582 . صفحه 582
سی ام تیر :
نفیسه :
سوره نبأ سوره هفتاد و هشتم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 40 آیه میباشد.
محتواى سوره:
اصولا اکثریت قریب به اتفاق سورههاى جزء آخر قرآن در «مکّه» نازل شده، و بیش از همه چیز روى مسأله مبدأ و معاد، و بشارت و انذار تکیه مىکند.
محتواى این سوره را مىتوان در چند بخش خلاصه کرد.
1- سؤالى که در آغاز سوره، از حادثه بزرگ (نبأ عظیم) یعنى روز قیامت مطرح شده است.
2- سپس به بیان نمونههائى از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمین و زندگى انسانها- به عنوان دلیلى بر امکان معاد و رستاخیز- مىپردازد.
3- در بخش دیگر قسمتى از نشانههاى آغاز رستاخیز را بیان مىدارد.
4- در بخش دیگرى گوشهاى از عذابهاى دردناک طغیانگران را.
5- به دنبال آن قسمتى از نعمتها و مواهب بهشتى را شرح مىدهد.
6- سرانجام با انذار شدیدى از عذاب قریب، و سپس ذکر سرنوشت غمانگیز کافران سوره پایان مىگیرد.
ضمنا نامگذارى این سوره به خاطر تعبیرى است که در آیه دوم آن آمده است، و گاه از آن به عنوان سوره «عمّ» به تناسب آیه نخستین آن تعبیر مىشود.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله آمده است:
«کسى که سوره عمّ یتسائلون را بخواند خداوند از نوشیدنى خنک و گواراى بهشتى در قیامت سیرابش مىکند».
و نیز در حدیث دیگرى از آن حضرت نقل شده که فرمود: «کسى که آن را بخواند و حفظ کند حساب او در روز قیامت (چنان سریع انجام مىگیرد که) به مقدار خواندن یک نماز خواهد بود».
(آیه 1)- خبر مهم! در نخستین آیه سوره به عنوان یک استفهام آمیخته با تعجب مىفرماید: «آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال مىکنند»؟ (عم یتساءلون).
(آیه 2)- سپس بىآنکه در انتظار پاسخ آنها باشد خود به پاسخگوئى پرداخته، مىافزاید: «از خبر بزرگ و پراهمیّت» رستاخیز (عن النبا العظیم).
(آیه 3)- «همان خبرى که پیوسته در آن اختلاف دارند» (الذى هم فیه مختلفون).
در این که منظور از این خبر بزرگ «نبأ عظیم» چیست؟
دقت در مجموع آیات این سوره مخصوصا تعبیراتى که در آیات بعد آمده و جمله «انّ یوم الفصل کان میقاتا» که بعد از ذکر نشانههاى قدرت خداوند در زمین و آسمان آمده و توجه به این حقیقت که شدیدترین مخالفت مشرکان در مسأله «معاد» بود، روى هم رفته تفسیر به روز معاد و رستاخیز را تأیید مىکند.
ولى این مانع نمىشود که آیه مصداقهاى دیگرى نیز داشته باشد چرا که قرآن داراى بطون مختلفى است، یعنى یک آیه ممکن است معانى متعددى داشته باشد که از میان آنها یک معنى ظاهر است، و معانى دیگر بطون قرآن است که به کمک قرائن مختلفى از آن استفاده مىشود، لذا در روایات زیادى که از طرق اهل بیت علیهم السّلام و بعضى از طرق اهل سنت نقل شده «نبأ عظیم» (خبر بزرگ) به مسأله ولایت و امامت امیرمؤمنان على علیه السّلام که مورد اختلاف و گفتگو از سوى جمعى بود، یا به مسأله ولایت بطور اعم تفسیر شده است.
(آیه 4)- سپس مىافزاید: «چنین نیست که آنها فکر مىکنند و به زودى مىفهمند» (کلا سیعلمون).
(آیه 5)- «باز هم چنین نیست و به زودى مىفهمند» (ثم کلا سیعلمون).
«آن روز با خبر مىشوند که فریاد وا حسرتاى آنها بلند است، و از تفریط و کوتاهى خود سخت پشیمان مىشوند». (زمر/ 56) آن روز که امواج عذاب گرداگرد آنها را مىگیرد، و تقاضاى بازگشت به دنیا را مىکنند «آیا راهى به بازگشت وجود دارد». (شورى/ 44) حتى در لحظه مرگ که حجابها از برابر چشم انسان کنار مىرود و حقایق عالم دیگر در برابر او آشکار مىشود و به برزخ و معاد یقین پیدا مىکند در همان لحظه نیز فریادش بلند مىشود که:
«مرا بازگردانید تا عمل صالحى انجام دهم». (مؤمنون/ 99 و 100).
(آیه 6)- همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار ...
از این آیه به بعد در حقیقت پاسخى است به سؤالاتى که منکران معاد و اختلاف کنندگان در این نبأ عظیم داشتهاند، زیرا در این آیات گوشهاى از نظام حکیمانه این عالم هستى که نقش بسیار مؤثرى در زندگى انسانها دارد بیان شده است، که از یک سو دلیل روشنى بر قدرت خدا بر همه چیز و از جمله تجدید حیات مردگان است و از سوى دیگر اشاره به این است که این نظام حکیمانه نمىتواند بیهوده و عبث باشد، در حالى که اگر با پایان این زندگى مادّى دنیا همه چیز پایان یابد، مسلما طرحى عبث و بیهوده خواهد بود.
و به این ترتیب از دو جهت، استدلال براى مسأله معاد محسوب مىشود، از طریق «برهان قدرت» و «برهان حکمت».
و در یازده آیه به دوازده نعمت مهم، با تعبیراتى آمیخته با لطف و محبت، و توأم با استدلال و تحریک عواطف، اشاره شده است، نخست از زمین شروع کرده، مىفرماید: «آیات زمین را محل آرامش (شما) قرار ندادیم»؟! (ا لم نجعل الارض مهادا).
انتخاب این تعبیر براى زمین، بسیار پر معنى است، چرا که از یکسو قسمتهاى زیادى از زمین آن چنان نرم و صاف و مرتب است که انسان به خوبى مىتواند در آن خانه سازى کند، زراعت و باغ احداث نماید.
از سوى دیگر همه نیازمندیهاى او بر سطح زمین یا در اعماق آن به صورت مواد اولیه و معادن گرانبها نهفته است.
و از سوى سوم مواد زائد او را به خود جذب مىکند و اجساد مردگان با دفن در آن به زودى تجزیه و متلاشى مىشوند و انواع میکربها به واسطه اثر مرموزى که دست آفرینش در خاک نهاده است نابود مىگردد.
و از سوى چهارم با حرکت نرم و سریع به دور خورشید و به دور خود، شب و روز و فصول چهارگانه را که نقش عمدهاى در حیات انسان دارند می آفریند.
(آیه 7)- و از آنجا که ممکن است در برابر نرمى زمینهاى مسطح، اهمیت کوهها و نقش حیاتى آنها، فراموش شود، در این آیه مىافزاید: «و (آیا) کوهها را میخهاى زمین» قرار ندادیم؟ (و الجبال اوتادا).
کوهها علاوه بر این که ریشههاى عظیمى در اعماق زمین دارند، و همچون زرهى پوسته زمین را در برابر فشار ناشى از مواد مذاب درونى، و تأثیر جاذبه جزر و مد آفرین ماه از بیرون حفظ مىکنند، دیوارهاى بلندى در برابر طوفانهاى سخت و سنگین محسوب مىشوند.
و از سوى سوم کانونى هستند براى ذخیره آبها و انواع معادن گرانبها.
علاوه بر همه اینها در اطراف کره زمین قشر عظیمى از هوا وجود دارد که بر اثر وجود کوهها که به صورت دندههاى یک چرخ، پنجه در این قشر عظیم افکندهاند همراه زمین حرکت مىکنند، دانشمندان مىگویند: اگر سطح زمین صاف بود، قشر هوا به هنگام حرکت زمین روى آن مىلغزید، و طوفانهاى عظیم ایجاد مىشد، و هم ممکن بود این اصطکاک دائمى سطح زمین را داغ و سوزان و غیر قابل سکونت کند.
(آیه 8)- بعد از بیان این دو نمونه از مواهب و آیات آفاقى به سراغ مواهب درونى وجودى انسان و آیات انفسى مىرود، مىفرماید: «و شما را به صورت زوجها آفریدیم» (و خلقناکم ازواجا).
«ازواج» جمع «زوج» به معنى جفت، و جنس «مذکر و مؤنث» است، و آفرینش انسان از این دو جنس علاوه بر این که ضامن بقاى نسل اوست، سبب آرامش جسم و جان او محسوب مىشود، چنانکه در آیه 21 سوره روم مىخوانیم: «از نشانههاى (عظمت) خداوند این است که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش بیابید، و در میان شما محبت و رحمت قرار داد.»
(آیه 9)- سپس به پدیده «خواب» که از مواهب بزرگ الهى بر انسان است و نقش عظیمى در سلامت جسم و جان او دارد اشاره کرده، مىافزاید: «و خواب شما را مایه آرامشتان قرار دادیم» (و جعلنا نومکم سباتا).
با این که یک سوم زندگى انسان را «خواب» فرا گرفته، و همیشه انسان با این مسأله مواجه بوده، هنوز اسرار خواب به خوبى شناخته نشده است، و حتى این که چه عاملى سبب مىشود که در لحظه معینى بخشى از فعالیتهاى مغزى از کار بیفتد، و سپس پلک چشمها بر هم آمده، و تمام اعضاى تن در سکون و سکوت و استراحت فرو رود، هنوز به درستى روشن نیست! گرچه آیه فوق ناظر به خواب به عنوان یک نعمت الهى است، ولى از آنجا که «خواب» شباهت به «مرگ» و «بیدارى» شباهتى به «رستاخیز» دارد، مىتواند اشارهاى به این مطلب نیز باشد.
(آیه 10)- سپس در رابطه با مسأله خواب سخن از موهبت «شب» به میان آورده، مىفرماید: «و شب را پوششى (براى شما) قرار دادیم» (و جعلنا اللیل لباسا).
(آیه 11)- و بلافاصله مىافزاید: «و روز را وسیلهاى براى زندگى و معاش» (و جعلنا النهار معاشا).
مطابق آیات فوق پرده شب لباس و پوششى است بر اندام زمین، و تمام موجودات زندهاى که روى آن زیست مىکنند، فعالیتهاى خسته کننده زندگى را به حکم اجبار تعطیل مىکند، و تاریکى را که مایه سکون و آرامش و استراحت است بر همه چیز مسلط مىسازد، تا اندامهاى فرسوده مرمّت گردد و روح خسته تجدید نشاط کند، چرا که خواب آرام جز در تاریکى میسّر نیست.
از این گذشته با فرو افتادن پرده شب، نور آفتاب برچیده مىشود که اگر بطور مداوم بتابد تمام گیاهان و حیوانات را مىسوزاند، و زمین جاى زندگى نخواهد بود! آخرین سخن این که آمد و شد شب و روز و نظام دقیق تغییرات تدریجى آنها یکى از آیات خلقت و نشانههاى خداست، به علاوه سر چشمه پیدایش یک تقویم طبیعى براى نظام بندى زمانى زندگى انسانها محسوب مىشود.
(آیه 12)- پس از زمین به «آسمان» پرداخته، مىفرماید: «و بر فراز شما هفت (آسمان) محکم بنا کردیم» (و بنینا فوقکم سبعا شدادا).
عدد «هفت» در اینجا ممکن است عدد تکثیر و اشاره به کرات متعدد آسمان، و مجموعههاى منظومهها و کهکشانها و عوالم متعدد جهان هستى باشد، که داراى خلقتى محکم و ساختمانى عظیم و قوى هستند و یا عدد تعداد. به این ترتیب که آنچه ما از ستارگان مىبینیم همه به حکم آیه 6 سوره صافّات: «ما آسمان پایین را با ستارگان زینت بخشیدیم» متعلق به آسمان اول است و ماوراى آن شش عالم و آسمان دیگر وجود دارد که از دسترس علم بشر بیرون است.
(آیه 13)- بعد از اشاره اجمالى به آفرینش آسمانها به سراغ نعمت بزرگ آفتاب عالمتاب رفته، مىفرماید: «و چراغى روشن و حرارتبخش آفریدیم» (و جعلنا سراجا وهاجا).«وهاج» از ماده «وهج» به معنى نور و حرارتى است که از آتش صادر مىشود بنابراین، ذکر این وصف براى این چراغ پر فروغ آسمانى اشارهاى به دو نعمت بزرگ است که خمیر مایه همه مواهب مادى این جهان است «نور» و «حرارت».
نور خورشید نه تنها صحنه زندگى انسان و تمام منظومه شمسى را روشن مىسازد، بلکه تأثیر عمیقى در پرورش موجودات زنده دارد.
حرارت آن نیز علاوه بر تأثیرى که در حیات انسان و حیوان و گیاه بطور مستقیم دارد، منبع اصلى وجود ابرها، وزش بادها، نزول بارانها و آبیارى سرزمینهاى خشک است.
خورشید به خاطر اشعه مخصوص «ماوراء بنفش» تأثیر فراوانى در کشتن میکربها دارد، و نورى سالم و مجانى و دائمى و از فاصلهاى مناسب، نه چندان گرم و سوزان، و نه سرد و بىروح، در اختیار همه ما مىگذارد.
(آیه 14)- به دنبال نعمت نور و حرارت از ماده حیاتى مهم دیگرى که ارتباط نزدیکى با تابش خورشید دارد سخن به میان آورده، مىافزاید: «و از ابرهاى بارانزا آبى فراوان نازل کردیم» (و انزلنا من المعصرات ماء ثجاجا).
(آیه 15)- گرچه نزول باران به خودى خود مایه خیر و برکت است، هوا را لطیف مىکند، آلودگیها را مىشوید، کثافات را با خود مىبرد، گرماى هوا را فرو مىنشاند و حتى سرما را تعدیل مىکند، از عوامل بیمارى مىکاهد و به انسان روح و نشاط مىدهد، ولى با این همه در آیات بعد به سه فایده مهم آن اشاره کرده، مىفرماید: هدف از نزول باران این است «تا به وسیله آن دانه و گیاه بسیار برویانیم» (لنخرج به حبا و نباتا).
(آیه 16)- «و باغهایى پر درخت» (و جنات الفافا).
در دو آیه فوق به تمام مواد غذائى که انسان و حیوان از آن استفاده مىکنند، و از زمین مىروید، اشاره شده است، زیرا قسمت مهمى از آنها را دانههاى غذائى تشکیل مىدهد (حبّا) و قسمت دیگرى سبزیها و ریشههاست (و نباتا) و بخش دیگرى نیز میوهها مىباشد (و جنات).
(آیه 17)- سرانجام روز موعود فرا مىرسد در آیات قبل اشاراتى به دلایل مختلف معاد آمده بود، در این آیه به عنوان یک نتیجهگیرى، مىفرماید: «روز جدائى (روز رستاخیز) میعاد همگان است» (ان یوم الفصل کان میقاتا).
تعبیر به «یوم الفصل» تعبیر بسیار پرمعنائى است که بیانگر جدائیها در آن روز عظیم است:
جدائى حق از باطل.
جدائى صفوف مؤمنان صالح از مجرمان بدکار.
جدائى پدر و مادر از فرزند، و برادر از برادر.
(آیه 18)- سپس به شرح بعضى از ویژگیها و حوادث آن روز بزرگ پرداخته، مىگوید: «روزى که در صور دمیده مىشود، و شما فوج فوج به (محشر) مىآیید» (یوم ینفخ فى الصور فتأتون افواجا).
از آیات قرآن به خوبى استفاده مىشود که دو حادثه عظیم به عنوان «نفخ صور» واقع مىشود، در حادثه اول نظام جهان هستى به هم مىریزد، و تمام اهل زمین و همه کسانى که در آسمانها هستند مىمیرند، و در حادثه دوم، جهان نوسازى مىشود، و مردگان به حیات جدید باز مىگردند و رستاخیز بزرگ انجام مىگیرد.
و این آیه اشاره به نفخ دوم است.
(آیه 19)- و به دنبال آن مىافزاید: «و آسمان گشوده مىشود، و به صورت درهاى متعددى در مىآید» (و فتحت السماء فکانت ابوابا).
ممکن است منظور از این «درها» و گشوده شدن آنها این باشد که: درهاى عالم «غیب» به عالم «شهود» گشوده مىشود، حجابها کنار مىرود، و عالم فرشتگان به عالم انسان راه مىیابد.
(آیه 20)- و بالاخره در این آیه وضع کوهها را در قیامت، منعکس کرده، مىفرماید: «و کوهها به حرکت در مىآید و به صورت سرابى مىشود»! (و سیرت الجبال فکانت سرابا). بطورى که از جمعبندى آیات مختلف قرآن در باره سرنوشت کوهها در قیامت به دست مىآید، کوهها مراحلى را طى مىکند، نخست کوهها به حرکت در مىآید. (طور/ 10) سپس از جا کنده و سخت در هم کوفته خواهد شد. (حاقّه/ 14) و بعدا به صورت تودهاى از شنهاى متراکم در مىآید. (مزّمّل/ 14) و بعد به صورت پشم زده شده در مىآید که با تندباد حرکت مىکند.
(قارعه/ 5) و سپس به صورت گرد و غبار در مىآید که در فضا پراکنده مىشود.
(واقعه/ 5 و 6) و بالاخره چنان که در آیه مورد بحث آمده تنها اثرى از آن باقى مىماند و همچون سرابى از دورنمایان خواهد شد.
(آیه 21)- جهنم کمینگاه بزرگ! بعد از بیان بعضى از دلایل معاد، و قسمتى از حوادث رستاخیز، به سراغ سرنوشت دوزخیان و بهشتیان مىرود، نخست از دوزخیان شروع کرده، مىفرماید: «مسلما (در آن روز) جهنم کمینگاهى است بزرگ» (ان جهنم کانت مرصادا).
از این گذرگاه عمومى احدى از سرکشان نمىتوانند بگذرند، یا فرشتگان عذاب آنها را مىربایند، و یا جاذبه شدید جهنم.
(آیه 22)- «و محل بازگشتى براى طغیانگران»! (للطاغین مآبا).
(آیه 23)- «مدتهاى طولانى در آن مىمانند» (لابثین فیها احقابا).
(آیه 24)- سپس به گوشه کوچکى از عذابهاى بزرگ جهنم اشاره کرده، مىافزاید: «در آنجا نه چیز خنکى مىچشند (که گرماى وحشتناک دوزخ را فرو نشاند) و نه نوشیدنى گوارائى» که عطش شدید آنها را تسکین بخشد (لا یذوقون فیها بردا و لا شرابا).
(آیه 25)- «جز آبى سوزان و مایعى از چرک و خون» (الا حمیما و غساقا).
و جز سایه دودهاى غلیظ و داغ و خفقانآور آتش که در آیه 43 سوره واقعه آمده است «و ظل من یحموم».
این در حالى است که بهشتیان از چشمههاى گواراى شراب طهور به وسیله پروردگارشان سیراب مىشوند. (دهر/ 21).
(آیه 26)- و از آنجا که ممکن است وجود این کیفرهاى سخت و شدید در نظر بعضى عجیب آید، در این آیه مىافزاید: «این مجازاتى است موافق و مناسب» اعمالشان (جزاء وفاقا).
چرا چنین نباشد؟ در حالى که آنها در این دنیا قلبهاى مظلومان را سوزاندند، روح و جان آنها را به آتش کشیدند و با ظلم و ستم و طغیان خود بر کسى رحم نکردند.
(آیه 27)- سپس به توضیح علت این مجازات پرداخته، مىفرماید: «چرا که آنها هیچ امیدى به حساب (و ترسى از عقاب خداوند) نداشتند» (انهم کانوا لا یرجون حسابا).
و همین بىاعتنائى به حساب و روز جزا مایه طغیان و سرکشى و ظلم و ستم آنها شد، و آن ظلم و فساد چنین سرنوشت دردناکى را براى آنان فراهم ساخت.
چرا که آنها حساب روز قیامت را از برنامه زندگى خود کاملا حذف کرده بودند.
(آیه 28)- و لذا بلافاصله مىافزاید: «و آیات ما را بکلى تکذیب کردند» (و کذبوا بآیاتنا کذابا).
هواى نفس آن چنان بر آنها چیره شده بود که همه آیات بیدارگر الهى را شدیدا انکار کردند، تا به هوسهاى سرکش خود ادامه دهند، و به خواستهها و تمنیات نامشروع خویش لباس عمل بپوشانند.
(آیه 29)- سپس به عنوان هشدار به این طغیانگران و هم براى تأکید بر مسأله وجود موازنه میان «جرم» و «جریمه» و حاکمیت «جزاى وفاق» مىافزاید:
«و ما همه چیز را شمارش و ثبت کردهایم» (و کل شىء احصیناه کتابا).تا گمان نکنید چیزى از اعمال شما بىحساب و مجازات مىماند و نیز هرگز فکر نکنید این کیفرهاى شدید غیر عادلانه است.
این حقیقت در بسیارى از آیات قرآن منعکس است.
در یک جا مىفرماید: «هر کارى را که انجام دادند در نامههاى اعمالشان ثبت است و هر عمل کوچک و بزرگى نوشته مىشود». (قمر/ 52 و 53) و در جاى دیگر مىخوانیم: ما آنچه را از پیش فرستادهاند و همچنین تمام آثار آنها را مىنویسیم». (یس/ 12) و لذا هنگامى که نامه اعمال مجرمان را به دست آنها مىدهند فریادشان بلند مىشود، مىگویند: «اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ کار کوچک و بزرگى نیست مگر این که آن را ثبت و شماره کرده است»؟! (کهف/ 49) این اعتقاد مانع بزرگى میان انسان و گناه ایجاد مىکند و از عوامل مهم تربیت محسوب مىشود.
(آیه 30)- در این آیه، لحن سخن را تغییر داده و از «غیبت» به «خطاب» مبدل نموده، آنها را مخاطب ساخته، و ضمن جمله تهدید آمیز و خشم آلود و تکان دهندهاى مىفرماید: «پس بچشید که چیزى جز عذاب بر شما نمىافزائیم»! (فذوقوا فلن نزیدکم الا عذابا).
این جزاى کسانى است که وقتى در مقابل دعوت پر مهر انبیاى الهى به سوى ایمان و تقوا قرار مىگرفتند، مىگفتند: «براى ما یکسان است مىخواهى اندرز ده، یا اندرز مده»! (شعراء/ 136) در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: «این آیه شدیدترین آیهاى است که در قرآن مجید درباره دوزخیان آمده است»!