قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوره نبا» ثبت شده است

پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ب.ظ

583 . صفحه 583

سی ویکم تیر :


نفیسه :



(آیه 31)- بخشى از پاداش عظیم پرهیزکاران. در آیات پیشین سخن از سرنوشت طغیانگران و قسمتى از کیفرهاى دردناک آنها و علت این بدبختى بود، در اینجا به شرح نقطه مقابل آنها پرداخته، از مؤمنان راستین و پرهیزکاران و قسمتى از مواهب آنها در قیامت سخن مى‏گوید، تا در یک  مقایسه رویارو میان این دو حقایق روشنتر گردد.

نخست مى‏فرماید: «براى پرهیزکاران نجات و پیروزى بزرگى است» (ان للمتقین مفازا).


(آیه 32)- سپس به شرح این فوز و سعادت پرداخته، مى‏افزاید: «باغهائى سرسبز و (محفوظ با میوه‏هائى از) انواع انگورها» (حدائق و اعنابا).
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوانیم: «بهترین میوه‏هاى شما انگور است».


(آیه 33)- سپس به همسران بهشتى که یکى دیگر از مواهب پرهیزکاران است اشاره کرده، مى‏افزاید: «و (براى آنها) حوریانى بسیار جوان و هم سنّ و سال» است (و کواعب اترابا).


(آیه 34)- سپس چهارمین نعمت بهشتى را که در انتظار پرهیزکاران است چنین شرح مى‏دهد: «و جامهائى لبریز و پیاپى» از شراب طهور! (و کأسا دهاقا).
اما نه شرابى همچون شرابهاى آلوده دنیا که عقل را مى‏زداید، بلکه شرابى که عقل‏آور، و نشاط آفرین و جان پرور و روح افزاست.


(آیه 35)- و از آنجا که سخن از جام و شراب تداعى معنى نامطلوب آن را در دنیا مى‏کند، در حالى که شراب بهشتى درست نقطه مقابل شرابهاى شیطانى دنیاست بلافاصله مى‏افزاید: بهشتیان «در آنجا نه سخن لغو و بیهوده‏اى مى‏شنوند، و نه دروغى» (لا یسمعون فیها لغوا و لا کذابا).
یکى از مواهب بزرگ معنوى بهشتیان این است که در آنجا اثرى از دروغ پردازیها، بیهوده‏گوییها، تهمتها و افتراها، تکذیب حق و توجیه باطل، و گفتگوهاى ناهنجارى که قلب پرهیزکاران را در این دنیا آزار مى‏دهد وجود نخواهد داشت و به راستى چه زیباست آن محیطى که اثرى از این سخنان ناموزون و رنج‏آور در آن وجود ندارد، و طبق آیه 62 سوره مریم «در آنجا هرگز گفتار لغو و بیهوده‏اى نمى‏شنوند و جز سلام در آنجام سخنى نیست».


(آیه 36)- و در پایان ذکر این نعمتها به نعمت معنوى دیگرى اشاره می کند که از همه بالاتر است، مى‏فرماید: «این پاداشى است از سوى پروردگارت، و عطیّه‏اى است کافى» (جزاء من ربک عطاء حسابا).
چه بشارت و نعمتى از این برتر و بالاتر که بنده ضعیف، مورد نوازش و الطاف و محبتهاى مولاى کریم خود قرار گیرد.
و به گفته شاعر:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها مى‏کنى اى خاک درت تاج سرم‏

(آیه 37)- سپس در این آیه، مى‏افزاید: «همان پروردگار آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است، پروردگار رحمان» (رب السماوات و الارض و ما بینهما الرحمن).
در حقیقت، آیه فوق اشاره‏اى به این واقعیت است که اگر خداوند چنین وعده‏هائى را به متقین مى‏دهد گوشه‏اى از آن را در این دنیا، به صورت رحمت عامش، به اهل آسمانها و زمین نشان داده است.
و در پایان آیه مى‏فرماید: «و (در آن روز) هیچ کس حق ندارد بى‏اجازه او سخنى بگوید» یا شفاعتى کند (لا یملکون منه خطابا).
زیرا آن قدر حساب الهى دقیق و عادلانه است که جائى براى «چون و چرا» باقى نمى‏ماند.

(آیه 38)- در آیات گذشته قسمتهاى قابل ملاحظه‏اى از کیفرها و مجازاتهاى طغیانگران و مواهب و پاداشهاى پرهیزکاران در روز رستاخیز بیان شد، در اینجا به معرفى آن روز بزرگ پرداخته، بخشى از اوصاف آن روز و حوادث آن را شرح مى‏دهد.
مى‏فرماید: اینها همه در «روزى (است) که روح و ملائکه در یک صف مى‏ایستند و هیچ یک، جز به اذن خداوند رحمان سخن نمى‏گویند و (آنگاه که مى‏گویند) درست مى‏گویند» (یوم یقوم الروح و الملائکة صفا لا یتکلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا).بدون شک قیام «روح» و «فرشتگان» در آن روز در یک صف، و سخن نگفتن جز به اذن خداوند رحمان، فقط براى اجراى فرمان اوست، آنها در این جهان نیز «مدبرات امر» و مجرى فرمانهاى او هستند، و در عالم آخرت این امر آشکارتر و واضحتر و گسترده‏تر خواهد بود.
و منظور از «روح» در اینجا یکى از فرشتگان بزرگ الهى است که بر طبق بعضى از روایات حتى از جبرئیل برتر است، چنانکه در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «او فرشته‏اى است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل»! به هر حال این مخلوق بزرگ الهى در قیامت همراه ملائکه آماده اطاعت فرمان او هستند، چنان هول و اضطراب محشر، همه را فرا گرفته که هیچ کس را یاراى سخن گفتن نیست.
در حدیثى آمده است که از امام صادق علیه السّلام درباره این آیه سؤال کردند، فرمود: «روز قیامت به ما اجازه داده مى‏شود و سخن مى‏گوئیم».
راوى سؤال مى‏کند در آن روز شما چه مى‏گوئید؟
فرمود: «تمجید و ستایش پروردگارمان را مى‏کنیم، و بر پیامبرمان درود مى‏فرستیم، و براى پیروانمان شفاعت مى‏کنیم، و خداوند شفاعت ما را رد نمى‏کند».
از این روایت استفاده مى‏شود که انبیاء و امامان معصوم نیز در صف فرشتگان و روح قرار مى‏گیرند، و از کسانى که به آنها اجازه سخن گفتن و مدح و ثناى خداوند و شفاعت داده مى‏شود آنها هستند.

(آیه 39)- سپس اشاره به این روز بزرگ- که هم روز قیامت انسانها و هم فرشتگان و هم یوم الفصل و روز کیفر طاغین و پاداش متقین است- کرده، مى‏فرماید: «آن روز حق است» (ذلک الیوم الحق).
«حقّ» به معنى چیزى است که ثابت است، واقعیت دارد و تحقق مى‏یابد، و این معنى درباره قیامت کاملا صادق است بعلاوه روزى است که «حق» هر کس به او داده مى‏شود، حقوق مظلومان از ظالمان گرفته خواهد شد، و «حقایق» و اسرار درون به ظهور مى‏پیوندند، بنابراین روزى است به تمام معنى حق.
و چون توجه به این واقعیت مى‏تواند مؤثرترین انگیزه انسان براى حرکت به سوى پروردگار، و اطاعت فرمان او گردد، بلافاصله مى‏افزاید: «پس هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش بر مى‏گزیند» و به سوى او باز مى‏گردد (فمن شاء اتخذ الى ربه مآبا).
یعنى تمام اسباب این حرکت الهى فراهم است، انبیا به قدر کافى ابلاغ فرمان حق کرده‏اند، عقل انسانى نیز- که پیامبرى از درون او است- راه او را روشن کرده سرنوشت طاغیان و پرهیزکاران نیز به خوبى تبیین شده، تنها چیزى که باقى مانده تصمیم قاطع انسان است که با استفاده از اختیارى که خدا به او داده است راه را برگزیند و پیش رود.

(آیه 40)- سپس به عنوان تأکید روى مسأله مجازات مجرمان، و بیان نزدیک بودن آن روز بزرگ در برابر کسانى که آن را دور یا نسیه‏اش مى‏پندارند، مى‏افزاید:
«و ما شما را از عذاب نزدیکى بیم دادیم»(انا انذرناکم عذابا قریبا).
امیرمؤمنان على علیه السّلام مى‏فرماید: «هر چیزى که مى‏آید قریب و نزدیک است».
چرا نزدیک نباشد در حالى که مایه اصلى عذاب الهى اعمال خود انسانها است که همیشه با آنهاست «و جهنم هم اکنون کافران را احاطه کرده» (عنکبوت/ 54).
و از آنجا که در آن روز گروه عظیمى غرق حسرت و اندوه شده، نادم و پشیمان مى‏گردند، حسرتى که به حالشان سودى نخواهد داشت و ندامتى که نتیجه‏اى ندارد، به دنبال این هشدار مى‏افزاید: «این عذاب در روزى خواهد بود که انسان آنچه را از قبل با دستهاى خود فرستاده مى‏بیند، و کافر مى‏گوید: اى کاش خاک بودم» و گرفتار عذاب نمى‏شدم!(یوم ینظر المرء ما قدمت یداه و یقول الکافر یا لیتنى کنت ترابا).
اصولا یکى از بهترین پاداشهاى نیکوکاران، و یکى از بدترین کیفرهاى بدکاران همین اعمال مجسم آنهاست که همراهشان خواهد بود.
آرى! کار انسانى که اشرف مخلوقات است گاه بر اثر کفر و گناه به جائى مى‏رسد که آرزو مى‏کند در صف یکى از موجودات بى‏روح و پست باشد.
در آیات قرآن مى‏خوانیم: کفار و مجرمان هنگامى که صحنه قیامت و دادرسى پروردگار و جزاى اعمال را مشاهده مى‏کنند، عکس العملهاى مختلفى نشان مى‏دهند که همگى حکایت از شدت تأثر و تأسف آنها مى‏کند.
گاه مى‏گویند: «واى بر ما از این حسرت که در اطاعت فرمان خدا کوتاهى کردیم» (زمر/ 56).
و گاه مى‏گویند: «خداوندا! ما را به دنیا بازگردان تا عمل صالح انجام دهیم» (الم سجده/ 12).
و گاه مى‏گویند: «اى کاش خاک بودیم و هرگز زنده نمى‏شدیم» همان گونه که در آیات مورد بحث آمده است.



سوره نازعات سوره هفتاد و نهم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 46 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
محتواى این سوره در شش بخش خلاصه مى‏شود:
1- نخست با قسمهاى مؤکدى که ارتباط با مسأله معاد دارد روى تحقق این روز بزرگ تأکید مى‏کند.
2- سپس به قسمتى از مناظر هول انگیز و وحشتناک آن روز اشاره مى‏نماید.
3- و بعد اشاره کوتاه و گذرائى به داستان موسى و سرنوشت فرعون طغیانگر دارد که هم مایه تسلى خاطر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان است و هم هشدار به مشرکان طغیانگر، و هم اشاره‏اى است به این که انکار معاد انسان را به چه گناهانى آلوده مى‏کند.
4- در بخش بعد نمونه‏هایى را از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمین که خود دلیلى است براى امکان معاد و حیات بعد از مرگ بر مى‏شمرد.
5- بار دیگر به شرح قسمتى دیگر از حوادث وحشتناک آن روز بزرگ و سرنوشت طغیانگران و پاداش نیکوکاران مى‏پردازد.
6- سرانجام در پایان سوره بر این حقیقت تأکید مى‏کند که: هیچ کس از تاریخ آن روز با خبر نیست، ولى همین اندازه مسلم است که نزدیک است.
انتخاب نام «نازعات» براى این سوره به خاطر نخستین آیه آن است.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمده است: «کسى که  سوره نازعات را بخواند توقف و حساب او در روز قیامت تنها به اندازه خواندن یک نماز روزانه است، و بعد از آن وارد بهشت مى‏شود».
مسلم است کسى که محتواى این سوره را که آیات تکان دهنده‏اش ارواح خفته را بیدار و متوجه وظائف خود مى‏سازد در جان خویش پیاده کند از چنان پاداشهائى برخوردار خواهد شد، نه آنها که فقط به خواندن الفاظ قناعت مى‏کنند.



(آیه 1)- سوگند به این فرشتگان پر تلاش! در آغاز سوره به پنج موضوع مهم، قسم یاد شده و هدف از این سوگندها بیان حقانیت و تحقق مسأله معاد و رستاخیز است.مى‏فرماید: «سوگند به فرشتگانى که (جان مجرمان را بشدت از بدنهایشان) بر مى‏کشند» (و النازعات غرقا).



(آیه 2)- «و فرشتگانى که (روح مؤمنان را) با مدارا و نشاط جدا مى‏سازند» (و الناشطات نشطا).

(آیه 3)- «و سوگند به فرشتگانى که (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حرکت مى‏کنند» (و السابحات سبحا).


(آیه 4)- «و سپس بر یکدیگر سبقت مى‏گیرند» (فالسابقات سبقا).


(آیه 5)- «و آنها که امور را تدبیر مى‏کنند» (فالمدبرات امرا).
منظور از این سوگندها «فرشتگانى» است که مأمور قبض ارواح کفار و مجرمانند که آنها را به شدت از بدنهایشان بر مى‏کشند، ارواحى که هرگز حاضر به تسلیم در برابر حق نبودند.
و فرشتگانى که مأمور قبض ارواح مؤمنانند که با مدارا و نرمش و نشاط آنها را جدا مى‏سازند.
و فرشتگانى که در اجراى فرمان الهى با سرعت حرکت مى‏کنند.سپس بر یکدیگر پیشى مى‏گیرند.
و سرانجام امور جهان را به فرمان او تدبیر مى‏کنند.


(آیه 6)- معاد تنها با یک صیحه عظیم رخ مى‏دهد! بعد از آن که با قسم‏هاى مؤکد وقوع قیامت به عنوان یک امر حتمى در آیات گذشته بیان شد، در اینجا به شرح بعضى از نشانه‏ها و حوادث این روز بزرگ مى‏پردازد، مى‏فرماید: این بعث و رستاخیز «در آن روز است که زلزله‏هاى وحشتناک همه چیز را به لرزه در مى‏آورد» (یوم ترجف الراجفة).


(آیه 7)- «و به دنبال آن، حادثه دومین [- صیحه عظیم محشر] رخ مى‏دهد» (تتبعها الرادفة).
منظور از «راجفه» همان صیحه نخستین یا نفخ صور اول است که شیپور فناى جهان و زلزله نابودى دنیاست و «رادفه» اشاره به صیحه دوم یا نفخ صور ثانى است که نفخه حیات و رستاخیز و بازگشت به زندگى جدید است.


(آیه 8)- سپس مى‏افزاید: «دلهائى در آن روز سخت مضطرب است» (قلوب یومئذ واجفة).
دلهاى مجرمان و گنهکاران و طغیانگران همه بشدت مى‏لرزد، و نگران حساب و جزا و کیفر است.


(آیه 9)- این اضطراب درونى به قدرى شدید است که آثار آن در تمام وجود گنهکاران ظاهر مى‏شود، لذا در این آیه مى‏افزاید: «و چشمهاى آنان از شدت ترس فرو افتاده است» (ابصارها خاشعة).
در آن روز چشمها به گودى مى‏نشیند، از حرکت باز مى‏ایستد و خیره مى‏شود، و گوئى دید خود را از شدت ترس از دست مى‏دهد.


(آیه 10)- آنگاه سخن را از قیامت به دنیا مى‏کشاند، مى‏فرماید: ولى امروز «مى‏گویند: آیا ما به زندگى مجدد باز مى‏گردیم»؟! (یقولون أ إنا لمردودون فى الحافرة).


(آیه 11)- این آیه ادامه سخنان آنها را نقل کرده، مى‏گوید: «آیا هنگامى که استخوانهاى پوسیده‏اى شدیم» ممکن است زنده شویم؟ (أ إذا کنا عظاما نخرة).
این همان چیزى است که همواره منکران معاد روى آن تکیه مى‏کردند، و مى‏گفتند: باور کردنى نیست که استخوانهاى پوسیده بار دیگر لباس حیات در تن بپوشد، در حالى که فراموش کرده بودند در آغاز نیز از همان خاک آفریده شده‏اند.


(آیه 12)- منکران معاد به این هم قناعت نمى‏کنند، بلکه به استهزاى «معاد» برخاسته و به عنوان مسخره، «مى‏گویند: اگر قیامتى در کار باشد بازگشتى است زیانبار» و حال ما در آن روز سخت و دردناک خواهد بود! (قالوا تلک اذا کرة خاسرة).


(آیه 13)- در این آیه بار دیگر به مسأله قیام قیامت و برپاشدن رستاخیز باز مى‏گردد، و با لحنى قاطع و کوبنده، مى‏فرماید: «این بازگشت تنها با یک صیحه عظیم است» (فانما هى زجرة واحدة).


(آیه 14)- «ناگهان همگى بر عرصه زمین ظاهر مى‏گردند» (فاذا هم بالساهرة).
این کار پیچیده و مشکلى نیست، همین که به فرمان خدا نفخه دوم دمیده شود و بانگ حیات و زندگى برخیزد، تمام این خاکها و استخوانهاى پوسیده یک مرتبه جمع مى‏شوند و جان مى‏گیرند، و از قبرها بیرون مى‏پرند!


(آیه 15)- بعد از بیانات نسبتا مشروحى که در آیات قبل درباره مسأله معاد و انکار و مخالفت مشرکان آمد، در اینجا به داستان یکى از طغیانگران بزرگ تاریخ یعنى فرعون و سرنوشت دردناک او اشاره مى‏کند، تا هم مشرکان عرب بدانند که افراد نیرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت کنند، و هم مؤمنان را دلگرم سازد که از برترى نیروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند، چرا که در هم کوبیدن آنها براى خداوند بسیار سهل و آسان است.
نخست از اینجا شروع مى‏کند: «آیا داستان موسى به تو رسیده است»؟ (هل اتاک حدیث موسى).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۳
* مسافر
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۲ ب.ظ

582 . صفحه 582


سی ام تیر :


نفیسه :



سوره نبأ سوره هفتاد و هشتم قرآن است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى 40 آیه میباشد.‏
محتواى سوره:
اصولا اکثریت قریب به اتفاق سوره‏هاى جزء آخر قرآن در «مکّه» نازل شده، و بیش از همه چیز روى مسأله مبدأ و معاد، و بشارت و انذار تکیه مى‏کند.
محتواى این سوره را مى‏توان در چند بخش خلاصه کرد.
1- سؤالى که در آغاز سوره، از حادثه بزرگ (نبأ عظیم) یعنى روز قیامت مطرح شده است.
2- سپس به بیان نمونه‏هائى از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمین و زندگى انسانها- به عنوان دلیلى بر امکان معاد و رستاخیز- مى‏پردازد.
3- در بخش دیگر قسمتى از نشانه‏هاى آغاز رستاخیز را بیان مى‏دارد.
4- در بخش دیگرى گوشه‏اى از عذابهاى دردناک طغیانگران را.
5- به دنبال آن قسمتى از نعمتها و مواهب بهشتى را شرح مى‏دهد.
6- سرانجام با انذار شدیدى از عذاب قریب، و سپس ذکر سرنوشت غم‏انگیز کافران سوره پایان مى‏گیرد.
ضمنا نامگذارى این سوره به خاطر تعبیرى است که در آیه دوم آن آمده است، و گاه از آن به عنوان سوره «عمّ» به تناسب آیه نخستین آن تعبیر مى‏شود.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله آمده است:
«کسى که سوره عمّ یتسائلون را بخواند خداوند از نوشیدنى خنک و گواراى بهشتى در قیامت سیرابش مى‏کند».
و نیز در حدیث دیگرى از آن حضرت نقل شده که فرمود: «کسى که آن را بخواند و حفظ کند حساب او در روز قیامت (چنان سریع انجام مى‏گیرد که) به مقدار خواندن یک نماز خواهد بود».


(آیه 1)- خبر مهم! در نخستین آیه سوره به عنوان یک استفهام آمیخته با تعجب مى‏فرماید: «آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال مى‏کنند»؟ (عم یتساءلون).

(آیه 2)- سپس بى‏آنکه در انتظار پاسخ آنها باشد خود به پاسخگوئى پرداخته، مى‏افزاید: «از خبر بزرگ و پراهمیّت» رستاخیز (عن النبا العظیم).

(آیه 3)- «همان خبرى که پیوسته در آن اختلاف دارند» (الذى هم فیه مختلفون).
در این که منظور از این خبر بزرگ «نبأ عظیم» چیست؟
دقت در مجموع آیات این سوره مخصوصا تعبیراتى که در آیات بعد آمده و جمله «انّ یوم الفصل کان میقاتا» که بعد از ذکر نشانه‏هاى قدرت خداوند در زمین و آسمان آمده و توجه به این حقیقت که شدیدترین مخالفت مشرکان در مسأله «معاد» بود، روى هم رفته تفسیر به روز معاد و رستاخیز را تأیید مى‏کند.
ولى این مانع نمى‏شود که آیه مصداقهاى دیگرى نیز داشته باشد چرا که قرآن داراى بطون مختلفى است، یعنى یک آیه ممکن است معانى متعددى داشته باشد که از میان آنها یک معنى ظاهر است، و معانى دیگر بطون قرآن است که به کمک قرائن مختلفى از آن استفاده مى‏شود، لذا در روایات زیادى که از طرق اهل بیت علیهم السّلام و بعضى از طرق اهل سنت نقل شده «نبأ عظیم» (خبر بزرگ) به مسأله ولایت و امامت امیرمؤمنان على علیه السّلام که مورد اختلاف و گفتگو از سوى جمعى بود، یا به مسأله ولایت بطور اعم تفسیر شده است.

(آیه 4)- سپس مى‏افزاید: «چنین نیست که آنها فکر مى‏کنند و به زودى مى‏فهمند» (کلا سیعلمون).

(آیه 5)- «باز هم چنین نیست و به زودى مى‏فهمند» (ثم کلا سیعلمون).
«آن روز با خبر مى‏شوند که فریاد وا حسرتاى آنها بلند است، و از تفریط و کوتاهى خود سخت پشیمان مى‏شوند». (زمر/ 56) آن روز که امواج عذاب گرداگرد آنها را مى‏گیرد، و تقاضاى بازگشت به دنیا را مى‏کنند «آیا راهى به بازگشت وجود دارد». (شورى/ 44) حتى در لحظه مرگ که حجابها از برابر چشم انسان کنار مى‏رود و حقایق عالم دیگر در برابر او آشکار مى‏شود و به برزخ و معاد یقین پیدا مى‏کند در همان لحظه نیز فریادش بلند مى‏شود که:
«مرا بازگردانید تا عمل صالحى انجام دهم». (مؤمنون/ 99 و 100).

(آیه 6)- همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار ...
از این آیه به بعد در حقیقت پاسخى است به سؤالاتى که منکران معاد و اختلاف کنندگان در این نبأ عظیم داشته‏اند، زیرا در این آیات گوشه‏اى از نظام حکیمانه این عالم هستى که نقش بسیار مؤثرى در زندگى انسانها دارد بیان شده است، که از یک سو دلیل روشنى بر قدرت خدا بر همه چیز و از جمله تجدید حیات مردگان است و از سوى دیگر اشاره به این است که این نظام حکیمانه نمى‏تواند بیهوده و عبث باشد، در حالى که اگر با پایان این زندگى مادّى دنیا همه چیز پایان یابد، مسلما طرحى عبث و بیهوده خواهد بود.
و به این ترتیب از دو جهت، استدلال براى مسأله معاد محسوب مى‏شود، از طریق «برهان قدرت» و «برهان حکمت».
و در یازده آیه به دوازده نعمت مهم، با تعبیراتى آمیخته با لطف و محبت، و توأم با استدلال و تحریک عواطف، اشاره شده است، نخست از زمین شروع کرده، مى‏فرماید: «آیات زمین را محل آرامش (شما) قرار ندادیم»؟! (ا لم نجعل الارض مهادا).
انتخاب این تعبیر براى زمین، بسیار پر معنى است، چرا که از یکسو قسمتهاى زیادى از زمین آن چنان نرم و صاف و مرتب است که انسان به خوبى مى‏تواند در آن خانه سازى کند، زراعت و باغ احداث نماید.
از سوى دیگر همه نیازمندیهاى او بر سطح زمین یا در اعماق آن به صورت مواد اولیه و معادن گرانبها نهفته است.
و از سوى سوم مواد زائد او را به خود جذب مى‏کند و اجساد مردگان با دفن در آن به زودى تجزیه و متلاشى مى‏شوند و انواع میکربها به واسطه اثر مرموزى که دست آفرینش در خاک نهاده است نابود مى‏گردد.
و از سوى چهارم با حرکت نرم و سریع به دور خورشید و به دور خود، شب و روز و فصول چهارگانه را که نقش عمده‏اى در حیات انسان دارند می آفریند.

(آیه 7)- و از آنجا که ممکن است در برابر نرمى زمینهاى مسطح، اهمیت کوهها و نقش حیاتى آنها، فراموش شود، در این آیه مى‏افزاید: «و (آیا) کوهها را میخهاى زمین» قرار ندادیم؟ (و الجبال اوتادا).
کوهها علاوه بر این که ریشه‏هاى عظیمى در اعماق زمین دارند، و همچون زرهى پوسته زمین را در برابر فشار ناشى از مواد مذاب درونى، و تأثیر جاذبه جزر و مد آفرین ماه از بیرون حفظ مى‏کنند، دیوارهاى بلندى در برابر طوفانهاى سخت و سنگین محسوب مى‏شوند.
و از سوى سوم کانونى هستند براى ذخیره آبها و انواع معادن گرانبها.
علاوه بر همه اینها در اطراف کره زمین قشر عظیمى از هوا وجود دارد که بر اثر وجود کوهها که به صورت دنده‏هاى یک چرخ، پنجه در این قشر عظیم افکنده‏اند همراه زمین حرکت مى‏کنند، دانشمندان مى‏گویند: اگر سطح زمین صاف بود، قشر هوا به هنگام حرکت زمین روى آن مى‏لغزید، و طوفانهاى عظیم ایجاد مى‏شد، و هم ممکن بود این اصطکاک دائمى سطح زمین را داغ و سوزان و غیر قابل سکونت کند.

(آیه 8)- بعد از بیان این دو نمونه از مواهب و آیات آفاقى به سراغ مواهب درونى وجودى انسان و آیات انفسى مى‏رود، مى‏فرماید: «و شما را به صورت زوجها آفریدیم» (و خلقناکم ازواجا).
 «ازواج» جمع «زوج» به معنى جفت، و جنس «مذکر و مؤنث» است، و آفرینش انسان از این دو جنس علاوه بر این که ضامن بقاى نسل اوست، سبب آرامش جسم و جان او محسوب مى‏شود، چنانکه در آیه 21 سوره روم مى‏خوانیم: «از نشانه‏هاى (عظمت) خداوند این است که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش بیابید، و در میان شما محبت و رحمت قرار داد.»

(آیه 9)- سپس به پدیده «خواب» که از مواهب بزرگ الهى بر انسان است و نقش عظیمى در سلامت جسم و جان او دارد اشاره کرده، مى‏افزاید: «و خواب شما را مایه آرامشتان قرار دادیم» (و جعلنا نومکم سباتا).
با این که یک سوم زندگى انسان را «خواب» فرا گرفته، و همیشه انسان با این مسأله مواجه بوده، هنوز اسرار خواب به خوبى شناخته نشده است، و حتى این که چه عاملى سبب مى‏شود که در لحظه معینى بخشى از فعالیتهاى مغزى از کار بیفتد، و سپس پلک چشمها بر هم آمده، و تمام اعضاى تن در سکون و سکوت و استراحت فرو رود، هنوز به درستى روشن نیست! گرچه آیه فوق ناظر به خواب به عنوان یک نعمت الهى است، ولى از آنجا که «خواب» شباهت به «مرگ» و «بیدارى» شباهتى به «رستاخیز» دارد، مى‏تواند اشاره‏اى به این مطلب نیز باشد.

(آیه 10)- سپس در رابطه با مسأله خواب سخن از موهبت «شب» به میان آورده، مى‏فرماید: «و شب را پوششى (براى شما) قرار دادیم» (و جعلنا اللیل لباسا).

(آیه 11)- و بلافاصله مى‏افزاید: «و روز را وسیله‏اى براى زندگى و معاش» (و جعلنا النهار معاشا).
مطابق آیات فوق پرده شب لباس و پوششى است بر اندام زمین، و تمام موجودات زنده‏اى که روى آن زیست مى‏کنند، فعالیتهاى خسته کننده زندگى را به حکم اجبار تعطیل مى‏کند، و تاریکى را که مایه سکون و آرامش و استراحت است بر همه چیز مسلط مى‏سازد، تا اندامهاى فرسوده مرمّت گردد و روح خسته تجدید نشاط کند، چرا که خواب آرام جز در تاریکى میسّر نیست.
از این گذشته با فرو افتادن پرده شب، نور آفتاب برچیده مى‏شود که اگر بطور مداوم بتابد تمام گیاهان و حیوانات را مى‏سوزاند، و زمین جاى زندگى نخواهد بود! آخرین سخن این که آمد و شد شب و روز و نظام دقیق تغییرات تدریجى آنها یکى از آیات خلقت و نشانه‏هاى خداست، به علاوه سر چشمه پیدایش یک تقویم طبیعى براى نظام بندى زمانى زندگى انسانها محسوب مى‏شود.

(آیه 12)- پس از زمین به «آسمان» پرداخته، مى‏فرماید: «و بر فراز شما هفت (آسمان) محکم بنا کردیم» (و بنینا فوقکم سبعا شدادا).
عدد «هفت» در اینجا ممکن است عدد تکثیر و اشاره به کرات متعدد آسمان، و مجموعه‏هاى منظومه‏ها و کهکشانها و عوالم متعدد جهان هستى باشد، که داراى خلقتى محکم و ساختمانى عظیم و قوى هستند و یا عدد تعداد. به این ترتیب که آنچه ما از ستارگان مى‏بینیم همه به حکم آیه 6 سوره صافّات: «ما آسمان پایین را با ستارگان زینت بخشیدیم» متعلق به آسمان اول است و ماوراى آن شش عالم و آسمان دیگر وجود دارد که از دسترس علم بشر بیرون است.

(آیه 13)- بعد از اشاره اجمالى به آفرینش آسمانها به سراغ نعمت بزرگ آفتاب عالمتاب رفته، مى‏فرماید: «و چراغى روشن و حرارتبخش آفریدیم» (و جعلنا سراجا وهاجا).«وهاج» از ماده «وهج» به معنى نور و حرارتى است که از آتش صادر مى‏شود بنابراین، ذکر این وصف براى این چراغ پر فروغ آسمانى اشاره‏اى به دو نعمت بزرگ است که خمیر مایه همه مواهب مادى این جهان است «نور» و «حرارت».
نور خورشید نه تنها صحنه زندگى انسان و تمام منظومه شمسى را روشن مى‏سازد، بلکه تأثیر عمیقى در پرورش موجودات زنده دارد.
حرارت آن نیز علاوه بر تأثیرى که در حیات انسان و حیوان و گیاه بطور مستقیم دارد، منبع اصلى وجود ابرها، وزش بادها، نزول بارانها و آبیارى سرزمینهاى خشک است.
خورشید به خاطر اشعه مخصوص «ماوراء بنفش» تأثیر فراوانى در کشتن میکربها دارد، و نورى سالم و مجانى و دائمى و از فاصله‏اى مناسب، نه چندان گرم و سوزان، و نه سرد و بى‏روح، در اختیار همه ما مى‏گذارد.

(آیه 14)- به دنبال نعمت نور و حرارت از ماده حیاتى مهم دیگرى که ارتباط نزدیکى با تابش خورشید دارد سخن به میان آورده، مى‏افزاید: «و از ابرهاى باران‏زا آبى فراوان نازل کردیم» (و انزلنا من المعصرات ماء ثجاجا).

(آیه 15)- گرچه نزول باران به خودى خود مایه خیر و برکت است، هوا را لطیف مى‏کند، آلودگیها را مى‏شوید، کثافات را با خود مى‏برد، گرماى هوا را فرو مى‏نشاند و حتى سرما را تعدیل مى‏کند، از عوامل بیمارى مى‏کاهد و به انسان روح و نشاط مى‏دهد، ولى با این همه در آیات بعد به سه فایده مهم آن اشاره کرده، مى‏فرماید: هدف از نزول باران این است «تا به وسیله آن دانه و گیاه بسیار برویانیم» (لنخرج به حبا و نباتا).

(آیه 16)- «و باغهایى پر درخت» (و جنات الفافا).
در دو آیه فوق به تمام مواد غذائى که انسان و حیوان از آن استفاده مى‏کنند، و از زمین مى‏روید، اشاره شده است، زیرا قسمت مهمى از آنها را دانه‏هاى غذائى تشکیل مى‏دهد (حبّا) و قسمت دیگرى سبزیها و ریشه‏هاست (و نباتا) و بخش دیگرى نیز میوه‏ها مى‏باشد (و جنات).

(آیه 17)- سرانجام روز موعود فرا مى‏رسد در آیات قبل اشاراتى به دلایل مختلف معاد آمده بود، در این آیه به عنوان یک نتیجه‏گیرى، مى‏فرماید: «روز جدائى (روز رستاخیز) میعاد همگان است» (ان یوم الفصل کان میقاتا).
تعبیر به «یوم الفصل» تعبیر بسیار پرمعنائى است که بیانگر جدائیها در آن روز عظیم است:
جدائى حق از باطل.
جدائى صفوف مؤمنان صالح از مجرمان بدکار.
جدائى پدر و مادر از فرزند، و برادر از برادر.

(آیه 18)- سپس به شرح بعضى از ویژگیها و حوادث آن روز بزرگ پرداخته، مى‏گوید: «روزى که در صور دمیده مى‏شود، و شما فوج فوج به (محشر) مى‏آیید» (یوم ینفخ فى الصور فتأتون افواجا).
از آیات قرآن به خوبى استفاده مى‏شود که دو حادثه عظیم به عنوان «نفخ صور» واقع مى‏شود، در حادثه اول نظام جهان هستى به هم مى‏ریزد، و تمام اهل زمین و همه کسانى که در آسمانها هستند مى‏میرند، و در حادثه دوم، جهان نوسازى مى‏شود، و مردگان به حیات جدید باز مى‏گردند و رستاخیز بزرگ انجام مى‏گیرد.
و این آیه اشاره به نفخ دوم است.

(آیه 19)- و به دنبال آن مى‏افزاید: «و آسمان گشوده مى‏شود، و به صورت درهاى متعددى در مى‏آید» (و فتحت السماء فکانت ابوابا).
ممکن است منظور از این «درها» و گشوده شدن آنها این باشد که: درهاى عالم «غیب» به عالم «شهود» گشوده مى‏شود، حجابها کنار مى‏رود، و عالم فرشتگان به عالم انسان راه مى‏یابد.

(آیه 20)- و بالاخره در این آیه وضع کوهها را در قیامت، منعکس کرده، مى‏فرماید: «و کوهها به حرکت در مى‏آید و به صورت سرابى مى‏شود»! (و سیرت الجبال فکانت سرابا). بطورى که از جمع‏بندى آیات مختلف قرآن در باره سرنوشت کوهها در قیامت به دست مى‏آید، کوهها مراحلى را طى مى‏کند، نخست کوهها به حرکت در مى‏آید. (طور/ 10) سپس از جا کنده و سخت در هم کوفته خواهد شد. (حاقّه/ 14) و بعدا به صورت توده‏اى از شنهاى متراکم در مى‏آید. (مزّمّل/ 14) و بعد به صورت پشم زده شده در مى‏آید که با تندباد حرکت مى‏کند.
 (قارعه/ 5) و سپس به صورت گرد و غبار در مى‏آید که در فضا پراکنده مى‏شود.
 (واقعه/ 5 و 6) و بالاخره چنان که در آیه مورد بحث آمده تنها اثرى از آن باقى مى‏ماند و همچون سرابى از دورنمایان خواهد شد.

(آیه 21)- جهنم کمینگاه بزرگ! بعد از بیان بعضى از دلایل معاد، و قسمتى از حوادث رستاخیز، به سراغ سرنوشت دوزخیان و بهشتیان مى‏رود، نخست از دوزخیان شروع کرده، مى‏فرماید: «مسلما (در آن روز) جهنم کمینگاهى است بزرگ» (ان جهنم کانت مرصادا).
از این گذرگاه عمومى احدى از سرکشان نمى‏توانند بگذرند، یا فرشتگان عذاب آنها را مى‏ربایند، و یا جاذبه شدید جهنم.

(آیه 22)- «و محل بازگشتى براى طغیانگران»! (للطاغین مآبا).

(آیه 23)- «مدتهاى طولانى در آن مى‏مانند» (لابثین فیها احقابا).

(آیه 24)- سپس به گوشه کوچکى از عذابهاى بزرگ جهنم اشاره کرده، مى‏افزاید: «در آنجا نه چیز خنکى مى‏چشند (که گرماى وحشتناک دوزخ را فرو نشاند) و نه نوشیدنى گوارائى» که عطش شدید آنها را تسکین بخشد (لا یذوقون فیها بردا و لا شرابا).

(آیه 25)- «جز آبى سوزان و مایعى از چرک و خون» (الا حمیما و غساقا).
و جز سایه دودهاى غلیظ و داغ و خفقان‏آور آتش که در آیه 43 سوره واقعه آمده است «و ظل من یحموم».
این در حالى است که بهشتیان از چشمه‏هاى گواراى شراب طهور به وسیله پروردگارشان سیراب مى‏شوند. (دهر/ 21).

(آیه 26)- و از آنجا که ممکن است وجود این کیفرهاى سخت و شدید در نظر بعضى عجیب آید، در این آیه مى‏افزاید: «این مجازاتى است موافق و مناسب» اعمالشان (جزاء وفاقا).
چرا چنین نباشد؟ در حالى که آنها در این دنیا قلبهاى مظلومان را سوزاندند، روح و جان آنها را به آتش کشیدند و با ظلم و ستم و طغیان خود بر کسى رحم نکردند.

(آیه 27)- سپس به توضیح علت این مجازات پرداخته، مى‏فرماید: «چرا که آنها هیچ امیدى به حساب (و ترسى از عقاب خداوند) نداشتند» (انهم کانوا لا یرجون حسابا).
و همین بى‏اعتنائى به حساب و روز جزا مایه طغیان و سرکشى و ظلم و ستم آنها شد، و آن ظلم و فساد چنین سرنوشت دردناکى را براى آنان فراهم ساخت.
چرا که آنها حساب روز قیامت را از برنامه زندگى خود کاملا حذف کرده بودند.

(آیه 28)- و لذا بلافاصله مى‏افزاید: «و آیات ما را بکلى تکذیب کردند» (و کذبوا بآیاتنا کذابا).
هواى نفس آن چنان بر آنها چیره شده بود که همه آیات بیدارگر الهى را شدیدا انکار کردند، تا به هوسهاى سرکش خود ادامه دهند، و به خواسته‏ها و تمنیات نامشروع خویش لباس عمل بپوشانند.

(آیه 29)- سپس به عنوان هشدار به این طغیانگران و هم براى تأکید بر مسأله وجود موازنه میان «جرم» و «جریمه» و حاکمیت «جزاى وفاق» مى‏افزاید:
«و ما همه چیز را شمارش و ثبت کرده‏ایم» (و کل شى‏ء احصیناه کتابا).تا گمان نکنید چیزى از اعمال شما بى‏حساب و مجازات مى‏ماند و نیز هرگز فکر نکنید این کیفرهاى شدید غیر عادلانه است.
این حقیقت در بسیارى از آیات قرآن منعکس است.
در یک جا مى‏فرماید: «هر کارى را که انجام دادند در نامه‏هاى اعمالشان ثبت است و هر عمل کوچک و بزرگى نوشته مى‏شود». (قمر/ 52 و 53) و در جاى دیگر مى‏خوانیم: ما آنچه را از پیش فرستاده‏اند و همچنین تمام آثار آنها را مى‏نویسیم». (یس/ 12) و لذا هنگامى که نامه اعمال مجرمان را به دست آنها مى‏دهند فریادشان بلند مى‏شود، مى‏گویند: «اى واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ کار کوچک و بزرگى نیست مگر این که آن را ثبت و شماره کرده است»؟! (کهف/ 49) این اعتقاد مانع بزرگى میان انسان و گناه ایجاد مى‏کند و از عوامل مهم تربیت محسوب مى‏شود.

(آیه 30)- در این آیه، لحن سخن را تغییر داده و از «غیبت» به «خطاب» مبدل نموده، آنها را مخاطب ساخته، و ضمن جمله تهدید آمیز و خشم آلود و تکان دهنده‏اى مى‏فرماید: «پس بچشید که چیزى جز عذاب بر شما نمى‏افزائیم»! (فذوقوا فلن نزیدکم الا عذابا).
این جزاى کسانى است که وقتى در مقابل دعوت پر مهر انبیاى الهى به سوى ایمان و تقوا قرار مى‏گرفتند، مى‏گفتند: «براى ما یکسان است مى‏خواهى اندرز ده، یا اندرز مده»! (شعراء/ 136) در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: «این آیه شدیدترین آیه‏اى است که در قرآن مجید درباره دوزخیان آمده است»!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۲
* مسافر