249 . صفحه 249
سی و یکم مرداد :
نفیسه :
سوره رعد سیزدهمین سوره از قرآن کریم است.
این سوره در «مکّه» نازل شده و دارای 43 آیه می باشد.
محتواى سوره رعد:
همان گونه که قبلا هم گفتهایم، سورههاى مکّى چون در آغاز دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و به هنگام درگیرى شدید با مشرکان نازل شده است غالبا پیرامون مسائل عقیدتى مخصوصا دعوت به توحید و مبارزه با شرک و اثبات معاد سخن مىگوید، در حالى که سورههاى مدنى که پس از گسترش اسلام و تشکیل حکومت اسلامى نازل گردید، پیرامون احکام و مسائل مربوط به نظامات اجتماعى، طبق نیازمندیهاى جامعه بحث مىکند.
این سوره که از سورههاى مکى است نیز همین برنامه را تعقیب کرده است و پس از اشاره به حقانیت و عظمت قرآن، به بیان آیات توحید و اسرار آفرینش که نشانههاى ذات پاک خدا هستند مىپردازد.
سپس به بحث معاد و زندگى نوین انسان و دادگاه عدل پروردگار مىپردازد.
و این «مجموعه معرفى مبدأ و معاد» را، با بیان مسؤولیتهاى مردم و وظائفشان تکمیل مىکند.
دگر بار به مسأله توحید باز مىگردد. سپس براى شناخت حق و باطل، مثال مىزند، مثالهایى زنده و محسوس، و براى همه قابل درک.
و از آنجا که ثمره نهایى ایمان به توحید و معاد، همان برنامههاى سازنده و عملى است به دنبال این بحثها، مردم را به وفاى به عهد و صله رحم و صبر و استقامت و انفاق در پنهان و آشکار و ترک انتقامجویى دعوت مىکند.
و سرانجام دست مردم را مىگیرد و به اعماق تاریخ مىکشاند و سرگذشت دردناک اقوام یاغى و سرکش گذشته را نشان مىدهد.
بنابراین سوره رعد، از عقاید و ایمان شروع مىشود، و به اعمال و برنامههاى انسان سازى پایان مىیابد.
روایت از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم: «هرکه سوره رعد را قرائت نماید خداوند ده برابر تعداد همه ابرهای گذرنده، در گذشته و حال و آینده به او حسنه عنایت می فرماید و در روز قیامت از وفاکنندگان به عهد الهی خواهد بود.»1
امام صادق علیه السلام فرمودند: «هر کس سوره رعد را زیاد قرائت نماید، هیچ گاه دچار صاعقه نخواهد شد حتی اگر ناصبی باشد و اگر مؤمن باشد بدون حساب وارد بهشت می شود و حق شفاعت درباره همه خانواده و برادران و آشنایانش را دارد.»2
(1) مجمع البیان، ج6،ص6
(2) ثواب الاعمال، ص107
(آیه 1)- بار دیگر به حروف مقطعه برخورد مىکنیم، منتها این سوره تنها سورهاى است که در آغاز «الف، لام، میم، راء» (المر) دیده مىشود.
محتمل است این ترکیب اشاره به این باشد که محتواى سوره «رعد» جامع محتواى هر دو گروه از سورههایى است که با «الم» و «الر» آغاز مىشود.
به هر حال نخستین آیه این سوره از عظمت قرآن سخن مىگوید: «اینها آیات کتاب بزرگ آسمانى است» (تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ).
«و آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است حق است» (وَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ).
و جاى هیچ گونه شک و تردید در آن دیده نمىشود، چرا که بیان کننده حقایق عینى جهان آفرینش و روابط آن با انسانها مىباشد.
«ولى بیشتر مردم ایمان نمىآورند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ).
(آیه 2)- نشانههاى خدا در آسمان و زمین و جهان گیاهان: بعد از بیان حروف مقطعه، به تشریح قسمت مهمى از دلائل توحید و نشانههاى خدا در جهان آفرینش مىپردازد، و چه زیبا مىگوید: «خدا همان کسى است که آسمانها را چنانکه مىبینید بدون ستون برپا داشت» یا آنها را «با ستونهاى نامرئى برافراشت» (اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها).
این آیه پرده از روى یک حقیقت علمى برداشته که در زمان نزول آیات، بر کسى آشکار نبود، چرا که در آن زمان «هیئت بطلمیوس» بر محافل علمى جهان و بر افکار مردم حکومت مىکرد، و طبق آن آسمانها به صورت کراتى تو در تو همانند طبقات پیاز روى هم قرار داشتند ولى حدود هزار سال بعد از نزول این آیات، علم و دانش بشر به اینجا رسید که افلاک پوست پیازى، بکلى موهوم است و آنچه واقعیت دارد، این است که کرات آسمانى هر کدام در مدار و جایگاه خود، معلق و ثابتند، بىآنکه تکیه گاهى داشته باشند، و تنها چیزى که آنها را در جاى خود ثابت مىدارد، تعادل قوه جاذبه و دافعه است.
این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یک ستون نامرئى، کرات آسمان را در جاى خود نگه داشته است.
سپس مىفرماید: خداوند «بعد (از آفرینش این آسمانهاى بىستون که نشانه بارز عظمت قدرت بىانتهاى اوست) بر عرش استیلا یافت» و زمام تدبیر جهان را در کف قدرت گرفت (ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ).َ
بعد از بیان آفرینش آسمانها و حکومت پروردگار بر آنها، سخن از تسخیر خورشید و ماه مىگوید: او کسى است که: «خورشید و ماه را مسخر و فرمانبردار و خدمتگذار ساخت» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ).
اما این نظام جهان ماده جاودانى و ابدى نیست، «و هر کدام (از این خورشید و ماه) تا سر آمد مشخصى که براى آنها تعیین شده است در مسیر خود به حرکت ادامه مىدهند» (کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى).
و به دنبال آن مىافزاید که: این آمد و شدها و دگرگونیها بىحساب و کتاب نیست و بدون نتیجه و فایده نمىباشد بلکه «اوست که همه کارها را تدبیر مىکند» (یُدَبِّرُ الْأَمْرَ). و براى هر حرکتى حسابى، و براى هر حسابى هدفى در نظر گرفته است.
«او آیات خویش را براى شما بر مىشمرد و ریزه کاریهاى آنها را شرح مىدهد تا به لقاى پروردگار و سراى دیگر ایمان پیدا کنید» (یُفَصِّلُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ).
(آیه 3)- این آیه، آیات الهى را در عالم بالا نشان مىدهد و انسان را به مطالعه زمین و کوهها و نهرها و انواع میوهها و طلوع و غروب خورشید دعوت مىکند، مىگوید: «و او کسى است که زمین را گسترش داد» (وَ هُوَ الَّذِی مَدَّ الْأَرْضَ). تا براى زندگى انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد.
پس از آن به مسأله پیدایش کوهها اشاره مىکند و مىفرماید: «خداوند در زمین کوهها قرار داد» (وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ).
همان کوههایى که در آیات دیگر قرآن «اوتاد» (میخهاى) زمین معرفى شده شاید به دلیل این که کوهها از زیر به هم پنجه افکندهاند و همچون زرهى تمام سطح زمین را پوشانده که هم فشارهاى داخلى را از درون خنثى کنند و هم نیروى فوق العاده جاذبه ماه و جزر و مد را از بیرون، و به این ترتیب، تزلزل و اضطراب و زلزلههاى مداوم را از میان ببرند کره زمین را در آرامش براى زندگى انسانها نگه دارند.
سپس به آبها و نهرهایى که در روى زمین، جریان دارد اشاره کرده، مىگوید:
و در آن «نهرهایى» قرار دارد (وَ أَنْهاراً).
سیستم آبیارى زمین به وسیله کوهها، و ارتباط کوهها با نهرها، بسیار جالب است، زیرا بسیارى از کوههاى روى زمین، آبهایى را که به صورت برف درآمده در قله خود یا در شکافهاى درههایشان ذخیره مىکنند که تدریجا آب مىشوند و به حکم قانون جاذبه از مناطق مرتفعتر به سوى مناطق پست و گسترده روان مىگردند.
بعد از آن به ذکر مواد غذایى و میوههایى که از زمین و آب و تابش آفتاب به وجود مىآید و بهترین وسیله براى تغذیه انسان است پرداخته، مىگوید: «و از تمام میوهها دو جفت در زمین قرار داد» (وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ).
اشاره به این که میوهها موجودات زندهاى هستند که داراى نطفههاى نر و ماده مىباشند که از طریق تلقیح، بارور مىشوند.
اگر «لینه» دانشمند و گیاه شناس معروف سوئدى در اواسط قرن 18 میلادى موفق به کشف زوجیت عمومى و همگانى در جهان گیاهان شد، قرآن مجید در یک هزار و چهار صد سال قبل از آن، این حقیقت را فاش ساخت، و این خود یکى از معجزات علمى قرآن مجید است که بیانگر عظمت این کتاب بزرگ آسمانى مىباشد.
و از آنجا که زندگى انسان و همه موجودات زنده و مخصوصا گیاهان و میوهها بدون نظام دقیق شب و روز امکان پذیر نیست در قسمت دیگر این آیه، از این موضوع سخن به میان آورده، مىگوید: خداوند «به وسیله شب، روز را مىپوشاند و پرده بر آن مىافکند» (یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ).
چرا که اگر پرده تاریک آرامبخش شب نباشد، نور مداوم آفتاب، همه گیاهان را مىسوزاند و اثرى از میوهها و بطور کلى از موجودات زنده بر صفحه زمین باقى نمىماند.
و در پایان آیه مىفرماید: «در این (موضوعات که گفته شد) آیات و نشانههایى است براى آنهایى که تفکر مىکنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ).
آرى! آنها در این آیات، قدرت لایزال و حکمت بىپایان آفریدگار را به روشنى مىبینند.
(آیه 4)- در این آیه به یک سلسله نکات جالب زمین شناسى و گیاه شناسى که هر کدام نشانه نظام حساب شده آفرینش است اشاره کرده، نخست مىفرماید:
«و در زمین قطعات مختلفى وجود دارد که در کنار هم و در همسایگى یکدیگرند» (وَ فِی الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ).
دیگر این که: «در همین زمین باغها و درختانى وجود دارد از انواع انگور و زراعتها و نخلها» (وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ).
و عجب این که این درختان و انواع مختلف آنها، «گاهى از یک پایه و ساقه مىرویند و گاه از پایههاى مختلف» (صِنْوانٌ وَ غَیْرُ صِنْوانٍ).
ممکن است این جمله اشاره به مسأله استعداد درختان براى پیوند باشد که گاه بر یک پایه چند پیوند مختلف مىزنند و هر کدام از این پیوندها رشد کرده و نوع خاصى از میوه را به ما تحویل مىدهد.
و عجیبتر این که: «همه آنها از یک آب سیراب مىشوند» (یُسْقى بِماءٍ واحِدٍ).
و با این همه «بعضى از این درختان را بر بعض دیگر از نظر میوه برترى مىدهیم» (وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِی الْأُکُلِ).
آیا هر یک از این اسرار، دلیل بر وجود یک مبدأ حکیم و عالم که این نظام را رهبرى کند نیست.
اینجاست که در پایان آیه مىفرماید: «در این امور نشانههایى است (از عظمت خدا) براى آنها که تعقل و اندیشه مىکنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ).
(آیه 5)- تعجب کفار از معاد! در اینجا قرآن به مسأله «معاد» مىپردازد، و با ارتباط و پیوستگى خاصى که میان مسأله مبدأ و معاد است، این بحث را تحکیم بخشیده، مىگوید: «و اگر (از چیزى) تعجب مىکنى، عجیب گفتار آنهاست که مىگویند: آیا هنگامى که خاک شدیم بار دیگر آفرینش تازهاى پیدا خواهیم کرد»؟! (وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا کُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ).
سپس وضع فعلى و سرنوشت آینده این گروه را در سه جمله بیان مىکند:
ابتدا مىگوید: «اینها کسانى هستند که به پروردگارشان کافر شدند» (أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ).
چرا که خداوند و ربوبیت او را قبول داشتند، هرگز در قدرت او در مسأله معاد و تجدید حیات انسان تردید نمىکردند.
دیگر این که بر اثر کفر و بىایمانى و خارج شدن از زیر پرچم آزادگى توحیدى، زنجیرهاى بت پرستى، هوى پرستى، ماده پرستى و جهل و خرافات را با دست خود بر گردن خویش نهادهاند همانطور که آیه مىفرماید: «و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است» (وَ أُولئِکَ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ).
«و چنین افرادى (با این وضع و این موقعیت) مسلما اصحاب دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند» و جز این نتیجه و انتظارى درباره آنان نیست (وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ).
اعظم :
آیه 2: ندیدن دلیل بر نبودن نیست. امام رضاعلیه السلام فرمودند: «فثَمّ عَمَد ولکن لا ترونها»(4) پایههایى هست، ولى شما آنها را نمىبینید.
آیه 2 : دلیل بر معاد، همان دلیل توحید است. خدایى که مىآفریند وتدبیر و... مىکند، قیامت را هم برپا خواهد کرد.«رفع، استوى، یدبر،... بلقاء ربّکم توقنون»
آیه 3 : جهان طبیعت، کلاس درس است نه خانه غفلت. «لقوم یتفکّرون»
ایه 4: تنوع میوهها با رنگ، مزه، بو و شکلهاى مختلف، همه از نشانههاى قدرت الهى است. «لایاتٍ»
ایه 4: - تنوع میوهها با اراده و خواست خداوند است وگرنه یک آب، یک نوع مزه بیشتر ندارد. «یُسقى بماءٍ واحد
ایه 5: منکر معاد چون تمام هدفش دنیاست، به غل و زنجیر مادیّت، هواپرستى، جهل و خرافات مبتلا مىگردد و اینچنین کسى در آخرت نیز در غل و زنجیر عذاب الهى خواهد بود. «الاغلال»
ایه 5: اعتقاد به ربی که معادنداشته باشد ابدا معنا ندارد. و لازمه این اعتقاد آنست که انسان همه همش منحصر گردد در مقاصد دنیوی و اهداف مادی و فهمش از درک نعیم جاوید الهی و حیات ابدی قاصر باشد ودیگر کوششی برای تقرب به خدا ننماید و توشه ای برای فردایش فراهم نکند ولزوما در نهایت ، دچار شقاوت همیشگی و عذاب دائمی گردد، چون چنین انسانی همه استعدادهایی را که خداوند برای کسب سعادت دائمی و نیل به جوارقرب الهی به او بخشیده بود ضایع و فاسد کرده و به جهت وابستگی به مادیات وپیروی از هواهای نفسانی مقید به غل و زنجیر جهل و انکار گشته و در آخرت نیز به جهت مکث در عذاب و شقاوت دچار آتش جهنم خواهد شد و در آن جاودانه خواهد بود.(المیزان)