151 . صفحه 151
بیست و ششم اردیبهشت :
نفیسه :
سوره اعراف:هفتمین
سوره مبارکه قرآن
این سوره در «مکّه» نازل شده و 206 آیه دارد.
محتواى سوره:
در آغاز اشاره کوتاه و گویایى به مسأله «مبدء و معاد» کرده سپس براى احیاى شخصیت انسان، داستان آفرینش آدم را با اهمیت فراوان شرح مىدهد. بعد پیمانهایى را که خدا از فرزندان آدم در مسیر هدایت و صلاح گرفته یک یک برمىشمرد.
سپس براى نشان دادن شکست و ناکامى اقوامى که از مسیر توحید و عدالت و پرهیزکارى منحرف مىشوند، و هم براى نشان دادن پیروزى مؤمنان راستین، سرگذشت بسیارى از اقوام پیشین و انبیاى گذشته مانند «نوح» و «لوط» و «شعیب» را بیان کرده، و با سرگذشت مشروح بنى اسرائیل و مبارزه «موسى» با فرعون این بخش را پایان مىدهد.
در آخر سوره بار دیگر به مسأله مبدء و معاد باز مىگردد و انجام و آغاز را بدین وسیله تکمیل مىکند.
فضیلت تلاوت این سوره:
از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: «هر کس سوره اعراف را در هر ماه بخواند در روز قیامت، از کسانى خواهد بود که نه ترسى بر آنهاست و نه غمى دارند (من الّذین فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ) و اگر در هر جمعه بخواند، در روز قیامت از کسانى مىباشد که بدون حساب به بهشت مىرود».
و نیز فرمود: «در این سوره آیات محکمهاى است، «قرائت» و «تلاوت» و «قیام به آنها» را فراموش نکنید، زیرا اینها روز رستاخیز در پیشگاه خدا براى کسانى که آنها را خواندهاند گواهى مىدهند».🌸
(آیه 1)- در آغاز این سوره بار دیگر به «حروف مقطّعه»
برخورد مىکنیم که در اینجا چهار حرف: «الف، لام، میم و صاد» است (المص).ممکن است،
یکى از اهداف این حروف، جلب توجه شنوندگان، و دعوت آنها به سکوت و استماع بوده باشد،
زیرا ذکر این حروف در آغاز سخن، مطلب عجیب و نوظهورى در نظر عرب بود، و حس کنجکاوى
آنها را برمىانگیخت، و در نتیجه به دنباله آن نیز گوش فرا مىدادند.
(آیه 2)- در این آیه مىفرماید: «این کتابى است که
بر تو نازل شده است، و نباید از ناحیه آن هیچ گونه نگرانى و ناراحتى به خود راه دهى»
(کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَلا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ).جمله فوق به پیامبر
صلّى اللّه علیه و آله دلدارى مىدهد، که چون این آیات از ناحیه خداست، نباید هیچ گونه
نگرانى به خود راه دهد، نه نگرانى از جهت عکس العملى که دشمنان لجوج و سرسخت در برابر
آن نشان خواهند داد، و نه نگرانى از ناحیه نتیجه و برداشتى که از تبلیغ این رسالت انتظار
مىرود.و در جمله بعد اضافه مىکند: «هدف از نزول این کتاب انذار و بیم دادن مردم
(از عواقب شوم افکار و اعمالشان است) و همچنین تذکر و یادآورى براى مؤمنان راستین»
(لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِکْرى لِلْمُؤْمِنِینَ).
(آیه 3)- سپس روى سخن را به عموم مردم کرده، مىگوید:
«از آنچه از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، پیروى کنید» (اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ
إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ). و به این ترتیب، سخن از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله
و مأموریت و رسالت او شروع مىشود و به وظیفه مردم منتهى مىگردد.و براى تأکید اضافه
مىکند: «از فرمان غیر خداوند پیروى نکنید و از انتخاب ولىّ و سرپرستى جز او خوددارى
نمایید» (وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ).اما چون آنها که به تمام معنى
در برابر حق تسلیمند و از تذکرات، متذکر مىگردند کمند، در پایان آیه مىگوید:«کمتر
متذکر مىشوید» (قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ).از این آیه ضمنا استفاده مىشود که انسان
بر سر دو راهى است، یا پذیرش ولایت و رهبرى خداوند، و یا داخل شدن در (ولایت) دیگران،
اگر مسیر اول را قبول کند، (ولىّ) او تنها خداست، اما اگر تحت ولایت دیگران قرار گیرد،
هر روز باید بار کسى را بر دوش گیرد و ارباب تازهاى انتخاب کند.
(آیه 4)- اقوامى که نابود شدند! این آیه و آیه بعد
در واقع «فهرستى» است، اجمالى از سرگذشت اقوام متعددى همچون قوم نوح و فرعون و عاد
و ثمود و لوط که بعدا خواهد آمد.قرآن در اینجا به آنهایى که از تعلیمات انبیاء سرپیچى
مىکنند و به جاى اصلاح خویش و دیگران بذر فساد مىپاشند، شدیدا اخطار مىکند که نگاهى
به زندگانى اقوام پیشین بیفکنید و ببینید «چقدر از شهرها و آبادیها را ویران کردیم»
و مردم فاسد آنها را به نابودى کشانیدیم! (وَ کَمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها).سپس
چگونگى هلاکت آنها را چنین تشریح مىکند: «عذاب دردناک ما، در دل شب (در ساعاتى که
در آرامش فرو رفته بودند) یا در وسط روز، به هنگامى که پس از فعالیتهاى روزانه به استراحت
پرداخته بودند به سراغ آنها آمد»(فَجاءَها بَأْسُنا بَیاتاً أَوْ هُمْ قائِلُونَ).
(آیه 5)- در این آیه سخن را چنین ادامه مىدهد:«آنها
به هنگامى که در گرداب بلا گرفتار مىشدند و توفان مجازات، زندگیشان را درهم مىکوبید
(از مرکب غرور و نخوت پیاده شده) فریاد مىزدند: ما ستمگر بودیم» و اعتراف مىکردند
که ظلم و ستمهایشان دامانشان را گرفته است! (فَما کانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا
إِلَّا أَنْ قالُوا إِنَّا کُنَّا ظالِمِینَ).ولى اعترافى که سودى به حال آنها نداشت،
زیرا یک نوع اعتراف «اجبارى و اضطرارى» بود که حتى مغرورترین افراد خود را از آن ناگزیر
مىبینند، و کمترین نشانهاى از انقلاب روحى در آن نیست.قابل ذکر است که این گونه آیات
اخطارهاى کوبندهاى است براى امروز و براى فردا، براى ما و همه اقوام آینده، زیرا در
سنّت و قانون الهى تبعیض مفهوم ندارد.هم اکنون، انسان صنعتى با تمام قدرتى که پیدا
کرده است، در مقابل یک زلزله، یک توفان، یک باران شدید و مانند اینها به همان اندازه
ضعیف و ناتوان است که انسانهاى قبل از تاریخ ناتوان بودند، بنابراین همان عواقب شوم
و دردناکى که ستمکاران اقوام گذشته و انسانهاى مست غرور و شهوت و افراد سرکش و آلوده
پیدا کردند، از انسانهاى امروز دور نیست.
(آیه 6)- بازپرسى عمومى! در آیه قبل سخن از مجازات
دنیوى ستمکاران در میان بود،در این آیه و سه آیه بعد از مجازات اخروى آنها بحث مىکند
و به این ترتیب پیوندى روشن دارند.نخست به عنوان یک قانون عمومى مىفرماید: «از تمام
کسانى که پیامبران به سوى آنها فرستاده شدند، بطور قطع در روز قیامت سؤال مىکنیم»(فَلَنَسْئَلَنَّ
الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ).نه تنها از آنها سؤال مىکنیم «از پیامبرانشان نیز
مىپرسیم» که رسالت خویش را چگونه انجام دادند (وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ).بنابراین،
هم رهبران مسؤولند و هم پیروان، هم پیشوایان و هم تابعان، منتها چگونگى مسؤولیتهاى
این دو گروه متفاوت است.
(آیه 7)- در این آیه براى این که کسى تصور نکند که
سؤال از امتها و پیامبرانشان دلیل بر این است که چیزى از علم خدا مخفى مىماند، با
صراحت و تأکید آمیخته با قسم مىگوید: «ما با علم و دانش خویش تمام اعمالشان را براى
آنها شرح مىدهیم، زیرا ما هرگز از آنها غایب نبودیم» همه جا با آنها بودیم و در هر
حال همراهشان (فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَ ما کُنَّا غائِبِینَ).سؤال براى
چیست؟ ما مىدانیم خدا همه چیز را مىداند و اصولا در همه جا حاضر و ناظر است. با این
حال چه نیازى به سؤال دارد که انبیاء و امتها را عموما و بدون استثناء مورد بازپرسى
قرار دهد؟!پاسخ این که: اگر سؤال براى استعلام و درک واقعیت چیزى باشد، در مورد کسى
که عالم است معنى ندارد ولى اگر منظور توجه دادن خود شخص و اتمام حجت به او و امثال
آن بوده باشد،هیچ مانعى ندارد، درست مثل این که ما به شخص فراموشکارى خدمتهاى زیاد
کردهایم، و او به جاى خدمت مرتکب خیانتهایى شده و همه این مسائل پیش ما روشن است،
او را مورد بازپرسى قرار داده و مىگوییم آیا ما این همه به تو خدمت نکردیم؟ و آیا
تو حق این خدمات را ادا کردى؟ این سؤال براى کسب علم نیست بلکه براى تفهیم طرف است.
(آیه 8)- در این آیه براى تکمیل بحث رستاخیز، اشاره
به مسأله «سنجش اعمال» مىکند که نظیر آن در سورههاى دیگر قرآن از جمله در سوره مؤمنون
آیه 102 و 103 و سوره قارعه آیه 6 و 8 آمده است.نخست مىگوید: «مسأله توزین اعمال در
آن روز حق است» (وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ).آنچه مسلم است این است که در روز
رستاخیز اعمال انسان با وسیله خاصى سنجیده مىشود نه با ترازوهایى همانند ترازوهاى
دنیا، و چه بسا آن وسیله همان وجود انبیاء و امامان و افراد صالح بوده باشد، و در روایاتى
که از طرق اهل بیت علیهم السّلام به ما رسیده است این مطلب به خوبى دیده مىشود.حتى
در این جهان نیز دوستان خدا مقیاس سنجشند، ولى از آنجا که بسیارى از حقایق در این عالم
در پرده ابهام مىماند و در روز قیامت که- به مقتضاى وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ
الْقَهَّارِ(ابراهیم/ 48)- روز بروز و ظهور است این واقعیتها آشکار مىگردد.
در پایان آیه مىفرماید:«کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سنگین است، همان رستگارانند» (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)
(آیه 9)- «و کسانى که میزانهاى (عمل) آنها سبک است،
افرادى هستند که سرمایه وجود خود را، به خاطر ظلم و ستمى که نسبت به آیات ما مىکردند،
از دست دادهاند»(وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ
بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ).بدیهى است منظور از سبکى و سنگینى میزان اعمال،
سبکى و سنگینى خود میزان نیست بلکه ارزش و وزن چیزهایى است که با میزان سنجیده مىشود.تعبیر
«ظلم به آیات» اشاره به این است که این گونه اشخاص نه تنها به خود ستم مىکنند، بلکه
به برنامههاى هدایت الهى نیز ستم کردهاند، زیرا این برنامهها مىبایست وسیله هدایت
و نجات گردد، و اگر به آن بىاعتنایى شد و این اثر از آنها به دست نیامد، به آنها ستم
شده است.
(آیه 10)- مقام با عظمت انسان در جهان هستى! به دنبال
آیاتى که اشاره به مبدء و معاد در آنها شده بود در این آیه و آیات بعد، «انسان» و عظمت
و اهمیت مقام او و چگونگى آفرینش او و افتخاراتى که خداوند به او داده، مورد بحث قرار
داده، مىفرماید:«ما مالکیت و حکومت، و تسلط شما را بر زمین، مقرر داشتیم» (وَ لَقَدْ
مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ).«و انواع وسایل زندگى را براى شما در آن قرار دادیم»
(وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ). «اما با این حال کمتر شکر این همه نعمت و موهبت
را به جاى مىآورید» (قَلِیلًا ما تَشْکُرُونَ).
(آیه 11)- ماجراى سرکشى و عصیان ابلیس! در هفت سوره
از سورههاى قرآن اشاره به آفرینش انسان و چگونگى خلقت او شده است.در آیه مورد بحث،
خداوند مىگوید: «ما شما را آفریدیم، و سپس صورت بندى کردیم، بعد از آن به فرشتگان
(و از جمله ابلیس که در صف آنها قرار داشت اگرچه جزء آنها نبود) فرمان دادیم، براى
آدم (جدّ نخستین شما) سجده کنند» (وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ
قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ).«همگى (این فرمان را به جان و دل پذیرفتند
و) براى آدم سجده کردند، مگر ابلیس که از سجده کنندگان نبود» (فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ
لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ). سجده فرشتگان براى آدم به معنى «سجده پرستش» نبوده
است، زیرا پرستش مخصوص خداست، بلکه سجده در اینجا به معنى خضوع و تواضع است.