر «بیم» و دیگرى مظهر «امید» بود، و مقام «انذار» و «بشارت» او را تکمیل مى‏کرد، نشان داد: نخست، «عصاى خود را انداخت و به صورت اژدهاى آشکارى درآمد» (فَأَلْقى‏ عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ).



(آیه 108)- این آیه اشاره به دومین اعجاز موسى که جنبه امید و بشارت دارد کرده، مى‏فرماید: «موسى دست خود را از گریبان خارج کرد، ناگهان سفید و درخشنده در برابر بینندگان بود» (وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ).



(آیه 109)- مبارزه شروع مى‏شود! از این بعد سخن از نخستین واکنشهاى فرعون و دستگاه او در برابر دعوت موسى و معجزاتش به میان آمده است، مى‏فرماید:«اطرافیان فرعون (با مشاهده اعمال خارق العاده موسى فورا وصله سحر به او بستند و) گفتند: این ساحر دانا و کهنه کار و آزموده‏اى است»! (قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ).

 

(آیه 110)- سپس افزودند: «هدف این مرد این است که شما را از سرزمین و وطنتان بیرون براند» (یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ).یعنى، او نظرى جز استعمار و استثمار و حکومت بر مردم و توسعه طلبى و غصب سرزمین دیگران ندارد و این کارهاى خارق العاده و ادعاى نبوت همه براى وصول به این هدف است.

و بعد گفتند: «با توجه به این اوضاع و احوال عقیده شما در باره او چیست؟» (فَما ذا تَأْمُرُونَ).

 


(آیه 111)- به هر حال نظر همگى بر این قرار گرفت که به فرعون «گفتند: (کار) او و برادرش را به تأخیر انداز، و جمع آورى کنندگان را به همه شهرها بفرست ...»(قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ).

 

(آیه 112)- «تا همه ساحران ورزیده و آزموده و دانا را به سوى تو فراخوانند و به محضر تو بیاورند» (یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِرٍ عَلِیمٍ).از آنجا که عجله در کشتن موسى و هارون با توجه به دو معجزه عجیبش باعث گرایش عده زیادى به او مى‏شد و چهره «نبوت» او با چهره «مظلومیت و شهادت» آمیخته شده، جاذبه بیشترى به خود مى‏گرفت، نخست به این فکر افتادند که عمل او را با اعمال خارق العاده ساحران خنثى کنند و آبرویش را بریزند سپس او را به قتل برسانند تا داستان موسى و هارون براى همیشه از نظرها فراموش گردد!

 

(آیه 113)- چگونه سر انجام حق پیروز شد؟ از این به بعد سخن از درگیرى موسى (ع) با ساحران و سر انجام کار او در این مبارزه به میان آمده است.آیه مى‏گوید: «ساحران به دعوت فرعون به سراغ او شتافتند و نخستین چیزى که با او در میان گذاشتند این بود که آیا ما اجر و پاداش فراوانى در صورت غلبه بر دشمن خواهیم داشت» (وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ کُنَّا نَحْنُ الْغالِبِینَ).

 


(آیه 114)- فرعون نیز بلافاصله وعده مساعد به آنها داد و گفت: «آرى (نه تنها اجر و پاداش مادى خواهید داشت) بلکه از مقربان درگاه من نیز خواهید شد»! (قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ).و به این ترتیب هم وعده «مال» به آنها داد و هم وعده «مقام بزرگ».

 

(آیه 115)- سر انجام موعد معینى براى مقابله موسى (ع) با ساحران تعیین شد و از همه مردم براى مشاهده این ماجرا دعوت به عمل آمد.روز موعود فرا رسید و ساحران همه مقدمات کار خود را فراهم ساخته بودند، یک مشت ریسمان و عصا که درون آنها گویا مواد شیمیایى مخصوصى قرار داده شده بود تهیه کردند که در برابر تابش آفتاب به صورت گازهاى سبکى در مى‏آمد و آن طنابها و عصاهاى تو خالى را به حرکت درمى‏آورد.صحنه عجیبى بود، موسى (ع) تک و تنها- فقط برادرش با او بود- در برابر انبوه جمعیت ساحران و مردم «گفتند: اى موسى! یا (تو شروع به کار کن و وسائل سحرت را) بیفکن و یا ما آغاز مى‏کنیم و وسائل خود را مى‏افکنیم» (قالُوا یا مُوسى‏ إِمَّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمَّا أَنْ نَکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِینَ).

 

(آیه 116)- موسى با خونسردى مخصوصى در پاسخ «گفت: (شما قبلا شروع کنید) شما وسائل خود را بیفکنید»! (قالَ أَلْقُوا).«هنگامى که ساحران طنابها و ریسمانها را به وسط میدان افکندند، مردم را چشم بندى کرده و (با اعمال و گفتارهاى اغراق آمیز خود) هول و وحشتى در دل مردم افکندند و سحر عظیمى در برابر آنها انجام دادند» (فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظِیمٍ).کلمه «سحر» به معنى خدعه و نیرنگ و شعبده و تردستى است، گاهى نیز به معنى هر چیزى که عامل و انگیزه آن نامرئى و مرموز باشد، آمده است.

 


(آیه 117)- در این هنگام که همه مردم به جنب و جوش افتاده بودند و غریو شادى از هر سو بلند بود و فرعون و اطرافیانش تبسم رضایت بخشى بر لب داشتند و برق شادى از چشمانشان مى‏درخشید،وحى الهى به سراغ موسى (ع) آمد و او را فرمان به انداختن عصا داد، ناگهان صحنه بکلى دگرگون شد و رنگ از چهره‏ها پرید و تزلزل بر ارکان فرعون و یارانش افتاد، چنانکه قرآن مى‏گوید: «و ما وحى به موسى کردیم که عصایت را بیفکن ناگهان (به صورت اژدهایى درآمد و) با دقت و سرعت، مارهاى دروغین و وسائل قلابى ساحران را جمع کرد» (وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ)

 


(آیه 118)- «در این هنگام حق آشکار شد و اعمال آنها که بى‏اساس و نادرست بود، باطل گردید» (فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).زیرا کار موسى یک واقعیت بود و اعمال آنها یک مشت تقلب و تزویر و چشم بندى و اغفال.و این نخستین ضربتى بود که بر پایه قدرت فرعون جبّار فرود آمد.

 


(آیه 119)- در این آیه مى‏گوید: «به این ترتیب آثار شکست در آنها نمایان شد و همگى خوار و کوچک و ناتوان شدند»(فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِینَ).


 

اعظم :



ایه 107:جنس معجزه هر پیامبر از جنس اموراتی بود که در زمان خودشون خیلی مهم جلوه کرده بود و برای مردم همون عصر جالب توجه بود

 

ایه 113 و 114: انگیزه ساحران کاملا مادی بود

رسیدن به اجر مادی که در جواب فرعون وعده تقرب به اونا میده که یعنی دیگه به سرچشمه وصل میشین و به عبارتی نونتون تو روغنه

 

کلا اینکه هر ادمی برای رضای خداش (هر خدایی که داره) کار کنه کار ساده ای نیست

کلا مقام رضا جزء بالاترین مرتبه های عبودیته

گذشتن از خود و براورده کردن رضایت محبوب

 


ایه 116 و 117 : کاری که ساحران کردن دستکاری در چشمهای ادما بود

یعنی انگار با ورد و حرکات اضافه و .... جوری در دیده های اونا تصرف کردن

که خیال کردن ماری وجود داره

اما کار موسی (ع) اینجوری نبود

خورده شدن اون طنابها کاملا واقعی بود

 


ایه 120: کلا متخصصین هر امری زودتر از بقیه متوجه ریز امورات اون امر میشن

مثلا وقتی شما یه وسیله الکترونیکی جدید داشته باشین که کار خاصی انجام میده

اونی که اهل الکترونیکه سریعتر متوجه مکانیزم سیستم داخلی اون وسیله میشه

 

متخصصین هر امری کمتر در اون امر گول میخورن و مورد سوءاستفاده از نفهمیدن موضوع میشن

 


ایه 107:جنس معجزه هر پیامبر از جنس اموراتی بود که در زمان خودشون خیلی مهم جلوه کرده بود و برای مردم همون عصر جالب توجه بود

 


ایه 113 و 114: انگیزه ساحران کاملا مادی بود

رسیدن به اجر مادی که در جواب فرعون وعده تقرب به اونا میده که یعنی دیگه به سرچشمه وصل میشین و به عبارتی نونتون تو روغنه

 

کلا اینکه هر ادمی برای رضای خداش (هر خدایی که داره) کار کنه کار ساده ای نیست

کلا مقام رضا جزء بالاترین مرتبه های عبودیته

گذشتن از خود و براورده کردن رضایت محبوب

 

ایه 116 و 117 : کاری که ساحران کردن دستکاری در چشمهای ادما بود

یعنی انگار با ورد و حرکات اضافه و .... جوری در دیده های اونا تصرف کردن

که خیال کردن ماری وجود داره

اما کار موسی (ع) اینجوری نبود

خورده شدن اون طنابها کاملا واقعی بود

 


ایه 120: کلا متخصصین هر امری زودتر از بقیه متوجه ریز امورات اون امر میشن

مثلا وقتی شما یه وسیله الکترونیکی جدید داشته باشین که کار خاصی انجام میده

اونی که اهل الکترونیکه سریعتر متوجه مکانیزم سیستم داخلی اون وسیله میشه

 

متخصصین هر امری کمتر در اون امر گول میخورن و مورد سوءاستفاده از نفهمیدن موضوع میشن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۴
* مسافر
پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ق.ظ

163 . صفحه 163

 


هفتم خرداد :


نفیسه :


(آیه 96)- عمران و آبادى در سایه ایمان و تقوا: در این آیه و آیات بعد براى نتیجه‏گیرى از آیات قبل مى‏گوید: «اگر مردمى که در این آبادیها و نقاط دیگر روى زمین زندگى داشته و دارند(به جاى طغیان و سرکشى و تکذیب آیات پروردگار و ظلم و فساد) ایمان مى‏آوردند، و در پرتو آن تقوا و پرهیزکارى پیشه مى‏کردند (نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمى‏شدند، بلکه) درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى‏گشودیم» (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).منظور از برکات زمین و آسمان نزول باران و روییدن گیاهان مى‏باشد.ولى متأسفانه آنها صراط مستقیم که راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنیت بود رها ساختند،«و پیامبران خدا را تکذیب کردند (و برنامه‏هاى اصلاحى آنها را زیر پاگذاشتند) ما هم به جرم اعمالشان، آنها را کیفر دادیم» (وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).

 

(آیه 97)- در این آیه به عنوان تأکید بیشتر روى عمومیت این حکم و این که قانون فوق مخصوص اقوام پیشین نبوده بلکه امروز و آینده را نیز در بر مى‏گیرد، مى‏گوید:«آیا اهل آبادیها، خود را از مجازاتهاى ما در امان مى‏دانند که شب هنگام در موقعى که در خواب خوش آرمیده‏اند (به صورت صاعقه‏ها و زلزله‏ها و مانند آن) بر آنها فرو ریزد» (أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ).

 

(آیه 98)- «و یا این که مجازاتهاى ما به هنگام روز در موقعى که غرق انواع بازیها و سرگرمیها هستند دامان اهل این آبادیها را بگیرد» (أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحًى وَ هُمْ یَلْعَبُونَ).یعنى، آنها در همه حال در روز و شب، در خواب و بیدارى، در ساعات خوشى و ناخوشى همه در دست قدرت خدا قرار دارند، و با یک فرمان مى‏تواند همه زندگى آنها را در هم بپیچد، آرى تنها در یک لحظه و بدون هیچ مقدمه ممکن است انواع بلاها بر سر این انسان بى‏خبر فرود آید.

 

(آیه 99)- در این آیه باز به شکل دیگر و به بیان تازه‏اى این حقیقت را تأکید مى‏کند و مى‏گوید:«آیا این مجرمان از مکر الهى ایمنند؟ در حالى که هیچ کس جز زیانکاران خود را از مکر خداوند در امان نمى‏دانند» (أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ).منظور از «مکر الهى» آن است که خداوند، مجرمان را با نقشه‏هاى قاطع و شکست ناپذیر بدون اختیار خودشان از زندگانى مرفّه و هدفهاى خوشگذرانى باز مى‏دارد، و این اشاره به همان کیفرها و بلاهاى ناگهانى و بیچاره کننده است.

 

(آیه 100)- در این آیه بار دیگر براى بیدار ساختن اندیشه‏هاى خفته اقوام موجود و توجه دادن آنان به درسهاى عبرتى که در زندگانى پیشینیان بوده است مى‏گوید: «آیا کسانى که وارث روى زمین بعد از صاحبان آن مى‏شوند، از مطالعه حال پیشینیان متنبه نشدند: که اگر ما بخواهیم مى‏توانیم آنها را نیز به خاطر گناهانشان هلاک کنیم» و به همان سرنوشت مجرمان گذشته گرفتار سازیم (أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ).و نیز مى‏توانیم آنها را زنده بگذاریم، ولى به خاطر غوطه‏ور شدن در گناه و فساد «بر دلهایشان مهر مى‏نهیم (درک و شعور و حس تشخیص را از آنها مى‏گیریم) آنچنان که هیچ حقیقتى را نشنوند» و هیچ اندرزى را نپذیرند و در زندگى حیران و سرگردان شوند (وَ نَطْبَعُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ).

 

(آیه 101)- در این آیه و آیه بعد باز هم تکیه روى عبرتهایى است که از بیان سرگذشتهاى اقوام پیشین گرفته مى‏شود، ولى روى سخن در اینجا به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است اگرچه هدف در واقع همه هستند.نخست مى‏گوید: «اینها آبادیها و شهرها و اقوامى هستند که اخبار و سرگذشت آنها را براى تو بیان مى‏کنیم» (تِلْکَ الْقُرى‏ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبائِها).سپس مى‏گوید: چنان نبود که آنها بدون اتمام حجت، هلاک و نابود شوند، بلکه، «بطور مسلم پیامبرانشان با دلایل روشن، به سراغ آنها آمدند» و نهایت تلاش و کوشش را در هدایت آنها کردند (وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ).«اما آنها (در برابر تبلیغات مستمر، و دعوت پى‏گیر انبیاء مقاومت به خرج دادن و روى حرف خود ایستادند، و) حاضر نبودند آنچه را قبلا تکذیب کردند بپذیرند و به آن ایمان بیاورند» (فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ).در جمله بعد علت این لجاجت و سرسختى را چنین بیان مى‏کند: «این چنین خداوند بر دلهاى کافران نقش بى‏ایمانى و انحراف را ترسیم مى‏کند و بر قلوبشان مهر مى‏نهد» (کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِ الْکافِرِینَ).یعنى، کسانى که در مسیرهاى غلط گام بر مى‏دارند، بر اثر تکرار و ادامه عمل، انحراف و کفر و ناپاکى آنچنان بر دلهاى آنها نقش مى‏بندد، که همچون نقش سکه ثابت مى‏ماند و این از قبیل اثر و خاصیت عمل است که به خداوند نسبت داده شده، زیرا مسبب تمام اسباب، اوست.

 

(آیه 102)- در این آیه دو قسمت دیگر از نقطه‏هاى ضعف اخلاقى این جمعیتها که سبب گمراهى و نابودى آنها گردیده، بیان شده است.نخست مى‏گوید آنها افراد پیمان شکن بودند:«و ما براى اکثریت آنها عهد و پیمان ثابتى نیافتیم» (وَ ما وَجَدْنا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ).این عهد و پیمان ممکن است اشاره به «عهد و پیمان فطرى» باشد که خداوند به حکم آفرینش و فطرت از همه بندگان خود گرفته است.و یا عهد و پیمانهایى که پیامبران الهى از مردم مى‏گرفتند، بسیارى از مردم آن را مى‏پذیرفتند و سپس مى‏شکستند.و یا اشاره به همه پیمانها اعم از «فطرى» و «تشریعى» بوده باشد.روح پیمان شکنى یکى از عوامل مخالفت با پیامبران و اصرار در پوییدن راه کفر و نفاق و گرفتار شدن به عواقب شوم آن است.سپس به عامل دیگر اشاره کرده، مى‏گوید:«اکثر آنها را فاسد و خارج از اطاعت فرمان یافتیم» (وَ إِنْ وَجَدْنا أَکْثَرَهُمْ لَفاسِقِینَ).یعنى روح تمرّد و قانون شکنى و خروج از نظامات آفرینش و قوانین الهى یکى دیگر از عوامل ایستادگى و پافشارى آنها در کفر و بى‏ایمانى بود.

 

(آیه 103)- خاطره درگیریهاى موسى و فرعون! در این آیه و آیات فراوان دیگرى که بعد از آن مى‏آید، داستان موسى بن عمران و سرگذشت درگیریهاى او با فرعون و فرعونیان و سر انجام کار آنها بیان شده است.بطور کلى زندگى این پیامبر بزرگ یعنى موسى بن عمران را در پنج دوره مى‏توان خلاصه کرد:

1- دوران تولد و حوادثى که بر او گذشت.

2- دوران فرار او از مصر و زندگى او در سرزمین «مدین».

3- دوران بعثت و درگیریهاى فراوانى که با فرعون و دستگاه او داشت.

4- دوران نجات او و بنى اسرائیل از چنگال فرعونیان.

5- دوران درگیریهاى موسى با بنى اسرائیل! در این آیه مى‏فرماید: «بعد از اقوام گذشته (یعنى قوم نوح، هود، صالح و مانند آنها) موسى را با آیات خود به سوى فرعون و فرعونیان مبعوث کردیم» (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى‏ بِآیاتِنا إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ).فرعون، اسم عام است که به تمام سلاطین مصر در آن زمان گفته مى‏شد.سپس مى‏فرماید: «آنها نسبت به آیات الهى ظلم و ستم کردند» (فَظَلَمُوا بِها).و در پایان اضافه مى‏کند: «بنگر سر انجام کار مفسدان چگونه بود»؟! (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ).جمله فوق یک اشاره اجمالى به نابودى فرعون و قوم سرکش اوست که شرح آن بعدا خواهد آمد.

 

(آیه 104)- آیه قبل اشاره بسیار کوتاهى به مجموع برنامه رسالت موسى و درگیریهاى او با فرعون و عاقبت کار آنها بود، اما در آیات بعد همین موضوع بطور مشروحتر مورد بررسى قرار گرفته، نخست مى‏گوید: «و موسى گفت: اى فرعون! من فرستاده پروردگار جهانیانم» (وَ قالَ مُوسى‏ یا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ).و این نخستین برخورد موسى با فرعون و چهره‏اى از درگیرى «حق» و «باطل» است.

 


اعظم :



ایه 96: ایا منظور از برکت اسمان و زمین صرفا رفاه اقتصادی است ؟

«برکات» جمع «برکت»، به موهبت‏هاى ثابت و پایدار گفته مى‏شود، در مقابل چیزهاى گذرا. در معناى «برکت»، کثرت، خیر و افزایش وجود دارد. برکات، شامل برکت‏هاى مادّى و معنوى مى‏شود، مثل برکت در عمر، دارایى، علم، کتاب و امثال آن.

 

 گاهى رفاه مادّى، نوعى قهر الهى است. چنانکه قرآن مى‏فرماید: «فلمّا نسوا ما ذکّروا به فتحنا علیهم أبواب کلّ شى‏ء» چون تذکّرات الهى را فراموش کردند، درهاى همه چیز را به رویشان گشودیم تا سرمست شوند.

در قرآن، دو نوع گشایش براى دو گروه مطرح است: الف: رفاه و گشایش براى خوبان که همراه برکات است، «فَتَحنا علیهم برکات». ب: رفاه و گشایش براى کفّار و نااهلان که دیگر همراه برکت نیست، «فَتَحنا علیهم ابواب کلّ شى‏ء»، زیرا چه بسا نعمت‏ها، ناپایدار و سبب غفلت و غرور و طغیان باشد. خداوند، این رفاه و گشایش کفّار را وسیله‏ى مهلت و پرشدن پیمانه‏ى آنان قرار داده است. بنابراین به هر نعمت ظاهرى نباید دل خوش کرد، زیرا اگر این نعمت‏ها براى مؤمنین باشد، مایه‏ى برکت است، و اگر براى کفّار باشد، ناپایدار و وسیله‏ى قهر الهى است.

 

از تفسیر نور

 

ایه 97 و 98:

مجرمان در هیچ عصر و زمانی مصون از عذاب الهی نیستن

عذاب در هر وقتی امکان وقوع داره

مراد از "هم یلعبون"مشغول بودن به دنیا به صرف حوایج دنیوی همراه با غفلته

 

به اسم اینکه ایمان داریم خودمون رو مصون از عذاب ندونیم

ایمان چیزی فرای ادعا و شعاره

 

ایه 99:

اینکه خودمون رو از مکر الهی و عذاب خداوند مصون بدونیم

خودش از مکرهای الهی هستش که در موردمون به کار رفته

جایی که پیامبران خودشون رو در امان از مکر الهی نمی دونستن و همیشه مراقب اعمالشون بودن و از کوتاهیهاشون می ترسیدن

چه جایی داره ما خیلی خودمون رو مبرا بدونیم از خطا و در نتیجه عذاب خداوند

 

ایه 100 و 101:

خدا نکنه که با عبرت نگرفتن از سرنوشت اقوام پیشین کار رو در بی ایمانی به جایی برسونیم که بر دلهامون مهر بخوره و برای همیشه راه ایمان بر ما بسته بشه

 

 

خانم زینالی :


۹۶

ایمان وپذیرش دین برکت را زیاد می کند وهمه چیز بر او پر بار می شود

 


۹۷

انفاق وایمان وباور که نبا شد نعمتها از جایی که نمی دانیم نابود می شود

 

۹۹

 

فلا یامنمکر الله

وقتی بخواهی مکر کنی مکری بد تر دامان تورا می گیرد


 

100

اگر بخواهیم از گذشته عبرت نگیریم وچشم خود را بر گذشته ببندیم ومنکر حق باشیم برای زمان حال اسیب زیادی خواهیم خورد و حق را تشخیص نخوا هیم داد


 

101

لجاجت وتکذیب حق کفر می اورد وتشخیص حق را از باطل را زایل می کند

 

گنهکاران وفاسقان گاهی تظاهر می کنند

 

۱۰۳

طاغوت وسرکش عدم پذیرش واطاعت داردوفساد دارد وخودرا حق می داند وحتی برگزیده. خدارا نمی پذیرند چون مصلحت خود نمی ببینند


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۴
* مسافر
چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ق.ظ

162 . صفحه 162






ششم خرداد :


نفیسه :

(آیه 88)- در این آیه و آیه بعد عکس العمل قوم مستکبر شعیب در برابر سخنان منطقى این پیامبر بزرگ بیان شده است.قرآن مى‏گوید: «اشراف زورمند و متکبر قوم شعیب به او گفتند سوگند یاد مى‏کنیم که قطعا، هم خودت و هم کسانى را که به تو ایمان آورده‏اند، از محیط خود بیرون خواهیم راند، مگر این که هر چه زودتر به آیین ما باز گردید» (قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا).پاسخى که شعیب در برابر این همه تهدید و خشونت به آنها داد خیلى ساده و ملایم و منطقى بود، «گفت: آیا (مى‏خواهید ما را به آیین خودتان بازگردانید) اگر چه مایل نباشیم» (قالَ أَ وَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ).

 

(آیه 89)- در این آیه شعیب چنین ادامه مى‏دهد: «اگر ما به آیین بت پرستى شما باز گردیم، و بعد از آن که خدا ما را نجات داده خود را به این پرتگاه بیفکنیم، بر خدا افترا بسته‏ایم»(قَدِ افْتَرَیْنا عَلَى اللَّهِ کَذِباً إِنْ عُدْنا فِی مِلَّتِکُمْ بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْها).سپس اضافه مى‏کند:«ممکن نیست ما به آیین شما بازگردیم مگر این که خدا بخواهد» (وَ ما یَکُونُ لَنا أَنْ نَعُودَ فِیها إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّنا).و بلافاصله اضافه مى‏کند که خداوند نیز چنین دستورى نخواهد داد، «چرا که او از همه چیز آگاه است و به همه چیز احاطه علمى دارد» (وَسِعَ رَبُّنا کُلَّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً).بنابراین هرگز ممکن نیست او از دستورى که داده باز گردد، زیرا کسى که از دستورش برمى‏گردد، که علمش محدود باشد و اشتباه کند و از دستور خود پشیمان گردد، اما آن کس که احاطه علمى به همه چیز دارد، تجدید نظر براى او ممکن نیست.سپس براى این که به آنها حالى کند از تهدیدشان هراسى ندارد و محکم بر جاى خود ایستاده است، مى‏گوید:«توکل و تکیه ما تنها به خداست» (عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنا).

 

و سر انجام براى این که حسن نیت خود را ثابت کند و چهره حقیقت طلبى و مسالمت جویى خویش را آشکار سازد، تا دشمنانش او را متهم به ماجراجویى و غوغا طلبى نکنند، مى‏گوید:«پروردگارا! میان ما و جمعیت ما به حق حکم‏ و داورى کن، و مشکلات و گرفتاریهاى ما را برطرف ساز، و درهاى رحمتت را به سوى ما بگشا که بهترین گشایندگانى» (رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْفاتِحِینَ).

 

(آیه 90)- در این آیه از تبلیغاتى که مخالفان شعیب در برابر تابعان او مى‏کردند سخن به میان آورده، مى‏گوید:«اشراف و متکبران خودخواهى که از قوم شعیب راه کفر را پیش گرفته بودند (به کسانى که احتمال مى‏دادند تحت تأثیر دعوت شعیب واقع شوند) مى‏گفتند: اگر از شعیب پیروى کنید بطور مسلّم از زیانکاران خواهید بود» (وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْباً إِنَّکُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ).و منظورشان همان خسارتهاى مادى بود که دامنگیر مؤمنان به دعوت شعیب مى‏شد، زیرا آنها مسلما بازگشت به آیین بت پرستى نمى‏کردند، و بنابراین مى‏بایست به زور از آن شهر و دیار اخراج شوند و املاک و خانه‏هاى خود را بگذارند و بروند.

 

(آیه 91)- هنگامى که کارشان به اینجا رسید و علاوه بر گمراهى خویش در گمراه ساختن دیگران نیز اصرار ورزیدند، و هیچ گونه امیدى به ایمان آوردن آنها نبود، مجازات الهى به حکم قانون قطع ریشه فساد به سراغ آنها آمد، «پس زلزله سخت و وحشتناکى آنها را فراگرفت، آنچنان که صبحگاهان همگى به صورت اجساد بى‏جانى در درون خانه‏هایشان افتاده بودند» (فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ).

 

(آیه 92)- سپس ابعاد وحشتناک این زلزله عجیب را با این جمله تشریح کرده، مى‏گوید:«آنها که شعیب را تکذیب کردند، آنچنان نابود شدند که گویا هرگز در این خانه‏ها سکنى نداشتند»!(الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیهَا).و در پایان آیه مى‏فرماید: «آنها که شعیب را تکذیب کردند، زیانکار بودند» نه مؤمنان (الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْباً کانُوا هُمُ الْخاسِرِینَ).

 

(آیه 93)- در این آیه آخرین گفتار شعیب را مى‏خوانیم که: «او از قوم گنهکار روى برگردانید و گفت: من رسالات پروردگارم را ابلاغ کردم، و به مقدار کافى نصیحت نمودم و از هیچ گونه خیرخواهى فروگذار نکردم» (فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالاتِ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ).«با این حال چگونه به حال این جمعیت کافر تأسف بخورم» (فَکَیْفَ آسى‏ عَلى‏ قَوْمٍ کافِرِینَ).زیرا آخرین تلاش و کوشش براى هدایت آنها به عمل آمد ولى در برابر حق سر تسلیم فرود نیاوردند، و مى‏بایست چنین سرنوشت شومى را داشته باشند.

 

(آیه 94)- اگر هشدارها مؤثر نیفتد: این آیه که بعد از ذکر سرگذشت جمعى از پیامبران بزرگ و پیش از پرداختن به سرگذشت موسى بن عمران آمده، اشاره به چند اصل کلى است که در همه ماجراها حکومت مى‏کند، نخست مى‏گوید:«و ما در هیچ شهر و آبادى، پیامبرى نفرستادیم مگر این که اهل آن را به ناراحتیها و خسارتها گرفتار ساختیم شاید (به خود آیند، و به سوى خدا) بازگردند و تضرّع کنند»! (وَ ما أَرْسَلْنا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ).و این به خاطر آن است که مردم تا در ناز و نعمتند کمتر گوش شنوا و آمادگى براى پذیرش حق دارند اما هنگامى که در تنگناى مشکلات قرار مى‏گیرند و نور فطرت و توحید آشکارتر مى‏گردد، بى‏اختیار به یاد خدا مى‏افتند و دلهایشان آماده پذیرش مى‏گردد، ولى این بیدارى که در همه یکسان است در بسیارى از افراد زود گذر و ناپایدار است و به مجرد، برطرف شدن مشکلات بار دیگر در خواب غفلت فرو مى‏روند ولى براى جمعى نقطه عطفى در زندگى محسوب مى‏شود و براى همیشه، به سوى حق باز مى‏گردند.

 

(آیه 95)- لذا در این آیه مى‏گوید: هنگامى که آنها در زیر ضربات حوادث و فشار مشکلات تغییر مسیر ندادند و همچنان در گمراهى خود باقى ماندند «سپس ما مشکلات را از آنها برداشتیم و به جاى آن گشایش و نعمت قرار دادیم، تا آنجا که (بار دیگر زندگانى آنها رونق گرفت و کمبودها به فزونى تبدیل شد و) مال و نفرات آنها فراوان گردید» (ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا).به هنگام برطرف شدن مشکلات، به جاى این که به این حقیقت توجه کنند که «نعمت» و «نقمت» به دست خداست و رو به سوى او آورند، براى اغفال خود به این منطق متشبث شدند، که اگر براى ما مصائب و گرفتاریهایى پیش آمد، چیز تازه‏اى نیست «و گفتند: پدران ما نیز گرفتار چنین مصائب و مشکلاتى شدند» (وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ). دنیا فراز و نشیب دارد و براى هر کس دوران راحتى و سختى بوده است، سختیها امواجى ناپایدار و زود گذرند.در پایان، قرآن مى‏گوید: هنگامى که کار به اینجا رسید و از عوامل تربیت کمترین بهره‏اى نگرفتند، بلکه بر غرور خود افزودند، «ناگاه آنها را به مجازات خود گرفتیم، در حالى که آنها هیچ خبر نداشتند و غافلگیر شدند» و به همین جهت مجازات براى آنها، سخت دردناک بود (فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ).


اعظم :



ایه 94: شکر گزاری و ایمان در حال دارایی و مکنت خیلی سخت تر از ایمان در حال سختیهاست

وقتی حالمون خیلی خوشه و دنیا بهمون رو کرده خدا را فراموش نکنیم

 

ایه 95:دارایی و نادارایی

فقر و ثروت

اقبال و ادبار دنیا به ما

همه وجه هایی از ازمایش و امتحان خدا هستن

گاهی با این جمله که دنیا بالا پایین داره سر وته این قضایا رو به هم میاریم ولی مساله به این سادگیها نیست

خداوند قادر متعال در هر صورتی بلده امتحان خودش رو بگیره

سعی کنیم تو همه شرایط رابطه مون رو با خدا و رابطه این قضایا رو با خدا و امتحان نفسمون فراموش نکنیم و دچار غفلت و خودفرموشی و خدا فراموشی نشیم



ایه 94: شکر گزاری و ایمان در حال دارایی و مکنت خیلی سخت تر از ایمان در حال سختیهاست

وقتی حالمون خیلی خوشه و دنیا بهمون رو کرده خدا را فراموش نکنیم

 

ایه 95:دارایی و نادارایی

فقر و ثروت

اقبال و ادبار دنیا به ما

همه وجه هایی از ازمایش و امتحان خدا هستن

گاهی با این جمله که دنیا بالا پایین داره سر وته این قضایا رو به هم میاریم ولی مساله به این سادگیها نیست

خداوند قادر متعال در هر صورتی بلده امتحان خودش رو بگیره

سعی کنیم تو همه شرایط رابطه مون رو با خدا و رابطه این قضایا رو با خدا و امتحان نفسمون فراموش نکنیم و دچار غفلت و خودفرموشی و خدا فراموشی نشیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۲۴
* مسافر