قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ
مشخصات بلاگ
قرآن; کتاب زندگی...کتابی برای هدایت

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (30 فرقان )
و پیامبر گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

در تاریخ 93/09/27 تصمیم گرفتیم با گروهی از دوستان روزانه یه صفحه قرآن بخونیم
و هر کس توی هر صفحه ای نکته ای براش جالب بود ، یا چیزی در موردش می دونست ، یا تفسیری در مورد اون صفحه خونده بود رو با یقیه به اشتراک بذاره
اینجا رو هم بنا کردیم برای اینکه اگه خواستیم یه روزی مروری به مطالب بکنیم برامون ساده تر باشه
و یا اگه دوستی وسطای راه بهمون پیوست بتونه مطالب قبلی رو مرور کنه
شایدم یه زمانی بچه هامون خواستن بدونن فهم مادراشون از قرآن چه جوری بوده
هر چند امیدواریم که به زودی حضرت مهدی علیه السلام ظهور کنن و ما و بچه هامون قرآن رو همونجور بفهمیم که باید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

آخرین مطالب

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جزء دوم» ثبت شده است

دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۲۸ ق.ظ

41 . صفحه 41 / پایان جزء دوم

ششم بهمن :

 

نفیسه :

 

249.سرانجام به رهبری طالوت تن در دادند اولشگر فراوانی رابسیج کرد وبه راه افتاد .اینجا بود که بنی اسرائیل در برابر ازمون سختی قرار گرفتند وان مساله مقاومت شدید در برابر تشنگی بود چنین ازمونی برای این لشگر مخصوصا با سابقه ی بدی که داشتند ،ضرورت داشت واکثریت انها از این امتحان روسفید بیرون نیامدند .چنانکه قران میگوید :جز عده ی کمی همه از ان اب نوشیدند.عده ای که ایمان اورده بودند به همراه طالوت از نهر گذشتند وگفتند با این جمعیت کم توانایی مقابله باجالوت را نداریم وانها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد،گفتند چه بسا همین گروههای کوچک به اراده خدا بر گروههای عظیم پیروزشوند وخداوند با صابران است.

250 . در این ایه مساله رویارویی دو لشگر مطرح میشود .در حقیقت طالوت وسپاه اوسه چیز راطلب کردند .نخست صبر واستقامت ،دومین تقاضای انها از خدا این بود که گامهای ما را استوار بدار تا از جا کنده نشود و فرار نکنیم در واقع دعای اول جنبه باطنی ودرونی داشت واین دعا جنبه ی ظاهری وبیرونی دارد ومسلما ثبات قدم از نتایج روح استقامت وصبر است.سومین تقاضای انها این بود که ما را بر این قوم کافر یاری فرما وپیروز کن که نتیجه نهایی صبر واستقامت وثبات قدم است.


251 .به یقین خداوند چنین بندگانی را تنها نخواهد گذاشت هر چند عدد انها کم و عدد دشمن زیاد باشد وداوود که جوانی کم سن وسال اما نیرومند وشجاع در سپاه طالوت بود با سنگی درست به پیشانی جالوت کوبید واو را کشت وسپاهش هم پا به فرار گذاشتند .گویا خداوند میخواهد قدرت خویش را در اینجا نشان دهد که چگونه پادشاهی با ان عظمت ولشگری انبوه به وسیله نوجوان تازه به میدان امده ای انهم با یک سلاح ظاهرا بی ارزش ،از پای درمیاید !خداوند داوود را به مقام نبوت رساند.این ایات بشارت است برای مومنانی که در مواقعی تحت فشار شدید از سوی طاقوتهاوجباران قرار میگیرند در انتظار نصرت وپیروزی الهی باشند .واینگونه خداوند به دست مومنان کافران را از بین میبرد.همچنین در تفسیر این ایه از امام صادق (ع)امده که همانا خداوند به برکت ان دسته از شیعیان که نماز میگزارند از شیعیانی که نماز نمیگزارند بلا رادور میکند ودر صورتیکه همگی ترک نماز کنند بدون تردید هلاک میشوند همچنین است درمورد کسانی که زکات میدهند ونمیدهند یا کسانی که حج میروند ونمیروند.


252 .این ایه اشاره به داستانهای متعددی است که در ایات گذشته درباره بنی اسرائیل بیان شده است که هر کدام نشانه ای از قدرت وعظمت پروردگار است وپاک از هر گونه خرافه وافسانه و اساطیر که بر پیامبرمهربانمان نازل گشته .

 

وحیده :

 

آیه 249:  ان گروهى که رهبرى طالوت را پذیرفتند, روانه جنگ شدند اما در را گرفتار ازمایش ( ننوشیدن از اب) دیگرى شدند,,که در این مرحله از ازمایششان عده اى لغزیدند. و از ان افرادى که پیروز شدند دوباره در یک ازمایش دیگر  ایمانشان سنجیده شد و ان این بود که از تعداد زیاد دشمن ترسیدند و عقب کشیدند   ، جز ان دسته از افرادى که با ایمان به روز قیامت جرىتشان زیاد بود وبا توکل به خدا راهى میدان جنگ شدند ,, ,,و فقط ماندند تعداد قلیلى که از این همه ازمایش سربلند و روسفید بیرون امدند.....همینطور قدم به قدم که جلوتر مى رفتند,از تعداد گروه حق ریزش مى کردند.
   **هر چه ایمان انسان به خدا و روز قیامت بیشتر باشد در آزمایشات سربلند تر است.
** اگر اراده ى خدا باشد ,جمعیت قلیلى پیروز خواهند شد
** راه که حق است نترسیم ,اگر چه طرفدارانش کم باشد..
** مومن مخلص پیروزى را فقط از طرف خدا مى داند و مى خواهد...


ایه 250: یاران با وفاى طالوت بعد از پشت سر گذاشتن  ازمایشات مختلف,, مقابل لشکر دشمن قرار گرفتند و دعا کردند.......
** دعا باید همراه با حرکت باشد  
** صبر و نصرت همیشه در کنار هم هستند ,
** در سختى ها انسان باید ,صبر  و مقاومت و توکل و اخلاص داشته باشد تا پیروز شود
** ثبت اقدامنا: یعنى اینکه حتى با پشت سر گذاشتن امتحان هاى مختلف ,نباید مغرور شویم ,که ممکن است باز هم خطر و لغزش در راه باشد و باید همواره از خداوند بخواهیم تا گام هایمان را استوار و محکم  سازد...


ایه 251: بلاخره گروه حق بر کفر به خواست خدا پیروز شدند ,,داود نوجوان شجاعى بود که رهبر کفر را کشت و خداوند به پاس این لیاقت ,ایثار و شجاعتش ,نبوت و حکومت  را به او داد. .
** گر چه تلاش و جهاد از ماست ,اما شکست دشمن و پیروزى به اذن خداست..
** تا سابقه  خوب و درخشانى از خود نشان ندهیم مورد لطف و عنایت خدا قرار نمى گیریم..
** نابودى رهبر کفر ,دشمن را تار و مار مى کند.
**  اگر گروهى در مقابل ظلم نایستند و جان فشانى  نکنند ,فساد ,زمین را فرا خواهد گرفت,همانطور که در روایتى از حضرت محمد  امده که خدا به خاطر یک مسلمان سالم ,از صدها نفر دفع بلا مى کند .....خدا اینگونه فضل و احسان خود را شامل حال ما مى کند....


ایه 252: این ایه قطعنامه قصه طالوت و جالوت است..
**در هر کلمه از داستان هاى قران رازو رمزهایى  است  که باید مورد عبرت ما قرار گیرد.... .

 هانیه :

 

 ایه 249 گاهی با چیزهایی امتحان می شیم که در ظاهر هیچ گناه و خطایی نیست اما ... اگه نباید انجام بدیم نباید انجام بدیم... این ایه خیلی به صبر تاکید شده ، صبر در برابر اون چیزهایی که دلم می خواد، صبر در برابر ترس هامون و ... و اگر به خدا ایمان داشته باشیم به یقین کمکمون می کنه و ... حتی اگه در نظر اول به نظر خودمون خیلی بعید باشه ...


 ایه 250 چه دعای دل نشینی : خدایا، ای خدای مهربون، ای خدای نازنین، ای بهترین یار و یاور، ... بر ما شکیبایی را فرو ریز، و پاهامونو ثابت قدم نگه دار، و کمکمون کن به کافرین (به کافرین های وجودمون ) پیروز بشیم. خدایا مرسی که همه چیو بهمون یاد می دی....


 ایه 251 اینکه گاهی باید بصورت عملی جلوی فساد را گرفت وگرنه زمین پر می شه، مثلا همین دنیای کوچیک خودمون را مثال بزنیم اگه بچه مون دروع بگه غیبت کنه و .... اگه بهش نگی تذکر ندی ... کلی بدبختی دیگه تو زندگی اش پیدا می شه و غرق می شه از بیچارگی .. با اینکه این همه می گه جلوی فساد را بگیرین و واجبه و ... اما حدا دارای احسان عظیمی است. بنظرم این جا یه ته امیدی هم می ده به ادمای بد ...

ایه 252 . این ها داستان نیست، حقه! و تو هم ای پیامبر حقی!

 

اعظم :

 

آیه 249 : امتحانای خداوند گاهی تو حرام و حلال نیست ، گاهی فقط حکمی هستش که در شرایط عادی اصلا حرام نیست ولی تو موقعیت خاص میشه امتحان مثل صید شنبه برای یهودیان و اینجا نوشیدن از نهر آب


 آیه 249 : سر افرازشدن تو یه امتحان مغرورمون نکنه که دیگه تموم شد دیگه ما آخر ایمانیم ... باید تا آخر عمر گوش به فرمان امر خداوند باشیم و در دو راهی ها و چند راهی ها حواسمون باشه کدوم راه توش رضایت خداونده همون رو بریم


 آیه 249 : خیلی ایمان میخواد که آدم مطمئن باشه که تعداد افراد یه گروه نشانه حقانیتشون نیست بله ایمان درونی تک تک آدما مهمه .... چقدر خوبه که به این آیه ایمان بیاریم و از بسیاری پلیدی و کفر تعجب نکنیم و راه اونا رو حق ندونیم ... بدونیم ایمان تک تک ما در کارهای جزئیمون حتی در خونه داری ، بچه داری ، همسر داریمون میتونه ظهور رو به جلو بندازه ... فقط 313 تا هستن که ایمانشون رو تو تک تک امتحانای کوچیک هم حفظ می کنن


 آیه 249 : کاش صابر باشیم ... صبر بر سختیها و بلایا ، صبر بر گناهان و صبر بر مصیبتها


 آیه 249 : فقط کسانی به غلبه گروه اندک بر بسیار ایمان دارند که به ملاقات پروردگارشون امیدوارن


آیه 250 : چه دعای قشنگی بخ خصوص ثبت قلوبنا .... بسیار سفارش شده در دوره آخر زمان این دعا رو زیاد بگیم ...."حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق ‏علیه السلام فرمود: پس از این، شبهه ‏ای شما را خواهد رسید، که بدون نشانه دیده شدنی و امام هدایت کننده ‏ای خواهید ماند و از آن نجات نمی‏یابد، مگر کسی که دعای غریق را بخواند. راوی گوید: عرضه داشتم: دعای غریق چگونه است؟ فرمود: چنین بگوید: «یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ»؛ ای خداوند! ای رحمان! ای مهربان! ای دگرگون کننده دل‏ها! دل مرا بر دینت پایدار کن."


آیه 251 : بالخره از اون همه ریزش در جهاد (قبول نداشتن طالوت به رهبری ، ننوشیدن آب ، اعتقاد به غلبه قلیل بر کثیر به اذن خداوند ) لشکر کفر با از بین رفتن سر دسته کفار (جالوت ) شکست خورد ..... از بین رفتن سر سلسله ظالما خیلی مهمه ...


آیه 251 : جمله مهمیه : "و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض "

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۲۸
* مسافر
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۲۶ ق.ظ

40 . صفحه 40



پنجم بهمن :

 

هانیه :

خدایا پناه می برم به تو از اینکه ذره ای خودخواهی و خودپرستی داشته باشم که مرا از درگاه تو براند


 ایه 246 گاهی اوقات هی دنبال یه سری کارایی ام که یاد بگیریم و انجام بدیم، این کتاب، اون کتاب، این روایت، اون روایت، ادعا طبق طبق... دریغ از یک ذره عمل ... این یعنی ظلم!
اگه واقعا هدف رسیدن به یقیقنه و کسانی که ظالم باشند به این درجه نمی رسند پس خوبه این ظلمها رو بشناسم... این یه ظلم بود.. .

 ایه 247 برای من دو پیام داشت
1- انجام دادن حکم خدا مستقل از اون چیزی که صلاح می دونیم.  البته منظور حکمی است که یقین بدونیم از طرف خداست (چون چند آیه قبل داشتیم که گاهی این حاکمان دینی یک سری سو استفاده هایی می کنند.... ) و بعد اعتماد و عمل ... قطعا خدا چیزی را می دانه که ما به آن آگاه نیستیم.
2- انتخابمون در افراد باید اون خصوصیات نفسانی اونا باشه که برای یک کار مناسبند و نه به ظاهر توجه کنیم که این مثلا جوونه به درد رهبری نمی خوره وپول نداره نمی توانه جامعه را هدایت کنه و... {برام جالبه درست با همین استدلال بعد از رحلت پیامبر امام علی را کنار گذاشتند!}


 از همون اول یه جامعه مسلمون رفت زیر سوال. جامعه ای که میانگین افراد با اینکه پیامبرشون را دیده بودند اما به این ایه صریح عمل نکردند با اینکه براشون مسلم بود این آیات از طرف خداست.


ایه 248 گاهی بین خیلی چیزها، خوب و بد ها شک می کنم. گاهی می پرسم هانیه با خودت صادق باش کدوم داره بهت آرامش می ده. اما دوباره به همین آرامشه شک می کردم شاید معیار خوبی برای تشخیص نباشه، این آیه دلمو قرص کرد. خدایا دلمونو آروم کن ... و یک قلب سلیم عطا کن ... آمین یا رب العالمین

 

نفیسه :

 

 246.قوم یهودکه زیر سلطه فرعونیان، ضعیف شده بودند بر اثر رهبریهای خردمندانه موسی (ع) از ان وضع اسف انگیز نجات یافته وبه قدرت وعزت رسیدند خداوند به برکت این پیامبر نعمتهای فراوانی به انها بخشیداز ان جمله صندوق عهد بود (صندوقی که مادر  موسی اورا در ان نهاد).ولی همین پیروزیها کم کم باعث غرور تنها شد وتن به قانون شکنی دادند سرانجام به دست فلسطینیان شکست خوردند وقدرت ونفوذ خود را همراه باصندوق عهد از دست دادند این وضع سالها ادامه داشت تا اینکه پیامبری به نام (اشموءیل)برایشان بر انگیخته شد .انها از این پیامبر خواستند تا پادشاهی بر انها انتخاب کند تاهمگی تحت فرمان اوبا دشمن نبرد کنند تا عزت از دست رفته را باز یابند .اشموءیل خواسته قوم رابه پیشگاه خدا عرضه داشت  وخداوند ((طالوت)) را به پادشاهی برگزید .پیامبرشان انها را ثابت قدم در عهد وپیمان نمیدید به انها گفت اگر دستور پیکار به شما برسداز ان سرپیچی نکنید ولی انهامیگفتند چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم .اما پیمان شکنی کردند وتنها 313نفر وفادار ماندند ،همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر.


247.طالوت به پادشاهی انتخاب شد .انها به انتخاب خدا اعتراض کردند .طالوت جوانی از یک قبیله گمنام بنی اسرائیل واز نظرمالی یک کشاورز ساده بودوهمین فقر او باعث مانع تراشی قوم بنی اسرائیل گردید .پاسخ دندان شکن قران به گمراهان بنی اسرائیل این بود که این گزینش خداوند حکیم است ودوم اینکه سخت در اشتباهید وشرایط اساسی رهبری را فراموش کرده اید .نسب عالی وثروت هیچ امتیازی برای رهبری ندارد .خداوند ملک خود را به هر که بخواهد میبخشدو باید امکانات و وسایل مختلف از جانب خدا فراهم شود.


 248.گویا بنی اسرائیل حتی با تصریح پیامبرشان اشموءیل به ماموریت طالوت از جانب خداوند ایمان نیاوردند و خواستار نشانه ازطرف او شدند و خداوند نیز صندوق عهد را که در نزد انان مهم وبا ارزش بود ،نشانه اوقرار داد .

 

ساجده :

یادم میاد از یک سخنرانی اقای قراءتی که درباب این موضوع که وهابی ها توسل به اءمه رو شرک میدونن و دخیل بستن به اماکن متبرکه از همین قران که مورد قبولشون هست این ایه رو مثال زدن که خود بنی ااسراییل تابوت عهد رو خدا به عنوان یک نشانه متبرک براشون فرستاده که به نوعی حجته در واقع این تابوت از اون جهت ارزشمنده که همون صندوقی است که مادر حضرت موسی ایشون رو در اون قرار دادن و در نیل گذاشتن و اونا یک همچین صندوقی رو ارزشمند و متبرک میدونن و اون وقت توسل ما به اءمه و یا بوسیدن کعبه به عنوان یخ مکان متبرک رو شرک میدونن

 

اعظم :

 

 آیه 246 : باز هم در گرفتن از گذشتگان "الم تر الی ..." این نکته در گرفتن از تاریخ و تکرار نکردن اون یکی از ویژگیهای انسانهای عاقل هستش میدونستید ؟ غیر عاقلها همش می خوان خودشون تجربه کنن و هی عمر از کف می دن ....


 آیه 246: گاهی می بینی مجاهدین میگن "فی سبیل الله " بریم جنگ کنیم ولی در عمل اینقدر گرفتار خودخواهی و نفسانیات هستن که انگیزه جنگیدنشون رو با این منیت ها از دست میدن و در جنگ بزرگتر یعنی جهاد با نفس عملا شکست می خورن مثل اینا که خداوند می فرماید شمار کسانی که طالب جنگ بودن در راه خدا !!!!  خیلی بود ، کلمه "ملاء" ولی هی کم و کمتر شدن و تو صفحه بعد میگه خیلی تعدادشون قلیل شد و همش هم سر همین منیت ها تو این صفحه یکیش رو میگه در آیه 247


 آیه 246: یکی از انگیزه های جهاد اینه که حکومت ظالمی باعث اخراج کردن و بیرون راندن از وطن مردمش بشه ... اینجا اونجایی که جهاد واجبه "کتب علیهم القتال " ...


آیه 246: اون سوال پیامبرشون جنبه اتمام حجت داشته "اگه جنگ بشه میاین " همه هم میگن بله .... این بله گفتن ها حاب کتاب داره ... مواظب وقتایی که حجت برمون تموم میشه باشیم که بعد با خودخواهیهامون در حق خودمون ظلم نکنیم


آیه 246: وقتی آدم تشخیص امری رو میده (مثلا اینکه اینجا جهاد واجبه " پیامبرش هم تایید می کنه ولی زیر بار جهاد نمیره (یا هر کار دیگه ای با این شرایط ) در حق خودش ظلم کرده (بالظالمین )

 آیه 247: چه استدلال احمقانه ای ما از او سزاوارتریم چون اون فقیره ... فقط کجا به فرماندهی و سلطنت ربط داره خداوند عالمه (نحن احق بالملک و لم یوت سعه من المال )


 آیه 247 : فرمانده باید از شرایط علمی و بدنی مناسب برخوردار باشه (زاده بسطه فی العلم و الجسم )


چقدر خوب هانیه جان اینجا به ولایت امیر المومنین و بهانه های بنی اسراییلی قوم پیامبر اشاره کرد

 آیه 248 : گاهی یه شی بی ارزش چون مربوط به عزیزی بوده ، باعث آرامش آدم میشه ... حالا اون عزیز اگه ولی و امام آدم باشه که آخر سکینه و آرامش هستش (به خاطر وصل بودن کامل با خداوند ) چقدر آرامش دهنده هستش


 مومنین نشانه های الهی رو در می یابند (لایه لکم ان کنتم مومنین )

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۰۶:۲۶
* مسافر
شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۱ ق.ظ

39 . صفحه 39

 

چهارم بهمن :

 

وحیده : ایه 238:** مسىله نماز ,لابه لاى  مساىل خانواده گفته که خود یک نکته مهم است...
**همانطور که از هر چیزى باید حفاظت شود ,باید مواظب نماز هایمان باشیم ,
** همانطور که نماز ما را حفظ مى کند ما هم باید حافظ نماز باشیم ,,حفظ نماز به این است  درست و شمرده و با حضور قلب خوانده شود ,به جماعت باشد ر احکام مربوط به نماز رابدانیم و به کار بریم
**  در روایات امده که نماز  گاهى از ما شکایت مى کند ,که  مرا ضایع کردى ,به من اهانت کردى  مرا سبک شمردى.........

در تعقیبات نماز این فرازو خیلى دوست دارم :خدایا این نماز من است که به جا اوردم ,نه به خاطر احتیاجى که تو به آن دارى ,ونه به خاطر میلى که تو در آن دارى، جز اینکه من براى تعظیم و فرمانبردارى و پذیرفتن  آنچه تو به من فرمان دادى به جاى آوردم ، اگر در این نماز عیبى یا نقصى در رکوعش یا سجده هایش هست ,پس از   من مؤاخذه  مفرما,و به پذیرفتن  آن و آمرزش  ,بر من تفضل بفرما,


ایه 239: نماز در هیچ حالتى نباید ساقط شود ,در این ایه امده اگر از دشمن یا خطرى مى ترسید به هر شکلى که مى توانید نماز بخوانید و هر وقت ایمن شدید ,نماز عادى را به جا اورید .
نماز مصداق ذکر و یاد خداست  دراینجا ذکر منظور نماز است ,همانطور که خدا به حضرت موسى گفت نماز را بخوان که ذکر من است .   
در روایات امده که حضرت محمد( ص) و حضرت على علیه السلام  در بعضى جنگ ها نمازرا با اشاره مى خواندند...
نماز شکر خداست به شکرانه آن چیزهایى که به ما از طریق علم و وحى اموخت  ,,که جز از طریق وحى راهى براى به دست اوردن انها نیست...


ایه 240 : در تفاسیر امده این ایه از آن دست ایات که جزء احکام اولیه بوده و بعد دستور دیگرى امده ,,اول بنا بوده زن بعد از مرگ شوهرش یک سال بماند و بعد اگر خواست ازدواج کند و بعد ایه عده امده که چهار ماه و ده روز عده نگه دارد..
** مردا باید بخشى از مالشان را براى زن وصیت کنند ** نظر اسلام این است که آینده مالى زن بیوه تامین شود  و ازدواج او هم مانعى ندارد..


ایه 241 و 242: یک سفارش,تکمیلى است براى حق زن مطلقه .همانطور در در ایات قبل امد ,اگر  مهریه تعیین نشده باید مرد هدیه اى  به مقدار توانایى و بضاعت خود بعد از طلاق به زن بدهد ,اگر مهریه تعیىن شده اما با هم امیزش حنسى نداشتند باید نصف مهریه را بپردازد  اما اگر  امیزش جنسى داشتند باید کامل مهریه را بپردازد.....
** این ایه توجه دارد که حق زن از بین نرود ,چون که زن در اثز طلاق ضربه ى بیشترى مى خورد ,پس باید یک جورى این جبران شود..

.......در برخورد با زنان مطلقه  تقوا  لازم است ..ودر ایات الهى باید اندیشه کرده تا به رازهایش اگاه شویم ..
ایه 243: در تاریخ است که یکى از شهر هاى شام بود که  هفتاد هزار خانوار جمعیت داشت ,بیمارى طاعون امد که از قهر خداوند بود ,,عده اى مردند  و عده اى فرار کردند ,اما در  بیابان به همان بیمارى گرفتار شدند و مردند اما با وساطت  یکى از انبیا خدا دوباره زنده شدند......
** از قهر خدا نمى شود فرار کرد  .انجا که اراده خزا باشد فرار کارساز نیست.
 ** به تاریخ بنگریم و از آن درس بگیریم ,قران صدها قصه و تاریخ دارد اما عبرت و نکته هاى آن مهم است و باید به عوامل عزت و سقوط آنها توجه کرد.
تازه صبر خداوند خیلى زیاد است وباما بنده هاى ناسپاس  خیلى خیلى مراعات مى کند , که اگر مى خواست بر اساس رفتار ما رفتار کند  که عذابهاى فراوانى بود که هر لحظه بر ما وارد مى شد . گاهى اوقات خدا هفتاد و هشتاد سال هم به ما فرصت مى دهد شاید آدم شویم....
خدا کنه زودتر به خودمون بیاییم ......

ایه 244: چون در ایه قبل گفت ,مرگ و زندگى دست خداست و از اراده ى او نمى شود فرار کرد,,در اینجا مى گوىد,  پس چرا جبهه نمى روید  وباز تاکید بر جهاد و مبارزه در راه خدا وبا نیت الهى  .قرار شد کارها رنگ الهى به خود بگیرند تو مورد قبول هدا واقع شود .جنگ و جهاد باید فى سبیل الله باشد نه از روى هوى و هوس و انتقام جویى و استعمار و کشور گشایى  و ..............

 

نفیسه :

 

238. نماز قویترین رابطه انسان با خداست ودر ایات قران تاکید فراوانی به ان شده ،از ان جمله ایه مورد بحث میباشد .مبادا گرما وسرما گرفتاریهای دنیا وپرداختن به مال وهمسر وفرزند شما را از این امر مهم بازدارد .منظور از (صلاه وسطی)نماز میانه یا همان نماز ظهر است تاکید روی این نماز به این خاطر بوده که بر اثر گرمی هوای نیمروز تابستان یا گرفتاریهای شدید کسب وکار به ان اهمیت کمتری میدادند.

 239.این ایه تاکید میکند که درسخت ترین شرایط حتی در صحنه جنگ نباید نماز فراموش شود .منتها در چنین وضعی بسیاری از شرایط نماز همچون رو به قبله بودن وانجام رکوع وسجود به طور متعارف ساقط میگردد.بنابراین محافظت بر نماز تنها در حال امنیت نیست بلکه در همه حال باید نماز رابه جا اورد ولی هر وقت امنیت خود رابازیافتید به صورت معمولی وبا ادب کامل تمام شرایط نماز رابه جا اورید .روشن است شکرانه این تعلیم الهی که طرز نماز خواندن را در حالت امن وخوف به انسانها اموخته  همان عمل کردن بر طبق ان میباشد.


 240.این درمورد شوهرانی سخن میگوید که ر استانه مرگ قرار گرفته اند وهمسرانی را از خود به جا میگذارند .میفرماید که این افراد باید وصیت کنند که تایک سال همسرانشان را بهره مند سازند واز خانه شوهر بیرون نکنند وهزینه وزندگی  انها پرداخته شود این در صورتی است که همسران از خانه شوهر بیرون نروند واگر غیر از این باشد گناهی بر این شوهران نسبت به کارهای شایسته ای  که ممکن است این زنان انجام بدهند ،نیست مثل ازدواج مجدد بعد از اتمام عده و غیره. در پایان ایه این زن را دلداری میدهد و میفرماید که خداوند قادراست راه دیگری بعد فقدان شوهر پیشین در برابرانها بگشاید واگر مصیبتی هم به انها رسیده حتما حکمتی در ان بوده و جای نگرانی نیست.

241.حکم این ایه  به قرینه ایه 236است که تفسیر ان بیان شد و در مورد زنانی است که مهری برای انها در زمان عقد قرار داده نشده و قبل از امیزش جنسی طلاق داده میشوند.


242.در این ایه که اخرین ایه طلاق است خداوند اشاره به اندیشیدن در ایات میکند .بدیهی است که منظور از اندیشه کردن وتعقل ان است که مبدا حرکت به سوی عمل باشد وگرنه اندیشه تنها درباره احکام نتیجه بخش نخواهد بود.


 243.این ایه اشاره سربسته ودر عین حال اموزنده ای است به سرگذشت عجیب یکی از اقوام پیشین که طاعون در محیط انها ظاهر گشت همه انها از ان منطقه فرار کردند و ولی همه انها مردند وسپس خداوند انها را زنده کرد تا ماجرای زندگی انها درس عبرتی برای بقیه باشد .جمله (ثم احیاهم)اشاره به زنده شدن ان جمعیت است که به دعای حضرت حزقیل پیامبر صورت گرفت واز انجا که بازگشت انان به حیات یکی از نعمتهای رروشن الهی بود (هم از نظر خودشان وهم از نظر عبرت مردم)نه تنها این گروه بلکه همه انسانها مشمول الطاف عنایات ونعمتهای اویند.دانشمند معروف شیعه مرحوم صدوق ،ره،به این ایه برای احکام مساله ((رجعت)) استدلال کرده ومیگوید:یکی از عقاید ما اعتقاد به رجعت است (که گروهی از انسانهای پیشین باردیگر به همین دنیا باز میگردند . این ایه سندی بر مساله معاد واحیای مردگان در قیامت باشد.


244.از اینجا ایات جهاد شروع میشود:در راه خداپیکار کنید که خدا سخنان شما را میشنود واز انگیزه های درونی شما ونیاتتان در امر جهاد اگاه است.


245.منظور از وام دادن به خدا ،انفاقهایی است که در راه جهاد میشود .تصور نکنید که انفاق وبخشش اموال شما را کم میکند زیرا گسترش ومحدودیت روزی شما به دست خداست .در چندین ایه از قران از انفاق در راه خدا به قرض ووام دادن به پروردگارتعبیر شده است واین نهایت لطف خداوندبه بندگان از یک طرف وکمال اهمیت مساله از سوی دیگر رامیرساند .در نهج البلاغه علی (ع)میفرماید:خداونداز شما درخواست قرض کرده در حالی که گنجهای اسمان وزمین از ان اوست واو بی نیاز وستوده است بلکه میخواهد شما بیازماید که کدامیک نیکوکارترید.

 

اعظم :

 

 در نظر داشته باشین که این قوانین مترقی در زمینه خانواده و در اینجا طلاق در عصر و زمانی بوده که زن در مرتبه پایینی از حق و حقوق قرار داشته است ... در جایی که حتی اختیار زن بعد از مرگ همسر و طلاق هم بر عهده مردان قوم  و قبیله ش بوده و قوانین سختی بدون در نظر گرفتن نیازهای طبیعیش بر اون تحمیل میشده اگر الان هم نشانه هایی از اون رو در همین جامعه خودمون ببینیم مطمئن باشیم که اسلام در هیچ کجای زندگیمون رخنه نکرده و همه ش بر اساس تعصبات قومی و قبیله ای و نفسانی کار می کنیم


دیشب هم نوشتم که اسلام به حفظ کانون خانواده خیلی اهمیت داده و طلاق رو منفورترین حلال در نظر گرفته ... اون هم بنا به مصالحی که خودش با توجه به اینکه زن و مرد را آفریده و از نیازهاشون خبر داشته قرار داده ... نگه داشتن عده ، تاکید بر در نظر گرفتن حدود الهی و تقوی در امر طلاق ، عبارتهای مکرر "معروف " ، "سرحوهن باحسان " ... "لاتنسوالفضل بینکم " ، "متاع بالمعروف "همه و همه اشاره بر این داره که طلاق در نیکوترین وجه اتفاق بیفته .... مقایسه کنین با اونچه که در جامعه ما رخ میده ... تا طرفین آبروی هم رو نبرن و همدیگه رو ضایع نکنن در میان خویش و قوم ، مهریه رو با هزار حیله و تدبیر از زیرش در نرن تا چه برسه که علاوه بر اون هدیه ای هم بدن (241) طلاق رخ نمیده

 

عبارات "حقا علی المتقین " و "حقا علی المحسنین " در آیاتی که به منظور دادن هدیه غیر نقدی به زن دادن هستش اگر چه با عبارت متقین و محسنین اشاره به استحباب عمل داره و نه وجوب ولی به طور ضمنی بر این اشاره داره که عاطفه و نیاز زن در این زمینه لحاظ بشه ... من که به نظرم اگر مردی اینقدر نیکوکار باشه و متقی که رعایت این نیاز رو بکنه و به وجه نیکویی طلاق بده همسرش رو جا داره زن بره دوباره با همین مرد ازدواج کنه

 

 خب نکته های مربوط به آیات طلاق با خیر و خوشی تموم شد

 

 آیه 238 : دوستان گفتن که بیشتر به نظر میرسه آیه مربوط به نماز ظهر باشه ... خب به هر حال وقتی آدم بیشتر مشغول کار هستش (وسط روز) خالی کردن ذهنش از اشتغالات و اینکه بره سراغ نماز کار آسونی نیست .. اشاره خداوند به کلمه قانتین اهمیت خضوع در نماز رو اشاره می کنه


 آیه 238 : خوبه آدم وقتی قانونی میذاره جایی که می بینه اجرای بندی از قانون به علت سختی برای مخاطباش ممکنه دچار سستی در عمل بشه در بندی جداگانه به انجامش تذکر بده


آیه 243 :عبارت "الم تر الی"... لزوم درس گرفتن از تاریخ رو بیان می کنه ما معمولا از اونچه در اطرافمون رخ میده درس نمی گیریم حتما باید در مورد خودمون اتفاق بیفته تا سرمون به سنگ بخوره ... چشمامون رو واکنیم کلی درس از همین فک و فامیل و دوست و آشنا و مردم شهر و کشورمون می گیریم


 فی سبیل الله در مورد جنگ و جهاد میگه که انگیزه ها نسانی نباشه


آیه 244 : معمولا هر جا خدا میگه سمیع علیم یعنی حواستون باشه زیر آبی نرین من همه چی رو میدونم و میشنوم مواظب انگیزه های درونیتون باشین


 آیه 245 : لحن استفهامی آیه برای تشویق بیشتره مثل بجه ها که ما بهشون میگیم "کی میتونه این کارو بکنه " بیشتر به خاطر تشویق


 آیه 245 : "الیه ترجعون" در نظر گرفتن مرگ و رفتن دادن صدقه و انفاق رو برای آدم راحت تر میکنه

 

هانیه :

یه جا از فیلم در پناه تو یادمه (البته من دوباره مرورش کردم وگرنه حافظه ام این قدر قوی نبود) که می گفت با توجه به اینکه روزهای قمری از مغرب تا مغرب بعدی است منظور از نماز وسط نماز صبح است... {حالا البته نمی دونم چقدر اهمیت داره به نظرم کل نمازهامون مهمند حالا کدومش سخت تره یا مهمتر بستگی به شرایط زندگی مون داره!  اما این یاداوری از اون فیلم برام جالب بود بخصوص که مجبوریم برای نماز صبح از خواب عمیق و شیرینی دست بکشیم.

 این ایه 239 برای من خیلی جالب بود از این جهت که  این جا من بخصوص در مسافرت هایی که می شه با هواپیما و پرواز های طولانی مشکل نمازخووندن داشتم از اینکه این همه صریح پاسخمو گرفتم بسیار خوشحالم. فقط یک سوال حکمی دارم اینکه منظورش از "فاذا امنتم فاذکروا الله " یعنی واقعا دوباره بخوونه !!؟؟


چقدر پیاماتون در مورد طلاق عالی بود و چقدر دستورات قرآن شیرینه ! هیچ وقت این جوری بهش نگاه نکرده بودم. بعد از خودم پرسیدم اینکه می گن اسلام دین خشنی است و جهاد می کنه پیکار می کنه می کشه می گه بکشین ... یه کم با این آیات تناقض داره. و... مگه می شه این همه به ظلم نکردن برای مورد توضیح بده بعد اون جوری بکش بکش راه بندازه !!! ... گاهی فکر می کنم مردم حرف مفت زیاد می زنند


این ترس چقدر چیز بدی است قشنگ عین عدم ایمان به خداست .... این دوباره یکی از اون نشانه ها برای من تو زندگی امه، جایی که می ترسم، استرس دارم یه جای کار می لنگه ...


اون ایه 244 فی سبیل الله خیلی چسبید این کلمه جقدر مهمه و ممنون از توضیح خوب دوستان بابت باز کردن این آیه چون من همچنان ذهنم راجع به جهاد درگیره ! این توضیحات بهم می چسبه

 

 اعظم :

اون نکته در مورد "وسطی" جالب بود نشنیده بودم و البته در تفاسیر هم ندیده بودم ...

 

در مورد سوالت که نوشته بودی آیا باید اون نمازارو دوباره خوند هیچ تفسیری اینو ننوشته بود ... بیشتر مفهمومش این بود که نعمتهایی که خداوند به شما عطا کرده رو به یاد بیارید مثلا همین نماز و شرایطش در سفر و غیر سفر که خداوند براتون ذکرکرده

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۱۱
* مسافر
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۰ ق.ظ

38 . صفحه 38

 

سوم بهمن :

 

نفیسه :

234.یکی از مسایل ومشکلات اساسی زنان ازدواج بعد مرگ شوهر است.از طرفی رعایت حریم زندگی زناشویی حتی بعد مرگ همسر موضوعی است فطری.این ایه به زنان بیوه اجازه میدهد بعد نگاهداری عده که چهار ماه وده روز است ونیز حفظ حریم زوجیت گدشته اقدام به ازدواج کنند.از انجا که گاه اولیاء وبستگان زن دخالتهای بی مورد در کاراو میکنند ویا منافع خویش را در ازدواج اینده زن در نظر میگیرند در پایان ایه به همه هشدار میدهد ومیفرماید خداوند از هر کاری که انجام میدهید اگاه است وهر کس به جزای اعمال نیک وبد خود میرسد.
آیه 235. طبیعی است که زن بعد فوت شوهرش به فکر سرنوشت اینده خود باشد واز انطرف مردانی هم باشند که به فکر ازدواج با این زن بدلیل شرایط سهلتری که دارد باشند .اما باید در نظر گرفت که عده باید به پایان رسد ومطلبی که برام جالب این بود که اگر مردی اگاهانه در مدت عده زن با او عقد ببند عقدش باطل وزن برای همیشه بر او حرام میشود که حتما حکمتی در اون نهفته است.در پایان ایه اومده با خداوند مخالفت نکنید خدا امرزنده وحلیم است ودر مجازات بندگان عجله نمیکند.


آیه 236. اگر زن ومرد بعد از عقد و قبل از عمل زناشویی حتی زمانیکه مهریه تعیین نشده ،بنا به دلایلی مایل به ادامه زندگی نبودند گناهی بر انها نیست که از هم جدا شوند اما باید هدیه ای به زن داده شود که فقیر در حد وسع خود وغنی نیز فراخور ثروتش.این هدیه دادن مانع از ایجاد حس انتقامجوئی شده وزن رااز عقده هایی که ممکن است به دلیل گسستن پیوند زناشویی ایجاد شود نجات میدهد.قران این عمل را وابسته به روحیه نیکوکاری میداند یعنی باید این عمل توام با روحیه نیکوکاری ومسالمت باشد.


آیه 237. حالا اگر عقد ازدواج صورت گرفته  ومهریه مشخص شده اما عمل زناشویی انجام نشده،نصف مهریه باید به زن تعلق بگیرد .مگر اینکه زن از حق خود صرفنظر کند.با این همه پرداخت مهریه به پرهیزگاری نزدیکتر است .لحن مجموع ایه بر اصل اساسی (معروف)و (احسان)در این مساله تکیه دارد که حتی طلاق وجدایی امیخته با نزاع وکشمکش وتحریک روح انتقامجویی نباشد بلکه بر پایه بزرگواری و احسان و عفو وگذشت قرار گیرد.

 

اعظم :


1. آیه 234 : این برداشت شخصی منه و ممکنه اشکال هم داشته باشه ... من دقت کردم و دیدم معمولا طبق آیات و روایات معمولا برای زن یه مرزهای خاصی در رابطه با مردان قرار داده شده .... حیا یه نعمت خداوندی در زن هستش و بسیار هم آسیب پذیره ... یکی از راههای اون اینه که زن کمتر در رابطه با مردان مختلف قرر بگیره ... مثلا در مورد طلاق تو صفحه قبل دیدیم که تا اونجایی که ممکن بود سعی شده بود دوبار وصلت سر بگیره (در صورتی که طرفین حدود الهی رو رعایت کنن )و اونو خیر و خوبی برای زن دونسته بود ... یابرای ازدواج مجدد یه فاصله 4 ماهه و 10 روز رو گذاشته بود همش نه به حاطر مطمئن شدن از وجود بچه بود برای حفظ حرمت و حیای زن این قاصله لازمه .... تو این آیه هم برای فوت همسر به این زمان عده تاکید شده بود و به نظرم به همین خاطره ... دیدین زنانی که صیغه میشن و این عده رو نگه نمی دارن کلا از مرز حیا خارج میشن و افتادن در این کارها براشون خیلی سهل و ساده میشه


2.  آیه 234 : عبارت تعملون خبیر در انتهای آیه خداوند از میان صفاتش به این صفت اشاره کرده یعنی اون از ماهیت (وجود حیا و لزوم رعایت اون ) و نیاز زن (به ازدواج مجدد) همه آگاه هستش


3.  آیه 234 : مراد از (بلوغ اجل ) تمام شدن مدت عده است ، و جمله : (فلا جناح ...) کنایه است از دادن اختیار به زنان در کارهایى که مى کنند، پس اگر خواستند ازدواج کنند مى توانند، و خویشاوندان میت نمى توانند او را از این کار باز بدارند به استناد اینکه در فامیل ما چنین چیزى رسم نیست . زیرااینگونه عادات که اساسش جاهلیت و کورى و یا بخل و یا حسد است نمى تواند حق زن را از او سلب کند، چون زنان خود صاحب اختیار مى باشند، و این حق معروف و مشروع آنان است ، و در اسلام کسى نمى تواند از عمل معروف نهى کند.

4 . آیه 235 : و اعلموا ان اللّه یعلم ما فى انفسکم ...

در این آیه از صفات خداى تعالى سه صفت علم و مغفرت و حکم را نامبرده، و این خود دلیل است بر اینکه مخالفت حکمى که در دو آیه آمده ، یعنى خواستگارى کردن از زنان در عده و تعریض به آنان و بستن قول و قرار محرمانه با ایشان از مهلکات است ، که خداى سبحان آنطور که باید آنها را دوست نمى دارد، هر چند که به خاطر مصالحى تجویزش کرده باشد.

5 . آیه 235 " به زبون نیاوردن صریح امر خواستگاری برای مرد و صبر زن در این مدت مستلزم وجود صبرو بردباری هستش خداوند هم در این آیه صفت "حلیم " از خودش رو به کار برده

 

6 .  آیه 236 : هر زابطه و پیوندی قرار و قانونی داره نمیشه همینجور عهد رو شکست و رفت ... به خصوص در موردزنان به خاطر لطافتهای روحی باید نکات خاصی رو توجه داشت که حتی اگر مهریه ای هم مشخص نشده بود چیزی به عنوان هدیه به زن پرداخته بشه جالبه که کلمه "متاع" به کار رفته یه شیئی خوبه به عنوان هدیه باشه نه پول البته بنا به وسع مرد و این هم من باب لطف نیست حق زن هستش که هدیه ای دریافت کنه

 

7 . آیه 237 : چرا اگه زن مهریه اش رو ببخشه (در اینجا نصفش رو که میتونسته بگیره ) به تقوی نزدیکتره علاکه طباطبایی نوشته بودن که "و این بدان جهت است که وقتى انسان از چیزى که حق مشروع و حلال او است صرف نظر کند، یقینا از هر چیزى که حق او نیست و بر او حرام است بهتر صرف نظر مى کند و بر چشم پوشى از آن قوى تر و قادرتر است ."   به خاطر این تاثیر اگر ببخشه به تقوی نزدیکتره نبخشید هم نوش جانش هستش


8 .  آیه 237 : "ولا تسوالفضل بینکم " خیلی عبارت قابل توجهی هستش که آدم تو روابطش اینکته رو رعایت کنه در واقع تشویق مردم به احسان و فضل نسبت به یکدیگر در روابط بین خود  هستش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۱۰
* مسافر
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۱۲ ق.ظ

37 . صفحه 37

 

دوم بهمن : 

 

نفیسه :

231.این ایه نیز اشاره به محدودیتهای دیگری در امر طلاق میکند تا از نادیده گرفتن حقوق زن جلوگیری نماید. قران میفرماید که یا تصمیم به ادامه زندگی زناشویی بگیرید ویا اگر زمینه را مساعد نمیبینید با نیکی از هم جدا شوید .در زمان جاهلیت گاه بازگشت به زناشویی را وسیله انتقامجویی قرار میدادندبرای همین با لحن قاطعی میگوید هرگز نباید چنین فکری رادر سر بپرورانید که به خودتان ظلم میکنید .بنابراین نباید با چشم پوشی از روح احکام الهی وچسبیدن به ظواهر خشک وقالبهای بی روح ،ایات الهی را بازیچه وملعبه خود قرار داد که گناه اینکار شدیدتر ومجازاتش دردناکتر است .اینکه در اخر ایه امده خدابر هر چیزی است به مردان در موردحقوق زنان که از موقعیت خود سوء استفاده نکنند وبدانند که خداوند حتی از  نیات انها اگاه است.


 232.درزمان جاهلیت زنان در زنجیر اسارت مردان بودند ومجبور بودند زندگی خود را طبق تمایلات مردان خود کامه تنظیم کنند حتی اگر زن با اجازه ولی ازدواج میکرد سپس از همسرش جدا میشد ،باز پیوستن به همسر اول بستگی به اراده مردان فامیل داشت.که در این ایه صراحتا این روش محکوم شده ومیگوید که مانع نشوید که زنان اگر رضایت دارند با همسران سابق خودشان ازدواج کنند .این دستوری از جانب قران است که تنها افراد با ایمان از ان پند میگیرند حالا دستوری که خداوند به شما میدهد این است که الودگیها برطرف شود خداوند چیزهایی رامیداند که شما از ان اطلاع ندارید .همه ی این احکام به نفع شما بیان شده منتهی کسانی میتوانند  از ان بهره بگیرند که سرمایه ایمان به مبدء ومعاد داشته باشند و بتوانند تمایلات خود را کنترل کنند.


این ایه وتفسیر اون رو وقتی خوندم یاد مهمون کاشمری طیبه خانم واقای جوادی افتادم که از همسرش جدا شده بود حالا هر تمایل به بازگشت داشتن ولی پدر این خانم مانع بود واونا رو تهدید میکرد با خودم گفتم انگار جاهلیتی که در قران اومده خاص زمان پیامبر (ص) نیست بلکه بعضی از این اعتقادات منسوخ هنوز در رگ وریشه جامعه وجود داره که ما متوجه اونم نیستیم وتازه دم از روشنفکری میزنیم وادعامیکنیم به قران هم عمل میکنیم .موضع این اقا طبق گفته صریح این ایه نکوهیده ویه نوع جهله .

233.هفت دستور درباره شیر دادن نوزادان!

1.حق شیر دادن در دو سال شیر خوارگی به مادر داده شده است او میتواند در این مدت از فرزند خود نگاهداری کند وبه اصطلاح حق حضانت در این مدت از مادر هم رعایت حال فرزند میشود وهم رعایت عواطف مادر.

2.مادران حق دارند با توجه به وضع ورعایت سلامت این مدت را کمتر کنند

3.هزینه زندگی مادر از نظر غذا ولباس در دوران شیردادن بر عهده پدر نوزاد است تا مادربا خاطری اسوده بتواند فرزند راشیر بدهد

4.نه پدر ونه مادر حق ندارند سرنوشت کودک را مال المصالحه اختلاف خویش قرار دهند وبه جسم وروح نوزاد ضربه بزنند

5.بعد ازمرگ پدر ،وارث اونیز باید نیازهای مادر را در دورانی که به کودک شیر میدهد تامین نماید.

6.پدر ومادر باتوجه به وضع جسمی وروحی کودک وتوافق با یکدیگر میتوانند اورا در هر موقع مناسب از شیر بازدارند

7.انتخاب دایه به جای مادر بی مانع است مشروط بر اینکه این امر مانع ازبین رفتن حقوق مادر نشود.همه باید احتیاط کنند چون خداوند دقیقا مراقب انهاست.

وحیده :

 آیه 231: چون در جدایی و طلاق زمینه خشونت و انتقام زیاد است  ,کلمه (معروف) زیاد تکرار شده .و خداوند در این باره ریز مطالب را بیان کرده.هر کجا زمینه انحراف باشد ,هشدار هم بیشتر است.....
واسلام براى اینکه طلاق هر چه دیر تر اتفاق بیفتد ,سرعت گیر هایی را  بیان کرده ,که  یکیش نگه داشتن عده است که دو ایات قبل مطرح شد.
خدا مى گوید حق ندارید همسرانتان را به منظور ازار رساندن نگه دارید.که ظلم و تعدى به حقوق زن ,,ظلم و ستم به خود است.
کسانى که با همسر خود بد رفتارى مى کنند ,متجاوز هستند ,و خدا  هم متجاوزین را دوست ندارد.

** قوانین همسر دارى ,قانون الهى است و بایست به قوانین الهى احترام بگذاریم. یعنى ازدواج یکى از ایات و نشانه هاى بزرگ خداوند است .نباید به همسران ظلم کرد و آنها را مسخره کرد.
** همیشه هم نقطه ضعف ها را نبینیم  وهمواره بخ تلخى هاى زندگى توجه نکنیم بلکه به خوبى هاى طرف هم توجه کنیم.قطعا در هر فردى ویژگى هاى مثبت کم دیده نمى شود.
** موعظه هاى خداوند را بشنویم و پرواى الهى داشته باشیم  تا زندگى شیرین شود .
**خدا همه چیز را مى داند و از دلهاى ما خبر دارد و مى داند  که فلان رفتارمان ,علتش چیست!!.........

ایه 232: اگر زنى که طلاق گرفته ,خواست برگردد و با سوهر سابقش زندگى کند ,اطرافیان و فامیل نباید مانع این کار شوند ..البته در صورتى که  این برگشت مورد رضایت زن و مرد باشد و رضایت آنها هم عقل پسند و عرف پسند باشد...
پس کارشکنى در این شرایط ممنوع است و اگر چنین باشد حکایت از بى دینى اطرافیان دارد ,اگر به خدا و قیامت اعتقاد دارین باید اجازه دهین این زندگی دوباره شکل بگیرد....

ایه 233:چقدر اسلام دین کاملی است حتى براى تغذىه نوزاد هم برنامه دارد....
**مادر باید بچه اش را شیر بدهد تا پایان دو سالگى.و مادر نسبت به دایه در الولویت  است.
** پوشاک و خورد و خوراک مادر در این ایام با پدر است,به طور متعارف در حد عرف حد و شأن خود که خداوند هم بیش از وسعت از کسى تکلیفى نخواسته...
** اگر پدر از دنیا رفت باید تا پایان شیر دهى مادر  وارثین پدر او را تأمین کنند...
** اگر مادر بخواهد زودتر بچه را از شیر بگیرد باید با مشورت مرد باشد و هر دو راضى باشند..
 **اگر هم قرارشد دایه بچه را شیر دهد ,اشکالى ندارد به شرطى که زندگى دایه هم تامین شود.. .
** فرزند نباید اسباب ضرر به والدین باشد..


طلاق نباید باعث شود که بچه از مادر جدا شود..بچه از شیر مادر محروم شود..حتى در زمان جدایی مادر وپدر باید در مسایل مربوظ به فرزند باهم مشورت کنند.....

 

اعظم :

1. اسلام به برقراری نظام خانواده و پایداری اون خیلی احترام گذاشته و با تدابیر متعددی زمینه این پایداری رو فراهم کرده و تا اونجایی که شده از پاشیده شدن خانواده ها جلوگیری کرده


2. جمله کلیدی و مهم آیه 231 فامسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف ... هرکاری رو که آدم انجام میده خوبه "خوب" انجامش بده اونجور که خداوند می پسنده ... چه با هم بودن و چه جدایی ... خیلی نکته قشنگیه ... تو بودنمون باعث آزار هم نشیم و برای جدایی هم حیله به کار نبریم ججوری که منافع خودمون فقط تامین بشه ...


3. جمله علامه طباطبایی در مورد واذکرو نعمت الله در آیه 31 در خور توجه بود " حقیقت معناى زندگى خود را بیاد آورید، و متوجه آن باشید، و مخصوصا به مزایا و محاسنى که در الفت و سکونت بین زن و شوهر است و به آنچه از معارف مربوط به آن که خداى تعالى به زبان وعظ بیان کرده ، و حکمت احکام ظاهرى آنرا شرح داده ، توجه کنید که اگر شما در آن مواعظ دقت کامل به عمل آورید و به تدریج کارتان به جائى مى رسد که دیگر به هیچ قیمتى دست از صراط مستقیم برندارید، و کمال زندگى و نعمت وجود خود را تباه نکنید، و از خدا پروا کنید، تا دلهایتان متوجه شود که خدا به هر چیزى دانا است ، در این صورت است که دیگر ظاهر شما مخالف باطنتان نخواهد شد، و دیگر چنین جراءت و جسارتى علیه خدا نخواهید کرد، که باطن دین او را در شکل تعمیر ظاهر آن منهدم سازید."


4. تو آیه 232 علاوه بر نکات خوبی که دوستان بیان کردن جمله "والله یعلم و انتم لا تعلمون " خیلی جالبه .... چون در پیوند دوباره زن و شوهر خیراتی هستش که ماها ازش بی خبریم و خیلی بهتره که اگر حدود الهی رو رعایت کنند دوباره وصلتشون برقرار باشه که خیرات زیادی داره به خصوص که فرموده ذلکم ازکی و اطهر ....به خصوص برای زن این تداوم اگر همسرش به راه خیر برگرده خیلی نیکو هستش ... توضیح علامه در خور توجه هستش "غریزه توحید در نفوس را تقویت مى کند و بر اساس آن ، همه فضائل دینى رشد نموده ، ملکه عفت و حیا در میان زنان تربیت مى شود، و نمو مى کند، و معلوم است که چنین تربیتى در پوشاندن معایب زن و پاکى دلهایشان مؤثرتر است .

و از جهت دیگر، در این رجوع فائده اى دیگر است ، و آن این است که دلهایشان از اینکه متمایل به اغیار شود محفوظ مى ماند، به خلاف اینکه اولیا و بستگانش او را از ازدواج با همسر قبلى منع کنند، که در آن صورت چنین خطرى به احتمال قوى پیش خواهد آمد."


5. در ایه 233 جمله "لا تضار والده بولدها، و لا مولود له بولده" هم جالب بود متاسفانه در زمان ما


6 .  پدر و مادرا به خاطر فرزنداشون زیاد خودشون رو به دردسر میندازن .... اونم دردسرهایی که خیر اخروی نداره و باعث تربیت غلط بچه هم میشه


7 . متاسفانه متاسفانه آدم با خوندن این صفحه متوجه میشه چقدر اسلام و قوانینش در نظام خانواده مهجور مونده .... مخصوصا وقتی بحث طلاق پیش میاد مثل نمونه ای که نفیسه جان ذکر کرد زیادن خانواده های خانمی که مثلا به قصد دلسوزی نمی ذارن دخترشون به سر زندگیش برگرده و هزاران خرابی ممکنه از همین موضع در جامعه پدید بیاد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۱۲
* مسافر
چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۶ ب.ظ

36 . صفحه 36

 

اول بهمن :

 

نفیسه :

225.در این ایه خداوند به دو نوع سوگند اشاره کرده نوع اول قسم های لغو است که هیچ گونه اثری ندارد ونباید به انها اعتنا کرد ومخالفت انهم کفاره ندارد زیرا از روی اراده وتصمیم نیست.نوع دوم سوگندهایی است از روی اراده وتصمیم وبه تعبیر قران قلب انسان انرا کسب میکند این گونه قسم معتبر است وباید پایبند بود ومخالفت با ان هم گناه دارد وهم موجب کفاره میشود.

 226.در دوران جاهلیت زن هیچ گونه ارزش ومقامی در جامعه عرب نداشت وبه همین جهت برای جدایی از او ویا تحت فشار قرار دادن زن ،طرق زشتی وجود داشت که یکی از انها (ایلاء)بود به این ترتیب که هر زمان مردی از همسر خود متنفر میشد سوگند یاد میکرد که با اوهمبستر نشود وبا این راه غیر انسانی همسر خود را در تنگنای شدید قرار میداد نه رسما اورا  طلاق میداد ونه بعد از این سوگند حاضر میشد اشتی کند وزندگی مطلوبی داشته باشد.البته مردان تحت فشار نبودند چون زنان متعددی داشتند .ایه مورد بحث با این سنت غلط مبارزه کرد وطرز گشودن این سوگند را بیان میکند چهار ماه مهلت دارند تا وضعیت خودشان را با همسر خود مشخص کنند و زن را ازاین نابسامانی نجات دهند که اگر تصمیم به بازگشت گرفتند خداوند امرزنده ومهربان است اما کفاره ی ان قوت خود باقی است.


 228.در ایه قبل سخن ازطلاق بود ودر این ایه بخشی از احکام طلاق وانچه مربوط به ان است بیان میشود ودر مجموع 5حکم در ان امده است .حکم اول:طلاق باید در حال پاکی که با شوهر خود امیزش جنسی نداشته ،انجام گیرد این پاکی یک مرتبه حساب میشود وهنگامی که بعد از ان  دو بار عادت ببیند وپاک شود به محض اینکه پاکی سوم به اتمام رسید ولحظه ای که عادت شد عده تمام شده وازدواج او درهمان حال جایز است.دومین حکم:مساله اغاز وپایان ایام عده راکه معمولا خود زن میفهمد نه دیگری بر عهده او گذارده وگفتار او سند قرار داده شده است.سومین حکم:درواقع وقتی زن در عده طلاق رجعی است شوهر میتواند بدون هیچ گونه تشریفات زندگی زناشویی رااز سر گیرد .چهارمین حکم:همانطور که برای مرد حقوقی بر عهده زنان است ،زنان نیز حقوقی بر مردان دارند که موظف به رعایت انند .با توجه به اختلافات دامنه داری که بین نیروهای جسمی وروحی زن ومرد وجود دارد مدیریت خانواده بر عهده مرد ومعاونت ان بر عهده زن گذارده شده است واین تفاوت مانع از ان نخواهد شد که از نظر مقامات معنوی ودانش وتقوی گروهی از زنان از بیسیاری از مردان پیشرفته ترباشند.


واژه (معروف)که معنی کار نیک و معقول ومنطقی است در این ایات 12مرتبه تکرار شده تا هشداری باشد به مردان وزنان که هرگز از حق خود سوءاستفاده نکنندبلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویی وجلب رضای الهی بکوشند .حکم پنجم:حکمت وتدبیر الهی ایجاب میکند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که قانون افرینش برای او تعیین کرده است و با ساختمان جسم وجان او هماهنگ است .حکمت خداوند ایجاب میکند در برابر وظایفی که بر عهده زنان گذارده حقوق مسلمی قرار گیرد تا تعادلی میان وظیفه حق بر قرار شود.

 229.بعضی از تازه مسلمانان دوران جاهلیت برای انکه همسر خود را تحت فشار قرار دهند پی در پی او را طلاق میدادندو رجوع میکردند که این ایه نازل شد (طلاق"منظور طلاقی است که رجوع وبازگشت دارد" دو مرتبه است).بنابراین طلاق سوم رجوع وبازگشتی ندارد وهنگامی که دو نوبت کشمکش و طلاق وسپس صلح ورجوع انجام گرفت باید کار را یکسره کرد .منظوراز جدا شدن با احسان ونیکی این است که حقوق ان زن رابپردازد وبعد از جدایی پشت سر او سخنان نامناسب نگوید وامکان ازدواج راازاونگیرد .شوهر نمیتوتند هنگام جدایی چیزی را که به عنوان مهر به زن داده باز پس گیرد .در ادامه به مساله طلاق خلع اشاره کرده میگوید تنها در یک حالت است که باز پس گرفتن مهر مانعی ندارد وان وقتی است که زن تمایل به ادامه زندگی زناشویی ندارد وهر دو بترسند که با ادامه زندگی زناشویی حدود  الهی را بر پا ندارند.

 230.اگر بعد از دو طلاق و رجوع بار دیگر همسرش را طلاق داد زن براو حلال نمیشود مگر اینکه همسر دیگری را به ازدواج داءم انتخاب کند و با او امیزش جنسی داشته باشد در این صورت اگر همسردوم او را طلاق داد گناهی نیست که ان دو بازگشت کنند وان زن با همسر اولش بار دیگر ازدواج کند مشروط بر اینکه امید داشته باشند که حدود الهی را محترم بشمارند.


وحیده :

 

 ایه 225 .تکمیل کننده ایه قبل است .سوگند هایی که در اثر عصبانیت , هیجان ,بى فکرى ,عجله ,و لقلقه زبان باشد ,ارزشى ندارد و خداوند هم این گونه قسم ها را مواخذه نمى کند.
انگیزه و نیات ما هستند که صواب وعتاب را مشخص مى کنند .خداوند از خطا هاى غیر عمد ما مى گذرد.
قسم هایی ارزش دارد که با اراده و تصمیم باشد..


ایه 226 .در این ایه مى گه اگر بعد از  چهار ما مرد به سراغ زن امد و زندگى را ادامه داد خدا امرزنده و بردبار است و از خطایش در مى گذرد..اما اگر تصمیم به طلاق گرفت( آیه 227) ,خدا مى داند و مى شنود ,,(که مى تونه یه تهدید به حساب بیاد.).


 ایه 228:** بعد از طلاق زن عده اش را نگه دارد .بعد ازدواج کند. این مدت تعیین شده تا شاید در این فاصله پشیمان شوند  وبه هم رجوع کنند.حکمت خدا اینگونه اقتضا مى کند .
**اگر بچه اى در شکم دارد مرد را باخبر کند.
**در احکام خدا  تبعیض وجود ندارد اما تفاوت چرا, مرد به خاطر اینکه مسولیت زندگى رو دوشش است در بعضى زمینه ها برترى هایی دارد.

 ایه 229: مرد دو بار بىشتر نمى تواند رجرع کند و طلاق بگیرد پس هرگاه رجوع کرد به شایسته گى زندگى کند و اگر خواست جدا شود با نیکى او را رها کند ,با محبت و احسان ,نه با کینه و انتقام...
اول خدا مى گه زنت را نگه دار  ,بعد مى گه جدا شو با احسان.
سلیقه هاى شخصى را کنار بگذارید و طبق عرف همسر دارى کنید..
الطلاق مرتان : یعنى در هر رابطه اى .هر وقت خواستیم قطع رابطه کنیم ,همه پل ها را خراب نکنیم یک راه برگشت بگذاریم.
هرکس از مرزهاى الهى تجاوز کند  ظالم است ,هم به خود ظلم کرده هم به دیگران...
در تصمیم گیرى ها محور بای, حدود الله باشد .و  مسایل ریز خانوادگى باید همه در محدوده خدا باشد نه انطور که ما دوست داریم.....

اعظم :


و اما درسهای من از صفحه 36 :
1. آیه 225 : یادمون باشه سوگندهایی هستن که واقعا اونو از صمیم قلبمون می گیم و لقلقه زبون و بر حسب عادت نیست ... این سوگندها رو بابت گفتنش مواخذه میشیم

2.  آیه 226 و 227: نکته دقیقی داشت که دوستان اشاره کردن ... صفت غفور رحیم در آیه 226 و سمیع علیم در آیه 227 هستش وقتی از گناهشون توبه می کنن و برمی گردن خداوند نسبت بهشون بخشنده و رحیمه ولی وقتی عزم طلاق می کنن و دیگه تصمیم رو می گیرن خداوند به ریز امور و چند و چون کارشون شنوا و بینا ست ...

3 . آیه 228 :  کلمه معروف در این آیه و توضیح دوستان در موردش بسیار قابل توجه بود ....


4 . آیه 229 : جمله فامساک بمعروف او تسریح باحسان واقعا تعبیر زیبایی بود ... خوبه آدم هر کاری می کنه به نحو احسن و خوب انجام بده

5 . آیه 229 : الطلاق مرتان : توضیح وحیده جان که نوشته بود تو هر رابطه ای این راه برگشت رو بذاریم مخصوا مثل آیه 224 الکی قسم نخوریم که من دیگه والله بالله اگه دوباره این رابطه رو شروع کنم ... مواظب عهدهامون باشیم و روابطمون


6 . آیه 229 جمله :"ان یخافا الا یقیما "و" ان خفتم ان لا یقیما " خیلی برام جالب بود گاهی زن و مرد تو یه رابطه اینقدر زوم می کنن روی قسمتهای منفی که به نظرشون همه چی تموم شده است و اصلا راه چاره ای جز طلاق نیست تو این آیه می گه عده ای از بیرون هم باید این رابطه رو بررسی کنن اونها شفاف تر می تونن مساله رو بررسی کنن و ببینن چقدر رابطه جای بهبود داره

7 . حدودالله خیلی تو آیه 229 اصرار شده که آدمها به این حد و قوانین خداوند وفادار باشن

8 .آیه 230 : گاهی اینقدر تو یه موردی هی تکرار خطا می کنیم که دیگه مساله لوث میشه بهتره یه وقفه ای بینش بیفته یه تجربه جدیدی داشته باشیم و بعد دوباره با دید بهتر و حدیدتری در مورد موضوع قبلی کاری انجام بدیم

9 . از کل آیات این صفحه و صفحات بعد آدم درک می کنه که چقدر حوزه خانواده و تصمیم گیری برای موندن و یا قطع روابط خانوادگی در اسلام مورد اهمیت هستش ... بسیار ریز مساله رو بررسی کرده تو کمتر موضوعی اینقدر ریز به ریز مسائل گفته شده و این نشون دهنده اهمیت موضوع و خطاپذیر بودن آدم در این حوزه است .... الان هم که در جامعه ما واقعا این مساله زیاد شده و کمتر کسی به اون جملات کلیدی عمل می کنه


10 .  بازم از کل آیات این جوری دستگیر میشه که اینقدر طلاق نزد خداوند با اینکه حلاله منفوره که هی زمان میده به طرفین برای اصلاح رابطه ... حتی نمیشه مرد همسرش رو یکباره سه طلاقه کنه باید بین دفعات طلاق وقفه بندازه شاید آتیش عصبانیت ها و کدورتها که خوابید ، نیازهای واقعی که روشن شد آدم بهتر تصمیم بهتری بگیره

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۶
* مسافر
سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۰۵ ب.ظ

35 . صفحه 35

 

سی ام دی :

هانیه :

 ایه ۲۲۰ بنیدیشید در باره دنیا  و آخرت (اینجا یادم میاد که تقلید محضی که از بچگی تو سر ما فرو کردند یا در بزرگی بعنوان یک تحقیر با پتک زدند تو سرمون که شما نادانید و جاهل  و مقلد همچون میمون !! اینها همش دروغ بود!!‌)‌ واقعا اگه قرار نبود فکر کنم چرا به من قدرت استدلال و تدبر را داد!؟

ایه ۲۲۱:و با مشرکان پیوند نکنید حتی اگر در اونها برای خود نفعی می بینید مثل مال و زیبایی و …  گاهی اوقات درس خواندن . یک موقعیت اجتماعی خوب .. یا خیلی چیزهای دیگه باعث می شه انتخابمون در مورد افراد را تحت تاثیر بذاره (شاید منظورش  فقط برای ازدواح هم نباشه مثل انتخاب دوستی هامون … ) انتحاب اونهایی که ایمان دارند برای شما بهتر است.


 مشرک در واقعا یک کلمه خوش تعریفی نیست. گاهی اوقات خودمون هم خیلی شرک داریم. همین که در امورمون  به چیزهایی عیر خدا دل خوشیم و … (یاد اون کلیپی افتادم که گذاشته بودین کار خوبه خدا درست کنه فلانی چکاره است..)‌پس حواسمون باشه که اول این شرک را بذاریم کنار و با آدمایی که ما را در این جهت سوق می دهند محتاط باشیم .


اونا شما را دعوت به آتش می کنند و خدا شما رو به فرمان خودبه  جنت و مغفرت دعوت می کنه.

دوستی از آتش به عنوان  سیری ناپذیر بودن یاد می کرد که هر چه در خود می سوزاند شعله اش بیشتر می شود و بیشتر می خواهد تا بقا داشته باشد و برای من جالب بود موازی همین آتش نفس حریص است که هر چه طلب می کند حرصش تموم نمیشه . تداعی این دو کلمه که اونها ممکنه موقعیت های ظاهری بهتری داشته باشند ولی شما را به آتش (به تعبیری سیری ناپذیر بودن) دعوت می کنند.

 ایه ۲۲۳ و ۲۲۲ از این نظر برام جالب بود که در تمام کارها و غرایض باید امر خدا را در نظر گرفت و نه اینکه هر چیزی که شهوتمون اجازه می ده با اینکه برای ما حلال است انجام بدیم … و وجود دو کلمه توبه کننده و طاهر برای من اینو تداعی می کنه که با توبه کردنه که می توانم به طهارت برسم و اون طهارت روحی است و ….  و باز تایید می شه که تقوا پیشه کنید و پرهیزگار باشید  و در ادامه این تقوا چه وعده شیرینی می ده : بشارت بده به مومنان ملاقاتشان با خدا را !!‌راستی ملاقات با خدا یعنی چی؟

 یه سوال جالب همیشه تو ذهنم بود (البته شاید مجردم این طوری فکر م یکنم) میگفتم ادم چه طوری می توانه رابطه جنسی
داشته باشه و به خدا فکر کنه !‌یه تناقض بود برام اما به قول تفسیری که خواندم
امر به ازدواج و تناسل و دیگر دستوراتى که مربوط به زندگانى دنیوى است به امربه عبادت و ذکر خدا منتهى مى شوند


 ایه اخر هم که در هاله ای از ابهام برای من موند … ولی حس کردم شاید در کل منظورش اینه که برای انجام کارهایی که انجام میدیم این قدر قسم و سوگند نخوریم

نفیسه :


با اینکه انسان مامور به تسلیم شدن دربرابر خدا ورسولانش است ،در عین حال موظف به به اطاعت فرمان توام با فکر واندیشه است نه اینکه کورکورانه  پیروی کند وبه عبارت روشنتر باید از اسرارالهی اگاهی یابد وبا درک صحیح انها را انجام دهد .قران در موردیتیمان به مسلمانان گوشزد میکند که شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیت سرپرستی یتیمان وانها را به حال خود واگذاشتن کار درستی نیست .خداوند از نیات همه اگاه است وانها را که قصد سوء استفاده از اموال یتیمان را دارند وبا امیختن اموال انها با اموال خود به حیف ومیل اموال یتیمان میپردازند، از دلسوزان پاکدل واقعی میشناسد.


221.هدف از ازدواج تنها کامجویی جنسی نیست زن ومرد شریک عمر انسانند وتاثیر گذار بر فرزندان ونیمی از شخصیت او را شکل میدهند با این حال چگونه میتوان شرک و عواقب شوم انرا وارد زندگی خود کرد.در پایان ایه دلیل این حکم الهی را برای به کار انداختن اندیشه ها بیان میکند ومیفرماید مشرکان انسان را به سوی اتش دعوت میکنند ولی خدا ومومنان مطیع او ،دعوت به بهشت وامرزش مینمایند.این ایه و21ایه بعد که به دنبال ان میاید 12حکم مربوط به تشکیل خانواده را در ابعاد مختلف بیان میکند .

 223.در اینجا زنان تشبیه به مزرعه شده اند واین تشبیه ممکن است برای بعضی سنگین اید که چرا اسلام درباره نیمی از نوع بشر چنین تعبیری کرده است در حالی که نکته باریکی در این تشبیه نهفته است در حقیقت قران میخواهد ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانی نشان دهد که زن وسیله اطفاء شهوت و هوسرانی مردان نیست بلکه وسیله است برای حفظ حیات نوع بشر این سخن در برابر انها که نسبت جنس زن همچون یک بازیچه یا وسیله هوسبازی مینگرند هشداری محسوب میشود. هدف نهایی از امیزش جنسی لذت و کامجویی نیست بلکه باید از این موضوع برای ایجاد وپرورش شایسته استفاده کرد و ان را به عنوان یک ذخیره معنوی برای فردای قیامت از پیش فرستاد بنابراین در انتخاب همسر باید اصولی را رعایت نمود تا به این نتیجه مهم دست یافت.در پایان ایه میفرماید که تقوای الهی پیشه کنید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد وبه مومنان بشارت رحمت الهی و سعادت و نجات در سایه تقوا رابدهید.

224.امام صادق (ع)پیرامون این ایه میفرماید:یعنی( خداوند میفرماید)اگر فرا خوانده شدی تا میان دو نفر اشتی برقرارکنی،نگو من قسم خورده ام که چنین کاری را انجام ندهم.این ایه ناظر بر سوء استفاده از مساله سوگند است .بدین ترتیب سوگند یاد کردن جز در مواردی که هدف مهمی در کار باشد عمل نامطلوبی است.


وحیده :


ایه 221: ازدواج دفع شهوت و لذت مادى نیست ,بلکه نگاه سرمایه گذارى در تاریخ باشد,اگر همسر نا اهل باشد ,نسل مان ناهل مى شود .
در انتخاب همسر ایمان اصالت دارد.اصل فکر  وتفکر است ,اینکه تفکر ,تفکر توحیدى باشد.مقام و مال و جمال در ردیف هاى بعدى قرار دارد.
همسر بد زمینه ساز جهنم است .
از نفوذ افراد مشرک در تار و پود زندگیمان جلوگیرى ,,به خطرات ان توجه داشته باشیم.


در  پایان ایه 222 امده ,خدا توبه کنندگان را دوست دارد .در روایات داریم که خداوند با توبه ى بنده اش خوشحال مى شود,چنانچه یکى از شما شاد مى شود وقتى گمشده اش را پیدا مى کند..


ایه 223: تشبىه زنان به مزرعه و کشتزار.مزرعه عامل حیات است و عامل بقاء است ,زن ,سرمایه است .بنیان گذار است ,زن کالا نیست زن ابزار اقتصاد نیست ,بلکه زن کشتزارى است که تولیدش نسل اینده است.
از امیزش جنسى هم هدف باید ذخیره ثواب براى قیامت باشد,در مسایل جنسى باید تقوا رعایت شود .زادو ولد, هدف اصلى ازدواج  است .
سلامت بذر ( نطفه مرد) و مزرعه هر دو در سلامت محصول اثر خواهد گذاشت .براى همین در ایه 221 توجه داشت که در انتخاب همسر دقت شود .


ایه 224: پر هیز از سوگند نا به جا
* کلا قسم خوردن چیز خوبى نیست  ,چراکه احترام نام خدا باید حفظ شود .نام خدا را دستاویز هر کارى قرار ندهیم
* در این آیه منظور این است که سوگند نباید مانع از کار خیر شود ,قسمى ارزش دارد که براس کار خیر باشد نه کار شر.مثلا قسم بخوریم به کسى سلام نکنیم ,یا صدقه ندهیم .یا قسم بخوریم بین دو نفر را اصلاح نکنیم .مى گویند در این مواقع قسم فاقد ارزش است و نباید به ان اعتنا کرد.

 

اعظم :


1. آیه 220 : ضرورت تفکر در دنیا و آخرت ...


2. شان نزول این آیه در مورد یتیمان این بوده که چون در آیات سوره های بعد داریم که مال یتسم رو نخورین و ... بعضی ها که تو خونه شون یچه های یتیم داشتن خیلی به خودشون سخت می گرفتند غذای اونا رو جدا کردن و اگر از باقیمانده غذا می موند بهش دست نمی زدن و کلا خیلی محتاط شده بودن .... خداوند در این آیه تصریح می کنه که اونا رو مثل برادران خودتون بدونین و این سخت گیری ها رو نکنین خداوند به درون شما که قصد فساد یا صلاح دارین آگاه هستش .... اینجا مثل خیلی از آیات پیشین حج و جهاد و روزه تاکید می کنه که هدف سخت گیری نبوده ...


3 . آیه : 221 : کلیات رو دوستان اشاره کردن .... به قول حدیثی از پیامبر "پیش از راه در باره همراه سوال کن " آدم باید همنفس هاش رو مونس هاش رو همنشین هاشو از میون کسانی انتخاب کنه که فلش اشاره زندگیشون به سمت خداوند و معنویات باشه و بودن در کنار اونا و هم صحبتی با اونا آدم رو به یاد خداوند بندازه ... اگه همین نکته رو بدونیم خیلی از مراودات و رفت و آمدهامون اصلاح میشه ... همنشین خیلی روی آدم تاثیر داره ... همسر هم که دیگه نگو ... انتخاب همسر تو خیلی موارد مسیر زندگی آدم رو عوض می کنه ...


4.  آیه 221 : به طور خاص از این آیه این حکم استنباط شده که آدمهای دیندار (مسلمان ) با افراد غیر اهل کتاب (بت پرستان و لائیکها و .... ) ازدواج نکن ... شخصا تفکر می کردم ازدواج مسلمان با مسیحی یا یهودی مشکل داشته باشه ولی ظاهرا اینطور نیست و بی دین و با دین تو این مساله مطرح هستش ... اگر چه شرک معنای وسیعی داره و همه ما به نوعی دچار شرک هستیم (به ایاک نستعین هامون دقت کنیم ) ولی به طور خاص و از روایات استباط شده برای ازدواج منظور خاص همون بت پرستان هستن

5 . آیه 223 و 222 توضیحات دوستان کفایت می کرد یکی دو مورد هم داشت که چون تو گروه مجرد داریم فعلا از نوشتنش خودداری می کنم


6 . هانیه جان امیدوارم جوابت رو در مورد آیه آخر گرفته باشی ، توضیحات وحیده جان کامل کننده بود ... بعضیها برای یه کارایی قسم میخورن که نباید ..و مثلا طرف می گه من قسم می خورم که دسگه با مامان و بابام حرف نزنم ... بعدا اگه بخواد هم میگه چون قسم خوردم این کار رو نمی کنم ... خداوند تو این آیه می گه جایی که امر الهی بر انجام دادن و ندادن چیزی هستش توش قسم نخورین که بعدا بمونین تو قسمی که خوردین و حکم خداوند زمین بمونه ... این سوگندها فاقد ارزشه

7 . در مورد اون که نوشتی یه سوال جالب بوده واست نکته این جاست که مهم اینه که خداوند دستوری که خداوند داده رو انجام بده فی نفسه و بالذات این عمل خودش رعایت تقوی هستش .... حالا علاوه بر اون امر مقدس ازدواج بخش زیادی از حواس آدم رو که درگیر نیاز جنسی هستش رو پاسخ میده و آدم سبکبارتر و فارغ البالتر میتونه به امروات زندگیش چه دنیوی چه اخرویش یپردازه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۳ ، ۱۶:۰۵
* مسافر
دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

34 . صفحه 34

 

بیست و نهم دی :

 

هانیه :

جهادی که برای ما  ناخوشایند است و شاید تنها دلیلش اینه که از بهترین چیزی که داری (جان) باید بگذری! اما خیر و شر ما رو کی یا چی تعیین می کنه . شخصا وقتی به عقب برمی گردم تازه خیر و شر خیلی از کارها برام واضح تر می شه . اینکه یک کارهایی را اصرار داشتم اتفاق بیفته و یا نیفته و من از حکمتش بی خبر بودم …

 ایه ۲۱۷ : فتنه ایجاد کردن از کشتن هم بدتره (این همون گمراهی است که در ایات ص ۱۲ به اون اشاره شد که می گفت وای بر کسانی که انچه خود می پنداشتند را به دیگران القا کردند و) در برابر این فتنه ها حتی شده از جان باید گذشت .. و من شاید حتی از آبرومم نگذرم !!!‌چه برسه به جان

و هر لحظه با وجود تمام تلاش هایی که قدرتمندان دنیا می کنه تا نوع تفکر خودشون  را درست جلوه بده ( و رسانه ها در این  زمینه خیلی قوی عمل و تلقین می کنند )‌  و رسوایی عمل اونها ممکنه سالها طول بکشه و جهالت ما باعث بشه به مسیری که اونها م یخوان واقعا منحرف بشه ( درست مثل اون ق تغییر قبله که گفته بود برخی دوباره به جاهلیت بر می گردند )‌ و این همون فتنه است که جاهلیت ما به اون کمک می کنه
و ممکنه با وجود همه تلاشی که کردیم درست در لحظه مرگ کافر بشیم خدایا کمکمون کن چه کسی از فردای من خبر داره؟ این شرک و توحید چقدر گاهی اوقات نزدیکند.
شرک از راه رفتن مورچه در تاریکی هم مخفی تره !‌

چه ترسیدم و ترسم با ایه بعدی چه زود از بین رفت

کسانی که ایمان آوردند برای خدا هجرت کردند برای خدا جهاد کردند به رحمت پروردگار خویش امیدوارند و خدا غفور و مهربان است …

ایه ۲۱۹ :
وای این ایه چقدر جالب بود خیلی به من چسبید …. و اونها از قمار و شراب از تو می پرسند. در ان هم گناهی است و هم منافعی  ( خیلی این بحث تکراری را از دوستامون شنیدیم که علم پزشکی یا ثابت کرده یا در حال اثباته که شراب برای بدن انسان مفید است البته من یک دوست پزشک دارم که به صورت نقل قول شنیدم که می گفت در پزشکی مفید بودن شراب هنوز ثابت نشده یک سری سایت ها هستند که درباره فواید اون می ذارن اما اینکه بخواد وارد کتب دانشگاهی بشه باید از کلی فیلتر و ازمایش و اینا رد بشه و هنوز با قطعیت ثابت نشده)‌ و در امریکا (حداقل )‌در موقع رانندگی اجازه نداری حتی یک قطره مشروبات الکی بخوری حتی یک ذره!! و خودشون هم به این واقفند که میزان هوشیاری و عکس العمل بدن را پایین می یاره!(البته اضافه کنم جامعه امریکا به نسبت جامعه مذهبی از نوع مسیحیت است و سن مشروبات الکی ۲۱ سال است که سن بالایی است با اماری که از سایت ویکی پدیا پیدا کردم )


خلاصه این ایه می گه که درسته نفع هم ممکنه داشته باشه اما ضررش خیلی زیادتره
 و دوباره در باره انفاق توضیح م یده که می گوید قل العفو (من معنی درست کلمه العفو را پیدا نکردم اگه می دونید لطفا بگین )
اما ترجمه ی  کتاب من می گه از مازادی که دارین
به نظرم از اینجا باز همون قضیه میانه روی را می شه فهمید که باید برای خانواده خود داشت و مازاد اون ها را انفاق کرد ! و در ایه ۲۱۵ هم ترتیب انفاق شونده ها را بیان کرد …


بریم که با تفکر بیشتر در ایاتش انشاله بیندیشیم و رستگار شویم …

 

نفیسه :

 

216.ایه گذشته عمدتا در مورد انفاق اموال بود واین ایه سخن از انفاق جانهاست در راه خدا وهر دو در میدان فداکاری دوشا دوش هم قرار دارند .تعبیر (کتب)(نوشته شده )اشاره به حتمی بودن و قطعی بودن این فرمان الهی دارد .برای انسانهای معمولی یک امر طبیعی است که جنگ ولو با دشمن ودر راه خدا خوشایند نیست زیرا در جنگ تلافات جانی ومالی وجراحتها ومشقتها وجود دارد اما برای عاشقان شهادت در راه حق وکسانی که در سطح بالایی از معرفت هستند جنگ با دشمنان حق شربت گوارایی است که همچون تشنه کامان به دنبال ان میروند ومسلما حساب انها از حساب مردم جداست .پروردگار جهان با قاطعیت میگوید که افراد بشر نباید تشخیص خودشان را در مسایل مربوط به سرنوشتشان حاکم سازند چرا که علم انها از هر نظر محدود وناچیز است ومعلوماتشان در برابر مجهولات همچون قطره ای در برابر دریاست.اگر خداوند جهاد وروزه و حج را تشریع کرده همه به سود ماست توجه به این حقیقت روح انظباط وتسلیم را در برابر قوانین الهی رادر ما پرورش میدهد ودرک ودید مان را از محیطهای محدود فراتر میبرد وبه نامحدود یعنی علم بی پایان خداوند پیوند میدهد.


217.این ایه سنتی راکه از زمانهای قدیم واعصار انبیای پیشین در میان عرب در مورد تحریم پیکار در ماههای حرام بوده رابا قاطعیت امضا میکند.چنین نیست که این قانون استثنایی نداشته باشد نباید اجازه داد که گروهی فاسد ومفسد زیر چتر این قانون هر ظلم فسادی را مرتکب شوند .جلوگیری از راه خدا و کفر ورزیدن نسبت به او وهتک حرمت مسجد الحرام وخارج وتبعید نمودن ساکنین ان نزد خداوند موضوعی مهمتر است ایجاد فتنه ومنحرف ساختن مردم ازدین خدا از قتل هم بالاتر است.چرا که این جنایتی است بر جسم انسان وان جنایتی بر جان وروح وایمان انسان.خداوند میفرماید هر کس از شما مرتد شود تمام اعمال نیکش در دنیا از بین رفته واهل دوزخ میشود چه مجازاتی از این سخت تر و وحشتناکتر  که تمام اعمال نیک انسان نابود شود.

 

218.نقطه مقابل کسانی که مرتد میشوند کسانی هستند که ایمان اورده،هجرت کرده ودر راه خدا جهاد نموده اند.این گروه در پرتو این سه کار بزرگ اگر مرتکب اشتباهی هم بشوند ممکن است مشمول عنایات و مغفرت الهی گردند.

219.(خمر)در اصطلاح شرع به معنی هر مایع مست کننده و (میسر)به معنی سهل واسان است واز انجا که قمار در نظر بعضی از مردم وسیله اسانی برای نیل به مال وثروت است به ان میسر گفته میشود .خداوند هر دو گناه را بزرگ میداند و میفرماید منافعی هم دارند ولی گناه انها از منفعتشان بیشتر است .بنابراین هیچ انسان عاقلی به خاطر نفع کم به این همه زیان تن در نمیدهد .در قسمت دوم ایه در مورد انفاق صحبت شده .خداوند میفرماید :(قل العفو)(بگو از مازاد نیازمندیهایتان انفاق کنید )امام محمد باقر (ع)میفرمایند:عفو به معنای زیادی قوت (غذای)سال است.جای دیگر هم امده که کلمه عفو به معنای از بین بردن اثر،حد وسط ومیانه هرچیز ومقدار اضافی چیزی وبهترین قسمت مال امده وممکن است در اینجا به معنی مغفرت و گذشت از لغزش دیگران باشد وطبق معنی تفسیر ایه اینچنین میشود بهترین انفاق عفو وگذشت است.با توجه به اوضاع اجتمایی عرب جاهلی و به خصوص مکه ومدینه که از نظر دشمنی و کینه توزی و عدم گذشت در حد اعلا بودند هیچ مانعی نیست که وقتی از انها سوال از انفاق اموال میکنند به خاطر نیاز شدید به انفاق عفو سبب شود انچه را که لازمتر است قران پاسخ دهد.

 

وحیده :

ایه 216:

 **ملاک خیر و شر ,,تمایلات ما و آسانى و سختى کارها نیست ,باید تسلیم خواست خداوند باشیم.
** جنگ و جهاد در راه خدا باعث خیر است ..


ایه 217: **چهار ماهى در آن جنگ و خون ریزى حرام است: محرم,ذى القعده,ذى الحجه,رجب ,مى باشد.
** تعیین اهمیا گناه ,اینکه کدام کوچکتر است و کدام گناه بزرگترى فقط به دست خداست.
**دشمن پیوسته با ما مى جنگدد و تلاش مى کند,تا درست در اختیارشان باشیم .و به این حد قانع نیست که نوع لباس مان عوض شود ,سبک زندگى مان عوض شود .تعصباتمان عوض شود ,نه به این حد ها قانع نیست ,,مى خواهد دینمان را از ما بگیرد .وقتى دست بچه اى از دست پدرش برداشته بشه . ازهرجایی ممکنه سر در بیاره........
** اگر فشار ها بر ما زیاد شد ,نباید از مکتبمان دست برداریم  که واى به حال کسى که از دین خود دست بکشد و در حال کفر بمیرد  که البته بارها هم گفته شد که کفر فقط این نیست که خدا را قبول نداشته باشیم ,اجرا نکردن حکم خدا ,دستور خداوند و انجام نهى شده ها ,همگى کفر است.

ایه 218: درست است که باید در همه حال به خداوند امید داشت ,اما کسى که امید دارد ,باید دست به کارى بزند ,امید همراه عمل است .
** اگر واقعا منتظر امام زمانمان هستیم ,یک کارى بکنیم  هر کس  در خودش مقدماتش را فراهم کند ,هیچ کارى ندارد  ,فقط باید صالح شویم ......

ایه 219: شراب و قمار گناهان بزرگى هستند ,البته منافعى دارند  که صد البته ضررهاىشان خیلى بیشتر است.اسلام بر اساس اهم و مهم حکم مى کند .. شراب علاوه بر فساد بر جسم و جان باعث غفلت مى شود .همان چیزى که شیطان دنبال آن است .غفلت خیلى خطرناک است.
**عفو در لغت علاوه بر  گذشت و امرزش  ,,به معنى " مازاد"  " حد وسط "  بهترین قسمت مال"  هم مى باشد ,که همگى راجب انفاق  باید رعایت شو د ..

 

اعظم :

1 . آیه 216 : علت اکراه مومنین از جنگ جهاد رو نفیسه جان ذکر کردن ، یه علت دیگه هم در تفسیر المیزان نوشته بود که چرا مومنین از جنگیدن ابا دارن که من یاد حرفهای هانیه جان در ص 30 افتادم نوشته بود "تربیت شدگان قرآن حتى از آزار یک مورچه هم پرهیز دارند، و نسبت به همه خلایق راءفت و مهر دارند، چنین کسانى البته از جنگ و خونریزى کراهت دارند، هر چند دشمنانشان کافر باشند، بلکه دوست دارند با دشمنان هم به مدارا رفتار کنند، و آمیزشى دوستانه داشته باشند، و خلاصه با عمل نیک و از راه احسان آنان را به سوى خدا دعوت نموده ، و به راه رشد و در تحت لواى ایمان بکشانند، تا هم جان برادران مؤ من شان به خطر نیفتد،و هم کفار با حالت کفر هلاک نشوند و در نتیجه براى ابد بدبخت نگردند"
به همین خاطر هم خداوند در اینجا حکم صریح داده که وقتی جهاد واجب شده از اون بعدی هستش که خداوند خیلی بیشتر از شما و فرای زمانها و مکانها به این قضیه نگاه می کنه ... شما نمی تونین همه جوانب یه مساله رو ببینین و بر زمان ها احاطه ندارین

2 . آیه 216:  این موضوع چه بسا شما چیزی دوست دارین ولی براتون خوب نیست و بالعکس کلا موضوع مهمی هستش چون ما همیشه در تصمیم گیریهامون با عقل اون لحظه مون وبدون اینکه دورنما و عواقب کارمون رو در نظر بگیریم عمل می کنیم و خیلی وقتها هم اگر در نظر بگیریم چون محدود و ناتوان فکر می کنیم اشتباه زیاد می کنیم
3 . آیه 217 : نکته ای که فتنه از قتل بردتره هم موضوع مهمیه بعضیها آدم نمی کشن اما یه تدابیری می چینن چند نسل رو داغون می کنن خیلی هم خنده برلبانه و مهربون وار
4.  آیه 217 : این جمله "حبطت اعمالهم فی الدنیا و الاخره" برام جالب بود ... که کلی  گفته شده یعنی کافران هم اعمالشون حبط و باطل میشه نه فقط مومنان ... تو تفسیر نوشته بود آدمهای کافر هم گاهی کارهای خوب انجام میدن تو زندگی روزمره شون که می تونه مثمر ثمر باشه ولی اگر ایمان نیارن این تاثیر اعمالشون از بین میره و اگر ایمان بیارن تاثیر اعمالشون در زندگی روزمره و دنیاییشون هم ثمرات ارزشمندی میده . زندگیشون رو به سمت حیات طیبه میبره

5 .  آیه 218 : وقتی انگیزه های آدم در هر کاری الهی بشه (فی سبیل الله ) سرانجام خوبی برای آدم رقم می خوره


6 . آیه 219 : ممنون هانیه جان از توضیحاتت در مورد این آیه ... حرام بودن شراب بیشتر از این باب هستش (در روایات اومده ) که باعث زوال عقل میشه و تشخیص خوب از بد و شر از خیر سخت و اغلب غیر ممکن می شه ... و خداوند هر چیزی که این نتیجه رو برای عقل داشته باشه حرام کرده ...حالا این علاوه بر مضرات جسمانی هستش
این جمله از المیزان برام جالب بود "شریعت اسلام همانطور که قبلا هم گفته شد اساس احکام خود را تحفظ بر عقل قرار داده ، خواسته است با روش عملى ، عقل مردم را حفظ کند، (و بلکه رشد هم بدهد)، و اگر از شراب ، و قمار، و تقلب ، و دروغ ، و امثال این گناهان نهى کرده ، باز براى این است که اینگونه اعمال ویرانگر عقلند و بدترین عملى که حکومت عقل را باطل مى سازد در میان اعمال شرب خمر، و در میان اقوال دروغ و زور است . پس این اعمال یعنى اعمالى که حکومت عقل را باطل مى سازد،"


7 . خوبه و قتی مساله ای رو تحلیل م یکنیم فواید و ضررهاشو در کنار هم در نظر بگیریم و اگر امری ضرراش بیشتر از نفعهاشه کلا بی خیالش بشیم

آ8 . یه 218 ک توضیحات دوستان در مورد عفو درست بود

9 .  این هم توضیح علامه طباطبایی ذیل کلمه لعلهم یتفکرون "در این آیه شریفه دو نکته هست ، اول اینکه مردم را تشویق و تحریک مى کند به این که پیرامون حقایق وجود، و معارف مبداء و معاد و اسرار طبیعت بحث کنند و در طبیعت اجتماع و نوامیس اخلاق ، و قوانین زندگى فردى و اجتماعى بیندیشند و سخن کوتاه آنکه از میان تمامى علومى که ازمبداء و معاد و حقایق بین آن دو بحث مى کند، آنچه را که مربوط به سعادت و شقاوت انسان است بکار بگیرند.

دوم اینکه قرآن کریم هر چند که بشر را به اطاعت مطلقه و بى چون و چراى خدا و رسول دعوت مى کند، الا اینکه به این هم رضایت نمى دهد که مردم احکام و معارف قرآنى را با جمود محض و تقلید کورکورانه ، و بدون هیچ تفکر و تعقلى بپذیرند، بلکه باید فکر و عقل خود را بکار بگیرند، تا در هر مساءله حقیقت امر کشف شود، و با نور عقل راهشان در این سیر و سلوک روشن گردد.

و گویا مراد از تبیین همان کشف و پرده بردارى از علل احکام و قوانین ، و روشنگرى اصول معارف و علوم باشد."

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۶:۰۰
* مسافر
يكشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۵۸ ب.ظ

33 . صفحه 33

 

بیست و هشتم دی :

 

نفیسه :

 

درایات گذشته سخن از مومنان وکافران و منافقان بود ،کافرانی که بر اثر لجاجت ،ایات ودلایل روشن را نادیده گرفته وبه بهانه جویی میپردازند وبنی اسراءیل یکی از مصادیق واضح این معنی میباشد .منظور از تبدیل نعمت این است که انسان امکانات و منابع مادی ومعنوی راکه دراختیار دارد درمسیرهای انحرافی وگناه بکار گیرد.مساله تبدیل نعمت وسرنوشت دردناک ناشی از ان منحصر به بنی اسراءیل نیست هم اکنون دنیای صنعتی گرفتار این بدبختی است زیرا با اینکه خداوند مواهب ونعمتها وامکاناتی در اختیار انسان امروز قرار داده که هیچ دورانی از تاریخ سابقه نداشته ولی به خاطر دوری از تعلیمات الهی پیامبران گرفتار تبدیل شده وانها رابه صورت وحشتناکی در راه فنا ونیستی خود به کار گرفته واز ان مخربترین سلاحها برای ویرانی جهان ساخته ویا از قدرت مادی خویش برای توسعه ظلم واستعمار و استثمار بهره گرفته ودنیا رابه جایگاهی نا امن از هر نظر مبدل کرده است.

 212.شان نزول:این ایه در مورد اقلیت اشراف قریش نازل شد که میگفتند اگر محمد (ص)از طرف خدا بود اشراف وبزرگان از او پیروی میکردند که این ایه نازل شد وبه سخنان بی اساس انها پاسخ داد .این ایه در واقع بشارت و ارامشی است برای مومنان فقیر و هشدار وتهدیدی است برای ثروتمندان مغرور و بی ایمان .بی حساب بودن روزی خداوند نسبت به افراد با ایمان اشاره به این دارد که هرگز پاداشها و مواهب الهی به اندازه اعمال ما نیست بلکه مطابق کرم ولطف اوست ومیدانیم لطف وکرمش حد وحدودی ندارد .

 213.در ابتدا انسانها امتی واحد بودند .تضادی بین انها نبود زندگی بشر واجتماع ساده بود ،فطرتها دست نخورده وانگیزه های هوی وهوس  واختلاف وکشمکش در میان انها ناچیز بود .سپس زندگی انسانها شکل گرفت.که در این هنگام اختلافات و تضادها به وجود امد در اینجا بشر تشنه قوانین و تعلیمات انبیاء وهدایتهای انها میگردد تا به اختلافهای او در جنبه های مختلف پایان دهد.ایمان به انبیاء و تمسک به تعلیمات انها وکتب اسمانی ابی بر اتش اختلافات فرو ریخت وانرا خاموش کرد تا اینکه کم کم وسوسه های شیطان و امواج خروشان نفس کار خود را کرد ودر اینجا مردم دو دسته شدند مومنان راستین که در برابر حق تسلیم بودند که رو به کتب اسمانی اوردند وافراد بی ایمان وستمگر که همچنان در گمراهی واختلاف باقی ماندند .تمام کسانی که دارای نیت پاک وروح تسلیم در برابر حقند مشمول هدایتهای او میشوند اشتباهات عقیدتی انها اصلاح میشود واز روشن بینیهای مخصوصی برخوردار میگردند وانها رااز اختلافات ومشاجرات دنیا پرستان بی ایمان برکنار میدارد وارامش روح و اطمینان خاطر وسلامت جسم وجان به انها میبخشد.


214.شان نزول:برخی مفسران گفته اند :هنگامی که در جنگ احزاب ترس و خوف وشدت بر مسلمین غالب شد ودر محاصره قرار گرفتند این ایه نازل شد انان رابه صبر واستقامت فراخواند و امید نصرت به انها داد .در حقیقت این ایه به یکی از سنن الهی که در همه اقوام جاری بوده اشاره دارد وبه مومنین در همه قرون واعصار هشدارمیدهد که برای پیروزی وموفقیت ونایل شدن به مواهب بهشتی باید به استقبال مشکلات رفت وفداکاری کرد این ازمونی است که مومنان را پرورش میدهد.


215.شان نزول:پیرمردی بزرگ وثروتمند بود که به پیامبر (ص)عرض کرد که از چه چیز صدقه بدهم وبه که بدهم ؟ که این ایه نازل شد.در ایه امده هر چیز خیر ونیکی که انفاق میکنید برای پدر ومادر ونزدیکان و یتیمان ومستمندان ودر راه ماندگان باید باشد .لزومی ندارد تظاهر کنیم ومردم را از کار خویش اگاه سازیم چه بهتر که با خلوص بیشتر انفاق خود را پنهان سازیم زیرا کسی که پاداش میدهد از همه چیز باخبر است وکسی که جزا به دست اوست حساب همه هم نزد وی میباشد.جمله (وما تفعلوا)معنی وسیعی دارد که تمام اعمال خیر را شامل میشود وجمله (ما انفقتم من خیر)(انچه از نیکیها انفاق میکنید )میگوید:انفاق از هر موضوع خوبی میتواند باشد وتمام نیکیها راشامل میشود از اموال باشد یا خدمات از موضوعات مادی باشد یا معنوی .در ضمن تعبیر (خیر)نشان دهنده این است که مال وثروت ذاتا چیز بدی نیست بلکه یکی از وسایل خیر است مشروط به اینکه به نیکی از ان بهره گرفته شود.

وحیده :

 ایه 211: بررسى تاریخ گذشتگان و عبرت گرفتن از آن براى ما لازم است,مثلا ببینىم بنى اسراییل چه کار کردند و و به چه سرنوشتى دچار شدند ,ما دیگر مثله انها رفتار نکنیم..
نعمتهاى خدا را سپاس گفته وکفران نکنیم و همینطور نعمت هاى خدا را تبدیل نکنیم,,تقوا را تبدیل به بى تقوایی نکنیم, صداقت را تبدیل به دروغ نکنیم ,امانت را تبدیل به خیانت نکنیم و ........


ایه 212: براى کسانى که ایمان ندارند دنیا خیلی جلوه  و زینت داردو همین دنیا گرایی باعث تحقیر و استهزاى دیگران  (مومنان )مى شود. اما خداوند به مومنان مى گوید ؛ تقوا پیشه کنید و صبر کنید به زودى ورق بر مى گردد و روزى مى اید که شما بر ان گروه برترى خواهید یافت
* زمانى دنیا برایمان جلوه دارد که از الطاف و نعمت هاى آن دنیا بى خبر باشیم .
حکایت داستان حضرت نوح زمانى که کشتى مى ساخت  کنایه ها و مسخره کردن هایى بود که از گوشه و کنار به گوش مى خورد اما به زودى  خودشان مورد تمسخر قرار گرفتند..


ایه 213: یکى از اهداف فرستادن پیامبران به سوى مردم ,حل و رفع اختلافات بین آنها بود.
 به هر حال انسان هاى متعدد،با سلیقه ها و هوى و هوس هاى زیاد و غرایز سیرى ناپذیر ,دچار درگیرى و اختلاف مى شوند, پس احتیاج به داورى دارند ,اما نه از نوع بشر که خودش هم دچار هوى وهوس باشد .به داورى نیاز است که عارى از هر گونه عیب و نقص باشد .((همه  جا عقل لازم است اما کافى نیست .عقل بشر کوتاه است .وگرنه هیچ انسانى هیچ زمان پشیمان نمى شد.))
پس باید قانونى باشد از طرف خالق و هدایت گرى باشد ,معصوم،، تا از راه بشارت و بیم مردم را صلاح کند .
در این میان عده اى گوش فرا مى دهند  وهدایت مى شوند وعده اى هم از روى لجبازى و امتیاز طلبى زیر بار انبیاء نمى روند.. .


 ایه 214؛ انتظار بهشت  رفتن ,تنها به خاطر اینکه ایمان اوردیم ,,بدون سختى ها و رنج ها نادرست است.
نا برده رنج,گنج میسر نمى شود............
راه ورود بهشت ,عبور از سختى هاست.سختى هایى از داخل ( ضراء) سختى هایى از خارج( باسآء) .
**آزماىش هاى الهى گاهى اوقات انقدر سخت است که مردان خدا هم مى گویند( متى نصر الله)
که البته به زودى جواب  از راه مى رسد ( ان نصرالله قریب )..


ایه 215:* نوع انفاق و مورد و راه آن را باید از اهلش پرسید.
* انفاق شامل هر کارى و هر چیزى مى شود ,چه کوچک ,چه بزرگ، اما از چیزهاى خوب و ومرغوب  باشد.
*بهترین مورد انفاق هم اول والدین .بعد بستگان ,یتیمان ,مستمندان و در راه ماندگان,
.*در این ایه دو بار کلمه خیر امده ( انفقتم من خیر ) و ( تفعلوا من خیر ) این یعنى پولدار ها پولشان خیر است  و بى پول ها کارشان .انفاق تنها از طریق پول نیست .انفاق محبت , نوازش,علم , واز هر  نعمتى که خدا به ما داده مى توان انفاق کرد...

 

اعظم : 

 

چون توضیحات کامل بود من یه نکته های اضافه تر میگم :
 ایه 211:
"سل" سوال کن
خوبه ادم بره و از تاریخ سوال کنه تا مرتکب مون اشتباهاتی که گذشتگان شدن نشه


 ایه 211:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند


آیه 212:
دنیا زینت داده میشود برای کافران
بارها در همین قران اشاره شده که زینت دادن دنیا کار شیطان هستش
گاهی شما نعمتهایی در دست دارین ولی شیطان اوناییی که شما ندارین رو براتون جلوه میده
همسر ،کار ،خونه ..... (مرغ همسایه غازه )
یادمون باشه کافر به معنیی که همیشه تو ذهن ماست نیست
هر کسی که حق رو انکار میکنه (میدونه و انکار میکنه )گاهی خودمون هم در این ردیفیم
حق رو میدونیم ولی لجاجتهای درونی نمی ذاره حق پذیر باشیم
یادمون باشه در این صورت بسیار در معرض قریب خوردن از دنیای زینت شده ایم


آیه 212 : اگر اهل ایمانیم و پا در این طریق گذاشتیم از مسخره شدن نترسیم


 آیه 213 : خیلی آیه عجیب و جالبی بود با این که بارها قرآن خوندم اما انگار اولین باری بود که می دیدمش علت رسالت انبیا ... در این آیه بیان شده بود و کلا یه سیر تاریخی انگار بود ... تو تفسیر المیزان چندین صفحه فقط تفسیر این پایه بود ...


آیه 213 : دو نوع اختلاف بین آدمها یکی به علت اختلاف سلیقه و قدرت و کلا ویژگیهای فطری موجود در انسان و دیگری به علت حسادت و طغیان


. علامه طباطبایی به شدت تاکید کرده بود که این نوع دوم اختلاف رو علمای دینی ایجاد کردن بارها رو این مساله تاکید کرده بود عین جمله رو وارد می کنم :"
این اختلاف را حاملان دین و گردانندگان کلیسا و کسانى که به کتاب خدا علم داشتند از در حسادتى که به یکدیگر مى ورزیدند و تنها به انگیره سرکشى و ظلم به راه انداختند، همچنانکه خداى تعالى فرمود: (شرع لکم من الدین ما وصى به نوحا و الّذى اوحینا الیک ، و ما وصینا به ابراهیم و موسى و عیسى ، ان اقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه ) تا آنجا که مى فرماید: (و ما تفرقوا الا من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم و لولا کلمة سبقت من ربک الى اجل مسمى لقضى بینهم ).
و نیز فرموده : (وما کان الناس الا امة واحدة ، فاختلفوا، و لولا کلمه سبقت من ربک لقضى بینهم فیما فیه یختلفون ).
و منظور از کلمه اى که در این دو آیه بدان اشاره شد، همان کلامى است که در آغاز خلقت به آدم فرمود که : و لکم فى الارض مستقر و متاع الى حین "


یا اینجا " و اختلاف در دین را مستند به بغى (حسادت و طغیان ) کرد نه مستند به فطرت ، و این براى این جهت بود که دین فطرى است ، و چیزى که سرچشمه از فطرت دارد خلقت در آن نه دگرگونگى مى پذیرد و نه گمراهى ، و در نتیجه حکمش مختلف نمى شود، همچنانکه درباره فطرى بودن دین فرموده : (فاقم وجهک للدین حنیفا، فطرة اللّه التى فطرالناس علیها، لا تبدیل لخلق اللّه ، ذلک الدین القیم ).
پس اختلاف در دین - تنها از ناحیه کسانى ناشى شده که حاملان کتاب و علماى دین بوده اند و انگیزه آنان حسادت با یکدیگر و طغیان بوده است ."


ذیل این آیه در مورد اسلام و قوانین اون و اینکه کاملترین دین هستش و اگر به معنای واقعی عملی بشه اون اختلافات از بین می ره و گفته بود این خرده هایی که به اسلام می گیرن اینه که اینا اونچه الان در جوامع به اصطلاح اسلامی هتش رو سند می گیرن و اشکال همین جات که اونچه در اینجا هست اون اسلام واقعی نیست ... این هم عین کلام : "بنابراین اگر کسى بخواهد ناتمامى قوانین اسلام را اثبات کند، باید بگردد، یک فرد یا یک اجتماع دینى را پیدا کند، که جامع تمامى تربیت هاى دینى و زندگى مادى باشد، یعنى آن زندگى مادى و معنوى را که دین دعوت بدان مى کند یافته باشد، آن وقت از او بپرسد آیا دیگر چیزى نقص دارى که محتاج به تکمیل باشد؟، و یا جهتى از جهات انسانیت تو و حیات تو دچار سستى هست که محتاج تقویت باشد؟ یا نه ، اگر چنین فرد و چنین اجتماعى را پیدا کردیم ، آن وقت حق داریم بگوئیم : دین اسلام دیگر براى بشر امروز کافى نیست"


 "علاوه بر اینکه تاریخ راست گوترین شاهد است بر اینکه تمدن غرب و پیشرفت کشورهاى مسیحى اقتباسهائى است که مسیحیان بعد از جنگ هاى صلیبى از قوانین عامه اسلامى کرده ، و بوسیله آن پیشرفت کردند، و خود مسلمانان آن قوانین را پشت سر انداختند، آنان پیشرفت کردند و اینان عقب ماندند، که اگر بخواهیم بیشتر در اینجا قلمفرسائى کنیم دامنه کلام بسیار وسیع مى شود"
...


 خلاصه که این آیه برای من کلی فتح باب کرد برای فکر کردن و خوندن و اینا ... خیلی جالب شد


آیه 214 : یادمون نره امتحان میشیم ... ادعای ایمان ما رو مومن نمی کنه


آیه 214 : انقدر گاهی امتحان ها سخت میشه که پیامبران هم میگن پس یاری خدا کجاست "یقول الروا و الذین امنوا معه متی نصر الله " پس خیلی ما عجله برای یاری خداوند نکنیم ... فقط در موضع ایمان بمونیم
آیه 215 هم که دوستان مفصل توضیح دادن
البته این ایه 213 کلی سوال هم در ذهن ما رویاند

 

هانیه :

 

 ایه 211 گاهی تبدیل همین نعمت ها (اعم از سلامتی .. ایمان و .. همسر و .. خانواده ... ) یا توجه نکردن به اونها یک سری شر برامون بوجود می یاره که به نظرم این کلمه شدید العقاب به اون برمی گرده


ایه ۲۱۲  برای من یک جوری تعیین کرد که کفر و ایمان را از کجا می توانم تشخیص بدم. (چون موارد زیادی برایم سخته کی راست می گه کی دروغ) ادمایی که مسخره می کنند مسلما و قطعا حقیقت را بیان نمی کنند یا کامل بیان نمیکنند و با دست آویز تمسخر می خوان حرفشونو به کرسی بنشونند و این درست خلاف ادمایی است که ایمان اوردند (ایه ۸۳ ص ۱۲ که با مردم به نیکی سخن بگویید ) و این یک راه تشخیصه

 ادامه اشم که حسابی چسبید


 این بی حساب عطا کردنه یعنی مثلا جایی قراره وام بدهند به حسابت نگاه می کنند که ببینند چقدر موجودی داره ولی خدا به اینم نگاه نمی کنه !‌یعنی می شه !؟


ایه چالش برانگیز ۲۱۳ :
یک وحدانیتی بین همه ما انسانها وجود داره (من خودم از وقتی اومدم اینجا این یک پارچگی را یک جورایی به وضوح می توانم درک کنم) اما اینجا خدا منظورش نه از نظر مکانی بلکه انگار از نظر زمانی هم بوده (یک موضوعی که دیشب با دوستام بحث می کردم نظریه تکاملی داروین بود به شدت ذهنمو درگیر کرده!)  و اینکه پیامبران تنها و تنها مبشرین و منذرین بودند و لاغیر !! و کتاب به حق به اونا نازل شده تا بینشون داوری بشه یعنی دقیقا قران برای یک اجتماع بیان شده (این ایه درست مخالف نظراتی هست که بیان می شه دین یک امر فردی است البته که فردی بودنش بسیار مهمه اما داوری و از بین رفتن اختلافات یک دلیلی است که حداقل تو این ایه ذکر شده) و باز دوباره هدایت از سوی خداست

ایه ۲۱۴ بهشت را به بها می دهند نه به بهانه

 و ادامه اشم که  

دوست نزدیک تر از من به من است  

وین عجب تر که من از وی دورم


 ایه ۲۱۵ هم منو یاد یکی از دوستام انداخت : که می گفت : شاید پول اسون ترین راه برای کمک به فقرا باشه اینکه کنارشون بشینی سر یک سفره. با درد دلشون همراه بشی . با ادابی که دارند هم کلام بشی و بهشون محبت بکنی …‌ تو خونشون بتوونی بشینی و یک چای تلخ بخوری و ... این خیلی سخته

 

اعظم :

 هانیه جان چیزی که در مورد همنشینی با فقرا گفتی واقعا درسته .... خیلی از آدما به فقیر کمک می کنن ، پول میدن به انجمن ها و نهادهای خیریه ... پول میندازن صندوق صدقه ... اما رنگ رخسار فقیران رو هم نمی بینن


 و از درد واقعی اونا بی خبرن ... از تنهاییهاشون و سختیهایی که نفس می کشنش ...


 اتفاقا آیه جالبی هستش در همین قرآن که الان حضور ذهن ندارم کدوم آیه است که می گه خطاب به پیامبر که اگر از فقیران چشم بپوشی و به اونا نر نداشته باشی به زینت های دونیا مایل میشی


و این سیل تجمل گرایی و زینت گرایی در جامعه ما یکیش همینه علتش


واصبِر نَفسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوةِ والعَشیِّ یُریدونَ وَجهَهُ ولا تَعدُ عَیناکَ عَنهُم تُریدُ زینَةَ الحَیوةِ الدُّنیا ولا تُطِع مَن اَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَواهُ وکانَ اَمرُهُ فُرُط

و همیشه خویش را با کمال شکیبائی به محبّت آنان که صبح و شام خدا را می خوانند و رضای او را می طلبند وادار کن و یک

لحظه از آن فقیران چشم مپوش که به زینتهای دنیا مایل شوی و هرگز با آنان که ما دلهای آن ها را از یاد خود غافل کرده ایم و تابع هوای نفس خود شدند و به اسراف کاری پرداختند متابعت مکن.
سوره کهف آیه 28

 

............................................................................................................................

 مباحثه آیات سوال برانگیز :

 

ساجده :

 

من یه چیزو هرچی فکر میکنم به نتیجه نمیرسم اونم این که طغیان درمورد عالمان دینی و صاحبان کتاب رو میتونم بفهمم اما اینکه تعبیر '' حسادت'' برای اون ها چیه که نتیجش شده اختلاف رو درک درستی ندارم ینی نمیفهمم حسادت اینجا یعنی چی

 

و جز کسانی که به انها کتاب داده شد از روی ستم و ''حسدی'' که بین انها بود در ان اخنلاف نکردند

 

اعظم :

 

ساجده جان ان شاء الله باید روش فکر کنیم ... و هنوز هم بخونیم شاید تو سایر جاهای قرآن بهش اشاره شده باشه

 

هانیه :

 

 و سوال ساجده جون تا جایی که به ذهن من می رسه .. تمام این حاکمان دینی از دیدگاه منیتشون که ناشی از حسادته به قضیه نگاه می کنند و به زور می خوان به قلب مردم نفوذ کنند اما اگه اجازه بدن حقیقت اصلی  خودشو نشون بده اون وقته که به یک وحدانیت که همون تسلیم شدن در برابر خدای یگانه و مهربون است می رسند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۳ ، ۱۵:۵۸
* مسافر
شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۵۵ ب.ظ

32 . صفحه 32

 

بیست و هقتم دی :

 

هانیه :

 

 پناه می برم به تو این مهربان که خودپرستی ام منو از درگاهت براند


 باز هم خدا سخت نمی گیره ( با توجه به ایات ص های قبل که برای روزه و … بود ) و مهمترین چیز تقواست و پرهیزگاری. .


چقدر جالب در ایه ۲۰۴ انگار یک جوری هشدار می ده حواست باشه که ادما گاهی خیلی خوب حرف می زنند اما درونشون اون قدر قوی نیست و … و حتی اون ها را دشمنان سرسختی معرفی می کنه .
این که لجاجت و تعصب ما باعث می شه روی کار های اشتباهمون پافشاری کنیم و هدایت نشویم. گاهی اوقات که با حقیقتی که از اون اگاهیم فقط باری اثبات خودمون جدل می کنیم.
اون مردمی که جانشون را کف دستشون می ذارند و برای خدا بارها مردند !‌اونها را خدا عمیقا دوست داره


امروز یک سخنرانی گوش می کردم راجع به شهدا که به معنای واقعی جونشون را کف دستشون گذاشته بودن!‌اونا واقعا عاشق بودن . ای کاش حس اونا رو می توانستم تجربه کنم . ای کاش جرات اینو داشته باشم جونم کف دستم بذارم و عاشقانه برم جلو …


 این دعوت به ارامش و صلح خیلی به دلم چسبید که در ایه ۲۰۸ بیان می کنه و بسیار برام جالبه که  صفت شیطان در اینجا یک دشمن آشکار است در حالی که خیلی جاهای زندگیم یک دشمنان پنهان بوده!‌شایدم من خودم آگاه بودم دارم گناه می کنم ….

و بعد از این همه نشانه و … اگه هنوز لغزش دارین بدانید خدا آگاه است و حکیم


 دیگه به چه نشونه ای نیاز داریم … و شاید حتی خود فرشتگان را م باز ببینیم انکار کنیم و توجیه مگه تا حالا این کارو نکردیم...


یادمه از فیلم اغما که شیطان اون دکتر را هدایت می کرد یک جایی که به خدا پناه برده بود فهمید که شیطان می گفت من کاری نمی کنم من هیج اراده ای ندارم من فقط تو را وسوسه می کنم. و سه جا نشونه معرفی کرد. جاهایی که وعده می دم و تو را از کار خوب باز می دارم یا به کار بد تشویق می دم … جاهایی که می ترسونمت  …... و جاهایی که توجیه می کنم …...
خدایا مرسی کمکمون کن .. این صدای العفاسی مستقیم وارد قلبم نفوذ می کنه این قدر دلنشینه

 

وحیده :

 

 آیه 203: زمان ،  در دعا اثر دارد. ( خدا را یاد کنید در روزهاى معین )
خدا در زمان هایی که معین کرده توسعه داده و این از لطف خداست,که نه کسى مغرور شود نه مأیوس. مثلا وقوف در منا اگر 2 روز باشد اشکالى ندارد ,اگر  بعد از سه روز هم خارج شدن گناهى نیست .البته اساس کار تقواست ,نه بر اساس خودنمایی ,
مثلا اگر نماز را اول وقت می خوانیم نیت مان  خشنودى خدا باشه نه چیز دیگر.....
(لمن التقى و اتقوا الله ) باز دو تا تقوا  کنار هم,خبر از این دارد که در سرزمین منا هم شیطان انسان را رها نمى کند و نیت ها را خراب مى کند.
بهترین راه براى تقویت تقوا ,,یاد قیامت است..


آیه 204:گاهى اوقات خیلى زیبا و شیوا حرف می زنیم .حتى خدا را هم گواه مى گیریم ( قسم خوردن)  ,
شدید ترین دشمنى را برایشان بیان کرده.
و همیشه هم از طریق حرفهاى دنیوى جاذبه ایجاد مى شود.
ساده اندیش نباشیم که معمولا دشمنان همیشه از مقدسات علیه مقدسات استفاده مى کنند.


ایه 205: به قدرت رسیدن نا اهلان ,عامل فساد و فحشاى جامعه است ,و نابودیه اقتصادى و فرهنگى مردم را به دنبال دارد.در بعضى تفسىر ها (حرث)  را زن گفته ,,یعنى هم نظام خانواده و هم نسل را نابود مى کند . .. ( چقدر شبیه جامعه خدمونه ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!)
همیشه همه ى امکانات براى همه صلاح نیست,باید ظرفیت استفاده از امکانات را داشته باشیم تا مبادا سو استفاده  کنیم از نعمت هاى الهى..
داشتن علم ,پول ,قدرت ,و,,,,,,,همه ظرفیت مى خواهد وگرنه ما رابه فساد مى کشاند...


آیه 206:تکبر و غرور نمى گذارد که نصیحت  پذیر باشیم .توجه دادن به دوزخ هشدارى است تا غرور ها شکسته شود..


207: این ایه براى حضرت على نازل شده .ماجراى لیله المبیت است که امام على علیه السلام براى خشنودى خدا از جان خود گذشت و پیش مرگ رسول الله ( ص )شد.
مومنان عملشان زیباست .ولى منافقان حرفهایشان زیباست....
ایه209: همین که چیزى  برایمان اشکار شد ,لجبازى نکنیم .,مبادا اگاهانه مرتکب خطایى شویم که خداوند شکست پذىر است و از روى حکمت و قدرت خود با ما برخورد خواهد کرد...

 

نفیسه :

 

203.ذکری ذکری که خداوند در این ایه از ان یاد کرده ذکری است که بعد نماز روز سیزدهم ذی الحجه حاجیان میگویند .به گفته قران کسانی که عجله کنند و دو روزه ذکر را انجام دهند وکسانی که تاخیر کنند وسه روزه ان را انجام دهند گناهی بر انها نیست که در حقیقت این تعبیر اشاره به نوعی تخییر در اداءذکر خدا میان دو وسه روز است ودر پایان ایه دستور کلی به تقوا دارد که میتوان اینگونه برداشت کرد که مراسم روحانی حج گناهان گذشته راپاک میکند همچون فرزندی که از مادر متولد شده .پس باید مراقب ومتقی بود تا بعدا الوده ی گناه نشویم.


 204.شان نزول این ایه و دو ایه بعد در مورد فردی زیبا وخوش زبان بود که تظاهر به دوستی پیامبر میکرد وخود را مسلمان جلوه میداد وسوگند به ایمان به خدا میخورد پیامبر مهربانیها   که مامور به ظاهر بود با او گرم میگرفت ولی باطنا مرد منافقی بود ودر ماجرایی ،زراعت بعضی از مسلمان رااتش زد وچهارپایان انها راکشت.این سه ایه پرده از کار او برداشت .این ایه اشاره سربسته ای به برخی از منافقان دارد :برخی از افراد هستند که گفتار انها در دنیا مایه اعجاب است اما در باطن اینگونه نیستند وخداوند است که از قلب انها باخبر میباشد حتی انها از سرسخت ترین دشمنان هم هستند.

205.اگر اینها در اظهار دوستی ومحبت به پیامبر اسلام وپیروان او صادق بودند که دیگر دست به فساد و تخریب نمیزدند.ظاهر انان دوستی خالصانه است اما باطنا از بی رحمترین و سر سخت ترین دشمنانند.


206.این افرادمنافق نه به اندرز ناصحان گوش میدهند ونه به هشدارهای الهی بلکه پیوسته باغرور ونخوت خاص خود ،لجوج تر میشوند چنین کسی فقط با اتش دوزخ رام میشود.


 207.شان نزول:هنگامی که پیامبر خدا (ص)تصمیم به مهاجرت گرفت مشرکان خدا خانه او را محاصره کردند که ایشان دستور دادند حضرت علی (ع)در بسترشان بخوابد وپارچه سبز رنگی که مخصوص به خود پیغمبر بود روی خودشان بکشند .این ایه نقطه مقابل چیزی است که درایات قبل در مورد منافقان وارد شده. جمله (الله رءوف بالعباد )ممکن است اشاره به این باشد که خداوند در عین این که بخشنده جان انسان است همان را خریداری میکند وبالاترین بها را که همان خشنودی اوست به انسان میردازد قابل توجه این که فروشنده (انسان)وخریدار (خدا)ومتاع (جان)وبهای معامله (خشنودی ذات پاک او)میباشد.در حالی که در موارد دیگربهای اینگونه معاملات رابهشت جاویدان ونجات ازدوزخ ذکرکرده است.


 208.بعد ازاشاره به دو گروه مومنان بسیار خاص ومنافقان مفسد،همه مومنان رادر این ایه مورد خطاب قرار میدهد که ازمفهوم ان برماید که صلح وارامش تنها در پرتو ایمان امکان پذیر است .اصولا در مقابل عوامل پراکندگی (زبان،نژاد،...)یک حلقه محکم اتصال در قلوب بشر لازم است واین حلقه اتصال تنها ایمان به خدا ست که مافوق این اختلافات است .انحراف از صلح و عدالت وتسلیم شدن در برابر انگیزه های دشمن وعداوت وجنگ وخونریزی از مراحل ساده وکوچک شروع میشود وبه مراحل حاد وخطرناک منتهی میشود (خطوات شیطان)ودشمنی شیطان با ما مخفی وپوشیده نیست(انه لکم عدو المبین). اواز اغاز افرینش ادم برای دشمنی با او کمر بست بااین حال چگونه تسلیم وسوسه های او میشویم!


209برنامه روشن،راه روشن ومقصد هم معلوم است .جایی برای لغزش وقبول وسوسه های شیطانی نیست !اگر منحرف شویم مقصر خودمانیم خداوند قادر وحکیم عادلانه مجازات میکند.


 210.در اینجا روی سخن با پیامبر است که ایا انها توقع دارند که خداوند وفرشتگان در سایه های ابر به سمت انها بیایند ودلایل دیگری رادر اختیارشان بگذارند چنین چیزی محال است وبه فرض هم محال نباشد ضرورتی به انجام این عمل نیست عذاب انها نزدیک میباشدوهمه کارها به سوی خداباز میگردد.

 

اعظم :

 

ممنون از توضیحات خوبتون دوستان عزیز و اما درسهای من از آیات این صفحه


در مورد آیه 203 توضیحات دوستان خیلی جامع و کامل بود .... باز هم مثل آیات صفحات قبل بر رعایت تقوی و حدود الهی تاکید شده است .


در مورد آیه 204 و 205 که شان نزولش رو نفیسه جان نوشت و دو سه مورد نکته کلیدی رو وحیده جان گفتن من یه برداشت کاملا شخصی دارم که ممکنه ایراداتی داشته باشه ... بعضی آدمها هستند که خیلی خوب حرف می زنند ، خوب استدلال می کنند ، جانب حق رو در ظاهر می گیرند و کلا ظاهر فریبند ولی در دلشون عناد عجیبی با دین و گسترشش دارن .... اگر دین(اسلام) رو به معنای سبک زندگی اسلامی بگیریم که در عمل اینجوری هم هست ، چون اعتقاد دینی بر کل شئونات زندگی تاثیر داره و ابعاد مادی و معنوی زندگی رو در بر می گیره .... خداوند می فرماید که این گروه ظاهر فریب اگر قدرت رو دست بگیرند د رحرث و نسل هلاکت و نابودی و فساد به وجود میارن

حرث رو اگر کشاورزی بگیریم (در کل بگیریمش تغذیه و خوراک جسم ) و نسل رو هم تولید مثل بگیریم ... البته همونجور که وحیده جان نوشتن بعضی از مفسران طبق آیه ای که میگه "نسائکم حرث لکم " ، حرث رو به معنای زن گرفتن
تعبیر من این میشه که فسادی که توسط این تفکر ظاهر فریب در جامعه پیش میاد کل سیستم تغذیه و نسل رو به فساد می کشه چون اساسش میشه سود و منافع و لذات مادی در مورد تغذیه میشه تولید بیشتر برای رسیدن به سود بیشتر (که با انواع فسادها در زمینه کشت و زرع و از بین بردن تغذیه سالم و طیب هستش ) و در زمینه تولید مثل هم میشه ایجاد روابط نامشروع و فرزندان نامشروع ....
 اگر هم به معنای زن باشه میشه همون استفاده ابزاری از زن برای رسیدن به مطامع دنیوی
یعنی پشت همه این فلاکتها و هلاکتها و فسادها که الان در سرتاسر جهان دیده میشه تفکری هستش که خیلی با حرفای قشنگ و خوشگل و ظاهر فریب آدما رو اغفال کرده ، پوششی از خدامحوری و دین هم ممکنه داشته باشه (هم در بیرون جامعه خودمون و هم در درون )
به نظر من که این دو آیه بسیار قابل توجه هستش و می طلبه که ورش خیلی دقت کنیم ... به نظرم هم که نکته کلیدیش اینه سخن اونا حول دنیا و مطامع اون هستش که ما صلاح شما و خیر شما رو می خوایم (قوله فى الحیوه الدنیا) یعنی هدفش رسوندن لذتی دنیوی بدون نگاه اخروی به ما و در حقیقت به خودشه (حالا این لذت می تونه سرگرم کردن ما به یه لذت دم دستی ساده و برای خودش مثلا حفظ قدرت باشه )


 آیه 206 هم که دوستان نکته رو خوب نوشتن ، عدم پذیرش حق به خاطر غرور و نخوتی که حاصل گناهست ... امیدوارم هیچ وقت در مقابل پذیرش حق لجباز نباشیم

آیه 208 باز هم تاکید شده که کلا تسلیم حق باشین ، بارها و بارها تا الان خوندیم که تنها راه نجات تسلیم بودن تام و کامل در مقابل فرمان خداوند هستش


تو این آیه با توجه به سیاق کلماتی که به کار برده هم به این معنی که تنها راه نجات اینه که همه مسلمونا جمیعا به این درجه تسلیم برسن و هم هر کس به تنهایی به صورت تام و کامل تسلیم بشه
و از گامهای شیطان پیروی نکنیم ... شیطانی که اصل دشمنیش با ما سر همین قضیه تسلیم شدن کامله

 در مورد آیه 209 و 210 توضیح نفیسه جان عالی بود

 ...........................................................................................................................

مباحثه آیات سوال برانگیز :

هانیه :


 من یک سوال برام پیش اومده این صقات خدا نباید بی حکمت باشه مثلا اینجا تاکید اینکه خدا عزیز و حکیم است برای چیه ؟؟؟

 

اعظم :

 

 هانیه جان در مورد سوالت اتفاقا تو تفسیر المیزان معمولا تا اینجا هر جا خداوند صفتی رو از خودش گفته ، علت بیان اون صفت خاص رو گفته در این مورد هم نوشته بود :
"معناى آیه این است که حال که دستور دادیم همگى داخل در سلم شوید، اگر نشدید و به خطا رفتید، با اینکه زلت همان پیروى خطوات شیطان بود - پس بدانید که خدا عزیز و مقتدرى است که در کارش از هیچ کس شکست نمى خورد، و حکیمى است که در قضائى که درباره شما مى راند هرگز از حکمت خارج نمى شود، آنچه حکم مى کند بر طبق حکمت است ، و بعد از آنکه حکم کرد خودش هم ضامن اجراى آن است اجرا مى کند بدون اینکه کسى بتواند از اجراى آن جلوگیرى کند."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۳ ، ۱۵:۵۵
* مسافر