583 . صفحه 583
سی ویکم تیر :
نفیسه :
(آیه 31)- بخشى از پاداش عظیم پرهیزکاران. در آیات پیشین سخن از سرنوشت طغیانگران و قسمتى از کیفرهاى دردناک آنها و علت این بدبختى بود، در اینجا به شرح نقطه مقابل آنها پرداخته، از مؤمنان راستین و پرهیزکاران و قسمتى از مواهب آنها در قیامت سخن مىگوید، تا در یک مقایسه رویارو میان این دو حقایق روشنتر گردد.
نخست مىفرماید: «براى پرهیزکاران نجات و پیروزى بزرگى است» (ان للمتقین مفازا).
(آیه 32)- سپس به شرح این فوز و سعادت پرداخته، مىافزاید: «باغهائى سرسبز و (محفوظ با میوههائى از) انواع انگورها» (حدائق و اعنابا).
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم: «بهترین میوههاى شما انگور است».
(آیه 33)- سپس به همسران بهشتى که یکى دیگر از مواهب پرهیزکاران است اشاره کرده، مىافزاید: «و (براى آنها) حوریانى بسیار جوان و هم سنّ و سال» است (و کواعب اترابا).
(آیه 34)- سپس چهارمین نعمت بهشتى را که در انتظار پرهیزکاران است چنین شرح مىدهد: «و جامهائى لبریز و پیاپى» از شراب طهور! (و کأسا دهاقا).
اما نه شرابى همچون شرابهاى آلوده دنیا که عقل را مىزداید، بلکه شرابى که عقلآور، و نشاط آفرین و جان پرور و روح افزاست.
(آیه 35)- و از آنجا که سخن از جام و شراب تداعى معنى نامطلوب آن را در دنیا مىکند، در حالى که شراب بهشتى درست نقطه مقابل شرابهاى شیطانى دنیاست بلافاصله مىافزاید: بهشتیان «در آنجا نه سخن لغو و بیهودهاى مىشنوند، و نه دروغى» (لا یسمعون فیها لغوا و لا کذابا).
یکى از مواهب بزرگ معنوى بهشتیان این است که در آنجا اثرى از دروغ پردازیها، بیهودهگوییها، تهمتها و افتراها، تکذیب حق و توجیه باطل، و گفتگوهاى ناهنجارى که قلب پرهیزکاران را در این دنیا آزار مىدهد وجود نخواهد داشت و به راستى چه زیباست آن محیطى که اثرى از این سخنان ناموزون و رنجآور در آن وجود ندارد، و طبق آیه 62 سوره مریم «در آنجا هرگز گفتار لغو و بیهودهاى نمىشنوند و جز سلام در آنجام سخنى نیست».
(آیه 36)- و در پایان ذکر این نعمتها به نعمت معنوى دیگرى اشاره می کند که از همه بالاتر است، مىفرماید: «این پاداشى است از سوى پروردگارت، و عطیّهاى است کافى» (جزاء من ربک عطاء حسابا).
چه بشارت و نعمتى از این برتر و بالاتر که بنده ضعیف، مورد نوازش و الطاف و محبتهاى مولاى کریم خود قرار گیرد.
و به گفته شاعر:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها مىکنى اى خاک درت تاج سرم
(آیه 37)- سپس در این آیه، مىافزاید: «همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است، پروردگار رحمان» (رب السماوات و الارض و ما بینهما الرحمن).
در حقیقت، آیه فوق اشارهاى به این واقعیت است که اگر خداوند چنین وعدههائى را به متقین مىدهد گوشهاى از آن را در این دنیا، به صورت رحمت عامش، به اهل آسمانها و زمین نشان داده است.
و در پایان آیه مىفرماید: «و (در آن روز) هیچ کس حق ندارد بىاجازه او سخنى بگوید» یا شفاعتى کند (لا یملکون منه خطابا).
زیرا آن قدر حساب الهى دقیق و عادلانه است که جائى براى «چون و چرا» باقى نمىماند.
(آیه 38)- در آیات گذشته قسمتهاى قابل ملاحظهاى از کیفرها و مجازاتهاى طغیانگران و مواهب و پاداشهاى پرهیزکاران در روز رستاخیز بیان شد، در اینجا به معرفى آن روز بزرگ پرداخته، بخشى از اوصاف آن روز و حوادث آن را شرح مىدهد.
مىفرماید: اینها همه در «روزى (است) که روح و ملائکه در یک صف مىایستند و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان سخن نمىگویند و (آنگاه که مىگویند) درست مىگویند» (یوم یقوم الروح و الملائکة صفا لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا).بدون شک قیام «روح» و «فرشتگان» در آن روز در یک صف، و سخن نگفتن جز به اذن خداوند رحمان، فقط براى اجراى فرمان اوست، آنها در این جهان نیز «مدبرات امر» و مجرى فرمانهاى او هستند، و در عالم آخرت این امر آشکارتر و واضحتر و گستردهتر خواهد بود.
و منظور از «روح» در اینجا یکى از فرشتگان بزرگ الهى است که بر طبق بعضى از روایات حتى از جبرئیل برتر است، چنانکه در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم: «او فرشتهاى است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل»! به هر حال این مخلوق بزرگ الهى در قیامت همراه ملائکه آماده اطاعت فرمان او هستند، چنان هول و اضطراب محشر، همه را فرا گرفته که هیچ کس را یاراى سخن گفتن نیست.
در حدیثى آمده است که از امام صادق علیه السّلام درباره این آیه سؤال کردند، فرمود: «روز قیامت به ما اجازه داده مىشود و سخن مىگوئیم».
راوى سؤال مىکند در آن روز شما چه مىگوئید؟
فرمود: «تمجید و ستایش پروردگارمان را مىکنیم، و بر پیامبرمان درود مىفرستیم، و براى پیروانمان شفاعت مىکنیم، و خداوند شفاعت ما را رد نمىکند».
از این روایت استفاده مىشود که انبیاء و امامان معصوم نیز در صف فرشتگان و روح قرار مىگیرند، و از کسانى که به آنها اجازه سخن گفتن و مدح و ثناى خداوند و شفاعت داده مىشود آنها هستند.
(آیه 39)- سپس اشاره به این روز بزرگ- که هم روز قیامت انسانها و هم فرشتگان و هم یوم الفصل و روز کیفر طاغین و پاداش متقین است- کرده، مىفرماید: «آن روز حق است» (ذلک الیوم الحق).
«حقّ» به معنى چیزى است که ثابت است، واقعیت دارد و تحقق مىیابد، و این معنى درباره قیامت کاملا صادق است بعلاوه روزى است که «حق» هر کس به او داده مىشود، حقوق مظلومان از ظالمان گرفته خواهد شد، و «حقایق» و اسرار درون به ظهور مىپیوندند، بنابراین روزى است به تمام معنى حق.
و چون توجه به این واقعیت مىتواند مؤثرترین انگیزه انسان براى حرکت به سوى پروردگار، و اطاعت فرمان او گردد، بلافاصله مىافزاید: «پس هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش بر مىگزیند» و به سوى او باز مىگردد (فمن شاء اتخذ الى ربه مآبا).
یعنى تمام اسباب این حرکت الهى فراهم است، انبیا به قدر کافى ابلاغ فرمان حق کردهاند، عقل انسانى نیز- که پیامبرى از درون او است- راه او را روشن کرده سرنوشت طاغیان و پرهیزکاران نیز به خوبى تبیین شده، تنها چیزى که باقى مانده تصمیم قاطع انسان است که با استفاده از اختیارى که خدا به او داده است راه را برگزیند و پیش رود.
(آیه 40)- سپس به عنوان تأکید روى مسأله مجازات مجرمان، و بیان نزدیک بودن آن روز بزرگ در برابر کسانى که آن را دور یا نسیهاش مىپندارند، مىافزاید:
«و ما شما را از عذاب نزدیکى بیم دادیم»(انا انذرناکم عذابا قریبا).
امیرمؤمنان على علیه السّلام مىفرماید: «هر چیزى که مىآید قریب و نزدیک است».
چرا نزدیک نباشد در حالى که مایه اصلى عذاب الهى اعمال خود انسانها است که همیشه با آنهاست «و جهنم هم اکنون کافران را احاطه کرده» (عنکبوت/ 54).
و از آنجا که در آن روز گروه عظیمى غرق حسرت و اندوه شده، نادم و پشیمان مىگردند، حسرتى که به حالشان سودى نخواهد داشت و ندامتى که نتیجهاى ندارد، به دنبال این هشدار مىافزاید: «این عذاب در روزى خواهد بود که انسان آنچه را از قبل با دستهاى خود فرستاده مىبیند، و کافر مىگوید: اى کاش خاک بودم» و گرفتار عذاب نمىشدم!(یوم ینظر المرء ما قدمت یداه و یقول الکافر یا لیتنى کنت ترابا).
اصولا یکى از بهترین پاداشهاى نیکوکاران، و یکى از بدترین کیفرهاى بدکاران همین اعمال مجسم آنهاست که همراهشان خواهد بود.
آرى! کار انسانى که اشرف مخلوقات است گاه بر اثر کفر و گناه به جائى مىرسد که آرزو مىکند در صف یکى از موجودات بىروح و پست باشد.
در آیات قرآن مىخوانیم: کفار و مجرمان هنگامى که صحنه قیامت و دادرسى پروردگار و جزاى اعمال را مشاهده مىکنند، عکس العملهاى مختلفى نشان مىدهند که همگى حکایت از شدت تأثر و تأسف آنها مىکند.
گاه مىگویند: «واى بر ما از این حسرت که در اطاعت فرمان خدا کوتاهى کردیم» (زمر/ 56).
و گاه مىگویند: «خداوندا! ما را به دنیا بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم» (الم سجده/ 12).
و گاه مىگویند: «اى کاش خاک بودیم و هرگز زنده نمىشدیم» همان گونه که در آیات مورد بحث آمده است.
سوره نازعات سوره هفتاد و نهم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 46 آیه میباشد.
محتواى سوره:
محتواى این سوره در شش بخش خلاصه مىشود:
1- نخست با قسمهاى مؤکدى که ارتباط با مسأله معاد دارد روى تحقق این روز بزرگ تأکید مىکند.
2- سپس به قسمتى از مناظر هول انگیز و وحشتناک آن روز اشاره مىنماید.
3- و بعد اشاره کوتاه و گذرائى به داستان موسى و سرنوشت فرعون طغیانگر دارد که هم مایه تسلى خاطر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان است و هم هشدار به مشرکان طغیانگر، و هم اشارهاى است به این که انکار معاد انسان را به چه گناهانى آلوده مىکند.
4- در بخش بعد نمونههایى را از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمین که خود دلیلى است براى امکان معاد و حیات بعد از مرگ بر مىشمرد.
5- بار دیگر به شرح قسمتى دیگر از حوادث وحشتناک آن روز بزرگ و سرنوشت طغیانگران و پاداش نیکوکاران مىپردازد.
6- سرانجام در پایان سوره بر این حقیقت تأکید مىکند که: هیچ کس از تاریخ آن روز با خبر نیست، ولى همین اندازه مسلم است که نزدیک است.
انتخاب نام «نازعات» براى این سوره به خاطر نخستین آیه آن است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «کسى که سوره نازعات را بخواند توقف و حساب او در روز قیامت تنها به اندازه خواندن یک نماز روزانه است، و بعد از آن وارد بهشت مىشود».
مسلم است کسى که محتواى این سوره را که آیات تکان دهندهاش ارواح خفته را بیدار و متوجه وظائف خود مىسازد در جان خویش پیاده کند از چنان پاداشهائى برخوردار خواهد شد، نه آنها که فقط به خواندن الفاظ قناعت مىکنند.
(آیه 1)- سوگند به این فرشتگان پر تلاش! در آغاز سوره به پنج موضوع مهم، قسم یاد شده و هدف از این سوگندها بیان حقانیت و تحقق مسأله معاد و رستاخیز است.مىفرماید: «سوگند به فرشتگانى که (جان مجرمان را بشدت از بدنهایشان) بر مىکشند» (و النازعات غرقا).
(آیه 2)- «و فرشتگانى که (روح مؤمنان را) با مدارا و نشاط جدا مىسازند» (و الناشطات نشطا).
(آیه 3)- «و سوگند به فرشتگانى که (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حرکت مىکنند» (و السابحات سبحا).
(آیه 4)- «و سپس بر یکدیگر سبقت مىگیرند» (فالسابقات سبقا).
(آیه 5)- «و آنها که امور را تدبیر مىکنند» (فالمدبرات امرا).
منظور از این سوگندها «فرشتگانى» است که مأمور قبض ارواح کفار و مجرمانند که آنها را به شدت از بدنهایشان بر مىکشند، ارواحى که هرگز حاضر به تسلیم در برابر حق نبودند.
و فرشتگانى که مأمور قبض ارواح مؤمنانند که با مدارا و نرمش و نشاط آنها را جدا مىسازند.
و فرشتگانى که در اجراى فرمان الهى با سرعت حرکت مىکنند.سپس بر یکدیگر پیشى مىگیرند.
و سرانجام امور جهان را به فرمان او تدبیر مىکنند.
(آیه 6)- معاد تنها با یک صیحه عظیم رخ مىدهد! بعد از آن که با قسمهاى مؤکد وقوع قیامت به عنوان یک امر حتمى در آیات گذشته بیان شد، در اینجا به شرح بعضى از نشانهها و حوادث این روز بزرگ مىپردازد، مىفرماید: این بعث و رستاخیز «در آن روز است که زلزلههاى وحشتناک همه چیز را به لرزه در مىآورد» (یوم ترجف الراجفة).
(آیه 7)- «و به دنبال آن، حادثه دومین [- صیحه عظیم محشر] رخ مىدهد» (تتبعها الرادفة).
منظور از «راجفه» همان صیحه نخستین یا نفخ صور اول است که شیپور فناى جهان و زلزله نابودى دنیاست و «رادفه» اشاره به صیحه دوم یا نفخ صور ثانى است که نفخه حیات و رستاخیز و بازگشت به زندگى جدید است.
(آیه 8)- سپس مىافزاید: «دلهائى در آن روز سخت مضطرب است» (قلوب یومئذ واجفة).
دلهاى مجرمان و گنهکاران و طغیانگران همه بشدت مىلرزد، و نگران حساب و جزا و کیفر است.
(آیه 9)- این اضطراب درونى به قدرى شدید است که آثار آن در تمام وجود گنهکاران ظاهر مىشود، لذا در این آیه مىافزاید: «و چشمهاى آنان از شدت ترس فرو افتاده است» (ابصارها خاشعة).
در آن روز چشمها به گودى مىنشیند، از حرکت باز مىایستد و خیره مىشود، و گوئى دید خود را از شدت ترس از دست مىدهد.
(آیه 10)- آنگاه سخن را از قیامت به دنیا مىکشاند، مىفرماید: ولى امروز «مىگویند: آیا ما به زندگى مجدد باز مىگردیم»؟! (یقولون أ إنا لمردودون فى الحافرة).
(آیه 11)- این آیه ادامه سخنان آنها را نقل کرده، مىگوید: «آیا هنگامى که استخوانهاى پوسیدهاى شدیم» ممکن است زنده شویم؟ (أ إذا کنا عظاما نخرة).
این همان چیزى است که همواره منکران معاد روى آن تکیه مىکردند، و مىگفتند: باور کردنى نیست که استخوانهاى پوسیده بار دیگر لباس حیات در تن بپوشد، در حالى که فراموش کرده بودند در آغاز نیز از همان خاک آفریده شدهاند.
(آیه 12)- منکران معاد به این هم قناعت نمىکنند، بلکه به استهزاى «معاد» برخاسته و به عنوان مسخره، «مىگویند: اگر قیامتى در کار باشد بازگشتى است زیانبار» و حال ما در آن روز سخت و دردناک خواهد بود! (قالوا تلک اذا کرة خاسرة).
(آیه 13)- در این آیه بار دیگر به مسأله قیام قیامت و برپاشدن رستاخیز باز مىگردد، و با لحنى قاطع و کوبنده، مىفرماید: «این بازگشت تنها با یک صیحه عظیم است» (فانما هى زجرة واحدة).
(آیه 14)- «ناگهان همگى بر عرصه زمین ظاهر مىگردند» (فاذا هم بالساهرة).
این کار پیچیده و مشکلى نیست، همین که به فرمان خدا نفخه دوم دمیده شود و بانگ حیات و زندگى برخیزد، تمام این خاکها و استخوانهاى پوسیده یک مرتبه جمع مىشوند و جان مىگیرند، و از قبرها بیرون مىپرند!
(آیه 15)- بعد از بیانات نسبتا مشروحى که در آیات قبل درباره مسأله معاد و انکار و مخالفت مشرکان آمد، در اینجا به داستان یکى از طغیانگران بزرگ تاریخ یعنى فرعون و سرنوشت دردناک او اشاره مىکند، تا هم مشرکان عرب بدانند که افراد نیرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت کنند، و هم مؤمنان را دلگرم سازد که از برترى نیروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند، چرا که در هم کوبیدن آنها براى خداوند بسیار سهل و آسان است.
نخست از اینجا شروع مىکند: «آیا داستان موسى به تو رسیده است»؟ (هل اتاک حدیث موسى).